استاد حدائق روز شنبه 5 فروردین 1402 همزمان با ماه مبارک رمضان در مسجد الرسول(ص) شیراز به برخی از شبهات مطرح شده در فضای مجازی در خصوص روزه پاسخ دادند.
جهت مشهاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب روز سوم ماه مبارک رمضان من يکی از احکام روزه داری را بگويم که البته جمع توجه داريد برای بعضیها من ديدم توجهی ندارند در اين مسأله يکی از نکاتی که برای روزهدار لازم و واجب است نيت روزهداری است، نيت به اين معنی که شما اول ماه رمضان نيت میکنيد خدايا اين يک ماه را امتثال امر میکنيد روزها از طلوع فجر تا غروب آفتاب امساک از مفطرات و آن چيزهايي که روزه را باطل میکند اين نيت است، خب اين نيت آيا میخواهيد هر سحر نيت تکرار بشود میگويند همانکه اول ماه هم نيت کرديد کفايت است و هر کسی که سحر بلند شديد سحری داريد میخوريد به قصد رزوهداری اين هم خودش نيت عملی است، نيت کردی، اما يک نکته اينجاست که بعضیها توجه ندارند، بعضیها در ماه رمضان يک مسافرت دو ساعته میروند و بر میگردند، بنده صبح مرودشت کار دارم، نيت روزه را داشتم، امروز سوم رمضان است نيت کردم روزه بروم يک کاری دارم مردشت میروم مرودشت بيست و دو کيلومتر و نيم که از شيراز خارج شديد خود به خود ديگر روزه نيستيد چون نيت شکسته شد يکی از قواطع نيت سفر است، بنده وقتی رفتم مسافرت ديگر عملاً روزه نيستم آن نيت با اين سفر شکسته شد، خب مرودشت کارم را انجام میدهم قبل از اذان ظهر میرسم شيراز ولی نيت روزه را ديگر نمیکنم آن روز ديگر روزه من قبول نيست، اين را بعضیها توجه ندارند، ما در همين سفر به دوستان گفتيم اينها خارج از شيراز داشتند سحریشان را خوردند گفتم اينجا نيت روزه نمیتوانيد بکنيد، خدا میفرمايد مسافر تکليف روزه رفتن ندارد: «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ»[2] شما سحریتان را بخوريد، دهنتان را بشويد امساک بکنيد شيراز که رسيديد نيت روزه کنيد، به شرطی که تا قبل از ظهر هم برسيد، بعضی مسائل ديگر را ما توجه داشته باشيم، آقا میگويد که آقا من تهران هستم قبل از ظهر میرسم شيراز میگويم بسيار تهران سحريت را بخور، ولی نيت روزه نمیتوانی بکنی، چون مسافری، سحری را بخور امساک بکن، قبل از اذان ظهر پروازت رسيد شيراز به شيراز که رسيدی که نيت آن روز روزه را بکن، حالا بعضیها اين توجه را ندارند، نيت را در مسافرت کرده، میگويند اصلاً شما تکليف روزه رفتن را نداريد، با آن نيت آمدم روزهام را ادامه دادم، میگويند که روزه شما محل بحث است و اشکال، لذا اين نيت را، حتی بعضی از فقهاء میفرمايند اگر کسی در روز به طور قطع و جزم میگويند میروم روزهام را میخورم، هی از نيت برگشتيد حالا بعضیها تعارف میکنند تعارف يعنی دروغ، دروغ که نبايد بگوييم در ماه رمضان، ولی بعد هم جدی جدی هم آب میخورد، اينکه آب میخورم از نيت روزه داری برگشتم، اگر دوباره میخواهد برگردد نيت روزه را بايد تجديد کند، نکرد ديگر روزه نيست، اين نکته مهمی است در بحث روزهداری که ما استمرار نيت برای شخص روزهدار است، در طول روز ما بايد اين نيت را استمرار بدهيم، لذا يکی از چيزهای که نيت را میشکند قصد طرف برای افطار است يکی از چيزهایی که نيت را میشکند سفر است، مسافرت ولو اينکه قبل از ظهر هم بر میگردد ولی با اين سفر نيت شکسته شد ديگر نمیتواند به اتکاء نيت وقت سحر، منی که رفتم شهرستان و قبل از ظهر برگشتم بگويم همان نيت کفايت میکند، نيت مجددی میخواهد و نيت دومی میخواهد انشاءالله خدا از همه قبول کند به شايستهترين وجه اين عبادت اين صيام را صلواتی ختم بکنيد.
س: دو وطنیها چه؟
دو وطنیها باز بين وطن اول و دوم اگر مسافت است، بنده وطن زادگاهیام شهرستانی است که با شيراز پنجاه کيلومتر فاصله است خب فاصله است، من از شيراز میخواهم بروم وطن زادگاهیام و از وطن زادگاهیام هم اعراض نکردم، يعنی هنوز قصدم اين است که اگر شرائط مقتضی شد بر میگردم وطن زادگاهی زندگی میکنم حالا بنده صبح میخواهم بروم وطن زادگاهی، اگر راه افتادم به شرط اينکه قبل از اذان ظهر برسم به آن شهر، به آن وطن زادگاهی، يک نيت روزه را بايد تجديد کنم، اين وطن زادگاهی، شما همينکه چهل کيلومتر داری در جاده میرويد ديگر روزه نيستيد، شما مسافر هستيد، شما بيست و دو کيلومتر و نيم که رفتيد ديگر مسافرت شد مجوز برای روزه رفتن شما، نيت شکسته شد، حالا برسيد به وطن زادگاهی يا وطن اقامتیتان يا جايي که اصلاً میخواهيد ده روز بمانيد، بنده تصميم دارم مشهد بروم، مشهد ده روز اقامت داشته باشم، با پرواز میروم صبح پرواز میکنم شيراز نيت روزه داشتم، مسافرت که میروم اين مسافت نيت را میشکند قبل از اذان ظهر اگر رسيدم به مشهدی که میخواهم ده روز کامل بمانم، به مجرد رسيدن نيت روزه را تجديد میکنم روزه درست است، لذا اين قبل از اذان ظهر رسيدن شرط است لذا اين مسافرت قبل از اذان ظهر اگر برسي به آن وطن زادگاهی يا وطن اصلی يا جايي که ده روز اقامت میخواهيد بکنيد و نيت روزه را تجديد کنيد، قطعاً در مسافرت اگر بعد از اذان ظهر رسيديد به آنجا ديگر آن روز روزه نيستيد يا اگر بعد از اذان ظهر حرکت کرديد روزه آن روز درست است، من اذان ظهر میدهد میروم مسافرت، بلی روزهام درست است ديگر آن روز خللی به روزه وارد نمیشود، خب صلوات غرايي ختم کنيد.
بحث امروز ما در باب اهميت روزه به اعتبار شبهاتی است که متأسفانه در فضای مجازی خيلی سر و صدا راه انداخته، من شبهه را بگويم و بعد جواب را از قرآن و روايات البته اين را هم عرض کنم دشمن بیکار ننشسته دشمن مقدسات دينی شما را هدف قرار داده از ارکان دين يکش روزه است الآن در اين فضاهای مجازی راه انداختند که آقا ما چرا بايد روزه بگیریم؟ ما چرا بايد گرسنگی بکشيم، چرا به خاطر کسانی که هزار و چهار صد سالی قبل غذا نمیخوردند ما غذا نخوريم، میگويند فلسفه روزهداری همدردی با ديگران و رفع مشکلات اقتصادی ديگران است در جامعهای که مردم گرفتار نيستند همه وضعشان خوب است چرا بايد اينها روزه بگيرند، اگر فلسفه اين است به فرض اگر جامعهای، منطقهای، شهری، روستايي، همه غنی بايست اينها روزه بروند، فقير در اين جامعه نيست، اين شبهات و متأسفانه تبليغ میکنند که آقا روزه خواری کنيد، نه به روزه بگوييد، نه به روزه رفتن بگوييد، با تظاهرتان به افطار کردن در ملأ عام، بياييد نه به روزه رفتن بگوييد، اکراهتان را نشان بدهيد، اين کاری است که الآن دشمن دارد میکند من همين امروز هم داشتم بررسی میکردم در فضاهای مجازی دشمن خدا رحمت کند امام را امام میفرمودند اگر دشمن در دشمنی نسبت به شما اهتمام ورزيده شما قدر خودتان را بدانيد آن جايي که دشمن تعريفتان میکند بدانيد کارتان مشکل دارد، اگر يک وقتی دشمن آمد گفت آقا شماها همه روزه میرويد مسجد میرويد اين يک بحثی پيش میآيد اين دشمن چه شده؟ که دارد آمدن مسجد را تشويق میکند مگر در مسجد آمدن ما چه نفعی است که دشمن میگويد برويد مسجد؟ چه نکتهای را او مثبت میبيند که دارد تشويق میکند خب اين تبليغی است که متأسفانه امروز راه افتاده نسبت به بحث روزهداری که اگر فلسفه روزهداری رفع گرسنگی است و فقر زدايي است، ما در بعضی از مجامع داريم، حالا شيراز نه امکان دارد کسی بگويد آقا در فلان شهر، در فلان روستا در فلان بخش همه وضعشان خوب است حالا آنها بايد روزه بروند اگر فلسفه فقرزدايي است که خب اينجا ديگر مقتضی موجود است ديگر فقيری موجود نيست؟
اما پاسخ من آيه 183 سوره مبارکه البقره را که خداوند اصل فلسفه روزهداری را بيان میفرمايد البته روزهداری يک برکاتی در کنار اين فلسفه دارد که از ملکاتش بلی امام باقر عليهالسلام میفرمايد خداوند روزه را تکليف کرد حالا اصل فلسفه روزه آيه قرآن میخوانم بعد آثار روزه را هم اشارهای کنم، و روزهدار واقعی را هم از نگاه حضرت زهرای مرضيه معرفی کنم، قرآن میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[3]بزرگترين دستاورد روزه تقوی است، اصلاً ما روزه میرويم که به تقوی برسيم: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[4] کدام تقوی: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[5] کدام تقوی، اگر با تقوی شدی قرآن میفهمي: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[6] کدام تقوی، اگر با تقوی شدی مشکلات جامعه شما حل میشود، مشکلات اقتصادی شما مرتفع میشود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[7] خدا میفرمايد شما بندهای خوبی باشيد ما از زمين و آسمان برکات را بر شما ساری و جاری میکنيم، کدام تقوی؟ تقوايي که قرآن میفرمايد عزت نزد ما به انسانهای با تقواست، کدام تقوی؟ تقوايي که خدا میفرمايد آخرت مال متقين است: «و الآخرة للمتقين» ، رستگاری از آن متقين است: «إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً»[8] میخواهيد به اينها برسيد راهش روزه است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[9] اصلاً خدا ما را دعوت کرده، که اين ضيافت ضيافتی که همه را دعوت کردند، ضيافتی است که صاحب الزمان دعوت است بنده ناقابل هم دعوت هستم، اين سفره پهن است، خدا خطاب به مؤمنين میفرمايد ما امتهای گذشته را هم دعوت کرديم روزه تکليف بوده برای شريعتهای گذشته، برای ما هم تکليف است و فلسفه اين روزه داری با تقوی شدن است، فلسفه اين نيست که فقط به ياد گرسنگان باشيد آن يک جزء است، آن يک بخشی از آثار است اصل با تقوی شدن است، ما روزه میرويم تا بشويم با تقوی، میشويم آنچه خدا میخواهد يکی از روشهای که انسانها را به تقوی میرساند روزهداری است اما روزه چارچوب خودش را دارد، خدا رحمت آيتالله مشکينی را میفرمودند بعضیها روزهشان رژيم غذايي است فقط دارد گرسنگی میخورد، اين از روزهداری عطش و گرسنگی را دارد احساس میکند ولی آنچه که خدا میخواهد را بهش نمیرسد چون دنبال نمیکند روزه فراتر از گرسنگی کشيدن، روح پالايش پيدا کند، اصلاً رمضان را که رمضان میگويند: «لأنه يرمض الذنوب»[10]چون گناهان میسوزد، يعنی پالايش میشود انسانها در ماه رمضان، روحهای آلوده تصفيه میشود، درونهای آلوده پاک میشود، من سالهای قبل هم يک اشارهای کردم در اينجا و جلسات ديگر، يک زمانی من خودم تحقيق کردم شما هم سؤال کنيد، آمار تخلفات در ماه رمضان کاهش پيدا میکند، من اين را از مسئولين نيروی انتظامی پرسيدم، ورودیهای دادگاهها هم کاهش پيدا میکند از قضات سؤال کنيد، برويد پرونده را نسبت بگيريد پروندههای که در ماه رمضان با دادگاه عرضه میشود تا ماههای ديگر به تناسب چه وضعيتی دارد؟ هر نوع تخلفات درون شهری، اينها کاهش پيدا میکند اين فضای تربيتی ماه رمضان است شما ببينيد در همين ماه رمضان مردم چقدر اهل انفاق، افطاری دادن، صله رحم، گاهی اوقات اين ارتباطهای که تحليل رفته، تضعيف شده در ماه رمضان مردم به وظايفشان آشنا میشوند به تکاليفشان عمل میکند اين آثار معنوی ماه رمضان است يکی از مسئولين خيريههای شيراز میگفت حاجی آقا ما در ماه رمضان خرج يک سال خيريه در میآيد، همين مردم، همين مردم در ماههای ديگر هستند، اما اين ايام ايامی است که پيغمبر فرمود ساعاتش بهترين ساعات است، ليالیاش بهترين شبهاست، روزهايش بهترين روزهاست، نفسها تسبيح، خوابها عبادت، دعا مستجاب، ولی اين فضيلت و فضای معنوی است شما میبينيد محيط مسجد با محيط خانه، محيط مسجدالحرام با محيط جاهايي ديگر اصلاً تأثيرگذار است حرم امام حسين، حرم اهلالبيت با جاهايي ديگر اصلاً قابل مقايسه نيست، فضای معنويت است ماه مبارک رمضان انسان ساز است همه چيز هم مهياست و لذا در آن خطبه شعبانيه پيغمبر رسولالله پايان خطبه يک هشدار داد، فرمود: ِ «فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ»[11]شقاوتمند میدانيد کيست؟ بدبخت و خسران زده و شقی کسی است که رمضان بر او بگذرد و خودش را مشمول رحمت خدا قرار ندهد، همه چيز آماده است کار نکند، اسباب مهياست تلاش نکند اين کوتاهی از اوست، ما را دعوت کردند پای يک سفره که نعمت در اين سفره فراوان است ميزبان کريم با دعوت هم دعوتمان کردند: «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّه»[12]دعوت شديد با دعوت آمدهايد و ميزبان خداوند سفره پهن، حالا کسی وارد اين ضيافت بشود گرسنه برود بيرون میگويند تو شرافتمند هستی؟ صاحب مجلسی کريم، دعوت هم که کرده بود، اسباب ضيافت هم که فراهم بود تو گرسنه داخل شدی، گرسنه خارج شدی، وای به حال کسی که گناهکار وارد بشود و آلوده از رمضان خارج بشود، با اخلاقهای ناشايست به اين ضيافت قدم بگذارد همان آدمی که آمده همان آدم خارج بشود، آقا امام حسن يک روزی، روز عيد فطری داشتند رد میشدند در کوچههای مدينه ديدند بعضیها نشستند سرگرم لهو و لعب هستند، حضرت خطبهای خواندند: «يَوْمَ يَخْسَرُ فِيهِ الْمُبْطِلُونَ»[13] امام فرمودند روز فطر روزی است که بعضیها افرادی که اهل باطل بودند زيان ديدند در اين يک ماه آزمون خوب ندرخشيدند روز عيد فطر روز خسران آنهاست بعضیها هم روز عيد فطر روز انعام و پاداش آنهاست لذا سروران عزيز بزرگترين دستاورد و فلسفه روزداری تقواست: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[14]و لذا هر گاه شما در قرآن ديديد خدا وعده داده به اکمال تقوی وعده داده، خدا میفرمايد بالاخره در همهجا در وعدههای دنيايي، در وعدههای اخروی، در مواهب الهی خدا میفرمايد اگر انسان با تقوی باشيد ما مواهب خودمان را شامل حال شما قرار خواهيم داد، يکی از راهکارها با تقوی شدن استفاده درست از ظرفيت ماه مبارک رمضان است که پيغمبر فرمود: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ الله لِصِيَامِهِ»[15] با يک نيت پاک و يک قلب طاهر از خدا تقاضا کنيد خدايا ما را روزهدار موفق بدار، گرسنگی نخوريد، در زمان رسولالله يک کسی آمد خدمت پيغمبر ادعا میکرد که روزه است، غيبتی کرد رسولالله فرمودند برو افطار کن، روزه را خراب کردی، بعد فرمودند من لا به لای دندانهای اين گوشت ذرات گوشت برادر دينیاش را میديدم، چشم دل اگر باز شد اسرار میبيند قرآن میفرمايد: «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»[16]غيبت يعنی گوشت برادر مرده دينیات را داری میخوری، پشت سر همان که داری حرف میزنی، مثلی که داری آن را دندان میگيری و گوشت او را میخوری، اين را پيغمبر میبيند حضرت فرمود برو افطار کن تو روزه ديگر نيست لذاست که عزيزان فلسفه رسيدن به مقام تقواست من تقوی را يک طرف خلاصه کنم از نگاه امام صادق دو سه نکته ذيل اين آيه و دو سه حديث ديگر امام صادق میفرمايد تقوی يعنی اينکه: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[17] خدا شما را در حال عملی که نهيات میکرده نبيند، آدم با تقوی نافرمانی خدا نمیکند، آدم با تقوی هرچه خدا نهی کرده اين انجام نمیدهد اين نشانه تقواست: «وَ لَا يَفْقِدُكَ مِنْ حَيْثُ أَمَرَك»[18]واجبی هم که از او انتظار دارد ازش فوت نمیشود، آدم با تقوی نماز قضا ندارد، آدم با تقوی زکات پرداخت نشده ندارد، آدم با تقوی خمس پرداخت نشده در کارنامهاش نيست، آدم با تقوی اگر واجب الحج شد حج را عمداً به تأخير نمیاندازد، اين را میگويند آدم با تقوی، يعنی واجباتش را انجام میدهد حالا ما متأسفانه گاهی اوقات در واجبات میلنگيم به مستحبات میپردازيم، زيارت عاشورای مان تعطيل نمیشود اما زکات مالش را نمیدهد خمس مالش را نمیدهد گاهی اوقات مستحبات برايش اهميت بيشتر از واجبات پيدا کرده اين بد است، تقوی يعنی واجباتتان تعطيل نشود، محرمات هم از شما سر نزند، خوشا به حال آنهايي که بگويند آقا امروز روز سوم رمضان است در اين سه روز يک غيبت نکرد، آفرين خوشا به حال آنهايي که بگويد سه روز از رمضان گذشت يک دروغ يک نگاه حرام يک عمل خلاف، يک رفتار ناشايستی که خدا نمیپسندد تا به اين ساعت از ما مشاهده نشده، به اين میگويند فلسفه روزهداری، خدا میخواهد اينجا برسيد.
خب در اين آيه من دو سه نکته را عرض کنم ببينيد سروران عزيز علمای علم اخلاق میگويند منشأ تمامی گناهان دو رذيله اخلاقی است يکی غضب دوم شهوت، اينها امهات و سر منشأ تمام ارزشها هستند يکی عصبانيت، تندخويي، گاهی اوقات ديديد طرف آدم خوبی هم است وقتی عصبانی میشود ديگر از دهنش هرچه در آمد میگويد، نمازش تعطيل نمیشود اول وقت، ولی گاهی اوقات بعد از اينها يکدفعه پرخاشگری میکند غضب امام صادق فرمود در حال عصبانيت اگر شما عصبانی شديد تغيير نکردی، نشان میدهی که مؤمن هستی، و الا بنده در عصبانيت پرخاشگری کنم، در حالت عادی عادی باشم اين امتياز نيست، شما حالا معصومين را ببينيد در اوج عصبانيت گاهی اوقات به اينها توهين میکردند، آقا امام مجتبایی که در اين ماه مبارک رمضان ميلاد حضرت است يک پير مردی شامی از شام آمده بود تبليغات دشمن را ديده بود، به اين اثر گذاشته بود من کراراً عرض کردم عزيزان تبليغات خيلی کار میکند، تبليغات ولی خدا که امام حسن است میکند عنصر ضد دين، تبليغات امام حسينی که ذريه پيغمبر است را مسلمانها به اسم اسلام میکشند اين تبليغ است، از تبليغ دشمن نبايد غافل شد، يک پير مردی شامی وارد مدينه شد، اين تبليغات بنی اميه در ذهنش اثر گذاشته بود، زمان معاويه هم بود، اصلاً در ذهنش امام حسن را يک عنصر ضد خدا میدانست، در کوچههای مدينه میگفت حسن ابن علی کيست؟ يک وقت امام حسن را بهش نشان دادند رفت سمت امام حسن هرچه از دهانش در میآمد که شايسته خودش بود به امام حسن گفت، حالا من بيان نمیکنم ديگر حالا بنا نيست حرف غلط را تکرار کرد، بعض چيزها را نبايد ورق زد، کلی میگويم اين پير مرد ايستاد يک چند دقيقهای جسارت کرد به امام حسن، که من و شما اگر بوديم اولی را به دومی نمیگذاشتيم واکنش نشان میداديم، پرخاش میکرديم برخورد میکرديم امام با کمال آرامش سکوت کردند، پير مرد تخليه شد حرفها را زد ديگر چيزی نداشت بگويد، آقا فرمودند برادرم، خطاب برادری بهش دارد اين هم يک نکته است، در همين آيه شريفه خدا میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[19] خدا شخصيت دارد میدهد به من و شما ای مؤمنين ياد بگير حاجی آقا پسرت را میخواهی روزهدار کنی و دعوت به روزه، با شخصيت دادن نه با تحقير، آقای مسئول اگر میخواهی زير مجموعهات را به کار دعوت کنی با شخصيت دادن، ما متأسفانه اين واژه احترام گذاری را هم بعضیهايمان فراموش میکنيم، خدا با چه بيان زيبايي میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ»[20] ای مؤمنين و حال آنکه در بين همين مؤمنين هم کسانی هستند که کوتاهی میکنند اما اين پيام دارد از کسی اگر کاری انتظار داريد با شخصيت دادن، با تکريم کردن دعوتش کنيد به کار خوب سيره اولياء هم همين بود امام حسن فرمودند ای برادر عرب خطاب برادری به کسی که داشت تهمت میزد داشت دشمنام میگفت آقا فرمودند بيا در اين شهر غريبی، اگر جايي نداری خانه من در اختيار توست، خدا وکيلی کدام يکی از ما اين کار میکنيم، تا حالا شده کسی به ما فحش بدهد بگويي آقا بيا پذيراييتان کنم، ما خيلی هنر کنيم جوابش نمیدهيم، خيلی هنر کنيم سکوت کنيم بگذريم، میگوييم حالا: جواب ابلهها خاموشی است، اما مردم از امام حسن ياد بگيريد اين جوری آدم کردند مردم را، تربيت کردند منحرف را، اسلام تا به امروز اين گونه به دست ما رسيده ما هم اگر میخواهيم به دست نسلهای آينده برسانيم راهش همين است، آقا فرمودند برادر عرب مثلی اينکه در اين شهر غريبی، اگر جايي برای سکونت نداری خانه من در اختيار توست اگر در اين شهر مشکلی داری، من همراهيت میکنم مشکلت را حل میکنيم، و اگر گرفتاری داری من در رفع گرفتاری تو را مساعدت میکنم، همين دو سه کلمه، آقا اين آدم که در اوج عصبانيت بود آمده بود به امام حسن توهين کرده بود يک جمله، گفت آقا به خدا سوگند مدينه وارد نشدم مگر اينکه منفورترين افراد روی زمين نزد من شما بوديد الآن از شما جدا نمیشوم جز اينکه محبوبترين افراد روی زمين نزد شما هستيد، وقتی در دو سه دقيقه با اخلاق با احترام با کنترل غضب میتوانی طرف را بسازی، زمين خورده را بلند کنی، چرا بدی را با بدی جواب میدهی؟ اين درسهای ماه رمضان است، آقا اميرالمؤمنين فرمود اگر جواب بدی کار مردم را کسی با بدی پاسخ داد حق اعتراض از خودش گرفته ديگر نمیتواند قيامت بگويد خدايا به من دشنام داد، میگويند اگر دشنام بود چرا تو دشنام دادی، اگر توهين بد بود خب تو توهين را با توهين پاسخ دادی:
من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی ميان من و تو چيست بگو
ديگر مقابله به مثل است، اين ديگر حق انتقاد از خودمان گرفتيم، لذا غضب يکی از رذايل اخلاقی است که کار دست انسانها میدهد، اين يک، من در همين زندان عادل آباد يک سالی رفته بوديم يک جوانی آمد پيش من گريه میکرد گفت حاجی آقا من دانش آموز تيزهوش بودم من الآن بايد دانشگاه باشم زندان هستم، اينجا عرض شود که به عنوان ديه من را زندان نگهداشتند، خودش برای من حرف زد، گفتيم جريان زندان آمدنت چيست؟ گفت ما در محلهمان بچهها داشتند بازی میکردند يک عده از اين بر محله به سمت جوانهای آن طرف سنگ پرتاب میکردند يک عده از آن طرف به اين طرف، گفت ما هم يک سنگی برداشتيم در حال عصبانيت که آنها دارند سنگ میاندازند پرتاب کرديم سمت اينها خورد در چشم يکی از اين بچهها چشمش کاملاً آسيب ديد و نابينا شد، گفت پدر من هم يک بازنشستهای است پول ديه را ندارد من را آوردند زندان بابت ديهای که به گردن من آمده، دانش آموز درسخوان چرا کنترل نکند، يکی از سر منشأهای مفاسد عصبانيت است، و اين را هم خدمتتان عرض کنم، اين هشدار را هم شيطان به حضرت نوح داد، حاج آقا حواست جمع، حاجی هستی؟ عمری ازت گذشته، ديگر حواست به خودت جمع است، ما خاک قدمگاه نوح نمیشويم، نوح پيغمبر اولوا العزم است، شيطان به حضرت نوح گفت سهجا به بنی آدم نزديک هستم و خيلی هم اغوا کردم، دقيقاً دوتايش هم ريشههای غضب، ريشههای بیتقوايي و شهوت است، گفت يک در مقام عصبانيت، گفت در مقام عصبانيت تمام تلاشم را به کار میگيرم که يک فتنهای ايجاد بشود حداقلش دوتا حرف میزنيم، بعد شرمنده ديديد طرف رو عصبانيت يکدفعه به يک طائفهای فحش میدهد، لورها اين طور است، بیانصاف تو يک نفر سرت کلاه گذاشته، يک طائفه را دشنام میدهی، ترکها اين طور شيرازیها اين طور، فلانیها اينها طور، آن وقت قيامت میبينی يک امت و يک قوم میآيند جلوت را میگيرند حالا خواهيد ديد، ده مفتی هم نيست، هرچه از دهانمان درآمد بگوييم بعد هم قيامت به اين راحتی، يک وقت ما خدمت آيتالله العظمی مکارم بوديم، خدا انشاءالله سلامتی و عافيت به ايشان بدهد، میگفتند بعضیها میگویند یک ترکی یا یک لری! حداقل دنبال اين کلمه منافقی هم بياورند ببين مثلاً يک شيرازی منافق هستی، يک مثلاً فلانی منافقی، بابا تو يک امتی را داری غيبت میکنی، اين زبان است زبان میبردت تا اعلی عليين میکشيدت پايين تا اسفلالسافلين، يک دفعه يک جمله میگويي بايد پاسخگويي يک جمعيت باشی، يک قوم باشی، شيطان گفت در مقام عصبانيت لذا در عصبانيت داريم آقا نشستی برخيز ايستاده ديدی دار عصبانی میشوی حرکت کن، شيطان تحريک میکند و خيلی از جنايتهای که اتفاق میافتد به خاطر همين عصبانيتهاست.
دوم گفت در مقام شهوت خلوت مرد نامحرم با زن نامحرم، حاج آقا نگو ديگر ما کاری از ما نمیآيد، شيطان ذوالفنون است، گفت جناب نوح اگر مرد نامحرم با زن نامحرم در محيط خلوتی که فرد سومی نباشد، تمام تلاشم را به کار میگيرم اينها را به گناه بکشم، و کرده نشده، خيلیها را آسيب زده خيلیها را زمين زده، گفت بپرهيز از خلوت با اجنبيه که سومش من هستم.
سوم در مقام قضاوت اين مسئوليت قضات ما خيلی سنگين است، گفت سعی میکنم در قضاوت رأی قاضی را به سمتی ببرم که رضايت خدا نباشد، گفت اين سهجا من خيلی کار کردم، لذا از ريشههای گناه يکش عصبانيت است دوم شهوت، روزه کنترل میکند هم عصبانيت را و هم شهوت را اگر ما واقعاً متوجه باشيم که روزه هستيم و روزهداری بعد اين میشود ملکه برای يازده ماه ديگر، خداوند ما را در يک اردویی دعوت کرده يکماهه به ما آموزش میدهند چگونه بخوريد؟ چگونه سخن بگوييد؟ چگونه نگاه کنيد؟ يک اردوی تربيتی يکماهه بشود سرمشق برای يازده ماه ديگر زندگیام تا میآيد رفته رفته اينها يواش يواش فراموش میشود اردوی جديد، رمضان جديد، تکرار جديد، اين لطف خداست، خدا به اين اردوی تربيتی ما را دعوت کرده که ما مراقب باشيم حواسمان جمع باشد، در شهوات در غضبات، در مواردی که غضب به سمت ما میآيد مديريت کنيم غضب را و مديريت کنيم شهوت را، اينهای که میگويند آقا روزهداری فقط برای اينکه به ياد گرسنگان باشيم بالاتر از اين روزهداری برای اينکه آدم بشويم، به قول حضرت امام گفتند مرحوم آيتالله العظمی استادشان مرحوم آقای شاهآبادی ايشان میفرمود ما استادی داشتيم که آن استاد میفرمود ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل که بعد گفتند خود مرحوم شاهآبادی چيز ديگری میفرمود، امام میگفتند مرحوم شاهآبادی میگفت ملا شدن چه مشکل آدم شدن محال است!
فرق دارد آدمی با آدمک، آدم آن باشد در آيد از محک
آنهايي که در اين امتحانات سربلند بيرون میآيد در اين آزمونها میدرخشند سربلند عمل میکنند اصلاً روزه برای همين است ما برسيم به اين جايگاه که: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[21] غضب و شهوت مديريت بشود، و الا زبان رها شده و عرض شود که چشم رها شده اينها با فلسفه روزهداری سازگار نيست لذا اين شبههای را که بعضیها میگويند آقا شما چرا مردم را گرسنگی میدهيد؟ اگر برای اينکه به ياد گرسنگان باشند خب به گرسنگان غذا بدهيد ما چرا گرسنگیاش را بکنيم، اين غلط است اصل فلسفه روزهداری اينکه ثروتمندها با تقوی، فقراء با تقوی، متوسطين جامعه با تقوی، مسئولين با تقوی، علما با تقوی، تجار با تقوی، همه مؤمنين را خدا دعوت کرده: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[22] اين دستاورد مهم روزهداری، يک نکته ديگر هم ببينيد از همين آيه من يک استفاده ديگر بکنم، گاهی اوقات برای ايجاد انگيزه در کار، نتيجه کار و پاداش را بايد گفت، گاهی اوقات ديديد آقای دکتر میگويد آقا دوره درمان را شما سپری کن، انشاءالله خوب میشوی بر میگردی به روز اول، اميدوار میکند که در اثر رعايت اين دوره بالاخره درمانی سلامتی در انتظار توست، خدا هم میفرمايد ما روزه را برای شما تکليف کرديم برای اينکه به آن مقام تقوی برسی، يعنی خدا تشويق میکند اين هم يک درس ديگر است منی پدر، منی مادر فرزندانم را با تشويق، با تکريم، دو نکته شد، تکريم يک: «يا أَيُّهَا الَّذينَ»[23]، تشويق دو: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[24] اينها دوتا از روشهای جذب مردم به سمت معنويت و هدايت و تعالی است، خب اين آيه شريفه.
اما در کنار اين فلسفه مهم بلی نکات ديگر هم هست، امام باقر میفرمايد خدا روزه را تکليف کرد تا ثروتمندان طعم گرسنگی را بچشند از نيازمندان جامعه غافل نشوند، بلی در جوامعی که نوعاً افراد نيازمند هستند، اينها از دستاوردهای روزه است فلسفه: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[25]اينها برکات ضمنی روزهداری است، آقای که خدا بهت داده اصلاً درد گرسنگی نمیفهمی يعنی چه؟ همه چيز در خانه خدا لطف کرده مهياست، بعضیها هستند طول سالشان مثل رمضان شماست، اينها در طول سال با اين گرسنگی و تشنگی دارند میگذرانند، امام باقر فرمود اين روزهداری برای اين است که اغنياء طعم گرسنگی را بچشند و از حال ضعفاء غافل نشوند و لذا میبينيد الحمدلله در ماه رمضان يک جنبش و جهش وسيعی در بين متدينين ايجاد میشود در افطاری دادن، در بستههای معيشتی دادن، در کمک به خيريهها يک حرکتی شديدی اتفاق میافتد اين همان آثار روزه است، اين از برکات روزهداری است يک جهت ديگر پيغمبر میفرمايد تشنگی و گرسنگی شما را بايد به ياد تشنگی و گرسنگی قيامت بيندازد، قيامتی پيش رو داريم که در روايت داريم يک روز قيامت پنجا هزار سال دنياست، خب اين چه روزی است؟ آن روز همه در گريز، همه در فرار، که طلبکار پيدا نکنند آن روز غذا در دسترس نيست، آشاميدنی نيست تا تکليف معين بشود، رسولالله میفرمايد ماه رمضان که رسيد وقتی گرسنه میشويد ياد کنيد از روزی که روز قيامت است و گرسنه هستيد و ياد کنيد از قيامتی که تشنهايد: «اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشِهِ»[26] تشنگی قيامت و گرسنگی قيامت را ياد کنيد يعنی قيامت فراموش نشود، يک برکات روزه هم همين است که ما فراموش نکنيم که آخرتی هم هست بايد برويم پاسخگو باشيم، الآن عزيزانی که در مجلس هستيد هرکدام رجوع به حافظه بکنيد قلم بياوريد و کاغذ، صدها بلکه هزاران نفر را از بدو تولدتان ديده بوديد که الآن زير خروارها خاک آرميدند، گاهی اوقات در يک هيئتی میگويي آقا چند نفر از اين هيئت رفتند، میگويند هشتاد نفر، صد نفر، يک هيئتی که مثلاً چهل سال است، سی سال تأسيس شده اين جمعيت ازش رفتند، ما ياد کنيم قيامتی را که ديگر فقط اعمال کارساز است دستمان از همه چيز کوتاه است: «اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشِهِ»[27].
سخن پايانی با سخنی از حضرت زهرای مرضيه تمام کنم، که حضرت زهراء میفرمايد: «مَا يَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِيَامِهِ»[28] روزهدار با روزه گرفتنش کاری نکرده اگر چشم او، گوش او، زبان او، و جوارح او روزه نباشد، يعنی اگر من روزه هستم ولی با اين پا دارم میروم در مجلسی که خدا راضی نيست، با اين دستم دارم مطلبی مینويسم که خدا نمیپسندد،
خدا خيرش بدهد خدا امثال اينها را زياد کند: «کثرالله امثاله» بالاخره حضار محترم، حضرت زهرای مرضيه میفرمايد روزهدار کاری نکرده اگر زبان او، چشم او، گوش او، جوارج او يعنی دست و پايش بدنش از حرام روزه نباشد، يعنی من اگر فقط گرسنگی دارم میخورم اخلاقم همان اخلاق ماههای قبل است عملکرد همان، همان آدم ماه قبل هستم فقط آمدم در ماه رمضان برنامه غذاييام تغيير کرده به جای سه نوبت غذا دو نوبت غذا میخورم افطاری و سحری، اين را میگويند آن رژيم غذايي، اين همانی است که فقط برکتش از ماه رمضان گرسنگی است و حظ ديگری ندارد، سعی کنيم اين حديث نورانی حضرت زهرای مرضيه که تمام وجود ما از آنچه خدا نمیپسندد فاصله بگيرد که میشود همان تقوی، خب نامی از حضرت با اين سخن پايانی به ميان آمد، عرض ادبی به محضر اين بزرگ بانو روز شنبه روز رسولالله است آقا امام باقر میفرمايد پنج نفر در عالم از همه بيشتر گريه کردند اول آدم ابوالبشر، دوم يعقوب، سوم يوسف، چهارم حضرت زهراء و پنج حضرت زينالعابدين، خب حاج آقای مقدم هم آمدند من يکی دو بيت شعر که انشاءالله فيض بهتر و کاملتر را عزيزان خواهند داد، حضرت زهراء در آن ساعات پايانی عمر رسولالله خيلی گريه میکرد يک وقت ديدند پيغمبر صدا زد دخترم نزديک بيا، نزديک رفت رسولالله فرمودند نکتهای را مطلبی را آهسته مخفيانه به حضرت زهراء گفتند صدای گريه حضرت زهراء بلندتر شد، بعد از دقايقی مجدداً پيغمبر صدا زدند دخترم نزديک بيا آمد، مطلب ديگری گفتند ديدم گريه متوقف شد و تبسم بر چهره زهراء نقش بست، از حضرت زهراء بعد از ارتحال پيغمبر سؤال شد، چه مطلبی پدر شما در آن مرتبه اول گفتند شما گريهتان بيشتر، در مرتبه دوم تبسم کرديد، فرمود در آن جمله اول رسولالله فرمود خترم من در اين بيماری از جمع شما خواهم رفت ديگر از اين بستر بر نمیخيزم صدای گريه من بلند شد، اما بعد از دقايقی رسولالله صدا زد به من فرمود دخترم يک بشارت بهت میدهم اول کسی که از اهلالبيت به من ملحق میشود تو هستی، اين من را خوشحال کرد که بعد از پدر خيلی زندگانی نخواهم کرد:
در عزای باب خود از بسکه اشک از دیده ریخت، چرخ گفتا رود جیحون شد کنار فاطمه
همه بگوييم يا زهراء.
[1] بقره183.
[2] بقره184.
[3] بقره183.
[4] بقره183.
[5] حجرات13.
[6] بقره2.
[7] اعراف96.
[8] نبأ 31.
[9] بقره183.
[10] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج2 ص338.
[11] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[12] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[13] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج11 ص254.
[14] بقره183.
[15] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[16] حجرات12.
[17] تحف العقول النص ص359.
[18] تحف العقول النص ص359.
[19] بقره183.
[20] بقره183.
[21] بقره183.
[22] بقره183.
[23] بقره183.
[24] بقره183.
[25] بقره183.
[26] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[27] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص2.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج93 ص295.