استاد حدائق روز یکشنبه 6 فروردین ماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ماه مبارک رمضان به بیان سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الحکيم فی کتابه الکريم: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[1]
صدق الله العلی العظيم
يکی از اتفاقات بسيار مبارکی که در ماه مبارک رمضان اتفاق میافتد پالايش و تصفيه گناهان انسانهاست خدای مهربان نمیخواهد سر و کار ما به جهنم بکشد، هر سال يک دورهای را خدا رقم میزند بشر پاک بشود، بشر: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[2]من مهربان هستم، ما شما را برای خودمان خلق کرديم نمیخواهيم دوزخی بشويد، شما ببينيد نوع دستورات اسلام برای رشد و سعادت و هدايت و خوشبختی بشر است حالا بعضیها با کج فهمی و بیتدبيری يک جوری ديگر بر داشت میکند.
يک وقت رسولالله فرمودند مسلمانها اميدوار کنندهترين آيه قرآن کدام آيه است هر کسی آيهای را قرائت کرد، آيهای را خواند رسولالله آيه 114 سوره مبارکه هود را به عنوان اميدوار کنندهترين آيه قرآن، آيه مربوط به نماز است، حالا طرف میگويد آقا ما نماز بخوانيم که چه بشود؟ خب نماز بخوان که نجات پيدا کنی، نماز بخوان در راه قرار بگيری، نماز بخوان عاقبت بخیر بشود پيغمبر اين آيه را خواندند: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرين»[3]بعد پيامبر فرمودند اين نمازهای پنجگانه شما مثل شستشوی پنج مرتبه شبانه روزی است پيامبر فرمود اگر کسی روز پنج بار برود خودش را بشويد در نهری در جويي آبی، حمام برود اين ديگر بدن آلوده نيست، بدن کثيفی و آلودگی ازش تراوش نمیکند روز پنج بار نماز خواندند يعنی روز پنج بار پالايش، الآن نماز را خوانديد روايت داريم گناهان قبل از نمازتان را نماز پاک میکند، حواست باشد مؤمن تا نماز بعدی، غافلگير نشوی در گناه، بين اين نماز و آن نماز اگر گناهی کردی و رفتی، رفتی گنهکار رفتی، اميرالمؤمنين میفرمود از مردن بترسيد که زمانی سراغتان بيايد که در حال نافرمانی خدا هستيد، از اين هراس داشته باشيد، خب نماز رحمت الهی است تمام دستورات اسلام کراراً بنده عرض کردم بعضیها راه پولدار شدن را گم کردند، مردم راه پولدار شدن در پول خرج کردن برای خداست، بيش از نود مورد خدا در قرآن میفرمايد بدهيد میدهم يک مورد شيطان میگويد ندهيد گدا میشويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[4]خمس میخواهيم بدهيم دستمان میلرزد، زکات میخواهيم بدهيم هراس داريم، افطاری میخواهيم بدهيم وحشت داريم پولمان کم میشود، خدا میفرمايد من هستم، من ضامن هستم: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»[5] تو يکدانه داری میکنی زيرخاک ما هفت شاخه میآوريم بيرون، هر شاخهای را میکنيم صد دانه يکدانه را هفتصدانه، من تا الآن که خدمت شماها هستم که امروز چندم رمضان است؟ خدا را امروز شاهد میگيرم تا اين لحظه در عمرم نديدم کسی ادعا کند بگويد برای خدا کار کردم خدا جواب نداد، خودمان را بازی ندهيم، کار رياکارانه نکنيم بگوييم برای خدا کرديم، اهداف دنيوی دنبال اين کار نباشد منتش را سر دين بگذاريم، محال است کسی يا ربّ بگويد برای خدا لبيک نشنود، محال است برای خدا کسی انفاق بکند خدا جواب ندهد، هرجا جواب نمیگيريم علتش را بايد پيدا کرد، خدا میفرمايد خرج کنيد خرجتان میکنم بدهيد میدهم چقدر خدا با شخصيت هم از اين بشر میخواهد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ»[6]قرض هم بدهيد همه چيز مال اوست، صفر تا بینهايت زندگی متعلق اوست باز خدا با شخصيت میفرمايد همينی که بهت دادم قرضم میدهی؟ مثل اينکه يک پدری زندگی فرزندش را تأمين کرده، همه چيز را برای اين فرزند فراهم کرده، بعد بيايد بگويد بابا يک مبلغی قرض ما میدهيم خب اين پول اصلش مال پدر است، اين عظمت رفتاری اين پدر است که اين گونه برخورد میکند، لذا تمام واجبات، حالا من بحثهم بحث ماه رمضان و يک برکت اين ماه را در اين ماه میخواهيم از نظر قرآن بهش بپردازيم، همه دستورات اسلام منفعتش برای خود انسانهاست همانکه اميرالمؤمنين فرمود خدا بینياز است امروز آمديد مسجد نماز خوانديد به خودتان خدمت کرديد روزه رفتيد به خودتان خدمت کرديد، انفاق کرديد به خودتان خدمت کرديد، نکرديد به خودتان آسيب زديد اين قاعده کلی است علی عليهالسلام در نهجالبلاغه به همام فرمود خدا بینياز است از کارهای نيک مردم، و خداوند مصون است از گناهان مردم، من يک وقتی سال هشتاد و پنج بود بندر عباس دهه اول محرم منبر داشتيم دوتا مجلس بود شبها ساعت يازده شب آمديم دهه اول محرم منزل يکی از متدينين بندرعباس بوديم، يک وقت تلفن همراه ما زنگ خورد، ديدم يک خانم جوانی پشت تلفن گفت آقا من پای صحبت شما بودم در مسجد علی ابن ابیطالب الآن در خوابگاه هستم در جمع دانشجوها هستم، يکی از اين دخترهای دانشجو جلو بقيه میگويد من میخواهم امشب، شب هم شب عاشورا بود، امشب شراب بخورم حال خدا را بگيرم، اين دختر گفت آقا من خيلی بهم ريختم و الآن به شما زنگ زدم گريه هم میکرد و میگفت گفتم حال آن دختر نفهم و حرف او را به ما رساندي؟ حرف من را هم به آن میرسانی؟ گفت بگوييد گفتم بگو من اين حرفت را برای فلانی زدم، فلانی گفت احمق تو و تمام بشريت کوچکتر از آن هستند که حال خدا را بگيرند تو داری حال خودت را میگيری، حال خدا را بگيری، در ملأ عام روزه خوری میکنی، که دهن کجی به دين بکنی؟ تو دهن کجی به خودت داری میکنی، تو چه کسی هستی که به خدا توهين بکنی؟ به خدا ضربه بزنی؟ ديديد الآن بعضیها در اين شبکه آب، روزه خوری در ملأ عام، دهن کجی به دين، دهن کجی به خدا دهن کجی به اسلام، بابا دهن کجی به خودت داری میکنی، گفتم بگو کوچکتر از آنی که تو حال خدا را بگيری، حالا بعضیها فکر میکنند تظاهر به فساد، تظاهر به گناه قدرت خدا را آوردند پايين:
گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريايش نشنيند گرد
خب ماه رمضان اين فرصتی است که خدا از روی رحمت و رأفت شرائطش را فراهم کرده برای بندگانش ماهی است که در فرازهای متعددی از سخنان معصومين تعبير و تشبيه به ماه مغفرت شده، ماه آمرزش، يعنی کاستیهای يازده ماه گذشته ما، کم کاریها کوتاهیها غفلتها بد اخلاقیها الآن فرصت آدم شدن است و لذا پيغمبر اين هشدار را داد: «فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ»[7]زيانکار واقعی کسی است که آمدن در رمضانش با خارج شدن از رمضانش يکسان باشد با همان کاستیهای که آمد با همان کاستیها برود همان آدم قبل باشد، برادرها خواهرها اطرافيانتان بايد احساس کنند عوض شدی، بگويند اين چهار روز اين پدر يک چيز ديگر شده، شوهر ما يک چيز ديگر شده، خانواده ديگر نيست آن زن قبل، کم حوصله بود پرخاشگر بود، سختگير بود تندخو بود، الآن مثل اينکه عوض شده يک آدم ديگر شده، اين اثرگذاری ماه رمضان است و پيغمبر فرمود زيانکار کسی است که رمضان بر او بگذرد و تحولی در او ايجاد نشود.
من يک جمله از فرمايشات رسولالله در شناسنامه رمضان عرض کنم بعد محور بحث را شروع کنيم محضر عزيزان ماه رمضان به عنوان مغفرت از نگاه قرآن، اين يک ماه را از نگاه قرآن رو مغفرت کار کنيم، آمرزش و آن روشهای و کدهای که خدا در قرآن فرموده، اين حديث رسولالله را من مقدمتاً عرض کنم، پيغمبر فرمود شهر رمضان: «شَهْرُ اللَّهِ»[8]رمضان ماه خداست، يعنی اين قدر اين ماه عظمت دارد که اضافه به نام خدا شده، گاهی اوقات ديديد که میگويند که آقا لباس فلانی، خانه فلانی نسبت میدهند کسب تعريف میکند اين ماه عزت پيدا کرده چون منتسب به خداست، گرچه همه ماهها ماه خداست يک جمله از مرحوم امام رضوان الله عليه بگويم، آيات پايانی سوره فجر: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلي في عِباديوَ ادْخُلي جَنَّتي»[9]تجلی اين آيه داريم که سيدالشهداء است يعنی مصداق صاحب نفس مطمئنه اباعبدالله است خداوند صاحبان نفس مطمئنه آن لحظهای که ديگر روح از کالبد ديگر خارج میشود که لحظه بسيار سختی است، يعنی حاجی آقا يک عمر تلاش کردی، هرچه به دست آوردی و جمع کردی داری میگذاری و میروی، اولاد، همسر، برادر، رفيق اينها میآيند جلو چشمتان، خانه پولهای در حساب، سکههای طلا، دلارهای در گاوصندوق همه مانور میروند میبيند همه را دارد میگذارند همان که شاعر میگويند:
باشدم از گردش گردون شگفت، کانچه مرا داد همه پس گرفت
شانس بياوری يکدست کفنی ببری، شانستان بزند که بعضیها هم بیکفن رفتند آن لحظه لحظه سختی است لحظه دشواری است امام سجاد میفرمايد در آن لحظه برای صاحبان نفس مطمئنه بشارت الهی سر داده میشود: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ»[10]برگرديد به سوی خدا، داريد میرويد به محضر خدا: «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[11]خدا از شما خشنود است شما هم از خدا خشنود با يک رضايتی داريد میرويد، عيب ندارد دنيا را، اين «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[12]را هم بگويم انشاءالله بعد از صد و بيست سال رسيديد به اين حالت بگوييد آقای حدائق هم روی منبر چهارم رمضان هزار و چهار صد و دو اشاره کرد. روايت داريم در آن لحظه که طرف دارد عزيزترين عزيزانش را میگذارد میرود میدانيد چگونه راضیاش میکنند؟ يک نگاه میکند آن طرف میبيند رسولالله است، اميرالمؤمنين است خانمها زهرای مرضيه را میبينند میگويند اگر از اينها داريد جدا میشويد با آنها داريد همنشين میشويد اينجاست که مؤمنين راضی به رفتن میشود: «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[13]حالا شاهد عرضم اينجاست: «فَادْخُلي في عِباديوَ ادْخُلي جَنَّتي»[14]اينجا با ياي نسبت خدا میفرمايد بياييد در بين بندگان من، و بياييد در بهشت من، خدا نمیفرمايد جناتی، میفرمايد: «جَنَّتي»[15]بهشت من اين را من از مرحوم امام نقل کنم مرحوم امام میفرمودند که همه بنده خدا هستند، اما بعضیها به جای میرسند آن قدر عزت پيدا میکنند که خدا به اينها میگويد بنده من، اين خيلی افتخار است، اينجاست که آقای خواجه عبدالله انصاری و خيلی از اصحاب پيغمبر، قبل از خواجه عبدالله اصحاب رسولالله نقل کردند، خواجه عبدالله يک جملهای دارد میگويد:
الهی اگر يکبار بگويي بنده من، از عرش بگذرد خنده من
میگويد خدايا يکبار به ما بگو بنده من، ديديد يک وقت يک استادی سیتا شاگرد دارد میگويد اين شاگرد من است، میگويند بقيه هم شاگردتان است؟ میگويد اين را من به شاگردی قبول داريم، گاهی اوقات ديديد يک پدر فرزندان متعددی دارد اما میگويد آقا فلانی، فلان فرزندم کاملاً ازش راضی هستم، اين دليل بر مقبوليت است خدا میفرماييد بياييد بين بندههای من اين اميدوار میکند اين شخص محتضر را و بياييد در بهشت من، خدا: «جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»[16]دارد «جَنَّاتِ عَدْن»[17]دارد، «جَنَّاتِ النَّعِيمِ»[18]، دارد اما اينجا میفرمايد بهشت من، بهشت من اين را هم باز بازش کنم، يک کسی آمد خدمت امام صادق عليهالسلام اين را هم بعضیها کوتاه فکر هستند اين حرفها را میزنند الآن هم میزنند زمان اهلالبيت هم میزدند پاسخ امام صادق را به اينها بدهيد، يکی آمد گفت آقا ما اين همه در دنيا شما میفرماييد حرام مرتکب نشويد خلاف نکنيد زندگی را به سلامت بگذرانيد، خوب زندگی کنيد که چه بشود؟ پايان زندگیتان بعد از مردن برويد بهشت، در بهشت ما را جای بدهند زير سايههای درخت، جویهای آب، حور العين بهتان بدهند همسران بهشتی، نعمتها: «وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون»[19]«وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُون»[20]ميوه هست و خوردنی هست و همسر است و درخت است و باغ است گفت آقا اگر هدف پاک زيستن رسيدن به اينهاست که خوب در همين دنيا میشود فراهمش کرد، در همين دنيا هم همسرانی زيبا چهره باغهای آن چنانی جويهای آب، خوراکیهای آن چنانی ما برويم از همينها بالاخره عرض شود که میگويد آقا ما حالا بهشت را که نديديم همين خوراکهای دنيای را نقد را از دست ندهيم نسيه را بگيريم، گفت اگر هدف خوردن و آشاميدن و تفريح و باغ همسر است که اينها در دنيا هم هست، امام صادق يک جملهای فرمود، اين جنتی معنايش اين است، آقا فرمودند ضمن اينکه اينها خدا برای تقريب ذهن، يعنی نزديک کردن ذهن مردم به حقيقت که اگر دنبال اينها هستيد بهترينهايش را ما به شما میدهيم اما بالاتر از اين و عالیترين از اين نعمتها میدانيد کدام نعمت است، مجالست با ما آل محمد است، نشستن با اميرالمؤمنين، مجالست با رسولالله اين اوج افتخار است، لذا ببينيد يک وقتی طرف را يک جايي دعوت کردند آن صاحب مجلس بهترين نوع تکريم در جوار خودش قرار دادن مهمان است میگويند اين اوج تکريم است حالا مهمان را تکريم کنند ولی توجهی بهش نداشته باشند فقط خوراکی و امکاناتی، امام صادق فرمود مجالست با ماست: «وَ ادْخُلي جَنَّتي»[21] در آن جنت:
راستی مردان جانباز خدا، مینخواهند از خدا جان را جدا انبياء را تن بود زندان جان، جان نخواهند جز بهشت جاويدان، آن بهشت جاويدان قرب حق است، در بهشت است هرکه با حق ملحق است.
آن حقيقت بهشت معاشرت با اولياء الهی است، خب پيامبر میفرمايد رمضان شهر خداست: «شَهْرُ اللَّهِ»[22] عز و جل، البته من اين را هم عرض کنم يک وقتی شايد در همين مسجد اشاره کرديم، بعضیها پرده برايشان رفته کنار زيباييهای آنجا را ديدند، به قول يکی از اساتيد علم اخلاق میگفت پرده را اگر برايتان بزنند کنار جلوهای از جلوات برزخ و قيامت ببينيد دنيا را ديگر به حساب نمیآوريد، دنيا را به حساب نمیآوريد، بعضیها ديدند، بعضیها الان هم هستند.
شخصی در يک جريانی تصادف سختی کرد، از روحانيون و محترمين اين سه شبانه روز در کما بود همه هم قطع اميد کرده بودند، بعد که برگشت و معجزه آسا برگشت، ما رفتيم عيادتش گفت آقای حدائق نمیدانی عالم برزخ چه خبر است؟ گفت حکومت حکومت امام حسين است، در برزخ مثلی اينکه همه کاره امام حسين است و توصيفاتی کرد، بزرگانی را ديده بود افرادی را آنجا زيارت کرده بود، گفت اين آقای حاج قاسم سليمانی يک مقامات والايي در برزخ داشت، حالا يک نکاتی هم گفت اسرار، اين را گفت از کسانی که در اين دنيا هستند با آنجا ارتباط دارند که بعد پيدا کرد آنها را اينها اسراری است، گفت من مايل نبودم برگردم، آقا سيدالشهداء فرمودند برش گردانيد دنيا، علی ابن موسی الرضا به من متوسل شده اين مادرش دست به دامن امام هشتم شده، امام رضا هم از من خواسته اين برگردد برگرد دنيا، گفت بعد هم که برگشتم مادرم گفت من متوسل به امام رضا شدم که آقا من جوانم را از تو میخواهم، که میگفت گفتم مادر ای کاش نگفته بودی و ما مانده بوديم آنجا من آقای حاج شيخ محمدتقی بهلول را خودم ديدم، که از دوستان مرحوم آيتالله والد بود، شيراز میآمد مهمان ايشان میشد مرحوم بهلول در يک جريانی خواب يا مکاشفهای برزخش را نشانش داده بودند تعبير آقای بهلول اين بود، میگفت اگر کسی عالم برزخ را ببيند زيباييهای برزخ را ببيند دنيا نزدش طويله حساب نمیشود میگفت مردم نديدند زيبایهای را ما چهارتا درخت میبينيم از هوش و حواس میرويم، نديدهايم آن زيباييها را نچشيدهايم آن نعمتها را اين را مرحوم آقای بهلول میگفت لذا خود ايشان هم نقل میکرد میگفت وقتی انقلاب شد جنگ شد، من خدمت امام رفتم آقا يک اجازه بدهيد من هر کجايي جبهه میخواهم بروم مانع من نشوند، گفت قصد من اين بود بلکه برويم در جبهه شهيد بشويم برسيم به آن مقامات اينکه آقا اميرالمؤمنين در نهج البلاغه میفرمايد، به همام فرمود: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب»[23]اميرالمؤمنين فرمود همام انسانهای با تقوای درستکار اگر آن پيمانهای که خدا برايشان مقدر کرده نبود، آن ظرفيتی که بايد زندگی کند، خدا معين کرده اين هفتاد و چند سال باشد در دنيا، اگر آن نبود اختيار دست خودشان بود يک چشم بهم زدن مايل به ادامه زندگی نبودند، دلشان نمیخواست ثانيه ديگر بماند در اين دنيا، چرا؟ «شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ»[24]برای رسيدن به ثواب مقامات برزخی: «وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب»[25]از ترس اينکه اين پاکی که تا امروز حفظش کردند فردا نداشته باشند، میگويد تا الآن پاک زندگی کرديم خدايا همين الآن برويم، اين نگاه متقين است اين انسانهای با تقوا نگاهش به عالم برزخ و عالم قيامت اين است: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ»[26]يک چشم بهم زدن اينها مايل به ادامه زندگی نبودند، گفتند میخواهيم برسيم به آن نتايج، برسيم به آن برکات، آقای بهلول میگفت من از امام اجازه گرفتم در جبهه میرفتم خط مقدم خمپاره میآمد اطرافيان ما شهيد میشدند ما میآمديم بيرون، گفتيم مصلحت خدا اين است که فعلاً ما بمانيم و باشيم، خب در اين ماه رمضان پيغمبر میفرمايد: «وَ هُوَ شَهْرٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»[27]حسناتتان را مضاعف میکنند در هيچ ماهی نداريم به طور مطلق بگويند صائم خوابش عبادت است، ماه رمضان خوابتان عبادت است، ماه رمضان نفس کشيدنهايتان تسبيح است، در ماههای ديگر از اين خبرها نيست، ماه رمضان دعای شما مستجاب است: «دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ»[28] «نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»[29] «عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ»[30]کارهايتان را قبول میکنند، ماه رمضان ماهی است که دشمن را بستند، شياطين غول و زنجير هستند، اينها حسنات الهی است، لطف خداست، رحمت خداست، برکت الهی است، پيغمبر فرمود حسنات در اين ماه افزايش پيدا میکند شما کدام ماه را داريد که يک آيهای قرآن برابری بکند با يک ختم قرآن، جز ماه رمضان، اين توفيق مال ماه رمضان است: «يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»[31] «وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ»[32] پيامبر فرمود در ماه رمضان گناهان شما را محو میکنند گناهان پاک میشود اين بار گناهانی که جمع شده، ماه رمضان فرصت از بين بردن اينهاست تصفيه اينهاست بعد چند ويژگی را رسولالله نام بردند «هُوَ شَهْرُ الْبَرَكَةِ»[33] ماه رمضان ماه برکت است، خدا در تمام ابعاد زندگی شما برکت میدهد کسانی که در مسير بندگی خدا قرار بگيرند: «وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ»[34] شهر بازگشت است شهر پيشيمانی و ندامت است از کارهای بد: «شَهْرُ التَّوْبَةِ»[35] شهر استغفار جستن است: «شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ»[36]، «وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ»[37]آنهايي که میخواهند از جهنم نجات پيدا کنند و بهشتی بشوند فرصت ماه رمضان است اين نگاهی از رسولالله نسبت به ماه رمضان که من مقدمتاً عرض کردم، بحث ما انشاءالله در اين روزهای پيشرو با محوريت مغفرت در قرآن، حالا ماه رمضان تجلی مغفرت است، چندتا بحث اينجا حائز اهميت است، از نگاه قرآن موجبات مغفرت چيست؟ اين را ما بدانيم ماه رمضان است بعضیها استفاده نمیکنيم، چه کارهايي سبب میشود که ما مشمول مغفرت بشويم اگر اينها يادمان رفته در ماه رمضان توجه جدی به آن بکنيم اينها را ما از نگاه قرآن بهش میپردازيم، موجبات مغفرت، يک سری کارها هم هست حضار محترم موانع مغفرت است از نگاه قرآن، يعنی اگر اينها را کسی انجام داد، در رمضان هم که باشد مغفرت برايش رقم نمیخورد، اينها اگر در ما هست بايد دفعش کنيم از اين فرصت استفاده کنيم، اين هم يک بحث ديگر ماست در ادامه بحث اول، بحث سوم نشانههای مغفرت ما از کجا بفهميم که آمرزيده شديم؟ اين هم کد دارد نشانههای مغفرت از نگاه قرآن چيست؟ اين هم بحث سومی است که بايد توجه داشت به آن از نگاه قرآن و البته بحث ديگری هم مراتب مغفرت، که مغفرت هم مراتبی دارد، افراد در بحث مغفرت جستن، ببينيد گاهی اوقات میگويند آقا فلانی قبول شد از اين مرحله رفت مرحله بالاتر يکی با نمره دوازده قبول میشود يکی با نمره بيست قبول میشود اين مراتب مغفرت هم بحث ديگری است.
اما آيه چهل و نه سوره مبارکه حجر را من چندتا نکته ذيل اين آيه با عنوان مغفرت جلسه نخست در اين عنوان مغفرت در قرآن عرض کنم، در ذيل اين آيه دارد که علت نزول اين آيه اين شد، پيامبر داشتند میرفتند جمع نشسته بودند اينها خيلی بلند بلند میخنديدند رسولالله به اينها گفتند که اگر آن چيزهای که من میديدم و من خبر داشتم شما میديديد و میفهميديد اين گونه نمیخنديديد و گريه میکرديد خنده نمیکرديد و رفتند، تا پيغمبر حرکت کردند جبرئيل نازل شد، آيه نازل شد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[38] چه خدای مهربانی؟ رسولالله آگاه کن بندگان من را که من خداي بسيار آمرزنده و مهربان هستم، پيغمبر دوباره برگشتند به آن جمع گفتند الآن اين آيه نازل شد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[39]خدا آمرزنده است خدا بخشند است حالا بشر اگر اشتباهی هم کرد برگردد توبه کند، اصلاح کند خدا میپذيرد يک وقتی خدا رحمت کند مرحوم آيتالله مشکينی يادی کنيم از ايشان، ايشان میفرمودند رو قاعده مغفرت خدا، قاعده مغفرت الهی اين است که: «يا من يبدل السيئات بالحسنات» ، خداوند وقتی میبخشد توبه کنندههای واقعی وقتی میآيند سر خط بخشيده میشوند اينها يک جهش فوق العاده میکنند يکدفعه با يک کارنامه سياهی از گناه میآيد، ما بازاء گناهانش حسنه بهش میدهند، اگر توبه واقعی بکند، يکدفعه اين با آن حجم گناه میشود حجم عبادت، جهش پيدا میکند میرود اعلی عليين ما در تاريخ زياد داشتيم، کسانی که برگشتند يکدفعه ره صدساله را رفتند، فضيل عياضها، شعوانهها، خيلیها در تاريخ بودند اينها آدمهای بدی بودند اما در يک مقطع وقتی برگشتند جدی برگشتند خدا تبديل سيئه کرد به حسنه، اينها رفتند رسيدند به آن مقامات عاليه، لذا مرحوم آيتالله مشکينی فرمودند بدهای روزگار اگر خوب بشوند میشوند از خوبان روزگار: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[40]خب اين بشارت الهی است که خدا میفرمايد به اينها بگو، به بندگان من بگو، دنباله آيه آيه پنجا دارد: «وَ أَنَّ عَذابي هُوَ الْعَذابُ الْأَليم»[41]اما عذاب من هم برای کسانی که بر نمیگردند توبه نمیکنند، و در گناه میمانند تا میميرند عذاب ما عذاب سختی است، بلی فرصت داريم تا فرصت تمام نشده جبران کنيم، خدا را شکر میکنيم ماه رمضان ديگری رسيد شرائط ديگری، ذيل اين آيه من چند نکته عرض کنم و دو سه روايت و عرايض را جمع بندی کنم.
اولاً بزرگترين پاداش الهی مغفرت و رحمت و رضوان خداست، اين را ما در دعاهای اولياء داريم اين دعای که میگويم انشاءالله آنهايي که امسال میرويد مکه ياد کنيد در سعیتان، آنهايي که رفتيد رجوع به خاطره کنيد و حافظه، آنهايي که آينده میرويد در دور ششم از مروه به سمت صفا، دعايي است از رسولالله که اين دعا دعای پيغمبر است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ رِضْوَانَكَ وَ الْجَنَّةَ»[42] رسولالله در اين مسير پور عظمت در طواف و سعی عرض میکند خدايا از تو خشنوديت را میخواهم و عاقبت بخيریام را خشنودی شما و بهشتی شدن من، يعنی عاقبت بخیری: «وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ النَّارِ»[43]خدايا به تو پناه میبرم از غضبت و از دوزخی شدنم، عاقبت بشر شدنم: «و ما یقربنی اليها من کل قول و فعل او عمل» و هر چيزی که ما را به غضب و سخط شما نزديک میکند چه در گفتار، چه در رفتار و چه در کردار، خدايا از آنها به شما پناه میبريم يعنی اصل رضايت الهی است بنده همه کاری بکنم ولی خدا راضی نباشد، رضوان الهی مهم است، من يک جريانی را از مرحوم آيتالله والدمان نقل کنم رضوان الله تعالی عليه، ايشان میفرمودند که زمان مرحوم جد ما میگفتند من اجازاتم را بردم خدمت پدرم، گفتم چهاردهتا اجازه بود، بردم خدمت پدرم يکی يکی اينها را نشان دادم از مرحوم آيتالله بروجردی، مرحوم امام، مرحوم آيتالله عظمی خويي، گفتند ابوی من اينها را نگاه کردند خواندند گذاشتند زمين، دومی را خواندند گذاشتند زمين، سومی را، چهارمی را گفتند همه را که خواندند گفتند بابای من يک نصيحتت میکنم اگر نه به تعداد چهارده اجازه از چهارده مرجع بلکه صد اجازه از صد مرجع تقليد داشته باشی، ولی کارت مورد تأييد امام زمان و خدا نباشد بارت رو زمين مانده، مردم شيرازی تعريفتان بکنند امام زمانتان ناراضی باشد از شما، قافيه را باختيد، گفتند بابای من اگر صدتا از اين نامهها دستت باشد امام زمانت راضی نباشد خدا راضی نباشد هيچی، اگر هيچ کدام از اينها را نداشته باشی امام زمان و خدا ازت راضی، نگران نباش اصل رضايت خداست، اصل رضايت ولی الهی است، حالا مردم يک عالمی تعريف بکنند اما خدای عالميان ناراضی باشد، لذا میگفتند مرحوم آقای حاج شيخ جد ما در جلسات درس اخلاقشان به طلاب میگفتند آقايان طلاب، خسران و زيانکار واقعی کسی است که قيامت امام زمان از او طرح دعوی بکند، شما ببينيد يک کسی در دادگستری پرونده پيدا میکند، میگويند آقا شاکیاش يک آدم عادی است يک وقت بگويند آقا شاکی اين آدم مثلاً يک عالم ربانی است يک انسان عارف سالک الی الله است، تا اين را بگويند ذهنها همه تبادر میکند به اينکه اين چه کرده که آن شخصيت بزرگ ازش شکايت کرده، لذا خداوند میفرمايد رحمت الهی بزرگترين پاداش است و از خدا ماه ماه رحمت است شهر رحمت است، شهر مغفرت است، اينکه خدا میفرمايد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[44]اين غفران بزرگترين پاداش است بزرگترين مرحمت الهی است و خدا میفرمايد: «نَبِّئْ»[45] نبئ نبأ يعنی خبر بسيار بزرگ، خبر مهم، خبر يعنی هر خبری، نبأ يعنی خبرهای بسيار بزرگ، يک نکته ديگر را هم من اينجا عرض کنم، در اين آيه خدا میفرمايد: «نَبِّئْ عِبادي»[46] بندههايم را خبر کنيد يعنی گناهکارها هم بنده من هستند، ما آفريدگار همهشان هستيم، خداوند:
کريمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند
حضرت موسی در يکی از مناجاتهايش به خدا عرض کرد خدايا باب رزق و روزی را رو فرعون ببنديد تا فرعون آدم بشود، فرعونی که ادعای خدايي میکند میگويد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[47]قُلدری میکند يک خرده بگذارش در زحمت، در سختی، در تنگنا تا اين آدم بشود، خطاب آمد موسی ببينيد اين خدا را داريد اينی که بعضیها اشتباه میکنند میگويد آقا من يک کسی را میشناسم نماز نمیخواند، شراب میخورد بیبند و باری میکند اصلاً مشکلی هم در زندگیاش ندارد، بابا خدای کريم اين طوری نيست که سريع هر کسی تا تخلفی کرد همينجا گاهی اوقات اينها سنت استدراج است دارند همينجا بهش میدهند، ما بازاء بعضی از کارهای خوبی که دارد میکند که قيامت ديگر طلبکار نباشد نسبت به کارهای خوبش، و خدا سريع انتقام نمیگيرد از کسانی که حالا اشتباه کردند، اشتباه کردند خدا فرصت میدهد که بلکه برگردند خدا به موسی فرمود موسی فرعون وظيفه بندگی را فراموش کرده ما که خدای فرعون هستيم وظيفه خدايي را فراموش نکرديم، لذا خداوند خداوند همه انسانهاست: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[48]قطعاً بخشندگی خدا با لطف و مهربانی الهی عجين شده خداوند میفرمايد من هم غفور هستم، بخشنده هم رحيم هستم مهربان، میبينيد گاهی اوقات ما میبخشيم ولی ديگر رحمتی دنبالش نيست، آقا میآيد میگويد ما بدهکار هستيم، به شما میگويد میگوييد برو ديگر نمیخواهد بيايي، ببينمت، رحمتی ديگر دنبالش نيست، اما خدا میفرمايد غفور رحيم هستم هم میبخشم تو را هم شخصيت میدهم به تو، جايگاه میدهم به تو: «أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[49]ما شما را تحويل میگيريم.
و نکته ديگر که ذيل اين آيه عرض کنم بخشيش و الطاف الهی عميق و پی در پی است، خدا میفرمايد غفور اينها يعنی استمرار دارد اين غفران، رحيم يعنی اين رحمت مداوم است و يک نکته ديگر قرآن در موارد فراوانی در قرآن و من جمله همين آيه و آيه بعد تقدم رحمت بر غضب: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»[50]در اين دو آيه هم رحمت بر غضب سبقت دارد: «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيم»[51] رسولالله بندگان من را با خبر کن، که من بخشنده مهربان هستم: «وَ أَنَّ عَذابي هُوَ الْعَذابُ الْأَليم»[52] بحث عذاب آيه بعد است، آيه پنجاست اول خدا میفرمايد آمرزنده هستم مهربان هستم، اگر نيامدی در مسير و مسير اشتباه را طی کردی و با اين وضع آمدی آن وقت: «وَ أَنَّ عَذابي هُوَ الْعَذابُ الْأَليم»[53] قرآن ببينيد خدا به پيغمبر میفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[54]، مبشراً مقدم بر نذيراً است يعنی اول تشويق کن اول بشارت بده، اول دلگرم کن بعداً بترسان اين اخلاق پيغمبر بود و ذات مقدس الهی هم رحمت بر غضب سبقت دارد، البته يک هشدار هم برای همه گناهکاران است که به رحمت الهی نبايد مغرور شد خدا کوهی را به کاهی میبخشد اين در صورتی است که واقعاً برگردد، بحث حق الناس نباشد تدارک مغفرت را ببيند به صرف اينکه خدا آمرزنده است ما گناه میکنيم اين هم نبايد ما را مغرور بکند: «وَ أَنَّ عَذابي هُوَ الْعَذابُ الْأَليم»[55] اين هم يادمان نرود که در برابر نافرمانی خدا ذرة المثالها حساب است من يکی دو روايت ذيل مغفرت عرض کنم و استغفار جستن، عرايض را جمع بندی کنم رسولالله میفرمايد: «الا ادلکم علی دائکم و دوائکم»[56]، پيغمبر فرمود شما را آگاه کنم به دردهايتان و درمانهايتان، بيماریها و راهکار درمان، بعد رسولالله فرمود: «الا ان دائکم الذنوب»[57] ، دردها گناهان است گناه درد است گناه مرض است ما متأسفانه بعضیها برای امراض جسمیشان اهميت میدهند تا يک آزمايش میدهند دستش، يک مقداری میگويند آقا اين گلبولهای خونت فعاليتش نامنظم است، ديگر اين دکتر و آن پزشک اين آزمايشگاه خب اشکال هم ندارد بدن امانت خداست، بايد برای سلامتیاش تلاش کرد ولی به همين اندازه ما برای اصلاح معنويت مان کار میکنيم به همين اندازهای که يک تبی که يک خرده ما را نگران کرده مراجعه میکنيم، تب غيبتمان را هم رفتيم درمان کنيم، تب بد اخلاقیمان را هم درمان کرديم، تب تکبر را هم درمان کرديم، يک جريانی در اين سفر نجف برای زائرها گفتم برايتان بگويم ببينيد آقايون فارسی خودمانی بگويم و شيرازی، در خانه خدا هپل و هپول نيست، شانسی هم نيست من خودم را عرض میکنم کار نمیکنم بعد میگويم شانس ندارم، پيشانیام بلند نيست اين شرک است، اين حرف را هر کسی میزند و نسبت به خدا میدهد بايد استغفار کند، نظام الهی نظام دقيقی است که ذرة المثقالها را میبينند شانس نداری، کار نکردی، پيشانیات بلند نيست، خدا میفرمايد ما ذرة المثقالها را نشانتان میدهيم اگر نديدم نکردم که نديدم، نرفتم که نرسيدم، تلاش نکردهام که مزد نگرفتهام، حالا بزرگانی که به اين بزرگی رسيدند، درد گناه، درمان استغفار، يکی از شخصيتهایي اين هم امروز بشنويد و درس بگيريم و تمام، حوزه شيعه مرحوم آيتالله آقای حاج ميرزاجواد آقای ملکی تبريزی ايشان در قم دفن است در قبرستان شيخان قم، ما در اين چند روز گذشته، کنار قبر استادش آيتالله ملاحسين قلی همدانی در صحن امام حسين، يک عده از زائرها بودند گفتم من چندتا نکته از ملا حسين قلی بگويم يکش اين جريان بود، حالا يکش هم فردا باشد يادم باشد بگويم از اين عارف بزرگ، ملاحسين قلی آقا سيدعلی قاضی را شيخ محمد بهاری همدانی را، ميرزا جواد آقای ملکی تبريزی را، کسانی را تربيت کرد که آنها امثال امام و آيتالله العظمی خوييها و مرعشیها را تربيت کردند، يک شخصيت کم نظيری در عالم شيعه عارف وارسته، آقا ميرزا جواد آقای ملکی استاد امام میگويند حاج ميرزا جواد آقا شش سال درس استاد میرفت ملاحسين قلی، يک روز به استاد گفت آقا من يک کار خصوصی به شما دارم میخواهم کسی نباشد دو نفری باهم صحبت کنيم استاد گفت بشين بعد از درس همه که رفتند شما بمانيد، آيـتالله ميرزا جواد آقای ملکی میگويد همه رفتند من بودم با استاد، استاد رو منبر نشسته بود من مقابل استاد رو زمين، آقای ملاحسين قلی گفت ميرزاجواد حرفت را بزن گفت من گفتم حضرت استاد ما آدم میشويم آدم، فرق دارد آدمی با آدمک، شش سال در اين عارف بزرگ میرفته، دوره عرفان را گذرانده، گفت تا به استاد گفتم ما آدم میشويم گفت ملاحسين قلی يک نگاهی به من کرد، فرمود ميرزا جواد تو آدم بشو نيستی، ميرزا جواد آقای ملکی میگويد خيلی مضطرب شدم، نجف جوار اميرالمؤمنين استادی مثل ملاحسين قلی هم بالای سرما آدم نشويم، خب چهمان هست؟ گفتم استاد چرا؟ اينها را در ماه رمضان اگر در شما هست بريزيدش پايين، با برادرت اختلاف داری، با خواهرت با بستگانت، قهری، با قهری میآيي در رمضان با قهری از رمضان خارج میشوی، باختی قافيه را، حالا میگويي چرا چيزی نمیبينيم؟ نگذاشتی ببينی، گفتم آقا چرا آدم نمیشوم؟ گفت ملاحسين قلی فرمود ميرزا جواد من شنيدم بعضی از پسر عموهاي تو در نجف طلبه هستند اصلاً با اينها ارتباط نداری، نه حرف میزنيد نه ديدن هم میرويد نه با همديگر احوال پرسی میکنيد اينها رحم تو هستند، گفتم استاد اين يک جريانی دارد، ما در تقسيم اموال در گذشتگان ما پدران و پدر بزرگان ما يک اختلافاتی افتاده بود، که اين اختلافات در تقسيم ارث به بچهها و نسلهای بعد هم کشانده شد، من به اينها دشنام نمیدهم اما سلام و عليک هم نمیکنم، گفت ملاحسين قلی فرمود تا اين اخلاق را داری به جايي نمیرسی، گفتم استاد میخواهم آدم بشوم چه کنم؟ فرمود از امروز برو در جلسات درس پسر عموهايت، وقتی اينها میخواهند از حوزه درس بروند بيرون خم شو، کفشهايشان را جلو پاهايشان جفت کن، آقايون هر رذيلهای اخلاقی يک دارويي دارد، غرور پيدا کردی بايد باد خودت را بکشی، تکبر داروی درمانش تواضع است فروتنی است، آيتالله ميرزا جواد آقا میگويد مدتی کارم اين بود میرفتم درسهای پسر عموها را کشيک میکشيدم کدام درس میروند کدام کفش کفش اينهاست شناسايي میکردم اينها در خروجشان از حوزه درس میخواستند بروند خم میشدم کفشها را میگذاشتم جلو پايشان، با رحمت چطور هستی؟ رحم به چه کسی میگويند؟ به تمام فاميلهای پدری و مادریتان میگويند رحم، در اين شهر شخصی سراغ داشتم میگفتند با مرض سيل و فقر مرد و حال آنکه يکی از نزديکترين کسانش از ملياردهای شهر بود، ماه رمضان ماه سرکشی است ماه مراقبت است از ارحاممان، آقا ما قرآن هم میخوانيم روزه هم میرويم ولی تحولی، ببين گره کجا خورده؟ آن گره را پيدايش کن، حالا ميرزا جواد آقا ملاحسين قلی راهنمايي کرد ما از خدا بخواهيم خدايا آن لغزشهای که با نيايد در ماه رمضان و با ما خارج نشود، آيتالله العظمی خويي اين را هم زيادی بشنويد عيب ندارد حالا ماه رمضان است حيفم میآيد نگويم، يک وقت از آيتالله العظمی خويي سؤال شد آقا اين عظمت فقاهت را شما از کجا گرفتيد؟ خيلیها فقه میخوانند خيلیها اصول بلند هستند، خيلیها حوزه ديدند اما کماند کسانی که مثل اين مراجع، مثل امام، مثل آيتالله العظمی خويي، شخصيتهای که تأثيرگذار میشوند، اين را از آيتالله العظمی بشنويد، از ايشان سؤال کرده بودند شما اساس موفقيتات را از کجا میبينيد؟ ببينيد حالا جديت و پشتکار و درس اينها را که همه دارند ديگر، همه هم کوشيش میکنند همه هم درس میخوانند، آيتالله العظمی خويي فرموده بود من موفقيتهای خودم را در يک کاری میدانم در زندگیام که خدا اين همه حواله داد، در دوران جوانیام آن حالا زمانی که از فضلاء حوزه بوده بالاخره شخصيتی نبود که مطرح بشود در سطح حوزه عراق و جهان تشيع، فرموده بود ما يکی از برادرهای ما در کربلا بود برای دخترش خواستگاری کرده بود، برای دختر ما خواستگاری کرده بود و اين خيلی هم اصرار داشت که آقا اين دختر را بدهيد به پسر ما مرحوم آيتالله العظمی خويي يک خرده احتياط داشته به اين جهت که يک مدتی اين دختر شير مادر اين بچه را خورده بود يعنی شير زن عمويش را و احتياط میکرده که شايد اينها از نظر رضاعی خواهر و برادر شده باشند و ازدواجشان اشکال دارد اين احتياط را ايشان میکرد که به خاطر اين احتياط مخالفت میکند با ازدواج اين دختر عمو و پسر عمو، برادر خيلی اصرار میکند آيتالله العظمی خويي میگويند آقا من صلاح نمیبينم برادر میگويد آقا اينها باهم ازدواج کنند خرجمان هم کمتر است، آيتالله خويي میفرمايد من کمکت میکنم برای ازدواج فرزندت هرکاری از دستم بيايد من کمکت میکنم، بالاخره آن برادر دلگير میشود از آيتالله العظمی خويي و قطع ارتباط میکند خب اين دختر شوهر ديگر، آن پسر هم زن ديگری، مرحوم آيتالله العظمی خويي میفرمودند من شبهای جمعه میرفتم کربلا، بعد از زيارت امام حسين میرفتم در خانه برادرم در زدم، برادرم آمد دم در تا من را ديد در را بست، اصلاً در را باز نکرد، رفتم شب جمعه ديگر آمدم کربلا زيارت امام حسين، دوباره بعد از زيارت رفتم در خانه برادرم در زدم تا در را باز کرد ديد من هستم در را بست، ايشان میفرمايد دو سال کارم اين بود، ما يک تلفن میزنيم جوابمان نمیدهند میگوييم گوشی برنداشت ولش کن اين جوری میخواهی با آيتالله خويي همسايه بشوی، مفتی است؟ کار کردند، ايشان میفرمود دو سال شبهای جمعه که میرفتم کربلا بعد از زيارت امام حسين میرفتم در خانه برادر، در میزدم اين میآمد در را باز میکرد من را میديد در را میبست دو سال مداوم خسته نشدم، تا بعد از دو سال يک شب در زدم برادر ديگر در را باز کرد خجالت کشيد ما را گرفت در بغل، ايشان فرموده بود من تمام اين موقعيت اجتماعی و علمی خودم را مديون آن کار میدانم خدا اين جوری حواله میدهد اين است که انسان اگر خطايي کرد حالا ايشان که خطايي هم نکرده بود، آن نگران شده بود دلجويي کرده بود، ماه رمضان ماه به دست آوردن دل دلشکستگان است که گاهی اوقات ماه حواسمان نبوده.
در ماههای گذشته و اين روايت و عرضم تمام، پيغمبر فرمود: «من احب ان تسره صحيفته فليکثر فيها من الاستغفار»[58]، آنهايي که دوست دارند روز قيامت وقتی نامه عملشان را دستشان میدهند خوشحال بشوند نامه عملشان را میبينند میخواهيد نامه عملهايتان خوشحالتان کند زياد استغفار کنيد، پيغمبر امام صادق میفرمايد با اينکه معصوم بود صبحگاهان و شامگاهان رسولالله هفتاد مرتبه میفرمود: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»[59].
حالا چندتا نکته در آثار استغفار و ادامه بحث موجبات مغفرت را انشاءالله جلسات آينده محضر عزيزان هستيم از عزيزان مداح ما هم کسی هست مجلس؟ بلی تذکری هم بدهم بعضی از عزيزان پيشنهاد کردند که برای کمک به ساختمان دانشگاه مهدويت دوستان دستگاه کارتخوان بياورند و اينجا قرار بدهند، ديروز هم البته عزيزان آمده بودند من فراموش کردم يادآوری کنم برادران عزيز و خواهران محترمهای که علاقمند هستند به خدمت بر اين کار وزين و ارزشمندی که به نام امام زمان است که حالا ديگر وقت گذشته، ما در نظام خلقت فقط همين را بشنويد، هيچ کاری با ارزشتر از خدمت برای امام زمان نداريم اگر بالاتر از آن کسی کاری داشت آورد من جايزهاش میدهم برای امام زمانتان امام صادق فرمود: «أَلْفَيْ أَلْفِ دِرْهَمٍ»[60] يعنی هر کاری که بکنيد دو مليون برابر جوابت میدهند دو مليون برابر، برای امام زمان هر کسی قدمی بردارد حالا چون بعضی از عزيزان پيشنهاد کرده بودند که بالاخره دستگاه پوز بياورند، خروجی مسجد عزيزان ما هستند و انشاءالله کمکهای عزيزان را تحويل خواهند گرفت، خب صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمة الزهراء روز يک شنبه هم هست، گرچه ديروز محضر رسولالله و اشاره به حضرت زهرای مرضيه، امروز هم عرض ادبی مجددی به محضر اين بزرگ بانوی نظام خلقت زهرای مرضيه داشته باشيم:
يا رسولالله زهراء را ببين، پشت در افتاده بر روی زمين
از فشار در شکسته پهلويش، تازيانه زد عدو بر بازويش
آقای عبدالزهرای کعبی از منبریهای معروف عرب بود میگويد شبی خواب امام حسن و امام حسين را ديدم در عالم خواب از من گله کردند عبدالزهراء چرا رو ضه ما را برای مردم نمیخوانی؟ گفتم بفرماييد کدام روضه را نخواندم؟ گفتند عبدالزهراء بخوان برای شيعيان ما آن ساعتی که به خانه ما يورش آوردند از يک طرف مردم دور پدر ما را احاطه کرده بودند علی را در بند کشيده بودند، از يک طرف مادر ما بين در و ديوار ناله میکرد بگو برای شيعيان ما ما فرزندان علی و فاطمه در صحن منزل متحير بوديم آيا به کمک پدر بشتابيم يا به جانب مادر.
الا لعنة الله علی القوم الظالمين
و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظيم
پروردگارا به عظمت زهرای مرضيه توفيق بهرهبرداری کامل از اين ماه مغفرت ماه برکت ماه رحمت به همه عنايت بفرما.
[1] حجر49.
[2] حجر49.
[3] هود114.
[4] بقره267.
[5] بقره261.
[6] بقره245.
[7] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[8] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[9] فجر27- 30.
[10] فجر27- 28.
[11] فجر28.
[12] فجر28.
[13] فجر28.
[14] فجر29- 30.
[15] فجر30.
[16] بقره25.
[17] توبه72.
[18] مائده 65
[19] واقعه21.
[20] واقعه20.
[21] فجر30.
[22] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[27] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[28] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[29] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[30] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[31] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[32] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[33] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[34] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[35] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[36] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[37] فضائل الأشهر الثلاثة ص95.
[38] حجر49.
[39] حجر49.
[40] حجر49.
[41] حجر50.
[42] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص502.
[43] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص502.
[44] حجر49.
[45] حجر49.
[46] حجر49.
[47] نازعات24.
[48] حجر49.
[49] حجر49.
[50] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص696.
[51] حجر49.
[52] حجر50.
[53] حجر50.
[54] احزاب45.
[55] حجر50.
[56] میزان الحکمة ج8 ص463
[57] میزان الحکمة ج8 ص463
[58] میزان الحکمة ج8 ص463
[59] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص139.
[60] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص538.