استاد حدائق روز یکشنبه 20 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

عجّل الله تعالی فرجه الشريف، قال الحکيم فی کتابه الکريم: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

شادی ارواح طيبه­ای علماء، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلی الله مقامه، درگذشتگان از اين مجالس و محافل و منسوبين به حضار محترم حاضر در اين مجلس، عزيزانی که از اين جمع و اين مکان مقدس به جوار رحمت الهی پيوستند، عزيزانی که در تأسيس و بنياد و بنيان اين بنا خدمت نمودند، اقامه نماز نمودند، و جای آنها در اين ايام در جمع ما و محفل ما خاليست، تقديم به پيشگاه با عظمت مولای متقيان و امام پرهيزکاران صلوات غراتری ختم نماييد.

در ادامه عرايض جلسات گذشته با محوريت بحث مغفرت عرض کرديم که يکی از عوامل غفران الهی انفاق است در قرآن و روايات، آنهايي که می­خواهند مشمول مغفرت خدا بشوند اهل انفاق باشند، امشب هم شب احياست حواس­مان باشد که انفاق­های واجب­مان زمين نمانده باشد، آنهايي که بايد زکات بدهند زکات­هايشان، آنهايي که بايد خمس بدهند خمس­هايشان آنهايي که حقوق ترک شده ذی نفقه دارند حقوق­ها را اين­ها انفاق­های واجب است، من نيايم سه ساعت احياء بگيرم دعای ابوحمزه بخوانم قرآن به سر بگيرم بعد انفاق گذاشته باشم زمين، می­گويند شما واجبت را ترک کردی، مستحب را گرفتی، انفاق­های مستحبی هم همين صدقات و خيراتی که افراد انجام می­دهند، ما يک احتياطی را بعضی از مراجع داشتند من جمله آيت­الله العظمی آقای حاج شيخ بهاءالدين محلاتی، آيت­الله العظمی بهجت، اينها توصيه می­کردند کسانی که اهل خمس هم نيستند حداقل اين ماه­ رمضانی بابت خورد و خوراک و استفاده­هايشان خمس اين را بدهند که اين رمضان را حداقل خراب نکنند، حالا بقيه سال با خودت و حساب و کتاب آخرتت اين رمضان را خرابش نکن، افطاری که می­خوری، سحری که می­خوری، اين­ها انفاق و حقوق ضعفاء درش نباشد و ما مصرف کنيم اين احتياطی بود که مرحوم آيت­الله والد می­گفتند آيت­الله العظمی آقای شيخ بهاء الدين محلاتی اين احتياط را داشتند، حالا بعضی­ها سهل انگاری کردند کوتاهی کردند نرسيدند نشده می­گويند بابا به داد خودت برس حداقل ماه رمضانت را خراب نکن، اين حداقل را حداقل انجام بده.

در پاسخ به سؤالی: اگر فرشی مورد استفاده بود سابق و ديگر الآن نيازمان نيست اين را جمع کرديم گذاشتيم کنار اين را مراجع می­فرمايند اگر چيزی مؤونه بود ديگر خمس بهش تعلق نمی­گيرد من يک زمانی اين ظرف اين فرش اين امکانات استفاده می­شد شلوغ بوديم بچه­ها دورمان بود اين وسائل لازم بود الآن رفتند خلوت شديم اين همه امکانات الآن نياز نيست اين را نوع مراجع می­فرمايند ديگر خمس ندارد ولی امام می­فرمودند اگر ديگر زيادی حساب می­شود بايد بده، اگر مازاد محسوب می­شود، حالا اگر از اول من چيزی را خريدم و استفاده نکردم گذاشتم کنار اصلاً مورد نياز من نبود، سال­ها مانده خب اين را بالاخره بايد حساب کرد و خمسش را پرداخت کرد.

اما بحث امروز ما، چرا بعضی­ها با اين­که خدا به­شان داده بخيل است، بابا صفر تا بی­نهايت­تان مال خداست، نطفه بودي آمدی مرداری می­برنت، چرا بعضی­ها خدا داده و نمی­دهند اين يک سؤالی است که يک کسی پرسيد، بابا بعضی­ها در اوج توانگری هستند اما وقتی می­خواهند خرج کنند مثلی که جان­شان را می­خواهند بگيرند سخت­شان می­آيد،  از داده خدا برای خدا خرج نمی­کند من چندتا عامل عمده­ای کلی را از قرآن و روايات عرض کنم اين­ها اگر در زندگی کسی راه پيدا کرد بخيل می­شود، به وظيفه­اش عمل نمی­کند بعضی­ها ديديد پول و ريگ برايشان يکی است راحت می­گذرند بعضی­ها سخت می­گذرند، يکی از عواملی که سبب می­شود انفاق را به وظيفه عمل نکنيم، حالا انفاق واجب باشد، زکات باشد، خمس باشد، نفقه باشد، انفاق مستحبی باشد مثل بسته­های معيشتی، خدمات عام المنفعه­ای که مردم به همديگر می­رسانند، چرا بعضی­ها تعلل می­کنند و نمی­توانند خوب عمل کنند با اين­که دارند، خدا هم لطف کرده در اختيارشان هست.

يکی از علت­هايش وسوسه­هاي شيطان است آيه­ای که ابتدای سخن تلاوت شد آيه دويست و شصت و هشت سوره مبارکه البقره است، قرآن می­فرمايد کار شيطان اين است يکی شما را می­ترساند از گدا شدن، فقير شدن، می­گويد نده فقير می­شوی، نده پولت کم می­شود، زکات می­خواهی بده، خب يک چهلمش را تو الآن داری خارج می­کنی رفت، خمس می­خواهی بدهی خب يک پنجم داری می­دهی کسر شد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[2]خب قرآن می­فرمايد شيطان وعده­ی فقر می­دهد: «وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[3]کار شيطان اين است که شما را امر به کارهای ناپسند می­کند يعنی خروجی تلاش شيطان اين است که در کارهای اقتصادی جلوتان را می­گيرد، نمی­گذارد انفاق کنيد، در مسائل ارتباطی و اخلاقی هم می­کشاند افراد را به گناه، نافرمانی خدا، معصيت و تخلف و جرم اين­ها خروجی­های کار شيطان است: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[4] اين­جا ذيل همين آيه شريفه آيت­الله العظمی مکارم يک توضيحی هم دادند که حالا امروز قبل از ظهر ما تلفنی جويای حال­شان شديم گفتند سلام ما را به شيرازی­ها برسانيد، ما هم سلام اين مرجع را خدمت شما می‌رسانیم، ايشان يک اشاره­ای دارند ذيل اين: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[5] می­گويند از قرينه فقر استفاده می­شود که فحشای اين­جا متناسب با فقر، توصيه­ای به بخل است، شيطان براي اين­که جلو خرج کردنت را بگيرد امر به بخلت می­کند می­گويد آقا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ببينيد: «يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[6] می­آوردت در وادی بخل، بخيل می­کند انسان را يعنی نقطه مقابل انفاق همان بخل است از يک طرف شيطان می­ترساند که شما فقير می­شويد از يک طرف تشويق می­کند به بخيل شدن، به بخيل زندگی کردن: «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً‏»[7] خدا می­فرمايد ما وعده می­دهيم به شما هم مغفرت را و هم فضل ما را شما اگر هزينه کرديد ما زيربار منت­تان قرار نمی­گيريم می­دهيم به شما، می­بخشيم شما را، اصلاً انفاق کنيد تا بخشيده بشويد آيه باز از آياتی که انفاق موجب مغفرت می­شود، عرض کردم اولويت امشب نياييد در مساجد دعا بخوانيد ولی انفاق­هايتان زمين مانده باشد، حساب­ها را با خدا صاف کنيد، ما به مستحبات، پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدي مردم به مستحبات سرگرم اند تو واجباتت را انجام بده، اول به واجبت بپرداز خب قطعاً اگر کسی به وظايف واجبش عمل کرد، انفاق کرد خدا می­فرمايد ما هم می­بخشيم هم زياده به شما می­دهيم، فضل ما شامل حال شما خواهد شد: «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»[8] خداوند وسعت دهنده آگاه و عليم است خدا هم وسعت می­دهد هم با خبر است و هم آگاه است از اين­که چه می­کنيد خب اين آيه شريفه گويايي اين است که يکی از علت­های که مردم در انفاق ضعف دارند وسوسه­های شيطان است، و آن وعيدهای شيطان، می­گويد آقا بخيل می­شويد، تهیدست می­شويد کسی به دادت نمی­رسد روز پيری پيش­رو داری، روزی کوری­ات پيش­رو داری، گاهی اوقات اين حرف­هايي که زده می­شود گفته می­شود، متأسفانه نشانگر اين است که تأثير گذاشته وسوسه­های شيطانی، من دوتا سخن از شيطان می­خواهم امروز برايتان بگويم انصافاً به نظر من اين­ها را بايد با آب طلا بنويسند فراموش­مان نشود، حرف شيطان بد است، ناقل امام صادق است، چرا من می­گويم با آب طلا، علمای علم اخلاق می­گويند چندجا انسان می­تواند خودش را پيدا کند و تربيت کند و بسازد، يکی از جاهايي که انسان می­تواند خودش را بسازد، گرفتن معايب از زبان دشمنان است، ببينيد دشمنان ما تعريف­مان نمی­کنند دشمن کارش عناد است، کارش تخريب است يک حرف­هايي دشمنان شما پشت سر شما می­زنند يک بخشش غير واقع است تهمت است، آن­که تهمت است تهمت است، می­گوييد الحمدلله که در ما نيست آنی که دارد واقعيـت را می­گويد ببينيد من بايد عيب خودم را پيدا می­کردم نکردم، دشمن رو عناد و شيطنتش رفت پيدا کرد رايگاه دارد می­دهد دست من، لذا هر وقت بدخواهان شما پشت سر شما حرف می­زنند يک دو دوتا چهارتايي بکنيد، ببينيد اين حرفی که دارند می­زنند در شما هست يا نيست؟ اگر نيست الحمدلله ربّ العالمين که در ما نيست، اگر هست تلاش کنيم اين عيب را برطرف کنيم، شيطان خطرناک­ترين کارآمدترين، سر سخت ترين دشمن بشريت است تمام اين شيطنت­هايي هم که شما می­بينيد و جنود شيطان، همه تحت فرمان ابليس هستند، دوتا روايت من يکش را الآن می­گويم يکش را پايان مجلس عرض می­کنم، اين­که می­گويم شيطان وسوسه می­کند، آقا امام صادق عليه السلام روايتی را مرحوم علامه مجلسی در جلد سی و شش بحار نقل می­کند که امام صادق می­فرمايد: «يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ»[9] يک جاهايي شيطان نصيحت­هایی هم کرده اين­ها از نصايح ناب تاريخ است، به حضرت نوح يک نصيحتی کرد، به حضرت موسی، به حضرت عيسی، يک جملاتی گفته ضعف بشريت در مشتش است، دقيقاً زده در خال، امام صادق می­فرمايد شيطان لعنه الله می­گويد: «مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ»[10] اگر از اولاد آدم خسته بشوم يعنی اين آقا خيلی با ايمان با اخلاق همه چيزش درست خسته بشوم در هر کاری نسبت به بنی آدم: «فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ»[11] در يکی از اين سه کار خسته نمی­شوم، اين حرف شيطان است، اين­جا ولمان نمی­کند حالا مردم حواس­ها جمع، آن سه کار کدام است؟ شيطان می­گويد: «أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ»[12] اول تلاش می­کنم مردم پول از حرام به دست بياورد اين قدم اول، آقا که به که است؟ حق الناس چه بود؟ بيت المال چه است؟ بعضی­ها ديديد بيت­المال را مثل مال غارتی می­خورد عين خيالشان هم نيست بابا قلمش حساب است، چراغش حساب است، من يک وقتی يک کسی آمد پيش ما گفت که پيست و پنج سال در تشکيلات دولتی کار می­کردم از امکانات دولتی، خودکار، تلفن، با تلفن بيت‌المال صله رحم می­کردم، خب چه کسی اجازه داده به­تان؟ اين تلفنی که رو ميز جلو شماست برای کار مردم است نه صله حرم، زرنگی می­کني تو داری به خودت آسيب می­زنی، گفت آقا بيست و پنج سال در تشکيلات دولتی از اين استفاده­ها کردم حالا چه کار کنم، گفتم که زير دين همه مردم هستي، گفت آقا سخت شد که؟ گفتم بهشت رفتن هم به اين راحتی­ها نيست، گفتم شما مقلد چه کسی هستيد؟ گفت آيت­الله العظمی مکارم گفتم الآن جلو خود شما به آيت­الله العظمی مکارم من زنگ می­زنم، حرفش هم چهارده پانزده سال قبل است جلو خود اين آقا تماس گرفتيم قم خدمت آقا عرض سلام و گفتيم آقا يک کسی می­گويد مقلد شماست بيست و پنج سال در تشکيلات دولتی کار کرده از امکانات دولتی استفاده شخصی کرده اين بايد چه کار بکند؟ فرمودند زير دين همه مردم است الآن نمی­تواند مثلاً عرض شود که برگرداند به آن تشکيلات گفتند اگر امکانش هست تقويم به قيمت کند، محاسبه کند برگرداند به آن تشکيلات، اگر امکانش نيست تقويم به قيمت کند به عنوان مظالم و مجهول المالک صدقه بدهد به فقراء، خب در اين گام اول شيطان خيلی­ها را زمين زده، شما بعضی­ها را می­بينی اصلاً در قيد و حرام نيستند حرام چيست؟ گاهی اوقات طرف می­آيد می­گويد آقا ما برداشتيم شاگرد بوديم چه می­کرديم از مال استاد، از مال ديگری، بابا اين­ها همه زير دين هستيم اين گام اول، شيطان می­گويد در قدم اول تلاش می­کنم دريافتی­ها و درآمدهای مردم حرام بشود، اگر اين­جا توانستم و حريف شدم که يک عده را حريف است ديگر، يک عده را می­بينيد اصلاً در قيد و بند نيست دنبال منفعت است، آن کاری ندارد که اين پول شرعاً حلال هست يا حرام است؟ آن دنبال درآوردن ثروت است، بعد می­گويد اگر اين­جا حريف نشدم بعضی­ها در اين قسمت محکم هستند، می­گويد آقا پول حلال، اين پول حرام است من در قبال کاری که دارم می­کنم حقوق می­گيرم استفاده بی­حد و بی­حساب نمی­کنم از بيت المال بعضی­ها دقيق هستند در اين قسمت، گاهی دومی که شيطان کار می­کند: «أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ»[13]اگر در آن دريافت حرام حريف نشدم پول دارد به حلال در می­آورد سعی می­کنم که اين پولی که از حلال به دست آورده را در حلال خرج نکند، يعنی حقش را ندهد، حق واجبش را نپردازد و لذا کم نيستند کسانی که پول زحمت کشی، پول حلال، پول کارگری، پول کارمندی، تجارت سالم دارند ولی زکات نمی­دهد، خمس هم نمی­دهد، کشاورز است زحمت کشيده، عرق ريخته، زراعتی به رسانده الآن که اين محصول به دست آمده زکات بايد بدهد نمی­دهد اين­جا گام دوم شيطان حريف شد، بعضی­ها در قسمت اول شيطان نمی­تواند زمين­شان بزند در قسمت دوم ضربه فنی­شان می­کند ما داريم از آدم­هايي حلال خوری که زحمت کش هستند زحمت می­کشند پول حلال به دست می­آورند اما حق را از مالشان خارج نمی­کنند اين­جا گام دوم، شيطان می­گويد اگر اين­جا هم حريف نشدم، بعضی­ها پول از حلال به دست می­آورند، حق الهی را هم از مال­شان می­دهند يعنی زکاتش را داده، نفقه را داده، خمس را داده، گام سوم متدينين بترسيد، که اين حيله سومش بيايد سمت­ ماها، چون شماها همه اهل خمس هستيد، و اهل درآمد حلال هستيد اين­جا را بترسيد اين­جا اين تير سوم شيطان است که می­خورد به آنهايي که پول حلال درآوردند در حلال هم حقش را دادند، حالا می­گويد آقا اسراف نکن، می­گويد خمسش را دادم، دارندگی و برازندگی، بابا داری در حرام می­بری: «أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ»[14]شيطان می­گويد گام سوم من اين است طرف زحمت کشيده پول حلال به دست آورده، حقوش را هم از اين مال داده شيطان می­بردش در غير جهت مال، می­گويد آقا پول خودم است پول حلال است دلم می­خواهد آتشش بزنم از اين خبرها نيست که، مال مال خداست ذرة المثقال­ها را بايد جواب بدهيد، اگر با اين پول اسراف کردی، از اين پول استفاده غير وجه کردی، قيامت بايد جواب بدهی، تو از دو گذگاه خطرناک شيطان گذشتی، گذرگاه سوم حواسمان باشد در اسراف نيفتيم، حدود شايد هجده نوزده سال قبل اين­که زمان را می­گويم که بفهميد چه خبر بود؟ آن زمان در اين سالن‌های غذا خوری سرانه هر نفری مثلاً بيست هزار تومن، سی هزار تومن غذا و پذيرايي بود، يک آقايي آمد به من گفت حاج آقا يک عروسی دعوت شده بوديم در منطقه دينکان در يکی از اين باغات، گفت سرانه هر نفری صد و بيست هزار تومن بود، آن سال يعنی شش برابر قيمت متعارف، گفتم مگر چه می­دادند آنجا اين­ها چه می­خوردند؟ گفت اين­جا کلاس گذاشته بودند، برای هر نفری يک ميز جداگانه بود از دو سه رقم برنج، دو سه ديس گذاشته بودند، حالا کباب و مرغ و ماهی و سالاد و ماست و نوشيدنی دو سه رقم برای هر کسی گفت شش برابر قيمت متعارف همه­جا بود، گفتم خب اين­ها را هم می­خوردند مردم؟ گفت نه بعضی­ها يک مقدارش را می­خوردند؟ بقيه می­شد، گفتم بقيه چه می­شد؟ گفت سطل آوردند کيسه­های پلاستيک، تمام اين گوشت و مرغ­ و برنج­ها را ريختند درهم داخل آن، گفتم يک مسلمانی نبود آن­جا حرف بزند؟ اين می­دانيد حالا چه است؟ اين همانی است که شيطان می­گويد يک کاری سرتان می­آورم که پول­هايتان را در غير جهت خرج کنی، اگر چراغ سبز روشن کردی، گفت من رفتم به آن پدر داماد گفتم آقا دارند اسراف می­کنند، در اين شهر آدم­هايي هستند که محتاج نان شب هستند خب بياييد ظرف­هايي بگذارد اين­ها را جدا کنيد، برنجش را جدا کنيد گوشتش را جدا کنيد بدهيد به افراد بی­بضاعت گفت من گفتم خودم حاضرم اين کار را بکنم، بدهيد به من من می­برم توضيح می­کنم، گفت می­دانيد پدر داماد چه گفت؟ گفت کلاس کار ما می­آيد پايين، کلاس کار است، آن می­خواهد از اين زندگی خير ببينند، می­خواهد اين داماد خوشبختی ببيند، دامادی که شب اول ازدواجش نعمت خدا را تو داری اسراف می­کنی، در سطل زباله می­ريزی، تو می­خواهي اين داماد بدرقه زندگی­اش بشود اين شب عروسی، حالا آقا خدا بهت داده که نبايد اسراب بکنی: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين‏»[15]خدا می­فرمايد ما اسراف کننده­ها را دوست نداريم حاجی عيسی خادم امام نقل می­کرد می­گفت امام می­فرمودند اگر کسی نصف ليوان آب تصفيه شده را بی­جهت بريزد دور از عدالت ساقط است من يک وضويي می­خواهم بگيرم پنج دقيقه لوله آب باز است خب همين­که شيطان کلاه سرمان گذاشته: «وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ»[16]می­گوييم آقا برای خداست وضو است، همان وضويي که تو می­گويي برای خدا داری اسراف می­کنی، يک وقت اسرافی در عمرمان داريم می­کنيم خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد را می­گفتند من در جوانی­ام يک وقتی سر حوض ايستاده بودم داشتم وضوء می­گرفتم لوله آب نبود، آب از چاه می­کشيدند و بالاخره آبی هم که از حوض ور می­داشتند رو صورت می­ريختند باقی مانده­اش را می­ريخت در همان حوض، اين جوری نبود که شير آب تصفيه شده باز باشد آب جريان داشته باشد می­گفتند پدرم مرحوم آيت الله حاج ابوالحسن داشتند زيارت عاشورايي با صد لعن و صد سلام می­خواندند رو پشت بام ولی مراقب من هم بودند، حاجی آقا می­گفتند من در جوانی­ام يک مقدار در وضوء خيلی دقت می­کردم يعنی به حدی که تقريباً شبهه وسواس بود، مثلاً خيلی دقت می­کردم وقت می­گذاشتم، حالا يک وضويي که بايد مثلاً دو دقيقه سه دقيقه وقت شما را بگيرد آن می­شد ده دقيقه، می­گفتند آقای حاج شيخ داشتند نگاه می­کردند، وضوی من که تمام شد يکدفعه گفتند بابا محمدرضا؟ گفتم بلی، گفتند تو هم اهل اسراف شدی؟ گفتم آقا چه اسرافی کرديم ما؟ گفت من ذهنم رفت روی اين­که آب اسراف کرديم و حال آن­که آب داشت در حوض می­ريخت، آب از حوض بر می­داشتم در حوض هم بر می­گشت، گفتند چه اسرافی؟ گفتند اسرافی در وقتت اين يادمان رفته، ما عمرمان به بطالت بگذرد عين خيال­مان نيست يک مقدار خسارت مالی فکرمان را مشغول می­کند مردم هرچه به دست آورديد بدهيد جای يک ساعت عمر رفته­تان را پر نمی­کند، ما چرا نسبت به اسراف در عمرمان دقت نمی­کنيم، نشستيم يک ساعت نشستيم جمع بندی کنند آقا اين يک ساعت نتيجه­اش چه شد؟ اين چيزی ازش در نمی­آيد حالا در نمی­آيد از آن طرف گناه هم در می­آيد، می­بينيد غيبت هم کرديم تهمت هم زديم، نافرمانی هم شده، گفت آقای حاج شيخ فرمودند اسراف در عمرت، در وقتت، ما اين­ها را بايد جواب پس بدهيم، مال من است وقت خودم است، وقت خودت است مال خداست يک جوری عمل کنيم که در پيشگاه خدا شرمنده نشويم.

 شيطان می­گويد گامی سومی که من می­آيم سراغ افرادی که در آن گام اول و دوم سربلند گذراندند، سعی می­کنم اين امکاناتش را در غير مسير خودش خرج کند، در جهت ديگری برود هزينه کند، خب وقتی امام می­فرمايد نصف ليوان آب بی­جهت اگر کسی دور ريخت از عدالت ساقط است، درست هم هست می­شود مسرف، مسرف عادل نيست حالا بنده می­خواهم يک وضويي بگيرم پنج دقيقه­ شيراب باز است خب بابا اين اسراف است، يک وقت يک­جايي بوديم آيت­الله حائری خدا رحمت­شان کند نصف ليوان آب آورد با نصف ليوان آب وضوء گرفت، حالا طرف هی می­ريزد خب بابا شير را ببند، حالا پول آب مال مسجد، مسجد می­دهد، خدا که هست ما داريم اسراف می­کنيم، امام صادق در کوچه­های مدينه داشتند رد می­شدند غلام­شان همراه­شان بود، يک تکه نانی در راه افتاده بود آقا به غلام گفتند اين تکه نان را بردار برو بشور بياورش بده به من، بشورش بياورش، اين رفت شست خودش خورد آمد خدمت امام، آقا فرمود چه کار کردی نان را؟ فهميد که حضرت می­خواهند خودشان ميل کنند، گفت آقا من خودم خوردمش، فرمودند تو را در راه خدا آزاد کردم برو، اين هم مزد اين کار، ما ديديد نان خشک چقدر جمع می­کنيم، برنج می­پزد می­گويد حالا نشد می­ريزمش دور در اين اوضاع وانفسا، اين­ها را بايد جواب بدهيم وقتی خدا می­فرمايد ذرة المثقال­ها را ما حساب می­کنيم، ذرة المثقال، اين حديث از شيطان حالا يکی هم پايان مطلب عرض کنم که دقت کنيم که در اين سه جهتی که شيطان می­گويد خسته نمی­شوم، ول نمی­کنم بنی آدم را خب پس يک جهت از جهات موانع انفاق همان تسويلات شيطانی، وسوسه­های شيطانی، و خود شيطان که اين شيطنت­ها را می­کند.

يک جهت ديگر ضعف ايمان است ببينيد بعضی اوقات افراد چون ايمان­شان ضعيف است در خرج کردن برای خدا جا می­زند، ولی آنی که ايمانش قوی است هراسی ندارد ذره­ای ترس به دل راه نمی­دهد او می­داند پشت قضيه خداست، هنوز ما اميرالمؤمنين می­فرمايد وقتی کمک به نيازمند می­کنيد هنوز کمک را نيازمند نگرفته، خدا ثوابش را به شما پس می­دهد ما خيلی­ها را داشتيم تا دادند خدا داده است البته به اخلاص­ها بر می­گرده، به الطاف الهی بر می­گردد که ما چگونه با اخلاص بياييم در صحنه، قرآن می­فرمايد آيه هفتم سوره منافقون: «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُون‏»[17] ببينيد ايمان وقتی ضعيف شد می­گويد پول اين­جا خرج نکن، اين نکته­ای که خداوند در آيه هفت سوره منافقون می­فرمايد يک بخشی از ثروتمندهای مدينه می­گفتند به اين مسلمان­های که دور و بر پيغمبر هستند، پول ندهيد تا دور پيغمبر خلوت بشود، آقا برای مسجد بانی نشو، هی شما پول می­دهيد که مردم می­روند مسجد، افطاری چه است؟ سحری چه است؟ پول خرج نکن تا مردم هم نروند، اگر شما خرج نمی­کريد جمع نمی­شدند اين حرف منافقين است، دقيقاً زمان پيغمبر اين حرف را می­زدند آنهايي که ايمان ضعيفی داشتند می­گفتند خرج نکنيد تا دور پيغمبر خلوت بشود و مردم پراکنده بشوند پيغمبر تنها بشود يک مبنايي از مبنای منافقين همين بود، اين­ها چون ايمان نداشتند اين حرف را می­زدند: «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ»[18] به آنهايي که نزد پيغمبر هستند انفاق نکنيد: «حَتَّى يَنْفَضُّوا»[19] تا پراکنده بشوند حرفی که هارون الرشيد به من مأمون زد الآن ببينيد شما را در محاصره اقتصادی گذاشتند البته من عرض کنم يک بخشی از معضلات اقتصادی مربوط به خارج از مملکت است يک بخشی را داخل بايد اصلاح کنند، يک بخشی را ما سهم داريم، بنده به سهم خودم، خدا به من داده دست چهارتا را در اين شرائط  بحرانی بگيرم الآن شما ببينيد نگاه بيگانگان مملکت را در تحريم گذاشتند در فشار گذاشتند که مردم از انقلاب، اسلام دست بردارند اين چيزی تازه­ای نيست اين زمان پيغمبر هم بود، همين کار را منافقين هم کردند زمان رسول­الله همين کار را در مکه مشرکين با پيغمبر کردند رسول­الله را محاصره اقتصادی کردند سه سال پيغمبر در شعب ابیطالب اميرالمؤمنين می­فرمايد بعضی از اين ياران پيغمبر سنگ به شکم می­بستند که درد گرسنگی را احساس نکنند، می­گويند صدای گريه­های بچه­های مسلمان در شعب، در مسجد الحرام به گوش می­رسيد خب اين کار کار تازه­ای هم نيست گذشته هم همين  بوده، يکی از شگردهای دشمن تحت فشار قرار دادن اقتصادی ياران اولياء الهی است تا اين­ها دور بشوند از اين­ها هارون الرشيد ملعون آمده بود مدينه يک روز احضار کرده بود همه بزرگان مدينه را که من می­خواهم ببينم اين­ها را مأمون عباسی می­گويد من بودم هرکسی وارد می­شد، خيلی آدم مهمی بود پدرم يک نيم­چه حرکتی می­کرد، يک دستی تکان می­­داد، بزرگانی از طوائفی مدينه می­آمدند يک کسی هم معرفی می­کرد می­گفت اين آقا فلانی است، مأمون می­گويد پدرم مثلاً به بعضی­ها هزار سکه طلا، پنج هزار سکه طلا، رقم­های بالا می­داد می­گويد يکدفعه ديدم يک آقايي آمد سواری بر يک استری بود از مرک آمد پايين، آقايي لاغر اندامی آمد دم در آن منزلی که هارون الرشيد داخلش بود گفت آن طرف گفت ابوابراهيم موسی ابن جعفر آمد، گفت تا اسم موسی ابن جعفر را آورد پدرم مثلی که رنگ از رخساره­اش پريد از سرجا بلند شد حرکت کرد آمد سمت در اين آقا را گرفت در بغل، پسر عمو خوش آمدی، خير مقدم گفت آورد آقا را سرجاي خودش نشاند، مأمون می­گويد پدرم به هيچ کس نکرد، می­گويد بعد خودش دو زانو کنار آقا نشست يک مقدار احوالپرسی کرد، آقا چند فرزند داری؟ چندتاشان در خانه هستند؟ چندتايشان ازدواج کردند؟ چه کار می­کنيد؟ گفت بعد آقا بلند شد بروم پدرم تا دم در دوباره آمد، بعد به من گفت پسرم مأمون تا در منزل اين آقا پياده دنبال اين آقا می­روی تا در خانه­اش مأمون می­گويد ما يک خرده برايمان هم سخت بود پسر خليفه دنبال يک آدمی او سوار بر مرکب ما پياده دنبالش برويم تا در منزلش گفت ما بدرقه کرديم به نيابت از طرف پدرم، گفت آقا وقتی که در خانه رسيد از اسب آمد پايين، از مرکب آمد پايين من را کشيد سمت خودش فرمود مأمون بعد از پدرت تو خليفه می­شوی، و حال آن­که هيچ کس گمان نمی­کرد مأمون خليفه بشود چون امين بود، امين مادرش زبيده بود، زبيده دختر عموی هارون الرشيد بود، مأمون مادرش يک کنيز ايرانی بود، اصلاً عرب­ها با اين حس ناسيوناليستی اصلاً نمی­پذيرفتند که مأمونی که از طرف مادر ايرانی است بشود خليفه آينده را نمی­ديدند خود مأمون هم فکر نمی­کرد مأمون می­گويد به من فرمود بعد از پدر تو خليفه هستی مراقب باش به پسرم علی ظلم نکنی، اين هشدار را هم آقا بهش دادند که طومارت بر چيده می­شود، مأمون حالا شاهد عرضم اين­جاست، می­گويد در همان منزلی که پدرم بود ديدم پدرم داشت دستور می­داد برای اين­های که آمدند ديدنش پول ببريد به بعضی­ها هزار سکه به بعضی­ها پنج هزار سکه، گفت برای آقا موسی ابن جعفر که رسيد يک پول خيلی کمی، که من تعجب کردم گفتم پدر احترامی که به اين آقا گذاشتی به هيچ کس نگذاشتی؟ ما را تا در خانه­­اش گفتی بدرقه­اش کنيم حالا که داری حواله می­دهی، برای همه حواله­های سنگين برای اين يک حواله مختصر، گفت پسرم حکومتی که ما داريم انجام می­دهيم حق اين­هاست، ما اين حکومت را غصب کرديم، همين ببينيد سوره منافقون اين نگاه هميشه بوده الآن نيست که شما بگوييد آقا امريکا پول­های ايران را از اول انقلاب نداده، بعضی از کشورهای اروپايي پول­های ايران را بلوکه کردند، اين هميشه بوده در تاريخ هارون الرشد به مأمون گفت حواله کم نوشتم برای اين آقا چون اين­ها خاندانی هستند که اگر پول آمد دست­شان انفاق می­کنند به مردم، مردم دور اين­ها جمع می­شوند ما بايد سعی کنيم اين­ها در تنگدستی باشند کسی دور اين­ها جمع نشوند، زمان پيغمبر هم همين بود، که بعد مأمون می­گويد به پدرم گفتم خب اگر حکومت مال اين­هاست به­شان واگذار کن، گفت پسرم مگر نمی­دانی «الْمُلْكَ عَقِيمٌ»[20]پادشاهی بلاعقب است موسی ابن جعفر که جای خود دارد خدا نکند کسی فريب دنيا را بخورد چشم را رو همه چيز می­بنده، گفت تو هم که پسرم هستی اگر برای برای حکومت جلو من بايستی تو را هم از بين می­برم خب اين نتيجه بی­ايمانی است ديگر ايمان وقتی ضعيف شد می­شود اين خدا ثروت داده ولی اداء نمی­کند می­داند حق مال کيست؟ حق را رد نمی­کند، می­گويد می­دانم حق مال تو هست ولی نمی­دهم، نکته ديگر بخل بخل هم از موانع انفاق است خدا نکند کسی طبعش بخيل بشود قرآن می­فرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[21]آيه صد و هشتاد سوره آل­عمران خدا می­فرمايد گمان نکند آنهايي که بخل می­ورزند نسبت به آنچه خدا به ايشان داده بابا اين­ها مال خداست از مال خدا برای خدا بدهيد ببينيد خدا چه می­کند، من بارها عرض کردم بازهم عرض می­کنم تا امروز تا اين ساعت در عمرم يک نفر را من نديدم ادعا کند بگويد برای خدا دادم خدا نداد من که نديدم شما سراغ داريد بياوريد، وعده خداست، با اخلاص دادی برای خدا دادی خدا زيربار منت تو قرار نمی­گيرد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[22] اين جوری گمان نکنند آنهايي که بخل می­ورزند نسبت به چيزهايي که خدا به اين­ها داده، خدا مرحمت کرده، خدا لطف کرده بابا خب روزی که آمدی، دست خالی آمدی نه حساب بانکی داشتی، نه حساب ارزی داشتی اين­ها را هم بعد بايد بگذاريد برويد، من يک وقتی آيت­الله والد به ما می­گفتند اگر می­خواهيد دائم الذکر بشويد اين را هم بگويم شماها هم بشنويد می­گفتند اول از خودت شروع کن، چشمت سالم است يک الحمدلله بگو، گوش­ها می­شنود الحمدلله ربّ العالمين، زبانت کار می­کند الحمدلله در خودمان يک مروری بکنيم، کليه­ات سالم است الحمدلله، امروز روزه هستی الحمدلله ربّ العالمين، مسجد آمدی بابا شکر کنيم تا زيادش کنند کفران کردی می­گيرد ازت: «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديد»[23]پاهايت سالم است، پوشکی نيستی، آلزايمری نيستی؟ محتاج نيستی؟ اين­ها حمد ندارد، اصلاً ما در خودمان بگرديم در خودمان، اين­که می­گويند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[24] خودت را بيابی خدا را يافتی، خودت را پيدا کن، ما در خودمن بگرديم لحظه زبان­مان از شکر متوقف نمی­شود بعد ايشان می­فرمودند يک وقت­هايي در ماشين که نشسته بودند ما در خدمت­شان بوديم، می­گفتند اين­جا خانه فلانی بود، يک فاتحه برايش بخوانيد يک خرده می­رفتيم جلوتر می­گفتند اين­جا مغازه فلانی بود، رحمت خدا رفت، مردم اين در و ديوار شهر پيام است اين شهر دست چه کسانی اداره می­شد؟ از شما بالای شهر بياييد برويد تا پايين شهر به حافظه­تان رجوع کنيد آثارهايي را می­بينيد از خانه­ها مغازه­ها امکانات که افرادی بودند که الآن بين ما نيستند خب اين­ها را نبايد ياد کرد، قرآن می­فرمايد اين­هايي که بخيل هستند آنچه خدا به اين­ها داده: «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[25] فکر می­کنند اين بخل نسبت به آن­که خدا به ايشان داده و به مردم نمی­دهند: «خَيْراً لَهُمْ»[26]فکر می­کنند اين خير است می­گويد آقا دارم نمی­دهم، من يادم نمی­رود يک آقايي را ديدم بعدش هم ديدم اين را می­گويم درس بگيريد، نوجوانی بودم روز عيد فطری بود نماز عيد فطر را آيت­الله والد خوانده بودند آن زمان قبل از انقلاب بود پول خورد خيلی قيمت داشت يک فقيری اين آقا را شناخت، آمد گفت آقای حاجی يک پولی به ما بده، در حياط مسجدالنبی من اين صحنه را ديدم، دست زد زير جيب کتش صدای برخورد پول­های خورد را بلند کرد، جرينگ جرينگ پول­ها بلند شد پول خورد قيمت داشت گفت می­شنوی؟ پول دارم ولی نمی­دهم، اين آقا مرد شش­ماه سنگ تراش دنبال پول سنگش بود، داری نمی­دهی، ببين خدا چه می­فرمايد: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[27] اين بخل­هايتان را می­کنيم طوق گردن­تان می­اندازيم قيامت، هرچه در دنيا بخل ورزيدی می­توانستی بده و ندادی، و کوتاهی کردی، اين­ها يک گردنبندهای سنگين آهنينی می­شود گردن­ اين­ها لذا قيامت می­بينی بعضی­ها گردن­ها خميده طوق­های سنگين گردن­شان می­گويند اين مابازاء بخل­های در دنياست خدا داده بود و اين­ها ندادند: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[28]خدا می­فرمايد ميراث آسمان و زمين از آن خداست: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[29]خدا نسبت به آن کاری که شما می­کنيد آگاه است، اين هم يک جهت ديگر که متأسفانه بخل، خدا داده ولی طرف می­بينيد بخيل است و بخل می­ورزد خدا می­فرمايد اين بخل­ها را ما می­کنيم طوق در قيامت، گردن انسان­ها اين چند مورد از مواردی که اين­ها به عنوان موانع انفاق می­شود، ولذا شما افراد موفق در رأس موفقين عالم انبياء و معصومين است، اين­ها راحت می­گذشتند آقا اميرالمؤمنين که امشب شب ضربت خوردن حضرت است:

شب شنيده است مناجات علی، جوشش چشمه­ای فيض ازلی

اولياء خدا انفاق حتی به دشمنانشان می­کردند، آقای ابن عباس می­گويد يک شب من مراقب بودم علی ابن ابی طالب بسته­هايي حالا ما می­گوييم بسته­های معيشتی آرد و خرما، امام اين­ها را بسته­بندی کرده بودند، در مسجد کوفه می­گذاشتند کنار دست اين‌هايي، کوفه يک شهر مهاجر پذيری هم بود، امام کنار دست اين­ها بسته­هايي می­گذاشتند و می­رفتند ابن عباس می­گويد گفتم آقا بعضی از اين­ها مخالف شما هستند، اين­ها با شما زاويه داريد، براي اينها هم داريد آذوقه می­آوريد فکر می­کرد حالا اميرالمؤمنين متوجه نيستند آقا فرمودند ابن عباس می­دانم اما بنده خدا هستند و نيازمندند ما جواب سلام­مان را ندهند يک جور ديگر عمل می­کنيم:

کريمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند

لذا مثل فردايي که حضرت در بستر بودند، وقتی شير آوردند برای اميرالمؤمنين گفتند توصيه است خوراکی برای حضرت شير است آقا اول به امام حسن فرمودند به ابن ملجم داديد غذا، ما شيعه اميرالمؤمنين هستيم، تا امروز فاميل­مان را سرکشی کرديم، همسايه­هايمان در شهرمان بستگان­مان آنهايي که می­شناختيم، اميرالمؤمنين می­کند چشم اشارت به اسير، او اسير ظالم حضرت می­فرمايد اول برای او ببريد بعداً برای ما بياوريد اين فرهنگ نامه معصومين ماست من روايت ديگری را هم تقديم کنم و تمام کنم عرايض را، آقا امام صادق اين روايت را هم مرحوم شيخ صدوق، آقا امام صادق می­فرمايد باز اين حديث را امام صادق از شيطان نقل می­کند، مرحوم شيخ صدوق هم در کتاب خصال نقل می­کند، شيطان می­گويد: «خَمْسَةُ أَشْيَاءَ لَيْسَ لِي فِيهِنَّ حِيلَةٌ»[30] می­خواهيد شيطان حريف­تان نشود باييد در وادی اين پنج دستور می­گويد پنج گروه هستند که من حريف نيستم: «وَ سَائِرُ النَّاسِ فِي قَبْضَتِي» بقيه مردم در دستم هستند، در مچ من هستند ولی اين­ها را من حريف نمی­شوم، اين­ها را ما هم سعی کنيم در ماه رمضان تقويت کنيم، اين صفات را تقويت کنيم و ماه­ها ديگر بماند برای ما يک: «مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ اتَّكَلَ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ»[31] کسانی که با يک نيت پاک به خدا اعتصام می­ورزند و متوسل می­شوند و در تمام کارهايشان توکل­شان به خداست اين­ها را شيطان نمی­تواند فريب بدهد، او اعتمادش به خداست با نيت پاک، با اخلاص دارد کار می­کند، شيطان در قرآن هم قرآن می­فرمايد: «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين‏»[32]اين­ها را حريف نيست اين يک.

«مَنْ كَثُرَ تَسْبِيحُهُ فِي لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ»[33] آنهايي که دائم الذکر هستند روز و شب، اين­ها را هم شيطان نمی­تواند بيايد يعنی خودشان را واکسينه می­کنند، آنهايي که دائم الذکر هستند، تسبيحات می­گويند حالا تسبيحات هم ذکر سبحان الله يا تسبيحات اربعه اين­ها شيطان را دور می­کند از انسان، آقا می­خواهی شيطان حريفت نشود دائم الذکر باش، می­گويند آقا می­خواهی کرونا نگيری، واکسينه کن خودت را مراقبت کن، من می­خواهم دام شيطان نيفتم مراقبتش همين است اول توکل به خدا نيت پاک دوم دائم الذکر بودن، سوم شيطان می­گويد: «وَ مَنْ رَضِيَ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ بِمَا يَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ»[34] کسانی که برای برادارن دينی خودشان آنچه را می­پسندند که برای خود می­پسندند اين‌ها هم شيطان حريف­شان نيست، غذای تازه دوست دارد همان غذايي تازه را برای ديگران هم می­پسندند، اين لباس را دوست می­دارد همان را انفاق می­کند از همان می­دهد يعنی همان چيزی که برای خود و عزيزانش می­پسندد برای ديگران هم اين می­شود انصاف آنهايي که اهل انصاف هستند شيطان حريف اين­ها هم نيست من دوست دارم در اداره­ای که می­روم کارم را چطور انجام بدهم؟ حالا که خودم پشت ميز نشستم کارها را همان جوری انجام بدهم، من دوست دارم با ناموس من در جمعه چگونه نگاه کنند، با ناموس مردم همان گونه نگاه کنند، حرمت­ها را در نظر بگيريم ديگران را از خود جدا نبينيم، نگوييم مرگ خوب است برای همسايه اين سوم، چهارم: «مَنْ لَمْ يَجْزَعْ عَلَى الْمُصِيبَةِ حِينَ تُصِيبُهُ»[35] آنهايي که در مصيبت­ها و سختی­های زنگی جزع و فزع نمی­کند بعضی­ها ديديد در سختی­ها، شروع می­کنند کفر گفتن، ناسزا گفتن چرا خدا اين جوری کرد؟ چرا خدا اين جوری سر ما آورد، خدايا چرا حال ما را گرفتی؟ از اين حرف­های بی­ادبانه­ای که بعضی­ها می­زنند: «مَنْ لَمْ يَجْزَعْ عَلَى الْمُصِيبَةِ حِينَ تُصِيبُهُ»[36] مصيبت آمده اما جزع و فزع نمی­کند، او در برابر مصلحت الهی صبور است در برابر تقدير الهی تسليم است امام وقتی خبر دادند گفتند حاج آقا مصطفی رحمت خدا رفت، امام فرمودند مرگ مصطفی از الطاف خفيه حق بود، بالاخره لطف پنهان است ما خبر نداريم و همين طور هم شد حاج آقا مصطفی وقتی فوت کرد شد شروع انقلاب در سال پنجاه و شش مجالسی که در ايران برای حاج آقا مصطفی گرفتند، رژيم طاغوت برخورد کرد شهدای آنها را جاهاي ديگر چهلم گرفتند برخورد کردند اصلاً آغاز انقلاب از همان­جا شکل گرفت لذا ما در برابر مصيتها هم جزع و فزع و حالا يک خرده مشکل مالی پيدا کرديم، يک خرده طرف بيماری جسمی پيدا کرده مثل حضرت ايوب، در کمال صبر و شکيبايي در برابر اين سختی­ها و مصيبت­ها و پنجم: «مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ»[37] شيطان می­گويد آنهايي که به آنچه خدا برايشان تقسيم کرده راضی هستند: «وَ لَمْ يَهْتَمَّ لِرِزْقِه‏»[38] غم رزق و روزی را نمی­خورند اين­ها شيطان حريف­شان نيست ببينيد آقايون يک چيزی خدا تقسيم کرده که آن را شما مصرف می­کنيد، يک چيزی قسمت­تان نيست داريد، مال شماست ولی رزق شما نيست، روايت هم داريم روز قيامت بعضی­ها در دنيا مثل فقراء زندگی می­کند، اين حديث اميرالمؤمنين است قيامت حساب اغنياء را از ايشان می­خواهند يعنی چه؟ يعنی اين­ها در دنيا نمی­خوردند، بخيل بودند نه خود می­خوردند نه به ديگران می­خوراندند ثروت هم داشتند امکانات هم داشتند قيامت می­کشندشان به حساب می­گويد آقا تو ملياردی پول داشتی تو امکانات داشتی حالا نمی­خوردی حسابش را بايد پس بدهی، از خدا بخواهيم رزق ما فراوان بشود، من يک وقتی در همين شيراز آقايي را آورده بودند دارالرحمه رو سنگ غسالخانه گفتند اين در حال غذا خوردن ايست قلبی کرده، غسال داشت می­شست اين را، من اين صحنه يادم نمی­رود يک غسال دست کرد در دهن متوفی لقمه غذايش را درآورد انداخت کنار غسالخانه دهنش را هم خالی کرد اين­ها گفتند حالا ببينيد ما تا زنده هستيم اگر بايد از ما بترسند بايد بترسند کارها بر عکس است، طرف تا رحمت خدا می­رود همه از مرده می­ترسند بچه­هاي خودش جرأت نمی­کردند لقمه غذا از دهن بابايشان درآورند، آقا فلانی مرده ديديد وقتی کسی می­ميرد ديگر شب در خانه نگهش نمی­دارند آقا ببرندش غسالخانه ببريدش سردخانه، بابا اين تا زنده بود اگر خطری داشت داشت، زبانش تند بود اخلاقش بد بود، حالا که روح رفت از اين کالبد بيرون اين چون ديگر يک ميتی، بچه­های خودش جرأت نکرده بودند لقمه غذا را در بياورند، غسال درآورد انداخت کنار، غسل دادند کفن کردند آمدند بلندش کنند يک دفعه من يک صحنه عجيبی ديدم ديدم صدها مورچه دور اين لقمه غذا جمع شدند گفتم حاضرين در غسالخانه درس توحيدی همه برگشتند نگاه کردند، گفتم اين لقمه غذا را در دهن حاجی ديد اين رزقش نبود، تا داخل دهنش آمد بنا نبود برود پايين، اين رزق چه کسی بود؟ رزق مورچه­ها کجا؟ غسالخانه دارالرحمه اين بايد در دهن اين آقا گير بکند بياورنش سنگ غسالخانه، اين را غسال در آورد بيندازد گوشه غسالخانه مورچه­ها بيايند رزق­شان را بخورند مردم هرچه داريد داريد ولی رزق­تان نيست امشب در دعای ابوحمزه می­خوانی: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِع‏»[39] خدايا رزق فراوان به ما بده، نه پول زياد از خدا بخواهيد تا هستيد بخوريد، بپوشيد زندگی کنيد نه اين­که جمع کنيد و استفاده نکنيد، رزق زياد بشود، شيطان می­گويد دسته پنجمی که حريف­شان نيستم آنهايي هستند که به تقسيم خدا راضی هستند و غم رزق و روزی را هم نمی­خورند می­گويد آقا خدای ما خدا تأمين می­کند گاهی اوقات می­بينيد بعضی­ها دست­شان خالی است ولی رزق­شان زياد بعضی­ها دست پور ولی رزق کم، الآن در همين شيراز جنت­ تراز من آدم سراغ دارم ملياردر تا الآن پايش کربلا نرسيده البته من اعتقادم اين­ها کار پول نيست کار توفيق است، امام زمان از خدا اول چيزی که در عای مأثوره می­خواهد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَة»[40]خدايا توفيق را به ما بده، ما در آن سفر اخير هم که رفتيم يک آقايي بود گفت من تا حالا نود مرتبه آمدم کربلا از بعد از سقوط صدام گفت به عنوان عوامل هم آمدم خدمت به زائر می­کردم، آقا میلياردر است می­گويي آقا چرا کربلا نمی­روی؟ می­گويد آقا بهداشتی نيست میکروب دارد مريض می­شوند آدم، مريض می­شوند کرونا ديديد چه به سر بشريت آورد و در کربلا و نجف چه خبر بود؟ خدا کند نگاه­ انسانها نگاه­هاي سالم بشود من يک تذکر هم دادم که شهرک لاله که عنوان کردم، فاقد مسجد و حسينيه است مصوبه شورايي شهر هم زمين مسجدی را به هيئت امناء واگذار کردند جهت ساخت مسجد، گفتند انشاءالله عزيزانی که علاقه­مندند در ساخت آن مسجد در شهرک لاله هم حالا بحث انفاق بود و مناسبت هم داشت، اين هم از مصاديق انفاق است ديگر، انفاق­های مستحبی، مسجد ساختن مدرسه ساختن خدايا توفيق انفاق را توفيق خدمت در مسير رضايي خودت را در اين فرصت­های باقی مانده زندگانی به همه عنايت و کرامت بفرما، خب وجود مقدس حضرت علی اکبر: «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ»[41] اين فرمايش امام حسين است شبيه­ترين افراد از نظر چهره از نظر رفتار و از نظر گفتار به پيغمبر اين از مصاديق انفاق انفاق معنوی آقا امام حسين عزيزانش را انفاق کرد، علی اکبر اول شهيد از  بنی‌هاشم بود، نوبت جنگ که به بنی هاشم رسيد فرمود تا من هستم اجازه نبرد به هيچ کدام از بنی هاشم نمی­دهم حافظ می­گويد:

مريد پير مغانم زمن مرنج ای شيخ، چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

خدا رحمت کند مرحوم آيت الله آقای حاج شيخ يوسف حدائق اعلی الله مقامه دوتا وجه را برای اين ذکر می­کردند يکش را بگويم، شيخ شيخ الانبياء ابراهيم، پير مغان سيدالشهداء حافظ می­گويد ای ابراهيم من مريد سيدالشهداء هستم از من رنجيده مباش، شما وعده کرديد اسماعيل را در سرزمين منی در روز دهم ذی الحجه قربانی کنيد، اما ابراهيم کربلا حسين اسماعيلش را در روز دهم محرم در منی عشق کربلا قربانی کرد، وقتی که آقا علی اکبر مجروح مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتری بزرگان نوشتند بعد از شخص امام حسين هيچ کس مثل علی اکبر از اين کفار را به درک واصل نکرد، در يک حمله صد و بيست نفر را از اين مخالفين حق و حقيقت به درک واصل کرد وقتی آمد محضر امام حسين، عرض کردم پدرجان تشنگی دارد ما را رنج می­دهد سنگينی آهن ما را اذيت می­کند اگر آبی بود می­نوشيدم بهتر جهاد می­کردم، آقا امام حسين فرمودند از دست جدت سيراب بشوی يعنی آزمون بر اين است، تقدير بر اين است که تشنه شهيد بشوی با تشنگی نبرد کنی، به مصاف دشمن رفت وقتی از اسب به زمين افتاد صدای پدر زد، سيدالشهداء آمدند بالای سر علی اکبر هفت بار حسين صدا زد: «ولدی علی، ولدی علی»، صدايي امام دريافت نکرد، دشمن را پراکنده کرد نشست بالای سر علی روی زمين: «فقطعوه بسيوفهم إربا إربا»[42] بدن قطعه قطعه شده بود سر علی را به دامن گرفت:

چه زود بودی ای پسر که همچو کوکب سحر، غروب نمودی از نظر اجل بشد قرين تو

يک وقت ديدند آقا خم شد صورت به صورت علی: «على الدّنيا بعدك»[43] بابا ديگر بعد از تو خاک بر اين دنيا باد همه بگوييم يا حسين.

 

[1] بقره268.

[2] بقره268.

[3] بقره268.

[4] بقره268.

[5] بقره268.

[6] بقره268.

[7] بقره268.

[8] بقره268.

[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[15] اعراف31.

[16] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏60 ص223.

[17] منافقون7.

[18] منافقون7.

[19] منافقون7.

[20] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏1 ص91.

[21] آل­عمران180.

[22] آل­عمران180.

[23] ابراهيم7.

[24] مصباح الشريعة ص13.

[25] آل­عمران180.

[26] آل­عمران180.

[27] آل­عمران180.

[28] آل­عمران180.

[29] آل­عمران180.

[30] الخصال ج‏1 ص285.

[31] الخصال ج‏1 ص285.

[32] صد83.

[33] الخصال ج‏1 ص285.

[34] الخصال ج‏1 ص285.

[35] الخصال ج‏1 ص285.

[36] الخصال ج‏1 ص285.

[37] الخصال ج‏1 ص285.

[38] الخصال ج‏1 ص285.

[39] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص595.

[40] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.

[41] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص113.

[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏45 ص44.

[43] وقعة الطف ص243.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه