استاد حدائق روز دوشنبه 22 اسفند ماه 1401در مسجدالنبی(ص) شیراز همزمان با ایام دهه پایانی ماه شعبان به بیان وظایف ما در دوران غیبت پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب در دهه پايانی ماه شعبان المعظم و ايام تحت الشعاع ميلاد با سعادت ولی عصر آيهای که امشب تلاوت گرديد آيه هفت از سوره مبارکه محمد است، نسبت به وظايف ما در عصر غيبت که ما مردم در دوران غيبت چه وظائفی را به عهده داريم نکاتی را من ذيل اين آيه شريفه محضر عزيزان عرض کنم و يک سری وظائفی که به طور عام و خاص ما مردم در عصر غيبت با اينها را رعايت کنيم، ترجمه آيه اين است، اين يک پيامی است برای تمامی مؤمنان و مؤمنات خدا میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[2]مؤمنين اگر خدا را ياری کرديد خدا هم يارتان میکند: «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[3]قدمهای شماها را هم ما استوار میکنيم اولاً اين توجه را بايد داشت که نصرت ما نسبت به خدا با نصرت خداوند نسبت به ما زمين تا آسمان فرق میکند يک قت شما يک کسی را نصرت میکنيد که نياز به نصرت ندارد احتياجی ندارد نصرت شما نشانه ادب است نشانه همراهی است، نشانه متابعت است يک وقتی را میگوييد کمکش کردم يعنی اگر کمکت نمیکردم در کارت میماندی، خدا شما خوب باشيد خدا همان خداست، جمله کائنات بد بشوند خدا همان خداست اين فرمايش اميرالمؤمنين در نهج البلاغه در خطبه همام به همام است، فرمود همام: «غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[4] همام توجه داشته باش خدا از طاعت بندههايش بینياز است و گناهان بندگان خدا هم به خدا آسيب نمیزند، امشب آمديد مسجد به خدا خدمت نکرديد به خودتان خدمت کرديد من در تشييع جنازهای يکی از مؤمنين بود بعد از تشييع مکرفون را گرفتم دست، گفتم روايت داريم تشييع مؤمن يا مؤمنه اگر کسی شرکت کرد، اول پاداشی که خدا به آن مرحوم يا مرحومه میدهد لدی الحضور در قبر آمرزش تمام کسانی است که آمدند در تشييعش ما گاهی اوقات فکر میکنيم در تشييع جنازه خدمت به مرحومين کرديم خدمت به خودمان کرديم ما داريم با اين تشييع مشمول رحمت قرار میگيريم ما با اين حضور داريم مشمول مغفرت قرار میگيريم، نماز اگر خوانديم به خود خدمت کرديم، پاکی را اگر پيشه کرديم به خودمان خدمت کرديم، پس نصرت خدا که خدا میفرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[5]يعنی اگر حرف خدا را شنيديد اگر تبعيت مثل يک استاد بگويد دانش آموزها ما را کمک کنيد با درس خواندن، حالا اين دانش آموز اگر درس هم نخواند که استاد از فضل و سوادش چيزی کم نمیشود، میگويي بابا احترام برای استاد قائل هستی درسَت را درست بخوان، اگر کسی خداوند را به عنوان آفريدگار مهربان میداند نصرت خدا يعنی اطاعت از اوامر الهی اطاعتی که شما نفعش را میبينيد نفع نماز نفع روزه نفع خمس، نفع حج، منفعت تمام اوامر الهی بازتابش برای خود فردی است که دارد انجام میدهد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[6] شما اگر اطاعت کرديد ما کمکتان میکنيم: «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[7] قدمهايتان را محکم میکنيم يعنی در زندگی دچار تزلزل نمیشويد انحراف پيدا نمیکنيد، يکدفعه پناه بر خدا سر پيری و معرکه گيری نمیشود، عاقبت به شر نمیشويد بعضیها بودند تا يک مقداری از راه را خوب آمدند يکدفعه گذاشتند رفتند کنار، آقای علی ابن حمزه بطائنی امين موسی ابن جعفر بود در اخذ وجوهات و مورد اعتماد ولی خدا بود وجوهات زيادی هم نزدش بود آقا موسی ابن جعفر در بغداد به شهادت رسيدند خب خبر شهادت امام موسی ابن جعفر رسيد مدينه مردم با آقا علی ابن موسی الرضا بيعت کردند امام رضا فرستادند دنبال علی ابن حمزه بطائنی آقای علی ابن حمزه بطائنی، وجوهات، بيتالمالی که دستت است بياور بده تحويل، گفت آقا من تحويل شما نمیدهم من تحويل حجت خدا میدهم حجت خدا موسی ابن جعفر، موسی ابن جعفر هم غائب شده، اين واقفیها از همينجا سر بلند کردند لذا در روايت اگر کسی تا امامت امام رضا را قبول داشته باشد تا صاحب الزمان را قبول دارد، نوع اين تزلزلها و تشتتها تا قبل از امام رضاست، زيدیها شش امامیها هفت امامیها امام رضا را هرکسی پذيرفت ديگر آقا امام جواد، امام هادی، امام عسکری و صاحب الزمان را قبول دارد اين آقای علی این حمزه بطائنی در يک مقطعی از زندگی با ولايت بود در يک مقطع ديگر شد ضد ولايت جلو ولی خدا ايستاد، شما شمر در زمان اميرالمؤمنين به تعبير مقام معظم رهبری جانباز صفين بود يعنی در رکاب ولايت شمشير زد، در رکاب اميرالمؤمنين جانباز شد اما همين جانباز صفين شد قاتل ولی خدا در عاشورا مؤمن میخواهي عاقبت بخير بروی، فردا مان چگونه هستيم، آينده هم همينی هستيم که حالا هستيم تغيير نمیکنيم، فراز و فرودهای دنيا تغييرمان نمیدهد میخواهيد بمانيد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[8] خدا را ياری اگر کرديد خدا قدمهايتان را استوار میکند، ثابت قدمتان میکنند ديگر عوض نمیشويد پير باشی يا جوان، سالم باشی يا مريض، غنی باشی يا فقير، ثابت قدم میماني: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[9] بعضیها در يک مقطعی يکدفعه ما داشتيم اول انقلاب بعضیها در سيمای جمهوری اسلامی حالا اسم نمیبريم تفسير میگفتند نهجالبلاغه شرح میکردند الآن در آمريکا دارند پيغمبر را میبرند زير سؤال اين همان عاقبت بشری است، در چند جايي قرآن خداوند يک چيزهای را وعده کرده مشروط به يک چيزهای همين آيه هفت از سوره مبارکه محمد، در سوره مبارکه البقره آيه 152 از مواردی که خدا میفرمايد اگر اين گونه بوديد ما اين کارها را میکنيم: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ»[10] خدا را ياد کنيد تا خدا يادتان کند، اين هم مورد ديگر، به ياد خدا باشيد تا خدا به يادتان باشد مگر خدا بندههايش را فراموش میکند خير مؤمن صدا زدی ياد کردی به ياد بودی عنايت الهی شامل حالت میشود: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ»[11] ياد کنيد خدا را خدا يادتان میکند، يوسف در آن خلوت خطرناک زليخا خدا را ياد کرد خدا هم يوسف را ياد کرد، اسباب رهايي و نجات يوسف را از آن بزنگاه خطرناک خدا فراهم کرد، من يک جوان هجده نوزده ساله حالا ما اسم حضرت يوسف میآوريم شايد در ذهنها بگويند آقا يوسف اين جور نباشد چه کسی باشد، من از يوسف صفتهای معاصر برايتان بگويم، سالها قبل بود يک جوانی پدرش هم فرهنگی بود برای من داشت تعريف میکرد گفت حاجی آقا سال چهارم دبيرستان بوديم يکی از همکلاسیهای ما در امتحانات پايان سال بود خرداد ماه بود حالا ببين يک جوان هفده هجده ساله در اوج عنفوان جوانی گفت يکی از همکلاسیهای ما گفت که فلانی پدر و مادر من رفتند مسافرت خانه خالی است بياييد دانش آموزها باهم درس بخوانيم، بچهها که دست به قلم هستيد، حواستان به حرف من است، اينها نشستند در صحبت من بعد سؤال از ايشان میپرسم، رفيق خوب سهتا ويژگی حضرت عيسی میفرمايد بايد داشته باشد، نگاهش میکنی به ياد خدا بيفتی، حرف میزند بر دانشتان افزوده بشود، کارهايش را میبينيد به آخرت تشويق بشويد، آن رفيقی که قيافهاش را میبينی از خدا غافل میشوی، حرف میزند ظلمتت را زياد میکند تو را دور میکند از خدا، دوتا حرف میزند دلت را تيره میکند کارهايش را که میبيني به دنيا سرگرم میشوی از آخرت غافل میشوی اين به درد رفاقت نمیخورد، اين آقا گفت حاجی آقا يکی از دوستان ما گفت کسی خانه نيست همکلاسیها را خبر کرديم بيا باهم درس بخوانم گفت من هم با اين ذهنيتی که همه برای درس میخواهند بروند گفت رفتم خانه آن رفيقم همکلاسیام وقتی رفتيم داخل گفت فلانی ببين صدا زديم بياييد برای چه صدايت زدم؟ گفت يک لحظه در يک اتاقی از خانهشان را باز کرد من ديگر حالا سربسته و تلگرافی میگويم و میگذرم گفت گناه به تمام معنی آنجا حاضر بود، يعنی مجلس صد در صد آماده گناه، گفت يک لحظه در را باز کرد به ما نشان داد که برای چه ما را دعوت کرده، حالا يک جوان هجده ساله، در اوج شهوت حالا میگويد آقا جوان هستم دل دارم، خب تربيت هم ندارد، کار هم نکرديم آقا دنبال لهو و لعب اند بلی با خدا هم وصلش نکردی پدر، مادر مربی، استاد کار نکردي، وا گرفته ويروس گناه گرفتدش، گفت تا يک لحظه اين صحنه را ديدم: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ»[12] گفت يک لحظه گفتم خدايا کمکم کن، گفت آقا حدائق تا گفتم خدايا کمکم کن اصلاً يک حال عجيبی به من دست داد، منفورترين و زشتترين صحنهها شد نزد من همان اتاقی که در باز کردند اصلاً لذت کاذب گناه از من گرفته شد، يک حالی خدا به من داد، مثل اينکه در آن منزل در جهنم بودم، دنيا برايم شد اين کار کيست؟ کار خداست تو صدا بزن تو ياد بکن يادت میکنند، گفت دويدم به طرف درب منزل ديدم نمیتوانم بايستم حال عجيبی پيدا کردم، گفت اين پسر صاحبخانه دويد دنبال ما که ما را بگيرد، گفت کجا داری میروی؟ گفت بدون اينکه ديگر صحبت کردم، رفتم سمت درب منزل اينها دويدند که ما را بگيرند برگردانند گفت من ديدم اگر بخواهم بايستم کفشم را پا کنم اينها من را گرفتند گفت پای برهنه برای خود من نقل کرد، حالا شما يوسف از قرآن ياد میکنی، من از يوسفهای معاصر در شيراز حنت تراز برايتان بگويم گفت پای برهنه از آن خانه دويدم تا منزل چندتا خيابان را طی کردم و میدويدم و گريه میکردم که خدايا اگر به دادم نرسيده بودی چه میشد؟ اين اعجاز همين آيه است: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ»[13]حاجی آقا کی خدا را صدا زدي کمکتان نکردند: کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را، آيه صد و پنجاه و دو سوره البقره خدا میفرمايد ياد کنيد ما هم يادتان میکنيم يکجاهايي که میبيني شيطان دارد میآيد جلو، يکجاهايي که میبينی داری میبری داری کم میآوری، بگو يا الله، خدايا کمک کن، ياد کنيد صدا بزنيد تا شما را ياد کنند، اين هم يک مورد ديگر.
از موارد ديگر در سوره مبارکه ابراهيم آيه هفت، خدا میفرمايد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[14] اين هم قاعده است خدا میفرمايد سپاسگزاری کرديد ما نعمت را زياد میکنيم کفران کرديد عذاب ما شديد است ما نعمتهای خدا خدا به ما داده بعضیها زبان تشکر ندارد، خالی ليوان را میبيند پوری ليوان را نمیبيند، شما همينهای که نق میزنند بگوييد اول شروع کن ببين خدا چه بهت داده؟ بعد نداشتههايت را نق بزن، يک دندان درد گرفته میگويد داريم میميريم ملياردها سلول زنده در وجودت دارند فعاليت میکنند رايگان بدون منت، آنها را نمیبينی يک کسالتت را شروع میکنی نق زدن؟
ای بنده که سخت بیوفايي، از مهر به سوی ما ميايي
هرگاه سر تو درد گيرد، نالان شوی و سوی من آيي
چون درد سرت شفا بيابد، ياغی شوی و ديگر نيايي
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[15]، سپاس کرديد، شکر کردی اصلاً خود اين الحمدلله گفتند افزايش نعمت میدهد با همين داشتههای الهی بگوييم الحمدلله ربّ العالمين، خدا میفرمايد ما زيادش میکنيم امشب آمدی مسجد بگو الحمد ربّ العالمين تا شب ديگر هم موفق بشويم بدنت سالم است بگو الحمدلله ربّ العالمين، رمز دوم نعمت سپاسگزاری از ولی نعمت است اين هم يک مورد ديگر در قرآن دو مورد ديگر را عرض کنم، چندتا مطلب ذيل آيه عرض کنم خداوند در سوره مبارکه البقره آيه چهل خطاب به بنی اسرائيل میفرمايد: «أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»[16]جماعت بنی اسرائيل به تعهداتتان عمل کنيد منی خدا هم به تعهداتم عمل میکنم، شما بندهايد به وظايف بندگی عمل کنيد، منی خدا هم به شايستگی پاداش میدهم، کراراً من اين جمله را عرض کردم در جلسات، من خدا را شاهد میگيرم در عمرم نديدم يک نفر را شما ديديد بياييد معرفی کنيد، يک نفر بيايد ادعا کند بيايد من به وظايف بندگی نسبت به خدا خوب عمل کردم، خدا به وظايف خدايي عمل نکرده، يکی را پيدا کنيد، تظاهر میکنيم اداء بعضیها در میآورند، عبادت شده عادت، روزه شده رژيم غذايي نماز شده نرمش، آن نمازی که بايد باشد اگر بشود، يقيناً خداوند به تعهدات عمل میکند من نمازم چرا: «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[17]
«يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُون»[18]نيست؟ چون نمیکنم کار، نيست آن نمازی که از من میخواهد اين هم نکته ديگر که خدا وعده میدهد.
و نکته پايانی در ذيل اين قسمت بحث در سوره مبارکه غافر آيه شصت، خداوند میفرمايد: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[19] من را صدا بزنيد من استجابتتان میکنم: زير هر يارب تو لبيک ماست، اما چرا به اجابت نمیرسد اين را يک وقت ما در يک جلسهای بحث مفصلش را کرديم رسولالله دهتا علت کلی برای عدم استجابت دعا نام میبرد چرا؟ اين: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[20]زمان پيغمبر بعضیها آمدند ايراد گرفتند گفتند يا رسولالله: «ما لنا ندعو و لا يستجاب لنا ما»[21]چرا ما هرچه دعا میکنيم مستجاب نمیشود و حال آنکه خدا میفرمايد: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[22]اين سؤالی بود که زمان رسولالله از پيغمبر پرسيدند که رسولالله فرمود: «ان قلوبکم ماتت بعشرة اشياء»[23]، قلبهايتان به خاطر ده چيز مرده، اين ده چيزی که اتفاق افتاده دعا را متوقف کرده که پيغمبر فرمود ادعا کرديد خدا را میشناسيد به وظيفه بندگی عمل نکرديد، يک نفر را پيدا کنيد بگويد من طاعت را خوب به جا آوردم خدا خوب جواب نداد يکی را پيدا کنيد، پيغمبر فرمود ادعا کرديد پيغمبر را میشناسيم دوست داريم ولی با بچههاي پيغمبر دشمنی کرديد، امام زمان امروز از کارهای ما چقدر راضی است، از تربيت بچههای ما از اقتصاد ما، از رفتار ما، از خلوت ما، از عروسیهای ما، از سفرهای خارج از کشور ما، از برنامههای ما، مايه تأسف است در شيراز سومين حرم اهلالبيت کنسرت میگيرند با حالت مستی، زن بیحجاب رقص زنانه، در ايام ماه شعبان، که استاندار محترم مجبور بشود دستور بدهد بگويد تعطيل کنيد ادامه اين کنسرت را، آقا چرا اين جور شديم، اين کوتاهیها از کيست؟ آنهايي که دعوت میکنند آنهايي که صدا میزنند آنهايي که اسبابشان شرابخوری در شيراز نظام جمهوری اسلامی، در ايام اعياد شعبانيه در تالار حافظ، خدا رحمت کند حافظ چقدر غريب هم هست، در تالارش چه کارهايي که نمیکنند بعضاً، متأسفانه درست به وظيفه عمل نمیکنيم پيغمبر فرمود شما بغض اولاد پيغمبر را برای خودتان بر انگيختيد دعا مستجاب نمیشود: «قرآتم القرآن فلم تعملوا به»[24]، قرآن میخوانيد عمل به قرآن نمیکنيد شما ششصد آيه قانونی در قرآن داريد به چندتا آيهاش دارد عمل میشود، آيات: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ»[25]عمل میشود شما اين جمعيت شيراز دو مليونی چند درصد در مسجدها چند درصد نماز اول وقت؟ چند درصد نمازخوان، در يک جلسهای يک وقت حاجی آقای قرائتی يک آماری دادند، بعضیها در همان جلسه به ايشان ايراد گرفتند گفتند آقا اين آمارها را نگوييد دل مردم را خالی نکنيد، ايشان گفت عين واقعيت است، ما در اطراف خودمان، در جامعه خودمان نگاه کنيم چند درصد به نماز معتقد هستند؟ قرآن میخوانيم شبهای قدر روی سر میگيريم: «بک يا الله» نام معصومين را میبريم بعد در زندگی قرآن زيرپاها دارد لگد مال میشود شما در اين مجالس بعضی از اين مجالسهای عروسی ببينيد قرآن جلو عروس گذاشتند عروس قرآن مقابلش هست، ولی آيات قرآن همانجا دارد لگد مال میشود آيات نماز، آيات حجاب، آيات امر به معروف، نهی از منکر، پيغمبر فرمود قرآن میخوانيد عمل نمیکنيد ادعا میکنيد با شيطان دشمن هستيم ولی تبعيت از شيطان میکنيد، ادعا میکنيد بهشت را دوست میداريم برای بهشت کار نمیکنيد ادعا میکنيد از جهنم میترسيم خودتان را جهنمی میکنيد: «ادعيتم مخافة من النار و رميتم ابدانکم فيها»[26]، شما يک نفر را پيدا کنيد بگويد جهنم جای خوبی است دوست دارم بروم جهنم اين معلوم است آدم عاقلی نيست عاقل اين حرف را نمیزند بگويند خواهر محترمهای که رعايت شئونات اسلامی نمیکنی، اين وضع تو و اين حضور تو در جامعه آخرت خوبی را برای خودت رقم نمیزنی؟ قطعاً میگويد جهنم جای بدی است ولی ادعا میکنيم از جهنم متنفر هستيم ولی رفتارهايمان دارد ما را جهنمی میکند، البته من در بحث حجاب هم عرض کنم جلسهای با حضرت آيتالله دژکام و بعضی از علما بود اين مطالبهگری مردم بايد عموميت پيدا کند، از مسئولين بخواهد ما متأسفانه در نظام جمهوری اسلامی هم نشستيم همه کارها مسئولين، بلی مسئوليت بايد وظايفشان را به شايستگی انجام بدهند مسئولين خادم مردم هستند، شما که مخدوم هستيد بايد تقاضا کنيد بايد بگوييد مطالبهگری کنيد آقا اين چه وضعی است در نظام جمهوری اسلامی ما در برابر شهداء جانبازان آزادگان، امام راحل روز قيامت شرمنده خواهيم بود میگويند آقا ما اين نظام را دست شما داديم شما چه کار کرديد؟ يک حالت بیتفاوتی اتفاق افتاده همه بیتفاوت و گناه دارد عادی سازی میشود حالا هوای گرم هم پيشروست آينده بدتر از اين هم خواهد شد فقط بگوييم آقا چه کار کنيم؟ خب بايد از مسئولين خواست مطالبه کرد و به عنوان حقمان به آنها که رعايت ارزشها نمیکنند تذکر بدهيم، ما در ايام کرونا اگر کسی کرونا داشت ثابت میشد کرونا دارد خانوادهاش قرنطينهاش میکردند من در همين شيراز سراغ داشتم آقايي کرونا گرفت بچههايش تا يکماه سراغش نمیرفتند غذا میبردند پشت در واحدش میگذاشتند زنگ میزدند غذا پشت در است باز کن بردار خدا حافظ، ما در کرونا طرف را قرنطينه میکنيم در بیحجابی متأسفانه عادی سازی است.
يک آقايي راننده تاکسی از من مسأله پرسيد گفت حاجی آقا من بعضی از اين خانمها بد حجاب يا بی حجاب میخواهند سوار میشوند تا آدرس میگويند معذرت میخواهم مسيرم هست شما را سوار نمیکنم گفتم آفرين بر تو، میگويم خانم با اين وضع سوارت نمیکنم حرفمان را بزنيم ما يک مشکل هم که داريم ناراحت میشويم ولی حرف نمیزنم، حالا من روايت را میخوانم اول اگر جايي خلافی و منکری ديده شد بايد بازگو بشود اين خطا، اگر زورت نمیرسد نمیتوانی نمیشود تنفر قلبی، انزجار قلبی، اگر با زبانت، با رفتارت، با گفتارت نمیتوانی جلو کار را بگيری آن ديگر نهايت حد اقل کاری که میشود کرد تنفر قلبی است، قرآن میفرمايد صدا بزنيد ما اجابتتان میکنيم، من اين روايت را از آقا اميرالمؤمنين تقديم کنم، حضرت میفرمايد: «جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَيْدِيكُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِقُلُوبِكُم»[27]امام میفرمايد اول تلاش کنيد در راه خدا با دستتان يعنی با توانتان با امکاناتتان، در راه خدا کوشيش کنيد معروف را گسترش بدهيد منکر را بازداريد و متوقف کنيد امام فرمود اگر نمیتوانيد با توانت، با دستت: «فَجَاهِدُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ»[28] حد اقل با زبان حرف بزن، ابالفضل آموخت تا دست در بدن داری با دستت بجنگ، دستهايت را زدند زبان که داری با زبانت حرف بزن، اگر زبان هم ديگر کاری ازش نمیآيد با قلبت اين ديگر حد اقل کار است، قدرت دفاع از دين با امکاناتت نداری، با دستت با ثروتت، قدرت دفاع از دين با زبان هم نداری، اين را من در جلسهای عرض کردم آقايي مسلم ابن عوسجه پيرمرد عاشورايي آن لحظات آخر شهادتش آقا امام حسين و حبيب ابن مظاهر آمدند بالای سرش اين با حبيب از دوران نوجوانی رفيق بود، امام يک دعای کردند در حق مسلم ابن عوسجه: «رحمك الله يا مسلم»[29] خدا رحمتت کند پير با وفای بودی، دعای در حقمان مسلم داشت شهيد میشد مجروح شده بود نفسهای آخر بود، حبيب ابن مظاهر گفت آقای مسلم ابن عوسجه من هم دارم میآيم اگر نبود اينکه من به تو دارم ملحق میشوم دلم میخواست بگويم وصيتی اگر داری بگو تا انجام بدهم، تا اين حرف را حبيب ابن مظاهر زد مسلم ابن عوسجه پيرمردی مجروج در آستانه شهادت، پيرمردها بزرگترها، بزرگ فاميلها، نفس آخر، حرف آخر، حرکت آخر، با انگشت سبابهاش به زحمت دستش را بلند کرد، دست راستش را بلند کرد با انگشت سبابه امام حسين را نشان رفت يک نگاهی کرد به حبيب گفت: «أُوصِيكَ بِهَذَا»[30] دستش افتاد و تمام کرد، يعنی حاجی آقا تا نفس آخرت جهاد کن، با اين دست کار میآيد؟ با يک اشاره میتوانی امامت را حمايت کنی، با زبانت میتوانی حمايت کنی؟ حرف بزن ما خيلیهايمان میتوانيم حرف بزنيم نمیزنيم حالا نمیشود، فايده ندارد اثر نمیکند، صحبتهای امام حسين در کربلا روی اين مردم دل سياه دل مرده چقدر اثر گذاشت، به تعداد انگشتان دست روز عاشورا به امام حسين نپيوستند اما امام به وظيفه عمل کرد، امام آموخت شيعه، حرفت را بزن دنبال نتيجه نباش، عمل به تکليف کن، عمل به وظيفه کن دنبال نتيجه، نتيجه کار خداست، تو بندگی کن، خدا پاداش میدهد، لذا سلسله مراتب میگويند آقا ازت میآيد قدرت داری، ثروت داری، کارايي داری: «جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[31]، «بِأَيْدِيكُمْ»[32] با توانت، نمیتوانی با زبانت، نمیتوانی با قلبت، خب من ذيل اين آيه هم چند نکته عرض کنم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[33] قطعاً نشانه مؤمنين اين است که اينها اقدام عملی دارد، مؤمن فقط اين نيست که فقط خودش باشد و خداي خودش، ظهور و بروز اجتماعی بايد داشته باشد، مؤمن در خانوادهاش بايد اثر بگذارد، مؤمن در محيط کار بايد اثر بگذارد، مؤمن در بازار بايد تأثير بگذارد، صرف اينکه بگويند من خدا را قبول دارم کار نداشته باشم در طائفه من، خانواده من بچههای من چه اتفاقاتی دارد میافتد؟ لذا لازمه ايمان اقدام عملی است جهت نشر و گسترش معارف دينی: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[34]يعنی اقدام عملی کنيد، خدا را ياری کنيد يعنی در عمل، امام صادق میفرمايد آفرين به مردی که هر روز در خانه از نماز ياد میکند، هر روز در منزل از زکات ياد میکند، هر روز در منزل از حقوق فقراء ياد میکند: «صَلَاتَكُمْ صَلَاتَكُمْ زَكَاتَكُمُ زَكَاتَكُمُ مِسْكِينَكُمْ مِسْكِينَكُمْ»[35].
مطلب ديگر اينکه اين پاداش خدا با عملکرد ما مرتبط است خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد ما از قول مرحوم جد ما مرحوم آيتالله آقای حاج شيخ ابوالحسن حدائق نقل میکردند، گفتند ايشان میفرمودند بزرگ شدن خمره رنگريزی نيست بزنند درآوردند امام خمينی بيايد بيرون، بزنند درآورند مثلاً فلان فقيه و عارف و عالم بيرون بيايد فلان شخص متدين بابا اينها زحمت کشيدند، اين يک ارتباطی دارد با عملکرد اينها کار کردند:
نابرده رنج گنج ميسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
پيغمبر فرمود: «من جدّ وجد»[36]، جديت کردی نتيجه میگيري، پافشاری کردی آثارش را میبينی، بالاخره بايد زحمت کشيد بیزحمت کسی به اين مقامات و به اين درجات نمیرسد خدا رحمت کند آيتالله العظمی بروجردی را میگويند زمان مرجعيت ايشان يک وقت از ايشان سؤال شد که آقا آيتالله العظمی حاج سيدابوالحسن اصفهانی چه شد يک دفعه درخشيد؟ اينها شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بودند مرحوم آيتالله بروجردی، آقای حاج سيدابوالحسن اصفهانی مرحوم علامه نائينی مرحوم علامه اصفهانی مسمای به کمپانی، مرحوم شيخ ضياء الدين عراقی، بعضیها اصلاً از نظر فضل، از آقای حاج سيدابوالحسن جلو بودند يکی از کسانی که خيلیها معتقد بودند از نظر فضل و دانش تقدم بر آقای حاج سيدابوالحسن داشت، آيتالله العظمی آقای شيخ محمد کاظم شيرازی بود که خيلی از شيرازیها ايشان را نمیشناسند، از مفاخر روحانيت در نجف، ايشان اصالتاً شيرازی بود اصلاً اين کتاب وسيلة النجات مرحوم آقای حاج سيدابوالحسن میگويند تقريرات ايشان بود و ببينيد تقوی را اخلاص را وقتی آقای حاج سيدابوالحسن شد مرجع عامه، ايشان اينها را برد خدمت سيد، گفت من يک دوره رساله عمليه عربی نوشتم شما وقتی تنظيم و تبويب اين مسائل را نداريد فقط اينها را بخوانيد هرکدامش با نظر شما نمیسازد اصلاح کنيد به نام خودتان چاپ کنيد، حالا اين آقای سيدابوالحسن چطور شد يکدفعه درخشيد يکدفعه اين جوری آمد رو و خدا عزت به ايشان داد، میگويند يک قت از آيتالله العظمی بروجردی سؤال شد آقای حاج سيدابوالحسن چه شد که اين گونه يکدفعه شکوفا شد؟ میگويند مرحوم آيتالله بروجردی فرموده بود من ياد ندارم از دوران طلبگی، در نجف اشرف، مقدم بر آقای حاج سيدابوالحسن زمان طلبگیشان سحرگاه کسی به حرم اميرالمؤمنين رفته باشد و مشغول راز و نياز نباشد ما هر وقت میرفتيم حرم میديدم سحرگاهان آقای سيدالحسن گوشه از حرم مشغول راز و نياز است به خودمان میگفتيم:
باش تا صبح دولتت بدمد، کين هنوز از نتايج سحر است
زحمت کشيدند به اين راه هم میرسد، به اين مقامات هم میرسند حالا يک جريانی را هم من از عنايات امام عصر به آقای حاج سيدابوالحسن که جريانات متعددی، يکی را من عرض کنم نقل هم میکنند علامه امينی فرموده بود من توقيع ولی عصر را در کتابخانه حاج سيدابوالحسن ديدم که با قلم سبز نوشته بود بسمالله الرحمن الرحيم اين برای همه مسئولين ما درس است: «يا سيد ابوالحسن ارخص نفسک و اجلس فی دهلزک و اقض حوائج المسلمين نحن ننصرک» آقای حاج سيدابوالحسن خودت را رها کن، يعنی در دسترس باش، مردمی باش، مردم پيدايت کنند، مسئولی که از هفتخوان بايد رد بشوند پيدايش کنند بايد در خودش تجديد نظر کنند: «ارخص نفسک» خودت را ارزان کن، راحت باش، پيغمبر فرمود پنج چيز تا زندهام ترک نمیکنم تا همه ياد بگيرند يکش نشستن و همخوراک شدن با فقراء يعنی غرور پيدا نکنی، اول تاجر شهری، اول عالمی:
کس نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
يک وقت همان کارتون خوابها همان که تا کمر خم میشود در سطل زباله زائدها را جمع میکند بايد بهش بگويي التماس دعا، شيخ الفقهاء شيخ الاساطين و بعض الاساطين کاشف الغطاء را اميرالمؤمنين فرمودند برو به آن قهوهچی کوفه بگو دعا کند باران بيايد، لذا امام رضا میفرمايد هيچ کس را به ديد حقارت نگاه نکنيد، امام زمان میفرمايد آقای حاج سيدابوالحسن خودت را ارزان کن: «ارخص نفسک و اجلس فی دهلزک» محل کارت را در دالن خانه قرار بده، يعنی دم در، راحت پيدايت کنند: «واقض حوائج المسلمين» تو به مشکلات مردم بپرداز ما کمکت میکنيم: «نحن ننصرک» ياری با ما امداد با ما، اين توقيع را هم مرحوم علامه امينی میفرمايد در کتابخانه آقای حاج سيدابوالحسن ديدم خدا رحمت کند هردو را خب اينها زحمت کشيدند خب قطعاً پاداش الهی در رابطه با عملکردهاست.
يکی دو نکته ديگر هم عرض کنم، قطعاً حمايت شما چه زباناً چه قدماً چه مالاً: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[37] يعنی در همه ابعاد زندگی با مالتان، با زبانتان با قلمتان، با عتبارتان با حضورتان دين را اگر ياری کرديد خدا ياریتان میکند، در همه ابعاد و شئونات و پاداشهای هم که خداوند عنايت میکند متناسب با زحمتهای است که شما میکشيد خدا میفرمايد ذرة المثقالها را هم ما میبينيم: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[38] ذرة المثقال کار خوب، کار بد ما به شما ثواب میدهيم.
و نکته پايانی هم عرض کنم اين هم بسيار پاداش بزرگی است که خدا میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[39] ثابت قدم بودن يکی از بزرگترين پاداشهای الهی است ما در زمان امام حسين ببينيد عبيدالله حرجعفی امام حسين را دوست میداشت ثابت قدم نبود، اين شد سردار نادم بعدها هم حسرت میخورد امام حسين تا پای چادرش هم رفتند ازش دعوت کردند، اما از آن طرف حر ابن يزيدرياحی شد سردار تائب، آمد شد اصحاب الحسين از خدا بخواهيد ثابت قدم بمانيد، بعضیها بودند با امام حسين، اما نيمه راه رفتند بعضی از اين اصحاب الحسين ديديد سی و چند نفر از اين اصحاب الحسين از اين هفتاد و دو نفر اصحاب اينها شب عاشورا شدند عاشورايي، تا شب عاشورا در جمع دوزخيان بودند تا شب عاشورا آمدند بودند برای به شهادت رساند و دستگيری کردند امام حسين، شب عاشورا آمدند پشت خيمهها اين صدا نالهها، زمزمهها، مناجاتها را شنيدند اينها هم آمدند پيوستند از خدا بخواهيد عاقبت ختم بخير بشويد امشب مسجد هستيد الآن معتقد هستيم خدايا اين اعتقاد را اين روش و منش را برای ما ماندگار کن، اين: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[40]يکی از بهترين پاداشها و مواهب الهی است، لذا مؤمنين اين دغدغه را دارند تا آخرين لحظات زندگی که يک وقتی شيطان اينها را عوض نکند، من يک جمله از مرحوم امام نقل کنم اين را آيتالله مظاهری نقل میکردند میگفتند امام قبل از سال چهل و دو يک رفيقی داشتند نعوذ بالله خدايا ما را از وسواس شيطان حفظ کن، امام فرمودند اين از همدرسیهای ما بود درس حوزه خوانده بود آدم با سواد بود اين: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[41]مال الآن نيست مال تا لحظه آخر نفس آخر، امام فرمودند به من گفتند که فلانی دارد از دنيا میرود مرحوم رفته بودند ديدن آن همدرسیشان گفتند بالای سرش که رسيدم ديدم هرچه اين اطرافیها دارند بهش القاء میکنند و تلقين میکنند آقا بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[42] از وظيفه هر کسی است کنار پيکر شخص محتضر قرار گرفتيد ديديد در آستانه جان سپردن است کمکش کنيد، شهادتين را بهش تکرار کنيد، لحظه لحظه حساسی است امام فرموده بودند من بهش گفتم آقا بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[43] شهادتين را میگفتم، میگفتند اين فقط نگاه من میکرد حرف نمیزد، گفتند يکبار گفتم نگفت، دوبار گفتم نگفت امام يک خرده ناراحت میشوند با عتاب میگويند بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[44] داری میميری، گفتند يک وقت رو کرد به من گفت حاج آقا روح الله حالا فهميدم که خدای ظالمی دارم، يک عمر را میدهد به باد، دعای ابوحمزه را شبهای قدر میخوانی، اول تقاضای که امام سجاد شروع میکند از خدا خواستهها را میخواهد: «وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ»[45] خدايا عاقبت را ختم بخير کن، شبهای احياء شبزندهداری کرديم خرابش نکنيم، ضايعش نکنيم، ازبينش نبريم، به امام میگويد که من فهميدم حالا خدای ظالم است امام خيلی ناراحت میشوند میگويند چه داری میگويي؟ داری میميری و نسبت ظلم به خدا میدهی، داری کافر میميری گفتند در آن نفس آخر اجتهاد و اسناد هم کرد گفت میدانی چرا خدا ظالم است؟ چون خدا دارد بين من و بچههايم را فاصله میاندازد، مردم از خدا بخواهيد: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[46] آن لحظه آخر خرابش نکنی، در روايت داريم شيطان آن لحظه آخر تمام قدرتش را به کار میگيرد که بتواند آن لحظه آخر بهرهبردای خودش را بکند اما از آن طرف آنهاي هم که در مسير خدا هستند امداد الهی میرسد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»[47] اين: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[48] جزء درخشانترين امدادهای خداست که مردم در سلامتی و مريضی، بعضیها ديديد دلار گران میشود فحش میدهند اين: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[49] گوجه فرهنگی گران میشود توهين میکند يک خرده نوسانهای اجتماعی اصلاً اعتقاد او را نابود میکند: «يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[50]نيست، از خدا بخواهيد در اين فراز و فرودهای زندگی، ثروت، فقر، سلامتی، بيماری، شهرت، گمنامی، در هر حالی که هستيم با خدا بمانيم و ثابت باشيم، و پاداش الهی هم قطعاً بالاتر از عملکرد ماست قابل مقايسه نيست، من چند نکته هم اشارهای کنم و عرضم تمام.
از وظايفی که ما در اين: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[51] حالا ايام ايامی امام زمان بود و ميلاد حضرت را پشت سرگذاشتيم از وظايفی که بايستههای عصر انتظار است ماها چه وظايفی را بايد رعايت کنيم، يکی از نکاتی که وظيفه همه ماست اولاً شناخت امام زمان است اين جزء وظايف همه مردم است ما امام زمان مان را چقدر میشناسيم، با امام زمان چقدر آشنا هستيم؟ بچههای ما چقدر امام زمان را میشناسند؟ من در يک جلسهای عرض کردم آقاي را ديدم بيست و شش ساله سهتا دفتر تجارت داشت، شيراز، تهران، دبی، عين سؤالی که از من پرسيد اين بود گفت آقای حدائق امام زمان کيست؟ امام زمان چيست؟ گفتم تو چه کسی هستی؟ گفت من يک تاجر هستم، شيراز در فلان خيابان دفتر دارم، تهران فلانجا دبی فلانجا تحصيلاتت؟ گفت من فارغ التحصيل دانشگاه هستم، گفتم کجا بزرگ شده بودي؟ گفت شيراز، خب آقايون اين پدر نداشت اين مادر نداشت، آقای پدر محترم دانشگاه رفتن بچهات مهم بود، الگو شناسی و امام زمان شناسیاش مهم نبود، ما در اين ايام يک کتاب میگيريم به بچهای خودمان نوه خودمان عزيزان خودمان بدهيم، خودمان که حرف نمیزنيم کتاب را بدهيم بگوييم بخوان، و تشويقش کنيم بگوييم اين کتاب را بعداً میپرسيم اگر چهارتا سؤال را پرسيديم هديه میدهيم جايزه میدهيم کار کرديد؟ راه نرفتيم به مقصد نرسيديم يکی از وظايف همه ما اين است که امام زمان را خوب بشناسيم، به اين آقا گفتم شما چه شد که حالا به فکر امام زمان افتادی؟ گفت ديشب در يک جلسهای بوديم گفتند اين آقا بيش از هزار و صد و چند سال زنده است مگر میشود کسی اين قدر زندگی کند؟ آقا که دانشگاه هم درس خوانده تجارت هم دارد میکند بيست و شش سالش است، نقل میکنند آيتالله العظمی بروجردی من اين را از مرحوم آيتالله حاج شيخ مجيدالدين محلاتی شنيدم گفتند آقای بروجردی يکی از درسهايشان بود تابستان بود آخرين روز درس بود، خطاب به تمام علمای که پای درسشان بودند گفتند آقايان علما، طلاب فضلاء به شهر و روستاها که میرويد از امام زمان سخن بگوييد که مظلومترين فرد عالم امام زمان است اين مظلوميت نيست که من شيعه امامم را نمیشناسم، اين مظلوميت نيست که خانمی بيايد بگويد معلم کلاس سوم ابتدائی به دانش آموزها گفته نگوييد امام زمان بيايد، امام زمان بيايد اول سر باباهای شما را میبرد اين غربت نيست که ما داريم بچهها را با اين نگاه و با اين تفکر، لذا مرحوم آقای محلاتی میگفتند، آيتالله بروجردی میگفتند هر کاری میکنيد به ياد امام زمان و به نام امام زمان باشد و من اين را هم اشاره کنم در نظام خلقت، ما پر ثوابتر کار برای امام زمان نداريم امام صادق میفرمايد اگر کسی برای امام زمانش اقدامی کرد و انفاقی کرد حضرت میفرمايد: «أَلْفَيْ أَلْفِ دِرْهَمٍ»[52] دو مليون برابر خدا ثوابش میدهد شما هيچ کاری را اين قدر ثواب ندارد، لذا من اين جريان را هم از مرحوم جدمان بگويم اين هم عيدتان باشد امشب آمديد پای منبر، مرحوم آقای حاج شيخ میگفتند در توصيههايشان به مؤمنين میگفتند کار هر کاری که میخواهيد بکنيد غير از واجبات، واجبات به کنار که وظيفه خود شماست، مستحباتتان را بگوييد خدايا ثواب اين کاری که من دارم انجام میدهم هديه کردم به محضر مقدس امام عصر آقا هرچه لطف کردند مثلاً برسد به روح پدرم، شما يک وقت میخواهيد يک چيزی میدهيد به يک کسی مستقيم، يک وقت اين را میدهيد به يک کريمی میگوييد آقا اين را بگير، هرچه هم شما صلاح ديديد عنايـت کرديد بدهيد به فلانی آن که نياز ندارد به هديه شما، قطعاً آن کريم به اضعاف بيشتر بر میگرداند بالاخره کار خير میخواهيد بکنيد هديه برای امام زمان، صدقه میخواهی بدهی برای سلامتی حضرت بده هر تومنت میشود دو مليون تومن، روايت امام صادق است کارهای نيکتان را حواله کنيد برای امام زمان بعد برای اموات اين آقا هرچه صلاح ديديد برسد به روح گذشتگان ما بالاخره، منظورين نظر ما ما يکی شناخت امام زمان، پايداری در محبت اهلالبيت جزء وظايف مردم در عصر غيبت است رعايت تقوای الهی که خود حضرت اشاره فرمودند، و در روايات معصومين هست، که اصلاً منتظر به کسی گفته میشود که: «وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ»[53].
از نکات ديگر تبعيت از دستورات ائمه اينها جزء وظايف ماست در عصر غيبت اينها تکليفی است که ما به عهده داريم دستگيری از ضعفاء و نيازمندان جزء وظايف منتظران است منتظر نسبت به گرفتاریهای جامعه بیخيال نيست البته يک سری وظايف خاصی اينجا هست من تمام کنم، قطعاً منتظران امام زمان بايد با دوستان امام زمان رفيق با دشمنان امام زمان دشمن، ما هرکسی که با امام زمان زاويه دارد بايد گاهی زاويه بگيريم با هرکسی که با امام زمان ارادت دارد ما هم به او ارادت داريم اين جزء وظايف خواست ماست، قطعاً دوران غيبت دوران سختی است بايد صبر و شکيبايي کرد، دعای برای امام زمان را فراموش نکنيم در آموزههای دينی ماست و گرامیداشت ياد حضرت و نام حضرت، ما يکی از گلايههای که بعضیها در همين ايام به ما کردند گفتند آقا اين نيمه شعبان گذشت، يک کسی يادداشت داد به من روز ميلاد حضرت گفت خيلی از اين مراکز تجاری خيلی از اماکن، خيلی از اين حالا مراکزی که شما میبينيد اصلاً ظهور و بروزی نداشت که ميلاد شخصيتی است که همهمان به طفيل او داريم زندگی میکنيم، مردم پای سفره امام زمان نشستيد اين نيمه شعبان هم گذشت، خوشا به حال آنهايي که خوب درخشيدند خوشا به حال آنهايي که در حد امکاناتشان عرض ادب کردند گاهی اوقات با يک پرچم با يک پارچه حالا آنی که امکانات بيشتر دارد بيشتر، خرج کند اين پولها بابا به برکت امام زمان گيرت آمده، خب اين نيمه شعبان گذشت برای آقا چه کار کردي؟ چهارتا کتاب گرفتی دست چهارتا جوان بده، يک جعبه شيرينی هديه کنيد، پولها را بگذاريم در سپردهها هی بماند انبار بشود ابناشته بشود، بعضیها آمد میگويند تو برای امام زمانت چه قدمی برداشتی؟
خدايا ما را نسبت به وظايفمان و ثبات در تکاليفمان ثابت قدم قرار بده.
[1] محمد7.
[2] محمد7.
[3] محمد7.
[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[5] محمد7.
[6] محمد7.
[7] محمد7.
[8] محمد7.
[9] محمد7.
[10] بقره152.
[11] بقره152.
[12] بقره152.
[13] بقره152.
[14] ابراهيم7.
[15] ابراهيم7.
[16] بقره40.
[17] عنکبوت45.
[18] بقره40.
[19] غافر60.
[20] غافر60.
[21] تفسير الصافي ج1 ص223: منسوب به امام صادق است.
[22] غافر60.
[23] مواعظ العددیه ص545
[24] مواعظ العددیه ص545
[25] بقره43.
[26] مواعظ العددیه ص545
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج97 ص49.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج97 ص49.
[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص20.
[30] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص107.
[31] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج97 ص49.
[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج97 ص49.
[33] محمد7.
[34] محمد7.
[35] مجموعة ورام ج2 ص212.
[36] شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم ج4 ص494
[37] محمد7.
[38] زلزله7-8.
[39] محمد7.
[40] محمد7.
[41] محمد7.
[42] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص108.
[43] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص108.
[44] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص108.
[45] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص587.
[46] محمد7.
[47] فجر27-30.
[48] محمد7.
[49] محمد7.
[50] محمد7.
[51] محمد7.
[52] الكافي (ط - دارالحديث) ج2 ص713.
[53] الغيبة( للنعماني) النص ص200.