استاد حدائق روز یکشنبه 19 شهریور ماه 1402 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان فلسفه قیام سید الشهدا(ع) در زیارت اربعین پراختند.

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

بحثی که در اين دهه پايانی ماه صفر خدمت عزيزان در مجلس بود با محوريت قيام امام حسين در زيارت اربعين است که امام صادق فرمودند که اصلاً سيدالشهداء قيام کرد تا بشريت را از جهالت و ضلالت رهايي بخشيد عنوانی داشتيم تفسيری ذيل آيات شريفه قرآن تحت عنوان آثار جهل در زندگی انسان، اين­که امام حسين قيام کرد، تا: «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ‏ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»[2] و شريعت را از جهل و نادانی نجات داد، از گمراهی­ و ضلالت خلاص­مان کرد اين جهل در زندگی انسان مگر چه می­کند که اين قدر اهميت دارد که حسين ابن علی برای رهايي مردم از اين معضل هزينه می­کند، شهداء خرج می­شوند تا بشر جاهل نباشد، تا بشر در مسير ضلالت قرار نگيرد، اسراء به اسرات می­روند تا انسان­ها را از ضلالت و جهالت رهايي ببخشند اين جهل در زندگی انسان­ها چه می­کند، دو موضوع کلی در گذشته گذشت، يکی اين­که جهالت سبب می­شود که انسان­ها از حق پرستی دور می­شوند، مي­روند در مسير بت­پرستی، مصاديقش را هم گفتيم از گذشته تاريخ بشر و معاصر ما و عرض کرديم بزرگان می­گويند هر چيزی که شما را از ياد خدا غافل کند می­شود بُت شما، حاج­آقا حواست باشد خانه­ات، پول­ات، سکه­های طلايت، امکانات­ات اين­ها مغفولت نکند، غافلت نکند، شما را از ياد خدا باز ندارد: «کلما شغلک عن الله فهو صنکم» ، امروز هم بعضی­ها پناه بر خدا بت پرست هستند چون می­بينيد امکاناتش از خدا برايش مهم­تر است وسائلی که دارد برای او با ارزش­تر از رضايت خداست و هزينه نمی­کند امام حسين آموخت عزيزترين امکانات­تان که جانتان هست برای جانان­تان خرج کنيد که خداست، از موارد ديگر عرض کرديم انسان­هايي که جاهل می­شوند انکار دين می­کنند، می­بينيد بعضی­ها دين را انکار می­کنند اين­ها جاهل هستند: «إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون‏»[3] از روی جهل است که دين را انکار می­کند، آقا قيامت چه کسی گفته هست؟ يک کسی آمد جوانی بود جاهل به امام صادق عرض کردم که آقا چه کسی از برزخ آمده که ما دومش باشيم؟ چه می­گويد اين مرده­ها دوباره زنده می­شوند؟ به چه ضمانتی ما اين کار را بکنيم که آخرت به ما مزد می­دهند، پاداش می­دهند، زنده می­شويم بدی­ها، خوبی­ها بررسی می­شود، امام ديدند سطح اطلاعات اين جوان سطح پايينی است و اين را هم محضر عزيزان عرض کنم دستور دين است که با مردم به اندازه ظرفيت­شان سخن بگوييد، پدر عزيز نحوه گفتارت با يک پسر ده ساله با يک پسر بيست ساله، با يک جوان سی ساله بايد متفاوت باشد ظرفيت را بايد ديد به نسبت آن ظرفيت سخن گفت، رسول­الله فرمود ما انبياء مأمور هستيم به اندازه ظرفيت مردم با مردم سخن بگوييم، امام صادق در حد ظرفيت اين جوان باش حرف زدند فرمودند حالا به زعم اشتباه تو و فکر غلط تو ما می­گوييم اصلاً آخرتی هم نيست قيامتی هم نيست، معادی نيست کدام دستور اسلام به ضرر دنيای خوب شماست؟ کدام کاری که اسلام فرموده انجام بدهيد که تو انجام دادی در دنيايت عقب هستی، امروز مردم جامعه دارد از کجاها آسيب می­بيند امام فرمود کدام نهی شرعی اگر اسلام نهی نکرده بود مردم زندگی­شان بهتر بود، اگر اسلام نمی­فرمود رباء نخوريد رباخوری خوب بود زندگی­ها آباد می­شد اگر اسلام شرابخوری را ممنوع نکرده بود زندگی­ها سامان بهتری پيدا می­کرد اگر اسلام ظلم را ممنوع نکرده بود جامعه جامعه سالم می­شد زندگی­ها، ما امروز هرچه داريم آسيب می­بينيم از همان انجام نبايدهاست از همان ترک بايدهاست واجبات را انجام نمی­دهيم که گرفتار هستيم، محرمات را مرتکب می­شويم که زندگی­ها سامان پيدا نکرده، امام صادق فرمود قيامت قطعاً هست، معاد و حسابرسی قطعاً هست، اما کدام يکی اين از دستورات است که اسلام دارد نام می­برد تو می­تواني دست رويش بگذاري بگويي اين را حذفش کنيد مردم زندگی بهتری دارند، اقتصاد مردم سالم­تر است زندگی مردم آبادتر است امروز خواهران من رواج حجاب امنيت اخلاقی جامعه را بالا می­برد يا رواج بی­حجابی؟ آمار طلاق­هايتان ريشه در کجا دارد بررسی کنيد بپرسيد از قضات؟ دادگاه­های خانواده را سر بزنيد، بارها من اين را عرض کردم يک نفر نمی­تواند يک طلاق نام ببريد شما سراغ داريد بياييد به من بگوييد اين را من تحقيق کرده عرض می­کنم شما يک طلاق نمی­توانيد نام ببريد که زن و مرد هردو با ايمان و با اخلاق بودند اصلاً نداريم، يا مرد يا زن؟ يا هردو يا بی­ايمان، يا ضعيف الايمان يا بی­اخلاق يا ضعيف الاخلاق، آدم با ايمان که سرش به دادگاه خانواده بند نمی­شود بله آن زن با ايمان، آن مرد با ايمان، آن انسان با اخلاق مشکلات اقتصادی در خانه­ها هست چوب حراج به زندگی نمی­زنند آبروی يکديگر را نمی­برند، اين رسواگری­ها و بی­آبرويي­ها مال بی­دينی­هاست آنی که ديندار است و خداترس رعايت می­کند خدا رحمت کند ببينيد زندگی سالم زندگی مرحوم امام است همسر امام خانم ثقفی دختر آيت­الله ثقفی بعد از فوت امام با ايشان مصاحبه شد، ايشان گفت من شصت سال با امام زندگی مشترک داشتم يکبار امام آمرانه به من حرف نزد، يکبار با ادبيات تند و بی­ادبانه با ما سخن نگفت، خانم ثقفی می­گويد يکبار در اين شصت سال به من نگفتند خانم يک چايي دم کن بياور، آقايون همه­اش در زيارت عاشورا نيست، همه­اش يابن الحسن کجايي داد از غم جدايي، در خانه مثل شمر ذی­الجوشن اخلاق اخلاق بد خواهرم همه­اش در زيارت آل­ياسين نيست، در شوهرداری، کانون خانواده را پاسداری کردن، حرمت را رعايت کردن اخلاق عملی، شعار ندهيم در عمل عقب باشيم بعد خانم امام می­گويد امام يک وقت­هايي چايي می­خواستند چايي آماده نشده بود همين امامی که انقلاب را مديريت کرد در همين اواخر عمرشان خانم امام می­گويد يک وقت می­ديديم امام رفتند در اشپزخانه سر گاز هستند دارند آب می­گذارند چايي دم می­کنند، حالا ما کلاس­مان چه­ها ور می­دارد؟ آقای مدير نشسته، چرا چايي دم نکردی؟ انگار کارت را هم يادت می­رود حقوق را کم و زياد می­کنيم، مرد حسابی اخلاق داشته باش، ارزش­ انسان­ها به ميز مديريت و پول در حساب و خانه­ها و باغ­ها و کاخ­ها ويلاها و قيافه­ها که نيست ارزش به تقواست، ارزش به انسانيت است حرمت­ها را نشکنيد، گفت می­گفتيم به امام بفرماييد بنشينيد خب چايي می­خواستيد ما دم می­کرديم چرا شما رفتيد داخل آسپزخانه؟ امام می­گفتند من ميل به چايي پيدا کردم، آمدم دم کردم هميشه شما زحمت می­کشيد حالا ما درست می­کنيم شما ميل کنيد، ما اين جوری هستيم، خانم چايي­ هم دم نکردی ما رفتيم دير شد، حواست کجاست؟ حواس تو کجاست؟ ما در عمل اخلاق را نشان بده، اين­ها آداب دينی است دين يعنی اين، دين يعنی پاسداری از حرمت­ها، دين يعنی شخصيـت­ها را تخريب نکردن.

خب از آثار جهل ما متأسفانه در آياتی که تلاوت شد قرآن اشاره می­فرمايد که انکار دين از جلوه­های جهل  است آياتی هم خوانده شد امروز من دوتا آيه شريفه را از سوره مبارکه مائده اشاره کنم، که اين تطبيقی در زندگی اجتماعی ما امروز سريان دارد و جريان دارد، حواس­هايتان جمع، در آيه پنجاه و هفت سوره مبارکه مائده و آيه پنجاه و هشت که اين دو هردو مکمل يکديگر، که با خطاب به مؤمنين شروع می­شود، خدا مخاطب را مؤمنين قرار داده، از مصاديق انکار دين در آيه پنجاه و هفت خدا می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ‏»[4] يک هشدار کلی خداوند به همه مؤمنين می­دهد اين­ها نتيجه جهل است چون آيه پايانش هم اشاره می­فرمايد در آيه بعد، که اين­هايي که دين شما را مسخره می­کنند، و دين شما را به سخره می­گيرند دين يعنی باورهايتان، حالا نمازتان، روزه­تان، خمس­تان، زکات­تان، حج­تان، حجاب­تان، اخلاقيات­ دينی­تان را اين­هايي که مسخره می­کنند الآن هم ما می­بينيم بعضی­ها با زبان استهزاء و مسخره صحبت می­کنند قرآن اين هشدار را به مؤمنين می­دهد که کسانی که دين شما را مسخره می­کنند: «هُزُواً وَ لَعِباً»[5] هم مسخره می­کنند، هم به بازيچه می­گيرند، به بازی می­گيرند، بابا چه است؟ چه کار داری؟ دُلا و راست می­شوی؟ شنديديد در نماز، گاهی اوقات اين حرف­ها را می­زنند، می­گويد مگر تو ديوانه هستی خمس می­دهی؟ مگر پولت زيادی کرده پا می­شوی می­روی کربلا؟ ديديد در همين ايام اربعين گاهی اوقات در اين فضاهای مجازی بيگانه بعضی­ها شروع می­کنند به شعار دادن، آدم ساده، آدم راه گم کرده، کربلا می­روی برای چه؟ پولت را ببر بده به اين نيازمندان، پولت را ببر بده به افراد مستحق، وقتت را ببر جای ديگر صرف کن، بلند می­شوی راه می­افتيد در اين گرما عرق می­ريزيد شما اين جوسازی­هاي که می­کنند يکبار شنيديد برای کسانی که برای تفريح­های آلوده به گناه، به اروپا می­روند اين حرف را زده باشند، تا حالا ديديد کسی بگويد همان­هايي که قلم به دست می­گيرند در اين فضاهای مجازی انتقادات را می­کنند دايه دلسوزتر از مادر خودشان را نشان می­دهند برای نيازمندان، از ناحيه آن­ها تا حالا شنيديد گفته شود که ای آقايي که می­خواهی بروی ترکيه، می­خواهی بروی اروپا، کانادا، برای تفريح حالا ما می­گوييم تفريح نه گناه، پولت را ببر بده به آن نيازمند اين حرف را به آن­ها می­زنند جای که نافرمانی خداست که اين­ها ساکت هستند جای که اطاعت خداست طرف می­رود کربلا انرژی می­گيرد از امام حسين درس و پيام می­گيرد می­آيد در زندگی اجتماعی و فردی­اش اجرا می­کند اين­ها را به سخره می­گيرند، حجی با آن عظمتی که انسان­سازی می­کند را مسخره می­کنند سفرهايي گنه­آلود را لب می­بندند و حرف نمی­زنند خب اين در گذشته بوده الآن هم هست، قرآنی که می­گوييم معجزه است همين است قرآن کتاب زندگی است در اين آيه شريفه خدا به مؤمنين می­فرمايد کسانی که دين­تان را دارند مسخره می­کنند، کسانی که دين­تان را به بازی می­گيرند ولو در شيراز کنار شما دارد زندگی می­کند آن ور آب هم نيست در فاميل­ات است در خانواده هست در شهر است دينت را مسخره می­کند ارزش­هايت را مسخره می­کند، خدا می­فرمايد اين­ها را به چشم دوست نگاه نکنيد، حالا اين آيه شأن نزول اوليه­اش اين بود که زمانی که اذان می­گفتند آيه بعد تخصيصاً خدا نماز را ياد می­کند، اين­ها وقتی که اذان صدای اذان بلند می­شد مسخره می­کردند اين مسلمان­ها چه­شان است، الله اکبر، الله اکبر می­خواهند بروند نماز بخوانند، اين­ها چه اتفاق برايشان افتاد، نماز خواندن اذان گفتن را مسخره می­کردند زمان رسول­الله شما حالا امروز را نبينيد که مساجدتان آباد مردم می­روند پيغمبر نماز را به گونه­ای شروع کرد که مسخره می­کردند اهل کتاب و کفار نماز خواندن پيغمبر را، من يکی از نمازهای پيغمبر را برايتان بگويم، اين­که رسول­الله فرمود: «ما اذی احد بمثل ما اذيت» ، هيچ مثل من پيغمبر اذيت نشد، آن سال­هايي که پيغمبر در مکه بودند خديجه سلام­الله عليها تازه از دنيا رفته بود حضرت زهراء در سنين چهار پنج سالگی بود، در سنين طفوليت بود پيغمبر در حجر اسماعيل مشغول نماز بودند رفتند سجده سران قريش کنار کوه صفا ايستاده بودند می­ديدند الآن ساختمان سازی شده آن موقع ساختمان که نبود اشراف داشتند بر کعبه و بر پيغمبر داشتند رسول­الله را نگاه می­کردند اين­ها ديدند پيغمبر رفت سجده، سجده پيغمبر طولانی شد، يک روايت هم اين­جا بگويم مزد امروزتان که آمديد، پيغمبر فرمود هر کسی می­خواهد قيامت با من رسول­الله محشور بشود: «فَأَطِلِ‏ السُّجُودَ بَيْنَ‏ يَدَيِ‏ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار»[6] سجده­هايتان را طولانی کنيد، سجده­هايتان را طولانی کنيد در نمازهای مستحبی­تان، آقا نماز شب می­خوانی، يک پنج دقيقه سرت را بگذار روی خاک، بهترين حالت ارتباطی بنده با خدا در حالت سجده است در نمازهای مستحبی بعد از نماز برويد سجده يک چند دقيقه­ای در سجده با خدا حرف بزن، مشکلا­تت را با خدا بگو، گرفتارهايت را با او عرضه کن اين قدری که آبرو پيش خلق می­ريزيم پيش خدا نمی­ريزيم اين قدری که بعضی­هايمان به خلق اميد بستيم به خدا اميد نداريم رسول­الله فرمود سجده­هايتان را طولانی کنيد تا قيامت با من محشور بشويد، رسول­الله در سجده سجده را طول دادند، ابوجهل داشت می­ديد سران قريش هم داشتند می­ديدند يک عربی کنار کوه صفا شتری بچه شتری کشته بود داشت پوستش را می­کند ابوجهل رو کرد به اين مشرکين، گفت که چه کسی حاضر است شکمبه پر از کثافت اين شتر را الآن بردارد ببرد بگذارت رو کمر پيغمبر، مردم اين اسلام به ارزانی برايتان رسيده! هزينه­اش را پيغمبر داد، ما يک از گل نازک­تر به ما می­گويند ديگر مسجد پيدايمان نمی­شود يک جواب سلام دريافت نمی­کنيم ديگر هيئت نمی­آييم، آقا چرا نمی­آيي؟ آن روز سلام کرديم جواب ندادند، اين جوری؟ تا ابوجهل اين را گفت يکی از مشرکين منحرف اين شکمبه پر از کثافت بچه شتر را برداشت دوان دوان آمد سمت کعبه، آمد در حجر اسماعيل اين شکمبه با همه کثافت­ها گذاشت روی کمر پيغمبر، رسول­الله سر بلند نکرد که بگويد تو کيستی؟ «إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيم‏»[7] اين­جا دارد حضرت زهراء که دختری بود خردسال تا اين صحنه را ديد حضرت زهراء آمد اين شکمبه را از کمر بابا برداشت صدا زد بابا برخيز به منزل برويم، اينی­که می­گويند حضرت زهراء هر کسی می­ديد چهره حضرت زهراء چهره غمگينی بود، چون از زمانی که چشم به اين دنيا گشود از اين مردم جفا ديد و ناروايي ديد تا از اين دنيا رفت، بر سر چه کسی اين­ها را آوردند؟ به کدام از ما به خاطر نماز خواندنمان يک جسارتی اين جوری کردند؟ حالا بنده ناقابل بودم سرم يک همچون مسأله­ای می­آمد می­گفتم خدايا برای نماز خواندن بايد اين جوری سرمان بياورند و شما نگاه کنی و دفاع نکنی ديگر ما نماز نمی­خوانيم، اولتيماتم می­داديم به خدا، قرآن می­فرمايد مؤمنين، کفار، يهودی­ها، مسيحی­ها اين­هايي که دين­تان را مسخره می­کنند اين­ها را نگاه دوستی نکنيد، روابط دوستانه با اين­ها برقرار نکنيد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏»[8] تقوا را رعايت کنيد اگر مؤمن هستيد، اگر می­گوييد مؤمن هستيم مؤمن بايد جهتش مشخص باشد يا خدا يا کفار؟ يا خدا يا شيطان؟ يا حق يا باطل؟ دوجا که نمی­شود اين می­شود نفاق، اين می­شود همانی که در مردم کوفه بود، فرزدق به امام حسين گفت اين مردم قلباً شما را دوست می­دارند اما شمشيرهايشان در اختيار بنی­اميه است، اين نفاق است زير پرچم امام حسين سينه بزنم پای سفره يزيد غذا بخورم اين دروغ است: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏»[9] خدا می­فرمايد تقوا پيشه کنيد اگر مؤمن هستيد، اين­جا من ذيل اين آيه يکی دو نکته مهم عرض کنم، شرط غيرت دينی و شرط رعايت ايمان شما اگر ايمان را می­خواهيد رعايت کنيد حدودش را بايد غيرت دينی داشته باشيد آدم مؤمن بايد رو دينش غيرت داشته باشد، مؤمن غيور بايد باشد در روايت هم داريم مؤمن بايد با غيرت باشد. آيت­الله العظمی اراکی می­فرمودند آيت­الله العظمی حائری يزدی استاد امام، مؤسس حوزه قم، استاد الفقهاء و المراجع نمرد مگر به خاطر کشف حجاب، اين حرف آيت­الله اراکی است در سال شصت و چهار مجله حوزه در سی و نه سال قبل مصاحبه­ای با آيت­الله العظمی اراکی کردند ايشان از اساتيد گذشته­اش ياد کرد من جمله حاج شيخ عبدالکريم حائری، گفت حاج شيخ عبدالکريم کسالت نداشت، کشف حجاب که آمد رو کار حاج شيخ روزها می­رفت حوزه، مسجد، منزل در اين رفت و آمدها بی­حجاب­ها را که می­ديد روز به روز ذوب می­شد ذوب می­شد تا مرد اين بيان شاگرد ايشان است اين فقيه بزرگ، بعد ايشان فرموده بود به عقيده ما شاگردان آقای حاج­ شيخ عبدالکريم مرحوم حاج شيخ نمرد مگر به خاطر کشف حجاب، وای به حال کسی که گناه ببيند و خنده تحويل بدهد اين بی­تقوايي است، وای به حال کسی که بی­حجابی را ببينيد و بی­تفاوتی در زندگی او حاکم باشد حاج­آقا حداقل کاری که از دست می­آيد اندوه است ناراحتی است استغفار، اين­که ديگر از دست­مان می­آيد کاری از تو نمی­آيد؟ قدرتی نداری؟ جلو گناه را نمی­توانی بگيری؟ آن حسرت و ندامت و نگرانی درونی می­توانی داشته باشی؟ اين­که می­گويند در آخرالزمان: «كَالشَّاةِ المَأْبُورَة»[10]مثل گوسفند سوزن خورده است گوسفند سوزن خورده می­گويند روز به روز ذوب می­شود ذوب می­شود تا از بين می­رود يعنی خطا را نمی­تواند ببيند گناه را نمی­تواند ببيند آدم پاک فقر را نمی­تواند ببيند خودش فقير نيست اما فقر فقراء زجرش می­دهد، خودش بی­نماز نيست بی­نمازی ديگران رنجش می­دهد، خودش پاک است ناپاکی­ها او را آزار می­دهد، نهج البلاغه اميرالمؤمنين می­فرمايد از ويژگی­های انسان­های با تقوا: «قُلُوبُهُمْ‏ مَحْزُونَةٌ»[11] قلب اين­ها اندوهگين است آدم با تقوی چرا قلبش اندوهگين باشد آن که نماز قضاء ندارد، آن­که واجب ترک شده ندارد، آن­که به وظايفش عمل کرده چرا اندوه؟ اندوه مال آن شخص متخلف جنايتکار لجام گسيخته بايد باشد آدم با تقوی بايد مسرور باشد نه اندوه، وجوهی که ذکر می­کنند يکش اين است می­گويند انسان­های با تقوی خودشان پاک هستند، خودشان خوب هستند، ناپاکی را در رفتار ديگران که می­بينند زجر می­کشند، ديديد يک وقت يک جايي نشستيد به کسی که خيلی مورد تأييد شماست و قبولش داريد يک کسی جسارت کند، اگر ناراحت نشوی در محبت خلاف داريد می­گوييد، من بگويم امام زمانم را دوست می­دارم بعد ببينم بشنوم به امام زمان دارند توهين می­کنند خنده تحويل بدهم، اين من در گفتارم مشکل دارم، من صادق نيستم من می­گويم خدا شما پروردگار ما هستيد همه چيز ما از شماست شما را خيلی دوست داريم بعد بی­حرمتی به خدا را که می­بينم بی­تفاوت هستم اين محبت نيست محبت يعنی حريم محبوبت را وقتی می­شکنند تو بايد متأثر بشوی، تو بايد رنج ببری:

من از بی­نوايي نيم رنگ زرد، غم بی­نوايان رخم زرد کرد

آدم­های با معرفت اين جوری هستند: «قُلُوبُهُمْ‏ مَحْزُونَةٌ»[12]اند يک جهتش اين است که بی­حرمتی به محبوب را نمی­تواند ببيند و وقتی اين بی­حرمتی­ها مشاهد می­شود رنج می­برد و از درون آسيب می­بيند لذا شرط ايمان غيرت دينی و تبری از نا اهلان است، آيه هم اشاره می­فرمايد اين جنگ روانی که دشمن ايجاد کرده استهزاء دين، شما در اين فضاهای مجازی کولاک دارند می­کنند و متأسفانه ما هم مديريت نمی­کنيم بنده به عنوان يک پدر، خانواده، بچه­های خودم را مديريت نمی­کنم، يک اسلحه پر فشنگ خطرناک دادم دست جوان خودم روز به روز دارد شبهات و القائات می­آيد جواب هم دريافت نکرديد حالا منحرف می­شويد، آقا مراقب باش دشمن دارد کار می­کند دشمن دارد دين را مسخره می­کند من يکی از اساتيد دانشگاه سال­ها قبل شش هزار سايت را برای من آورده بود و کانال­های ماهواره­ای گفت تمام اين­ها بر عليه امام زمان دارند کار می­کنند، بعضی­ها هم به يک اسم فريبنده به يک اسمی که شما اول می­ديد می­گفتيد اين مربوط به تقويت دين است وارد می­شديد تخريب دين، چيزهايي را دارند نشان می­دهند که اگر کسی با ادبيات دين آشنا نباشد دين برايش نمی­ماند انحراف دشمن، همين­که مقام معظم رهبری فرمودند قتل عام فرهنگی است بابا مراقب خودت باش، مراقب بچه­هايت باش، حواست جمع باشد، من يک وقت يکی از دبيرهای فرهنگی شهر که آفرين بر اين نوع نگرش­ها، دلسوزی­ها، گفت حاج­آقا ما يک شاگردی داشتم قبلاً الآن لامذهب شده می­خواهم بياورمش با شما صحبت کند وقت گرفت ايشان يک شب آورد مسجد ديدم يک جوانی موها از شانه­اش هم رفته پايين­تر، اگر کسی از پشت سر نگاهش می­کرد فکر می­کرد از اين خانم­های بی­حجاب­ها است: «يشبه بالنساء» حالا اسلام که با مو مخالف نيست اسلام می­گويد چوب حراج به خودت نزن، خانم آقا تو خليفه­الله هستی، تو ابزار شهوت برای نگاه­های هوس آلود نيست اين جوان آمد نشست يک نخود ريش اين­جا گذاشته بود يک شقيقه خنجری اين طرف داشت، يک قيافه­ای عجيبی لباس خاص، اين آقا آوردش جوان نوزده ساله در همين مملکت اسلام در سومين حرم اهل­البيت، نشست و من سلام کردم صحبت کردم گفت خب آقا شما اعتقادات چه است؟ دينت چه است؟ گفت من لامذهب، گفتم خب، گفتم شما در زندگی­تان وقتی انسان می­خواهد بحث کند بايد وجه اشتراک را پيدا کند گفتم چه را قبول داری در زندگی­ات؟ گفت من فقط آقای فلانی اسم يک خواننده فرانسوی را آورد گفت فقط آن برايم مقبول است و آن را قبول دارم و هيچ کس ديگر را هم قبول ندارم، گفتم اين آقايي که قبولش داری کجاست؟ گفت پاريس است گفتم از کجا شناختی اين را؟ گفت اين هفته سه شب خوانندگی می­کند در فلان کاواره پاريس فلان خيابان، اسم خيابان را آورد کاواره را آورد، کجا کجا؟ دو سه­جا آدرس داد گفت اين خوانندگی می­کند قيافه­ خودش را هم کرده مثل قيافه همان يعنی شکل و شمايل از او الگو گرفته بود، ببينيد عزيزان فطرت­ها پاک است، کار نکرديم، الگوی خوب نشان نداديم می­رود الگوی بد می­گيرد، حالا پدر کوتاهی کرد حالا من عرض می­کنم مادر يا استاد يا همه و خودش؟ گفتم که خب اين خواننده را شما از کجا شناختی؟ گفت که من در همين فضاهای مجازی، به قدر هم اين را خوب می­شناخت سنش را می­دانست خوراک مطلوبش را می­دانست، که چه غذايي دوست دارد بخورد؟ برنامه­های هفتگی­اش را دقيق می­دانست که اين مثلاً شنبه کجاست؟ يک شنبه کجاست؟ خانه­اش کجاست؟ تمام جزئيات زندگی اين را به ريز می­دانست، ما يک کليت حداقلی از پيغمبر بعضی­هايمان بلد نيستيم، هی اين­ها را گفت گفت گفتم حالا چرا اين را انتخاب کردی؟ گفتم شما پاريس هم زندگی می­کردی؟ گفت من خيلی از شهرهای استان فارس را هم هنوز نرفتم، مردم برسید به داد اين جوان­ها، آقايون در دور و برتان دستگيری کنيد: «كُلُّكُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ كُلُّكُمْ‏ مَسْئُولٌ»[13]همه­تان مسئول هستيد، به نسبت امکانات­تان مسئول هستيد، به نسبت سوادتان، به نسبت ثروت­تان به نسبت مقام­تان، به نسبت دانش­تان از شما حساب می­خواهند، گفت من بعضی از شهرهای استان فارس را هم اصلاً نديدم گفتم اين را چه جور پيدا کردی؟ گفت در فضاهای مجازی، گفتم چرا حالا اين را انتخاب کردی؟ آدم زياد؟ اين را چرا برگزيدی؟ گفت آقا اين حرف­های خوبی می­زند، گفتم می­شود حرف­هايش را بگويي برای من؟ شروع کرد گفت يکی از حرف­های خوبش اين فطرت پاک اين جوان بود، گفت يکی از حرف­های خوبش اين است که می­گويد به دنيا دل نبنديد دنيا می­گذرد، در شعرهايش هم می­خواند، گفت به به، عجب حرف زيبايي، خيلی حرف قشنگی است، گفتم ديگر چه می­گويد؟ گفت می­گويد به کسی بدی نکنید که بدی به شما می­کنند، من اعتقام اين است همان خواننده فرانسوی هم فطرت پاک داشته، همان خواننده فرانسوی اگر با معارف الهی آشنا می­شد جهت زندگی، کما اين­که ديديد بعضی­ها در اروپا، امريکا، مدت قبل نشان می­داد، يک کسی خوانندگی می­کرد در جلسات حرام بعد آمد شد قاری قرآن، اين­ها فطرت­ها پاک است خدا بد نيافريده، گفت از حرف­های ديگر می­گويد بدی نکنيد که اگر بدی کرديد بدی­تان می­کنند، گفتم اين هم حرف زيبايي است آفرين، اين با تعجب نگاه ما کرد حالا فکر کرد من می­خواهم جبهه بگيرم تخريبش کنم، سه چهار تا جمله هم نقل کرد همه هم حرف­های زيبا، گفتم اين­ها که همه­اش خوب است، گفت پس چه می­گويي؟ گفتم شما اين حرف­ها را دوست می­داری؟ گفت بله، گفتم اين­ها جذبت کرد؟ گفت بله، گفتم زيباتر از اين­ها می­خواهی بشنوی؟ گفت بگو، گفتم زيباتر از اين حرف اولت اين حرف پيغمبر است که پيغمبر اين را گفت، زيباتر از حرف دومت اين حرف امام حسين است که حضرت اين را گفت، يکی يکی گفتم ديدم اين چشم­ها گشاد شد با تعجب نگاه کرد، گفت جدی جدی اين­ها حرف پيغمبر و امام حسين و ائمه است؟ گفتم بله، يک مکثی کرد، سکوت کرد، يک چند دقيقه­ای رفت در سکوت، بعد گفت آقا مشکل ما کجاست؟ مردم مشکل همين­جاست، گفت من در دورانی که مدرسه می­رفتم سؤالات اعتقادی برايم پيش می­آمد در مدرسه از معلم می­پرسيدم می­گفت بچه، سؤال خارج از کتاب نپرس، اين­ها را برو از کس ديگر بپرس وقت کلاس را هم نگير وقت ما را هم نگير، بابا يا بلد هستي وقت بگذار يا بلد نيستی؟ راهنمايش کن برود بپرسد، مثل همين دبيری که آورده بود آن را، دلبير دلسوز با اين­که می­گفت سال­ها، ديگر شاگردم هم نبوده، فهميده بود آوردنش، آقا يا من می­توانم درمان کنم درمان کن، نمی­توانی درمان کن ببرش پيش درمان کننده، دال علی الخير باشد، گفت در مدرسه که به ما اين جوری حرف می­زدند، می­آمدند منزل به مادر و پدر می­گفتم من سؤال دارم شبهه دارم، مادرم می­گفت اعصاب ما را خرد نکن وقت ما را نگير اين­ها را ببر در مدرسه بپرس برو از کس ديگری بپرس، به بابايم می­گفتم بابايم يک چيز ديگر می­گفت گفت من فکر کردم اسلام دينی است بی­منطق و پاسخ ندارد، گفت گرويده شدم به اين سمت و سو، بسنده کنم تقوای الهی در اين آيه شريفه اقتضاء می­کند، که ما کسانی که با خدا زاويه دارند را دوست خود قرار ندهيم و از آن­ها هم نترسيم: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[14] از خدا حساب ببريد به وظيفه­تان عمل کنيد خدا هم کمک می­­کند اين آيه پنجاه و هفت سوره مائده، آيه پنجاه و هشت انشاءالله باشد طلب­تان برای فردا، آمديد می­شنويد مطالبی که خدا فرموده و ذکر يک روايت از امام سجاد چون امروز وقت به تأخير افتاد، که در آيه پنجاه و هشت خدا مستقيماً نماز را ياد می­­کند کسانی نماز را مسخره می­کند، نماز می­خوانی، مسجد می­روی مسخره­ات می­کنند اين­ها را قرآن هشدار داده، چند مطلب و يک روايت هم ذيل کلام امام سجاد که عزيزان ديشب دعای کميل خوانديد الحمدلله در دعای کميل يک فراز از دعای کميل اين است: «الذُّنُوبَ‏ الَّتِي‏ تُنْزِلُ النِّقَمَ»[15]خدايا به من ببخش اميرالمؤمنين به ما می­آموزد گناهانی که ما مرتکب شديم و آن گناهان نقمت­ها و عذاب­ها را دارد بر ما نازل می­کند می­بينی کار دست خود بشر است بشر خودت خودت را گير انداختی، دردت را بشناس درمان آسان است:

چون نداری درد درمان هم مخواه، درد پيدا کن که درمانت کنند

می­گويد آقا ما تب می­کنيم، می­گويند تب منشأ دارد ببين منشأ تب­ات چه است؟ آقا ما در زندگی­مان گرفتار شديم ببين منشأش چيست؟ هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، در: «تُنْزِلُ النِّقَمَ»[16]امام سجاد چند چيز را سبب نازل شدن گرفتاری­ها و عذاب­ها و سختی­ها نام می­برد، من اين­ها را فهرست­وار بگويم: «عِصْيَانُ‏ الْعَارِفِ‏ بِالْبَغْيِ‏»[17]کسانی که از روی آگاهی ستم می­کند، می­داند نبايد اين کار را بکند می­کند، می­داند غيبت حرام است غيبت می­کند، می­داند حق مال اين است حق را بهش نمی­دهد اين­ها منتظر نزول عذاب باشند و نقمت باشند: «عِصْيَانُ‏ الْعَارِفِ‏ بِالْبَغْيِ‏»[18]کسانی که آگاه هستند اطلاع دارند از روی آگاهی مال صغير را خورده می­گويند بابا مال صغير را بده، می­گويد نمی­دهم هر وقت دلم بخواهد می­دهم خب منتظر باش چوبش را می­خوری، وای به حال کسانی که می­دانند خطا خطاست و آگاهانه خطا می­کنند، اين­ها منتظر: «تُنْزِلُ النِّقَمَ»[19]باشند، دوم حضرت فرمود: «وَ التَّطَاوُلُ عَلَى النَّاسِ»[20] تجاوز به حقوق مردم اين­ها نزول نقمت می­شود دست اندازی به مال مردم دست اندازی به مال خودت است آبروی ديگری را بردی آبرويت را خواهند برد: «وَ التَّطَاوُلُ عَلَى النَّاسِ»[21]، شاهد مثالم اين دو قسمت آخر بود: «وَ الِاسْتِهْزَاءُ بِهِم‏ وَ السُّخْرِيَّةُ مِنْهُمْ»[22]کسانی که مردم را مسخره می­کنند، حالا يا به قيافه­اش يا به وضع زندگی­اش آقا شما وضعش را ببين، قيافه­اش را ببين، يا تمسخر می­کنند بعضی­ها را سخريه است به تمسخر می­گيرند، استهزاء می­کنند اين­هايي که زبان استهزاء دارند زبان سخريه دارند و روايت هم داريم اگر کسانی را مسخره کرديد نمی­ميريد تا به همان نحو مسخره بشويد، به همان نحو مبتلا می­شوی، با هر دستی داديم با همان دست خواهيم گرفت، خب متأسفانه ما امروز شاهد هستيم بعضی­ها ارزش­های دينی را مسخره می­کنند اين­ها نشانه جهالت است اين­ها جهالت پيشرفته است البته زمان پيغمبر هم بود الآن هم به شکل ديگری من اين آيه دوم را انشاءالله فردا، چون بحث نماز است انشاءالله توضيح مبسوط­تری را اشاره کنيم که از جلوه­های نادانی و جهالت انکار دين و از مصاديق انکار دين انکار نماز.

صلّ الله عليک يا اباعبدالله، آخرين جمعه ماه صفر است و صاحب عزای حقيقی صاحب­الزمان است:

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حيران، امام زمان بگشای لب که فرياد از مرد و زن برآيد

از آتش فراقت جان­ها به لب رسيده، کی درد دردمندان از آن دهان برآيد

يابن الحسن، امام زمان، يابن الحسن، بگوييم آقا يک عنايتی به جامعه بشری ملت­های مظلوم عالم مسلمانان ستم رسيده غزه و کرانه باختری، فلسطين و لبنان و يمن، استضعاف مردم در معنويت و دين، ای پدر مهربان خود دست به دعای برای تعجيلت دعا بفرما، آقاجان خدا رحمت کند آيت­الله فيض کاشانی را:

آقاجان بگشای تربتم را، کز آتش فراق و بعد از وفات بنگر

اين زبان حال عاشقان خود ملامحسن فيض اين حال را داشته:

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر، کز آتش فراقت دود از کفن برآيد

يابن الحسن، امام زمان

بگوييم آقاجان ايام سوگواری جدت سيدالشهداء باز جمله­ای را از آيت­الله ارباب بگويم:

قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پرخون ز دست نيزداران

تو ای دست خدا با شست قدرت، بکش تير از گلوی شيرخواران

همه بگوييم يابن الحسن.

 

[1] مائده58.

[2] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‏6 ص113.

[3] اعراف138.

[4] مائده57.

[5] مائده57.

[6] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.

[7] قلم4.

[8] مائده57.

[9] مائده57.

[10] مجمع البحرين ج‏3 ص197.

[11] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[12] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏72 ص38.

[14] مائده57.

[15] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[16] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[17] معاني الأخبار النص ص270. 

[18] معاني الأخبار النص ص270. 

[19] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[20] معاني الأخبار النص ص270. 

[21] معاني الأخبار النص ص270. 

[22] معاني الأخبار النص ص270. 

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه