استادحدائق روز سه شنبه 4 اردیبهشت ماه در جمع حجاج بیت الله الحرام در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) شاهچراغ به بیان اسرار حج پرداختند

 

دانلود

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[1]

صدق الله العلی العظيم

خب در ادامه عرايض شب گذشته که مروری شد بر بخشی از اسرار اخلاقی حج و آيه نود و شش از سوره مبارکه آل­عمران مورد بحث قرار گرفت: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً»[2]نکاتی را ذيل اين آيه و مطالبی را نسبت به اخلاقی حج محضر برادران عزيز، خواهران محترمه اشاره شد و عرض کرديم اين حج بايد يک پالايش در انسان ايجاد کند تحولی، شصت سال، هفتاد سال يک جور ديگر بودی بايد يک چيز ديگر بشوی نشانه قبول حج بر گشتن از همه آلودگی­ها، کاستی­ها لغزش­هاست، چون فرصت به تمام معنی مهياست، برای تحول و تغيير، امشب من ادامه آيه نود و شش، آيه نود و هفت سوره آل­عمران را يک اشاراتی ذيل اين آيه عرض می­کنم و امشب هم اشاره­ای می­کنيم به بخشی از اسرار عرفانی حج، بحث شب گذشته ما اسرار اخلاقی بود امشب را می­پردازيم به مروری بر اتفاق­های مبارکی که در معرفت ما، ديانت ما و اعتقادات و باورهای معنوی ما حج بايد ايجاد کند آيه­ای که تلاوت شد آيه نود و هفت سوره مبارکه آل­عمران خداوند می­فرمايد: «فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ»[3] در مکه معظمه و در مسجدالحرام آيات و نشانه­هاي آشکار الهی وجود دارد، انشاءالله مشرف می­شويد از آيات بينات حجرالاسود است، از آيات بينات مقام ابراهيم است، از آيات بينات اين خانه­ای که می­خواهيد برويد طواف کنيد از شروع عالم با آدم شروع شده، انبياء و اولياء اين­جا حاضر بودند اين را هم امشب می­گويم يادتان نرود بنويسيد، ننوشتيد ضرر می­کنيد، چون در حافظه همه چيز نمی­ماند ما يکی از مشکلات­مان اين است که حرف خوب گوش می­کنيم خوب هم يادمان می­رود، اميرالمؤمنين فرمود: «ما كتب‏ قرّ و ما حفظ فر»[4] هرچه نوشتی می­ماند، هرچه حفظ کردی يادت می­رود، آقا يک چيزی شنيده بوديم چه بود؟ مربوط به کجا بود؟ بين رکن يمانی و رکن حجر امام باقر می­فرمايد قبر هفتاد پيغمبر خداست، همين تکه ضلع کعبه از يمانی تا حجر، و لذا آقا امام باقر می­فرمايد اين قسمت اين آيه قرآنی را بخوانيد: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»[5] در مسجدالحرام شما آيات بينات را می­بينيد کعبه جلوه­ای است از عظمت الهی، و بندگان صالح خدا، که حضرت آدم در اين بنا نقش داشت، انبياء سهيم بودند ابراهيم خليل بنياد ديگری گذاشت، جای پاي حضرت ابراهيم که سنگی بود حضرت زيرپا می­گذاشت و اين ديوار کعبه را بالا می­آورد قدمگاه حضرت ابراهيم شده مقام ابراهيم و چقدر اين بشر آبرو پيدا می­کند که جای پای او پشت اين مقام می­شود مصلی، می­گويند نماز طوافت را بايد پشت مقام ابراهيم بخوانيد: «فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ»[6] مسجدالحرامی مشرف می­شويد که محل ولادت اميرالمؤمنان علی عليه­السلام است دقيقاً مقابل در کعبه آن سمت کعبه کعبه دوتا در داشته در عصر جاهليت مقابل در کعبه آن سمت کعبه مستجار بوده، فاطمه بنت اسد از همان موضع ديوار شکافته شد وارد کعبه شد و سه شبانه روز اين مادر با طفل مهمان خدا بودند که شاعر می­گويد:

از خانه حق با اسد بنت اسد آمد برون، آن کس که نبود در جهان مثلش مثل آمد برون

آيات بينات را شما آن­جا می­بينيد ارکان کعبه، اضلاع کعبه بزرگانی که آن­جا بودند کعبه­ای که يک زمان بتکده شده همان مولد کعبه بت­ها را از کعبه بيرون ريخت در سال­های بعد در فتح مکه، قدمگاه تمام ائمه، شما جایی داريد قدم می­زنيد که بگوييد ما در قدمگاه انبياء قدم گذاشتيم در قدمگاه امام زمان قدم زدم. مشهور است مرحوم شهيد مطهری نقل می­کند، ايشان می­فرمود من شيراز دوست دارم بيايم نفس بکشم در شهری که ملاصدرا نفس کشيده، شما مسجدالحرام تمام اولياء الهی اين­جا قدم زدند پاهايتان را مبارک می­کنيد در اين طواف، در اين سعی، همزمان با شما حجت الهی در اين موسم و مناسک و مراسم حاضر است: «فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ»[7] نشانه­های آشکار الهی در اين مکه و در اين سرزمين مشاهده خواهيد کرد از آن آيات بينات خدا می­فرمايد: «مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»[8]کسی که داخل کعبه، مسجدالحرام می­شود در امنيت به سر می­برد: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[9] کسانی که به استطاعت می­رسند بر آن­ها لازم است که حج خانه خدا را به جا بياورد: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[10]حالا حرف چهارتا آدم نادان، نفهم را آدم نبايد گوش کند، کراراً من می­شنوم از بعضی از حجاج، که آقا در بستگان­مان بعضی­ها به ما خرده می­گيرند که پولت را می­خواهی بروی بدهی به عرب­ها، پولت را بده به همين­جا، به اين بچه­ای يتيم می­خواهيم ببری آن­جا تو حلق عرب­ها بکنی، همين­هاي که اين حرف­ها را می­زنند آنتاليا می­روند يک کلمه از اين حرف­ها را نمی­زنند اين ايرادها را به آن­های که می­روند کانادا برای تفريح، اروپا برای گناه يکبار شنيديد، به اين­ها خطاب کنند شما می­خواهی بروی اروپا پولت را ببری آن­جا در حرام خرج کنی، کسی که می­خواهد امر خدا را اطاعت کند، معنويت خودش را افزايش بدهد امتثال امر پروردگار می­گويند پولت را در حلق عرب­ها می­کند، کجا پول در حلق عرب­ها می­شويد شما معادل اين هزينه که داريد می­کنيد هزينه می­کنند برايتان: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[11]پيغمبر ذيل اين آيه فرمود اگر کسی مستطيع شد و حج نرفت کافر مرده، ملک الموت خطاب به او می­گويد: «مت يهوديا او نصرانياً»، پول را چه کسی داده به شما؟ خودت در آوردی؟ از کجا؟ يک لحظه ما را به حال­مان رها کنند آلزايمر می­آيد، يک لحظه رهايمان کنند جمعيتی بايد بيايند اداره­مان کنند من درآوردم عرق ريختم با کدام بدن؟ با کدام فکر؟ با کدام تن؟ اميرالمؤمنين می­فرمايد روزی که آمديد دنيا لخت آمديد، روزی که از اين دنيا می­رويد شانس بياوريد کفنی می­بريد، اين­که می­گويم شانس می­آوريد حضرت می­فرمايد: «اولها جيفه و آخرها ميته» يافت نشد، اول ووردتان به دنيا: «اولها نطفه، آخرها جيفه»، در بعضی از روايات ميته دارد، اول ورود نطفه هستيد، آخر حضور در دنيا مرداری و جيفه­ای هستيد من عزيزان در شيراز سراغ داشتم مهندس دوتا شرکت داشت بدون کفن در دارالرحمه دفن شد، استخوان­هايش کردند داخل يک کيسه پلاستيک، دوتا شرکت سرمايه نگفتنی پول داری از خدا بخواهيد عاقبت­تان ختم بخير بشود در همين صحن احمد ابن موسی من آدم سراغ داشتم قبر خريده بود وضع مالی خوبی داشت از دنيا رفت، بچه­هايش خارج بودند جسد در خانه سردخانه بيمارستان ماند بچه­ها آمدند جسد پدر را بسته بندی کردند بردند کاليفرنيا گفتند حيف بابايمان شاه چراغ دفن بشود قبر خريدی پول کنار گذاشتی:

سرمايه تو از اين جهان يک کفن است، آن هم به گمانم ببری يا نبری

مردم تا کار دست­تان است کار کنيد تا می­توانيد برای آخرت­تان قدم برداريد، حالا بعضی­ها رو تنگ­نظری حج را زير سؤال می­برد چرا هزينه می­کنيد؟ بگو شما يک کلمه به آن­های که پول را می­برند در حرام خرج می­کنند اين حرف می­زند ما که داريم در حلال خرج می­کنيم ما که در معرفت و معنويت­مان داريم گام می­برداريم، که برای اصلاح خودمان، و خودمان اصلاح شديم جامعه­مان اصلاح می­شود داريم حرکت می­کنيم، اين را چون ديشب هم چندتا زائرها به من اين حرف را زدند، گذشته هم شنيده بودم اين­ها را بايد روشن کرد افرادی که طبق صريح آيه قرآن کفران نعمت خدا انسان­ها را کافر می­کند: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[12] آقا مستطيع شدی بايد بروی اين استطاعت را خدا برايت داده، بدنت که سالم است هزينه رفتن هم که داری می­برندت، تأمل کردی و نرفتی، سرنوشتت انتهايش با کفر است، از اوامر الهی يکی حج است، بعد قرآن می­فرمايد: وَ مَنْ كَفَرَ»[13] اگر کفران کردی، مستطيع شدی نرفتی، سهلنگاری کردی: «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[14] خدا از عالميان بی­نياز است و اين را هم خدمت­تان عرض کنم حج داريد می­رويد به خودتان داريد خدمت می­کنيد ذره­ای اين تصور در ذهن­تان نيايد که داريد به خدا خدمت می­کنيد، علی عليه­السلام به همام فرمود، همام: «فَإِنَّ اللَّهَ ... غَنِيّاً عَنْ‏ طَاعَتِهِمْ‏ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[15] همام بدان خدا از اطاعت بنده­هايش بی­نياز است، گناهان مردم به خدا آسيبی و ضرری نمی­رساند امشب آمدی اين­جا به خودت خدمت کردی، بندگی کرديد به خودتان خدمت کرديد، فاصله گرفتيد و دور شديد به خودتان ضربه زديد، يک سالی ما بندرعباس سال هشتاد و پنج دهه اول محرم بندرعباس بوديم يک شب بعد از سخنرانی آمديم در آن محل استراحگاه و اقامت­گاه ديدم آن صاحب مجلس را گوشی را داد دست ما گفت آقا يک نفر خانم جوانی است با شما کار داريد، يک دختر دانشجويي بود گفت من الآن پای صحبت شما بودم و استفاده کرديم گفت آقا الآن آمدم در خوابگاه کی؟ شب عاشورا، گفت الآن آمدم در خوابگاه يک از هم‌دوره­ای­های من و دانشجوهايي که با ما در خوابگاه است يک خانم دختری الآن جلو همه شراب خورد گفت شراب می­خورم که حال خدا را بگيرم، چقدر نفهم است؟ حال خدا را می­گيری؟ گفتم اين حرف چرند اين را برای من گفتی حرف من را هم برايش می­زنی؟ عين حرفی که برای من نقل کردی حرف ما را هم برای او نقل کن، گفت بفرماييد، گفتم بگو من برای فلانی اين حرف را زدم، فلانی گفت احمق تو کوچک­تر از آنی که بخواهی حال خدا را بگيری، حال خودت را داری می­گيری، مردم خوب بوديد به خودتان خدمت کرديد، حج داری می­آيي به خودت خدمت کردی، نيامدی به خودت ضربه زدی، نماز خواندی به خودت خدمت کردی، صدقه دادی به خودت، خواهرم پاکی و پاکدامنی­ات خدمت به خودتان است، رعايت نکردن اصول اخلاقی زيان و ضربه به خودتان داريد می­زنيد کلام اميرالمؤمنين: «فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ‏ طَاعَتِهِمْ‏ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[16] من چند نکته ذيل آيه و نکات در اسرار عرفانی حج عرض کنم، خداوند می­فرمايد اين خانه آيات بينات داخل هست، از آدم تا خاتم نشانه است در همين مسجدالحرامی که داريد مشرف می­شويد خيلی­ها امام زمان را زيارت کرده­اند يکی از بزرگان علما می­گويد در مستجار صاحب­الزمان را ديدم چادر کعبه را گرفته بود و اين زمزمه را می­کرد: «يَا رَبِّ أَنْجِزْ لِي‏ مَا وَعَدْتَنِي‏»[17] خدايا آنچه که به ما وعده دادی عملی کن، يعنی ظهورم را نزديک کن، تو مسجدالحرام برای ظهور امام زمان زياد دعا کنيد، آقا حاضر است از مصاديق آيات بينات صاحب الزمان است حالا من مصاديق را نمی­خواهم بگويم که چه کسانی؟ چه چيزهايي؟ در خود مسجدالحرام توفيق رفيق شده برای اين­ها، ديده­اند آن چيزهايي که بايد به اين­ها نشان می­دادند، من يک جهتش را، يکش را فقط برايتان بگويم بسنده کنم، آيت­الله العظمی اراکی مرجع تقليد اعلی­الله مقامه ايشان دخترشان عاظم حج بود اين را هم باز امشب داشته باشيد از ما از اين مرجع بزرگ دختر ايشان وقتی عازم می­شود برای سفر حج با شوهرش نبوده محرم هم همراه نبوده يک زن تنها، اما ميزبانتان خداست آقا نگو کسی همراهم نيست تنها هستم، خدا دعوتت کرده اجابت دعوت خدا کردی، ميزبان تنهايت نمی­گذارد ميزبان اوست، آفريدگار توست که ميلياردها برابر از تو بهتر تو را دوست می­دارد دختر آيت­الله العظمی اراکی محضر پدر می­رسد می­گويد بابا می­روم حج، تنها هستم برای من طواف حج در آن ازدواج جمعيت مسجدالحرام سخت است چون محرم همراهم نيست شانه نامحرم به من می­­خورد تنه به تنه نامحرم من رنج می­برم و خيلی اين برايم سخت است آيت­الله العظمی اراکی يک ذکری ياد دخترشان می­دهد من هم امشب برايتان می­گويم اين ذکر را از امشب رو خودتان کار کنيد، دوتا کلمه هم بيشتر نيست آقا می­فرمايد دخترم در آن گرفتاری­های حج و ازدواج هرجا احساس کردی که داری کم می­آوری ذکر: «يا حفيظ و يا عليم» دوتا کلمه است «يا حفيظ و يا عليم» اين را من در سال­های حج به خيلی­ها گفتم و خيلی چيزها ديدند «يا حفيظ و يا عليم» انشاءالله نشان بدهند به همه ما آن چيزهايي که بايد نشان داده شود، آقا می­فرمايد اين ذکر را مداومت داشته باش، تعليم يک مرجع تقليد به دختر خودش، صبيه ايشان بعد از سفر حج که بر می­گردد خاطره­ای را برای پدر نقل می­کند می­گويد برای طوائف حجم آمدم در مسجدالحرام مسجد کاملاً مملو از جمعيت، جمعيت موج می­زد و متراکم و من رو حسب حالا نگاه خودم سختم بود بيايم وسط اين جمعيتی که محرم و نامحرم و زن و مرد در هم فشرده دارند طواف می­کنند يادم افتاد به ذکر پدر، شروع کردم به تکرار «يا حفيظ و يا عليم»، يک وقت ديدم از پشت سر من آقایي آمد به سمت مقام، به شعاع يک متر در يک مترش کسی در اين محدوده نبود و صدايي شنيدم که خودت را در حرم ولايت ببر، متوجه شدم آقا صاحب­الزمان می­گويد رفتم داخل اين شعاع هفت دور پشت سر آقا طواف کردم تنه هيچ کسی به من نخورد، می­گويد در حال طواف گاهی اوقات دستم را بر جامه حضرت می­کشيدم می­گفتم جان­هاي عالم به قربانت کی ظهور می­کنی؟ می­گويد هفت دور طواف تمام شد آمدم پشت مقام ابراهيم آقا ايستادند نماز خواندند در همان شعاع امن حضرت من هم نماز خواندم، نماز که تمام شد ديگر حضرت را نديدم: «فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[18] مستطيع شدی بايد بروی خدا دعوت کرده خدا هم ضيافت می­کند، از نکاتی که من در ذيل اين آيه عرض کنم ببينيد عزيزان بشر به جايي می­رسد که جايي پای او را خدا می­فرمايد: «آياتٌ بَيِّناتٌ»[19] قدمگاه ابراهيم را حالا می­رويد می­بينيد در آن جايگاهی که، سنگی که ابراهيم قدم می­گذاشت و جای پای حضرت است که همه تبرک می­جويند که ما يکی از حرف­هايمان با اين وهابيت و با اين فکر منجمد که می­گويند تبرک شرک است می­گوييم خدا می­فرمايد مقام ابراهيم، مقام ابراهيم همين سنگ است همه می­آيند بر دور اين مقام، خلف اين مقام نماز می­خوانند بشر بندگی اگر کردی جای پای تو می­شود نماد در بندگی برای ديگران:

بندگی کن تا که سلطانت کنند، تن رها کن تا همه جانت کنند

خويي حيوانی سزاوار تو نيست، ترک اين خو کن که انسانت کنند

يک خانم می­شود هاجر همه حجاج بايد بيايند در قدمگاه هاجر قدم بزنند ابراهيم بندگی می­کند امام صادق می­فرمايد اين آيه شريفه: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم‏»[20] خدا جبران آن آزمون ابراهيم را که اسماعيل را فرمودند بياور در جمره عقبه روز دهم قربانی کن، خدا می­خواهد بيازمايد ابراهيم در دو راهی بين اسماعيل و خدا کدام را انتخاب می­کند هاجر در دو راهی بين اسماعيل و خدا کدام را انتخاب می­کند، اصلاً يکی از اسرار مهم عرفانی حج عبوديت است عبوديت يعنی فقط خدا، يعنی قلب حرم خداست امام صادق فرمود: «الْقَلْبُ‏ حَرَمُ‏ اللَّهِ‏ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه‏»[21] حج بايد برساند شما را به اين­جا، پول برای خدا، مقام برای خدا، خانواده برای خدا، فرزند برای خدا، خودت برای خدا، اين درس حج است ابراهيم آموخت خود را بايد برای خدا هزينه کرد تا پای عقيده ايستاد حتی جايي که می­خواستند در منجنق پرتابش کنند وقتی که آمد به خانمش گفت خانم خدا به من امر کرده اين بچه را بايد قربانی کنيم مادر است مادرها، عرق مادری دارد اين هاجر می­شود اسوه برای مادرها، گفت جناب ابراهيم اگر خدا فرموده قربانی کنی، حالا که اين بچه را می­خواهی قربانی کنی زيبا اين بچه را قربانی کن، لباس زيبا بر او پوشيد، سر و صورت او را آراسته کرد، موها را شانه زد، اين­ها ماندگار تاريخ می­شوند اين­ها نشانه­های بندگی است در اين آزمون وقتی ابراهيم اسماعيل را می­خواست ذبح کند خنجر برّان می­کشد هرچه می­کشد نمی­برّد سر را پرتاب کرد خنجر به سنگی اصابت کرد از اين خنجر صدا بر خواست: «الخليل يأمرنی و الجليل ينهانی»، خليل می­گويد ببر، خدای جليل می­گويند نبر، که قوچی آوردند و خب امام صادق می­فرمايد اين فديناه بذبح عظيم حالا می­رويد حج همه شما اين قربانی­هايي که روز عيد قربان می­کنيد و انجام می­دهيد درس مريزادي است به حضرت ابراهيم تجليلی است از آن آزمون بزرگ امام صادق فرمود همه حجاج روز عيد قربان که موظف هستند به قربانی يعنی هر حاجی بايد يک گوسفند بکشند اين کشتن گوسفند يک دست مريزادي است به آن آزمون بزرگ برای آن انسان برجسته تاريخ: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم‏»[22] از نکات ديگری که من عرض کنم ذيل اين آيه شريفه حج بايد اخلاص درش باشد: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ»[23]«لِلَّهِ»[24] يعنی اخلاص داشته باش، مقاصد ديگر را بگذاريد کنار، کار هرچه ضريب اخلاصش بيشتر ثوابش بيشتر، اخلاص يعنی «تنزيه العمل عن أن يكون لغير اللّه‏ فيه‏ نصيب‏»[25].

مرحوم شيخ بهايي می­فرمايد اخلاص يعنی کارهايتان را يک جوری پالايش کنيد که غیر خدا در کار شما کسی نقشی نداشته باشد بله قطعاً کار خوب وقتی انجام داديد خوبان می­پذيرد ولی برای رضايت آن­ها شما کار نمی­کنيد برای خدا:

من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم، آنچه را جانان پسندد

مطلب ديگر البته استطاعت را خدا می­فرمايد شرط حج است ببينيد حج را يک تکليف عمومی بر همه نکردند بر کسانی که کردند که توانايي دارند توانايي مالی، توانايي جسمی، توانايي طريقی اين را می­گويند استطاعت اين­ها برايتان اتفاق افتاد بايد برويد نشد از شما انتظار ندارند، کما اين­که روزه ماه رمضان سالمی، بيمار نيستی بايد روزه بروی، مريضی بگذار ايام ديگر، بيماری برطرف نشد مد طعام بپرداز، مد طعام نداری، استغفار کن، چقدر خدا با بنده­هايش خوب راه می­آيد انسان­های مستطيع را خدا می­فرمايد بايد حج را به جا بياورند: «وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[26] آن­های که انکار حج می­کنند نعوذ بالله اين­ها در سرحد کفر قرار می­گيرند، اگر کسی کفران کرد، اگر کسی حکم خدا را نپذيرفت خدا:

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبرياش ننشيند گرد

و نکته پايانی فايده انجام واجبات هم عرض کردم عزيزان به خود ما باز می­گردد اما چند مورد از اسرار عرفانی حج را عرض کنم اين­ها را کليد کنيد برسيم به اين­ها، رسيديد تقويت کنيد اين­ها را الحمدلله اگر در ما هست اين­ها توسعه پيدا کند زمينه مهياست زمان مهياست مکان مهياست فرصت فرصت مناسب اين اتفاقات مبارک بايد صورت بپذيرد اول يکی از اسرار عرفانی حج آن جلوه توحيد و شناسايي خدا در ما بايد تقويت بشود و اين را خدمت همه­تان عرض کنم شما بعد از اين سفر از شما يک انتظار ديگر دارند، به شما نشانتان دادند، آثار بينات الهی را ديگر حاج­آقا قدم زدی جايي که امام زمان قدم زده، با اين قدم نروی در مجلس گناه، با چشمت ديدی ساختمان الهی را با اين قدم عرفات را طی کردی، با اين گوش زمزمه مهمانان خدا را شنيدي ديگر بعد از برگشتن ديگر اين گوشت بايد نشان بدهد با خدا عهد بسته، وليمه حج می­دهيم وليمه حج­مان معصيت نشود وليمه حج­مان گناه نشود شما ديگر سفير خدا هستيد حج را ديگر بر شما تمام کردند، جايي آوردند شما را که همه انبياء آمدند سفره­ای را پهن کردند، پای سفره نشاندند شما را که صاحب­الزمان نشسته روز عرفه از شما ديگر يک انتظار ديگر می­رود ما حج زمينه خوبی است برای تقويت توحيد و متبلور شدن شناخت الهی امام صادق می­فرمايد: «و زر البيت‏ متحققا لتعظمته صاحبه و معرفة جلاله و سلطانه»[27] زيارت خانه خدا سبب می­شود که انسان تعظيم کند در برابر صاحب­خانه و صاحب­خانه را بهتر بشناسد و عظمت صاحب­خانه را درک کند، من اين­جا در پرانتز عرض کنم انشاءالله در مراجعت بچه­هايتان، برادرهايتان، بستگانتان، همکارهايتان، معاشرين­تان را دعوت کنيد به آن معرفتی که برای شما حاصل شده، بگو پسرم، دخترم، عزيزم من از مهمانی خدا آمده­ام با خدا عهد بسته­ام که در اين فرصت باقی­مانده آن گونه زندگی کنم که او می­پسندد شما هم با همين عهد ما ما را همراهی کنيد، ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه حرف­مان را بزنيم پذيرفتند پذيرفتند نپذيرفتند شما در گفتن حرف­تان مأجور هستيد.

از آثار ديگر عرفانی حج و اسرار حج در بعد عرفان حج تقرب به خداوند است اصلاً اين سفر زمينه­ای است که برای نزديک شدن شما با خدا، بهانه­ای است که برای اين­که به آفريدگار نزديک بشويد و سير الی الله کنيد اين حرکت می­بخشد سرعت می­بخشد به نزديک شما به خداوند، من يک جمله از فرمايشات امام باقر در ذيل آيه: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[28] خدا در قرآن می­فرمايد فرار کنيد به سوی خدا، به سوی خدا بگريزيد نه پشت به خدا، رو به سوی او، امام باقر می­فرمايد: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[29]يعنی «حُجُّوا إِلَى‏ اللَّهِ‏»[30] حج به جا بياوريد حج فراری به سوی خدا، حج نزديک شدن به ذات مقدس ربوبيت است، آقا امام هشتم در يک روايتی که روايت مفصلی است امام علت حج را نام می­برد يکی از علل حج و فلسفه حج آقا علی­ ابن موسی­الرضا می­فرمايد: «التَّقَرُّبِ‏ فِي‏ الْعِبَادَةِ إِلَى‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ»[31] حج يک زمينه­ای است و سببی است برای نزديک شدن شما به توسط عبادت به خدا، اين طواف شما را نزديک می­کند، اين سعی شما را نزديک می­کند، حضور در عرفات و منی و مشعر سبب تقرب شما به خدا می­شود، اين هم نکته ديگر، البته حالا متأسفانه گاهی اوقات من يک وقتی شب دوازدهم بود سرزمين مقدس منا، خدا نکند کسی با بی معرفتی برود و با بی معرفتی هم بيايد اين­ها دردهايي است که گاهی اوقات انسان از بعضی­ها می­شنود يک آقايي زائری آمد جلسه­ای داشتيم در يکی از خيمه­های در منا، منايي که سرزمين آرزوهاست، منايي که می­گويند اگر می­خواهی منا نباشی بيايي مکه بايد بروی در مسجدالحرام به عبادت شب تا صبح بپردازی، يعنی خواب در منی برابری می­کند با عبادت در مسجدالحرام يک آقايي، حاجی آمد پناه بر خدا از بی معرفتی، گفت آقای حدائق اين چه جهنم دره­ای است ما را آوردند؟ گفتم جهنم دره­ منا؟ سرزمين آرزوها خب اين نفهميده کجا دارد می­آيد، منای که لحظه به لحظه­اش فرصت طلايي است بايد خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد ما را به حجاج می­گفتند سعی کنيد در اين سفر کمتر بخوابيد از وقتی­تان استفاده کنيد يک جوری استفاده کنيد که وقتی برگشتيد ايران حسرت نخوريد نگوييد بيشتر می­شد زيارت کرد، بيشتر می­شد استفاده کرد نکرديم، خواب همه­جا هست يک وقت خدمت آيت­الله العظمی مکارم بوديم حفظه­الله تعالی ايشان در پيامی که برای زائرها می­دادند می­گفتند در کاروان­های اين را بگوييد به زائرها، در مدينه و مکه، در مدينه و مکه به دنبال چيزی بگرديد که در شهر شما پيدا نمی­شود، مردم لباس و پوشاک و وسائل همه­جا هست شيراز مسجدالحرام نيست، شيراز عرفات ندارد، شيراز منا نيست، در شيراز مسجدالنبی نيست، در شيراز بقيع نيست، در شيراز احد نيست مردم از آن فرصت استفاده کنيد اين وقت­تان را يک جايي خرج کنيد که اين­ها جايي در شهر شما گيرتان نمی­آيد به دنبال آن بايد بود خب اين هم يک نکته از نکات ديگری از سرار عرفانی حج تقرب به پروردگار، حج زمينه نزديک شدن به خدا، و خب الحمدلله از آن طرف هم داريم کسانی که در زندگی زندگی متوسط از نظر اخلاقی داشتند سفر حج اين­ها را متحول کرد، سفر حج و عمره دگرگون کرد و اين­ها آمدند سرخط.

از اسرار ديگر عرفانی حج، شما مهمان خدا هستيد يک ميزبانی داريد به نام پروردگار رسماً از شما دعوت کردند، و شما دعوت خدا را اجابت کرديد آقا اميرالمؤمنين در کتاب شريف تحف العقول می­فرمايد: «وَ الْحَاجُ‏ وَ الْمُعْتَمِرُ فَهُمَا وَفْدُ اللَّهِ»[32] حاجی و کسی که عمره به جا می­آورد مهمان خداست، شما مهمان هستيد و ميزبان خداست بعد حضرت فرمود: «وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ وَفْدَهُ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَة»[33] حقی است از ناحيه خدا نسبت به اين مهمان­هايش که اين­ها را اکرام کند و اين مهمان­های خودت را دوست بدارد و مهمان خود را ببخشد، ما يکی از اسرار عرفانی حج حضور در ضيافت الهی است و مهمانی حضرت حق است، جهت ديگری هم عرض کنم تقويت و معنويت بعد روحانی انسان يکی از اسرار عرفانی حج که نوع صاحب­نظران در عرصه عرفان مرحوم آيت­الله ميرزاجوادآقای ملکی، مرحوم ملامحسن فيض کاشانی و بزرگان ديگر مرحوم علامه طباطبايي، که حالا من وقت مجلس را رعايت می­کنم فرصت نيست نقل گفتار اين بزرگان که در اين سفر، اين سفر زمينه ساز تقويت معنويت و آن بعد معنوی و روحانی انسان می­شود آقا اميرالمؤمنين در نهج البلاغه خطبه يک می­فرمايد: «الْحَجَ‏ تَقْوِيَةً لِلدِّين‏»[34] حج دين­تان را تقويت می­کند، باورهايتان را تقويت می­کند اعتقادات شما را تقويت می­کند از نکته ديگر، از اسرار عرفانی حج تجلی عبوديت است اين سفر ما را می­رساند به آن تراز  بندگی ببينيد در خود حج شما برای خدا از همه چيز می­گذريد، کارتان را، کسب­تان را، خانواده­تان را، دوستان­تان را همه را رها می­کنيد می­رويد به سمت اين زيارت در آن زمانی که می­خواهيد محرم شويد تمام تعلقات دنيايي را می­گذاريد زمين لباس را در می­آوريد و با خدا عهد می­بنديد محرم می­شويد و برای خدا بيست و چهار چيز را بر خود حرام می­کنيد اين­ها همان تقويت معنويت و بعد هم تجلی عبوديت است می­گوييم خدايا برای شما آمديم، خواندی ما را آمديم، دل را تکانديم آمديم، خدايا برای شما آمديم از همه چيز گذشتيم آمديم، امام صادق در تعريف عبوديت يکی از ويژگی­های بندگی را حضرت می­فرمايد: «الْعَبْدُ لَا يَمْلِكُ‏ شَيْئاً»[35] بنده کسی است که خودش را مالک هيچ چيزی نداند در حج اين را يادت می­دهند، در حج می­گويند حاجی خودت هستی و احرامی همه چيز مال خداست سرگرمت نکند، اين خانه اين باغ شهری، اين مغازه، اين ميز رياست، اين آپارتمان، اين ويلاها، اين پول موجودی در حساب، اين­ها امانت است اين­ها را بايد بگذاری بروی، حج يک جلوه­ای از جلواتش هم يادآوری قيامت است انشاءالله می­رويد صحرای مشعر صحرای مشعر من در سال­هايي که مشرف بودم ديدم آيت­ الله العظمی­اش رو زمين خوابيده يک زيرانداز، رئيس جمهورش آمده رو زمين، اصلاً کسی نمی­شاسد اگر نفهمد که اين کيست که همه در يک بيابان در کنار هم، مديرکل، آيت­الله، استاد دانشگاه، تاجر، هر کسی دارای هر رتبه و مقامی خودش هست يک لباس ساده به تن، و يک کيف مختصر وسائل اندک مردم قيامت­تان همين است قيامت شما هستيد و آن کيف اعمالتان، قيامت در گرو عملکردهايتان هستيد خود حج يک تصويری از صحرای قيامت هم برای ما هست در جريان مشعر در صبحی که شما از مشعر حرکت می­کنيد به سمت منی اين موج جمعيت میليون­ها انسان همه در هم حرکت به سوی سرزمين منی معلوم نيست چه کسی رئيس است؟ چه کسی مرئوس است؟ چه کسی ثروتمند است؟ چه کسی فقير است؟ بنده امام صادق فرمود يعنی کسی که مالک هيچ چيزی خودش را نداند اين حج اين را در ما تقويت می­کند و اين را بدانيم که هرچه داريم از اوست:  «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[36] همه چيز از خداست، به اين داده­های خدا سرگرم نشويم از خدا، ما را از ياد خدا غافل نسازد ببينيد آقا امام سجاد اين دعای مکارم الاخلاق در قسمتی از دعای مکارم الاخلاق آقا زين­العابدين از خدا ثروت می­خواهد اما چگونه؟ می­گويد خدايا ثروتم را زياد نکن، مگر اين­که هرچه ثروتم زياد می­شود در وجودم نسبت به شما فقيرتر بشوم، پولدارهای موفق می­دانيد چه کسانی هستند؟ بگوييد به آن­هايي که پول دارند، بگو آقا هرچه پولت دارد زياد می­شود بندگی­ات هم بيشتر می­شود نمازت بهتر می­شود؟ اخلاقت بهتر شده؟ وای به حال ثروتمندی که بگويد پول آمد نمازها دارد قضاء می­شود اين پول وزر و بال است پول خوب پولی است که هرچه می­آيد بندگی بيشتر، عبادت بيشتر مقام امام سجاد به خدا می­گويد مقامم را بالا مبر مگر اين­که هرچه اين مقام می­رود بالاتر: « لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي‏ عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا»[37] به موازات رشد اجتماعی افت درونی پيدا کنم، مديران موفق می­دانيد چه کسانی هستند؟ مدير موفق کسی است که هرچه مقامش می­رود بالاتر تواضعش بيشتر می­شود افتادگی­اش بيشتر می­شود شهرت بيشتر، فروتنی بيشتر اين مقام مقام خوبی است عبوديت، بندگی يعنی وابسته نباشيد همه چيز مال اوست اين سفر سفری است که ما را بايد به بندگی برساند، تجلی عبوديت و يکی دو نکته ديگر هم عرض کنم.

خود حج يادآوری مرگ است و رستاخيز عظيم، روز قيامت و انقطاع از غير خدا، يکی از پيام­های حج، و رسيدن به آن کمال واقعی اين هم بخشی از اسرار حج حالا چون وقت هم ضيق است و من رعايت وقت هم بايد بکنم در اين ده دقيقه باقی مانده قسمت ديگر از دستور العمل امام صادق را به شما برسانم، نوه مکرم­شان هم شاهد است حضرت احمد ابن موسی قيامت هم می­گويم خدايا حرف امام صادق را به اين­های که داشتند می­رفتند گفتند در جوار نوه امام صادق امام يک دستور العملی دارند برای بهره­برداری از اين سفر يک قسمتش را من ديشب خواندم يک قسمتش را هم امشب می­خوانم يک قسمتش را هم انشاءالله فردا شب.

اما قسمت امشب آقا فرمودند: «وَ اسْتَعِدَّ اسْتِعْدَادَ مَنْ‏ لَا يَرْجُو الرُّجُوعَ‏»[38] مردم يک جوری برويد که ديگر فکر اين­که من بر می­گردم و يکی را ده­تا می­کنم نباش، کاملاً دل را خالی کن: «وَ اسْتَعِدَّ اسْتِعْدَادَ مَنْ‏ لَا يَرْجُو الرُّجُوعَ‏»[39] يک جوری به سوی خدا برو مثلی که ديگر نمی­خواهی برگردي، من ديدم اين افراد را يک پيرمردی بود خدا رحمتش کند از اطراف شيراز بود اين عازم حج بود يک وقتی آمد پيش ما وقت گرفت، مسائل حجش را می­خواهد بپرسد و مسائل حساب و کتاب مالی­اش، بعد ديدم اين در حرف­ زدن­هايش يک جوری دارد حرف می­زند که مثلی که ديگر بازگشتی درش نيست گفت من به بچه­هايم گفتم، تکاليفم را گفتم، وظايفم را گفتم، گفتم حاجی انشاءالله خدا طول عمرت می­دهد، گفت نه من، حالا چه جوری شده بود به دلش گذشته بود؟ الهام شده بود بعدها شنيدم اين آقا روز آخری که در مدينه اين­ها سوار شدند مدينه بعد بودند می­خواستند بر گردند، گفتند حاج­آقا داخل اتوبوس اين بنده خدا ديگر رحمت خدا رفت در بقيع هم دفن شد ما اگر بخواهيم از کارهايمان نتيجه بگيريم حضور قلب در نماز را می­خواهيد، چه کسانی دوست دارند حضور قلب در نماز داشته باشد؟ آن­هايي که دوست داريد صلوات بفرستيد، برای حضور قلب در نماز ما چندتا دستور از چند معصوم داريم من يکش را می­گويم از پيغمبر به اباذر، پيامبر به اباذر فرمود آقای اباذر وقتی نماز می­خوانی نماز آخرت را  بنا بگذار، بگو شايد اين آخرين نمازی است که دارم می­خوانم شايد ديگر فرصت نماز خواندم براي من ايجاد نشد آن وقت ببين چه نمازی می­خوانی؟ «صَلِ‏ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ‏»[40] نمازت را نماز وداع کنندگان بخوان، عزيزان اگر می­خواهيد حج را بفهمی آن گونه که بايد بفهميم بنا را بگذار بگويي شايد اين حج آخر من است شايد ديگر من بر نگشتم اگر دل شکسته­ای پشت سرت است همين­جا حلش کن، حاجی که با اين نگاه امام صادق دارد می­رود اگر دل شکسته، حق الناسی به گردن دارد، خاطر عزيزانش را مکدر کرده مرد خوبی نبوده در زندگی، بد اخلاق بوده خانم رعايت مسائل اخلاق و وظايف خودش را نمی­کرده، آقا امام صادق می­فرمايد يک جوری برو که بگو شايد ديگر بر نگشتم اگر اين­ها از شما طلب­کار هستند از نظر اخلاقی، مالی همين­جا صلح کن، با چه لازم که در محشر ز ما شرمنده باشی، اين جوری برويد حج، آقای می­گفت طرف سفرهای کربلا زياد رفته، می­گويم بابا تو به من بدهکاری، بدهی­ات را اول بده، هی می­روی کربلا، گفت نه پير هستيم نه خدا بخيل، اين می­شود کربلا، اين کربلاست؟ مردن يادمان نرود و لذا در اين سفر دلجويي، عذرخواهی از کسانی که از ما مکدر شدند و نگران هستند بعد حضرت فرمود: وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ»[41] در اين سفر با هسمفری­ها نيکو مصاحبت کنی، نيکو همسفری کنی، ديشب اشاراتی کرديم: «وَ رَاعِ أَوْقَاتَ فَرَائِضِ اللَّهِ»[42] نکند در مکه باشيم نمازمان در وقت خوانده نشود، نکند مدينه منوره باشيم بازار ما را از نماز اول وقت باز دارد؟ يکی از انتقادهای که بعضی از اين وهابی­ها به بعضی­ها می­گيرند گاهی اوقات وقت نماز می­بينيد همه مغازه­ها تعطيل است بعضی از زائرها نشستند پشت در مغازه­ تا صاحب مغازه برود نماز بخواند برگردد در باز کند جنس بخرد، مردم امام صادق فرمود در اين سفر: «رَاعِ أَوْقَاتَ فَرَائِضِ اللَّهِ»[43]اوقات واجبات الهی را مراعات کنيد نماز اول وقت همه­جا، مخصوصاً مکه، مخصوصاً مدينه، مخصوصاً عرفات، مشعر، منی اين جزء دستورهای حضرت است: «وَ سُنَنَ نَبِيِّهِ»[44] سنت­ پيغمبر را مراعات کنيد در اين سفر: «وَ مَا يَجِبُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَدَبِ»[45] امام صادق می­فرمايد در اين سفر آنچه بر شما واجب است ادب، رعايت ادب با ديگران: «وَ الِاحْتِمَالِ»[46] ضريب تحمل­تان را بالا ببريد ضريب حوصله را تقويت کنيد: «وَ الصَّبْرِ»[47] صبوری و شکيبايي را در اين سفر فراموش نکنيد: «وَ الشُّكْرِ»[48] شکرگزاری بر نعمت­ها، داريد می­رويد حج از همين الآن هم شروع کنيد، يادتان می­آيد حاجی هستی امسال بگو:  «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏»[49]«الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ عَلَى‏ هَذِهِ‏ النِّعْمَةِ»[50] اين را حمد کنيم قاعده شکر اين است که هرچه شکر کنيد بيشتر می­دهند، کفران کرديد از شما می­گيرند آقا ما اين چه حجی بود؟ اين چه زحمتی بود؟ اين را کفران کردي از شما می­گيرند: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديد»[51] کفران نعمت عذاب سخت است، حضرت می­فرمايد در اين سفر شکر: «وَ الشَّفَقَةِ»[52] مهربانی کردن به ديگران، جزو آداب سفر است: «وَ السَّخَاءِ»[53] سخاوتمند بودن در حد خودتان سخاوت داشته باشيد، حالا گاهی اوقات حالا در ماه رمضان هم می­گويند افطاری بدهيد ولو به يک ليوان آب، به يکدانه خرما آقا آنچه که آورديد به ديگران به همسفری­ها اهل سخاوت باشيم و محبت کنيم به ديگران: «وَ إِيثَارِ الزَّادِ عَلَى دَوَامِ الْأَوْقَاتِ»[54] و اين زاد و توشه خودت را ايثار کن، برای اين­که اين اوقات برای شما و اين برکات بماند اين تا اين­جا حضرت به عنوان مقدمات حج، دوتا نکته هم عرض کنم ديگر عرضم تمام.

وقتی می­خواهی غسل احرام کنی امام صادق فرمود چه جوری غسل کن؟ «ثُمَّ اغْسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ ذُنُوبَكَ»[55] وقتی می­خواهی غسل کنی، برای محرم شدن غسلت با آب توبه غسل کن، يعنی آن­جا تصميم بگير خدايا با اين آبی که دارم خودم را شستشو می­دهم خودم را از همه گناهان دارم پاک می­کنم يعنی همان لحظه در حال غسل دادن نگاهت اين باشد، بعد لباس احرامی می­خواهی بپوشی، آقا فرمود: «وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفَاءِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ»[56] احرامت را که داری تن می­کنی با اين نگاه بگوش، لباس صداقت راستی، لباس صفا، لباس خضوع و لباس خشوع در پيشگاه خدا ديگر از اين به بعد لباس تکبر تنت نکنی، از اين به بعد خدای ناخواسته خلاف صدق عمل نکنيم، در لباس احرام يک وقت يک جور ديگر رفتار نکنيم: «وَ أَحْرِمْ عَنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَمْنَعُكَ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ»[57] وقتی که محرم شدی تلبيه می­گويي، خودت را از هر چيزی که از يادت خدا تو را باز می­دارد خودت را محروم کن و خودت را در قرنطينه قرار بده، ديگر مراقب باش، نه فقط در حال احرام در بازگشت هم همين باش، خب ادامه فرمايش امام صادق بخش ديگری از کارهايي که ما در اين حج بايد انجام بدهيم و مناسک را انشاءالله شب آينده، اسرار اقتصادی حج را هم ما فردا شب برای شما بگوييم، اسرار اخلاقی گفته شد، اسرار عرفانی اشاره­ای شد، اسرار اقتصادی که اصلاً اين حجی هم که آمديد چه برکاتی دارد؟ اصلاً يکی از برکات حج اين است که ديگر روی گدايي پيدا نمی­کنيد، محتاج خلق نمی­شويد برای خدا هزينه کرديد ديگر دستت نياز به خلق پيدا نخواهيد کرد، خب بسنده کنيم اين سفر سفری است که از خدا بخواهيم توفيق زيارت مولايمان صاحب­الزمان را خداوند به همه ما عنايت کند.

در يکی از سفرها اين را بگويم خانم­ها بشنويد يک خانم متدينه مؤمنه­ای شيرازی بود، گفت حاج­آقا من از قبل از سفر با خودم می­گفتم خدايا می­شود منی ناقابل توفيق زيارت مولايم صاحب­الزمان را پيدا کنم، گفت بعد از ايام حج بود پشت مقام ابراهيم ايستاده بودم جمعيت داشتند طواف می­کردند، و ديدم عده­ای می­آيند زير در کعبه، زير در کعبه حالا اين­ها هم اسراری دارد عرض کردم اعزه علما و روحانيون محترم کاروان­ها قطعاً ارشاد می­فرمايند و مطالب را می­گويند، اين بين رکن و مقام جايي است که امام زمان وقتی ظهور می­کنند خودش را به عالميان معرفی می­کنند، و اين زير در کعبه هم دعا دارد و جای بسيار با عظمتی است گفت من ديدم زائرها می­روند مردها هجوم می­آورند برای دعا کردن، گفتم ما زن هستيم در اين جمعيت نمی­توانم بروم جلو، محرم و نامحرم می­شود، گفت همين طور که ايستاده بودم متوسل به آقا امام زمان شدم يک وقتی ديدم آقای در جامه لباس عربی از کنار من عبور کرد خطاب به من فرمود دخترم بيا، گفت پشت سر اين خانم مال شيراز است اين را ديگر مال آيت­الله العظمی اراکی نيست، خانم­ها اين خانم در شيراز است گفت دنبال اين آقا رفتم، ديگر مثلاً مثلی که دالون باز شد اين آقا رفت، دست گذاشت زير آستانه در کعبه رو ديوار زير دست اين آقا کس ديگر نبود، گفتند برو دعا کن، گفت من يک چند دقيقه­ای داشتم دعا می­کردم بعد گفتند کافی است برگردد، گفت برگشتم کسی را نديدم:

همه­جا بروم به بهانه تو، که مگر برسم در خانه تو

همه­جا دنبال تو می­گردم، که تويي درمان همه دردم

يا اباصالح مددی مولا، يا اباصالح مددی مولا، يا اباصالح مددی مولا

گل زيبای شجر طاها، به کجايي ای پسر زهراء

تو به سان يوسف کنعانی، که نام از ديده­ای انسانی

يا اباصالح مددی مولا،

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] آل­عمران97.

[2] آل­عمران96.

[3] آل­عمران97.

[4] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج‏1 ص287.

[5] بقره201.

[6] آل­عمران97.

[7] آل­عمران97.

[8] آل­عمران97.

[9] آل­عمران97.

[10] آل­عمران97.

[11] آل­عمران97.

[12] آل­عمران97.

[13] آل­عمران97.

[14] آل­عمران97.

[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[17] كامل الزيارات النص ص103.

[18] آل­عمران97.

[19] آل­عمران97.

[20] صافات107.

[21] جامع الأخبار(للشعيري) ص185.

[22] صافات107.

[23] آل­عمران97.

[24] آل­عمران97.

[25] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج‏1 ص330.

[26] آل­عمران97.

[27] مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى متن ص93.

[28] ذاريات50.

[29] ذاريات50.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص256.

[31] علل الشرائع ج‏2 ص404.

[32] تحف العقول النص ص121.

[33] تحف العقول النص ص121.

[34] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص176.

[35] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏13 ص371.

[36] بقره156.

[37] الصحيفة السجادية ص92.

[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[40] مصباح الشريعة ص163.

[41] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[43] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[44] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[46] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[47] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[48] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[49] فاتحه2.

[50] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص97.

[51] ابراهيم7.

[52] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[53] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[54] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[55] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[56] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

[57] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏96 ص124.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه