استادحدائق روز سه شنبه 7 فروردین ماه 1403 مصادف با پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[1].
در ادامه عرايض جلسات گذشته از موجبات رحمت در زندگی بشر آيهای که تلاوت شد آيه پنجاه و شش از سوره مبارکه نور دو مورد را ما اشاره کرديم يکی توجه و تمسک به قرآن انسانها را در چهارچوب مشمول رحمت خدا قرار دادن قرار میدهد با کلام خدا انس گرفتيد و به کلام خدا پايبند بوديد رحمت خدا شامل حالتان قرار خواهد گرفت، در کنار آن بحث رعايت تقوی را هم در چند آيهای که تلاوت شد قرآن و تقوی باهم ذکر شده و وعده الهی بر اين است که رعايت اينها شما را به رحمت الهی واصل میکند، تقوی را هم نکاتی را محضر عزيزان در فرصتهای گذشته عرض شد که نوع وعدههای خدا را هم شما در قرآن میبينيد محوريت تقواست. اصلاً قرآن هم بايد بخوانيم که تقوی برسيم: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[2] قرآن را بخوانيد تبعيت بکنيد تا به تقوی برسيد تا مشمول رحمت بشويد حالا در قرآن عزيزان ما هم رمضان هم هست مطالعه میفرمايد اصلاً مدار و تراز و محور همه وعدههای خدا تقواست در اين جامعه به اين وسعت که نزد خدا عزيزتر است قرآن میفرمايد متقين، سواد ملاک نيست آقا پروفسور است، اول دانشمند روی زمين است چقدر است؟ ثروت ملاک نيست خانه آن چنانی، وسائل آن چنانی، امکانات آن چنانی اينها برای ما مردم شده ملاک، برای آفريدگارتان اينها ملاک نيست خدا انسانيت برايش ملاک است، تقوی برايش ملاک است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[3] گاهی اوقات میبينيد کارتون خواب است بايد بهش بگويي التماس دعا:
کس نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
آبدارچی اداره است در خانه خدا از همه آن اعضای اداره جلوتر است يک نگاه ديگر بهش دارند، آنچه که ما را عزيز میکند و مغتنم و محترم میداند در خانه رعايت تقواست با آن تعريفهای که از تقوی شد ديگر وقت مجلس را نمیگيريم: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[4] رفع مشکلات اقتصادیتان در گرو تقواست: «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[5] آخرت خوب هر کسی میخواهد تقواست: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين»[6] مردم میخواهيد قيامتتان در زمره رستگاران قرار بگيريد: «إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً»[7] متقي باشيد رستگار میشويد بهشت را به چه کسانی میدهيم: «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا»[8] بهشت جای همه کس نيست: «نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا»[9] بهشت جای انسانهای با تقواست، بهش را به بهاء میدهند بايد زحمت کشيد بايد تلاش کرد نه به بهانه، همه آيات قرآن، شما تأثيرگذاری قرآن را عرض کرديم: «هُدىً لِلْمُتَّقين»[10]قرآن هدايـت است برای انسانهای متقين: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[11] رشد اجتماعی در پرتو تقوی میخواهيد چيزهايي ياد بگيريد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»[12]متقي باشيد تا خدا آموزگار شما بشويد مرحوم ملاکاظم ساروقی میگويند يک آدم بیسوادی بود، يک کارگر کشاورزی، روی زمينهای زراعی کارگری میکرد ولی انسان با تقوايي، تقوايش را من يک نمونهاش برايتان بگويم مردم خدا حواله اشتباهی دست کسی نمیهد، ما بعضیهايمان بيستتا آيه قرآن را حفظ نکرديم يک آدم بیسواد محض میشود حافظ کل قرآن اين آقا میگويند کار میکرد برای يک مالکی بعد متوجه شد که اين مالکی که برايش کار میکند روی زمينش زکات گندمش را نمیدهد به آن مالک گفت که آقا ما داريم برايت زحمت میکشيد شما پولی که داري در میآوری بايد زکات بدهی، ندادی اين پول برای ما هم مشکل ايجاد میکند آقايون امر به معروف نانش را اول خودتان میخوريد شما اگر معروفی را امر کرديد در جامعه خوبی رشد کرد شما هم در آن جامعه داريد به سلامت زندگی میکنيد اگر نگفتيم و منکر رشد پيدا کرد آسيبش را من هم میبينم من در اين محيط دارند آتش روشن میکنند سکوت کردم دامنههای اين آتش من را هم آلوده میکند به من هم آسيب میزند جامعه حق همه است،.مرحوم ساروقی میگويند که عنوان کرد که آقا من برای شما ديگر کار نمیکنم يا زکاتت را بايد بدهيد يا بالاخره ما ديگر برای شما کار نمیکنيم؟ گفت کار نکردی نکردی کارگر فراوان است میگويند ايشان میرفت روستاهای ديگر فاصلههای بيشتری از روستای خودش به زحمت میافتاد کيلومترها میرفت برای اربابی کار کند که آن ارباب اهل حلال و حرام باشد، که میگويند يک وقتی در مراجعت به روستاهای خودشان که میآمده يک امامزادهای بين اين دوتا روستا بود در آن زمان بعد از ظهر گرمی بوده میرود برای استراحت خيلی علاقهمند بوده به اينکه قرآن حفظ کند اين را بعد برای آيتالله العظمی بروجردی نقل کرده بود که میگويد وارد شدم در امامزاده و سلامی کردم نشستم ديدم يک آقايي وارد شد به من سلام کرد گفت ملاکاظم ساروقی چه میخواهی؟ گفتم آقا خيلی دلم میخواهد قرآن را حفظ بشوم، فرمود بخوان قرآن را تو بلد هستي قرآن خواندن، گفت من سواد ندارم، فرمودند بخوان، خدا به پيغمبر هم فرمود بخوان: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَق»[13]اين آقای ملاکاظم ساروقی میگويد يکدفعه متوجه شدم يک چيزهايي بلد هستم که قبلاً بلد نبودم ديدم آن آقا هم نيستند، خبر توسعه پيدا کرد زبان به زبان علما امتحانش کردند آوردنش محضر آيتالله العظمی بروجردی علمای بزرگ حوزه هم نشسته بودند اين آقای بیسواد کشاورز ساروقی را آوردند محضر آيتالله العظمی بروجردی ايشان گفتند که بخوان قرآن را ديدند از اول میخواند میرود تا آخر سوره به سوره، از آخر سوره آيه به آيه میخواند میآيد اول، خب حالا ما بعضی از نوابغ حافظين قرآن را ديديم در همين برنامههای شبها هم نشان میدهند گاهی اوقات میگويد صفحه چندم، آيه چندم، صفحه فلان، اينها کار کردند زحمت کشيدند بالاخره حافظه و استعداد و تربيت ولی در يک لحظه يک انسان بیسواد به جايي برسد که آيه به آيه عجيب اين بود که میگويند قرآن میدادند دستش میگفتند اين قرآن است سواد نداشت بخواند نگاه میکرد میگفت اين قرآن است، کتاب دعا دستش میداد باز میکرد میگفت اين قرآن نيست، میگفت از کجا میفهمی اين قرآن است اين قرآن نيست؟ میگفت قرآن نور است نورانيت قرآن را میبينم اين همانی است که اميرالمؤمنين فرمود: «جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُم»[14]با تقوی شدی، حجاب چشمت را میزنند پس، چشمت يک چيزی میبيند که بقيه نمیبينند بنده قرآن را باز میکنم همين عبارات را میبينم اين آقای کشاورز بیسواد باز میکند نورانيت را میبيند: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[15]نورانيت قرآن را میبيند میگويند اگر دعای بود در آن دعا يک آيه قرآن بود دست میگذاشت رو همان آيه میگفت اين قرآن است نمیتوانست بخواند حافظ قرآن بود ولی نورانيت قرآن را تشخيص میداد اين داستان آقايان مال حدود شصت هفتاد سال قبل همين مملکت است زمان آيتالله العظمی بروجردی، علمای حوزه نشسته بودند آيتالله بروجردی بودند از هرجا میپرسيدند اين آيه قبل را میخواند آيه بعد را میخواند میرفت تا سوره تمام میکرد از پايان سوره آيه به آيه میخواند میآمد اول سوره میگويند آيتالله العظمی بروجردی فرموده بود قرآنهايتان را با تلاوت اين مطابقت کنيد اين قرآنش الهامی از امام معصوم است، يعنی يکی از فضلای حوزه آمد امتحان کند اين را آمد چندتا از کلمات آيات را سرهم کرد شبيه به يک آيهای درست کرد که حالا اگر کسی قرآن وارد نبود، حافظ نبود تشخيص نمیداد گفت من يک آيه میخوانم بگو کجای قرآن است؟ خواند آيه را البته اين آيه مرکب از چندتا آيه بود از چندجا گرفته بود اين تا شنيد گفت ناقلائی میکنيد، چنين آيهای ما در قرآن نداريم، اين قسمت اول مربوط به فلان قسمت قرآن است قبلش اين، بعدش اين، دوم مربوط به فلان قسمت قرآن، قبلش اين است بعدش اين است آقايون چرا به ما نمیدهند، اين آقای ساروقی چه کار کرد که شد حافظ، نان حرام نخورد در آوردن پولش دقت کرد، زحمت را به جان خريد ولی مال حرام را هرگز، اينها را خدا میبيند اينها همانی است که ديروز عرض کرديم خدا وعده داده: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[16]، «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[17]شما در مسير ما حرکت کنيد ما راه را هموار میکنيم، اين آقا شد حافظ و يک شخصيت کم نظير تا پايان زندگی اين حفظ قرآن را هم در دوران تقريباً رو به کهنسالیاش حافظ شد خب اين تقواست قرآن میفرمايد با تقوی شديد ما میشويم معلمتان خدا میشود معلم، يک وقتی خدا به سلامت بدارد حاجآقای قرائت را میگفتند اين معلمی میگويند شغل انبياست نرخ تعاونش را حساب کردند معلمی شغل خداست اول معلم هستی خداست خيلیها را خدا آموزش میدهد بعضیها راههای طی نکرده به نتيجه میرسند ره صد ساله را يک شبه میروند اين آموزش الهی است: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[18]خدا میفرمايد با تقوی باشيد خدا آموزشتان میدهد خدا يادتان میدهد، شما خوب به وظايف عمل کنيد ببينيد خدا با شما خواهد کرد؟ و من اين را هم در اين وقت مجلس با قاطعيت عرض کنم در حد اطلاعات خودم در سيره بزرگان روحانيت شيعه که دقت کردم، عمده توفيقات اينها در مسائل معنوی و تقوی بوده نه در درس خواندن و درس دادن اينهايي که به جايي رسيدند اينها را حوالهها را نيم شب گرفتند کار هم میکردند درس هم میخواندند تلاش هم میکردند، اما اين پشت کار معنوی و تقوی اينها را رساند به اينجا.
زمانی که مرحوم امام در مسجد سلماسی درس سطوح عاليه را میگفتند مرحوم آيتالله شهيد بهشتی شاگرد ايشان نقل میکنند میگفتند يک وقتهایی امام میگفتند اين مطالبی که من دارم برای شما میگويم خودم پيش استاد نخواندم اما دارم برای شما درسش را میدهم اين همان: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[19]ره صد ساله يک شبه رفتن و به مقصد رسيدن اينها وعده خداست، خدا میفرمايد شرطش تقواست، تقوی داشته باشيد ما شما را عزت میدهيم، مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفايه الاصول از مفاخر روحانيت شيعه است ايشان همه توفيقاتش به خاطر آن خلوتهای معنوی و تزکيه و خودسازیهای مسجد سهله و يک شب حسن تصادف ملاقات امام زمان و پای سفره با حضرت همخوراک شدن و آقا آن ظرف غذای خودشان را گفتند بگذاريد جلو ملامحمد کاظم خراسانی، خوردن همان آخوند تربيت شدن همان! شد اسوه اصول و فقاهت که میگويد آقا صدا زدند فرمودند: «جئنی بالکاظم» کاظم را بياوريد چرا اين را آقا برای ديگران نمیگويند خب ببينيم چه کرد اين آقای آخوند ملامحمدکاظم خراسانی اين ره تقوی را طی کردند لذا همه بشارتهای الهی انس با قرآن هم ما را بايد بياورد در اين مسير ما درآمدهايمان دقت کنيم، در حرف زدنهايمان دقت کنيم آدم با تقوی هم زبان او، هم کلام او. يک جمله از فرمايشات امام صادق است حضرت سه نوع تقوی را نام میبرند تقوای عام، تقوای خاص، تقوای خاص الخاص حديث از امام صادق است آقا امام صادق میفرمايد تقوای عام همين اجتناب از محرمات است اين ديگر حداقل تقواست آقا گناه نکن، نافرمانی خدا را نکن اين تقوای عام است اين حداقل کاری است که ما بايد حتماً بکنيم تا رستگار بشويم بعد حضرت میفرمايند يک تقوای داريم تقوای خاص، بعضیها به يک جاهايي میرسند که حرام که انجام نمیدهند آن چيزهايي هم که مکروه هست ميلی به انجامش ندارند میگويد اين هم چون اسلام نظر مطلوبی ندارد من انجام نمیدهم گرچه حرام هم نيست رعايت میکنيم اين تقوای خاص است، يک تقوايي امام صادق میفرمايند که اوج تقواست تقوای خاص الخاص بعضیها در پرتو رعايت تقوی به جايي میرسند که حتی بعضی از کارهای حلال را هم انجام نمیدهند میگويد آقا حلال است بنا نيست که هر حلالی انجام بدهيم آقا اميرالمؤمنين کار حلال فراوان حضرت فرمود به خدا قسم اگر من میخواستم میتوانستم بهترين غذاها را برای خودم فراهم کنم اما هيهات نکردم، اين تقوای اميرالمؤمنين است بعضیها از ايشان میآيد نمیخواهند، پول درآوردن آسان حالا گرچه بعضیها میگويند سخت، سختتر از پول درآوردن پول را در حلال خرج کردن است، من دريافتیام از حلال باشد، پول درآوردن آسان، پول حلال درآوردن مشکل، پول حلال را در حلال مصرف کردن مشکلتر اولياء الهی نمیخواستند يعنی يک سری حلالهايي را هم اينها راغب نبودند که هر کار خوبی را انسان، هر کاری مباحی را انجام بدهد میگويند آقا يک وقت میبينی مشغول شدن به اين کار مباح اين کار حلال از يک سری کارهايي ما را باز میدارد يک توفيقاتی را از ما سلب میکند اين میشود تقوای خاص الخاص.
خب آيه امروز خداوند در اين آيه هم سه نکته به عنوان عوامل رحمت ياد میکند: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ»[20] نمازتان را برپا داريد کسی که میخواهد مشمول رحمت الهی بشود نماز در زندگی او بايد حرف اول را بزند البته نماز با آن آثار و با آن شرائطی که قرآن و روايات فرمودند قرائت نباشد نرمش نباشد، اقامه باشد همانی که امام صادق فرمود حال بعد از نمازتان با حال قبل از نمازتان فرق بکند، من بعد از نماز تغيير بکنم، ببينم اگر همين میخوانم و میگذرم اين يک عادت است عبادت نيست قرآن میفرمايد: «أَقيمُوا الصَّلاةَ»[21]آيه پنجاه و شش سوره نور: «وَ آتُوا الزَّكاةَ»[22] زکاتتان را بپردازيد نماز را بخوانيد زکات را بپردازيد: «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ»[23] از پيامبر اطاعت کنيد اميد اين است که مشمول رحمت قرار بگيريد اين هم سه نکته ديگر امروز من نکاتی را ذيل اين آيه شريفه محضر عزيزان اجمالاً عرض کنم و يک مقدار از وقت هم به اعتبار ميلاد با سعادت آقا امام مجتبی عرضی داشته باشيم محضر عزيزان ببينيد عزيزان اسلام هم دين دنياست هم آخرت، هم مسائل عبادی، هم مسائل اقتصادی قرآن اول میفرمايد در اين آيه: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ»[24] نماز را برپا داريد مسأله عبادی، بعد میفرمايد: «وَ آتُوا الزَّكاةَ»[25]زکات را بپردازيد مسائل اجتماعی و اقتصادی، يعنی هم پيوندتان را با خدا قوی کنيد هم ارتباطتان را با مردم آدم خوب کسی است که هم بنده خوبی برای خداست هم شهروند خوبی در جامعه است علی عليهالسلام میفرمايد به گونهای زندگی کنيد که وقتی بين مردم هستيد مردم از بودن شما لذت ببرند و بهره ببرند بگويند آقا اين وجودش خير است، گره گشاست فلانی مشکل حل میکند و وقتی میرويد مردم احساس کنند چيزی را از دست دادند، ديديد فقدان بعضیها احساس میشود میگوييد جای حاجی فلانی خالی، جای آقای فلانی سبز است آن الآن اگر بود اين مشکل را حل میکرد او بود نمیگذاشت کار زمين بماند، از شمار نظر يکی کمتر و از شمار خرد هزاران بيش، بعضیها وقتی میميرند نگاه میگويد يک نفر دفن شد، خرد و انديشه میگويد هزاران نفر زير خاک رفتند امتی از دست رفت، اين زندگی موفق است: «أَقيمُوا الصَّلاةَ»[26] ما نماز را ارتباط با خالق: «آتُوا الزَّكاةَ»[27] ارتباط با مردم، شما هرچه بنده خوبی خدا هستيد بايد ارتباطتان با مردم بيشتر باشد صله رحمتان، بستگانتان، خويشاوندانتان، جامعهتان همسايهتان، ما در اين روابط اجتماعیمان چگونه هستيم با ديگران، يک مقداری متأسفانه بعضی از متدينين فاصله گرفتند قرآن میفرمايد هم اقامه نماز ارتباط با خدا، هم حقوق ضعفاء کارهای اقتصادی: «آتُوا الزَّكاةَ»[28] اينها يادتان نرود: «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ»[29] اطاعت از پيغمبر هم نکته ديگر اگر اينها را رعايت کرديد: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[30] مشمول رحمت الهی قرار خواهيد گرفت.
من در ادامه اين نکته را هم عرض کنم خب در اين آيه اين سه مطلب را خداوند شرط وصول به رحمت و لطف واسعه خودش نام میبرد امروز هر کسی میگويد میخواهم مشمول رحمت خدا باشم بگوييد نمازت را بخوان، من يک وقت در يک جلسهای بوديم يکی از شخصيتهای کشوری آمار داد، من آن آمار را حالا نمیگويم چون ضبط میشود و صلاح هم نيست که چقدر از مردم نسبت به نماز بیتوجه هستند، آن وقت میگويد آقا مشکل داريم، خب ما داريم باهم زندگی میکنيم من وقتی خدا برايم مهم نيست شما مهم نيستيد من پدر وقتی خدا در زندگیام نقش پيدا نکرده، فرزند من نقشی ندارد، همسايه من نقشی ندارد، من فروشنده وقتی خدا را فرموش کردم به مشتری ظلم میکنم، من مسئول اگر خدا يادم رفت به ارباب رجوع توجه نمیکنم، آنچه که انسانها را میآورد سر خط توجه به نظارت الهی است. خدا رحمت کند آيتالله امينی، ابراهيم امينی که ايشان عضو فقهای شورای نگهبان بود رحمتالله عليه من يک وقت از ايشان شنيدم گفتند هفته پايانی عمر علامه طباطبايي بود، گفتند هفته بعدش مرحوم علامه فوت کرد گفتند يک جلسهای بود يک تعداد از شاگردان علامه طباطبايي آمدند ديدن ايشان، ايشان هم حالشان مساعد نبود، به احترام مهمانهايشان نشسته بود علمای حوزه، شاگردان ديروز استاد، استادان امروز حوزه، بخشی پستهای حکومتی و جايگاههای مهم به عهده داشتند، يک ده پانزده نفری نشسته بوديم استاد هم نشسته بود علامه خيلی آهسته لبهايش هی بهم میخورد مشغول ذکر بود ولی ما نمیفهميديم ايشان فرمود که چه ذکری ايشان دارد میگويد؟ يک ساعتی نشستيم بلکه از محضر استاد استفاده کنيم يک کلمه هم علامه حرف نزد ايشان نشسته بود ما هم مشغول صحبت با همديگر بوديم ايشان سکوت فقط ذکر میگفت، آيتالله امينی گفت من خسته شدم و میدانستم که ديگر اين ديدار ديدار آخر است ديگر اين حال استاد ما توفيق ديدار با ايشان نداريم و ايشان را نخواهيم ديد گفتند رفتم نزديک دست استاد را گرفتم بوسيدم گفتم آقا دارم میروم تهران، آقايون هم میخواهند مرخص بشوند رفع زحمت کنند، يک نصيحتمان کنيد تا برويم، اين نصحيت يک عالم فرزانهای است که بيش از بيست سال عمرش را گذاشت رو قرآن و تفسير قرآن و تفسير الميزان گفت وقتی که من گفتم يک نصيحتمان کنيد آقايون اينهايي که میخواهند نصيحت بشوند همه خودشان از رجال علمی حوزه هستند شخصيتهای حوزه، گفتند اين را که گفتم علامه طباطبايي چشمها را رو ما گشود و يک نگاهی کرد و اين آيه را خواند و ديگر حرفی نزد: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[31] انسان میدانی خدا تو را میبيند؟ بشر هرجا هستی عالم محضر خداست، آقا اين محيط کسی نيست، دوربين نيست صدايمان هم ضبط نمیشود دوربين اينجاست: «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[32]از رگ گردن به شماها نزديکتر است دوربين اينجاست: «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[33] در قلبتان هستيم دوربين اينجاست: «اينما کنتم فهو معکم»، هرجا هستيد هستيم، گفتند اين حرف را علامه زد ديگر هم صحبت نکرد و جلسه هم تمام شد و هفته بعد هم مدت کوتاه مرحوم علامه فوت کرد خب اين توجه به نظارت الهی قطعاً سازنده است، و نماز اين حالت را در انسانها بايد ايجاد کند، که در پيشگاه پروردگار هستيم.
و نکته ديگر در اسلام پيوند با خالق، از ارتباط با مخلوق جدا نيست آدم خوب آدمی است که هم بندگی خدا را به شايستگی انجام بدهد هم وظايف اجتماعیاش را نسبت به ديگران به شايستگی انجام بدهد، گاهی اوقات بعضیها فکر میکنند آدم خوب کسی است که فقط نماز بخواند قرآن بخواند منزوی باشد کار به هيچ کس هم نداشته باشد اين غلط است اين نيست آنچه که اسلام میخواهد من يک جريان از زمان اميرالمؤمنين بگويم عرايض را جمعبندی کنم و نسبت به شخصيت امام حسن هم مطالبی عرض کنم. در جريان جنگ جمل آقا اميرالمؤمنين بصره وارد شدند در بصره وجود مقدس حضرت، وارد بصره که شدند يکی از افرادی در بصره بود که تجار در بصره خيلی ارادت به حضرت داشت و از امام دعوت کرد يک وعده نهار بیا منزل ما، البته حضرت خوب دعوتش را پذيرفتند و از همين قبول دعوت معلوم میشود که طرف آدم کار درستی بوده تاجر پولدار با تقوايي بوده، آقا با يک جمعيتی رفتند منزل اين و ديدند خانه بزرگی دارد، امکانات فراوانی دارد و حضرت غذا را که خوردند بعد فرمودند يک نصيحتت میکنم به آن تاجر فرمودند حواست باشد دنيا از آخرت غافلت نکند مردم يک جوری زندگی نکنيد که موقع رفتن سختتان بيايد از اين خانه شما را ببرند، در دنيا باشيد با دنيا نباشيد، بعضیها عذابشان میشود همين وابستگیها، همين دلبستگیها يک جوری در دنيا زندگی کرده که خانه برايش شده اصل وسيله نقليه شده اصل، ما داشتيم بعضیها برای مثلاً يک کتاب حاضر نبوده جان بدهد، مرده در حالی که وابسته بوده، اين وابستگی خطرناک است آقا نصيحت کردند فرمودند حواست باشد دنيا سرگرمت نکند اين رفاهيات دنيا و امکانات دنيا از آخرت تو را باز ندارد، گفت آقا من در همين خانه مجالس دينی میگيرم کمک به فقراء میکنم خدماتش را عرض کرد آقا تأييدش کردند فرمودند آفرين بر تو، آمدند بروند گفت آقا من يک برادری هم دارم آن هم به شما خيلی ارادت دارد اما مدتی است کار و فعاليت اقتصادی را ترک کرده رفته در مسجد جامع بصره زن و بچه را هم ول کرده، مغازه و همه چيز را رها کرده شده معتکف مسجد و میگويد میخواهم اين پايان عمرم ديگر به عبادت بگذرانيم گفت آقا حرف کسی را هم قبول نمیکند ببينيد اسلام دين اعتدال است نه تندروی، نه کند روی در دنيا باش با دنيا نباش، ثروتمند باش بنده ثروت نباش، نگاهت نگاه امانت باشد ميز رياست را عاريه بدان، اين ميز را يک روز يا تو را از پشت ميز میکشند اين ور، يا ميز را از جلوت میبرند آن بر، دنيا هم همين است اميرالمؤمنين فرمود مردم اموالتان دوتا سرنوشت دارد يا تا هستيد از شما میگيرند اينهای که ورشکست میشوند يکدفعه میگويد آقا ورشکست شديم به نان شب محتاج هستيم يا خوب نگهداری میکنی اموال را، ملک الموت از تو میگيرد وارث میبرد بالاخره ماندگار نيست زوال ثروت يا در زمان خوتان از دست میرود يا نگهداری میکنيد بعد از شما میبرند آقا آمدند مسجد بصره يک کسی جلو رفت خبر داد به آقا گفت که اميرالمؤمنين دارند میآيند، طرف هم آمد دم در مسجد ايستاد حالا بناست که حضرت بيايند نصيحتش کنند تا آقا رسيدند در مسجد کوفه اين آمد خودش را بيندازد رو دست و پای حضرت امام با عتاب بهش فرمودند: «يَا عُدَيَ نَفْسِهِ»[34] ای دشمنک جان خودت چه میکنی؟ آقا ما به شما اقتداء کرديم از دنيا منصرف شديم گذاشتيم کنار همه چيز را معتکف مسجد شديم به نماز و عبادت و ذکر و دعا پرداختيم، همه چيز دنيا را ترک کرديم، آقا فرمودند اشتباه میکنی، در بين مردم باش در جامعه باش، مشکلات مردم را حل کن هدايتکن ديگران را در حد خودت، عبادت يعنی اين نه اينکه منزوی بشوی ما از شما اين را انتظار نداريم اين همينی است که قرآن میفرمايد: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»[35] مردم ارتباطتان را با خدا قوی کنيد نماز، ارتباطتان و پيوندتان را با مردم قوی کنيد: «آتُوا الزَّكاةَ»[36] و اطاعت از رسولالله اين نکته حالا در بحث نقش تربيتی نماز اين را هم بايد يک جلسه حداقل صحبت کرد که نماز با ما چه میکند؟ اگر نکرده نماز نماز نيست، ديگر خودمان را بازی ندهيم، اگر نشديم آنی که قرآن میفرمايد پس يک جايي کار میلنگند، يکی از آثار نماز را من فقط میگويم بقيهاش طلبتان فردا، از امام حسن بگويم قرآن میفرمايد: «وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم»[37] اين آثار نماز است، نمازگزار تربيت میشود که احساس دارد بر اينکه در اموالش حق ضعفاء هم هست اين احساس در ما هست يا نيست؟ آقا مال خود من است، پول زحمت، تازه خمس واجبش سحتش میآيد بدهد، واجبی که بايد بپردازد زکات است نمیدهد، تا چه برسد به مستحباتی که انفاق است، قرآن میفرمايد انسانهای نمازگزار راستين نسبت به اموالشان اين نگاه را دارند میگويند خدا يک بخش از حق ضعفاء هم به ما واگذار کرده که ما عطا کنيم اما هر کسی به نسبت، نسبت يک ثروتمند بيشتر از نسبت يک فرد ضعيف است، نسبت يک کارمند با مدير کلش متفاوت است هرکسی بامش بيش برفش بيشتر.
خب از کريم اهلالبيت سخن بگوييم روز ميلاد آقا امام مجتبی است اين حديث نورانی حضرت که جزء آخرين توصيههای امام حسن هم تاريخ نقل کرده: «مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ غِنًى بِلَا مَالٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ»[38] اين در مواعظ پايانی عمر حضرت است: «فَلْيَنْقُلْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِهِ»[39]ببينيد دو چيز همه میخواهند يکی عزتمندی در دنيا و دوم عزيز باشند و دوم يک جايگاه محترمی داشته باشند، جايگاهشان شکسته نشود، گاهی اوقات ديديد اين بچههای کوچک هم دوست دارند جايگاهشان شکسته نشود يک تشرش میزنی ناراحت میشود قهر میکند، میرود آقا چه شده؟ میگويد با من بد حرف زدند همه دوست دارند اين هيبت را داشته باشند اين عزت را داشته باشند آقا امام مجتبی میفرمايد اگر میخواهيد به عزت برسيد: «مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ»[40] بدون طائفه و قول به عزت برسيد و بدون قدرت هيبت داشته باشيد، قدرت نداريد، پستی نداريد، مقامی نداريد، ولی حرفت را میشنوند از ذلت نافرمانی خدا خودتان را ببريد در عزت طاعت الهی، من يک خاطرهای از شيراز برايتان بگويم از يکی از مصاديق همين عمل کردن به اين سخن امام يک آقايي از اساتيد دانشگاه بود، ايشان پدرش رحمت خدا رفت کارمند سادهای ارداری بود حالا اسم نمیآورم حالا آن آقا هم از اساتيد دانشگاه است اصرار کردند داستان مال شايد حدود بيست سال قبل است گفتند آقا مجلس فوت اين آقا را شما برويد منبر آنی که آمد دعوت کرد، در دعوتش اين جمله گفت، گفت آقا اين آقايي فلانی که میخواهيد برويد برايش منبر خيلیها میگويند مهرهمار داشت، گفتم آقا مهرهمار خرافات است اين حرفها چه است شما میزنيد؟ مهرهمار چيست؟ يا الله حاجآقا جناب آقای بحرين دادستان محترم هم تشريف آوردند من جمع میکنم آقای مقدم شروع مجلس يک مديحه خوانی و بعد انشاءالله در محضر عزيزان خواهيم بود حاجآقای موسوی هم تشريف بياورند. گفتيم اينکه میگوييد مهرهمار گفت حاجآقا اي کارمند باز نشسته بود دنبال هر کسی را میگرفت کار میشد، هيبت بلا سلطان است، اين عز بلا عشيره است بعد دو سه مورد گفت، گفت مثلاً يک آقايي در شهرداری مشکل داشت کارش نمیشد، راهش نمیدادند اين بلند شد همراهش رفت در شهرداری و آن هم دم در گفت آقای شهردار هستند بله رفت در اتاق شهردار آن مسئول دفتر شهردار گفت به شهردار بگوييد ما کار داريم به شما گفت در را باز کردند رفتند داخل و اين حرف زد و کار شد و انجام شد، گفت يک آقايي باز من همراهش بودم فرزندش در استان سيستان بلوچستان سرباز بود در ارتش اين میخواست فرزندش منتقل بشود به شيراز خانمش هم مريض بود میگفت اين بچه بيايد پهلوی مادر، گفت دسترسی نداشت به امير ارتش گفت پاشو تا برويم پيش امير، گفت دم دژبانی فلکه ارتش به آن مأمورهای دژبانی گفت من کار دارم به امير گفت اصلاً اين مأمور مثل اينکه مجذوب شد، گفت اجازه بدهيد زنگ بزنم به دفتر فرماندهی زنگ زد گفت میگويند بياييد داخل اصلاً فاميلش را هم نپرسيدند گفت من اينها را بودم با ايشان، گفت رفتيم داخل اتاق امير، رئيس دفترش گفت چه کار داری؟ گفت من کار به امير دارم میخواهم بچه اين را انتقال بدهم شيراز اين مادرش مريض است گفت الآن من اجازه بگيرم، گفت امير میگويد بياييد گفت رفتيم داخل دوتا کلمه به امير حرف زد امير گفت تقاضا را بدهيد موافقت کرد انجام شد، خب آقايون هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، گفتم آقا اين چه کار میکرد؟ گفت يک غيبت کسی از اين نشنيده بود، نمازها اول وقت، خدا را يافتی همه چيز را میآورند در خدمتت، يک جمله از آقا امام حسن بگويم امام حسن میفرمايد: «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَبَّدَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ شَيْءٍ»[41] خدا را بندگی کردی، همه چيز را خدا میکند بندهات، يعنی همه حرفت را میشنوند گفتم آقا اين مهرهمار نداشت اين مدال افتخار بندگی را داشت:
بندگی کن تا که سلطانت کنند، تن رها کن تا همه جانت کنند
خويي حيوانی سزاوار تو نيست، ترک اين خو کن انسانت کنند
يک جمله از محبتهای امام حسن يک روز آقا داشتند میرفتند يک کنيزی از کنيزهای حضرت يک شاخه گل به امام حسن هديه داد آقا تا گل را گرفتند فرمودند من تو را از بندگی آزاد کردم، من اين را هم عرض کنم حالا محضر مسئولين محترم و جمع محترم ما يکی از مشکلات در جامعهمان اين است که کار خوب را تشکر نمیکنيم طلبکارانه نگاه میکنيم بابا اين نيرويي ارزشمند نيروی انتظامی حالا پليس راهنمايي رانندگی عزيزانی که مسئوليتی دارند، دارند در سرما و گرما خدمت میکنند وظيفه ما اين است که تشکر بکنيم نتوانستيم از زحمات يکديگر تشکر کنيم قطعاً از زحمات لايتنهی خدا نمیتوانيم سپاسپگزاری کنيم يک شاخه گل به امام حسن هديه داد آقا آزادش کردند از بندگی، بعد يکی گفت آقا شما يک شاخه گل داده بود؟ اين را اصلاً آزادش کرديد؟ آقا فرمودند ما تربيت شده قرآن هستيم، قرآن میفرمايد: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»[42] اگر در حق شما محبتی شکل گرفت يا بهتر پاسخ بدهيد يا مثل خودش جواب بدهيد، آقا فرمودند معامله بهتر آزادش از بندگی بود اين امامی که کريم اهلالبيت شما يک ميلياردر روی کرة زمين پيدا نمیکند دومی امام حسن باشد حالا میگوييد نه، برويد بگرديد سه مرتبه امام اموالشان را با فقراء تنصيف کردند، يعنی پنجاه درصد را دادند به فقراء پنجاه درصد خودشان برداشتند حالا ما خيلی تلاش کنيم از زيادی اموال انفاق کنيم اين سيره امام مجتبی بود در اخلاق آن پيرمرد شامی که تبليغات بنیاميه روش کار کرده بود با امام حسن در کوچههای مدينه مواجه شد، شروع کرد اسائه ادب کردند آقا فرمودند خوب که حرفهايش را زد، ياران حضرت آمدند برخورد کنند آقا فرمودند صبر کنيد بگذاريد حرفها را بزند بعد آقا فرمودند برادر عرب مثلی اينکه در اين شهر غريبی، اگر جايي نداری خانه من در اختيار تو، بعد هم بردند در منزل خودشان اين طرف را ما جواب سلاممان ندهند ديگر ارتباط قطع میشود، اين دشنام داده به امام حسن آقا فرمود اگر مشکل مالی داری؟ هستم، اگر گرفتاری در مدينه داری با تو هستم، شروع کردند حضرت گفتن گفتن پيرمرد گفت به خدا قسم مدينه وارد نشدم مگر اينکه منفورترين افراد روی زمين نزد من شما بوديد، الآن محبوبترين افراد نزد من شما شديد در چند دقيقه با اخلاق، با تقوی و ساختن، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد میگفتند جهنم پر کردن هنر نيست بهشت را پر کنيد، زمين خورده را بلند کنيد، زيرپا زدن، زمين زدن خيلی هنر نمیخواهد:
مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دستی فتاده را بگيری مردی
انشاءالله که با معارف اهلالبيت بهتر از گذشته آشنا شويم انشاءالله استفاده هم خواهيم کرد حاجآقای مقدم مداحان عزيزمان آقای مشکينفام تا حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب حاجآقای موسوی تشريف میآورند البته من تشکر میکنم از جناب حاجآقای بحرينی دادستان محترم و حقاً لازمه مسئولين خدوم شما همينجا میبينيد که با مردم هستند، من کراراً عرض کردم الآن هم میگويم از کارهای بسيار ارزشمندی که جناب حاجآقای موسوی در دادگستری انجام دادند ملاقات عمومی هفتگی است که هر هفته مردم میروند از نزديک مسائلشان را عنوان میکنند اگر مشکلاتی در دستگاه قضاء دارند با ايشان در ميان میگذارند و اين قطعاً بايد برای مسئولين ديگر ما هم روش و منش بشود و اتخاذ کنند اين روش را من به سهم خودم از دادستان محترم حاجآقای بحرينی، همکاران محترمشان و مسئولين محترمی که در معيت ايشان و معيت حاجآقای موسوی تشريف میآورند تشکر میکنيم توفيقات جمع محترم و مسئولين محترم را از درگاه احديت خواستاريم مقدمه استفاده از مهمان عزيزمان استفاده از مداحان محترم روز ميلاد امام مجتبی است صلوات غرايي ختم نماييد.
[1] نور56.
[2] انعام155.
[3] حجرات13.
[4] حجرات13.
[5] طلاق2.
[6] اعراف128.
[7] نبأ31.
[8] مريم63.
[9] مريم63.
[10] بقره2.
[11] انفال29.
[12] بقره282.
[13] علق1.
[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[15] انعام155.
[16] انفال29.
[17] طلاق2.
[18] بقره282.
[19] بقره282.
[20] نور56.
[21] نور56.
[22] نور56.
[23] نور56.
[24] نور56.
[25] نور56.
[26] نور56.
[27] نور56.
[28] نور56.
[29] نور56.
[30] نور56.
[31] علق14.
[32] ق16.
[33] انفال24.
[34] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص324.
[35] نور56.
[36] نور56.
[37] معارج24-25.
[38] الخصال ج1 ص169.
[39] الخصال ج1 ص169.
[40] الخصال ج1 ص169.
[41] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص327.
[42] نساء86.