استاد حدائق روز پنج شنبه 10 فروردین ماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ماه مبارک رمضان به بیان سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.

 

 دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ»[1] صدق الله العلی العظیم

مسئله‌ای نسبت به مُد طعام مطرح شد من یک اشاره‌ی گذرایی عرض کنم. کسانی که از رمضان سال گذشته به هر دلیلی موفق به روزه گرفتن نشدند و عذر داشتند، مریض بودند مسافر بودند، قطعا باید قضای روزه را بجا بیاورند در طی یازده ماه پیش رو، و اگر این‌ها انجام نشد یعنی باید روزه می‌گرفت و نگرفت، انتقال پیدا کرد این قضا به ماه جدید، انسان باید بابت آن روزه‌ی نگرفته باید مد طعامی پرداخت کند و روزه‌ی قضا را هم باید بجا بیاورد. عزیزانی که معذور از روزه گرفتن بودند، مریضند و از نظر جسمی یا کهنسال هستند و توانایی روزه را ندارند، این‌ها به ازای هر روز قضا یک مد طعام باید بدهند، خود این امتثال امر خداست. آدم سالم باید روزه بگیرد و شخص بیمار روزه نگرفتن را باید اطاعت کند. یک بنده خدایی آدم کهنسالی بود می‌گفت من 60 سال روزه گرفتم دلم نمی‌آید روزه بگیرم! گفتم پس تو تابع دلت هستی نه تابع خدا، ببین خدا چه می‌خواهد. خدا از انسان بیمار انتظار روزه ندارد، از شخص مسافر انتظار روزه ندارد، گاهی اوقات برای خودمان زحمت درست می‌کنیم. طرف می‌گوید من می‌خواهم با نذر در مسافرت روزه بگیرم! می‌گویم مسافر برای شما یک تخفیف قائل شدند، می‌گویند نماز چهار رکعتت را دو رکعت بخوان، می‌گویند روزه نمی‌خواهد بگیری حالا تو برو خودت را به زحمت بینداز! دین اسلام دینِ آسانی است، گاهی اوقات سخت می‌کنیم کار را.

مد طعام امسال به فتوای مراجع عظامی که اعلام کردند مانند مقام معظم رهبری و آیت الله مکارم 12 هزار تومان است با احتساب گندم. بله اگر کسی می‌خواهد مد طعام برنج بدهد، سرانه‌ی هر روز روزه نگرفتن هفتصد و پنجاه گرم گندم یا برنج یا خرماست. حالا کسی می‌خواهد برنج بدهد، بیست روز بدهکار است و این بیست روز را باید برنج بخرد و بدهد به خانواده‌ی نیازمند. این نسبت به عزیزانی که کفاره‌ی عمد به گردنشان نیست. اما اگر کسی پناه بر خدا کفاره‌ی عمد بر گردنش است و روزه را عمدا خورده، کفاره‌اش این است که ما بإزای هر روز شصت مد طعام بدهد یا اینکه شصت روز روزه بجا بیاورد. این شصت مد طعام حداقلش شصت مد دوازده هزار تومانی است. فقط یک مسئله‌ اینجاست که باید دقت کرد. در کفاره‌ی افطار عمد شصت مد را باید به شصت نفر بدهند نه اینکه همه را بدهند به یک خانواده‌ی پنج نفره، به یک خانواده‌ی پنج نفره پنج مد را می‌شود داد، اما در مد طعام اینطور نیست، شما یک ماه مد طعام را مثلا اگر بیمار هستید می‌توانید سی روز را یکجا به یک خانواده یا یک نفر بدهید و بگویید برای پول نان از این استفاده کنید، اگر به او اعتماد دارید که برای نان آن را استفاده می‌کند. اما در افطار عمد قطعا هر روزی باید به یک نفر داده شود. اگر خانواده پنج نفره است بیشتر از پنج مد نمی‌شود داد، به یک خانواده ده نفره بیشتر از ده مد نمی‌شود داد. من اگر آمدم مد را برنج حساب کردم نمی‌توانم یک کسیه برنج را بگیرم و در افطار عمد بدهم به یک خانواده! یعنی شما به ازای نفرات این خانواده نفری هفتصد و پنجاه گرم می‌توانید بدهید. اگر خانواده پنج نفره است پنج تا هفتصد و پنجاه گرم به آنها بدهید نه یک کیسه برنج! این است تفاوت بین افطار عمد و افطار عادی. این را عزیزان توجه داشته باشند. حالا برنج می‌توانید بدهید. اگر اطمینان به نیازمند هم داشته باشید می‌توانید پول به او بدهید و بگویید این پول برنجت و برو برنج بخر. مطمئن اگر هستید که فرد آدم درستکار و متعهدی است می‌شود پولش را به او واگذار کرد که او انجام دهد.

خدا انشاءالله صیام و قیام و عبادت ما را قبول کند و توفیقات ما را و رحمة الایتامی که امروز خواستیم، صحبة الکرامی که پیغمبر امروز از خدا می‌خواهد را خداوند به همه‌ی ما عنایت کند صلوات غرایی ختم کنید.

خب بحث مجلس پیرامون مغفرت در قرآن به اینجا رسید که یکی از عوامل مغفرت در قرآن ایمان است. بحثی که امروز محضر عزیزان اشاره می‌شود دو آیه از آیات قرآن نسبت به توصیه‌های خداوند در قالب امر و نهی است که مومنین چه بکنند و چه نکنند، گرچه ده‌ها آیه در قرآن داریم که خداوند برای مومنین یکسری نباید‌هایی را مطرح می‌کند. ولی چون از اصل بحث فاصله می‌گیریم که جایگاه مغفرت و مراحل تحصیل مغفرت است، من به همین دو آیه اکتفا می‌کنم. قرآن نهی می‌کند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى»[2] ‌با یهودیان و مسیحیان نگاه اولیا نداشته باشید، کافران را دوست نپندارید، موارد برای مومنین در قرآن فراوان ذکر شده است و توصیه‌هایی که برای مومنین ذکر می‌کند زیاد است. آیه‌ای که ذکر شد از سوره تحریم است. این از باید‌های قرآنی نسبت به مومنین است. البته این را هم اشاره کنم که در روایات ذکر شده که چرا مومن را مومن می‌گویند.

اولین وجه تسمیه مومن را وجود مقدس پیامبر می‌فرماید، این روایت را که عرض کردم ما به خودمان نمره بدهیم ببینیم چقدر با این معیارها نزدیکیم؟ رسول الله می‌فرماید «ألا اُخبرُکم لمَ سُمِّی المومن مومناً»[3] شما را آگاه کنم که چرا به مومن مومن گفته می‌شود؟ عرض کردند یا رسول الله مشتاقیم بدانیم. پیغمبر فرمود «بإیمانه الناس علی انفسهم و اموالهم»[4] چون جان و مال مردم از تعرض او در امان است. اگر یک جایی ازتان می‌ترسند می‌گویند فلانی آدم درستکاری نیست، این آدم امینی نیست که تو خانواده‌ات را به او بسپاری، مومن نیستی ولو اینکه نماز شب بخوانی! ببینید مردم چقدر از شما در امنیت هستند. آن کسی که جامعه [5]و اطرافیان از او احساس امنیت می‌کنند از اموالشان و جانشان و نفوسشان، آن آدم مومن است. می‌گویند آقا این آدم امینی است، بسپارید مالتان را در دست او، خانواده‌ات را زندگی‌ات را بسپار دست او، آدم درستکاری است و خیانت نمی‌کند، این یک جهت تسمیه‌ی مومن است، یک جهت دیگر هم بُعد آخرتی دارد که امام صادق می‌فرماید. اصلا مومنین را خداوند در قیامت تضمین کرده که ما بهشتی‌شان می‌کنیم. شما از دنیا مومنین خارج شوید، مخاطرات آخرت را ما از شما دفع می‌کنیم.

امام صادق فرمود «انما سُمیت مومن لانَّه یؤمن من عذاب الله»[6] مومن را مومن می‌نامند چون از عذاب خدا در قیامت در امان است «و یؤمن علی الله یوم القیامة فیجیز له ذلک»[7] ‌مومن خود را در قیامت در امانت خدا می‌داند و خدا امان‌خواهی او را می‌پذیرد. پس در روابط اجتماعی‌مان مردم از ما باید احساس امنیت کنند.

با کمال تاسف بگویم، چند سال قبل یک کارگر افغانی آمد پیش من، گفت آقای حدائق یک سال برای آقای فلانی کار کردم، اسم آورد شناختم گفت چون به او اعتماد داشتم به او گفتم پول‌های کارکردم پیش خودت باشد من وقتی خواستم بروم حقوقم را یکجا تسویه کن. شما هم که مشخص است چقدر برایت کار کردم. گفت حالا رفتم می‌گویم آقا می‌خواهم برگردم به مملکت خودم حق ما را تسویه کن، گفت می‌گوید کدام حق؟ زنگ بزنم نیروی انتظامی بیاید بگیرد تو را! به ما می‌گویند مومن! حالا جلسه دعای ندبه‌مان هم تعطیل نمی‌شود، وای بر این یابن الحسن گفتن‌ها، فقط بلدیم یابن الحسن بگوییم! تماس گرفتم به آن آقا، گفتم این کارگر برای شما کار می‌کرد؟ گفت چطور؟ گفتم از خدا بترس از قیامت بترس، به باد دادی همه چیزت را، این بیچاره‌ای که دستش به هیچ جا نمی‌رسد را به همین راحتی می‌گویی برو چیزی طلب نداری! آقایان عمل! روایات فراوانی داریم که مومن شاکله‌ی وجودی‌اش عمل است. این‌ها باید هم‌پوشانی داشته باشند، چیزی که می‌گوید در عمل هم به کار ببندد، گاهی اوقات حق یتیم را می‌خورند، حق ضعیف را می‌خورند.

خانم دیگری آمد پیش من گفت حاج آقا شوهر من جلوی خود من، نشسته بودیم، برادر شوهر من بیکار بود، تقریبا مال شانزده سال قبل بود، یک چکی کشید سی میلیون تومان آن سال، گفت این را بگیر برو سرمایه‌ی کارت کن، و بعد خُرده خرده به من برگردان. البته این را هم من عرض کنم، قران می‌فرماید وقتی بین شما دینی رد و بدل می‌شود یادداشت کنید. شما آدم خوب او هم آدم خوب، یک وقتی اتفاقی می‌افتد بازماندگان نمی‌فهمند چه بوده بین شما! «إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ»[8] ‌آقا بنویسید که من طلبکارم بنویس که من بدهکارم که فردا ورثه بفهمند چه خبر است، سندی داشته باشند. گفت این‌ها بینشان این حرف گذشت و دو ماه بعد شوهر ما سکته کرد. گفت به برادر شوهرم گفتم ما بچه‌های صغیر داریم، این سی میلیون را شما بیا تسویه کن. گفت کدام پول؟ شاهد داری، مدرک داری؟ چه کسی؟ کسی که نماز جماعتش ترک نمی‌شود! به همین راحتی الله اکبر!

 

خدا رحمت کند پدربزرگ مادری ما را حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای مؤیدالاسلام می‌فرمودند یک حاج آقای شریعتمداری بود از علمای شیراز، داستان مال هشتاد سال قبل است. می‌گفتند ایشان یک وقتی روی منبر گفتند متدینین بیایید از عبادت‌هایتان توبه کنید، گاهی اوقات باید از بعضی عبادت‌ها استغفار کرد، از بعضی کارهایی که ادعا می‌کنیم در مسیر خداست ولی فاصله گرفتیم. لذا مومن باید جامعه از او احساس امنیت کند، آسیب اقتصادی و آسیب اخلاقی به جامعه نزند، ناموس مردم را ناموس خودش ببیند، با عفت با ناموس مردم برخورد کند.

جوانی آمد خدمت امام صادق عرض کرد آقا چرا نگاه به نامحرم در اسلام حرام است؟ آقا فرمودند تو مادر داری؟ گفت بله، گفت خواهر داری؟ گفت بله، آقا فرمودند همین نگاهی که می‌خواهی به نوامیس مردم داشته باشی کسی با همان نگاه به خواهر و مادر و نوامیس تو نگاه کند می‌پسندی؟ گفت خیر، حضرت فرمود چرا چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران می‌پسندی! این تعریف مومن. حالا این روایت را هم اضافه کنم و بعد ذیل آیه نکاتی را اضافه کنم. این روایت را مرحوم کلینی در کافی ذکر کرده است. چند تا ویژگی را امام صادق برای مومنین نامبرده است، ببینید اینجور شدیم بخشیده می‌شویم، این صافت را اگر داشتیم مورد و مغفرت قرار می‌گیریم، از عوامل مغفرت ایمان، از نشانه‌های ایمان این صفاتی است که امام صادق نام می‌برد. ببینید دقیقا امام اشاره می‌فرماید «المومن من طاب مکسَبه»[9] مومن کسبش پاک است، تقلب درش نیست، کلاه سر مردم نمی‌گذارد، کمکاری نمی‌کند، کم‌فروشی نمی‌کند، در روابط اقتصادی‌اش آدم پاکیزه‌ای است، یعنی کسبش شفاف و روشن است، این یک در بعد اقتصادی.

دوم حضرت می‌فرماید «و حسُنَت خَلیقَتُه»[10] اخلاقش هم اخلاق شایسته‌ای است. یکی از جاهایی است که در روایت داریم عذاب قبر می‌آید سراغ افراد، مردانی است که در جامعه مشهور به خوش‌اخلاقی هستند و در خانواده بداخلاق هستند. بیرون با مردم خوب است، اخلاقش خوب است، سلوکش خوب است، اما در خانه که می‌آید زن و بچه از دستش در عذابند. «حَسُنت خلیقَتُه»[11] اخلاق شایسته داشتن، مومن باید اینگونه باشد، بعضی‌ها را تا یکی بهش می‌گویی می‌خواهد ده‌تا جواب بدهد، این نشانه‌ی ایمان نیست. آقا امام صادق به عنوان بصری فرمود اگر کسی به تو گفت اگر یکی گفتی ده‌تا می‌شنوی، تو به او بگو اگر ده‌تا بگویی یکی نمی‌شنوی، ایمان یعنی همین. ما اخلاقمان اخلاق شایسته‌ای باشد، چه در خانواده چه در جامعه، «و صحَّت سریرته» انسان‌های مومن درون خودشان را پاک کردند، نفاق ندارد، حِقد ندارد، حرص ندارد، بدخواه مردم نیست. دیدید بعضی‌ها می‌گویند اگر کار دستم باشد فلانی را از نان خوردن می‌اندازم. در ایمان او یک خط قرمز بکشید. آدم‌های مومن بدخواه مردم نیستند. مرحوم آیت الله والد می‌گفتند سفره لطف خدا پهن است امام مردم  استفاده نمی‌کنند. ببینید آقایان خیرخواهی همش این نیست که تمکّن داشته باشی. الان ماه رمضان است، الحمدلله بعضی‌ها تمکّن دارند و افطار می‌دهند، بسته‌های معیشتی می‌دهند، در جمع ما هم هستند کسانی که موفق به اینکار هستند، خدا به این‌ها لطف می‌کند و این‌ها عمل می‌کنند به شایستگی. اما بعضی‌ها هم دلشان می‌خواهد ولی ندارند. اینجا باب رحمت بسته نیست، عدالت الهی اینجا چکار می‌کند؟ می‌گوید «نیة المومن خیر من عمله»[12] آقا نیتت را صاف کن بگو خدایا اگر داشتم شیرازت را افطار می‌دادم. به این ماه عزیز قسم در قیامت ثواب افطار را به تو می‌دهند. داریم که این نیت را می‌توانیم صاف کنیم، من نیت کنم خدایا هر چه انسان فقیرِ کم‌درآمد بود اگر داشتم رسیدگی می‌کردم، زندگی این‌ها مسکن این‌ها بیماری‌ این‌ها را درمان می‌کردم. اینکه از ما می‌آید، اما همین را بعضی‌ها سریره‌ی سالمی ندارند و می‌گویند نه آقا ...، نمی‌تواند ببیند چون حرص دارد، چون حقد دارد چون تکبر دارد توفیقات دیگران را نمی‌تواند ببیند. کراراً  این را از ما شنیدید در همین شیراز جنت تراز که در گذشته می‌گفتند آقایی از دنیا رفت، دیدند وضع خوبی در برزخ دارد، از او پرسیدند آقا وضع خوب برزخت برای چیست؟ گفت بخاطر طلا کردن گنبد حرم شاهچراغ. طرف از او پرسید شما کی گنبد شاهچراغ را طلا کردید؟ تاریخ به یاد ندارد گنبد شاهچراغ طلا شده باشد! گفت من همیشه نیتم این بود که خدایا اگر دستم باز شد یکی از کارهایی که می‌کنم گنبد شاهچراغ را طلا می‌کنم. این نیت از ما برمی‌آید یا نه؟ آقا پول افطاری دادن نداری، نیتش را که می‌توانی داشته باشی! هزینه‌ی ازدواج جوانان را نداری بپردازی، نیتش را که می‌توانی در خودت داشته باشی: خدایا اگر می‌داشتم اینکار را می‌کردم، ثواب را می‌دهند، این عدالت الهی است، والّا اگر این نباشد فقرا و ضعفا می‌توانند در قیامت می‌توانند اعتراض کنند که خدایا به ما هم می‌دادی ما هم انفاق می‌کردیم. خدا می‌فرماید پول که گیرت نیامد اما نیت که داشتی، با نیتت که می‌توانستی نیت کنی، اگر نیت می‌کردی من ثوابش را به تو می‌دادم. مومن یک نیت خیرخواهانه دارد، آقایان فراتر از این من حرف بزنم ببینید نیت چه می‌کند!

جابربن عبدالله انصاری در اربعین اول حضرت اباعبدالله آمد کنار مزار حضرت، یک حرفی زد که من بارها عرض کردم جابر در این جهت منحصر بفردترین صحابه پیغمبر است. در این جهت، کدام جهت؟ در این جهت شما در تراز جابر کسی را سراغ ندارید، حتی سلمان، و آن جهت این است که جابر تنها صحابه‌ای است که هفت معصوم از چهارده معصوم را درک کرده است: پیغمبر، امیرالمومنین، زهرای مرضیه، امام حسن، سیدالشهدا، زین‌العابدین و باقرالعلوم علیهم السلام. ما نداریم از اصحاب پیغمبر کسی را که محضر هفت معصوم از چهارده معصوم را درک کرده باشد و روایت نقل کند. شخصیت بزرگی بود جابربن عبدالله انصاری. جابر در اواخر عمرش آمد کنار قبر اباعبدالله یک جمله گفت که عطیه اوفی شگفت زده شد. گفت یا اباعبدالله «لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه»[13] ما در تمام کارهای شما شریکیم، خیلی حرف عجیبی بود! عطیه که از علمای شیعه بود، گفت آقای جابر چه داری می‌گویی؟ سیدالشهدا سرش از بدنش جدا شد پیکرش زیر سم اسب پامال شد، خانواده او را به اسارت بردند اموال او را به تاراج بردند چطور ما با او شریکیم و حال اینکه ما یک شمشیر هم نزدیم یک جراحت هم برنداشتیم، مال ما هم دستخوش دشمن قرار نگرفت! جابر گفت یک سخن از پیغمبر شنیدم که سبب شد این را بگویم. رسول الله فرمود «من احبَّ قوماً حُشر معهم»[14] هر که جمعیتی را دوست بدارد با آنها محشور می‌شود. ببینید در زندگی‌تان چه کسانی را دوست دارید، قیامت با آنها هستید. بگویید الحمدلله رب العالمین که حب اهلبیت با سرشت شماست، قیامت با این‌ها خواهید بود، کلام پیغمبر است، جابر نقل می‌کند. بعد جمله دوم را می‌گوید، گفت پیغبر فرمود «و من أحبَّ عملَ قومٍ اُشرِک فی عمله»[15] اگر کسی کار قومی را دوست بدارد با آنها شریک است، چقدر لطف خدا وسیع است! یعنی مردم اگر شنیدید آدم خیِّری ماه رمضان بسته‌ی معیشتی در افطار انفاق کرد و خوشحال شدید، شما هم شریکید، دیگر از این بالاتر! تو نداری دستت خالی است، کار خوب را دوست می‌داری؟ شریک هستی در آن کار. اما نقطه مقابل هم دارد، آن روی سکه هم هست، در روایت داریم اگر کار بد جمعیتی را کسی دوست داشت با آنها شریک است. در زیارت عاشورا شما همه بنی‌امیه را لعنت می‌کنید، روای به امام عرض کرد آقا چرا همه بنی‌امیه را لعن می‌کنیم؟ کسانی از بنی‌امیه که در زمان امام حسین بودند و در واقعه عاشورا دست داشتند باید لعنت شوند، بقیه چرا؟ امام فرمود «لانهم رضوا بفعل آبائهم المشرکین» نسل‌های بعدشان به عملکرد گذشتگانشان راضی بودند. آقایان من این سخن جابر را باز کنم، الان در همین مجلس هر کسی آرزو کند که ای کاش اربعین اول ما با جابر به زیارت امام حسین می‌رفتیم، طبق این حدیث پیغمبر شریکید با جابر. بالاتر از این، هر کسی که در وجودش حقیقتا آرزو کند که ای کاش کربلا با سیدالشهدا بودم، ثواب بودن با سیدالشهدا را می‌برد. این لطف الهی است، البته این زمینه می‌خواهد، باید «حسُنت سریرتُه»[16] باید درون پالایش شود. بعضی‌ها تنگ‌نظری‌ها حقدها مانعشان می‌شود. می‌گویند آقا بیشتر از این گیرش نیاید، این باید همینطور گرسنه باشد، هشتش گرو نهش باشد. آن طینت پاک، انسان برای انسان‌ها آسایش و رفاه بخواهد. خدا می‌فرماید خواستی و نداشتی بدهی، ما ثوابش را به شما می‌دهیم.

جنگ صفین شد، قبل از شروع جنگ آقا داشتند سان می‌دیدند از خط مقدم جبهه. یک کسی آمد گفت آقا برادر من هم دلش می‌خواهد خودش را برساند به خط مقدم و در رکاب شما بجنگد اما به جبهه‌ی جنگ نرسید، او هم ثوابی دارد؟ آقا فرمود بخدای علی سوگند نه برادر تو، نسل‌های آینده‌ی بشری اگر آرزو کنند که ای کاش با علی‌بن ابیطالب جهاد می‌کردیم ثواب جهاد با من را خدا به آنها می‌دهد. ولی بعضی‌ها تنگ‌نظر هستند، آقا نداری بگو خدایا بده، همه را سیراب می‌کنم، یک امتی را افطار می‌دهم، خدایا عنایت کن مشکل مشکل‌دار‌ها را حل می‌کنم، فضای آموزشی نداریم صدتا فضای آموزشی می‌سازم. اینکه می‌توانیم روی خودمان کار کنیم درونمان پاک شود، این سریره اگر پاک شد ولو اینکه نتوانیم اجرش را به ما می‌دهند.

دو نکته دیگر هم آقا امام صادق در اوصاف مومنین یاد می‌کند: «انفق الفضل من مالک» حالا اینجا بعضی‌ها برعکس عمل می‌کنند. آقا امام صادق می‌فرماید مومن زیادی مالش را انفاق می‌کند، خرج می‌کند زندگی را با آبرومندی مدریریت می‌کند، آن مازاد را در راه خدا خرج می‌کند، در مسی خدا انفاق می‌کند، اما زیادی گفتارش را امساک می‌کند، حرف زیادی نمی‌زند، مال زیادی را خرج می‌کند. بعضی‌ها برعکس عمل می‌کنند، حرف تا دلت بخوای می‌زنند، تا می‌نشینند شروع می‌کنند یک ساعت حرف می‌زنند ده‌ها غیبت تهمت دروغ، اما بگو آقا یک مقدار پول خرج کن، می‌گوید من پول ندارد. می‌گویند کسی از گرسنگی داشت گریه می‌کرد کس دیگری هم داشت می‌رفت و چند نان در دستش بود، این کسی که نان در دستش بود به کسی که داشت گریه می‌کرد گفت چرا گریه می‌کنی؟ گفت از گرسنگی گریه می‌کنم، او گفت من هم برایت گریه می‌کنم. گفت نمی‌خواهد تو گریه کن یک تکه از این نان بکن به ما بده جلوی گریه ما گرفته می‌شود. گفت نان به تو نمی‌دهم ولی هر چه بخواهی برایت گریه می‌کنم. بعضی‌ها اینطوری هستند، می‌گویند برای امام حسین هر چه بخواهی سینه می‌زنم ولی خمس نمی‌دهم. یا حسین می‌گویم ولی در باحسین ماندنم معطل هستم.

یا حسین و باحسین یک نقطه باشد فرق آن، یا حسین گفتن کجا و با حسین ماندن کجا

با امام حسین بودن مهم است، والا یا حسین گفتن یا علی گفتن یابن الحسن گفتن...، با امام زمان هم هستید؟ خوشا بحال شما مومنینی که همراهی می‌کنید. از نشانه‌های مومن این است که زیادی مال را انفاق می‌کند و زیادی گفتار را امساک می‌کند کنترل می‌کند. از یکی از مراجع این شهر من یادی کنم، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ بهاءالدین محلاتی اعلی الله مقامه. مرحوم آیت الله والد از شاگردان ایشان بودند می‌گفتند ما یک وقتی خدمت آیت الله العظمی محلاتی نشسته بودیم یک آقایی وارد شد خطاب به آیت الله محلاتی گفت آقا در جلسه‌ای بودیم یک نفر پشت سر شما این حرف را زد. البته این کار کار خوبی نیست، ما نباید حرف‌هایی را انتقال بدهیم که کدورت‌ها را زیاد کند، لذا یکی از جاهایی که داریم دروغ تبصره دارد در اصلاح ذات بین است، یعنی شما حرفی بزنید که نیست ولی با این حرف دل‌ها را نزدیک کنید، دو نفر با هم کدورت دارند، بگوییم آقا فلانی تعریفت را می‌کند در حالی که تعریفی نکرده، به او هم همین را می‌گوییم، دل‌ها را نزدیک کنیم، امام صادق فرمود «الکذب مذموم الا فی امرَین دفع شر الظلمة و اصلاح ذات البین»[17] حالا بعضی‌ها با سخن راست نفرت پخش می‌کنند و این خیلی بد است. گفت آن آقا فلان حرف را زد، حالا ببینید مومن این است، «یُمسک الفضل من قوله»[18] زیادی حرفش را مدیریت می‌کند و هر حرفی را نمی‌زند. گفتند ایشان تا شنیدند، جمعی هم نشسته بودند، گفتند بروید به این آقا بگوییم ما به قیامت معتقدیم ما به روز جزا معتقدیم، همین! دیگر ایشان چیزی نگفتند. حالا بگوییم آقا خودتی، شکایت می‌کنیم...! حالا اشاره می‌کنم از عواملی که در حفظ ایمان انسان را کمک می‌کند یاد قیامت است. اگر می‌خواهید ایمانتان دستخوش حوادث نشود یادتان باشد شب قبری است، عالم برزخی است، قیامتی است، یوم الحسابی است، یوم النفسی است، آن روز اگر یادمان نرفت، مدیریت می‌کنیم زندگی را. لذا این دو نکته را دقت کنیم که اموال زیادی را انفاق کردن و حال اینکه کم هم نمی‌شود، شما یک نفر را پیدا نمی‌کنید که بگوید من با انفاق برای خدا ورشکست شدم، در عمرم ندیدم کسی بگوید من خمس می‌دادم زندگی‌ام از کف رفت، اصلا من ندیدم، نوع آسیب‌هایی که مردم می‌بینند یا در اجحاف است، یا در تبعیت نکردن از اوامر الهی است. بیش از نود مورد است که خدا می‌گوید بدهید می‌دهم، یک مورد است که شیطان می‌گوید ندهید گدا می‌شوید، ما آن وسوسه شیطان را گوش می‌کنیم، بشارت‌های الهی را فراموش می‌کنیم.

اما آیه‌ای که تلاوت شد، آیه ششم سوره تحریم، قرآن یک توصیه‌ای به مومنین دارد، حالا مومنین با این معیارها: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ»[19] نکاتی در این آیه است که متاسفانه بعضی‌ها در زندگی‌شان از آن غافلند. ترجمه آیه این است که خدا می‌فرماید مومنین اول خودتان و خانواده‌تان را از آتش دوزخ حفظ کنید «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[20] و از روبرو شدن با آن مجازات‌های سختی که در قیامت برای شما در نظر گرفته شده است «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ»[21] قیامتی که ماموران سخت و شدید خدا در انتظارند که مجرمین را به دوزخ ببرند و عمل می‌کنند آنچه خدا به آنها دستور داده است. چند نکته که درس زندگی است را من از این آیه عرض کنم.

اول اینکه داشتن ایمان یک امتیاز و یک لطف الهی است، اما حفظ ایمان خیلی مهم است، قرآن هم به مومنین تذکر می‌دهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ»[22] آقای مومن، خواهر مومنه خودت را بپا، حواست باشد ایمانت از بین نرود، نگه‌داشتن ایمان از داشتن ایمان سخت‌تر است، حفظ سلامتی مهمتر از خود سلامتی است، شما سلامتی را حفظش کنید، استمرار پیدا کند. الان بنده سالم هستم این سلامتی را می‌توانم نگه‌دارم، روحم سالم است، این سلامت روح را می‌شود حفظش کرد، هنر در نگه‌داشتن این توفیق است، این نکته اول بود.

مطلب دومی که بعضی‌ها از آن غافلند این است که بعضی‌ها پرداختند به دیگران و از خودشان و خانواده غافل ماندند. می‌گویند ما آدم پرکاری هستیم، در 24 ساعت 20 ساعت کار می‌کنیم، برای چی؟ برای خدمت به جامعه. خودت چی؟ نمازهایت که قضاست؟ نماز اول وقتت را داری می‌گذاری آخر وقت می‌خوانی! دنیا را در بیاوری جای این نماز به تاخیر افتاده‌ات را پر نمی‌کند. من این را می‌گویم انشاءالله بعد از 120 سال به این حدیث پیغمبر خواهید رسید. پیغمبر می‌فرماید از آرزوهای آرمیدگان در قبر می‌دانید چیست؟ همین قبرستان‌هایی که در زیر پاهای ما هستند! «لَوُدَّ من فی القبور» از آرزوهای آرمیدگان در قبر این است که ای کاش دنیا مال ما بود، دنیا نه ده هکتار زمین، نه مثلا یک قسمتی، نه یک شهر، نه یک مملکت، دنیا مال ما بود، می‌دادیم و خدا ما را برمی‌گرداند در دنیا دو رکعت نماز می‌خواندیم. این نمازها را می‌دانید کی قدرشان را می‌دانیم، زمانی که دیگر دست انسان کوتاه می‌شود از کار، زمانی که کارنامه را می‌بندند و می‌گویند حالا بیایید پای حساب. مردم قرآن می‌فرماید اول بداد خودتان برسید. قبل از اینکه فکر خانواده و جامعه باشید بفکر خودتان باشید. بعضی از ماها خودمان داریم آسیب می‌بینیم برای خدمت کردن به جامعه، این را خدا نمی‌خواهد طبق آیه شریفه. اگر کار من دارد روی نماز و عبادت و معنویت من اثر سوء می‌گذارد باید رها کنم اینکار را، اصل خود ما هستیم، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ»[23] مومن بداد خودت برس! طرف آمده می‌گوید آقا من واجب الحج هستم ولی می‌خواهم پولش را بدهم به خیریه و ایتام! گفتم اشتباه داری می‌کنی، اول بداد خودت برس تو واجب الحجی، خدا از تو حج می‌خواهد. اگر کار واجب خودت را انجام دادی و خودت را سرپا نگه‌داشتی آنوقت زمین خورده‌ها را بلند کن. بعضی‌ها این منطق را دارند که آقا ما برای دیگران ...! برای دیگران به چه قیمتی و به چه نرخی! «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[24]‌ لذا اول قدم در اصلاحات جامعه خود فرد است. ما امروز اگر بخواهیم جامعه اصلاح شود چه باید بکنیم؟ شما متدینین رنج می‌برید از خیلی از مسائل، از مسائل فرهنگی از بدحجابی و بی‌حجابی، می‌خواهیم اصلاح کنیم؛ می‌گویند آقا اول خودت عمل کن بعداً بداد خانواده‌ات برس. دخترِ من همسر من خواهر من مادر من رعایت ارزش‌های دینی را می‌کنند، بداد این‌ها برسید وقت برای این‌ها بگذارید، «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[25]‌ ‌ما اگر می‌خواهیم جامعه اصلاح شود باید اول از خود و خویشان خودمان شروع کنیم. من یک خاطره‌ای را نقل کنم خدمت عزیزان، این هم ذیل این آیه شنیدنی است. در دولت آقای هاشمی رفسنجانی بود در سال 74، تهران یک جلسه‌ای بود جمعی از مسئولین نشسته بودند و ما هم در آن جلسه حضور داشتیم. این داستان تقریبا مال 28 سال قبل است. یک آقایی که سه تا سمت داشت در سه تا وزارتخانه، این هم نشسته بود. حضار گفتند آقای مهندس فلانی جزء پرکارترین مسئولین نظام است، خودش حرف نزد و دیگران او را معرفی کردند. گفتم آقای مهندس شما کجا زحمت می‌کشید کار می‌کنید؟ گفت من صبح از ساعت هفت تا دو بعد از ظهر در فلان وزارتخانه یک سِمتِ مهم دارم، از ساعت سه تا شش بعداز ظهر در یک وزارتخانه‌ی دیگر یک کار دیگری دارم، از هفتِ بعداز ظهر تا دهِ شب هم در یک جای دیگر سمتِ دیگری دارم. گفتم شما کی تشریف می‌برید منزل؟ گفت 11 شب. گفتم صبح از خانه کی خارج می‌شوید؟ گفت شش صبح. گفتم شما فرزندانت را هم می‌بینی؟ گفت من صبح که دارم می‌روم این‌ها یا خوابند یا تازه دارند از خواب بیدار می‌شوند، شب هم که می‌روم منزل یا خوابیدند یا دارند می‌خوابند. گفتم با بچه‌هایت کی حرف می‌زنی؟ مردم راه گمشده این است، این آقا مسئول بود در نظام اما نظام خانه را باخته بود، ادعایش هم می‌شد که در سه وزارتخانه دارم خدمت می‌کنم، راه گم کردی قرآن چیز دیگری می‌فرماید! کجا هستیم بعضی‌هایمان! گفتم شما بچه‌هایت را کی می‌بینی؟ گفت روزهای جمعه. گفت روزهای جمعه هم صبح تا ظهر خستگی کارِ ممتد سه تا مسئولیت مهم است و استراحت و نظافت، بعداز ظهر هم کارهای عقب مانده‌ی این سه مجموعه‌ای که در آنها مسئولیت دارم را انجام می‌دهم. گفتم آقای مهندس در خانه‌ی اجاره‌ای نشسته‌ای؟ می‌خواستم بزنم در خال که از خواب بیدار شود. گفت خیر، گفتم چک دست مردم داری؟ گفت خیر، گفتم طلبکار دنبالت است؟ گفت خیر، گفتم چه خبرت است، این چه زندگی‌ است که شما داری؟ عده‌ای هم نشسته بودند، یکدفعه یک نگاهی به من کرد و گفت ما از شما انتظار نداشتیم، شما بجای دفاع و حمایت از ما و قوی کردن دل ما و بجای اینکه ته دل من که همه‌ی وقت و زندگی و همه چیزم را برای نظام گذاشته‌ام، داری ما را تخریب می‌کنی؟!! گفتم این‌ها را برای دیگران بگو برای من نگو، همین آیه را خواندم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[26] گفتم مهمتر از جامعه خودتی، بچه‌های تو هستند، خانواده‌ی تو هستند. گاهی می‌بینی طرف فرزندش اولیات معنویات را نمی‌داند، خوب این‌ها کجا بزرگ شده‌اند! در یک دبیرستان دخترانه‌ای داشتم صحبت می‌کردم یک دختری بلند شد گفت آقا شماره پدرم را می‌دهم، جلوی مدیر و تمام دانش‌آموزان، این تربیت اسلامی است! گفت به پدرم زنگ بزنید بگویید دخترت در کدام دبیرستان است و در کدام مقطع است، اگر توانست بگوید؟ همش شده است اسکناسٌ اسکناسٌ اسکناس، برده از مرد و زنان هوش و حواس

ببینید بالاخره طرف دخترش در دبیرستان است و نمی‌داند دخترش در کدام دبیرستان است! این چیزی نیست که خدا می‌خواهد، خدا می‌فرماید اول بداد خودت برس، مردم زمانی مهم هستند که تو خودت زمین نخورده باشی «قُوا أَنْفُسَكُمْ»[27] ‌این خودخواهی نیست، اول بداد تربیت خودت برس. گفتم آقای مهندس بداد زندگی‌ات برس. آقایان به همین ماه رمضان قسم گفتم بچه‌هایت آسیب می‌بینند و آسیب هم دیدند. یکی دو تا از فرزندانش ازدواج کردند و کارشان به طلاق کشید، فرزند دیگرش از نظر اعتقادات دینی اصلا زاویه گرفت با همه چیز و موضع گرفت. خب کار نشد تبلیغ صورت نگرفت و فعالیت اتفاق نیفتاد «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ»[28] ‌اول خودمان، آقایان این بچه‌هایتان را خدا پاک به شما داده، تا آن حدی که پدر و مادر در تربیت کم گذاشتند در قیامت باید جواب دهند، خدا هیچ کس را ناپاک نیافریده است. بارها شده بعضی جوان‌ها می‌آیند و می‌گویند ما در قیامت جلوی پدر و مادرهایمان را می‌گیریم، طرف آمده می‌گوید بعد از 21 سال فهمیدم حکم خدا این است، در خانه پدر و مادر ما یک کلمه با ما نگفتند! امام صادق فرمود آفرین بر پدر و مادری که هر روز از خدا یاد کند در خانه، بگوید «یا أهلا صلاتکم صلاتکم زکاتکم زکاتکم مسکینکم مسکینکم»[29] شما متدینینی که الان اینجا نشستید بعد از لطف خدا سر سفره‌ی پدر و مادرهایتان بودید، رفتار درست را در سیره آنها دیدید، عملکرد آنها، آموزه‌های آنها...!  منِ پدر اگر خودم نشان ندهم عمل نکنم تذکر ندهم دیگر انتظاری از فرزندانم نباید داشته باشم. اولین گام در اصلاحات جامعه اصلاح خود و بستگان و سپس جامعه است. ما امروز از این فارغ شدیم، از اصلاح خود و خانواده غافل شدیم، پرداختیم به اصلاح جامعه، خب جامعه هم جواب نمی‌دهد، در خانواده به این فرد حرفی نمی‌زنند، پدر او به او چیزی نمی‌گوید، مادرش سخنی نمی‌گوید. عرض کردم ایمان به معاد سبب می‌شد که انسان‌ها در تربیت خودشان و خانواده‌شان موفق باشند، همان نگاهی که آیت الله العظمی محلاتی داشتند. قطعا تربیت دینی فرزندانمان بر عهده‌ی خانواده است اولا. آقایان اگر اولاد خوب تربیت شد او را بفرستید اروپا و امریکا! الان من مواردی سراغ دارم که دانشجو در امریکا نماز شبش ترک نمی‌شود، خمس مالش را از آنجا می‌فرستد. بله جوانی هم هست که در شیراز جنت تراز بزرگ شده و کفریات می‌گوید. آن پدر و مادر کار کرده‌اند و زحمت کشیده‌اند، این در اینجا کوتاهی کرده است. استاد دانشگاه در کالیفرنیای امریکا سراغ دارم به من گفت چهل و پنج سال امریکا هستم یک نماز قضا شده ندارم، بعضی‌ها هم هستند در کرسی تدریس و مسائل دیگر هستند و عقائد دینی را زیر سوال می‌برند. این هم نکته‌ی دیگر که خانواده نسبت به نقش حساس خودشان در تربیت فرزندان توجه جدی داشته باشند.

نکته دیگر اینکه از این آیه استفاده می‌شود که در تربیت اولی حفظ خود انسان است. قبلا هم یک روایت خواندیم که از نشانه‌های مومن این است که در دنیا و آخرت وقتی سر دو راهی قرار گرفت آخرت را ترجیح می‌دهد. خدا رحمت کند آقای هاشمی رفسنجانی را من از ایشان شنیدم وقتی ایشان شیراز آمده بود و با علما جلسه داشت. ایشان نقل کرد که آبادان محاصره شده بود و خوزستان داشت سقوط می‌کرد، همه دست و پایشان را گم کرده بودند. گفت من سریع خودم را رساندم جماران تا از امام کسب تکلیف کنم. گفت در جماران که رسیدم ظهر شده بود اول ظهر بود به حاج عیسی گفتم امام کجاست؟ گفت امام وضو گرفتند رفتند داخل برای نماز. ایشان گفت سریع خودم را رساندم به آن اتاقی که امام می‌خواستند نماز بخوانند. امام رو به قبله ایستاده بودند و پشتشان به در اتاق بود و من را نمی‌دیدند. دیدم امام اقامه گفتند و می‌خواهند تکبیرة الاحرام بگویند. برای اینکه امام نماز را شروع نکنند من یک کسب تکلیفی کنم و بعد ایشان نماز بخوانند گفتم اماما آبادان محاصره است و خوزستان دارد سقوط می‌کند چه کنیم؟ گفت امام پشتشان به من بود، تا ایشان این را شنیدند برگشتند به من گفتند جنگ است دیگر! بعد گفتند الله اکبر و نماز را شروع کردند، اینجوری کار کردی خدا جوابت را می‌دهد. به خدا اهمیت دادی خدا به شما اهمیت می‌دهد. ما امروز در جامعه‌مان اینگونه هستیم؟ «قُوا أَنْفُسَكُمْ»[30] اول بداد خودت برس، اول نماز خودت اول عبادت خودت اول واجبات خودت، بعدا دیگران اگر توانستی یک فرصت است و یک توفیق است.

قطعا خودسازی شرط موفقیت خانواده و جامعه است. من یک وقتی در جمع شهردارها گفتم نمره شهرِ خوب از نگاه قرآن به کارهای فرهنگی و تربیتی است، نه به بزرگراه و اتوبان و پارک. خداوند انطاکیه را در سوره یاسین تشبیه به روستا می‌کند «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»[31] ‌و حال اینکه انطاکیه یک شهری بوده با بیش از یک میلیون جمعیت و آباد، اما کار تربیتی در آن نشده و لذا خداوند به آن نسبت روستان می‌دهد. چند آیه بعد وقتی است که انبیا رفتند در انجا کار کردند. می‌گویند چه اتفاقی در انطاکیه افتاد؟ این شهر که همان شهر بود؟ در این شهر کار فرهنگی اتفاق افتاد و دارای آبرو شد. بعضی از کلان‌شهرهای ما روستاست، بعضی از روستاهایمان شهر است. در این توابع بیضا یک روستای هزار نفری رفتیم گفتند 44 حافظ قرآن و قاری قرآن داریم، گفتم روستای شما شهر است، اما معلوم نیست بعضی از این شهرها نمره شهری بگیرند! و قرآن می‌فرماید اگر غافل شدید از تربیت عذاب الهی در انتظارتان است. یکی از توصیه‌های خداوند به مومنین این است که مواظب خودتان باشید «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[32]. یکی دیگر از توصیه‌های الهی برای مومنین این است که قرآن می‌فرماید مراقب باشید اموال شما و فرزندان شما، شما را از خدا باز ندارند. یک وقتی زندگی دنیا، فرزندان، آبرو، موقعیت، ما را از خدا باز ندارد. مگر می‌شود اولاد انسان را از یاد خدا غافل کند! آیت الله مظاهری می‌فرمودند امام قبل از سال 42 که قم بودند فرموده بودند ما یک همدرسی داشتیم در قم که از روحانیون و علما بود، به ما خبر دادند که او دارد از دنیا می‌رود. امام فرمودند من رفتم منزلش و دیدم حالش بد است و افتاده در بستر و سکرات موت دارد. گفتند دیدم این‌ها هر چه تلقین به او می‌دهند او جواب نمی‌دهد. هوش و حواس دارد و حالش خراب است ولی زبان او کار نمی‌کند. مرحوم امام فرمودند من گفتم بگو لااله إلا الله، و او یک نگاهی بمن کرد و هیچ نگفت! این شرح حال یک عالم است. گفتیم که شیطان پای همه ایستاده مگر اینکه مخلَص بشویم. شدی مخلَص حریفت نیست، نشدی هر که باشی ضربه فنی می‌شوی. امام دوباره به او می‌گویند بگو أشهد أن لاإله الا الله. مرحوم امام فرموده بودند که من با عتاب به او گفتم بگو اشهد ان لا اله الا الله، چرا حرف نمی‌زنی! گفتند تا دید من ناراحت شدم گفتند حاج آقا روح الله حالا فهمیدم که خدای ظالمی داریم! امام فرمودند چی داری می‌گی؟ داری می‌میمیری؟ داری کفر می‌گویی! گفتند در همان لحظات آخر استدلال کرد: می‌دانی چرا می‌گویم خدا ظالم است، چون دارد بین من و بچه‌هایم فاصله می‌اندازد! «لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»[33] ‌مردم بچه‌هایتان را دوست بدارید برای خدا نه بیش از خدا، زندگی را بخواهید خودتان را بخواهید برای خدا نه بیش از خدا! امام فرمودند این جمله را گفت و مرد! تمام کرد.

اسوه‌ی مومنین ابالفضل، پنجشنبه است، این سردار به خودش هم وابسته نبود، دست راستش را می‌زنند می‌گوید

والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابداً عن دینی

بخدا قسم دست راستم را زدید دینم را نمی‌توانید بگیرید، دینم را نمی‌توانید بگیرید. دست چپ را می‌زنند، حالا ما ادب می‌کنیم گریه می‌کنیم، اما شما تصور کنید وقتی دست راست را می‌زنند می‌گوید

یا نفس لاتخش من الکفاری، و أبشِری برحمة الجباری

عباس دستانت را گرفتند، خدا را داری، خدا را که از تو نگرفتند، رحمت خدا در انتظار توست. این سردار دست نداشت، با زبان دفاع کرد از ارزش‌ها، اما یک وقت صدایش بلند شد، «یا أخا أدرِک أخاکَ العباس»[34] برادر حالا دیگر بیا بداد برادر برس!

ای پناه بی‌پناهان یا ابالفضل یا ابالفضل

ای شفیع پرگناهان یا ابالفضل یا ابالفضل

اینقدر این آقا آبرو دارد که امام رضا می‌فرماید روز قیامت وقتی فاطمه زهرا می‌آید به صحرای محشر، فاطمه زهرایی که افتخار ائمه است، می‌فرماید «کفانا لأجل هذا المقام الیدان المقطوعتان من إبنی العباس»[35] برای دستگیری و شفاعت کردن دو دست بریده‌ی پسرم عباس کافی است.

چه می‌کند این دست‌ها در قیامت!

در حرمش زمزمه کنید: یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

روضه‌ی من همین یک بیت باشد، زبان حال سیدالشهدا:

تا کنار علقمه در خون نشستی یا ابالفضل، از غمت پشت برادر را شکستی یا ابالفضل

 

[1] تحریم آیه6

[2] مائده آیه50

[3] بحارالانوار ج67

[4] بحارالانوار ج67

[5] بحارالانوار ج67

[6] مستدرک الوسائل ج2 ص613

[7] مستدرک الوسائل ج2 ص613

[8] بقره آِه282

[9] الکافی ج2 ص235

[10] الکافی ج2 ص235

[11] الکافی ج2 ص235

[12] الکافی ج2 ص83

[13] بحارالانوار ج64 ص131

[14] بحارالانوار ج64 ص131

[15] بحارالانوار ج64 ص131

[16] الکافی ج2 ص235

[17] مستدرک الوسائل ج6 ص96

[18] امالی شیخ مفید ص355

[19] تحریم آیه6

[20] تحریم آیه6

[21] تحریم آیه6

[22] تحریم آیه6

[23] تحریم آیه6

[24] تحریم آیه6

[25] تحریم آیه6

[26] تحریم آیه6

[27] تحریم آیه6

[28] تحریم آیه6

[29] مجموعه ورام ج2 ص212

[30] تحریم آیه6

[31] یس آیه11

[32] تحریم آیه6

[33] منافقون آیه9

[34] بحارالانوار ج45 ص41

[35] معالی السبطین ج1 ص452

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه