photo2023-02-2522-50-13
photo2023-02-2522-50-13-4
photo2023-02-2522-50-09-3
photo2023-02-2522-50-13-2
photo2023-02-2522-50-10
photo2023-02-2522-50-13-3
photo2023-02-2522-50-07
photo2023-02-2522-50-05

استاد حدائق روز جمعه 5 اسفند ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز همزمان با سالروز ولادت امام حسین(ع) به بیان شخصیت والای آن حضرت در کلام پیامبر(ص) از قول خداوند متعال پرداختند.

همچنین در پایان این مراسم تعدادی از پاسداران انقلاب اسلامی مورد تقدیر قرار گرفتند.

 

دانلود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «و الذی بعثنی بالحق نبیاً إنّ الحسین بن علی اکبر فی السماء منه فی الارض»[1]

امروز روز ویژه‌ای است، هم روز ولادت حضرت سیدالشهدا و روز جمعه، که در روایتی پیغمبر فرمود جمعه با در فضیلت از عید أضحی و عید فطر بالاتر است. این لطفی است که خدا هر هفته برای بندگانش قرار داده است. بنده خودم را عرض می‌کنم که توجه به این فرصت مستمر هفتگی ندارم. خُب این جمعه تلاقی پیدا کرده به میلاد سیدالشهدا، سوم شعبان. به سهم خودم این روز را به محضر همه‌ی عزیزان خصوصا پاسداران عزیز که امروز روز پاسدار است، و افتخار پاسداران این است که از مرام و منش و روش سیدالشهدا پیروی کردند. در پایان سخنرانی هم لوح‌های تقدیری را محضر جمعی از عزیزان پاسدارمان که در این مکان مقدس هستند تقدیم خواهد شد.

من نسبت به شخصیت امام حسین عالی‌ترین تعریف در نظام خلقت را امروز می‌خواهم خدمتتان تقدیم کنم. عزیزان حسین کیست؟ ببینید پیغمبر روایتی از خدا نقل می‌کند که حسین کیست! امام حسین را می‌خواهیم بشناسیم ببینیم که خدا امام حسین را چگونه معرفی می‌کند!

این روایتی که در طلیعه‌ی منبر عرض کردم هم مرحوم شیخ طوسی و هم علامه مجلسی و بخشی از بزرگان علمای شیعه این روایت را نقل کرده‌اند. رسول الله با سوگند حدیث را آغاز می‌کند. «و الذی بعثنی بالحق نبیاً»[2] ‌‌به آن خدایی که مرا به پیامبری به حق برگزید سوگند، این را عرض کنم که نوعا ائمه و رسول الله کمتر حرف‌های خودشان را با سوگند آغاز می‌کردند. نیازی نبوده، یک جاهایی که ضرورت داشت، حساسیت مطلب و اهمیت موضوع اقتضا می‌کرد ایشان قسم یاد می‌کردند. رسول الله می‌فرماید به خدایی که مرا به نبوت برگزید سوگند یاد می‌کنم «إنّ الحسین بن علی اکبر فی السماء منه فی الارض»[3] ‌‌امام حسین را آسمانیان می‌شناسند. عظمت معرفت امام حسین وسعتش در آسمان‌ها قابل مقایسه با زمینیان نیست. ما هر چه شناخته‌ایم و درک کرده‌ایم قابل مقایسه با معرفت ملائکة الله نیست. مثل امروز که روز میلاد باسعادت حضرت بود، در روایت داریم که تمام ملائکة الله نازل شدند بر پیغمبر و تبریک گفتند، و این‌ها به زیارت سیدالشهدا در بدو تولد آمدند. امام حسین را ملائکة الله می‌شناسند. که در روایت داریم هر روز بین الطلوعین یکصد هزار ملائکه از آسمان می‌آیند کربلا، یکصد هزار ملائکه‌ای که دیروز آمده بودند این‌ها برمی‌گردند، روزی صدهزار فرشته در نوبت چرخش زیارت هستند! زائران امام حسین در آن مدتی که در کربلا هستند آن گروهی از فرشتگان آمد‌ه‌اند و شما در ایام آنها هستید شما را می‌بینند و تا قیام قیامت برای شما در ملکوت اعلی استغفار می‌کنند. چند روز کربلا بودی؟ به ازای هر روزی صدهزار فرشته‌ی دعاگو در کربلا داری! کیست حسین بن علی! امام حسین را ملائکة الله می‌شناسند. هفت ویژگی پیغمبر از نظر پروردگار برای امام حسین یاد می‌کند.

حضرت فرمود: «مکتوبٌ علی یمین العرش»[4] بر سمت راست عرش الهی مکتوبی نوشته شده که به امر خدا و به قلم قدرت الهی است. هفت نکته را خداوند برای امام حسین در سمت راست عرش معین نموده است.

نکته اول «مصباح الهدی»[5] امام حسین چراغ هدایت است که صریح کلام پیغمبر در حدیثی آمده است «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»[6] این برگرفته از همین مکتوبی است که خداوند در یمین عرش نوشته است. سیدالشهدا چراغ هدایت است. حالا این تعبیر به چراغ را هم یک وقت در جلسه‌ای عرض کردیم که خدا اولیا را تشبیه به نور می‌کند. پیامبر را خداوند در سوره‌ی احزاب می‌فرماید «سِرَاجًا مُنِيرًا»[7] رسول الله شما چراغی پرفروغ هستی «هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»[8] شما هدایت و رحمتید. ذات مقدس الهی نور است «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[9] ‌امام حسین را پیامبر می‌فرماید خداوند اشاره فرموده که حسین بن علی چراغ هدایت، مصباح هدی است.

چند تا از ویژگی‌های نور را من محضر عزیزان عرض کنم که البته این صفات باید در ما هم باشد، ما که شیعه‌ی امام حسینیم ببینیم به همین نسبت خودمان این‌ها در ما هست یا نیست! از ویژگی‌های نور این است که عامل آرامش است. تاریکی‌ها اضطراب می‌آورد، از عذاب‌های جهنم ظلمت است، تاریکی محض، ظلمت! لذا در تاریکی‌ها یک اضطرابی است ولی در روشنایی و نور آرامش است. امام حسین مظهر آرامش است. شیعه‌ی حسین هر کجا هستی باید عامل آرامش باشی نه مایه‌ی اضطراب. مردم دلگرم باشند به وجود شما نه اینکه وحشت کنند! دیدید بعضی‌ها می‌گویند فلانی آمد کارمان زار شد! مسلمان کسی است که مسلمان‌های دیگر از دست و زبانش در امان باشند «المسلم من سلمَ المسلمون من یده و لسانه»[10] ‌این کلام رسول الله است، عزیزان نور عامل رشد شکوفایی است، در ظلمت رشد اتفاق نمی‌افتد، این طلوع خورشید و پرتو افکنی انوار خورشید سبب رشد و شکوفایی است. نور عامل انسجام و وحدت است. در تاریکی انسجام شکل نمی‌گیرد، نور مایه‌ی نظم است در تاریکی بی‌نظمی اتفاق می‌افتد. اولیای الهی همینطور بودند، این‌ها منشأ نظم، منشأ رویش و رشد و منشأ آرامش بودند. لذا اینکه امام حسین را به کلام الهی و نقل نبوی خدا می‌فرماید «مصباح هدی»[11] ‌ امام حسین چراغ هدایت است و خیلی‌ها بودند که توسط امام حسین هدایت و جذب شدند. نام امام حسین، یاد امام حسین!

چند سال قبل سیمای جمهوری اسلامی داشت صحنه‌ای از عزداراری مردم نیویورک امریکا در روز عاشورا نشان می‌داد، یعنی مردم مسلمان و شیعه‌ی آنجا. یک جوان 20 ساله‌ای بود یک سربند یااباعبدالله بر پیشانی بسته بود، خبرنگار رفت سمت این جوان و با او مصاحبه کرد که شما آمدید در خیل این عزاداران دارید عزاداری می‌کنید! گفت من یهودی بودم یک کتاب از حسین بن علی به دست من رسید، من آن را خواندم حسین بن علی من را مسلمان کرد. چرا بعضی از جوان‌هایمان دارند آسیب می‌بینند؟ چون به اندازه‌ی یک کتاب هم امام حسین را نمی‌شناسند، ما جوان‌هایمان چقدر اسوه‌ها را شناختند؟ شناساندیم و نتیجه نگرفتیم؟ آن جوان یهودی در نیویورک امریکا کتاب به دستش می‌رسد متحول می‌شود، اما گاهی اوقات می‌بینید در بلاد مسلمین محرومیت است از این جهت که منِ پدر دلسوزی ندارم، منِ مادر دغدغه ندارم، منِ مربی حرف نمی‌زنم، منِ مسئول کار نمی‌کنم، الگو را اگر شناختیم اسوه را اگر شناختیم منحرف نخواهیم شد، بیراهه نخواهیم رفت. من دیشب در مجلسی عرض کردم امام حسین فرمود زیربنای رشد و تعالی و موفقیت را امام حسین می‌فرماید معرفت است. معرفت اگر آمد دیگر شما نگران نباشید، بندگی می‌آید، تعهد می‌آید عمل به وظیفه می‌آید، ‌نوع آسیب‌ها در بی‌معرفتی است «اذا عرفوه عبدوه»[12] کلام سیدالشهداست. امام حسین چراغ هدایت است، ولی هر کسی دنبال سیدالشهدا حرکت کند نجات پیدا خواهد و به سعادت خواهد رسید. این ویژگی اول حضرت اباعبدالله از نگاه ذات مقدس ربوبیت است.

دوم: «سفینة النجاة»[13]‌ امام حسین کشتی نجات است، البته در سخنی از امام صادق سوال شد فقط سیدالشهدا چراغ هدایت و کشتی نجات است؟ امام فرمود همه‌ی ائمه چراغ هدایت و کشتی نجات، اما کشتی سیدالشهدا وسعتش خیلی زیاد است. «ولکن سفینة جدی الحسین اوسع»[14]

‌بخشودگی اهل گنه در صف محشر، وابسته به یک چرخش چشمان حسین است

کشتی را هم به این اعتبار می‌گویند که در لسان روایات دنیا تشبیه با دریا شده است. لقمان در یک روایتی به پسرش می‌گوید پسرم «ان الدنیا بحرٌ عمیق»[15] دنیا دریای بسیار عمیقی است «قد غرقَ فیها عالَمٌ کثیر»[16] خیلی‌ها ‌در این دنیا غرق شدند، ثروت غرقشان کرد مقام غرقشان کرد شهوت آنها را غرق کرد، سرگرم کرد دنیا این‌ها را، در این دنیا می‌بینید بعضی‌ها فریب موقعیت‌هایی را که خدا برایشان فراهم کرده را می‌خورند. بعد به پسرش می‌گوید پسرم  اگر می‌خواهی از این دریا بسلامت به ساحل نجات برسی سه چیز نیاز داری: اول کشتی قوی، دوم زاد و توشه، سوم بادبان کشتی. ببینید کشتی را تقوی قرار دادید و در کشتی تقوی قرار دارید و زاد و توشه‌ی خود را «شراعها التوکل ... فاجعل سفینتک فیها الایمانَ بالله»[17] کشتی را ایمان به خدا، زاد و توشه را تقوا و بادبان را توکل قرار بده. اینکه می‌گویند امام حسین کشتی نجات است یعنی مردم اگر می‌خواهید دنیایتان به سلامت بگذرد با حسین‌بن علی باشید. اگر حسین را شناختید دنیا را در دامنتان بریزند عوض نمی‌شوید. رئیس قبیله است، بزرگ طائفه است، حبیب‌بن مظاهر است، امام حسین را شناخته است، در دو راهی زندگی قرار گرفته: ریاست و دنیا، یا با حسین بودن و عُقبی! امام حسین را انتخاب می‌کند. امام حسین کشتی نجات است، هم چراغ هدایت است، هم کشتی نجات است این دوم.

سوم رسول الله می‌فرماید مکتوب سوم این است: امام حسین پیشوایی سستی ناپذیر است، یعنی امام حسین برای بشریت تا ابدیت اتمام حجت کرد. بخاطر بچه‌ات ظلم کردی؟ فرزند تو عزیزتر بود یا علی‌اکبر؟ بخاطر ناموست کوتاه آمدی؟ ناموس تو محترم‌تر بود یا زینب؟ بخاطر آبرویت حرف نزدی؟ آبروی تو مهمتر بود یا آبروی سیدالشهدا؟ مردم با آبروی امام حسین هم بازی کردند. امام زین‌العابدین که می‌فرماید: تمام کوفی‌هایی که آمدند کربلا در قتل امام حسین شرکت کردند همه قربة الی الله آمدند. مردم از تبلیغات دشمن غافل نشوید. این نظام جمهوری اسلامی مصون‌تر از زمان امام حسین نیست. دشمن با تبلیغاتش ولی‌الله الاعظم را کرد ضد خدا! حالا بر علیه مقام معظم رهبری شعار می‌دهند!  این تبلیغ دشمن است، بیدار باید بود، هشیار باید بود. الان در همین تلفن‌های همراهی که بچه‌های ما را سرگرم بازی‌های مجازی کردند ببینید! من در جلسه‌ای عرض کردم، دشمن دارد کار می‌کند و سبک زندگی‌ بچه‌های ما را دارند عوض می‌کنند، با همین برنامه‌ها! بچه‌ی سه ساله نشسته پای گوشی، ببینید چگونه سبک زندگی را دارند عوض می‌کنند، برنامه خواب و خوراک این‌ها را برهم می‌زنند. آنچه که اسلام می‌فرماید کی بخوابید و کی بیدار باشید و چگونه زندگی کنید ریخته بهم! تا پاسی از شب گذشته بیدارند و ساعت بیداری خوابند! برنامه‌ی غذایی‌ها ریخته بهم. این یک، سبک زندگی ریخته بهم.

رواج خشونت، در این بازی‌ها دارند خشونت را رواج می‌دهند. این بچه با فطرت پاک الهی نشسته پای این بازی که جز خشونت چیزی یاد نمی‌گیرد. بعد می‌گوییم بچه‌های ما پرخواشگری می‌کنند، دوره عوض شده، ما این‌جوری نبودیم، دوره عوض شده! خب ببین بچه‌ات را چگونه داری تربیت می‌کنی. این تربیت دشمن است، رواج خشونت یکی از کارهایی است که این‌‌ها دنبال این هستند.

حدود و ارزش‌های اسلامی را زیر سوال بردند، با برنامه‌هایی که شئونات اسلامی در آن رعایت نمی‌شود. این بچه‌ی پاک فطرت پاک دارد بازی می‌کند که در این بازی‌ بازیگرها با بدن‌های نیمه لخت حضور دارند. بعد می‌گوییم آقا چرا در خیابان‌ها روسری برمی‌دارند! خب باید ببینید بچه‌ها در گوشی چه بازی می‌کنند. یک برنامه را یک کسی آورد گفت آقا این برنامه در خارج ابداع شده. در جنگ و گریز کسی را از صحنه خارج می‌کنند و ماشین را می‌زنند، می‌گویند در این ماشین سلیمانی بود و تو پیروز شدی. دشمن دارد کار می‌کند، روزگار روزگارِ سختی است و در هر دوره‌ای دشمن تلاشش را دارد. قرآن می‌فرماید «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»[18] ‌این یریدون یعنی همیشه دشمن دارد تلاش می‌کند برای خاموش کردن نور خدا. بحث انقلاب اسلامی نیست، قبل از انقلاب و در سال‌های گذشته این مملکت و در ادوار انبیا همیشه شیطان صفتان برای خاموش کردن نور خدا تلاش می‌کردند. سیدالشهدا را به اسم اسلام کشتند، گفتند می‌کشیم تا به خدا نزدیک شویم. من در یک جلسه‌ای عرض کردم امام سجاد فرمود شام برای ما خیلی گران تمام شد، شام خیلی برای ما سخت بود، چند مورد را امام سجاد نام می‌برد می‌فرماید این‌ها در شام اتفاق افتاد. یک موردش این بود: اسرا یعنی نوادگان پیغمبر و نوامیس رسول الله را بردند در بازار شام تا بفروشند. زینب را برای فروش بردند! مسلمان بیدار باش دشمن این است! دیگر نزدیکتر از حضرت زینب خانم دیگری را داریم به رسول الله، نزدیکتر از زین‌العابدین به پیغمبر داریم؟ در یک مقطعی تبلیغات این کار را کرد! به امام حسن برخورد می‌کردند می‌گفتند مذلُّ المومنین، ای کسی که مومنین را ذلیل کردی، به سبط اکبر رسول الله! خب امام حسین حجت را تمام کرد.

مردم در دو راهی بین خودتان و خدا، خدا را انتخاب کنید. مردم این درس زندگی است، مردم در دو راهی بین دختر و خدا، سکینه را هزینه کن برای خدا؛ در دو راهی بین آبرو و خدا، آبرو را خرج کن «امام غیر وهن»[19] پیشوایی سستی ناپذیر، سیدالشهدا معلم بشریت است، حجت را بر همه تمام کرد. نکته‌ی دیگری که خداوند تعریف می‌کند در آن از امام حسین. لذا ما باید از امام حسین درس بگیریم، از سیدالشهدایی که از همه چیز خودش گذشت تا رضایت الهی را از دست ندهد.

ویژگی چهارم حضرت: «و عزٌّ»[20] سیدالشهدا منشأ عزت است. عزتی که خدا به امام حسین داد را ببینید! ما نسبت به دو امام داریم که زیارتشان گناهان گذشته و آینده را می‌بخشد، و در همین دو امام را در زیارتشان تعبیر ثارالله و ابن ثاره داریم، یکی امیرالمومنین یکی وجود مقدس سیدالشهدا. البته این هم بخاطر شرائطی بود که برای این دو امام اتفاق افتاد. این برای سائر ائمه فراهم نشد، همه‌ی ائمه در مسیر بندگی و ترویج معارف الهی در عرض هم هستند، زیارت امام حسین، زیارت امیرالمومنین را امام صادق می‌فرماید گناهان گذشته و آینده را می‌بخشد. عزتی که به امام حسین خدا در زیارتش عنایت فرموده، ثواب زیارت او برابری می‌کند تا «ألف حجٍ مقبولة و ألفَ عُمرةٍ مقبولة» هزار حج و هزار عمره‌ی مقبوله. این فضائلی که برای زیارت آقا سیدالشهداست و این عزتی که خدا به امام حسین عنایت کرده است. البته این عزت به اعتبار همین تلاش‌هاست. مردم هر چه بیشتر تلاش کنید در مسیر بندگی خدا، عزت شما در پیشگاه الهی بالاتر است. آقا امام صادق در روایتی فرمودند همه‌ی چیزهایی که مردم به دنبال آن هستند ولی بخشی از مردم اشتباه راه را طی می‌کنند، رسیدن به عزت است. شما امروز کسی را پیدا نمی‌کنید که بگوید من از عزت بدم می‌آید، همه دوست دارند عزیز باشند، اما راهکار عزیز شدن کجاست؟ در آن حدیث نورانی امام صادق می‌فرماید «أما العز فموجود فی خدمة الخالق» عزت در بندگی خداست، در بندگی خدا عزت می‌یابی رشد می‌کنی «فمن طلَبه فی خدمة المخلوق لم‌یجدهُ» آنهایی که فکر می‌کنند با خدمت به مردم به عزت می‌رسند به این خدمت نخواهند رسید. این را من توضیح دهم: کدام خدمت به مردم ارزش است؟ خدمتی که خدا از آن راضی باشد، هر خدمتی ارزش نیست، خدمت به مردمی که رضایت خدا در آن نیست این خدمت نیست و رشدتان نمی‌دهد. بله خدمات اجتماعی شما را اگر خدا تایید می‌کند این‌ها عزت آفرین است، اما اگر خدمات اجتماعی ما به مردم باعث سخط خدا می‌شود این‌ها ذلت آفرین است. لذا خدمت به مردم هم مشروط است. خدمت به شوهر خدمت به همسر خدمت به فرزند خدمت به جامعه در صورتی خوب است که رضایت خدا در آن باشد. امام حسین اسوه‌ی عزت است چون امام حسین برای خدا خدمت کرد، برای خدا قیام کرد، برای خدا سخن گفت.

نکته دیگر «و فخرٌ»[21]‌ امام حسین افتخار است برای همه، فخر است برای بشریت، «و علَمٌ»[22]‌ راهنماست، آقا سیدالشهدا ‌چراغ راه است، راهنماست تراز است و کشتی نجاتی است که تعبیر شد، اما ویژگی ششم به قلم الهی ثبت شده که عَلَم است، یعنی هر که بدنبال امام حسین حرکت کند به نجات و سعادت خواهد رسید.

من یک جریانی را گذرا عرض کنم، از عنایت حضرت سیدالشهدا و راهنما بودن حضرت. مرحوم آیت الله العظمی وحید بهبهانی از مراجع بزرگ شیعه، استاد مرحوم آیت الله العظمی سید مهدی بحرالعلوم و میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین است. نقل می‌کنند یک وقتی مرحوم وحید درسش تمام شد یک آقایی آمد یک کیفی آورد که این کیف پر از جواهرات زنانه بود، این‌ها را محضر وحید بهبهانی گذاشت گفت آقا این‌ها را در مسیر امام حسین هزینه و مصرف کنید. مرحوم وحید فرمود این جواهرات زنانه مال کیست، متعلق کیست، داستانش چیست؟ گفت آقا زندگی ما جریانی دارد و این مربوط به خانم من است. گفت من اصالتاً از اهالی شیروان هستم، تاجر بودم، سال‌ها برای تجارت مسافرت می‌کردم، به شهر‌های باکو و شهرهای شوروی سابق. گفت یک روز در یکی از بازارهای باکو که داشتم می‌گشتم برای تجارت صحبت می‌کردم، یک خانم جوانی را دیدم که خیلی قیافه‌ی این خانم جوان من را مجذوب خودش کرد و من را علاقمند کرد. دنبال این خانم رفتم منزل او را پیدا کردم و شب رفتم برای خواستگاری! گفت وقتی رفتم و خواستگاری کردم پدر دختر گفت که ما دختر به شما نمی‌دهیم به دو دلیل: اول اینکه شما مسلمان هستید و ما ارمنی هستیم، ما دختر به مسلمان نمی‌دهیم؛ دوم اینکه اگر ارمنی هم می‌بودید ما دختر نمی‌دهیم که ببرید شهر و دیار خودتان، ما به شرطی دختر می‌دهیم که طرف همینجا سکونت داشته باشد. گفت اینقدر علاقه‌ی این دختر در وجود من شکل گرفته بود و وابسته شدم که بعد از مدتی رفتم و گفتم قبول می‌کنم حد و شرط را. از اسلام برمی‌گردم و آئین شما را قبول می‌کنم و در اینجا هم می‌مانم و زندگی می‌کنم. گفت این دو شرط را که گفتم ازدواج شکل گرفت و دختر همسر ما شد و خانه‌ای مهیا کردیم و همانجا کارم را شروع کردم. یک چند سالی که گذشت رفته رفته این وجدان ما بیدار شد که چه کردی؟ برای دنیای زودگذر آخرت ابدی خودت را خراب کردی! و می‌گفت چون با این ارمنی‌ها معاشرت داشتم خیلی از آداب اسلامی اصلا فراموشم شده بود. گفت رفته رفته این ندامت و پشیمانی رشد پیدا کرد به حدی که گاهی اوقات در محیط کار در بازار اصلا رغبتی به کار نداشتم، وقت و بی‌وقت می‌آمدم منزل می‌رفتم در اتاقی با خودم خلوت می‌کردم و گریه می‌کردم. گفت تنها چیزی هم که از اسلام در ذهنم مانده بود خاطراتی از جریانات امام حسین بود که شنیده بودم از وقایع عاشورا. می‌گفت من می‌آمدم در اتاق و در را می‌بستم دور از چشم خانمم و برای خودم روضه می‌خواندم، همان چیزهایی که از امام حسین شنیده بودم تکرار می‌کردم و اشک می‌ریختم. گفت خانم ما من را زیر نظر داشت و من متوجه نبودم. یک روز خانمم من وارد اتاق شد و گفت چه می‌کنی؟ گفتم با خودم خلوت کردم. گفت چرا این روزها اینگونه هستی، زودتر می‌آیی؟ من مدتی است که تو را زیر نظر دارم، خیلی اصرار کرد و من گفتم خانم من از کار خودم پشیمانم و در این تصمیم غلط خودم گریه می‌کنم. گفت خانمم گفت این به کنار یک سوالی من دارم، من گاهی اوقات گوش می‌کردم تو در این اتاق که می‌آیی یک اسمی می‌آوری، یک کلمه‌ای را دائم تکرار می‌کنی و گریه می‌کنی، حسین کیست؟ گفت از امام حسین گفتم که یکی از رهبران دینی ماست، جریانی که می‌دانستم از واقعه‌ی عاشورا نقل کردم، تا این‌ها را گفتم این دختر ارمنی گریه کرد! امام حسین راهنمای بشریت است، چراغ هدایت است، کشتی نجات است، نام او دگرگون می‌کند. گفت این خانم من گریه کرد، گفت نام این آقا من را متحول کرد، بیا یک کاری بکنیم، زندگی را جمع کنیم و حرکت کنیم برویم همان کربلایی که می‌گویی در آن کربلا ایشان را به شهادت رساندند، باقیمانده‌ی زندگی را آنجا بگذرانیم. گفتم خانم پدر شما از من قول گرفته که شما را از اینجا حرکت ندهم. و بعد سرمایه‌ام را چه کنم؟ گفت برای اینکه این‌ها نفهمند شما این جنس‌هایت را که می‌فروشی دیگر جنس نخر، این‌ها را تبدیل کن به زیورآلات زنانه و بده به من که حملشان آسان باشد، وقتی همه‌ی این‌ها تبدیل به زیورآلات شد ما شبانه حرکت می‌کنیم می‌رویم کربلا. گفت ما همین کار را هم می‌کردیم، رفته رفته سرمایه‌ام که تبدیل می‌شد به پول، بدل می‌کردم به زیورآلات و به خانمم می‌سپردم. گفت در آن روزهایی که داشت تمام می‌شد سرمایه و می‌خواستیم حرکت کنیم خانم ما مریض سختی شد و حالش بد شد. گفت بستگان و پدر و برادرها و خانواده کنار بسترش بودند، آن لحظات آخر زندگی من را کنار خودش صدا کرد گفت یک حرف خصوصی با تو دارم، گفت ببین من سال‌ها همسر تو بودم، یک حقی بعنوان همسر بر تو دارم. گفت من دلم می‌خواست تا زنده‌ام پیکرم در حال حیات به محضر حسین‌بن علی به کربلا برود، اما تقدیر اینگونه شد و اجل مهلت نداد، من به تو وصیت می‌کنم بدن من را اینجا دفن نکن، پیکر من را ببر کربلا و کربلا خاک کن. حالا این‌ها را دارد برای آیت الله العظمی وحید دارد نقل می‌کند.

دوستان را کجا کنی محروم، تو که با دشمنان نظر داری

گفت این خانم از دنیا رفت، خب رسم ارمنی‌ها این است که پیکر را در تابوتی می‌گذارند و لوازم شخصی متوفی را هم با او دفن می‌کنند. می‌گفت به من هم گفت که این زیورآلات را هم هزینه‌ی سیدالشهدا کن، وقتی زنده بود می‌گفت این‌ها را ما ببریم هزینه‌ی سیدالشهدا کنیم و خود آقا زندگی‌ ما را تامین می‌کند، وقتی از دنیا رفت تمام این زیورآلات را کردند در تابوت و در قبرستان دفن کردند. گفت من نیمه شب رفتم قبر را حفر کنم و پیکر همسرم را بیرون بیاورم و جسد را انتقال بدهم کربلا، گفت همانجایی که خانم من دفن شده بود رفتم پایین دیدم در قبر قیافه‌ی یک آدم کریه‌المنظر و وحشتناکی است، نه تابوت است، نه طلاهاست و نه پیکر همسر من. گفت از قبر آمدم بیرون و اطراف را نگاه کردم دیدم این همانجایی است که همسرم آنجا دفن شد، گفت قبر را پوشاندم، متحیر بودم خدایا چه کنم، جسد خانم من صبح اینجا دفن شد و الان نیست. گفت دو سه روزی ماندم و مردد و متحیر بودم که چه کنم! ماندن من هم دیگر آنجا معنا نداشت، گفت یک شب خانم من آمد به خوابم دیدم در باغستانی دارد قدم می‌زند، خلعت زیبایی بر قامتش است، آمد سمت من. فهمیدم عالم برزخ است، گفتم خانم اینجا کجاست؟ گفت این‌ها همش مرحمتی حضرت سیدالشهداست، این کاخ و این جا همه مرحمت سیدالشهداست. گفت خانم من متحیر ماندم، در قبر شما جسد دیگری است، زیورآلات نیست! گفت دیگر آنجا نمان، وقتی من مردم امام حسین فرمود پیکر این زن را بیاورید کربلا در صحن ما دفن کنید. گفت حرکت کن بیا کربلا، گفت کربلا که آمدی در فلان قسمت صحن بگو بشکافند و بروند پایین، اول هم مانعت می‌شوند و نمی‌گذارند، به تولیت حرم جریان را بگو و بگو که نشان این است که پیکر خانم من اینجاست همراه یک کیف پر از جواهرات زنانه. گفت از آنجا حرکت کردم آمدم کربلا، رفتم نزد مسئولین حرم، گفتم خانم من گوشه‌ی صحن دفن شده، گفتند اینجا از این خبرها نبوده، زنی دفن نشده، گفتم خانم من اینجاست، شما حفاری کنید بروید پایین. گفت خدام و مسئولین حرم مانع شدند. گفتم من یک نشانه می‌گویم، وقتی پایین رفتید پیکر خانم من است همراه یک کیف پر از جواهرات زنانه. گفت وقتی این‌ها حفاری کردند دیدند جسد خانمم و کیف طلا آنجاست. بعد آورده بود کیف را محضر وحید بهبهانی، گفته بود آقا این کیف را تماماً در راه امام حسین هزینه کنید. سیدالشهدا به دختر ارمنی هم نظر دارد، راهنماست «عَلَمٌ»[23]

«و ذُخرٌ» [24]‌ خدا می‌فرماید سیدالشهدا ذخیره و سرمایه است. خوشابحال شمایی که عشق امام حسین در وجود شما شکل گرفته است. تا اینجا را شنیدید، روز جمعه است یک نکته هم از امام حسین بگویم حق امروز ادا شود. این امام حسین با این عظمت که خداوند هفت تا ویژگی برای ایشان نام می‌برد! در یک روایتی امام حسین از امام زمان یاد کرد، حدیث مفصلی است، آقا شروع کردند از اوصاف امام زمان، یاران حضرت، وضعیت آخرالزمان گفتند، و فرمودند این نهمین فرزند من است، بعد یکی از یاران حضرت گفتند آقا ایشان الان در قید حیات است؟ این جمله را ببینید، مردم صاحب الزمانتان را تنها نگذارید. آقا فرمود امام زمان حضرت متولد نشده «لو أرکتُه لَخدمتُه ایام حیاتی»[25] ‌اگر من امام زمان را ببینم در تمام عمرم خدمتش می‌کنم. این حرف سیدالشهداست! «لو أرکتُه لَخدمتُه ایام حیاتی»[26] هر چه ارادت به امام حسین داری بیشترش را باید به امام زمان داشته باشید که سیدالشهدا می‌فرماید من خدمتش می‌کردم. این حدیث از امام صادق هم نقل شده است. ما امام زمانمان را مراقب باشیم، رضایتش را، تبعیتش را، تربیت‌هایمان تربیت‌های مهدوی شود، بچه‌هایمان با امام زمان آشنا شوند، امامشان را بشناسند، در سخنی که آقا امام حسین خطبه‌ای خواندند، در پایان خطبه یک کسی بلند شد سوال کرد آقا شما می‌فرمایید فلسفه خدمت معرفت است، ما چه کنیم به معرفت برسیم؟ امام حسین فرمودند «معرفة أهل کل زمانٍ امامهم الذی یجب علیهم طاعته»[27] هر کسی می‌خواهد به خداشناسی واقعی برسد باید امام زمانش را خوب بشناسد. امام زمان شناسی زیربنای خداشناسی است. و این تکلیفی است که ما نسبت به امام زمانمان داریم.

یکی دو جمله هم شعر بخوانم، حق ادب را رعایت کنم، زبان حال جمع ما خدمت سیدالشهدا و در ادامه هم استفاده خواهیم کرد از تجلیلی که از عزیزان و سربازان انقلاب و نظام و ولایت و پاسداران محترم و جمع برادران عزیزی که خدمت می‌کنند در برپایی این مجلس. این زبان حال همه‌ی ماست محضر امام حسین.

منم که عمری ز بینوایی، ز درگه تو کنم گدایی

نماز گزارم گره کشایی، عزیز زهرا حسین مظلوم

عزیز زهرا حسین مظلوم...

فقط در ولادت امام حسین جبرئیل هم تهنیت گفت و هم تسلیت. لذا خیلی‌ها می‌گویند اگر در مجلس ولادت امام حسین اشکت هم جاری شود اشکالی ندارد، مادرش امروز گریه کرد، جدش رسول الله امروز گریست، وقتی جبرئیل پرده‌برداری کرد گفت این مولودی که امروز به شما عنایت کرده و تمام فرشتگان برای تبریک و تهنیت آمدند، کربلایی پیش‌رو دارد، عاشورایی دارد، جریاناتی دارد، پیغمبر گریست، لذا حساب امام حسین حسابی ویژه است. امروز روزی است که یکی از فرشتگان بزرگ الهی بنام فطرس را خداوند بخاطر امام حسین بخشید، آن شه‌پرهای شکسته‌اش را آورد استلام دارد به قنداقه‌ی سیدالشهدا و به برکت سیدالشهدا خدا از فطرس گذشت و او به ملکوت رفت و در بین فرشتگان داد می‌زد «مَن مثلی»[28] ‌بازگشت آمد خدمت رسول الله و گفت بخاطر اینکه من امروز آزاد شده‌ی امام حسینم متعهد می‌شوم هر کسی در هر جای عالم در هر دوره‌ای به حسین سلام کند من سلام او را به امامش برسانم. این زمزمه‌های شما سلام است. این حاجت و خواسته‌ی همه‌ی ماست، آقا عیدی ما را این قرار بده

در انتظارم به وقت مردن، دمی بیایی به دیدن من

سرم گذاری به روی دامن، عزیز زهرا حسین مظلوم

عزیز زهرا حسین مظلوم...

عرضم را تمام کنم، آقا جان

مریض عشقت دوا ندارد، این شهدا با عشق امام حسین رفتند به شهادت رسیدند،

مریض عشقت دوا ندارد، به غیر وصلت شفا ندارد

بزن که تیرت خطا ندارد، عزیز زهرا حسین مظلوم

عزیز زهرا حسین مظلوم...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لولیک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج

 

[1] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[2] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[3] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[4] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[5] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[6] مدینة معاجز الائمة ج4 ص52

[7] احزاب آِیه46

[8] یونس آیه57

[9] نور آیه35

[10] من لایحضره الفقیه ج4 ص362

[11] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[12] علل الشرایع ج1 ص9

[13] الصراط المستقیم ج2 ص161

[14] بحارالانوار ج26 ص322

[15] الکافی ج1 ص16

[16] الکافی ج1 ص16

[17] الکافی ج1 ص16

[18] توبه آیه32

[19] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[20] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[21] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[22] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[23] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[24] کمال الدین و تمام النعمة ج1 ص265

[25] الغیبة ص245

[26] الغیبة ص245

[27] علل الشرایع ج1 ص9

[28] عوالم العلوم و الاحوال و المعارف من الایات و الاخبار و الاقوال ج17 ص19

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه