استادحدائق روز سه شنبه 22 اسفند ماه 1402 مصادف با اولین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.

 

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

خب تبريک عرض می­کنم ورود و حلول ماه مبارک را بر مخاطبين محترم جمع حاضر خدا را سپاسگزاريم که در کارنامه زندگی ما توفيق درک يک رمضان ديگری را به همه ما مرحمت نمودند و در اين ضيافت والا و بالا حضور يافتيم و شرکت کرديم امروز صبح يک کسی در يک مجموعه­ای بوديم سؤال کرد که چرا رمضان اين قدر فضيلت و امتياز دارد، اين­ها از چه زمانی امتيازات آمده؟ گفتم از قبل از خلقت عالم و آدم، اين رحمت خداست، خداوند به دنبال بهانه است اين بشر پايش به جهنم کشيده نشود خدا می­خواهد اين بشر را بهشتی کند، راهکارهای را هم معين کردند بهانه­هايي را هم فراهم کردند، بشر استفاده کن، يکش ماه رمضان است اصلاً رمضان که رمضان گفته می­شود، از رمض رمض يعنی سوختنی که نه ازش دود بر می­خيزد، نه ازش خاکستر باقی می­ماند اين را می­گويند رمض، سوختنی که هيچی ديگر ازش نمی­ماند اين کنايه به اين است که ماه رمضان چنان گناهانتان را پاک می­کند که لکه­های سياه گناه ديگر در کارنامه­تان نمی­ماند از خاطرها حذف می­کنند حتی آن دو فرشته­ای که گناهان را ثبت می­کردند و عتيد و رقيبی که يادداشت بر می­داشتند، داريم از حافظه آن­ها: «انسية الحفظه» ، زمين هم ديگر شهادت نمی­دهد اين سوختن است زمان هم ديگر شهادت نمی­دهد، و آن فرشته­ها هم ديگر شهادت نمی­دهند اين فرصت در ماه رمضان رقم خورده و ماه بسيار با فضيلت است که در سال نظير و عديل ماه رمضان ندارد، بهانه­ای است برای برگشتن به سوی خدا، فرصتی است برای توبه، برای برگشتن به آن هويت انسانی، اين فرصت را انشاءالله استفاده کنيد و از خدا بخواهيم که حظ ما فقط گرسنگی و تشنگی نباشد، گذر عمر نباشد، من يک مسأله شرعی را هم قبل از ورود به بحث عرض کنم که نوعاً عزيزان مطلع هستيد اما از باب: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين‏»[2] يکی از شرائط عمل نيت است روزه­دار بايد نيت بر روز­ه­داری داشته باشد يعنی بنده سحر که بلند می­شوم نيتم اين باشد که می­خواهم روز اول رمضان را امتثال کنم امر الهی را از آنچه که روزه را باطل می­کند پرهيز می­کنم و امساک می­کنم اين نيت است و می­توانيم در شب اول ماه نيت کنيم برای کل ماه، پروردگار من اين يک ماه را سحرها بر می­خيزم روزها را روزه دارم و اطاعت می­کنم امر شما را در انجام واجبات و ترک محرمات و روزه­داری حالا بعضی­ها نيت ندارند اين نيت اگر نباشد عمل هم، مثل اینکه بنده بايستيم بگويم الله اکبر، اين الله اکبر چه داری می­خوانی؟ چه نمازی است؟ چند رکعت است؟ همين‌طوری می­خواند خب اين نماز نيست: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّاتِ‏»[3] ما در روزه­داری هم نيت را دقت کنيم حالا يک مسأله­ای که اين­جا در نيت هم پيش می­آيد بعضی­ها غافل هستند، گاهی اوقات می­بينی طرف نيت می­کند از نيت بر می­گردد، در روز ماه رمضان يکدفعه می­گويد می­خواهم بروم روزه­ام را بخورم ديگر من روزه نيستم و قطعاً هم اين را می­گويد می­رود برای خوردن نمی­خورد روزه­اش باطل است نيت شکسته شد می­گويند شما ديگر نيتت استمرار نداشت شرط صحت روزه استمرار نيست است باز مسأله­ای که حتی بعضی از متدينين توجه ندارند آقا بلند می­شود صبح مردشت کار دارد می­رود مرداشت قبل از ظهر بر می­گردد شيراز، شب هم می­گويد روزه هستم خب بابا نيتت شکسته شد شما با اين مسافتی که طی کردی، يکی از قواطع نيت سفر است شما بيش از بيست و چهار کيلومتر از شيراز رفتی، ديگر روزه نبودی ولو اين­که چيزی نخوردی روزه نيستی، در مراجعتت به شيراز قبل از اذان ظهر دوباره بايد نيت کنی، اين را بعضی­ها متأسفانه متوجه نيستند نيت نکنی روزه نيست، روزه ديگر آن روز ندارد، روزه نيست چون شرطش نيت است آقا می­آيد می­گويد که آقا ما مثلاً تهران هستيم من می­دانم قبل از ظهر می­رسم شيراز تهران هم حالا مفطرات نخورده افطاری خورده، قبل از ظهر چيزی نخورده، با پرواز می­آيد ساعت يازده شيراز است بابا يازده که رسيدی بايد اين­جا نيت کنی، اين­جایی که می­خواهی روزه بگیری، شما سفر نيت را شکست لذا اين را هم دقت کنيم در مسافرت­ها خود سفر قاطع نيست است يعنی نيت را بهم می­زند من اگر می­خواهم بروم يا بايد بعد از اذان ظهر بروم مسافرت که ديگر مشکلی نيست يا اگر قبل از اذان ظهر می­روم و قبل از اذان ظهر به جايي می­رسم که يا وطنم هست يا قصد ده روز اقامت دارم نيت را بايد تجديد کنم،

س: حاج­آقا نيت کردن را

ج: خطور قلبی، به زبان هم نمی­خواهد بياوری، خدايا نيت می­کنم اين را هم نمی­خواهد به زبان بياورد که وسواس پيدا کند، همين­که خطور قلبی داشته باشد توجه داشته باشد که خدايا امروز را من روزه هستم همين کفايت می­کند.

می­گويند حالا يک چيزی بگويم روز اول ماه رمضان است يک خرده بخنديم می­خواهيد بخنديد يا نه؟

مخاطبين: بله

سخنران: خيلی خوب الحمدلله دست به خنده­تان هم خوب است می­گويند مرحوم شيخ انصاری اعلی­الله مقامه فقيه عالم اسلام و آن شخصيت کم نظير می­گويند يک سحری شيخ انصاری رفت در يکی از حمام­های عمومی نجف اين را مرحوم آقای حاج سيدعلی نقی طبسی نقل می­کند خب حمام قبل از اذان صبح بود، حمام­ها هم خزانه داشت، خزينه داشت، چراغی هم که نبود تاريک بود در حمام، شيخ انصاری وقتی رفت ديد که گوشه خزانه يکی ديگر هم داخل آب است و آن دارد نيت می­کند حالا ديگر من نيتش را نمی­گويم چه می­گفت چون حالا جمع مرکب از آقايون و بانوان است بماند نيست غسل واجب می­کرد اسم خانمش را هم می­آورد، بلند نيت می­کنم که غسلی که به گردنم است از طرف فلانی واجب قربتاً الی الله می­رفت لب خزينه می­ايستاد می­پريد داخل خزينه دوباره می­گفت نشد، دوباره می­آمد لب خزينه دوباره بلند نيت می­کرد شيرجه می­زد داخل خزينه دو سه بار که اين کار را کرد، شيخ انصاری گفت آقا تو مقلِد هستی يا مقلَد؟ گفت من مقلِد هستم، حالا در تاريکی نمی­ديد شيخ انصاری را تارک بود حمام، گفت از چه کسی تقليد می­کنی؟ گفت از شيخ اعظم شيخ انصاری، شيخ مرتضی انصاری گفت غلط کرد هر کسی اين مسأله را به تو اين طوری ياد داد، گفت غلط تو کردی آقا اين آمد و مرحوم شيخ انصاری گفت غلط کرد هر کسی که به تو مسأله را اين گونه ياد داد، اين گفت غلط تو کردی، که به فقيه عالم اسلام توهين می­کنی، پريد آمد گلوی شيخ انصاری را گرفت گفت تو مهدور الدم هستی بايد خفه­ات کنم تو به فقيه اول عالم اسلام توهين کردی، يک وقت حمامی ديد صدای سر و صدا بلند است، گفت در حمام که دو نفر بيشتر نبودند يکی شيخ انصاری بود، يکی هم يک شخص ديگری بود، يک وقت اتفاقی برای شيخ انصاری نيفتد، با چراغ دستی از اين چراغ­های برساتي­های فانوسی آمد در حمام، ديد آدم نادان در تاريکی گلوی شيخ را گرفته دارد فشار می­دهد که تو مهدورالدم هستی، گفت چه می­کنی؟ شيخ مرتضی انصاری را داری خفه می­کنی، تا متوجه شد غذرخواهی کرد و دست از گلوی شيخ کشيد و گفت معذرت می­خواهم شيخ گفت من را حلال کنيد، مرحوم شيخ مرتضی انصاری گفت من می­گذرم از تو و حلالت می­کنم ولی به يک شرط، گفت آن شرط چه است؟ گفت شرطم اين است که ديگر از اين به بعد شما وقتی که حالا حمام رفتی و می­خواهی عرض شود که غسل کنی، نيت را خطور قلبی کن، يعنی به زبان آوردن ضرورتی ندارد که انسان بخواهد به زبان بياورد و بلند بگويد لذا در بحث نيات همان خطور قلبی کفايت می­کند، انسان بالاخره در ذهنش تصور کند انجام اعمالی را حالا نماز است، روزه است يا واجبات ديگر است همين کفايـت می­کند و اين نيت را داشته باشد خداوند انشاءالله که از همه ما اين اعمال را پذيرا باشد به احسن قبول، صلوات غراتری ختم نماييد.

خب ماه مبارک رمضان يکی از ويژگی­های اين ماه ماه رحمت است، ماه مغفرت است، ماه برکت است، و فضائلی که رسول­الله ذکر نمودند، بحثی که در اين ماه رمضان يک تفسير موضوعی از نگاه قرآن پيشنهاد بعضی از عزيزان بود که ما عوامل رحمت را از نگاه قرآن جسجو کنيم، ما می­خواهيم مشمول رحمت الهی بشويم، خدا هم بار عام را فراهم کرده، رمضان امکانات مشمول رحمت قرار گرفتنش مهياست ولی همه استفاده نمی­کنند و لذا پيغمبر در آن خطبه معروفی که هر سال در مدينه در جمعه آخر رمضان می­خواندند در يک قسمتی از خطبه پيغمبر فرمود: «ِفَإِنَ‏ الشَّقِيَ‏ مَنْ‏ حُرِمَ‏ غُفْرَانَ‏ اللَّهِ‏ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ»[4] شقاوتمند و بدبخت کسی است که رمضان بر او بگذرد و عوض نشود تغيير نکند مشمول رحمت و مغفرت خدا قرار نگيرد اين نهايت شقاوت است يعنی همه اسباب فراهم اين بهره نبرده، مثل کسی را جایی دعوت می­کند، ميزبان کريم، با دعوت آمده، سفره پهن همه نوع تغذيه و غذايي در سفره آماده، اين آقا گرسنه بيايد و گرسنه برود، می­گويد آقا خودت را ملامت کن، تو که با دعوت رفته بودي، صاحب مجلس کريم بود امکانات موجود بود، چرا تو گرسنه برگشتی، ماه رمضان همين است، صاحب سفره خدا، کريم علی الاطلاق خدا دعوت کرده: «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»[5] با دعوت ما را آوردند صدا زدند، اسباب و شرائط تحول و تغيير موجود انسان استفاده نکند، يک آيه­اش يک ختم قرآن است بهره نبريم، يک افطاری دادن يکدانه خرما، يک ليوان آب سپری است در برابر آتش از همين هم استفاده نکنيم، صله ارحام و توصيه­های ديگری که در اين ماه رمضان يک ويژگی خاص و مضاعفی دارد، خب ما چه کنيم مشمول رحمت الهی قرار بگيريم؟ که ماه رمضان هم زمينه­ساز همين هست من مقدمه­ای اين يک نکته­ای را عرض کنم.

رحمت خدا دو نوع است اين هم برای بعضی­ها سؤال پيش می­آيد می­خواهيم جواب بدهيم که رفع شبهه بشود، يکی رحمت عام الهی است می­گويند رحمت رحمانيت خدا، يکی رحمت خاص الهی است رحمت رحيميت خدا، خداوند دو نوع رحمت دارد، رحمانی عمومی، رحيمی خصوصی، رحيمی خصوصی رحمت خصوص برای مؤمنين است، عرض شود که رحمت عام برای عموم است اينی که بعضی­ها برايشان شبهه است آقا فلانی تارک الصلاة است يک رکعت نماز نمی­خواند يک ريال خمس نمی­دهد، وضع زندگی­اش چنين است و چنان است، خب تو خدا را نشناختی، خدا يک رحمت عام دارد که بد و خوب را رزق می­دهد، کريمان با بدان هم بد نکردند، اروپا هستی، افريقا هستی، آسيا هستی، مسلمانی، لايکی، لامذهبی، مشمول رحمت عام خدا هستی، آقا چرا در فلان کفرستان باران می­بارد خب خدا رحمان است، گاهی اوقات اين برای انبياء هم سؤال بوده، حضرت موسی به خدا عرض کردم پروردگارا چرا به فرعون اين همه فرصت دادي، چرا فرعون را جمعش نمی­کنيد سخت بگيريد بر فرعون؟ خطاب شد موسی فرعون وظيفه بندگی­اش را فراموش کرده، ما که خدای او هستيم وظيفه ربوبيت­مان را از ياد نمی­بريم، خدا زورش می­رسد بيايد سراغ­ما نادان تو خدايي داری که آن خدايي کريم علی الاطلاق با تقاضای تو مسائل را رقم نمی­زند از اين­ها در تاريخ هم زياد داريم که گاهی اوقات بعضی­ها التيماتم هم به خداوند می­دادند ولی خداوند آن صبر الهی، آن رحمت الهی اقتضاء می­کند، بله شمشر را روی سينه امام حسين از بين نمی­برد سال­ها هم فرصتش می­دهند اين رحمت عام خداست، خدا را ما بنده نشناختم در قالب بشری درک نکردم، همه گبر و مسلمان و مؤمن و خوب و صالح و درنده و خزنده مشمول اين رحمت الهی هستند، خدا فرمود موسی فرعون وظيفه را فراموش کرده ما که وظيفه را فراموش نمی­کنيم اين­ها حساب دارد باز همان رحمت الهی سبب می­شود که يک فرصت­هايي به بعضی­ها می­دهند خدا اين­ها را می­بيند باز در پيام ديگری خدا به حضرت موسی فرمود ما به فرعون اگر فرصت داريم می­دهيم به خاطر سه­تا کار خوب اوست، راه­ها را امن کرده در جاده­ها امنيت ايجاد کرده اين رحمت خداست، بنده اگر با کسی مخالف شدم، ده­ها خوبی داشته باشم ديگر نمی­بينم، همان يک بدی­اش را بزرگنمايي می­کنم، آقا خوبی داشته باشد ديگر نمی­بينم همان يک بدی­اش را بزرگنمايي می­کنم اما قانون خدا اين نيست خدا ذرة المثقال کارهای خوب و کارهای بد را می­بيند و پاداش می­دهد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه ‏وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»[6] اين­ها را خدا می­بيند فرعون ايجاد امنيت کرده، خدا زيربار منت فرعون قرار نمی­گيرد، فرعون مالياتی که از مردم می­گيرد خرج مردم می­کند خدا پاداش می­دهد پاداشش همين حکومت طولانی است، فرعون اطعام طعام می­کند خدا اطعام طعام را دوست می­دارد يکی از دعاهای همين ماه رمضان اين است که خدايا توفيق اطعام طعام را به ما بده، نانرسانی امتياز است، نان برّی بد است حالا اگر اطعام طعام فرعون کرد، خب در دنيا که بايد اجر او را بدهند، آخرت مأجور نيست چون دين ندارد، سرای آخرت پاداش در گرو ايمان­هاست سرای دنيا رحمانيت خداست، يعنی خدا پاداش هرکسی را می­دهد، هر کسی هر کار خوبی بکند ولو به خدا اعتقاد نداشته باشد در دنيا برايش می­دهند، لذا اينی­که بعضی­ها شما می­بيند حالا رفتارهای پسنديده­ای ندارند اما يک امکاناتی هم در اختيار اين­هاست اين­ها در زوايايي زندگی­شان که برويد يک وقت می­بينيد اخلاقش به پدر و مادر خوب است يک وقت می­بيني مخفيانه به فقراء هم يک کمک­های دارد آن­ها را خدا می­بيند، خدا پاداش می­دهد ذرة المثقال­ها را اما در قيامت ديگر اجری نمی­برد خب اين رحمت عام الهی است، لذا بعضی­ها اين رحمت عام را نمی­بينند انتظار دارند هرکسی با خدا مخالف است خدا همين­جا مجازاتش کند، خدا همه را خلق کرده، بر خود لازم می­داند رزق بدهد رسيدگی کند و الطافش را شامل حال آن­ها قرار بدهد اين رحمت عامل الهی است.

رحمت خاص خاص مؤمنين است بله يک سرّی رحمت­هایي است که غالب رحيم بودن الهی، تذکر هم دادند که عزيزان ما از طرف بنياد شهيد و امور ايثارگران و معاضدت قضايي ايثارگران استان انشاءالله امروز می­آيند ميز خدمتی دارند در بعد از سخنرانی به مناسبت روز شهداء که بيست و دو اسفند هست، تشريف هم آرودند آقايون بعد از جلسه انشاءالله عزيزانی که در رابطه با مسائل ايثاگران و بنياد شهيد سؤالاتی دارند مسائلی دارند محبت فرمودند، مسئولين مربوطه تشريف آوردند در مسجد، بعد هم ميز خدمت است و سؤالاتی که داريد انشاءالله در خدمت شما هستند و پاسگو خواهند بود، من تشکر می­کنم از قبول زحمت عزيزانی که کار هم بايد همين طور باشد مسئولين بايد سمت مردم بيايند و خواسته­های مردم را و مشکلات مردم را رصد کنند توفيق اين عزيزان را هم از درگاه ربوبيت خواستاريم صلوات غراتری ختم نماييد.

بله رحمت خاص خاص مؤمنين است، يک سرّی رحمت­های هم داريم در قرآن که خدا می­فرمايد اين­ها را ما به همه کس نمی­دهيم، مؤمن بايد باشی تا به اين­ها برسی، نبودی نمی­رسی اين شاکله بحث رحمت عام الهی و رحمت خاص الهی اما آيه­ای که امروز تلاوت شد که از آياتی است که خدا عوامل رحمت را نام می­برد حالا ما می­خواهيم مشمول رحمت الهی قرار بگيريم چه بايد کرد؟ ماه رمضان فرصت همين کار است و ماه­های ديگر، من در جلسه­ای عرض کردم رمضان يک جلسه­ای آموزشی يک ماهه است که بنده ياد بگيرم چگونه حرف بزنم؟ چگونه معاشرت کنم؟ به چه بنگرم؟ چه بشنوم؟ يازده ماه ديگر اين جوری عمل کنم، تا می­آيد يادم برود دوره جديد شروع می­شود رمضان جديد آغاز می­شود و تذکر داده می­شود که آقا بايد اين گونه باشيم، لذا حضرت زهرای مرضيه فرمودند: «مَا يَصْنَعُ‏ الصَّائِمُ»[7] روزه­دار با روزه رفتنش کاری نکرده، چهارده پانزده ساعت غذا نخوردن، آب ننوشيدن که هنر نيست مگر اين­که زبان او و چشم او و گوش او از حرام روزه باشد يعنی بنده تغيير را بايد اطرافيانم بفهمند من کارمندهای زير دستم خانواده­ام فرزندانم، شاگردانم، شوهر، همسر، معاشرينم، بگويند اين آدم ديگر آدم ديروزی نيست، اين ديروز يکی می­گفتی چهارتا جواب می­داد، حالا يکی می­گويي اصلاً ساکت است چه شده اين را؟ رمضان است، نشان بدهيم زبان­مان روزه است، نشان بدهيم چشم روزه­ است، چيزهايي که ديروز می­ديدم ديگر امروز نگاه نکنم، اگر نگاهم نگاه مخدوش بود امروز اصلاح بشود، نشان بدهم روزه­دار هستم ديگر گوش به هر سخنی نسپارم، اگر يک­جايي ديدم تهمتی است، غيبتی است تخريبی است بگويم آقا نگو، بيان نکن، من دلم برای خودم می­سوزد، روزه ما را داری خراب می­کنی، ما بعضی­ها باز حالا در بحث امر به معروف و نهی از منکر يک اشاره کنم، اصلاً امر به معروف و نهی از منکر اول دلسوزی برای خود من است من می­خواهم در محيطی زندگی کنم که محيط سالم باشد، وقتی محيط آلوده است من را هم آلوده می­کند، من اين­جا دارم هوا را مسموم می­کنم، هوایي که دارد طرف مسموم می­کند می­گويم آقا نکن اين کار را خب ما را هم مسموم می­کنی، من اول دلسوز خودم هستم بايد تذکر بدهم، رو خيرخواهی که برای خودم قائل هستم، بعضی­ها برای خودشان هم قائل به ارزش نيستند لذا تذکر هم نمی­دهند، جامعه گناه آن­ها را هم درگير می­کند، آن­ها را هم مبتلا می­کند، خب اين­جا قرآن می­فرمايد، آيه صد و پنجاه و پنج سوره مبارکه انعام: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[8] ماه رمضان است، ماه نزول قرآن و: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»[9]، ماهی که: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»[10] اصلاً در اين ماه اتفاق افتاد نزول قرآن، نزول دفعی قرآن در اين ماه بر پيغمبر بود، خب ماه ماه تلاوت قرآن است يک آيه­اش ثواب يک ختم قرآن دارد، بالاخره شما يک ختم قرآن بخوانيد در ماه­های ديگر برابر می­کند با يک آيه­ای که در اين ماه می­خوانيد، قرآن می­فرمايد: «وَ هذا كِتابٌ»[11] قرآن کتابی است که: «أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[12]ما نازلش کرديم و اين کتاب کتاب مبارکی است، دوتا تأکيد خداوند در اين آيه می­فرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ»[13] از قرآن تبعيت کنيد يک: «وَ اتَّقُوا»[14] تقوی پيشه کنيد دو، دوتا راهکار برای مشمول رحمت قرار گرفتن، يک تبعيت از قرآن، آقايون امروز در جامعه ما به قرآن چقدر عمل می­شود؟ در خانواده­ها به قرآن چقدر عمل می­شود؟ آيات قرآن چقدر کاربرد دارد در اقتصاد ما، سياست ما، خانواده ما، تربيت ما، يک هشدار آقا اميرالمؤمنين دادند آن روزها، ساعات آخر عمرشان مخاطب امام حسن و امام حسين و تمام شيعيان تا دامنه قيامت، يکی از هشدارهای حضرت بحث قرآن بود:

«اللَّهَ‏ اللَّهَ‏ فِي‏ الْقُرْآنِ‏»[15] خدا را خدا را نسبت به قرآن در نظر بياوريد: «لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ»[16] مراقب باشيد در عمل به قرآن بيگانگان بر شما سبقت نگيرند الآن متأسفانه شما می­بينيد بعضی از دستاوردهای قرآن و توصيه­های قرآن می­بينی گاهی اوقات بيگانه دارد عمل می­کند نتيجه می­گيرد، ما عمل نمی­کنيم، قرآن توصيه به نظم می­کند، قرآن توصيه به وفای به عهد می­کند، قرآن توصيه به احسان می­کند، به مدارا کردن می­کند، ما ششصد آيه قانونی در قرآن داريم، اميرالمؤمنين می­فرمايد مراقب باشيد بيگانگان بر شما در عمل به قرآن سبقت نگيرد، من يک وقتی در يک جلسه­ای سال­های قبل اشاره کردم، حالا هم چون بحث قرآن آمد، بی­مناسبت نيست اشاره کنم، شيراز آقای بود به نام آقای حاج­ علی­اکبر سيف پسر مرحوم حاج ملاعلی سيف، برادر آقای حاج علی­اصغر سيف ايشان از اساتيد دانشگاه شيراز بود در رشته زبان فرانسه، من در مجلس ختم ايشان اين مطلب را نقل کردم، خدا رحمت کند آقای حاج محمود آقای سيفی هم بود و ايشان تأييد کرد، آقای حاج علی­اکبر سيف چهار سال برای تکميل و تقويت زبان فرانسوی­اش رفت فرانسه ايشان نقل می­کند می­گفت من چهار سال فرانسه زندگی کردم عمدتاً هم در پاريس بودم، مرکز فرانسه، با اين­که ايشان يک بچه هيئتی بود، پدرش از پيش کسوتان هيئات مذهبی شيراز بود حاج ملاعلی سيف از شخصيت­های مذهبی و هيئتی خدا رحمت کند اين خاطره را هم مرحوم پدر بزرگ ما نقل می­کردند مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج­آقای مؤيد الاسلام مردم اين روضه‌هايي که داريد ارزان به دست­تان نرسيده، زحمتش را گذشتگان ما کشيدند ما پای سفره آماده­اش نشستيم اين را من از پدر بزرگ خودم شنيدم حاج آقای مؤيد الاسلام رحمت الله عليه، اللهم صلّ علی محمد و آل محمد، می­گفتند در خفقان دوران رضاخانی، روز تاسوعای بود که ديگر روضه­ها تعطيل شده بود، کسی جرأت نداشت روضه بگيرد ممنوع بود روضه­خوانی، گفتند حاج ملاعلی سيف من را ديد گفت حاج آقای مؤيد الاسلام نه روز از محرم گذشت ما يک يا حسينی نتوانستيم بگوييم يک سينه­ای نتوانستيم بزنيم اين شده عقده سر دل من، امشب منزل يکی از دوستانم قرار گذاشتيم يک اتاق پستوی دارد يعنی اين قدر خفقان بود که افراد می­ترسيدند در خانه خودشان هم خانواده ببينند يک وقتی ساده کنند، بگوش همسايه برسد بگوش حکومت برسد اين­ها را مجازات کنند، گفت اين يک پستوی دارد قرار گذاشتيم من، صاحب­خانه و شما برويم در آن پستو يک نيم ساعتی شما يک روضه شب عاشورايي بخوانيد ما هم يک دم آهسته­ای يا حسينی بگيريم آرام بشويم، مرحوم حاج­آقای مؤيد الاسلام گفتند رفتيم خانه او، در پستوی خانه، دور از چشم زن و بچه اين، چراغ خاموش در تاريکی، گفتند من يک روضه­ای خواندم آهسته، آن­ها هم آهسته گريه می­کردند، حاج ملاعلی سيف هم يک دمی گرفت و يا حسين آهسته بعد آمديم بيرون، يک دورانی بر مجالس روضه اين گونه گذشت، الآن ما راحت پرچم عزای امام حسين را بالا می­بريم و راحت ياحسين می­گوييم و گذشتگان ما زحمت­ها را کشيدند گفت اين حاج­ ملاعلی سيف پسرش حاج علی­اکبر استاد دانشگاه گفت چهار سال فرانسه بودم، روزهای آخری که می­خواستم از پاريس برگردم گفت فرانسوی­ها اخلاق اجتماعی­شان اخلاق خوبی بود، احترام به بزرگتر می­گذاشتند موی سفيد را ارج می­نهادند نظم را رعايت می­کردند وفای به عهد داشتند دروغ در معامله نمی­گفتند اگر جنسی را هر قيمتی خريده بود می­گفت آقا اين قدر است و اعتماد داشتند به هم، که حتی ايشان اين جريان را نقل کرد، گفت يک صبحی بود اول صبح تازه هوا روشن شده بود در يکی از خيابان­های اصلی پاريس، من می­خواستم عرض خيابان را طی کنم بروم آن طرف خيابان بلوار بود، محل عبور عابر پياده مثلاً صد متر پايين­تر بود که خط کشی کرده بودند گفت من حوصله نکردم بروم رو خط عابر پياده از همان­جا زدم وسط خيابان بروم وسط بلوار بروم آن سمت خيابان حالا بايد صد متر پايين­تر می­رفتيم از رو خط­کشی رد می­شديم گفت ماشين هم که تردد نمی­کرد، گفت يکدفعه ديدم يک بچه­ کلاس ابتدايي با کيف مدرسه دوان دوان دنبال من دويد آمد وسط بلوار يک بچه مثلاً هشت، نه ساله، گفت رسيد به من گفت به اجازه چه کسی شما وسط بلوار رد شديد؟ گفت من برگشتم گفتم مگر اجازه می­خواهد؟ برای گذشتن، گفت خط عابر پياده آن­جاست شما چرا از اين­جا رد شدی؟ گفتم مگر بايد از کسی اجازه گرفت؟ گفت بله، گفتم از چه کسی بايد اجازه می­گرفتم؟ گفت از وجدانت، از انصافت، حاج علی­اکبر می­گفت اينقدر خجالت کشيدم از حرف اين بچه، ما در آن سطح عاليه دانشگاهی اين بچه در اين سطح پايين دبستانی حرفی زد که من جواب برای گفتن نداشتم، گفت اين­ها را من ديدم در فرانسه، روزهای آخر يک کتاب فروشی بود در مرکز پاريس رفتم آن­جا به آن کتابفروش گفتم که آقا يک کتابی به من بدهيد در آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی، گفتم ببينم اين­ها چه می­خوانند که اين قدر موفق هستند، رعايت می­کنند ادب، احترام، در يک اتوبوس اگر پيرمرد سوار می­شد همه جايش می­دادند، يک خانم اگر بچه بغلش بود جا بهش می­دادند، اين­ها در دين ماست، اين­ها در آموزه­های ماست، ولی ما متأسفانه بعضاً قرآن می­فرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ»[17] قرآن فقط کتاب بوسيدن نيست، کتاب شب­های قدر رو سرگرفتن نيست کتاب عمل است، کتاب تبعيت است، کتاب به کار بستن است، گفت به آن کتابفروش گفتم يک کتابی در رابطه با آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی به ما بده، گفت اين کتابفروش رفت در اين قفسه­های کتابفروشی به گشتن، شايد يک ده دقيقه­ای تفحص می­کرد ديدم يک کتاب کشيد بيرون آورد، داد به ما، گفت از اين کتاب ديگر بهتر گيرت نمی­آيد، آقای حاج­ علی­اکبر سيف گفت کتاب را باز کردم، ديدم رو جلد کتاب نوشته کتاب آسمانی، مصحف، به زبان فرانسوی، گفت ورق زدم باز کردم ديدم قرآن ماست، از اول سوره فاتحة الکتاب به زبان فرانسوی ترجمه شده تا آخر قرآن گفت اين را ورق زدم ديدم همه قرآن است ولی ترجمه زبان فرانسوی، گفت با تعجب گفتم اين­که قرآن است و آن کتابفروش با تعجب بيشتر گفت مگر تو مسلمانی؟ گفتم بله من مسلمان هستم، گفت ما فرانسوی­ها داريم از کتاب شما استفاده می­کنيم دنبال چه می­گردی تو؟ که حاج علی­اکبر گفت يادم به اين ضرب المثل فارسی افتاد:

آب در کوزه و ما تشنه لبان می­گرديم، يار در خانه و ما گرد جهان می­گرديم

قرآن می­فرمايد اين کتاب کتاب مبارک است مبارک هم به معنای اين­که ريشه قوی دارد، يعنی قابل تحريف نيست شما يک آيه قرآن در گذر تاريخ نتوانستند تخطئه کنند و تحريف کنند، هرچه فاصله زمانی ما می­گيريم از نزول قرآن جلوه­های علمی و شگفتی­های علمی قرآن خودش را بيشتر نشان می­دهد مبارک يکی اين­که ريشه قوی دارد و رشد دائمی قرآن که هرچه از صدور قرآن بيشتر می­گذرد قدر اين کتاب برای انسان­های فهيم روشن­تر می­شود، و موارد اساسی و تغيير ناپذيری که اين­ها استوار است و متزلزل نيست اين مبارک، کتاب کتاب مبارکی است قرآن می­فرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ»[18] از اين قرآن تبعيت کنيد حالا ماه رمضان هم است ما آيات را که می­خوانيم دقت کنيم، تدبر کنيم، تعمق و عمل کنيم، راوی آمد به امام رضا گفت آقا شما چند روزی يک ختم قرآن می­خوانيد؟ آقا فرمودند سه روزی يک ختم، گفت آقا سه روزی يک ختم، امام فرمودند من قرآن را با تدبر می­خوانم، اگر با تدبر نمی­خواستم بخوانم بيش از اين می­خواندم: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[19]قرآن می­فرمايد تدبر کنيد در اين آيات شريفه قرآن: «فَاتَّبِعُوهُ»[20] ما قرآن را عمل کنيم، کاربردی کنيم در زندگی­مان امروز خيلی از دستورات قرآن رفته در حاشيه، بعد قرآن می­فرمايد: «وَ اتَّقُوا»[21] تقوی هم پيشه کنيد: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[22]اين دوتا کار را اگر کرديد به کار بستن قرآن در زندگی يعنی تبيعت از قرآن و رعايت تقوی شما را مشمول رحمت الهی قرار می­دهد، من چند نکته را ذيل اين آيه عرض کنم و يک روايت و عرايض را جمع­بندی کنم، از اين آيه استفاده می­شود که قرآن کتاب سعادت و برنامه عملی انسان­هاست اين کتابی که اگر مسلمان­ها، رسول­الله در آن آخرين لحظات عمرشان اين را من از بنی­عم ابوی ما مرحوم آيت­الله ابن يوسف حدائق شنيدم ايشان گفتند حديث ثقلين بعضی­ها می­گويند پيغمبر اين دوتا انگشت را اين جوری گرفت، ايشان فرمودند که دوتا انگشت سبابه را رسول­الله کنار هم گذاشت فرمود: «إني‏ تارك‏ فيكم‏ الثقلين‏ كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي»[23] قرآن و اهل­البيت تا مادامی که به اين دو تمسک می­کنيد گمراه نمی­شويد الآن ببينيد بعض از فرق مسلمان­ها قرآن را به ظاهر گرفتند کاری به اهل­البيت ندارند، بعضی از عرفان­های نو ظهور می­گويد ارادت به اميرالمؤمنين داريم ولی نماز نمی­خواند، برای امام حسين خوب سينه می­زند ولی واجباتش زمين مانده اين هم قبول نيست، کتاب­الله و عترت اين­ها در عرض هم اگر به کار گرفته شد قطعاً اين­ها مفيد فايده است و نجات بخش است اين يک قرآن کتاب سعادت است و سعادت بشری هم طبق اين آيه شريفه در گرو دو اصل است اگر می­خواهيد مشمول رحمت قرار بگيريد يکی اطاعت از حق، دوم اجتناب از باطل: «فَاتَّبِعُوهُ»[24] قرآن را به کار بگيريد: «وَ اتَّقُوا»[25] اجتناب از باطل داشته باشيد تقوی را رعايت کنيد و خداوند حجت را بر انسان­ها تمام کرده: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[26] اين کتاب کتاب مبارکی است و کتابی است که برای شما موجب هدايت و سعادت است و تکليف مسئولين، دستگاه­های تبليغاتی برای عموم انسان­ها همين تعريف و تبيين قرآن است، ما گاهی اوقات بچه­هايمان تربيت می­شوند ولی با قرآن آشنا نيستند سه­تا زبان بين­المللی حرف می­زند، در يکی از سفرهای عمره ديدم يک خانمی بچه چهار، پنج ساله­ای داشت اصلاً با اين محاوره انگليسی داشت يعنی فارسی هم حرف نمی­زد بهش می­گفت می­خواهد بيايد داخل مسجد انگليسی بهش می­گفت حرف اصلاً کلاً ادبيات ادبيات انگليسی بود بله خانم آمد يک مسأله­ای از ما بپرسد ديدم فارسی حرف می­زند، گفتم خانم شما خارج زندگی می­کنی؟ گفت نه ما همين شيراز هستيم، گفتم انگليسی با بچه­ات حرف می­زنی؟ گفت می­خواهی زبان انگليسی­اش قوی بشود، گفتم بچه­ات حمد و سوره بلد است بخواند؟ گفت هنوز وقت نکردم يادش بدهم، يک چيزی می­گويم پدرها فکری به حال خودتان کنيد اين روايت خطاب به پدرهاست رسول­الله فرمود: «من‏ حق‏ الولد على‏ الوالد»[27] از حقوقی که بچه­ها بر پدرها دارند، سه­تا حق را پيغمبر نام می­برد اين­ها قيامت می­گيرند جلو پدرهايشان را مطالبه می­کنند يک: «يحسن اسمه»[28] انتخاب نام نيک، می­گويند نام پدر دست تو بود، بچه­ها قيامت خواهيد ديد رو اسم­هايشان آن­جا حرف برای گفتن دارند، حالا يک کسی گفت آقا اسم چه اثری دارد؟ چه تأثيری دارد؟ گفتم من برايت می­گويم چه تأثيرهایي، شما وقتی با يک ادبيات محترمانه با تو حرف بزنند ناراحت می­شوی يا خوشحال می­شوی؟ گفت خوشحال می­شوم گفت خب اين ادبيات محترمانه چه اثری دارد؟ کلمه است حالا با شما با بی­احترامی بگويند بنشين يا با احترام بگويند بنشين حرف است چرا ناراحت می­شوی؟ گفت چرا روحيه انسان اثر می­گذارد، گفتم ذکر هم همين است اسم هم همين است خود اين اسم، خود اين عبارت، خود اين الفاظ انرژی معنوی ايجاد می­کند، الآن اساتيد در مجلس هستيد يکی از روش­های درمان بيمارها در دنيا گفتار درمانی است، من از خيلی از اطباء جراح شنيدم می­گويند ما مريضی که می­خواهيم ببريمش زير تيغ جراحی بی­هوشش کنيم اول يک رصدش می­کنيم که اين از نظر روحی خودش را نباخته باشد، مريضی که خودش را باخته باشد، اميدی به خوب شدن نداشته باشد اين زير عمل هم در نمی­آيد لذا اول بايد انرژی داد به اين بيمار، گفتار درمانی و اين عرض شود اسماء اسم نيک تأثير دارد، پيغمبر فرمود: «يحسن اسمه و يعلمه الكتابة»[29] از حقوقی که بچه­ها مطالبه می­کنند آشنا شدن با قرآن است می­گويد پدر زندگی­ام دست تو بود، تو می­توانستی ما را ببری بردی کلاس ساز و تنبور و دف ثبت نام کردي، کلاس قرآن ثبت نام نکردی، شما اين تابستان­ها می­گذرد می­بينيد چگونه می­گذرد، بعض بچه­ها کجا هستند؟ و پدرها غافل: «يحسن اسمه، و يعلمه الكتابة و يزوجه إذا بلغ»[30]از حقوقی که بچه­ها طلب می­کنند می­گويد بابا من در سن ازدواج بودم امکانات هم داشتی کمکم نکردی، يک جوانی آمد گفت به پدر ما بگوييد ازدواج ما را اقدام کند من هم فوق­لسان دارم، هم حقوق خوب دارم، به پدرش زنگ زدم گفتم آقا اين پسر شما چرا زنش نمی­دهی؟ گفت حاج­آقا دهنش بو شير می­دهد، جوان بيست و هفت ساله، گفتم دهنت بو ماس می­داد که زنت دادن، که حالا دهن اين بو شير می­دهد اين چه حرف غلط است؟ و لذا روايت داريم پدرها اگر پدری امکان تزويج جوانش برايش مهيا بود و نکرد اين جوان هرچه گناه کند پدر و مادر هم شريک هستند يعنی يک حساب باز می­کند برای آن­هايي که کوتاهی کردند، در خيابان دارد خطا می­کند اين­ها هم شرکت دارند چون اين­ها نکردند، جلو آسيب نديدن او را نگرفتند، لذا ما نسبت به تبيين قرآن رسالت داريم وظيفه داريم، به عنوان يک پدر، به عنوان يک مسئول، به عنوان يک شهروند، به عنوان يک تاجر، ماه ماه رمضان ماه نزول قرآن است من اين حديث را از رسول­خدا تقديم کنم عرايض را جمع­بندی کنم، پيامبر می­فرمايد: «مَنْ تَعَلَّمَ‏ الْقُرْآنَ‏ وَ عَلَّمَهُ‏»[31] «و عمل بما فيه» ، کسانی که قرآن را ياد بگيرند يک، و ياد بدهند دو، و به قرآن هم عمل کنند سه: «فانا له سائق الی الجنه و دليل الی الجنه» ، رسول­الله فرمود من پيغمبر می­شوم راهنمای او در قيامت برای رساندن او به بهشت و وصول او به بهشت رسول­الله تضمين فرموده شما قرآن را ياد بگيريد ياد بدهيد عمل بکنيد، بقيه کار با ما لذا از عواملی که انسان را مشمول رحمت الهی می­کند انس با قرآن و ارتباط با قرآن و عمل به قرآن: «فَاتَّبِعُوهُ»[32] که آيه صريح می­فرمايد حالا نکاتی ذيل همين تأثيراتی که از انس با قرآن و ارتباط با قرآن حاصل می­شود انشاءالله جلسات آينده در ذيل عنوان اسباب رحمت و عوامل رحمت و سعادت بشری عرض خواهيم کرد.

 خب روز اول مجلس و روز اول ماه مبارک عرض سلامی به محضر مقدسه حضرت صديقه طاهره زهرای مرضيه داشته باشيم، اشاره کردند عزيزانی که تشريف آوردند برای ميز خدمت از امور ايثارگران و آزادگان و خانواده شهداء در امور قضائی هم کارشناسانشان هستند اگر کسی خدای ناخواسته در دادگاه مسائل قضائی پرونده­ای دارد که نياز به شور و مشورت و راهنمايي گرفتن هست اين عزيزان ما زحمت کشيدند تشريف آوردند که مجدداً تشکر می­کنيم از اين ظرفيت استفاده کنيم، من يک عرض سلام مختصری به ساحت مقدسه حضرت زهرای مرضيه داشته باشيم، روز شروع مجلس به ساحت مقدسه اين بانوی بزرگ نظام خلقت به وصيت حضرت زهراء اميرالمؤمنين عمل کرد، زهراء را شبانه غسل داد، کفن نمود، قبر را آماده کرد و در قبر گذاشت:

شهر پيغمبر محيط غم شده، زانوی سردار خيبر خم شده

زانويش لرزيد اما پا فشرد، دست­ها را جانب تابوت برد

ناگهان از آن مزار بی­نشان آشکارا شد، دو دستی باغبان،

باغبانم هست و بود را بده، يا علی ياس کبودم را بده

آقا می­فرمايد تنها زهراء را وارد در قبر کردم، يک وقت دو دست همانند دستان پيغمبر نمايان شد، محرم فاطمه به کمک علی آمد، يا رسول­الله آقا اميرالمؤمنين عرض کرد يا رسول­­الله سلام من و سلام دخترت فاطمه بر شما باد، زهرای که زود به شما پيوست، زهراء می­آيد و به شما خواهد گفت بر ما چه گذشت، اين­جا آقا يک مکث کوتاهی کرد شايد مولا به اين فکر رفت زهرای که دردهای خود را از علی پنهان می­کرد به پيغمبر هم نخواهد گفت يک وقت آقا عرض کرد: «فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ‏»[33] يا رسول­الله شما حال فاطمه را بپرسيد:

شاخه ياس­ات اگر بشکسته بود، دست­های باغبانت بسته بود

صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمه الزهراء، اللهم صل علی فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.

پروردگارا به عظمت حضرت زهرای مرضيه توفيق بهره­برداری از اين ماه با فضيلت و باقی مانده عمرمان را به همه ما عنايت بفرما.

 

[1] انعام155.

[2] ذاريات55.

[3] مصباح الشريعة ص53.

[4] الأمالي( للصدوق) النص ص93.

[5] الأمالي( للصدوق) النص ص93.

[6] زلزله7-8.

[7] دعائم الإسلام ج‏1 ص268.

[8] انعام155.

[9] قدر3.

[10] قدر4.

[11] انعام155.

[12] انعام155.

[13] انعام155.

[14] انعام155.

[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.

[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.

[17] انعام155.

[18] انعام155.

[19] نساء82.

[20] انعام155.

[21] انعام155.

[22] انعام155.

[23] وسائل الشيعة المقدمة ص76.

[24] انعام155.

[25] انعام155.

[26] انعام155.

[27] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏1ص384.

[28] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏1ص384.

[29] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏1ص384.

[30] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏1ص384.

[31] وسائل الشيعة ج‏6 ص167.

[32] انعام155.

[33] زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى ص671.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه