استاد حدائق روز چهارشنبه 18 مرداد 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به تفسیر آیاتی از قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
يادخداوند آرامش میآورد و طمأنينه میآورد و سکينه قلبی برای انسان رقم میزند حالا اگر کسی به ثروت هم رسيده اين ثروت مفيد آرامش است برای او، مقام برای او ايجاد آرامش میکند، نه اضطراب، بعضیها با يک ترفيع درجه خواب از سرشان میپرد میگويند آقا میخواهند يک لوح تقدير بدهند ديگر شب خوابشان نمیبرد اينها جلوههای از وابستگیهاست قرآن میفرمايد اعراض از ياد خداوند معيشت دنيايي شما را سخت میکند و روز قيامت هم شماها اينهايي که اينگونه هستند نابينا محشور میشوند و سرش را هم عرض کرديم که چون در دنيا چشم به روی حقايق میبندند قيامت اين چشم بسته شده به روی حقايق نابينا میآيند، میگويند تو روی اوامر الهی چشم بستی، تبعيت نکردی حالا قيامت هم نابينا خواهيد آمد، خب نکاتی ذيل اين آيه هست که عرضش کرديم در اين شبهای که توفيق است ما مطالبی را محضر عزيزان عرض کنيم و مصاديقی اعراض از ياد خدا را و اثر ياد خدا در زندگی اين دوتا نکته است که اينها بايد بهش پرداخته بشود امشب من روايتی را از فرمايشات رسولخدا که راوی روايت و ناقل روايت وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين علی عليهالسلام است با اين مقدمه بحث امشب را من شروع میکنم و آن اين است که شما يک حکم اين را من با قاطعيت عرض میکنم، هر کسی که آورد مصداقش را جايزه بگيرد، يک حکم از احکام مسلمات اسلام که قرآن به آن اشاره فرموده يا روايات معصومين آن را متذکر شدند کسی نمیتواند ارائه کند که بگويد آقا اين حکم امروز به درد جامعه بشری نمیخورد آقا اين اگر نبود مردم زندگیشان بهتر بود، اگر اين حرام را خدا حلال کرده بود وضع زندگیها بهتر بود، اگر اين حلال را خدا واجب نمیکرد آسايش در زندگیها بيشتر بود شما يک مورد نداريد، امروز عزيزان دارند از بیعفتی ضربه میخورند يا با عفتی؟ خانوادهها دارد از رذايل اخلاقی آسيب میبيند يا فضائل اخلاقی؟ اقتصاد ربا دارد آسيب میزند يا قرض الحسنه؟ جامعه از تکبر دارد آسيب میبيند يا تواضع؟ خانوادهها و اجتماع از صداقت دارند آسيب میبينند يا از دروغگويي؟ شما کدام يکی از اين نواهی شرعيه امروز حذف بشود به نفع مردم است يا کدام يک از تکاليف شرعيه امروز حذف بشود مردم بهتر زندگی میکنند، لذا اعراض از ياد خدا که قرآن میفرمايد معيشتتان را: «ضَنْكاً»[1] میکند تمام دستورات دينی اول برای دنيای بهتر است شخصی آمد خدمت امام صادق عليهالسلام يک جوانی بود به امام عرض کردم که از کجا معلوم که بعد از اين مردن آخرت است البته ائمه و اولياء به مردم به حسب ظرفيتشان حرف میزدند اقتضای کار هم همين است پيامبر فرمود ما انبياء مأمور هستيم با مردم به اندازه ظرفيتشان سخن بگوييم: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[2] آن گونه که پيغمبر با اميرالمؤمنين سخن میگفت با سلمان سخن نمیگفت لذا شما عالیترين روايات پيغمبر رواياتی است که مخاطب علی ابن ابی طالب است وزينترين احاديث معصومين احاديثی است که معصوم مخاطب امام است توصيه اميرالمؤمنين به امام حسن و امام حسين، توصيه سيدالشهداء به زينالعابدين سفارشهای امام سجاد به امام باقر، توصيههای امام باقر به امام صادق، اينها در اوج عظمت است از جهت معارف دينی کما اينکه ماها هم همينطور هستيم يک پدر به فرزند پنج سالهاش يک جور حرف میزند به جوان بيست سالهاش يک جور ديگر حرف میزند، مخاطب سنجی بايد کرد، ظرفيت سنجی بايد کرد، حالا اين جوان در حد خودش حرف زد امام صادق هم در حد خودش جوابش دادند، گفت آقا از کجا معلوم که بعد از اين مردن برزخی است، قيامتی است آخرتی است، حساب و کتابی است شما میگوييد دروغ نگوييد ظلم نکنيد خلاف نکنيد فساد نکنيد، که گرفتار نشويد مردن هست، عذاب قبر است قيامت است، جهنم است، به حضرت گفت چه کسی از آن دنيا آمده که ما دومی باشيم؟ همين حرف را امروز هم میزند، بابا برو خوش باش رفتی ديگر رفتی، دم غنيمت تا هستی خوش باش اين حرف را وقتی به امام صادق زد که از آن عالم چه کسی آمده که ما دومی باشيم؟ امام در حد خودش پاسخ دادند آقا فرمودند به زعم اشتباه تو که میگويي بعد از دنيا آخرت نيست، اگر بعد از اين دنيا آخرت نباشد آقا فرمودند کدام دستور اسلام مخالف و مغاير با زندگی خوب دنيايي است مردم رعايت حجاب مخل به زندگی خوب دنيايي است؟ مردم رعايت نماز مخل به زندگی خوب دنيايي است؟ قرض الحسنه دادن همين امروز ظهر يک آقايي جوانی آمده بود در مسجد واقعاً بعضیها چه سرعت میبخشند به حرکتشان اين آمده بود برای حساب خمسش گفت حاج آقا، جوانی بود نزديک سی سالش بود، کار اقتصادی راه انداخته بود گفت من اصلاً دستم نمیلرزد کار کردن برای خدا، ذرهای شک ندارم من هر کاری برای خدا کردم، هر قدمی برداشتم خدا به اسرع وقت جواب داده، آقا صدقه دادن برای پولدار شدن است، حج رفتن برای وضع اقتصادیات خوب بشود، يکی از برکات حج: «يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»[3] خمس دادن برای افزايش مالت است، مگر پول دوست نمیداری؟ پول بد است يا خوب است؟ اگر بد است چرا نمیدهی؟ بعضیها به جانشان چسپيده اگر خوب است دوست میداری، هزينه کن خدا هزينهات میکند، سلامتی خوب است، روز برو اين سلامتیات را تضمين میکند پيغمبر فرمود: «صُومُوا تَصِحُّوا»[4] تمام تعاليم دينی و دستورات الهی برای اول دنيای خوب است نه معيشت: «ضَنْكاً»[5] امام صادق فرمودند کدام دستور دين ما میگوييم آخرتی هم نباشد قيامتی هم نيست معادی هم نيست، همين دنيا هست شروع و پايان همه چيز، اينهايي که خدا فرموده، ما میگوييم خدا فرموده دين گفته، کدامش به ضرر دنيايت است، ما امروز از رعايت دين داريم ضربه میخوريم يا از بیدينی؟ شما هرجا داريد آسيب میبينيد رعايت نشده حرمت خدا، تعارف هم نداريم يک کسی آمد گفت که آقا جامعه اسلامی بايد اين جوری باشد؟ گفتم چون بد مسلمانهايي هستيم، اسلام بد نيست ما بد عمل میکنيم، بنده دعای ندبه میخوانم کلاه هم سر مردم میگذارم زيارت عاشورا میخوانم بیانصافی هم میکنم، من بد مسلمانی هستم:
اسلام به ذات خود ندارد عيبی، هر عيبی که هست در مسلمانی ماست
آبادی بتخانه ز ويرانی ماست، جمعيت کفر از پريشانی ماست
آقا امام صادق فرمود تمام دستورات دين برای دنيای بهتر شماست، امروز من خدمت شما عزيزان عرض کنم آمار طلاقها رو به افزايش است کدام زندگیها دچار طلاق میشوند در چالش طلاق میافتند مردان با ايمان و زنان با ايمان، شما رصد کنيد طلاق را روز به روز افزايش طلاق چون افزايش بیتقوايي، چون افزايش بیعفتی رشد پيدا کرد، میبينيد کانون خانواده آسيب میبيند زندگی متلاشی میشود اسلام میفرمايد مگر زندگیات را نمیخواهی؟ مگر خانواده خوب نمیخواهی؟ رعايت کن، مگر ثروت نمیخواهی؟ عمل، تمام دستورات اسلام برای اين است.
من يک روايت مؤيد عرايضم عرض کنم امشب، اين روايت را مرحوم علامه مجلسی در بحار نقل میکند در مواعظ العدديه هم اين روايت نقل شده، آقا اميرالمؤمنين میفرمايند يک شخصی آمد خدمت رسولالله، ببينيد اين چيزهايي که اين فرد از پيغمبر خواست عمدتاً دنيايي است و همه اينها فرمولش در بندگی خداست، آقا ببينيد از پيغمبر چه خواست؟ پيغمبر کجا حواله داد؟ آقا اميرالمؤمنين میفرمايد: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ فَقَالَ عَلِّمْنِي عَمَلاً»[6] يک شخصی آمد محضر رسولالله به پيغمبر عرض کردم آقا يک کاری يادم بدهيد، گفت يک کاری يادم بدهيد که اينها برايم اتفاق بيفتد، که بعد پيغمبر فرمودند تو ششتا چيز خواستی اينها ششتا دستور دارد، يک کاری يادم بدهيد اينها هر کدام يک فرمولی دارد و حضرت عرض کردم: «عَلِّمْنِي عَمَلًا»[7] کاری را به من بياموزيد، آموزش بدهيد که يک خدا دوستم بدارد، میخواهيد خدا دوستتان بدارد يا نه؟ ببينيد امشب پيغمبر چه میفرمايد، محبوب میخواهی بشوی راهش اين است که رسولالله میفرمايد: «يُحِبُّنِي اللَّهُ»[8] اول خدا دوستم بدارد: «يُحِبُّنِي الْمَخْلُوقُونَ»[9] بندگان خدا هم دوستم بدارند، دستور دوم خواسته دومش است، گفت مردم هم من را دوست بدارند محبوبيت اجتماعی پيدا کنم، اين دوم، سوم به حضرت عرض کرد میخواهم يک چيزی يادم بدهيد که ثروتم زياد بشود، خب پول را مردم دوست میدارند ولی پول چگونه؟ به حضرت عرض کرد: «وَ يُثْرِي اللَّهُ مَالِي»[10] اين سومين خواسته، چهارم: «وَ يُصِحُّ بَدَنِي»[11]يک چيزی يادم بدهيد که هميشه سالم باشم، مريض نشوم کرونا سراغم نيايد، سرطان، کبد چرب، بالاخره سلامتی: «يُصِحُّ بَدَنِي»[12]تا هستيم تا پيمانه پر نشده به سلامتی بگذرانيم دنيا را اينها کارهای دنياي است ديگر آقا مگر در دنيا تن سالم نمیخواهی؟ مگر در دنيا مال زياد نمیخواهی؟ مگر محبوبيت نمیخواهی؟ اينها ببينيد فرمول را کجا پيغمبر حواله میکند دستور و راهکار را، نکته ديگر عرض کرد: «وَ يُطِيلُ عُمُرِي»[13] يک چيزی يادم بدهيد که عمرم هم طولانی بشود عمر با برکتی بکنيم، و نکته ديگر: «وَ يَحْشُرُنِي مَعَكَ»[14] اين جنبه آخرتی داشت، قيامت با شما محشور بشوم، پنجتايش مال دنيا بود يکش مال آخرت، قيامت هم ما با شما محشور بشويم حالا من خدمتتان عرض کنم، قيامت تمام انبياء و اولياء متوسل به پيغمبر میشود، يعنی پيغمبر شاخص نجات بشريت است، و بعد هم ائمه معصومين اولياء معصومين و انبياء هم به دنبال اينها تراز رسولالله گفت ششم هم میخواهم با شما محشور بشوم، رسولالله فرمودند: «هَذِهِ سِتُّ خِصَالٍ»[15] اين ششتا مطلب شد اينها هر کدامش يک راهکار دارد تو میگويي يک کاری يادم بده که به اين ششتا برسم، اينها هرکدامش يک دستوری دارد، دستور اول حضرت فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ اللَّهُ»[16] هر کسی دوست دارد خدا دوستش بدارد: «فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ»[17] از خدا بترسد و تقوی پيشه کند، مردم خدا متقين را دوست میدارد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين»[18] خدا نمیفرمايد ما متمولين را دوست میداريم، پولدارها را، ما با سوادها را ما قدرتمندها را ما زيباها را، خدا میفرمايد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[19] هرچه تقوايتان بيشتر است نزد خدا محبوبتری، در يک اداره چه کسی به خدا نزديکتر است؟ هر کسی تقوايش بيشتر است، در اين شيراز چه کسی به خدا نزديکتر است؟ هر کسی تقوايش بيشتر است، قيافه مهم نيست، حسب و نسب مهم نيست، سواد مهم نيست، ثروت مهم نيست، بچه فلانی هستی، بابايمان فلانی است اينها را بگذار کنار: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[20]رسولالله فرمود متقی باش، تا خدا دوستت بدارد از خدا بترس، ترس از خدا اگر در وجود کسی آمد انسان هر حرفی را نمیزند، هر کاری را نمیکند، هر ثروتی را کسب نمیکند، در هر مجلسی شرکت نمیکند، ما گاهی اوقات يک دوربين فاقد شعور دارد فيلممان را میگيرد رعايت میکنيم چون میترسيم، میگوييم بعد آبرويمان میرود، در چراغ خطر دوی نصف شب طرف میايستد آقا چرا نمیروی؟ میگويد دوربين دارد نگاه میکند جريمه میآيد، بابا دوربين خدا اينجای شماست در قلب است اينها ثبت میشود، کلمه به کلمهات را يادداشت میکنند اين باور اگر در کسی ايجاد شد طرف خلاف نمیکند خدا هم دوستش میدارد پيغمبر فرمود راه اينکه خدا دوستت بدارد تقواست و خدا ترسی، بعد حضرت فرمود اگر دوست میداری مردم دوستت بدارند، اين خواسته همه است ديگر بعضیها در خانه خودشان هم پايگاه ندارند، در فاميل خودشان هم پايگاه ندارند، ولی بعضیها بر دلها حاکم اند، ديديد بعضیها موقعيت دارند ولی بر تنها حاکم اند ازش می ترسند، قدرت دارد، ثروت دارد، مقام دارد، حرف رو حرفش نمیزنند ولی بعضیها در دلها هستند، بر تنها حاکم نيستند بر دلها حاکمند، پيغمبر بر دلها حاکم بود، رسول الله فرمود که اگر دوست داری که: «الْمَخْلُوقُونَ»[21] بندگان خدا دوستت بدارند: «فَأَحْسِنْ إِلَيْهِمْ»[22] راهی اينکه شما محبوبيت اجتماعی پيدا کنيد اول احسان به مردم آقا حداقل احسان سلام کردن است، ما همين عارمان میشود در خانه خودمان هم به بچههايمان سختمان است سلام کنيم، آقای مدير به کارمند زير دستش زورش میآيد سلام کند، از مصاديق احسان يکش سلام است از مصاديق احسان روی خوش است، با چهره باز رو به رو بشويد باهم، امروز افراد موفق افرادی هستند که اينها احسانگری میکنند در حق ديگران، آنهايي که احسان میکنند محبوبيت دارند، رسولالله فرمود اگر دوست داری مردم دوستت بدارند يکی احسان کن و دوم: «وَ ارْفُضْ مَا فِي يَدَيْهِمْ»[23] از آنچه دست مردم است چشم پوشی کن چشم طمع به اموال و امکانات ديگران نداشته باش، يعنی اگر کمکی هم میکنی عاشقانه و صادقانه، ديديد بعضیها فرد را برای خودش دوست میدارد، اصلاً ما هم داريم در آداب رفاقت، حالا من حاشيه نمیروم امام صادق يک حديثی دارند در ويژگیهای رفيق خوب اين هم کلاه سرمان میرود گاهی اوقات بعضیها را میگوييم خوب ولی معيارها را ندارند پنجتا ويژگی را امام برای رفيق خوب نام میبرند يکی از آن پنج ويژگی اين است امام میفرمايد رفيق خوب رفيقی است که: أَنْ لَا يُغَيِّرَهُ عَنْكَ مَالٌ وَ لَا وِلَايَةٌ»[24] ثروت و قدرت عوض نکند ديديد بعضیها تا يک ترفيع درجه پيدا میکند ديگر جواب تلفنت را نمیدهد، مسجد ديگر نمیآيد آقای فلانی مسجد، میگويد ديگر حالا گرفتار شديم ترفيع درجه بهمان دادند مشغولياتمان زياد شده، خدا تا گمنام بودی خوب بود تازه من اين را محضر همه عزيزان عرض کنم امام سجاد میفرمايد بندگان خوب خدا هرچه مقامشان میرود بالاتر تواضعشان میآيد بيشتر میشود به نسبت رشد اجتماعی افت باطنی پيدا میکند: «وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا»[25] پول خوب میدانيد کدام است؟ حالا يک مروری کنيم رو خودمان ببينيم ثروتمان اينجوری هست يا نه؟ اگر خدای ناخواسته اين جور نيستيد، اين پول دارد میشود وزر و وبال امام سجاد در دعای مکارم الاخلاق عرض میکند خدايا ثروت ما را زياد مکن، مگر اينکه هرچه اين ثروت افزايش پيدا میکند در وجود خودمان نسبت به شما محتاجتر فقيرتر و نيازمندتر بشويم، اين ثروت ثروت خوبی است يعنی آقا قبلاً يک آدم عادی بود از نظر اقتصادی نماز اول وقت میخواند حالا شده يک ثروتمند نماز شبش نبايد تعطيل بشود اين نشانه موفقيت است، اين يک زمانی کارمند سادهای بود نمازها را اول وقت میخواند حالا که شده مدير، حالا که مقامات بالا رفت بايد در مستحباتش بدرخشد، با بر عکس هستيم هرچه خدا بيشتر لطف میکند تنزل پيدا میکنيم اين معلوم است که اين پول، اين مقام دارد ما را دور میکند رسولالله فرمود اگر میخواهيد مردم دوستتان بدارند چشم طمع از آنچه نزد مردم است برداريد، مردم را برای خودشان دوست بداريد حالا ثروت دارد يا ندارد؟ اين آقا امروز مسئول است يا نيست؟ گاهی اوقات ديديد طرف تا در رأس کار است هم احترام و اکرام تا میگذارنش کنار، ديگر جواب سلامش را هم نمیدهد خب اين خوب نيست، رفيق خوب را امام صادق فرمود: «لَا يُغَيِّرَهُ عَنْكَ مَالٌ وَ لَا وِلَايَةٌ»[26] قدرت و ثروت عوضش نکند اگر به قدرت هم رسيد همان رفيق باشد، به ثروت هم رسيد همان رفيق باشد عوض نشود تأثير نمیپذيرد اين نکته دوم، راه محبوبيت اجتماعی، اول احسان به مردم دوم چشم طمع از آنچه در اختيار مردم است انسان بپوشد، حالا اين آقا ثروت دارد، مقام دارد، امکانات دارد طرف را برای خودش دوست بدارد، بگويد آقا ما تو را برای خودت میخواهيم ما کاری نداريم که چه کارهای؟ قدرت داری نداری؟ موقعيت داری؟ شما يک آدمی هستی که بايد دوستت داشت ما هم دوستت میداريم.
نکته سوم پيامبر فرمود اينها را ببينيد اينها حوالهاش در دنياست و در آداب و رعايت اصول دينی است، اين چيزهايي که مردم دوست دارند محبوبيت را میخواهند اما راهکار محبوبيت اين است، پيامبر فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُثْرِيَ اللَّهُ مَالَكَ»[27] اينهايي که دوست دارند مالشان زياد بشود، شما کمتر کسی پيدا میکنی که بگويد من از پول بدم میآيد، عيب ندارد، پول را هم میگويند چيزی بدی نيست ولی اميرالمؤمنين میفرمايد پول خوب است که در اختيار آدم خوب قرار بگيرد، ثروت اگر آمد دست قارون میشود فساد، ثروت اگر آمد دست آدمهای بیدين میشود معصيت، گناه بیبند وباری، ثروت اگر آمد دست صالحين میشود خدمت به خلق، میشود رواج معنويت، میشود گسترش فضائل اخلاقی و رفع گرفتاریهای مردم، و امروز ما يک بخشی از آسيبهايمان از ثروتهايي است که دست کسانی قرار گرفته که آنها دين ندارند، پيغمبر فرمود اگر میخواهی مالت زياد بشود: «فَزَكِّهِ»[28] مالت را پاک کن، مردم راه پولدار شدن در تزکيه مال است، نه در تکاثر اموال، من بارها عرض کردم بيش از نود مورد خدا در قرآن میفرمايد بدهيد میدهم، يک مورد شيطان میگويد ندهيد گدا میشويد، بعضیها حواسشان به آن وسوسه شيطان هست: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[29]شيطان در مسائل اقتصادی میترساندتان، میگويد آقا نده فقير میشوی، روز کوری داری، روز پيری داری، کسی ديگر به دادت نمیرسد چه کسی تر و خشکت میکند، بگذار برای آن روزها خدا به حضرت موسی فرمود، موسی ما عبادت فردا را امروز از تو نخواستيم تو نان فردايت را امروز از ما نخواه، شب پنجشنبه است نماز امشبت را بخوان ما نماز فردا شب شب جمعه را که الآن از شما نمیخواهيم، بعضیها رزق بيست سال ديگرشان را الآن دارند میدوند، يک بخشی از فعاليتهای اقتصادی مردم همين است، شما بعضیها را ببينيد الآن نياز ندارد، الآن گرفتار نيست دارد میزند به آب و آتش برای ده سال ديگر بيست سال ديگر، سی سال ديگر به چه قيمتی؟ به قيمت صله رحم ترک شده به قيمت نمازهای يک خط در ميان، به قيمت حج تعطيل شده به قيمت زکات پرداخت نشده، به قيمت خمس فراموش شده اينها خذلان دنياست، به اين قيمت شما به ندرت پيدا میکنيد کسی که بگويد من امروز اگر نروم سرکار امشب گرسنه هستم اينها خيلی معدود هستند لذا عزيزان تزکيه مال برکت میآورد وعدهای الهی است: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[30]خدا میفرمايد يکدانه برای من اگر انفاق کردي مثل بذری است که کردی زيرخاک يکدانهات را میکنم هفت شاخه، هر شاخهات را میکنم صد دانه، يکدانهات را میکنم هفتصد دانه، بيش از اين هم میدهم: «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[31] پس راه پولدار شدن تزکيه مال تزکيه مال يعنی آقا پولت را حلال کن خمسش را بده، زکاتش را بده، من عرض میکنم محضر عزيزان با قاطعيت اگر خلافش را هر کسی دارد بيايد بگويد، من تا الآن در محضر شما عزيزان در عمرم نديدم يک نفر ادعا کند بگويد با زکات دادن ورشکست شده، يک نفر ادعا کند بگويد با خمس دادن زندگی از کفم رفت، مردم هرچه سرشان میآيد يا از بیانصافی است يا از رباخوری است يا از احتکار است يا از اجحاف است، شما يک مورد نداريد کسی بگويد برای خدا مالم را پاک کردم و خدا حمايت نکرد خدا پاداش نداد، راه افزايش اموال پيغمبر فرمود تزکيه اموال است، مالتان را تزکيه کنيد، حقوقی که در امولتان است و تعلق گرفته بپرداز، بابا حق را از مالت خارج کن ببين خدا چه میکند با تو؟ اين هم نکته ديگر بعد پيامبر فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُصِحَّ بَدَنَكَ»[32] اينهايي که دوست دارند بدن سالم داشته باشند سرو کارشان به دکتر و درمان کمتر برسد ضريب بيماریشان بيايد پايين رسولخدا فرمود: «فَأَكْثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ»[33] صدقه زياد بدهد، آقا صدقه دفع قضاء و بلاء میکند از تو، مرضهای سخت را لذا ما در حالات رسولالله هم داريم پيغمبر گاهی اوقات برای سلامتی حسنين مقيد بودند رسولالله حداقل ماه يک مرتبه يک گوسفند قربانی میکردند و انفاق میکردند، برای سلامتی عزيزانشان خودشان اين صدقه دادن حالا يا صدقه مالی است يا ذبيحهای انسان ذبح میکند گوشتش را انفاق میکند يا غذايي پخته غذا را توزيع میکند اينها میشود دفع بلايا از وجود شما يک وقت خدای ناخواسته طرف مرض میگيرد بايد برود رقمهای کلان هزينه کند سلامتی به دست بياورد، با يک صدقه میبينيد دفع قضاء و بلاء شده: «فَأَكْثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ»[34]لذا کارهای خوب اساساً دفع قضاء و بلاء میکند از انسانها ما پشت قضيه را نمیدانيم اين جريان را يک وقتی در يکی از جلسات عرض کردم حضرت موسی ابن عمران را يکی از مريدهای حضرت موسی دعوت کرد برای وليمه عروسیاش آقا فلان شب شب عروسی ماست شما هم دعوت هستيد تشريف بياوريد، حضرت موسی با علم نبوت متوجه شد که عروس و داماد شب عروسی هردو میميرند، حالا شما اگر میدانستيد میرفتيد همچون عروسی، میگفتيد مگر بيکاريم، میخواهيم آنجا سينه بزنيم، نعش کشی کنيم اصلاً نمیرويم حضرت موسی هم تشريف نبرد، آن شب گذشت و فردای آن شب حضرت موسی بعضیها را ديدند گفتند از فلانی چه خبر؟ يکی گفت الحمدلله ما ديشب عروسی بوديم خوب بودند، حضرت موسی فرمود خبری هم از ايشان داري؟ گفت داماد را من صبح ديدم الحمدلله حالش خوب بود، حضرت موسی فرمود داماد زنده است؟ گفت بله، گفتند برويم ديدنش با يک عده آمدند منزل داماد و داماد گفت آقا ديشب قابل نبوديم تشريف نياورديد منتظر بوديم حضرت فرمودند ديشب شما کجا خوابيديد؟ گفت اتاق ما مثلاً آن اتاق بود، گفتند اجازه هست من يک لحظه بيايم ببينم اتاق را گفت بفرماييد، حضرت رفتند اين بستر عروس و داماد که پهن بود، حضرت بستر را جمع کردند ديدند يک مار سياهی زير اين بستر خشک شده، گفت اين بيمار ديشب بايد هردوتان را میزد، چه کرديد که اين مار خشک شد و شما را نزد؟ داماد گفت ديشب وقتی ديگر مجلس تمام شد، غذا توزيع میکردند شام وليمه میدادند برای من و خانمم هم يک ظرف غذا آوردند در اتاق که ما باهم بخوريم، ما آمديم شروع کنيم به غذا خوردن، صدای يک کسی را شنيدم که بلند صدا میزد به من هم غذا بدهيد آنهايي که مسئول توزيع غذا بودند میگفتند ديگر دير آمديد غذا تمام شد ديگر چيزی نيست، کفگير خورده به کجا؟ درستان هم از برتان نيست؟ ته ديگ، گفت کسی غذا نداد گفت من به خانمم گفتم اين با يک اميدی آمده در مجلس عروسی ما امشب ما کمتر بخوريم يک مقدار غذايمان را بدهيم به اينها گفت ظرف خودمان را نصف کرديم نصف از غذا را برديم داديم به آن فرد، حضرت موسی فرمود آن نيمه غذايي که داديد خدا به شما و خانمت عمر مجدد داد، نصف پرس غذا عمرت را توسعه میدهد البته من اين را عرض کنم، ما يک اجل حتمی داريم يک اجل معلق، اجل حتمی رد خور ندارد سر وقتش بايد تشريف ببری، ديگر وساطت و شفاعت هم تأثيری ندارد: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون»[35]نوع مردم که میميرند با اجلهای معلقی میميرند اين را امام صادق هم فرموده، يعنی چه؟ يعنی پيمانه واقعیشان پر نمیشود، چرا؟ چون گناه عمر را کوتاه میکند، غيبت، دروغ، چشم چرانی، معصيت به تمام معنی، اينها سبب کوتاه شدن عمر میشود طرف حواسش نيست دارد غيبت میکند میبيند روز به روز دارد از عمر کوتاه میشود اما در برابر اين کاهش عمر خداوند يک راهکاری هم قرار داده میگويند آقا احترام به پدر و مادر عمر را افزايش میدهد صله رحم عمر را افزايش میدهد، صدقه دادن عمر را طولانی میکند، اخلاق خوب عمر را طولانی میکند بداخلاقی عمر را کم میکند، حالا مردم اينجوری هستند هی کم میکنند، زياد میکنند، کم میکنند زياد میکنند، يکدفعه میبينی کم کرد زياد نکرد حضرت عزرائيل تشريف آورد، يکدفعه آن پيمانه واقعیاش پر نشد، لذا از مواردی که پيامبر فرمود بدن شما را سالم نگه میدارد بيماری سراغتان نمیآيد صدقه دادن است: «فَأَكْثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ»[36] در اين ايام کرونا خيلی از بزرگان توصيه داشتند صدقه بدهيد حالا ولو مبلغ کم است، اين مبلغ اندک بلاهای بزرگ را از شما دفع میکند، سلامتی شما را آقا يک هزار تومنی، ده هزار تومنی میدهيد يک وقت میبينی يک خرجهای مليونی آزمايشهای سنگين و گران را از روی دست شما بر میدارد، الآن يک خانمی قبل از اذان مغرب آمده بود میگفت شوهر من سرطان دارد برای داروی اين ماهش صد و ده مليون تومن پول آمپولهايش است سالم هستی، قدر سلامتیات را بدان، يک الحمدلله بگو، مريضها هم يادتان نرود بیچاره اين خانم گريه میکرد میگفت فقط آمپول يک ماهش خب وقتی شما میتوانيد با صدقه دادن اين بيماریها را دفع کنيد.
و نکته ديگر پيامبر فرمودند اگر میخواهی عمر طولانی داشته باشی از عواملی که عمر را میآورد در مدار طبيعی اصلی خودش قرار میدهد، حضرت فرمود: «فَصِلْ ذَوِي أَرْحَامِكَ»[37] به ارحامت صله رحم کن، حاج آقا اين صله رحم آن کارهايي که کردی عمرت را کم کرده جبران میکند، صله رحم با خواهر رحم يعنی چه کسی؟ يعنی فاميلهای پدری و مادريتان، هر کسی از طريق پدر و مادر با شما فاميل است رحم شماست حالا الحمدلله تکنولوژی هم پيشرفت کرده با گوشی تلفن آقا يک زنگ بزن يک سلام، يک احوالی بگيريم در رأس ارحام ما پدر و مادر، در رأس ارحام ما خواهران و برادران و سلسله مراتب طبقات ديگر اين صله رحم پيغمبر فرمود عمر را طولانی میکند.
نکته پايانی رسولالله فرمودند اگر دوست داری که: «أَنْ يَحْشُرَكَ اللَّهُ مَعِي»[38] خدا تو را با من محشور کند، چه کسی دوست دارند؟ آنهايي که دوست دارند صلوات بفرستند، قيامتی که همه دست و پا میزنند خودش را به رسولالله برسانند راهکارش همين است که پيغمبر میفرمايد سخن سخن رسولالله است پيغمبر فرمود اگر دوست داری خدا تو را با من محشور کند: «فَأَطِلِ السُّجُودَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار»[39] سجدههايت را طولانی کن حالا در نماز جماعت نمیشود بابا نيمه شب بلند شو پنج دقيقه سرت را بگذار رو مهر، پنج دقيقه در سجده با خدا حرف بزن در خلوت خودت، چون بهترين حالت بندگی در پيشگاه خدا سجده است در حالت سجده با خدا ارتباط بگير، اين را هم يادمان نرود دلمان برای خودمان بسوزد.
يکی از عزيزان يادداشتی دادند گفتند که جريان آيتالله العظمی صدر را برای ما بيان کنيد، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد که ايشان نقل میکردند، آيتالله پيشوا هم آقای حاج سيداحمد پيشوا رحمت الله عليه من از ايشان هم شنيدم آيتالله العظمی صدر که عزيزانی که قم مشرف شديد مسجد بالای سر کنار قبر آقای شيخ عبدالکريم حائری قبر آيتالله العظمی سيدصدرالدين صدر پدر امام موسی صدر و پدر آيتالله سيدرضای صدر فرزندان ايشان هم از بزرگان علما بودند آقای حاج سيدرضای صدر از دوستان صميمی امام بود، حاج آقا رضای صدر خود آيتالله حاج آقا رضای صدر نقل کرده بود که اين بزرگان از ايشان نقل میکردند که يک روز بر پدرم وارد شدم ديدم يک تاجر کرمانشاهی نشسته و پدرم به آن تاجر گفتند که جريانت را برای آقا رضا هم تعريف کن، آن تاجر کرمانشاهی گفت من هر سال دهه اول محرم در کرمانشاه ده شب روضه خوانی دارم مجلس روضه شبها در منزل سال گذشته شب دوم روضه بود مجلس تمام شده بود همه رفته بودند در بسته بودند ديدم در خانه را دارند در میزنند رفتم در باز کردم ديدم که يک سيدی محترمی است دم در، آقای سيدی ميانسالی است گفت آقا من غريب هستم از کربلا دارم میآيم میخواهم بروم مشهد امشب در اين شهر غريب هستم جایی را هم ندارم آن موقع هم که هتل و مسافرخانه مثل امروز نبود امکانات نبود، گفت ديدم که بالای سر درب خانه شما بيرق عزای امام حسين نصب شده معلوم است شما يک ارادتی به سيدالشهداء داريد و منزلت حالا مجلس روضه است اگر ما را بپذيری امشب مهمان شما باشيم، ما فردا صبح هم رفع زحمت میکنيم آن تاجر کرمانشاهی که حالا دارد نقل میکند برای آقارضای صدر گفت گفتم آقا:
رواق منظر چشم من آشيانهای توست، کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
روايت داريم: «أَكْرِمِ الضَّيْفَ»[40]مهمان را اکرام کنيد اگرچه کافر باشد اينکه سيد است اولاد پيغمبر و روحانی و گفت آوردمش داخل و سفره غذايي پهن کردم برايش شام آوردم، شامش را که خورد ديدم سيدی با حقيقتی است گفتم آقا من دوتا خواهش از شما داريم، گفت بفرماييد؟ گفتم تا شب عاشورا منزل ما روضه است خواهش اول من اين است که اين هشت شب باقی مانده را شما باشيد مهمان ما، منزل ما شبها هم در روضه حضور داشته باشيد، خواهش دوم من اين است که ما منبری هم داريم سخنران میآيد سخنرانی میکند اما شما هم برای مردم يک منبری برويد گفت خواهش اولت را قبول میکنم، مجلس امام حسين افتخار است ولی خواهش دومت من سخنران نيستم، منبری نيستم ولی میمانم در مجلس روضه شرکت میکنم، گفتم همان هم خوب است شما باشيد شبها، آيتالله صدر میگويد که شبها که روضه تمام میشد ما شام میآورديم با اين آقای حاج سیدحسن میخورديم اسمش سيدحسن بود گفت بعد از شام هم بحث پيش میآمد من مثلاً مسائل شرعی میپرسيدم مسائل اخلاقی مطرح میشد يک يکی دو ساعتی هم به قول امروزیها گپ و گفتگوی داشتيم بعد هم ديگر من میرفتم و ايشان هم استراحت میکرد گفت يک شب شب پنجم يا ششم بود بحث آمد آمد آمد رسيد به موضوع امام زمان، گفت يکدفعه يک جرقهای به ذهن ما زد. آن تاجر کرمانشاهی میگويد گفتم آقای حاج سيدحسن اين درست است که میگويند سربازها در پادگانها حق ارتباط و تماس با فرماندهانشان را دارند؟ گفت بله من هم شنيدم، گفتم شما اصلاً فرماندهی به نام امام زمان داريد؟ گفت سکوت کرد گفت منظور؟ گفتم شما سيد هستيد ذريهی اهلبيت هستيد اگر فرماندهی به نام صاحب الزمان داريد من يک خواهش دارم اين شبهای باقی مانده يک شبش را از آقا بخواهيد در روضهای ما بيايد، گفت اين آقای حاج سيدحسن نه بله گفت نه نه گفت رفت در حال خودش يک حال عجيبی پيدا کرد ما هم از اتاق آمديم بيرون و آن شب صبح شد گفت مثل برنامه هر روز که صبحانه بردم در اتاق ايشان صبحانه را بخورد ديدم اينقدر اين آقای سيدحسن گريه کرده چشمها ورم کرده و قرمز شده، گفت تا سلام کردم سفره را پهن کردم، گفت نسبت به اين خواهشی که ديشب کردی آقا فرمودند ما شب تاسوعا در مجلس روضهات شرکت میکنيم و برای آمدنشان دو علامت ذکر کردند، علامت اول آن سخنران آخر شب تاسوعا اول از همه میآيد میرود منبر، علامت دوم موضوع سخنرانیاش پيرامون فضيلت انتظار فرج است، آن زمان ما در مجلس هستيم، گفت اين را به ما گفت ديگر من در پوست نمیگنجيدم لحظه شماری میکردم تا شب تاسوعا برسد، غسل کردم محضر امام حی میخواهم برسم لباس تميز و زيبا پوشيدم به هيچه کس هم نگفتم:
آنکه را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دختند
گفت آمدم دم در منزل ايستادم گفتم آقا که آمد برود داخل خودم را بيندازم رو پاهای حضرت قدمهای حضرت را بوسه بزنم، گفت با ادب ايستاده بودم مردم همان مردم بودند ولی آن شب با يک ادب خاصی میآمدند اصلاً يک جور ديگر شده بودند اين مردم، هر کسی میآمد با يک آرامشی، با يک ادبی گفت يکدفعه ديدم منبری آخر ما که مثلاً بايد دو ساعت ديگر بيايد الآن با عجله دارد میآيد گفت آمد برود داخل گفتم حاج آقا شما وقت سخنرانیات الآن نبود شما امشب مثل اینکه زود آمديد؟ گفت حقيقتش اين است که من فردا روز تاسوعاست منبرهای زيادی از من قول گرفتند امشب زودتر آمدم بروم منبر يک استراحتی کنم فردا به جلسات فردا برسم اگر اجازه بدهيد، گفتم اين علامت اول، گفت رفت منبر بعد از خطبه گفت: قال رسولالله: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[41] خب اين روايت پيغمبر را هم خواند و بحث رفت روی فضيلت انتظار فرج، ديدم علامت دوم هم حاصل شد ولی کسی که چهره ولی عصر سيمای حضرت داشته باشد را من نديدم همه اينهایی که آمدند آدمهایی هستند که شبهای ديگر هم میآمدند اينها را ما میشناختيم، گفتم بروم به آقای حاج سيدحسن بگويم آقا اين دوتا اتفاق افتاد آقا که نيامدند گفت آمدم در مجلس ديدم سيدحسن مثل عبد ذليل در برابر مولای جليل زانو زده گفتم آقای سيدحسن آقا نيامدند، گفت يک اشارهای کرد به آن سمت مجلس گفت آقا مدتی است در مجلس هستند، گفت يک نگاه کردم پشتیهای گذاشته بوديم که مهمانها تکيه میزدند گفت ديدم قلب عالم امکان تکيه به پشتی زده دوتا کرمانشاهی با لباس محلی دو طرف آقا نشسته بودند گفت تا آقا را ديدم بدنم به لرزه افتاد:
آن شب تو را به خوبی تشبيه ماه کردم، تو خوبتر زماهی من اشتباه کردم
گفت میخواستم حرف بزنم ديگر زبانم قدرت سخن گفتن نداشت، فقط با اشک چشمانم با حضرت سخن میگفتم نگاهی آقا داشتم میکردم اشک میريختم گفت يک وقت آقا يک نگاهی به من کردند فرمودند شما در مجلس بايست و از مهمانان ما پذيرايي کن، مردم صاحب مجلس صاحب الزمان است مردم مهمان ولیعصر هستيد، مردم اين جلسات بزرگتر دارد بزرگترش مهدی فاطمه است آقا فرمودند از مهمانهای ما پذيرايي کن ما در مجلس هستيم، آن تاجر کرمانشاهی گفت منبریها که عوض میشدند میآمدم در مجلس يک نگاهی به چهره آقا میکردم پيش خودم برنامه ريزی کردم گفتم جلسه که تمام شد همه که رفتند، میآيم داخل اتاق سر میگذارم روی قدمهای امام زمان عقدههای دل را میگشايم گفت آخرين منبری که منبر بود آمدم ديدم آن دوتا کرمانشاهی رفتند ولی آقا هستند، روضه تمام شد مردم رفتند آمدم در مجلس ديدم حضرت نيستند شروع کردم گريه کردن به سر زدن، آقای حاج سيدحسن آقا کجا رفت، من کار داشتم با آقا؟ گفت آقا رفتند اما يک پيغامی هم برايت گذاشتند گفتند به اين تاجر کرمانشاهی بگوييد يک پيرزنی مجلس دعای توسلی گرفته بود ما رفتيم به مجلس او هم سری بزنيم، بگوييم آقا يک قدم رنجهای يک عنايتی هم به محفل ما مجلس ما من دو بيت شعر بخوانم روضه من همين دو بيت شعر و عرايض را جمع بندی کنم:
مولا جان باز آ برای شيعيان، خود روضه مادر بخوان، از درد و سوز سينه و از آه پشت در بخوان
يابن الحسن يابن الحسن، يابن الحسن، يابن الحسن، به به يابن الحسن
مولاجان باز آ که خون بیگنه موج است برايت میزند، محسن سلامت میکند اصغر صدايت میزند
يابن الحسن يابن الحسن، تعجيل فرجش يابن الحسن، يابن الحسن،
مرحوم سيدحيدر حلی اشعاری را سروده بود در تشرف محضر امام زمان اشعارش را خواند در بين اشعار رسيد به اينجا که گفت آقا بيا علیاصغر را از آغوش جدت تحويل بگير، اشعار را خواند به اينجا رسيد بيا خونخواهی علیاصغر را کن، بيا از اين شيرخواره احقاق حق کن، میگويد سه بار آقا صدا زد: «واجداه» بعد فرمود سيدحيد: «ما بيدی، مابيدی» ظهور دست من نيست، به شيعهها بگوييد برايم دعا کنند برای فرج، حالا نام باب الحوائج خردسال کربلا آمد، اين آقازاده را در آغوش سيدالشهداء هدف تير قرار دادند، يک سخن از عمهاش زينب بگويم علی دلهای بسوزد برای تو، هر طفلی شيرخواری را که شير مادر جدا میکنند با مهم و محبت، اما تو را از شير مادر گرفتند به جای محبت با تيزی نوک پيکان حرمله، همه بگوييم يا حسين.
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج
[1] طه124.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص23.
[3] تحف العقول النص ص149.
[4] دعائم الإسلام ج1 ص342.
[5] طه124.
[6] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[7] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[8] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[9] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[10] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[11] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[12] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[13] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[14] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[15] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[16] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[17] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[18] توبه4.
[19] حجرات13.
[20] حجرات13.
[21] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[22] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[23] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[24] وسائل الشيعة ج12 ص146.
[25] الصحيفة السجادية ص92.
[26] وسائل الشيعة ج12 ص146.
[27] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[28] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[29] بقره268.
[30] بقره261.
[31] بقره261.
[32] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[33] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[34] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[35] اعراف34.
[36] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[37] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[38] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[39] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص268.
[40] جامع الأخبار(للشعيري) ص84.
[41] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص644.