استاد حدائق روز شنبه 19 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «الَّذِينَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[1]
صدق الله العلی العظیم
سخن پیرامون عوامل مغفرت از دیدگاه قرآن بود که این عنوان و موضوع رسید به عوامل مغفرت از نگاه قرآن، عبارت بود از انفاق و ابراز محبت و دستگیری نیازمندان و ضعفا از منظر قرآن. مطالبی را نسبت به آثار انفاق عرض کردیم. نسبت به ادامهی بحث در مجلس عرض کنیم که خود انفاق باید یک آدابی را بدنبال داشته باشد تا چیزی شود که خدا میخواهد و مورد مغفرت قرار بگیریم با این آداب.
من ابتدا اشارهای از آیهای که تقدیم شد بکنم و چند نکته در بحث آداب انفاق عرض کنم. اینطور نیست که هر انفاقی انسان را از گناه پاک کند. هر خرج کردنی در پیشگاه خدا مرضی و پسندیده نیست. انفاق یک آدابی دارد که باید رعایت شود. اما قرآن میفرماید «الَّذِينَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[2] کسانی که اولا ایمان آوردند و هجرت کردند برای خدا...، یک وقتی میبیند نیاز است از منطقهای به منطقهی دیگر هجرت کند و معارف دینی را گسترش بدهد. مثل اصحاب صدر اسلام که جعفربن ابیطالب با عدهای هجرت کردند رفتند حبشه که اتیوپی امروزی است و همانجا هم تبلیغ اسلام کردند. یعنی هدف رضایت خداست، یک جایی میبیند نمیتواند کار کند میرود جای دیگری که بتواند بهتر خدمت کند. «الَّذِينَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[3] اینها در راه خدا اهل تلاش و جهاد هستند. جهاد را قبلا با آیهای از سوره صف اشارهای کردیم که دو نوع است، جهاد با مال و جهاد با ثروت. خدا میفرماید ثروت اگر دارید با ثروتتان خدمت و جهاد کنید. بالاخره اینها متعلق به پروردگار است، از این ظرفیتها استفاده کنید.
روایاتش را من اینجا از آقا امیرالمومنین تقدیم کنم. امیرالمومنین در غررالحکم میفرماید «انما لک من مالک ما قدَّمتَه لآخرتک»[4] میدانید چقدر از اموالتان مال خودتان است؟ حضرت میفرماید آن مقدار از اموالی که جلو جلو داری میفرستی مال خودت است، بقیهاش چی؟ اینهایی که دارید ندارید، آنهایی که دادید دارید! کلام امیرالمومنین را دارم میگویم. آقا میفرماید «انما لک من مالک ما قدَّمتَه لآخرتک»[5] آنچه جلو جلو فرستادی برای آخرتت مال توست «و ما أخَّرته فللوارث»[6] آنهایی که گذاشتی و رفتی آنها مال ورثه است.
روایت داریم وقتی اموات را میبرند قبرستان دو تا بلند میشود. یک صدا از آسمان یک صدا از زیر تابوت! از آسمان فرشتگان میگویند این آقا چه چیزی فرستاد؟ «ما قدَّمتَ»[7] چی فرستادی؟ برای آخرتت جلو جلو چکار کردی! یک صدایی هم از زیر تابوت و تشییع کنندهها بلند میشود که میگویند چه چیزی گذاشت؟ دیدید مردم میگویند حالا چی داشت این آقا؟ خانه فلان جا را فروخت، باغ را داشت، ماشینها را دارد، وضع مالیاش چطور است، این حرفی است که مردم میزنند. فرشتگان میگویند چی فرستاد؟ لذا امیرالمومنین میفرماید اینهایی که میفرستید اینها مال شماست. اینهایی که میگذارید مال وارث است. جای دیگری هم روایتی از امام صادق است که امام صادق میفرماید «اعلم انَّه من لمینفق فی طاعة الله اُبتُلیَ بأن یَنفقَ فی معصیة الله عزوجل»[8] اگر کسی از ثروتی که خدا به او داده در مسیر طاعت خدا خرج نکرد، این مبتلا میشود که همان پول را برود در گناه خرج کند. یعنی فرصت داشت در راه خدا خرج کند نکردش! میرود در معصیة الله. از مصادیق معصیة الله یکیش اسراف است «إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[9] از مصادیق معصیة الله یعنی همین چشم و همچشمیهایی است که میبینید، حرامهایی که اتفاق میافتد. بعد حضرت میفرماید «و من لم یمشِ فی حاجة ولی الله»[10] خیلی حدیث تکان دهنده است! اگر کسی برای دوست خدا تلاشی نکرد و قدمی برنداشت «بأن یمشی فی حاجة عدو الله عز و جل»[11] این گرفتار میشود به اینکه در مسیر همکاری با دشمن خدا قدم برداشته است. یعنی فرصت برایت آمده که با ولی خدا همکاری کنی و نکردی، باید بروی با عدو الله همکاری کنی. شما ببینید سیدالشهدا را، از مدینه امام خارج شد، غریبانه و مظلومانه خارج شد. امام وقتی از مدینه داشتند خارج میشدند، این آیه زبان حال حضرت موسی است، ایشان این آیه را خواندند «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[12] یعنی اینقدر فضا در مدینه سخت و تنگ شد که امام حسین ناگزیر شد نیمه شب مخفیانه زن و بچهها را سوار کجاوه کند و خارج شود. در مدینهای که زادگاه امام حسین است! امام حسین 59 سال در این شهر بود، بخشی از این مردم هنوز بودند که یاد داشتند پیغمبر حسینبن علی را روی دوش و در آغوش خودش میگرفت. بعضی از اصحاب بودند در مدینه که روایت در فضیلت امام حسین نقل میکردند! خب مردم مدینه با حسینبن علی همراهی نکردید و تنهایش گذاشتید! خدا واگذارتان میکند به همان یزید! میدانید کار به کجا رسید؟ کار به جایی رسید که سال بعد در قیامی که جمعی از مردم کردند بر علیه یزید حمله کردند مدینه را محاصره کردند، یزید به فرماندهی خودش اذن عام داد، یعنی جان و ناموس و اموال مردم مدینه بر شما حلال است. من تلگرافی بگویم و بگذرم، اتفاقی در مدینه افتاد که مردم مدینه دختر شوهر میدادند به اسم دختر شوهر نمیدادند. میگفتند ما تضمین نمیکنیم دخترمان دختر باشد. نامردمان ولیخدا غریبانه از مدینه خارج شد و برای یزید سکوت کردید، به یزید مبتلا میشوید. آقایان این قاعده است، از ترس ظالم از حق دفاع نکردی خدا به ظالم مبتلایت میکند. این قانون الهی است. جایی که میتوانی با ولیخدا همگام شوی و نمیشوی، خدا با ظالم همگامت میکند. یک جایی میتوانستی پول هزینه کنی و نکردی پول در باطل خرج میشود.
در حالات واقعهی عاشورا، امام حسین با عمرسعد صحبت کردند، فرمودند من رضوان الهی را به شما قول میدهم! ببینید آقایان کربلا تمام شد، آنهایی هم که در کربلا بودند همه رفتند، خوب و بد، با یک فاصله زمانی. یزید سه سال بعد از واقعهی عاشورا بیشتر زنده نبود، عمرسعد در چند سال بعد از امام حسین به شدیدترین وضع مبتلا و کشته شد، عبیدالله بن زیاد همینطور. این ارزش داشت! عمربن سعد ملعون حسینبن علی از تو یاری خواست فرمود به ما بپیوند. خب وعده حکومت ری به او داده بودند و او طمع حکومت ری کرده بود و امام حسین هم میدانست و به او فرمود به تو وعدهی حکومت ری را کردهاند و تو آمدی کربلا، عمرسعد سکوت کرد. آقا فرمودند این را بدان به گندم ری هم نمیرسی! یعنی پایت به ری نمیرسد و نان ری را نمیخوری ای طمعکار. عمرسعد گفت ما جو ری هم گیرمان بیاید قانعیم. میدانید کار عمرسعد به کجا رسید! واقعهی کربلا تمام شد آمد کوفه تا خبر شهادت امام حسین را به ابنزیاد بدهد همین شد بلا. بزرگان کوفه نشسته بودند یکدفعه عمرسعد گفت «إنِّی قتلتُ سیداً محجَّباً» من سید بزرگواری را کشتم. عمرسعد تبلیغات کرده بود که حسینبن علی خارجی است و دین ندارد، ضد خدا و ضد پیغمبر است. بعد فرمانده ارشدش دارد میگوید من سید بزرگواری را کشتم. ابنزیاد گفت ملعون اگر حسینبن علی سید بزرگواری بود چرا او را کشتی، برو تا به کارت رسیدگی کنم! اصلا عمرسعد وحشت کرد که ابنزیاد برایش پاپوشی درست کند، چند سال پنهان بود و متواری تا سربازهای مختار سر منحوسش را از بدنش جدا کردند. این قانون الهی است. عمرسعد برای خوشایند ابنزیاد در قتل امام حسین شرکت میکنی، واگذرت میکنیم به همان ابنزیاد. پولت را برای خدا خرج نکردی میروی در باطل میدهی.
البته اینجا من نکتهای عرض کنم که ما دو نوع انفاق داریم، انفاق واجب و انفاق مستحب. انفاق واجب اولا زکات است، کشاورزان، دامداران، طلافروشان (البته طبق نظر بعضی از مراجع که میفرمایند دینار و درهم الان هم زکات دارد)، اینها مشمول انفاق است، یعنی اینها انفاق واجب است و باید داده شود. انفاق مستحب مثل صدقات و خیرات، کارهای عاماالمنفعه مثل پل درمانگاه راه، اینها انفاقهای مستحبی است. خب در انفاقهای واجب امام صادق میفرماید اگر کسی حق خدا را از مالش خارج نکرد، سخن امام صادق را بشنوید «من منع حق الله من ماله» حقی که باید میداد و نداد «اُنفق من ماله مثلَیه بالباطل» خیلیها را من دیدم این مسئله سرش آمده. آنجایی که باید حق واجبش را میداده و نداده و بعد میگوید درد و بلا افتاد در دام ما و همه نابود شد. من به بعضیها میگویم بیا روی حساب ببین چقدر ضرر کردی! چقدر باید زکات میدادی؟ بارها شده که افراد حساب کردند همین حدیث امام صادق جامع عمل پوشیده! آقا پول ما را خوردند و بردند به حرام! خب تو وظیفهات را به حلال نپرداختی، انفاق واجب و حق خدا را ندادی، حالا محاسبه کن، همان پولی که میگویی دزدیدند بردند خوردند، چک ما را پاس نکردند، مال ما را پولش ندادند، دقیقا میبینی «اُنفق من ماله مثلَیه بالباطل». یکی از مصادیق انفاق واجب زن و بچه است. اگر کم گذاشتی در نفقه همسر و اولاد...، باید خرج کنی، خدا خرج اینها را گذاشته دست شما. طرف زن و بچه را میگذارد در سختی و فلاکت!
یک وقتی خانمی با بچهی سه چهار سالهای که در بغلش بود آمد گفت آقا این شوهر ما را نصیحت کنید. بچه یک اسکلتی ازش مانده بود. گفتم مشکل چیست، این بچه بیماری دارد؟ گفت نه آقا این بچه سوء تغذیه دارد، گفت شوهر ما خرج نمیکند، دارد و نمیدهد. گفتم آقا بهت بگویم یکی از گروههایی که عذاب قبر در انتظارش است شمایی. روایت داریم. حاج آقا پولی که مال شماست حق زن و بچهات هم داخلش است، این هم انفاق واجب است. گفتم چرا خرج این بچه نمیکنی! گفت آقا گذاشتم برای آیندهاش! گفتم مرد حسابی این شرک است، این بچه را تو داری از بین میبری برای آیندهی نیامده! گفت این آینده بزرگ میشود خرج دارد فلان دارد. خانمش میگفت این بچه در بغل ماست در خیابان میرویم میوه میبیند پرپر میزند او نمیخرد. خدا عقل بدهد، بعضیها نفهمند. نمیدانم چه کنم، دکتر میبریم بچه را میگوید سوء تغذیه دارد باید غذایش را درست کنید. ایشان در تغذیه ما هم سخت میگیرد، آقا برنج را بنا نیست در هفته چند بار بخوریم، محدودش کرده! اصلا یک استبدادی در خانه راه انداخته، وای بحال این مردها! خب انفاق واجب یکی نفقه زن و بچه است، یکی زکات است، یکی خمس است، اینها جزء انفاقهای واجبی است که باید پرداخت شود. خب از آداب انفاق بگویم، ابتدا آیه را اشاره کنم. قرآن میفرماید اینهایی که ایمان آوردند هجرت کردند جهاد کردند با مالشان با جانشان، اینها عالیترین درجات را نزد خدا دارند «أُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[13] رستگاران اینها هستند، اصلا یکی از جلوههای رستگاری کسانی هستند که خدا بهشان داده و اینها از این ظرفیتها خوب استفاده میکنند. خب در این آیه شریفه خداوند ایمان، هجرت، جهاد با مال و جان را در رأس همهی ارزشها نام میبرد. اعتقاد قوی و بعد هم برای خدا هجرت کردن و کار کردن و بعد هم با آنچه خدا به انسان داده با مال و جان. سابقا عرض کردم جهاد مالی از جهاد جانی آسانتر است. جهاد با جان سختتر است. یکی از ثروتمندان مکه آمد خدمت رسول الله آمد گفت یا رسول الله ما حال حج نداریم، یعنی جهاد با تنمان نمیتوانیم بکنیم، ولی پول هر چه بخواهی میدهیم. رسول الله فرمود به وزن کوه ابوقبیس اگر طلا خرج کنی ثواب حج را به شما نمیدهند، ثواب حج در حج است، با پول نمیتوان آن را خرید. گاهی اوقات فکر میکنیم با پول میشود معامله کرد. پیغمبر فرمود باید بیایی حج! ارزش همهی کارهای شایسته هم به نیت است، قرآن میفرماید کسانی که ایمان آوردند هجرت کردند جهاد کردند فی سبیل الله، یعنی اینها برای خدا هجرت کردند برای خدا کار کردند، و رستگاری واقعی هم در پرتو اینها اتفاق میافتد.
خب من چند تا از آداب انفاق را خدمت عزیزان اشاره کنم. از آداب انفاق این است که قرآن هم میفرماید باید فی سبیل الله باشد. برای خدا باشد نه برای تظاهر نه برای اسم و رسم. یک جایی دارند پول جمع میکنند زشت است ما ندهیم! این برای عنوان است برای سروصداست، یکی از آداب ارزشمند انفاق این است که انفاقها رنگ الهی به خودش بگیرد، فی سبیل الله. انسان برای خدا بدهد، کار هم نداشته باشد توجهی دیگران دارند ندارند، بفهمند نفهمند، بقول شاعر
تو نیکی میکن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز
آقا یک لوحی بهمان بدهند، تقدیرنامهای بدهند، اینجا معلوم است برای خدا نیست. این یک نکته.
نکته دیگر در بحث آداب انفاق این است که انفاق باید با ایمان باشد، قرآن هم همین را میفرماید. اگر انفاق بدون ایمان بود رستگاری قیامت دیگر درش نیست. بله قطعا انفاق در دنیا اگر برای خدا هم نباشد خدا مزد میدهد. امروز یک آدم لائیک و لامذهب و کافر بیاید به کمیته امداد یا فقرا کمک کند، خدا زیر بار منت او نمیماند. شما یک کارگری را به کار میگیرد و این کارگر از نظر اعتقادی با شما هیچ سنخیتی ندارد اصلا فکر شما را قبول ندارد، اما کارگر زحمتکشی است، هر چه میگویید انجام میدهد کارهای شما را انجام داده، خب وقتی این کارگر میخواهد برود اجرتش را میدهید و نمیگویید چون تو هم عقیده با من نیستی من مزدت را نمیدهم. اگر کسی اینکار را بکند ظلم فاحش کرده، اما شما کارگری را بکار میگیرید متدین، معتقد، تلاشگر. شما وقتی این کارگر میخواهد برود میگویید احسنت خوب کار کردی این مزدت، یک دست لباس هم میدهم هدیه شما، این شام را میدهم برو با زن و بچهات بخور. غیر از این است! مردم دقیقا درِ خانهی خدا همین است. اگر انفاق کردی برای خدا، هم دنیا داری و هم آخرت، اگر انفاق کردید خدا را در نظر نگرفتید دنیا را خدا میدهد، اما آخرت «وَمَا لَهُ فِي الْآَخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ»[14] میگویند آقا اجر شما را ما در دنیا دادیم، دادی و گرفتی. فرعون این حکومت طولانی که خدا به او داد، خدا به حضرت موسی فرمود موسی بخاطر سه تا کار بود که ما به فرعون یک حکومت طولانی دادیم:
یکی اینکه فرعون اهل اطعام طعام بود یعنی انفاق میکرد.
دوم اینکه راهها را امن کرده بود و امنیت ایجاد کرده بود.
سوم اینکه مالیاتی را که از مردم میگرفت را خرج مردم میکرد.
امروز هر کسی اینکارها را بکند خدا اجرش را میدهد. ایمان داشت «فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآَخِرَةِ حَسَنَةً»[15]، ایمان نداشت فقط در دنیا به او حسنه میدهند. لذا من همینجا یک پاسخی عرض کنم، کراراً بعضیها سوال میکنند، ما در کار خدا متحیریم، بعضیها را میشناسیم اصلا در کار خدا و پیغمبر و اهلبیت و معاد وکتاب خدا نیستند اما آنها روز به روز اموالشان بیشتر میشود و باکشان هم نیست، سالم و ثروتمند، گاهی اوقات فکر میکنیم هر کسی با خداست باید ضدضربه باشد!
جواب: آقا همین که شما میگویید من بدیهای او را دیدم و مشکلی ندارد، من میگویم در زندگی او ظریف شو یک کارهای خوبِ پنهانی هم دارد که شما نمیدانید و آنها را ندیدید و خدا دارد آنها را تسویه حساب میکند در دنیا. و خدا نکند خدا خوبیهای کسی را فقط در دنیا تسویه کند که دیگر در قیامت دستش خالی باشد. قیامت دیگر طلبکار وارد نشود. بله بعضیها کار خیر هم میکنند، مثلا کسی تارکالصلاة است ولی به پدر و مادرش بیاحترامی نمیکند. لامذهب است و شرابخور است ولی گاهی اوقات به ضعفا هم کمک میکند و آنها را همینجا جواب میدهد، دیگر در آخرت او طلبکار خدا نیست. پس انفاق شرط دیگرش این است که آمیخته با ایمان باشد، چه کسی دارد پول میدهد، برای کی دارد میدهد، به چه قصدی؟ نیت مهم، تلفیق با ایمان مهم.
یکی دیگر از آداب انفاق این است که چشمداشت نداشته باشد، بنده گاهی کارم را خراب میکنم، میگویم اینکار را کردم برایت ولی وقتی من شما را صدا زدم باید تو هم پابه رکاب باشی! این برای خدا نیست. یعنی چشمداشتی از مردم نباید داشته باشی، کار اگر برای خداست واگذار کنید پاداش را به خداوند، این هم یکی دیگر از آداب انفاق است.
نکته دیگر اینکه شخصیت و کرامت انسانها حفظ شود. قرآن میفرماید «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى»[16] حالا اگر کسی هم کاری میکند باید سعی کند که ضایع نکند. آیت الله الهی که الان در قم هستند، داماد مرحوم آیت الله العظمی اراکی، من از ایشان شنیدم که میفرمودند آیت الله اراکی نقل کرده بودند که ما در دوران طلبگیمان در قم، در زمان شیخ عبدالکریم حائری یزدی که در قم زندگی میکردند از ثروتمندان آن قوت قم بود و وضع مالی خوبی داشت، یک وقتی آقای اراکی گفتند من داشتم رد میشدم از جلوی درب خانهاش، اول صبحی بود در زمستان، یک شخص نیازمندی آمده بود و کمک میخواست، گفتند او آمد از خانه بیرون و به آن نیازمند یک پولی داد و گفت این را بگیر و برو، اگر فردا آمدی هم فحش دارد و هم کتک! مرحوم آیت الله اراکی فرمودند آن آقای ثروتمند مرد و تمام بچههایش به روز نداری و استیصال افتادند! خب این را خدا به تو داده، خب یک وقتی ممکن است کسی بگوید ما نیازمند نمیشناسیم، خب سر بزنید به خیریهها و به کسانی که در تماسند، بگویید ما میخواهیم کمکی کنیم، شما نمیشناسید موردی یا کسی را، هستند افراد آبرومندی که مشکلاتی دارند گرفتاریهایی دارند. یک وقتی من نمیشنام دیگری میشناسد، باید کمک کنیم. پیامبر فرمود در اموال ثروتمندان حقوقِ فقرا را خدا قرار داده و اگر فقیری دیدید گرسنه یا برهنه ماند، فقیری دیدید دینش را به دنیا فروخت بخاطر این است که بعضی از ثروتمندان به وظیفهشان عمل نمیکنند. لذا ما در انفاق هم دقت کنیم که کرامت و شخصیت شخصِ انفاق شونده خُرد نشود.
نکته دیگر از آداب انفاق این است که انفاق را عاشقانه و عمومی انجام بدهید. یعنی کارهایمان بسته نشود در یک فرد خاصی، برای خدا بدهیم، با شوق و رغبت بدهیم، همه را بندگان خدا بدانیم، هر کجا که فرصت فراهم شد و مهیا شد، از کمک کردن دریغ نکنیم.
نکته دیگر هم این است که ارزش واقعی انفاق این است که قبل از اینکه شخص تقاضا کند، آنهایی که فامیل هستند، میشناسند، طرف کمک کند، یعنی اگر میداند که فلانی گرفتاری دارد، قبل از اینکه اظهار کند این مساعدت خودش را اعمال دارد.
یک نکته دیگر هم عرض کنم از آداب انفاق، استمرار انفاق! قرآن عنوان میفرماید که کسانی که «يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[17] این ینفقون یعنی انفاق باید استمرار داشته باشد و پیوستگی. انفاق فقط مال ماه رمضان نیست، انفاق فقط مال ایام بیماری نیست که بگوییم صدقه بدهیم تا مریضمان خوب شود. گرفتاریم بدهیم تا گرفتاریمان حل شود! در طول عمر و همهی ایام ما باید بتوانیم از این ظرفیت استفاده کنیم. این آداب انفاق.
من تکمیل کنم و گذرا آثاری از انفاق را خدمت عزیزان عرض کنم. ما اگر انفاق کردیم به چه چیزی میرسیم؟ حالا اگر دستگیری کردیم چه چیزی به ما میرسد؟ مواردی را از آیات و روایات از سرفصلها بگویم. میخواهم وقت مجلس را خیلی نگیرم و مباحث دیگری را در آینده بپردازیم.
انفاق یک جهتش آثار فردی است و یک جهتش آثار اجتماعی است و یک جهتش آثار اخروی است یعنی آخرتی است. آثار دنیوی انفاق و فردی آن: وقتی شما انفاق میکنید در زندگیتان چه اتفاقی میافتد؟
اول: رفاه و آسایش. حاج آقا مگر نمیخواهی این وضع برایت بماند، مگر نمیخواهید از این بهتر شود، خدا میفرماید بدهید من میدهم. مگر نمیخواهید به آسایش برسید؟ آن آسایش و آن آرامش خیال و آن زندگی مطلوب در پرتو دستگیری ضعفاست. این یکی از برکات انفاق است. من بارها عرض کردم الان هم عرض میکنم، من سراغ ندارم کسی بگوید برای خدا کمکی کردم و خدا پاسخ نداد! مگر اینکه اخلاص درش نباشد، فی سبیل الله نباشد. این یکی از آثار فردی است.
دوم: از آثار دیگر، شما ببینید در شبهای حساس یکی از آداب این است که میگویند صدقه بدهید. صدقه دادن سبب استجابت دعا میشود، یعنی انفاق کردن دعا را مستجاب میکند. حالا آقا زکات مالش را نداده و قرآن را گرفته روی سر! میگویم تو قرآن را گرفتی در زندگی زیر پا انداختی، برو خمست را بده، برو زکاتت را بپرداز، دعای ابوحمزه داری میخوانی؟ یکی از علتهای سدِّ استجابت دعا در روایت داریم نپرداختن دیون واجب و عدم انفاق است. فردا شب میخواهیم برویم درِ خانهی خدا و شب احیاست، یک وقت نشود که انفاق واجب گردنمان باشد و بدهکار برویم! بعد بگوییم که «الهی لاتؤدبنی بعقوبتک»[18] خدا میفرماید خودت خودت را عقوبت کردی، شأن ما که اجل از این است. دعا آداب دارد، طرف میآید میگوید که ما کلی دعا کردیم و مستجاب نشد، خب باید ببینی موانع استجابت دعا را بطرف کرده بودی یا نه؟ موانع استجابت دعا این است که آن حقوقی که در اموالت بود خارج کردی و بعد صدا زدی جوابت را ندادند! دعا کردی دعایت مستجاب نشد! این هم نکته دیگر که استجابت دعا از آثار فردی انفاق است. آنهایی که مستجابالدعوه هستند دین گردنشان نیست، دیون را دادند، وظائف را عمل کردند.
ما یک وقتی مسجد شجره بودیم زائران محرم شده بودند و تلبیه گفتند، یک پیرمردی دوید آمد گفت حاج آقا ما تابحال خمس نمیدادیم! کجا هستیم، پول خرج کردیم آمدیم عمره واجب را گذاشتیم زمین و عمره مستحبی را گرفتیم. بابا جان عمره مستحب است، تو واجب را رها کردی! گفتم آقای محترم تاحالا کجا بودی تو! گفت شیراز. گفتم یاد خمس در مسجد شجره باید بیفتی! این هم از ترس اینکه لباست اگر خمس درش است محرِمت نمیکند یعنی از احرام بیرون نمیایی! عمرهی تو خراب میشود، اگر عمره نمیآمدی چه میکردی و کی بفکر ادای انفاق واجب میافتادی! لذا ما یک گرههایی در زندگیهایمان هست میگوییم چرا خدا جوابمان را نمیدهد! خب خود ما با خدا همراهی نکردیم. چقدر همراهی کردیم! «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»[19] خدا میفرماید در مسیر ما بیایید ما هدایتتان میکنیم، ما کمکتان میکنیم. من نرفتم در این راه بعد میگویم خدا چرا کمک نکرد!
نکته دیگر: از برکات آثار انفاق در زندگی فردی، رفع بلاها و گرفتاریهاست. ما روایت داریم کسانی که اهل انفاقند، خدا گرفتاریهایشان را برمیدارد، مشکلات و بلایا از سر اینها برداشته میشود. در حالات حضرت موسیبن عمران دارد، یکی از مُریدهای حضرت موسی روزی آمد و از حضرت موسی دعوت کرد و گفت فلان شب شبِ عروسی ماست تشریف بیاورید. حضرت موسی با علم نبوت متوجه شد که این آقا داماد و عروس خانم هر دو در شبِ عروسی میمیرند، حضرت موسی نرفت اما به کسی چیزی نگفت. خب جمعیتی رفتند به عروسی و فردای آن شب حضرت موسی از دیگران سوال پرسید از داماد خبری دارید؟ یکی گفت بله الحمدلله خوب است، من او را صبح دیدم و سالم بود. حضرت موسی تعجب کرد و فرمود او قرار بود دیشب با همسرش از این دنیا بروند! برویم دیدن او. با یک عده از اصحاب آمدند منزل داماد و داماد گفت آقا دیشب تشریف نیاوردید! حضرت موسی فرمود دیشب کجا خوابیدی؟ گفت آقا در فلان اتاق. حضرت گفتند اجازه هست من بیام آنجا را ببینم؟ حاج آقا هزار تومان میدهی و خدا یک بلای سنگینی را از تو دفع میکند، فقط پول دادن را میبینی و پاداش خدا را نمیبینی، لطف الهی را نمیبینی؟ یک کسی آمد گفت آقا آمدیم مسجد کفشمان را هم دزدیدند، گفتم اگر نمیآمدی مسجد جانت را میگرفتند، خب آن را ببین، گفتم اگر نمیآمدی مسجد یک وقت ماشین به تو میزد و میرفتی! اما آمدی و این کفش دزدیده شدنت صدقه شد برای تو، ما چرا نیمه خالی لیوان را میبینیم و پری لیوان را نمیبینیم! موسیبن عمران وارد اتاق شد بستر عروس و داماد را زدند کنار دیدند یک مار سیاه زیر این تشک خشک شده! حضرت موسی فرمود این مار دیشب مامور بود شما را بزند، شما چکار کردید؟ گفت آقا ما کار خاصی نکردیم، دیشب در پایان شب که غذا توزیع کردند، بالاخره غذایی هم برای من و عروس آوردند در هجله، گفت ما آمدیم غذا بخوریم، صدای کسی را شنیدیم که صدا میزد به من هم غذا بدهید. متصدی توزیع غذا گفت دیگر غذا تمام شده و دیر آمدی، گفت من به خانمم گفتم خانم این با یک امیدی آمده اینجا، ما امشب کمتر بخوریم و کمی از غذای خودمان را به او بدهیم و او هم ناامید نرود. گفت غذایمان را نصف کردیم و نصفش را دادیم به آن فقیر. حضرت موسی فرمود آن نیمه غذا کفارهای شد برای شما! البته من این را عرض کنم که أجل حتمی را اگر تمام انبیا بیایند سرخط یک ساعت تاخیر نمیافتد، این را یقین بدانید. ما یک اجل حتمی داریم که وقتی پیمانه پر شد وساطت و شفاعت تاثیری در آن ندارد. قرآن میفرماید «فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ»[20] این مرگهایی که عمدتاً مردم میمیرند اجل معلقی است، اجل معلق علتش گناه است، ظلم است، نافرمانی خداست، رذایل اخلاقی است، حواسم نیست دارم غیبت میکنم هی روز به روز از عمرم کم میشود. در جامعه ظلم میکنم دارد از آن سهمیهی عمرم کاهش پیدا میکند. امام صادق رفتند در قبرستان یک اشارهای به قبور کردند فرمودند «من یموت بالذنوب أکثر ممن یموت بالآجال»[21] آن مقداری از مردم که بخاطر گناهان مردند بیشتر از آنهایی هستند که با اجل طبیعی مردند! خب گناه اساساً عمر را کوتاه میکند، حالا خانم بیحجاب آمدی در جامعه، دلت برای خودت میسوزد یا نمیسوزد، پرده اگر کنار برود دارد کنتر میاندازت برایت و روز به روز از عمرت دارد کم میشود و تو خبر نداری.
امام صادق داشتند رد میشدند، یک پدر و پسری همراه بودند، پسر چند قدم از روی بیادبی جلوی پدرش دوید. آقا فرودند بخاطر این چند قدمی که از روی بیادبی جلوی پدرت حرکت کردی سی سال از عمرت کم شد. حالا شاید عزیزان بگویند اگر اینطور باشد که دیگر کسی نباید زنده باشد! بله درست است از اینطرف گناه عمر را کم میکند لذا میگویند دلت برای خودت میسوزد دروغ نگو، خودت را دوست داری غیبت نکن، ظلم نکن، نگاه به حرام نکن، اینها عمر را کوتاه میکند. از آنطرف لطف الهی آمده و یک چیزهایی را معین کردند که اینها جبران میکند کوتاهی عمر را: صله رحم، صدقات و انفاقات، اینها طول عمر میآورد، طول عمر یعنی عمرهای کم شده را جبران میکند. از این طرف کم شد از آنطرف جبران شد. احترام به پدر و مادر طول عمر میآورد.
خب از برکات و آثار انفاق افزایش ثروت است، خدا زیاد میکند ثروت را، آقا مگر پول دوست نداری، خب بده تا بدهند به شما. انفاق کنید ببینید خدا با شما چه میکند. ما شبی داشتیم میرفتیم در ماشین، یک آقایی کنار دست ما نشسته بود، در یکی از همین تقاطعهای راهنمایی و رانندگی، حدود یکی دو ماه قبل، دیدیم یک خانمی داشت و مشتبه به معتاد بود، یعنی از حالت و پارچهای که بسر کشیده بود و حرف زدنش حالت اعتیاد بنظر میرسید. این آمد کنار شیشه ماشین و زد به ماشین گفت یک کمکی بکنید، بعضیها چه معرفتی دارند، با اینکه راننده یک جوانی هم بود، دیدم او گفت حاج آقا امشب یک پاکتی به من داده از آن پاکت یک چیزی بدهم به این. سر پاکت را باز کرد، یک اسکناس پنجاه هزار تومانی داد به این زن معتاد. این خانم رفت افتاد روی کاپوت ماشین، هی کاپوت ماشین را میبوسید، هی میبوسید و هی دست روی سرش میگذاشت و هی میبوسید. چراغ سبز شد و ما حرکت کردیم. فردا دیدم آن جوان به من زنگ زد گفت حاج آقا این را میگویم چون لطف خدا را گاهی اوقات بازگو میکنید. گفت من پانصد تومان به ما داده بودند و ما پنجاه تومانش را به آن خانم دادم. حالا ما بودیم میگفتیم ندهیم میرود مواد میخرد، حرام است پول دادن با آنها! گفت نیمهشب پیامکی به من آمد که یکی از بستگان همان آقایی که به من پول داده بود، گفته بود که آقا من مدتها میخواستم یک هدیهای به شما بدهم و توفیق نشد، پنج میلیون تومان به کارت من فرستاد، یعنی صد برابر! پنجاه هزار دادی، نه ده برابر، بلکه صد برابر. اینها دیگر اخلاص را میطلبد، مومن هر چه ضریب اخلاصت بالاتر، پاداش الهی وسیعتر است. لذا از آثارش افزایش ثروت و تندرستی و طول عمر است. بدن سالم مگر نمیخواهی، نمیخواهی کرونا بگیری، از پوشکی شدن حذر داری؟ این راهش است، روایت داریم، این دستگیری و انفاق سبب میشود که شما در دنیایتان موفق شوید. یک روایت از امیرالمومنین داریم «إنکم الی انفاق مکتسبتم أحوج منکم الی اکتسابٍ»[22] خیلی حدیث عجیبی است، حضرت میفرماید شما از انفاق کردن آنچه که بدست آوردید آنقدری که به این انفاق نیاز دارید، نیاز به این اموالی که گذاشتید ندارید. یعنی مردم احتیاج شما به این اموال نسبت به انفاقهایی که میکنید خیلی بیشتر از آنهایی است که گذاشتید، این کلام امیرالمومنین است. اینها آثار فردی بود.
من آثار اجتماعی را هم عرض کنم. اگر انفاق در جامعه شکل گرفت، خب قطعا بدست آوردن دلها و کسانیکه خیِّر و دلسوزند، قطعا مردم به اینها اقبال میکنند. محبت به دیگران، این از آثار اجتماعی است، در جامعه محبت شکل میگیرد، لطف و صمیمیت شکل میگیرد، دوستیها استمرار پیدا میکند. جامعه مهدوی عصر ظهور همینطور است. و زیاد شدن دوستان، اصلا یکی از روشهایی که انسانها دوست پیدا میکنند همین انفاق برای خداست. خدا محبتها را در قلوب انسانهای قرار میدهد. اینها آثار اجتماعی.
من آثار اخروی را هم بگویم. در قیامت داریم که انفاق در قیامت حسابتان را آسان میکند. آنهایی که حذر دارند و ترس دارند و وحشت دارند از اینکه قیامت نجات پیدا کنند سریع انفاق کنند. من یکی از اوصاف قیامت را عرض کنم، پیغمبر فرمود «أرض القیامة نار»[23] زمین قیامت آتش است. روایت را مرحوم کلینی در جلد چهارم کافی نقل کرده است. هنوز سرکارمان به قیامت نرسیده. پیغمبر میفرماید زمین پیغمبر آتش است «ما خلا ظل المومن»[24] به استثنای آنجایی که مومنین هستند، مومنین هر جا هستند آنجا دیگر آتش نیست، بعد پیغمبر فرمود «فانَّ صدقتَه تُظلُّه»[25] صدقه مومن میشود سایه برایش. میگویند آقا در دنیا سایه کردی، حالا همین دستگیری دنیایی میشود سایه و تو را از آتش نجات میدهد. لذا از امتیازات قیامت برای انسانهایی که اهل انفاقند آسانی حساب است. سپر در برابر آتش شدن که روایت هم همین را بیان میکند. محوِ گناهان: به واسطهی همین انفاق گناهان انسان بخشیده میشود و آن آسایش در قیامت را ما در روایت داریم شامل حال انسانهایی میشود که در دنیا انفاق داشتند و روشنایی و چهرهی روشن داشتن در روزِ قیامت بخاطر انفاق است. «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»[26] این یک چهره است، «وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ»[27] بعضی چهرهها تیره و ذلیل، بعضیها چهرهها روشن و شاد و خوشحال، روایت داریم انفاق اینجا کردید آنجا جوابش را میبینید، آنجا پاسخش را میبینید.
من یک جریانی را نقل کنم و ادامه بحث بماند انشاءالله در فرصت دیگر. پیامدهای ترک انفاق و موانع انفاق را یک اشارهای انشاءالله خواهیم کرد. بعضیها میپرسند که چرا برخیها پول دارند ولی انفاق نمیکنند، این علت دارد، میگوید میدانم واجب را باید بپردازم ولی دستم نمیرود. انشاءالله روضهاش را فردا میخوانم از آیات و روایات که چرا بعضیها در عین حالی که میتوانند وظیفه را انجام نمیدهند! این یک مطلب، بعد هم پیامدهای ترک انفاق که چه چیزی پیش خواهد آمد بحث دیگر است.
من یک جریانی از انفاق بگویم، آنهم از انفاق نه به انسان، بلکه به سگ. مرحوم آیت الله کلباسی بزرگ، ایشان میفرماید ما طلبه بودیم در نجف، قحطی آمد بطوری که دیگر مردم نان گیرشان نمیآمد. ما یک مقداری هم متاسفانه ناسپاسیم، نعمت هست، گاهی اوقات ناشکری میکنیم. شما قحطیهای گذشتگان را ببینید، بعضیها در چه سختیها و فلاکتهایی رنجهایی میکشیدند، خب الحمدلله الان گرانی هست، اسلام با گرانی مخالف است، قطعا همه باید کمک کنند، گرانی باید مدیریت شود، سوء استفاده بعضیها نکنند، اما همین چیزی هم که هست باز الحمدلله رب العالمین بگویید. خب وضع سختی شده بود در حوزه نجف در زمان مرحوم کلباسی، ایشان گفت درسها تعطیل شد، دیگر اساتید هم درس نمیگفتند، گفتند بروید دنبال معاشتان، شکمتان را پر کنید، اصلا زندگیها مختل شده بود. ایشان میگوید یک روز من رفتم در یکی از روستاهای اطراف نجف، یک ظرف شیری بدست آوردم و یک مقدار نان خشک، گفتم این شیر را بیاوریم منزل و نانها را هم بخیسانیم، آن روز غذایمان همان نان و شیر باشد تا ببینیم فردا چه میشود. ایشان میفرماید در ورودی نجف که داشتم وارد نجف میشدم صحنهای را دیدم، دیدم یک سگ مادهای اینطرف جاده افتاده، چند تا طوله هم آن طرف جاده، این سگ دارد ناله میکند، میخواهد برود طرف بچههایش نمیتواند، بچهها هم زوزه میکشند ناله میکنند نمیتوانند بیایند اینطرف جاده از گرسنگی. ولی پستانهای این سگ پر از شیر است ولی قدرت حرکت از گرسنگی ندارد. مرحوم کلباسی میگوید یک لحظه ایستادم یک جدالی در وجودم بین عقل و هوا و هوس شکل گرفت، عقلم گفت کلباسی مخلوق خداست، خدا دوست داشته خلقش کرده، این هم حیوان است اگر خدا دوستش نمیداشت خلقش نمیکرد. این را اگر بهش نرسی تا ساعتی دیگر تلف میشوند، تو این را بده به اینها خدا رازق است، گفت از آن طرف هوای نفسم توجیه کرد، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، سگ مرد که مرد، برس بداد زن و بچهات. گفت در این دعوای درونی عقل پیروز شد، نشستم روی زمین، این نانها را در ظرف شیر خیساندم خوب که جا افتاد بردم گذاشتم جلوی سگ ماده، گفت آن سگ با ولع تمام همه را خورد، یک جانی در بدنش آمد بلند شد روی چهار دست و پایش، سری به آسمان بلند کرد، حیوان است ولی شعور حیوانی که دارد، گفت یک نگاهی به آسمان کرد دیدم دو قطره اشک از کنار چشمانش غلطید و افتاد روی زمین. رفت آن سمت جاده کنار طولهها و آنها هم آمدند زیر پستان مادر به شیر خوردن. ایشان میگویند همین دو تا قطره اشک افتاد روی زمین و دریچهای در وجود من باز شد، دیدم خیلی چیزها الان بلدم، یک چیزهایی الان بلدم که قبلا بلد نبودم. آمدم منزل، هر کتابی باز میکردم انگار قبلا خوانده بودم، از آن روز به بعد خدا دست نیاز ما را به سوی مردم دراز نکرد. خدا گفت بگیر تا قیامت. آقا امیرالمومنین فرمود به زیر دستان رحم کنید تا بالادستان شما به شما رحم کنند. این تازه انفاق به سگ است، یک حیوان نجسالعین، چه برسد به انفاق به انسان. خدا اینگونه پاداش میدهد. امیدواریم توفیق بهرهبرداری از این فرصتهای باقیماندهی زندگانی را خداوند به نحو شایسته به همه ما عنایت و کرامت بفرماید.
من دو سه بیت شعر مقدمه روضه بخوانم و عزیزان به فیض خواهند رساند.
گر نگاهی به ما کند زهرا، دردها را دوا کند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد، گر نگاهی به ما کند زهرا
کم مخواه از عطای بسیارش، کانچه خواهی عطا کند زهرا
یا فاطمه یا فاطمه...
بیاد همهی درگذشتگانمان، یا فاطمه یا فاطمه...
[1] توبه آیه20
[2] توبه آیه20
[3] توبه آیه20
[4] غررالحکم ص256
[5] غررالحکم ص256
[6] غررالحکم ص256
[7] الکافی ج4 ص4
[8] من لایحضره الفقیه ج4 ص412
[9] انعام آیه141
[10] من لایحضره الفقیه ج4 ص412
[11] من لایحضره الفقیه ج4 ص412
[12] قصص آیه21
[13] توبه آیه20
[14] شوری آیه20
[15] بقره آیه201
[16] بقره آیه264
[17] بقره آیه261
[18] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی
[19] عنکبوت آیه69
[20] اعراف آیه34
[21] مستدرک الوسائل ج11 ص237
[22] غررالحکم ص268
[23] الکافی ج4 ص3
[24] من لایحضره الفقیه ج4 ص412
[25] من لایحضره الفقیه ج4 ص412
[26] عبس آیه38 و 39
[27] عبس آیه40 و 41