استادحدائق روز چهارشنبه 5 اردیبهشت ماه در جمع حجاج بیت الله الحرام در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) شاهچراغ به بیان اسرار حج پرداختند
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال مولی الموحدين و امام المتقين اميرالمؤمنين علی ابن ابیطالب: «وَ حِجُ الْبَيْتِ وَ الْعُمْرَةُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يُكَفِّرَانِ الذَّنْبَ وَ يُوجِبَانِ الْجَنَّة»[1].
من قبل از ورود به بحث توضيحاتی را که برادر عزيزمان جناب حاجآقای منصورآبادی دادند بالاخره با اهلالبيت کار داريم و روز نياز هم پيشرو داريم، اباذر يک وقتی آمد در قبرستان عدهای همراه اباذر بودند، اباذر گفت: «وَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِيَوْمِ فَقْرِي»[2] مسلمانها خبرتان بدهم روز نياز من چه جوری است؟ اباذر کسی بود که هزار سکه طلای معاويه نيمه شب در شام، دمشق آوردند در خانهاش رد کرد، روح اين قدر بلند، هزار سکه به عنوان هديه بدون هيچ شرطی، پسوند و پيشوندی اما همين انسان بزرگی با اين عظمت فرمود، روز نياز من را میدانيد چه روزی است؟ گفتند اباذر مشتاق هستيم از تو بشنوم گفت: «يَوْمَ أُوضَعُ فِي قَبْرِي»[3] روزی که من را در قبر میگذارند روز نياز است يعنی روزی که آقايان خانهها را از شما میگيرند قلم، ثروت، اعتبار، همه چيز میرود مشهور از آيتالله بهجت که اول چيزی که از متوفی میگيرند عنوانش است، ديديد جسد را وقتی میآورند ديگر نمیگويند آقای دکتر، آيتالله اول تاجر بازار میگويند جنازه را آوردند، تنها عنوانی که گرفته نمیشود شهداء هستند میگويند پيکر شهيد آمد، ولی بقيه را نمیگويند آقای استاندار، آقای شهردار، تاجر بازار، میگويند جسد، جنازه، ميت، برای آن روزتان کار کنيد، اينها را خدا داده در راه خدا هزينه کنيد، اين طرحی که عزيزان ما هم از ستاد عتبات امشب هستند، بالاخره يک حداقلی است که انسان نسبت به اهلالبيت اظهار ارادت خودش را در توسعه، تعمير، بازسازی، قرار بدهد که رسولالله فرمود اگر کسی در تأسيس سنتی، سنت حسنهای قدم بردارد و خدمت کند تا زمانی که اين سنت پای برجاست او هم شريک است حالا شما به همين اندازهای که نامتان نوشته میشود، به اندازه آن پولی که میدهيد در خدمت عمرانی آن مجموعه سهيم هستيد، تا اين بناء بناء است: «مَنْ سَنَ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا»[4] شما هم شريک خواهيد بود و سهيم خواهيد بود اين را تذکر اول که انشاءالله الحمدلله اهل خير هستيد، و دوم از عزيزان ما از نيروی انتظاری تذکر دادند بيرون حرم، در آن فضای خروجی از حرم، يک نمايشگاه محصولات حجاب و عفاف را عزيزان آمده کردند که به اقل قيمت يعنی با رعايت قيمت و نيازمندیهای مخصوصاً بانوان، گاهی اوقات چيزهاي میخواهيد تهيه کنيد، حالا هديه بدهيد اينجا در جوار شاهچراغ هست، آن چيزهايي که اين خانمها بايد ساعتها بگرديد تا پيدا کنيد، اينها آماده کردند با حداقل قيمت دارند عرضه میکنند اين هم گفتند در اختيار عزيزان هست، زحمت تجميعش را آنها کشيدند بهرهبرداريش با شما با رعايت حداقلیهای هم که عزيزان ديدند اين را هم گفتند که بازديدی داشته باشيد و اين نمايشگاه را هم عزيزان در هنگام خروج و چيزهايي که لازم است من يکی دو شب گذشته هم عرض کردم، آيتالله العظمی مکارم هر سالی که ما مشرف میشويم اين توصيه را میکنند به ما که به زائرها بگوييد مدينه و مکه در جستجوی چيزی باشيد که در شهر و ديارتان گير نمیآيد، مردم در مکه دنبال چيزی باشيد که در ايران نيست، حرم رسولخدا، مسجدالحرام، اماکن مقدسه، آن ساعات مقدس، از اين فرصت کمال استفاده و انشاءالله بهرهبرداری را همه عزيزان داشته باشيم، انشاءالله که خداوند توفيق انجام وظيفه و بهرهبرداری شايسته را از اين سفر نصيب جمع حاضر و همه زائرانی که عازم اين زيارت هستند قرار بدهند و آنهايي هم که علاقهمندند و عاشقاند حالا به دلايلی دستشان خالی است نمیتوانند بروند ولی دلشان با شماست، اينها را هم دعا کنيد که: «إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير»[5] صلواتی ختم نماييد.
خب در ادامه عرايض شبهای گذشته امشب شب پايانی مجلس اين کلياتی که من عرض کردم جزئيات مطالب اعزه علمای محترم و روحانيت محترم کاروانها هستند و بهرهبرداری کنيد من عرض کردم جای جای مسجدالحرام ذکر دارد، خانهای که امام صادق میفرمايد و هزار سال قبل از آدم خدا نظر به اين منزل داشته، آداب و وظايف، تکاليف، اذکار و معارفی که بايد آنجا بهرهبرداری بشود جزئياتش را بهره ببريد، استفاده کنيد، به گونهای نباشد که بعد برگرديم بگوييم آقا ما حيف نفهميديم ندانستيم حالا فهميديم قبل از رفتن آماده کنيم خودمان را شما در يکی از بهترين ايام سال هم داريد میرويد: «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»[6] بالاتفاق مفسرين میگويند ذی القعده است و دهه اول ذی الحجه موسی چهل شب به طور رفت آن چهل شب سی شب در ماه ذی القعده بود ده شب در ذی الحجه بود: «وَ الْفَجْر وَ لَيالٍ عَشْر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر»[7] از مصاديق فجر يکش فجر روز دهم عيد قربان است، «وَ الْفَجْر وَ لَيالٍ عَشْر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر»[8] از مصاديق شفع و وتر در تفاسير داريم عرفه است و روز عيد قربان روز نهم و روز دهم در اين ايامی که خدا سوگند ياد کرده همه چيز مهياست، همه چيز فراهم است بهرهبردرای بايد کرد، خب شب اول مروری بر اسرار اخلاقی حج، شب دوم مروری بر اسرار عرفانی حج، امشب گذرا من اسرار اجتماعی، اقتصادی و سياسی حج را هم برگرفته از روايات و احاديث اهلالبيت اشاره میکنم که حج يک سفر جامع است هم در عرصه اخلاق بايد ما را تربيت کند هم در عرصه معنويت بايد ما را رشد بدهد، هم در عرصه اجتماع و سياست و اقتصاد ما را بايد پيش ببرد اسلام در قرآن، آقايي به نام عبدالرحمن نوفل مصری ايشان کتابی دارد به نام اعجاز ادبی در قرآن کريم میگويد خداوند اعداد را ذکر میکند، در قرآن خداون صد و پانزده مرتبه از دنيا ياد نموده، صد و پانزده مرتبه از آخرت يعنی به همان اندازهای که خدا میفرمايد آخرت مراقب دنيايتان باشيد آخرت خوب در گرو دنيايي خوب شماست، خدا رحمت کند حضرت امام را امام میفرمودند ما الآن هم رو صراط داريم حرکت میکنيم عزيزان پل صراط قيامت جدايي از صراط ما در دنيا نيست امروز کجا داري قدم بر میداری؟ قيامت همانگونه قدم بر زمين میگذاری، امروز با چه کسانی محشور هستيد؟ قيامت با آنها مأنوس هستی، چه کسانی را دوست میداريد؟ با چه کسانی رفاقت میکنيد؟ آخرت انعکاس عملکرد ما در دنياست، لذا جدای از دنيا نيست خب حج يک جهتش هم همان جهت اجتماعی است، جهت اقتصادی است، که در روايات داريم که حج به جا بياوريد تا فقير نشويد، اصلاً يکی از دستاورهای حج، گريز از نيازمندی به خلق است روايتی که من ابتدای سخن از فرمايشات اميرالمؤمنين قرائت شد، علی عليهالسلام در اين حديث سهتا آثار را برای حج به طور کلی نام میبرد: «وَ حِجُ الْبَيْتِ وَ الْعُمْرَةُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[9] اين بعد اقتصادی است، آقا از فقير شدن میترسی، از نياز به خلق هراس داری برو خانه خدا، ديگر روی نياز پيدا نمیکنی، رو به سوی خدا آوردی ديگر نيازت به خلق نخواهد افتاد حاجی اگر شدی تأمينت میکنند، هزينه کردی هزينهات میکنند: «يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[10] فقرزدايي اين حج و اين عمره، بعضیها پول خرج کنيم، بعد چه کسی میدهند؟ يکجايي من گفتم جوانهايتان را کمک کنيد در امر ازدواج، تسريع کنيد در ازدواج جوانی که هنوز به گناه آلوده نشده، امام صادق فرمود از سعادت يک پدر و مادر اين است که جوانش تا پاک است راهی خانه بخت بکند، با کدام پول؟ گفتم خودت را تا به امروز چه کسی اداره کرده؟ گم میکنيم خودمان را از کجا آوردی؟ اين ثروت، اين زندگی، اين امکانات اين سلامتی، اين آبرو اين ثواب: «إِنَّا لِلَّهِ»[11] چهارشاهی پول دادند نق میزند نگاهی پول داخل کارتش را میکند، خدا میفرمايد: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[12]فقير باشيم غنیتان میکند، پول را خدا داده، سلامتی را خدا داده، همه چيز را او داده بعد میگويد با کدام پول؟ با همان پولی که تا حالا ما را اداره کردند، تا امشب ما پای سفره خدا نشستيم اينهايي که میگويند آقا حج برای چه کسی میروی هزينه میکنی؟ مگر پول زياد داری؟ میگوييم هزينه میکنم که نيازی به امثال شما پيدا نکنم، هزينه میکنم که ديگر روی نياز به غير خدا پيدا نکنم: «يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[13] فقرزدايي میکند زيارت خانه خدا، و عمره اين بعد اقتصادی: «وَ يُكَفِّرَانِ الذَّنْبَ»[14] بعد اخلاقی، پاکتان میکنند، اين سفر سفری است که وقتی رفتيد بعد از غروب عرفه: «کيوم ولدتک امک»، مثل روزی که مادر تو را به دنيا آورده پاک میشوی، از صحرای عرفات که حرکت میکنی به سمت مشعر خطاب فرشتگان به شماست: «فاستغن فی العمل»، کارهايتان را از سر بگيريد، زندگی را دوباره شروع کنيد، گذشته را گذشتيد آينده را دريابيد، شما چقدر خرج میکرديد يقين داشته باشيد میبخشند شما را، اما در غروب عرفه اميرالمؤمنين میفرمايد اگر کسی شک کرد در مغفرت الهی اين از گناهان کبيره است که در بخشش الهی که خدا صدا زده، دعوت کرده پذيرفته ما شک کنيم: «يُكَفِّرَانِ الذَّنْبَ»[15]و از اينها بالاتر: «يُوجِبَانِ الْجَنَّة»[16]بهشتی میکنند شما را عاقبت بخير میکنند شما را، سرنوشت شما ختم بخير میشود من يک دعای میگويم حالا شايد مکه همديگر را نديديم ولی الآن میگويم دعای است از رسولخدا در شوط ششم از سمت مروه به سوی صفا، کلام کلام رسولخداست، در يک قسمتی از اين مسير مسعی اين دعاها را بخوانيد با دقت بخوانيد حالا در مسعی هم عرض میکنم امام صادق چه میفرمايد، ادامه آن فرمايش اخلاقی عرفانی تربيتی امام صادق، اين دعا دعای رسولخداست: «اللهم اسئلک رضاک و الجنه»، خدايا از تو میخواهم خشنوديت را عاقبت بخيریام را تو از ما خشنود و ما هم سرنوشتمان به بهشت منتهی بشود: «و اعوذ بک من سختک و النار»، خدايا به تو پناه میبريم از غضبت و از دوزخی شدنمان، بدتر از جهنمی شدن ديگر وجود ندارد، بهتر از بهشتی شدن ديگر نعمتی نيست ما روايت داريم: «و ما يقربنی اليها من قول و فعل او عمل»، خدايا هر چيزی که، هر گفتاری و هر رفتاری که ما را به سخت شما و به جهنمی شدن نزديک میکند به تو پناه میبريم اين را من آدرسش را گفتم، در سعیتان از مروی دور ششم، میرويد به سمت صفا، اين يک قسمت از دعای رسولالله است: «يُوجِبَانِ الْجَنَّة»[17] يعنی اوج پاداش شما عاقبت بخيری شماست، عاقبت بخيرتان میکنند با اين سفر البته شرطش اين است که حفظش کني، اين را نگهاش داری تداوم داشته باشيد بر اين معنويت و بر اين برکات حاصلهای از اين سفر از خدا بخواهيد اين معنويت ديگر برايتان بماند، همان طور که عهد بستيد با خدا لبيک گفتيد خلاف اين عهد را ديگر عمل نکنيد، خب يکی از اسرار ارزشمند اقتصادی همين فقرزدايي است، ما میرويم که ديگر نيازی به خلق پيدا نکنيم از اسرار اجتماعی حج ايجاد وحدت و همدلی بين مسلمانان از سراسر عالم انشاءالله مشاهده میکنيد مليتهای مختلف، نژادهای مختلف همه يکسان، يکسو، يک جهت، همراه به دور خانه خدا در طوافاند همه در عرفات، همه در منی، همه در مشعر، همه در رمی جمرات، همه در شب مشعر در اين صحرای عظيم قرار گرفته در ضيافت الهی اين وحدت و همدلی که در اين سفر اتفاق میافتد اولاً بين همسفریهايتان حالا انشاءالله آشنا میشويد يک خوبانی را شما در سفر میشناسيد که اگر نمیآمديد نمیشناختيد گاهی اوقات میگويي آقا اين رفيق حج ماست يک ماه باهم بوديم، چون يکی از جاهايي که انسانها همديگر را خوب میشناسند در سفر است، خصوصيات، خلقيات، در اين سفری که شما از نظر اعتقادی با کسانی داريد میرويد سفر که شما هم فکر هستند، همه خدا را قبول دارند، همه حج را پذيرفتند، گوهرهای نصيب شما میشود که اميرالمؤمنين میفرمايد يکی از ويژگیهای ارزشمند سفر: «صحبة ماجدی»، با خوبان هم صحبت میشويد با انسانهای شايستهای که اگر نمیآمديد اينها را نمیشناختيد در خود سفر، همسفریهای که در کاروان، فراتر از اين شما میآييد در ميقات انسانهای وسيعتری را میبينی، فراتر در طواف، وسيعتر از اين عرفات، در مشعر، در منی، در رمی جمرات، من سراغ داشتم بعضیها در حج با افرادی آشنا شدند در يک قاره ديگر، ارتباط هم دارند هنوز هم باهم آقا در اقيانوسيه زندگی میکند اين آقا اهل شيراز است در سفر حج همديگر را شناختند رفيق شدند مرتبطاند، يک گوهرهای گاهی اوقات انسان میبيند که اگر نمیآمد نمیديد، من يک خاطرهای را عرض کنم يک وقتی در مکه معظمه ما در بعثه آيتالله العظمی مکارم نشسته بوديم يک آقايي آمد از اساتيد الاظهر مصر آقای سی و سه ساله بود استاد الاظهر بود خطش قرآنی زيبايي هم داشت، خط ثلث زيبايي داشت خطاب هم بود اين آمد نشست شروع کرد صحبت کردن، از اهل سنت بود اما سنی منصف و ارادتمند به اهلالبيت بود، شافعی بود يک مقداری صحبت کرد دوستان از او پرسيدند که آقا شما چندتا فرزند داری؟ گفت من دوتا فرزند دارم، فرزند اولم را دو پسر دارم، من وقتی اين را گفت در خودم رفتم گفتم قيامت بعضی از ما شيعهها بايد جلو اميرالمؤمنين سر بيندازيم پايين بگوييم اين آقای سنی الاظهر استاد دانشگاه نام بچههايش را اين جوری انتخاب کرد، ما يک اسمهايي رو بچههايمان میگذاريم که کتاب لغت بايد پيدا کنيم ببينيم يعنی چه؟ گفت فرزند اولم را به عشق فرزند اول علی، نامش حسن، کنيه ابومحمد، فرزند دومم را به عشق فرزند دوم علی نامش حسين، کنيه ابوعبدالله، سنی بود ولی من اعتقادم اين بود آقا امام زمان ظهور کند زير بيرق حضرت است، آدم بسيار و اين قدر عاشق حج بود گفت من شعبان آمدم عمره، ديگر از شعبان ماندهام مکه، شعبانا، رمضان، شوال، ذیالقعده، ذیالحجه، چهار ماه در مکه مانده بود به عشق خانه خدا، گفت ديگر حيفم آمد برگردم، تقاضای مرخصی کردم از دانشگاه اينجا ماندم تا موسم حج برسد و به فيض حج هم برسم، گاهی اوقات اين آدمهای ناب افرادی خوب در کاروان، در ترددتان در رفت و آمدهايتان انسانهای بزرگی را انسان میبيند که اينها از دستاورهای همين سفری که اصل خود حج هم برای همين وحدت و همدلی است آقا داری هر قبيله و قومی هستی ما گاهی اوقات اين قدر گرفتار اين تعصبات واهی هستيم در همين شيراز من سراغ داشتم آقا رفته خواستگاری، گفت پدر دختر به ما میگويد خانه شما در گودرگون است، ما مالی آباد هست، ما در شأن هم نيستيم، خدا وکيلی چه مسلمانهاي هستيم شأنيت در خانه است، در خيابان است، حج میروی که بفهمی، شأنيت روی تقواست، در انسانيت است در رنگ پوست نيست، در نژاد نيست، در قوم و قبيله نيست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ»[18] هر کسی تقوای بيشتری دارد نزد خدا برتر است علامه نائينی از دنيا رفت خواب اين فقيه بزرگ را ديدند گفتند از برزخ چه خبر؟ يک بيت شعر خواند، فرمود:
کس نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
ما خبر نداريم نرفتيم ببينيم چه کسانی سرخطاند، چه کسانی تهخطند: «خافِضَةٌ رافِعَة»[19] قرآن در سوره واقعه میفرمايد بعضیها در دنيا بالا بودند، آخرت میآيند پايين، بعضیها در دنيا به ظاهر پايين هستند، آخرت میروند بالا: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة خافِضَةٌ رافِعَة»[20] حج از درسها و آموزههای اين حج همين است که ما اين وحدت و همدلی را بياموزيم و اين درس بزرگ را بياوريم در جامعه انتشار بدهيم نکته ديگر از اسرار اجتماعی، سياسی، اقتصادی حج، رشد انديشه و آگاهی در بين مسلمانهاست مسلمان با اين سفر يک نگاه فرا کشوری پيدا میکند با همفکرهای خود در عالم آشنا میشوند حج ظرفيت بسيار بسيار بزرگی است که متأسفانه از اين ظرفيت استفاده نمیشود اين ظرفيتی که امروز مسلمانها با هزينه خودشان هزينه میکنند و میآيند يکی از بزرگان مسيحيت گفته بود اين امتيازی که در اسلام هست، که مسلمانها با عشق و علاقه هزينه میکنند يکجا جمع میشوند، خودشان دعوت خدا را لبيک میگويند اين فرصت مناسب در آگاه سازی و رشد و متبلور کردن انديشهها بسيار بسيار فرصت خوبی است ما در اين جلساتی که سالها در بعثه مقام رهبری برگزار میشود اين اجتماع بين اديان و مذاهب اسلامی مواردی را من سراغ داشتم از بزرگان اهل سنت در مکه شيعه شدند، يعنی وقتی آمدند با معارف اسلامی و معارف اهلالبيت آشنا شدند از نزديک تحول در فکر اينها و انديشه اينها ايجاد شد اين هم از برکات حج، و خود اين حج يک زمينهسازی است برای يک امت واحده، زمينه سازی است برای ظهور صاحبالزمان همه انسانها با قوميتها و مليتهای مختلف کنار هم قرار میگيرند با هم مناسک را به جا میآورند فخری بر يکديگر نمیفروشند اين زمينه سازی است برای آن تشکيل يک امت واحد اسلامی که تجلی اين امت واحد اسلامی را ما در عصر ظهور حضرت صاحبالزمان خواهيم ديد، رشد اخلاق، اخلاق اجتماعی و حفظ حدود و مقررات اين هم از برکات حج است که در حج اين اخلاق و مقررات اسلامی شکل میگيرد من يکی از خاطرات شب مشعر را برايتان بگويم يک سالی مرحوم آيتالله والد هم مشرف بودند سال هشتاد و سه بود در يک قسمتی از مشعر خب حالا انشاءالله عزيزانی که مشرف شديد سابقاً و آنهای که مشرف میشويد لاحقاً صحرای مشعر جلوهای از قيامت است يعنی ديگر کاری ندارند چه کارهای؟ دارای چه پستی؟ مقامی؟ ملکی؟ سوادی؟ يک لباس سفيد تنات است کف بيابان با يک زير انداز گرفتی خوابيدی، آيتالله العظمیاش خوابيده، رئيس جمهورش خوابيده، ميلياردرش خوابيده، خوابيده بودند يک ماشينی آمد رد بشود، اين راننده عجول بود، اول چراغ میزد که مردم بلند شوند، میخواست رد بشود خب همه خوابيده بودند در بيابان، يک دفعه دست گذاشت رو بوق زدن، يکی دوتا بوق زد، خب اينهای که بيدار بودند بلند شدند راه را باز کردند يک بندهخدايي خواب بود اين بوق که زد يکدفعه اين وحشت زده از خواب پريد، زائر بود در لباس احرام يکدفعه بلند شد از خواب هراسان، اين زير اندازش را داشت بر میداشت که راه را باز کند راننده فهميد که اين وحشت زده از خواب بيدار شد اين صحنه را من خودم ديدم، ديدم راننده از پشت ماشين آمد پايين، راننده هم در لباس احرام بود مال کشور کويت بود، ديدم دويد آمد سمت اين آدم افتاد رو دست و پای اين، شروع کرد به بوسيدن و گرستن، ساعتی دستش را درآورد هديه کرد، گفت اين ساعت را از من بپذير به خاطر اين اشتباهی که من کردم آن شخصی هم که حالا پيرمردی بود وحشتزده بلند شده بود گفت من گذشتم از تو، نگران نباش اينها در حج ايجاد میشود حالا شما در خيابان داری میروی يکی میآيد بوق میزند چه خبر است؟ سر شيرنر آوردی؟ حوصله نداريم همديگر را تحمل کنيم، حج ضريب حوصلهها را میبرد بالا، حج انسان پروری میکند اگر خدای ناخواسته با اخلاق بد رفتيم و برگشتيم اتلاف پول است و اتلاف عمر است و اتلاف وقت برسيم به آن مقام، اين هم از برکات اجتماعی حج، رشد اخلاق اجتماعی که ما اخلاق اجتماعیمان و حفظ حدود و مقررات را در اين سفر داشته باشيم.
از برکات حج يکی از درسهاي که بايد ياد بگيريم اهتمام و توجه به محيط زيست و حفظ آن، انشاءالله وقتی که محرم شديم از محرمات احرام برای محرم در حال احرام تحريم شکار است، میگويند در حال احرام ديگر نبايد شکار بکنی از بين بردن درخت و گياه حرم حرام است اين يک درس است، آقا ياد بگير، اينجا در اين ساعاتی که در لباس احرام هستند، میگويند اين گل و گياه و سبزه را ضايع نکن، اين بايد بشود درس برای همه عرمت، اين آموزهها بايد بشود درس زندگی، ما استفاده از محيط زندگیمان و محيط زيستمان اينها جزء اسرار اين سفر هستند تقويت هويت اجتماعی مسلمانان، که ما هويت اسلامی خودمان را حفظ کنيم امام صادق میفرمايد: «أَمَرَهُمْ» خدا امر نمود بندگان خودش را: بِمَا يَكُونُ مِنْ أَمْرِ الطَّاعَةِ فِي الدِّينِ وَ مَصْلَحَتِهِمْ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُمْ فَجَعَلَ فِيهِ الِاجْتِمَاعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعَارَفُوا»[21] خدا امر نمود بندگان خودش را در اطاعت کردن از دين و مصالح امر دنيايي اينها و اين اجتماعی که مسلمانها در حج جمع میشوند از شرق و غرب عالم همه میآيند تا: «لِيَتَعَارَفُوا»[22] معرفت اينها و هويت اجتماعی اينها بالا برود اين هم از برکات ديگر، آموزش و نمايش عملی جامعه نمونه، شايد جامعه نمونه میبينيد آقايي که برای يک مقدار کم و زياد شدن مسائلی نق میزند آنجا میآيد بنده آقايي را ديدم در حج حالا وقت نيست میخواهم مطالب را تکميل کنم تلگرافی میگويم استاد دانشگاه کاليفرنيا امريکا چهل و چهار سال اين آدم امريکا رياست يک دانشکده اقتصاد را داشت اين در کاروانی بود که حالا ما با اين آقا آشنا شديم با خانمش آمده البته اين آقا اصالتاً اهل گلپايگان بود، ببينيد حج انسانها را اين گونه تربيت میکند و اين گوهرها را ما در حج میشناسيم، اين آقا آمده بود فارسی را ديگر خوب حرف نمیزد، از سن نوزده سالگی امريکا بود، زمانی که آمده بود شصت و سه ساله بود، چهل و چهار سال امريکا زندگی کرده بود، افرادی میآمدند حمد و سورههايشان را تصحيح کنند، خيلی بعضیها ناصحيح میخواندند حالا زحمتی که علمای محترم متحملاند در تصحيح اعمال و مناسک حجاج خب يکش هم همين تصحيح حمد و سوره است اين آقای دکتر آمد فارسی را خوب حرف نمیزد، به من گفت آقای حدائق من يک حمد و سوره بخوانم برای شما؟ گفتم بخوان مثل يک قاری عرب زيبا، با ترتيب، با تجويد شروع کرد حمد و سوره خواندن گفت من چهل و چهار سال امريکا زندگی میکنم خدا را شکر میکنم يک رکعت نماز قضاء ندارم خدا را شکر میکنم خمس اداء شده را ندارم، امريکا، کاليفرنيا، نه شيراز جنتتراز، ما در شيراز داريم سومين حرم اهلالبيت آقا هفتاد سالش است خمس را مسخره میکند نماز شب میخواند، واجبش را نمیدهد من اين را امشب به همهتان بگويم پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديد مردم به مستحبات مشغول هستند تو به واجباتت بپرداز، بابا پول برای امام حسين خرج کردن مستحب، پلو دادن مستحب، واجبت را انجام بده: «اذا رأیت الناس يشتغلون بالنوافل و اشتغل انت باتمام الفرائض»، خدا اول از ما واجبات میخواهد اين اباطيلی که بعضیها میگويند آقا حج نرو پولش را بده جهزيه دختر اين اباطيل است حرفهای باطل است واجب حج است اول بايد واجبت را انجام بده، واجب را انجام بده بعد کارهای مستحبی هم بکن، اين آقای دکتری که چهل و چهار سال امريکا بود گفت من يک سال ياد ندارم سال خمسیام رسيده باشد و خمس از امريکا به ايران نفرستاده باشم، عزيزان اين را میخواستم بگويم جزء مؤدبترين زائرها کاروان اين آدم بود گاهی اوقات اين بچههای کوچک گريه میکردند اين میرفت بچهها را بغل میکرد آرام میکرد اصلاً مردم نمیدانستند اين چه شخصيت عالی علمی است؟ يک جريان برای من گفت گفت آقا سر کلاس بودم داشتم درس میدادم در امريکا يک يادداشتی دادند که از ايران تماس گرفتند به شما، گفت بعد از کلاس زنگ زدم برادر ما گفت برادر پدر از دنيا رفت فقط خواستيم خبرت بدهيم، گفت تا پدر و مادرم زنده بودم سال بيست روز از امريکا میآمدم اصالتاً گلپايگانی بود، گلپايگان فقط در خدمت پدر و مادر، گفت به برادر گفتم پدر را دفن نکنيد تا برسم گفت بيست و چهار ساعته خودم را رساندم گلپايگان، سه برابر هزينه معمول پول بليط هواپيما دادم پرواز مستقيم نبود از کاليفرنيا به يک آلت ديگر از آن ايالت به يک کشور ديگر از آن کشور به ايران بيست و چهار ساعته رسيدم گلپايگان، گفت آمدم در غسالخانه گلپايگان به همه گفتم برويد کنار گفت کتام را در آوردم آستينها را بالا زدم پدر را خودم غسل دادم، آقا اولاد خوب تربيت کردی به خودت خدمت کردی بعضیها فکر میکنند اولاد خوب خدمت به جمهوری اسلامی است بابا آخرتت را تضمين کردی، دنيايت را بيمه کردی، نسل پاک تنهايت را نمیگذارد، گفت پدر را خودم غسل دادم، پدر را خودم کفن کردم، پدر را خودم در قبر گذاشتم، لحد بر قبر پدر خودم سپردم از قبر بيرون آمدم، در شيراز چندتا را میشناسيد بابايش را غسل داده باشد، چندتا استاد دانشگاه سراغ داريد که پدرش را خودش تلقين داده باشد، تربيت اگر شد میشود اين گوهرها را انسان در اين سفر میشناسد، اينها از برکات اين سفر و قطعاً اين سفر نمايش عملی اخلاق عاليه اسلامی است، و يک بعد ديگر در مسائل سياسی حج ارعاب دشمنان است دشمنان است دشمنان به هراس میافتند اين روز برائت از مشرکين که امام بنيانگذار اين روز و در صحرای عرفات جمع میشوند همه چه هراسی بر دل دشمنان اسلام میافتد از اين اجتماع مسلمانان در حج و اين وحدت و همفکری و همدلی که نمايش عظمت اسلام و مسلمانان است که امام صادق فرمود: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»[23] تا کعبه برپاست دين برپاست، اينها هراس دارند از اين اجتماعی که هر ساله از همهجاي دنيا افراد میآيند و اين وحدت و همدلی و اتفاق مسلمانان شکل میگيرد اين هم بخشی، اما قسمتی از فرمايشات امام صادق باقیماند من اين را هم اشارتاً عرض کنم و تمام کنم، البته اين آدرس اين فرمايش امام صادق عزيزانی که اهل مراجعه هستند، مصباح الشريعه صفحه صد و چهل و دو تا صفحه صد و چهل و هفت قبل از حج ما اين شبها عبور کرديم گذرا، مرور کنيد با دقت برويد بگيريد اين کتاب را اين حج را دستورالعمل را با دقت بخوانيد، حالا از طريق فضای مجازی هم میتوانيد اين فرمايش امام صادق را الحمدلله يک کتابخانه عظيم در گوگل هست ديگر حجت به همهتان تمام است، آقا مصباح الشريعه نداری، مبايل داری، گوگل داری سرچ کن بياور، در مصباح الشريعه صفحه صد و چهل و دو تا صفحه صد و چهل و هفت، در بحار جلد نود و نه در اين دو کتاب اين دستور العمل امام صادق برای حجاج ذکر شده قسمتی از فرمايشات حضرت باقیماند من اشاره کنم، حضرت میفرمايد: «وَ لَبِّ بِمَعْنَى إِجَابَةٍ صَافِيَةٍ خَالِصَةٍ زَاكِيَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي دَعْوَتِكَ لَهُ مُتَمَسِّكاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»[24] وقتی میخواهی تلبيه بگويي، يادتان باشد شب مسجد شجره چون از مسجد شجره محرم میشويد وقتی خواستی بگويی: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَ لَبَّيْكَ»[25]حضرت میفرمايد با يک اجابت صاف، خلاف نگوييد نگوييم لبيک هنوز دل شکسته دنبال سرماست، هنوز حق الناس در کارنامه ماست، هنوز خودخواهی و خودنگری همراه ماست، حضرت میفرمايد موقع تلبيه گفتن يک اجابت صاف و پاک، زاکيه از رای خدا نسبت به اين دعوتی که از تو شده صادقانه لبيک بگو، متمسکاً بعروته الوثقی، و متمسک به عروه الوثقی میشويي، بعد از اين تلبيه میآييد مسجدالحرام طواف عمره، تمتم را میخواهيد به جا بياوريد حضرت میفرمايد: «وَ طُفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ كَطَوَافِكَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ»[26]وقتی داري طواف میکنی، با قلبت با فرشتگان در عرش با جسمت با مردم در مسجدالحرام اين جوری طواف کن، يعنی دل به خدا بسپار، از امام عليهالسلام سؤال شد من يک سؤال بپرسم هر کسی درست جواب داد، آن شب که ما جايز داديم، امشب هم فکر کنم، نوبت خودمان باشد، يک جايزهای میدهم که باباهايتان هم نداشته، چرا هفت دور دور خانه خدا بايد چرخيد؟ چرا شش بار نباشد؟ چرا هشت بار نباشد؟ پنج بار به نام خمسه طيبه؟ آقا دوازده بار به نام دوازده امام؟ هفتتا چرا هفتا؟ هفت يعنی چه؟ خب اين پای منبری ما بود گفت خير، نه آن هم خودش بحث است که هفتها گفتند بعد بياييد من خدمتتان هستم، از امام صادق يک کسی همين را پرسيد، آقا میگويند هفت موضع رو زمين قرار بگيرد، انشاءالله در روز عيد قربان میگويند هفتتا سنگ به شيطان بزن، هفت مرتبه بين صفا و مروه رفت و آمد کن اصلاً خود عدد هفت بعضی از اذکار مقيد است به هفت، آقا در قنوت نماز شبت هفتبار بگو: «هذا مقام العائذ بك من النّار»[27] چرا هفت؟ امام صادق فرمود عدد هفت دليل بر کثرت و بینهايت است، يعنی هفت دور دور خانهخانه خدا میچرخی يعنی بینهايت از اين به بعد بايد دل به خدا بسپاری، آقا امام صادق فرمودند: «وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً فَرّاً مِنْ هَوَاكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَمِيعِ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ»[28] در سعی صفا و مروه يک قسمتی را میگويند آقايون با سرعت حرکت کنيد حالت بين راه رفتن و دويدن امام صادق میفرمايد در اين فاصلهای که هروله میکنيد از هوای نفست گريزان باش، سرعت میبخشی به حرکتت سرعت ببخش به دور شدن از خودخواهی، هواپرستی و مظاهر دنيايي: «مِنْ هَوَاكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَمِيعِ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ»[29] از هر چيزی که مربوط به قدرت توست و امکانات توست تبری بجو، بگو خدايا رو به تو آوردم از خود و انانيت گريزان هستم: «وَ اخْرُجْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ زَلَّاتِكَ بِخُرُوجِكَ إِلَى مِنًى»[30] وقتی میخواهند شما را ببرند منی حضرت میفرمايد میخواهی حرکت کنی از همه غفلتها از همه لذتها، لغزشهايت خارج شو و به سمت منی برو: «وَ لَا تَمَنَّ مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ لَا تَسْتَحِقُّهُ»[31] در منی هم حضرت میفرمايد مراقب باش تمنا نکن چيزی را که برای تو جايز نيست، چيزی را بخواه که به دردت میخورد، بگذاريد من همينجا يک چيزی بگويم حيفم میآيد نگويم، آقا امام باقر آمده بودند حج، حضرت کنار کعبه بودند همزمان هشام ابن عبدالملک هم آمده بود خليفه اموی با بزرگان دستگاه حکومتی، در همان سال والی مدينه باغی از باغات امام باقر را مصادره کرده بود به ظلم، يکی از اصحاب امام باقر تا ديد هشام خليفه اموی آمده به حضرت گفت يابن رسولالله فرصت خوبی است هشام در مسجدالحرام است برويد به هشام بگوييد باغ شما به شما برگرداند، من بارها ديدم در مجلس امام حسين يک مسئول میآيد آقا پاي منبر نشسته در مجلس دعاست دعا را ول میکند میرود سراغ مسئول، بعد هم میگويد الحمدلله به برکت اين مجلس آقای فلانی آمد مشکلمان حل شد يعنی امام حسين میرود به حاشيه، خدا میرود به حاشيه، اين آمد گفت آقا الآن خليفه اموی در مسجدالحرام است برويد به هشام بگوييد باغتان را به شما برگرداند، اگر امام میفرمود هشام هم برای تظاهر که بود اين کار را میکرد تا به حضرت گفت آقا فرمودند: «ويحک» وای بر من در مسجدالحرام از خدا هم باغم را نمیخواهم چه برسد به هشام، طرف تعجب کرد گفت آقا پس مسجدالحرام از خدا چه میخواهيد شما؟ آمديد چه بخواهيد؟ اين را بخواهيد اين هم باشد مزد امشبتان، آقا فرمود من آمدم در مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم، اين را بخواهيد، بگوييد خدايا يک لحظه از خودت جدا نشويم خدايا حالا که آمديم دل را تکانديم آمديم، اين صفای حاصله را برای ما مستدام بدار تا آن آخرين لحظه، زندگی و خانه و امکانات اينها همه اينها فرع آن اصل است با خدا باش و پادشاهی کن بیخدا باش و آنچه خواهی کن، بعد حضرت فرمود: «وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطَإِ بِالْعَرَفَاتِ»[32] در صحرای عرفات خطاهايتان را اعتراف کنيد، ببينيد دعای امام حسين يک دائرة المعارف است همين دعا را اگر با توجه بخوانيد، يک قسمتی از دعا امام شروع میکند به اعتراف کردن، خدايا من چه کسی هستم؟ شما چه کسی هستید؟ اعتراف میکنيم به لغزشها، اعتراف میکنيم به خطاها، امام به ما آموخته چگونه دعا کنيم صحرای عرفات روز اعتراف به خطاهاست روز متبلور شدن معرفتهاست يعنی در اين صحرای عرفات بايد گناهانت را بگذاری زمين، رشد و شکوفای و معرفت هم شکل بگيرد و حضرت فرمود: «وَ حَدِّدْ عَهْدَكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِوَحْدَانِيَّتِهِ»[33] تجديد کن پيمانت را با خدايت در صحرای عرفات: «وَ تَقَرَّبْ إِلَيْهِ وَ اتَّقِهِ بِمُزْدَلِفَةَ»[34] با اطمينان به صحرای مشعر حضرت میفرمايد قدم بگذار و در صحرای مشعر حضور پيدا کن: «وَ اصْعَدْ بِرُوحِك إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى بِصُعُودِكَ إِلَى الْجَبَلِ»[35] در اين صحرای مشعر در اين حرکتی که داريد میکنيد به سمت منی حضرت میفرمايد روح خودت را هم به ملأ اعلی بفرست يعنی کاملاً متوجه به رضايت الهی و متخلق به اخلاق معنوی باش بعد حضرت میفرمايد: «وَ اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِيحَةِ »[36] روز عيدقربان يکی از کارهايتان قربانی کردن است، زمانی که برايتان میخواهند قربانی کنند نيابت از شما میگيرند آن ساعتی که رفتند قربانی کنند چون الآن شرائط اين جور نيست که خود فرد برود و خودش قربانی کند، نيابتاً برايش قربانی میکنند امام میفرمايد در ذبح اين نيت را داشته باشد که حنجر هواپرستی را و حنجر طمع را ذبح کنی، حاجی ديگر بر میگردی دنبال گناه نگرد، حاجی ديگر بر میگردی طمع به دنيا نداشته باش، ببر حنجر گناه را و ببر حنجر طمع به دنيا را معرفتات را کامل کن: «وَ ارْمِ الشَّهَوَاتِ وَ الخَسَاسَةَ وَ الدَّنَاءَةَ وَ الْأَفْعَالَ الذَّمِيمَةَ»[37] آقا میفرمايد وقتی داری سنگ میزنی و جمره را سنگ میزنی و از شيطان تبری میجويي از شهوتها، از خساستها و پستیها، از دنائتها: «الذَّمِيمَةَ»[38] اخلاقهای ناپسند دور شو و خودت را از آنها جدا کن: «عِنْدَ رَمْيِ الْجَمَرَاتِ»[39]« وَ احْلِقِ الْعُيُوبَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِكَ»[40] آقايون وقتی میخواهيد حلق کنيد خانمها هم مقدار از مو را بالاخره کوتاه میکنيد همان زمانی که داری اين موی مبارکت را میچينی امام میفرمايد اين گونه نيت کن از تمام عيبهای ظاهری و باطنیات خودت را جدا کن همين طور که مو دارد از تو جدا میشود عيبهای داخل و ظاهرت را يعنی حاجی روز عيد قربان بايد نشان میدهد که يک چيز ديگر شد اگر چند روز در مدينه يک خردهای تند میشد آمپر میچسپاند، روز عيدقربان نشود برای يک کاسه ماست و خياری حرفهای بیحساب بگويد، نشود برای دير و زود شدن غذا حاجی که از احرام آمده بيرون ناسزا بگويد پناه بر خدا، من آقا ديدم، حاجی روز يازدهم سرزمين منا پشت سر يک مرجع تقليد در جمع داشت توهين میکرد، گفتم وای بر تو که حجت را زمين گذاشتی، فريب دادند بعضیها خودشان را، امام فرمود: «وَ ادْخُلْ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَنَفِهِ وَ سَتْرِهِ وَ حِفْظِهِ وَ كِلَائِهِ مِنْ مُتَابَعَةِ مُرَادِكَ بِدُخُولِ الْحَرَمِ»[41] وقتی میخواهی بيايي دو باره مسجدالحرام ديگر يک جوری برگردد از منی به سوی مسجدالحرام که خودت را در امان خدا، در کنف الهی، در ستر الهی و پوشيش الهی و حمايت خدا ببينی و دوباره میآيي طواف میکنی در آن طواف حج: «وَ زُرِ الْبَيْتَ مُتَحَفِّفاً لِتَعْظِيمِ صَاحِبِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ سُلْطَانِهِ»[42] وقتی برگشتی در اين طواف حج با يک معرفتی نسبت به خداوند و تجليلی از عظمت الهی طواف خانه خدا را کن: «وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضًى بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعَظَمَتِهِ»[43] حالا حجرالاسود الآن ازدوحام جمعيت است امکانش نيست در روايت داريم دست هم بلند کنيد و سلامی کنيد و آن ذکر را بگوييد و بگذريد از شما قبول میکنند خود استيلام حجر امام میفرمايند به معنای راضی بودن به قسمت خدا و خاضع بودن در برابر عزت الهی است در طواف وداع هم امام میفرمايد: «وَ دَعْ مَا سِوَاهُ بِطَوَافِ الْوَدَاعِ»[44] غير خدا را خدا حافظی کن، آن روزها پايانی که میگويند طواف خدا حافظی و وداع يعنی هرچه رنگ غير خدايي دارد با آن وداع کن در اين طواف وداع دل را يکپارچه به خدا بسپار: «وَ صَفِّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقَاءِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ»[45] روحت را و نفست را درونت را و برونت را امام میفرمايد صفا ببخش برای روزی که با خدا رو به رو میشوی کجا؟ روی کوه صفا، روی کوه صفا که ايستادی آنجا اين روحت را پالايش کن آماده کن برای آن روزی که با پروردگارت میخواهی ملاقات کنی: «وَ كُنْ ذَا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ بِفِنَاءِ أَوْصَافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَةِ»[46] روی کوه مروه که میروی خصلت مردانگی و مروت و جوان مردی را برای خود تجليل کنيد: «وَ اسْتَقِمْ عَلَى شُرُوطِ حَجِّكَ»[47] امام میفرمايد اين شرائطی که گفتم استقامت کنيد: «وَ وَفَاءِ عَهْدِكَ»[48] بر عهدتان پايبند باشيد: «الَّذِي عَاهَدْتَ رَبَّكَ»[49] در اين سفر با خدا عهد بستی، عهدتان را نشکنيد، پيمانتان را ضايع نکنيد، به يک حاجی گفتم آقا نکن، داری خراب میکنی، با اين اخلاقت حجت را، گفت آقا يک فيش ديگری هم داريم يک وقت ديگر میآييم حفظش میکنيم اين جوری بايد آمد؟ امام میفرمايد نگهداريد حجتان را، عهدتان را با خدا: «وَ أَوْجَبْتَهُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[50] اين پاکی را نگهداريد تا روز قيامت، آدرس اين دستورالعمل را دادم انشاءالله رجوع کنيد به مصباح الشريعه، بحارالانوار قبل از سفر يک مروری کنيد، حالا چه دعايي بخوانيم؟ چه بگوييم؟ چه کاری بکنيم؟ ما حتی داريم کسانی که پولهای سوخته دارند، مطالبات غير وصول دارند راهش در مسجدالحرام است آنهايي که حج هر ساله را میخواهند دستورالعمل است و نکات فراوانی که خيلی از گرههای کور و نشدنی در اين سفر شدنی میشود و حل میشود بسنده کنم عذرخواهی میکنم از تصديق وقت شريف همه عزيزان جلسه پايانی است توصيهای را از مرحوم آيتالله والدمان عرض کنم در اولين سفری که در خدمتشان بودم چندتا توصيه کردند فرمودند اولاً در اين سفر يکی از کارهايي که میکنيد هر کسی در زندگیتان دلتان را شکسته خاطرتان را متأثر کرده دعايش کنيد، مردم داريد زيارت کسی میرويد که نامش رسولالله است پيغمبر فرمود از نشانههای مکارم الاخلاق بخشيدن کسانی است که به شما بدی کردند: «وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ»[51] دعا کنيد کسانی که در حقتان بدی کردند، تا هدايت بشود، اين را جزء برنامههايتان را بياوريد و خدا بزرگتان میکند، بهشت پر کردن هنر است، جهنم پر کردن هنر نيست، امواتتان را ياد کنيد، اموات را ياد کرديد در روايت داريم هفتاد هزار برابر به شماها بر خواهند گرداند، خب شب پايانی مجلس انشاءالله که ديدگان همه ما به جمال نورانی مولای ما صاحبالزمان در اين سفر روشن و مزين و اعمال ما به نظر قبولی حضرتش برسد مرحوم آيتالله سيدمحسن امين جبل عاملی صاحب اعيان الشيعه میگويند يک سالی آمد حج به اين قصد که در اين سفر امام زمان را ببيند حج تمام شد آقا را نديد، اين قدر ايشان عاشق بود فقيه بزرگ منطقه جبل عامل لبنان ايشان عزيزانی که سوريه مشرف شديد در ورودی صحن حضرت زينب قبر اين فقيه بزرگ است و اين محدث بزرگ صاحب اعيان الشيعه ايشان میگويند که بالاخره ماند تا سال آينده، سال آينده که خدمت امام زمان برسد توفيق نصيب نشد يک سال ديگر ماند تا پنج سال ايشان عرض شود که در مکه معظمه ماند تا اين مدت با والی مکه که شريفعلی بود زيدی مذهب بود، از سادات در مکه بود و والی مکه آشنا شده بود مراودهای داشت اين آقای سيدمحسن امين جبل عاملی، صاحب اعيان الشيعه ايشان میگويد که ما مراوده داشتيم با شريفعلی يک روزی میگويد ايام حج تمام شده بود سال پنجم میگويد تصميم گرفتم برگردم لبنان گفتم شايد آقا صلاح نمیدانند ما خدمت حضرت برسيم، رفتم اطراف مکه در اين کوههای اطراف مکه بر بلندای يک کوهی که رسيدم ديدم پشت اين کوه درهای سبز هوای مطبوع، جویهای آب جاری و يک خيمهای بزرگی برپاست سيد محسن امين میگويد رفتم سمت اين خيمه و تعجب کردم، اين منطقهی خوش آب و هوا، در مکه بود ما پنج سال مکه بوديم حاکم مکه به ما نگفت يک همچون منطقهای هم هست! گفت رفتم سمت آن چادر، ديدم دامنهای چادر را بالا زدند دور تا دور چادر شخصيتهای نشستند صدر آن مجلس شخصيتی نشسته، رسيدم نزديک چادر اين جمله را شنيدم که ديدم آن آقا فرمود به اولاد و ذراری جدهما فاطمه زهراء هنگام مرگ ايمان و ولايت تلقين میگردد، میگويد اين جمله را که شنيدم يک وقت ديدم کسی از پشت سر من آمد، گفت سيدی و مولای شريفعلی در حال احتضار است سيدمحسن امين میگويد من نايستادم که ببينم عرض شود که بالاخره اين آقا چه کسی است؟ اينها چه کسی هستند؟ چون با شريفعلی رفيق بودم سريع برگشتم به سمت مکه و وارد کاخ شريفعلی شدم من راه راه دادند رفتم کنار بستر شريفعلی ديدم در حال احتضار هست و حالت سکرات موت شريفعلی را گرفته، علمای اهل سنت جمع هستند دارند تلقين میدهند او را به روش اهل سنت ولی شريفعلی سخنی نمیگويد يک وقت ديدم همان آقای که در خيمه ديده بودم وارد شد جمعيت را کنار زد آمد کنار بستر شريفعلی خطاب به شريفعلی کرد فرمود: «قل يا شريف اشهد ان لا اله الا الله» مرحوم سيدمحسن امين میگويد ديدم شريفعلی چشمها را باز کرد شهادتين را شروع کرد گفتن يکی اذکار را، اعتراف را آقا فرمودند نام ائمه را يکی يکی بردند و همه علمای اهل سنت متعجب که اين شريفعلی زيدی مذهب دارد ائمه معصومين را شهادت میدهد به امامت و حجيت و ولايت، سيدمحسن میفرمايد نفهميدم اين آقا کيست؟ تا رسيد به نام حضرت حجت، يک وقت فرمود: «قل يا شريف انک حجة الله» شريف بگو شهادت میدهم تو حجت خدايي، شريفعلی گفت: «اشهد انک حجة الله» چشمها را بست آقا از حرم رفت، سيدمحسن میگويد فقط گريه میکردم، رفتن مولی را مشاهده میکردم:
مولا بيا، مولا بيا، ای مهدی زهراء بيا
يکی از دعاهايي که خود حضرت در مسجدالحرام کنار کعبه نموده دعا برای تعجيل فرج است در اين سفر مولايمان را فراموش نکنيم:
خون شد دل ياران تو، از سوزش هجران تو
تا کی تويي در اختفاء، ای مهدی زهراء بيا
مولا بيا، مولا بيا، ای مهدی زهراء بيا
به ياد همه در گذشتگانمان:
مولا بيا، مولا بيا،
آقا جان هجر تو ما خسته کرد، چون مرغ پر بشکسته کرد
قسمت نشد آخر لقاء، ای مهدی زهراء بيا
مولا بيا، مولا بيا، به به
مولا بيا، مولا،
اللم صل علی محمد و آلمحمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج
[1] تحف العقول النص ص149.
[2] مجموعة ورام ج1 ص284.
[3] مجموعة ورام ج1 ص284.
[4] الفصول المختارة ص136.
[5] بقره20.
[6] اعراف142.
[7] فجر1-3.
[8] فجر1-3.
[9] تحف العقول النص ص149.
[10] تحف العقول النص ص149.
[11] بقره156.
[12] نور32.
[13] تحف العقول النص ص149.
[14] تحف العقول النص ص149.
[15] تحف العقول النص ص149.
[16] تحف العقول النص ص149.
[17] تحف العقول النص ص149.
[18] حجرات13.
[19] واقعه3.
[20] واقعه1-3.
[21] وسائل الشيعة ج11 ص14.
[22] وسائل الشيعة ج11 ص14.
[23] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص271.
[24] مصباح الشريعة ص48.
[25] مصباح الشريعة ص197.
[26] مصباح الشريعة ص48.
[27] لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه ج5 ص183.
[28] مصباح الشريعة ص48.
[29] مصباح الشريعة ص48.
[30] مصباح الشريعة ص48.
[31] مصباح الشريعة ص48.
[32] مصباح الشريعة ص48.
[33] مصباح الشريعة ص48.
[34] مصباح الشريعة ص48.
[35] مصباح الشريعة ص48.
[36] مصباح الشريعة ص48.
[37] مصباح الشريعة ص49.
[38] مصباح الشريعة ص49.
[39] مصباح الشريعة ص49.
[40] مصباح الشريعة ص49.
[41] مصباح الشريعة ص49.
[42] مصباح الشريعة ص49.
[43] مصباح الشريعة ص49.
[44] مصباح الشريعة ص49.
[45] مصباح الشريعة ص49.
[46] مصباح الشريعة ص49.
[47] مصباح الشريعة ص49.
[48] مصباح الشريعة ص49.
[49] مصباح الشريعة ص49.
[50] مصباح الشريعة ص49.
[51] مصباح الشريعة ص159.