استاد حدائق روز چهارشنبه 16 اسفندماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان شرحی بر فرازی از مناجات شعبانیه پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الامام زين العابدين و سيدالساجدين فی صلوات الشعبانية: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيِنِي تَحْتَ ظِلِّكَ»[1].
در آخرين شب پنج شنبه ماه شعبان المعظم هستيد قبل از ورود به بحث من دو نکته را محضر عزيزان عرض کرده باشد نکته اول انشاءالله برنامه ماه مبارک ظهرها بعد از اقامه نماز انشاءالله مثل سنوات گذشته برنامه سخنرانی در مسجد برگزار میشود همان سالهای قبل اين نکته اول، نکته دوم خدا رحمت کند مرحوم حاج ابراهيم يقطين از سنتهای که خيلی ايشان مقيد بود بحث جلسات چهارده معصومی بود که ايشان در چهارده روز پايانی ماه اسفند چهارده روز هر روز به نام يک معصوم ايشان مجلس میگرفت، آن سالهای آخر هم ايشان در همين مسجدالرسول صبحها برنامه بود تا قبل از کرونا، کرونا که ديگر آمد مجالس تحتالشعاع کرونا قرار گرفت، برنامه مجلس مجازی شد، الآن هم همان برنامه، جناب آقای حاج منصور آقاي يقطين دنبال میکنند و هر روز صبح از شانزدهم اسفند که به نام رسولخداست و روز هفدهم اميرالمؤمنين، هجدهم حضرت زهراء در حد چند دقيقهای، ما در روايت داريم: «ما لا يدرك كلّه فلا يترك كلّه»[2] کاری همهاش از تو نمیآيد همهاش را هم از دست نده، توانايي انجامش را نداري همه را همه را هم از دست نده، آقا حوصله ذکر ندارم صد مرتبه استغفار کردن سختات است ده بار بگو، يکبار بگو، حداقل بگو، ترک نکن، اين کار الحمدلله در اين ايام کرونا هم ادامه داشت و امسال هم برنامه هر روز به نام يکی از معصومين تا بيست و نه اسفند که به نام امام عصر است حالا حاجآقای لطفی کيا هم هستند راهنمايي میکنند، خود حاجآقای يقطين هم تشريف دارند اين برنامه را در کدام کانالها به چه کيفيتی دنبال کنند هر روز صبح برنامه آن روز تقديم عزيزانی که تعقيب میکنند و دنبال میکنند ارائه خواهد شد، انشاءالله که شرائط مساعد بشود و دوباره با همان ترتيب حقيقی، چون تبليغ چهره به چهره خيلی متفاوت است با تبليغ مجازی، اينکه رسولالله چهره به چهره کوچه به کوچه به دنبال مردم بود يک وقت شما تلفنی با کسی داری حرف میزنی يک وقت حضوری داری باش حرف میزنی اين خيلی مؤثر است اين حضور شرکت، فضای مجلس آثار برکاتی دارد انشاءالله که شرائط مساعد بشود که همان سبک و سلوک گذشته در سالهای آينده جريان داشته باشد ما بعضی از عزيزان در همين ماه شعبان میگفتند اين صلوات شعبانيه را يک مروی کنيد توفيق نشد، من قسمتی از فراز فرمايش امام سجاد امشب يک مروری کنم با نکات ذيل اين کلام امام سجاد، در يک قسمت از اين صلوات شعبانيه امام چند چيز را از خدا طلب میکند در اين قسمتی که امشب عرض کردم.
اول زنده شدن قلب، خدا نکند قلب کسی بميرد بعضیها قلبهايشان مرده، قلب مرده به اين نيست که سه رگ گرفته باشد، قلب مرده به اين نيست که بگويند بالون بايد بزنی، قلب مرده آن است که قرآن میفرمايد: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[3] قلب دارد، تفقه، تفکر، تدبر ندارد میبيند جنازه را بيدار نمیشود، میبيند فراز و فرود دنيا را عبرت نمیگيرد اين قلب مرده است امام سجاد به خدا عرض میکند خدايا قلب ما را زنده نگه دار قلب نميرد، بعضیها چکاب قلب میکنند میگويند آقا قلبت مثل ساعت کار میکند اما اين قلب مرده است انصاف درش نيست مواسات درش نيست، مشکلات را میبيند میگويد مشکلات خودتان است به ما چه؟ مردم گرسنه هستند که هستند، گرفتارند که گرفتارند به من مربوط نيست اين را متأسفانه بعضیها ولی بعضیها احساس تکليف میکنند احساس تعهد میکنند آقا اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه در اوصاف انسانهای با تقوی به همام صد و ده ويژگی را نام بردند من يکش را بگويم از خدا بخواهيد اين گونه باشيم حضرت فرمود انسانهای با تقوی: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ»[4] قلبهايشان اندوهگين است حالا اين سؤال است آدم با تقوی چرا قلبش اندوهگين باشد؟ شما که نماز قضا نداری، شما که واجب ترک شده نداريد، شما که ظلم نکرديد چرا شما اندوهگين باشيد، اندوه مال آنی است که خطا کرده، مال آنی است که ظلم کرده توی انسان با تقوی چرا قلبت اندوهگين باشد اين کلام اميرالمؤمنين ناظر به چه مطلبی است آقا چه میخواهد بفرمايد؟ اينجا بزرگان چند وجه برای اين جمله اميرالمؤمنين نام میبرند آدم با تقوی يک قلبش اندوهگين است چرا؟ چون در پيشگاه خدا هرچه خوب بوده بازهم احساس کوتاهی و سستی میکند، ما خاک پای پيغمبر نمیشويم پيامبر در مناجاتهای رسولالله ببينيد: «الهى ما عبدناك حقّ عبادتك»[5] خدايا نپرستيديم تو را آنگونه که بايد میپرستيديم و نشناختيم تو را آنگونه که میشناختيم: «و ما عرفناك حقّ معرفتك»[6] حالا آنی که دو رکعت نماز میخواند باد میاندازد در قبقبش خدايا قدر ما را هم بدان، ما نبوديم چه میکردی؟ ما نياييم مسجد چه کسی میآيد مسجد؟ ما اين کار را نمیکرديم چه کسی میکرد؟ نبوديم فقراء سر بیشام زمين میگذاشتند، متقی هرچه خوبتری و هرچه کوشاتری در پيشگاه خدا بايد احساس قصور و احساس کوتاهی بکنی خدايا ما نتوانستيم حق را اداء کنيم، همان که سعدی عليه الرحمه میگويد:
بنده همان به که ز تقصير خويش، عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداونديش کس نتواند که به جا آورد
اين يک جهت اندوهگين بودن قلوب متقين، يک جهت ديگر اندوهگين بودن بزرگان میگويند انسانهای با تقوی مخالفت مردم را با خدا اينها را اندوهگين میکند، میبيند اين خانم سر برهنه آمده در خيابان، حاجآقا اگر خوشت آمد يک استغفار جدی بکن و در تقوايت هم يک تجديد نظر کن اما اگر ديدی و ذوب شدی، گناه ديدی و از درون بهم ريختی، نافرمانی خدا را ديدی و متأثر شدی، يک الحمدلله بگو بگو خدايا اين حال را برايم بگذار وای به حال کسی که نافرمانی خدا ببيند و خوشحال بشود بشنود يکجاي ظلم شده بخندد، امروز اگر کسی از ظلم خوشحال بشود غزه دارند میکشند کسی بگويد آقا حقشان است ولش کن، به ما چه؟ سيستان بلوجستان سيل آمده میگويد بگذار ببرد اين در انسانيتش بايد شک کند، به آقا اميرالمؤمنين گفتند آقا سربازهای معاويه در اردوگاه انبار خلخالی از پای يک زن يهودی در آوردند سربازهای دشمن از پای يک زن يهودی آنهم عملکرد بيگانه ظلمی که دشمن کرد، آقا فرمودند اگر يک انسان آزاد مردی اين خبر را بشنود و جان بسپارد از نظر من شايسته تقدير است متقی اين است متقی بیدرد نيست، متقی دردمند میشود وقتی میبيند با خدا بيگانگی میشود من يک وقت در يکی از جلسات عرض کردم، خدا رحمت کند آيتالله العظمی اراکی را سال شصت و چهار يعني تقريباً حدود سی و هشت سال قبل مجله حوزه يک مصاحبهای کرده بود با آيتالله العظمی اراکی آن موقع ايشان مرجع نبود، امام زنده بودند آيتالله العظمی اراکی گفت ايشان به عنوان يکی فضلاء حوزه مطرح بود ايشان شرح دوران طلبگیاش را در مصاحبه گفته بودند سؤال کرده بودند، بيست و دو صفحه مصاحبه بود، ايشان شاگرد آقای حاج شيخ عبدالکريم حائری، شاگرد ميرزا جوادآقای ملکی تبريزی، شاگرد مرحوم آيتالله شاهآبادی بزرگ بزرگانی را ايشان درک کرده بود، در حالات آقای حاج شيخ عبدالکريم حائری استاد امام بنيانگذار حوزه قم ايشان سهتا داستان نقل کرده بود، من يکش را برايتان بگويم، گفته بود استاد ما ايشان فرموده بود استاد ما آيتالله العظمی حائری يزدی هم تولدش عجيب بود، حالا در تولد هم من در بحث میگويم داستانش را، هم ادامه زندگیاش عجيب بود هم مرگ حاج شيخ عبدالکريم عجيب بود، آن مرگ را من بگويم ببينيد تقوی يعنی همين، ايشان فرمده آيتالله العظمی حاج شيخ عبدالکريم هيچ کسالتی نداشت، انسان سالم توانمند مرجع برومند کشف حجاب رضاخانی آمد در کار، عمداً رضاخان خانمش و دخترهايش را سر برهنه فرستاد گفت برويد زيارت حضرت فاطمه معصومه که آيتالله بافقی که من رفتم بافق در استان يزد يک مجلس بزرگداشت ايشان را دو سال قبل رفتيم بافق کنار آن مصلای که بود و يادی از ايشان خود آيتالله بافقی مسجد بالاسر حضرت معصومه دفن است که آيتالله بافقی گفت اينها را راه ندهيد در حرم با سر برهنه زن شاه هست که هست، حرمت حرم را نبايد بشکنند، گفت ببريد اينها را در دارالشفاء تا صاحبش بيايد اجازه ورود به دختران شاه و زن شاه داده نشد، رضاخان با يک فوج از سرباز آمد قم آيتالله بافقی را وسط صحن حضرت معصومه فلک کرد خود رضاخان، آقايون اين اسلامی که من و شما به سلامت مینشينيم پای منبر نماز میخوانيم با افتخار مالياتش را آنها پس دادند اين روضهها، اين حجابها، اين عبادتها، آنها رنجش را بردند که میگويند رضاخان فلک میکرد و اين مجتهد زير ضربات اين چوب رضاخان هی میگفت يا صاحب الزمان اغثنی، يا صاحب الزمان اغثنی بعد ايشان را هم تبعيد کردن از قم، تا رضاخان هم زنده بود ايشان ديگر قم نيامد خب اين جريانات اتفاق افتاد کشف حجاب آمد روی کار آيتالله حائری يزدی روز میآمد درس، نماز، حرم منزل میرفت، در اين رفت و آمدها آيتالله اراکی فرموده بودند که بعض اوقات زنهای بیحجاب میآمدند رد میشد حاج شيخ هم اينها را میديد حکومت قلدور رضاخانی پشت قضيه بود اين بيان آيتالله اراکی است فرمودند استاد ما حاج شيخ عبدالکريم روز به روز ذوب شد، تا دق کرد و مرد، و فرموده بودند به عقيده شاگردان حاج شيخ علت اصلی مرگ حاج شيخ عبدالکريم کشف حجاب بود اين را میگويند آدم با تقوی، حالا آقا بزرگتر خانواده است به نوهاش تذکر نمیدهد ولش کن، خودشان میدانند بنده در جمع دوستان حرف میپذيرند ولی حرف نمیزنم سکوت میکنم بعد قيامت انتظار نداشته باشيم خدا کاری که با حاج شيخ عبدالکريم میکند با ما بکند، میگويند اين آقا از شدت ناراحتی از بين رفت، تلاش خودش را گرچه خود حاج شيخ هم برخورد کرد و مبارزاتی داشت ايشان، خب ببينيد عزيزان يکی از مواردی که اينکه امام سجاد به خدا عرض میکند: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ»[7] اين قلب اگر احياء شد يک جاهايي اندوهگين میشود، يک جهت ديگر اندوهگينی قلب، پس يکی در پيشگاه خدا و قلت عبادت، شما هرچه آدم خوب هم باشيد گفتم سعدی زيبا گفته در ديباچه گلستان، سعدی گفته همه نعمتهای خدا را فاکتور بگير، فقط نفس کشيدنت را شکر کن، کبد، کليه، قلب، مغز، همه را بگذار کنار:
هر نفسی که فرو میرود ممد حيات است و چون بر میآيد مفرح ذات
پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب
از دست و زبان که برآيد، که از عهده شکرش به درآيد
تسبيح بگير دستت نفس کسيدنت را شکر کن، بقيه نعمتها بگذار کنار، خانه، زندگی، اولاد، همسر، شوهر، آبرو، ثروت، سلامتی، در جامعه اسلامی زيستن که امام حسين روز عرفه شکر میکند اين نعمت را همه به کنار فقط نفس کشيدن عقب هستيم يک جهت شکرگزاری سبب حزن میشود چون نمیتوانيم شکرگزاری کنيم نعمتهای الهی را.
دوم بيگانگی با خدا انسانهای با تقوی را اندوهگين میکند، ببينيد شما يک کسی را خيلی دوست میداريد واقعاً، جلو شما پشت سر او توهين به او بشود بايد بهم بريزيد دروغ میگويد کسی که بگويد امام زمان را دوست میدارد جلوش به حضرت جوک تعريف کنند خنده تحويل بدهد اين دروغ میگويد در ارادتش به امام زمان، تو امام زمان را دوست میداری، تو سيدالشهداء را دوست میداری که اين حرف را دارند میزنند خنده تحويل میدهی میگويي اينها حالا يک چيزی میگويند اين جوری اين دو.
و سوم يک خانمی يک وقت شب عاشورای بود به من تماس گرفت گفت حاجآقا از مجلسی آمدم بيرون سوار تاکسی که شدم دو سه نفر هم در تاکسی بودند ديدم راننده دارد با اينها حرف میزند و يک صحبتهای پيش آمد، شب عاشورا اين راننده عرض شود با آن کسی که داشت صحبت میکرد يکی از مسافرها توهينی به امام حسين کرد، گفت من گفتم خجالت بکشيد شب عاشوراست توهين به سيدالشهداء، گفت ديدم آن فرد گفت پيادهاش کن کرايهاش را من میدهم، پيادهاش کن، آن راننده گفت برو پايين، میخواهيم برويم بهشت، ای نادان تو به جای که از حق دفاع کنی از باطل، گفت حاجآقا من را پياده کرد از آنجايي که من را پياده کرد گريه کردم تا منزل، گفتم خانم امشب سجده شکر به جا بياور قدر اين حالت را بدان، بگو الحمدلله که اين حال در من هست بر نمیتابم توهين به اولياء الهی را سختم میآيد، بشنويم توهين به ارزشهای دينی، توهين به نماز، توهين به حج، خنده تحويل بدهيم خب اين در تقوايمان بايد شک کنيم، سومين نکتهای که بزرگان میگويند حضرت میفرمايد قلوب متقين: «مَحْزُونَةٌ»[8] میگويند انسانهای با تقوی، مشکلات اقتصادی مردم اينها را رنج میدهد، شايد خودش مشکل ندارد الحمدلله خدا لطف کرده دستش باز است لطف الهی است اينها همه موهبت حضرت حق است اما وقتی میشنود گرفتار ديگران، مشکلات ديگران، میشود همانی که شاعر میگويد:
من از بینوايي نيَم رنگ زرد، غم بینوايان رخم زرد کرد
اين تقواست، خب برگرديم به سخن آقا زينالعابدين: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ»[9] خدايا در اين ماه شعبان قلبمان را با طاعتت زنده نگهدار، اين هم تقاضاست هم راهکار است، تقاضا: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي»[10] راهکار: «بِطَاعَتِكَ»[11]مردم آنچه که قلبتان زنده نگه میدارد اطاعت خداست، تبعيت از اوست، قرآن میفرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[12]يادخدا قلبتان را زنده نگه میدارد، نسيان يادخدا قلب را میکشد، يک جملهای آقا اميرالمؤمنين به امام حسن دارد در نامه سی و يک، اين نامه سی و يک را حالا من اعتقادم اين است که حالا زوجهای جوان وقتی میآيند عقدی خوانده میشود میگويم نامه سی و يک را با دقت بکنيد، يک دستورالعملی است چند صفحهای اميرالمؤمنين به امام حسن فرمودند، در تمام ابعاد زندگی، اخلاق فردی، اجتماعی، تربيتی، اقتصادی، اصلاً يک آئين نامه زندگی است در يک قسمتی از اين نامه آقا به امام حسن میفرمايد: «ِأَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ»[13] پسرم قلبت را زنده نگهدار با موعظه، موعظه پذير باش، بدت نيايد اگر يک جايي تذکر برايت دادند، سختت بيايد آقا به ما میگويي، بعضیها ديديد يک جمله میگويي میگويد آقا خودمان بلد هستيم خب اگر بلد هستي چرا عمل نمیکنی؟ ما سرمان میشود اين حرفها، بابا نياز داری در حالات اميرالمؤمنين داريم حضرت گاهی اوقات اصحاب که دور حضرت بودند میفرمودند که: «عظنی»، اميرالمؤمنين که نياز به موعظه مردم ندارد او استاد المواعظ است اما آقا میخواهد به من و شما درس بدهد حاجآقا هرچه بزرگ بشوی خاک قدمگاه علی نمیشوی، علی عليهالسلام با آن عظمت تکبر ندارد به اصحابش میگويد: «عظنی»، حاجآقا يک وقت به نوهات بگو يک نصيحتی هم به کن به ما، حاجآقا يک وقت به شاگردت بگو يک نصيحتی کن، يک موعظهای کن، میگويند شيخ رجب علی خياط رفت خدمت آيتالله العظمی ميلانی مشهد آيتالله العظمی ميلانی آن مرجع بزرگ به شيخ رجب علی خياطی که يک خياطی در تهران بود ولی خب اهل دل بود گفتند يک نصيحتی به من بکن، يک مرجع به يک خياط، میگويند شيخ رجب علی يک حرفی زد که ساعتی آيتالله ميلانی گريه میکرد، گفت آقا همه چيزت خوب است مردم حواستان باشد اين به ما نخورد نعوذ بالله گفت آقا همه چيزتان خوب است اما سهم فقراء وقتی پيش شماست يک خرده نگه میداريد تا رد کنيد، خمس را سريع رد کنيد، حقوق سادات فقير را پيش خودت نگه ندار، شما مرجع خوبی هستی، اما وجوهات که میآيد تا برسد به دستش يک خرده زمان میبرد اين را زودی انجام بده، قيامت شرمنده سادات نشويم، قيامت نگويند در اين اوضاع آشفته فقر پول ما دست شما بود و به ما ندادي، کوتاهی کرديد، آيتالله العظمی ميلانی میگويند از اين حرف شيخ رجب علی خياط ساعتی گريه میکرد اين حرف که ايشان زد به اين مرجع، خب ببينيد اين احياء قلب است پذيرش موعظه، جزء صفات خوب انسانهای مؤمن است که ما در آداب و رسوم داريم خب اين آقا اميرالمؤمنين به امام حسن میفرمايد قلبت را با موعظه زنده نگهدار، بپذيريم جايي اگر صحبتی است نصيحتی کردند به ما، بالاخره حالا حرفهای مردم از دو حال خارج نيست يا در ما هست يا نيست؟ اگر هست اصلاح بشود اگر نيست بگوييم الحمدلله ربّ العالمين که در ما نيست و خودمان را بالاخره در اين حال معنوی حفظ کنيم، بعد حضرت میفرمايد: «ِأَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ»[14] يک چيزهايي از قلبت را بايد بکشی، خدا رحمت کند شهيد مطهری را میفرمايد شبهای احياء بعضیها فقط عادت کردند، هی میگويند خدايا بده بده بده، خدايا پول بده، خدايا سلامتی بده، خدايا آبرو بده، خدايا چه بده؟ همهاش بده بده هست، بايد بگويي خدايا بگير، حسد را بگير، حرص را بگير، تکبر را بگير، غرور را بگير، خودخواهی را بگير، بگير نخوت را ما اينها را از خدا بخواهيم که خدا اينها را از ما بستاند خب اينها را نمیگوييم اميرالمؤمنين میفرمايد پسرم همان طوری که از خدا میخواهی قلبت با موعظه زنده بشود يک آفتهايي هم هستند که از خدا بخواه اينها را از تو بگيرند اين قلب نمیرد، اگر میخواهيد قلبتان مردم نميرد با زهد، قلبت را کنترل کنيد: «أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ»[15] امته يعنی بميران او را با زهد، بميران يعنی اين سرکشیهای قلب زيادخواهیهای که بعضیها دارند اينها را با زهد مديريتش کنيد زهد يعنی هرچه خدا به شما داده، شما را از خدا غافل نکند و هرچه از شما گرفتند، از خدا بازتان ندارد آدم زاهدی يعنی اين، زاهد معنايش فقير نيست، بعضها تا میگويند زهد، فکر میکنی يعنی نخوردن، نپوشيدن، خرابه نشينی، اين غلط است زهد يعنی در اوج ثروت اگر هستی دلبسته ثروت نباش، ذرهای تعلق به اين خانه، مغازه، ميز رياست، موقعيت پيدا نکن، بگو آقا من که آمدم اينها با من نبود، من هم که میروم اينها با من نيست، اينها مال دنياست الآن شما ببينيد در اين مسجد زهد داريد، شما نه به اين صندلی، نه به اين فرش نه به اين فضا وابسته نيستيد ببينيد زهد يعنی وابسته نبودن، نه نداشتن، يعنی اول ثروتمند باش ولی وابسته نباش اول قدرتمند باش وابسته به قدرت نباش، اميرالمؤمنين زاهد است قدرت به حضرت رسيده، شش کشور اسلامی امروز تحت فرمان ديروز اميرالمؤمنين بود ابن عباس وقتی آمد تبريک خلافت بگويد، آقا داشتند کفششان را وصله میزدند کفش را انداختند جلو ابن عباس گفتند اين کفش چقدر میارزد؟ ابن عباس گفت اين کفش ارزش ندارد کفشی که چندبار وصله خورده بیقيمت است آقا فرمودند ابن عباس به خدای علی سوگند حکومت بر شما مردم از اين کفش چندبار وصله خورده پستتر است اگر برای خدا نبود بعضیها برای يک رأی آوردن، چه کار میکنند؟ بعضیها را يک ترفيع درجه چه کار میکنند؟ برای يک مقام بالاتر به چه دستاويزهای متمسک میشوند، زاهد نيستند، حضرت فرمود به خدای علی سوگند اگر برای خدا نبود و برای پيمانی که خدا از انسانهای عالم گرفته در خدمت به مردم نبود حبل رياست را بر مرکبش رها میکردم و سراغ رياست نمیآمدم، نه يک مقام اداره، نه يک استاندار نه يک رئيس جمهور، شش کشور امروز، ايران، عربستان، عراق، سوريه، يمن و مصر شش کشور تحت فرمان حضرت آقا وابسته نيست حضرت میفرمايد، حسنم قلبت را با زهد مديريت کن، اين زهد اگر آمد ديگر وابستگی نمیآيد پول بريزند در دامنت مقام بيايد، شهرت بيايد، دلبسته نيستی از تو بگيرند، روزی که سالم هستی، همان هستی که روزی که مريضی، خب حضرت میفرمايد: «أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ»[16] مديرت کن قلبت را با وابسته نبودن، و با زهد قلبت خودت را مديريت کن، من اين جمله وجود مقدس آقا زينالعابدين را يک اشارهای کنم، عرايض را جمعبندی کنم، آقا میفرمايد: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ»[17]از خدا میخواهيم خدايا اين قلب را زنده نگهدار: «وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[18] قلب را با گناه حضرت میفرمايد: «وَ لَا تُخْزِنِي»[19] اين قلب مخذول نشود، از کار نيفتد از اين دو فراز استفاده میشود راه احياء قلب بندگی خداست، و راه سقوط قلب و تنزل قلب نافرمانی خداست، هرچه انسان نافرمانی کند قلب اول آسيب میبيند ببينيد يک جملهای را از فرمايشات امام صادق عرض کنم قبلش روايتی از رسولالله اهميت قلب، آمدند به پيغمبر عرض کردند يا رسولالله: «أَيْنَ اللَّهُ»[20] خدا کجاست؟ «فی السموات او فی الارضين»، خدا در آسمانهاست يا در زمين است؟ پيغمبر يکجا را فقط برای خداوند به عنوان ظرف معنوی ياد فرمود، فرمود: «فی قلوب عباده المؤمنين»، ظرف خدا اگر بخواهيد برای خدا ظرف معنوی قائل بشويد اينکه میگويند: «قلب المؤمن عرش اللّه»[21]رسولالله فرمود قلب مؤمن محل تجلی نور الهی است يک جملهای را آقای خواجه عبدالله انصاری دارد البته اين جمله ذوقی است از نظر عقل میشود رويش بحث کرد و ايراد گرفت، من از مشرب ذوق میگويد، خواجه به خدا میگويد الهی ملک من بيش از ملک شماست، گفتم اين ذوقی است من تأييد نمیکنم عقلیاش را از نظر ذوق و مشرب ذوق چون در ملک من شماييد و در ملک شما من، پس من بيشتر دارم چون من خدا را دارم خدا من را دارد من خدا را دارم که بيشتر دارد؟ بله اين ذوقی دوتا دوتا چهارتا يک ذوقی میگوييم درست است اما از نظر عقلی خدا نظام ملک و ملکوت را دارد، خدا همه هستی متعلق به اوست، فقط من ملک خدا نيستم، من يکی از مملکات الهی هستم، لذا حضار محترم اينجا در مسأله اهميت قلب، امام صادق اين روايت را هم بشنويد اينکه: «وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[22]امام صادق میفرمايد وقتی انسانها گناه میکنند، غيبت دروغ، ناسزا، رفتار غلط، گناه عملی، هرچه اولين ترکش گناه میخورد در قلب، همين قلبی که بالاخره عرض شود که سلطان بدن انسان تعريف میشود حالا از نظر عرض شود که علوم طبيعی میگويند سلطان بدن قلب است از نظر معنوی هم میگويند محل تجلی انوار الهی قلب است، يک جملهای عرفانی از امام بگويم برايتان، شادی روح امام يک صلوات بفرستيد، مرحوم ظاهراً در اربعين حديث دارند میفرمايند جايگاه زبان و قلب مثل جايگاه استاد و شاگرد است میگويند زبان مثل استاد است اول اگر زبانتان ذاکر شد به کار افتاد، رفته رفته اين ذکر روی قلب اثر میگذارد بعد اگر قلب احياء شد و قلب بيدار شد مملکت وجودتان را بيدار میکند میشود شاگردی که استاد را تحت الشعاع قرار میدهد يعنی خدا کند قلب روشن بشود قلب ذاکر بشود قلب اگر ذاکر شد، چشم هم ذاکر است، گوش هم ذاکر است، دست هم ذاکر است، پا هم ذاکر است ديگر با اين پا هرجايي نمیروی با اين دست هر کاری نمیکنی، با اين چشم هر چيزی را نگاه نمیکنی، با اين زبان هر سخنی نمیگويي، چون قلب احياء شده راه احياء همان ذکرالله است ياد خداست و طاعت الهی است طاعت اگر آمد، قلب اگر بيدار شد، مملکت وجود تحت تأثير قرار میگيرد حالا امام صادق اين حديث را بشنويد آقا میفرمايد: «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ»[23] وقتی انسانی خطايي مرتکب میشود: «خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ»[24] يک لکهای سياهی میرود در قلبش قرار میگيرد بعد حضرت فرمود: «فَإِنْ تَابَ»[25] لذا دو جا خدا میفرمايد عجله کنيد، يکی در توبه کردن، آقا نگذار اين لکه کهنه بشود نگذار اين حرف غلط بماند، نگذار اين رفتار اشتباهت پايدار بماند، اين میشود مثل همان لکههای که اگر کهنه شد پاک کردنش سخت است، من يک وقت يک لکهای روی لباسم تا قرار میگيرد با يک آب معمولی هم شسته میشود اما اگر اين لکه ماند و زمان برد ديگر به آن سادگی برطرف نمیشود بايد وقت بيشتر مواد استفاده بشود تا اين لکه از بين برود گاهی اوقات هم میبينيد لکه آثارش میماند چون کهنه شده لذا میگويند تا گناه کرديد استغفار کنيد، تا نفرمانی از شما سر زد بگوييد: «استغفرالله ربی و اتوب اليه» توبه کنيم از نافرمانیها، از بدیها اينجا عجله بايد کرد، امام صادق میفرمايد: «فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ»[26] اين لکه سياه میآيد رو قلب قرار میگيرد اگر توبه کردی از بين میرود، اما اگر توبه نکردی: «إِنْ زَادَ زَادَتْ»[27] هی گناه پشت گناه، لکهها افزايش پيدا میکند تا کار به جايي میرسد که در اثر مداومت پيوسته گناه تمام فضای قلب تيره میشود بعد حضرت فرمود: «فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً»[28]ديگر اين فرد رستگار نمیشود بعضیها ديديد ديگر فضای قلبشان تيره شده يعنی پلهای برگشت را خراب کردند خودشان اين کار را کردند، و خودشان کوتاهی کردند، لذا اينجا که امام سجاد به خدا عرض میکند: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ»[29] از خدا بخواهيم اين قلب زنده باشد و در ماه رمضان با يک قلب زنده شدهای به پيشگاه خدا برويم: «وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[30] قلب ما با گناه از بين نرود، خدايا ياريمان کنيد، حالا اينجا يک نکته ديگر هم من اضافه کنم عرايض را جمعبندی.
بعضیها میگويند آقا اينجا بوی جبر به مشام میرسد به چه معنی؟ میگوييم آقا خداست قلبی را زنده میکند، خداست که قلبی را میميراند پس کار دست ما نيست، گرچه امام اشاره میکنند هم طلب را هم علت را، طلب: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي»[31] علت عمران و بيداری«بِطَاعَتِكَ»[32] لذا امام هم میگويند اينجا جبر نيست، تو تلاش کنی خدا پاداش میدهد، شخصی آمد خدمت امام عليهالسلام سؤال کرد گفت اينکه خداوند میفرمايد ذلت ما میدهيم، عزت ما میدهيم: «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»[33] گفت پس همه کارها دست خداست، عزت و ذلت دست اوست ما کارهای نيستيم؟ امام فرمودند اين گونه نيست، خدا اسباب عزت را فراهم کرده، میفرمايند اگر مسير عزت را طی کردی ما دستت را میگيريم، اسباب ذلت را هم معرفی کردند اگر مسير ذلت را طی کردی، رهايت میکنند نه اينکه زمينت میزنند کاری ديگر برايت ندارند، کاری بهت نداشتند زمين میخوری، اينکه رسولالله همسر پيغمبر عايشه میگويد نيمه شبی ديدم رسولالله از حجره آمده بود بيرون در صحن حياط منزل صورت ملکوتی را رو خاک گذاشته بود و پيغمبر اين جمله را تکرار میکرد و گريه میکرد: «الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابداً»[34]يک چشم بهم زدن رها بشويم، تمام است زمينمان نمیزنند، ما را در گناه نمیاندازند، خدا دام برای کسی نمیگذارد بر خلاف بعضی از ما مردم که عادت به مچگيری کرديم يک خانمی يک وقت آمد گفت حاجآقا من شوهرم را امتحان کردم، يک چندتا خانم را هی مأمور کردم برايش زنگ بزنند حرفهای بزنند ببينم اين چه جواب میدهد؟ گفتم خانم خجالت بکش، استغفار بکن، خب تو دام داری برای اين میگذاريد اين مرد بیچاره گفت حالا اين هم به سلامت حرف زده، گفتم اين کار خوبی است خدا آقايون اگر میخواست دام بگذارد يک نفر سربلند بيرون نمیآمد رسولالله به خدا عرض میکند يک چشم بهم زدن به خودم وا مگذار من را، دام گذاشتن کار بسيار بدی است نجات بشريت کار خوبی است، لذا امام صادق فرمود آنجايي که افراد دچار ذلت میشوند، فاصله گرفتند، خدا هم ديگر کارشان ندارد، آنجايي که به عزت میرسند در مسير میآيند خدا راه را برايشان باز میکند، آمدی در زدی در را رويت باز میکنند، در نزدي در به رويت باز نمیشود، لذا آنجايي که آمدی: «من جدّ وجد»[35]، «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[36] تلاش کرديد ما راه را برايتان باز میکنيم، کوشش کرديد، مجاهده کرديد: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[37]ما اسباب را براي شما فراهم میکنيم خب: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ»[38] يک روايتی نوشتم حيفم میآيد نگويم برايتان ماه رمضان پيشرويتان هست از فرصت استفاده کنيد، حالا چه کنيم در رمضان؟ جمعه بياييد پاي سخنرانی انشاءالله به شرط حيات، اما من به همين بسنده بکنم دو نکته ديگر امام سجاد عرض میکند: وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ»[39] خدايا يک توفيقی به ما بده به آنهايي که دستشان تنگ است مشکل دارند در رزقشان گرفتار هستند ما با آنها مواسات داشته باشيم: «بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ»[40] خدايا از فضلت به ما دادی، از لطفت به ما عنايت کردی، يعنی اين هم پيام دارد يعنی ما اگر به چيزی هم رسيديم يک وقت نگوييد من حقم است خدا بايد بدهد، اين حرفها يعنی چه؟ اين لطف الهی است خدايا از اين لطفی که به ما کردی و از اين فضلی که شامل حال ما شده توفيق بده به آنهايي که دستشان تنگ است و تهی دست هستند ما مواسات کنيم، من مواسات را بگويم و يکی دوتا روايت و تمام، اين مواسات بشود برنامه ماه رمضانتان، مواسات در لغت چندتا معنی دارد هم فداکاری ترجمه شده، هم از خود گذشتگی، خيرانديشی، غمخواری، شريک ديگران خود را ساختن اين را میگويند مواسات، و لذا امام صادق میفرمايد شيعيان ما را سهجا امتحان کنيد، شيعه کسی است که اين سهجا بدرخشد: «امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ»[41] يک شيعه يعنی اين، به ادعا نيست، به شعار نيست به عمل است، يک: «عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ»[42] فرمايش امام صادق است در اوقات نماز اينها را امتحان کنيد: «كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا»[43] ببين اينها نماز اول وقت میخوانند، محافظت يعنی نماز اول وقت، آقا از پشت ميزش پا میشود برود بگويد خدا، آقای تاجر بازار به مشتری میگويي خدا، مادر در خانه میگويي خدا به بچههايت، بنده طلبه دورم جمعيت است بگويم آقا خدا، اولياء اين طور بودند، سيدالشهداء روز عاشورا نماز اول وقت وسط ميدان، من بارها عرض کنم حاج قاسم سليمانی که خدا اين عزت را برايش داد، اين فيلم را تلويزيون نشان داد وسط جنگ با داعشیها در سوره اول وقت نمازش را زير تيربار دشمنان با چند نفر اقامه کرد، بالاخره ببينيد شيعه يعنی هی بنده ذکر میگويم نماز شب میخوانم نمازم هر وقتی شد، قرآن خواندنم سرجايش است اما نمازم در حاشيه است شما ببينيد وقت نماز میشود مردم بیتعارف بگويم وقتی نماز چند درصد مردم اين شهر نماز اول وقت میخوانند، آن وقت شما میگوييد چرا باران نمیآيد؟ چرا گير هستيم؟ چرا داريم يک چيزهايي ولی خوش نيستيم، مقام هست پول هست، زندگی هست خوشی نيست چرا؟ چون کم گذاشتيم آنجايي که بايد اصل کار میبود شيعه يعنی نماز اول وقت، امام صادق میفرمايد دوم، امام صادق فرمود شيعيانمان را: «وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا»[44] در اسرار ما نسبت به دشمنان ما ببينيد اينها چقدر سر نگهدارند، چقدر آبروداری میکنند از شيعه در برابر دشمن اين دو، و سوم و حضرت میفرمايد: «وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا»[45]در داراييهايشان ببينيد چقدر مواسات دارند حالا به ايشان لطف کرده امکاناتی هست اينها از خود گذشتگی، خيرانديشی غمخواری، ديگران را شريک خود ساختن اصلاً يکی از نشانههای شيعه را امام صادق میفرمايد مواسات است من دو شب قبل در مسجدالنبی عرض کردم خدا، پيغمبر حجت را بر همه تمام کرده، مردم ماه رمضان نمیتوانيد بگوييد نداشتم، رسولالله فرمود از آتش جهنم فاصله بگيريد ولو به يک شربت ماء آب، امروز در شيراز هر کسی بگويد ندارم ديگر اين قدر ضعيف نيست که بگويد يک ليوان آب نتوانستم دست صائم بدهم، اين قدر وضعت خراب است يکدانه خرما نمیتوانی بدهی يکدانه خرما، حالا سفره نمیتوانی پهن کنی پذيرايي آن چنانی از تو نمیآيد: «اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاء»[46] به يکدانه خرما خودتان را از آتش حفظ کنيد، اين حجت تمام شده اين مواسات است، يعنی ما ناديده نگيريم مشکلات را حالا يک روايت را من عرض کنم و عرايض را جمعبندی کنم و تمام کنم در اين حديثی که حالا آثار فراوانی برای مواسات ذکر شده فقط به همين حديثی که رسولالله به اميرالمؤمنين فرمود فرمود: «يَا عَلِيُ سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثُ»[47] آقای همه کارها سهتا کار است يعنی ديگر ما از اين کارها بزرگتر بالاتر نداريم، بخواهيد عاجزانه از خدا توفيق انجام اين کارها را به شما بدهند، سيد اعمال اينهاست حضرت فرمود اول: «إِنْصَافُكَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ»[48] اول اين روحيه انصاف داشتن، انصاف که آقا امام زمان هم در آن دعای حضرت يک چيزی برای عموم مردم جامعه میخواهند که يک خرده الآن در جامعه بشری رخت بر بسته: «وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَة»[49] خدايا به مردم يکی انصاف عطا کن و دوم حسن سيرت يک عرض شود که حسن سلوکی در روابطشان احترام بگذارند بهم، حسن سلوک داشته باشند اين دوتا را وجود مقدس امام زمان برای عامه مردم از خدا طلب میکند، انصاف و حسن سيرت خب اينجا، انصاف هم يعنی ديگران را از خودتان جدا نبينيد اين روحيه انصاف روحيه بسيار بزرگی است و کار سادهای هم نيست: «إِنْصَافُكَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُسَاوَاةُ [مُوَاسَاةُ] الْأَخِ فِي اللَّهِ»[50] با برادران دينتان مواسات داشته باشيد برای خدا، برای خدا مواسات داشته باشيد حالا بالاخره مواسات هم عرض کردم همان ديگران را ديدن، خيرانديشی ديگران را خود جدا نديدن اين میشود روحيه مواسات، من بارها گفتم به عزيزانی که حالا کار دستشان است میگويم آقای مثلاً مدير پشت ميز نشسته ارباب رجوع را خودت ببين، آقای تاجر مشتری را خودت ببين، بزرگتر خانواده آن زير دست را خودت ببين، اين میشود مواسات، يعنی ما چگونه دوست تحويلمان بگيرند، تحويل بگيريم، اگر يک چيزی من برای خودم نمیپسندم برای ديگران هم نپسندم، اين اگر آمد در جامعه گسترش پيدا کرد خيلی از مشکلات حل است مواسات اگر آمد که در دعای صلوات شعبانيه امام سجاد همين را اشاره میفرمايد اين: «وَ مُسَاوَاةُ [مُوَاسَاةُ] الْأَخِ فِي اللَّهِ»[51] اين را هم از خدا طلب کنيم که خدا به ما عنايت کند: «وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[52] يکی از کارهای خيلی مهم و سيد اعمال رسولالله به اميرالمؤمنين میفرمايد ياد خدا در همه حالات زندگی، در سلامتی، مريضی، ثروت، فقر بعضیها در يک مقاطعی ياد خدا هستند، يک مقاطعی يادشان میرود طرف میگفت آقا من ماه رمضان سهتا ختم قرآن میخوانم يازده ماه ديگر توفيق قرآن خواندن ندارم، اين «ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[53] نيست من در حرم امام حسين تسبيح دستم است ذکر میگويم خارج حرم غيبت میکنم: «ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[54] يعنی در خلوتت، در شب عروسی، در مجلس عزا، در حال سلامتی، در حال بيماری، در فراخ دستی، در تهی دستی، پيری، جوانی: «عَلَى كُلِّ حَالٍ»[55] اين هم خيلی هنر میخواهند انشاءالله که خداوند توفيق تحصيل اين مقامات را به همه عنايت کند البته مواسات عرض پايانیام از امام عسکری است که حضرت میفرمايد سهجا بايد مواسات را نشان بدهيد، يکش مواسات در ثروت است ثروت خدا داده شما از همين ثروت دست ديگران را هم بگيريد لطف هم به ديگران بکنيد، مال خداست بالاخره فراموش نکنيم ضعفاء را يک، دوم مواسات امام عسکری میفرمايد مواسات در جاه، يعنی آبرو، مقام، يک وقتی حالا خدا به کسی لطف کرده از اين آبرو مواسات به خرج بده، يعنی در گره گشايي رفع مشکلات اگر کاری ازت ساخته است، گاهی اوقات يک تلفن، يک تماس انجام بدهد و سوم: «قُوَّةِ الْبَدَنِ»[56]، گاهی اوقات طرف میبينيد مال ندارد، مقامی هم ندارد اما بدن سالمی دارد، میگويي اين بار اين ضعيف را میتوانم به دست بگيرم ببرم برسانم به مقصد يک کمک بدنی بکنم، با توانايي خودم، با سلامتی خودم، بتوانم کمک کنم، خب انشاءالله که خداوند توفيق تحصيل اين صفات را به همه ما عنايت کند و دعای حضرت زينالعابدين هم در ماه شعبان هم در ماه مبارک رمضان که پيشروست خداوند به همه ما عنايت بفرمايد، صبر و حوصله و فهم و ادب ما را هم در جلسات بالاتر ببرد که هم بنده جوش نياورم در صحبت، هم ديگران بفهمند که حرف کجا زده بشود، همهمان به وظايف و تکاليفمان بهتر و شايستهتر از گذشته توفيق عمل پيدا کنيم.
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[2] كمال الدين و تمام النعمة مقدمةج1 ص4.
[3] اعراف179.
[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[5] الزهد النص ص74.
[6] الزهد النص ص74.
[7] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[9] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[10] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[11] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[12] رعد28.
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.
[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.
[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.
[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.
[17] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[19] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[20] التوحيد (للصدوق) ص311.
[21] شرح أصول الكافي (صدرا) ج3 ص327.
[22] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[23] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص271.
[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص271.
[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص271.
[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص271.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص271.
[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص271.
[29] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[30] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[31] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[32] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[33] آلعمران26.
[34] قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) ص610.
[35] محاسبة النفس محاسبةالنفسللكفعمي ص57.
[36] عنکبوت69.
[37] عنکبوت69.
[38] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[39] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[40] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص829.
[41] الخصال ج1 ص103.
[42] الخصال ج1 ص103.
[43] الخصال ج1 ص103.
[44] الخصال ج1 ص103.
[45] الخصال ج1 ص103.
[46] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج1 ص296.
[47] تحف العقول النص ص7.
[48] تحف العقول النص ص7.
[49] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص350.
[50] تحف العقول النص ص7.
[51] تحف العقول النص ص7.
[52] تحف العقول النص ص7.
[53] تحف العقول النص ص7.
[54] تحف العقول النص ص7.
[55] تحف العقول النص ص7.
[56] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص364.