استاد حدائق روز دوشنبه 14 اسفندماه 1402 در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث سیمای مؤمنین در قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الکحيم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

هفته گذشته آيه­ای را از سوره مبارکه انفال آيه پنجاه و سه خدمت جمع محترم ذکر شد و فضای مجلس به ذکر آيه شريفه­ای که خداوند سبحان می­فرمايد نعمتی را که ما به بندگان مان عطا می­کنيم تغيير نمی­دهيم: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم‏»[2] خود انسان­ها نعمت­ها را تغيير می­دهند و نعمت­ها را از خودشان سلب می­کنند، و خداوند سميع است و عليم است، پيرامون اين آيه مطالبی ذکر شد که سنتی تغيير سرنوشت دست خود انسان­هاست انسان­ها می­توانند سرنوشت خود را به خوبی رقم بزنند يا سرنوشت خود را به زشتی رقم بزنند، به اعتبار انتخاباتی هم که پيشرو بود الحمدلله مردم در اين آزمون هم درخشيدند آن­هايي که آمدند عمل به وظيفه کردند و اين حضور عزيزانی که آمدند خدا می­داند چه کسی آمد، چه کسی نيامد، خدا واقف است چه کسانی حضور يافتند و چه کسانی حضور نيفتند، حالا قيامت پرده­ها را می­زنند بالا روشن می­شود: «تُبْلَى السَّرائِر»[3]قيامت است، حال نداشتم و نشد و وقت نبود آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد به واجبات­تان، به دنيايتان بگوييد آخرت به آخرت­تان نگوييد دنيا، به کارهای الهی نگوييد کارهای دنيايي، به کارهايي دنيايي، ما يک وقت می­خواهيم يک نمازی هم بخوانيم آقا سريع کار داريم بابا به کارت بگو نماز دارم يک تعقيب می­خواهند بخوانند آقا عجله داريم بابا برای خودت وقت بگذار، پای نماز می­رسد وقت نداريم گاهی اوقات پای معنويت است حوصله نداريم، انجام وظيفه است، الحمدلله مردمی که آمدند انجام وظيفه کردند و دين خودشان را اداء کردند اين همان حکايت از دخالت در سرنوشت می­کند که اين حضور پر رنگ مردم ولايت مدار البته آن روی سکه هم پيامی است برای مسئولين ما، برای هم نمايندگان، هم کسانی که رأی آوردند، هم کسانی که در مصدر قدرت هستند، اين مردم نشان دادند ما به آرمان­ها، به باورهای اعتقادی­مان، انقلابی­مان پايبند هستيم، علی رغم مشکلاتی هم که هست، ما اصل نظام، و بقاء نظام برای ما در اولويت است اين تکليف مهمی هم برای مسئولين ماست که اين مسئولين هم قيامت شرمنده مردم، و شهداء انشاءالله قرار نگيرند.

در اين تغيير سرنوشت، سنت تغيير سرنوشت، مواردی را من اشاره کردم که اين­ها تأثيرگذار است در تغيير سرنوشت­ها به خوبی است يکی از آن­ها و از آن سنت­های خوب احسان و نيکوکاری است، خود اين احسان، نيکوکاری، روحيه خدمت اين به انسان­ها کمک می­کند، آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد وقتی شما به کسی خدمت می­کنيد، حالا به هر نحوی قبل از اين­که نتيجه کار شما به طرف برسد، نتيجه کار خودت را دريافت کرديد، به اين سرعت، هنوز پول به دست نيازمند نرسيده پاداشش به حسابت آمده، چيزی که هست حالا ما توجه نداريم اين پاداش کجا آمد؟ چگونه بود؟ چه مشکلاتی از ما حل کرد؟ چه برکاتی در زندگی ما آمد؟ اين­ها را گاهی اوقات متوجه نيستيم اين نگاه تقويت بشود، که خود اين احسان کردن و روحيه محسن بودن، البته محسنين را قرآن می­فرمايد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ‏»[4] ما گاهی اوقات می­گوييم نيکوکار فکر می­کنيم هر کسی که ميلياردر است نيکوکار است، همان کارتون خواب هم می­تواند نيکوکار باشد، خدا می­فرمايد در فراخدستی و تهی دستی مؤمن نداری، ماه رمضان پيشرو است يک ليوان آب بده دست يک روزه دار اين از تو نمی­آيد بنا نيست که سفره بيندازی، پانصد نفر را پای سفره بنشانی اين قدر قدرت نداری که يک ليوان آب، شما در شيراز کسی را پيدا می­کنی، بگويد من همين هم از من نمی­آيد، ندارم: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ‏»[5] انفاق در فراخدستی و تهی دستی يکدانه خرما، ماه رمضان است آقا من بيشتر از يکدانه خرما ندارم بدهم، يکدانه خرما می­خواهم بدهم برايت، آقا روزه­ات را با اين خرمای ما افطار کن، قيامت کسی نمی­تواند حرف بزند بگويد خدايا از من نمی­آيد: «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ‏»[6]من اين را يک وقت يک جايي عرض کردم گاهی اوقات بعضی­ها ندارند ولی روح بلندی دارند، بعضی­ها خيلی دارند ولی روح پاينی دارند، خدا به ايشان داده، ولی ذات­شان خسيس است گاهی اوقات طرف می­بينی هيچی هم ندارد اما روح بلندی دارد من يادم نمی­رود يک وقتی همين موکب کنار حرم احمد ابن موسی مدرسه علميه منصوريه موکب زده بودند موکب عمار، يکی از مناسبت­های ائمه بود، ما هم رفتيم برای سرکشی و من وقتی رسيدم که وقتی توزيع غذا بود اين را من در چند جلسه عرض کردم، آموزنده است، آقايون صلواتی بفرستند، اين­که عزيزان انفاق روح سخاوتمندانه می­خواهد نه پول زياد اين جور نيست که حالا هر کسی ثروت زياد دارد، بالاخره عرض شود که سخاوت دارد، حالا بعضی­ها دارند و عرض شود که بخل هم دارند، بعضی­ها هم يک حداقل­های دارند ولی روح بلندی دارد ما در اين موکب داشتيم صحبت می­کرديم هنگام توزيع غذايشان بود داشتند غذا می­دادند مردم هم صف کشيده بودند برای غذا گرفتند، آشپزی که بود داشت غذا يکی يک پرس غذا می­داد به افراد، يکدفعه آشپز اعلان کرد، گفت آقا، به يک آقايي اشاره کرد، صف طولانی هم بود گفت از بعد از شما ديگر کسی نايستد ديگر غذا نمی­رسد بعد از شما هر کسی آمد بگو در صف نايستد که معطل نشود، من همينطور داشتم صحبت می­کردم يک پيرمردی آمد آن ته صف ايستاد اين آشپز صدا زد گفت آقا نايست، گفتيم ديگر نايستد غذا نيست ديگر غذا به همين­ها برسد ما هنر کرديم هم زمانی که به آن پيرمرد گفت نايست غذا نيست، نوبت غذا گرفتن يک جوان کارتون خوابی بود از همين­هايي که شما می­بينيد گاهی اوقات بغل دستت هم بنشيند حواست جمع می­شود که يک وقتی به قول اين آقا چيزی از تو نبرد احتياط می­کنی، نوبت يک جوانی از همين کارتون خواب­ها با همان وضع آشفته و ژوليده، اين هم در صف بود وقتش شد غذايش را گرفت، ديگر داشت غذايش را می­گرفت آشپز به آن پيرمرد گفت غذا ديگر نيست برو شما در صف نيست، پيرمرد رفت اين هم غذايش را گرفت رفت، من ديدم اين جوان رفت دنبال پيرمرد غذايش را داد به پيرمرد افراد نديدند من ديدم، من به يکی گفتم که سريع برويد آن جوان را صدا بزنيد بيايد که دارد می­رود، رفتند صدايش زدند برش گرداندند آمد گفتم شما مگر غذا براي خودت نگرفتی؟ گفت چرا، گفتم غذايت را که دادی به آن پيرمرد گفت من ديدم آن پيرمرد است کهنسال است آمده برايش گفتند ديگر غذا نيست، خدا کريم است ما يک وقت می­گوييم الله کريم، ولی اين قدری که به پول داخل کارت­مان ايمان داريم به خدا ايمان نداريم گفت خدا کريم است، خدا ما را بی­رزق نمی­گذارد گفتم من بدهم به اين پيرمرد ما هم خدا را داريم، گفتم بيا شما در موکب بيا داخل، به اين دوستانی که بودند گفتم اگر غذا برای خودتان برداشتيد اين را بنشانيد با احترام غذا بگذاريد جلوش غذا بخورد اين روح سخاوتمندانه است دست خالی است روح بلند است لذا لازمه سخاوت ثروت نيست ثروت قارون هم ثروت داشت، الآن بعضی­ها هم دارند خدا لطف کرده ولی اهل احسان نيستند، حالا اين احسان يک وقت احسان مالی است يک وقت احسان گفتاری است، يک وقت احسان اعتباری است، يک وقت شما با آبروی خودت، يک وقت شما با ثروت خودت، يک وقتی با بيان خودت محبت می­کنی به ديگران اين سبب می­شود که خداوند در سرنوشت شما به خوبی رقم می­زنند چون خود شما تلاش کرديد، قرآن در آيه شصت و نه سوره مبارکه عنکبوت می­فرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[7] از سنت­های الهی اين است که خدا می­فرمايد در مسير ما اگر آمديد ما هدايت­تان می­کنيم، شما بياييد سمت ما، ما راه را برايتان باز می­کنيم، زير هر يارب تو لبيک ماست، شما يارب بگو، رو به خدا بياور: «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] بخوانيد ما اجابت­تان می­کنيم، حالا بحث­ اين است که اگر ما می­خوانيم و اجابت نمی­شويم اين هم علت دارد، چون خواندن­مان خواندن نيست اين حالا يک بحث مفصلی دارد در دعاء، که يک وقت از رسول­الله همين را سؤال کردند يا رسول­الله خدا می­فرمايد من را بخوانيد اجابت­تان می­کنيم ما هرچه خدا را می­خوانيم اجابت نمی­شويم خدا جواب نمی­دهد، پيغمبر فرمود قلب­هايتان به ده علت مرده است: «ان قلوبکم ماتت بعشرة اشياء» ، پيغمبر فرمود ادعا می­کنيد خدا را شناختيم ولی طاعتش را به جا نياورديم، بنده زکات مالم را می­دهم، يکی از علت­های که باران نمی­آيد مال بی­زکاتی است چند درصد کشاورزان ما مقيد به زکات هستند، چند درصد دامداران ما مقيد به زکات هستند، راوی آمد به امام صادق عرض کردم يابن رسول­الله خدا نمی­شد نصاب زکات را بيشتر کند که فقير ديگر باقی نماند، امام صادق فرمود به همين اندازه که خدا معين کرده مردم از اموال خودشان به عنوان زکات پرداخت کنند اگر پرداخت می­کردند فقيری روی زمين باقی نمی­ماند ولی عمل نمی­شد خب اين عمل نمی­کنيم پيغمبر فرمود می­گوييد خدا را شناختيم طاعتش را به جا نياورديد، قرآن خوانديد عمل نکرديد: «انکم قرئتم القرآن فلم تعملوا به، ادعيتم محبة لرسوله و ابغضتم اولاده» ، گفتيد پيغمبر را دوست می­داري ولی با بچه­های پيغمبر دشمنی کرديد، بنده خودم را عرض می­کنم امام زمان از من راضی است زندگی من، رفتار من، کار من، برنامه من، شب و روز من، قلب امام زمان را دارد خوشنود می­کند يا ندوهگين؟ خب اين­ها را ما بررسی کنيم، گاهی اوقات خلوت­های ما، برنامه­های ما حرف زدن­های ما، من امروز اين روايت را در حوزه در جمع عزيزان طلاب خوانديم، پيغمبر می­فرمايد از مصاديق گناه اين است که هرچه شنيدی بروی بازگو کنيد، و همينطور هستيم بعضی­ها، هرچه به گوش­مان بشنويم می­رويم نقل می­کنيم خب بابا شايد اين دروغ باشد، شايد اين شايعه است شايد اين واقعيت ندارد، اميرالمؤمنين فرمود، آنچه شنيديد نرويد بازگو کنيد بايد مطمئن بشويد که اين واقعيت دارد بعد بگوييد، ما يک بخشی از حرف­های که منتقل می­کنيم در هواست، واقعيت ندارد می­رويم عنوان می­کنيم خب من برگردم به آيه شريفه قرآن می­فرمايد آن­هايي که در مسير ما تلاش می­کنند جهاد می­کنند يعنی کارهايشان رنگ الهی پيدا می­کند: لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[9] ما راه­ها را به روی اين­ها باز می­کنيم، ما مديريت­شان می­کنيم، ما دستگيری­شان می­کنيم، شما بندگی بکنيد خدايي با خداست:

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری دارد

مشکل ما در بندگی کردن مان است و الا خداوند در خدايي کردنش هيچ خللی نيست: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏»[10]خدا می­فرمايد ما با نيکوکاران هستيم ما انسان­های محسن هستيم، من چندتا نکته ذيل اين آيه محضر عزيزان و يکی دو روايت تقديم کنم، گرچه ذيل همين آيه در کتاب شريف بحار جلد بيست و چهار مرحوم علامه مجلسی روايتی را از اميرالمؤمنين نقل می­کند که آقا فرمودند، استناد به همين آيه فرمودند: «وَ أَنَا الْمُحْسِنُ يَقُولُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَ‏ اللَّهَ‏ لَمَعَ‏ الْمُحْسِنِينَ‏»[11]خدا می­فرمايد من با نيکوکاران هستم بعد حضرت فرمودند: «فَأَنَا ذَلِكَ.. الْمُحْسِن‏»[12]محسن من هستم، اين­که خدا می­فرمايد من با محسنين هستم، از مصاديق محسنين علی ابن ابی­طالب است در جای ديگر امام باقر عليه­السلام باز ذيل همين آيه شريفه حضرت می­فرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ‏»[13] امام باقر فرمود: قَالَ نَزَلَتْ‏ فِينَا أَهْلَ الْبَيْت‏»[14] اين آيه نسبت به ما نازل شده، اسوه نيکوکاران، اسوه محسنين ما هستيم، چندتا مطلب من در اين آيه عرض کنم که خود اين نيکوکاری، خود اين احسان، نکته اول اين­که ما اگر بخواهيم به هدايت برسيم راهی به هدايت رسيدن احسان کردن است کارهای نيک انجام دادن است طبق اين آيه، تلاش لازم است، جهاد لازم است، کوشش لازم است،

نابرده رنج گنج ميسر نمی­شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

اميرالمؤمنين می­فرمايد: «وَ أَنَا الْمُحْسِنُ»[15] من نيکوکار هستم، اميرالمؤمنين را ببينيد عبادت حضرت، خدمات حضرت اخلاق حضرت، معاشرت حضرت اين نکته اول که ما اگر می­خواهيم هدايت بشويم بايد تلاش بکنيم، پيغمبر فرمود: «من جدّ وجد» ، جديت کرديد نتيجه می­گيريد: «من لجّ ولج» ، پافشاری کرديد به نتيجه خواهيد رسيد نکته ديگر در اين آيه خدا می­فرمايد: «جاهَدُوا فِينا‏»[16] گاهی اوقات يک لحظه تلاش هدايت ابدی و هميشگی را به دنبال دارد اين هم لطف خداست طرف يک لحظه يکدفعه تلاش می­کند الله برای خدا، می­بينيد هدايت ابدی ره صد ساله را طی می­کند و در تاريخ ما از اين قبيل افراد زياد داشتيم که يک گذشت، يک محبت، يک اخلاق، مرحوم شيخ رجب علی خياط به خاطر يک جهاد نفسانی که در خلوت با نامحرم به گناه خودش را نينداخت ابواب خير به روی او باز شد، مرحوم سيدهاشم حداد آهنگر يک لحظه در برابر آن توهين­ها و جسارت­های مادر زن تأمل کرد، مرحوم آيت­الله سيدعلی قاضی فرمود همه توفيقاتی که برايت رقم خورد به خاطر همان است، يکدفعه می­بينيد يک­جا يک گذشت، يک سخن به حق، يک اقدام شايسته يک عمر می­بردت جلو، يک لحظه حالا همانطور که يک لحظه گاهی اوقات اشتباه آسيب می­زند عمر انسان را، که شاعر می­گويد يک لحظه هوسرانی يک عمر پيشيمانی آن روی سکه هم همين است، يک لحظه يکدفعه می­بينيد به خود آمدن، حرّ يک لحظه به خود آمد شد اصحاب الحسين، شد جاودانه تاريخ شد شخصيتی که قيامت همه ماها غبطه مقامش را می­خوريم تا صبح عاشورا و شروع جنگ حرّ در جهنمی­ها بود، يک لحظه يکدفعه منقلب شد، برگشت آمد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[17]تو بيا ما در را به رويت باز می­کنيم، اينی که بعضی­ها می­گويند ما چيزی نديديم نرفتند که نديدند، در نزدند که در باز نشده، خدا زيربار منت انسان­ها قرار نمی­گيرد، خداوند ذرة المثقال­ها را بی­پاسخ نمی­گذارد، و لذا آقا علی ابن موسی­الرضا يک روايتی دارند در اوصاف انسان­های نيکوکار خيار عباد، خوبان جامعه يکی از ويژگی­های که حضرت نام می­برند اين است: «إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا»[18] اين­ها وقتی کارهای خوب هم می­کنند خوشحال هستند حالا چه مردم بفهمند؟ چه نفهمند؟ چه تقدير بکنند؟ چه نکنند؟ آن­های می­گويند ما برای خدا کار کرديم و  برای خدا تلاش کرديم دنبال اين هم نيستيم که ديگران از ما تعريف بکنند يا نکنند؟ و کراراً عرض کردم که اگر يک وقت کار خوبی کرديد بعد از کار خوبت پيشيمان شدي بدان برای خدا کار نکردی، خودمان را فريب ندهيم، آن کاری که برای خداست درش پيشيمانی نيست، آقا می­گويد آقا حيف از زحماتی که ما در دولت فلانی کشيديم، تو برای چه کسی کشيدی؟ برای دولت کشيدی يا برای خدا؟ حيف از اين کاری که برای اين­ها کرديم قدرمان را ندانستيم، اين­جا را ساختيم اين­جا را عمران کرديم، يک تشکر نکردند، خب تو برای خدا نکردي، اگر برای خدا بود که دنبال لوح تقدير نبايد باشی، اگر برای خدا بود حالا که تجليل از تو نکردند نبايد ناراحت بشوی، برای کسی کرديد که بی­پاسخ نمی­گذارد کارت را لذا عزيزان، توجه به اين­که ما يک لحظه، گاهی اوقات درخشيدن عمر انسان­ را پيش می­برد، آن قهوه­چی کوفی مستجاب الدعوه به شيخ جعفر کاشف الغطاء گفت من يک آبروداری کردم، يک­جا آبرو را حفظ کردم و آبرو نبردم خدا استجابت دعا را برايم داد، و اين­هايي هم که بدون تعارف عرض کنم به جايي رسيدند کار کردند رسيدند اين­ها را بايد پيدايش کرد، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد ما را ايشان می­فرمودند بزرگ شدن خمره رنگ رزی نيست بزنند درآورند عارف بيايد بيرون، بزنند درآورند آيت­الله بيايد بيرون، اگر بعضی­ها به يک ويژگی­های و اعتباراتی را سيدند اين را بايد پيدايش کرد، حالا بنده باز خطاب به خودم است من کار نمی­کنم تلاش نمی­کنم می­گويم شانس ندارم پيشانی­ام بلند نيست اقبال نداريم، ما به جايي نمی­رسيم خدا شانس بدهد اين­ها شرک است اين­ها با آموزه­های دينی نمی­سازد خدا می­فرمايد نظام ما اين قدر دقيق است که ذرة المثقال را ما بی­پاسخ نمی­گذاريم، فرق می­گذاريم بين کسی که کار کرده و کسی که کار نکرده، اين­ها را بی­پاسخ نمی­گذارند لطف الهی است بله بنده قرض الحسنه می­دهم يک کسی قرض الحسنه نمی­دهد خيلی فرق می­کند، آنی که پولش را می­آيد آزاد می­کند ديگران فعلاً استفاده کنند و آنی که آزاد نمی­کند، حالا توضيحاتی دادند چون يک وقتی هم می­خواستيم وقت مردم در بحث خودمان ناتمام نماند اين بحث قرض الحسنه را هم از مصاديق احسان است آن­هايي که امکانش را دارند و واقعاً شرائط برايشان مهياست از اين فرصتی که توضيح دادم انشاءالله استفاده کنند، در مسائل اقتصادی، در مسائل اخلاقی، در همه شئونات، يک نکته ديگر من در اين آيه عرض کنم خدا می­فرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[19]اين«فينا»[20]اشاره به اخلاص است تلاش با اخلاص، نه تلاش بی­اخلاص، گاهی اوقات من يک کاری می­کنم هی به همه می­گويم می­شود ريا، ديگر کار ريايي ارزشی ندارد، کاری ارزشمند است که درش ريا نباشد، من خدا رحمت کند يکی از اصحاب همين مسجد آقای حاج حاصل رضايي بود می­شناختيد ايشان را؟

مخاطب: کبابی داشت

سخنران: کبابی در همين قائانی داشت، خدا رحمتش کند آدمی واقعاً با اخلاصی بود، کارهايي هم که گاهی اوقات می­کرد بی­سر و صدا يک وقت می­آمد می­خواست کاری بکند، می­گفت حاج­آقا نفهمند که من بودم ما يک سالی تابستان بود آمديم عصری مسجد، ديديم صحن مسجد قالی­های شش متری ماشينی پهن است، گفتيم اين فرش­ها را چه کسی آورد؟ حالا بعضی از اصحاب شايد خاطرتان باشد، خادم گفت که آقا اين آقای هاشمی آورده که فرش فروشی دارد حدود چهل و پنج قطعه فرش­های ماشينی شش متری آقای هاشمی شب آمد، گفتم آقای هاشمی فرش­ها را چه کسی آورده؟ گفت يک بانی خيری، گفتم خب بانی خير بگو تا ازش يک تشکری بکنيم، گفت گفته اسمم را نياور، گفتم مردم ياد بگيرند، گفت نمی­خواهد من اسمم را اصلاً نياوريد و به کسی هم نگوييد هرچه به اين آقای هاشمی گفتيم، حالا آقای هاشمی که هست، حالا منزل­شان جای ديگر رفته، حالا سابق از اصحاب همين مسجد بودند پسر مرحوم آيت­الله حاج سيدعلی يزدی، هرچه ما به ايشان اصرار کرديم، ايشان گفت آقا گفته اسم من را نياوريد و راضی هم نيستيد، فقط شما خواستيد روی منبر تشکر کنيد از آن بانی خير، حضار محترم گذشت، يکی دو سالی گذشت، ختم مرحوم حاج­حاصل رضايي من روی همين منبر منبر بودم، ديدم آقای هاشمی آمد يک يادداشتی داد به من، ديدم روی يادداشت نوشته آقا چند سالی قبل شما نسبت به بانی فرش از من سؤال کرديد چون راضی نبود اسم او را ببرم، من نگفتم تا زنده بود، بچه­هايش هم نمی­دانستند گفت امام امروز که مجلس هفتم او هست اسمش را به شما می­گويم، اين آقای حاج حاصل رضايي که ختمش است بانی آن فرش­هاست اين را می­گويند اخلاص، ما دوتا کار می­کنيم ده­تا لوح می­گذاريم به ديوار ما اين را کرديم اين را کرديم اين کار را کرديم، تجليل از ما نکنند می­ريزيم بهم آقا قدرمان را نمی­دانند زحمت هم می­کشيم تشکر کسی نمی­کند، برای چه کسی داری زحمت می­کشی؟ تکليفت را روشن کن، برای خداست يا برای خلق، اگر برای خداست چرا منت می­گذاری؟ اگر برای خلق است چرا از خدا مطالبه می­کنی؟ کار با اخلاص يعنی اين، تا زنده بود بچه­هايش هم نمی­دانستند که آن روز که من اعلان کردم بچه­هايش متوجه شدند که بانی اين فرش­ها بود، اين می­شود اخلاص، يعنی صد درصد کار خدايي بشود، هرچه ضريب کار شما اخلاصش بيشتر بشود، ثواب سريع­تر، پاداش بيشتر.

من يک جريانی را از آيت­الله مشکينی خودم شنيدم بگويم برايتان حالا بحث قرض الحسنه هم شد، خدا رحمت کند ايشان را می­گفتند من يک سالی بود در جوانی­شان البته می­گفتند داستان مال شايد هفتاد، هشتاد سالی قبل است، می­گفتند من طلبه جوانی بودم، يک روز کل موجودی من پنج ريال بود، اين پنج ريال را می­خواستم بعد از درس بروم يک مقدار چيزی برای منزل بخرم، خانواده گفته چه چيزهای را بگيريد و بياوريد، گفتند درس که تمام شد داشتم از کلاس درس می­آمدم بيرون، يکی از همدرسی­های من به من گفت آقای مشکينی پنج ريال داريد قرض ما بدهيد؟ اين­ها هم گاهی اوقات امتحان است، اين را می­گويند ايثار، ايثار يعنی از آنچه که خود برايش نياز داری بگذری کاری که اميرالمؤمنين حضرت زهراء در سه شب افطاری کرد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»[21] اين خيلی مقام بالای است البته اين همه کس اهلش نيستند به ماها می­گويند آقا انفاق کن، يعنی از زيادی مالت بده، ايثار هنر می­خواهد و بايد نفس مهذب باشد تا برسد به آن­جا آن ايثار يک بحث ديگری است آيت­الله مشکينی گفتند که من پنج ريال داشتم همين ايثار است ديگر خودم هم نياز داشتم وقتی به من گفت، پنج ريال را درآوردم دادم به آن آقا صفر شدم هيچی نداشتم گفتم خدا، خدا می­فرمايد: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ»[22] ما راه را برايتان باز می­کنيم، خدا می­فرمايد: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏»[23] ما با شما هستيم تنها نمی­ماند ايشان گفتند از حوزه درس داشتم می­آمدم بيرون در بيرون آمدن پنج ريال را دادم به آن طلبه بيرون حوزه درس يکی از علما به من رسيد يکدفعه ما را گرفت بغل، گفت آقای مشکينی چطور هستيد؟ الحمدلله، گفت دست کرد يک پاکتی درآورد داد به ما، پاکت را باز کردم ديدم پنج تومن در پاکت است پنج ريال داديم، قرآن می­فرمايد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[24]ايشان گفتند من پاکت را گذاشتم در جيبم رفتم در خيابان، يک مقدار که رفتم جلو، يک دوست ديگر من به من برخورد کرد گفت آقای مشکينی من ديشب خانمم زايمان کرده هيچی در منزل نداريم يک پنج تومن داری به ما قرض بدهی؟ گفتم من ديدم خدا با پنج ريال ما چه کرد؟ همان که سعدی می­گويد، سعدی می­گويد:

اگر لذت ترک لذت بدانی، ديگر لذت نفس لذت ندانی

اگر انسان لذت پول خرج کردن برای خدا را چشيد، لذت جمع کردن پول ديگر لذتی نيست، اگر انسان لذت بندگی را چشيد، اين ظواهر دنيايي ديگر لذت نيست لذت سحرخيزی را چشيدی، ديگر خواب و رخت خواب لذت نيست:

هزاران در از خلق بر خود ببندی، گرت باز باشد در آسمانی

چنان می­روی ساکن و خواب در سر، که می­ترسم از کاروان باز مانی

ايشان گفتند تا آن به من گفت پنج داری بدهيد، سريع ديگر بلا ترديد در آوردم دادم به ايشان، گفت گرفت رفت، گفتند عرض خيابان را طی کردم از اين سمت خيابان رفتم آن سمت خيابان به همين فاصله زمانی، گفتند دو سه دقيقه، يک دقيقه رسيدم آن طرف خيابان يکی از تجار مشکين شهر يکدفعه جلو ما ظاهر شد، همشهری بود، گفت آقای حاج­ميرزا علی آقای مشکينی چطور هستيد؟ گفتيم الحمدلله، گفت من چند روز در قم دارم دنبال شما می­گرديم، گفتم امری داريد؟ گفت ايشان يک پاکتی در آورد داد به ما و رفت، گفتم پاکت را باز کردم ديدم پنجاه تومن پول در پاکت است، در چند دقيقه، حالا شايد شما يکی گفت آقا ما هم بدهيم می­شود؟ گفتم تو نده که نمی­شود، نده نمی­شود، گفت چرا؟ گفتم تو می­خواهی خدا را بيازمايي، نادان با اعتقاد بده اگر خدا نداد بعد گله کن، ما می­خواهيم خدا را تجربه کنيم، يعنی باور ندارد، ديديد يک وقت يک کسی را باور ندارد می­گويد حالا بکن ببين انجام می­دهد ببين حرفش حرف است اين جور با خدا کار کردن نمی­شود با ايمان: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[25] تلاش کن در راه ما، با اخلاص: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[26] آقای مشکينی می­گفتند من همان­جا که اين پاکت پنجاه تومنی به دستم رسيد گفتم خدايا يک کسی را هم برسان اين پنجاه تومن را هم قرض بگيرد معامله از اين بهتر، دو قدم ور می­داری ده برابر در کدام بانک دنيا شما پول بگذاريد با اين سرعت سود حلال و پاک از آفريدگار گيرت بيايد، البته ايشان گفتند ديگر دعايم مستجاب نشد کسی نرسيد پنجاه تومن را قرض بگيرد اين اخلاص است گاهی اوقات ديديد طرف می­گويد آقا من تا دادم پول آمد در حسابم تا اين کار را کردم نتيجه را گرفتم، اين ضريب اخلاص بالا بود شرط نتيجه­گيری از کارهايتان اخلاص است، اخلاص يعنی کارها را يک جوری پاک کنيد، که غير خدا در کارهايتان نقشی نداشته باشد بله حالا امکان دارد کارتان را ديگران هم تعريف می­کند ولی برای تعريف مردم نکنيد، يک شهر می­گويند کار خوبی کردي دنبال حرف اين­ها نباشيد لذا اين اخلاص ارزش کارهای ما در گرو اخلاص است، و به وعده­های الهی اطمينان داشته باشيم خدا تأکيد می­فرمايد در اين آيه: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ»[27] هم لام برای تأکيد در ادبيات عرب اين­جا آمده، هم نون تأکيد آمده دوتا تأکيد خدا در اين آيه می­فرمايد، که خدا می­فرمايد اگر برای ما تلاش کرديد قطعاً و يقيناً ما هدايت­تان می­کنيم: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[28] شما را در مسير خودمان هدايت می­کنيم البته اين­جا راه رسيدن به رضوان الهی خدا می­فرمايد: «سُبُلَنا»[29]يعنی ما روش­های متعدد داريم کارگرش را يک جور، عالمش را يک جور، کارمندش را يک جور: «سُبُلَنا»[30] طريق­های مختلف، روش­های مختلف، لذا خدا می­فرمايد محدوديتی برای وصول به قرب الهی نيست، فقط شما با اخلاص کار کنيد، و تلاش کنيد که نشانه انسان­های با اخلاص هم همين است ما هدايت­تان می­کنيم ما راه را برايتان معين می­کنيم، طريق را برايتان معين می­کنيم، و يک جمله هم اين­جا يک نکته اخلاقی عرض کنم، خدا می­فرمايد: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏»[31]اين اوج پاداش است يعنی بنده ضعيف خدا به جای می­رسد که خدا با آن عظمت می­فرمايد من با او هستم، يعنی انسان به همه چيز می­رسد آن­هايي که حج رفتيد و آن­هايي که نرفتيد خدا نصيب­تان کند، رفته­ها و نرفته­ها مجدداً مشرف بشويد، به سفر حج، درک مواقف با عظمت حج، يکی از آن­ مکان­های با عظمت عرفات است و يکی از کارهای که زائرها روز عرفات بعد از ظهر عرفه روز وقوف رکنی انجام می­دهند دعای عرفه امام حسين را می­خوانند يک قسمت از دعای امام حسين را من بخوانيم حالا عزيزانی که مشرف شديد تداعی معانی بشود برايتان، آقا سيدالشهداء به خدا عرض می­کند پروردگارا: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ‏ فَقَدَكَ‏ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ»[32] خدايا چه از دست داده کسی که تو را يافته؟ و چه يافته، کسی که تو را از دست داده، ساده­تر بگويم ترجمه، خدايا چه دارد کسی که تو را ندارد؟ و چه ندارد کسی که تو را دارد، بزرگترين سرمايه اين را هم باز برايتان بگويم متدينين، متدينين خودتان را دست کم نگيريد ديديد به بعضی از متدينين می­گويي آقا چه داری؟ هيچ، زندگی که نداريم، ای بی­انصاف، شخص آمد خدمت امام صادق از ارادتمندان حضرت بود از وضع اقتصادی­اش شکوه کرد، گفت آقا چيزی نداريم وضع­مان خراب است، اوضاع­مان نابسان است، همه­اش رو نداشته­ها، خدا رحمت کند شهيد مطهری می­فرمود شب­های مهم مثل شب­های احياء مردم فقط عادت کردند هی می­گويند خدايا بده، بده، بده، پول بده، زندگی بده، خانواده بده، سلامتی بده، شهيد مطهری می­فرمايد يک مقداری دعا بايد بکنی که خدايا بگير بگير بگير، خدايا حسادت را بگير، خدايا تکبر را بگير، خدايا غرور را بگير، خدايا طمع را بگير، خدايا حرص را بگير، خدايا خداگريزی را از ما بگير، اين­ها را نمی­گوييم فقط هی می­گوييم خدايا بده، اصل اين است که آن­ها را بگيرند و الا اين­ها را برايت بدهند آن­ها هم باشند جزو ظلمت چيز ديگری نيست اينی که انسان در برابر الطاف الهی سيدالشهداء عرض می­کند خدايا چه از دست داده کسی که شما را يافته، امام صادق آن طرف آمد هی گله می­کرد که ما چيزی نداريم آقا فرمودند من يک سؤال از تو می­پرسم تو چقدر حاضر هستی، اين را امشب به خودتان نمره بدهيد در خلوت­تان حالا جلو همديگر تعارف می­کنيم خانم­ها، آقايون اين باشد در خلوت­تان امشب تکليف خودتان را با اهل­البيت و خدا روشن کنيد، در خلوت­تان، امام صادق فرمودند تو چقدر حاضری بگيری از ما اهل­البيت دست برداری؟ می­گويد هيچی ندارم، چند برايت بدهند ديگر قيد ائمه را بزنی ديگر اسم ما را هم نياوری، ما را با چند معامله می­کني؟ اين را که آقا فرمودند اين اشک در چشم­هايش حلقه زد، گفت آقا دنيا را با يک تار مويي شما عوض نمی­کنم، آقا فرمودند ديگر نگويي ندارم، تو يک سرمايه داری که با دنيا عوض نمی­کني چرا اين را نمی­بينيد؟ مردم بندگی کم مدال افتخاری است، اين نماز خواندن­تان کم ارزش است، آقا ما چيزی نداريم، چه دارند آنهايي که می­گويند داريم، شما خدا را داريد سيدالشهداء می­فرمايد: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ‏ فَقَدَكَ»[33]چه ندارد آن­که خدا را دارد و چه دارد آن­که خدا را ندارد، آقا يک کسی است کاخ دارد، ماشين چندتا ماشين دارد ثروت، نگفتنی يک رکعت نماز نمی­خواند، دارايي تو از دارايي او اصلاً قابل مقايسه نيست تو خدا را داری؟ تو ائمه را داری تو آن اخلاق را داری که آن محروم است وقتی گفت آقا من دنيا را با يک تارمويي شما عوض نمی­کنم امام صادق فرمودند ديگر نگويي من چيزی ندارم، تو يک سرمايه­ای داری که با دنيا عوضش نمی­کنی، سرمايه­داری که با دنيا عوض نمی­کنی اين همان مقام انسانيت است مقام انسان در پرتو کار با اخلاص يکی دو نکته عرضم را تمام کنم، خداوند راه قرب را نشان داده، می­خواهيد مردم رشد کنيد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[34]تلاش در مسير ما، و تا رسيدن به مقصد هم دست ما را می­گيرد، خدا می­فرمايد بياييد: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[35] ما هدايت­تان می­کنيم ما دستگيری­تان می­کنيم، ما کمک­تان می­کنيم اين جريان را يک وقت در يکی از شب­های احياء گفتم، از رسول­خداست پيغمبر می­فرمايد: «عجبت‏ من‏ أخى‏ يوسف‏ كيف‏ استغاث‏ بالمخلوق دون الخالق؟»[36] از برادرم يوسف تعجب می­کنم، چرا در يک زمانی رجوع به مخلوق کرد خالق يک دفعه توجهی نشد؟ عرض کردند يا رسول­الله چه بود جريان؟ پيغمبر فرمود وقتی يوسف در زندان افتاد و دو نفر خواب ديدند آمدند خواب­هايشان را برای يوسف تعريف کردند، حضرت يوسف هم تعبير کرد، علم تعبير خواب خدا به آن­هايي می­دهد که در معاشرت با نامحرم سربلند می­آيند بيرون ابن سيرين همين طور بود، خيلی از اين­هايي که در علم تعبير خواب استاد شدند اين­ها رمز معبر شدن­شان در مجاهدت­های نفسانی در خلوت با نامحرم است آن­جايي که تو هستی و نامحرم در هم بسته کسی هم نيست، زمين نخوردی سربلند رفتی بيرون موهبت تعبير خواب را برايت می­دهند بنده ديدم در عمرم کسانی که معبر و سربلند از اين­ آزمون­ها بيرون آمدند خدا زيربار منت کسی قرار نمی­گيرد يوسف علم تعبير خوابش در آن خلوت با زليخا گرفت، در آن گريز از محيط گناه، خوب تعبير کرد و بعد که اين­ها خواستند بيرون حضرت يوسف به آنی که بنا بود بشود نديم و امين و دستيار عزيز مصر گفت سفارش کن به عزيز مصر که ما بی­گناه در زندان افتاديم اين­ها را بردند، جبرئيل نازل شد جناب يوسف خدا می­فرمايد چه کسی تو را نزد پدرت يعقوب عزيز کرد؟ گفت خدا، يوسف خدا می­فرمايد چه کسی تو را از توطئه برادرانت که قصد کشتن تو را داشتند حفظ کرد؟ حضرت يوسف گفت خدا، يوسف خدا می­فرمايد چه کسی تو را از قعر چاه بیراهه نجات داد، کاروانی مسير گم کرد، آمدند آن­جا سر چاه دلو انداختند متوجه شدند، آقازاده­ای در چاه است آوردنش بيرون، اين کار چه کسی بود؟ يوسف گفت خدا، يوسف خدا می­فرمايد چه کسی تو را از بازار برده فروش­ها آورد کاخ عزيز مصر؟ خدا، چه کسی تو را عزيز کرد در کاخ؟ خدا، چه کسی تو را در خلوت زليخا حفظ کرد؟ خدا، يوسف خدا می­فرمايد چرا اين­جا آزادی­ات را از ما نخواستی؟ ما گاهی اوقات اين قدری که متوسل به غير خدا هستيم به خدا نيستيم، و اگر هم هستيم خدا را در حد مخلوقش صدا می­زنيم، ده نفر در ذهن­مان است يازدهمی­اش خداست، آقا اين را که جبرئيل گفت صدای ناله يوسف بلند شد، مدت­ها يوسف گريه می­کرد، برای همين ترک اولی که شده بود، لذا عزيزان خداوند می­فرمايد راه قرب را نشانتان می­دهيم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[37] بياييد ما هم هدايت­تان می­کنيم عرضم را تمام کنم، در چند جای خدا در قرآن می­فرمايد ما با شما هستيم يک با نيکوکاران و متقين، آيه نمل صد و بيست و هشت: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُون‏»[38] با انسان­هايي که با تقوی هستند، ما با اين­ها هستيم ما با صابرين هستيم: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين‏»[39] ما با متقين هستيم آيه سی و شش سوره توبه: «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقين‏»[40] ما با مؤمنين هستيم آيه نوزده سوره انفال: «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنين‏»[41] انشاءالله که خداوند توفيق بهره­برداری را بدهد ماه مبارک رمضان پيشروست هفته آينده ورود در شهرالله است زمينه ساز با تقوی شدن ماه رمضان است خدا می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[42] با تقوی شديد ديگر خدا با شماست، ماه رمضان فرصت تغيير پيدا کردن، عوض شدن آن گونه شدن که خدا می­پسندد انشاءالله که خداوند مهم­ترين عيدی ما را در اين ماه شعبان المعظم تعجيل در فرج امام زمان ما قرار بدهد.

خب جمعه پايانی ماه شعبان هم من همين­جا دعوت کنم از همه عزيزان برادرها، خواهرها، خدا رحمت کند مرحوم حضرت آيت­الله والد اين سنت را نزديک به شصت سال داشتند، آخرين جمعه ماه شعبان را ايشان دعای ندبه می­گرفتند، من يادم است دوران طفوليت در منزل مجلس داشتند، بعدها که امکان نبود در مسجد يا در هيئت، ولی اهتمام داشتند تعطيل نمی­شد ولی اولويت هم در منزل خودشان بود حالا اين جمعه آينده جمعه آخر شعبان ما مهديه دانشگاه مهدويت خيابان زند دعای ندبه اين هفته به نام ايشان و به ياد ايشان هست و اين سنت حسنه­ای که ايشان مقيد بودند و مخصوصاً تأکيد داشتند، می­گفتند اين جمعه آخر را خطبه پيغمبر را در جمعه آخر شعبان ايشان هر سال يادآوری می­کردند يک درسنامه­ای پيغمبر در جمعه آخر ماه شعبان برای مسلمان­ها برای ماه رمضان که در رمضان چه بايد کرد؟ چگونه بايد استفاده کرد؟ حالا انشاءالله اطلاع رسانی کنيد برادرها، خواهرها و عزيزان اين فرصت جمعه پايانی هم به ياد اين عالم و به ياد همه رفته­گان مان به ياد امام زمان زمزمه کنيم:

يا اباصالح مددی مولی، به به، يا اباصالح مددی مولی

گل زيبای شجر طاها، به کجايي اي پسر زهراء

تو به سان يوسف کنعانی، که نهان از ديده انسانی

يا اباصالح مددی مولی

آقاجان قدمی گر نهی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما

به رخ نيلی گل طاها، به غريبی علی و زهراء

يا اباصالح مددی مولی

به ياد همه در گذشتگان­مان يا اباصالح مددی مولی

شفای بيمارانمان، يا اباصالح مددی مولی

رفع همه گرفتاری­ها و مشکلات، يا اباصالح مددی مولی

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] عنکبوت69.

[2] انفال53.

[3] طارق9.

[4] آل­عمران134.

[5] آل­عمران134.

[6] آل­عمران134.

[7] عنکبوت69.

[8] غافر60.

[9] عنکبوت69.

[10] عنکبوت69.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏35 ص46.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏35 ص46.

[13] عنکبوت69.

[14] تفسير فرات الكوفي ص320.

[15] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏35 ص46.

[16] عنکبوت69.

[17] عنکبوت69.

[18] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص354.

[19] عنکبوت69.

[20] عنکبوت69.

[21] انسان8.

[22] عنکبوت69.

[23] عنکبوت69.

[24] انعام160.

[25] عنکبوت69.

[26] عنکبوت69.

[27] عنکبوت69.

[28] عنکبوت69.

[29] عنکبوت69.

[30] عنکبوت69.

[31] عنکبوت69.

[32] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص349.

[33] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1 ص349.

[34] عنکبوت69.

[35] عنکبوت69.

[36] تفسير نور الثقلين ج‏2 ص427.

[37] عنکبوت69.

[38] نمل128.

[39] بقره153.

[40] توبه36.

[41] انفال19.

[42] بقره183.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه