IMG20240110183557
IMG20240110183541
IMG20240110183632
IMG20240110183703

استاد حدائق روز چهارشنبه 20 دی ماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث انتظارات خداوند از بندگان پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال­ الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

با توجه به اين­که در آستانه ورود به ماه رجب المرجب هستيم که در صريح کلام معصومين ما يکی از مهم­ترين و مقدس­ترين ماه­های سال ماه رجب است، راوی می­گويد روزهای پايانی ماه رجب بود خدمت امام صادق رسيدم آقا فرمودند در اين ماه رجبی که گذشته روزه رفته­ای؟ گفت خير، آقا فرمودند توفيق از تو سلب شد که جز خدا کسی نمی­داند، حالا آنهایی که توانايي­اش را دارند الحمدلله شکرانه سلامتی استفاده کنيم، قطعاً آنهايي هم که توانايي ندارند همين­که نيت را دارند خدا عنايـت می­کند، حالا کسی بيمار است، توانايي ندارد شرائط جسمانی­اش جور نيست نيت که دارد ديگر، اين نيت که ديگر مؤونه نمی­خواهد بگويد خدايا اگر سالم بودم می­رفتم، ثواب را می­دهند: «قَالَ ص إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّاتِ‏»[2]ماه رجب ماهی است که ليلة الرغائب در اين ماه قرار گرفته، شب جمعه آينده اولين شب جمعه ماه رجب که در سال يک شب تمام فرشتگان می­آيند در مسجدالحرام آن هم اولين شب جمعه ماه رجب است، که علت اين­که ليلة الرغائب هم می­گويند چون خدا رغبت و تمايل فوق العاده­ای دارد به مغفرت، يا بار عام است، ديديد گاهی اوقات تجارت ترخيص کالا می­کنند، می­گويد جنس زيرفی بيا بخر، مايه­کاری می­دهيم، خداوند در ليلة الرغائب بار عام را گسترده، تمام فرشتگان ملک و ملکوت شب ليلة الرغائب می­آيند مسجدالحرام، این‌ها تا سحر مشغول عبادت هستند، و دعای همه این‌ها اين است: «أن تغفر لصوام شهر رجب»[3]، خدايا بيامرز و ببخش کسانی که در ماه رجب روزه می­روند اين توفيقی که پيشروی ماست انشاءالله که خداوند توفيق استفاده را بدهد، و خيلی از بزرگان می­گويند رجب و شعبان را درک کرديد رمضان را درک می­کنيد، بعضی­ها ماه رمضان­شان رژيم غذایی است يعنی تغيير ساعات غذايشان فرق کرده و الا همان آدم­های قبل هستند، همان نگاه، همان حرف، همان کار، فقط برنامه غذايي متفاوت شده، چرا بعضی­ها تغيير نمی­کنند زمينه را بايد در رجب و شعبان آماده کرد، آماده سازی در اين دو ماه بايد اتفاق بيفتد.

خب ماه بسيار با فضيلتی است من اين را مقدمتاً عرض کردم چون شب شنبه شب ميلاد با سعادت امام باقر اول رجب هست، آيه­ای را من امشب محور بحث قرار بدهم که متناسب با همين اهميت و توجه به اين ايام و فرصت­هاست، اين آيه در دو جايي قرآن بدون هيچ کم و زيادی تکرار شده: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[4] يکی در سوره مبارکه مؤمون، آيه هشت، در بيان صفات مؤمنين، يکی در سوره معارج آيه سی و دو در بيان صفات مصلين و نمازگزاران، اصلاً مؤمن به چه کسی می­گويند؟ به ادعاست يا به عمل است؟ به عمل کار برآيد به سخنرانی نيست، دوتا از ويژگی­های مؤمنين و دوتا از ويژگی­های نمازگزاران و مصلين، که بنده خودم را عرض می­کنم من بخواهم به خودم نمره  بدهم ببينم اين نماز من آنی هست که خدا می­خواهد، دوتا از اتفاق­های مبارک بايد همين باشد که اين آيه می­فرمايد آيه سی و دو سوره معارج، آيه هشت سوره مؤمنون، اين ويژگی­ها يک: «لِأَماناتِهِمْ»[5] مؤمن نسبت به اماناتاتش پايبند است، دو: «عَهْدِهِمْ»[6] نسبت به تعهدها هم مؤمنين پيايبند هستند، سرکار نمی­گذارند کسی را، يک چيز نمی­گويد بگويد حالا ما يک حرفی زديم تو هم قبول کرديد، تو هم باهم باورت شد، يکی از دهان ما پريد، اين خيلی بد است که اين را ما متأسفانه گاهی اوقات شاهد هستيم، وعده می­دهد پدر به فرزند، وعده می­دهد فروشنده به مشتری، وعده می­دهد مدير به ارباب رجوع، بعد می­گويد ما يک چيزی گفتيم، يک چيز از دهن ما خارج شد اين خلاف ايمان است من امشب می­خواهم يک مقدار روايات را حالا وقت مجلس را نمی­گيرم، ترجمه روايات را من در معرفی امانات امشب می­خواهم يک بخشی از امانات را خدمت عزيزان تلگرافی عرض کنم: «لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[7] اصلاً امانات چيست؟ هرچه جمع محترم، عزيزان در اختيارتان است امانت است، لباس تن­تان امانت است، چشم­تان امانت، زبانتان امانت است، لحظه به لحظه عمرتان است، زندگی، خانواده، همسر، اولاد، آبرو، علم، شما چيزی از خودتان نداريد، کسی هست بگويد من اين مال خودم است مالک من هستم، ما امانتدار هستيم، مالکيت دو نوع است مالکيت حقيقی و مجازی، ما هرچه داريم مالک مجازی هستيم، در حقيقت مالک اصلی خداست، خب نگاه بايد نگاه امانتداری بشود به زندگی و به دنيا، آنهايي که نگاه­شان نگاه امانت است وابسته نمی­شوند، کاه و طلا نزدش می­شود يک، آقا اميرالمؤمنين راوی می­گويد بيت­المال را آورده بودند بيت­المال پر از اموال بود، می­گويد يکی دو روز گذشت ديدم اميرالمؤمنين بيت­المال را همه را دادند، رفته دارند جارو می­کنند و تمييز می­کنند، سرمايه­ای زيادی آمده بود، بعد آقا دو رکعت نماز شکری هم خواندند، می­گويد گفتم آقا اين همه ثروتی که بيت­­المال بود پشت دست شما کجا رفت؟ آقا فرمودند این‌ها مال مردم بود ما رد کرديم رفت، و الآن هم شکرانه اين­که حق به ذی حق رسيد را به جا آوردم، اين­که عزيزان هرچه در اختيارتان است امانت خداست، اين بدن امانت است، هرچه داريم امانت است قرآن می­فرمايد مؤمن نگاهش اين است نماز بايد ما را به اين معرفت برساند، من چند روز قبل يک خانمی آمد، گفت حاج­آقا من چندبار رفتم تا مرز خودکشی خانم متدينه، نماز شب خوان ولی نماز شده عادت، حالا روايتش را برايتان بخوانم اين روايت بشنويد، آقا رسول­الله می­فرمايد در بحار جلد هفتاد و پنج: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى‏ كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ»[8] نگاه به نماز زياد خواندن مردم نکنيد، این‌ها مشغولتان نکند، آقا فلانی روز صد رکعت نماز می­خواند این‌ها مهم نيست: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى‏ كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ»[9] آقا زياد روزه می­رود ماه بيست روز روزه است اين هم مهم نيست: «وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ»[10] زياد حج به جا می­آورد، کارهای خوب زياد می­کند رسول­الله فرمود این‌ها معيار ارزشيابی انسان­ها نيست: «وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ»[11] نگاه به ناله­های شبانه مردم هم نکنيد، آقا فلانی نيم ساعت، يک ساعت نيمه شب زار می­زند این‌ها مهم نيست، چه مهم است؟ معيار چيست؟ ما محک شخصيت­ها را کجا بزنيم؟ من بارها به مسئولين گزينش در ادارات گفتم، نگاه کنيد در گزينش کسانی را گزينش کنيد که اين دوجا سر بلند است پيغمبر می­فرمايد، آقا تسبيح دستش است ذکر گفتنش تعطيل نمی­شود اين­جا هم می­درخشد آن دو نکته اساسی که پيغمبر می­فرمايد بسيار مهم است و بايد روش دقيق باشد و معيار ارزيابی است: «وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[12] نگاه کنيد ببينيد اين آدم چقدر راست می­گويد يک وقت می­بينيد نماز شب می­خواند دروغ هم می­گويد، يک وقتی می­بينيد روزه می­رود اما خدايي را که دارد روزه می­رود را باور آن چنانی ندارد، حضرت فرمود مردم را در راستگويي­ها و امانتداری امتحان کنيد، ببينيد اين آقا نگاهش به زندگی نگاه امانت هست، حالا آن خانم با آن توفيقات معنوی که خودش می­گفت اهل نافله شب و فلان و فلان يک مشکلی در زندگی­اش پيش آمده بود گفت دو سه مرتبه اقدام به خودکشی اصلاً دين را می­خواستم بگذارم کنار، مرتد بشوم، گفتم چرا خانم؟ گفت به خاطر اين مشکلی که در زندگی ما آمد، ديدم ريشه­اش در وابستگی است، گفتم خانم ببين به خدا می­گويي همه کاره تو هستی: «مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏»[13]تويي ولی تو خودت را داری مالک می­داني، عزيزان اگر انسان نگاه به خودش شد نگاه امانت، سرطان بگيرد نمازش قضاء نمی­شود، آخرين شبی که امام نماز شب خواند و سيمای جمهوری اسلامی نشان داد، امام فردايش رفتند زير تيغ جراحی ديگر در بستر افتادند، امام ايستاده، سوند به امام وصل، سيروم به امام وصل، امام نماز شبش را ايستاده خواند، اين را می­گويند نگاه امانتداری، حالا آقا يک سردرد می­گيرد به خدا التيماتوم می­رود، گوجه فرنگی گران می­شود ديگر مسجد نمی­آيد، اين جوری نيستيم بعضی­ها؟ آقا اين دينی که اين جوری است دختر ما دم بخت است، من ديگر جهزيه ندارم از خدا بريدم، پس خدا را برای دخترت می­خواهی؟ امانتداری يعنی مردم خودتان بچه­هايتان، زندگی­تان، همه چيزتان را امانت بداريد، نگاه امانتداری اگر آمد می­شود ابالفضل، دست راست او را می­زنند:

«و اللَّه‏ ان‏ قطعتموا يمينى،‏ انى احامى ابدا عن دينى»[14]

دست چب را می­زنند:

يا نفس لا تخشى من الكفار، و ابشرى برحمة الجبار»[15]

بعضی­ها را يک مختصر تهديدی می­کنند، می­گويند پولت را نمی­دهيم، ساکت می­شود، جا به جايت می­کنيم، حرف نزن، ديگر سکوت می­کنند مردم: «إِنَّا لِلَّهِ»[16] همه ما از او هستيم، و بازگشت همه به سوی اوست، خب اين نگاه امانتداری حالا امانت­ها دو دسته است، امانت­های مادی، امانت­های معنوی، امانت­های مادی همين امکانات ما، خانه ما، لباس ما، وسيله نقليه ما، پول در حساب ما، هرچه داريم که ارزش مالی دارد این‌ها مال خداست، این‌ها خيلی بتوانيم ببريم يک دست کفنی است، اضافه بر آن هم نمی­گذارند کسی ببرد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ»[17] يک بخش امانتهای مادی است، يک آقايي از تجار بازار وکيل هنوز زنده است، البته من يک خواهشی ازش کردم نمی­دانم حالا عمل کرد، نکرد؟ يک سندی از اين مغازه­های سه درکی بازار وکيل را آورد نشان داد، حدود چهل و هشت انتقال خورده بود، از اين سندهای بونجوقی که منتقل شده به افراد متعدد، اولين کسی که اين مغازه سه درکی را گرفته بود، کريم­خان زند تأييد کرده بود، مهر کريم­خان زيرش بود، مهر کريم­خان هم اين بود: «يا من هو بمن رجاه کريم»[18]، چقدر با ارزش است؟ ای خدايي که اگر کسی به تو اميد ببندد، در حقش کريمی، آن آقا رحمت خدا رفته بود، حاشيه سند نوشته بودند آقای فلانی فوت کرد، فلان فرزندش سهم الارث بقيه را خريد و شد مالک مغازه، دو نفر از علمای آن زمان تأييد کرده بودند انتقال را و مالکيت را، نفر دومی فوت کرده بود، نفر سومی آمده بود، در متن نوشته بودند که فلانی رحمت خدا رفت، شخص ديگری آمده بود کل اين سهميه مغازه را خريداری کرده بود اين آقای که الآن هستش نفر چهل و هشتم بود، مردم مغازه­ها اين است خانه­ها اين است شيراز اين است:

اين ملک که می­بينی گاه از تو و گاه از من، جاويد نخواهد ماند خواه از تو و خواه از من

امشب ما هستيم، فردا شب چه کسانی هستند؟ سال ديگر چه کسانی هستند؟ امام فرمود دنيا دست به دست می­چرخد فعلاً دست ماست، به نسبتی آنچه که دست ما سپردند هم بايد جواب پس بدهيم، هر کسی بامش بيش، برفش بيشتر، بعد هم که رفتيم ديگران تحويل می­گيرند ديگران بايد پاسخ­گو باشند اين وضع دنياست، خب از امانت­های مادی این‌ها.

امانت­های معنوی قرآن از امانت­های معنوی است روايت داريم، نمازی که می­خوانيم که امانت معنوی است، اسلام امانت معنوی است، قرآن امانت معنوی است، فرزندان ما امانت معنوی هستند این‌ها را خدا پاک داده تحويل، می­گويند ما پاک داديم تحويل بايد پاک بدهيد تحويل، چشم ما امانت معنوی است، زبان ما امانت است، گوش ما امانت است، از امانت­های معنوی عقل و خرد امانت است، می­گويند ما به تو خرد داديم، چرا درست استفاده نکردی؟ چرا از اين عقلت بهره نبردي؟ کاری هم به دبيرستان و دانشگاه و حوزه علميه ندارد، رسول­الله يک وقت اطراف مدينه داشتند می­آمدند به يک چوپان، جوان چوپانی برخورد کردند، اين نه دانشگاه درس خوانده بود، نه دوره معارف الهيه ديده بود، جوان، چوپان، سروکارش در بيابان، پيامبر فرمودند که به آن­ جوان گفتند، يا غلام، جوان خدا را می­پرستی؟ گفت بله فرمودند دليل بر خدا پرستی چيست؟ ببينيد خدا خرد داده، عقل داده، گفت يا رسول­الله شغل من چوپانی است، من در چوپانی خدا را شناختم، حضرت فرمودند چگونه؟ دوتا جمله گفت، گفت: «البَعرَة تدلّ‏ على‏ البعير»[19]گفت من در صحری که می­روم از فضولات حيوانات نوع حيوان را تشخيص می­دهم، که چه حيوانی از اين­جا گذشته و از قدم­های نقش بسته حيوانات بر خاک صحری باز نوع حيوان را می­فهمم می­گويم اين قدم قدم مثلاً گاو است، شتر است، گوسفند است، گفت: «البَعرَة تدلّ‏ على‏ البعير، وأثر الأقدام على المسير»[20] اين خرد است: «فسماء ذات أبراج»[21] اين آسمان با اين وسعت و عظمت و اين زمين با اين گستردگی: «لا يدلّان على الصانع اللطيف الخبير؟»[22] دلالت بر يک وجود لطيف خبيری نمی­کنند، پيغمبر فرمود: «احسنت عليکم بدين الاعرابی» يافت نشد، مردم خدا اين­جاست: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[23]دنبال چه می­گردي؟ تو خودت خدا را پيدا کن، اين­که اميرالمؤمنين می­فرمايد اگر خودت را شناختی خدا را يافتی، خودت را گم کردی، خدا را فراموش می­کنی: «من‏ عرف‏ نفسه‏ فقد عرف‏ ربّه‏»[24]«و من لم يعرف نفسه لم يعرف ربه» يافت نشد، این‌هايي که در خداشناسی ضعيف هستند در خودشناسی­شان ضعيف هستند، این‌ها را بايد به خودشان آشنا کنيد، این‌ها فکر می­کنند خودشان همه کار هستند، هرچه عزيزان انسان معرفت نفسش برود بالاتر معرفت ربّ­اش می­رود بالاتر، هرچه خودتان را خوب شناختيد که ضعيف هستيد، محتاج هستيد، عاجز هستيد، لحظه­ای به حال خودتان رهايـتان کنند، بارتان روی زمين مانده است بشر به اين باور اگر رسيد رو می­آورد به آفريدگار مهربانش بندگی او را فراموش نمی­کند، اين­که شخصی آمد خدمت امام حسين، جوانی بود، ببينيد ائمه هم روش­شان همين بوده این‌ها در بيدار کردن مردم اول معرفت خفته­ای نفسی را بيدار می­کردند، اول سعی می­کردند طرف خودش را پيدا کند بعد دنبال خدا می­رود، جوانی آمد به سيدالشهداء عرض کرد که آقا: «أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِيَةِ»[25] ما يک آدم گنهکاری هستيم، قدرت ترک گناه نداريم، اين را به هر کسی می­گويد من نمی­توانم گناه را کنار بگذارم حرف امام حسين را برايش بزنيد، خودش را با خودش آشنا کنيد، آقا فرمدند: «افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَ أَذْنِبْ‏ مَا شِئْتَ»[26]پنج چيز برايت می­گويم انجام بده، هرچه می­خواهی گناه کن، گناه آزاد اما این‌ها را انجام بده يک: «اخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ»[27] از حکومت خدا برو بيرون، مردم امروز گناه آزاد من هم می­گويم ولی يک­جايي گناه بکنيد که خدا شما را نبيند، يک جايي نافرمانی بکنيد که حکومت خدا نباشد، پيدا کرديد آن­جا گناه بکنيد، ما هم پايمان رو فرش خداست، ارض خدا را می­خوريم، عرض خدا را می­بريم، آقا فرمود اخرج من ولاية الله، يعنی بشر تو در ولايت خدا داری زندگی می­کنی، خودت را پيدا کن: «لَا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ‏ مَا شِئْتَ»[28] رزق خدا را نخور هرچه می­خواهی گناه کن، اگر چيزی پيدا کرديد که بگوييم اين مال خدا نيست خورديد آن وقت نافرمانی بکنيد، نمک داريم می­خوريم نمکدان می­شکنيم، حضرت فرمود:  «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ»[29]محل گناه را يک جايي انتخاب کن که خدا تو را نبيند، هرچه می­خواهی گناه کن، اگر قدرتی بهم زدی که ملک الموت موقع قبض روح نتواند تو را جان بگيرد، هرچه می­خواهی گناه کن، يعنی بشر يک ثانيه عمرت دست خودت نيست، تو که اين قدر ضعيف هستی، معلوم نيست ثانيه ديگر، پيامبر می­فرمايد چشمم را می­بندم باز می­کنم نمی­دانم هستم يا نه؟ ثانيه­ای، اين قدر ما ضعيف هستيم این‌ها همان معرفت نفس است يعنی نگاه اگر نگاه امانت آمد، زندگی­ها اصلاح می­شود، اين امانت­های معنوی و تکاليف الهی واجبات این‌ها در قالب امانت­های معنوی ياد شده خب قرآن می­فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[30] هم مؤمنين هم مصلين، نسبت به اماناتشان و تعهدات خودشان پايبند هستند، يک روايت، من دوتا حديث از امام باقر امشب تقديم کنم، استقبال ميلاد حضرت برويم، روايت اول در تحف العقول صفحه دويست و هفده، اين را می­گويم فکر عبور از صراطتان بکنيد، هر کسی می­خواهد از پل صراط به راحتی بگذرد، من فرمولش را امشب از زبان پيغمبر به شما می­گويم برويد تا وقت داريد کار کنيد، ای که دست می­رسد کاری بکن، ما در پل صراط داريم بعضی­ها تا وارد می­شوند سقوط می­کنند هفت­جايي پل صراط ايستگاه­های است که سؤال می­کنند، ايستگاه نماز، ايستگاه صله رحم، ايستگاه امانت، این‌ها را می­پرسند اين موقف­ها را که رد می­کنيد، اين­که شاعر می­گويد هرکه از پل بگذرد خندان بود آن پل پل صراط است آقا امام باقر از آباء گرامش نقل می­کند تا حضرت می­فرمايد به اين­جا می­رسد که قال ابوذر، ابوذر غفاری می­گويد سمعت رسول­الله يقول از پيغمبر شنيدم که پيغمبر اين را فرمود: «حَافَتَا الصِّرَاطِ»[31] دو چيز است که دو طرف پل صراط انسان­ها را حمايت می­کنند در عبور از صراط، اين دو چيز را اگر کسی در دنيا فراهم کرده عبورش از پل صراط با امنيت است، يک: «الرَّحِمُ»[32] صله رحم، دو: «وَ الْأَمَانَةُ»[33] امانتداری، پيامبر می­فرمايد: «فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّي لِلْأَمَانَةِ نَفَذَ إِلَى الْجَنَّةِ»[34] افرادی که در زندگی دنيای صله رحم­شان را می­کردند، از حال خواهر، برادر، پدر، مادر، بستگان، خويشاوندان، غافل نبودند، و این‌ها می­خواهند از پل صراط بگذرند و امانتدار خوبی بودند اين صله رحم و اين امانتداری دو طرف پل صراط این‌ها را حمايت می­کنند تا: «نَفَذَ إِلَى الْجَنَّةِ»[35] تا طرف می­رسد به بهشت، نعوذ بالله: «وَ إِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلْأَمَانَةِ»[36] آنهايي که خيانت در امانت کردند، خدا چشم داده، با اين چشم خيانت کرده، به آنچه که خدا نهی کرده نگاه کرده، زبان داده، خيانت کرده، گوش داده خيانت کرده، با اين پا خيانت کرده، جای شرکت کرده که آفريدگار راضی نبوده، با اموالش خيانت کرده، ظلم کرده از حرام به دست آورد در حرام هزينه کرد، آنهايي که خائن هستند: «الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ»[37] قاطع رحم هستند، خائن در امانت، قاطع در رحم این‌ها اگر می­رسند به پل صراط رسول­الله می­فرمايد: «لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ»[38] این‌ها هيچ کدام از کارهايشان به دادشان نمی­رسد، می­گويند تو خائن بودی، تو در امانت­هايي که خدا برايت داده بود درست استفاده نکردی، تو صله رحم را کنار گذاشتی، ما گاهی اوقات حواسمان به خودمان جمع است، اما گاهی اوقات به ارحام­مان غافل هستيم، حالا اين تکنولوژی هم پيشرفته است، گاهی اوقات با يک سلام، با يک تلفن با يک تماس، بعضی­ها همين توفيق را هم ندارند، من در همين مسجد يادم نمی­رود، ماه رمضانی بود بحث صله رحم بود، روايتی را از امام صادق خواندم بعد از منبر يک آقايي بلند شد آمد پيش من گفت سيزده سال است بابايم را نديدم، این‌ها مال داخل کتاب­ها نيست، در همين مسجد، گفت پدرم شهرستان است سيزده سال است نديدمش، الآن دارم می­روم به ديدنش اين روايتی که شما خوانديد تن من را لرزاند، نماز شب می­خوانی از حال ارحامت با خبر هستی؟ از حال بستگانمان مطلع هستيم، اگر کوتاهی کرديم در صله رحم قيامت چوبش را می­خوريم سقوط در دوزخ، کوتاهی کرديم در امانتداری قيامت گرفتار می­شويم، واژگون شدن در دوزخ، رسول­الله می­فرمايد: «لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ»[39] اين با کوتاهی در صله رحم، و کوتاهی در امانتداری هيچ کاری به دادش نمی­رسد: «وَ تَكَفَّأَ بِهِ الصِّرَاطُ فِي النَّارِ»[40] از پل صراط واژگون می­شود در دوزخ، مسأله امانتداری مسأله بسيار مهمی است که در روايتی اميرالمؤمنين می­فرمايد: «أدّوا الأمانة ولو الى‏ قاتل ولد الانبياء»[41] امانت را به صاحب امانت رد کنيد ولو صاحب امانت قاتل پسر انبياء باشد حق نداريم ما امانت را خيانت کنيد، آقا اين قاتل پسر پيغمبر است می­گويند بابا يک امانتی دستت است امانت را رد کن، در امانت­های مادی و در امانت­های معنوی هم همين‌طور، اما روايتی که روايت دوم را، يک روايت هم از پيغمبر بگويم حالا اين روايت هم حيف است جامعه اسلامی چه زمانی به احد ايده­آل می­رسد اين هم يک نکته است، ما امروز چه بکنيم که همه در خوشی باشد؟ مشکلات اقتصادی، مشکلات اجتماعی، مشکلات خانوادگی، وضع دادگاه­هايمان اين وضع نباشد، رسول­الله دستورش را داده، پيغمبر می­فرمايد: «لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ»[42] پيوسته امت اسلام در خوشی به سر خواهند برد تا زمانی که چهارتا کار را می­کند الآن ما در اين چهارتا ضعف داريم، جامعه بايد تلاش کند برسد به این‌ها، اين­جا داريم آسيب می­بينيم: «مَا تَحَابُّوا»[43] تا در يک جامعه محبت عمومی است همه همديگر را دوست می­دارند اين يک: «وَ تَهَادَوْا»[44] همه به همديگر کمک می­کنند دو، بعضی­ها می­گويند مرگ خوب است برای همسايه، گاهی اوقات می­گويد مشکل خودت است به ما مربوط نيست مگر ما گفتيم بدهکار بشوی، مگر ما گفتيم که اين کار را بکنی که حالا سراغ ما اين حرف را می­زنيم بعضی­هايمان ما آبرو نمی­ريزيم خب اين می­شود همين وضعی که ما امروز می­بينيم، امت اسلام تا به يکديگر مهر می­ورزند تا به يک ديگر کمک می­کنند: «وَ اجْتَنَبُوا الْحَرَامَ»[45] تا از حرام فاصله می­گيرند، باران چرا نمی­آيد؟ هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، علت­ها دارد نيامدن باران، امام سجاد مواردی را نام می­برد

اول: «جَوْرُ الْحُكَّامِ‏ فِي‏ الْقَضَاءِ...»[46] قضات در قضاوت­هايشان عادلانه حکم نکند، نکبت يک حکم ظالمانه قاضی همه­مان را می­گيرد، الآن در اين مسجد، گوشه مسجد يک کسی آتش روشن کند، آثار اين آتش و دود همه متأثر می­شوند، همه متأذی می­شوند، بلاء وقتی آمد عام البلوی می­شوند، خب اين سبب جلوگيری می­کند از نزول رحمت الهی، اصل بر بارش است اصل بر رحمت است گناهان سبب می­شود اين چرخه نظم بهم می­خورد، بشر اين بی­نظمی را رقم می­زند، پيغمبر فرمود تا جامعه اسلامی: «وَ اجْتَنَبُوا الْحَرَامَ»[47] از حرام فاصله می­گيرند سه: «وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ»[48] امانتداری می­کنند چهار، جامعه در خوشی است من عرضم اين است امروز اين چهار اصل در جامعه اسلامی هست، همه کمک می­کنيم، همه محبت می­کنيم، همه امانتدار هستيم، همه از حرام فاصله می­گيريم، خب اين اثر می­گذارد، يک آدم آلوده بيمار بقيه را هم بيمار می­کند، يک کرونا آمد بيست و هشت ما اين مملکت رفت در تعطيلی، عقلی هم بود بايد هم می­شد نظام آموزش ما شد مجازی، می­گويند آقا وا می­گيريم سرايت گناه از گناهکار به آدم­های ديگر به مراتب از کرونا بدتر است امام رضا فرمود، حواستان نيست طبع­تان بدی ياد می­گيرد، يک وقت آقا می­آيد می­گويد آقا ما چند سال قبل نماز شب­هايمان ترک نمی­شد حالا در نماز واجب­مان لنگ می­زنيم، می­گويم:

تو اول بگو با کيان دوستی، که آنگه بگويم که تو کيسی؟

با چه کسی رفيق شدی؟ ويروس آلوده چه کسی روی تو اثر گذاشته، پيغمبر فرمود اين چهار چيز اگر در جامعه اسلامی شکل گرفت پيوسته جامعه در خوشی است در عصر ظهور اين اتفاق می­افتد جامعه همه به هم کمک می­کنند، همه بهم محبت می­ورزند، ناموس مردم را ناموس خودشان می­دانند، آن پيرمرد را پدر خودش می­بيند، رفتارشان با يکديگر همان رفتاری است که برای خد می­پسندند پشت سر يکديگر آن گونه سخن می­گويند که همان نوع گفتار را برای خود می­پسندند از حرام فاصله می­گيرند امانتدار هستند، می­شود جامعه مدينه فاضله مهدوی، پيغمبر فرمود: «فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ»[49] اگر اين چهار چيز اتفاق نيفتاد می­دانيد جامعه اسلامی به چيز گرفتار می­شود به دو چيز: «ابْتُلُوا»[50] مبتلا می­شويد و گرفتار می­شويد: «بِالْقَحْطِ»[51] خشکسالی، باران نيامدن، تأخير باران، آقا این‌ها را بايد برطرف کرد، چرا باران نمی­آيد ما محبت می­کنيم بهم، کمک می­کنيم، گناه نمی­کنيم، جامعه جامعه صد درصد پاک و خوب است، خب نکبت گنهکار پاک را هم می­گيرد، اين­که می­گويند نهی از منکر کنيد، می­گويند مؤمن برای سلامت زندگی خودت هم که شده تلاش کن، جلو گناه را بگير، می­گويد آقا ما را که در قبر فلانی نمی­خوابانند، نمی­خوابانند نکبت اين گنهکار تو را می­گيرد در دنيا، می­شود همين وضعيتی که الآن پيش آمد: «فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ»[52] خوشک­سالی می­آيد: «وَ السِّنِينَ»[53] گران شدن قيمت­ها، ديديد گاهی اوقات روز به روز هفته، به هفته هی قيمت­ها می­رود بالا، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست از نگاه معنوی سخن پيغمبر آن نافرمانی­ها، آن بی­اخلاقی­ها، اثر می­گذارد بله بنده وقتی خدا در زندگی­ام رفت در حاشيه، ظلم می­کنيم اجحاف می­کنم مشکل مردم را مشکل خودم نمی­بينم.

اما روايت پايانی از آقا امام باقر، نوع احکام اسلام عزيزان آميخته به رخصت است، ببينيد روزه که واجب است اگر کسی توانايي روزه رفتن ندارد، می­گويند مد طعام بده، توانايي پرداخت مد طعام ندارد می­گويند استغفار کن، ببينيد چقدر خدا خوب راه می­آيد آقا نماز می­تواني ايستاده بخوانی، ايستاده بخوان، نمی­توانی نشسته بخوان، نمی­توانی خوابيده نمازت را بخوان، من در حرم سيدالشهداء بودم يک صحنه بدی در حرم امام رضا ديدم که آن­جا به خدام تذکر دادم، حرف را بايد جای خودش زد، آقا می­خواستيم بگوييم حالا نشد، خب بابا اشتباه را ديدی همان­جا بگو در جمع، اشتباه­های در خلوت را در خلوت بگوييم، اشتباه­های در جمع را در جمع بگوييم، من در حرم سيدالشهداء اين مال يک ماه قبل است يک آقاي عربی آمده بود، پای چپش تقريباً از نهايت تقريباً لگن قطع بود، حالا نمی­دانم اين پا در حادثه­ای، سانحه­ای، چه بود که اصلاً يک پا کامل نداشت اين عصای که دستش بود، دسته عصا را گذاشته بود زير اين استخوان پا، جلو قبر امام حسين، جلو صورت سيدالشهداء بلند بلند فضائل امام حسين و اهل­البيت را می­خواند اصلاً عجيب بود روايات را هی می­گفت طلب صلوات می­کرد، روايت می­خواند طلب صلوات می­کرد، خب مردم استفاده می­کردند، روايات خيلی صحيح و از کتب معتبر هم بود، که من آن­جا رفتم جلو گفتم التماس دعا، اين آدم شخصی هم بود يک عربی بود پالتوی بلند تنش بود، تقريباً هفت هشت روز قبل در حرم امام رضا اين را، ديدم با همان وضعيت آمده مقابل حضرت ايستاده بود اين عصا را هم گذاشته بود زيرپايش رواياتی در فضيلت علی ابن موسی­الرضا و زيارت حضرت می­خواند طلب صلوات می­کرد، يک آقای زائری بلند شد آمد زد در شانه­اش گفت صدايت را بياور پايين، حواس ديگران را پرت کردی، دو سه­تا تشر به اين زد، ديدم اين بیچاره رفت جلو ضريح سر را گذاشت روی ضريح زار زار گريه کرد، به آن يکی از خدام گفتم شما خادم امام رضا هستی؟ گفتم آقا اگر خودشان الآن، اين­جا که هستند بالعيان اگر بودند اجازه می­دادند يک همچون جسارتی بشود به اين، شما خادم امام رضا هستيد؟ گفتم اين آدم را در حرم امام حسين من ديدم روايت می­خواند يک نفر به آن اعتراض نکرد، يک از خدام گفت آقا آن­که آمد بهش تذکر داد رفته آن­جا دارد قرآن می­خواند گفتم چه کسی بود؟ برو آن­جاست رفتم سراغش، زدم در شانه­اش گفتم شما اين تذکر را به اين دادی؟ گفت بله، گفتم خودت را شرمنده خدا و امام رضا کردی، بد کاری کردی، امام رضا هم شاهد بود در خانه خودت هم اين کار را می­کردی نبايد انجام می­دادی، دل اين آدم را شکستی اين چه اخلاق زشتی بود که تو به خرج دادی؟ اين دارد فضائل اهل­البيت را می­گويد اين فضائلی که بعضی از مردم خودشان نرفتند بفهمند اين آمده اين­جا دارد هديه می­دهد به شما گفتم بلند شو تا نرفته، دلجویی کن و حلال بودی و الا قيامت سختی داری، که طرف بلند شد قرآن را بست و رفت طرف او، صورتش را بوسيد و بعد ازش خواستند گفتند آقا روايات را بگو دوباره شروع کرد روايت گفتن، خب ببينيد عزيزان ما گاهی اوقات يک جاهايي کم لطفی­های، بی­مهری­های، اتفاق می­افتد، امام باقر می­فرمايد سه­جا خدا عذر نمی­پذيرد، همه­جا خدا عذر پذير است آقا پول داشتی خمس بده، نداشتی از تو خمس نمی­خواهد، توانستی برو، حج، نتوانستی حج از تو نمی­خواهد ما بعضی از مجتهدين بودند این‌ها حج نرفتند، يعنی مستطيع نشدند، آيت­الله العظمی مرعشی، آيت­الله کشميری، این‌ها حج نرفتند، اصلاً واجب الحج نشدند، خب خدا هم انتظار ندارد، آقا داری زکات بده، نداری زکات نمی­خواهد، سالمی نماز ايستاده، بيمای نماز نشسته و هر جوری می­توانی بخوان، اما سه­جا امام باقر می­فرمايد خدا عذر نمی­پذيرد يک: «أَدَاءُ الْأَمَانَةِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[54] خدا عذر کسی را نمی­پذيرد در اداء امانت، که بگويي آقا اين آدمی که من امانت بهش ندادم، اين آدم آدم گنهکاری بود، من حقش را بهش ندادم، خدا عذرش را نمی­پذيرد می­گويند تو بی­خود کردی، آقا اين طرف از دنيا رفته، همين امروز يک کسی زنگ زد گفت يک بنده خدايي از دنيا رفت شصت سالی قبل، گفت يکی از بچه­هايش ديوانه بود، بچه­های عاقل پول ديوانه را کشيدند بالا، بابا ديوانه است حق دارد، وارث است قيم برايش معين کنند خرجش بدهند، حالا سؤالش اين بود می­گفت تمام آن وارث­ها از دنيا رفتند، نسل­های بعدی­شان هستند يک اموالی از آن متوفی شصت سال قبل به دست آمده اين اموالی که به دست آمده آيا آن ديوانه­ای هم که رفت ولی ورثه دارد حق دارد؟ گفتم حق دارد، ما نمی­توانيم بگوييم آقا چون ديوانه است، چون نماز نمی­خواند ما ارث برايش نمی­دهيم، نماز نمی­خواند، چون حجاب ندارد حقش را برايش نمی­دهد، چون به ائمه ارادت ندارد، چون هيئت نمی­آيد ما برايش نمی­هيم، اين ظلم است امانت را بايد به صاحب امانت رد کرد، چه صاحب امانت نيکوکار، چه صاحب امانت فاجر و گنهکار اين يک، دوم: «وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ»[55] امام باقر می­فرمايد خدا در وفای به عهد عذر کسی را نمی­پذيرد: لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[56] چه قول به آدم نيکوکار بده، چه قول به آدم گنهکار بدهی؟ آقا ما اين بابايم مثلاً مسيحی بود، گذاشتيمش سرکار خدا اين عذر را نمی­پذيرد در وفاء به عهد، مردم در تعهدات­مان پايبند باشيم در وعده­هایي که داده­ايم، قول­هايي که داده­­ايم بر سر قول بمانيم، ما امروز يکی از آسيب­های اجتماعی­مان اين است که بعضی­ها در وفاء به عهد می­لنگند می­گويد آقا اگر ما وفای به عهد بکنيم عقب می­افتيم، بابا خدا چه می­کند؟ خدا می­فرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[57] تو کارت را خوب انجام بده ما حمايتت می­کنيم، ما دستگيری می­کنيم در وفای به عهد و تعهدات: «لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[58] چه آن کسی که برايش قول داديد انسان برّی است نيکوکاری است چه انسانی فاجری است؟ گنهکار است، تعهدات­تان را پايبند باشيد و به تعهدات عامل باشيد، ما يکی از اين دعاوی که در دادگاه­ها می­بينيد طرف قول داده کار را اين­ گونه تحويل بدهد ناقص می­دهد تحويل، می­گوييم مسلمان هم هستيم نماز هم می­خوانيم، ادعای ديانت­مان هم می­شود يا حسين هم خوب می­گوييم، اما يک جاهايي زيرکار کم می­گذاريم و سوم امام فرمود: «وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ»[59] نيکويي به پدر و مادر چه این‌ها نيکوکار باشند چه گنهکار؟ پدر و مادر يک استثناء است، پدر اگر تارک الصلاة هم باشد بايد بهش احترام کرد، مادر اگر نعوذ بالله فاسقه بود احترامش محفوظ است، راوی آمد به امام صادق عرض کردم آقا پدر و مادر من کافر هستند می­توانم قيد این‌ها را بزنم، حضرت فرمود خير، پدر و مادرت کافر هستند تو که مسلمان هستی، احترام کن، ادب کن، تا جايي با این‌ها باش که خواسته این‌ها با رضايت خدا مغايرت نداشته باشد، بله اگر پدر و مادر از تو چيزی خواستند که خدا نمی­پسندد شما زيربار خواسته آنها با احترام نرو. ابی­بلاد خياط از حقوق والدين از امام صادق پرسيد، آنهايي که پدر و مادرهايتان هنوز هستند حواس­ها جمع، آنهايي که رفتند دعا و استغفار آقا فرمودند ابی­بلاد خياط در محضر پدر و مادر مثل عبد ذليل بنشين، اين جوان­ها هم بايد بگيرند، عبد ذليل در چشمان پدر و مادرت با تندی نگاه نکن، خيره خيره نگاه نکن، صدايت را بالاتر از صدای آنها مبر، در راه رفتن جلوتر از آنها حرکت نکن، اگر از تو چيزی خواستند که خودشان می­توانند انجام بدهند نگو خودتان داريد کارتت را بابا بده تا برايت بخرم، انجام بده خواسته را امام فرمود حتی اگر پدر و مادر کتکت دارند می­زنند زير کتک آنها دعايشان کن بگو: «غَفَرَ اللَّهُ‏ لَكُمَا»[60] خدا ببخشد شما را، آقا امام باقر در بين ائمه از اين جهت منحصر به فرد است که دو پدر بزرگهايش امام هستند، ما هيچ کدام از ائمه را نداريم که هردو پدر بزرگ‌ها امام باشند، پدر بزرگ پدری سيدالشهداء، پدر بزرگ مادری امام مجتبی، لذا اين را من در جلسه­ای عرض کردم خدا رحمت کند آيت­الله والد می­فرمودند از امام باقر به بعد، از امام باقر به بعد، امام صادق، موسی ابن جعفر، علی ابن موسی­الرضا، امام زاده­ها، احمد ابن موسی، سيدمير محمد، سيد علاءالدين حسين، از امام باقر که برويد بالا به هر امام و امام زاده­ای که بگوييد: «السلام عليک يابن الحسن و يابن الحسين» سلامت درست است حرم شاهچراغ می­خواهی بروي، بگو: السلام عليک و علی جدک رسول­الله، که ما با حاج­آقا می­رفتيم اينجوری سلام می­کردند: السلام عليک و علی جدک اميرالمؤمنين، السلام عليک و علی جدتک فاطمه­الزهراء السلام عليک و علی جدک مولانا ابامحمد حسن ابن علی، السلام عليک و علی جدک حسين ابن علی، تا آقا موسی ابن جعفر که پدر است، تمام ائمه از امام باقر به بعد سيد حسنی و سيدحسينی هستند امام زمان هم سيدحسنی است هم سيدحسينی، اهل سنت می­گويند آن قائمی که می­آيد دنيا را از ظلم و جور نجات می­دهد، سيدحسنی است ما هم می­گوييم درست است امام زمان جد اعلايش هم امام حسن است، هم امام حسين است، و اين را هم من عرض کنم مادر فاطمه بنت الحسن، اين مادر هم در کانون ولايت منحصر به فرد است شما در کانون ولايت يک خانمی را نداريم با اين مختصات، پدر بزرگ امام، پدر امام، پدر شوهر امام، شوهر امام، فرزند امام، نوه امام، دومش را بگوييد، کدام خانم را داريد که اين جوری بود؟ کدام مادر امام اين گونه بود؟ پدر بزرگ، پدر، شوهر، پدر شوهر، فرزند، نوه، فاطمه  بنت الحسن، پدر بزرگ اميرالمؤمنين، پدر امام مجتبی، پدر شوهر سيدالشهداء، شوهر زين­العابدين، فرزند باقر العلوم، نوه امام صادق، و لذا دارد که امام صادق می­فرمايد در آل­حسن مثل فاطمه بنت الحسن نبود: «لَمْ يُدْرَكْ فِي آلِ الْحَسَنِ ع امْرَأَةٌ مِثْلُهَا»[61] که امام صادق می­فرمايد: «كَانَتْ‏ صِدِّيقَةً»[62] فاطمه بنت الحسن بانوی صديقه بود اين درس را هم از امام باقر عيدی برای همه­مان و تمام.

يک روز يک نصرانی، مسيحی آمد امام باقر را ناراحت کند آمد محضر امام باقر عناد داشت، غرض داشت، يا به تعبير امروزی­ها مرض داشت، آمد محضر امام باقر، گفت شما باقر هستيد يا باقر؟ باقر يعنی شکافنده علم، بقر يعنی گاو، خدا وکيلی به ما بگويند آقا شما آقای فلانی هستی يا گاوی؟ صد و ده خبر نمی­کنيم صورت جلسه نمی­کنيم حداقل نمی­گوييم خودت يا آباء و اجدادت، آقا امام باقر فرمودند پدرم نام من را باقر ناميده، من باقر هستم بقر نيستم، اين جوری آدم تربيت کنيم، ما امروز با بد اخلاقی داريم مسلمان زده می­کنيم، طرف حالا يک مقدار ضعف دارد آن ضعف را می­بينيم ده­ها حسنش را نمی­بينيم، ببينيد امام باقر در چند دقيقه يک مسيحی را مسلمان کرد، هنر امام باقر را ببينيد اين در حرف اول ديد امام را نتوانست ناراحت کند، گفت شما فرزند خانمی هستيد که در آشپزخانه کار می­کرده، فاطمه بنت الحسن بانویی که امام باقر می­فرمايند من شاهد بودم مادرم زير ديوار نشسته بود، امام باقر می­فرمايد من خردسال بودم ديوار شروع کرد به ريختن و فروپاشيدن، تا فاطمه بنت الحسن اين را ديد، قسم داد ديوار را: «وَ حَقِّ الْمُصْطَفَى مَا أَذِنَ اللَّهُ لَكَ‏ فِي‏ السُّقُوطِ»[63] فرمود به حق مصطفی خدا اجازه سقوط و واژگون شدن را به تو ای ديوار ندهد، امام باقر می­فرمايد ديدم مادرم از زير ديوار آمد بيرون ديوار در حال ريزش متوقف شد، مادر که از زير ديوار آمد بيرون ديوار فرو ريخت، که امام باقر می­فرمايد پدرم زين­العابدين صد دينار طلا صدقه داد، يک خانمی که جماد، حجر، از او حرف می­شنود بشر به کجا می­رسد؟ نسبت به اين خانم با اين عظمت اين فرد نصرانی به امام باقر می­گويد که شما فرزند آن خانمی است که در آشپزخانه کار می­کرد، يعنی مقام مادر را می­خواست بياورد پايين، آقا فرمودند مادر اگر در آشپزخانه کار می­کرده: «ذَاكَ‏ حِرْفَتُهَا»[64] اين شغل خانم­هاست يک خانمی اگر محيط خانه را خوب مديريت کند، طباخی کند، مديريت کند که اين يک زن موفق است، همه­اش از بيرون برآوردن که هنر نيست، مديريت کانون خانواده، ديد اين­جا هم نتوانست امام را ناراحت کند گفت شما فرزند آن خانمی، دو سه­تا حرف ناپسند زد که من زبانم ياری گفتن، در اين مجلس مقدس نمی­کند، توهين کرد به مادر حضرت، اين­جا هر کسی بود جای امام باقر حداقل يک سيلی می­خواباند به صورتش، آن مادر با آن عظمت اينجوری داری حرف می­زنی، تا اين حرف را زد آقا فرمودند بس کن اگر اين حرف­های پشت سر مادر من زدی، در مادر من هست، خدا مادر من را  ببخشد و بيامرزد، نفرمودند تو دروغ می­گويي، داشت تهمت می­زد داشت دروغ می­گفت اما امام می­خواهند تربيتش کنند می­خواهند هدايتش کنند به حقيقت آشنايش کنند، آقا فرمودند اما اگر اين چيزهايي که گفتيد در مادر من نيست نفرمودند واگذارت به خدا، خدا بزند تو را، فرمودند خدا از سر تقصيرات تو در گذرد، آقا تا حضرت اين را گفتند می­گويند اين نصرانی افتاد روی دست و امام باقر، شروع کرد گريه کردن، گفت آقا هرچه گفتم خودم شايسته بودم و خودم لايق بودم خاندان شما از اين مسائل مبری هستند: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول­الله».

پروردگارا به عظمت امام باقر قسمت می­دهيم توفيق پايبندی به اين سخنانی که در اين شب عزيز از امام باقر زينت بخش مجلس ما قرار گرفت به همه ما عنايت بفرما.

 

[1] مؤمنون8.

[2] مصباح الشريعة ص53.

[3] الاقبال ج3 ص185

[4] مؤمنون8.

[5] مؤمنون8.

[6] مؤمنون8.

[7] مؤمنون8.

[8] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏72 ص114.

[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏72 ص114.

[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏72 ص114.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏72 ص114.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏72 ص114.

[13] فاتحه4.

[14] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ص61.

[15] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ص61.

[16] بقره156.

[17] مؤمنون8.

[18] مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر

[19] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.

[20] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.

[21] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.

[22] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.

[23] ق16.

[24] غرر الحكم و درر الكلم ص588.

[25] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.

[26] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.

[27] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.

[28] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.

[29] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.

[30] مؤمنون8.

[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[33] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[34] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[35] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[38] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص152.

[41] جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ج‏23 ص1148.

[42] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[43] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[44] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[45] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[46] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[47] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[48] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[49] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[50] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[51] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[52] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[53] وسائل الشيعة ج‏15 ص254.

[54] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.

[55] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.

[56] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.

[57] عنکبوت69.

[58] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.

[59] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.

[60] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص158.

[61] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص69.

[62] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص69.

[63] الكافي (ط - دارالحديث) ج‏2 ص520.

[64] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص207.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه