استاد حدائق روز چهارشنبه 9 اسفندماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ویژگی منتظران پرداختند
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال امیرالمومنین علیبن ابیطالب «المنتظر لامرنا کالمُتشَحِّطِ بدمه فی سبیل الله»[1] خب اسعد الله ایامکم جمیعا. هفتهای را به پایان میرسانیم که یکی از بزرگترین مناسبتهای تاریخ بشریت رقم خورد و آن ولادت باسعادت منجی نظام هستی و خلقت حضرت بقیة الله الاعظم در نیمهی شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا است. من چون ایام تحت الشعاع اسم حضرت است یکی از بحثهایی که به همهی ما مربوط است و ما هم باید به آن توجه دقیق و عمیقی داشته باشیم، با این سرفصل من چند عنوانش را عرض میکنم، عناوین متعدد دارد، این چند تا را عرض کنم و در حد وقت مجلس مطالبی را عرض کنم.
از بحثهای در عصر غیبت بحث وظائل منتظران است! ما مردم که در دوران غیبت قرار گرفتهایم چه وظیفهای داریم؟ تکلیف ما چیست؟ در این عصر در این دوره چه باید کرد؟ اولیای دین برای ما چه تکلیفی را تبیین کردند و بیان کردند؟ یکی از توصیههای جدی و اکیدی که ما در روایات به وفور میبینیم که معصومین متذکرند از رسول خدا گرفته، امیرالمومنین، امام مجتبی، سیدالشهدا، امام باقر، امام صادق و نوع ائمه توصیه کردهاند، توصیهی به انتظار است. گفتهاند در عصر غیبت اگر قرار گرفتید منتظر باشید، انتظار یادتان نرود. یکی از تکالیف ما مردم منتظر زیستن است و از نظر اجر و ثواب در روایات پاداشهای کلانی در این انتظار ذکر شده است. من یکی دو حدیث را یادداشت کردم، اول در جلد 52 بحارالانوار مرحوم علامه مجلسی از امیرالمومنین نقل میکند دربارهی ارزش انتظار! آقا میفرماید «المنتظر لامرنا کالمُتشَحِّطِ بدمه فی سبیل الله»[2] آنهایی که منتظر امر ما هستند یعنی فرج، یعنی ظهور، یعنی قیام صاحب الزمان، آنهایی که انتظار میکشند از نظر اجر و ثواب مثل کسانی هستند که خون خودشان را در راه خدا دادهاند و شهید در جبهه شدند که در خون خود آغشته شده در راه الهی. یعنی لحظه به لحظهی کار منتظر و عمل منتظر پاداش شهید غلطان به خون را میدهد. حالا اینجا من عرض خواهم کرد که کار خیلی کار سنگینی است چون پاداش پاداش سنگینی است.
در یک جلسه عرض کردم که یک آقایی گفت آقا این ظلم نیست؟ گفتم چه ظلمی؟ گفت اگر ما هم در زمان امیرالمومنین بودیم و حضرت بالای سر ما بود بهتر نبود؟ چرا خدا در این دوره ما را آفرید؟ خدا رحمت کند شهید مطهری میفرمود خدا را شکر کنید که زمان امیرالمومنین نبودید که اگر بودید معلوم نبود الان کجا بودید! زمان امیرالمومنین بخشی از نماز شبخوانها لغزیدند. قرآن بدست در برابر امیرالمومنین در جبههی جنگ در نهروان. امام حسین را به اسم اسلام کشتند، گفتند حسینبن علی را قرة الی الله میکشیم، مومنین حواستان باشد شیطان برایتان برنامه دارد، گاهی اوقات فتیلهی نماز شبخوان را هم میکشد با یک توجیهاتی! حالا من میگویم اگر میخواهید این بلاها سرتان نیاید یکی از وظیفهی منتظران را که میگویم شناخت حجتهای الهی است. حجتها را بشناسید، امامتان را بشناسید تا کلاه سرتان نرود تا فریب نخوری، مردم کوفه فریب خوردند، قربة الی الله در قتل امام حسین شرکت کردند. آن آقا میگفت که ما اگر دوران اهلبیت بودیم، زمان امام صادق زمان علیبن موسی الرضا! ما را در دورانی آوردند که امام غائب است، این دنیا این تکنولوژی پیشرفته این همه مفاسد و خطرات، خدایا چرا ما را در این مقطع زمانی آوردی! آن آقا میگفت. گفتم ببین اولا فضولی موقوف، در کار خدا دخالت و فضولی نکن. ثانیا خدا عادل است، در تمام ابعاد زندگی هر کسی ایراد گرفت جوابش را بدهید. یک کسی میگوید آقا خدا به ما پول میداد مسجد میساختیم درمانگاه میساختیم، خدا اگر به ما پول میداد یتیمها را زیر پوشش میبردیم، خب خدا به ما هم بده تا بکنیم! من میگویم نداده ثوابش را دارند به شما میدهند، تو نیتش را داشتی، تو دلت میخواست اگر داشتی اینکارها را میکردی؟ کار نکرده به اعتبار نیتت داری ثواب میگیری ولی آن کسی که به او داده باید کار کند تا ثواب بگیرد. میلاد امام زمان گذشت، آنهایی که آرزو داشتند ای کاش ما داشتیم برای امام زمان خرج میکردیم و نداشتند و دستشان خالی بود، کار نکرده خدا پاداش میدهد این عدالت الهی است. از تو نمیآید ولی نیتت این بود که اگر داشتی میکردی؟ ثواب را به تو میدهند، همان نکتهای که آقا امیرالمومنین در جنگ صفین به آن شخص فرمودند، گفت برادر من دوست داشت با شما باشد ولی نرسید به جنگ. آقا فرمودند برادرت دوست داشت با ما باشد؟ گفت بله، فرمود به خدای عزیز سوگند نه برادر تو، نسلهای آیندهی بشریت اگر آرزو کنند که ای کاش با علیبن ابیطالب میبودیم در صفین، ثواب صفین را به آنها میدهند پس نق نزن که خدایا ما را زمان امیرالمومنین خلق میکردی تا ایشان را یاری کنیم، میگویند نبودی اما ثوابش را به تو میدهیم، نیت پاک داری پاداشت را میگیری. کربلا نبودی ثواب کربلا را به تو میدهند.
جابر در روز اربعیت خطاب به قبر امام حسین همین جمله را گفت، به سیدالشهدا عرض کرد «لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه»[3] گفت آقا در تمام کارهایتان شریکیم یک وقتی عطیهی عوفی گفت آقای جابر چه میگویی؟ حرف بزرگی میزنی، سیدالشهدا شهید شد بدنش زیر سم اسب رفت، سر او منزل به منزل برده شد، خانوادهاش را اسیر کردند، ما یک شمشمیر نزدیم و با سیدالشهدا شریکیم! گفت یک سخن از پیغمبر سبب شده که این حرف را میزنم، گفت رسول الله فرمود «من أحبَّ قوماً حُشرَ معهم» هر که جمعیتی را دوست بدارد با آنها محشور میشود. حاج آقا چه کسی را دوست میداری؟ قیامت با همان محشور میشوی، به خودت رجوع کن ببین محبوبت کیست، ایدهآل در زندگیات کیست؟ عشق به چه کسی میروزی قیامت با او هستی شک نکن.
یک کسی در مجلسی گفت آقا زمان رضاخان خدا بیامرز...! گفتم خدا با رضا خان محشورت کند، گفت این چه دعایی است که میکنی؟ گفتم من نمیگویم ولی محشور میشوی، اگر رضاخان را دوست میداری محشور میشوی با رضاخان، پیغمبر فرمود: «من احبَّ قوماً حشر معهم»[4] الان شما در شیراز هستید اگر جنایتی در اقصی نقاط کرهی زمین اتفاق بیفتد و نعوذ بالله کسی از این ظلم و جنایت راضی باشد در گناه آن شریک است! شریک است، مثلا در بحث غزه ما گاهی اوقات میشنویم بعضیها از روی نادانی میگویند اینها حقشان است. حقشان است؟ رفتی در نکبت کار اسرائیل شریک شدی، در قیامت خواهی دید. و اگر کسی که الان اینجاست بشنود یک کار خوبی اتفاق افتاد و رضایت در آن کار خوب داشته باشد شریک است. میگویند فلانی کربلاست میگوید کاش ما هم بودیم، نرفته ثواب را میدهند این عدالت است، این عدل خداست. خدا میفرماید به آن کسی که دادم باید کار کند به آن کسی که ندادم نیتش را اگر صاف کند ثواب را به او میدهیم، این پاداش اوست. حالا ما زمان ائمه نبودیم، الان که هستید، نیتت این بود که اگر در زمان ائمه بودی با ائمه بودی؟ ثواب را بهت میدهند. در همهی ابعاد، اینکه دیگر رفع توهمی میکند که بعضیها تعبیر به این میکنند که ما مثلا محرومیم، ما مثلا در یک مقطعی قرار گرفتیم که نتوانستیم خدمت به اولیا کنیم. ببینید کار سختی است البته، انتظار در این عصر کار بسیار سختی است، اما ببینید پاداشهایی که خدا میدهد خیلی پاداش بالاست، امیرالمومنین میفرماید منتظر اگر بودی ثواب شهید آغشته به خون را به تو میدهند. حاج آقا در بازار داری تجارت میکنی ولی منتظری، در همان مغازهات ثواب جبهه را به تو میدهند. آقای کارمند، استاد دانشگاه، دانشجو، خواهر خانهدار در خانه داری آشپزی میکنی ولی منتظری لحظه به لحظهی زندگیات «کالمُتشَحِّطِ بدمه فی سبیل الله»[5] این میشود عدالت، این عدل خداست و خدا زیربار منت بشر قرار نمیگیرد. امام سجاد میفرماید آنهایی که منتظر آمدن امام زمان هستند، جایگاه انتظار را اول بگویم تا جایگاه کار تبیین بشود بعد تبیین کنیم جایگاه منتظران را.
آقا زینالعابدین میفرماید «من ثبتَ علی موالاتنا فی غیبة قائمنا أعطاه الله»[6] خیلی این قسمت روایت عظمت دارد! «أعطاه الله اجر الف شهید مثل شهداء بدر و أحد»[7] الله اکبر! نه یک شهید نه دو شهید، هزار شهید آن هم کدام شهدا؟ شهدایی که در بدر و احد در محضر پیامبر شهید شدند. شهدایی مثل مصعب بن عمیر، مثل حنظله غسیل الملائکه، مثل حمزه سیدالشهدا، اینهایی که در بدر و احد شهید شدند، خدا به اندازه هزار شهید بدر و احد را میدهد به آن منتظری که امام زمان را ندیده ولی رفتارش امام زمانی است. علتش هم این است که آنهایی که زمان پیغمبر بودند رسول الله را دیدند و به این مقامات رسیدند. شما اگر امام زمان را ندیدید و در آن مسیر هستید قطعا اجر شما بالاتر و بیشتر است.
باز در روایات داریم که انتظار را با فضیلتترین کارها یاد کردند. در بحارالانوار روایتی علامه مجلسی از رسول الله نقل میکند که «افضل العبادة انتظار الفرج»[8] بافضیلتترین عبادت انتظار فرج است، یعنی ما در عبادات دیگر بالاتر از انتظار فرج نداریم. در روایت داریم «أفضل الاعمال انتظار الفرج»[9] در حوزه رفتار افضل الاعمال انتظار فرج است. باز سوال پیش میآید که ما در عبادات نماز را داریم، روزه را داریم، حج را داریم، رسول خدا میفرماید بافضلیتترین عبادت، کلامشان اطلاق دارد، یعنی هیچ عبادتی قابل مقایسه با انتظار نیست! این یعنی چه؟ یعنی انتظار از نماز مهمتر است؟ نماز بیانتظار میشود ابنملجم مرادی! آقا طرف نماز بخواند، دُلّا و راست بشود ولی امامش را نشناسد، این دارد نرمش میکند او دارد خم و راست میشود اینکه نماز نیست. باید بر نماز روح ولایت حاکم باشد. حجی که روح ولایت درش نیست میشود شمر. من بارها عرض کردم شمر یازده سفر حج پیاده بجا آورد، شما یک نفر را در شیراز پیدا نمیکند که این توفیق را داشته باشد. من نمیگویم از شیراز تا مکه، از مدینه تا مکه در شیراز کسی را دارید پیاده رفته باشد! شمر یازده سفر حج پیاده بجا آورد اما ولایتش ضعیف بود. با همان پاهایی که مسیر خانهی خدا را طی کرد روی سینه ولیِّ خدا نشست. قرآن خواندن امتیاز است، قرآنی که طرف امام زمانش را نشناخته باشد «ربَّ تال القرآن و القرآن یلعنه»[10] روایت داریم بعضیها قرآن میخوانند ولی این قرائت قرآن لعنتشان میکند. میگویند یک کسی را دفن کردند که نماز نمیخواند خمس نمیداد و واجباتش هم روی زمین مانده بود. یک اهل دلی آمد بالای قبر، قبر را پوشاندند خاک ریختند، دیدید یک کسی میآید قرآن میخواند. تا شروع کرد قرآن خواندن آن اهل دل گفت نخوان نخوان! گفت آیه به آیهای که میخوانی میشود مکافات و مجازات، او زیر خاک است، آیه نماز میخوانید میشود عذاب مضاعف، آیه خمس میخوانید میشود عذاب مضاعف، این عمل نمیکرده به اینها! لذا حضار محترم در عبادات اگر ارتباط با ولایت و روحیهی انتظار در انسان نباشد، این نماز میشود همان نماز مقدس مآبهایی که امیرالمومنین فرمود دو گروه کمر من را شکستند، یکی زاهدان احمق که زهد داشتند ولی بصیرت نداشتند. دوم منافقان زیرک بود، کسانی که ادعای دینداری میکردند و در برابر ولیِّ خدا ایستادند. این جملهی امام سجاد خیلی تکان دهنده است! آقا زینالعابدین فرمود روز عاشورا این جمعیتی که جلوی پدر ما صفآرایی کردند و در قتل امام حسین شرکت کردند «کلٌ یتقرَّب الی الله تعالی بدم الحسین» همه قربة الی الله آمدند کربلا، این خیلی خطر است! یعنی امام حسین را برای خدا کشتند، گفتند میکشیم به خدا نزدیک شویم، قربة الی الله یعنی همین. امام زمان از زندگی ما راضی است از درآمد ما راضی است از معاشرت ما راضی است از مسافرت ما راضی است، از ادارهی ما از ادارهی ما بازار ما خلوت ما جلوت ما راضی است؟ از گفت و شنودهای ما راضی است؟ خود حضرت میفرماید ما محیطیم بر کارهای شما، «فإنا نحیط علماً بأنبائکم»[11] همهی کارهایتان را میدانیم «ولایعزب عنا شیء من اخبارکم»[12] حضرت میفرماید چیزی از شما بر ما پوشیده نیست. ریز و درشت، خرد و کلان، جزئی و کلی کارهایتان را به ما عرضه میکنند، ما در محضر صاحب الزمان هستیم در محضر ولیخدا هستیم، امام از حال همهی ما مطلع است، لذا آدمهای منتظِر نگاه میکنند رضایت منتظَر را رضایت ولیخدا را کسب کنند. این از نظر جایگاه انتظار که بهترین کار، افضل عبادت افضل عبات انتظار فرج است.
اما بحثم این است که این انتظار چیست؟ همین دعای عهد خواندن کافی است، صبح جمعه دعای ندبه کفایت میکند، زیارت آلیاسین بس است، دعای فرج و دعای سلامتی کافی است، فقط خواندن این ادعیهای که به ما رسیده بس است یا منتظِر باید در یک مواردی بدرخشد؟ من چند ویژگی از روایات بخوانم. بنده خودم را خطاب قرار میدهم، بنده یک مروری کنم ببینم این چیزهایی که ائمه فرمودند تا الان که عمرم رسیده رسیدم یا نرسیدم، حاج آقا اگر تا الان نرسیدی بجنب تا اجل نرسیده.
ای که دستت میرسد کاری بکن، پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اگر رسیدیم هم که الحمدلله، از خدا بخواهیم این حالت را برای ما ثابت قرار دهد و پایدار بدارد. یکی از اوصاف منتظران این است، در روایت داریم امام صادق میفرماید: «وَ لیعمَل بالورع»[13] منتظران باید پاکدامن باشند. آن کسی که میگوید منتظِر امام زمان هستم دروغ نمیگوید غیبت نمیکند چشمش به حرام نمیافتد، در مجلس حرام گرایش را نمیگیرند، درآمدش حرام نیست، مصارفش اسراف گونه نیست، او امام را ناظر میداند.
یک جریانی اینجا عرض کنم، خدا رحمت کن مرحوم آیت الله العظمی سیدعلی سیستانی، پدربزرگ آیت الله سیستانی که الان در عراق از مراجع تقلید هستند. پدربزرگ ایشان در مشهد نقل میکنند چهل شب جمعه به یک اعمال خاص و اذکار خاصی متمسک و متوسل میشود به قصد زیارت امام زمان، شبهای جمعه به یک تذهیب نفسی و مداومت ذکری به قصد رسیدن به محضر آقا. البته یک جملهای بگویم این سلیقهی من است. عزیزان خیلی دست و پا نزنید امام زمانتان را ببینید از خدا بخواهید امام زمانتان ازتان راضی باشد. در کربلا بیش از بیست هزار نفر امام زمانشان را دیدند و در قتلش شرکت کردند! در صفین هزاران انسان امام زمانشان را دیدند و خودشان امام زمانشان را تهدید به قتل کردند! دیدن شرط نیست، اگر دیدی و در خط نیامدی مصیبتت بیشتر است، از خدا بخواهید آقا ازتان راضی باشد، رضایت حضرت را بخواهید، حالا اگر صلاح بود با آن رضایت تشرف هم حاصل شود نعم المطلوب اما اگر نشد از خدا بخواهید امام ازتان راضی باشد. آقا را ببینیم! اگر آقا را ببینی و در مسیر هم نباشی که مصیبتت بیشتر است، میگویند امامت را دیدی و به راه نیامدی، آن کسی که رفته حج و برگشته مسئولیتش بیشتر است از آن کسی که هنوز حج نرفته. آن کسی که پایش رسیده مشهد و کربلا و کاظمین و نجف یک انتظار دیگر ازش دارند تا کسی که نرفته، میگویند بابا دعوتت کردیم صدایت زدیم نشانت دادیم، تو آمدی بارگاه حسینبن علی را زیارت کردی، تو باید یک جور دیگر زندگی میکردی.
مرحوم آیت الله سیستانی بزرگ چهل شب جمعه، حالا آن اذکار چه بوده من نمیدانم. شب جمعهی چهلم، ایشان در منزلی که مشغول آن اعمال و آداب و اذکار بوده، یکدفعه احساس میکند از خانهی مجاور نور درخشندهای دارد به آسمان میدرخشد، به ایشان ملهَم میشود که یک اتفاقی و خبری در خانهی بغلی است. این عارف سالک سریع بلند میشود میآید خانهی همسایه، در باز بوده، یا الله یا الله، کسی جواب نمیدهد، متوجه میشود از اتاق آخر که در دهلیز خانه بوده نور از آنجا میدرخشید و تلالو میکرد. چشم دل اگر باز شد این چشم خیلی چیزها میبیند. امیرالمومنین میفرماید اگر باتقوا شدی دو تا بینایی به تو میدهند «جلاء عشا ابصارکم»[14] اول حجابهای چشمت را میزنند کنار، با این چشمان سرت چیزهایی میبینی که دیگران نمیبینند، بالاتر از این «و بصر عمی أفئدتکم»[15] چشم قلبت را هم روشن میکنند، میشود حنظلهی غسیل الملائکه، محضر پیغمبر نشسته از قیامت دارد خبر میدهد، از بهشتیها و جهنمیهای مجلس دارد خبر میدهد «و بصر عمی أفئدتکم»[16] شاعر میگوید:
چشم دل وا کن تا جان بینی، آنچه نادیدنی است آن بینی
ایشان میگویند دیدم یک نور عظیمی از اتاق به آسمان بلند شده! دیدم جسدی روی زمین است و روی آن پارچهای انداختند مثل اینکه کسی تازه فوت شده است. قلب عالم امکان مولانا بقیة الله الاعظم (عج) بالای سر این جنازه نشستند و دارند قرآن تلاوت میکنند. آقای سیدعلی سیستانی حضرت را میشناسد و سلام میکند به حضرت، آقا میفرماید سیدعلی سیستانی این جسد را میشناسی؟ سید علی سیستانی جواب داد خیر، آقا فرمودند این یکی از بانوان متدینه و از شیعیان راستین ماست که در دوران کشف حجاب شش سال از خانه بیرون نیامد که مبادا ماموران حکومت حجاب از سر او بربایند! الان که از دنیا رفته من که امام زمان او هستم بر خود لازم میدانم که این لحظات حساس بعد از مردن کنار پیکر او حاضر شوم و قرآن بخوانم. این ورع است، آقا ورع داشتی ائمه پدری میکنند، خانم برای خدا برای رضایت الهی ورع داری از خانهات بیرون نمیروی که به حجابت آسیب نخورد! پدر مهربان امت که امام زمان است جوابت میدهد. ما هزینه کردیم و دریافت نکردیم! ورع یعنی تقوا، ورع یعنی دوری از گناه، و سروران عزیز امروز پاکترین انسان روی کرهی زمین امام عصر است، منتظران حضرت کسانی هستند که پاک زندگی میکنند، درآمدشان زندگیشان خلوتشان حرف زدنشان معاشرتشان، اینها هر جا هستند...! و روز قیامت یکی از حجتهای ما امام عصر است. امام صادق میفرماید منتظر باید پاک زندگی کند. ما منتظر کسی هستیم که اسوهی ورع است ما هم باید همین پاکی را در زندگیمان بکار بگیریم.
دوم: امام صادق میفرماید از ویژگیهای منتظران «محاسن الاخلاق»[17] اخلاق خوب است، این اخلاق شایسته هم از نکاتی است که در روایات توصیه شده، اهلبیت اسوهی خوش اخلاقی بودند، پیغمبر اسوهی اخلاق حسنه بود، خدا به پیغمبر میفرماید «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[18] رسول الله اگر شما آدم بداخلاقی بودید همه از دورت پراکنده میشدند. اخلاق شما سبب شد مردم جذب به اسلام بشوند، پدر خوشاخلاق، عالم خوشاخلاق، تاجر خوشاخلاق، اینها جذب میکنند. شما اصلا دین را بگذارید کنار، امروزه افراد خوشاخلاق جاذبه دارند. یک آقایی آمد مسئلهی شرعی از من پرسید، گفت حاج آقا من فلان جنس را یک کلیمی است در شیراز از او میخرم. گفتم مگر مسلمان در شیراز که از او بخری؟ گفت چرا، ولی این کلیمی یک ویژگیهایی دارد که مسلمانها ندارند، اول اینکه خیلی احترام میگذارد. بابا احترام در اسلام است! ما در روایاتمان میگویند «اِحترِم تُحتَرَم» احترام بگذار تا احترامت بگذارند. اینها مال دین ماست، گفت اولا میروم خیلی احترام میگذارد تحویل میگیرد. جنس را قسطی میدهد و قیمتش منصفانه است. گفت بعضی از کاسبان مسلمان ما بداخلاقند یک، گران میفروشند دو، نقدی معامله میکنند سه. گفت حالا به نظر شما من پیش او میروم اشکال دارد؟ یک مزایا و امتیازاتی دارد، خب این دارد اینها را میبیند، این مال دین ماست، انصاف در دین ماست، اخلاق در دین ماست، بابای یهودی عمل میکند نتیجه میگیرد، بهائیها بعضا با اخلاق جذب میکردند، ما در حقیقت و واقعیتمان با بداخلاقی میآییم در صحنه، با تندخویی با بداخلاقی. منِ پدر متدین در خانه اخلاق ندارم فرزندم از دین زده میشود. من سراغ دارم جوانی به من گفت آقا نماز شب خواندن پدرم مرا تارک الصلاة کرد! نماز شب خواندن بابای اخلاق این بچه را تارک الصلاة کرد، ولی یک وقتی میبینید اخلاق سبب جذب میشود سبب پذیرش میشود. امام زمان خوشاخلاقترین انسان است و ما هم باید این اخلاق را در زندگیمان بکار بگیریم، مخصوصا قشر متدینین. متدینین زیر ذرهبین هستند مسجدیها زیر ذرهبین هستند، از در این مسجد رفتید بیرون از شما یک انتظار دیگر دارند. لغزش شما را پای حساب اسلام میگذارند. همینجا من در پرانتز یک جمله بگویم، بعضیها میگویند ما انتخابات نمیرویم پای صندوق ....، این حرف اشتباهی است. از من طلبه اگر شما اشتباهی دیدید چه ربطی به اصل نظام دارد! این مدیر خوب کار نکرد این مسئول خلاف کرد، اصل انقلاب و نظام زیر سوال باید برود! خیلی قضاوت بیانصافی است. اگر شما در یک طائفهای یک خطاکار دیدید همهی آن طائفه بدند! اگر یک کسی در این شهر تخلفی کرد باید بگویند شیرازیها بدند! این کجایش انصاف است. ما خطای یک نفر را پای اصل نظام نباید بگذاریم، بله مشکلات است ولی ما نگاهمان به اصل نظام و وظائفمان به آرمان امام و شهدا نباید یادمان برود. قطعا ما هم قبول داریم که مسئول باید کار کند مسئول باید خدمت کند ولی من عرضم این است که اگر یک مسئولی در یک مقطعی خوب کار نکرد اسلام باید هدف قرار بگیرد؟ مردم از امیرالمومنین یاد بگیریم، این امام ماست، فقط نباید در دعای توسل آقا را صدا بزنیم. حکومت آقا غصب شد، فدک غصب شد، حکومتی که حق علیبن ابیطالب بود، صد هزار نفر هفتاد روز قبلش در غدیر با آقا بیعت کرده بودند، حق مسلَّم و شرعی و قانونی و حقوقی حضرت بود. فدک مصادره شد، آقا در منزل بودند یک وقت حضرت زهر گفتند یا علی شما در میدان جنگ کسی جلوی شما جرأت عرض اندام نداشت حالا نشستی در منزل و ذوالفقار را در قلاف گذاشتی و خانهنشین شدی! آقا رفتند ذوالفقار را برداشتند همزمان صدای اذان از ماذنهی مسجدالنبی بلند شد، آقا فرمودند دختر رسول الله اگر بخواهیم این اذان بماند باید سکوت کرد. امیرالمومنین است، نعوذ بالله من نمیخواهم مقایسه کنم، در حکومت غاصبانهی خلفای جور حضرت نه سکوت کرد بلکه کمکشان کرد چون بحث اسلام بود. حالا بنده بله مشکلاتی دیدم باید برخورد شود با فرد متخلف، باید حرف مسئولین را هم شنید، مشکلات را هم انسان متوجه باشد، یک بخش از مشکلات را هم میتوانیم حل کنیم که نمیکنیم. بابا خدا این امکاناتی که به من و شما به نسبت داده در برابرش مسئولیم، کم یا زیاد. ما از همین امکاناتمان در راستای حل مشکلات استفاده میکنیم، ما گاهی اوقات یک فرصتی گیرمان میآید سوء استفاده میکنیم. من یادم نمیرود زمان جنگ سال 65 بود در یک مقطعی مردم روغن خوردن نداشتند، در همین شیراز آقایی را گرفتند انبارش را شکستند پنج هزار حلب روغن آوردند بیرون، ادعا هم میکند مسلمان است، این مسلمانی است! بابا این ثروت مال خداست، انصاف داشته باش، انصاف رخت بربسته. همه مسئولیم. اینکه پیغمبر فرمود جامعهتان اصلاح نمیشود مگر اینکه چهار گروهتان اصلاح شویند: 1- مسئولین 2- ثروتمندان 3- دانشمندان 4- متدینین. مذهبیها، مومنین، مومنات، زنهای مسجدی، خانمهای متدینه، آقای مومن، آن کسی که میگوید هیچ کاری دستم نیست، بابا تو الگو هستی. دارند نگاهت میکنند، حرف زدنت میشود پیام، اقدامت میشود درس. یک وقت یک کلمه حرف میزنی ذهن یک عدهای را هم بدبین میکنی به وظائفشان، نگو من کاری دستم نیست، رسول الله میفرماید مومنین و مذهبیها راهنمایان مردم هستند «أما العُبَّاد دلیل الخلق إذا کان الدلیل ضالا فمَن یهدِ السالک» آن کسی که باید راهنما باشد اگر خودش راه را گم کرد چه کسی میتواند او را هدایت کند؟ پیغمبر میفرماید ثروتمندان امانتداران خدا هستند، پول امانت است، آقایان روزی که آمدید لخت آمدید، روزی هم که میروید شانس بیاورید یک دست کفنی میبرید، اگر شانس بیاورید. همین امروز ظهر خانمی آمده بود دفتر، شوهرش از میلیاردرهای شیراز بود که فوت کرده بود. گفت حاج آقا خمس اصلا نمیداد، اعتقادی هم نداشت. گفتم بداد او بداد خودت برس. ببینید آقایان خدا ثروت داده وابستگی آمده، وظیفهاش را انجام نمیدهد، حقوق الهی را از مالش خارج نمیکند، به ارحام و بستگانش ترحم نمیکند، پیامبر فرمود اگر آنهایی که خدا بهشان داده، البته ما متدینین خیِّر الحمدلله داریم، خدماتشان و زحماتشان فراوان است، اما آیا این در جامعه فراگیر است، همهی اینهایی که خدا بهشان داده دارند به وظیفهشان عمل میکنند؟ خیر، داده ولی به برادر خودش نمیکند، رحم به همسایهی خودش نمیکند، میگوید نداری برو بسوز و بساز، به من ربطی ندارد، این وضعیت امروز ماست. مگر ما پول در مملکت نداریم، مگر ثروت در این جامعه نیست، میلیاردها پول حاضر است در حساب سپرده و مضاربه بگذارد ولی به بستگان خودش کمک نمیکند. من اسم نمیآورم در همین شیراز ثروتمندی بود، بیچاره خالهی او گفتند مرض سِل گرفت و از فقر مرد و او کمک نکرد، یک قیامتی هم هست، یک یوم الحسابی هم هست. خدا میفرماید بیانصاف من به تو داده بودم! پیغمبر فرمود اگر فقیری دیدید گرسنه ماند، فقیری دیدید برهنه ماند، فقیری دیدید که آخرتش را به دنیایش فروخت «فبمنعهم الاغنیا» بعضی از آنهایی که خدا ثروت بهشان داده عمل به وظیفه نمیکنند، خدا سپرده دست اینها، امانتداری نمیکنند. یک رکن اصلاحات مثل میز چهارپایه است، این صندلیهای چهارپایه را دیدید؟ یک پایهاش متدینین هستند، یک پایهاش ثروتمندان هستند، یک پایهاش متدینین و ثروتمندان و دانشمندان، دانشمندان از منِ طلبه در این لباس گرفته و فرهنگیان و دانشگاهیان و هر کسی که با علم سرکار دارد را شامل میشود. اینها رکن اصلاحات هستند، پیغمبر فرمود دانشمندان چراغ راه و راهنمایان هستند، راهنما وقتی خودش گمراه شد، چه کسی میخواهد گمراه را هدایت کند؟ و رکن چهارم بله مسئولین هستند، مسئولین هم یکی از ارکان هدایت هستند؛ مدیرکلها استانداران وزرا، رئیس جمهورها ولی همه که اینها نیستند، اینها یک چهارم اصلاح جامعه هستند، چهار گروه نقش کلیدی دارند: مسئولین، ثروتمندان، دانشمندان و متدینین. بعبارت دیگر قدرت، ثروت، علم و تدیُّن. اینها کنار هم اگر قرار گرفتند جامعه اصلاح میشود. در زمان امام زمان همهی این چهار رکن در کنار هم قرار میگیرند. ما حالا یک وقتی با یک نگاه بیانصافی حرف میزنیم، میگوییم آقا چرا پولدارها کلیک میکنیم، آقا چرا روی متدینین...؟ نخیر، ثروت یک بخش است، معتقدین یک بخشند، مسئولین یک بخشند، اینها اگر همه با هم کار کنند قطعا وضع جامعه اصلاح خواهد شد و تغییر پیدا خواهد کرد. خب اخلاق از نشانههای منتظران است، آدم خوب باید بااخلاق باشد.
من یک جمله عرض کنم، وای از متدین بداخلاق! ای از وای از نماز شبخوان بداخلاق. نماز شب میخواند دو تا کلمه حرف نمیشود با او زد، اخم کرده نگاه که میکند حرف یادت میرود! آقا سگرمهات را باز کن، چهرهات را باز کن، اصلا روایت داریم چهرهی خندان و متبسم کفارهی گناهانتان است، هی تسبیح میگیرم استغفرالله و اسئله التوبة ولی جواب بچهی خودم را نمیدهم، با بداخلاقی برخورد میکنم، بابا ذکر نمیخواهد بگویی، بااخلاق با مردم روبرو شو با چهرهی باز، همین چهرهی باز کفارهی گناهان است. یکی از عواملی که گناهان را پاک میکند چهرهی متبسم و باز و گشاده نسبت به مردم است. اصلا امیرالمومن میفرماید نشانهی مومن همین است! «المومن بِشرُه فی وجهه و حُزنُه فی قلبه»[19] مومن شادی در چهرهاش است و اندوه در قلب اوست. بعضی از ما برعکسیم، شادیهایمان در خودمان است و غمهایمان را با دیگران تقسیم میکنیم، تا مینشیند حاجی چطوری؟ داریم میمیریم، وضع خراب است، روز به روز نمیدانیم چه بخوریم چه بکنیم. بیانصاف! اول بگو خدا با تو چه کرده بعد نق بزن. أرض خدا را میخوریم إرض خدا را میبریم، نمک را میخوریم و نمکدان را میشکنیم. بگو الحمدلله رب العالمین خدا را شکر که هستیم. میگویی یک لِک لِکی میکنیم، بلایی سرت میآید که میافتی به لِک لِک کردن! سرت خواهد آمد، هر چه گفتی و ناسپاسی کردی بالاخره انسان مبتلا میشود.
من یک روایت را عرض کنم، اینها جزء دورههای مقدماتی اخلاق است، دورههای تکمیلی اخلاق انصاف و مکارم اخلاقی است که حالا بماند طلبتان، کار همه کس هم نیست، باید زحمت کشید اما این کاری که از دست همهمان بر میآید، این است که از دورههای مقدماتی اخلاق این سه چیز یادمان نرود. آقا امام صادق علیهالسلام به عبدالله بن جُندَب فرمود از محاسن اخلاق یکی این است که «تُطَیِّب کلامک»[20] پاکیزه حرف بزن، زشت سخن نگو، با تحقیر دیگر حرف نزن. بنشین ساکت باش صدایت در نیاید، گاهی اوقات واژههای سختتر بدتر و آلوده بکار میبریم. حالا در عرف میگوییم بنشین و بفرمایید و ...، اینها سه تایش یک معنا میدهد اما با سه بیان مختلف. من دو تا شعار از حجاب دیدم، این را هم بگویم که مال تقریبا پانزده سال قبل است. یک شعار حجاب در چهارراه زرگری، اول چهارراه زرگری به طرف آسیاب قوامی که میرفتیم، آن سال من دیدم یک شعاری با یک خط زشت، خط زیبا نبود و شعار هم زننده بود! عین شعار را بخوانم: نوشته بود بیحجابی دختر نشانهی بیغیرتی پدر و بیحجابی زن نشانهی بیغیرتی شوهر است. هم شعار تند بود و ادبیات محترمانهای نبود و خط هم خط بدی بود. کار خدا بود یک هفتهی بعد ما تهران کاری داشتیم در بلوار کشاورز تهران دیدم روی یک دیواری رنگ آمیزی کرده بودند و عکس گل و بوتههای گل، با یک خط نستعلیق خیلی زیبایی این شعار نوشته شده بود: خواهرم بیا به تمام خوبیهایت حجاب را نیز افزوده کن. ببینید هر دو تا شعار هدفش با حجاب کردن است، اما زمین تا آسمان فرق میکرد! آن خط زشت، بیان تند و زننده که هر کسی میدید میگفت بیغیرت پدرت است! به منِ پدر میگویی بیغیرت به منِ شوهر میگویی بیغیرت! اما آن شعار را ببینید! خداوند در قرآن با شخصیت دادن کار میخواهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا»[21] نوع خطابهای قرآن خطابهای محترمانه است، خدا با تکریم صحبت میکنم. اگر به من بگویند در دنیا پنج تا از خرابترین انسانهای تاریخ را نام ببر، من میگویم یکی از آنها فرعون است یعنی یکی از نخالهترین انسانهای تاریخ فرعون است. خدا میفرماید جناب موسی و هارون به فرعون وقتی میخواهید حرف بزنید در آغاز دعوت اینگونه عمل کنید «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»[22] جناب موسی جناب هارون حالا به این فرعونی که میگوید من خدا هستم، فرعون آدمکش جنایتکار جنایتپیشه نرم حرف بزن، محترمانه سخن بگو، شاید فرعون درش اثر کرد آدم شد و حال اینکه خدا میداند فرعون آدم شدنی نبود، موسی هم با علم نبوت میدانست فرعون براه نمیآید. اما برای ما درس است، این آقا این خانم این دختری که در جامعه شما میگویید جبهه گرفته در برابر دین، من میگویم انگشت کوچک فرعون هم نیست، به امر خدا عمل کن، میخواهی حرف بزنی «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا»[23] این اخلاق است، ائمهی ما اینگونه بودند، محترمانه حرف میزدند «تطیِّب کلامک»[24] منتظر یعنی کسی که ادبیات گفتاریاش ادبیات سالمی است. «تُلیِّن جناحک»[25] منتظر یعنی کسی که نرمخو است، آقای مدیر کل در برابر آبدارچیات متواضع باش، تاجر بازار در برابر حمّال بازار متواضع باش، آقای بزرگ شهر یک وقتی میبینی باید به آن کارتن خواب بگویی التماس دعا.
نکتهی دیگر «و تلقی أخاک بِبِشرٍ حسَن»[26] با روز خوش با دیگران برخورد کردن، یعنی چهرهی متبسم در روابطمان داشتن. خدا رحمت کند حاج آقای مؤیدالاسلام را، این آقایان قصرالدشتی حاج آقای مؤیدالاسلام را دیده بودند. قصرالدشت زیاد میآمدند. من یک جریان از ایشان نقل کنم، یکی از صبیههای ایشان تهران زندگی میکرد و شوهرخالهی ما آقا سید ترابی که اواخر آمدند شیراز و رحمت آباد منزل داشتند، ایشان رئیس بانک بود و سالها تهران بود. آقای سیدترابی میگفتند آقای مؤید هر سال ده روزی میآمدند تهران هم دیدن دخترشان و هم دوستان و ارحامی که در تهران داشتند از آنها دیدن میکردند. میگفتند یک میوه فروشی داشتیم در خیابان امیریهی تهران منزلشان بود، میگفت حاج مؤید وقتی میآمد در مسیر رفت و آمد، خب این میوه فروش در مسیر ایشان بود، ایشان اینقدر با اخلاق با این میوه فروش برخورد و صحبت میکرد و تحویل میگرفت که این میوه فروش شده بود عاشق ایشان. مرحوم آقا سید ترابی میگفت این میوه فروش هر سال از یک ماه مانده به آمدن آقای مؤید سراغ میگرفت آقای مؤید کی میآید آقای مؤید کی میآید منتظرم میخواهم ببینم ایشان را. آقا اخلاق جذب میکند. گفت یک سال آقای حاج مؤید در آن تاریخی که میآمد نیامدند، این آقای میوه فروش تهرانی قبل از انقلاب تلگراف زده بود به شیراز به ایشان، که آقا ما لحظه شماری میکردیم شما تهران بیایید چرا نیامدید، دلمان هوایتان را کرده است. یک ماه رمضانی بود در مسجدالرسول من بحث حقوق پدر و مادر را گفتم وسط منبر یک آقایی بلند شد گفت سیزده سال است پدرم را ندیدم، این روایت شما من را به حرکت درآورد دارم میروم شهرستان پدرم را ببینم! حالا آن پدر چه کرده که این نمیرود، این چه کرده که سراغ پدر را نمیگیرد! مردم اخلاق، اخلاق! پیغمبر فرمود شما با اموالتان نمیتوانید همه را راضی نگهدارید. اول میلیاردر عالم هم که بشوید گاهی بچههای خودتان را هم نمیتوانید راضی کنید فامیل خودتان را هم نمیتوانید راضی کنید. «انکم لم تسع الناس بأموالکم فسعوهم»[27] پیغمبر فرمود با دو چیز است که میتوانید همه را راضی نگهدارید. اول «ببسط الوجه»[28] چهرهی باز، چهرهی باز که چیزی از ما کم نمیکند. با مردم با چهرهی باز حرف بزنید بخرید بفروشید و سخن بگویید. دوم «حسن الخُلق»[29] اخلاق نیکو. اخلاق نیکو هم تمام شدنی نیست. چهرهی باز داشته باشید و در روابطتان هم اخلاق را رعایت کنید.
یکی از کارهایی هم که باید در عصر غیبت بکنیم این است که امام زمانمان را بهتر بشناسیم. آقایان این را هم بگویم، نگویید آقای حدائق چرا نگفت. امام زمان تو را شاهد میگیریم که گفتم! در نظام خلقت اگر کسی بالاتر از این را آورد من جایزه به او میدهم. میخواهید سود ببرید؟ سود بردن که بد نیست، سود حلال، بیشترین سود دهنده در نظام خلقت خداست، هیچکس به اندازهی خدا سود نمیدهد. خدا پولتان را نمیخورد، خدا حداقل سودش دهبرابر، هفتاد برابر، هفتصد برابر، هفتاد هزار برابر، یکصد هزار برابر، دو میلیون برابر است! امام صادق میفرماید سود برای کسانی است که ثروت را در راه ولیخدا هزینه میکنند. یک کارهایی بکنید به نام امام زمانتان، به یاد امام زمانتان، ببینید خدا با شما چه میکند! «ألفَی ألفَ درهم» ، امام صادق میفرماید دو میلیون برابر. آقا در کارهای دیگر چقدر پاداش میدهند؟ برای امواتت هفتاد هزار برابر، برای ترویج علم و دانش یکصد هزار برابر، پدر و مادر هفتصد برابر، مریضها هفتاد برابر، افراد سالم ده برابر، امام زمان دو میلیون برابر! من این را از آیت الله محلاتی، از مرحوم علامه دوانی، از مرحوم آیت الله والد شنیدم، برای شما بگویم و تمام. این سه بزرگوار میگفتند آیت الله العظمی بروجردی، این را هم بگویم که نگویید آقا میدانستی و نگفتی، میگفتند یک سالی بود، در روز آخر آیت الله بروجردی، ایشان آن روز درس نگفتند، فردایش تابستان بود و علما میخواستند بروند شهرستان خودشان برای تبلیغ. گفتند آقای بروجردی فرمودند آقایان فضلا طلاب، در بلاد خودتان که میروید برای امام زمان کار کنید از امام زمان بگویید که مظلومترین فرد عالم امام عصر است و پرثوابترین کار کاری است که برای حضرت انجام شود. لذا خود آیت الله العظمی محلاتی در شیراز نوع کارهایشان بنام امام زمان است، مدرسهی ولیعصر مسجد ولیعصر درمانگاه ولیعصر خیریهی ولیعصر! آیت الله بروجردی فرموده بودند نام حضرت را زنده نگهدارید. آقا کار داریم در قیامت با این نام، در قیامت حجت بر شما حضرت ولیعصر است لذا رنگ و بوی مهدوی بدهیم به کارهایمان. ما کاری پرثوابتر از کار برای امام زمان در نظام خلقت نداریم. آقا در این ایام چهار تا کتاب بگیر بده دست چهار تا جوانی که از امام زمانش فاصله گرفته، تشویق کن، به اسم امام زمان مسابقه بگذار، هر کسی این کتاب را خواند این کار را کرد این جایزه را میدهیم. حلقهی اتصا بشویم بین آنهایی که فاصله گرفتند از امامشان، خب اینها مال خداست، خدا داده بعد هم باید بگذاریم و برویم. گفتم در دارالحمة یک آقایی را آورده بودند انگشتر از دستش در نمیآمد، پسر بزرگ متوفی اجازه نداد با انگشتر دفن شود با اینکه گفتم شرعا اشکالی ندارد و به غسال گفتم انگشتر را بچرخان آب به زیر انگشتر برسد غسل صحیح است و با انشگتر دفن شود. بدن متوفی ورم کرده بود. گفت آقا حیف است با انگشتر دفن شود! گفتم بیا درش بیاور، گفت الان در میآورم، گفت جعفر برو یک قیچی آهنبر از یک آهنگری بیاور، خجالت هم نکشید، جلوی همه پدرش لخت روی سنگ غسالخانه افتاده بود! یک کسی گفت یا رسول الله میخواهم خدا به من رحم کند چه کنم؟ رسول الله فرمود به خودت رحم کن. مردم دلتان برای خودتان بسوزد. آقا رفتند قیچی آوردند، انگشتری که در نمیآید میخواهد لبهی قیچی را میخواهد بیندازد این را بچیند! دست میت را زخم کردند، به زحمت بیرون آوردند و گفت حالا غسلش بدهید. به پسرش گفتم ارزش این را داشت که دست پدرت مردهات را زخم کردی؟ گفت آقا این چند گرم نقره است! نگینش عقیق بود، حاج آقا به اندازهی یک انگشتر برایت ارزش قائل نیستند!
عرضم تمام، افراد وقتی میمیرند اول چیزی که از آنها میگیرند عنوانشان است. دیگر نمیگویند حاجی را آوردند، میگویند جنازه را آوردند جسد را آوردند تابوت را آوردند. آقا مدیرکل است نمیگویند آقای مدیر کل، میگویند جنازه آمد! این عناوینتان تا هستید باقیست، وقتی رفتید میرود. امکاناتتان هم همین است
ای که دستت میرسد کاری بکن، پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
ما هم به شناخت خودمان نسبت به امام زمان اضافه کنیم و هم زمینهساز بالا رفتن شناخت مردم به امام زمان باشیم. در خانوادهمان در بستگانمان فامیلمان دوستانمان، این ایام و مناسبتها، کتابی نواری سیدی! من سراغ داشتم گاهی طرف میگوید یک روایت عوضم کرد یک حدیث عوضم کرد. یک آقایی از انگلستان آمد در مسجدالرسول خمس داد رانندهی آژانس بود در لندن، گفت یک روایت امام صادق من را آورد پای کار، در همین دفتر مسجدالرسول این آقا آمد گفت من در لندن رانندهی آژانسم، یک سیدی گیرم آمد آن را گوش کردم یک روایت از امام صادق شنیدم مسیر زندگیام عوض شد، آفرین به کسی که این سیدی را داد دست او، و در نظام خلقت از تربیت ما کاری بالاتر نداریم. یک وقتی من بیانم ضعیف است بجایش کتابی میگیرم به جوانی که در فامیل یا همسایهی من است میدهم میگویم این را بخوان و بعد نقطه نظراتت را به من بگو بعد بگویم خدایا من خودم سوادش را نداشتم اما کتاب گرفتم به او دادم، ببین خدا چه میکند! ضریب شناخت را ببریم بالا و تقویت کنیم شناخت را که همان آقای رانندهی آژانس وقتی آمد گفت من گاهی یک پولهای اضافی میگرفتم، از ساعت دوازده شب به بعد یکی از کاوارههای مشهور لندن زنگ خورش روی آژانس ماست، بیشتر آنها هم مست هستند، گفت گاهی مشتری که سوار میشود ده پوند کرایهاش است، اول که سوار میشود یک ده پوند میدهد وقتی پیاده میشود یک ده پوند دیگر میدهد، گفت ما از این پولها زیاد گرفتیم اما این روایت امام صادق من را به حرکت درآورد. گفتم این پوندهایی که گرفتی اگر میشناسی به خودشان برگردان اگر نمیشناسی اینها را جمع کن به عنون مظالم بده. بعد همین آقا الان در لندن جلسات دارد و دوستان را شب جمعه دعوت میکند یک دعای کمیل و یک روایت، یک حلقه اتصال اگر شد خودش میشود مبلِّغ.
یا اباصالح مددی مولا، یا ابا صالح مددی مولا
گل زیبای شجر طه، به کجایی ای پسر زهرا
تو بسان یوسف کنعانی، که نهان از دیدهی انسانی
یا اباصالح مددی مولا، یا اباصالح مددی مولا
همه جا بروم به بهانهی تو، که مگر برسم درِ خانهی تو
همه جا دنبال تو میگردم، که تویی درمان همه دردم
یا اباصالح مددی مولا، یا اباصالح مددی مولا
قدمی گر نهی تو به مجلس ما، زکرم تو جواز مدینهی ما
به رخ نیلی گل طه، به غریبی علی و زهرا
یا اباصالح مددی مولا، یا اباصالح مددی مولا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
«تُطَیِّب کلامک»[30]
«المنتظر لامرنا کالمُتشَحِّطِ بدمه فی سبیل الله»[31]
«المنتظر لامرنا کالمُتشَحِّطِ بدمه فی سبیل الله»[32]
«المنتظر لامرنا کالمُتشَحِّطِ بدمه فی سبیل الله»[33]
[1] تحف العقول ص115
[2] تحف العقول ص115
[3] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ج2 ص75
[4] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ج2 ص75
[5] تحف العقول ص115
[6] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص323
[7] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص323
[8] بحارالانوار ج75 ص207
[9] بحارالانوار ج75 ص207
[10] بحارالانوار ج89 ص84
[11] مستدرک الوسائل خاتمه جلد3 ص225
[12] مستدرک الوسائل خاتمه جلد3 ص225
[13] الغیبه نعمانی ص200
[14] نهجالبلاغه خطبه198
[15] نهجالبلاغه خطبه198
[16] نهجالبلاغه خطبه198
[17] الغیبه نعمانی ص200
[18] آلعمران آیه159
[19] نهجالبلاغه حکمت333
[20] الکافی ج2 ص103
[21] بقره آیه172
[22] طه آیه44
[23] طه آیه44
[24] الکافی ج2 ص103
[25] الکافی ج2 ص103
[26] الکافی ج2 ص103
[27] ارشادالقلوب الی الصواب ج1 ص134
[28] ارشادالقلوب الی الصواب ج1 ص134
[29] ارشادالقلوب الی الصواب ج1 ص134
[30] الکافی ج2 ص103
[31] تحف العقول ص115
[32] تحف العقول ص115
[33] تحف العقول ص115