استاد حدائق روز چهارشنبه 20 دی ماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث انتظارات خداوند از بندگان پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
با توجه به اينکه در آستانه ورود به ماه رجب المرجب هستيم که در صريح کلام معصومين ما يکی از مهمترين و مقدسترين ماههای سال ماه رجب است، راوی میگويد روزهای پايانی ماه رجب بود خدمت امام صادق رسيدم آقا فرمودند در اين ماه رجبی که گذشته روزه رفتهای؟ گفت خير، آقا فرمودند توفيق از تو سلب شد که جز خدا کسی نمیداند، حالا آنهایی که توانايياش را دارند الحمدلله شکرانه سلامتی استفاده کنيم، قطعاً آنهايي هم که توانايي ندارند همينکه نيت را دارند خدا عنايـت میکند، حالا کسی بيمار است، توانايي ندارد شرائط جسمانیاش جور نيست نيت که دارد ديگر، اين نيت که ديگر مؤونه نمیخواهد بگويد خدايا اگر سالم بودم میرفتم، ثواب را میدهند: «قَالَ ص إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»[2]ماه رجب ماهی است که ليلة الرغائب در اين ماه قرار گرفته، شب جمعه آينده اولين شب جمعه ماه رجب که در سال يک شب تمام فرشتگان میآيند در مسجدالحرام آن هم اولين شب جمعه ماه رجب است، که علت اينکه ليلة الرغائب هم میگويند چون خدا رغبت و تمايل فوق العادهای دارد به مغفرت، يا بار عام است، ديديد گاهی اوقات تجارت ترخيص کالا میکنند، میگويد جنس زيرفی بيا بخر، مايهکاری میدهيم، خداوند در ليلة الرغائب بار عام را گسترده، تمام فرشتگان ملک و ملکوت شب ليلة الرغائب میآيند مسجدالحرام، اینها تا سحر مشغول عبادت هستند، و دعای همه اینها اين است: «أن تغفر لصوام شهر رجب»[3]، خدايا بيامرز و ببخش کسانی که در ماه رجب روزه میروند اين توفيقی که پيشروی ماست انشاءالله که خداوند توفيق استفاده را بدهد، و خيلی از بزرگان میگويند رجب و شعبان را درک کرديد رمضان را درک میکنيد، بعضیها ماه رمضانشان رژيم غذایی است يعنی تغيير ساعات غذايشان فرق کرده و الا همان آدمهای قبل هستند، همان نگاه، همان حرف، همان کار، فقط برنامه غذايي متفاوت شده، چرا بعضیها تغيير نمیکنند زمينه را بايد در رجب و شعبان آماده کرد، آماده سازی در اين دو ماه بايد اتفاق بيفتد.
خب ماه بسيار با فضيلتی است من اين را مقدمتاً عرض کردم چون شب شنبه شب ميلاد با سعادت امام باقر اول رجب هست، آيهای را من امشب محور بحث قرار بدهم که متناسب با همين اهميت و توجه به اين ايام و فرصتهاست، اين آيه در دو جايي قرآن بدون هيچ کم و زيادی تکرار شده: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[4] يکی در سوره مبارکه مؤمون، آيه هشت، در بيان صفات مؤمنين، يکی در سوره معارج آيه سی و دو در بيان صفات مصلين و نمازگزاران، اصلاً مؤمن به چه کسی میگويند؟ به ادعاست يا به عمل است؟ به عمل کار برآيد به سخنرانی نيست، دوتا از ويژگیهای مؤمنين و دوتا از ويژگیهای نمازگزاران و مصلين، که بنده خودم را عرض میکنم من بخواهم به خودم نمره بدهم ببينم اين نماز من آنی هست که خدا میخواهد، دوتا از اتفاقهای مبارک بايد همين باشد که اين آيه میفرمايد آيه سی و دو سوره معارج، آيه هشت سوره مؤمنون، اين ويژگیها يک: «لِأَماناتِهِمْ»[5] مؤمن نسبت به اماناتاتش پايبند است، دو: «عَهْدِهِمْ»[6] نسبت به تعهدها هم مؤمنين پيايبند هستند، سرکار نمیگذارند کسی را، يک چيز نمیگويد بگويد حالا ما يک حرفی زديم تو هم قبول کرديد، تو هم باهم باورت شد، يکی از دهان ما پريد، اين خيلی بد است که اين را ما متأسفانه گاهی اوقات شاهد هستيم، وعده میدهد پدر به فرزند، وعده میدهد فروشنده به مشتری، وعده میدهد مدير به ارباب رجوع، بعد میگويد ما يک چيزی گفتيم، يک چيز از دهن ما خارج شد اين خلاف ايمان است من امشب میخواهم يک مقدار روايات را حالا وقت مجلس را نمیگيرم، ترجمه روايات را من در معرفی امانات امشب میخواهم يک بخشی از امانات را خدمت عزيزان تلگرافی عرض کنم: «لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[7] اصلاً امانات چيست؟ هرچه جمع محترم، عزيزان در اختيارتان است امانت است، لباس تنتان امانت است، چشمتان امانت، زبانتان امانت است، لحظه به لحظه عمرتان است، زندگی، خانواده، همسر، اولاد، آبرو، علم، شما چيزی از خودتان نداريد، کسی هست بگويد من اين مال خودم است مالک من هستم، ما امانتدار هستيم، مالکيت دو نوع است مالکيت حقيقی و مجازی، ما هرچه داريم مالک مجازی هستيم، در حقيقت مالک اصلی خداست، خب نگاه بايد نگاه امانتداری بشود به زندگی و به دنيا، آنهايي که نگاهشان نگاه امانت است وابسته نمیشوند، کاه و طلا نزدش میشود يک، آقا اميرالمؤمنين راوی میگويد بيتالمال را آورده بودند بيتالمال پر از اموال بود، میگويد يکی دو روز گذشت ديدم اميرالمؤمنين بيتالمال را همه را دادند، رفته دارند جارو میکنند و تمييز میکنند، سرمايهای زيادی آمده بود، بعد آقا دو رکعت نماز شکری هم خواندند، میگويد گفتم آقا اين همه ثروتی که بيتالمال بود پشت دست شما کجا رفت؟ آقا فرمودند اینها مال مردم بود ما رد کرديم رفت، و الآن هم شکرانه اينکه حق به ذی حق رسيد را به جا آوردم، اينکه عزيزان هرچه در اختيارتان است امانت خداست، اين بدن امانت است، هرچه داريم امانت است قرآن میفرمايد مؤمن نگاهش اين است نماز بايد ما را به اين معرفت برساند، من چند روز قبل يک خانمی آمد، گفت حاجآقا من چندبار رفتم تا مرز خودکشی خانم متدينه، نماز شب خوان ولی نماز شده عادت، حالا روايتش را برايتان بخوانم اين روايت بشنويد، آقا رسولالله میفرمايد در بحار جلد هفتاد و پنج: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ»[8] نگاه به نماز زياد خواندن مردم نکنيد، اینها مشغولتان نکند، آقا فلانی روز صد رکعت نماز میخواند اینها مهم نيست: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ»[9] آقا زياد روزه میرود ماه بيست روز روزه است اين هم مهم نيست: «وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ»[10] زياد حج به جا میآورد، کارهای خوب زياد میکند رسولالله فرمود اینها معيار ارزشيابی انسانها نيست: «وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ»[11] نگاه به نالههای شبانه مردم هم نکنيد، آقا فلانی نيم ساعت، يک ساعت نيمه شب زار میزند اینها مهم نيست، چه مهم است؟ معيار چيست؟ ما محک شخصيتها را کجا بزنيم؟ من بارها به مسئولين گزينش در ادارات گفتم، نگاه کنيد در گزينش کسانی را گزينش کنيد که اين دوجا سر بلند است پيغمبر میفرمايد، آقا تسبيح دستش است ذکر گفتنش تعطيل نمیشود اينجا هم میدرخشد آن دو نکته اساسی که پيغمبر میفرمايد بسيار مهم است و بايد روش دقيق باشد و معيار ارزيابی است: «وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[12] نگاه کنيد ببينيد اين آدم چقدر راست میگويد يک وقت میبينيد نماز شب میخواند دروغ هم میگويد، يک وقتی میبينيد روزه میرود اما خدايي را که دارد روزه میرود را باور آن چنانی ندارد، حضرت فرمود مردم را در راستگوييها و امانتداری امتحان کنيد، ببينيد اين آقا نگاهش به زندگی نگاه امانت هست، حالا آن خانم با آن توفيقات معنوی که خودش میگفت اهل نافله شب و فلان و فلان يک مشکلی در زندگیاش پيش آمده بود گفت دو سه مرتبه اقدام به خودکشی اصلاً دين را میخواستم بگذارم کنار، مرتد بشوم، گفتم چرا خانم؟ گفت به خاطر اين مشکلی که در زندگی ما آمد، ديدم ريشهاش در وابستگی است، گفتم خانم ببين به خدا میگويي همه کاره تو هستی: «مالِكِ يَوْمِ الدِّين»[13]تويي ولی تو خودت را داری مالک میداني، عزيزان اگر انسان نگاه به خودش شد نگاه امانت، سرطان بگيرد نمازش قضاء نمیشود، آخرين شبی که امام نماز شب خواند و سيمای جمهوری اسلامی نشان داد، امام فردايش رفتند زير تيغ جراحی ديگر در بستر افتادند، امام ايستاده، سوند به امام وصل، سيروم به امام وصل، امام نماز شبش را ايستاده خواند، اين را میگويند نگاه امانتداری، حالا آقا يک سردرد میگيرد به خدا التيماتوم میرود، گوجه فرنگی گران میشود ديگر مسجد نمیآيد، اين جوری نيستيم بعضیها؟ آقا اين دينی که اين جوری است دختر ما دم بخت است، من ديگر جهزيه ندارم از خدا بريدم، پس خدا را برای دخترت میخواهی؟ امانتداری يعنی مردم خودتان بچههايتان، زندگیتان، همه چيزتان را امانت بداريد، نگاه امانتداری اگر آمد میشود ابالفضل، دست راست او را میزنند:
«و اللَّه ان قطعتموا يمينى، انى احامى ابدا عن دينى»[14]
دست چب را میزنند:
يا نفس لا تخشى من الكفار، و ابشرى برحمة الجبار»[15]
بعضیها را يک مختصر تهديدی میکنند، میگويند پولت را نمیدهيم، ساکت میشود، جا به جايت میکنيم، حرف نزن، ديگر سکوت میکنند مردم: «إِنَّا لِلَّهِ»[16] همه ما از او هستيم، و بازگشت همه به سوی اوست، خب اين نگاه امانتداری حالا امانتها دو دسته است، امانتهای مادی، امانتهای معنوی، امانتهای مادی همين امکانات ما، خانه ما، لباس ما، وسيله نقليه ما، پول در حساب ما، هرچه داريم که ارزش مالی دارد اینها مال خداست، اینها خيلی بتوانيم ببريم يک دست کفنی است، اضافه بر آن هم نمیگذارند کسی ببرد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ»[17] يک بخش امانتهای مادی است، يک آقايي از تجار بازار وکيل هنوز زنده است، البته من يک خواهشی ازش کردم نمیدانم حالا عمل کرد، نکرد؟ يک سندی از اين مغازههای سه درکی بازار وکيل را آورد نشان داد، حدود چهل و هشت انتقال خورده بود، از اين سندهای بونجوقی که منتقل شده به افراد متعدد، اولين کسی که اين مغازه سه درکی را گرفته بود، کريمخان زند تأييد کرده بود، مهر کريمخان زيرش بود، مهر کريمخان هم اين بود: «يا من هو بمن رجاه کريم»[18]، چقدر با ارزش است؟ ای خدايي که اگر کسی به تو اميد ببندد، در حقش کريمی، آن آقا رحمت خدا رفته بود، حاشيه سند نوشته بودند آقای فلانی فوت کرد، فلان فرزندش سهم الارث بقيه را خريد و شد مالک مغازه، دو نفر از علمای آن زمان تأييد کرده بودند انتقال را و مالکيت را، نفر دومی فوت کرده بود، نفر سومی آمده بود، در متن نوشته بودند که فلانی رحمت خدا رفت، شخص ديگری آمده بود کل اين سهميه مغازه را خريداری کرده بود اين آقای که الآن هستش نفر چهل و هشتم بود، مردم مغازهها اين است خانهها اين است شيراز اين است:
اين ملک که میبينی گاه از تو و گاه از من، جاويد نخواهد ماند خواه از تو و خواه از من
امشب ما هستيم، فردا شب چه کسانی هستند؟ سال ديگر چه کسانی هستند؟ امام فرمود دنيا دست به دست میچرخد فعلاً دست ماست، به نسبتی آنچه که دست ما سپردند هم بايد جواب پس بدهيم، هر کسی بامش بيش، برفش بيشتر، بعد هم که رفتيم ديگران تحويل میگيرند ديگران بايد پاسخگو باشند اين وضع دنياست، خب از امانتهای مادی اینها.
امانتهای معنوی قرآن از امانتهای معنوی است روايت داريم، نمازی که میخوانيم که امانت معنوی است، اسلام امانت معنوی است، قرآن امانت معنوی است، فرزندان ما امانت معنوی هستند اینها را خدا پاک داده تحويل، میگويند ما پاک داديم تحويل بايد پاک بدهيد تحويل، چشم ما امانت معنوی است، زبان ما امانت است، گوش ما امانت است، از امانتهای معنوی عقل و خرد امانت است، میگويند ما به تو خرد داديم، چرا درست استفاده نکردی؟ چرا از اين عقلت بهره نبردي؟ کاری هم به دبيرستان و دانشگاه و حوزه علميه ندارد، رسولالله يک وقت اطراف مدينه داشتند میآمدند به يک چوپان، جوان چوپانی برخورد کردند، اين نه دانشگاه درس خوانده بود، نه دوره معارف الهيه ديده بود، جوان، چوپان، سروکارش در بيابان، پيامبر فرمودند که به آن جوان گفتند، يا غلام، جوان خدا را میپرستی؟ گفت بله فرمودند دليل بر خدا پرستی چيست؟ ببينيد خدا خرد داده، عقل داده، گفت يا رسولالله شغل من چوپانی است، من در چوپانی خدا را شناختم، حضرت فرمودند چگونه؟ دوتا جمله گفت، گفت: «البَعرَة تدلّ على البعير»[19]گفت من در صحری که میروم از فضولات حيوانات نوع حيوان را تشخيص میدهم، که چه حيوانی از اينجا گذشته و از قدمهای نقش بسته حيوانات بر خاک صحری باز نوع حيوان را میفهمم میگويم اين قدم قدم مثلاً گاو است، شتر است، گوسفند است، گفت: «البَعرَة تدلّ على البعير، وأثر الأقدام على المسير»[20] اين خرد است: «فسماء ذات أبراج»[21] اين آسمان با اين وسعت و عظمت و اين زمين با اين گستردگی: «لا يدلّان على الصانع اللطيف الخبير؟»[22] دلالت بر يک وجود لطيف خبيری نمیکنند، پيغمبر فرمود: «احسنت عليکم بدين الاعرابی» يافت نشد، مردم خدا اينجاست: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[23]دنبال چه میگردي؟ تو خودت خدا را پيدا کن، اينکه اميرالمؤمنين میفرمايد اگر خودت را شناختی خدا را يافتی، خودت را گم کردی، خدا را فراموش میکنی: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»[24]«و من لم يعرف نفسه لم يعرف ربه» يافت نشد، اینهايي که در خداشناسی ضعيف هستند در خودشناسیشان ضعيف هستند، اینها را بايد به خودشان آشنا کنيد، اینها فکر میکنند خودشان همه کار هستند، هرچه عزيزان انسان معرفت نفسش برود بالاتر معرفت ربّاش میرود بالاتر، هرچه خودتان را خوب شناختيد که ضعيف هستيد، محتاج هستيد، عاجز هستيد، لحظهای به حال خودتان رهايـتان کنند، بارتان روی زمين مانده است بشر به اين باور اگر رسيد رو میآورد به آفريدگار مهربانش بندگی او را فراموش نمیکند، اينکه شخصی آمد خدمت امام حسين، جوانی بود، ببينيد ائمه هم روششان همين بوده اینها در بيدار کردن مردم اول معرفت خفتهای نفسی را بيدار میکردند، اول سعی میکردند طرف خودش را پيدا کند بعد دنبال خدا میرود، جوانی آمد به سيدالشهداء عرض کرد که آقا: «أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِيَةِ»[25] ما يک آدم گنهکاری هستيم، قدرت ترک گناه نداريم، اين را به هر کسی میگويد من نمیتوانم گناه را کنار بگذارم حرف امام حسين را برايش بزنيد، خودش را با خودش آشنا کنيد، آقا فرمدند: «افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[26]پنج چيز برايت میگويم انجام بده، هرچه میخواهی گناه کن، گناه آزاد اما اینها را انجام بده يک: «اخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ»[27] از حکومت خدا برو بيرون، مردم امروز گناه آزاد من هم میگويم ولی يکجايي گناه بکنيد که خدا شما را نبيند، يک جايي نافرمانی بکنيد که حکومت خدا نباشد، پيدا کرديد آنجا گناه بکنيد، ما هم پايمان رو فرش خداست، ارض خدا را میخوريم، عرض خدا را میبريم، آقا فرمود اخرج من ولاية الله، يعنی بشر تو در ولايت خدا داری زندگی میکنی، خودت را پيدا کن: «لَا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[28] رزق خدا را نخور هرچه میخواهی گناه کن، اگر چيزی پيدا کرديد که بگوييم اين مال خدا نيست خورديد آن وقت نافرمانی بکنيد، نمک داريم میخوريم نمکدان میشکنيم، حضرت فرمود: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ»[29]محل گناه را يک جايي انتخاب کن که خدا تو را نبيند، هرچه میخواهی گناه کن، اگر قدرتی بهم زدی که ملک الموت موقع قبض روح نتواند تو را جان بگيرد، هرچه میخواهی گناه کن، يعنی بشر يک ثانيه عمرت دست خودت نيست، تو که اين قدر ضعيف هستی، معلوم نيست ثانيه ديگر، پيامبر میفرمايد چشمم را میبندم باز میکنم نمیدانم هستم يا نه؟ ثانيهای، اين قدر ما ضعيف هستيم اینها همان معرفت نفس است يعنی نگاه اگر نگاه امانت آمد، زندگیها اصلاح میشود، اين امانتهای معنوی و تکاليف الهی واجبات اینها در قالب امانتهای معنوی ياد شده خب قرآن میفرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[30] هم مؤمنين هم مصلين، نسبت به اماناتشان و تعهدات خودشان پايبند هستند، يک روايت، من دوتا حديث از امام باقر امشب تقديم کنم، استقبال ميلاد حضرت برويم، روايت اول در تحف العقول صفحه دويست و هفده، اين را میگويم فکر عبور از صراطتان بکنيد، هر کسی میخواهد از پل صراط به راحتی بگذرد، من فرمولش را امشب از زبان پيغمبر به شما میگويم برويد تا وقت داريد کار کنيد، ای که دست میرسد کاری بکن، ما در پل صراط داريم بعضیها تا وارد میشوند سقوط میکنند هفتجايي پل صراط ايستگاههای است که سؤال میکنند، ايستگاه نماز، ايستگاه صله رحم، ايستگاه امانت، اینها را میپرسند اين موقفها را که رد میکنيد، اينکه شاعر میگويد هرکه از پل بگذرد خندان بود آن پل پل صراط است آقا امام باقر از آباء گرامش نقل میکند تا حضرت میفرمايد به اينجا میرسد که قال ابوذر، ابوذر غفاری میگويد سمعت رسولالله يقول از پيغمبر شنيدم که پيغمبر اين را فرمود: «حَافَتَا الصِّرَاطِ»[31] دو چيز است که دو طرف پل صراط انسانها را حمايت میکنند در عبور از صراط، اين دو چيز را اگر کسی در دنيا فراهم کرده عبورش از پل صراط با امنيت است، يک: «الرَّحِمُ»[32] صله رحم، دو: «وَ الْأَمَانَةُ»[33] امانتداری، پيامبر میفرمايد: «فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّي لِلْأَمَانَةِ نَفَذَ إِلَى الْجَنَّةِ»[34] افرادی که در زندگی دنيای صله رحمشان را میکردند، از حال خواهر، برادر، پدر، مادر، بستگان، خويشاوندان، غافل نبودند، و اینها میخواهند از پل صراط بگذرند و امانتدار خوبی بودند اين صله رحم و اين امانتداری دو طرف پل صراط اینها را حمايت میکنند تا: «نَفَذَ إِلَى الْجَنَّةِ»[35] تا طرف میرسد به بهشت، نعوذ بالله: «وَ إِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلْأَمَانَةِ»[36] آنهايي که خيانت در امانت کردند، خدا چشم داده، با اين چشم خيانت کرده، به آنچه که خدا نهی کرده نگاه کرده، زبان داده، خيانت کرده، گوش داده خيانت کرده، با اين پا خيانت کرده، جای شرکت کرده که آفريدگار راضی نبوده، با اموالش خيانت کرده، ظلم کرده از حرام به دست آورد در حرام هزينه کرد، آنهايي که خائن هستند: «الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ»[37] قاطع رحم هستند، خائن در امانت، قاطع در رحم اینها اگر میرسند به پل صراط رسولالله میفرمايد: «لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ»[38] اینها هيچ کدام از کارهايشان به دادشان نمیرسد، میگويند تو خائن بودی، تو در امانتهايي که خدا برايت داده بود درست استفاده نکردی، تو صله رحم را کنار گذاشتی، ما گاهی اوقات حواسمان به خودمان جمع است، اما گاهی اوقات به ارحاممان غافل هستيم، حالا اين تکنولوژی هم پيشرفته است، گاهی اوقات با يک سلام، با يک تلفن با يک تماس، بعضیها همين توفيق را هم ندارند، من در همين مسجد يادم نمیرود، ماه رمضانی بود بحث صله رحم بود، روايتی را از امام صادق خواندم بعد از منبر يک آقايي بلند شد آمد پيش من گفت سيزده سال است بابايم را نديدم، اینها مال داخل کتابها نيست، در همين مسجد، گفت پدرم شهرستان است سيزده سال است نديدمش، الآن دارم میروم به ديدنش اين روايتی که شما خوانديد تن من را لرزاند، نماز شب میخوانی از حال ارحامت با خبر هستی؟ از حال بستگانمان مطلع هستيم، اگر کوتاهی کرديم در صله رحم قيامت چوبش را میخوريم سقوط در دوزخ، کوتاهی کرديم در امانتداری قيامت گرفتار میشويم، واژگون شدن در دوزخ، رسولالله میفرمايد: «لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ»[39] اين با کوتاهی در صله رحم، و کوتاهی در امانتداری هيچ کاری به دادش نمیرسد: «وَ تَكَفَّأَ بِهِ الصِّرَاطُ فِي النَّارِ»[40] از پل صراط واژگون میشود در دوزخ، مسأله امانتداری مسأله بسيار مهمی است که در روايتی اميرالمؤمنين میفرمايد: «أدّوا الأمانة ولو الى قاتل ولد الانبياء»[41] امانت را به صاحب امانت رد کنيد ولو صاحب امانت قاتل پسر انبياء باشد حق نداريم ما امانت را خيانت کنيد، آقا اين قاتل پسر پيغمبر است میگويند بابا يک امانتی دستت است امانت را رد کن، در امانتهای مادی و در امانتهای معنوی هم همينطور، اما روايتی که روايت دوم را، يک روايت هم از پيغمبر بگويم حالا اين روايت هم حيف است جامعه اسلامی چه زمانی به احد ايدهآل میرسد اين هم يک نکته است، ما امروز چه بکنيم که همه در خوشی باشد؟ مشکلات اقتصادی، مشکلات اجتماعی، مشکلات خانوادگی، وضع دادگاههايمان اين وضع نباشد، رسولالله دستورش را داده، پيغمبر میفرمايد: «لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ»[42] پيوسته امت اسلام در خوشی به سر خواهند برد تا زمانی که چهارتا کار را میکند الآن ما در اين چهارتا ضعف داريم، جامعه بايد تلاش کند برسد به اینها، اينجا داريم آسيب میبينيم: «مَا تَحَابُّوا»[43] تا در يک جامعه محبت عمومی است همه همديگر را دوست میدارند اين يک: «وَ تَهَادَوْا»[44] همه به همديگر کمک میکنند دو، بعضیها میگويند مرگ خوب است برای همسايه، گاهی اوقات میگويد مشکل خودت است به ما مربوط نيست مگر ما گفتيم بدهکار بشوی، مگر ما گفتيم که اين کار را بکنی که حالا سراغ ما اين حرف را میزنيم بعضیهايمان ما آبرو نمیريزيم خب اين میشود همين وضعی که ما امروز میبينيم، امت اسلام تا به يکديگر مهر میورزند تا به يک ديگر کمک میکنند: «وَ اجْتَنَبُوا الْحَرَامَ»[45] تا از حرام فاصله میگيرند، باران چرا نمیآيد؟ هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، علتها دارد نيامدن باران، امام سجاد مواردی را نام میبرد
اول: «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ...»[46] قضات در قضاوتهايشان عادلانه حکم نکند، نکبت يک حکم ظالمانه قاضی همهمان را میگيرد، الآن در اين مسجد، گوشه مسجد يک کسی آتش روشن کند، آثار اين آتش و دود همه متأثر میشوند، همه متأذی میشوند، بلاء وقتی آمد عام البلوی میشوند، خب اين سبب جلوگيری میکند از نزول رحمت الهی، اصل بر بارش است اصل بر رحمت است گناهان سبب میشود اين چرخه نظم بهم میخورد، بشر اين بینظمی را رقم میزند، پيغمبر فرمود تا جامعه اسلامی: «وَ اجْتَنَبُوا الْحَرَامَ»[47] از حرام فاصله میگيرند سه: «وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ»[48] امانتداری میکنند چهار، جامعه در خوشی است من عرضم اين است امروز اين چهار اصل در جامعه اسلامی هست، همه کمک میکنيم، همه محبت میکنيم، همه امانتدار هستيم، همه از حرام فاصله میگيريم، خب اين اثر میگذارد، يک آدم آلوده بيمار بقيه را هم بيمار میکند، يک کرونا آمد بيست و هشت ما اين مملکت رفت در تعطيلی، عقلی هم بود بايد هم میشد نظام آموزش ما شد مجازی، میگويند آقا وا میگيريم سرايت گناه از گناهکار به آدمهای ديگر به مراتب از کرونا بدتر است امام رضا فرمود، حواستان نيست طبعتان بدی ياد میگيرد، يک وقت آقا میآيد میگويد آقا ما چند سال قبل نماز شبهايمان ترک نمیشد حالا در نماز واجبمان لنگ میزنيم، میگويم:
تو اول بگو با کيان دوستی، که آنگه بگويم که تو کيسی؟
با چه کسی رفيق شدی؟ ويروس آلوده چه کسی روی تو اثر گذاشته، پيغمبر فرمود اين چهار چيز اگر در جامعه اسلامی شکل گرفت پيوسته جامعه در خوشی است در عصر ظهور اين اتفاق میافتد جامعه همه به هم کمک میکنند، همه بهم محبت میورزند، ناموس مردم را ناموس خودشان میدانند، آن پيرمرد را پدر خودش میبيند، رفتارشان با يکديگر همان رفتاری است که برای خد میپسندند پشت سر يکديگر آن گونه سخن میگويند که همان نوع گفتار را برای خود میپسندند از حرام فاصله میگيرند امانتدار هستند، میشود جامعه مدينه فاضله مهدوی، پيغمبر فرمود: «فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ»[49] اگر اين چهار چيز اتفاق نيفتاد میدانيد جامعه اسلامی به چيز گرفتار میشود به دو چيز: «ابْتُلُوا»[50] مبتلا میشويد و گرفتار میشويد: «بِالْقَحْطِ»[51] خشکسالی، باران نيامدن، تأخير باران، آقا اینها را بايد برطرف کرد، چرا باران نمیآيد ما محبت میکنيم بهم، کمک میکنيم، گناه نمیکنيم، جامعه جامعه صد درصد پاک و خوب است، خب نکبت گنهکار پاک را هم میگيرد، اينکه میگويند نهی از منکر کنيد، میگويند مؤمن برای سلامت زندگی خودت هم که شده تلاش کن، جلو گناه را بگير، میگويد آقا ما را که در قبر فلانی نمیخوابانند، نمیخوابانند نکبت اين گنهکار تو را میگيرد در دنيا، میشود همين وضعيتی که الآن پيش آمد: «فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ»[52] خوشکسالی میآيد: «وَ السِّنِينَ»[53] گران شدن قيمتها، ديديد گاهی اوقات روز به روز هفته، به هفته هی قيمتها میرود بالا، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست از نگاه معنوی سخن پيغمبر آن نافرمانیها، آن بیاخلاقیها، اثر میگذارد بله بنده وقتی خدا در زندگیام رفت در حاشيه، ظلم میکنيم اجحاف میکنم مشکل مردم را مشکل خودم نمیبينم.
اما روايت پايانی از آقا امام باقر، نوع احکام اسلام عزيزان آميخته به رخصت است، ببينيد روزه که واجب است اگر کسی توانايي روزه رفتن ندارد، میگويند مد طعام بده، توانايي پرداخت مد طعام ندارد میگويند استغفار کن، ببينيد چقدر خدا خوب راه میآيد آقا نماز میتواني ايستاده بخوانی، ايستاده بخوان، نمیتوانی نشسته بخوان، نمیتوانی خوابيده نمازت را بخوان، من در حرم سيدالشهداء بودم يک صحنه بدی در حرم امام رضا ديدم که آنجا به خدام تذکر دادم، حرف را بايد جای خودش زد، آقا میخواستيم بگوييم حالا نشد، خب بابا اشتباه را ديدی همانجا بگو در جمع، اشتباههای در خلوت را در خلوت بگوييم، اشتباههای در جمع را در جمع بگوييم، من در حرم سيدالشهداء اين مال يک ماه قبل است يک آقاي عربی آمده بود، پای چپش تقريباً از نهايت تقريباً لگن قطع بود، حالا نمیدانم اين پا در حادثهای، سانحهای، چه بود که اصلاً يک پا کامل نداشت اين عصای که دستش بود، دسته عصا را گذاشته بود زير اين استخوان پا، جلو قبر امام حسين، جلو صورت سيدالشهداء بلند بلند فضائل امام حسين و اهلالبيت را میخواند اصلاً عجيب بود روايات را هی میگفت طلب صلوات میکرد، روايت میخواند طلب صلوات میکرد، خب مردم استفاده میکردند، روايات خيلی صحيح و از کتب معتبر هم بود، که من آنجا رفتم جلو گفتم التماس دعا، اين آدم شخصی هم بود يک عربی بود پالتوی بلند تنش بود، تقريباً هفت هشت روز قبل در حرم امام رضا اين را، ديدم با همان وضعيت آمده مقابل حضرت ايستاده بود اين عصا را هم گذاشته بود زيرپايش رواياتی در فضيلت علی ابن موسیالرضا و زيارت حضرت میخواند طلب صلوات میکرد، يک آقای زائری بلند شد آمد زد در شانهاش گفت صدايت را بياور پايين، حواس ديگران را پرت کردی، دو سهتا تشر به اين زد، ديدم اين بیچاره رفت جلو ضريح سر را گذاشت روی ضريح زار زار گريه کرد، به آن يکی از خدام گفتم شما خادم امام رضا هستی؟ گفتم آقا اگر خودشان الآن، اينجا که هستند بالعيان اگر بودند اجازه میدادند يک همچون جسارتی بشود به اين، شما خادم امام رضا هستيد؟ گفتم اين آدم را در حرم امام حسين من ديدم روايت میخواند يک نفر به آن اعتراض نکرد، يک از خدام گفت آقا آنکه آمد بهش تذکر داد رفته آنجا دارد قرآن میخواند گفتم چه کسی بود؟ برو آنجاست رفتم سراغش، زدم در شانهاش گفتم شما اين تذکر را به اين دادی؟ گفت بله، گفتم خودت را شرمنده خدا و امام رضا کردی، بد کاری کردی، امام رضا هم شاهد بود در خانه خودت هم اين کار را میکردی نبايد انجام میدادی، دل اين آدم را شکستی اين چه اخلاق زشتی بود که تو به خرج دادی؟ اين دارد فضائل اهلالبيت را میگويد اين فضائلی که بعضی از مردم خودشان نرفتند بفهمند اين آمده اينجا دارد هديه میدهد به شما گفتم بلند شو تا نرفته، دلجویی کن و حلال بودی و الا قيامت سختی داری، که طرف بلند شد قرآن را بست و رفت طرف او، صورتش را بوسيد و بعد ازش خواستند گفتند آقا روايات را بگو دوباره شروع کرد روايت گفتن، خب ببينيد عزيزان ما گاهی اوقات يک جاهايي کم لطفیهای، بیمهریهای، اتفاق میافتد، امام باقر میفرمايد سهجا خدا عذر نمیپذيرد، همهجا خدا عذر پذير است آقا پول داشتی خمس بده، نداشتی از تو خمس نمیخواهد، توانستی برو، حج، نتوانستی حج از تو نمیخواهد ما بعضی از مجتهدين بودند اینها حج نرفتند، يعنی مستطيع نشدند، آيتالله العظمی مرعشی، آيتالله کشميری، اینها حج نرفتند، اصلاً واجب الحج نشدند، خب خدا هم انتظار ندارد، آقا داری زکات بده، نداری زکات نمیخواهد، سالمی نماز ايستاده، بيمای نماز نشسته و هر جوری میتوانی بخوان، اما سهجا امام باقر میفرمايد خدا عذر نمیپذيرد يک: «أَدَاءُ الْأَمَانَةِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[54] خدا عذر کسی را نمیپذيرد در اداء امانت، که بگويي آقا اين آدمی که من امانت بهش ندادم، اين آدم آدم گنهکاری بود، من حقش را بهش ندادم، خدا عذرش را نمیپذيرد میگويند تو بیخود کردی، آقا اين طرف از دنيا رفته، همين امروز يک کسی زنگ زد گفت يک بنده خدايي از دنيا رفت شصت سالی قبل، گفت يکی از بچههايش ديوانه بود، بچههای عاقل پول ديوانه را کشيدند بالا، بابا ديوانه است حق دارد، وارث است قيم برايش معين کنند خرجش بدهند، حالا سؤالش اين بود میگفت تمام آن وارثها از دنيا رفتند، نسلهای بعدیشان هستند يک اموالی از آن متوفی شصت سال قبل به دست آمده اين اموالی که به دست آمده آيا آن ديوانهای هم که رفت ولی ورثه دارد حق دارد؟ گفتم حق دارد، ما نمیتوانيم بگوييم آقا چون ديوانه است، چون نماز نمیخواند ما ارث برايش نمیدهيم، نماز نمیخواند، چون حجاب ندارد حقش را برايش نمیدهد، چون به ائمه ارادت ندارد، چون هيئت نمیآيد ما برايش نمیهيم، اين ظلم است امانت را بايد به صاحب امانت رد کرد، چه صاحب امانت نيکوکار، چه صاحب امانت فاجر و گنهکار اين يک، دوم: «وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ»[55] امام باقر میفرمايد خدا در وفای به عهد عذر کسی را نمیپذيرد: لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[56] چه قول به آدم نيکوکار بده، چه قول به آدم گنهکار بدهی؟ آقا ما اين بابايم مثلاً مسيحی بود، گذاشتيمش سرکار خدا اين عذر را نمیپذيرد در وفاء به عهد، مردم در تعهداتمان پايبند باشيم در وعدههایي که دادهايم، قولهايي که دادهايم بر سر قول بمانيم، ما امروز يکی از آسيبهای اجتماعیمان اين است که بعضیها در وفاء به عهد میلنگند میگويد آقا اگر ما وفای به عهد بکنيم عقب میافتيم، بابا خدا چه میکند؟ خدا میفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[57] تو کارت را خوب انجام بده ما حمايتت میکنيم، ما دستگيری میکنيم در وفای به عهد و تعهدات: «لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[58] چه آن کسی که برايش قول داديد انسان برّی است نيکوکاری است چه انسانی فاجری است؟ گنهکار است، تعهداتتان را پايبند باشيد و به تعهدات عامل باشيد، ما يکی از اين دعاوی که در دادگاهها میبينيد طرف قول داده کار را اين گونه تحويل بدهد ناقص میدهد تحويل، میگوييم مسلمان هم هستيم نماز هم میخوانيم، ادعای ديانتمان هم میشود يا حسين هم خوب میگوييم، اما يک جاهايي زيرکار کم میگذاريم و سوم امام فرمود: «وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ»[59] نيکويي به پدر و مادر چه اینها نيکوکار باشند چه گنهکار؟ پدر و مادر يک استثناء است، پدر اگر تارک الصلاة هم باشد بايد بهش احترام کرد، مادر اگر نعوذ بالله فاسقه بود احترامش محفوظ است، راوی آمد به امام صادق عرض کردم آقا پدر و مادر من کافر هستند میتوانم قيد اینها را بزنم، حضرت فرمود خير، پدر و مادرت کافر هستند تو که مسلمان هستی، احترام کن، ادب کن، تا جايي با اینها باش که خواسته اینها با رضايت خدا مغايرت نداشته باشد، بله اگر پدر و مادر از تو چيزی خواستند که خدا نمیپسندد شما زيربار خواسته آنها با احترام نرو. ابیبلاد خياط از حقوق والدين از امام صادق پرسيد، آنهايي که پدر و مادرهايتان هنوز هستند حواسها جمع، آنهايي که رفتند دعا و استغفار آقا فرمودند ابیبلاد خياط در محضر پدر و مادر مثل عبد ذليل بنشين، اين جوانها هم بايد بگيرند، عبد ذليل در چشمان پدر و مادرت با تندی نگاه نکن، خيره خيره نگاه نکن، صدايت را بالاتر از صدای آنها مبر، در راه رفتن جلوتر از آنها حرکت نکن، اگر از تو چيزی خواستند که خودشان میتوانند انجام بدهند نگو خودتان داريد کارتت را بابا بده تا برايت بخرم، انجام بده خواسته را امام فرمود حتی اگر پدر و مادر کتکت دارند میزنند زير کتک آنها دعايشان کن بگو: «غَفَرَ اللَّهُ لَكُمَا»[60] خدا ببخشد شما را، آقا امام باقر در بين ائمه از اين جهت منحصر به فرد است که دو پدر بزرگهايش امام هستند، ما هيچ کدام از ائمه را نداريم که هردو پدر بزرگها امام باشند، پدر بزرگ پدری سيدالشهداء، پدر بزرگ مادری امام مجتبی، لذا اين را من در جلسهای عرض کردم خدا رحمت کند آيتالله والد میفرمودند از امام باقر به بعد، از امام باقر به بعد، امام صادق، موسی ابن جعفر، علی ابن موسیالرضا، امام زادهها، احمد ابن موسی، سيدمير محمد، سيد علاءالدين حسين، از امام باقر که برويد بالا به هر امام و امام زادهای که بگوييد: «السلام عليک يابن الحسن و يابن الحسين» سلامت درست است حرم شاهچراغ میخواهی بروي، بگو: السلام عليک و علی جدک رسولالله، که ما با حاجآقا میرفتيم اينجوری سلام میکردند: السلام عليک و علی جدک اميرالمؤمنين، السلام عليک و علی جدتک فاطمهالزهراء السلام عليک و علی جدک مولانا ابامحمد حسن ابن علی، السلام عليک و علی جدک حسين ابن علی، تا آقا موسی ابن جعفر که پدر است، تمام ائمه از امام باقر به بعد سيد حسنی و سيدحسينی هستند امام زمان هم سيدحسنی است هم سيدحسينی، اهل سنت میگويند آن قائمی که میآيد دنيا را از ظلم و جور نجات میدهد، سيدحسنی است ما هم میگوييم درست است امام زمان جد اعلايش هم امام حسن است، هم امام حسين است، و اين را هم من عرض کنم مادر فاطمه بنت الحسن، اين مادر هم در کانون ولايت منحصر به فرد است شما در کانون ولايت يک خانمی را نداريم با اين مختصات، پدر بزرگ امام، پدر امام، پدر شوهر امام، شوهر امام، فرزند امام، نوه امام، دومش را بگوييد، کدام خانم را داريد که اين جوری بود؟ کدام مادر امام اين گونه بود؟ پدر بزرگ، پدر، شوهر، پدر شوهر، فرزند، نوه، فاطمه بنت الحسن، پدر بزرگ اميرالمؤمنين، پدر امام مجتبی، پدر شوهر سيدالشهداء، شوهر زينالعابدين، فرزند باقر العلوم، نوه امام صادق، و لذا دارد که امام صادق میفرمايد در آلحسن مثل فاطمه بنت الحسن نبود: «لَمْ يُدْرَكْ فِي آلِ الْحَسَنِ ع امْرَأَةٌ مِثْلُهَا»[61] که امام صادق میفرمايد: «كَانَتْ صِدِّيقَةً»[62] فاطمه بنت الحسن بانوی صديقه بود اين درس را هم از امام باقر عيدی برای همهمان و تمام.
يک روز يک نصرانی، مسيحی آمد امام باقر را ناراحت کند آمد محضر امام باقر عناد داشت، غرض داشت، يا به تعبير امروزیها مرض داشت، آمد محضر امام باقر، گفت شما باقر هستيد يا باقر؟ باقر يعنی شکافنده علم، بقر يعنی گاو، خدا وکيلی به ما بگويند آقا شما آقای فلانی هستی يا گاوی؟ صد و ده خبر نمیکنيم صورت جلسه نمیکنيم حداقل نمیگوييم خودت يا آباء و اجدادت، آقا امام باقر فرمودند پدرم نام من را باقر ناميده، من باقر هستم بقر نيستم، اين جوری آدم تربيت کنيم، ما امروز با بد اخلاقی داريم مسلمان زده میکنيم، طرف حالا يک مقدار ضعف دارد آن ضعف را میبينيم دهها حسنش را نمیبينيم، ببينيد امام باقر در چند دقيقه يک مسيحی را مسلمان کرد، هنر امام باقر را ببينيد اين در حرف اول ديد امام را نتوانست ناراحت کند، گفت شما فرزند خانمی هستيد که در آشپزخانه کار میکرده، فاطمه بنت الحسن بانویی که امام باقر میفرمايند من شاهد بودم مادرم زير ديوار نشسته بود، امام باقر میفرمايد من خردسال بودم ديوار شروع کرد به ريختن و فروپاشيدن، تا فاطمه بنت الحسن اين را ديد، قسم داد ديوار را: «وَ حَقِّ الْمُصْطَفَى مَا أَذِنَ اللَّهُ لَكَ فِي السُّقُوطِ»[63] فرمود به حق مصطفی خدا اجازه سقوط و واژگون شدن را به تو ای ديوار ندهد، امام باقر میفرمايد ديدم مادرم از زير ديوار آمد بيرون ديوار در حال ريزش متوقف شد، مادر که از زير ديوار آمد بيرون ديوار فرو ريخت، که امام باقر میفرمايد پدرم زينالعابدين صد دينار طلا صدقه داد، يک خانمی که جماد، حجر، از او حرف میشنود بشر به کجا میرسد؟ نسبت به اين خانم با اين عظمت اين فرد نصرانی به امام باقر میگويد که شما فرزند آن خانمی است که در آشپزخانه کار میکرد، يعنی مقام مادر را میخواست بياورد پايين، آقا فرمودند مادر اگر در آشپزخانه کار میکرده: «ذَاكَ حِرْفَتُهَا»[64] اين شغل خانمهاست يک خانمی اگر محيط خانه را خوب مديريت کند، طباخی کند، مديريت کند که اين يک زن موفق است، همهاش از بيرون برآوردن که هنر نيست، مديريت کانون خانواده، ديد اينجا هم نتوانست امام را ناراحت کند گفت شما فرزند آن خانمی، دو سهتا حرف ناپسند زد که من زبانم ياری گفتن، در اين مجلس مقدس نمیکند، توهين کرد به مادر حضرت، اينجا هر کسی بود جای امام باقر حداقل يک سيلی میخواباند به صورتش، آن مادر با آن عظمت اينجوری داری حرف میزنی، تا اين حرف را زد آقا فرمودند بس کن اگر اين حرفهای پشت سر مادر من زدی، در مادر من هست، خدا مادر من را ببخشد و بيامرزد، نفرمودند تو دروغ میگويي، داشت تهمت میزد داشت دروغ میگفت اما امام میخواهند تربيتش کنند میخواهند هدايتش کنند به حقيقت آشنايش کنند، آقا فرمودند اما اگر اين چيزهايي که گفتيد در مادر من نيست نفرمودند واگذارت به خدا، خدا بزند تو را، فرمودند خدا از سر تقصيرات تو در گذرد، آقا تا حضرت اين را گفتند میگويند اين نصرانی افتاد روی دست و امام باقر، شروع کرد گريه کردن، گفت آقا هرچه گفتم خودم شايسته بودم و خودم لايق بودم خاندان شما از اين مسائل مبری هستند: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسولالله».
پروردگارا به عظمت امام باقر قسمت میدهيم توفيق پايبندی به اين سخنانی که در اين شب عزيز از امام باقر زينت بخش مجلس ما قرار گرفت به همه ما عنايت بفرما.
[1] مؤمنون8.
[2] مصباح الشريعة ص53.
[3] الاقبال ج3 ص185
[4] مؤمنون8.
[5] مؤمنون8.
[6] مؤمنون8.
[7] مؤمنون8.
[8] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص114.
[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص114.
[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص114.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص114.
[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص114.
[13] فاتحه4.
[14] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ص61.
[15] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ص61.
[16] بقره156.
[17] مؤمنون8.
[18] مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر
[19] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.
[20] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.
[21] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.
[22] الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ص312.
[23] ق16.
[24] غرر الحكم و درر الكلم ص588.
[25] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[26] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[27] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[28] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[29] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[30] مؤمنون8.
[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[33] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[34] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[35] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[38] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص152.
[41] جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ج23 ص1148.
[42] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[43] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[44] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[45] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[46] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[47] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[48] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[49] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[50] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[51] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[52] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[53] وسائل الشيعة ج15 ص254.
[54] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.
[55] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.
[56] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.
[57] عنکبوت69.
[58] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.
[59] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج7 ص335.
[60] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص158.
[61] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص69.
[62] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص69.
[63] الكافي (ط - دارالحديث) ج2 ص520.
[64] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص207.