استادحدائق روز دوشنبه 28 اسفند ماه 1402 مصادف با هفتمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

در ادامه مطالب جلساتی گذشته در محضر جمع محترم، با محوريت موجبات رحمت از نگاه قرآن در زندگی بشر و انسانيت دو عامل از عوامل رحمت يک تبَيعت از قرآن، دوم رعايت تقوی در آيه شريفه صد و پنجاه و پنجم سوره مبارکه انعام که خداوند می­فرمايد: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[2] دو نکته موجب رحمت است و اين آيه­ای که ذکر شد و چندين روز بحث شد، توجه جدی به قرآن که عرض کرديم هم توجه به معنای ظاهر، استماع، انصات و تبعيت تبعيت يعنی به کار بستن قرآن در زوايای زندگی حالا انشاءالله يک بحث مفصل­تری را ما محضر عزيزان که ضرورت جامعه امروز ماست، قرآن چه نقش آفرينی می­تواند بکند در عرصه اجتماعی، امروز اگر از ما سؤال کردند آقا قرآن هنرش در جامعه چه است؟ امروز قرآن به چه دردی بشريت می­خورد؟ اگر کسی از ما سؤال کرد چه جواب بدهيم؟ نقش قرآن اقتصاد ما، نقش قرآن در اخلاق ما، نقش قرآن در تربيت ما، در سياست ما، اين­ها را من يک چند روزی می­خواهم بحث کنم چون مهجوريت قرآن در اين است. در همين مسجد يک خانم دانشجویی آمد يک کسی معرفی­اش کرده بود در همين دفتر، يک آقايي دکتر مشاوره­ای گفت آقای حدائق يک سری مشکلات اعتقادی دارد می­خواهد با شما صحبت کند، آمد اول حرفی که به من زد اين بود، اين­ها مصبيت اين شهر است، مصيبت خانواده­هاست جوان بزرگ کرديم دانشگاه است، دانشجو است ديدگاهش اين است، آمد گفت من را آقای دکتر فلانی معرفی­ام کرده، يک اشاره کرد به قرآن رو ميز بود گفت اول از اين کتاب حرف نزنيد که حالم بهم می­خورد، دانشجو در نظام جمهوری اسلامی! من به شما عرض می­کنم اينی که قرآن حالش را بهم می­زند من و شما حالش را بهم نمی­زنيم؟ اين فردا دستش به هر کجا رسيد؟ يقين بدانيد حرمت شما را رعايت نمی­کند، کسی که حرمت پروردگار را رعايت نمی­کند اين­ها کجا بزرگ شدند؟ گفتم اول ادب داشته باش، با من می­خواهی بحث کنی مؤدبانه حرف بزن من توهين به تو نمی­کنم تو هم حق نداری به معتقدات ما توهين کنی، گفتم کجای قرآن حال تو را بهم می­زند؟ گفت قرآن کتاب خشونت است، حرفی که امروز دارند می­زنند خب مسلمان جواب بده، گفت قرآن کتاب خشونت است، بکشيد، چه کنيد؟ گفتم که همين آياتی که تو می­گويي آيات خشونت که اين­ها تفسير دارد، در قرآن دو برابر اين آيات رحمت آمده، خدا امر به بخشش کرده امر به گذشت کرده، يک دوتا سؤال ديگر پرسيد من جواب دادم، گفت آقا يک روز فرصتم بدهيد، حضار محترم به اين ماه مبارک رمضان قسم رفت فردا آمد گفت معذرت می­خواهم، گفتم شما تحقيق نکرده داری حرف می­زنی، راه نرفته می­گويي مقصد نيست تلاش نکرده می­گويي پاداش نيست خب اين يک بحث جدی رو قرآن ارتباط قرآن با جامعه نقش قرآن در اجتماع اين چه است؟ اينی که خدا می­فرمايد: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ»[3] اطلاق هم دارد مال زمان پيغمبر نيست، امروز دنيای معاصر و بشر معاصر راه موفقيت و «تُرْحَمُون‏»[4]­اش در تبعيت از قرآن است من اين را می­خواهم چند جلسه انشاءالله غير از اين مجلس که حالا اين دو از سوره البقره را قرائت کردم بپردازيم به اين بحث يک يک مصداقی ارتباط قرآن را با اخلاق، ارتباط را با سياست، ارتباط قرآن را با اقتصاد، ما امروز از کجا داريم آسيب می­بينيم؟ از کجا داريم ضربه می­خوريم؟ مشکل بشريت امروز کجاست؟ امام زمان وقتی ظهور می­کند با همين قرآن بشريت را هدايت می­کند، با همين قرآن بشريت همه به غنا می­رسند به ثروت می­رسند به اخلاق می­رسند، ما ضعف­مان امروز چيست؟ اين بحثی است که بايد نسبت به مهجوريت قرآن که عرض کردم، آن آيه شريفه شکايت پيغمبر روز قيامت: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[5] اين شکايت را رسول­الله قيامت می­کند که امتم قرآن را مهجور قرار دادند فقط بوسيدند و رو سر گرفتتن: «بک يا الله» همين، فقط ببوسيم و از زير قرآن رد شويم، خب دو نکته در آيه شريفه صد و پنجاه و پنج سوره انعام، يک تبعيت از قرآن دوم رعايت تقوی، امروز من می­خواهم واژه دوم تقوی را اشاره کنم اصلاً اين قرآن و تقوی هردو مکمل­اند آيات قرآنی آمده راهنمايي کند بشر را به تقوی برسد به تقوی رسيديد نسبت به، لازم و ملزوم هم هستند، نمی­شود کسی بگويد با قرآن هستم بی­تقوی، با تقوی هستم بی­قرآن اين شنيدنی نيست اين­ها لازم و ملزوم هم هستند، انسان با تقوی بايد تابع قرآن باشد، تابع قرآن بايد متقی باشد، آن شعار دروغين که در صفين سر داده شد: «لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏»[6] کسانی سر دادند که تقوی نداشند، معاويه، عمرو عاص من تبعه اين­ها، خب اين دوتا لذا انسان با تقوی تابع قرآن است من آيه دوم و سوم مبارکه البقره را که باز تلازم و ارتباط تقوی و قرآن، قرآن می­فرمايد: «الم»[7] آيه اول، آيه دوم: «ذلِكَ الْكِتابُ»[8] اين قرآن است که چند نکته همين­جا من عرض کنم محضر عزيزان که بزرگان مفسرين می­فرمايد ذلک اشاره برای دور است، اين «ذلِكَ الْكِتابُ»[9] اشاره عظمت گسترده قرآن دارد، همان­که اميرالمؤمنين فرمودند و خوانديم قرآن دريای بی­پايان است قرآن علم فناناپذير است قرآن نور خاموش نشدنی است، يعنی مردم هرچه از قرآن بياموزيد باز جا دارد: «ذلِكَ الْكِتابُ»[10] اين قرآن نمی­توانيد به همه معارفش هم شما دستری پيدا کنيد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[11]قرآن متقين را هدايت می­کند، خب اين­جا حالا يک بحثی است خداوند با قاطعيت می­فرمايد اين کتاب هدايتگر است: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ»[12]ترديد نکنيد سخن سخن خداست، قرآن کتاب سعادت بخش بشری است اما افراد ناپاک بهره­مند نمی­شوند يک­جاهايي خداوند می­فرمايد اين­ها محروم هستند يعنی خودشان خودشان را محروم کردند، خدا ظلم نکرده، خدا هر کسی را آفريده به خوبی آفريده. در قرآن مواردی داريم که اين­ها هدايت نمی­شوند، آيه هشتاد سوره توبه: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين‏»[13]خدا می­فرمايد افراد فاسق هدايت نمی­شوند چون خودش کرده، اين آدم فسق دارد اين اهل گناه است بعد می­آيد نق می­زند می­گويد چرا خدا به دادمان نمی­رسد می­گويند خودت به داد خودت نرسيدی، تو کی برگشتی به سوی خدا که خدا دستگيری نکرد؟ تا در فسق هستی: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين‏»[14]آيه پنجاه و يک سوره مائده: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»[15]انسان­های ظالم قرآن می­فرمايد هدايت نمی­شوند تا کسی دارد ظلم می­کند تو مسير هدايت و رحمت نيست ماه رمضان است اين عنوان­ها يک وقت به ما نخورد، يک وقت روزدار نباشيم و ظالم، يک وقت روزه نرويم و حق يتيم را اداء نکرده باشيم، يک وقت روزه نرويم و حق الناس به ذمه داشته باشيم و نپردازيم: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»[16]آيه شصت و هفت سوره مائده: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين‏»[17]خدا می­فرمايد کافرين را هم ما هدايت نمی­کنيم کافر خودش فاصله گرفته آن کسی که منکر پروردگار و ارزش­های اسلامی است اين خودش رفته در آن مسير آقا خدا اگر می­شود ما را هم هدايت کند، خب تو بايد حرکت کنيد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[18]آقا پاشو بيا مسجد ثواب جماعت را برايت می­دهند، نيامده نمی­دهند:

نابرده رنج گنج ميسر نمی­شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

زمر آيه سه: «لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»[19]آدم­های دروغگو و ناسپاس اين­ها هدايت نمی­شوند اين­ها رذايل اخلاقی است که بشر خودش برای خودش ايجاد می­کند، روزی که خدا ما را آفريد هيچ کدام از اين رذيله­ها در بشر نبود، روزی که ما را در دامن پدر و مادرمان قرار دادند پاک قرار دادند اين آلودگی­های بخشش يا سوء تربيت است يا تصميم و تدبير غلط فرد است يا معاشرت و لقمه حرام و امثال ذلک، آيه بيست و هشت سوره غافر: «لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب‏»[20]خدا می­فرمايد انسان­های اسراف کننده دروغگو اين­ها هم هدايت نمی­شوند اين­ها آسيب­هاست اگر کسی اين معيارها را داشته باشد، قرآن را در ماه رمضان پانزده مرتبه هم ختم کند اثر ندارد می­گويند بابا با علت اين معضل مبارزه کن اين آفت را بردار، اينی که قرآن می­فرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»[21] آدم با تقوی اين جوری نيست، آدم با تقوی دروغگو نيست، آدم با تقوی اسرافکار نيست، آدم با تقوی ظالم نيست، آدم با تقوی فاسق نيست، قرآن تمام هستی را به دو عنوان ختم می­کند يعنی به دو بخش تقسيم می­کند تمام نظام خلقت يک بخش بخش عالم غيب است يک بخش بخش عالم شهود است، متأسفانه بخش عمده­ای از مردم به عالم شهود توجه دارند از عالم غيبت بی­توجه هستند که عمده آثار هم مال عالم غيب است آن عالم غيب يعنی آن ارتباط با پروردگار آن فضائل اخلاقی است که رشد می­دهد مرحوم حضرت امام اگر امام شد بنيانگذار نظام شد آن ارتباط عالم غيبش او را برد بالا، مرحوم امام نقل می­کنند در حالات حضرت امام اعلی­الله مقامه زمانی که امام زمان حيات آيت­الله العظمی بروجردی در مسجد سلماسی درس می­دادند شنيده بودند يکی از شاگردان ايشان غيبت يکی از علما کرده، امام فقط همين خبر را که شنيدند سه روز مريض شدند تب کردند، درس نيامدند روز چهارم هم که امام آمدند درس گفتند درس­شان شد نصيحت درس نگفتند، گفتند آقايان طلاب، از خدا بترسيد تقوی پيشه کنيد، غيبت يک عالم ريشه ارتباط شما را با خدا قطع می­کند اين امام اين­جا سرمايه کسب کرده، هر کسی که چهارتا مسأله و چهارتا قانون و چهارتا فرمول، چهار شاهی مال دنيا دارد که به جايي نمی­رسد. بعضی ما از آن عالم غيب غافل هستيم، حافظ هم زيبا می­گويند من يکی دو هفته قبل کنار قبر حافظ نويسندگان کشوری دعوت بودند آن­جا جلسه بود، به آقايون گفتم اين حافظ را که می­بينيد اين­جا خوابيده، در يک بيت حافظ رمز موفقيتش را بيان کرده، می­گويد:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يمن دعای شب و ورد سحری بود

حافظ می­گويد عالم غيب من را به اين­جا رساند و الا عالم شهود آقا اين قدر درس خوانديم خب خواندی، خيلی درس خوانده باشی آدم نباشی يا الاغ است يا سگ است؟ معذرت می­خواهم تعبير قرآن اين است قرآن می­فرمايد علمای يهود سوره جمعه: «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً»[22] آقا سوادمان بالاست انسانيتت چقدر بالاست، توی که حق را نمی­پذيری، توی که کتاب دستت است می­دانی، انبياء بشارت آمدن اين پيغمبر دادند و تبعيت نمی­کنی، شما مثل الاغی هستيد که کتاب بارتان کردند، در سوره اعراف هم بلعم باعورا را خدا تشبيه به سگ فرموده: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»[23] با يک درجه تخفيف الاغ با يک درجه تغليظ سگ، بعضی­ها مثل سگ هار هستند، سواد ياد گرفته، تخصص دارد انسانيت ندارد، حالا رو منبر من همه چيز را نمی­توانم بگويم و بنا هم نيست گفته شود، چون ضبط می­شود پخش می­شود، گاهی اوقات يکدفعه امکان دارد به بعضی­ها بر بخورد، که انسان چه چيزهايي می­شنود طرف با چه سطح بالای علمی و با چه برخورد زشت و خلاق اخلاق و انسانيت، انسان تعجب می­کند اين­ها همانی است که: «كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ»[24] خب قرآن می­فرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[25] قرآن متقين را هدايت می­کند، بله حجاج ابن يوسف سقفی هم حافظ کل قرآن بود در اسفل السافلين دوزخ است قاتل صد هزار شيعه اميرالمؤمنين شد با قرآن خواندن هم حکم اعدام می­داد اين طور نيست که هر کسی قرآن خواند محترم است: «رُبَ‏ تَالِي‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ يَلْعَنُه‏»[26] بعضی­ها قرآن می­خوانند قرآن لعنت­شان می­کند چه کسانی مشمول رحمت قرآن هستند: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»[27] تبعيت می­کنند ما به آيات قرآن عمل می­کنيم، خب حالا متقين را من يک تعريف قرآنی کنم و يک دوتا تعريف روايي.

قرآن می­فرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[28]قرآن هدايت می­کند ولی متقين را ببين تلازم بين تقوی و تلاوت: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»[29]متقين چه کسانی هستند؟ در آيه سوم از سوره دوم قرآن خداوند سه­تا ويژگی را برای متقين ياد می­کند: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[30] آدم­های با تقوی، حالا اين­هايي که من دارم عرض می­کنم خودم را خطاب قرار بدهم که به کسی جسارت نشود، من ببينم من واقعاً اين سه­تا ويژگی تا الآن روز هفتم رمضان در من هست يا نيست؟ خودم را سرگرم نکنم، با سيزده چهارده ساعت گرسنگی، خودم را بازی ندهيم با چهارتا آيه قرآن خواندن ولی از اين­ها دور بودن، قرآن سه­تا ويژگی را برای متقين در اين آيه نام می­برد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[31] اين­ها به غيب معتقد هستند به عالم غيب، ببينيد اين­که عرض کردم خداوند هستی را به دو بخش تقسيم می­کند عالم غيب و عالم شهود، متأسفانه خيلی­ها از عالم غيب، آقا حالا پول بدهيم چه کسی به دادمان می­رسد؟ روز پيری چه کسی کمک­مان می­کند؟ عزيزی آمده بود در دفتر مسجد حالا مسأله­ای پرسيد من باز نکنم مسأله را مسأله­ پيچيده بغرنجی داشت، گفتم خب اين اموالی که شما می­گوييد محل بحث و محل اشکال است اين­ها بايد رد بشود به عنوان مظالم خب من اين­ها را رد کنم به گدايي می­افتم، چه کسی به داد ما می­رسد آبرويم می­رود، بله پول به حرام درآوردم اما اگر بخواهم رد کنم، گفتم ببين تو به خدا اعتماد نداری تو اين قدری که به اين پول حرام اعتماد داری به وعده خدا اعتماد نداری، ما بعض­هايمان اين قدری که به پول داخل کارت­مان دل بستيم به وعده­های خدا دل نبستيم، داريم نمی­کنيم داريم نمی­دهيم يک واجبی هم که می­خواهيم انجام بدهيم با يک لطايف الحيلی می­خواهيم دورش بزنيم، گفتم برادر عزيز خدا در قرآن می­فرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[32] تو قدم اول را بردار ببين خدا کمکت نمی­کند تو بگو خدايا من منصرف هستم از اين اموالی که مشتبه است خدايا شما، ببين خدا پاسخگو نيست: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ‏»[33]در حقیقت رقم نمی­خورد ببينيد اين اعتقاد به عالم غيب است گاهی اوقات اين عالم غيب فراموش شده، عالم شهود است فقط پس اندازمان را می­بينيم، پول داخل کارت­مان را می­بينيم، توانايي جسمی­مان را می­بينيم، بارها من ديدم بعضی­ها از کارهای خير عقب نشينی می­کنند آقا ما حالا روز کوری، روز پيری، روز نداری، عجب عجب، تا حالا چه کسی اداره­ات کرده؟ تا حالا خودت؟ يک لحظه ولت کنند، يک سکته مغزی جسد رو زمين افتاده! همين ديروز در مجلسی بوديم گفتند آقا يک بنده خدايي، با يک موقعيت خوب سه سال است رفته در کما، نه زنده است نه مرده، توانايي داريد، حافظه داريد، زور داريد ثروت داريد، گاهی اوقات آقايون اين قدر پول ذليل می­شود يک آقايي بود گفتم حالا اين خداوند تار و تور و تير دارد، خورد در تير الهی اين­ پول­های ربوی زيادی جمع کرده بود از ربا، يک فرزند داشت فرزندش سرطان خون گرفت، همه دکترها مأيوس گفتند ديگر پول کار نمی­کند خوب نمی­شود به من گفت آقای حدائق حاضرم تمام زندگی­ام را يک­جا بدهم اين بچه خوب بشود، گفتم حالا به خود آمدی، حالا شايد شما بگوييد آقا بچه­اش چه گناهی کرده؟ ما در روايت داريم گاهی اوقات خدا حال بعضی­ها را يک­جاهايي می­گيرد که حالشان گرفته بشود، همچو می­زنند پس گردنش اگر بيدار نشد به وقتش، آن خدايي که می­داند در زندگی برايت چه محترم است؟ آن می­شود سوهان روحت، لذا امام صادق فرمود قلب حرم الله است: «الْقَلْبُ‏ حَرَمُ‏ اللَّهِ‏ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه‏»[34] در حرم خدا غير خدا را راه ندهيد، اگر در اين دلت خانه­ات آمد خانه­ات می­رود در هوی، اگر در اين دلت بچه­ات آمد گرفتار می­شوی، اگر در اين دل غير خدا آمد با همان عذاب می­شوی، اگر در اين دل خدا آمد هرچه از تو بگيرند خم به ابرو نمی­آوری، می­شود سيدالشهداء، همه چيز را می­دهد مقاوم ايستاده، قرآن می­فرمايد يکی از نشانه­های متقين که ما انسان­های با تقوی را خدا اين گونه تعريف می­کند، اعتقاد به عالم غيب است مردم بزرگتری داريم، بالاسری داريم خدايي هست، آقا اميرالمؤمنين وقت مالک اشتر را فرستادند مصر در آن حکمی که حضرت به مالک دادند در يکی از فرازها به مالک فرمودند مالک يک جايي رفتی که بالا دستت خداست، يعنی آقايون، خانم­ها هرچه هم بزرگ باشيد بگوييد ما خودمان هستيم و خودمان آقا بالاسر نداريم، آقا بالاسرتان خداست، در نظام خلقت: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»[35] دست خدا بالا دست همه است اين را يادمان نرود اين همان توجه به عالم غيب است، باور داشته باشيم که آفريدگاری است باور داشته باشيم که: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان‏»[36]باور داشته باشيم که: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه ‏وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[37] نظام اين جوری است، حالا عرض می­کنم روايتش را می­خوانم حالا عالم غيب يک بخشش اين است، ما روايت داريم، حالا چندتا روايت برايتان تقديم کنم در بحث غيب، يکی آقا امام عسکری می­فرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[38]، «قَالَ‏ يُصَدِّقُونَ»[39]علم به غيب يعنی تصديق کنيد سخنان خدا را يعنی آن چيزی که خدا در قرآن فرموده باور داشته باشيم ما قرآن را می­خوانيم نمازمان در حاشيه است، قرآن می­خوانيم خمس نمی­دهيم، قرآن می­خوانيم زکات نمی­دهيم، قرآن می­خوانيم حجاب نداريم، قرآن می­خوانيم امر به معروف و نهی از منکر فراموش شده است: «يُصَدِّقُونَ»[40] يعنی آنچه در قرآن است تو تصديق بکنی اين يک معنای غيب است، يک معنای ديگر از امام باقر بحار جلد بيست و چهار تقديم کنم، امام باقر می­فرمايد: «شيعتنا هم المتقون الذين يؤمنون بالغيب» ، شيعيان ما مصداق متقين هستند و انسان­های با تقوی کسانی هستند که به تعاليم الهی و عالم غيب و اسراری که خدا تکليف نموده و تعيين نموده باور داشته باشند ما معتقد باشيم خالق اوست، معتقد باشيم رازق اوست، يک وقت­هايي يکدفعه می­گوييم آقا من اين کار را می­کنم، من يک اينطور می­کنم، ما يک طائفه­ای را اداره می­کنيم، بابا همه کار خداست شما يک واسطه هستيد، خدا هم به پيغمبر می­فرمايد وقتی کاری می­خواهی انجام بده: «إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً»[41] نگو اين کار را من فردا می­کنم مگر بگويي اگر خدا می­خواهد: «إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»[42] ما فراموش نکنيم که يک پروردگاری داريم که مسبب امور است، مدبر امور است، موقع سال تحويل کی است؟ سال تحويل دو روز ديگر می­خوانيد: «يَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏»[43] اين همان اعتقاد به عالم غيب است: «يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ»[44] شب و روز را او رقم می­زند، دست ماست، خورشيد خودش می­چرخد، زمين خودش حرکت می­کند، حرکت وضعی و انتقالی زمين به خود است، مدير اوست: «يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»[45] حال­ها را او تغيير می­دهد: «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[46] حال ما را ای پروردگار به بهترين حالات تبديل کن، يک معنای ديگر غيب هم در جلد پنجاه و يک بحار امام صادق عليه­السلام می­فرمايد: «وَ أَمَّا الْغَيْبُ‏ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ‏»[47] غيب يعنی اعتقاد به حجت غائب داشتن و امام زمان، اللهم صل علی محمد و آل محمد، بله بله: «المتقون شيعة علی»[48] بله همين­که: «الْغَيْبُ‏ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ‏»[49]، پس تعريف غيب در اين سخنان حالا من سه­تا روايت کوتاه را عرض کردم روايات مفصلی هم هست.

يک روايت مفصلی را مرحوم مجلسی نقل می­کند که يک وقتی سلمان فارسی رفت سراغ يک جماعتی از يهودی­ها ازش دعوت کردند گفتند سلمان بيا از اسلام هرچه شنيدي برای ما بگو تا ما ببينيم اگر شد بپذيريم و تسليم بشويم می­گويند سلمان رفت منزل آن يهودی­ها، سلمان از آياتی که بر پيغمبر نازل شده بود گفت، اين­ها مسخره کردند سلمان را، گفتند سلمان تو می­گويي خدا نصرت می­کند خداياری می­کند، ما چوب ور می­داريم می­افتيم به جان شما می­زنيم ببينيم چه کسی را ياری می­کند؟ اين بی­انصاف­ها سلمان در آن خانه تنها گيرش آورد و زدند، سلمان هم ذکر می­گفت اين­ها می­زدند آقايون اثر درد را چه کسی بر می­دارد خنجر کارش برش هست يا نيست؟ سلاح خداست، اين خنجر دست ابراهيم اثر را از دست می­دهد، حنجر اسماعيل را نمی­برد اين کار خداست، شفاء کار چه کسی است؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[50] اين­ها افتادند به جان سلمان به کتک زدند هرچه زدند سلمان مقاوم ايستاده بود، ما در يک روايت از اميرالمؤمنين که اميرالمؤمنين می­فرمايد خدا به شهداء وقت شهادت حالتی می­دهد که اين جدا شدن اعضاء، قطع شدن بدن ذره­ای درد ندارد، لذت دارد که درد ندارد، حالا سردار سليمانی را قيامت خواهيد ديد، ما يک بدن قطعه قطعه می­بينيم شهيد دستغيب يک نيم تنه می­بينيم حالا بعد بپرسيد قيامت، بگوييد حضرت آيت­الله شهيد دستغيب شما وقتی بدنت متلاشی شد درد هم داشتی، خداست برای خدا حرکت کردی خدا ياری­ات می­کند، ابالفضل است دست می­زنند: «و اللّه إن قطعتم يميني‏»[51]‏ من حالا يک جمله می­خواهم بگويم که يک خرده هضمش ثقيل است ولی می­گويم و می­گذرم خيلی رويش نمی­ايستم بعضی از بزرگان معتقد هستند شيرين­ترين لحظات زندگی اولياء در سخت­ترين حالات آن­هاست اين را من شايد نفهمم ما فقط شنيده­ايم و ادب کرديم، شمشير بر فرق علی فرود می­آيد، می­فرمايد: «ُفُزْتُ‏ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَةِ»[52]ما بوديم فرياد ناله­مان بلند می­شد آقا می­فرمايد به خدای علی رستگار شدم، امکاناتی که از اوست اگر برای او هزينه می­شود می­شود ارزش، ما خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد ما می­گفتند مرحوم آيت­الله حاج آقای شيخ ابوالحسن جدما، خب ايشان خيلی بکاء هم بودند نيمه­های شب، حالاتی داشتند ابوی می­گفتند اواخر عمر يک دکتر چشم پزشکی آمد ايشان را معاينه کرد گفت آقای حاج شيخ سن­تان بالاست بدن ضعيف شده، ديگر مراعات کنيد و مراقبت کنيد ديگر خيلی گريه نکنيد ايشان شصت سال زيارت عاشورای با صد لعن و صد سلام­شان تعطيل نشد، ببينيد آقايون بیخود نيست، قيامت من نبايد انتظار داشته باشم من را در تراز ايشان جا بدهند، می­گويند ايشان شصت سال زيارت عاشورا را صد لعن و صد سلام خواند شما در عمرت چندبار خواندی؟ گفتند همن روز آخری که ديگر ايشان حالشان رفتنی بود و در حالت کما می­رفتند و بیهوش می­شدند و بهوش می­آمدند، حاج­آقا می­گفتند به من گفتند بابا من برای اين­که زيارت عاشورايم تعطيل نشده باشد شما از طرف من بخوان، می­گفتند بهوش می­آمدند شروع می­کردند زيارت خواندن يکدفعه از هوش می­رفتند، يک دکتر آمده بود تب ايشان را بگيرد تب­سنج می­گفت آقا اين لب­ها در حالت بيهوشی دارد حرکت می­کند و ذکر می­گويد اين­ها ملکه است ديگر، حاج آقا می‌گفتند ايشان در آن سال­های آخر عمر که پزشک معالج چشم پزشک گفت آقا ديگر مراعات کنيد خيلی گريه نکنيد، يک وقت بينايی­تان را از دست می­دهيد؟ گفتند آقای حاج­شيخ گفتند آقای دکتر، می­بينيد اين جوری با خدا راه آمدي ببين خدا با تو چه می­کند؟ گفت آقای دکتر من چشم را می­خواهم برای خدا، و اگر بناست اين چشم از من گرفته شود در راه کسی گرفته شود که از او به من رسيده، ما را منع از گريه کردن نکن، من دوست دارم اگر بناست از دست بدهم در راه او از دست بدهم، در راهی آنی که به من داد و به من لطف کرد، خب اين اعتقاد به عالم غيب: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[53] امام زمان هم يکی از باورهاست و اعتقادات به غيب است آدم با تقوی، ببينيد ما چقدر به امام زمان معتقد هستيم؟ ما چقدر باورهای دينی در زندگی ما شکل گرفته؟ و با معيارهای شيعه بودن چقدر نزديک هستيم؟ اين­ها می­شود: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[54] بعد قرآن می­فرمايد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[55] اين­ها نماز را هم برپا می­دارند، اقامه می­کنند نماز را هرجا در قرآن شما عزيزان مشاهده کنيد بحث اقامه نماز است نه بحث قرائت نماز، خواندن با اقامه کردن دو مقوله جداست، خدا در قرآن می­فرمايد: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[56]، «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[57]، «تقيمون الصلاة» ، در اين آيه سوم سوره مبارکه البقره هم خدا می­فرمايد نشانه انسان­های با تقوی يکی اين است که: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[58]من يک روايت را از وجود مقدس امام عسکری در: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[59] اين هم در بحار جلد پنجاه و يک، امام عسکری می­فرمايد: «يَعْنِي بِإِتْمَامِ‏ رُكُوعِهَا وَ سُجُودِهَا»[60] نمازی که اقامه می­شود اين است، رکوع را درست به جا می­آورند کامل، سجده را کامل، طرف هنوز ذکر رکوعش تمام نشده سر از رکوع برداشته، در رسيدن به سجده دارد ذکر می­گويد ذکر سجده­اش تمام نشده سر بلند کرده، اين اقامه نيست يک وقت پيغمبر در مسجد ديدند يک جوانی تندتند داشت نماز می­خواند ما کار داريم را به نماز می­گوييم به کارهايمان نمی­گوييم نماز داريم، آقا سريع نماز می­خواند می­خواهيم به کارمان برسيم خب همين جوری نماز خوانديم که به کارمان هم نرسيديم، وقت نگذاشتيم که وقت­ها بی­برکت است حضرت ديدند پيامبر ديدند اين جوان تندتند دارد نماز می­خواند فرمودند: «نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ»[61] اين جوان مثل کلاغی که نُک به زمين می­زند دارد نماز می­خواند و حضرت فرمودند اگر اين با همين وضع بميرد مسلمان نمرده است، ما امروز بعضی­ از نمازها رکوعش، سجودش، امام عسکری می­فرمايد: «وَ حِفْظِ مَوَاقِيتِهَا وَ حُدُودِهَا»[62] اقامه نماز يعنی نماز اول وقت، نه نماز هر وقت، سريال را نگاه می­کنيم برنامه­هايمان را انجام می­دهيم، مشتری را می­بينيم کارهايمان را تمام می­کنيم وقت بیکاری در يک بی­حوصلگی نماز می­خوانيم بعد هم که می­خوانيم می­گوييم نجات آمديم، مثلی که اسيرمان کرده بودند: «وَ حِفْظِ... حُدُودِهَا»[63] نماز اول وقت چقدر مردم می­خوانند شما مساجد را ببينيد شهر به اين وسعت را ببينيد حالا يک عده در منازلشان می­خوانند، يک عده در مراکزشان می­خوانند ولی عامه مردم و اکثريت تمرکز دارند رو حفظ حدود نماز و مواقيت نماز، نماز در وقت اميرالمؤمنين فرمود شيعيان ما را دو جا امتحان کنيد نماز اول وقت، مواسات مالی با مردم، امام صادق در يک روايتی فرمود سه­جا يکش نماز است، نماز اول وقت، آقا ما نماز می­خوانيم بنده خدايي آمده بود آن هفته آمد مشکلات عديده­ای داشت گفتم نماز می­خوانی؟ گفت نه، گفتم ببين ما يک بنده ضعيف خدا هستيم کار دست خداست، نمازت را بخوان، امروز آمد گفتم که خب، گفت من توصيه شما را هم گوش کردم دارم نماز می­خوانم هنوز مشکلاتم حل نشده، گفتم نماز چه جوری می­خوانی؟ گفت می­خوانم، گفتم اول وقت؟ گفت نه، گفتم باز گيری، بابا براي خودت وقت بگذار، ارزش قائل باش، سردار سليمانی که خدا اين همه عزت برايش داد ديديد صحنه­ای از فيلم او را در صحرای جنگ سوريه با داعش وقت نماز شد، اول وقت با چهار پنج نفر از رزمنده­ها ايستاد نماز خواند، ما نشستيم حاضر نيستيم گوشی تلفن را بگذاريم بگوييم الله اکبر، من فروشنده حاضر نيستم به مشتری بگويم خدا، من در جلسه حاضر نيستم بگويم نماز، مرحوم آقای رفسنجانی نقل می­کرد می­گفت سران سه قوه آمده بوديم خدمت امام داشتيم گزارش جنگ می­داديم يک دفعه ديديم امام اين پا آن پا شد يکدفعه امام بلند شدند بدون اين­که ديگر به کسی حرف بزنند رفتند طرف در اتاق از اتاق بروند بيرون، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی گفت گفتم اماما ما مطالب­مان تمام نشد کجا رفتيد؟ گفت امام فرمودند آقا وقت نماز است، اين جوری بودی خدا کمکت نکرد؟ اين جوری دل سپردی خدا عنايت نکرد، نماز ما رو مسأله نماز دقت کنيم و اهتمام بدهيم و جديت بخرج بدهيم، باز يک خاطره ديگر از مرحوم آقای هاشمی، می­گفت آبادان محاصره شده بود خوزستان داشت سقوط می­کرد همه دست و پايشان را گم کرده بودند من سريع خودم را رساندم جماران که از امام يک کسب تکليف کنيم، گفت آمدم اذان ظهر شده بود به حاج عيسی خادم امام گفتم امام کجاست؟ گفت امام وضوء گرفتند رفتند داخل اتاق برای نماز، گفت سريع رفتم داخل اتاق امام رو به قبله ايستاده بودند پشت­شان به در بود، من را نمی­ديدند گفت تا رسيدم دم در اتاق ديدم امام اقامه گفتند می­خواهند تکبيرة الاحرام بگويند آماده شدند برای الله اکبر گفتن، من برای اين­که امام تکبيرة الاحرام نگويند گفتم اماما خوزستان در آستانه سقوط است آبادان محاصره شده چه کنيم؟ گفت امام همين‌طور رویشان به قبله بود برگشتند يک نگاهی به کردند فرمودند جنگ است ديگر، الله اکبر، اين جوری آمدی پای کار؟ خدا کمکت نکرد، آقا خدا جوابمان نمی­دهد، شما جواب خدا را داديد، آقا در زندگی مانديم خب چون در بندگی ماندی، در بندگی ماندی که در زندگی ماندی، من امروز خدا را شاهد می­گيرم در عمرم تا اين لحظه يک نفر را سراغ ندارم، اُشهدالله ادعا بکند بگويد من به بندگی عمل کردم خدا به خدايي­اش عمل نکرد، من نديدم، من هرجا مشکل داريم يک جايي گره در خودمان است اين گره را بايد بازش کرد اين مشکل را بايد پيدا کرد:

چون نداری درد درمان هم مخواه، درد پيدا کن که درمانت کنند

خب امام عسکری می­فرمايد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[64] يعنی رکوع­تان، سجودتان، وقت نمازتان، حدود نماز، ما نمازی می­خواهيم بخوانيم، امام صادق فرمودند نماز می­خواهی بخوانی در مقدماتش دقت کن بابا وضوء درست بگير، يک وضويي می­گيريم که هنوز بعضی از جاها درست آب نرسيده تو برو تا من بيايم می­خواهم بگويم الله اکبر خب اين چيزی هم نمی­شود، ما حدود اين نماز را رعايت نکرديم: «صِيَانَتِهَا»[65] من يک عرضی کنم خدمت عزيزان آقايون خدا وکيلی الآن به ما بگويند آقا عصر با فلان وزير شما جلسه داری، با آقای رئيس جمهور، چه کار می­کنيد؟ با چه وضعی می­رويد؟ با چه لباسی؟ می­گويي آقا بگذار يک خرده سر و وضع را مرتب کنيم بالاخره عطری بزنيم لباس شيکی، اين جوری که زشت است ما گاهی اوقات جلو يک مسئولی که يک انسان عادی است با آن لباسی که در پيشگاه خدا ايستاديم نماز می­خوانيم خجالت می­کشيم برويم، می­گوييم آقا اين زشت است آقای استاندار است، آقای وزير است، رئيس جمهور است، خدا، حدود نماز را رعايت کرديم؟ گاهی اوقات يک مهر شکسته­ای، يک جا نماز وارفته­ای، يک لباس مندرسی، می­خواهد فيلم نماز بنده را بگيرند در خلوتم بگذارند آدم بايد خجالت بکشد با اين لباس نماز خواندی، همه چيزت از خداست با اين سجاده، اين­که قرآن می­فرمايد: خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»[66] زينت­هايتان را بياوريد يعنی بابا از آنی که خدا برايت داده استفاده کن آراسته باش، نماز سانديدن خدا از اين بنده است حدودش را حفظ کن، ما گاهی اوقات اين را رعايت نمی­کنيم لذا چون رعايت هم نمی­کنيم يقيمون نيست چون يقيمون نيست وعده­های نماز اجرايي نمی­شود و يکی دو نکته ديگر حضرت فرمود: «وَ صِيَانَتِهَا عَمَّا يُفْسِدُهَا وَ يَنْقُضُهَا»[67] نمازهايتان را نگهدارید، حفظ کنيد از آن چيزهايي که نماز را فاسد می­کند و نماز را ناقص می­کند، ببينيد فساد اين نمازتان در چه است؟ اين لباسی که من می­خواهم نماز بخوانم اين لباس پاک است، پاک ظاهری طاهر است از نظر معنوی حقی در اين لباس نيست؟ پول حق الناس درش نيست؟ مکانی که دارم نماز می­خوانم، حالی که دارم نماز می­خوانم: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[68]اين می­شود اقامه نماز، اين چند ويژگی که امام عسکری فرمودند و بعد قرآن می­فرمايد: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏»[69] از آنچه هم که برايتان داديم انفاق کنيد اين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏»[70]يک جمله من می­گويم بقيه­اش شرح دارد بماند طلب­تان برای فردا، جمله من اين است عزيزان، برادرها و خواهرها به هرچه رسيديد تا الآن، هر کسی در خودش مراجعه کند و مرور کند، تا الآن به چه رسيديد؟ خانه، زندگی، اموال، آبرو، سواد، قدرت، زيبايي همه­اش مال اوست: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[71]ما برايتان داديم، پول می­خواهی بدهی بخل نورز مال خداست برای خدا داری می­دهی: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»[72] زبان خير می­خواهی بگذاری مال خداست، اين زبان را خدا داده حرف بزن، اين آبرو را خدا داده اين قلم مال خداست، دست تو امروزه اين ميز رياست از اوست، اين خانه و باغ و باستان مال اوست خدا نمی­فرمايد از مال خودتان بدهيد، ديدت را درست کن، دقت کن درست بنگر، هر کاری داريد می­کنيد متعلق به خداست همه پای سفره او نشستيد آقا با يک نامه مشکل يکی را حل کرديم خب با: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏»[73] حل کردی، اين آبرو را خدا برايت داد، تو روزی که آمدی دنيا اميرالمؤمنين می­فرمايد نطفه بودی، روزی هم که می­روی مردار هستی، من عرضم تمام.

يکی از بزرگان عرفا می­گويد ميت، انسان­ها وقتی می­ميرند اول چيزی که از اين­ها می­گيرند عنوان­شان است ديديد جنازه را که می­آورند در قبرستان حالا آقای دکتر در تابوت است، وزير در تابوت است آيت­الله در تابوت خوابيده اول تاجر بازار جنازه­اش را دارند می­آورند، نمی­گويند آقای حاجی را آورديد آيت­الله را آورديد، آقای دکتر کجاست؟ وزير کجاست؟ مدير کل کجاست؟ می­گويند جنازه را آوردی مردم اين عناوين­تان مجازی است، اعتباری است نه حقيقی تا حالا شنيديد بگويند که حضرت آيت­الله را آوردند می­گويند تابوت کجاست؟ جسد خيلی محترمانه حرف بزنند می­­گويند جسد، يک خرده شل و ول حرف بزنند می­گويند ميت، ميت را آوردند؟ جنازه را آوردند؟ جسد را آوردند؟ اين­ها مال در دنياست آقای حاجی از تو می­گيرند، خواهرم از ما می­گيرند:

ای که دستت می­رسد کاری بکن، حالا اگر اين نگاه درست شد، اگر من گفتم مال مال خداست روزی که دارم خرج می­کنم ديگر ترس ندارم می­گويم مال اوست برای او دارم خرج می­کنم آقا يک پولی بسپارم دست شما امانت بعد آن آقا می­گويد من راضی هستم به اين­ها بدهيد شما وقتی می­دهيد هراسی نداريد می­گوييد من دارم به وظيفه عمل می­کنم به تکليف عمل می­کنم، می­شود آقای حاج­ميرزا جوادآقای ملکی که ديروز عرض کردم، پسرش در حوض آب خفه می­شود می­گويد امانت خدا بود خدا از ما گرفت، چرا؟ ما بچه­هايمان تب می­کنند خواب از سرمان می­پرد، آرامش از ما گرفته می­شود، ای ميرزا جوادآقای ملکی تو چه کسی هستی؟ جسد فرزند مرده­ات را از روی آب می­گيری می­گذاری در اتاق در را می­بندی، نمی­گذاری مهمان­هايي که در خانه­ات نشستند اين­ها متوجه بشوند، حاج ميرزا جوادآقا معتقد است: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏»[74] پسرش هم مال اوست، باورمان شد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏»[75] ياد يکی از شهدای کربلا اسبش را زدند از اسب افتاد پايين شروع کردند از دور تيرباران کردن، اين نامردمان هم نامردمی می­کردند، می­ماندند تيرباران می­کردند اين تا ديد تيربارانش می­کنند اين زره­اش را کند گفت حالا که می­خواهيد تير بزنيد به بدنم بزنيد ما داريم برای خدا هزينه می­شويم اين بدن مال اوست دارد بر می­گردد به او بگذار درست هزينه بشود، اينی که گاهی اوقات می­ترسيم از خرج کردن، می­ترسيم از حرف زدن، می­ترسيم از کار کردن، چون می­گوييم مال خودمان است آبرويمان به خطر می­افتد، پولمان کم می­شود موقعيت­مان را از دست می­دهيم بشر هر کاری می­کنی پای سفره او هستی، حالا چند نکته ديگر ذيل همين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏»[76]انشاءالله فرصت آينده، نگاه اگر شد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏»[77] می­شود امام مجتبی، سه مرتبه امام حسن مجتبی اموالش را با فقراء تنصيف کرد، شما يک ميلياردر در عالم اگر آورديد من جايزه­تان می­دهم، ميلياردر امام حسن، ثروتمند امام مجتبی، سه مرتبه هرچه داشت نصف کرد از اموال را به فقراء داد نصفی را خودش: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏»[78] امام حسن معتقد است اموال مال خداست، و عرضم هم کردم آقايون دست خالی آمديد، دست خالی هم می­رويد، تا هستيد امکانات دست­تان است برای خودتان کار کنيد؟ دلتان برای خودتان بسوزد در حالات امام حسن دارد يک وقت در کوچه­های مدينه رد می­شدند يک عده از فقراء نشسته بودند رو زمين اين­ها داشتند غذا می­خوردند به امام حسن تعارف کردند آقا شما هم بفرماييد انصافاً ما بوديم نمی­نشستيم آقا اين­ها میکروبی هستند کرونا، زشت است شأنمان رعايت نمی­شود سبط اکبر رسول­الله نشست روی زمين با اين­ها همخوراک شد.

من روايتی را خواندم حالا عزيزان مراجعه کنيد سابق پيغمبر فرمود من تا زنده هستم پنج چيز را ترک نمی­کنم تا همه ياد بگيرند، يکیش نشستن با فقراء و همخوراک شدن با آن­ها يعنی چه؟ يعنی حاج­آقا غرور نگیردت، موقعيت اجتماعی سرگرمت نکند، بگير برو، اين­جا غذايت را نخوری، برو يک­جای ديگر، رسول­الله اين جوری بود، نشستن با فقراء و غذا خوردن اين کار رسول­الله بود اين درس است برای ما يعنی مردم يک وقت نمی­دانيد آنی که شما پست نگاهش می­کنيد در خانه خدا خيلی مقام بالا دارد، امام حسن با فقراء غذا خوردند يک چند لقمه خوردند گفتند من دعوت شما را قبول کردم حالا من هم می­خواهم از شما يک دعوتی کنم شما هم دعوت من را بپذيريد، ما هم يک ضيافتخانه­ای داريم بياييم در مضيف­خانه ما من هم می­خواهم از شما پذيرايي کنم اين­ها را حضرت بلند کرد آورد در مضيف­خانه.

صلی الله عليک يا سيدی و مولای يا ابامحمد يا حسن ابن علی اين آقا با اين عظمت با اين بزرگواری، اف باد بر اين مردم، در بين ائمه دوتا امام خيلی مظلوميت خاص دارند، يکی آقا امام حسن يکی امام جواد، اين­ها در خانه هم غريب بودند، حالا نوع ائمه اين­ها در اجتماع حق­شان پاسداری نمی­شد، قدرشناسی نمی­شد اما اين دو امام در کانون خانواده هم غريب بودند ولی امام حسن يک ويژگی خاص­تری دارد که حضرت پيکرش هم هم در زمان حياتش، هم در کانون خانه­اش هم بعد از شهادت پيکر آقا تيرباران شد، آقا را وقتی که بردند برای خاکسپاری کنار قبر رسول­الله، برخورد کردند آن افرادی که دور عايشه جمع بودند، گفتند ما نمی­گذاريم حسن ابن علی اين­جا به خاک سپرده شود ابن عباس جمله­ای گفت که عايشه دستور داد به بنی مروان، و آن توهين را لعنت­الله عليهم به پيکر حضرت کردند پيکر را تيرباران کردند، بعضی­ها نوشتند هفتاد چوبه تير به تابوت حضرت اصابت کرد، آقا امام حسين فرمودند پيکر را بياوريد در بقيع، همين­جايي که الآن مشرف شديد و انشاءالله خدا توفيق تشرف را مکرراً به همه عنايت کند، حضرت سيدالشهداء قبر را آماده کردند امام حسين رفتند در قبر، وقتی صورت يوسف اهل­البيت را روی خاک گذاشتند.

دو بيت شعر تاريخ ياد کرده از امام حسين، از امام حسين اين شعر را تاريخ نقل کرده:

«أ أدهن رأسي أم تطيب مجالسي، و رأسك‏ معفور و أنت سليب»[79]

برادر: «أ أدهن رأسي»[80]‏ آيا  ديگر بعد از شما بايد محاسن خضاب کرد؟ «أ أدهن رأسي أم تطيب مجالسي»[81] ديگر بايد عطر استعمال کرد، محاسن خضاب کرد، چرا؟ چون ديدم پيکرت را تيرباران کردند، چون برادر خودم صورتت را روی خاک گذاشتم: «و رأسك‏ معفور و أنت سليب»[82]‏ اين­جا کنار پيکر اين برادر امام حسين اين جمله را فرمود، اما کربلا کنار پيکر ابالفضل فرمود: «أخى! الان‏ انكسر ظهرى[83] برادر الآن کمر حسين شکست، رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما.

الا لعنة­الله علی القوم الظالين و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج

 

[1] بقره3-2.

[2] انعام155.

[3] انعام155.

[4] انعام155.

[5] فرقان30.

[6] وقعة صفين النص ص512.

[7] بقره1.

[8] بقره2.

[9] بقره2.

[10] بقره2.

[11] بقره2.

[12] بقره2.

[13] توبه80.

[14] توبه80.

[15] مائده51.

[16] مائده51.

[17] مائده67.

[18] عنکبوت69.

[19] زمر3.

[20] غافر28.

[21] انعام155.

[22] جمعه5.

[23] اعراف176.

[24] اعراف176.

[25] بقره2.

[26] جامع الأخبار(للشعيري) ص48.

[27] انعام155.

[28] بقره2.

[29] انعام155.

[30] بقره3.

[31] بقره3.

[32] عنکبوت69.

[33] محمد7.

[34] جامع الأخبار(للشعيري) ص185.

[35] فتح10.

[36] رحمن60.

[37] زلزله-87.

[38] بقره3.

[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏65 ص273.

[40] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏65 ص273.

[41] کهف23.

[42] کهف24.

[43] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[44] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[45] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[46] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[47] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏51 ص52.

[48] كمال الدين و تمام النعمة ج‏1 ص18.

[49] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏51 ص52.

[50] اسراء82.

[51] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص192.

[52] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏42 ص239.

[53] بقره3.

[54] بقره3.

[55] بقره3.

[56] بقره277.

[57] بقره3.

[58] بقره3.

[59] بقره3.

[60] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.

[61] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏3 ص268.

[62] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.

[63] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.

[64] بقره3.

[65] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.

[66] اعراف31.

[67] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.

[68] بقره3.

[69] بقره3.

[70] بقره3.

[71] بقره3.

[72] بقره245.

[73] بقره3.

[74] بقره3-2.

[75] بقره3-2.

[76] بقره3-2.

[77] بقره3-2.

[78] بقره3-2.

[79] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص132.

[80] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص132.

[81] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص132.

[82] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص132.

[83] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص259.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه