استاد حدائق روز یکشنبه 27 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»[1]

صدق الله العلی العظیم

مسئله‌ی شرعی را یکی از عزیزان نسبت به بحث روزه سوال کردند و من مطرح کنم و بعد به ادامه مباحث جلسات گذشته بپردازیم. سوال کردند اگر کسی در ماه مبارک رمضان افطار عمدی کند، می‌تواند روزه گرفت مشکلی نداشت و روزه‌اش را خورد بدون هیچ عذری! این باید به ازای هر یک روزی که عمداً افطار کرده، یا شصت روز روزه، یا شصت مدِّ طعام بدهد کفاره‌ی این روزه خوردنی که باید می‌گرفت و عذری نداشت.

خب حالا اگر کسی نعوذ بالله در ماه رمضان افطار عمد کرد به حرام، روزه‌اش را خورد با مشروبات الکلی، روزه‌اش را خورد با مال حرام، افطار عمد با حرام، کفاره‌ی جمع می‌آید گردنش، می‌گویند تو روزه‌ات را خوردی کفاره‌ی جمع می‌آید گردنت. نعوذ بالله کسی در ماه رمضان با ارتباط نامشروع روزه‌اش را خراب کند، این کفاره‌ی جمع می‌آید گردنش. کفاره‌ی جمع 60 روز روزه گرفتن، شصت مد طعام، یک بنده آزاد کردن می‌باشد. حالا چون آزاد کردن بنده الان موضوعیت ندارد از بحث خارج می‌شود و منصرف می‌شود کفاره به دو مورد دیگر یعنی شصت روز روزه و شصت مد طعام. این در افطار عمد به حرام است.

در افطار عمد به حلال، مثلا روزه را با نان و پنیر  افطار کرده، حداقلش الان روزی دوازده‌ هزار تومن می‌شود یک مد، شصت تا دوازده هزار تومن می‌شود هفتصد و بیست هزار تومن. این برای یک روز است اگر بخواهد مد طعام بدهد. سی تا هفتصد هزار تومن می‌شود بیست و یک میلیون و ششصد هزار تومن، این برای یک ماه روزه خوردن با چیزی است که حلال می‌باشد. حالا کسی می‌خواهد برنج حساب کند، مد طعام‌ها را اگر بخواهد برنج حساب کند، حداقل دویست و چهل هزار تومن می‌شود. شصت تا دویست و چهل هزار تومن می‌شود چهارده میلیون و چهارصد. سی روزش را بخواهد حساب کند...، اگر از خدا میلیاردی پول گرفتی اینطوری باید پس بدهید. من گفتم آنهایی که خدا بهشان لطف کرده در زکات فطره‌شان و مد طعامشان همت‌ها را نیاورند پایین. بله فقها می‌فرمایند قوت غالب جامعه را باید دید، ولی آن کسی که خدا بیشتر به او لطف کرده، اینجا هم سعی کند در برگرداندن کفاره، اگر می‌تواند برنج بدهد به ضعفا، برنج بگیرد و بدهد به فقرا. این نسبت به مسئله‌ای که سوال کردند کفاره گردن چه کسانی می‌آید.

سوال دوم اینکه کسی پرسید چرا ما در احکام داریم که می‌گویند برده آزاد کنید، و خود ائمه برده داشتند و اصلا مادر بعضی از ائمه برده بودند! شهربانو مادر امام سجاد دختر یزدگرد را بعنوان کنیز آوردند مدینه، مادر امام زمان نرجس خاتون را مامور امام عسگری بعنوان کنیز از بازار خرید. مادر بعضی از ائمه‌ی ما کنیز بودند. اولا من این نکته را عرض کنم: اسلام نوع احکامش در راستای آزادسازی برده است، نه به اسارت گرفتن برده است. شما اگر یک حکم پیدا کردید که بگوید نگه‌داشتن برده در خانه‌تان مستحب است، چنین چیزی نداریم. ائمه هم که می‌خریدند این‌ها را با معارف دینی آشنا می‌کردند و آزاد می‌کردند. در حالات امام زین‌العابدین داریم که حضرت برده‌هایی که داشتند را در ماه رمضان بعضی‌هایشان را آزاد می‌کردند. اسلام در شریعتش آزادی برده را تعلیم می‌دهد. نوع ائمه ما اگر برده می‌خریدند آنها را آزاد می‌کردند. بعضی از بزرگان اهلبیت از برده‌ها بودند که آزاد شدند و با معارف دین آشنا شدند. لذا اسلام زمانی عرضه شد که دنیای بشریت یکی از قوانینش برده‌داری بود. آن زمان اسلام طلوع کرد، در ایران، مصر، هندوستان و روم برده‌داری وجود داشت، اصلا رسم بود در جنگ‌ها اسرا می‌شدند برده! مرد‌ها می‌شدند برده و زن‌هایشان می‌شدند کنیز. اسلام در آن شرایطیکه قانون بشری اینطور حکم می‌کرد آمد و قانون برده‌داری را مدیریت کرد. یک راه گریزهایی برای برده‌ها ایجاد کرد، آقا اگر عمداً خوردی برو برده آزاد کن. اینجا اگر فلان کار کردی کفاره‌اش آزادی برده است. نمی‌گوید کفاره‌اش برو یک برده بخر و نذر مسجد کن، یک برده بخر و بده به حسینیه، بلکه می‌گویند برده را آزاد کن. این نگاه اسلام که اساساً شخصیت واقعی انسان‌ها را در گرو تقوا می‌بیند، بهترین دلیل این است که چند تن از مادران ائمه کنیز بودند مانند مادر امام رضا، مادر موسی‌بن جعفر و مادر امام عصر! بالاخره این‌ها بحسب ظاهر بعنوان برده آمدند در بیت ولایت، ولی شدند مادر امام. لذا اینکه بعضی‌ها خرده می‌گیرند پاسخش این است که اصلا اسلام با برده‌داری مخالف است، و در آن دوران هم اسلام آمد قوانین برده‌داری را سامان‌دهی کرد برای آزادی برده‌ها.

خدا انشاءالله عواقب امور همه‌ی ما را ختم بخیر کند صلوات دیگری ختم کنید.

سوال زندانی می‌شود بجای برده آزاد کرد؟ زندانی بجای برده محسوب نمی‌شود ولی اگر خواست ثواب ببرد می‌تواند زندانی هم آزد کند، ولی فقها می‌گویند چون موضوعیت ندارد برده، این مورد از شما ساقط است، نمی‌گوید زندانی آزاد کن ولی زندانی آزاد کردن خیلی ثواب دارد مخصوصا کسانی که از بد حادثه رفتند زندان. مسائل مالی برایش پیش آمده، اتفاقاتی پیش آمده رفته زندان، حالا بعنوان مجرم او را نگه‌داشتند، انسان دیون این‌ها را بدهد و آنها را آزاد کند این خیلی ثواب دارد. ما روایات این‌ها را هم خواندیم که یکی از وظائف ثروتمندان آزاد کردن اسرا است.

بحث جلسات گذشته معیارهای مغفرت از نگاه قرآن. موارد مختلفی را گفتیم: تقوا، ایمان، عمل صالح و عفو. امروز هم یکی دیگر از مواردی که انسان‌ها را مشمول مغفرت خدا می‌کند عرض کنیم، آیه 135 سوره آل‌عمران. این آیه شأن نزولش چنین است: روزی پیغمبر در مسجد نشسته بودند و معاذبن جبل که از اصحاب پیغمبر بود وارد مسجد شد و با حالت گریه آمد سمت پیغمبر، سلام کرد و پیغمبر فرمودند معاذ چرا گریه می‌کنی؟ گفت یا رسول الله چیزی در خارج مسجد دیدم و گریه‌ام گرفت. گفت دیدم یک جوان قوی هیکلِ رشید و زیبا چهره در بیرون مسجد ایستاده و دارد زار می‌زند و گریه می‌کند، می‌گوید من گناه زیاد کردم و می‌خواهم محذر پیغمبر بلکه رسول الله برای من کاری کند. گریه او ما را به گریه انداخت. حضرت فرمود بگویید بیاید داخل مسجد. او آمد داخل مسجد و خیلی بی‌تابی می‌کرد و دائم سر تکان می‌داد و اشک می‌ریخت. پیامبر فرمود چه شده؟ گفت آقا گناه بزرگی کردم و ناامید شدم از رحمت الهی. پیامبر ما پیامبر رحمت است، حضرت فرمود هر چه گناهانت هم زیاد باشد و توبه کنی خدا می‌بخشد. گفت یا رسول الله خیلی گناهان من زیاد است، پیغمبر آمدند او را آرام کنند، فرمودند اگر گناهان تو به عدد برگ‌های درختان عالم هم باشد خدا می‌بخشد. این با حالت گریه عرض کرد یا رسول الله از عدد برگ‌ها هم بیشتر است. رسول الله فرمودند اگر گناهانت به اندازه ستارگان آسمان‌ها و به اندازه آسمان‌ها و زمین  و سنگینی این‌ها و سنگینی کوه‌های عالم باشد، واقعا توبه کنی خدا می‌بخشد. چه خدای مهربانی داریم! گفت یا رسول الله از این‌ها هم سنگین‌تر و بیشتر است. هر چه پیغمبر گفتند او گفت گناهان من بیشتر است. رسول الله و اولیا اصلا عادت نداشتند که بگویند اقرار کن به گناه، این اصلا کار خوبی نیست، چون هم خجالت‌زده می‌شود و هم تصویری از او در ذهن انسان می‌ماند. مثلا می‌گوییم فلانی که الان نماز شب می‌خواند دزد بوده است! اصلا این اقرار به گناه فقط در پیشگاه خدا ارزشمند است و ضرورتا در پیش قاضی برای اینکه او بفهمد چکار کند. وگرنه کسی که خطا کرده با خدا در میان بگذارد. آبرویت را مفت نریز و چوب حراج به آبرویت نزن. پیامبر هم نپرسید که چکار کردی. مسلمان‌ها هم داشتند نگاه می‌کردند این صحنه را. رسول الله هر چه گفتند او گفت گناه من بیشتر است. پیامبر فرمودند گناهان تو بیشتر است یا عفو و بخشش خدا؟ عرض کرد یا رسول الله عفو و بخشش خدا خیلی وسیع است، ولی من از این گناهانم کاملاً ناامید شدم، این را که گفت مسلمان‌ها تعجب کردند که این چه گناهی است که اینطور می‌گوید با وجود عفو الهی هم من هنوز امید ندارم. پیغمبر فرمودند مگر چکار کردی؟ او گفت من  هفت سال است کفن دزدی می‌کنم، هفت سال کفن دزدی، اموات را که دفن می‌کردند شب می‌رفتم سر قبرشان خاک‌ها را می‌زدم کنار، کفنی‌شان را در می‌آوردم و قبر را می‌پوشاندم. بعد می‌رفتم کفن را می‌فروختم. تا اینکه یکی دو شب قبل یک دختر خانم از انصار مرد، صبح این را دفن کردند من شب روی عادت غلط خودم رفتم قبر را حفر کردم و رفتم پایین، هوا مهتابی بود، کفن را از دور بدن دختر درآوردم که بروم، بدن این دختر عریان زیر نور ماه درخشید، شیطان من را وسوسه کرد، جسد این دختر مسلمان زیبا بود، شیطان هم ما را وسوسه کرد!

آقایان خانم‌ها شیطان مرز نمی‌شناسد. قرآن می‌فرماید «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ»[2] ‌از سیاست گام به گام شیطان پرهیز کنید، قدم به قدم می‌دود. یعنی اینطور نیست که همان اول کار بگوید برو شراب بخور، می‌دانی چگونه شراب‌خورش می‌کند؟ اول حرام‌خورش می‌کند می‌گوید این دانه تخمه دزدی را بخور. من سراغ دارم در شیراز، آدمی رفت بالای دار، چهار نفر را کشته بود، وقتی با او مصاحبه شد که اولین اشتباه زندگی‌ات کجا بود؟ گفت در چهارده سالگی یک مشت نخودچی دزدیدم. آن آدم با یک مشت نخودچی دزدیدن شد قاتل چهار نفر! مردم خیلی مراقب تغذیه‌تان باشید. امیرالمومنین فرمود بدترین گناه گناهی است که گوشت برویاند. یعنی بیاید در فیزیک بدن انسان. سیدالشهدا در روز عاشورا این همه خطبه خواندند در وجود این کوفی‌های بی‌معرفت اثر نگذاشت، علت از امام حسین بود، نعوذ بالله. امام حسین پرده‌برداری کرد فرمود می‌دانید چرا حرف من روی شما مردم اثر نمی‌گذارد؟ «فقد مُلئَت بطونکم من الحرام»[3] شکم‌هایتان از حرام پر شده است. شکم اگر از حرام پر شد حرف صاحب‌الزمان هم اثر نمی‌کند. اینکه شاعر می‌فرماید سخن چون از دل براید لاجرم بر دل نشیند، این عمومیت ندارد، ما در تاریخ زیاد داریم سخن‌هایی که از دلِ پاک برخواست ولی بر دل‌های مردم ننشست. برادر من خواهر من اگر یک جایی حرف حق داری می‌زنی و مسخره‌ات می‌کنند، در حرفِ خودت شک نکن، در بی‌معرفتی طرف شک کن. شما که داری حرفِ خدا را می‌زنی، حرفِ اهلبیت را می‌زنی، مسخره‌ات می‌کنند توهین می‌کنند، مخاطب شما چه بر سرش آمده که اینطور جبهه گرفته است! خب لقمه حرام خیلی بد است و آسیب می‌زند. شیطان سیاستش این است که قدم به قدم انسان‌ها را می‌برد. امیرالمومنین می‌فرماید «یسنی لکم طرقه»[4] راه‌های ناهموار را صاف می‌کند، یک کاری با تو می‌کند می‌بینی پنج سال قبل یک چیزهایی نزدت خیلی زشت بود الان راحت انجام می‌دهی! دیدید بعضی‌ها می‌گویند آقا ما قبلا نماز می‌خواندیم اما حالا خیر! رمضان‌های قبل روزه‌مان تعطیل نمی‌شد الان دیگر برایمان اهمیت ندارد. خب تو چه کردی چه به سرت آمده، چراغ سبز برای شیطان روشن کردی. گام به گام، نوع این‌هایی که در جنایت و گناه و فساد می‌افتند، زندگی این‌ها را ارزیابی کنید این‌ها که از روز اول اینطور نبودند.

روزی که آفرید تو را صورت‌آفرین، بر آفرینش تو به خود گفت آفرین

تبریک خدا صادر شد برای آفرینش ما حضرت آدم

صورت نیافریده چنین صورت آفرین؛ بر صورت‌آفرین و چنین صورت، آفرین ‌حالا چرا بعضی‌ها می‌شوند ملعون، از آن تبارک الله سقوط می‌کنند به اسفل السافلین می‌رسند؟ برای اینکه چراغ سبز به شیطان روشن کردند. شیطان اگر امروز نقطه ضعفی از شما گرفت دیگر فردا به این قانع نیست، فردا بیشتر می‌خواهد. روز به روز طرف را در گناه آلوده‌تر آلوده‌تر و آلوده‌تر می‌کند تا اینکه بالاخره راه‌های برگشت را برای طرف مسدود می‌کند. خب ببینید این آقا جوان و زیبا و رعنا افتاده به کفن‌دزدی!

گفت آمدم بروم پیکر این دختر انصار زیر نور ماه من را وسوسه کرد، برگشتم در قبر با این بدنِ دختر مسلمان زنا کردم! ببینید آقا چراغ سبز روشن کردی تا اینجا می‌برد، طوری که به مرده هم رحم نمی‌کنی. گفت آمدم از قبر بیایم بیرون صدایی از جسد بلند شد، وای بر تو و قیامتت، من را عریان و نجس و آلوده بین اموات رها کردی! وای بر قیامتت؛ گفت این حرف را که دختر زد انگار آسمان بر سر من خراب شد، دیگر قرار ندارم. اینجا پیغمبر باید یک تلنگری باید به او می‌زد چون یک گناه فاحش زشتی را مرتکب شده بود. تا این را گفت رسول الله فرمود سریع از من دور شو که می‌ترسم عذابی بیاید و با عذاب تو من هم بسوزم، برو. او هم از مسجد رفت، از مدینه رفت، رفت اطراف مدینه در دامنه‌ی کوهی، آنجا زنجیری بر گردن انداخت، چهل شبانه‌روز ناله زد. باید آدم شوی، کارت خیلی زشت بوده. حالا بعضی‌ها به زنده رحم نمی‌کنند، تو کفن اموات را می‌زدیدی، بعد هم این جنایت زشت به بدن دختر مسلمان.

بعد از چهل روز امین وحی جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»[5] رسول الله کسانی که کار زشتی انجام دادند و به خودشان ظلم کردند، ببینید عزیزان گناه ترکشش به خود گنهکار می‌خورد. امیرالمومنین در نهج‌البلاغه ‌به همام فرمود «ان الله تبارک و تعالی غنیاً عن طاعتهم و آمناً من معصیتهم»[6] خدا از گناهان شما مصون است و طاعت شما هم برای خدا پوئن مثبتی نیست. ما امروز آمدیم در مسجد نشستیم برای خودمان نافع است، نماز می‌خوانید به خودتان خدمت کردید، روزه گرفتید به خودتان خدمت کردید، صدقه دادید، اخلاق دارید، احترام به بزرگتر را رعایت کردید نانش را می‌خورید، گناه کردید چوبش را می‌خورید. مردم اگر این نگاه را اصلاح کنند که اثر وضعی گناه اول گردن گنهکار را می‌گیرد، اگر می‌گویند ظلم نکن یعنی می‌گویند به خودت ظلم نکن. تو اول آتشی که برافروختی دامن و جامه‌ی تو را می‌سوزاند، بعداً هم به دیگران آسیب می‌زند. وگرنه بقول شاعر

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبریائیش ننشیند گردی

الان تمام مردم روی زمین یکپارچه بر علیه خدا تظاهرات کنند خدا همان خداست، و اگر تمام مردم روی زمین نماز شب خوان شوند خدا همان خداست. آسیب‌ها به خود ما برمی‌گردد. خدا می‌فرماید رسول الله آنهایی که گناهان زشت انجام دادند اما «ذَكَرُوا اللَّهَ»[7] برگشتند «فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ»[8] توبه کردند و برای گناهانشان استغفار جستند، «وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ»[9] کیست غیر خدا ببخشد گنهکارانی که به خود ظلم کردند و اجهاف کردند «وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»[10] ‌البته این‌ها اصرار بر کار زشتشان دیگر ندارند، انجام دادند آن گناهان را ولی دیگر اصراری بر انجام آنها ندارند، خدا فرمود من آمرزنده‌ام. جبرئیل فرمود یا رسول الله بروید آن جوان را امیدواری بدهید که ما بخشیدیم او را. پیغمبر با عده‌ای از اصحاب آدرس گرفتند و حرکت کردند، گفتند او در دامنه‌ی یکی از کوه‌های مدینه است، یک زنجیری به خود بسته و به سنگی متصل کرده بود، پیوسته ناله می‌کرد، سجده می‌کرد، چهره‌اش تیره شده بود در برابر آفتاب چهل‌شبانه روز، رسول الله آمدند او را بلند کردند و فرمودند خدا بخشید تو را.

توبه یکی از عوامل مغفرت است. من چند نکته ذیل این آیه شریفه عرض کنم. البته یک حدیث از پیغمبر بگویم که هشدار برای همه‌مان است. رسول الله در کتاب شریف کافی می‌فرماید «لاصغیرة مع الاصرار»[11] گناهان کوچک با انجام پیوسته دیگر کوچک نیستند. امام جواد فرمود بدترین گناه گناهی است که فرد آزادانه انجام دهد و حرمت خدا هم برایش شکسته شده باشد. این را می‌گویند کبیره، یعنی راحت غیبت کند، راحت دروغ بگوید، راحت ارتباط حرام بگیرد، این دیگر قبح گناه برایش شکسته شده، رسول الله فرمود گناهان صغیره‌ای که افراد هی انجام می‌دهند این می‌شود کبیره، چون آن زشتی گناه نزدش شکسته شد. «و لاکبیرة مع الاستغفار»[12] از آن طرف پیغمبر می‌فرماید گناه کبیره هم اگر استغفار بدنبالش آمد خدا می‌بخشد. صغیره‌ها را مردم با اصرار می‌کنند کبیره، و نیز بعد از گناه کبیره اگر کسی پشیمان شد و توبه کرد، خدا با استغفار می‌بخشد. این آیه 135 دو سه آیه قبلش نسبت به متقین و محسنین می‌باشد «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»[13] ‌ بعد آیه بعد ویژگی‌های محسنین است. مفسرین می‌گویند این آیه که بعد از این دو آیه آمده یک هشدار است که یک وقتی متقین هم می‌لنگند، حواسمان باشد، ضمانت‌نامه دستمان ندادند، ماه رمضان تقوایت را تقویت کردی باید حفظش کنی، حواست باشد، تقوا را باید مراقبت کنی که از دست ندهی. لذا نکته اول این است که گاهی افراد متقی و افراد محسن و نیکوکار هم گرفتار گناه می‌شوند. لذا قرآن می‌فرماید سارعوا، دو جا خدا در قرآن می‌فرماید عجله کنید، یکی در کار خیر و دیگری در توبه. توبه در همین آیه 133 سوره آل‌عمران. یعنی همینجا که نشستیم اگر من یک اشتباهی از گذشته زندگی‌ام یادم آمد بگویم استغفر الله ربی و اتوب الیه، دیگر نگذار بگو شب بیاید بعد از نماز واجب، بروم سجده، در حال رانندگی یک گناه یادت آمد، بگو استغفر الله ربی و اتوب الیه، شاید دیگر فرصت توبه کردن پیدا نکنی.

«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»[14] ‌هم که عجله در کارهای خیر است، الان زمینه کار خیر برایت فراهم شد انجام بده، شاید دیگر زمینه فراهم نشد. یادت رفت، شیطان رأیت را زد، امروز و فردا کردی و ممکن است فرصت از کف برود. این یک هشدار برای انسان‌های متقی و نیکوکار است.

عزیزان بدتر از گناه غفلت از گناه است. بعضی‌ها گناه می‌کنند غافل هم شدند، علمای علم اخلاق می‌گویند آدم‌های غافل ویژگی‌هایشان این است، آدم غافل مغرور است، غافل است، می‌گویند توبه کن می‌گوید آقا اینقدر از ما بدتر هستند، مگر خداوند آماده است ما را ببرد جهنم؟ غرور پیدا می‌کند. ویژگی دوم این است که فراموشی می‌گیرد و خیلی خطرناک است، یعنی ما گناه کنیم و فراموشمان شود، یک کار خوبی کرده می‌گوید من در حق فلانی اینکار را کردم، ولی لغزش‌های خودش را فراموش می‌کند. ویژگی بعدی غافل لجاجت است یعنی آدم‌های غافل لجوج هستند، در همین اشتباهات خودشان پافشاری می‌کنند. ویژگی آخر توجیه‌گری است، آدم‌های غافل کارهای اشتباه خودشان را توجیه می‌کنند، می‌پرسید که چرا اینکار را کردی؟ می‌گوید حقش بود! آقا تو دل شکستی آبرو بردی اما او شروع می‌کند به توجیه کردن.

لذا عزیزان بدتر از گناه غفلت از گناه است، گناه را خدا می‌فرماید می‌بخشیم اگر برگردید، چرا بعضی‌ها برنمی‌گردند؟ دچار غفلت می‌شوند. این غفلت سبب می‌شود که این‌ها رو به خدا نیاورند. لذا خدا می‌فرماید «ذَكَرُوا اللَّهَ»[15] دچار غفلت نشوید و خدا را یاد کنید. آقا اگر اشتباهی هم کردی برگرد، نمان همانجا. و یاد خدا رمز توبه است، این‌هایی که برمی‌گردند سمت خدا این‌ها خدا را فراموش نکردند. ‌

نصیحت حضرت لقمان را در روزهای قبل یاد کردم، حضرت لقمان فرمود پسرم دو چیز را فراموش نکن، خدا و مردن. یاد خدا انسان را می‌آورد در مسیر، آنهایی که خدا را فراموش نمی‌کنند ظلم نمی‌کنند اجحاف نمی‌کنند، خطا نمی‌کنند توبه می‌کنند. این «ذَكَرُوا اللَّهَ»[16] که خدا می‌فرماید یاد کنید خدا را یعنی یاد کردید سالم می‌مانید، خطایی هم اگر ازتان سر زده برمی‌گردید توبه می‌کنید و خداوند توّاب و آمرزنده است.

نکته دیگر اینکه یکی از آثار بارز گناهان ظلم به نفس است. قرآن می‌فرماید گناه یعنی ظلم به نفس، بی‌حجابی یعنی ظلم به نفس، گرانفروشی یعنی ظلم به نفس، غرور یعنی ظلم به نفس، گناه یعنی ظلم به نفس، مجموعه گناهان یعنی ظلم به نفس، هر کسی به هر عنوانی اگر دارد ظلم می‌کند یعنی دارد به خودش ظلم می‌کند. دعای کمیل امیرالمومنین به همه ما می‌آموزد به خدا بگویید «ظلمتُ نفسی»[17]، حالا بعضی‌ها این سوال را می‌پرسند امیرالمومنین مگر گناه کرده؟ بابا این آموزش است، آقا به کمیل یاد داد کمیل دعای خضر را بخوان، مثلا کسی بگوید آقا من می‌خواهم بروم پیش فلانی، چگونه با او حرف بزنم؟  به او بگوییم اینگونه حرف بزن.

یکی از علما خدمت آقا رسید و عرض کرد آقا ما اگر بخواهیم شما را صدا بزنیم چگونه دعا کنیم؟ حضرت فرمودند اینگونه دعا کنید اینگونه بخوانید. لذاست که خود گناه ظلم به نفس است و از مصادیق ظلم مجموعه‌ی گناهانی است که انسان‌ها  انجام می‌دهند و آمرزنده‌ی حقیقی و واقعی هم خداست. خدا می‌فرماید «وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ»[18].

نکته دیگر اینکه اصرار بر گناه سبب محرومیت انسان‌ها از مغفرت می‌شود. آنهایی که بر گناهان و اشتباهاتشان تداوم دارند از رحمت و مغفرت الهی عقب می‌مانند. لذا قرآن می‌فرماید «وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»[19] ما می‌بخشیم بشرط اینکه دیگر اصرار نداشته باشد، اشتباهاتش را تکرار نکند. من بیایم شب قدر بگویم الهی العفو و فردا روز از نو روزی از نو. دوباره الهی العفو، دوباره شتر دیدی ندیدی، شرط آمرزش این است که دیگر اصرار بر گناه کسی نداشته باشد. من اینجا یکی دو تا روایت محضر عزیزان عرض کنم. یک تعریف از توبه، نکته دیگر معرفی تائب. این دو حدیث هم شنیدنی است. اول توبه‌ای که خدا می‌فرماید «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ»[20] رو به خدا بیاورید می‌بخشیم، حالا این توبه شرایطش چیست، چگونه باید توبه کنیم، چه اتفاقی در ما باید بیفتد؟  این یک. حالا اگر توبه کردیم تائب واقعی هستیم؟ کدهای مقبولیت تائب را داریم؟ این هم دو.

اما نسبت به نشانه‌های توبه. آقا امیرالمومنین در کتاب شریف بحارالانوار می‌فرماید توبه چهار رکن دارد. شب‌های قدر گذشت ببینیم این‌ها اتفاق افتاد برای ما یا فقط ابوحمزه خواندیم و گفتیم و برخواستیم؟

حضرت می‌فرماید نشانه اول پشیمانی درونی است «نَدمٌ بالقلب»[21] یعنی قلبا از گناهم پشیمان باشم و دیگر نخواهم انجام بدهم.

نشانه دوم «و اقرار باللسان»[22] این پشیمانی باطنی و قلبی تلفیق می‌شود با استغفار زبانی، به زبانم می‌گویم استغفرالله ربی و اتوب الیه، هم قلبم پشیمان است و هم با زبان اعتراف به پشیمانی می‌کنم.

امیرالمومنین می‌فرماید نشانه سوم «و عملٌ بالجوارح»[23] آقا تو که توبه کردی در رفتارت هم باید نشان بدی تائب هستی، تو باید مشخص کنی که پشیمان هستی، تائب بودنت را باید ببینند و بفهمند، من بیایم بگویم الهی العفو و فردا همان آمد دیروز باشم، این عمل به جوارح نیست، عمل جوارح یعنی اگر زبان آلوده است، چشم آلوده است، معاشرت آلوده است، دیگر این طرف را نبینند در مجلس گناه، در مجلس گناه رصدش نکنند، عمل به جوارح یعنی همین، خدایا با این دست من گناه کردم، این دست من بیانگر این است که من تائب هستم و دیگر گناه نمی‌کنم. برمی‌گردم رو به خدا می‌آورم، عمل به جوارح.

«و عزمٌ أن لایعود»[24] نشانه‌ی چهارم توبه این است که عزم و تصمیمت این است که دیگر به اینکار برنگردی. من یادم نمی‌رود، یک خانمی می‌گفت من 58 سالم است و تربیت دینی‌مان در منزلمان اصلا در مسیر دین نبود. حالا بعضی‌ها در خانواده‌هایی قرار گرفتند که بزرگترها کوتاهی کردند، بعد توضیح می‌داد می‌گفت ما در خانواده‌مان دعوت‌هایمان و سفره‌هایمان در ظهرهای ماه رمضان است. خدا واقعا به بعضی‌ها کمی سلیقه بدهد. شاعر می‌گوید

گر گناهی می‌کنی در شب آدینه بکن، که از آن صدر نشینان جهنم باشی

بعضی‌ها می‌گذارند در شب جمعه معصیت می‌کنند، شب جمعه پارتی می‌گیرند، شب جمعه گناه می‌کنند! مگر شب قحطی است که در شب جمعه...، در این شب عزیز حرمت شبِ خدا را داری می‌شکنی. این خانم از مرفهین شهر بود و البته می‌گفت همسرم و بچه‌هایم با من همراه نیست. یک جریانی اتفاق افتاده بود که این خانم پشیمان شده بود و برگشت. رمضان آن سالی که برگشته بود می‌گفت آنها همه غذا می‌خورند و من را مسخره می‌کنند. شبِ دوازدهم در سرزمین منا دیدم یک خانمی در لباس سفید آمد سمت من، گفت حاج آقا من را می‌شناسید؟ من نگاه کردم گفتم شما را جایی دیدم، گفت یادتان است آمدم مسجد گفتم 58 سال در گمراهی بودم، آیا فرصت هست که برگردم؟ شما گفتید فرصت هست. برگشتم، فیش حج خریدم، حجابم را کامل کردم، دخترانم بی‌حجابند من خودم شدم باحجاب. «عزمٌ أن لایعود»[25] حال عجیبی هم داشت، مدیر کاروان می‌گفت یکی از خانم‌هایی که از حال او دیگران حال پیدا می‌کنند ایشان است. این توبه است! این معیار توبه است که انشاءالله در این شب‌هایی که گذشت ما این‌ها را عملیاتی کنیم.

یک روایتی هم از رسول الله عرض کنم که آقا نشانه‌های تائبین را می‌فرماید. بنده می‌خواهم ببینم تائب هستم یا نیستم؟ این شب‌های قدر روی من اثر گذاشت یا نه؟ رسول الله می‌فرماید ببین این‌ها در تو اثر گذاشت یا نه؟ آقا می‌فرماید «علامة التائب فاربعة»[26] انسان‌های تائب چهار نشانه دارند. نشود خدای ناکرده رمضان بگذرد و این‌ها حاصل نشود، با همان حالت‌های آلوده‌ی قبل رمضان از آن خارج شویم!

اول «النصیحة لله فی عمله»[27] انسان‌های توبه کننده دیگر خیرخواه خدا هستند در کارهایشان. یعنی هدف خداست، کاری اگر می‌کند حرمت خدا را در نظر می‌گیرد. حرمت زن و بچه و رفیق و شریک و همسایه تحت الشعاع حرمت خداست. نصیحه یعنی خیرخواهی، یعنی ما خیرخواه خدا باشیم در کارهایمان. کارهای ما را که می‌بینند بگویند این دنبال رضایت خداست، این نشانه توبه است. «النصیحة لله فی عمله»[28] این یک.

دوم «و ترک الباطل»[29] دیگر نرود سمت باطل، مرحوم آیت الله نهاوندی می‌فرماید یک جماعتی از مردم می‌رفتند مسافرت، خب سابق امنیت در جاده‌ها نبود، سابق منظورم قرن‌های گذشته است، گاهی اوقات در ابتدای قرن جاری یا گذشته هم همینطور بود. بعضی‌ها هم جمعی می‌رفتند مسافرت که امنیتِ این کاروان حفظ شود. می‌فرمایند در یکی از منزلگاه‌ها دزدها حمله کردند اموال را بردند و یکی از علما هم در کاروان بود، این بنده‌ی خدا دو تا کتاب نوشته بود که محصول سال‌ها زحمتش بود، این دو تا کتابش را دزدها بردند، همه چیز را بردند، خرجین و اموال و کتاب این آقا را هم بردند. حالا کتاب‌های او کتب فقهی و اصولی بود و بدرد آنها نمی‌خورد. این عالم رو کرد به یکی از این دزدها و گفت اموال ما را که بردید اما این کتاب‌های من بدرد شما نمی‌خورد، این‌ها محصول سال‌ها زحمت من است، اگر می‌شود این کتاب‌ها را برگردانید. من سال‌ها زحمت کشیدم این‌ها را نوشتم آنهم با عدم امکانات قدیم. دزد گفت باید رئیسمان اجازه بدهد، گفت رئیستان کجاست؟ گفت پشت آن تپه، گفت من را می‌شود ببرید پیش رئیستان؟ گفت بله. این عالم از علما و سادات بوده، می‌گوید رفتم پشت آن تپه دیدم هر چه از کاروان دزدیدند آنجا انبار کردند و همه اموال آنجاست. گفتم رئیستان کدام است؟ گفت آن کسی که دارد نماز می‌خواند. گفتم مگر رئیستان نماز می‌خواند؟ گفت او یک نماز خوانی است که نپرس! گفت ایستادم نمازش تمام شد سلام داد و گفتم من با شما کار دارم، گفت آقا سید وقت نماز است فعلا حرف نزن. بلند شد گفت الله اکبر و نماز دیگر شروع کرد. نماز پشت نماز، نماز پشت نماز. حالا این نمازها چه نمازی بود، نماز قضا یا نماز شکر برای دزدی مال مردم، معلوم نبود. گفت نمازش را که خواند گفت آقا سید بگو حرفت را. گفتم من خواهشی از تو داشتم اما حالا یک سوال از تو دارم. گفتم شما رئیس دزد‌ها هستی؟ گفت بله، گفتم داشتی نماز می‌خواندی؟ گفتم این چه نمازی است که می‌خوانی؟ نماز با مال دزدی؟ خب اینکه نماز نیست. یک جمله‌ای دزد گفته با آب طلا باید نوشت. امیرالمومنین فرمود حرف خوب از دهان هر کس خارج شد بپذیرید نگاه به عملش نکنید. ما مردم متاسفانه وقتی کسی حرف می‌زند می‌گوییم فلانی می‌گوید دروغ نگو؟ این خودش بی‌حجاب است و به ما می‌گوید دروغ نگو، برو بابا برس به عملت. بابا این بی‌حجاب است ولی حرف خوب می‌زند می‌گوید دروغ بد است غیبت بد است. بی‌حجابی او بد، ولی اینکه می‌گوید دروغ بد است حرفش درست است از او بپذیر. امیرالمومنین می‌فرماید «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال»[30] حرف را ببین چیست، به گوینده کاری نداشته باش. اگر گوینده یک آدم بسیار خوبی است ولی حرف اشتباهی زده است، حرفش را قبول نکن. حرفی که رئیس این دزدها زده و باید با آب طلا بنویسند این جمله است. گفت آقا سید من اعتقادم این است که انسان مطلقا ارتباطش را با خدا نباید قطع کند. بعضی از این جوان‌ها دیدید در جامعه از دست رفتند! تو خانواده داری؟ 23 ساعت زندگی مال خودت یک ساعت بگذار برای خدا. یک وقتی هم بگذار برای خودت و خدا، حالا با رفیقی یا هر کسی هستی، با خدا ارتباطت را قطع نکن چون من اعتقادم این است که انسان ارتباطش را نباید با خدا قطع کند. گفت ما دزدیم مال حرام برمی‌دارم ولی نماز هم می‌خوانم می‌گویم خدایا قبول دارم که خدایی، و خدایا اگر نمی‌پسندی کمکم کن که بگذارم کنار. گفتم من هم یک نصیحتش کردم که آقا نماز با مال دزدی تو را نجات نمی‌دهد و به ساحل نجات نمی‌رسی، دزدی را بگذار کنار، گفت دوباره جواب ما را داد و گفت آقا سید انسان نباید مطلقا ارتباط خودش را با خدا قطع کند. ما بد هستیم اما نماز هم می‌خوانیم. گفت حالا کارت چیست؟ گفتم من دو تا کتاب داشتم که با چیزهای دیگر برده‌اند اما شما آن دو کتاب را نمی‌فهمید و بدردتان نمی‌خورد، این‌ها را به خود من برگردانید. گفت رو کرد به یکی از دزدها و گفت هر چه از این آقا سید گرفته‌اید به او برگردانید. گفت همه چیزهای ما را دادند، و ده ماهی از این ماجرا گذشت. آن آقا که از علمای نجف بود می‌گوید یک روز رفتم در حرم امیرالمومنین برای زیارت دیدم یک کسی در پایین شبکه‌های ضریح امیرالمومنین در قسمت پایین پا افتاده روی زمین دستش در پنجره‌های پایین ضریح است و ناله می‌کند و گریه می‌کند. چنان دارد گریه می‌کند که دیگران از حال او دارند حال پیدا می‌کنند. می‌گوید من آمدم کنارش رد شدم، یکدفعه دیدم با آن چشمان اشک‌آلودش گفت آقا سید دیدی نمازها کار خودش را کرد! گفت در برق چشمانش نگاه کردم دیدم دزدِ سرِ گردنه است. گفت به برکت همان نمازها پشیمان شدم و برگشتم. اموالی که از مردم دست من بود آن مقداری که می‌توانستم به صاحبانش برگردانم رد کردم، آنهایی که امکانش نبود با اجازه فقها مظالم دادم به فقرا. مدتی است آمدم به نجف و معتکف کوی علی شدم. این توبه است! آقا رسول الله می‌فرماید نشانه‌ی تائب «النصیحة لله فی عمله»[31] عملش را که می‌بینی می‌فهمی خیرخواه خداست. این دیگر حرف خلاف نمی‌زند، او دیگر کار خلاف نمی‌کند.

دوم «و ترک الباطل»[32] تائب نشانه‌ی دومش این است که باطل را می‌گذارد کنار. شما دیگر در حرف‌ها و کارهایش باطل نمی‌شنوید.

سوم «لزوم الحق»[33] این ماه رمضان باید ما را اینطور بسازد که بعد از رمضان نه باطل انجام دهیم و نه حق را ترک کنیم، پیوسته ملازم حق و حقیقت باشیم.

چهارم «و الحرص علی الخیر»[34] حریص بودن بر کارهای خیر. حرص در مسائل دنیاطلبی صفت بدی است، اما چند جا حرص چیز خوبی است، از خدا عاجزانه بخواهید در اینجا حریص باشید. فضائل و رذائل اخلاقی حُسن و قبحشان نسبی است، تنها یک رذیله اخلاقی است که صد در صد بد است و جزء رذائل اخلاقی است که ظلم است. و یک فضیلت اخلاقی است که صد در صد حُسن ذاتی دارد و تبصره بردار نیست عدالت است. اما مثلا تواضع یک جاهایی می‌گویند تواضع نکنید، جلوی گنهکار تواضع نکن، جلوی افکار شیطانی کوتاه نیا. آنجا می‌گویند متکبر باش، تکبر با اینکه بد است در نزد متکبر عبادت است «التکبر عند المتکبر عبادة» یک جاهایی این رذائل و فضائل تبصره می‌خورد. حرص در مسائل مال‌اندوزی و دنیاطلبی بسیار بد است، اما حرص در کار خیر طبق روایت رسول الله بسیار خوب است. مردم در کار خیر حریص باشید نگویید مثلا ما صبح قرآن خواندیم و ظهر نمی‌خواهد، حریص باش، به فلانی کمک کردم دیگر لازم نیست، فلان کار خیر را انجام دادیم دیگر کافی است، خسته نشوید از انجام کارهای خیر.

دوم حرص در کسب علم «و حرصاً فی علم»[35] امیرالمومنین می‌فرماید متقین در کسب علم حریصند. دیدید بعضی‌ها می‌گویند آقا ما هر چه باید یاد می‌گرفتیم گرفتیم، آقا حریص در علم باش، خستگی ناپذیر باش.

سوم حرص در عبادت «و حرصاً فی العبادة»[36] در عبادت هم حریص باش، در مسائل معنوی و اخلاقی حریص باش ولی در مسائل دنیایی حرص را مدیریت کن.  این هم سخن پایانی از پیامبر اکرم. و اگر این توبه اتفاق افتاد ببینید خداوند چقدر عظمت می‌دهد به شخص تائب. که رسول الله می‌فرماید «التائب من الذنب کمن لاذنب له»[37] کسی که توبه از گناه می‌کند مثل اینکه اصلا گناه نکرده است، پاک پاک می‌شود، حتی در روایت داریم زمینی که روی آن گناه شده دیگر گزارش نمی‌دهد. زمان‌ها هم تکرار نمی‌شوند، فردا فردا است، دیروز این ساعت دیروز بود، سال گذشته در این ساعت و تاریخ سال گذشته بود، این تاریخ و این ساعت در نظام خلقت دیگر تکرار نخواهد شد. هر زمانی و هر روزی گزارش جداگانه دارد، کسانی توبه می‌کنند از لیست گناه می‌روند کنار. این دو تا فرشته‌ای که می‌نویسند «وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ كِرَامًا كَاتِبِينَ»[38] ‌وقتی کسی توبه واقعی می‌کند این‌ها هم یادشان می‌رود. این‌ها هم فراموششان می‌شود، این نقش توبه در زندگی است که خداوند چنان می‌بخشد مثل اینکه اصلا گناهی این فرد مرتکب نشده است.

و این حدیث هم از رسول الله مزد امروز شما باشد و عرضم تمام. یک نکته از پیغمبر بعنوان درس اخلاقی بگویم. رسول الله می‌فرماید «توبوا الی ربکم»[39] آقا نگو ما چکار کردیم، ما حج رفتیم، ما عبادت می‌کنیم، برای چی توبه کنیم؟ بعضی‌ها را دیدید باد شدند مثل بادکنک. به او می‌گویی بگو استغفرالله، می‌گوید من برای چی بگویم استغفرالله، فرد گنهکار باید بگوید استغفرالله! این حدیث را هم زیادی گوش کنید، رسول الله فرمود «توبوا الی ربکم»[40] مردم توبه کنید به سوی خدا، «فإنِّی اتوب الی الله فی کلِّ یومٍ مأة مرة»[41] رسول الله فرمود من هر روز صد مرتبه توبه می‌کنم، پیغمبری که اسوه‌ی عصمت در نظام ملک و ملکوت است، «فانِّی اتوب الی الله فی کلِّ یومٍ ماة مرة»[42] رسول الله می‌فرماید من روزی صد مرتبه می‌گویم أتوب الی الله، أتوب الله. به یک آقایی گفتم حالا که تسبیح داری بگو استغفرالله، گفت مگر چکار کردم بگویم استغفرالله. گفتم خیلی باد کردی، من نمی‌دانم چکار کردی ولی خدا می‌داند چکار کردی، زمین و زمان هم می‌داند چکار کردی. این هم هدیه پایانی، این توصیه رسول الله و امر پیغمبر، پیغمبر امر می‌کند، انشاءالله روزی صد مرتبه استغفرالله فراموش نشود.

خب روزِ یکشنبه‌ی پایانی ماه مبارک رمضان است، اخرین یکشنبه است، و روزهای یکشنبه انتساب به امیرالمومنین و زهرای مرضیه دارد، چه غربتی داشت امیرالمومنین، آقا امیرالمومنین بحسب وصیت حضرت زهرا شب‌ها می‌آمد کنار تربت زهرا و آنجا درد دل می‌کرد. من بارها گفتم در نظام خلقت زن و مردی را به غربت امیرالمومنین و حضرت زهرا نمی‌شناسم، زن و مردی که هر دو را شبانه غسل کردند هر دو را شبانه کفن کردند هر دو را شبانه تشییع کردند، هر دو را مخفیانه دفن کردند، حالا آقا امیرالمومنین و امام صادق بعد از صد سال قبرش را معرفی نمود اما زهرای مرضیه فرزندش مهدی بیاید معرفی کند! گاهی اوقات در مدینه من می‌بینم بعضی از این شیعیان سردرگم هستند، می‌آید در حرم می‌رود بقیع، می‌گوید آقا قبر فاطمه زهرا کجاست؟ یا فاطمه گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم. این قبر را مهدی باید بیاید پرده‌برداری کند، آقا امیرالمومنین شب‌ها می‌آمد سرِ قبرِ فاطمه.

شب است و همه خلق در خواب و تنها، یکی بر سر قبر زهرا نشسته

سر قبر زهرای پهلو شکسته، علی آن أبر مرد دوران نشسته

بگفتا که ای همسر مهربانم، علی بی تو تنهای تنها نشسته

حسن از غم دوری رویِ ماهت، دل افسرده و زار و تنها نشسته

حسین تو در خانه با چشم گریان

خدا نکند سایه مادری از سر خانه‌ای کوتاه شود که در آن خانه بچه‌های خردسال باشند

حسین تو در خانه با چشم گریان، سر و پا همه شور و غوغا نشسته

یک شب آقا داشت درد دل می‌کرد، یک وقتی یک دست کوچکی روی شانه علی قرار گرفت، برگشت دید دختر خردسالش زینب است، بابا برگرد به خانه برگردیم. عزیزم چرا آمدی، میوه دلم چرا آمدی؟ عرض کرد بابا من هر شب مراقب شما هستم، دیگر بانوی این خانه زینب است، اما امشب می‌شنیدم با مادر سخن از رفتن داری می‌زنی، سخن از غربت داری می‌زنی، بابا اگر شما بروید ما دیگر کسی را نداریم. اینجا زینب امیرالمومنین را به خانه برگرداند، کربلا هم رفت حسین را به خیمه برگرداند، اما آنجا دیگر کاری از زینب ساخته نبود، دیدند دست‌ها را روی سر گذاشته فریاد می‌زند وا محمداه وا علیاه

 

[1] آل‌عمران آیه135

[2] انعام آیه142

[3] بحارالانوار ج45 ص8

[4] نهج‌البلاغه خطبه121

[5] آل‌عمران آیه135

[6] نهج‌البلاغه خطبه193

[7] آل‌عمران آیه135

[8] آل‌عمران آیه135

[9] آل‌عمران آیه135

[10] آل‌عمران آیه135

[11] الکافی ج2 ص288

[12] الکافی ج2 ص288

[13]  آل‌عمران آیه133

[14] بقره آیه48

[15] آل‌عمران آیه135

[16] آل‌عمران آیه135

[17] مفاتیح الجنان، دعای کمیل

[18] آل‌عمران آیه135

[19] آل‌عمران آیه135

[20] آل‌عمران آیه135

[21] غررالحکم ص116

[22] غررالحکم ص116

[23] غررالحکم ص116

[24] غررالحکم ص116

[25] غررالحکم ص116

[26] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[27] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[28] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[29] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[30] غررالحکم ص361

[31] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[32] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[33] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[34] مستدرک الوسائل ج12 ص137

[35] مکارم الاخلاق ص476

[36] مکارم الاخلاق ص476

[37] الکافی ج2 ص435

[38] انفطار آیه10 و 11

[39] تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب

[40] تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب

[41] تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب

[42] تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه