استادحدائق روز سه شنبه 29 اسفند ماه 1402 مصادف با هشتمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
در ادامه عرايض جلسات گذشته محضر جمع محترم سخن پيرامون عوامل رحمت از نگاه قرآن در زندگی بشر، بحث با دو عنوان کلی از قرآن شروع شد که دو عامل از عوامل رحمت در زندگی بشر، يک ارتباط با قرآن، دوم رعايت تقوی در زندگی بود، که آياتی هم در همين مقام محضر عزيزان اشاره شد و سوره مبارکه انعام آيه صد و پنجاه و پنج که خداوند میفرمايد اين کتاب کتاب مبارکی است و: «فَاتَّبِعُوهُ»[2] از اين قرآن تبعيت کنيد: «وَ اتَّقُوا»[3] تقوی را هم رعايت کنيد: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[4] در مواردی فراوانی قرآن و تقوی عجين در هم هستند، مرتبط با هم هستند، قطعاً انسانهاي عامل به قرآن انسانهايي با تقوی هستند، انسانهای با تقوی انسانهای متوجه به قرآن هستند، در سوره مبارکه البقره بخشی از بحث باقی ماند که من امروز محضر عزيزان تکميل کنم خداوند میفرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[5]اول قرآن همه را هدايـت نمیکند ظرفيت بايد در طرف باشد، اين طور نيست که هرکسی قرآن دست گرفت و خواند بشود نور، بشود رحمت: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[6] ظالم اگر قرآن بخواند جز خسران و زيان چيز ديگر برايش نيست اگر کسی ظالم است، آقا دارد به حق زن و بچهاش ظلم میکند بعد دلخوش است که ما يک جزء قرآن، يک ختم قرآن خوانديم، حق شاگردش را نمیدهد، حق ضعفاء را نمیدهد، مديون است دينش را اداء نکرده انس با قرآن دارد، میگويند بابا بگذار کنار، قرآن میفرمايد برو تقوی را پيشه کن: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[7] بله هدايت نمیشوند بعضیها، خيلیها هم قرآن میخوانند بالاخره عرض شود که تلاوت قرآن هم میکنند ولی قرآن تأثيری برای آنها ندارد، هدايت نمیشوند چون مسيرش مسير تقوی نيست: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[8] توضيح عرض کرديم: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[9] ظالم کيست؟ ظالم يک وقت طرف به خودش ظالم است: «ظَلَمْتُ نَفْسِي»[10]من از امکاناتی که خدا برايم داده درست استفاده نکردم، من با همين چشمی که دارم قرآن میخوانم دارم خيانت میکنم، با همين زبانی که دارم قرآن میخوانم دارم تهمت میزنم من ظالم هستم، از مصاديق ظلم ظلم به خود انسان است، در دعای کميل اميرالمؤمنين به ما میآموزد از خدا بخواهيد خدايا ما به خودمان ظالم هستيم ما را ببخش اين يکی از موارد ظلم است، يک بخشی از ظلم ظلم به مردم است، حدود مردم، حقوق مردم را رعايت نمیکنيم، بله يک بنده خدايي بود در همين مسجد میآمد نماز، خدا رحمتش کند فوت کرد، بعد از فوت خانواده ايشان به ما تماس گرفت گفت حاجآقا يک ماه قبل از فوت حاجی، برادرش هم آمد منزل اين نياز داشت پولی میخواست حرف سالها قبل است گفت اين چهل ميليون تومن چک کشيد داد به برادر گفت برو کار کن، بعد هم بالاخره دستت باز شد بياور بده، قرض الحسنه، گفت يک ماه بعد شوهر ما رحمت خدا رفت، خب بله تا آقا خودش هست، مردم تا هستيد شما هستيد رفتيد ديگر مالک نيستيد خانه شما تمام شد، خانه مال ورثه است، زندگی شما زندگی صاحب دارد مال ورثه است، متوجه هم باشيم وصيت میکنيم نهايت الزام به وصيت يک سوم است، تازه همان يک سوم را هم بعضیها عمل نمیکنند، اين طور نيست که شما بنويسيد يک بحر طويلی که برای من بعد اين کار کنند، اين کار کنند معلوم نيست که انجام بدهند، معلوم نيست که انجام بدهند، صراحتاً دو سه روز قبل يک کسی آمده بود گفت پدر ما نوشته ما نمیکنيم، فرد متدينی هم بود گفت بیخود کرده رو همه اموالش وصيت کرده، گفته خانه را بدهيد به فقراء فلانجا، ما نمیدهيم ما سهممان را میخواهيم، گفتم خب حق با شماست يک سومش را عمل کنيد دو سومش را بردارد، خانه زمانی مال شماست که هستيد رفتيد ديگر مال نيستيد خب من به آن وارث، مالک ديگر ورثه هستند، گفت به برادر شوهرم گفتيم آقا شوهر من در زمان حياتش داد قرض شما، ما الآن شوهرمان رفته، نان آور رفته بچهها حقشان را میخواهند پول را برگردان، حرف درستی هم هست پول مال ماست ديگر مال آن نيست، آن تاتوت مال او بود، گفت به من گفته کدام پول؟ گفت نماز شب هم میخواند، ای وای از اين نماز شبهایی که بعضیها میخوانند يک آيتالله شريعتمداری بود در شيراز من که نديده بودم ايشان را فکر نمیکنم شماها هم ديده باشيد، مرحوم پدر بزرگ مادری ما حاجآقای مؤيد الاسلام میگفتند، میگفتند يک وقت ايشان رو منبر میگفت يعنی منبری مال عالم هشتاد، نود سال قبل بود میگفتند ايشان رو منبر میگفت که آقايون بعضی از متدينين از عبادتهايشان بايد استغفار کنند، نمازی که بنده خواندهام ولی حق مظلوم را رعايت نکردهام، گاهی اوقات قرآن خواندهام به اين قرآن پايبند نبودهام، میگفت از بعضی از کارهای خوبمان بايد استغفار کنيم، گفت اين برادر شوهر ما که اهل نماز شب است به جرأت گفت کدام پول؟ گفتم پولی که شوهر ما داد، ما نشسته بوديم قرض داد، گفت دليل داری؟ شاهد داری؟ گفتم بله شاهد دارم، گفت شاهدت چه کسی است؟ گفتم خدا، شاهدی که قيامت شاهد بر همهمان هم هست، گفت تا گفتم خدا يک خرده ترسيد، گفت ببين من اين پول را هر وقت دلم بخواهد و هر جور دلم بخواهد بر میگردانم، اين میتواند بگويد من قرآن میخوانم نتيجه نگرفتم، نبايد هم بگيرد تو مال ورثه مال يتيم را کشيدی بالا، حالا قرآن میخوانی، نماز میخوانی اين نماز است، نماز: «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[11] اينکه بعضیها ديديد سر خورده میشوند از دين، میگويد از آقای فلانی متدين اين کار خلاف را ديدم من بارها شنيدم بنده در اين لباس، ميزان نيستم الگو نيستم، شماها الگو نيستيد، به بچههايتان هم بگوييد بگوييد بابا من اگر آدم متدينی هستم من يک انسان هستم خطا کردم خطای من را پای خودم بگذار، نه پای اسلام، ولی مردم امروز خطای متدينين را پای اسلام میگذارند، اين آسيبی است که در جامعه ماست، امروز از من در اين لباس اگر اشتباه ديدند میگذارند پای اساس دين است اين اشتباه است اين نوع نگاهها اين نگاه غلط است، اگر در يک شهری يک نفر به شما بدی کرد، همه آن شهر بد نيستند، اگر پسر نوح بد شد يک پسر شده بقيه پسرها که بد نيستند، من اگر يک جايي آسيب ديدم دليل نمیشود که همه آن افراد آسيب زننده هستند ولی اين نگاه اشتباه متأسفانه امروز هست خب ظالم يک وقت حقوق مردم را ضايع میکند قرآن میفرمايد: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[12]هشتم رمضان است بنده حقوق ضعفاء نزد من نيست، ما چرا بايد روی منبر اعلان کنيم کمک کنيد به ضعفاء چون عمل نمیشود، حالا شما مجلس خودتان را نبينيد متدينين حاضر چهرههای که میبينم الحمدلله سرخط اهل کار، اما شيراز همينهاست شيراز با اين جمعيت فقط همين جمعيت است، پيغمبر فرمود اگر فقيری ديديد گرسنه ماند، فقيری ديديد برهنه ماند، فقيری ديديد آخرتش را به دنيايش فروخت: «فبمنعهم الاغنياء» ، چون ثروتمندها کارشان را انجام نمیدهند بابا يک بخش از اين دارايي تو حق ضعفاست، داری ظلم میکنی و نمیدهی، امروز آن کسی که بايد زکات بدهد و ندهد ظلم است آن کسی که بايد خمس بدهد و ندهد ظلم است.
من در يک جلسهای عرض کردم، مرحوم رجبعلی خياط، اين عارف تهرانی ايشان میگويند يک سفر رفت مشهد رفت ديدن مرحوم آيتالله العظمی ميلانی بزرگ مرجع تقليد رحمة الله عليه رحمة واسعه، میگويند آيتالله العظمی ميلانی رجبعلی خياط که آمد اين را هم بگويم خدمتتان، آقايون به هر کسی میرسيد نصيحت پذير باشيد، سختتان نيايد، سن، سواد، پول، قدرت، قيافه سرگرمتان نکند، چه اشکالی دارد در يک جمعی نشستيم بنده به نوهام بگويم بابا يک نصيحت هم به ما بکن، يک وقتی میبينی خدا مشکلت را میآورد سر زبان همان بچه ده دوازده ساله گره کور زندگیات را باز میکند، عارمان نشود از نصيحت پذيری، اينها به ما بگويند، تو میخواهی به ما ياد بدهی، ما بلد هستيم، يک مرجع بزرگ همدرس آيتالله العظمی محلاتی، همدرس آيتالله العظمی خويي، از شاگردان مبرز آيتالله العظمی نائينی و شيخ ضياء الدين عراقی، يک خياطی میآيد خدمت ايشان، خياط اهل دل است، به رجبعلی خياط میفرمايد آقا يک نصيحتی به ما بکن، اين از مرجعيت ايشان چيزی کم میشود رجبعلی هم زد در خال، گفت آقا همه چيزت خوب است اما سهم سادات و سهم امام را در اموالتان نگه نداريد، گفت آقا شما وجوهات وقتی میآيد دستت تا برساني به اهلش يک مقداری زمان میبرد، حق سادات يتيم را نگه ندار، میگويند ساعتی آيتالله ميلانی گريه میکرد و زار میزد که بعد ايشان فرموده بود بندگان خوب خدا هم نصيحت میکنند دقيق درد را میگويند گفت آقا نگه نداريد رد کنيد. همين امسال حج گذشته سال قبل، بنده در لباس احرام در مسجد شجره ديدم يک آقايي را معرفی کردند، البته مال فارس نبود مال استان تهران بود، گفتند برو پيش آقای حدائق، همه در احرامی نشسته بودم منتظر دخول در وقتی، آذان مغرب بوديم ديدم يک آقايي آمد تاجر تهرانی هفتاد سالش است گفت آقا ما خمس نمیداديم الآن میخواهيم محرم بشويم چه کنيم؟ يک نگاهش کردم گفتم چند سالت است؟ گفت هفتاد سال، گفتم حج نمیآمدی چه میکردی؟ الآن از ترس اينکه اگر با لباس خمس ندادی محرم شدی از احرام بيرون نمیآيي، حلال آمدی و حرام بر میگردی ياد خمس افتادی، گفت حاجآقا حالا به دادم برسيد بعد هفتاد سال، خب اين در اين هفتاد سال چه میکرد؟ يک کارنامه سنگينی برای خودش درست کرده ورقه هم زده که قيامت بايد جواب بدهد: «وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِي»[13] گفتم آقا ديدم آمد شرح حالی کسب و کار و مغازه، گفتم اينها را ولش کن، من چيزی که میتوانم فعلاً در حجت بگويم من هم وقت ندارم الآن من هم الآن میخواهم محرم بشوم من فقط کمکت میکنم حجت را الآن پاک کني، ولی در اسرع وقت مکه رفته، يا ايران برگشتی خودت را از زيربار خارج کن، که قيامت مسئولی، يک توقيعی از امام زمان بگويم برايتان، به دست يکی از نواب اربعه رسيد خدا نکند کسی مشمول اين توقيع بشود: «لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين، الا من اکل درهماً حلالاً حراماً» ، لعنت خدا، فرشتگان و ملائکه بر کسی و تمام انسانها، بر کسی که پول ما را به حرام بخورد، يعنی نپردازد، آقايون شما خودتان را نبينيد چند درصد جامعه امروز زکات میدهد، چند درصد جامعه امروز خمس میدهد، فقط میگويد آقا ما روزه میرويم، روزههای مستحبی هم رفتيم شعبان را وصل کرديم به رمضان، واجبت را انجام دادی؟ اينها نکته است، کار اين آقای تاجر تهرانی را ما انجام داديم بلند شد رفت دوتا ديگر را هم آورد، گفت آقا کار اينها را هم انجام بده، گفتم مگر شما در کاروانتان روحانی نبود؟ گفت آقا بوده حالا ما غفلت کرديم، نفهميديم حالا فهميديم خب اين ظلم است اين هم به خودم ظلم کردم هم به حقوق فقرای که حق داشتند ظلم کردم، قرآن هم میخوانم: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[14] ظالم که حتماً اين نيست که سر حججی را ببرد، داعشی ظالم، بعضیها هم در لباس ايمان ظالم، آقا نفقه نمیدهد، حق زن و بچه را نمیدهد، متوفی رحمت خدا رفته ماترکه را نمیدهند، اين مصاديقی که من میدهم الی ماشاءالله از اين مصاديق طرف رحمت خدا رفته، میگويد آقا حق ما را نمیدهند به حقمان برسيم برادر ما دارد قلدوری میکند میگويد تقسيم نمیکنيم خب اين ظلم است، خب نماز در آن خانه اشکال دارد عبادت در آن خانه اشکال دارد، قرآن میفرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[15] بله قرآن تأثيرگذار است قرآن پاکسازی میکند، قرآن نوسازی میکند، تخليه میکند، تحليه میکند به شرطی که انسان در مسير تقوی قرار بگيرد، بعد قرآن میفرمايد متقين را که در اين قسمت آيه بحث ماند، متقين را قرآن سه ويژگی در اين آيه سوم نام میبرد: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[16] معانی برای غيب ذکر شده بود که جلسه گذشته مواردی را عرض کرديم يکی دو مورد ديگر را هم من محضر عزيزان عرض کنم، آقا امام عسکری نسبت به غيب: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[17] عرض کردم حالا اين مطالبی که عرض میکنيم مرور کنيم رو زندگی خودمان ببينيم واقعاً با اين کد تقوی همسويي داريم، روز هشتم رمضان است فلسفه روزهداری تقواست، به اين باورها رسيدهايد به اين گفتههای نورانی اهلالبيت وصول پيدا کرديم، آقا امام عسکری در کتاب بحار جلد شصت و پنج مصاديقی را برای: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[18]ذيل اين آيه نام میبرد حضرت میفرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[19] يک: «يُصَدِّقُونَ بِالْبَعْثِ وَ النُّشُورِ»[20]انسانهای که معتقد به غيب هستند عالم غيب، که عرض کردم بالاخره مهمتر از اين عالم شهود که انسانها به آن توجه دارند عالم غيب است که ما بدانيم فراتر از اين ظاهر باطنی است، فراتر از اين ظاهر حقيقتی است، دستی بالادستی هم هست که خدا میفرمايد: «ان لم انتقم من الظالم فانا ظالم» ، اگر از ظالم انتقام نگيرم خودم ظالم هستم اين باور به عالم غيب است بدانيم که هر کاری کرديم به همان نحو آثارش را و نتايجش را خواهيم ديد، حضرت فرمود و تصديق بعث و نشور، باور داشته باشيم که قيامتی است، ما را بر میگردانند، خواهيم آمد نشری اتفاق میافتاد انسانهای برای پاسخگويي میآيند اين: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[21] است: «وَ الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ»[22] اعتقاد و ايمان به وعد و وعيد خدا به وعدههای الهی، به وعيد تهديدهای الهی، خداوند يک وعدههای دارد ايمان داشته باشيم، چرا بعضیها در کارهای خير میلنگند چون: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[23] ندارند چون اعتقاد به وعد ندارند، میگويد ما بدهيم خدا میدهد، يعنی میشود ده برابر بدهند، بارها بوده افراد آمدند صادقانه پای کار انجام دادند، کراراً من خاطر دارم طرف میگويد حاجآقا هزينه کردم هنوز به منزل نرسيده پولی که اصلاً تصورش را نمیکردم بر گشت، اينها کار خداست: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[24] اينها اعتقاد دارند وعده الهی وعده حق است من يک آقايي بود از مدير کلهای همين استان خدا رحمتش کند فوت کرد، برای من نقل میکرد يک سفر عمره معجزهآسايي ايشان از تهران رفت، در دو سه روز کارش شد رفت، خود ايشان نقل میکرد، اصالتاً هم اهل استهبان بود، گفت حاجآقا رسيديم مسجد شجره برای محرم شدن، گفت من چون کارم هم با عجله شد پول آن چنانی هم بر نداشتم، يک مختصر پولی برداشتم فرصت نکردم که حالا ارضی برداريم و گفت مسجدشجره نگاه کردم ديدم ده ريال سعودی من پول دارم، گفت محرم که شديم از مسجد که آمديم بيرون ديديم يک مشت از اين بچههای فقير دور اين زائرها دارند میدوند که مسکين مسکين کمک کنيد، گفت من بودم و ده ريال البته مدير کل بود ولی خب حالا يکدفعه کارش شد و رفت، گفت پيش خودم گفتم که، گفت نيتم را اين قرار دادم گفتم اين ده ريال را هم بدهيم به اين بچههايي که با اميد آمدند سراغ ما، ما در روايت داريم اگر کسی آمد آبرويش را ريخت گفت کمکم کن، کمکش کرديد، پول آبرويش را دادی، اگر نگفته کمک کردی، اين را میگويند اکرام، يک وقت خودش را خرج میکند به دادش میرسيد نگذاريم به ما بگويند نگفته کار کنيد، نگفته هزينه کنيد، گفت من ديدم اين بچهها آمدند گفتم اينها هم حالا با يک اميدی آمدند همهاش هم ما ده ريال داريم، گفت با کاروان تهرانیها هم بوديم اصلاً غريب بوديم در کاروان نمیشناختند ما را، گفت يکدفعه يادم آمد که خداوند میفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[25] گفتم وعده خدا حق است، خدا پشت ما را خالی نمیکند، گفت ده ريال را درآوردم آمدم از اتوبوس پايين بيرون مسجد شجره، دادم به چندتا از اين بچهها تقسيم کردند، گفت سوار شدم صفر گفتم حالا مکه هم خوراکمان که آماده است، رفت و آمدمان که مشخص است برگشت هم از ما پول نمیخواهند حالا سوغاتی هم نخريديم نخرديم اصل معنويت است که سوغاتی، يک وقت محضر حضرت آيتالله العظمی مکارم بوديم مدّ ظله العالی ايشان گفتند در اين کاروانهای که میرويد هر سال هم من پيغام ايشان را منتقل میکنم به زائرها میگفتند به زائرها بگوييد مدينه، مکه دنبال چيزی بگرديد که در شهرتان پيدا نمیشود، به زائرها میگفتم لباس، کفش، کيف اينها در شهر شما هم هست، در شهر شما حرم پيغمبر نيست، بقيع نيست، مسجدالحرام نيست احد نيست، قباء نيست آن چيزی که در شهرتان پيدا نمیشود را استفاده کنيد آنجا دنبال کنيد، اين آقا گفت ما داديم و سوار شديم و آمديم و شب رفتيم مسجدالحرام اعمال را انجام داديم، گفت فردا صبح که ديگر از احرام آمديم بيرون و صبحانه خوردم، آمدم بروم برای اتاق مدير کاروان گفت آقای فلانی از ايران دو سه بار زنگ زدند با شما کار داشتند و تماسش همين الآن داريد میرويد داخل اتاق احتمالاً دوباره زنگ بزند، گفتم من دارم میروم اتاق وصل کنيد، گفت رفتم اتاق تلفن زنگ خورد گوشی برداشتم ديدم يک آقايي است خودش را معرفی کرد، گفت که فلانی من را میشناسی؟ گفتم نه، يادت میآيد ما بيست سال قبل همکلاس بوديم همکلاس؟ گفت بله، دوره دبيرستان ما باهم همکلاس بوديم من درسم ضعيف بود میآمدم خانه شما، شما با من درس کار میکرديد، و من را در درس تقويت میکردی، گفت وقتی مشخصات را گفت يادم آمد، گفتم بله شما چطور هستيد؟ گفت من الآن در امريکا يک کارخانهای دارم وضعم هم خيلی خوب است مدتی است به اين منشیهايم گفتم شما را پيدا کنند، دنبال کردند تا اينکه به اين نتيجه رسيديم گفتند آمديد مدينه و مدينه هم هرچه تلاش کرديم شما را پيدا نکرديم، ديگر گراي شما رسيد به مکه و هتل مکهتان، گفتم خب بفرماييد امری دارد؟ گفت من به پاس آن، مردم به اينها ايمان داشته باشيد عالم بزرگتر دارد، عالم خالقی دارد که ناظر است، گفت به پاس آن کمکهای که در دوره دانش آموزی با من میکردی، من میخواهم جبران مختصری کنم برای شما، گفتم چه جبرانی؟ گفت گرا گرفتم در فلان بانک در خيابان شماست، آدرس هتل شما را گرفتم، شما با آن گذرتان برويد در فلان بانک در همين خيابانی که هستيد، من ده هزار ريال سعودی به حساب شما واريز کردم برويد پول را دريافت کنيد، برای خود من گفت، ده ريال شب قبلش میدهد، هزار برابر خدا بيست و چهار ساعت برگردادند: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[26] آقا بدهيم چه کسی میدهد، شما جور ما را میکشی؟ چه کسی جور تو را تا حالا کشيده؟ چه کسی تا حالا ادارهمان کرده؟ بابا اين را باور داشته باشيد يک وقت بنده نماز شب میخوانم يک پول مختصری میخواهم به کسی بدهم میترسم چون «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[27] ضعيف است هراس دارم، گفت حاجآقا رفتم در همان بانک ده هزار ريال سعودی کسی که اصلاً گمانش را نمیکردم بايد با قاطعيت گفت:
بنازم خداوند پيروز را، پريروز و ديروز و امروز را
امام عسکری میفرمايد کسانی که به اين معتقد هستند وعدههای خدا اجرايي است، خدا وعده داده جبران میکنيم جبران میکند، خدا وعده داده در مسير آمديد کمکتان میکنيم، وعيد الهی هم قطعی است تهديدها خدا فرموده اگر ظلم کرديد ما ظالمين را هدايت نمیکنيم: «ان لم انتقم من الظالم فانا الظالم» ، من محضر همه عزيزان عرض کنم يک ظالم را اگر کسی توانست در تاريخ نام ببرد، بگويد اين ظالم سر سالم به قبر رساند، اصلاً ما سهتا گناه داريم که اينها قبل از آخرت در دنيا مکافاتشان را میبينند يکش ستم به مردم است، شما آدمی که ستم کرده به مردم روزگار خوشی نخواهد داشت، آثارش را میبيند برد میبرند، ظلم کرد ظلم میکنند، آبرو ريخت آبرويش را میريزند دنيا سرای دکّاً دکّاً است: وَ الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ وَ الْإِيمَانُ فِي كِتَابِ اللَّهِ»[28]بعد امام عسکری فرمودند ايمان در قرآن به چهار وجه است اين هم باز از مصاديق: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[29] است، حضرت فرمودند: «فَمِنْهُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ»[30] از مصاديق ايمان امام عسکری میفرمايد و از مصاديق: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[31] اقرار به زبان است يعنی ما به زبان بگوييم بابا يک جاهايي مینشينيم پای سفره خدا رشد کرديم اين همه نعمت ديديم برای بچههايمان نمیگوييم برای چهارتا جوانی که فاصله گرفته، لذت دينداری را نچشيده تجربه چشيدن شيرينیهای خدا را بازگو نمیکنيم ما باز خدا رحمت کند پدر بزرگ مادریها حاجآقای مؤيد الاسلام میگفتند پدرها، مادرها سر سفره غذا که نشستيد، آن شيرينیهای زندگی خودتان که الطاف خداست را بازگو کنيد برای بچههايتان بابا من اين را ديدم در زندگی، من اين لطف خدا را مشاهده کردم: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين»[32]يادآوری کنيم اين يادآوریها مؤثر است يکش اقرار به لسان، آقا آدم خدا در دلش بايد باشد، بابا به زبانت هم بگو، يکجايي میبيني حرمت امامت را دارند میشکنند دفاع کن با زبان سخن بگو، خب اين زبان را خدا داده چرا ساکت باشيم؟ «إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ»[33] گاهی اوقات يک حرفهايي هم میزنيم افراد میگويند آقا ما نمیدانستيم طرف میگويد من متوجه نبودم: «إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ إِيمَاناً»[34] که خدا امام عسکری میفرمايد خدا اين را ايمان ياد کرده يکی از مصاديق ايمان به زبان اقرار کنيم و متذکر شويم: «وَ مِنْهُ تَصْدِيقٌ بِالْقَلْبِ»[35] از مصاديق ايمان و مصاديق.
يعنی آنچه ياد گرفتی، آنچه که میدانی اين را اداء کنی، پردخت کنی، هزينه کنی، حالا آبرو است، علم است، ثروت است، موقعيت است در راستای رفع مشکلات مردم کار کنيم، من يک نکته عرض کنم انصافاً من که بودم اين کار را نمیکردم حالا شماها شايد همين طور حالا میگويم در خودتان رجوع کنيد بعد ببينيد امام حسن چه کرد؟ آقا امام حسن داشتند طواف واجب انجام میدادند، طواف واجب، نه طواف مستحبی، عزيزان همه عمدتاً حج مشرف شديد بعضیها خادم الحجاج هستيد در جلسه، ساليان متمادی مشرف بوديد و انشاءالله مجدداً مشرف بشويد طواف واجب يک طواف خاصی است غير از طواف مستحبی است امام در طواف واجبشان بودند عدهای از ياران امام حسن هم با امام حسن همراه بودند داشتند آقا را همراهی میکردند، يکدفعه يک نفر امام حسن را ديد در طواف، يک شخصی بود گرفتاری داشت، آمد مسير مطوفين را شکافت خودش را رساند به امام حسن، حالا حضرت در حال طواف هستند عرض کردم يابن رسولالله يک مشکلی دارم با يک کسی، حرف هيچ کس را هم قبول نمیکند شما بياييد مشکل من حل است، خدا وکيلی ما بوديم چه کار میکرديم؟ میگويم خدا وکيلی، حداقلش میگفتيم بگذار طواف تمام بشود، حداقلش حالا اگر میگفتيم وقت گير آوردی، مرد حسابی برو از خدا بخواه، اينجا اين حرفها را نزن حالا اگر اينها را هم نمیگفتيم خيلی خيلی قصد انجام داشتيم میگفتيم بنشين صبر کن، ما اين دور طوافمان تمام بشود میآييم، راوی میگويد تا به امام حسن اين را گفت آقا از مطاف آمدند بيرون طواف را ول کردند، بعضی از اين کاسههای از آش داغتر از اصحاب حضرت بعضیها ديديد کاسهای از آش داغتر است، گاهی اوقات در عرف عوام میگويند کاتوليکتر از پاپ، ديندارتر از ائمه اينها اعتراض کردند يابن رسولالله طواف واجب کجا داريد میرويد؟ آقا فرمودند اين طواف را من بر میگردم از نو شروع میکنم، اما کار اين الآن اگر انجام نشود فرصت از دست میرود، ما تا اين حد در رفع مشکلات همديگر کوشش کرديم مشکل در جامعه زياد، بله بنده به سهم خودم بايد تلاش کنم و همه، جامعه را يکی از عزيزان گفتند آقا جامعه يک مقداری از معنويت فاصله گرفته، چون همه مسئول هستيم: «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته»[36] همه مسئوليت دارند متدينين مسئول هستند، پيغمبر فرمود، ثروتمندها مسئول هستند دو، دانشمندها و علما مسئول هستند سه، مسئولين و زمامداران هم مسئول هستند چهار، اين مثل يک صندلی چهار پايه است چهار پايه بايد سالم باشد تا بشود ازش استفاده کرد، يک پايهاش آسيب ديد ديگر به اين صندلی نمیشود اعتماد کرد، ما امروز در چهار بخشش مشکل داريم، در دانشمندانمان، حالا چه روحانيت، چه دانشگاهی چه فرهنگی، در بازاریهايمان و ثروتمندانمان، در مسئولينمان و در متدينينمان، پيغمبر فرمود اينها ارکان اصلاحات جامعه هستند امام عسکری فرمود: «وَ مِنْهُ الْأَدَاءُ وَ مِنْهُ التَّأْيِيدُ»[37] ما اداء کنيم و بعد تأييد کنيم کارهای خوبی هم که دارد اتفاق میافتد ما مؤيد باشيم يک وقت يک جاهايي يک بنده خدايي يک حرف حقی میزند، بنده میدانم حق دارد میگويد ساکت هستم سکوت اختيار میکنم: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[38]نيست حاجآقا اگر ديدي در يک جمعی کسی دارد حق میگويد بگوييم بابا دارد درست میگويد، حمايتش کنيد، تأييد کنيم اين را اين در: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[39] که آقا میفرمايند.
يکی دو روايت ديگر هم اشاره کنم در بحث: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[40] امام صادق میفرمايند: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[41]، «مَنْ أَقَرَّ بِقِيَامِ الْقَائِمِ أَنَّهُ حَقٌ»[42] کسانی که ايمان دارند و اقرار میکنند به قيام صاحبالزمان که اين قيام اتفاق میافتد اين هم يکی از مصاديق غيب است آقا امام زمان کجا؟ خب اين آيه، در اين آيه شما مشکل داري، اين آيه از آيات مهدوی در قرآن هم هست: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[43] يعنی ايمان به ظهور حضرت، به قيام حضرت، اين را ما باور داشته باشيم اگر کسی بگويد آقا من مسلمان خوبی هستم ولی در آمدن امام زمان ترديد دارم اين: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[44] ندارد اين مصداق متقين نيست.
و نکته ديگر شيعه واقعی را هم امام باقر میفرمايد اينها: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[45] هستند شيعه شيعه نه محب، شيعه واقعی: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[46] از کوفه عراق، جمعيتی برای ديدار امام رضا رفتند طوس مشهد فعلی اينها در خانه امام رضا که رسيدند آن مأمور خانه حضرت که کنترل میکرد رفت و آمدها را آمد گفت که آقا بفرماييد شما کارتان؟ گفت به آقا بگوييد که جماعتی از شيعيان شما از عراق آمدند، طرف رفت داخل و به حضرت گفت، آقا گفتند ما وقت نداريم، از عراق آمدند مشهد، اينها روز دوم آمدند دوباره حضرت نپذيرفتند، روز سوم نپذيرفتند، روز چهارم تا سی و هشت روز اينها میآمدند و خادم میرفت و حضرت میفرمودند من وقت ندارم، روز سی و نهم خادم يادشان داد، گفت میدانيد چرا آقا نمیپذيرد شما را؟ گفت چرا؟ گفت شما يک حرف بزرگی داريد میزنيد میگوييد شيعه هستيم خب اين خلاف داريد میگوييد، شما بگوييد ما يک جماعتی از دوستدارانتان هستيم، گفتند برو همين را بگو ما میخواهيم امام رضا را ببينيم، گفت آقا يک عده از دوستدارهای شما دم در هستند، آقا فرمودند بگوييد بياييد داخل، آمدند داخل و محضر اما رضا نشستند گله کردند، گفتند يابن رسولالله ما: «ما بقی لنا شئ» ، ديگر چيزی برايمان نماند، ما در عراق دارند تکفيرمان میکنند، سرزنشمان میکنند، در کوفه میگويند شما رافضی هستيد چون شيعه علی ابن موسیالرضا هستيد اينجا هم که خدمت شما آمديم شما ما را تحويل نمیگيريد نمیپذيريد، آقا فرمودند علت اينکه من شما را نپذيرفتم چون خلاف گفتيد، اينکه آقا امام باقر میفرمايد: «فَالْآيَتَانِ لِشِيعَتِنَا هُمُ الْمُتَّقُونَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[47] شيعه به ادعا نيست به عمل است، آقا فرمودند شما داريد خلاف میگوييد: «انما شيعة علی سلمان و اباذر و مقدار» ، امام فرمود شيعيان ما کسانی هستند که واجباتشان را انجام میدهند، حرام انجام نمیدهند، شما اين جوری هستيد؟ شما حرام را انجام نمیدهيد؟ واجباتتان را ترک نمیکنيد؟ اينها گفتند آقا معذرت میخواهيم ما اشتباه کرديم، آقا به خادم فرمودند چند روز اينها آمدند در خانه ما؟ گفت آقا سی و هشت روز اينها میآمدند دم در آقا فرمودند بلند شو از طرف من سی و هشت بار به اينها سلام کن، جبرانی حالا که فهميديد، حالا که متوجه شديد، بله يکی از مصاديق «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[48]شيعه است شيعه با آن ترازی که ائمه تعريف کردند، شيعه با آن بيانی که الحمدلله حالا در جمع حاضر هست، در کتاب الروضه من الکافی اميرالمؤمنين به قنبر فرمود قنبر: «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ عِزّاً وَ عِزُّ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ دِعَامَةً وَ دِعَامَةُ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ ذِرْوَةً وَ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ سَيِّداً وَ سَيِّدُ الْمَجَالِسِ مَجَالِسُ الشِّيعَةِ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ إِمَاماً وَ إِمَامُ الْأَرْضِ أَرْضٌ تَسْكُنُهَا الشِّيعَة»[49] شيعه چقدر شرف میدهد، جايي که زندگی میکند میشود سيد و آقای همه مجالس و محافل ولی با آن ترازی که ائمه فرمودند: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[50]هم تمام کنم عرضم را يک حديث هم از آقا امام صادق در: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[51]، «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[52]، يعنی هرچه خدا به شما داده، يعنی مردم همه چيز مال خداست، چند نکته گذرا را من در اين آيه اشاره کنم روز پايان سال است اول در اين آيه استفاده میشود ايمان از عمل جدا نيست: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[53] ببينيد پيوندها را، راه تربيت را نام میبرد اول ارتباط با خدا: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[54]، «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[55] بندگی، بندگی پيوند با خدا، ارتباط با مردم آدم خوب فقط نبايد خودش خوب باشد آثار خوبیاش بايد در جامعه نمايان باشد شما آدم خوبی هستيد بايد اطرافيان شما زير مجموعه شما اين خوبی را احساس کنند: وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[56] « يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[57]بيست و هشت جای قرآن نماز و زکات باهم آمده، در هر بيست و هشت مورد اول خدا میفرمايد نماز بعد میفرمايد زکات، اگر بندگی کرديد حرمت داری میکنيد، اگر خدا يادمان رفت وظايف اجتماعیمان را هم فراموش میکنيم اينکه ديديد بعضیها نسبت به مشکلات مردم میگويد آقا مشکل خودت است خودت میداني به ما ربطی ندارد، به من چه؟ ما را حالا شناختی؟ روزی که میخواستی کار بکنی نپرسيدی حالا که گير افتادی ما را پيدا کردی؟ اينها معلوم میشود که آن پيوند با خدا نيست که ارتباط با مردم ضعيف است، در اين آيه هم خدا میفرمايد: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[58]، «يُؤْمِنُونَ»[59] چون فعل مضارع است يعنی پيوسته بايد اين اعتقاد باشد: «يُقيمُونَ»[60] نماز مقطعی نه، يک کسی میگفت که آقا من در ماه رمضان نماز را میخوانم همه مسائل شرعی میکنم ولی بعد ماه رمضان از آن زهر ماریها هم میخوريم از آن زهر ماریها هم میخورد اين چه نمازی است؟ اين اصلاً نماز نيست اين نرمش است اين يک کاری را، تمرين بدنی دارد انجام میدهند، «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[61] يعنی «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»[62] ما را از بدیها باز دارد، دور دارد، خب اساسیترين جهانبينی همان عالب غيب است که قرآن اشاره میفرمايد، پس از ايمان و اقامه نماز نشانه متقين ارتباط گيری با مردم است: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[63] و يکی دو نکته ديگر هم اشاره کنم قرآن میفرمايد: «يُقيمُونَ»[64]يعنی نماز خواندنتان موسمی نباشد، مقطعی نباشد فقط ماه رمضان نباشد ايام حج نباشد، هميشه: «يُقيمُونَ»[65] پيوسته: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[66] يعنی اينی هم که داريد انجام میدهيد مغرور نشويد مال ماست آبرو را ما داديم، ثروت را ما داديم، فکر را ما داديم، اعتبار را ما داديم، مرحبا بناصرنا هرچه داريد ما داديم: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[67]از مال ما خرج کنيد، اگر کسی اين باور را پيدا کرد مغرور نمیشود يک جمله از اميرالمؤمنين بگويم اميرالمؤمنين میفرمايد انسانهای کريم وقتی کار خوبی انجام میدهند تازه مديون خودشان را میدانند: «الْكَرِيمُ يَرَى مَكَارِمَ أَفْعَالِهِ دَيْناً عَلَيْهِ يَقْضِيه»[68] انسان کريم وقتی يک کار خوبی میکند میگويد دينم را اداء کردم وظيفهام را انجام دادم، خودش را بدهکار میداند يعنی حاجآقا وقتی پول به فقير دادی میگويي: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين»[69] که به وظيفه عمل کردم، وقتی زبان خيری میگذاری میگويي: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين»[70] که خدايا با اين زبان و عزتی که تو دادی ما درست استفاده کرديم اين توجه به اينکه هر کاری میکنيم، اگر اين باور آمد انسان مغرور نمیشود، انسان کار خير بکند غرور سراغش نمیآيد طلبکار نيست دنبال چهارتا لوح تقدير نيست که آقا ما فلانجا اين کار را کرديم تحويل نگرفتند، لذا از محبتهای خدا انفاق کنيم، علم، آبرو، ثروت، قدرت و اعتقاد به اينکه آنچه داريم از خداست سبب میشود که جلو غرور ما را بگيرد، روايت پايانی و عرضم تمام، از مصاديق: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[71]من يک روايت از امام صادق هم بخوانم، علم و آبرو و قدرت و اعتبار همه اينها از مصاديق: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[72] يعنی هرچه داريد، حالا عزيزان خودتان رجوع کنيد ببينيد چه داريد؟ همهاش «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[73] است، از «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[74] هزينه کنيم سيدالشهداء اسوه «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[75] بود حالا من پايان عرايضم يک تشرفی را از يکی از علمای بزرگ و چون پايان سال هم هست به محضر امام زمان دست توسل دراز کنيم و از آقا بخواهيم که خروج ما از اين سال را خروج از همه کاستیها، کمبودها، لغزشها، و ورود ما را به سال جديد ورود در همه برکات، رحمتها و توفيقات خدا قرار بدهد، در کتاب بحار جلد دوم راوی از امام صادق سؤال کرد آقا: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[76] يک توضيحی بدهيد امام فرمودند: «و مما علمناهم ينبئون»[77]از مصاديق «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[78]است آنچه که از ما آموختيد و ما به شما تعليم داديم خبر بدهيد يعنی مردم هرچه از دين شنيديد بگوييد امروز پای منبر دوتا روايت شنيدیم برويم در خانهمان بگوييم برويم بازگو کنيم، برويم بازگو کنيم برويم تذکر بدهيم: «و مما علمناهم ينبئون»[79] از آن چيزی که ما آموختيم به شما از ما اهلالبيت ياد گرفتيد برويد اطلاعرسانی کنيد بازگو کنيد، بيان کنيد به ديگران بگوييد: «و مما علمناهم من القرآن يتلون» ، و آنچه هم ما از قرآن به شما آموختيم براي ديگران تلاوت کنيد، ببينيد ما از آيات چگونه تفسير کرديم اين را برويم بگوييم، ما گاهی اوقات حرف خوب میشنويم خوب هم بلد هستيم، اما: «يتلون» را نداريم تلاوت نمیکنيم، «يبنئون» نيستيم خبر را به ديگران منتقل نمیکنيم، اينها از نشانههای انسانهايي متقين است، و خدا به سلامت بدارد مقام معظم رهبری را که اين جمله امام را نقل میکردند که امام میفرمودند ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه شما حرفتان را بزنيد مردم پذيرفتند پذيرفتند، نپذيرفتند شما به تکليف عمل کرديد.
اما از مصاديق سيدالشهداست: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[80] امام حسين از آبرويش خرج کرد، از ثروتش خرج کرد، بچههايش را هزينه کرد، برادرهايش را هزينه کرد، بدن را هزينه کرد، يک کسی آمد خدمت امام باقر گفت آقا اين چيزهايي که نسبت به جريان عاشورا میگويند بعضیهايش خيلی سنگين است من خدمت شما عزيزان بگويم من بعضی از روضههای مقتل تا امروز به خودم جرأت ندادم برای مردم بخوانم من باورم اين است که اين روضه اگر خوانده بشود بعضیها بايد جان بدهند، داستان که نمیخواهيم نقل کنيم و نمیخوانم چون آن ادب اتفاق نمیافتد چه گذشت بر سيدالشهداء؟ با اين بدن چه کردند؟ چه جنايتی اينها بماند؟ شمر با اين بدن مطهر چه رفتاری را کرد؟ يکی از علمای بزرگ میگويد مدتها مسجد سهله میرفتم خدمت امام زمان برسم، گفت در يک تشرفی محضر حضرت مشرف شدم گفتم آقا يک سؤالی دارم، گفتند بفرماييد گفتم چرا خدا اين همه به امام حسين عزت داده؟ آبرو داده؟ يک ويژگیهای سيدالشهداء دارد که در بقيه ائمه نيست، دعا تحت قبه امام حسين مستجاب است پيغمبر فرمود، تربت امام حسين درش شفاست، شما تربت قبر پيغمبر را هم نمیتوانيد بخوريد خوردن خاک حرام است، «وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ»[81] «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[82] آقا فرمودند بنا به وعده خدا خدا بايد ده برابر جواب جد ما را بدهد همه اينهايي که در دنيا به سيدالشهداء دادند حساب يک به يک است، نه برابر ديگرش را قيامت بايد ببينيد خدا با امام حسين چه میکند؟ روز پايان سال است و يک عرض ابدی به ساحت مقدس ولیعصر حاجآقا هم تشريف دارند جناب آقای مشکينفام به فيض میرسانند من چند بيت از آيتالله ارباب بگويم آن عارفی، عالم وارسته به محضر امام زمان از زبان جمع محترم:
چه خوش باشد که بعد از انتظاری، به اميد رسند اميدواران
انشاءالله يک عيدی هم بيايد که عيدی ما عيد واقعی بشود:
عيد ما روزی است کز ظلم آثاری نباشد، اين بساط ظلمه تاريخ، اسرائيل، انگليس، امريکا بر چيده شود، ملتهای مظلوم در امن و امان و آسايش قرار بگيرد:
همی گويد منم آدم، منم نوح، خليل داورم قربان جانان
منم عيسی منم موسی ابن عمران، منم پيغمبر آخر زمانان
میگويد و میگويد تا میرسد به اينجا میگويد آقا بياييد کربلا احقاق حق کنيد:
قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پرخون ز دست نيزهداران
تو ای دست خدا با شصت قدرت، بکش تير از گلوی شيرخواران
همه بگوييم يا حسين.
[1] بقره3.
[2] انعام155.
[3] انعام155.
[4] انعام155.
[5] بقره2.
[6] اسراء82.
[7] بقره2.
[8] اسراء2.
[9] اسراء2.
[10] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص845.
[11] عنکبوت45.
[12] اسراء2.
[13] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص590.
[14] اسراء2.
[15] بقره2.
[16] بقره3.
[17] بقره3.
[18] بقره3.
[19] بقره3.
[20] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[21] بقره3.
[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[23] بقره3.
[24] بقره3.
[25] عنکبوت69.
[26] بقره3.
[27] بقره3.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[29] بقره3.
[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[31] بقره3.
[32] ذاريات55.
[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[35] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[36] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص611.
[37] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[38] بقره3.
[39] بقره3.
[40] بقره3.
[41] بقره3.
[42] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص340.
[43] بقره3.
[44] بقره3.
[45] بقره3.
[46] بقره3.
[47] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج24 ص352.
[48] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج24 ص352.
[49] الكافي (ط - الإسلامية) ج8 ص213.
[50] بقره3.
[51] بقره3.
[52] بقره3.
[53] بقره3.
[54] بقره3.
[55] بقره3.
[56] بقره3.
[57] مائده55.
[58] بقره3.
[59] بقره3.
[60] بقره3.
[61] بقره3.
[62] عنکبوت45.
[63] بقره3.
[64] بقره3.
[65] بقره3.
[66] بقره3.
[67] بقره3.
[68] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص388.
[69] فاتحه2.
[70] فاتحه2.
[71] بقره3.
[72] بقره3.
[73] بقره3.
[74] بقره3.
[75] بقره3.
[76] بقره3.
[77] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[78] بقره3.
[79] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[80] بقره3.
[81] الأمالي (للطوسي) النص ص317.
[82] بقره3.