استاد حدائق روز چهارشنبه 26 بهمن ماه 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز همزمان با شب شهادت امام موسی کاظم(ع) به بیان سخنی نورانی از آن حضرت در خصوص «ضامن سعادت دنیا و آخرت» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال سیدنا و مولانا ابوابراهیم موسی بن جعفر: «لاتستکثروا کثیر الخیر و لاتستقلُّوا قلیل الذنوب فإنَّ قلیل الذنوب یجتمع حتی یکون کثیراً و خافو الله فی السر حتی تؤتوا من انفسکم النصَف»[1]

شب شهادت آقا موسی بن جعفر است، تسلیت عرض می‌کنیم این مصیبت را اولا به ساحت مقدس ولی عصر و جمیع ارادتمندان حضرت.

من یکی از فرمایشات اخلاقی امام را عرض کنم که چند نصیحت در آن است. توجه به این‌ها ضامن سعادت دنیا و آخرت همه‌ی ماست. یکی از مشکلات بخشی از مردم این است که کارهای خوب خودشان را بزرگنمایی می‌کنند. در توصیه‌های اولیای معصومین داریم که کارهای خوبتان را فراموش کنید، روی خوبی‌هایتان خیلی مرور نکنید. یک آقایی بود خدارحمتش کند یک پولی داد به فقیر و دفترش را درآورد و نوشت به آقای فلانی اینقدر دادم، گفتم ننویس! روایات می‌گوید باید یادت برود، نوشتی دیگر کمک نخواهی کرد! مردم خدماتتان را برای خدا فراموش کنید چون اگر یادتان نرفت دو تا آفت می‌آید سراغتان: یکی عجب و دوم ترک کار خیر. دیدید به بعضی‌ها می‌گویید فلان کار را انجام بدهید می‌گویند ما فلان کار را کردیم دیگر بسش است، یعنی یادش نرفته است. خدا رحمت کند آیت الله العظمی سید حسن اصفهانی اعلی الله مقامه را، یک کسی آمد پیش ایشان و گفت آقا خانم ما زایمان کرده یک کمکی کنید. مرحوم سید یک کمکی کردند. این رفت سه ماه دیگر آمد گفت خانم من زایمان کرده یک کمکی کنید تازه بچه به دنیا آورده، آقا یک کمک دیگری کرد. رفت و سه ماه دیگر آمد دوباره همین را گفت. مرحوم آیت الله سید حسن دوباره کمک کرد و گفت یک مطلبی به شما بگویم: قدر همسرت را بدان که هر سه ماه یک بچه برایت می‌آرود، یعنی ما می‌فهمیم.

حدیث آقا موسی بن جعفر می‌فرماید کار خوبتان اگر زیاد هم هست زیاد حسابش نکنید. «لاتستکثروا کثیر الخیر»[2] خوبی‌هایتان اگرچه زیاد است شما زیاد به حساب نیاورید. عزیزان شرط قبولی اعمال اخلاص است، کار زیاد معلوم نیست قبول باشد، اخلاص شرط قبولی است. پدر مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی از خصیصین آیت الله العظمی بروجردی بود، آیت الله حاج شیخ حسن فاضل. می‌گویند آن ساعات پایانی عمر آیت الله بروجردی بود ایشان در بستر یک آه سردی کشید و فرمود افسوس که عمر ما به پایان رسید و برای آخرتمان کاری نکردیم! می‌دانید چه کسی دارد می‌گوید؟ تمام مراجع امروز شیعه تربیت یافته‌ی دیروز آیت الله العظمی بروجردی هستند، آیات عظامی که امروز شما دارید از آنها تقلید می‌کنید، آیت الله العظمی سیستانی، مکارم شیرازی، مقام معظم رهبری، نوری همدانی، جوادی آملی، صافی گلپایگانی اعلی الله مقامهم و أیدهم الله تعالی. نوع مراجعی که امروز دارند پرتوافشانی می‌کنند در کارنامه‌هایشان افتخار شاگردی دیروز آیت الله بروجردی را دارند، مرجعی که در نوع مناطق اسلامی یا مسجد یا مدرسه‌ی علمیه تاسیس کرد. تالیفات علمی این بزرگ مرجع! شما این مسجد اعظم قم را ببینید یک دانشگاه عظیم شیعه است! من یکی از کارهای ناگفته‌ی آیت الله العظمی بروجردی را عرض کنم: تا زمان ایشان الأهز مصر به تشیع رسمیت نمی‌داد، ایشان با شیخ محمد شلتوت نامه نگاری کردند مکاتبه کردند و دعوتش کردند اینجا بیاید، صحبت کردند، آوردند پای حساب که آن فتوای معروف شیخ شلتوت مصری را در پی داشت و شیعه را از مذاهب رسمی اسلام اعلام کرد. حالا خدمات گسترده‌ی این مرجع را ببینید، ایشان با این خدمات و با این کثرت کار می‌فرماید کاری نکردم! می‌گویند آیت الله شیخ حسن فاضل گفت آقا شما کار نکردید؟ چه کسی مثل شما کار کرد؟ این همه خدمت، این همه برکات علمی و تربیت نفوس پاک. ایشان یک جمله از امیرالمومنین خواند: «خَلِّص العمل فإنَّ الناقد بصیر بصیر»[3] کارها را پاک کنید، خدایی که می‌خواهد نمره بدهد، خدایی که می‌خواهد بررسی کند بسیار آگاه است در کارها، یعنی خداوند ناخالصی‌ها را در کارها رصد می‌کند، این نتیجه‌ی همان «لاتستکثروا کثیر الخیر»[4] است. ‌کارهای خوب را زیاد به حساب نیاورید تا دچار غرور نشوید، تا دچار مطالبه‌گری از خدا نشوید. دیدید بعضی‌ها می‌گویند خدایا این همه عبادت کردم حقش این بود! یادش نرفته این کارها. خوبی‌هایش را فراموش نکرده شده مطالبه‌گر، شده مدعی، شده طلبکار!

اما نکته‌ی دوم، اینکه امام می‌فرماید «و لاتستقلُّوا قلیل الذنوب»[5] گناهان کم را کم بحساب نیاورید. خوبی‌های زیاد را زیاد بحساب نیاورید و گناهان ریز و خُردتان را خُرد بحساب نیاورید «فإنَّ قلیل الذنوب یجتمع حتی یکون کثیراً»[6] ‌امام می‌فرماید این گناهان کم اندک اندک کنار هم جمع می‌شود و گناهان بزرگ را رقم می‌زند. یک وقتی می‌بینید همان گناهی که شما روی آن حساب باز نمی‌کنید دمِ درِ خانه‌ی خدا همان گناه می‌شود عامل گرفتاری انسان. امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید یکی از چیزهایی که خدا پنهان کرده و جز خدا کسی نمی‌داند رضایت او درکارهاست! ما نمی‌دانیم کدام کار خدا را خشنود می‌کند. این نمازی که ما امشب خواندیم آیا رضایت الهی را رقم زد؟ این شرطش اخلاص است، شرط قبولی هر کاری اخلاص است. امیرالمومنین می‌فرماید هیچ کار خوبی را سبک نشمارید، یک وقت همان کار خوبی که سبک می‌شمارید رضایت الهی درش است. یعنی همان کارهایی که می‌گوییم به جایی برنمی‌خورد و بارِ ما را از زمین بلند نمی‌کند بعضی وقت‌ها همان‌ها کارگشاست. در نقطه‌ی مقابل کارهای زیاد را هم زیاد بحساب نیاورید. گناهان ریز و اندکی را گناه کوچک بحساب نیاورید، بعضی‌ وقت‌ها همین گناهان کوچک خُرده خرده گناهان بزرگ را رقم می‌زند. شما یک بخشی از این انسان‌هایی که می‌بینید در مسیرهای خطرناک قرار می‌گیرند از گناهان کوچک شروع کرده‌اند، این‌ها از گناهان ریز شروع شده و رشد می‌کنند! «و لاتستقلُّوا قلیل الذنوب فإنَّ قلیل الذنوب یجتمع حتی یکون کثیراً»[7]. در شیراز یک آقایی در 25 سال قبل محکوم به اعدام شد. فیلم دادگاهش را آوردند در حوزه علمیه کارشناسی شود. این آقا چهار نفر را کشته بود که دو تای از آنها خواهرانش بودند که در ربع ساعت کشته بود. وقتی داشت این قضیه را در دادگاه تعریف می‌کرد با آرامش و یک حالت عادی داشت تعریف می‌کرد. قاضی یک سوال فنی از او پرسید. گفت اولین خطای زندگی‌ات کجا بود؟ گفت چهارده سالم بود در بازار وکیل  داشتم می‌آمدم، پول نداشتم و گرسنه بودم. به یک مغازه خواربار فروشی رسیدم، چشم صاحب مغازه را پاییدم و یک مشت نخودچی دزدیدم. آمدم منزل و پدرم دید دارم نخودچی می‌خورم، گفت چی می‌خوری؟ گفتم نخودچی، گفت از کجا آوردی؟ گفت به پدرم گفتم گرسنه بودم و پول نداشتم و از یک مغازه‌ای دزدیدم. من همان موقع به دوستان گفتم اگر این یک پدر عاقلی بالای سرش بود این زمینه‌ی رشدش بود و می‌شد تربیتش کرد. با صداقت به پدر حقیقت را گفت. گفت پدرم گفت آفرین بر تو، تو آینده‌ی روشنی داری، تو گلیمت را از آب می‌کشی بیرون، تو مرد زندگی هستی تو در زندگی نمی‌مانی، گفت من فکر کردم دزدی کار خوبی است! یک مشت نخودچی شد دو مشت، نخودچی دزدی رفت در جهات و دزدی‌های دیگر، کارهای خلاف، قتل اول، قتل دوم، قتل سوم و قتل چهارم و بعد هم اعدام. این همان است که آقا موسی‌بن جعفر می‌فرماید: «لاتستقلُّوا قلیل الذنوب فإنَّ قلیل الذنوب یجتمع حتی یکون کثیراً»[8]‌ گناهان کوچک اندک اندک کنار هم قرار می‌گیرند و گناهان بزرگ را رقم می‌زنند، این نصحیت دوم.

نصحیت سوم: امام می‌فرماید «و خافو الله فی السر حتی تؤتوا من انفسکم النصَف»[9] یکی از ویژگی‌های شایسته‌ی اخلاقی انصاف است که متاسفانه در بعضی‌ها رنگ باخته است. انصاف یعنی طرف مقابلت را از خودت جدا نبین، ناموس مردم را ناموس خودت ببین. آقای مدیر پشت میز نشسته، ارباب رجوع را خودت ببین. آقای فروشنده مشتری را خودت بین، نگو مشکل خودت است، به ما مربوط نیست! این‌ها بی‌انصافی است. امروز بعضی‌ از انصاف‌ها رفته در حاشیه. مرگ خوب است برای همسایه! چرا بعضی‌ها بی‌انصاف شدند، چون از خدا نمی‌ترسند. آن کسی که از خدا می‌ترسد نگاهش با مردم نگاه خودش است. دیگران را از خود جدا نمی‌کند. جوانی آمد خدمت امام صادق و عرض کرد یابن رسول الله چرا نگاه به زن در اسلام حرام است. بقول بعضی‌ها دوست دارم نگاهشان کنم، اینجوری آمده‌اند بیرون که نگاهشان کنند من هم نگاهشان می‌کنم. امام صادق فرمود مادر داری؟ گفت بله، فرمودند خواهر هم داری؟ گفت بله، فرمودند همین نگاهی که می‌خواهی به ناموس مردم بیندازی به همین قصد کسی به مادرت و خواهرت نگاه کند می‌پسندی؟ گفت هرگز، امام فرمودند پس نپسند چیزی را که برای خود نمی‌پسندی، این می‌شود انصاف «حتی تؤتوا من انفسکم النصَف»[10] ‌راهکار باانصاف شدن را آقا موسی‌بن جعفر می‌فرماید: از خدا در خلوتتان بترسید. سر یعنی آنجایی که کسی نیست و کسی نمی‌فهمد، خودت هستی و خدای خودت. آنجا اگر از خدا ترسیدی انصاف می‌آید سراغت، این‌هایی که بی‌انصافند در درونشان از خدا نمی‌ترسند. خدایی که اینجاست «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[11] از رگ گردن ما به شما نزدیکتر هستیم. لذا افرادی که معتقدند و خدا را ناظر و حاضر می‌دانند این‌ها بی‌انصافی نمی‌کنند، در تمام مراحل زندگی اینطور هستند. در همه‌ی مراحل زندگی‌شان این‌ها صداقت و راستی و درستی را پیشه می‌کنند.

یکی از بازاریان مشهور شیراز بود، خدا رحمتش کند، از دنیا رفته، می‌گفت برنج داشتیم در انبار که آسیب دیده بود و به تعبیر شیرازی‌ها کُخ زده بود. گفت مشتری می‌آمد و من می‌خواستم برنج‌ها را رد کنم، لذا به مشتری نمی‌گفتم برنج‌ها ایراد دارد، می‌گفتم بله دارم در انبار است، برویم ببینیم با هم. گفت اول هم به مشتری یک چای می‌دادیم، می‌گفتیم چیز خورش کنیم تا این برنج‌ها را بخرد. گفت وقت می‌گذاشتم یک ساعت پذیرایی می‌کردم بعد سر گونی اول را که باز می‌کردم مشتری می‌گفت حاجی این برنج‌ها که آسیب دیده! گفتم خب شما پول برنج آسیب دیده را بده، مشتری می‌گفت من برنج سالم می‌خواهم. گفت مشتری اول آمد با همین سبک رفت، دومی هم با همین سبک رفت، گفت حاج آقا چندین روز می‌خواستم با زرنگی برنج‌ها را رد کنم ولی نشد. گفت یک روز به خودم گفتم انصاف به خرج بده، تو خودت اگر چنین برنجی می‌خواستند بهت بدهند می‌خریدی یا خیر؟ گفت یک روز با این فکر آمدم درِ مغازه. یک مشتری آمد گفت حاجی برنج داری؟ گفتم بله، گفت کیلویی چند؟ گفتم بدرد شما نمی‌خورد. گفت چرا؟ گفتم برنج ما کُخ زده و بدرد شما نمی‌خورد. گفت می‌شود حالا ببینم؟ گفتم حوصله‌ی آمدن و نشان دادم هم ندارم، این برنج بدرد تو نمی‌خورد برنج سالم ببر. گفت این برنج کُخ زده‌ات چقدر است؟ گفت وزن برنج را گفتم، گفت چند می‌دهی‌؟ گفت یک قیمتی گفتم، گفت چک را برداشت و نوشت، گفت کارگرها را می‌فرستم همه را بار بزن. گفت از مغازه رفت و من گفتم ای انسان غافل! چند روز با زرنگی خودت و با بی‌انصافی می‌خواستی این‌ها را رد کنی ماندی در کار، یک روز با صداقت آمدی جلو، منتت را کشیدند و برنجت را هم خریدند. آقا موسی‌بن جعفر فرمودند اگر می‌خواهی به انصاف برسی، عروست را مثل دخترت را ببینی، دامادت را مثل پسرت ببینی، دیگران را از خود جدا نبینی، از خدا در خلوتتان بترسید «و خافو الله فی السر حتی تؤتوا من انفسکم النصَف»[12].

نصیحت چهارم: ‌امام می‌فرماید «و سارعوا الی طاعة الله»[13] سرعت ببخشید ‌به طاعت الهی. ببینید سروران عزیز، عجله و سرعت در کارها ممدوح و مطلوب نیست. در روایت هم داریم در کارهای دنیایی‌تان شتاب نکنید، اما در دو جا خدا در قرآن می‌فرماید شتاب و عجله کنید. یکی در کارهای خیر «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[14] عجله کنید در توبه کردن، دوم «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»[15] عجله کنید در کارهای خیر. ‌نماز کار خیر است، روزه کار خیر است، انفاق کار خیر است، صله‌ی رحم کار خیر است، اگر تصمیم به کار خیر گرفتی به تاخیر نیندازید که یک وقت می‌بینید فرصت از دست رفت. امیرالمومنین می‌فرماید «لاتقل غدا بعد غد»[16] امروز و فردا نکنید، کارهای خوبتان را عقل نیندازید که یک وقت به خودتان می‌آیید که «نُقِلوا علی أعوادهم الی قبور المُظلِمة الضیقة»[17] یک وقت بیدار می‌شوید که در تابوت روی دوش مردم دارند می‌برندت قبرستان که بیداری در آن موقع نفعی ندارد! لذا قرآن می‌فرماید در کارهای خیر و در توبه کردن هم عجله کنید. همینجا که نشستیم اگر یک گناهی یک اشتباهی از گذشته یادمان آمد، نگوییم شب جمعه بیاید، نیمه شعبان بیاید، ماه رمضان برسد، همین الان توبه کن «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[18] سرعت ببخش در توبه کردن. نصیحت چهارم حضرت این بود که «و سارعوا الی طاعة الله»[19] ‌برای کار خیر عجله کنید. مردم برای نمازتان عجله داشته باشید، برای ادای دینتان عجله داشته باشید، برای واجباتی که خدا از شما انتظار دارد عجله داشته باشید: حج، خمس، زکات، صله‌ی رحم، ادای دین! آنهایی که طاعة الله محسوب می‌شود آقا موسی‌بن جعفر می‌فرماید به آنها سرعت ببخشید؛«و سارعوا الی طاعة الله»[20]. این نصیحت چهارم.

نصیحت پنجم: «و أصدقوا الحدیث»[21] راستگویی را پیشه‌ی خودتان کنید. صداقت در گفتار. عجیب است حضار محترم! من یک روایتی را یادداشت کردم از فرمایشات آقا امام جواد که در همین ماه رجب میلاد حضرت را هم پشت سر گذاشتیم. آقا امام جواد از آباء گرامش نقل می‌کند تا می‌رسد این روایت به وجود پیامبر خاتم حضرت محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم. این حدیث خیلی حدیث تکان دهنده‌ای است. معیار شناخت مردم را در این حدیث امام جواد از رسول الله نقل می‌کند. پیغمبر می‌فرماید «لاتنظروا الی کثرة صلاتهم»[22] نگاه به نماز زیاد خواندن مردم نکنید، بعضی‌ها نماز زیاد خواندن شده عادتشان، روزی صد رکعت نماز می‌خوانند، این‌ها ملاک نیست«لاتنظروا الی کثرة صلاتهم و صومهم»[23] نگاه به روزه‌ی زیاد مردم نکنید، آقا فلانی دائم الصوم است! بسیار خوب است، اما رسول الله می‌فرماید ملاک جای دیگری است. آنجا نگاه کنید و محک بزنید! «و کثرة الحج»[24] آقا زیاد حج رفته، این هم مهم نیست، زیاد حج بجا آوردن هم پیغمبر می‌فرماید ملاک قرار نگیرد. «و المعروف»[25] طرف زیاد کارهای خوب انجام می‌دهد، خیرات و کارهای خیر فراوان انجام می‌دهد. این را هم پیغمبر می‌فرماید ملاک نیست. «و طَنطَنتِهم باللیل»[26] ناله‌های شبانه‌ی افراد هم شما را خیلی مجذوب نکند. می‌گوید آقا فلانی دو ساعتی در شب گریه می‌کند! این هم مهم نیست! پس چه چیزی مهم است؟ رسول الله دو چیز را نام می‌برد. می‌فرماید در اینجا دقت کنید و محک را اینجا بزنید. می‌فرماید «ولکن انظروا الی صدق الحدیث و أداء الامانة»[27] مردم را در راستگویی‌شان محک بزنید و در امانتداری‌شان آزمایش کنید. آقا فلانی زیاد ناله می‌کند! عادت است.

خدا رحمت کند آیت الله مشکینی می‌فرمود بعضی‌ها نماز خواندنشان نرمش است و روزه گرفتنشان رژیم غذایی است! عادت کرده به نماز زیاد روزه‌ی زیاد کثرت حج، طنطنه‌ی در شب و ناله‌های شبانه. این‌ها ملاک نیست، ملاک فقط راستگویی و امانتداری است. لذا در این نصیحت آقا موسی‌بن جعفر، حضرت هر دوی این مطالب را بعنوان دو فراز از نصایح نام می‌برد. حضرت می‌فرماید «أصدِقوا الحدیث»[28] توصیه‌ی پنجم اینکه راستگویی را پیشه‌ی خود کنید. ‌

من یک وقتی این جمله را از مرحوم آیت الله حاج شیخ جواد ملکی تبریزی شنیدم، انصافا جرأت نمی‌کنم آن را قبل از نماز بگویم. ایشان می‌فرماید این «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[29] را اگر کسی گفت دیگر باید از همه چیز فارغ باشد و در نماز باشد. اگر کسی این را گفت و هنوز در دنیاست دارد دروغ می‌گوید، دارد به خدا دروغ تحویل می‌دهد. ما گاهی اوقات نعوذ بالله به اولیای الهی و امام حسین می‌گوییم «بأبی و أنت و أمی»[30] پدر و مادرم فدایت ولی خمس نمی‌دهیم! نمازمان در حاشیه است، واجباتمان در حاشیه است، این دروغ نیست؟ صداقت در گفتار، هم در پیشگاه پروردگار و هم در پیشگاه اولیای معصومین و هم نسبت به مردم. از آسیب‌های اجتماعی امروز ما این است که این صداقت در گفتار رنگ باخته است. گاهی اوقات یک چیزی می‌گوییم و بعد می‌گوییم ما چیزی گفتیم و تو باورت شد.

یک آقایی زمان پیغمبر بود بنام ثعلبة که از ثروتمندان عرب بود و وضع مالی بسیار خوبی داشت. او در صدر اسلام آمد مسلمان شد. بعد یک روزی آمد خدمت رسول الله و عرض کرد یا رسول الله من یک سوال دارم از شما. من در دوران جاهلیت اگر می‌شنیدم که خانواده‌ای دختر گیرشان آمده چون یکی از علت‌های دختر زنده‌ بگور کردن فقر اقتصادی بود و بعضی‌ها بخاطر فقر اقتصادی دخترانشان را زنده بگور می‌کردند «َلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ»[31]؛ یک بخش دیگر هم انکسار اجتماعی بود، بعضی‌ها کسرشأنشان می‌شد. حالا امروز می‌گویند زن زندگی آزادی، زنِ امروز همه‌ی شرفش را از پیغمبر دارد. دو تا از این پوسترها را گفتیم در مسجد بزنند، این را یک مطالعه‌ای بکنید، ببینید دیدگاه دنیای گذشته و امروز نسبت به زن چیست، اسلام دیدگاهش چیست! این‌هایی که شعار می‌دهند زن زندگی آزادی را ببینید! شرف زن آزادی زن حیات زن، هم در گذشته‌ی این عالم (صدر اسلام و قبل از آن) و هم در زمان معاصر ما، دیدگاه اولیای دین نسبت به زن چیست و دیدگاه متفکران غرب نسبت به زن چیست؟ این پوستری را که زدند عزیزان مطالعه کنید، از کارهایی است که عزیزان ما در بنیاد مهدویت فارس تدوین کردند، قرار شد بروشور شود و در اختیار دانش‌آموزان قرار بگیرد. این آقای ثعلبه آمد گفت وقتی من می‌شنیدم پدری دختری بدنیا آورده برای اینکه جلوی زنده بگور کردنش را بگیرم، خودم را سریع به آن پدر می‌رساندم، وضع زندگی آنها را یک بررسی می‌کردم اگر پدر از نظر وضعیت اقتصادی وضعیتِ بسیار بدی داشت می‌گفتم سه شتر به تو می‌دهم این دختر را زنده بگور نکن، این‌ها بشود پشتوانه‌ی اقتصادی این بچه، این بچه را با درآمد این شترها، شیر شترها و بارکشی شترها اداره کن. اگر وضع پدر متوسط بود دو شتر، اگر وضع پدر خوب بود یک شتر می‌دادم برای اینکه این پدر بهانه‌ای نداشته باشد برای زنده بگور کردن. گفت یا رسول الله 360 شتر دادم تا جلوی زنده‌بگور کردن دخترها را در عصر جاهلیت بگیرم! گفت حالا سوالم از شما این است، من الان اسلام آوردم، به بعضی از خانواده‌های قول سه شتر دادم، دو شتر دادم و یکی مانده، به بعضی از خانواده‌ها دو شتر قول دادم، یکی دادم و یکی مانده. حالا که اسلام آوردم آیا باید به تعهدم عمل کنم یا خیر؟ مسلمان‌ها ببینید پیغمبر چه گفت! رسول الله فرمود آقای ثعلبه خدا نمی‌پسندد برای بندگانش این را که اگر قولی و تعهدی داده‌اند به قول خود وفا نکنند. برو بقیه را هم ببین. ‌حالا ثعلبه چیزی بدهکار نبود، این داده بود که جلوی زنده بگور شدن‌ها را بگیرد، به همه همه داده بود، فقط اختلاف در سه شتر دو شتر داده بود و در دو شتر یک شتر. لذا آقا موسی بن جعفر می‌فرماید «أصدِقوا الحدیث و أدُّو الامانة»[32] ‌نصیحت دیگر حضرت این است که امانتدار شایسته‌ای باشید، این نصیحت ششم است، «فانَّما ذلک لکم»[33] این امانتداری بنفع شماست، شما نسبت به  اماناتی که در اختیارتان است امانتدار باشید، این «صدق الحدیث و اداء الامانة»[34] را عرض کردیم در روایت هم داریم خدا هیچ پیغمبری را به نبوت برنگزید «ما بعث الله نبیاً الا بصدق الحدیث و اداء الامانة»[35] یعنی تمام انبیا این گزینه درشان می‌درخشد، یکی راستگویی و یکی امانتداری. این را اجمالا عرض کنم، ما هر چه داریم از امانتداری است، امانت‌ها یا مادی هستند و یا معنوی. امانت‌های معنوی: قرآن امانت است، امام زمان امانت است، اسلام امانت است، اعضا و جوارح ما امانت است، نماز امانت است، این نماز را ما چگونه داریم امانتداری می‌کنیم، چگونه نماز می‌خوانیم، اعضا و جوارح ما چشم ما دست ما زبان ما وجود ما، دقیقه به دقیقه‌ی عمر ما، فرزندان ما این‌ها همه امانت هستند. این فرزندان را خدا پاک تحویل ما داده است، اگر من درست امانتداری نکردم و ناسالم پرورش یافت در پیشگاه خدا مسئول هستم. و امانت‌های مادی هم عبارت است از امکانات مادی که در اختیار ماست، خانه‌ی ما ماشین ما وسائل ما، تمام آنچه که چشم ما می‌بیند امانت هستند. یک وقتی به هارون الرشید گفتند آقا نصیحتمان کنید، آقا فرمودند هارون هر چه چشمت می‌بیند نصیحت است، ما تک تکمان نصیحت هستیم. مردم با چشمتان چه می‌بینید؟ این‌ها عبرت است، خودتان را می‌بینید عبرت است، موی سفید، صورت پرچین و چروک، قیافه‌ی تغییر کرده. ده سال قبلتان را با الان مقایسه کنید. این مسجد نصیحت است، این شهر نصحیت است، خانه‌ها نصیحت است، امکانات نصیحت است. کسانی بودند که الان در بین ما نیستند این نصیحت است. امام فرمود هر چه می‌بینی نصیحت است. این‌ها امانت هستند، چند صباحی دست ما هستند و بعد ازمان می‌گیرند. امیرالمومنین فرمود روزی که به دنیا آمدی نطفه بودی، روزی که از دنیا می‌روی مرداری هستی. این‌ها را در مقطعی از دنیا سپردند به ما، به همان نسبتی هم که خدا به شما واگذار کرده به همان نسبت قیامت باید جواب بدهید. مدیر کل‌ها حساب مدیر کلی دارند، وزرا حساب وزرایی دارند، آیت الله العظمی حساب آیت الله العظمی دارند، استاد را حساب استادی می‌خواهند شاگرد را حساب شاگردی. هر که بامش بیش برفش بیشتر. به همان نسبت که خدا به انسان‌ها عنایت کرده و لطف کرده در قیامت باید حساب پس بدهند. لذا نگاه باید نگاه امانتداری باید باشد. نگاه امانتداری خاصیت هم دارد، این را هم اشاره کنم و عرضم تمام. کسانی که نگاهشان به دنیا امانت است و دنیا را امانت می‌بینند، چند نتیجه می‌گیرند:

اول: وابستگی به دنیا پیدا نمی‌کنند. شما چیزی که باور دارید مال شما نیست به آن دل نمی‌بندید، و وابسته نمی‌شوید.

دوم: در استفاده‌ی از آن دقت می‌کنید و مراعات می‌کنید. آن وقت می‌گویید آقا این ظرف امانت است حواستان باشد آسیب نبیند، اما ظرف خودتان چون ملکتان است می‌گویید هرطوری شد شد. گاهی اوقات فرزند دیگری آمده در منزلتان دغدغه دارید که آن آسیب نبیند اما فرزند خودت زمین می‌خورد دیگر خبری نیست. نگاه اگر نگاه امانت شد وابستگی‌ها شکل نمی‌گیرد، نگاه اگر نگاه امانت شد در استفاده‌ی از این فرصت‌ها انسان خوب استفاده می‌کند و موقع رفتن آرام می‌رود. دنیا را می‌ریزند در دامنش اما ذره‌ای دل نبسته است «أدُّو الامانة»[36] و در همان مسیری انسان استفاده می‌کند که رضایت الهی است.

نصیحت هفتم امام فرمود: «و لاتدخلوا فیما لا یَحلُّ فانَّما ذلک علیکم»[37] ‌در کارهایی که برای شما جائز نیست و حلال نیست وارد نشوید. آقا حرفی که نباید بزنید نزنید، جایی که نباید بروی نرو، درآمدی که حرف دارد کسبش نکن، «فانَّما ذلک علیکم»[38] خودت را در بستر گناه قرار نده، در مسیر نافرمانی خدا قرار نده، گرفتارت می‌کند. بعضی‌ها اینجا توجهی ندارند، کارهایی که شرع مقدس اسلام جائز نمی‌دانند رو به این‌ها می‌آورند. امام فرمود این‌ها به نظر شماست و بر علیه شما استفاده می‌شود.

نکته پایانی برای جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی: ترک محرَّمات، چون اگر انجام دادی به ضرر شما می‌شود. یک جوانی آمد خدمت سیدالشهدا گفت آقا با دو حرف نصیحتم کن «عِظنی بحرفَین»[39] آقا امام حسین فرمودند «مَن حاوَل امراً به معصیة الله»[40] اگر کسی بخواهد کاری را پیش ببرد با دروغ، با تقلب، با فریب دادن؛ دیدید بعضی‌ها می‌گویند حالا یک دروغ اشکال ندارد! حضرت فرمود «مَن حاوَل امراً به معصیة الله»[41] اگر کسی بخواهد کاری را پیش ببرد با معصیت خدا دو تا اتفاق برایش می‌افتد «کان أفوت لما یرجو و أسرَع لمجیء ما یحذُر»[42] آقا فرمودند وقتی کاری با نافرمانی خداست و با تقلب و گناه می‌‌خواهی پیش بروی به سرعت از دست می‌دهید آنچه را دنبالش بودی. «کان أفوت لما یرجو و أسرَع لمجیء ما یحذُر»[43] یعنی بخواسته‌ات که نمی‌رسی و به آنچه که از آن هراس داری از آن به آن به سرعت می‌رسی، این نتیجه‌ی نافرمانی الهی است.

شب شهادت حضرت است و عرض ارادتی به محضر مقدس باب الحوائج موسی بن جعفر داشته باشیم. امام دوران سختی را در 32 سال دوران امامت داشتند. بخش عمده‌ای از این دوران را حضرت معاصر بودند با هارون الرشید ملعون، و امام زندان‌های متعددی را گذراندند، در بصره چندین سال زندان بودند، بغداد آمدند، زندان‌بان‌های متعدد و زندان‌های مختلف! و عجیب این بود که در هر دوره‌ای زندان‌بان‌ها شیفته‌ی امام می‌شدند. در بصره هارون الرشید آقا را سپرد به نوه‌ی منصور دوانیقی که زندانبان بود. بعد از یکسال نوه‌ی منصور دوانیقی به هارون الرشید پیغام داد که مسئولیت آقا را تحویل بگیر و من مسئولیت ایشان را دیگر قبول نمی‌کنم. گفت چرا قبول نمی‌کنی؟ گفت ما از این آقا جز عبادت جز اخلاق چیزی ندیدیم این را برای چه به زندان آوردی؟ در یکی از زندان‌های بغداد یک زن خواننده‌ای را آوردند با امام هم‌سلولی کردند که شکنجه‌ی روحی بدهند! یکی از علمای بزرگ که الان در قم زنده است برای آیت الله والد ما نقل کرده بود که در زمان صدام ما زندان بودیم، دست و پای ما را بسته بودند بعد زن‌های شیعه‌ی زندانی را می‌آوردند نیمه‌لخت می‌انداختند روی ما! این آقا الان زنده است و در قم است. گفت زنِ شیعه‌ی متدین را نیمه‌لخت می‌کردند! این جنایت‌ها را می‌کردند، هارون‌الرشید همیشه است، شمر همیشه است. مردم شمر زمان را بشناسید. هارون‌ها را بشناسید. امامتان که مشخص است صاحب الزمان است، گاهی اوقات بعضی‌ها در دشمن‌شناسی‌شان ضعیفند، در آسیب‌شناسی ضعیفند. گفت یکی از شکنجه‌هایی که در زندان بغداد به ما می‌دادند این بود که زنِ شیعه‌ی پاکدامن را نیمه‌لخت می‌آوردند و می‌انداختند روی ما که هم او را شکنجه بدهند و هم ما را. این‌ها کارهای هارونی است. هارون زنِ خواننده‌ای را آورد در سلول گفت آوازه‌خوانی کن، رقاصی کن، شکنجه‌ی روحی به موسی‌بن جعفر بده. این خانم آمد تا عبادت موسی‌بن جعفر را دید...، بعد از مدتی آمدند گزارش برای هارون الرشید ببرند دیدند این خانم صورتش را روی زمین گذاشته و می‌گوید سبوحٌ قدوس! وقتی زندان‌بان آمد آن زن گفت من را ببرید پیش هارون با هارون حرف دارم. این آقا را برای چه زندانی کرده‌اید؟ گناه این آقا چیست؟ اصلا تحولی پیدا کرد این زن. خب زندان‌های متعددی بردند، آخرالامر را هم امام را مسموم کردند، به یک یهودی لامذهبی به نام سندی‌بن شاهک سپردند. سندی‌بن شاهک جمعیتی از بزرگان شیعیان را آورد که شهادت بگیرد که آقا به مرگ طبیعی یا با اجل طبیعی دارند می‌روند، بیمارند، آقا فرمودند من را مسموم کردند، این‌ها به من سم خوراندند! یک روز شیعیان بغداد آمدند دیدند در سلول حضرت باز است، خوشحال از اینکه امام را آزاد می‌کنند. دیدند چهار غلام بر تخته‌ای پیکر مقدس موسی‌بن جعفر را دارند حمل می‌کنند و یک منادی هم دارد صدا می‌زند هذا امام الرفضة، این امام رافضی‌هاست. هفته گذشته توفیق بود در جوار مقدس موسی‌بن جعفر نائب الزیاره بودیم. شما امروز بگردید بگویید قبر مامون عباسی کجاست، قبر این دیکتاتورها کجاست، اما قبر باعظمت موسی‌بن جعفر که شیعه و سنی با کمال ارادت می‌آیند در جوار حضرت و کسب فیض می‌کنند!

پیکر آقا را آوردند کنار پل بغداد و گذاشتند روی زمین، اگر شماها نبودید شیعیان بغداد ادب کردند و احترام کردند آقا را تشییع کردند تجهیز کردند. سلیمان جعفری کفنی قیمتی آورد و آقا را تجهیز و تشییع کردند، در قبرستان سادات قریش بغداد، همینجایی که قبر مطهر حضرت است، با احترام موسی‌بن جعفر را به خاک سپردند.

سرشب تا بسحر گوشه‌ی زندان چه کنم، دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم

بخدا آرزویم دیدن روی پسر است، سوختم من بخدا زاتش هجران چه کنم

بگوییم آقا شما را مظلومانه مسموم کردند، شیعیان احترام کردند، به پیکر شما اساعه‌ی ادب نشد، با احترام به خاک سپرده شدید. امام سلام بر آن شهیدی که «ثلاثاً بلاغسلٍ ولا کفنٍ» سه روز در برابر شعاع آفتاب رها شده بود. زینب آمد در کنار گودی قتلگاه فرمود «یومٌ صدر المصطفی و یومٌ وجه الثری»[44] برادر یک روز روی سینه‌ی پیغمبر جای تو بود، امروز بر خاک تفتیده‌ی کربلا...

همه بگوییم یا حسین...

 

[1] الکافی ج2 ص287

[2] الکافی ج2 ص287

[3] معاد ج1 ص18

[4] الکافی ج2 ص287

[5] الکافی ج2 ص287

[6] الکافی ج2 ص287

[7] الکافی ج2 ص287

[8] الکافی ج2 ص287

[9] الکافی ج2 ص287

[10] الکافی ج2 ص287

[11] ق آیه16

[12] الکافی ج2 ص287

[13] الکافی ج2 ص287

[14] آل‌عمران آیه133

[15] بقره آیه148

[16] الکافی ج2 ص136

[17] الکافی ج2 ص136

[18] آل‌عمران آیه133

[19] الکافی ج2 ص287

[20] الکافی ج2 ص287

[21] الکافی ج2 ص287

[22] وسائل الشیعه ج19 ص69

[23] وسائل الشیعه ج19 ص69

[24] وسائل الشیعه ج19 ص69

[25] وسائل الشیعه ج19 ص69

[26] وسائل الشیعه ج19 ص69

[27] وسائل الشیعه ج19 ص69

[28] الکافی ج2 ص287

[29] انعام آیه 79

[30] مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا

[31] نساء آیه31

[32] الکافی ج2 ص287

[33] الکافی ج2 ص287

[34] الکافی ج2 ص56

[35] الکافی ج2 ص56

[36] الکافی ج2 ص287

[37] الکافی ج2 ص287

[38] الکافی ج2 ص287

[39] الکافی ج2 ص373

[40] الکافی ج2 ص373

[41] الکافی ج2 ص373

[42] الکافی ج2 ص373

[43] الکافی ج2 ص373

[44] مدینة معاجر الائمه ج4 ص192

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه