photo2023-02-1107-55-24
photo2023-02-1107-55-15
photo2023-02-1107-55-16
photo2023-02-1107-55-13-2
photo2023-02-1107-55-24-2
photo2023-02-1107-55-24-4
photo2023-02-1107-55-24-5
photo2023-02-1107-57-24

استاد حدائق روز جمعه 7 بهمن ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

بدون اغراق و تکلف و زياده­گويي به ياد همه­تان در جوار امام حسين و اميرالمؤمنين بوديم جمعه گذشته در محضر سيدالشهداء دعاگو بوديم و اين توصيه را من از آيت­الله والد نصب العين خودم قرار دادم، ايشان می­فرمودند در زيارت­ها هرچه خوب برای خودتان می­خواهيد اول برای ديگران بخواهيد، ايثار در دعا می­آورد شما را سر خط، خودخواهی در دعا کردن هم می­رويد ته­خط مريض داريد مريض­ها را دعا کنيد، نگران جوانت هستی، جوان­ها را دعا کن، عاقبت بخيری می­خواهی اول ديگران را دعا کن، از تو غافل نمی­شود خدا، اول به خودت می­دهند، لذا رو همين اصل هم اگر انسان به خودش توجه داشته باشد و دلسوز خودش باشد بايد اول ديگران را دعا کند، همان سيره­ای که در روش و منش حضرت زهرای مرضيه امام مجتبی نقل می­کند، که شبی تا به سحر مادر مشغول مناجات، راز و نياز بود همه را ياد کرد، امام حسن می­فرمايد من ديدم از اهل منزل مادر چيزی نگفت، گفتم مادر همه را ياد کردی، اهل منزل چه شد؟ فرمود: «يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ»[2] اين روش اولياء است که انشاءالله درس بگيريم بتوانيم در اين مسير اين گونه باشيم، حسب وظيفه دعاگو بوديم در ايام با عظمت ميلاد اميرالمؤمنين و وفات حضرت زينب ماه رجب و خواستيم که همه آرزومندانی که آرزوی زيارت دارند خاصه آنهايي که هنوز مشرف نشدند، خدا توفيق را به احسن وجه و اسرع وقت نصيب همه بنمايد، من به همسفری­هايم می­گفتم نگوييد روزی هرساله همت­تان کم نباشد، مرحوم آيت­الله والد می­گفتند بگوييد روزی پيوسته، شايد خدا صلاح ديد ماه يکبار بروی کربلا بد است؟ حالا وقتی رفتيد از اين دنيا می­فهميد چه خبر است؟ مرحوم علامه امينی را خواب ديدند، به علامه امينی گفتند برزخ که رفتی از آن­جا داري دنيا را می­بينی آرزويت چيست؟ فرموده بود ای کاش بيش از اين به زيارت اهل­البيت مشرف شده بودم، چون به ازاء هر زيارتی آنها از ما ديدنی کردند و در آن ديدن­ها مقاماتی به ما دادند، انشاءالله که خدا قسمت کند، توفيق نصيب کند، در اين گذر عمر بتوانيم بهترين بهره­برداری را از فرصت­ها بگيريم، در ايام ماه شريف رجب هستيم و مقارن با سال روز پيروزی انقلاب اسلامی که 22 بهمن فرداست، بحثی هم که در محضر جمع محترم گذشته داشتيم وظايف مردم در شرائط سخت فتنه بود که عرض کرديم از وظايف رجوع به قرآن و سيره اهل­البيت و عترت اهل­البيت است، اين آيه­ای که تلاوت شد در جای قرآن بدون هيچ کم و زيادی تکرار شده، اين پارچه را هم که ما آورديم به خاطر اين­که شما متبرک بشويد اين مال داخل ضريح حضرت ابالفضل است، حالا آن­جا عنايت شد و هديه­ای داده شد، گفتيم امروز بياييد حالا آنهايي که نبودند ما بگوييم به ياد شما بوديم اين پارچه را انشاءالله فضای مجلس را ما متبرک می­کنيم به اين نام مبارک قمر بنی هاشم و انشاءالله که خداوند توفيق تبعيت از اولياء معصومين را در اين فرصت­های باقی مانده زندگانی به عنايت کند.

اين آيه بدون هيچ کم و زيادی دو جا تکرار شد، يکی آيه هشت سوره مؤمنون، دوم آيه سی و دو سوره معارج، در سوره مؤمنون در تبيين مؤمنين ياد شده، مؤمن کيست؟ مؤمن کد دارد و قرآن هم ويژگی­های مؤمنين را ياد می­کند و نام می­برد، از ويژگی­های مؤمنين دوتا مطلب را خداوند در اين آيه ذکر می­فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[3]مؤمنين نسبت به امانت­های که در اختيار اين­هاست و تعهدهای که کردند: «راعُون‏»[4] هستند، مراعات می­کنند بی­توجه نيستند اين در اوصاف مؤمنين، حالا من چندتا روايت هم يادداشت کردم که ائمه به صراحت تذکر دادند که خيلی نگاه ناله شبانه کسی نکن، نصف شب خوب اشک می­ريزد بگذار کنار، ذکر زياد می­گويد امام صادق می­فرمايد اين­ها مهم نيست، ببين چقدر امانتدار است، گاهی اوقات طرف يک رکوعی می­رود نيم ساعت، سجده­­اش ربع ساعت طول می­کشد ولی امانتدار نيست: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[5] من می­خواهم اين بحث امانتداری هم حالا چون در دهه فجر انقلاب هستيم يک خرده باز کنم مطلب را در يکی دو جلسه.

خب در اوصاف مصلين هم خدا در سوره معارج باز اين دو نکته را ياد می­کند، بيش از ده ويژگی را خدا برای نمازگزاران نام می­برد بنده حالا خودم را عرض می­کنم، من اگر می­خواهم بفهمم نمازم نمازی هست که خدا می­پسندد رجوع کنيد سوره معارج از آيات بيست به بعد، يک ويژگی­های را خدا نام می­برد نمازگزاران اين­ گونه هستند، ويژگیهای خدا ذکر می­کند اين­ها در نمازشان حفاظت دارند نماز اول وقت مراعات می­کنند نماز را: « وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[6] پاکدامن هستند ما در همين سفر يک بنده­ای خدايي حالا مشرف شده بود، ديدم با اين ناخن­های چسبيده­ای لاک زده آمده کربلا، حالا بعضی­ها گفتند حاج­آقا اين­جا يک امر به معروفی و نهی از منکری، گفتم بگذار زمان مناسبش برسد من خودم بلد هستم چه بگويم، اميرالمؤمنين می­فرمايد قلب انسان­ها وحشی است اگر توانستی قلب را تسخير کنی حرفت اثر می­کند ما بعضی­هايمان هنر تسخير قلب نداريم، پدر نمی­تواند قلب فرزندش را تسخير کند حرفش هم اثر ندارد، مدير قلب زير مجموعه را تسخير نکرده، امام هنر تسخير قلب داشت، امام می­فرمود من بازوی بسيجی­ها را می­بوسم جبهه پر می­شد از نيرو «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه‏»[7] حالا اين آمده پری ليوانش اين است که ارادت به امام حسين دارد نماز هم دارد می­خواند حرم هم دارد می­آيد، گرچه يک­جاهايي هم من می­ديدم ايراد بهش می­گرفتند گير می­دادند نمی­گذاشتنش برود داخل، شما با مانتو آمدی برو چادر سر کن، آرايشت را پاک کن، جاذبه امام حسين تا اين­جا کشانده اين را بقيه­اش را من و شما بايد کار کنيم، اين با سختی­ها ساخته آمده برای زيارت امام حسين، بعد يک فرصتی من بنده خدا را کشيدم کنار گفتم اول من تشکر می­کنم از اين عشقی که به اهل­البيت داری، ما داريم در همين شهر هم بعضی­ها تا حالا نرفتند عتبات می­گويم حوصله نداريم، نا امنی است کثيفی است درد سر است امام حسين در دلتان است، هستند الآن بنده سراغ دارم، همين بنده خدا با پول قرضی آمده بود ولی با ناخن­های چسبيده و لاک زده، گفتم شما امام حسين خيلی دوستت می­داشته صدايت زده، ببين چه کار کردی در زندگی­ات که آمدی؟ من اين را غلو نمی­کنم، آقايون در مسير کارهای خير اگر قدم بر می­داريد حوله دارند به­تان می­دهند کار کردی؟ امروز صبح آمدی مجلس امام زمان چرا خواب نيفتادی؟ چرا بهانه­ای نيامد برای نيامدن، خدا ذرة­المثقال­ها را هم حساب می­کند گفتم شما ببين چه کار کردی آوردنت؟ قدر خودت را بدان، گفتم اما من يک نکته هم بگويم، همه اين زيارت با همه اين عظمتش مستحب است، تکليف شما در برابر خدا واجب است شما به زيارت شخصيتی آمديد که نماز ظهر عاشورايش در اول وقت در وسط ميدان تعطيل نشد و آمدی و قدم زدی در آن ميدان­گاه مراقب نماز، گفت من نمازهايم ترک نمی­شود، گفتم با اين لاک­ها، با اين ناخن­ها، گفتم من سؤال کردم مقلد فلان مرجع هستم آن مرجع گفته اشکالی ندارد با همين­ها هم می­شود نماز خواند، گفتم محترمانه بگويم شکر خورده هرکسی گفته، گفتم من نماينده آن مرجع هستم کجا آن مرجع فرموده اين‌جوری نماز اشکال ندارد؟ تو از چه کسی پرسيدی اين را بهت گفت؟ اين را که من گفتم گفت من نمی­دانستم، يک بخشی مردم اين‌جوری هستند واقعاً هم نمی­داند اينی که برای سيدالشهداء هزينه می­کند وقت می­گذارد می­آيد هنوز نفهميده که آرايش در منظر عموم حرام است هنوز نفهميده اين مسأله را که مانع در اعضای وضوء وضوء را  باطل می­کند، اين همان حرفی است که امام رضا فرمود، مردم اگر زيبايي سخنان ما را بفهمند از ما تبعيت می­کنند، بعد گفت آقا ما در يک منطقه­ای محرومی در اين استان هستيم، آنجا کسی سر نمی­زند نمی­آيد خواهش می­کنيم، ما اگر بشود بزرگان آن منطقه دعوت کنند شما بياييد برای صحبت گفتم عيب ندارد دعوت کنند بزرگان منطقه ما می­آييم ببينيد عزيزان يک وقتی طرف متوجه هم نيست، حالا آمده زيارت سيدالشهداء ولی خبر ندارد که بابا نمازگزار بايد حافظ فروجش باشد، من اگر می­خواهم نمره قبولی به نمازم بدهم ببينم چشمم پاکدامن است قيافه من مشروع است، عملکرد من مورد تأييد خداست، فقط به خم شدن و ايستادن که نيست، خدا می­فرمايد اين نشانه­ها در شما اتفاق می­افتد اگر می­افتد نمازگزار هستی: «وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم‏ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏»[8] هست آقايي که خدا بهت ثروت داده، يک بخشی از اين ثروت مال فقراست، چرا خبر نداريد؟ چرا بی­توجه هستيد؟ من فقط نماز بخوانم بگويم دارند و برازندگی مردم هرچه به سرشان بيايد بيايد، اين­که خطاست پيغمبر فرمود اگر فقيری ديديد گرسنه ماند، فقيری ديديد برهنه ماند فقيری ديديد آخرتش را به دنيايش را فروخت چون بخشی از ثروتمندها کارشان را خوب انجام نمی­دهند، همه­مان دست خالی آمديم، همه­مان دست خالی از مال دنيا می­رويم، اين­ها را بايد گذاشت و رفت، پيغمبر فرمود هرچه در اختيارتان امانت است، دنيا هم زود گذر است از اين امانت­های که بعد از شما می­گيرند اين­ها را در اين فرصت گذرا خوب استفاده کن، اين ثروت را بايد گذاشت و رفت، تا دست شماست در راه خدا خوب هزينه کنيد، اين سواد اين موقعيت، اين قلم آقای مدير يک روز باز نشسته می­شوی، تا سر کار هستی کار کن، تا می­تواني دستگيری کني اقدام کن، تا اين قلم تا اين آبرو تا اين کلام مؤثر است در پيشرفت فرهنگ الهی خدمت کن: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[9] اين­ها تعريف­هايي است که قرآن برای مؤمنين و برای نمازگزاران نام می­برد من دو سه حديث، امانات هم مختلف هستند ما هم امانت­های معنوی داريم و هم امانت­های مادی، حالا يک قسمت را من می­خواهم به احترام دهه فجر انقلاب و به احترام بيست و دو بهمن يک اشاره­ای هم به اين امانتی کنم که از آن غافل شديم، نظام اسلامی امانت است ما در سخنان معصومين داريم ما در برابر اين امانت هم مسئول هستيم، امانت­ها به دو دسته تقسيم می­شود اولاً نسبت به همين آيه شريفه خدا هم برای مؤمنين هم برای مصلين می­فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏»[10]مؤمن بايد متعهد باشد مؤمن بگويد آقا من نماز شب می­خوانم مستحبات را انجام می­دهم، روز يک جزء قرآن می­خوانم ولی در بحث امانتداری سست بزند، اين می­شود خيانت در امانت، مؤمن نمازگزار متعهد بايد باشد. آقا امام صادق نشسته بودند سفيان ثوری محضر حضرت بود می­گويد يک کسی آمد خدمت امام صادق گفت آقا ما بعضی از زمامداران و پادشاهان به من اعتماد دارند آن به امام صادق گفت، اين را مرحوم مجلسی در بحار نقل می­کند گفت اموال زيادی از اين­ها پيش من است خوب بشنويد و من می­دانم اين آقا خمس هم نمی­دهد و می­توانم از مالش خمس را بردارم بپردازم من اين اجازه را دارم از اين اموالی که يقين دارم يک پنجمش خمس است من بر دارم و رد کنم به خدمت شما بدهم، می­گويند امام صادق خيلی ناراحت شد سه مرتبه حضرت با نگرانی فرمود: «سبحان­الله سبحان­الله سبحان­الله» ، خيانت در امانت نکن، من اگر قاتل جدم اميرالمؤمنين که ابن ملجم بود امانت نزد بسپارد در امانتش خيانت نمی­کنم، خيلی بحث امانتداری حساس است، آقا زين­العابدين دارد: «لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ»[11]قاتل امام حسين چه کسی بود؟ شمر، حضرت زين­العابدين می­فرمايد اگر قاتل پدرم شمر: «لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ»[12] با همان شمشيری که بابايم امام حسين را شهيد کرد آن شمشير را امانت بسپارد دست من، امام سجاد فرمود اگر من قبول امانت کردم خيانت نمی­کنم شمشير را بر می­گردانم، مردم امانت چيست؟ خودتان امانت است، چشم امانت است مال شماست، زبان­تان امانت است دست­تان امانت است، ثانيه به ثانيه عمرتان امانت است اين­ها را بايد جواب پس بدهيد، در مسجد کوفه ديدم يک آقايي مال يک استان ديگری بود داشت به زائرهايش يک حرف نامربوط می­زد کنار مقام حضرت خضر مسجد سهله، گفتم آقای محترم اين­جا اين حرف تهمت تو داری می­زنی، اين حرف تو نه دروغ است تهمت است، گفت نه آقا فلانی اين‌جوری بوده، گفتم برو بهش بگو تو اين جوری عمل کردی؟ گفت حالا ما مزاح داريم می­کنيم گفتم مزاحی که دوتا فرشته دارند برايت يادداشت می­کنند اين حرف­هايت را مردم تمام حرف­هايتان را می­نويسند قيامت بهتان گزارش می­دهند، شوخی کرديد، می­گويند اين دروغ را گفتی: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد»[13] عتيد با اين زبان هر حرفی نبايد زد با اين چشم به هر چيزی نبايد نگاه کرد، با اين پا مجاز نيستيد هرجا شرکت کنيد، در اين معده در اين بدن هر چيزی را شما نبايد استفاده بکنيد مال خودتان نيست، شخصی آمد خدمت امام صادق وقتی گفت ما چرا اختيار خودمان را نداريم؟ امام فرمود در خلقت خودت خودت نقش داشتی؟ تو خودت خودت را آفريدی که حالا می­گويي چرا به ما اسلام امر و نهی می­کند، بابا اين بدن امانت است خدا داده تحويل می­فرمايد آن جوری باش که من می­خواهم و اگر آن جوری بودی که خدا می­خواهد خير می­بينی، دنيايت دنياي حسنه می­شود اين يک نکته، ما خب قطعاً مؤمن نمازگزار بايد متعهد باشد يکی دو مطلب ديگر، قطعاً رعايت امانتداری يک امر لازم از نگاه اسلام و نمازگزار واقعی و مؤمن واقعی بايد اين را ملاحظه کند، من يک روايت را حالا چندين روايت يادداشت کردم يکی را اشاره کنم، محضر عزيزان از رواياتی که پيرامون امانتداری ائمه به آن پرداختند يک روايت وجود مقدس آقا امام جواد که در همين ماه رجب ميلاد حضرت را پشت سر گذاشتيد، از آباء گرامش تا می­رسد به پيغمبر، روايت از رسول­الله است پيامبر می­فرمايد: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ»[14] نگاه­تان به نماز زياد خواندن مردم نباشد اين­ها نشود برای شما مبنی، اين را من بارها به مسئولين گزينش­ها عرض کردم، حالا می­خواهد آقا گزينش کند می­گويد آقا پسر عمه حضرت موسی چه کسی بود؟ هر کسی بود بابا تو اين­ها را نگاه کن، ببين اين­هايي که امام صادق می­فرمايد درش هست، ما يکی از مشکلات­مان هم همين است، چهارتا حرفی که اصلاً ضرورت ندارد می­کنيم مبنای گزينش، حرف­های که اساس کار است يادمان رفته، امام صادق می­فرمايد هيچ­گاه به نماز زيادی مردم نگاه نکنيد، آقا فلانی خيلی نماز می­خواند، روز صد رکعت نماز می­خواند اين مهم نيست: «وَ صَوْمِهِمْ»[15] نگاه­تان به روزه داری زياد مردم نباشد، آقا دائم روزه است دائم الصوم است اکثر ايام سال روزه است خيلی خوب اين­ها اگر اين چيزهای پايانی نباشد قافيه را باخته است: «وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ»[16]فلانی حج زياد رفته، اين هم مهم نيست، شمر يازده سفر حج پياده رفت، با همان قدم­ها روی سينه امام حسين نشست، کثرت حج هم اگر اين­هايي که امام رسول­الله پايان روايت می­فرمايد نباشد اين بازنده است اين: «وَ الْمَعْرُوفِ»[17] بعضی­ها خيلی کارهای خوب می­کند، کارهاي عام المنفعه زياد کرده ساختمان­های عام المنفعه ساخته، اين­ها مهم نيست، پس به چه بايد نگاه کرد، گاهی موقع­ها آقای فلانی آدم موفقی هست، چهارتا مدرسه ساخته، ببينيد اين پايان روايت رسول­الله می­فرمايد درش هست: «وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ»[18]نگاه ناله شبانه مردم هم نکنيد، آقا با فلانی همسفر بوديم چه نيمه شبی داشت؟ چه ضجه­های می­زد؟ چه ناله­های می­کرد؟ اين هم مهم نيست اين روايت جزء رواياتی که امام جواد سلسله مراتب از آباء معصومش نقل می­کند تا پيغمبر، پس بايد به چه نگاه کرد؟ پيغمبر فرمود به دو چيز، حواس­هايتان اينجا جمع باشد: «انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[19]مردم را دو جا محک بزنيد راستگويي، امانتداری، خيلی نماز می­خواند، خيلی نماز می­خواند می­بينی دروغ هم می­گويد، ناله­های شبانه دارد اما در امانتداری هم خيانت می­کند بنده ديدم طرف نماز شبش تعطيل نمی­شود خمس مالش را نمی­دهد خمس امانت نيست در اموال­مان نگه می­داريم اين­ها امانت نيست، در همين سفر من برای بعضی از زائرها داشتم در صحن اميرالمؤمنين صحبت می­کردم که بابا اين­جا زيارت آمديد اميرالمؤمنين می­فرمايد شيعيان ما را در امانتداری نگاه کنيد، بعد ديدم يک آقايي آمد گفت حاجی آقا ما سال­هاست مبلغ سنگينی خمس هم بدهکار شديم ولی گرفتاری­های دنيا نگذاشته حالا يک خرده­ای اين روايتی که شما گفتيد تکان داد ما را؟ گفتم تا برگشتی برو به داد خودت برس، باز اميرالمؤمنين بهت نظر داشته که آوردنت اين­جا بشنوی اين را ما چطور امانت گردن­مان است و امانت را اداء نکرديم راحت می­خوابيم، بابا نماز شب پيش­کش برو امانت را بده، و خيلی ائمه در بحث امانتداری حساسيت به خردج دادند، اصلاً در روايت داريم امام صادق می­فرمايد معيار گزينش خدا برای پيامبرها دو چيز بوده: «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً»[20] هيچ پيغمبری را خدا به پيامبری بر نگزيد مگر اين دوتا ويژگی در آنها بود: «إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»[21] اين­ها انسان­های راستگويي بودند، انبياء دروغ نمی­گفتند سر کار نمی­گذاشتند کسی را: «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»[22] امانتدار شايسته­­ای بودند هم نسبت به امانت­های معنوی هم نسبت به امانت­های مادی: «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»[23]همه انبياء اين دو ويژگی در آنها بوده، آقا من اشاره کنم بيايم حالا رو بحث روز ما و يکی از مصاديق امانت حالا خيلی جای بحث دارد امانتداری که باز بنده خودم گاهی اوقات غافل هستم از اين­که دقيق به اين امانت­ها عمل کنم، آقا بچه­هايتان امانت اند خدا پاک داده تحويل، چه جور داريم می­دهيم تحويل، اين بچه روزی که گذاشتنش در دامن مادر و در دامن و آغوش پدر پاک تحويل داده شده، به آن اندازه­ای که پدر و مادر در تربيت بچه کم گذاشتند قيامت بايد جواب بدهند، خدا ماها را پاک آفريده، فرعون را خدا پاک آفريد، شمر را خدا پاک خلق کرد، اين­ها اگر بد شدند يا خودشان يا ديگران مسبب بودند اين­ها مسئول هستند بايد پاسخ بدهند اين روايت را هم عرض کنم قسمت دوم بحث را اشاره­ای کنم.

جماعتی از اهالی کوفه اين­ها عازم زيارت قبر رسول­الله بودند بيايند حجاز مدينه زيارت قبر پيغمبر زمان امام صادق بود، آقايي در کوفه بود به نام عبدالله ابن ابی يعفور اين خيلی مورد توجه امام صادق بود، از آن شيعيان گل سرسبدی بود عبدالله ابن ابی يعفور، آقای ابی کهمس و يک هيئتی که عازم سفر بودند اين­ها آمدند برای خدا حافظی نزد آقای عبدالله ابن ابی يعفور که شخصيت اول شيعه در کوفه بود و در عراق بود، گفتند ما داريم می­رويم سمت مدينه منوره زيارت قبر رسول­الله محضر امام صادق هم می­رسيم شما کاری به امام صادق نداری؟ مثلی که کسی الآن بيايد به شما بگويد آقا من دارم قطعاً می­رسم خدمت امام زمان شما پيغامی برای حضرت نداريد چه می­گوييد، حالا بنده ناقابل می­گويم آقا بگوييد يک چک فرم خورده­ای چک هم پاس بشود يک مريضی هم داريم خوب بشود دختری دم بختی هم داريم شوهر کند، اين پسر بی­کارمان هم کار گيرش بيايد اين­ها را می­گوييم اما درود خدا بر ابن ابی­يعفور بزرگی يعنی اين، گفت داريم می­رويم محضر امام صادق شما پيغامی خواسته­ای، چيزی؟ ابن ابی يعفور گفت محضر امام صادق که مشرف شديد، فقط سلام من را به آقا برسانيد همين، بگوييد آقا ابن ابی يعفور سلام شما را رساند بس، به قول يک بنده­ خدايي می­گفت در اين حرم­های ائمه من خطاب به ضريح مطهر می­گويم آقا هم می­دانيد هم می­توانيد، آنها همه چيز را می­دانند، گفت فقط سلام ما را برسانيد، گفت کار ديگر به آقا نداريد؟ گفت نه همين سلام، اين هيئت آمدند مدينه و بعد از زيارت قبر رسول­الله آمدند خانه امام صادق محضر حضرت نشستند ابی­کهمس گفت آقا عبدالله ابن ابی يعفور: «يُقْرِئُكَ السَّلَامَ»[24] آقا عبدالله ابن ابی يعفور هم سلام­تان رساند، تا اين را گفت امام صادق فرمودند: «عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ»[25] هم بر تو رساننده سلام و هم بر او سلام کننده سلام خدا باد بعد امام يک سؤال پرسيدند که هيچ کس نمی­توانست جواب بدهد مگر خود حضرت، امام اول طرح موضوع کردند که حساسيت ايجاد بشود ذهن­ها درگير بشود به اهميت مطلب، بعد خودشان پاسخ دادند فرمودند آقای ابی کهمس: «إِذَا أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ»[26] در مراجعت کوفه، وقتی با ابن ابی يعفور رو به رو شدی از قول من امام صادق سلام برسان و يک سؤال از او پرس، بگو امام صادق تو سؤال کرد از تو: «انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[27] رمز عظمت علی ابن ابیطالب در چه بود؟ مردم اين اميرالمؤمنينی که دنيا در برابر او ادب می­کند، در همين ميلاد اميرالمؤمنين غوغايي بود نجف، از نقاط مختلف دنيا مردم بلند شدند آمدند برای ميلاد حضرت از آسيا، از اروپا، از آفريقا با چه عشقی؟ گفت اميرالمؤمنين چه کار کرد؟ پسر عموی پيغمبر بود چرا پسر عموهاي ديگر نشدند؟ چه وجه تمايزی در علی ابن ابی طالب اين برای همه ما درس است، آقا اين سؤال را پرسيدند، می­دانستند اين سؤال کسی جواب دهند ندارد بايد خود ولايت جواب بدهد يک مکثی امام کردند همه اين شيعيان هم سکوت کردند بعد حضرت پاسخ دادند، فرمودند: «مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[28] علی به آن مقامات نزد پيغمبر نرسيد مگر به خاطر دو ويژگی: «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»[29] راست بگوييد، گاهی اوقات به امام زمان دعای عهد هم می­خوانيم می­گويم آقا شمشير کشيدم جلوت دفاع می­کنم، بلی شمشير کشيدم نه در دفاع بر عليه، آقا می­گويد شمشير کشيدی؟ کشيدی، اما اين تربيت بچه­هايت خشنودی من را به دنبال دارد؟ اين نوع زندگی­­ات من را راضی می­کند؟ تو فقط در لفظ داری می­گويي دفاع می­کنم از تو؟ در عمل داری می­جنگی؟ «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ[30] ما نسبت به خدا نسبت به اهل­­البيت نقل می­کند يکی از بزرگان علما يک وقت نامه­ای برای کسی نوشت در نامه نوشت بسمه­تعالی ما از دوری شما خيلی خيلی ملول هستيم از مفارقت شما، بعد يک نگاهی کرد گفت ما خيلی خيلی که ملول نيستيم، يک خيلی را خط زد، ما از دوری شما خيلی ملول هستيم، گفت اصلاً خيلی ملول نيستيم خيلی دوم را هم خط زد، ما از دوری شما ملول هستيم، گفت اصلاً ملول هم نيستيم، نوشت آقا ما مشتاق ديدارتان هستيم، آخر دروغ نگوييم ما در تعارف هم يک وقت می­بينی يک حرفی می­زنيم که اين حرف واقعيت ندارد، اميرالمؤمنين صدق الحديث داشت اميرالمؤمنين امانتدار بود حالا اين تا اين­جا را داشته باشيد چند روايت ديگر هم بود بماند اما مصاديق امانت را من عرض کنم امانت­های معنوی، تامام زمان امانت است، قرآن امانت است، نماز امانت است، حج امانت است خمس امانت است، مردم عمرتان امانت است، زندگی­تان امانت است چشم­تان امانت است زبان و اعضاء و جوارح­تان امانت است، ببينيد وقتی نگاه امانتداری شد انسان يک جوری استفاده می­کند که آن صاحب امانت بپسنده شما يک چيزی يک وقت در منزل­­تان می­آورند ظرف امانتی است می­گويد آقا اين ظرف را در دست نياور، اين يکدفعه ظرف آسيب می­بيند خراب می­شود می­شکند ما شرمنده می­شويم ظرف­هايي خودمان را بياوريد اين نگاه امانت است يعنی احساس مالکيت نکنيم بچه­هايمان امانت هستند از امانت­های معنوی جامعه اسلامی است جامعه اسلامی امانت است نظام اسلامی امانت است، عزيزانی که حج مشرف شديد، روز عرفه امام حسين در دعای عرفه يکی از سپاسگزاری­های سيدالشهداء اين است خدايا تو را سپاس می­گويم که من را در دولت ائمه کفر خلق نکردي اين سپاس ندارد، در يک نظام اسلامی انسان دارد زندگی می­کند در يک جامعه اسلامی دارد نفس می­کشد من اين را به شما بگويم، با اين وضعيت اقتصادی افراد را رنج می­دهند يعنی افراد دغدغه­مند نگران هستند حالا خب قسمت آسيب پذير جامعه به نحوی آن متدينين متمکن هم ناراحت هستند اما با همين وضعيت ما در همين سفر بين مردم عراق با اين­که اين­ها می­گويند پول­شان رشد کرده افزايش کرده، هر وقت باب صحبت پيش می­آمد می­گفت آقا جای زندگی ايران است امنيت ايران است، معنويت ايران است با اين­که آنها در اصل معنويت هستند کنار قبور اهل­البيت هستند، و گاهی اوقات بعضی­ها در اين نظام اسلامی پای اين سفره پرخام گسترده از نظر معنويت نشستيم و بی­توجه هستيم، نظام اسلامی امانت است، اين­ها جزو امانت­های معنوی است امانت­های مادی هم مردم مالتان امانت است خانه­تان امانت است، لباس تن­تان امانت است اين لباس­ها مال شما نيست فعلاً تن شماست، يا اين­که با دست خودتان می­دهد می­رود يا حوادث روزگار از شما می­گيرد وارث می­برد بالاخره اين­ها فعلاً ما اين­جا هستيم امروز ما اين­جا هستيم اين مجموعه امانت است لذا در امانت­های مادی کسانی موفق هستند که در امانت­های معنوی موفق هستند، آنهايي در نگاه­های معنويت نسبت به خدا، اهل­البيت، اعتقادات باورهای دينی قوی هستند، در روابط اجتماعی­شان برخوردهايشان زندگی­شان تربيت­شان اقتصادشان اين­ها رعايت امانتداری می­کنند اين­ها امانتدار شايسته­ای هستند بالاخره حالا مال مردم است، پيامبر می­فرمايد حالا اين باشد طلب­تان، می­ترسم وقت گرفته بشود در لطفی که خدا به يک نفر کرد فقط به خاطر امانتداری که اين­ها از يک غاری نجات پيدا کردند سه نفر به خاطر سه­کار يکش به خاطر اين بود، که اين­ها عهد کردند بهترين کار زندگی­شان را نام ببرند، يکش اين حرف را زد، گفت بهترين کاری که در زندگی­ام يادم می­آيد اين است که کارگری را گرفتم  برای کار، قرار داد باش بستم يک پيمانه گندم اجرت يک روز کار توست می­بينيد کارگزارها، کسانی که کار دست­تان است بهشت رفتن بايد هزينه کند انسان، گفت يک پيمانه گندم اجرتش بود اين را رسول­الله نقل می­کند حالا دو قسمت ديگر هم دارد آن بماند چون من می­خواهم تمام کنم عرايضم را، گفت من رفتم يک کسی کارگری آوردم که کار کند برای من اجرت يک پيمانه گندم، عصر که اين کارش را کرده بود بايد می­آمد يک پيمانه گندم می­گرفت رفت، هرچه هم ما دنبالش گشتيم پيدايش نکرديم، گفت اين يک پيمانه را گذاشتم يک گوشه­ای که اگر فردا آمد نيامد دو روز بعد، هفته بعد دو هفته يک ماه ديدم اين آقا ازش خبری نشد، فصل کشت پيش آمد همين يک پيمانه را يک قسمتی از زمينم کشت کردم، مشخص کردم که اين پيمانه اين را اين قسمت کشت کردم و بقيه زمين هم که گندم­های خودم بود، ثمره اين کشت ديرو شد گندم­های که به دست آورد رفتم فروختم دو رأس گوسفند با پولش خريدم اين گوسفندها زاد و ولد کردند در گذر سال­ها گذشت شد يک گله گوسفند و اين از گوسفندهايم هم جدا بود يک روز ديدم يک آقايي آمد پيشم گفت آقا من ساليان قبل برای شما کار کرده بودم و يک پيمانه گندم سهم من بود، حق­العمل من بود من گذاشتم رفتم، کار برايم پيش آمد که رفتم و ديگر نشد به اين منطقه بر گردم بعد از سال­ها آمدم آمدم حالا آن يک پيمانه گندم را به ما بده، حالا اگر يک آدمی بود که می­خواست زيربار نرود می­گفت تو غلط کردی گذاشتی رفتی، می­خواستی همان موقع بيايي گفت اصلاً ما يادمان نيست برو شاهد بياور، تو کی کار کردی؟ چه کسی می­گويد کارکردی؟ گفت تا به من گفت، گفتم که بيا تا به تو پيمانه­ گندمت را بدهم، گفت دستش را گرفتم بردم در يک­جايي که گوسفندها نگهداری می­شدند گفتم تمام اين گوسفندها يک پيمانه گندم توست، گفت من يک پيمانه طلب داشتم گفت يک پيمانه­ات را کشت کردم محصولش را فروختم، دو رأس گرچه اين آقا می­توانست شرعاً هم بگويد آقا هزينه­های که کردم بردارم حق العمل پول کارگرم رسيدگی، گفت همه را بردار برو، گفت خدايا اگر اين کار را شما قبول کردی ما را از اين غار نجات بده، رسول­الله می­فرمايد يک بخشی از اين سنگ بزرگی که جلو دهنه غار بود حرکت کرد، آقا عالم صاحب دارد خدا اين­ها را می­بيند و بعضی­ها در اين شرائط بد اقتصادی چه می­کند؟

در يک مقطعی ماسک کم شد، در همين شيراز من آدم سراغ داشتم ماسک رايگان می­داد، در همين شيراز هم رفتند جای را باز کردند که ماسک احتکار کرده بود، تفاوت ره بين از کجاست تا به کجا؟ خوب از مصاديق امانت نظام اسلامی، من چندتا نکته را نسبت به وظايف­ما در برابر نظام عرض کنم، مهم­ترين مطلب که قرآن هم اشاره می­فرمايد موارد متعدد، در يک جامعه اسلامی که در رأس يک امام عادل يا يک فقيه يا يک مؤمن حقيقی دارد رهبری می­کند و ضمانت می­کند تبعيت و همکاری با رهبر است، حالا در رأس الگو رسول­الله اميرالمؤمنين: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»[31]، در اختلافات ببينيد پيغمبر چه می­گويد؟ خب پيغمبر است برای همه برای همه دوره­ها يک وظيفه جدی ما در اين دوران پايبند بودن به قوانين اسلامی و تبعيت از رهبر اسلامی، من بدون اغراق عرض کنم امروز همين امروز در زمان ما شما هيچ جامعه­ای و مملکتی را روی کرة زمين سراغ نداريد که در رأس اين جامعه يک فقيه عادل، من در همين سفر کربلا يک آقايي به ما ر سيد گفت من وقتی که سيمای رهبر شما را می­بينم آرامش پيدا می­کنم، آن آقا حالا ما پای چشمه نشستيم بعضی­هايمان تشنه است و دشمن بعضیها چطور بازی می­دهد چطور دور می­زند و قيامت بايد پاسخ بدهيم، قيامت سليمانی­ها جلو ما را می­گيرند، شهداء جلو ما را می­گيرند که حاجی آقا شغل امروزت، خانه امروزت، موقعيت امروزت مديون تلاش­های ديروز ما بود، ما سپرديم به شما شما چه کرديد؟ يکی ديگر از وظايف ما در برابر امانت نظام اسلامی استقامت در برابر دشمنان است، بلی خوب اين نظام دشمن دارد کار دارند می­کنند، مرحوم امام فرمودند اگر يک زمانی دشمنان ما از ما تعريف کردند در خودمان بايد شک کنيم امروز حق هستيد چون مقابل شما اسرائيل هست، امروز حق هستيد چون دارند بر عليه شما کار می­کنند حقانيت ياران اميرالمؤمنين را از شيطنت­های معاويه بايد فهميد، حقانيت اصحاب الحسين را از مقابله يزيد با اين­ها بايد فهميد طرف مقابل ابن زياد است يزيد است اين را آن بينش و درک سياسی و معنوی بايد در جامعه حاکم بشود، ما استقامت کنيم بلی، دشمن دارد کار می­کند بالاخره آنهايي هم که با شما هم دارند همکاری می­کنند آنها را هم دارند رصد می­کنند شما از اول انقلاب تا الآن اموال اين مردم را و اين مرز و بوم را بلوکه کردند اموالی که در بانک­های اروپايي و آمريکايي بود ريال بر نگرداندند، بيش از چهل سال شما می­بينيد از پيروز سی و چند سال شما مملکت تحت فشار و شيطنت دشمنان اين آب و خاک است سی و چهار سال اين­ها دارند شيطنت می­کنند دارند تخريب می­کنند، خب اين­جا استقامت را می­طلبد تا الآن هم که الحمدلله نظام سر بلند است به خاطر استقامت است، اين هم مطلب ديگر.

نکته که امام فرمودند اساس اين انقلاب شکل نگرفت مگر به خاطر دو اصل توجه به اسلام وحدت کلمه اينها اگر کمرنگ شد دشمن آسيب می­زند مردم برای خدا آمدند در صحنه بحث بحث اسلام بود يک بخشی از عزيزان خاطر داريد قبل از انقلاب دغدغه متدينين را برای مسائل اقتصادی که مردم در صحنه نيامدند گرچه همان زمان هم سختی­های بود همان زمان هم مشکلاتی بود بنده خودم يادم است با مرحوم آيت­الله والد اطراف شيراز روستاهاي اطراف شيراز محروميت مطلق داشت، آب نداشتند گاز نداشتند برق نداشتند امکانات نداشتند يک وقتی آقايي بود رئيس بانک الدولی بحرين آمده بود شيراز يک سفری ما با ايشان می­رفتيم مشهد با ماشين گفت حاجی­ آقا من هرجا پياده می­شوم در اين روستاها آبادی عمران آمده، و بعضی­ها ناسپاس هستند اين کشور با اين گستردگی با اين حجم کار، چشم روی اين­ها می­بنده خب بالاخره دشمن، دارد کار می­کند ما وحدت را ما بايد عامل وحدت باشيم اگر در خانواده­ام ديدم يک کسی دارد زمزمه می­کند شعار دشمن را ارشادش کنيم، راهنمايي­اش کنيم دعوت به وحدت کنيم امتيازاتی که اين نظام برای اين مردم آورد، حالا بلی يک مقداری مشکلات اقتصادی هم هست، پيامبر هم در يک مقطعی سه سال در شعب ابی­طالب سخت­ترين دوران را گذراندند که اميرالمؤمنين می­فرمايد صدای ناله بچه­های گرسنه در صحن مسجدالحرام می­رسيد و يکی دو نکته ديگر قطعاً بايد در اين شرائط ما نسبت به اين نظامی که امانت است آگاهی­های سياسی­مان را بالا ببريم آگاهی­های اجتماعی­مان را بالا ببرم، دشمن دارد کار می­کند گاهی اوقات می­بينيد بعضی از متدينين يک حرف­های می­زنند که انسان تعجب می­کند آقا می­گويد آقا ما ديگر داريم پيشمان هم می­شويم از آن شعارهای که آن وقت­ها گفتيم خيلی جای تعجب، همه وظيفه داريم: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ»[32] اول هم از خودمان شروع کنيم، خانواده­مان شروع کنيم بستگان خودمان دو نفر از روی نادانی حرفی می­زنند بر بصيرت اين­ها افزوده بشود، دشمن اگر کار کرد عزيزان تاريخ نشان داده اميرالمؤمنين می­فرمايد تاريخ تکرار می­شود اگر عبرت نگرفتيد: «إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»[33] امام سجاد می­فرمايد اين­های که آمدند کربلا در قتل امام حسين شرکت کردند همه­شان قربتاً الی الله آمدند يعنی مسلمان­ها را آرودند سرخط برای کشتن امام مسلمين به اسم اسلام اين تبليغات دشمن است، اين شعور سياسی و بينش سياسی اگر از دست رفت می­شود همين، شعور سياسی اگر از دست رفت حضرت سکينه را هم می­برند در بازار برده فروشهای شام، حضرت زينب را هم می­گذارند برای فروش، دختر اميرالمؤمنين ک چند روز قبل وفات حضرت زينب بود بينش سياسی اگر از بين رفت می­شود همين، ادعا هم می­کنند مسلمان هستند نماز هم می­خوانند اين هم يک نکته ديگر ما در برابر اين امانت نظام اسلامی دو مطلب ديگر عرضم تمام رسالت امر به معروف و نهی از منکر وظيفه همه ماست اما اين کار کار تخصصی است با ظرافت بايد گفته بشود شخص تخريب نشود، هنر آن آمر به معروف اين است که اول خوبی­های طرف را ببيند با بيان خوبی­ها بديها را بگيرد نهی از منکر همين طور، و نسبت به حفظ اموال عمومی که امانت نظام، ما بايد کوشا باشيم اين اموال امانت است ما بيت امام يک عده از زائرها با ما آمدند دو روز قبل، چهار شنبه بود عده­ای آمدند رفتيم بيت حضرت امام در منطقه هويش بازار هويش که حالا عزيزانی که مشرف شديد ديد، من آن­جا گفتم يک جريانی از همين خانه و از همين اتاق نشان دادم آن اتاق امام که اتاق جلوس امام بود، گفتم يک جريان از امام برايتان بگويم گفتم آيت­الله حاج شيخ عبدالعلی قرحی خدا رحمت کند ايشان را ايشان قريب دوران اقامت امام چهارده پانزده سالی که امام نجف بودند اين رئيس دفتر امام بود در نجف، نامه­ها را جواب می­داد استفتائات و کارهای دفتر را رسيدگی می­کرد، بعد که امام آمدند ايران در قم، رئيس دفتر امام در قم تا سال شصت و هشت آيت­الله قرحی بود، بعد از ارتحال امام رئيس دفتر آيت­الله العظمی اراکی شد، بعد از آيت­الله العظمی اراکی رئيس دفتر آيت­الله العظمی بهجت شد تا آيت­الله بهجت بودند يک مجتهد وارسته­ای زاهدی حالا آنهايي که قم با ايشان حشر و نشر داشتند خيلی آدم متهجد زاهد متدين خب بی­جهت هم کارهای مالی و دفتری­شان را دست يک کسی نمی­دهند.

اين را من خودم از آيت­الله قرحی شنيدم، سال­ها در حج ما توفيق داشتيم ايشان هم بودند، من به ايشان گفتم خاطراتی که از امام شما در نجف ديد را نقل کنيد، خاطراتی نقل کرد که يکش را من عرض می­کنم که اين را در بيت امام دو روز قبل من تعريف کردم برای زائرها، آقای قرحی گفت امام در اتاق خودشان بودند طبقه همکف يک خانه­ای که شايد صد و سی، چهل متر هم بيشتر نيست خانه اجاره­ای هم بوده، يک اتاق هم اتاق مراجعات  بود که مردم می­آمدند مسائل شرعی داشتند کار داشتند گفت امام در اتاق خودشان که بودند اگر کسی کار به شخصی امام داشت می­رفت آن­جا کارهای عمومی را ما انجام می­داديم گفت يک آقايي عربی آمد در اين اتاقی که ما بوديم يک سؤال پرسيد سؤال جزء مسائل مستحدثه بود مسأله­ای جديدی بود که امام در تحرير و توضيح المسائل اشاره نکرده بودند، مسأله جديدی بود اين آقاي عرب پرسيد آقای قرحی هم گفت من مبنای امام را نمی­دانستم که چه است؟ به اين عرب گفتم بنشين نشست، گفت برداشتم رو نصف کاغذ آچار يک سطر مسأله بود نوشتم دادم به خادم گفتم ببر خدمت امام گفت آقا نظرتان در اين مسأله چيست؟ و نظر را بيايد به من بگويد تا به اين آقای عرب بگويم، گفت خادم کاغذ را برد و بعد برگشت گفت امام می­فرمايند نظرم اين است ما به آن عرب هم گفتيم آن عرب هم جواب گرفت و رفت، ايشان می­گفت ظهر می­شد ما قبل از آذان ظهر ديگر همه وضوء می­گرفتيم امام می­رفتند مسجد شيخ انصاری نماز، می­گفت ما در دالن منزل، دهلز منزل اعضای دفتر می­ايستاديم که امام آماده شدند بيايند از منزل بروند بيرون ما هم دنبال حضرت امام می­رويم برای اقامه نماز، کف کوچه بالاتر از سطح داخلی منزل امام بود يک دوتا پله می­خورده حالا يک مقدار سطحش را آوردند بالاتر، گفت امام وضوء گرفتند آمدند بروند بيرون پا گذاشتند در پله منزل که بروند در کوچه جلو همه علما و اعضای بيت يک نگاه تندی به من کردند، اميرالمؤمنين را نمی­خواهد خدا ميزان الاعمال قرار بدهد، امام را خدا بکند ميزان خيلی­هايمان باريمان رو زمين است خيلی­هايمان، گفت امام يک نگاهی تندی به من کردند، فرمودند آقای شيخ عبدالعلی قرحی تو هم اهل اسرافی، گفت جلو همه امام ملاحظه کسی نمی­کرد رئيس دفترش باشد که باشد، امر خدا زمين مانده بايد تذکر داد، آقای قرحی گفت من تعجب کردم گفتم آقا ما چه اسرافی کردم؟ گفتند چرا يک مسأله يک سطری را روی نيم ورق کاغذ نوشتی مگر از خدا نمی­ترسی مگر از قيامت نمی­ترسی، اين را آيت­الله قرحی برای من نقل کرد، حالا بعضی­ها با بيت­الله چه کار می­کنند؟ می­سازيم خراب می­کنيم، آقا عيب ندارد، برويد خبری نيست، خبری نيست؟ ذرة المثقال­ها را خدا می­فرمايد حساب می­کنم: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[34] «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏»[35] اين امام بود، ما برای حفظ نظام اموال عمومی را بايد حفظ کنيم آنی که به اموال عمومی دست اندازی می­کند اصلاً اين آدم صالحی نيست، مسئولين ما بايد خيلی حواس­شان جمع باشد، خيلی دقت می­خواهد امامی که به يکی پاسدارهای جماران امام برخورد کرد که چرا چراغ داخل محوطه را روز شد خاموش نکردی، خيلی حرف است اموال عمومی، اموال بيت­المال اين­ها ما مسئول هستيم، برای حفظ نظام بايد اين دقت و اين نگاه را داشت من بسنده کنم خدا قبول کند از همه شما عزيزان.

پروردگارا ما را شرمنده امام و شهداء در روز قيامت قرار مده.

 

[1] مؤمنون8.

[2] وسائل الشيعة ج‏7 ص113.

[3] مؤمنون8.

[4] مؤمنون8.

[5] مؤمنون8.

[6] مؤمنون5.

[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص477.

[8] معارج24-25.

[9] مؤمنون8.

[10] مؤمنون8.

[11] الأمالي( للصدوق) النص ص246.

[12] الأمالي( للصدوق) النص ص246.

[13] ق18.

[14] الأمالي( للصدوق) النص ص303.

[15] الأمالي( للصدوق) النص ص303.

[16] الأمالي( للصدوق) النص ص303.

[17] الأمالي( للصدوق) النص ص303.

[18] الأمالي( للصدوق) النص ص303.

[19] الأمالي( للصدوق) النص ص303.

[20] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.

[21] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.

[22] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.

[23] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.

[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[29] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[31] نساء59

[32] جامع الأخبار(للشعيري) ص119.

[33] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص221.

[34] زلزله8.

[35] زلزله7.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه