استادحدائق روز چهارشنبه 5 اردیبهشت ماه در جمع حجاج بیت الله الحرام در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) شاهچراغ به بیان اسرار حج پرداختند

 

دانلود

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال مولی الموحدين و امام المتقين اميرالمؤمنين علی ابن ابیطالب: «وَ حِجُ‏ الْبَيْتِ‏ وَ الْعُمْرَةُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يُكَفِّرَانِ الذَّنْبَ وَ يُوجِبَانِ الْجَنَّة»[1].

من قبل از ورود به بحث توضيحاتی را که برادر عزيزمان جناب حاج­آقای منصورآبادی دادند بالاخره با اهل‌البيت کار داريم و روز نياز هم پيشرو داريم، اباذر يک وقتی آمد در قبرستان عده­ای همراه اباذر بودند، اباذر گفت: «وَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ‏ بِيَوْمِ‏ فَقْرِي»[2] مسلمان­ها خبرتان بدهم روز نياز من چه جوری است؟ اباذر کسی بود که هزار سکه طلای معاويه نيمه شب در شام، دمشق آوردند در خانه­اش رد کرد، روح اين قدر بلند، هزار سکه به عنوان هديه بدون هيچ شرطی، پسوند و پيشوندی اما همين انسان بزرگی با اين عظمت فرمود، روز نياز من را می­دانيد چه روزی است؟ گفتند اباذر مشتاق هستيم از تو بشنوم گفت:‏ «يَوْمَ أُوضَعُ فِي قَبْرِي»[3] روزی که من را در قبر می­گذارند روز نياز است يعنی روزی که آقايان خانه­ها را از شما می­گيرند قلم، ثروت، اعتبار، همه چيز می­رود مشهور از آيت­الله بهجت که اول چيزی که از متوفی می­گيرند عنوانش است، ديديد جسد را وقتی می­آورند ديگر نمی­گويند آقای دکتر، آيت­الله اول تاجر بازار می­گويند جنازه را آوردند، تنها عنوانی که گرفته نمی­شود شهداء هستند می­گويند پيکر شهيد آمد، ولی بقيه را نمی­گويند آقای استاندار، آقای شهردار، تاجر بازار، می­گويند جسد، جنازه، ميت، برای آن روزتان کار کنيد، اين­ها را خدا داده در راه خدا هزينه کنيد، اين طرحی که عزيزان ما هم از ستاد عتبات امشب هستند، بالاخره يک حداقلی است که انسان نسبت به اهل­البيت اظهار ارادت خودش را در توسعه، تعمير، بازسازی، قرار بدهد که رسول­الله فرمود اگر کسی در تأسيس سنتی، سنت حسنه­ای قدم بردارد و خدمت کند تا زمانی که اين سنت پای برجاست او هم شريک است حالا شما به همين اندازه­ای که نامتان نوشته می­شود، به اندازه آن پولی که می­دهيد در خدمت عمرانی آن مجموعه سهيم هستيد، تا اين بناء بناء است: «مَنْ‏ سَنَ‏ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا»[4] شما هم شريک خواهيد بود و سهيم خواهيد بود اين را تذکر اول که انشاءالله الحمدلله اهل خير هستيد، و دوم از عزيزان ما از نيروی انتظاری تذکر دادند بيرون حرم، در آن فضای خروجی از حرم، يک نمايشگاه محصولات حجاب و عفاف را عزيزان آمده کردند که به اقل قيمت يعنی با رعايت قيمت و نيازمندی­های مخصوصاً بانوان، گاهی اوقات چيزهاي می­خواهيد تهيه کنيد، حالا هديه بدهيد اين­جا در جوار شاهچراغ هست، آن چيزهايي که اين خانم­ها بايد ساعت­ها بگرديد تا پيدا کنيد، اين­ها آماده کردند با حداقل قيمت دارند عرضه می­کنند اين هم گفتند در اختيار عزيزان هست، زحمت تجميعش را آن­ها کشيدند بهره­برداريش با شما با رعايت حداقلی­های هم که عزيزان ديدند اين را هم گفتند که بازديدی داشته باشيد و اين نمايشگاه را هم عزيزان در هنگام خروج و چيزهايي که لازم است من يکی دو شب گذشته هم عرض کردم، آيت­الله العظمی مکارم هر سالی که ما مشرف می­شويم اين توصيه را می­کنند به ما که به زائرها بگوييد مدينه و مکه در جستجوی چيزی باشيد که در شهر و ديارتان گير نمی­آيد، مردم در مکه دنبال چيزی باشيد که در ايران نيست، حرم رسول­خدا، مسجدالحرام، اماکن مقدسه، آن ساعات مقدس، از اين فرصت کمال استفاده و انشاءالله بهره­برداری را همه عزيزان داشته باشيم، انشاءالله که خداوند توفيق انجام وظيفه و بهره­برداری شايسته را از اين سفر نصيب جمع حاضر و همه زائرانی که عازم اين زيارت هستند قرار بدهند و آن­هايي هم که علاقه­مندند و عاشق­اند حالا به دلايلی دست­شان خالی است نمی­توانند بروند ولی دل­شان با شماست، اين­ها را هم دعا کنيد که: «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»[5] صلواتی ختم نماييد.

خب در ادامه عرايض شب­های گذشته امشب شب پايانی مجلس اين کلياتی که من عرض کردم جزئيات مطالب اعزه علمای محترم و روحانيت محترم کاروان­ها هستند و بهره­برداری کنيد من عرض کردم جای جای مسجدالحرام ذکر دارد، خانه­ای که امام صادق می­فرمايد و هزار سال قبل از آدم خدا نظر به اين منزل داشته، آداب و وظايف، تکاليف، اذکار و معارفی که بايد آن­جا بهره­برداری بشود جزئياتش را بهره­ ببريد، استفاده کنيد، به گونه­ای نباشد که بعد برگرديم بگوييم آقا ما حيف نفهميديم ندانستيم حالا فهميديم قبل از رفتن آماده کنيم خودمان را شما در يکی از بهترين ايام سال هم داريد می­رويد: «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»[6] بالاتفاق مفسرين می­گويند ذی القعده است و دهه اول ذی الحجه موسی چهل شب به طور رفت آن چهل شب سی شب در ماه ذی القعده بود ده شب در ذی الحجه بود: «وَ الْفَجْر وَ لَيالٍ عَشْر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر»[7] از مصاديق فجر يکش فجر روز دهم عيد قربان است، «وَ الْفَجْر وَ لَيالٍ عَشْر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر»[8] از مصاديق شفع و وتر در تفاسير داريم عرفه است و روز عيد قربان روز نهم و روز دهم در اين ايامی که خدا سوگند ياد کرده همه چيز مهياست، همه چيز فراهم است بهره­بردرای بايد کرد، خب شب اول مروری بر اسرار اخلاقی حج، شب دوم مروری بر اسرار عرفانی حج، امشب گذرا من اسرار اجتماعی، اقتصادی و سياسی حج را هم برگرفته از روايات و احاديث اهل­البيت اشاره می­کنم که حج يک سفر جامع است هم در عرصه اخلاق بايد ما را تربيت کند هم در عرصه معنويت بايد ما را رشد بدهد، هم در عرصه اجتماع و سياست و اقتصاد ما را بايد پيش ببرد اسلام در قرآن، آقايي به نام عبدالرحمن نوفل مصری ايشان کتابی دارد به نام اعجاز ادبی در قرآن کريم می­گويد خداوند اعداد را ذکر می­کند، در قرآن خداون صد و پانزده مرتبه از دنيا ياد نموده، صد و پانزده مرتبه از آخرت يعنی به همان اندازه­ای که خدا می­فرمايد آخرت مراقب دنيايتان باشيد آخرت خوب در گرو دنيايي خوب شماست، خدا رحمت کند حضرت امام را امام می­فرمودند ما الآن هم رو صراط داريم حرکت می­کنيم عزيزان پل صراط قيامت جدايي از صراط ما در دنيا نيست امروز کجا داري قدم بر می­داری؟ قيامت همان­گونه قدم بر زمين می­گذاری، امروز با چه کسانی محشور هستيد؟ قيامت با آن­ها مأنوس هستی، چه کسانی را دوست می­داريد؟ با چه کسانی رفاقت می­کنيد؟ آخرت انعکاس عملکرد ما در دنياست، لذا جدای از دنيا نيست خب حج يک جهتش هم همان جهت اجتماعی است، جهت اقتصادی است، که در روايات داريم که حج به جا بياوريد تا فقير نشويد، اصلاً يکی از دستاورهای حج، گريز از نيازمندی به خلق است روايتی که من ابتدای سخن از فرمايشات اميرالمؤمنين قرائت شد، علی عليه­السلام در اين حديث سه­تا آثار را برای حج به طور کلی نام می­برد: «وَ حِجُ‏ الْبَيْتِ‏ وَ الْعُمْرَةُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[9] اين بعد اقتصادی است، آقا از فقير شدن می­ترسی، از نياز به خلق هراس داری برو خانه خدا، ديگر روی نياز پيدا نمی­کنی، رو به سوی خدا آوردی ديگر نيازت به خلق نخواهد افتاد حاجی اگر شدی تأمينت می­کنند، هزينه کردی هزينه­ات می­کنند: «يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[10] فقرزدايي اين حج و اين عمره، بعضی­ها پول خرج کنيم، بعد چه کسی می­دهند؟ يک­جايي من گفتم جوان­هايتان را کمک کنيد در امر ازدواج، تسريع کنيد در ازدواج جوانی که هنوز به گناه آلوده نشده، امام صادق فرمود از سعادت يک پدر و مادر اين است که جوانش تا پاک است راهی خانه بخت بکند، با کدام پول؟ گفتم خودت را تا به امروز چه کسی اداره کرده؟ گم می­کنيم خودمان را از کجا آوردی؟ اين ثروت، اين زندگی، اين امکانات اين سلامتی، اين آبرو اين ثواب: «إِنَّا لِلَّهِ»[11] چهارشاهی پول دادند نق می­زند نگاهی پول داخل کارتش را می­کند، خدا می­فرمايد: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[12]فقير باشيم غنی­تان می­کند، پول را خدا داده، سلامتی را خدا داده، همه چيز را او داده بعد می­گويد با کدام پول؟ با همان پولی که تا حالا ما را اداره کردند، تا امشب ما پای سفره خدا نشستيم اين­هايي که می­گويند آقا حج برای چه کسی می­روی هزينه می­کنی؟ مگر پول زياد داری؟ می­گوييم هزينه می­کنم که نيازی به امثال شما پيدا نکنم، هزينه می­کنم که ديگر روی نياز به غير خدا پيدا نکنم: «يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[13] فقرزدايي می­کند زيارت خانه خدا، و عمره اين بعد اقتصادی: «وَ يُكَفِّرَانِ الذَّنْبَ»[14] بعد اخلاقی، پاکتان می­کنند، اين سفر سفری است که وقتی رفتيد بعد از غروب عرفه: «کيوم ولدتک امک»، مثل روزی که مادر تو را به دنيا آورده پاک می­شوی، از صحرای عرفات که حرکت می­کنی به سمت مشعر خطاب فرشتگان به شماست: «فاستغن فی العمل»، کارهايتان را از سر بگيريد، زندگی را دوباره شروع کنيد، گذشته را گذشتيد آينده را دريابيد، شما چقدر خرج می­کرديد يقين داشته باشيد می­بخشند شما را، اما در غروب عرفه اميرالمؤمنين می­فرمايد اگر کسی شک کرد در مغفرت الهی اين از گناهان کبيره است که در بخشش الهی که خدا صدا زده، دعوت کرده پذيرفته ما شک کنيم: «يُكَفِّرَانِ الذَّنْبَ»[15]و از اين­ها بالاتر: «يُوجِبَانِ الْجَنَّة»[16]بهشتی می­کنند شما را عاقبت بخير می­کنند شما را، سرنوشت شما ختم بخير می­شود من يک دعای می­گويم حالا شايد مکه همديگر را نديديم ولی الآن می­گويم دعای است از رسول­خدا در شوط ششم از سمت مروه به سوی صفا، کلام کلام رسول­خداست، در يک قسمتی از اين مسير مسعی اين­ دعاها را بخوانيد با دقت بخوانيد حالا در مسعی هم عرض می­کنم امام صادق چه می­فرمايد، ادامه آن فرمايش اخلاقی عرفانی تربيتی امام صادق، اين دعا دعای رسول­خداست: «اللهم اسئلک رضاک و الجنه»، خدايا از تو می­خواهم خشنوديت را عاقبت بخيری­ام را تو از ما خشنود و ما هم سرنوشت­مان به بهشت منتهی بشود: «و اعوذ بک من سختک و النار»، خدايا به تو پناه می­بريم از غضبت و از دوزخی شدن­مان، بدتر از جهنمی­ شدن ديگر وجود ندارد، بهتر از بهشتی شدن ديگر نعمتی نيست ما روايت داريم: «و ما يقربنی اليها من قول و فعل او عمل»، خدايا هر چيزی که، هر گفتاری و هر رفتاری که ما را به سخت شما و به جهنمی شدن نزديک می­کند به تو پناه می­بريم اين را من آدرسش را گفتم، در سعی­تان از مروی دور ششم، می­رويد به سمت صفا، اين يک قسمت از دعای رسول­الله است: «يُوجِبَانِ الْجَنَّة»[17] يعنی اوج پاداش شما عاقبت بخيری شماست، عاقبت بخير­تان می­کنند با اين سفر البته شرطش اين است که حفظش کني، اين را نگه­اش داری تداوم داشته باشيد بر اين معنويت و بر اين برکات حاصله­ای از اين سفر از خدا بخواهيد اين معنويت ديگر برايتان بماند، همان طور که عهد بستيد با خدا لبيک گفتيد خلاف اين عهد را ديگر عمل نکنيد، خب يکی از اسرار ارزشمند اقتصادی همين فقرزدايي است، ما می­رويم که ديگر نيازی به خلق پيدا نکنيم از اسرار اجتماعی حج ايجاد وحدت و همدلی بين مسلمانان از سراسر عالم انشاءالله مشاهده می­کنيد مليت­های مختلف، نژادهای مختلف همه يکسان، يکسو، يک جهت، همراه به دور خانه خدا در طواف­اند همه در عرفات، همه در منی، همه در مشعر، همه در رمی جمرات، همه در شب مشعر در اين صحرای عظيم قرار گرفته در ضيافت الهی اين وحدت و همدلی که در اين سفر اتفاق می­افتد اولاً بين همسفری­هايتان حالا انشاءالله آشنا می­شويد يک خوبانی را شما در سفر می­شناسيد که اگر نمی­آمديد نمی­شناختيد گاهی اوقات می­گويي آقا اين رفيق حج ماست يک ماه باهم بوديم، چون يکی از جاهايي که انسان­ها همديگر را خوب می­شناسند در سفر است، خصوصيات، خلقيات، در اين سفری که شما از نظر اعتقادی با کسانی داريد می­رويد سفر که شما هم فکر هستند، همه خدا را قبول دارند، همه حج را پذيرفتند، گوهرهای نصيب شما می­شود که اميرالمؤمنين می­فرمايد يکی از ويژگی­های ارزشمند سفر: «صحبة ماجدی»، با خوبان هم صحبت می­شويد با انسان­های شايسته­ای که اگر نمی­آمديد اين­ها را نمی­شناختيد در خود سفر، همسفری­های که در کاروان، فراتر از اين شما می­آييد در ميقات انسان­های وسيع­تری را می­بينی، فراتر در طواف، وسيع­تر از اين عرفات، در مشعر، در منی، در رمی جمرات، من سراغ داشتم بعضی­ها در حج با افرادی آشنا شدند در يک قاره ديگر، ارتباط هم دارند هنوز هم باهم آقا در اقيانوسيه زندگی می­کند اين آقا اهل شيراز است در سفر حج همديگر را شناختند رفيق شدند مرتبط­اند، يک گوهرهای گاهی اوقات انسان می­بيند که اگر نمی­آمد نمی­ديد، من يک خاطره­ای را عرض کنم يک وقتی در مکه معظمه ما در بعثه آيت­الله العظمی مکارم نشسته بوديم يک آقايي آمد از اساتيد الاظهر مصر آقای سی و سه ساله بود استاد الاظهر بود خطش قرآنی زيبايي هم داشت، خط ثلث زيبايي داشت خطاب هم بود اين آمد نشست شروع کرد صحبت کردن، از اهل سنت بود اما سنی منصف و ارادتمند به اهل­البيت بود، شافعی بود يک مقداری صحبت کرد دوستان از او پرسيدند که آقا شما چندتا فرزند داری؟ گفت من دوتا فرزند دارم، فرزند اولم را دو پسر دارم، من وقتی اين را گفت در خودم رفتم گفتم قيامت بعضی از ما شيعه­ها بايد جلو اميرالمؤمنين سر بيندازيم پايين بگوييم اين آقای سنی الاظهر استاد دانشگاه نام بچه­هايش را اين جوری انتخاب کرد، ما يک اسم­هايي رو بچه­هايمان می­گذاريم که کتاب لغت بايد پيدا کنيم ببينيم يعنی چه؟ گفت فرزند اولم را به عشق فرزند اول علی، نامش حسن، کنيه­ ابومحمد، فرزند دومم را به عشق فرزند دوم علی نامش حسين، کنيه ابوعبدالله، سنی بود ولی من اعتقادم اين بود آقا امام زمان ظهور کند زير بيرق حضرت است، آدم بسيار و اين قدر عاشق حج بود گفت من شعبان آمدم عمره، ديگر از شعبان مانده­ام مکه، شعبانا، رمضان، شوال، ذی‌القعده، ذی‌الحجه، چهار ماه در مکه مانده بود به عشق خانه خدا، گفت ديگر حيفم آمد برگردم، تقاضای مرخصی کردم از دانشگاه اين­جا ماندم تا موسم حج برسد و به فيض حج هم برسم، گاهی اوقات اين آدم­های ناب افرادی خوب در کاروان، در ترددتان در رفت و آمد­هايتان انسان­های بزرگی را انسان می­بيند که اين­ها از دستاورهای همين سفری که اصل خود حج هم برای همين وحدت و همدلی است آقا داری هر قبيله و قومی هستی ما گاهی اوقات اين قدر گرفتار اين تعصبات واهی هستيم در همين شيراز من سراغ داشتم آقا رفته خواستگاری، گفت پدر دختر به ما می­گويد خانه شما در گودرگون است، ما مالی آباد هست، ما در شأن هم نيستيم، خدا وکيلی چه مسلمان­هاي هستيم شأنيت در خانه است، در خيابان است، حج می­روی که بفهمی، شأنيت روی تقواست، در انسانيت است در رنگ پوست نيست، در نژاد نيست، در قوم و قبيله نيست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ»[18] هر کسی تقوای بيشتری دارد نزد خدا برتر است علامه نائينی از دنيا رفت خواب اين فقيه بزرگ را ديدند گفتند از برزخ چه خبر؟ يک بيت شعر خواند، فرمود:

کس نمی­داند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق

ما خبر نداريم نرفتيم ببينيم چه کسانی سرخط­اند، چه کسانی ته­خطند: «خافِضَةٌ رافِعَة»[19] قرآن در سوره واقعه می­فرمايد بعضی­ها در دنيا بالا بودند، آخرت می­آيند پايين، بعضی­ها در دنيا به ظاهر پايين هستند، آخرت می­روند بالا: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة خافِضَةٌ رافِعَة»[20] حج از درس­ها و آموزه­های اين حج همين است که ما اين وحدت و همدلی را بياموزيم و اين درس بزرگ را بياوريم در جامعه انتشار بدهيم نکته ديگر از اسرار اجتماعی، سياسی، اقتصادی حج، رشد انديشه و آگاهی در بين مسلمان­هاست مسلمان با اين سفر يک نگاه فرا کشوری پيدا می­کند با همفکرهای خود در عالم آشنا می­شوند حج ظرفيت بسيار بسيار بزرگی است که متأسفانه از اين ظرفيت استفاده نمی­شود اين ظرفيتی که امروز مسلمان­ها با هزينه خودشان هزينه می­کنند و می­آيند يکی از بزرگان مسيحيت گفته بود اين امتيازی که در اسلام هست، که مسلمان­ها با عشق و علاقه هزينه می­کنند يک­جا جمع می­شوند، خودشان دعوت خدا را لبيک می­گويند اين فرصت مناسب در آگاه سازی و رشد و متبلور کردن انديشه­ها بسيار بسيار فرصت خوبی است ما در اين جلساتی که سال­ها در بعثه مقام رهبری برگزار می­شود اين اجتماع بين اديان و مذاهب اسلامی مواردی را من سراغ داشتم از بزرگان اهل سنت در مکه شيعه شدند، يعنی وقتی آمدند با معارف اسلامی و معارف اهل­البيت آشنا شدند از نزديک تحول در فکر اين­ها و انديشه اين­ها ايجاد شد اين هم از برکات حج، و خود اين حج يک زمينه­سازی است برای يک امت واحده، زمينه سازی است برای ظهور صاحب­الزمان همه انسان­ها با قوميت­ها و مليت­های مختلف کنار هم قرار می­گيرند با هم مناسک را به جا می­آورند فخری بر يکديگر نمی­فروشند اين زمينه سازی است برای آن تشکيل يک امت واحد اسلامی که تجلی اين امت واحد اسلامی را ما در عصر ظهور حضرت صاحب­الزمان خواهيم ديد، رشد اخلاق، اخلاق اجتماعی و حفظ حدود و مقررات اين هم از برکات حج است که در حج اين اخلاق و مقررات اسلامی شکل می­گيرد من يکی از خاطرات شب مشعر را برايتان بگويم يک سالی مرحوم آيت­الله والد هم مشرف بودند سال هشتاد و سه بود در يک قسمتی از مشعر خب حالا انشاءالله عزيزانی که مشرف شديد سابقاً و آن­های که مشرف می­شويد لاحقاً صحرای مشعر جلوه­ای از قيامت است يعنی ديگر کاری ندارند چه کاره­ای؟ دارای چه پستی؟ مقامی؟ ملکی؟ سوادی؟ يک لباس سفيد تن­ات است کف بيابان با يک زير انداز گرفتی خوابيدی، آيت­الله العظمی­اش خوابيده، رئيس جمهورش خوابيده، ميلياردرش خوابيده، خوابيده بودند يک ماشينی آمد رد بشود، اين راننده عجول بود، اول چراغ می­زد که مردم بلند شوند، می­خواست رد بشود خب همه خوابيده بودند در بيابان، يک دفعه دست گذاشت رو بوق زدن، يکی دوتا بوق زد، خب اين­های که بيدار بودند بلند شدند راه را باز کردند يک بنده­خدايي خواب بود اين بوق که زد يکدفعه اين وحشت زده از خواب پريد، زائر بود در لباس احرام يکدفعه بلند شد از خواب هراسان، اين زير اندازش را داشت بر می­داشت که راه را باز کند راننده فهميد که اين وحشت زده از خواب بيدار شد اين صحنه را من خودم ديدم، ديدم راننده از پشت ماشين آمد پايين، راننده هم در لباس احرام بود مال کشور کويت بود، ديدم دويد آمد سمت اين آدم افتاد رو دست و پای اين، شروع کرد به بوسيدن و گرستن، ساعتی دستش را درآورد هديه کرد، گفت اين ساعت را از من بپذير به خاطر اين اشتباهی که من کردم آن شخصی هم که حالا پيرمردی بود وحشت­زده بلند شده بود گفت من گذشتم از تو، نگران نباش اين­ها در حج ايجاد می­شود حالا شما در خيابان داری می­روی يکی می­آيد بوق می­زند چه خبر است؟ سر شيرنر آوردی؟ حوصله نداريم همديگر را تحمل کنيم، حج ضريب حوصله­ها را می­برد بالا، حج انسان پروری می­کند اگر خدای ناخواسته با اخلاق بد رفتيم و برگشتيم اتلاف پول است و اتلاف عمر است و اتلاف وقت برسيم به آن مقام، اين هم از برکات اجتماعی حج، رشد اخلاق اجتماعی که ما اخلاق اجتماعی­مان و حفظ حدود و مقررات را در اين سفر داشته باشيم.

از برکات حج يکی از درس­هاي که بايد ياد بگيريم اهتمام و توجه به محيط زيست و حفظ آن، انشاءالله وقتی که محرم شديم از محرمات احرام برای محرم در حال احرام تحريم شکار است، می­گويند در حال احرام ديگر نبايد شکار بکنی از بين بردن درخت و گياه حرم حرام است اين يک درس است، آقا ياد بگير، اين­جا در اين ساعاتی که در لباس احرام هستند، می­گويند اين گل و گياه و سبزه را ضايع نکن، اين بايد بشود درس برای همه عرمت، اين آموزه­ها بايد بشود درس زندگی، ما استفاده از محيط زندگی­مان و محيط زيست­مان اين­ها جزء اسرار اين سفر هستند تقويت هويت اجتماعی مسلمانان، که ما هويت اسلامی خودمان را حفظ کنيم امام صادق می­فرمايد: «أَمَرَهُمْ‏» خدا امر نمود بندگان خودش را: بِمَا يَكُونُ‏ مِنْ‏ أَمْرِ الطَّاعَةِ فِي الدِّينِ وَ مَصْلَحَتِهِمْ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُمْ فَجَعَلَ فِيهِ الِاجْتِمَاعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعَارَفُوا»[21] خدا امر نمود بندگان خودش را در اطاعت کردن از دين و مصالح امر دنيايي اين­ها و اين اجتماعی که  مسلمان­ها در حج جمع می­شوند از شرق و غرب عالم همه می­آيند تا: «لِيَتَعَارَفُوا»[22] معرفت اين­ها و هويت اجتماعی اين­ها بالا برود اين هم از برکات ديگر، آموزش و نمايش عملی جامعه نمونه، شايد جامعه نمونه می­بينيد آقايي که برای يک مقدار کم و زياد شدن مسائلی نق می­زند آن­جا می­آيد بنده آقايي را ديدم در حج حالا وقت نيست می­خواهم مطالب را تکميل کنم تلگرافی می­گويم استاد دانشگاه کاليفرنيا امريکا چهل و چهار سال اين آدم امريکا رياست يک دانشکده اقتصاد را داشت اين در کاروانی بود که حالا ما با اين آقا آشنا شديم با خانمش آمده البته اين آقا اصالتاً اهل گلپايگان بود، ببينيد حج انسان­ها را اين گونه تربيت می­کند و اين گوهرها را ما در حج می­شناسيم، اين آقا آمده بود فارسی را ديگر خوب حرف نمی­زد، از سن نوزده سالگی امريکا بود، زمانی که آمده بود شصت و سه ساله بود، چهل و چهار سال امريکا زندگی کرده بود، افرادی می­آمدند حمد و سوره­هايشان را تصحيح کنند، خيلی بعضی­ها ناصحيح می­خواندند حالا زحمتی که علمای محترم متحمل­اند در تصحيح اعمال و مناسک حجاج خب يکش هم همين تصحيح حمد و سوره است اين آقای دکتر آمد فارسی را خوب حرف نمی­زد، به من گفت آقای حدائق من يک حمد و سوره بخوانم برای شما؟ گفتم بخوان مثل يک قاری عرب زيبا، با ترتيب، با تجويد شروع کرد حمد و سوره خواندن گفت من چهل و چهار سال امريکا زندگی می­کنم خدا را شکر می­کنم يک رکعت نماز قضاء ندارم خدا را شکر می­کنم خمس اداء شده را ندارم، امريکا، کاليفرنيا، نه شيراز جنت­تراز، ما در شيراز داريم سومين حرم اهل­البيت آقا هفتاد سالش است خمس را مسخره می­کند نماز شب می­خواند، واجبش را نمی­دهد من اين را امشب به همه­تان بگويم پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديد مردم به مستحبات مشغول هستند تو به واجباتت بپرداز، بابا پول برای امام حسين خرج کردن مستحب، پلو دادن مستحب، واجبت را انجام بده: «اذا رأیت الناس يشتغلون بالنوافل و اشتغل انت باتمام الفرائض»، خدا اول از ما واجبات می­خواهد اين اباطيلی که بعضی­ها می­گويند آقا حج نرو پولش را بده جهزيه دختر اين اباطيل است حرف­های باطل است واجب حج است اول بايد واجبت را انجام بده، واجب را انجام بده بعد کارهای مستحبی هم بکن، اين آقای دکتری که چهل و چهار سال امريکا بود گفت من يک سال ياد ندارم سال خمسی­ام رسيده باشد و خمس از امريکا به ايران نفرستاده باشم، عزيزان اين را می­خواستم بگويم جزء مؤدب­ترين زائرها کاروان اين آدم بود گاهی اوقات اين بچه­های کوچک گريه می­کردند اين می­رفت بچه­ها را بغل می­کرد آرام می­کرد اصلاً مردم نمی­دانستند اين چه شخصيت عالی علمی است؟ يک جريان برای من گفت گفت آقا سر کلاس بودم داشتم درس می­دادم در امريکا يک يادداشتی دادند که از ايران تماس گرفتند به شما، گفت بعد از کلاس زنگ زدم برادر ما گفت برادر پدر از دنيا رفت فقط خواستيم خبرت بدهيم، گفت تا پدر و مادرم زنده بودم سال بيست روز از امريکا می­آمدم اصالتاً گلپايگانی بود، گلپايگان فقط در خدمت پدر و مادر، گفت به برادر گفتم پدر را دفن نکنيد تا برسم گفت بيست و چهار ساعته خودم را رساندم گلپايگان، سه برابر هزينه معمول پول بليط هواپيما دادم پرواز مستقيم نبود از کاليفرنيا به يک آلت ديگر از آن ايالت به يک کشور ديگر از آن کشور به ايران بيست و چهار ساعته رسيدم گلپايگان، گفت آمدم در غسالخانه گلپايگان به همه گفتم برويد کنار گفت کت­ام را در آوردم آستين­ها را بالا زدم پدر را خودم غسل دادم، آقا اولاد خوب تربيت کردی به خودت خدمت کردی بعضی­ها فکر می­کنند اولاد خوب خدمت به جمهوری اسلامی است بابا آخرتت را تضمين کردی، دنيايت را بيمه کردی، نسل پاک تنهايت را نمی­گذارد، گفت پدر را خودم غسل دادم، پدر را خودم کفن کردم، پدر را خودم در قبر گذاشتم، لحد بر قبر پدر خودم سپردم از قبر بيرون آمدم، در شيراز چندتا را می­شناسيد بابايش را غسل داده باشد، چندتا استاد دانشگاه سراغ داريد که پدرش را خودش تلقين داده باشد، تربيت اگر شد می­شود اين گوهرها را انسان در اين سفر می­شناسد، اين­ها از برکات اين سفر و قطعاً اين سفر نمايش عملی اخلاق عاليه اسلامی است، و يک بعد ديگر در مسائل سياسی حج ارعاب دشمنان است دشمنان است دشمنان به هراس می­افتند اين روز برائت از مشرکين که امام بنيانگذار اين روز و در صحرای عرفات جمع می­شوند همه چه هراسی بر دل دشمنان اسلام می­افتد از اين اجتماع مسلمانان در حج و اين وحدت و همفکری و همدلی که نمايش عظمت اسلام و مسلمانان است که امام صادق فرمود: «لَا يَزَالُ‏ الدِّينُ‏ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»[23] تا کعبه برپاست دين برپاست، اين­ها هراس دارند از اين اجتماعی که هر ساله از همه­جاي دنيا افراد می­آيند و اين وحدت و همدلی و اتفاق مسلمانان شکل می­گيرد اين هم بخشی، اما قسمتی از فرمايشات امام صادق باقی­ماند من اين را هم اشارتاً عرض کنم و تمام کنم، البته اين آدرس اين فرمايش امام صادق عزيزانی که اهل مراجعه هستند، مصباح الشريعه صفحه صد و چهل و دو تا صفحه صد و چهل و هفت قبل از حج ما اين شب­ها عبور کرديم گذرا، مرور کنيد با دقت برويد بگيريد اين کتاب را اين حج را دستورالعمل را با دقت بخوانيد، حالا از طريق فضای مجازی هم می­توانيد اين فرمايش امام صادق را الحمدلله يک کتابخانه عظيم در گوگل هست ديگر حجت به همه­تان تمام است، آقا مصباح الشريعه نداری، مبايل داری، گوگل داری سرچ کن بياور، در مصباح الشريعه صفحه صد و چهل و دو تا صفحه صد و چهل و هفت، در بحار جلد نود و نه در اين دو کتاب اين دستور العمل امام صادق برای حجاج ذکر شده قسمتی از فرمايشات حضرت باقی­ماند من اشاره کنم، حضرت می­فرمايد: «وَ لَبِّ بِمَعْنَى‏ إِجَابَةٍ صَافِيَةٍ خَالِصَةٍ زَاكِيَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي دَعْوَتِكَ لَهُ مُتَمَسِّكاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»[24] وقتی می­خواهی تلبيه بگويي، يادتان باشد شب مسجد شجره چون از مسجد شجره محرم می­شويد وقتی خواستی بگويی: «لَبَّيْكَ‏ اللَّهُمَ‏ لَبَّيْكَ‏»[25]حضرت می­فرمايد با يک اجابت صاف، خلاف نگوييد نگوييم لبيک هنوز دل شکسته دنبال سرماست، هنوز حق الناس در کارنامه ماست، هنوز خودخواهی و خودنگری همراه ماست، حضرت می­فرمايد موقع تلبيه گفتن يک اجابت صاف و پاک، زاکيه از رای خدا نسبت به اين دعوتی که از تو شده صادقانه لبيک بگو، متمسکاً بعروته الوثقی، و متمسک به عروه الوثقی می­شويي، بعد از اين تلبيه می­آييد مسجدالحرام طواف عمره، تمتم را می­خواهيد به جا بياوريد حضرت می­فرمايد: «وَ طُفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ كَطَوَافِكَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ»[26]وقتی داري طواف می­کنی، با قلبت با فرشتگان در عرش با جسمت با مردم در مسجدالحرام اين جوری طواف کن، يعنی دل به خدا بسپار، از امام عليه­السلام سؤال شد من يک سؤال بپرسم هر کسی درست جواب داد، آن شب که ما جايز داديم، امشب هم فکر کنم، نوبت خودمان باشد، يک جايزه­ای می­دهم که باباهايتان هم نداشته، چرا هفت دور دور خانه خدا بايد چرخيد؟ چرا شش بار نباشد؟ چرا هشت بار نباشد؟ پنج بار به نام خمسه طيبه؟ آقا دوازده بار به نام دوازده امام؟ هفت­تا چرا هفتا؟ هفت يعنی چه؟ خب اين پای منبری ما بود گفت خير، نه آن هم خودش بحث است که هفت­ها گفتند بعد بياييد من خدمت­تان هستم، از امام صادق يک کسی همين را پرسيد، آقا می­گويند هفت موضع رو زمين قرار بگيرد، انشاءالله در روز عيد قربان می­گويند هفت­تا سنگ به شيطان بزن، هفت مرتبه بين صفا و مروه رفت و آمد کن اصلاً خود عدد هفت بعضی از اذکار مقيد است به هفت، آقا در قنوت نماز شبت هفت­بار بگو: «هذا مقام‏ العائذ بك‏ من‏ النّار»[27] چرا هفت؟ امام صادق فرمود عدد هفت دليل بر کثرت و بی­نهايت است، يعنی هفت دور دور خانه­خانه خدا می­چرخی يعنی بی­نهايت از اين به بعد بايد دل به خدا بسپاری، آقا امام صادق فرمودند: «وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً فَرّاً مِنْ هَوَاكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَمِيعِ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ»[28] در سعی صفا و مروه يک قسمتی را می­گويند آقايون با سرعت حرکت کنيد حالت بين راه رفتن و دويدن امام صادق می­فرمايد در اين فاصله­ای که هروله می­کنيد از هوای نفست گريزان باش، سرعت می­بخشی به حرکتت سرعت ببخش به دور شدن از خودخواهی، هواپرستی و مظاهر دنيايي: «مِنْ هَوَاكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَمِيعِ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ»[29] از هر چيزی که مربوط به قدرت توست و امکانات توست تبری بجو، بگو خدايا رو به تو آوردم از خود و انانيت گريزان هستم: «وَ اخْرُجْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ زَلَّاتِكَ بِخُرُوجِكَ إِلَى مِنًى»[30] وقتی می­خواهند شما را ببرند منی حضرت می­فرمايد می­خواهی حرکت کنی از همه غفلت­ها از همه لذت­ها، لغزش­هايت خارج شو و به سمت منی برو: «وَ لَا تَمَنَّ مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ لَا تَسْتَحِقُّهُ»[31] در منی هم حضرت می­فرمايد مراقب باش تمنا نکن چيزی را که برای تو جايز نيست، چيزی را بخواه که به دردت می­خورد، بگذاريد من همين­جا يک چيزی بگويم حيفم می­آيد نگويم، آقا امام باقر آمده بودند حج، حضرت کنار کعبه بودند همزمان هشام ابن عبدالملک هم آمده بود خليفه اموی با بزرگان دستگاه حکومتی، در همان سال والی مدينه باغی از باغات امام باقر را مصادره کرده بود به ظلم، يکی از اصحاب امام باقر تا ديد هشام خليفه اموی آمده به حضرت گفت يابن رسول­الله فرصت خوبی است هشام در مسجدالحرام است برويد به هشام بگوييد باغ شما به شما برگرداند، من بارها ديدم در مجلس امام حسين يک مسئول می­آيد آقا پاي منبر نشسته در مجلس دعاست دعا را ول می­کند می­رود سراغ مسئول، بعد هم می­گويد الحمدلله به برکت اين مجلس آقای فلانی آمد مشکل­مان حل شد يعنی امام حسين می­رود به حاشيه، خدا می­رود به حاشيه، اين آمد گفت آقا الآن خليفه اموی در مسجدالحرام است برويد به هشام بگوييد باغتان را به شما برگرداند، اگر امام می­فرمود هشام هم برای تظاهر که بود اين کار را می­کرد تا به حضرت گفت آقا فرمودند: «ويحک» وای بر من در مسجدالحرام از خدا هم باغم را نمی­خواهم چه برسد به هشام، طرف تعجب کرد گفت آقا پس مسجدالحرام از خدا چه می­خواهيد شما؟ آمديد چه بخواهيد؟ اين را بخواهيد اين هم باشد مزد امشب­تان، آقا فرمود من آمدم در مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم، اين را بخواهيد، بگوييد خدايا يک لحظه از خودت جدا نشويم خدايا حالا که آمديم دل را تکانديم آمديم، اين صفای حاصله را برای ما مستدام بدار تا آن آخرين لحظه، زندگی و خانه و امکانات اين­ها همه اين­ها فرع آن اصل است با خدا باش و پادشاهی کن بی­خدا باش و آنچه خواهی کن، بعد حضرت فرمود: «وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطَإِ بِالْعَرَفَاتِ»[32] در صحرای عرفات خطاهايتان را اعتراف کنيد، ببينيد دعای امام حسين يک دائرة المعارف است همين دعا را اگر با توجه بخوانيد، يک قسمتی از دعا امام شروع می­کند به اعتراف کردن، خدايا من چه کسی هستم؟ شما چه کسی هستید؟ اعتراف می­کنيم به لغزش­ها، اعتراف می­کنيم به خطاها، امام به ما آموخته چگونه دعا کنيم صحرای عرفات روز اعتراف به خطاهاست روز متبلور شدن معرفت­هاست يعنی در اين صحرای عرفات بايد گناهانت را بگذاری زمين، رشد و شکوفای و معرفت هم شکل بگيرد و حضرت فرمود: «وَ حَدِّدْ عَهْدَكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِوَحْدَانِيَّتِهِ»[33] تجديد کن پيمانت را با خدايت در صحرای عرفات: «وَ تَقَرَّبْ إِلَيْهِ وَ اتَّقِهِ بِمُزْدَلِفَةَ»[34] با اطمينان به صحرای مشعر حضرت می­فرمايد قدم بگذار و در صحرای مشعر حضور پيدا کن: «وَ اصْعَدْ بِرُوحِك إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى بِصُعُودِكَ إِلَى الْجَبَلِ»[35] در اين صحرای مشعر در اين حرکتی که داريد می­کنيد به سمت منی حضرت می­فرمايد روح خودت را هم به ملأ اعلی بفرست يعنی کاملاً متوجه به رضايت الهی و متخلق به اخلاق معنوی باش بعد حضرت می­فرمايد: «وَ اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِيحَةِ ‏»[36] روز عيدقربان يکی از کارهايتان قربانی کردن است، زمانی که برايتان می­خواهند قربانی کنند نيابت از شما می­گيرند آن ساعتی که رفتند قربانی کنند چون الآن شرائط اين جور نيست که خود فرد برود و خودش قربانی کند، نيابتاً برايش قربانی می­کنند امام می­فرمايد در ذبح اين نيت را داشته باشد که حنجر هواپرستی را و حنجر طمع را ذبح کنی، حاجی ديگر بر می­گردی دنبال گناه نگرد، حاجی ديگر بر می­گردی طمع به دنيا نداشته باش، ببر حنجر گناه را و ببر حنجر طمع به دنيا را معرفت­ات را کامل کن: «وَ ارْمِ الشَّهَوَاتِ وَ الخَسَاسَةَ وَ الدَّنَاءَةَ وَ الْأَفْعَالَ الذَّمِيمَةَ»[37] آقا می­فرمايد وقتی داری سنگ می­زنی و جمره را سنگ می­زنی و از شيطان تبری می­جويي از شهوت­ها، از خساست­ها و پستی­ها، از دنائت­ها: «الذَّمِيمَةَ»[38] اخلاق­های ناپسند دور شو و خودت را از آن­ها جدا کن: «عِنْدَ رَمْيِ الْجَمَرَاتِ»[39]« وَ احْلِقِ الْعُيُوبَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِكَ»[40] آقايون وقتی می­خواهيد حلق کنيد خانم­ها هم مقدار از مو را بالاخره کوتاه می­کنيد همان زمانی که داری اين موی مبارکت را می­چينی امام می­فرمايد اين گونه­ نيت کن از تمام عيب­های ظاهری و باطنی­ات خودت را جدا کن همين طور که مو دارد از تو جدا می­شود عيب­های داخل و ظاهرت را يعنی حاجی روز عيد قربان بايد نشان می­دهد که يک چيز ديگر شد اگر چند روز در مدينه يک خرده­ای تند می­شد آمپر می­چسپاند، روز عيدقربان نشود برای يک کاسه ماست و خياری حرف­های بی­حساب بگويد، نشود برای دير و زود شدن غذا حاجی که از احرام آمده بيرون ناسزا بگويد پناه بر خدا، من آقا ديدم، حاجی روز يازدهم سرزمين منا پشت سر يک مرجع تقليد در جمع داشت توهين می­کرد، گفتم وای بر تو که حجت را زمين گذاشتی، فريب دادند بعضی­ها خودشان را، امام فرمود: «وَ ادْخُلْ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَنَفِهِ وَ سَتْرِهِ وَ حِفْظِهِ وَ كِلَائِهِ مِنْ مُتَابَعَةِ مُرَادِكَ بِدُخُولِ الْحَرَمِ»[41] وقتی می­خواهی بيايي دو باره مسجدالحرام ديگر يک جوری برگردد از منی به سوی مسجدالحرام که خودت را در امان خدا، در کنف الهی، در ستر الهی و پوشيش الهی و حمايت خدا ببينی و دوباره می­آيي طواف می­کنی در آن طواف حج: «وَ زُرِ الْبَيْتَ مُتَحَفِّفاً لِتَعْظِيمِ صَاحِبِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ سُلْطَانِهِ»[42] وقتی برگشتی در اين طواف حج با يک معرفتی نسبت به خداوند و تجليلی از عظمت الهی طواف خانه خدا را کن: «وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضًى بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعَظَمَتِهِ»[43] حالا حجرالاسود الآن ازدوحام جمعيت است امکانش نيست در روايت داريم دست هم بلند کنيد و سلامی کنيد و آن ذکر را بگوييد و بگذريد از شما قبول می­کنند خود استيلام حجر امام می­فرمايند به معنای راضی بودن به قسمت خدا و خاضع بودن در برابر عزت الهی است در طواف وداع هم امام می­فرمايد: «وَ دَعْ مَا سِوَاهُ بِطَوَافِ الْوَدَاعِ»[44] غير خدا را خدا حافظی کن، آن روزها پايانی که می­گويند طواف خدا حافظی و وداع يعنی هرچه رنگ غير خدايي دارد با آن وداع کن در اين طواف وداع دل را يکپارچه به خدا بسپار: «وَ صَفِّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقَاءِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ»[45] روحت را و نفست را درونت را و برونت را امام می­فرمايد صفا ببخش برای روزی که با خدا رو به رو می­شوی کجا؟ روی کوه صفا، روی کوه صفا که ايستادی آن­جا اين روحت را پالايش کن آماده کن برای آن روزی که با پروردگارت می­خواهی ملاقات کنی: «وَ كُنْ ذَا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ بِفِنَاءِ أَوْصَافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَةِ»[46] روی کوه مروه که می­روی خصلت مردانگی و مروت و جوان مردی را برای خود تجليل کنيد: «وَ اسْتَقِمْ عَلَى شُرُوطِ حَجِّكَ»[47] امام می­فرمايد اين شرائطی که گفتم استقامت کنيد: «وَ وَفَاءِ عَهْدِكَ»[48] بر عهدتان پايبند باشيد: «الَّذِي عَاهَدْتَ رَبَّكَ»[49] در اين سفر با خدا عهد بستی، عهدتان را نشکنيد، پيمانتان را ضايع نکنيد، به يک حاجی گفتم آقا نکن، داری خراب می­کنی، با اين اخلاقت حجت را، گفت آقا يک فيش ديگری هم داريم يک وقت ديگر می­آييم حفظش می­کنيم اين جوری بايد آمد؟ امام می­فرمايد نگهداريد حج­تان را، عهدتان را با خدا: «وَ أَوْجَبْتَهُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[50] اين پاکی را نگهداريد تا روز قيامت، آدرس اين دستورالعمل را دادم انشاءالله رجوع کنيد به مصباح الشريعه، بحارالانوار قبل از سفر يک مروری کنيد، حالا چه دعايي بخوانيم؟ چه بگوييم؟ چه کاری بکنيم؟ ما حتی داريم کسانی که پول­های سوخته دارند، مطالبات غير وصول دارند راهش در مسجدالحرام است آن­هايي که حج هر ساله را می­خواهند دستورالعمل است و نکات فراوانی که خيلی از گره­های کور و نشدنی در اين سفر شدنی می­شود و حل می­شود بسنده کنم عذرخواهی می­کنم از تصديق وقت شريف همه عزيزان جلسه پايانی است توصيه­ای را از مرحوم آيت­الله والدمان عرض کنم در اولين سفری که در خدمت­شان بودم چندتا توصيه کردند فرمودند اولاً در اين سفر يکی از کارهايي که می­کنيد هر کسی در زندگی­تان دلتان را شکسته خاطرتان را متأثر کرده دعايش کنيد، مردم داريد زيارت کسی می­رويد که نامش رسول­الله است پيغمبر فرمود از نشانه­های مکارم الاخلاق بخشيدن کسانی است که به شما بدی کردند: «وَ أَحْسِنْ‏ إِلَى‏ مَنْ‏ أَسَاءَ إِلَيْكَ‏»[51] دعا کنيد کسانی که در حق­تان بدی کردند، تا هدايت بشود، اين را جزء برنامه­هايتان را بياوريد و خدا بزرگتان می­کند، بهشت پر کردن هنر است، جهنم پر کردن هنر نيست، اموات­تان را ياد کنيد، اموات را ياد کرديد در روايت داريم هفتاد هزار برابر به شماها بر خواهند گرداند، خب شب پايانی مجلس انشاءالله که ديدگان همه ما به جمال نورانی مولای ما صاحب­الزمان در اين سفر روشن و مزين و اعمال ما به نظر قبولی حضرتش برسد مرحوم آيت­الله سيدمحسن امين جبل عاملی صاحب اعيان الشيعه می­گويند يک سالی آمد حج به اين قصد که در اين سفر امام زمان را ببيند حج تمام شد آقا را نديد، اين قدر ايشان عاشق بود فقيه بزرگ منطقه جبل عامل لبنان ايشان عزيزانی که سوريه مشرف شديد در ورودی صحن حضرت زينب قبر اين فقيه بزرگ است و اين محدث بزرگ صاحب اعيان الشيعه ايشان می­گويند که بالاخره ماند تا سال آينده، سال آينده که خدمت امام زمان برسد توفيق نصيب نشد يک سال ديگر ماند تا پنج سال ايشان عرض شود که در مکه معظمه ماند تا اين مدت با والی مکه که شريف­علی بود زيدی مذهب بود، از سادات در مکه بود و والی مکه آشنا شده بود مراوده­ای داشت اين آقای سيدمحسن امين جبل عاملی، صاحب اعيان الشيعه ايشان می­گويد که ما مراوده داشتيم با شريف­علی يک روزی می­گويد ايام حج تمام شده بود سال پنجم می­گويد تصميم گرفتم برگردم لبنان گفتم شايد آقا صلاح نمی­دانند ما خدمت حضرت برسيم، رفتم اطراف مکه در اين کوه­های اطراف مکه بر بلندای يک کوهی که رسيدم ديدم پشت اين کوه دره­ای سبز هوای مطبوع، جوی­های آب جاری و يک خيمه­ای بزرگی برپاست سيد محسن امين می­گويد رفتم سمت اين خيمه و تعجب کردم، اين منطقه­ی خوش آب و هوا، در مکه بود ما پنج سال مکه بوديم حاکم مکه به ما نگفت يک همچون منطقه­ای هم هست! گفت رفتم سمت آن چادر، ديدم دامن­های چادر را بالا زدند دور تا دور چادر شخصيت­های نشستند صدر آن مجلس شخصيتی نشسته، رسيدم نزديک چادر اين جمله را شنيدم که ديدم آن آقا فرمود به اولاد و ذراری جده­ما فاطمه زهراء هنگام مرگ ايمان و ولايت تلقين می­گردد، می­گويد اين جمله را که شنيدم يک وقت ديدم کسی از پشت سر من آمد، گفت سيدی و مولای شريف­علی در حال احتضار است سيدمحسن امين می­گويد من نايستادم که ببينم عرض شود که بالاخره اين آقا چه کسی است؟ اين­ها چه کسی هستند؟ چون با شريف­علی رفيق بودم سريع برگشتم به سمت مکه و وارد کاخ شريف­علی شدم من راه راه دادند رفتم کنار بستر شريف­علی ديدم در حال احتضار هست و حالت سکرات موت شريف­علی را گرفته، علمای اهل سنت جمع هستند دارند تلقين می­دهند او را به روش اهل سنت ولی شريف­علی سخنی نمی­گويد يک وقت ديدم همان آقای که در خيمه ديده بودم وارد شد جمعيت را کنار زد آمد کنار بستر شريف­علی خطاب به شريف­علی کرد فرمود: «قل يا شريف اشهد ان لا اله الا الله» مرحوم سيدمحسن امين می­گويد ديدم شريف­علی چشم­ها را باز کرد شهادتين را شروع کرد گفتن يکی اذکار را، اعتراف را آقا فرمودند نام ائمه را يکی يکی بردند و همه علمای اهل سنت متعجب که اين شريف­علی زيدی­ مذهب دارد ائمه معصومين را شهادت می­دهد به امامت و حجيت و ولايت، سيدمحسن می­فرمايد نفهميدم اين آقا کيست؟ تا رسيد به نام حضرت حجت، يک وقت فرمود: «قل يا شريف انک حجة الله» شريف بگو شهادت می­دهم تو حجت خدايي، شريف­علی گفت: «اشهد انک حجة الله» چشم­ها را بست آقا از حرم رفت، سيدمحسن می­گويد فقط گريه می­کردم، رفتن مولی را مشاهده می­کردم:

مولا بيا، مولا بيا، ای مهدی زهراء  بيا

يکی از دعاهايي که خود حضرت در مسجدالحرام کنار کعبه نموده دعا برای تعجيل فرج است در اين سفر مولايمان را فراموش نکنيم:

خون شد دل ياران تو، از سوزش هجران تو

تا کی تويي در اختفاء، ای مهدی زهراء بيا

مولا بيا، مولا بيا، ای مهدی زهراء بيا

به ياد همه در گذشتگان­مان:

مولا بيا، مولا بيا،

آقا جان هجر تو ما خسته کرد، چون مرغ پر بشکسته کرد

قسمت نشد آخر لقاء، ای مهدی زهراء بيا

مولا بيا، مولا بيا، به به

مولا بيا، مولا،

اللم صل علی محمد و آل­محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج

 

[1] تحف العقول النص ص149.

[2] مجموعة ورام ج‏1 ص284.

[3] مجموعة ورام ج‏1 ص284.

[4] الفصول المختارة ص136.

[5] بقره20.

[6] اعراف142.

[7] فجر1-3.

[8] فجر1-3.

[9] تحف العقول النص ص149.

[10] تحف العقول النص ص149.

[11] بقره156.

[12] نور32.

[13] تحف العقول النص ص149.

[14] تحف العقول النص ص149.

[15] تحف العقول النص ص149.

[16] تحف العقول النص ص149.

[17] تحف العقول النص ص149.

[18] حجرات13.

[19] واقعه3.

[20] واقعه1-3.

[21] وسائل الشيعة ج‏11 ص14.

[22] وسائل الشيعة ج‏11 ص14.

[23] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص271.

[24] مصباح الشريعة ص48.

[25] مصباح الشريعة  ص197.

[26] مصباح الشريعة ص48.

[27] لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه ج‏5 ص183.

[28] مصباح الشريعة ص48.

[29] مصباح الشريعة ص48.

[30] مصباح الشريعة ص48.

[31] مصباح الشريعة ص48.

[32] مصباح الشريعة ص48.

[33] مصباح الشريعة ص48.

[34] مصباح الشريعة ص48.

[35] مصباح الشريعة ص48.

[36] مصباح الشريعة ص48.

[37] مصباح الشريعة ص49.

[38] مصباح الشريعة ص49.

[39] مصباح الشريعة ص49.

[40] مصباح الشريعة ص49.

[41] مصباح الشريعة ص49.

[42] مصباح الشريعة ص49.

[43] مصباح الشريعة ص49.

[44] مصباح الشريعة ص49.

[45] مصباح الشريعة ص49.

[46] مصباح الشريعة ص49.

[47] مصباح الشريعة ص49.

[48] مصباح الشريعة ص49.

[49] مصباح الشريعة ص49.

[50] مصباح الشريعة ص49.

[51] مصباح الشريعة ص159.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه