استادحدائق روز دوشنبه 6 فروردین ماه 1403 مصادف با سیزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

 
 

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

يکی دو نکته را من ابتداءً عرض کنم ديروز عرض کرديم که در اين روزهای اين هفته انشاءالله بعضی از مسئولين وعده کردند و قول دادند که حاضر بشوند در جمع مؤمنين سؤالاتی که عزيزان در مجموعه اين­ها دارند و مشکلاتی دارند که گاهی اوقات به راحتی با مسئول مربوطه نمی­شود تماس گرفت آقايون خودشان بيايند سمت مردم گرچه اين کار نبايد فقط در ماه رمضان اتفاق بيفتد بارها من عرض کردم مسئولين بايد بيايند سمت مردم آقا اميرالمؤمنين از جنگ صفين که برگشتند تا رسيدند به کوفه مستقيم رفتند بازار، يکی گفت آقا خسته جنگ هستيد برويد استراحت کنيد، مدت­ها و ماه­ها شما درگير جنگ بوديد آقا فرمودند نگران اين هستم که در نبودن من کسی مشکلی داشته که به توسط من مشکل او حل می­شود و نبودن من مشکل را برای او طولانی کرده آمدم در بازار قدم می­زنم که هر کسی ما را ببينند اگر کاری از دست من علی بر می­آيد مشکلش را حل کنم اين امام ماست، اميرالمؤمنين که فقط نبايد در ختم يا علی صدا بزنيد، ناد علی بگوييم در عمل خود آقا فرمودند: «أَعِينُونِي‏ بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ»[2] ما ائمه را در پارسايي، پاکی و در کار و تلاش کمک کنيد اين برای همه ما درس است مخصوصاً آن­هايي که موقعيت دارند، آن­هايي که مسئوليت دارند اين کار البته بايد گسترش پيدا کند در طول سال، در همه مساجد و محافل، خب امروز هم شهردار محترم آقای دکتر اسدی وعده کردند و بعضی از معاونين مربوطه ايشان که بيايند و عزيزانی که سؤالاتی دارند در حيطه امور شهرداری ايشان پاسخ بدهند و عزيزان هم حرف­هاي اين­ها را بشنوند، فردا هم که قرار بر اين شد که مديرکل محترم دادگستری ما در خدمت­شان باشيم و دادستان و بعضی از قضات محترمی که عزيزان سؤالاتی داريد، آقای حاج شيخ محمدحسين هم عرض کردم که از اول منبر ما در دفتر باشند که بعضی از عزيزان می­گويند ما کار داريم وقت نداريم مسائل شرعی­شان را می­خواهند مراجعه کنند در دفتر هم در خدمت­تان هستند آن­هايي که کار دارند و عجله دارند دفتر باز است. يک مسأله شرعی هم يکی از عزيزان سؤال کردند من اشاره کنم، در نماز جماعت مأموم اقتدای به امام می­کند در افعال و اذکارش هم بايد بعد از امام، جماعت است فرادی که نيست لذا فقهاء می­فرمايد تقدم در افعال عمداً بر امام نماز باطل است يعنی من می­دانم هنوز امام سر از سجده بر نداشته می­دانم، ولی سر بلند می­کنم اين نمازم را دچار مشکل می­کند من می­دانم هنوز امام سجده نرفته زودتر آگاهانه می­روم سجده اين نماز من را خراب می­کند حالا يک وقت متوجه نيستم حواستم نيست فکر می­کنم امام رفت سجده می­روم سجده بعد متوجه می­شوم امام هنوز سجده نرفته بود اين سهو است،

سوال: می­شود برگشت؟

جواب: بله اگر امکان برگشتن باشد بله، در رکوع من سر از رکوع بلند می­کنم می­ايستم می­بينم امام هنوز در رکوع در حال ذکر است می­گويند برگردد آقا رکن اضافه می­شود می­گويند در جماعت تبعيت از امام ولو رکن اضافه بشود مبطل نماز نيست، اما تقدم در اذکار اشکال ندارد، امام رفت رکوع، من هم رفتم رکوع هنوز امام ذکر رکوع را شروع نکرده من ذکر می­کنم، امام قيام کرده رکعت سوم و چهار تسبيحات اربعه است من زودتر از امام، امام تشهد را شروع کرده زودتر از امام ذکر تشهد را می­گويم يک دوتا ذکر جلوتر هستم اين­ها اشکال ندارد ولو عمداً در تقدم اذکار اما تقدم در افعال عمداً موجب آسيب زدن به نماز می­شود اين را دقت کنيم که حالا در جماعت زحمت می­کشيم جمع می­شويم مسجد می­آييم، معمولاً مکبر هم نقشش همين است مکبر وقت می­گويد الله اکبر يعنی آن زمان زمان نيت بستن نماز است، زمان رکوع رفتن است، سجده رفتن، سر از سجده برداشتن اين را ما هماهنگ بشويم با جماعت، نه جلوتر از جماعت اين هم مسأله­ای سؤال کردند که گفتند اشاره­ای کنيم خدا انشاءالله توفيق انجام اعمال را آن­گونه که مرضی ذات مقدس الهی است به همه عنايت کند، صلوات را غراتر ختم نماييد.

در موجبات رحمت از نگاه قرآن بحث بود و در دو عنوان کلی يکی بحث توجه جدی به قرآن و تدبر در قرآن که خود قرآن که ماه رمضان هم ماه نزول قرآن هست و توصيه به تلاوت قرآن و تدبر و انصات يعنی گوش سپردن و استماع کردن و به کار بستن اين يک، رحمت الهی را موجب می­شود دوم رعايت تقوی، آياتی ذکر شد و مطالبی عرض شد، نقش تقوا را و چرا متقی باشيم از نگاه اميرالمؤمنين ذکر شد که اساساً تقوی با شخصيت ما چه می­کند؟ چگونه می­پرواند فرد را بعضی­ها اين قدر بزرگ می­شوند به برکت تقوی که پول و ريگ نزدشان يکسان می­شود، پول را خجالت می­دهند گاهی اوقات می­بينيد که طرف من يادم نمی­رود يک وقتی در يک جمعی برای دانشگاه مهدويت تقاضای کمک کرديم بعد که من از مجلس آمدم بيرون آمدم سوار ماشين بشوم ديدم يک کارگر افغانی دنبال من دويد آمد پای ماشين اين حرف چهار، پنج سال قبل است ديدم يک برگ اسکناس پنج هزار تومنی داشت با خجالت زدگی گفت آقا خدا شاهد است من بيش از اين ندارم بدهم من يک کارگر روز مزدی هستم در اين مملکت بيش از اين هم نداشتم بدهم اما اين را هم می­خواهم بدهم برای امام زمان، خانم­ها بعضی­ها جواهرات را خجالت می­دهند، من گفتم به دوستان گفتم اين را در سابقه ساختن اين دانشگاه مهدويت بنويسيد که خدا می­نويسد اين­ها ثبت می­شود کار کرديم کرديم نکرديم هم دوره ما تمام است، کار خدا هم زمين نمی­ماند، کار امام زمان هم زمين نمی­ماند يک پيرزنی يک وقت آمد پيش من ديدم يک گردنبند طلايي، حالا گردن بند وزينی هم نبود گفت آقا اين بهترين ياد و بود دوران زندگانی من بود يک کاغذی هم نوشته بود شرحی کنار اين، اين را من از شوهرم در مثلاً شصت سال قبل شروع زندگی مشترک به من داد، خاطرات خوبی هم با اين دارم زيارت­ها رفتم، حج رفتم، کربلا رفتم در مناسبت­های شادی اين را پوشيدم از خيلی چيزها هم گذشتم و هزينه کردم ولی اين گردنبند را هزينه نکردم، تا اين­که شما در مجلسی از امام زمان و برای حضرت ياد کرديد قرآن هم می­فرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ‏»[3] آقا می­خواهی برسی به مقام ابرار بايد خودت را يک جوری بسازی که از آنی که خيلی بهش علاقه داری بگذری اين کار همه کس نيست، گفت من ديدم اين گردنبند خيلی برايم قيمتی، ارزشمند و قيمتی از نظر سابقه گفت اين را می­خواهم بدهم برای امام زمان و اين را واگذار کنم برای امر اين مجموعه، اين­ها فقط ببينيد يک وقت می­بينی طلا را خجالت می­دهد، ابالفضل فرات را خجالت داد، آب را در دست می­گيرد می­آورد بالا اين سرداری که مرحوم شوشتری می­فرمايد لب­تشنه ترين شهيد کربلاست، آب در دست نزديک لب­ها: «فرمی الماء علی الماء» ، آب را می­ريزد نخواستن با نتوانستن دوتاست اولياء الهی نمی­خواستند اگر يک جايي هم صرف نظر می­کردند نه اين­که از ايشان نمی­آمد، خب حضار محترم خود اين تقوی اميرالمؤمنين می­فرمايد روح­تان را بلند می­کند بعضی­ها ظاهراً چيزی ندارند اما باطناً دنيا برای اين­ها مثل يک پوست است آقا اميرالمؤمنين اسوه متقين، اموال بيت­المال را آورده بودند در آن اموال پر تا پر اموال بيت­المال بود راوی می­گويد فردای آن روز آمدم ديدم حضرت دارند اموال را جارو می­کنند هيچ در بيت­المال نيست در اين انبار، گفتم آقا اين همه اموال چه شد؟ آقا فرمودند من همه­اش را به اهلش رساندم و الآن هم خدا را شکر می­کنم که همه اين­ها رفت و به اهلش رسيد ذره­ای وابستگی نيست مردم آنچه در اختيار ماست همين است، ببينيد ما هم يک تاريخ مصرف داريم اين تقويم­ها را ديديد، تقويم سال هزار و چهارصد و دو اگر در جيب مبارکتان بود ديگر می­رود کنار، می­گوييم می­گذاردش کنار مگر مورد خاص استناد بخواهيد بکنيد به يک موضوعی در اين تقويم ديگر کارش نداريد، ديگر تقويم رايج می­شود هزار و چهار صد و سه، ما فعلاً دوران تقويم­مان است، تقويم ما که بسته شد ديگر می­رويم می­رويم آن عالم رسيدگی­ها شروع می­شود تا هستيم تا فرصت باقی است کار کنيم.

خب تقوی يک آثار اجتماعی هم دارد، يکی ازآثار اجتماعی­اش همين نزول رحمت الهی است آيه نود و شش سوره اعراف قرآن می­فرمايد آسمان و زمين سرچشمه رحمت هستند، ببينيد ما در دوران ظهور امام عصر عصر مهدويت و قيام حضرت و ظهور حضرت ما فقير نداريم کميته امداد ديگر بر چيده می­شود در عصر ظهور در روايت داريم مردم دنبال فقير می­گردند، الآن بايد دنبال خير بگرديد الآن مشکل چهارتا را می­خواهی حل کنی به ده­تا بايد رو بزنيد، آقای فلانی يک بنده خدايي جهزيه ندارد شما چقدر به ايشان می­دهيد؟ شما چقدر می­دهيد؟ شما چقدر؟ الآن اين است ديگر شماها الحمدلله همه از خوبان می­آيند سراغتان اما در عصر ظهور مردم می­گردند دنبال کار خير، انشاءالله خدا توفيق حضور در آن دولت را عنايت کند به همه ما، مردم وقتی بهم می­رسند می­گويد آقا کسی مشکل ندارد؟ گرفتار سراغ نداريد؟ کار خيری نيست زمين مانده باشد ما هم يک کمکی کنيم؟ الآن اين طور نيست خب چرا؟ چون سر چشمه برکات از آسمان و زمين نزول پيدا کرده همه در رفاه همه در آسايش امنيت مطلق چون تقوی حاکم اين در عصر ظهور، اما الآن جامعه بشری اين طور نيست؟ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‏»[4] ما برکات را از آسمان و زمين نازل می­کنيم بر بندگان با ايمانی، با تقوی: «وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون‏»[5] قرآن می­فرمايد اين­ها تکذيب می­کنند نتيجه تکذيب اين­ها را می­گيرند عمل اين­ها اين­ها را درگير می­کند: «فَأَخَذْناهُمْ»[6] اين اخذناهم هم مراتب دارد ببينيد حضار محترم بعضی­ها با فقر، بعضی­ها با ثروت، بعضی­ها با کثرت دنيا، بعضی­ها با قلت دنيا، قرآن که می­فرمايد: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ»[7] ما اگر کسی از ياد خدا اعراض کند ما زندگی را: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً‏»[8]، «مَعيشَةً ضَنْكاً‏»[9] قرار می­دهيم برايش معيشت ضنکا به معنای تنگدستی نيست گاهی اوقات فراخ دستی است ولی آسايش نيست، آرامش نيست ثروت هست خوشی نيست، من خودم شاهد بودم در خانه ميلياردری در اين شهر رفتم گفت آقای حدائق شب می­خواهيم بخوابيم من و خانم شب در اتاق را از داخل قفل می­کنيم اين داستان همين شيراز است گفت می­ترسيم پسرمان بيايد خفه­مان کند، خانه قيمت نداشت از نظر ارزش صدها ميليون فقط اشياء گرانبها و عتيقه در سالن اين خانه بود اما آرامش نبود آسودگی خيال نبود اين: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري‏»[10] است از تقوی فاصله گرفتي دنيا را هم داری ولی خوش نيستی، آرامش نداری، من چند روزی قبل يک جايي بودم يک آقای از علمای شهر گفت که مرحوم آيت­الله والدتان آمده بودند در يکی از اين اطراف شيراز مراکز ذبح طيور اسم هم آورد آن مرکز گفت حاج­­­آقا آمدند اين افرادی که ذابح بودند همه را جمع کردند گفت ما هم ايستاده بوديم، گفت ايشان داشتند صحبت می­کردند مجموع رئيس آن مجموعه که گفت آدم ثروتمندی متمکنی بود گفت آيت­الله حدائق داشتند نصيحت می­کردند صحبت می­کردند که آقايون ذابح اين را حواستان باشد بسم­الله نگوييد ميته می­آيد در سفره مردم، در بی­معرفتی و کمرنگ شدن دين و ايمان مردم شما هم اثر داريد، شما مسئول هستيد، گفت ايشان داشتند نصيحت می­کردند گفت رئيس مجموعه داشت به آيت­الله حدائق نگاه می­کرد گفت به من گفت آن آقا الآن هستش آن آقای روحانی گفت به من گفت، حالا اسم ببرم آقای جناب حجت­الاسلام و المسلمين آقای حاج شيخ محمديار محمودی فرزند مرحوم حاج شيخ علی­آقای يار محمودی، گفت آقا مسئول آن کارخانه گفت من حاضرم نصف از کل ثروتم را بدهم را آرامشی که در اين آيت­الله حدائق است به من هم عنايت کند، مردم آرامش قيمت ندارد، کجا به دست می­آيد؟ در بندگی خدا، ماه رمضان يک فرصتی است برای رسيدن به اين آرامش دنيا آرامش نمی­آورد امام صادق فرمود دنيا مثل آب شور درياست هرچه بيشتر به دست بياوري تشنه­ترت می­کند، مثل آدم تشنه­ای که هرچه بيشتر غذای شور بخورد عطش و ولعش بيشتر می­شود: «مَثَلُ‏ الدُّنْيَا كَمَثَلِ‏ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ»[11] لذا ثروت زياد، امکانات زياد از دستش از ايمان و تقوی جدا شد اين­ها مفيد آرامش نيست مفيد اضطراب است اضطراب آور است آنچه که آرامش می­آورد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»‏[12]يادخدا آرام­تان می­کند بله اين يادخدا اگر آمد ميلياردر هم بشويد ذره­ای به اين دنيا وابسته نيستيد پول و ريگ نزدتان يکسان است اول قدرتمند عالم بشوی، می­شوی علی ابن ابی­طالب شش کشور اسلامی تحت فرمان حضرت است آقا به ابن عباس فرمود ابن عباس حکومت بر اين ممالکی که تحت نظر من است و شماها از اين کفش چندبار وصله خورده پست­تر است ما برای يک ترفيع درجه بعضی­ها که چه کارها که نمی­کنند برای اين­که يک مقام بالاتری به ايشان بدهند چه هزينه­هایی که نمی­کنند ای علی تو کيستی که می‌فرمایی حکومت بر شش کشور و رياست بر آنها از اين کفش بی­ارزشِ چندبار وصله خورده نزد من پست­تر است! اين همان تقواست انسان وقتی نزدش بزرگ شد دنيا نزدش کوچک می­شود مردم خدا را اگر فراموش کردند ظواهر دنيای نزدشان بزرگ می­شود امکانات دنيای جلوه­گری می­کند چون خدا فراموش شده و لذا امام صادق می­فرمايد اگر از خدا ترسيديد همه از شما حساب می­برند اگر از خدا نترسيديد از همه می­ترسيد آنی که از خدا نمی­ترسد گاهی اوقات از سايه خودش هم هراس دارد وحشت دارد، بله آنی که از خدا می­ترسد: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی!

من گفتم در يک جلسه­ای اين شهيد حججی که اين داعشی­های ملعون شهيدش کردند آن داعشی لعنتی که سر ايشان را بريده بود بعد گرفتند يک مصاحبه­ای با آن قاتل کردند گفتند چطور دلت آمد سر يک جوان را بريدی؟ يک قسمتی از فيلم هم هست که دارند حججی را می­برند و ايشان با تبسم گرفتند موی او را دارند می­کشند، لباس او را می­کشند اين خنده تحويل می­دهد، آن داعشی گفته بود خود اين شهيد سبب شد ما گرفتيم کتکش می­زديم می­خنديد او را خوابانديم برای سر بريدن خنده می­کرد و اين تبسم او ما را جری کرد که زودتر سر از بدن او ببريم اين چه نيروی است؟ بعضی­ها يک تب می­گيرند نظام زندگی از دست­شان در می­رود نکند اين تب سرطان است؟ نکند اين مريضی درد بی­درمان است؟ می­گويند آقا می­خواهند سرت را ببرند می­خندد اين ترس از خدا بزرگ­تان می­کند، اينی که يک تق و توقی کم و زيادی آقا دلار رفت بالا چه کنيم؟ سر بی­شام زمين می­گذاريد خدا مگر نيست؟ گاهی اوقات به اعتبار و امکانات و توانايي­مان اعتماد داريم ولی به خدا اعتماد نداريم، خدا به حضرت موسی فرمود موسی تا مادامی که حکومت خدا سقوط نکرده به غير خدا مراجعه نکن، بله ظاهراً امروز آقای شهردار گفتند عذرخواهی کردند گفتند همه مأمورين و کارمندان در حالت آماده­ باش هستند به خاطر وضعيت امروز حالا جلسه امروز را انشاءالله بله ما عذر را می­پذيريم عذر درستی است ما هم خدمت به عموم مردم را از حضور در يک مسجد ترجيح می­دهيم برای سلامتی همه خدمتگذاران به جامعه و مسئولين خدوم و عزيزانی که در شهرداری الآن دارند خدمت می­کنند در رفع مشکلات شهر و آب گرفتگی­ها صلوات ختم کنيد، خدا می­فرمايد موسی تا مادامی که قدرت خدا سقوط نکرده به غير خدا مراجعه نکن، و تا مادامی که ثروت خدا تمام نشده غم رزق و روزی را نخور: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي‏ قَدْ نَفِدَتْ‏ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ»[13] من می­بينم بارها طرف نماز شب می­خواند می­گويد آقا به اين اوضاع اقتصادی آينده چه می­شود؟ می­گويم يعنی چه چه می­شود؟ می­گويد وضع سخت است؟ می­گويم خدا ازش می­آيد؟ ما خدا را چگونه شناختيم خدا به حضرت شعيب فرمود شعيب اگر تمام مردم روی زمين سوزن فروش بشوند همه را اداره می­کنم يعنی همه بشوند يک شغل، يک صنف خدا تأمين می­کند عزيزان تا اين ساعت چه کسی ادارتان کرده؟ خودتان، رهايمان کنند بايد جمعيتی بسيج بشوند جمع کنند ما را، اين همان باورهای تقواست اين باور تقوی اگر آمد انسان ثروتمند بشود موفق است مسئول بشود موفق است، عالم بشود موفق است زيبايي به او بدهند موفق است، به زيبايي چوب حراج نمی­زند، اينی که بعضی­ها می­بينيد امروز متأسفانه جوان بشود موفق است بله بی­تقوی وقتی شد می­رود گناه می­کند می­رود نافرمانی می­کند خدا گريز می­شود، خب قرآن می­فرمايد ايمان و تقوی اگر رعايت شد ما زمين و آسمان را می­کنيم سرچشمه رحمت، من يکی دوتا شبهه را هم اين­جا اشاره کنم و يک آيه ديگر را هم از سوره طلاق آثار اجتماعی تقوی بعضی­ها می­گويند که آقا اين اگر خدا می­فرمايد ايمان و تقوی بياور، اين اروپاي­ها ايمان و تقوی دارد اين طور باران برايشان می­بارد اين­هايي که غرق در نعمت الهی هستند ايمان و تقوی دارند، من جلسات اول عرض کردم ما يک صفت رحمانيت خدا داريم، يک صفت رحيميت خدا، رحمانيت خدا در دنيا برای فرعون هم هست، کريمان با بدان هم بد نکردند، خدا به فرعون هم نان می­داد، خداوند يزيد را هم رزق داد، خداوند شمر را هم رزق دارد، گاهی اوقات ما خدا را نشناختيم صفت رحمانيت الهی اقتضاء می­کند در دنيا همه را تأمين کند، در قيامت است که ديگر: «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيب‏»[14] قيامت ديگر آن­هايي که ايمان ندارند بهره­ای ندارند اين يک نکته، بله آن لائيک، آن صِرب، می­گويند حضرت ابراهيم تنهايي غذا نمی­خورد اين اخلاق خوبی است اين را هم در پرانتز بگويم خدا داده­هايش حکمت دارد هيچ اتفاقی اتفاقی نيست حضرت ابراهيم را امام صادق می­فرمايد دوتا صفت داشت که شد ابراهيم خليل الرحمن: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ‏ إِبْرَاهِيمَ‏ خَلِيلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ»[15]«و افشاء السلام» ، ابراهيم يکی طعام دادن را دوست می­داشت طعام، يعنی غذای پخته يعنی همانی که خودت می­خواهی بخوری نه غذای سه روز در يخچال مانده آن­که ميلت می­کشد خودت ميل کنی به ديگران تعارف کن حالا گاهی اوقات عزيزان بسته­های معيشتی می­دهند اين هم بسيار کار ارزشمندی است ولی اگر بشود از همان معاشی که خودمان داريم می­خوريم می­گوييم آقا اين غذا را خودمان پختيم همين را هم می­خواهيم بخوريم از همين هم می­دهيم به شما، اطعام طعام ابراهيم اين گونه بود و افشاء سلام حضرت ابراهيم در سلام کردن پيشی می­گرفت بر همه، کسی بر ابراهيم سبقت نمی­گرفت اين از اخلاق رسول­الله هم بود بنده پدر هستم به فرزندم سلام کنم، خب ياد بدهم به او، منِ استاد به شاگردم، منِ تاجر به حمال بازار، منی فرمانده به سربازم، بزرگی در تواضع است و لذا حضرت ابراهيم يک اخلاق هم که داشت تنهايي غذا نمی­خورد چون از کراهت­ها هم، مکروهات تنهايي غذا خوردن است خدا لعنت کند منصوردوانيقی، می­گويند منصور دوانيقی، عرض شود که موقع غذا خوردنش که می­شد آدم بخيلی بود با اين­که خليفه بود، می­گفت در خانه را ببنديد در کاخ را ببنديد سفره پهن کنيد می­گفتند چرا؟ می­گفت در چشم نامرد به سفره مرد نبايد بيفتد، غذايش را که می­خورد حالا برای اين­که دو نفر نيايند بنشينند غذا بخورند بعد می­گفت در را باز کنيد می­گفتند شما که می­گوييد چشم نامرد به سفره من، می­گفت نه در خانه مرد به روی مردم بايد باز باشد حالا بعضی­ها يک همچو بخلی دارند ابراهيم بدون همسفره­ای غذا نمی­خورد می­گويند يک روز کسی مهمان نداشت، ايشان رفت در کوچه دنبال مهمان می­گشت يک آتش پرستی، گبری داشت می­رفت حضرت ابراهيم گفت بيا باهم غذا بخوريم، آمد نشست حالا اين نام بت خودش را برد، حضرت ابراهيم گفت نام خدا را ببر، آن نام صنم خودش را برد، گفت نام خدا را بايد ببری، گفت من خدا را قبول ندارم گفت بلند شو برو، ما هم به کسی که خدا را قبول ندارد نان نمی­دهيم وحی شد بر ابراهيم، ابراهيم ما تا به امروز اين را اداره­اش کرديم و منت هم برايش نگذاشتيم تو. يک وعده می­خواست غذا پای سفره­ات بخورد ردش کردی، برو پيدايش کن و راضی­اش کن و برگردان خدا اين است ما گاهی اوقات خدا را درست در معرفت­مان نشناختيم آقا خدا چرا به اين لايک­ها، لامذهب­ها داده، تو خدا را نمی­شناسی، خداوند به موسی فرمود موسی فرعون وظيفه بندگی يادش رفته من که خدای فرعون هستم که وظيفه خدايي فراموشم نمی­شود آن بندگی نمی­کند من که خدايي می­کنم، اين يک اصل است لذا در بعضی از بلاد کفر شما می­بينيد امکانات رفاهيات، اين يک نکته رحمانيت الهی عمومی است يک نکته، اين­که يک سری از آموزه­ها را همان بيگانگان رعايت دارند رعايت می­کنند نظم رعايت می­شود کلاهبرداری نيست، دروغ گفته نمی­شود اين­ها در آموزه­های دينی ماست اين­ها همان چيزهايي است که دين ما دارد توصيه می­کند.

يک عزيزی بود در طب سنتی کار کرده بود، گفت حاج­آقا رفتم کانادا يک جلسه­ای بود اساتيد طب در آن جلسه بودند گفت يک روايتی را خواندم از امام صادق پنج دقيقه در آن سالن همه ايستادند کف می­زدند بابا اين­ها آموزه­هايي است که آن­ها دنبالش هستند، من يک حديث از امام رضا در مسجد نسيدالملک پنج شش سالی قبل دو روز مانده بود به ماه محرم برای سی­تا توريست اسپانيا خواندم اين­ها نوشتند مترجم ترجمه کرد بعضی­ها ضبط کردند، يک پيرمرد اسپانيا هشتاد و هشت ساله در جمع توريست­ها بود گفت ما اگر از آمدن­مان به ايران و سفرمان به شيراز هيچ چيزی گيرمان نيامده بود جز اين سخنی که شما از يکی از ائمه دين­تان گفتيد بهترين ارمغان سفر برای ما همين سخن بود خدا را شاهد می­گيرم در خيلی از جلسات مؤمنين اين روايت را خواندم و شنيدند و رفتند ولی سی­تا اسپانيايي نوشتند و بردند، چرا پيشرفت می­کنند دريافت می­کنند به کار می­گيرند، ما اين معارف را داريم ولی بی­توجه هستيم:

آب در کوزه و ما تشنه لبان می­گرديم، يار در خانه و ما گرد جهان می­گرديم

اين­ها همه­شان هم مسيحی بودند و يهودی چقدر اين­ها تجليل کردند از اين سخن، از اين گفته آقا علی­ ابن موسی­الرضا بله يک بخشی از موفقيت­ها هم عمل می­کنند، اينی که آقای سيدجمال الدين اسد آبادی از اروپا برگشت گفتند از اروپا چه خبر؟ گفتند اروپا اسلام ديدم مسلمان نديدم در کشورهای اسلامی مسلمان ديدم اسلام نديدم، ما خيلی از رفتاهايمان از نظر اسلام مخدوش است گاهی اوقات در حرف­هايمان، در گفتارهايمان دروغ می­گوييم گاهی اوقات بی­انصافی ديده می­شود، کرونا می­آيد انبارش را پر از ماسک می­کند که به اعلی القيم به ملت بیچاره­ای مريض چند برابر قيمت بفروشد دولت بايد بيايد پلمب اين انبار را بشکند به ما می­گويند مسلمان، بالاخره: نه هرکس شد مسلمان می­توان گفتش که سلمان شد، آقا مشکل داریم؟ می­گويد مشکل خودت است مشکل خودت است يعنی چه؟ پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کند به مسائل مسلمان­ها بی­توجه باشد مسلمان نيست ما جريان غزه چقدر نگرانمان کرده شنيديد در اين بيمارستان اخير با ناموس مسلمانان چه کردند؟ در برابر شوهرهايشان با زن­هايشان زنا کردند و من مسلمان باشم و راحت بخورم و بخوابم پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کرد و به مسائل مسلمان­ها بی­توجه بود مسلمان نيست، آقا به ما چه؟ غزه به ما چه؟ اين نيست فرهنگ دينی به اميرالمؤمنين خبر دادند سربازهای معاويه در اردوگاه انبار سرباز دشمن خلخال از پای زن يهودی درآورده آقا فرمود اين خبر اگر به گوش کسی برسد انسان آزاد مردی دقت کند بميرد از نظر من علی شايسته تقدير است به يک زن يهودی ظلم شده، خب اين کارهای که می­کنند، کشورهای اسلامی هم ساکت، خواب عميقی گرفته کشورهای اسلامی را سکوت در برابر اين ظلم فاحش، دو سه شب قبل نشان می­داد يک دختر بچه­ای چوب درخت را کنده بود داشت دندان می­زد می­خورد اين­ها بنده خدا نيست، اصلاً من نمی­گويم مسلمان مخلوق نيستند با حيوانش اين جوری بکنند آدم بی­تفاوت باشد بايد در اسلام خودش ترديد کند با حيوان، خب اين آقا فاصله گرفتن است ادعا می­کنيم بعضی­ها مسلمان هستيم ولی بی­توجه هستند من يک آقايي از بازاری­های شيراز هنوز زنده است به من گفت آقای حدائق می­خواهم مغازه را واگذار به شاگردها کنم ديگر مغازه نروم گفتم چرا؟ گفت گاهی اوقات در بازار هستيم يکدفعه يک خانمی می­آيد می­گويد من مدت­ها شوهرم فوت کرده، چند ماه است در خانمان برنج بچه­ها نديدند وضع­مان اين جور است گفت کمک می­کنم اين خانم می­رود ولی ظهر که می­روم منزل ديگر پای سفره رغبت به غذا خوردن ندارم خانم هم می­گويد حاجی چرا چيزی نمی­خوری؟ می­گويم امروز يک کسی آمد مطالبی گفت اصلاً حالم دگرگون شد گفتم حاجی سجده شکر به جا بياور تو آدم سالمی هستی، وای به حال کسی که بداند مشکلی را و بی­خيال باشد، همان که سعدی می­گويد:

تو کز محنت ديگران بی­غمی، نشايد که نامت نهند آدمی

می­گويي آقا فلانی بی­چاره افتاده زندان گرفتار است می­گويد بايد سرش بيايد آدم بشود به ما ربطی ندارد ما وظيفه نداريم، ما در برابر اين امکاناتی که خدا سپرده اميرالمؤمنين می­فرمايد نطفه بوديد آمديد جيفه هستيد می­رويد خب تقوی می­آيد ساماندهی می­کند اين فرصت زندگی را انسان با تقوی از داده­های خدا آن­گونه استفاده می­کند که خدا می­پسندد بله در کشوهای اروپايي يک بخشی از آموزه­های دينی ما را آن­ها عمل می­کنند باور دارند ولو اين­که دين را قبول ندارند پيغمبر را نمی­شناسد امام زمان را نمی­شناسد، اما بعضی از اين­ها می­بينيد دروغ در کار نيست، تخلف نيست، تقلب نيست، کلاه نمی­گذارند سر ديگری اين­ها همان دين­ماست اين­ها حقانيت دين­ماست که ما گاهی اوقات ازش فاصله گرفتيم.

و يک جهت ديگر هم اين­که حالا بعض اوقات می­گوييم بلاد کفر مجازات­های خدا مختلف است خدا نکند کسی گرفتار سنت استدراج بشود ببينيد خدا در امتحانات يک وقتی با گرفتن می­آزمايند افراد را که برگردد يک وقتی بعضی­ها ديگر اين­ها برگشتی ديگر در کارشان نيست، می­دهند که بروند ديگر بر نگردند می­شود فرعون، فرعون گرفتار سنت استدراج شد يعنی اين قدر ثروت آمد اين قدرت قوی شد که گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏»[16] شد شداد، شد يزيد، سر مبارک امام حسين را آوردند فکر می­کند همه­کاره عالم است اشعار را می­خواند: «ليت‏ أشياخى‏ ببدر شهدوا»[17]اصلاً دين و اسلام و پيغمبر را به مسخره گرفته اين سنت استدراج سنت بدی است که ديگر کسی رو به خدا نکند ديديد گاهی اوقات به بعضی از متدينين می­گويد آقا شما مسجد می­روی، برای چه مسجد می­روی؟ نماز برای چه می­خوانی؟ چه­ات است؟ چه مشکلی دارد؟ و حال آن­که هرچه انسان خدا بيشتر بهش لطف کرده بايد بيشتر بندگی کند خب اين هم يک جهت ديگر که بعضی­ها گرفتار همين سنت استدراج می­شوند و انتظاری که خدا از مؤمنين دارد غير از انتظاری است که از کفار دارد، شما ببينيد يک فرزند از فرزند خودتان يک انتظار ديگر دارد، از يک جوان در جامعه يک انتظار ديگر داريد، از يک مسجدی ما يک انتظار ديگر داريم، از ديگری يک انتظار!

می­گويند منصور حلاج را وقتی دارش زدند دارهای قديم طناب می­بستند زير بغل می­کشیدند بالا طرف سه چهار روز می­ماند تا از گرسنگی تلف می­شد اين دارهای حلقه­آويز از زمان ناصرالدين شاه بابش باز شد و الا تا قبل از آن­ دارها زير بغل می­بستند طرف می­کشيدند بالا دو روز سه روز تشنگی، گرسنگی بعد از بين می­رفت منصور حلاج را دار زدند همه می­آمدند سنگش می­زدند يکی دوتا از مريدهايش آمدند دسته گل بهش پرتاب کردند به جای سنگ، گل پرتاب کردند ديدند حلاج گريه کرد يکی گفت، آن مريد گفت آقا ما گل به شما زديم، اين­ها سنگ می­زنند به شما گريه نکردی ما گل برايت پرتاب کرديم گريه کردی، گفت من از دوست انتظار پرتاب گل را هم نداشتم، او دشمن است دشمن کارش دشمنی است اما از دوست يک انتظار ديگر می­رود. خب حضار محترم از آثار اجتماعی ايمان، تقوی انس با قرآن، تحول اقتصادی جامعه است، آيه سه سوره مبارکه طلاق که يک قسمتش آيه دو هست باز خدا می­فرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[18] شما تقوی داشته باشيد ما گشايش در زندگی­تان ايجاد می­کنيم گشايش­تان با ما، کراراً من ديدم آقايون ثروتمندانی که وقتی اوراق گذشته زندگی­اش را ورق می­زند می­گويد نمی­دانم از کجا آمد؟ می­گويد نبايد هم بدانی از کجا آمد؟ خدا می­فرمايد نمی­توانی حساب کنی، همين امروز عزيزی آمده بود در دفتر مسجد، گفت حاج­آقا من آثار تقوی را در زندگی­ام ديدم گفت از زمانی که با خودم عهد بستم و خانمم مسبب شد همسر خوب مرد را آورده سرخط گفت نماهايم را اول وقت، و مقيد شدم به نماز شب، گفت سمت هر کاری که می­روم به دلم می­گذرد يکدفعه برای من تحول ايجاد می­شود منفعت­های کلان می­آيد که اصلاً حسابش را نمی­کنم، آن دو دوتا را شما خوب ضرب بکنيد چهارتا را خدا نتيجه می­دهد قرآن می­فرمايد تقوی پيشه کنيد: «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[19]ما گشايش در زندگی­تان قرار می­دهيم اين زندگی­های قفل شده بهم پيچيده ببين کجا قفل زدی به زندگی­ات کجا گره زدی؟ کجا را کم گذاشتی، بارها شده طرف نماز را اهميت نمی­دهد، واجبات را اهميت نمی­دهد محرمات را خانمی آمده بود چند روزی قبل مشکلی داشت زار زاره گريه می­کرد گفتم خانم حالا ما کاری از دست­مان بر بيايد مضايقه نمی­کنيم ولی شما گفت خدا رهايم کرده خدا جوابم نمی­دهد گفتم با اين ناخن­های بلند چسبيده تو چطور نماز می­خوانی؟ اصلاً تو جواب خدا را دادی؟ جواب خدا يعنی نماز درست بخوان، تو خدا را به سخره گرفتی، نماز آن­گونه می­خوانی که خودت می­خواهی، نه خدا می­خواهد بعد می­گوييم خدا جواب نداد، خدا با بی­تقوايي اين بی­تقوايي است خدا با بی­حجابی اين وضعيتی که خب ما در جامعه مشاهده می­کنيم گاهی اوقات در خانواده­ها ديده می­شود اين­ها نيست آنچه که بايد تقوی باشد، ما دغدغه فرزندان سيدالشهداء روز عاشورا، عصر عاشورا برای اين بود که چرا روسری از سر ما بردند؟ چرا چادر از سر ما کشيدند الآن می­گوييم نه خدا بايد آنی باشد که ما می­خواهيم حرف ما را بشنود خدا می­فرمايد شما بشنو تا من بشنوم: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ‏ أَطَاعَ‏ اللَّهَ‏ يُطَاعُ‏»[20] اطاعت کرديم اطاعت نشديم، آقا کارهايمان قفل است کارهايمان گير است قرآن می­فرمايد گشايش اگر می­خواهی، بحران­ها را می­خواهيد پشت سر بگذاريد تقوی، حالا بنده رو خودم مراجعه کنم ما تعريف تقوی را از امام عسکری گفتيم، از امام صادق گفتيم، از اميرالمؤمنين، از پيغمبر ذکر کرديم، يک تعريف تقوی اين بود هرچه از دين ياد گرفتی عمل کن، ما به همين چيزهايي که ياد گرفتيم اگر عمل کنيم خدا نادانسته­ها را به ما می­آموزد، از برکات تقوی گشايش اقتصادی در زندگی­ها اسلام با فقر مخالف است دين به معنای نخوردن نيست نپوشيدن نيست دين به معنای استفاده صحيح است، اصلاً دين آمده به ما بگويد اين زندگی دنيايي­تان را به خوبی بگذرانيد بعضی­ها فکر می­کنند آدم­های ديندار يعنی آدم­های منزوی نخور گوشه نشين، انسان ديندار بايد در همه عرصه­ها بدرخشد حرف اول بزند اما آن­گونه زندگی کند که خدا می­خواهد: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[21] خدا می­فرمايد يک جوری برايتان می­رسانيم که حسابش نمی­توانی بکنی رزق به شما می­دهيم که از حساب شما خارج است، من يکی از آقايون ميلياردرهای شيراز خدا رحمتش کند فوت کرد می­گفت حاج­آقا اموالش ايشان وقتی فوت کرد اموال فراوانی داشت خدا توفيق هم داد در زمان حياتش مسجدی ساخت يکی از دانشگاه­های شيراز را ايشان بانی در ساخت شد، می­گفت من کل اين زندگی در دو سال گيرم آمد شاگرد يک ماشين سنگين نفت­کشی بودم داستان مثلاً مال هفتاد، هشتاد سال قبل است. بی­سواد است ولی می­گفت نماز اول وقت برنامه زندگی­ام بود، می­گفت شش­ ماه با اين ماشينی که نفت منتقل می­کرد، جاده­های خراب قديم، در اين بيابان­ها و شهرها می­رفتم پول شش ماهم را می­گرفتم می­آوردم زمين می­خريدم به دلم می­گذشت پول را بده زمين اين کار چه کسی است؟ «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[22]ما راه برايت معين می­کنيم ما به ذهنت می­اندازيم چه کنيم؟ گفت همه به من می­گفتند تو آدم نادانی هستی؟ تو پول شش ماه در بيابان دويدن را می­دهی زمين، زمين که ارزش ندارد چرا زمين می­خری؟ برو پولت را چيز ديگری خرج کن، گفت من می­گفتم به دلم گذشته بدهم زمين، گفت چهارتا شش ماه کار کردم اسم يکی از مناطق شيراز را برد گفت کل اين منطقه را من خريدم با پول دو سال، دو سه سال بعد زمين رشد کرد آدمی که اسم و فاميل خودش را نمی­توانست بنويسد ولی خدا داد، خدا می­فرمايد ما می­دهيم حالا چرا ما نمی­بينيم بنده تقوی را رعايت کردم تراز رضايت الهی شد: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[23] ما از جايي که نمی­دانيد به شما می­رسانيم: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[24] توکل به خدا کرديد کفايت­تان می­کنيم: «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً»[25] دو سه نکته من عرض کنم اين­ها آثار تقوای در زندگی اجتماعی­ما رشد اقتصادی ما، تحول اجتماعی از نظر اقتصادی ببينيد در اين آيه شريفه انسان با تقوی خواسته خودش را در مسير خدا قرار می­دهد يعنی آنچه را می­خواهد که خدا می­خواهد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ»[26] چون خدا را در نظر گرفته، خدا هم: «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[27]گشايش برای او ايجاد می­کند در زندگی و اين را هم عرض کنم عزيزان هميشه رزق زياد در گرو کار زياد نيست بعضی­ها فکر می­کنند هرچه بيشتر کار کنی رزقت بيشتر است اينطور نيست، پررزق کسانی هستند که با تقوی هستند من بارها گفتم افرادی را من در زندگی ديدم از نظر ظاهری وضع آن چنانی ندارند ولی پررزق هستند از نظر معنوی و بعضی­ها از نظر توانمند ولی از نظر معنوی رزق­شان پايين، آقای حاج­جعفر کار انديش در همين شيراز مکانيکی داشت دروازه قصابخانه شصت سفر زيارت خانه خدا، شصت سفر همه­اش هم به عنوان عوامل کاروان، مدير کاروان که در آن سفری که من سفر شصتمش بود راننده عرب بهش می­گفت ابوستين پدر شصت­تا که گفتم حاجی چرا برايت می­گويند ابوستين گفت اين سفر شصتم زيارت خانه خداست اين­ها هم رزق است الآن در شيراز ميلياردر سراغ دارم کربلا نرفته کارگری که سال يکی دو بار می­رود کربلا: «وَ ارْزُقْنِي‏ رِزْقاً وَاسِعاً»[28] مردم رزقتان را چه زياد می­کند؟ تقوی بست و بندتان را قوی کنيد هم رزق معنوی­تان را می­برند بالا هم رزق مادی­تان را می­توانی استفاده کنی، می­توانی بهره ببری، آقا يک وقتی تلويزيون مصاحبه می­کرد اين­جا سرطان حنجره داشت يک دستگاه می­گذاشت اين­جايش حرف می­زد، ثروت نگفتنی ولی قدرت استفاده از اموال را نداشت، شيراز مال شما نتوانيد بخوريد، شيراز مال شما ولی نتوانيد استفاده کنيد، از خدا رزق زياد بخواهيد بگوييد خدايا تا هستيم هم از برکاتت و مواهبت بتوانيم استفاده کنيم هم از معنويت­ها: «وَ ارْزُقْنِي‏ رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ»[29] امام سجاد عرض می­کند خدايا رزق فراوان از فضل بی­پايانت به ما مرحمت کن، اين هم نکته ديگر که ذيل اين آيه عرض کنم و يک نکته ديگر تقوی و توکل که در اين آيه خدا اشاره می­فرمايد برای تأمين زندگی امروز بشر کافی است، هرجا کسی می­نالد بدون ترديد يا تقوی ندارد، يا توکل ندارد؟ يا هيچ کدام ندارد؟ قطعاً زندگی­ ايده­آل بشری را اين دوتا رقم می­زند ما اول:

تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

شما به وظيفه­ات عمل کن ببين خداوند با شما چه می­کند؟ خدا با شما جه کار خواهد کرد؟ اين نکته ديگر و نکته پايانی در اين آيه شريفه، تقوی بر توکل مقدم است يعنی اول رعايت رضايت الهی، بعضیها می­گويد آقا ما به خدا توکل کرديم چيزی نديديم؟ چون تو بی­تقوايي، آدم با تقوی اگر توکل کرد: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[30] اين را هم اضافه عرض کنم آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد کل قرآن را خواندم و از کل قرآن اين آيه را انتخاب کردم يعنی حاج­آقا اين قرائت قرآن­های ماه رمضان بايد برساند تو را به اين­جا. از نگاه اميرالمؤمنين عصاره قرآن همين قسمت از آيه سه سوره طلاق است حضرت فرمود: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[31] به خدا توکل کرديد خدا کفايت­تان می­کند توکل به الهی کرديد خدا شما را تأمين خواهد کرد به شايسته­ترين وجه عرضم را من تمام کنم خدمت عزيزان در ذيل بحث تقوی آثار ارزشمند تقوی را که خب اشاره شد و انشاءالله که خداوند توفيق بدهد که بتوانيم با رعايت تقوی در تمام شئونات زندگی، برسيم به آن­چه که مرضی ذات مقدس ربوبيت است خب عزيزان مداح ما هم در مجلس هستند حاج­آقای مقدم هم تشريف دارند و انشاءالله به فيض کامل­تر و جامع­تر خواهد رساند.

 

[1] اعراف96.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص417.

[3] آل­عمران92.

[4] اعراف96.

[5] اعراف96.

[6] اعراف96.

[7] زخرف36.

[8] طه124.

[9] طه124.

[10] طه124.

[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص136.

[12] رعد28.

[13] التوحيد (للصدوق) ص372.

[14] شوری20.

[15] وسائل الشيعة ج‏8 ص156.

[16] نازعات24.

[17] وقعة الطف ص268.

[18] طلاق2.

[19] طلاق2.

[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1ص138.

[21] طلاق3.

[22] طلاق2.

[23] طلاق3.

[24] طلاق3.

[25] طلاق3.

[26] طلاق2.

[27] طلاق2.

[28] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص595.

[29] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص595.

[30] طلاق3.

[31] طلاق3.

 
 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه