استادحدائق روز دوشنبه 6 فروردین ماه 1403 مصادف با سیزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
يکی دو نکته را من ابتداءً عرض کنم ديروز عرض کرديم که در اين روزهای اين هفته انشاءالله بعضی از مسئولين وعده کردند و قول دادند که حاضر بشوند در جمع مؤمنين سؤالاتی که عزيزان در مجموعه اينها دارند و مشکلاتی دارند که گاهی اوقات به راحتی با مسئول مربوطه نمیشود تماس گرفت آقايون خودشان بيايند سمت مردم گرچه اين کار نبايد فقط در ماه رمضان اتفاق بيفتد بارها من عرض کردم مسئولين بايد بيايند سمت مردم آقا اميرالمؤمنين از جنگ صفين که برگشتند تا رسيدند به کوفه مستقيم رفتند بازار، يکی گفت آقا خسته جنگ هستيد برويد استراحت کنيد، مدتها و ماهها شما درگير جنگ بوديد آقا فرمودند نگران اين هستم که در نبودن من کسی مشکلی داشته که به توسط من مشکل او حل میشود و نبودن من مشکل را برای او طولانی کرده آمدم در بازار قدم میزنم که هر کسی ما را ببينند اگر کاری از دست من علی بر میآيد مشکلش را حل کنم اين امام ماست، اميرالمؤمنين که فقط نبايد در ختم يا علی صدا بزنيد، ناد علی بگوييم در عمل خود آقا فرمودند: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ»[2] ما ائمه را در پارسايي، پاکی و در کار و تلاش کمک کنيد اين برای همه ما درس است مخصوصاً آنهايي که موقعيت دارند، آنهايي که مسئوليت دارند اين کار البته بايد گسترش پيدا کند در طول سال، در همه مساجد و محافل، خب امروز هم شهردار محترم آقای دکتر اسدی وعده کردند و بعضی از معاونين مربوطه ايشان که بيايند و عزيزانی که سؤالاتی دارند در حيطه امور شهرداری ايشان پاسخ بدهند و عزيزان هم حرفهاي اينها را بشنوند، فردا هم که قرار بر اين شد که مديرکل محترم دادگستری ما در خدمتشان باشيم و دادستان و بعضی از قضات محترمی که عزيزان سؤالاتی داريد، آقای حاج شيخ محمدحسين هم عرض کردم که از اول منبر ما در دفتر باشند که بعضی از عزيزان میگويند ما کار داريم وقت نداريم مسائل شرعیشان را میخواهند مراجعه کنند در دفتر هم در خدمتتان هستند آنهايي که کار دارند و عجله دارند دفتر باز است. يک مسأله شرعی هم يکی از عزيزان سؤال کردند من اشاره کنم، در نماز جماعت مأموم اقتدای به امام میکند در افعال و اذکارش هم بايد بعد از امام، جماعت است فرادی که نيست لذا فقهاء میفرمايد تقدم در افعال عمداً بر امام نماز باطل است يعنی من میدانم هنوز امام سر از سجده بر نداشته میدانم، ولی سر بلند میکنم اين نمازم را دچار مشکل میکند من میدانم هنوز امام سجده نرفته زودتر آگاهانه میروم سجده اين نماز من را خراب میکند حالا يک وقت متوجه نيستم حواستم نيست فکر میکنم امام رفت سجده میروم سجده بعد متوجه میشوم امام هنوز سجده نرفته بود اين سهو است،
سوال: میشود برگشت؟
جواب: بله اگر امکان برگشتن باشد بله، در رکوع من سر از رکوع بلند میکنم میايستم میبينم امام هنوز در رکوع در حال ذکر است میگويند برگردد آقا رکن اضافه میشود میگويند در جماعت تبعيت از امام ولو رکن اضافه بشود مبطل نماز نيست، اما تقدم در اذکار اشکال ندارد، امام رفت رکوع، من هم رفتم رکوع هنوز امام ذکر رکوع را شروع نکرده من ذکر میکنم، امام قيام کرده رکعت سوم و چهار تسبيحات اربعه است من زودتر از امام، امام تشهد را شروع کرده زودتر از امام ذکر تشهد را میگويم يک دوتا ذکر جلوتر هستم اينها اشکال ندارد ولو عمداً در تقدم اذکار اما تقدم در افعال عمداً موجب آسيب زدن به نماز میشود اين را دقت کنيم که حالا در جماعت زحمت میکشيم جمع میشويم مسجد میآييم، معمولاً مکبر هم نقشش همين است مکبر وقت میگويد الله اکبر يعنی آن زمان زمان نيت بستن نماز است، زمان رکوع رفتن است، سجده رفتن، سر از سجده برداشتن اين را ما هماهنگ بشويم با جماعت، نه جلوتر از جماعت اين هم مسألهای سؤال کردند که گفتند اشارهای کنيم خدا انشاءالله توفيق انجام اعمال را آنگونه که مرضی ذات مقدس الهی است به همه عنايت کند، صلوات را غراتر ختم نماييد.
در موجبات رحمت از نگاه قرآن بحث بود و در دو عنوان کلی يکی بحث توجه جدی به قرآن و تدبر در قرآن که خود قرآن که ماه رمضان هم ماه نزول قرآن هست و توصيه به تلاوت قرآن و تدبر و انصات يعنی گوش سپردن و استماع کردن و به کار بستن اين يک، رحمت الهی را موجب میشود دوم رعايت تقوی، آياتی ذکر شد و مطالبی عرض شد، نقش تقوا را و چرا متقی باشيم از نگاه اميرالمؤمنين ذکر شد که اساساً تقوی با شخصيت ما چه میکند؟ چگونه میپرواند فرد را بعضیها اين قدر بزرگ میشوند به برکت تقوی که پول و ريگ نزدشان يکسان میشود، پول را خجالت میدهند گاهی اوقات میبينيد که طرف من يادم نمیرود يک وقتی در يک جمعی برای دانشگاه مهدويت تقاضای کمک کرديم بعد که من از مجلس آمدم بيرون آمدم سوار ماشين بشوم ديدم يک کارگر افغانی دنبال من دويد آمد پای ماشين اين حرف چهار، پنج سال قبل است ديدم يک برگ اسکناس پنج هزار تومنی داشت با خجالت زدگی گفت آقا خدا شاهد است من بيش از اين ندارم بدهم من يک کارگر روز مزدی هستم در اين مملکت بيش از اين هم نداشتم بدهم اما اين را هم میخواهم بدهم برای امام زمان، خانمها بعضیها جواهرات را خجالت میدهند، من گفتم به دوستان گفتم اين را در سابقه ساختن اين دانشگاه مهدويت بنويسيد که خدا مینويسد اينها ثبت میشود کار کرديم کرديم نکرديم هم دوره ما تمام است، کار خدا هم زمين نمیماند، کار امام زمان هم زمين نمیماند يک پيرزنی يک وقت آمد پيش من ديدم يک گردنبند طلايي، حالا گردن بند وزينی هم نبود گفت آقا اين بهترين ياد و بود دوران زندگانی من بود يک کاغذی هم نوشته بود شرحی کنار اين، اين را من از شوهرم در مثلاً شصت سال قبل شروع زندگی مشترک به من داد، خاطرات خوبی هم با اين دارم زيارتها رفتم، حج رفتم، کربلا رفتم در مناسبتهای شادی اين را پوشيدم از خيلی چيزها هم گذشتم و هزينه کردم ولی اين گردنبند را هزينه نکردم، تا اينکه شما در مجلسی از امام زمان و برای حضرت ياد کرديد قرآن هم میفرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»[3] آقا میخواهی برسی به مقام ابرار بايد خودت را يک جوری بسازی که از آنی که خيلی بهش علاقه داری بگذری اين کار همه کس نيست، گفت من ديدم اين گردنبند خيلی برايم قيمتی، ارزشمند و قيمتی از نظر سابقه گفت اين را میخواهم بدهم برای امام زمان و اين را واگذار کنم برای امر اين مجموعه، اينها فقط ببينيد يک وقت میبينی طلا را خجالت میدهد، ابالفضل فرات را خجالت داد، آب را در دست میگيرد میآورد بالا اين سرداری که مرحوم شوشتری میفرمايد لبتشنه ترين شهيد کربلاست، آب در دست نزديک لبها: «فرمی الماء علی الماء» ، آب را میريزد نخواستن با نتوانستن دوتاست اولياء الهی نمیخواستند اگر يک جايي هم صرف نظر میکردند نه اينکه از ايشان نمیآمد، خب حضار محترم خود اين تقوی اميرالمؤمنين میفرمايد روحتان را بلند میکند بعضیها ظاهراً چيزی ندارند اما باطناً دنيا برای اينها مثل يک پوست است آقا اميرالمؤمنين اسوه متقين، اموال بيتالمال را آورده بودند در آن اموال پر تا پر اموال بيتالمال بود راوی میگويد فردای آن روز آمدم ديدم حضرت دارند اموال را جارو میکنند هيچ در بيتالمال نيست در اين انبار، گفتم آقا اين همه اموال چه شد؟ آقا فرمودند من همهاش را به اهلش رساندم و الآن هم خدا را شکر میکنم که همه اينها رفت و به اهلش رسيد ذرهای وابستگی نيست مردم آنچه در اختيار ماست همين است، ببينيد ما هم يک تاريخ مصرف داريم اين تقويمها را ديديد، تقويم سال هزار و چهارصد و دو اگر در جيب مبارکتان بود ديگر میرود کنار، میگوييم میگذاردش کنار مگر مورد خاص استناد بخواهيد بکنيد به يک موضوعی در اين تقويم ديگر کارش نداريد، ديگر تقويم رايج میشود هزار و چهار صد و سه، ما فعلاً دوران تقويممان است، تقويم ما که بسته شد ديگر میرويم میرويم آن عالم رسيدگیها شروع میشود تا هستيم تا فرصت باقی است کار کنيم.
خب تقوی يک آثار اجتماعی هم دارد، يکی ازآثار اجتماعیاش همين نزول رحمت الهی است آيه نود و شش سوره اعراف قرآن میفرمايد آسمان و زمين سرچشمه رحمت هستند، ببينيد ما در دوران ظهور امام عصر عصر مهدويت و قيام حضرت و ظهور حضرت ما فقير نداريم کميته امداد ديگر بر چيده میشود در عصر ظهور در روايت داريم مردم دنبال فقير میگردند، الآن بايد دنبال خير بگرديد الآن مشکل چهارتا را میخواهی حل کنی به دهتا بايد رو بزنيد، آقای فلانی يک بنده خدايي جهزيه ندارد شما چقدر به ايشان میدهيد؟ شما چقدر میدهيد؟ شما چقدر؟ الآن اين است ديگر شماها الحمدلله همه از خوبان میآيند سراغتان اما در عصر ظهور مردم میگردند دنبال کار خير، انشاءالله خدا توفيق حضور در آن دولت را عنايت کند به همه ما، مردم وقتی بهم میرسند میگويد آقا کسی مشکل ندارد؟ گرفتار سراغ نداريد؟ کار خيری نيست زمين مانده باشد ما هم يک کمکی کنيم؟ الآن اين طور نيست خب چرا؟ چون سر چشمه برکات از آسمان و زمين نزول پيدا کرده همه در رفاه همه در آسايش امنيت مطلق چون تقوی حاکم اين در عصر ظهور، اما الآن جامعه بشری اين طور نيست؟ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[4] ما برکات را از آسمان و زمين نازل میکنيم بر بندگان با ايمانی، با تقوی: «وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»[5] قرآن میفرمايد اينها تکذيب میکنند نتيجه تکذيب اينها را میگيرند عمل اينها اينها را درگير میکند: «فَأَخَذْناهُمْ»[6] اين اخذناهم هم مراتب دارد ببينيد حضار محترم بعضیها با فقر، بعضیها با ثروت، بعضیها با کثرت دنيا، بعضیها با قلت دنيا، قرآن که میفرمايد: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ»[7] ما اگر کسی از ياد خدا اعراض کند ما زندگی را: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[8]، «مَعيشَةً ضَنْكاً»[9] قرار میدهيم برايش معيشت ضنکا به معنای تنگدستی نيست گاهی اوقات فراخ دستی است ولی آسايش نيست، آرامش نيست ثروت هست خوشی نيست، من خودم شاهد بودم در خانه ميلياردری در اين شهر رفتم گفت آقای حدائق شب میخواهيم بخوابيم من و خانم شب در اتاق را از داخل قفل میکنيم اين داستان همين شيراز است گفت میترسيم پسرمان بيايد خفهمان کند، خانه قيمت نداشت از نظر ارزش صدها ميليون فقط اشياء گرانبها و عتيقه در سالن اين خانه بود اما آرامش نبود آسودگی خيال نبود اين: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري»[10] است از تقوی فاصله گرفتي دنيا را هم داری ولی خوش نيستی، آرامش نداری، من چند روزی قبل يک جايي بودم يک آقای از علمای شهر گفت که مرحوم آيتالله والدتان آمده بودند در يکی از اين اطراف شيراز مراکز ذبح طيور اسم هم آورد آن مرکز گفت حاجآقا آمدند اين افرادی که ذابح بودند همه را جمع کردند گفت ما هم ايستاده بوديم، گفت ايشان داشتند صحبت میکردند مجموع رئيس آن مجموعه که گفت آدم ثروتمندی متمکنی بود گفت آيتالله حدائق داشتند نصيحت میکردند صحبت میکردند که آقايون ذابح اين را حواستان باشد بسمالله نگوييد ميته میآيد در سفره مردم، در بیمعرفتی و کمرنگ شدن دين و ايمان مردم شما هم اثر داريد، شما مسئول هستيد، گفت ايشان داشتند نصيحت میکردند گفت رئيس مجموعه داشت به آيتالله حدائق نگاه میکرد گفت به من گفت آن آقا الآن هستش آن آقای روحانی گفت به من گفت، حالا اسم ببرم آقای جناب حجتالاسلام و المسلمين آقای حاج شيخ محمديار محمودی فرزند مرحوم حاج شيخ علیآقای يار محمودی، گفت آقا مسئول آن کارخانه گفت من حاضرم نصف از کل ثروتم را بدهم را آرامشی که در اين آيتالله حدائق است به من هم عنايت کند، مردم آرامش قيمت ندارد، کجا به دست میآيد؟ در بندگی خدا، ماه رمضان يک فرصتی است برای رسيدن به اين آرامش دنيا آرامش نمیآورد امام صادق فرمود دنيا مثل آب شور درياست هرچه بيشتر به دست بياوري تشنهترت میکند، مثل آدم تشنهای که هرچه بيشتر غذای شور بخورد عطش و ولعش بيشتر میشود: «مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ»[11] لذا ثروت زياد، امکانات زياد از دستش از ايمان و تقوی جدا شد اينها مفيد آرامش نيست مفيد اضطراب است اضطراب آور است آنچه که آرامش میآورد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[12]يادخدا آرامتان میکند بله اين يادخدا اگر آمد ميلياردر هم بشويد ذرهای به اين دنيا وابسته نيستيد پول و ريگ نزدتان يکسان است اول قدرتمند عالم بشوی، میشوی علی ابن ابیطالب شش کشور اسلامی تحت فرمان حضرت است آقا به ابن عباس فرمود ابن عباس حکومت بر اين ممالکی که تحت نظر من است و شماها از اين کفش چندبار وصله خورده پستتر است ما برای يک ترفيع درجه بعضیها که چه کارها که نمیکنند برای اينکه يک مقام بالاتری به ايشان بدهند چه هزينههایی که نمیکنند ای علی تو کيستی که میفرمایی حکومت بر شش کشور و رياست بر آنها از اين کفش بیارزشِ چندبار وصله خورده نزد من پستتر است! اين همان تقواست انسان وقتی نزدش بزرگ شد دنيا نزدش کوچک میشود مردم خدا را اگر فراموش کردند ظواهر دنيای نزدشان بزرگ میشود امکانات دنيای جلوهگری میکند چون خدا فراموش شده و لذا امام صادق میفرمايد اگر از خدا ترسيديد همه از شما حساب میبرند اگر از خدا نترسيديد از همه میترسيد آنی که از خدا نمیترسد گاهی اوقات از سايه خودش هم هراس دارد وحشت دارد، بله آنی که از خدا میترسد: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی!
من گفتم در يک جلسهای اين شهيد حججی که اين داعشیهای ملعون شهيدش کردند آن داعشی لعنتی که سر ايشان را بريده بود بعد گرفتند يک مصاحبهای با آن قاتل کردند گفتند چطور دلت آمد سر يک جوان را بريدی؟ يک قسمتی از فيلم هم هست که دارند حججی را میبرند و ايشان با تبسم گرفتند موی او را دارند میکشند، لباس او را میکشند اين خنده تحويل میدهد، آن داعشی گفته بود خود اين شهيد سبب شد ما گرفتيم کتکش میزديم میخنديد او را خوابانديم برای سر بريدن خنده میکرد و اين تبسم او ما را جری کرد که زودتر سر از بدن او ببريم اين چه نيروی است؟ بعضیها يک تب میگيرند نظام زندگی از دستشان در میرود نکند اين تب سرطان است؟ نکند اين مريضی درد بیدرمان است؟ میگويند آقا میخواهند سرت را ببرند میخندد اين ترس از خدا بزرگتان میکند، اينی که يک تق و توقی کم و زيادی آقا دلار رفت بالا چه کنيم؟ سر بیشام زمين میگذاريد خدا مگر نيست؟ گاهی اوقات به اعتبار و امکانات و تواناييمان اعتماد داريم ولی به خدا اعتماد نداريم، خدا به حضرت موسی فرمود موسی تا مادامی که حکومت خدا سقوط نکرده به غير خدا مراجعه نکن، بله ظاهراً امروز آقای شهردار گفتند عذرخواهی کردند گفتند همه مأمورين و کارمندان در حالت آماده باش هستند به خاطر وضعيت امروز حالا جلسه امروز را انشاءالله بله ما عذر را میپذيريم عذر درستی است ما هم خدمت به عموم مردم را از حضور در يک مسجد ترجيح میدهيم برای سلامتی همه خدمتگذاران به جامعه و مسئولين خدوم و عزيزانی که در شهرداری الآن دارند خدمت میکنند در رفع مشکلات شهر و آب گرفتگیها صلوات ختم کنيد، خدا میفرمايد موسی تا مادامی که قدرت خدا سقوط نکرده به غير خدا مراجعه نکن، و تا مادامی که ثروت خدا تمام نشده غم رزق و روزی را نخور: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ»[13] من میبينم بارها طرف نماز شب میخواند میگويد آقا به اين اوضاع اقتصادی آينده چه میشود؟ میگويم يعنی چه چه میشود؟ میگويد وضع سخت است؟ میگويم خدا ازش میآيد؟ ما خدا را چگونه شناختيم خدا به حضرت شعيب فرمود شعيب اگر تمام مردم روی زمين سوزن فروش بشوند همه را اداره میکنم يعنی همه بشوند يک شغل، يک صنف خدا تأمين میکند عزيزان تا اين ساعت چه کسی ادارتان کرده؟ خودتان، رهايمان کنند بايد جمعيتی بسيج بشوند جمع کنند ما را، اين همان باورهای تقواست اين باور تقوی اگر آمد انسان ثروتمند بشود موفق است مسئول بشود موفق است، عالم بشود موفق است زيبايي به او بدهند موفق است، به زيبايي چوب حراج نمیزند، اينی که بعضیها میبينيد امروز متأسفانه جوان بشود موفق است بله بیتقوی وقتی شد میرود گناه میکند میرود نافرمانی میکند خدا گريز میشود، خب قرآن میفرمايد ايمان و تقوی اگر رعايت شد ما زمين و آسمان را میکنيم سرچشمه رحمت، من يکی دوتا شبهه را هم اينجا اشاره کنم و يک آيه ديگر را هم از سوره طلاق آثار اجتماعی تقوی بعضیها میگويند که آقا اين اگر خدا میفرمايد ايمان و تقوی بياور، اين اروپايها ايمان و تقوی دارد اين طور باران برايشان میبارد اينهايي که غرق در نعمت الهی هستند ايمان و تقوی دارند، من جلسات اول عرض کردم ما يک صفت رحمانيت خدا داريم، يک صفت رحيميت خدا، رحمانيت خدا در دنيا برای فرعون هم هست، کريمان با بدان هم بد نکردند، خدا به فرعون هم نان میداد، خداوند يزيد را هم رزق داد، خداوند شمر را هم رزق دارد، گاهی اوقات ما خدا را نشناختيم صفت رحمانيت الهی اقتضاء میکند در دنيا همه را تأمين کند، در قيامت است که ديگر: «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيب»[14] قيامت ديگر آنهايي که ايمان ندارند بهرهای ندارند اين يک نکته، بله آن لائيک، آن صِرب، میگويند حضرت ابراهيم تنهايي غذا نمیخورد اين اخلاق خوبی است اين را هم در پرانتز بگويم خدا دادههايش حکمت دارد هيچ اتفاقی اتفاقی نيست حضرت ابراهيم را امام صادق میفرمايد دوتا صفت داشت که شد ابراهيم خليل الرحمن: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ»[15]«و افشاء السلام» ، ابراهيم يکی طعام دادن را دوست میداشت طعام، يعنی غذای پخته يعنی همانی که خودت میخواهی بخوری نه غذای سه روز در يخچال مانده آنکه ميلت میکشد خودت ميل کنی به ديگران تعارف کن حالا گاهی اوقات عزيزان بستههای معيشتی میدهند اين هم بسيار کار ارزشمندی است ولی اگر بشود از همان معاشی که خودمان داريم میخوريم میگوييم آقا اين غذا را خودمان پختيم همين را هم میخواهيم بخوريم از همين هم میدهيم به شما، اطعام طعام ابراهيم اين گونه بود و افشاء سلام حضرت ابراهيم در سلام کردن پيشی میگرفت بر همه، کسی بر ابراهيم سبقت نمیگرفت اين از اخلاق رسولالله هم بود بنده پدر هستم به فرزندم سلام کنم، خب ياد بدهم به او، منِ استاد به شاگردم، منِ تاجر به حمال بازار، منی فرمانده به سربازم، بزرگی در تواضع است و لذا حضرت ابراهيم يک اخلاق هم که داشت تنهايي غذا نمیخورد چون از کراهتها هم، مکروهات تنهايي غذا خوردن است خدا لعنت کند منصوردوانيقی، میگويند منصور دوانيقی، عرض شود که موقع غذا خوردنش که میشد آدم بخيلی بود با اينکه خليفه بود، میگفت در خانه را ببنديد در کاخ را ببنديد سفره پهن کنيد میگفتند چرا؟ میگفت در چشم نامرد به سفره مرد نبايد بيفتد، غذايش را که میخورد حالا برای اينکه دو نفر نيايند بنشينند غذا بخورند بعد میگفت در را باز کنيد میگفتند شما که میگوييد چشم نامرد به سفره من، میگفت نه در خانه مرد به روی مردم بايد باز باشد حالا بعضیها يک همچو بخلی دارند ابراهيم بدون همسفرهای غذا نمیخورد میگويند يک روز کسی مهمان نداشت، ايشان رفت در کوچه دنبال مهمان میگشت يک آتش پرستی، گبری داشت میرفت حضرت ابراهيم گفت بيا باهم غذا بخوريم، آمد نشست حالا اين نام بت خودش را برد، حضرت ابراهيم گفت نام خدا را ببر، آن نام صنم خودش را برد، گفت نام خدا را بايد ببری، گفت من خدا را قبول ندارم گفت بلند شو برو، ما هم به کسی که خدا را قبول ندارد نان نمیدهيم وحی شد بر ابراهيم، ابراهيم ما تا به امروز اين را ادارهاش کرديم و منت هم برايش نگذاشتيم تو. يک وعده میخواست غذا پای سفرهات بخورد ردش کردی، برو پيدايش کن و راضیاش کن و برگردان خدا اين است ما گاهی اوقات خدا را درست در معرفتمان نشناختيم آقا خدا چرا به اين لايکها، لامذهبها داده، تو خدا را نمیشناسی، خداوند به موسی فرمود موسی فرعون وظيفه بندگی يادش رفته من که خدای فرعون هستم که وظيفه خدايي فراموشم نمیشود آن بندگی نمیکند من که خدايي میکنم، اين يک اصل است لذا در بعضی از بلاد کفر شما میبينيد امکانات رفاهيات، اين يک نکته رحمانيت الهی عمومی است يک نکته، اينکه يک سری از آموزهها را همان بيگانگان رعايت دارند رعايت میکنند نظم رعايت میشود کلاهبرداری نيست، دروغ گفته نمیشود اينها در آموزههای دينی ماست اينها همان چيزهايي است که دين ما دارد توصيه میکند.
يک عزيزی بود در طب سنتی کار کرده بود، گفت حاجآقا رفتم کانادا يک جلسهای بود اساتيد طب در آن جلسه بودند گفت يک روايتی را خواندم از امام صادق پنج دقيقه در آن سالن همه ايستادند کف میزدند بابا اينها آموزههايي است که آنها دنبالش هستند، من يک حديث از امام رضا در مسجد نسيدالملک پنج شش سالی قبل دو روز مانده بود به ماه محرم برای سیتا توريست اسپانيا خواندم اينها نوشتند مترجم ترجمه کرد بعضیها ضبط کردند، يک پيرمرد اسپانيا هشتاد و هشت ساله در جمع توريستها بود گفت ما اگر از آمدنمان به ايران و سفرمان به شيراز هيچ چيزی گيرمان نيامده بود جز اين سخنی که شما از يکی از ائمه دينتان گفتيد بهترين ارمغان سفر برای ما همين سخن بود خدا را شاهد میگيرم در خيلی از جلسات مؤمنين اين روايت را خواندم و شنيدند و رفتند ولی سیتا اسپانيايي نوشتند و بردند، چرا پيشرفت میکنند دريافت میکنند به کار میگيرند، ما اين معارف را داريم ولی بیتوجه هستيم:
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگرديم، يار در خانه و ما گرد جهان میگرديم
اينها همهشان هم مسيحی بودند و يهودی چقدر اينها تجليل کردند از اين سخن، از اين گفته آقا علی ابن موسیالرضا بله يک بخشی از موفقيتها هم عمل میکنند، اينی که آقای سيدجمال الدين اسد آبادی از اروپا برگشت گفتند از اروپا چه خبر؟ گفتند اروپا اسلام ديدم مسلمان نديدم در کشورهای اسلامی مسلمان ديدم اسلام نديدم، ما خيلی از رفتاهايمان از نظر اسلام مخدوش است گاهی اوقات در حرفهايمان، در گفتارهايمان دروغ میگوييم گاهی اوقات بیانصافی ديده میشود، کرونا میآيد انبارش را پر از ماسک میکند که به اعلی القيم به ملت بیچارهای مريض چند برابر قيمت بفروشد دولت بايد بيايد پلمب اين انبار را بشکند به ما میگويند مسلمان، بالاخره: نه هرکس شد مسلمان میتوان گفتش که سلمان شد، آقا مشکل داریم؟ میگويد مشکل خودت است مشکل خودت است يعنی چه؟ پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کند به مسائل مسلمانها بیتوجه باشد مسلمان نيست ما جريان غزه چقدر نگرانمان کرده شنيديد در اين بيمارستان اخير با ناموس مسلمانان چه کردند؟ در برابر شوهرهايشان با زنهايشان زنا کردند و من مسلمان باشم و راحت بخورم و بخوابم پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کرد و به مسائل مسلمانها بیتوجه بود مسلمان نيست، آقا به ما چه؟ غزه به ما چه؟ اين نيست فرهنگ دينی به اميرالمؤمنين خبر دادند سربازهای معاويه در اردوگاه انبار سرباز دشمن خلخال از پای زن يهودی درآورده آقا فرمود اين خبر اگر به گوش کسی برسد انسان آزاد مردی دقت کند بميرد از نظر من علی شايسته تقدير است به يک زن يهودی ظلم شده، خب اين کارهای که میکنند، کشورهای اسلامی هم ساکت، خواب عميقی گرفته کشورهای اسلامی را سکوت در برابر اين ظلم فاحش، دو سه شب قبل نشان میداد يک دختر بچهای چوب درخت را کنده بود داشت دندان میزد میخورد اينها بنده خدا نيست، اصلاً من نمیگويم مسلمان مخلوق نيستند با حيوانش اين جوری بکنند آدم بیتفاوت باشد بايد در اسلام خودش ترديد کند با حيوان، خب اين آقا فاصله گرفتن است ادعا میکنيم بعضیها مسلمان هستيم ولی بیتوجه هستند من يک آقايي از بازاریهای شيراز هنوز زنده است به من گفت آقای حدائق میخواهم مغازه را واگذار به شاگردها کنم ديگر مغازه نروم گفتم چرا؟ گفت گاهی اوقات در بازار هستيم يکدفعه يک خانمی میآيد میگويد من مدتها شوهرم فوت کرده، چند ماه است در خانمان برنج بچهها نديدند وضعمان اين جور است گفت کمک میکنم اين خانم میرود ولی ظهر که میروم منزل ديگر پای سفره رغبت به غذا خوردن ندارم خانم هم میگويد حاجی چرا چيزی نمیخوری؟ میگويم امروز يک کسی آمد مطالبی گفت اصلاً حالم دگرگون شد گفتم حاجی سجده شکر به جا بياور تو آدم سالمی هستی، وای به حال کسی که بداند مشکلی را و بیخيال باشد، همان که سعدی میگويد:
تو کز محنت ديگران بیغمی، نشايد که نامت نهند آدمی
میگويي آقا فلانی بیچاره افتاده زندان گرفتار است میگويد بايد سرش بيايد آدم بشود به ما ربطی ندارد ما وظيفه نداريم، ما در برابر اين امکاناتی که خدا سپرده اميرالمؤمنين میفرمايد نطفه بوديد آمديد جيفه هستيد میرويد خب تقوی میآيد ساماندهی میکند اين فرصت زندگی را انسان با تقوی از دادههای خدا آنگونه استفاده میکند که خدا میپسندد بله در کشوهای اروپايي يک بخشی از آموزههای دينی ما را آنها عمل میکنند باور دارند ولو اينکه دين را قبول ندارند پيغمبر را نمیشناسد امام زمان را نمیشناسد، اما بعضی از اينها میبينيد دروغ در کار نيست، تخلف نيست، تقلب نيست، کلاه نمیگذارند سر ديگری اينها همان دينماست اينها حقانيت دينماست که ما گاهی اوقات ازش فاصله گرفتيم.
و يک جهت ديگر هم اينکه حالا بعض اوقات میگوييم بلاد کفر مجازاتهای خدا مختلف است خدا نکند کسی گرفتار سنت استدراج بشود ببينيد خدا در امتحانات يک وقتی با گرفتن میآزمايند افراد را که برگردد يک وقتی بعضیها ديگر اينها برگشتی ديگر در کارشان نيست، میدهند که بروند ديگر بر نگردند میشود فرعون، فرعون گرفتار سنت استدراج شد يعنی اين قدر ثروت آمد اين قدرت قوی شد که گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[16] شد شداد، شد يزيد، سر مبارک امام حسين را آوردند فکر میکند همهکاره عالم است اشعار را میخواند: «ليت أشياخى ببدر شهدوا»[17]اصلاً دين و اسلام و پيغمبر را به مسخره گرفته اين سنت استدراج سنت بدی است که ديگر کسی رو به خدا نکند ديديد گاهی اوقات به بعضی از متدينين میگويد آقا شما مسجد میروی، برای چه مسجد میروی؟ نماز برای چه میخوانی؟ چهات است؟ چه مشکلی دارد؟ و حال آنکه هرچه انسان خدا بيشتر بهش لطف کرده بايد بيشتر بندگی کند خب اين هم يک جهت ديگر که بعضیها گرفتار همين سنت استدراج میشوند و انتظاری که خدا از مؤمنين دارد غير از انتظاری است که از کفار دارد، شما ببينيد يک فرزند از فرزند خودتان يک انتظار ديگر دارد، از يک جوان در جامعه يک انتظار ديگر داريد، از يک مسجدی ما يک انتظار ديگر داريم، از ديگری يک انتظار!
میگويند منصور حلاج را وقتی دارش زدند دارهای قديم طناب میبستند زير بغل میکشیدند بالا طرف سه چهار روز میماند تا از گرسنگی تلف میشد اين دارهای حلقهآويز از زمان ناصرالدين شاه بابش باز شد و الا تا قبل از آن دارها زير بغل میبستند طرف میکشيدند بالا دو روز سه روز تشنگی، گرسنگی بعد از بين میرفت منصور حلاج را دار زدند همه میآمدند سنگش میزدند يکی دوتا از مريدهايش آمدند دسته گل بهش پرتاب کردند به جای سنگ، گل پرتاب کردند ديدند حلاج گريه کرد يکی گفت، آن مريد گفت آقا ما گل به شما زديم، اينها سنگ میزنند به شما گريه نکردی ما گل برايت پرتاب کرديم گريه کردی، گفت من از دوست انتظار پرتاب گل را هم نداشتم، او دشمن است دشمن کارش دشمنی است اما از دوست يک انتظار ديگر میرود. خب حضار محترم از آثار اجتماعی ايمان، تقوی انس با قرآن، تحول اقتصادی جامعه است، آيه سه سوره مبارکه طلاق که يک قسمتش آيه دو هست باز خدا میفرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[18] شما تقوی داشته باشيد ما گشايش در زندگیتان ايجاد میکنيم گشايشتان با ما، کراراً من ديدم آقايون ثروتمندانی که وقتی اوراق گذشته زندگیاش را ورق میزند میگويد نمیدانم از کجا آمد؟ میگويد نبايد هم بدانی از کجا آمد؟ خدا میفرمايد نمیتوانی حساب کنی، همين امروز عزيزی آمده بود در دفتر مسجد، گفت حاجآقا من آثار تقوی را در زندگیام ديدم گفت از زمانی که با خودم عهد بستم و خانمم مسبب شد همسر خوب مرد را آورده سرخط گفت نماهايم را اول وقت، و مقيد شدم به نماز شب، گفت سمت هر کاری که میروم به دلم میگذرد يکدفعه برای من تحول ايجاد میشود منفعتهای کلان میآيد که اصلاً حسابش را نمیکنم، آن دو دوتا را شما خوب ضرب بکنيد چهارتا را خدا نتيجه میدهد قرآن میفرمايد تقوی پيشه کنيد: «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[19]ما گشايش در زندگیتان قرار میدهيم اين زندگیهای قفل شده بهم پيچيده ببين کجا قفل زدی به زندگیات کجا گره زدی؟ کجا را کم گذاشتی، بارها شده طرف نماز را اهميت نمیدهد، واجبات را اهميت نمیدهد محرمات را خانمی آمده بود چند روزی قبل مشکلی داشت زار زاره گريه میکرد گفتم خانم حالا ما کاری از دستمان بر بيايد مضايقه نمیکنيم ولی شما گفت خدا رهايم کرده خدا جوابم نمیدهد گفتم با اين ناخنهای بلند چسبيده تو چطور نماز میخوانی؟ اصلاً تو جواب خدا را دادی؟ جواب خدا يعنی نماز درست بخوان، تو خدا را به سخره گرفتی، نماز آنگونه میخوانی که خودت میخواهی، نه خدا میخواهد بعد میگوييم خدا جواب نداد، خدا با بیتقوايي اين بیتقوايي است خدا با بیحجابی اين وضعيتی که خب ما در جامعه مشاهده میکنيم گاهی اوقات در خانوادهها ديده میشود اينها نيست آنچه که بايد تقوی باشد، ما دغدغه فرزندان سيدالشهداء روز عاشورا، عصر عاشورا برای اين بود که چرا روسری از سر ما بردند؟ چرا چادر از سر ما کشيدند الآن میگوييم نه خدا بايد آنی باشد که ما میخواهيم حرف ما را بشنود خدا میفرمايد شما بشنو تا من بشنوم: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[20] اطاعت کرديم اطاعت نشديم، آقا کارهايمان قفل است کارهايمان گير است قرآن میفرمايد گشايش اگر میخواهی، بحرانها را میخواهيد پشت سر بگذاريد تقوی، حالا بنده رو خودم مراجعه کنم ما تعريف تقوی را از امام عسکری گفتيم، از امام صادق گفتيم، از اميرالمؤمنين، از پيغمبر ذکر کرديم، يک تعريف تقوی اين بود هرچه از دين ياد گرفتی عمل کن، ما به همين چيزهايي که ياد گرفتيم اگر عمل کنيم خدا نادانستهها را به ما میآموزد، از برکات تقوی گشايش اقتصادی در زندگیها اسلام با فقر مخالف است دين به معنای نخوردن نيست نپوشيدن نيست دين به معنای استفاده صحيح است، اصلاً دين آمده به ما بگويد اين زندگی دنياييتان را به خوبی بگذرانيد بعضیها فکر میکنند آدمهای ديندار يعنی آدمهای منزوی نخور گوشه نشين، انسان ديندار بايد در همه عرصهها بدرخشد حرف اول بزند اما آنگونه زندگی کند که خدا میخواهد: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[21] خدا میفرمايد يک جوری برايتان میرسانيم که حسابش نمیتوانی بکنی رزق به شما میدهيم که از حساب شما خارج است، من يکی از آقايون ميلياردرهای شيراز خدا رحمتش کند فوت کرد میگفت حاجآقا اموالش ايشان وقتی فوت کرد اموال فراوانی داشت خدا توفيق هم داد در زمان حياتش مسجدی ساخت يکی از دانشگاههای شيراز را ايشان بانی در ساخت شد، میگفت من کل اين زندگی در دو سال گيرم آمد شاگرد يک ماشين سنگين نفتکشی بودم داستان مثلاً مال هفتاد، هشتاد سال قبل است. بیسواد است ولی میگفت نماز اول وقت برنامه زندگیام بود، میگفت شش ماه با اين ماشينی که نفت منتقل میکرد، جادههای خراب قديم، در اين بيابانها و شهرها میرفتم پول شش ماهم را میگرفتم میآوردم زمين میخريدم به دلم میگذشت پول را بده زمين اين کار چه کسی است؟ «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[22]ما راه برايت معين میکنيم ما به ذهنت میاندازيم چه کنيم؟ گفت همه به من میگفتند تو آدم نادانی هستی؟ تو پول شش ماه در بيابان دويدن را میدهی زمين، زمين که ارزش ندارد چرا زمين میخری؟ برو پولت را چيز ديگری خرج کن، گفت من میگفتم به دلم گذشته بدهم زمين، گفت چهارتا شش ماه کار کردم اسم يکی از مناطق شيراز را برد گفت کل اين منطقه را من خريدم با پول دو سال، دو سه سال بعد زمين رشد کرد آدمی که اسم و فاميل خودش را نمیتوانست بنويسد ولی خدا داد، خدا میفرمايد ما میدهيم حالا چرا ما نمیبينيم بنده تقوی را رعايت کردم تراز رضايت الهی شد: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[23] ما از جايي که نمیدانيد به شما میرسانيم: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[24] توکل به خدا کرديد کفايتتان میکنيم: «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً»[25] دو سه نکته من عرض کنم اينها آثار تقوای در زندگی اجتماعیما رشد اقتصادی ما، تحول اجتماعی از نظر اقتصادی ببينيد در اين آيه شريفه انسان با تقوی خواسته خودش را در مسير خدا قرار میدهد يعنی آنچه را میخواهد که خدا میخواهد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ»[26] چون خدا را در نظر گرفته، خدا هم: «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[27]گشايش برای او ايجاد میکند در زندگی و اين را هم عرض کنم عزيزان هميشه رزق زياد در گرو کار زياد نيست بعضیها فکر میکنند هرچه بيشتر کار کنی رزقت بيشتر است اينطور نيست، پررزق کسانی هستند که با تقوی هستند من بارها گفتم افرادی را من در زندگی ديدم از نظر ظاهری وضع آن چنانی ندارند ولی پررزق هستند از نظر معنوی و بعضیها از نظر توانمند ولی از نظر معنوی رزقشان پايين، آقای حاججعفر کار انديش در همين شيراز مکانيکی داشت دروازه قصابخانه شصت سفر زيارت خانه خدا، شصت سفر همهاش هم به عنوان عوامل کاروان، مدير کاروان که در آن سفری که من سفر شصتمش بود راننده عرب بهش میگفت ابوستين پدر شصتتا که گفتم حاجی چرا برايت میگويند ابوستين گفت اين سفر شصتم زيارت خانه خداست اينها هم رزق است الآن در شيراز ميلياردر سراغ دارم کربلا نرفته کارگری که سال يکی دو بار میرود کربلا: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً»[28] مردم رزقتان را چه زياد میکند؟ تقوی بست و بندتان را قوی کنيد هم رزق معنویتان را میبرند بالا هم رزق مادیتان را میتوانی استفاده کنی، میتوانی بهره ببری، آقا يک وقتی تلويزيون مصاحبه میکرد اينجا سرطان حنجره داشت يک دستگاه میگذاشت اينجايش حرف میزد، ثروت نگفتنی ولی قدرت استفاده از اموال را نداشت، شيراز مال شما نتوانيد بخوريد، شيراز مال شما ولی نتوانيد استفاده کنيد، از خدا رزق زياد بخواهيد بگوييد خدايا تا هستيم هم از برکاتت و مواهبت بتوانيم استفاده کنيم هم از معنويتها: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ»[29] امام سجاد عرض میکند خدايا رزق فراوان از فضل بیپايانت به ما مرحمت کن، اين هم نکته ديگر که ذيل اين آيه عرض کنم و يک نکته ديگر تقوی و توکل که در اين آيه خدا اشاره میفرمايد برای تأمين زندگی امروز بشر کافی است، هرجا کسی مینالد بدون ترديد يا تقوی ندارد، يا توکل ندارد؟ يا هيچ کدام ندارد؟ قطعاً زندگی ايدهآل بشری را اين دوتا رقم میزند ما اول:
تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند
شما به وظيفهات عمل کن ببين خداوند با شما چه میکند؟ خدا با شما جه کار خواهد کرد؟ اين نکته ديگر و نکته پايانی در اين آيه شريفه، تقوی بر توکل مقدم است يعنی اول رعايت رضايت الهی، بعضیها میگويد آقا ما به خدا توکل کرديم چيزی نديديم؟ چون تو بیتقوايي، آدم با تقوی اگر توکل کرد: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[30] اين را هم اضافه عرض کنم آقا اميرالمؤمنين میفرمايد کل قرآن را خواندم و از کل قرآن اين آيه را انتخاب کردم يعنی حاجآقا اين قرائت قرآنهای ماه رمضان بايد برساند تو را به اينجا. از نگاه اميرالمؤمنين عصاره قرآن همين قسمت از آيه سه سوره طلاق است حضرت فرمود: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[31] به خدا توکل کرديد خدا کفايتتان میکند توکل به الهی کرديد خدا شما را تأمين خواهد کرد به شايستهترين وجه عرضم را من تمام کنم خدمت عزيزان در ذيل بحث تقوی آثار ارزشمند تقوی را که خب اشاره شد و انشاءالله که خداوند توفيق بدهد که بتوانيم با رعايت تقوی در تمام شئونات زندگی، برسيم به آنچه که مرضی ذات مقدس ربوبيت است خب عزيزان مداح ما هم در مجلس هستند حاجآقای مقدم هم تشريف دارند و انشاءالله به فيض کاملتر و جامعتر خواهد رساند.
[1] اعراف96.
[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص417.
[3] آلعمران92.
[4] اعراف96.
[5] اعراف96.
[6] اعراف96.
[7] زخرف36.
[8] طه124.
[9] طه124.
[10] طه124.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص136.
[12] رعد28.
[13] التوحيد (للصدوق) ص372.
[14] شوری20.
[15] وسائل الشيعة ج8 ص156.
[16] نازعات24.
[17] وقعة الطف ص268.
[18] طلاق2.
[19] طلاق2.
[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج1ص138.
[21] طلاق3.
[22] طلاق2.
[23] طلاق3.
[24] طلاق3.
[25] طلاق3.
[26] طلاق2.
[27] طلاق2.
[28] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص595.
[29] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص595.
[30] طلاق3.
[31] طلاق3.