استادحدائق روز پنجشنبه 24 اسفند ماه 1402 مصادف با سومین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

بحث مجلس محضر جمع محترم در دو روز گذشته، اشاره­ای به آيات شريفه قرآن پيرامون عوامل رحمت در زندگی بشر بود، قرآن چه کارهايي را و چه اعمالی را موجبات رحمت نام می­برد؟ ما می­خواهيم زندگی­مان آميخته با رحمت الهی باشد و اين چند صباحی که داريم می­گذرانيم يک بنده­ خدايي قبل از نماز زنگ زد گفت حاج­­آقا يک ارثيه­ای گيرم آمده پول حج هست البته نرخی که اين برای حج می­گفت من تعجب کردم، بعيد هم می­دانم که اين مبلغ باشد خيلی دست بالا گرفت، ولی پول ارثيه­اش پول حج می­شد گفت حالا اين را من دارم برای سوغاتی هم يک مقدار طلا و زيور آلاتی دارم که می­توانم بفروشم و بروم حج و حالا بعضی­ها می­گويند نرو اين پول ارثی گيرت آمده، گفتم خانم دلت برای خودت می­سوزد يا نه؟ شخصی به پيغمبر عرض کرد يا رسول­الله می­خواهم خدا رحمم کند چه کنم؟ حضرت فرمود به خودت رحم کن، ما گاهی اوقات فکر خودمان نيستيم اولاد، شوهر، همسر، برادر، خواهر، زمانی که خودت زمين نخوری، اين خودخواهی نيست اين عين دينداری است، قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»[2]مؤمنين اول خودتان را نجات بدهيد، آقا برای آينده بچه­ام هست، آينده آخرتت را داری تباه می­کنی، تو حج را بايد بروی، واجب الحج هستی، گفتم خانم دلت برای خودت می­سوزد برو، اين زيور آلات را از تو جدا می­کنند رو سنگ غسالخانه، اين­ها را از دست­تان می­گيرند، شانس بياوريد با يک دست کفنی از اين دنيا برويد، شانس بياوريد تازه من يک­جايي شاهد بودم ميتی بی­چاره دو برد آورده بود، مستحب است حالا بردهای متعدد استحباب دارد، پسر متوفی می­گفت آقا اين اسراف است يک برد بس­اش است، گفتم خجالت بکش، اين پدر بی­چاره دوتا برد آورده با آرزو تو همين را نمی­خواهی بگذاری ببرد؟

ای که دست می­رسد کاری بکن، پيش از آن کج تو نيايد هيچ کار

ای آقا ورثه اين طور می­کند ورثه يکی را ده­تا می­کند گفتيم انجام می­دهند آمد طرف پيش من گفت آقا بابايم اين وصيت­ها را کرده ولی پولش را می­خورم لگد به گورش می­زنم گفت می­خواست خودش بکند، چرا خودش نکرد ما اهل اين کارها نيستيم مردم به وظايف­مان عمل کنيم، به تکاليف­مان خب بحث ما بحث ابواب رحمت و موجبات رحمت بود، يکی از همين آياتی که قرآن اگر ما قرآن بخوانيم و عمل کنيم، همين آيه شريفه: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ»[3] به داد خودتان برسيد اول خودتان بعد خانواده­تان بعد جامعه، امروز بعضی­ها از خودشان و خانواده غافل هستند به جامعه پرداختند آقا داريم خدمت می­کنيم، داريم به جامعه خدمت می­کنيم به بهايي از دست دادن فرزندت، داريم به جامعه خدمت می­کنيم به بهايي نماز قضاء شده­ات، نماز قضاء شده، بابا تو اضافه کاری کار بکن، هزاران ساعت اضافه کاری جای دو رکعت نماز واجب تعطيل شده را نمی­گيرد به چه قيمتی؟ خدمت به چه قيمتی؟ خدا می­فرمايد اول خدمت به خودت بعد خدمت به ديگران، اول خودت را درياب، از نظر اخلاقی، معنوی، بعضی­ها ديديد خمس نمی­دهند، زکات نمی­دهند، حج نمی­روند، يک سری کارهايي که برايشان لازم است انجام نمی­دهند بهانه می­آورند آقا برای آينده، برای روز مبادا، برای ورثه، خب اين ورثه­ای که شما داری اين جوری نگاهش می­کنی، فردا هم به دادت نمی­رسد نه در دنيا، نه در دنيا، نه در آخرت، خب قرآن کتابی است که خدا می­فرمايد: «أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[4] آيه­ای که از سوره انعام بحث مجلس بود: «فَاتَّبِعُوهُ»[5] تبعيت کنيد از قرآن، اين آيه­ای که امروز تلاوت شد من دو نکته ذيل اين آيه عرض کنم و يکی دو روايت تقديم کنم حالا شايد عزيزان بگويند آقا فلانی قاری قرآن هم هست، حافظ قرآن هم هست اما يک چيز ديگر است، حالا من روايتش را می­خوانم قرآن هم آداب دارد، قرآن هم فقط اين نيست که من بگيرم و ترتيل و تجويدی بخوانم و بگذرم اين سبب نورانيت است، اين سبب رحمت است ما روايت داريم: «رُبَ‏ تَالِي‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ يَلْعَنُه‏»[6] هستند کسانی که قرآن می­خوانند قرآن لحظه به لحظه اين­ها را لعنت می­کند، می­گويند يک عارفی رفته بود تشييع جنازه­ای متوفی را گذاشتند داخل قبر داشتند پر می­کردند قبر را، يک قاری قرآنی قرآن را باز کرد شروع کرد خواندن، آن عارف گفت نخوان، که آيه به آيه می­شود عذاب برای اين زير خاک اين به اين­ها عمل نمی­کرد به اين­ها پايبند نبود، الآن می­گويند ديدی اين آيات هم بود، قرآن هم در خانه­ات بود، قرآن آيات را هم می­خواندی ولی عمل نمی­کردی، حالا می­خواهيم از زيرکار در برويم، می­گوييم آقا اين مال هزار و چهار صد سال قبل است، اين مال آن دوره است برای ما که نيست، فهم شخصی حاکم می­کنيم بر فهم علمی اولياء نسبت به قرآن در آيه دويست و چهار سوره مبارکه اعراف در اين آيه هم خدا می­فرمايد اگر می­خواهيد مشمول رحمت خدا قرار بگيريد وقتی قرآن تلاوت می­شود دو کار بکنيد، استماع کنيد، يعنی اين­که حواس­هايتان جمع باشد، ما در مجالس ختم را ببينيد قاری دارد قرآن می­خواند مردم دارند حرف می­زنند اسم­مان هم مسلمان هستيم، تازه در مجلس ختم هم هستيم، من يک جريان از زمان اميرالمؤمنين بگويم حالا روايت مفصلی است من يک قسمتی می­گويم مرحوم مجلسی در بحار نقل کرده، آقا اميرالمؤمنين داشتند نماز می­خواندند البته نماز نماز جماعت نبود، نماز فرادی حضرت داشتند می­خواندند، ابن کواء منافق مخالف حضرت اين آمد پشت سر اميرالمؤمنين يک آيه­ای را بلندبلند شروع کرد خواندند آقا داشتند سوره حمد را می­خواندند اين بلند بلند يک آيه­ای را خواند آيه هم آيه­ای انتخاب کرده بود که يعنی تلنگری به اميرالمؤمنين بزند آقا در حال نماز خواندند سکوت کردند، اصلاً يک جهت نزول اين آيه را می­گويند همين بود، حضرت سکوت کردند، ابن کواء آيه را تمام کرد، دوباره حضرت شروع کردند به خواندن سوره دوباره شروع کرد خواندن، سه مرتبه اين کواء کار را کرد، حضرت در نماز بودند سوره را تعطيل می­کردند چون به احترامی که داشت قرآن می­خواند بعد به آقا گفتند آقا چرا شما انگار سکوت کردی؟ آقا فرمودند خدا می­فرمايد: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ»[7] اين داشت قرآن می­خواند گرچه با يک قصد ديگری می­خواند با يک نيت ديگری می­خواند يک آدم منافق معاند ملحد بود اما به احترام کلام خدا، ما صدای تلاوت قرآن بلند است حالا قرآن را چه تلويزيون پخش کند، چه راديو چه شخص حاضر باشد در مجلس، ما متأسفانه بعضی از مجالس­مان ادب قرآنی نداريم بدمان هم نيايد، گاهی اوقات می­آييم می­نشينيم حرف می­زنيم خب نبايد حرف بزنی آن موقع نبايد بيايي سراغ طرف من گاهی اوقات بين همين بعد از نماز عصر می­بينيم افراد می­آيد سر سجاده بلند می­شوند می­روند بيرون می­گويم حرمت قرآن را حفظ کن، آقا بيا بيرون حرف بزن، بعضی­ها هم رعايت نمی­کنند هی آقا ما صحبت داريم، ما کار داريم، اين نکته­ای که قرآن می­فرمايد وقتی قرآن خوانده می­شود: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏»[8] استماع با سمع تفاوتش در اين است سمع يعنی يک صحبت­هايي که شما می­شنويد ولی توجه هم نداريد شما در خيابان داريد حرکت می­کنيد بعضی­ها هم حرف می­زنند صدای هم پخش می­شود ولی گوش نمی­سپاريد خريدا صدا نيستيد که چه دارند می­گويند استماع يعنی آن گوش سپردنی که داری دنبال می­کنی، آقا ببينيم چه می­گويد؟ گوش کن ببين چه می­گويد؟ اين می­شود استماع دقت می­کنيم، قرآن می­فرمايد وقتی قرآن خوانده می­شود استماع کنيد يعنی حواس­هايتان را ديگر متمرکز کنيد از پراکندگی جمع کنيد، ببينيد آيه چه می­خواند: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏»[9] و بعد در برابر اين گوش سپاری هم استماع کنيم هم ادب در استماع را، و طمأنينه در سکوت را رعايت کنيم: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[10]خدا می­فرمايد اين کار را کرديد مشمول رحمت می­شويد اين­ها موجب رحمت خدا می­شود، همين ادب نسبت به کلام خدا از عوامل رحمت الهی است حالا اين در برابر نکته اولی که من عرض کنم، خدا می­فرمايد: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ»[11] وقتی قرآن دارد تلاوت می­شود، از اين قسمت آيه استفاده می­شود قرآن را هر کسی بخواند شما به احترام قرآن سکوت کنيد ولو ابن کواء، ولو شما در نماز علی ابن ابی­طالب، حالا من روز آينده مشروح آن حديث را عرض می­کنم جلسه بعد، که ابن کواء چه می­خواند و آقا سکوت کردند و بعد حضرت چه فرمودند و حضرت استناد به همين آيه کردند هر کسی قرآن می­خواند کلام خدا را دارد می­خواند در سخنی اميرالمؤمنين می­فرمايد: «انْظُرْ إِلَى‏ مَا قَالَ‏ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ»[12]ببينيد حرف­ها چه است زده می­شود؟ گوينده را کاری نداشته باش، گوينده شايد يک آدم فاسد اما از دهان او يک حرف خوب و پسنديده آمد بيرون شما حرف خوبش را قبول کار بدش برای خودش، بر عکس گوينده يک آدم خوب اما يک حرف اشتباهی دارد می­زند شما حرف اشتباهش را نپذير، لذا اين قسمت آيه: «إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ»[13] مطلق است هر کسی قرآن می­خواند، حالا اگر يک کسی داشت قرآن می­خواند خودش هم يک کوتاهی­های دارد، شما نگو آقا چه می­خوانی؟ شما کوتاهی می­کنی، ما اصلاً اين آيات را گوش نمی­کنيم بابا قرآن دارد می­خواند عملش نقص دارد آيه که کلام خداست احترام کنيم در برابر آيات الهی که تلاوت می­شود لذا اين­جا هم قرآن می­فرمايد هر کسی که بخواند شما وظيفه­تان سکوت و گوش سپردن در برابر آيات است اين يک نکته و خود اين سکوت کردن موجب رحمت است، همين ادب، همين که بنده دارند قرآن می­خوانند دارم استماع می­کنم می­شنوم، تکرار هم نمی­کنم فقط می­شنوم، استماع است استماع يعنی گوش سپردن با توجه، همين موجب رحمتی است، رحمت الهی دارد شامل حالتان می­شود بنده در مجلس ختم نشستم قاری دارد قرآن می­خواند ربع ساعت دارم گوش می­کنم آيه به آيه، درجاتم دارد می­رود بالا، آيه به آيه که می­شنوم مشمول رحمت الهی دارم قرار می­گيرم ببينيد اسباب خير گسترده ولی مشتری کم، آقا حالا قاری نيست برايت بخواند، اين راديو قرآن را روشن کن گوش کن، سواد نداری بخوانی، استماع کن، من يک وقت در يک جلسه­ای عرض کردم يک شنبه­ای بود روز آخر اقامت ما نجف اشرف بود، حالا بنده به حسب اطلاعات قليل خودم آنچه به ذهنم می­آمد از زيارات اميرالمؤمنين خوانده بودم، آن چيزهايي که حالا می­دانستم و بايد خواند آمديم برای وداع در حرم اميرالمؤمنين گفتم آقا من هرچه بلد بودم از زيارات شما را خوانديم اگر چيزی از قلم افتاده شما راهنمايي کنيد، گفتيد جواب­تان ندادند، خواستيد بی­پاسخ مانديد، ما راه نمی­رويم و می­گوييم به مقصد نمی­رسيم نرفتيم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[14] من اين را که گفتم آمدم بيايم از کنار ضريح خارج بشوم از حرم روز وداع بود، ديدم يک آقايي آمد حدود شصت سالی داشت، مفاتيح را باز کرده بود گفت آقا می­شود اين زيارت را برای من بخوانيد، من يک نگاهی کردم ديدم زيارت اميرالمؤمنين است روز يکشنبه است، آن روز هم يکشنبه بود اين را ما فراموش کرده بود اول يک تشکر از آقا کردم گفتيم آقا ممنون هستيم، ما گفتيم اگر چيزی جا افتاده، شما جا افتاده را راهنمايي کرديد، زيارت عجيبی هم هست زيارت يکشنبه: «هذا يومک و انا ضيفک» ، يک وقت در مسجدالرسول شيراز اين زيارت را می­خوانيد يک وقت در خود حرم می­گوييد من مهمانی­ شما هستم، امروز روز تو است من هم مهمان تو، گفتم آقا بياييد برويم يک کناری برايتان بخوانم، همين­که داشتيم می­رفتيم خودش سر صحبت را باز کرد، گفت آقا من بی­سواد نيستم، من سه­تا زبان بين­المللی را بلد هستم، انگليسی، آلمانی، روسی گفت من تيکنيسين هواپيمايي هستم، اما همين­جا اشاره کرد به ضريح اميرالمؤمنين گفت همين­جا در حضور اميرالمؤمنين می­گويم قيامت جلو پدرم را می­گيرم، گفتم پدرت زنده است يا مرده؟ گفت پدرم سال­هاست فوت کرده، گفتم: «اذکروا موتيکم بالخير» ، مرده­هايتان را به خوبی ياد کنيد، چه می­گويي جلو بابايت را می­گيری، طلب مغفرت کن برای پدرت، گفت بابای من رو آموختن زبان­های بيگانه خيلی حساس بود و خيلی هم برای من کار کرد، اما دريغ از اين­که يک آيه قرآن ياد بگيرم، دريغ از اين­که من را با معارف قرآنی آشنا کند، گفت کلاس­های مختلف من را می­گذاشت اما قرآن ابداً حالا اين زيارت اميرالمؤمنين نصف صفحه است نمی­توانست بخواند بلد نبود، من زيارت را برايش خواندم گفتم يک نصيحت برايت می­کنم، بابايت نکرد، خودت بکن، گفت چه کار کنم؟ گفتم از اين قرآن قلم نوری بگير، تو که با سوادی، بی­سواد که نيستی؟ ولی بلد نيستی قرآن بخوانی، با اين قرآن­های قلم نوری خودت شروع کن، ضرر را هرجا جلوش بگيريد نفع است، خودت به داد خودت برس، من گذشته عرض کردم يکی از حقوقی که بچه­ها قيامت جلو پدرهايشان را می­گيرند حق آشنايي با قرآن است پيغمبر می­فرمايد، می­گويد بابا همه چيز، همه­جا برای ما شرائط فراهم کردی اما با قرآن ما را آشنا نکردی، گفتم آقا خودت به داد خودت برس.

خب عزيزان نکته ديگر اين سکوت کردن، انصات ساکت شدن برای گوش سپردن، قرآن می­فرمايد اين­ها موجب رحمت قرآن می­شود، حتی استماع قرآن موجب رحمت است، حالا در منزل­مان الحمدلله اين شبکه­های قرآنی، امکانات گسترده­ای که امروز مهياست برای همه انسان­ها ما از اين فرصت، بنده دارم در ماشين می­روم، آقا اين نوار قرآن را شبکه قرآن را باز کن استماع کن نمی­خواهد بخوانی فقط بشنو، لحظه به لحظه­ات عبادت است لحظه به لحظه­ات ترفيع درجه است و برکاتی که حاصل می­شود از قبل اين استماع قرآن، خب اين­جا يکی دو روايت را من تقديم کنم محضر عزيزان، يک روايت آقای زراره ابن اعين خدمت امام صادق بود از حضرت سؤال کرد که آقا اين­که خدا می­فرمايد: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا‏»[15]منظور چيست؟ اين­که خدا می­فرمايد سکوت کنيد، انصات کنيد، انصات يعنی ساکت شدن برای گوش سپردن، يعنی ما سکوت می­کنيم که بخواهيم حرف را بشنويم، می­گويد آقا صدا نده ببين چه می­گويند ساکت باش اين را می­گويند انصات از امام وقتی سؤال کرد، عن وجوب الانصات و الاستماع که مرحوم مجلسی در جلد نود و دو بحار روايت را نقل می­فرمايد، حضرت فرمودند: «إِذَا قُرِئَ‏ الْقُرْآنُ‏ عِنْدَكَ»[16]وقتی يک جايي نشستی که دارند قرآن می­خوانند: «فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْكَ الِاسْتِمَاعُ وَ الْإِنْصَاتُ»[17]واجب است که استماع کنی: «فَاسْتَمِعُوا»[18]امر است امام می­فرمايد بايد استماع کرد، بايد مجلس سراسر سکوت بشود و مستمع بشود نسبت به آن کسی که دارد آيات شريفه را تلاوت می­کند، يک روايتی را از رسول­خدا تقديم کنم، پيامبر می­فرمايد غرباء در دنيا چهار دسته هستند، آدم­های غريب، غريب­ها چه کسانی هستند؟ نعوذ بالله خدا نکند که ما موجب غربت ديگران بشويم، و موجب غربت قرآن بشويم، رسول­الله فرمود: «الغرباء في‏ الدّنيا أربعة»[19] يک: «قرآن في جوف ظالم»[20] قرآنی که در حافظه ستمگر قرار گرفته، مگر می­شود فراوان، حجاج ابن يوسف سقفی حافظ کل قرآن بود، بيست سال شد استاندار کوفه از سال هفتاد و پنج تا نود و پنج هجری، صد هزار شيعه اميرالمؤمنين را اعدام کرد، می­گويند يکی از تفريحات حجاج اين بود شيعيان اميرالمؤمنين می­آوردند، نقع پهن می­کردند يک سفره چرمی بود، شيعه را می­آوردند يکی از جنايت­های بود که حجاج وقتی خيلی ناراحت بود با اين کار شاد می­شد، بشر چقدر سقوط می­ کند؟ چقدر پست می­شود؟ می­شود بدترين جانور روی کرة زمين: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون‏»[21]همين بشر دوپايي که می­شود خليفة الله: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»[22] در صعود و کمالات می­شود خليفه، در سقوط و تنزل می­شود بدترين جانور يعنی حيوانات گزنده پيشش شرف دارد، تشبيهش کنيد به حيوانات بايد آدم شرمنده بشود قيامت که حيوانات شکايت نکنند بگويند اين ما بوديم، يکی از جنايات حجاج اين بود شيعه­ها را می­آورد يک تاوه داغ گداخته­ سرخ شده­ای را هم آماده می­کردند جلادها آماده بودند اين شيعه اميرالمؤمنين را می­آوردند سرش را می­گذاشتند روی اين نقع سفره چرمی جلاد با يک ضربت شمشير سر اين شيعه را از بدن جدا می­کرد، آن دو نفر مأمور ديگر اين تاوه گداخته آتش گرفته را بر می­داشتند سريع می­گذاشتند رو رگ­های بريده اين شيعه، يعنی می­سوزاندند رگ­ها را که خونريزی نکند، جريان خون قطع بشود اين بدن بی­سر شايد ده ثانيه، پانزده ثانيه پا می­شد می­دويد اين بهترين تفريح حجاج بود اين صحنه را که می­ديد لذت می­برد می­بينيد گاهی اوقات سر يک گوسفندی را می­برند يک دفعه برای لحظاتی دارد گوسفند دست و پا می­زند حالا جلو جريان اين خون را بگيرند، تا فرمان مرگ از مغز به قلب برسد ده ثانيه کمتر، بيشتر اين بدن فعاليت دارد، همين فعاليتی که بدن بی­سر می­کرد حجاج لذت می­برد حجاج چه کسی بود؟ حافظ کل قرآن، اين همانی است که رسول­الله می­فرمايد قرآن مظلوم در جوف ظالم، در حافظه ظالم، آقا سيدالشهداء وقتی سر مبارک حضرت بالای نيزه رفت در کربلا تکبير گفتند مردم الله اکبر، من فيلمی را از صدام ملعون ديدم خدا لعنت کند صدام را در يکی از محورهای عملياتی آمده بود می­خواست فرمان حمله بدهد گوشی بی­سيم را گرفت می­خواست فرمان صادر کند، می­گفت الله اکبر، الله اکبر: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً»[23]آيه را خواند تکبير گفت فرمان حمله داد، بله قرآن آداب دارد، قرآن بايد عمل بشود، صرف خواندن، حفظ کردن بار انسان را از زمين بلند نمی­کند رسول­الله فرمود اين يک مظلوم و غريب، قرآنی که در حافظه انسان ظالم قرار بگيرد: «و مسجد في نادي قوم لا يصلّى فيه»[24]مسجدی که در منطقه­ای باشد که در آن منطقه مردم نماز نروند بخوانند، اين هم مظلوم است اين هم غريب است، اين مسجد هم مسجد غريبی است که مردم اهتمام ندهند در دعای ابوحمزه ثمالی در يک قسمتی از دعا امام سجاد به خدا عرض می­کند: «وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ‏ يُخَلِّصُنِي‏»[25]خدايا قيامت از دست دشمنانی که خودم برای خودم درست کردم چه کسی من را نجات می­دهد؟ در روايت داريم سه­تا دشمن است خدا نکند کسی دشمن­ها را برای خودش در دنيا ايجاد کند که قيامت بارشان زمين مانده، حالا اين خصمای ظاهری برادر و خواهر و همسر و شوهر و عمو و دايي و اين­ها نيستند آن خصمای حقيقی، خصمای حقيقی در روايت داريم سه گروه هستند، يک قرآن، قرآن قيامت هم شکايت می­کند هم شفاعت می­کند، شکايت از کسانی که قرآن را متروک کردند و ترک کردند و مهجور کردند، شفاعت از کسانی که قرآن را خواندند و عمل کردند، دو مساجد، مساجد هم شفاعت می­کنند از کسانی که اهتمام دادند آمدند نماز را در مسجد قطعاً اين حضور من و شماها در مساجد اين مسجد قيامت می­بينيد اين زمين شفاعت می­کند از کسانی که درش اقامه نماز کردند، شکايت می­کند از کسانی که نيامدند خدا رحمت کند آيت­الله اديب را می­شناختيد ايشان را؟ يک صلوات بفرستيد، می­گفتند که يک آقايي بود ايشان می­گفتند در همين مسجدالرجاء می­گفتند اين پسرش آمده بود پيش ما گله داشت از اخلاق پدر، رفتار بد پدر، گفت اين بابای من هم می­خواهد بيايد پيش شما، من گفتم می­خواهم بروم مسجدالرجاء می­گفتند بابايش آمد و با تندی اصلاً اعتقادی به اين چيزها نداشت، می­گفت پسر خدا لعنت کند که آخر عمری پای من را به مسجد کشاندی چه هستند بعضی­ها؟ کجا هستند بعضی­ها؟ اين را آيت­الله اديب می­گفتند، در همين شيراز جنت­تراز در همين خيابان قصرالدشت پسر بی­چاره آمده در مسجد بابايش آمده می­گويد خدا لعنتت کند آخر عمری ما را کشاندی در مسجد، دنبال تو آمديم در مسجد، از اين تحفه­ها هم پيدا می­شود خب متأسفانه بله مساجد هم شفاعت هم شکايت و سوم عترت رسول­الله پيغمبر و عترتش قيامت امام زمان هم شفاعت می­کند هم شکايت می­کند اميرالمؤمنين هم شفاعت می­کند هم شکايت می­کند و رسول­خدا همين طور برای خودمان اين خصماء را ايجاد نکنيم، مسجدی که درش اقامه نماز نمی­شود قيامت شکايت می­کند از کسانی که می­توانستند بيايند و نماز بخوانند و نيامدند و سوم رسول­الله فرمود: «و مصحف في بيت لا يقرأ فيه»[26] قرآنی که در خانه باشد که خوانده نشود مهجور باشد، قرآن در جلد چرمی، مخملی بايگانی شده نهايت استفاده­اش همين است که متعارفاً می­بينيد در بعضی از خانه­ها حالا شما هم قشر متدينين شهر و خوبان هستيد ولی بخشی از مردم استفاده از قرآن را يا در جيب­شان می­گذارند چشم نخورند يا در ماشين می­گذارند چپ نکنند خانه نو می­خرند، می­گويند يمن دارد با قرآن افتتاح کنيم، مسافر از زير قرآن رد شود به سلامتی بر گردد، در ماشين هم يک قرآن چهار سوره­ای می­گذاريم که يکبار درش نگاه نمی­کنيم برای اين­که دزد نبرد سر سفره عقد هم قرآن می­گذاريم دروغ هم می­گوييم عروس رفته گل بيچيند دروغ بين، در محضر قرآن، چقدر خدا در قرآن می­فرمايد که دروغ نگوييد، کذاب نباشيد خدا از دروغگويان بی­زار است همان­جا، يک جايي داشتيم صيغه عقدی می­خواستيم بخوانيم، وقتی گفتند عروس خانم اجازه می­دهيد، يک پيرزنی گفت عروس رفته گل بيچيند گفتم حاج خانم، چرا دروغ می­گويي؟ خب چرا دروغ می­گويي؟ عروس که اين­جا نشسته کجا رفته گل بيچيند؟ گفتم به اين قرآن قسم داری دروغ می­گويي، عروس حاضر را تو می­گويي رفته گل بيچيند و خانم بدتر از اين حرفت آموزش دروغ به بچه­هاست اين بچه­های کوچک اطراف را می­بيني اين­ها دارند ياد می­گيرند از تو، اين­ها فردا می­گويند اين حرف را، بعد هم هيچ کجا گل به گلاب مثل سر سفره عقد تبديل نمی­شود، در دو سه دقيقه عروس رفته گلاب بياورد، اين دروغ نيست؟ مردم اميرالمؤمنين فرمود: ««لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ‏ الْإِيمَانِ‏ حَتّى‏ يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَه ‏وَ جِدَّهُ»[27] طعم ايمان را نمی­چشی مگر اين­که دروغ را کنار بگذاری چه شوخی، چه جدی؟ آقا سر کاری بود مزاح کرديم، مزاح کردی؟ لذت عبادت را از خودت گرفتی، روزه می­روی کيف نمی­کنی، آن کيف معنوی نماز شب می­خوانی لذت نمی­بری، من در همين شيراز جوانی ديدم گفت حاج­آقا بيست و سه ساعت شبانه روز را می­گذرانم به عشق آن يک ساعت نيمه شب لذت چشيده، بعضی­ها ديديد در پول خرج کردن هراس ندارند لذت چشيدند، اين­که سعدی می­گويد:

اگر لذت ترک لذت بدانی، ديگر لذت نفس لذت ندانی

آن لذت را اگر چشيدی هراس نداری، از سفره دادن، از خرج کردن، از روزه رفتن، از انفاق کردن، از تواضع خدا کند انسان بچشد، آن حلاوت عبادت و شيرينی عبادت را، خب همان­جا هم شما می­بينيد گاهی اوقات در محضر قرآن اين قرآن مهجور است در کنار همان قرآن می­بينيد ده­ها آيه قرآن دارد پايمال می­شود آيات نماز، چندتا عروسی ديديد البته ولی نادر، که عروس و داماد اول وقت اذان سر سفره عقد بلند شوند نماز اول بخوانند؟  ديديد شما ولی خيلی کم، بله بنده شاهد بودم وقت اذان مغرب اذان گفتند عروس و داماد از ماشين پياده شدند آمدند در مسجد، يک شبی ما مسجدالنبی بوديم، آمدند گفتند آقا يک دامادی آمده در مردها عروس هم با لباس عروس ولی پوشيده در خانم­هاست، من بين صلاتين بلند شدم تشکر کردم، خب کار خوب را بايد تجليل کرد: «مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[28] گفتم من تشکر می­کنم از دامادی که اين زحمت را کشيد نماز اول وقت را به خودش خدمت کرد، و عروس گفتم خانم­ها عروس را می­بينيد با لباس عروسی؟ خانم­ها گفتند بله، گفتم دختر اين جوری تربيت کنيد، حالا مسجد نمی­آيد، هرکجا هست نماز اول وقت بابا شب شروع زندگی است شب آغاز زندگی است اين­جا بايد بگويد خدايا از تو استعانت می­خواهم آقا می­بينيد کار برای خدا وقتی بکنيد اين جوری است، همان­جا در مجلس يک عده بانی شدند يک نفر از مأمومين آن زمان عمره بسته نشده بود، گفت حاج­آقا من بانی يک سفر عمره­ای عروس و داماد می­شوم يک عده هم هدايايي دادند يک کادويي خوبی اين­ها قبل از اين­که بروند در سالن يا در مجلس خودشان اين­جا گيرشان آمد:

بنازم خداوند پيروز را، پريروز و ديروز و امروز را

بعد که داماد آمد پيش من گفت حاج­آقا چه خدايي بزرگی است، گفتم چه شده؟ گفت ما سوار ماشين که شديم به خانم گفتم خانم اگر دستم باز بود دلم می­خواست اول زندگی باهم برويم يک سفره عمره زيارت بيت­الله الحرام آن­جا با خدا عهد ببنديم که در زندگی موفق باشيم گفت صدای اذان بلند شد، گفتيم اين­جا نماز بخوانيم و برويم:

چون بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

گفت اصلاً در اين حساب­ها من نبودم، گفت آمدم اين­جا يکی بانی شد يک سفر عمره زن و شوهر را و يک عده هم پاکت دادند حواله کردند قرآن را کی اهميت داديم؟ به کلام خدا کی اهتمام داديم که خدا شرمنده ما نعوذ بالله قرار گرفت، پيغمبر فرمود قرآن­هايي که در خانه­هايي است که قرائت نمی­شود خدا رحمت کند آيت­الله وارد ما من يادم هستم، گاهی اوقات قرآن­های نفيسی براي ايشان می­آوردند ياد بگيريم، قرآن مثلاً قرآن خيلی از نظر البته نفيس بودن به معنای قرآن و آيات قرآن است حالا ما جلد و کاغذ و خط و اين­ها را می­گوييم نفيس بله اين­ها يک امتيازاتی است قرآن­های گرانبهای برای حاج­آقا می­آوردند همين اخيراً شايد دو ماه قبل از فوت­شان بود، يک قرآنی آوردند ايشان اول قرآن را باز کردند، يک سوره­اش را خواندند بعد بوسيدند به من سپردند، گفتند بابا اين را بده به کسی که بخواند من در منزل قرآن دارم و همان قرآن را تلاوت می­کنم يک کسی بگيرد و استفاده کند، بدهيد به يک طلبه­ای که استفاده کند، طرف وقتی رفت ايشان به من اين را فرمودند ما گاهی اوقات قرآن­ها در قفسه­ها خاک می­خورد نه خود می­خوانيم، نه به ديگران می­دهيم که بخواند اين هم غربت قرآن است و چهارم حضرت فرمود: «و رجل صالح مع قوم سوء»[29] انسان­های پاک در بين افراد آلوده و ناپاک اين­ها هم انسان­های غريب هستند.

خب من عرضم را جمع­بندی کنم حالا روايات ديگری هم در اين قسمت ماند، در بحث توجه به قرآن و اهميت به قرآن اين روايت رسول­الله را من تمام کنم ادامه بحث بماند، قرائت هم ما در بحث قرائت قرآن استماع يک تکليف بود حالا عزيزانی هم که می­خواهند قرآن کنند در منزل قرآن بخوانيم رسول­الله می­فرمايد که: «قُرَّاءُ الْقُرْآنِ‏ ثَلَاثَةٌ»[30] قاريان قرآن سه دسته هستند، يعنی سه گروه آنهايي که قرآن می­خوانند: «رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ»[31] بعضی­ها قرآن را می­خوانند: «فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً»[32]اين خواندن را وسيله برای درآمد قرار می­دهد، نعوذ بالله: «وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ»[33] می­خواهد خودش را به مسئولين نزديک کند، آقای فلانی خوشش بيايد، آقای مسئول به به بگويد، اصلاً خواندنش برای اين­که نزد اين­ها جايگاه پيدا کند: «وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ»[34] من بخوانم صوت زيبايي که همه بگويند به به، آقا خدا را بايد متوجه کنی، اين دسته از قرائت قرآن، رسول­الله بعد اشاره می­فرمايد که اين­ها مطرود است، اگر کسی بخواند که پادشاهان، زمامداران، مسئولين را متوجه خود، يا مردم را متوجه صوت و لحن خود کند، مردم به او بگويند طيب­الله رضايت خدا در حاشيه باشد اين بد است اين يک: «وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ»[35] بعضی­ها هم قرآن می­خوانند کاری ندارند که حالا ديگران بشنوند، نشنوند در خانه خودش می­خواند قرآن را صحيح می­خواند، اما حدود قرآن را ضايع می­کند به آيات زکات عمل نمی­کند، ما چند درصد از کشاورزهايمان زکات می­دهند، به آيات نماز عمل نمی­کند، قرآن می­خواند نماز در حاشيه است به آيات حجاب عمل نمی­کند، قرآن می­خواند آيات حجاب کمرنگ در زندگی است، ما ششصد آيه قانونی داريم، می­گويد آقا من در ماه رمضان سه­تا ختم قرآن به جا آوردم، خب مؤمن تو ختم قرآن داری به جا می­آوری زکات مالت را هم می­دهی؟ خمس مالت را هم دادی؟ خب تو داری حدود قرآن را ضايع می­کنی می­خوانی ولی حدود را ضايع می­کنی؟ می­خوانی ولی در رفتارت به وظايفت پايبند نيستی؟ «وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ»[36] بعد حضرت فرمود اين دو دسته يک دسته می­خوانند جلب توجه کنند از مسئولين و مردم به سمت خودشان، يک دسته می­خوانند جلب توجه نمی­خوانند بکنند، ولی ضايع می­کنند حدود قرآن را عمل نمی­کنند، اين قسمت روايت خيلی تکان دهنده است پيغمبر فرمود: «فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ»[37] در قراء قرآن اين­ها زياد هستند، نعوذ بالله: «فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ»[38] خدا زياد نکند اين­ها را کسی که بخواهد بخواند برای خوشايند مردم بخواند، و حدود قرآن را ضايع کند: «فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ»[39] بعد گروه سوم را پيغمبر فرمود: «رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ»[40] بعضی­ها هم قرآن می­خوانند از خدا بخواهيم اين نوع قاری باشيم: «فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ»[41] داروي قرآن را بر دردهای درونی خودش می­گذارد يعنی خودش را با قرآن آرامش می­دهد، خودش را با قرآن تسکين می­دهد: «فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ»[42] سحرها را با قرآن سحرخيزی می­کند، يعنی يک بخشی از وقت شبش با قرآن مأنوس است برای خودش وقت می­گذارند: «وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ»[43] رسول­ الله فرمود تشنگی روزش را با قرآن سيراب می­کند يعنی خودش را، عطش وجودی­اش را با قرآن سير آب می­کند: «وَ قَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ»[44] قرآن را در مساجد برپا می­دارند: «وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ»[45] پيغمبر می­فرمايد اين­ها اين قدر به قرآن عمل می­کنند که زير لباس­های خود مثل اين­که قرآن را دارند حمل می­کنند يعنی عمل اين قدر در رفتار اين­ها مشاهده می­شود مثل مال در فيزيک جسم اين­ها نشستن­شان قرآنی است، حرف زدن­شان قرآنی است راه رفتن­شان قرآنی است اصلاً شما خطا نمی­بينی بخواهی ايراد بگيری، بعد حضرت فرمود: «فَبِأُولَئِكَ»[46] اين نوع قاريان قرآن: «يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ»[47] خدا به واسطه اين­ها بلاء را از سر مردم دفع می­کند الآن در همين شرائط موجود من کلی عرض کنم يک سری بلاهايي را خدا به برکت بعض خوب­ها که گوشه و کنار جامعه هستند دفع می­کند، يک سری از ابتلائات را خدا به برکت چهارتا آدم آبرو دار بر طرف می­کند: «يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ»[48] به خاطر اين­ها شر دشمنان را از سر مردم مرتفع می­کند: «يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ»[49] باران را خدا اگر نازل می­کند به برکت اين­هاست من بارها عرض کردم باران آمدن تعجب است نيامدن قاعده است با اين رفتاری که بخشی از مردم دارند طبق روايات ما باران نيامدن رو چرخه قاعده خودش است اينی که گاهی می­بيني، يک نمی می­زند بارانی می­گيرد اين هم صاحب نفسانی، آبرودارنی مؤمنينی، در گوشه و کنار و خلوت­های جامعه يک يارب می­گويند خدا آبرو داری می­کند برای اين­ها نم بارانی هم می­بارد: «يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ»[50] بعد حضرت فرمود پيامبر: «فَوَ اللَّهِ»[51] قسم جلاله خورد پيغمبر: «فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ»[52] اين نوع قاريان قرآن: «أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ»[53] از کبريت احمر کمياب­تر و نادرتر هستند يعنی اين­ها بالاخره در اقليت هم هستند اين طور نيست که زياد هم باشند انشاءالله سعی کنيم هم در استماع قرآن هم در قرائت قرآن خداوند توفيق ياری را به ما عنايت بفرمايد.

صلّ الله عليک يا اباعبدالله

خب حاج­آقای مقدم هم هستند من بحثم طول کشيد، ديگر بی­مقدمه من دو سه بيت شعر از حاج محمودآقا سيفی ياد کنيم که يادمان کنند، دو سه بيت شعر زبان حال همه عزيزان به سيدالشهداء عرض کنيم حاج­آقای مقدم هم کامل­تر به فيض برسانند:

من گدايم گداي حسينم، عاشق کربلای حسينم

بعضی­ها در اين يکی دو روز آمدند خدا حافظی کردند گفتند ايام سال جديد را می­خواهيم برويم کربلا گفتم همه را دعا کنيد، اين هم از زبان حال همه پدران مجلس:

نوجوان بودم و پير گشتم، عبد دولت سرای حسينم

جانم حسين، جانم حسين.

 

[1] اعراف204.

[2] تحريم6.

[3] تحريم6.

[4] انعام155.

[5] انعام155.

[6] جامع الأخبار(للشعيري) ص48.

[7] اعراف204.

[8] اعراف204.

[9] اعراف204.

[10] انعام155.

[11] اعراف204.

[12] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص241.

[13] اعراف204.

[14] عنکبوت69.

[15] اعراف204.

[16] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص222.

[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص222.

[18] اعراف204.

[19] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص585.

[20] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص585.

[21] انفال22.

[22] بقره30.

[23] فتح1.

[24] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص585.

[25] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص590.

[26] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص585.

[27] الكافي (ط - دارالحديث) ج‏4 ص44.

[28] اسراء105.

[29] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص585.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[33] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[34] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[35] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[38] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[41] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[42] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[43] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[44] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[45] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[46] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[47] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[48] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[49] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[50] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[51] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[52] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

[53] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص627.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه