استاد حدائق روز جمعه 7 بهمن ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
بدون اغراق و تکلف و زيادهگويي به ياد همهتان در جوار امام حسين و اميرالمؤمنين بوديم جمعه گذشته در محضر سيدالشهداء دعاگو بوديم و اين توصيه را من از آيتالله والد نصب العين خودم قرار دادم، ايشان میفرمودند در زيارتها هرچه خوب برای خودتان میخواهيد اول برای ديگران بخواهيد، ايثار در دعا میآورد شما را سر خط، خودخواهی در دعا کردن هم میرويد تهخط مريض داريد مريضها را دعا کنيد، نگران جوانت هستی، جوانها را دعا کن، عاقبت بخيری میخواهی اول ديگران را دعا کن، از تو غافل نمیشود خدا، اول به خودت میدهند، لذا رو همين اصل هم اگر انسان به خودش توجه داشته باشد و دلسوز خودش باشد بايد اول ديگران را دعا کند، همان سيرهای که در روش و منش حضرت زهرای مرضيه امام مجتبی نقل میکند، که شبی تا به سحر مادر مشغول مناجات، راز و نياز بود همه را ياد کرد، امام حسن میفرمايد من ديدم از اهل منزل مادر چيزی نگفت، گفتم مادر همه را ياد کردی، اهل منزل چه شد؟ فرمود: «يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ»[2] اين روش اولياء است که انشاءالله درس بگيريم بتوانيم در اين مسير اين گونه باشيم، حسب وظيفه دعاگو بوديم در ايام با عظمت ميلاد اميرالمؤمنين و وفات حضرت زينب ماه رجب و خواستيم که همه آرزومندانی که آرزوی زيارت دارند خاصه آنهايي که هنوز مشرف نشدند، خدا توفيق را به احسن وجه و اسرع وقت نصيب همه بنمايد، من به همسفریهايم میگفتم نگوييد روزی هرساله همتتان کم نباشد، مرحوم آيتالله والد میگفتند بگوييد روزی پيوسته، شايد خدا صلاح ديد ماه يکبار بروی کربلا بد است؟ حالا وقتی رفتيد از اين دنيا میفهميد چه خبر است؟ مرحوم علامه امينی را خواب ديدند، به علامه امينی گفتند برزخ که رفتی از آنجا داري دنيا را میبينی آرزويت چيست؟ فرموده بود ای کاش بيش از اين به زيارت اهلالبيت مشرف شده بودم، چون به ازاء هر زيارتی آنها از ما ديدنی کردند و در آن ديدنها مقاماتی به ما دادند، انشاءالله که خدا قسمت کند، توفيق نصيب کند، در اين گذر عمر بتوانيم بهترين بهرهبرداری را از فرصتها بگيريم، در ايام ماه شريف رجب هستيم و مقارن با سال روز پيروزی انقلاب اسلامی که 22 بهمن فرداست، بحثی هم که در محضر جمع محترم گذشته داشتيم وظايف مردم در شرائط سخت فتنه بود که عرض کرديم از وظايف رجوع به قرآن و سيره اهلالبيت و عترت اهلالبيت است، اين آيهای که تلاوت شد در جای قرآن بدون هيچ کم و زيادی تکرار شده، اين پارچه را هم که ما آورديم به خاطر اينکه شما متبرک بشويد اين مال داخل ضريح حضرت ابالفضل است، حالا آنجا عنايت شد و هديهای داده شد، گفتيم امروز بياييد حالا آنهايي که نبودند ما بگوييم به ياد شما بوديم اين پارچه را انشاءالله فضای مجلس را ما متبرک میکنيم به اين نام مبارک قمر بنی هاشم و انشاءالله که خداوند توفيق تبعيت از اولياء معصومين را در اين فرصتهای باقی مانده زندگانی به عنايت کند.
اين آيه بدون هيچ کم و زيادی دو جا تکرار شد، يکی آيه هشت سوره مؤمنون، دوم آيه سی و دو سوره معارج، در سوره مؤمنون در تبيين مؤمنين ياد شده، مؤمن کيست؟ مؤمن کد دارد و قرآن هم ويژگیهای مؤمنين را ياد میکند و نام میبرد، از ويژگیهای مؤمنين دوتا مطلب را خداوند در اين آيه ذکر میفرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[3]مؤمنين نسبت به امانتهای که در اختيار اينهاست و تعهدهای که کردند: «راعُون»[4] هستند، مراعات میکنند بیتوجه نيستند اين در اوصاف مؤمنين، حالا من چندتا روايت هم يادداشت کردم که ائمه به صراحت تذکر دادند که خيلی نگاه ناله شبانه کسی نکن، نصف شب خوب اشک میريزد بگذار کنار، ذکر زياد میگويد امام صادق میفرمايد اينها مهم نيست، ببين چقدر امانتدار است، گاهی اوقات طرف يک رکوعی میرود نيم ساعت، سجدهاش ربع ساعت طول میکشد ولی امانتدار نيست: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[5] من میخواهم اين بحث امانتداری هم حالا چون در دهه فجر انقلاب هستيم يک خرده باز کنم مطلب را در يکی دو جلسه.
خب در اوصاف مصلين هم خدا در سوره معارج باز اين دو نکته را ياد میکند، بيش از ده ويژگی را خدا برای نمازگزاران نام میبرد بنده حالا خودم را عرض میکنم، من اگر میخواهم بفهمم نمازم نمازی هست که خدا میپسندد رجوع کنيد سوره معارج از آيات بيست به بعد، يک ويژگیهای را خدا نام میبرد نمازگزاران اين گونه هستند، ويژگیهای خدا ذکر میکند اينها در نمازشان حفاظت دارند نماز اول وقت مراعات میکنند نماز را: « وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[6] پاکدامن هستند ما در همين سفر يک بندهای خدايي حالا مشرف شده بود، ديدم با اين ناخنهای چسبيدهای لاک زده آمده کربلا، حالا بعضیها گفتند حاجآقا اينجا يک امر به معروفی و نهی از منکری، گفتم بگذار زمان مناسبش برسد من خودم بلد هستم چه بگويم، اميرالمؤمنين میفرمايد قلب انسانها وحشی است اگر توانستی قلب را تسخير کنی حرفت اثر میکند ما بعضیهايمان هنر تسخير قلب نداريم، پدر نمیتواند قلب فرزندش را تسخير کند حرفش هم اثر ندارد، مدير قلب زير مجموعه را تسخير نکرده، امام هنر تسخير قلب داشت، امام میفرمود من بازوی بسيجیها را میبوسم جبهه پر میشد از نيرو «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه»[7] حالا اين آمده پری ليوانش اين است که ارادت به امام حسين دارد نماز هم دارد میخواند حرم هم دارد میآيد، گرچه يکجاهايي هم من میديدم ايراد بهش میگرفتند گير میدادند نمیگذاشتنش برود داخل، شما با مانتو آمدی برو چادر سر کن، آرايشت را پاک کن، جاذبه امام حسين تا اينجا کشانده اين را بقيهاش را من و شما بايد کار کنيم، اين با سختیها ساخته آمده برای زيارت امام حسين، بعد يک فرصتی من بنده خدا را کشيدم کنار گفتم اول من تشکر میکنم از اين عشقی که به اهلالبيت داری، ما داريم در همين شهر هم بعضیها تا حالا نرفتند عتبات میگويم حوصله نداريم، نا امنی است کثيفی است درد سر است امام حسين در دلتان است، هستند الآن بنده سراغ دارم، همين بنده خدا با پول قرضی آمده بود ولی با ناخنهای چسبيده و لاک زده، گفتم شما امام حسين خيلی دوستت میداشته صدايت زده، ببين چه کار کردی در زندگیات که آمدی؟ من اين را غلو نمیکنم، آقايون در مسير کارهای خير اگر قدم بر میداريد حوله دارند بهتان میدهند کار کردی؟ امروز صبح آمدی مجلس امام زمان چرا خواب نيفتادی؟ چرا بهانهای نيامد برای نيامدن، خدا ذرةالمثقالها را هم حساب میکند گفتم شما ببين چه کار کردی آوردنت؟ قدر خودت را بدان، گفتم اما من يک نکته هم بگويم، همه اين زيارت با همه اين عظمتش مستحب است، تکليف شما در برابر خدا واجب است شما به زيارت شخصيتی آمديد که نماز ظهر عاشورايش در اول وقت در وسط ميدان تعطيل نشد و آمدی و قدم زدی در آن ميدانگاه مراقب نماز، گفت من نمازهايم ترک نمیشود، گفتم با اين لاکها، با اين ناخنها، گفتم من سؤال کردم مقلد فلان مرجع هستم آن مرجع گفته اشکالی ندارد با همينها هم میشود نماز خواند، گفتم محترمانه بگويم شکر خورده هرکسی گفته، گفتم من نماينده آن مرجع هستم کجا آن مرجع فرموده اينجوری نماز اشکال ندارد؟ تو از چه کسی پرسيدی اين را بهت گفت؟ اين را که من گفتم گفت من نمیدانستم، يک بخشی مردم اينجوری هستند واقعاً هم نمیداند اينی که برای سيدالشهداء هزينه میکند وقت میگذارد میآيد هنوز نفهميده که آرايش در منظر عموم حرام است هنوز نفهميده اين مسأله را که مانع در اعضای وضوء وضوء را باطل میکند، اين همان حرفی است که امام رضا فرمود، مردم اگر زيبايي سخنان ما را بفهمند از ما تبعيت میکنند، بعد گفت آقا ما در يک منطقهای محرومی در اين استان هستيم، آنجا کسی سر نمیزند نمیآيد خواهش میکنيم، ما اگر بشود بزرگان آن منطقه دعوت کنند شما بياييد برای صحبت گفتم عيب ندارد دعوت کنند بزرگان منطقه ما میآييم ببينيد عزيزان يک وقتی طرف متوجه هم نيست، حالا آمده زيارت سيدالشهداء ولی خبر ندارد که بابا نمازگزار بايد حافظ فروجش باشد، من اگر میخواهم نمره قبولی به نمازم بدهم ببينم چشمم پاکدامن است قيافه من مشروع است، عملکرد من مورد تأييد خداست، فقط به خم شدن و ايستادن که نيست، خدا میفرمايد اين نشانهها در شما اتفاق میافتد اگر میافتد نمازگزار هستی: «وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم»[8] هست آقايي که خدا بهت ثروت داده، يک بخشی از اين ثروت مال فقراست، چرا خبر نداريد؟ چرا بیتوجه هستيد؟ من فقط نماز بخوانم بگويم دارند و برازندگی مردم هرچه به سرشان بيايد بيايد، اينکه خطاست پيغمبر فرمود اگر فقيری ديديد گرسنه ماند، فقيری ديديد برهنه ماند فقيری ديديد آخرتش را به دنيايش را فروخت چون بخشی از ثروتمندها کارشان را خوب انجام نمیدهند، همهمان دست خالی آمديم، همهمان دست خالی از مال دنيا میرويم، اينها را بايد گذاشت و رفت، پيغمبر فرمود هرچه در اختيارتان امانت است، دنيا هم زود گذر است از اين امانتهای که بعد از شما میگيرند اينها را در اين فرصت گذرا خوب استفاده کن، اين ثروت را بايد گذاشت و رفت، تا دست شماست در راه خدا خوب هزينه کنيد، اين سواد اين موقعيت، اين قلم آقای مدير يک روز باز نشسته میشوی، تا سر کار هستی کار کن، تا میتواني دستگيری کني اقدام کن، تا اين قلم تا اين آبرو تا اين کلام مؤثر است در پيشرفت فرهنگ الهی خدمت کن: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[9] اينها تعريفهايي است که قرآن برای مؤمنين و برای نمازگزاران نام میبرد من دو سه حديث، امانات هم مختلف هستند ما هم امانتهای معنوی داريم و هم امانتهای مادی، حالا يک قسمت را من میخواهم به احترام دهه فجر انقلاب و به احترام بيست و دو بهمن يک اشارهای هم به اين امانتی کنم که از آن غافل شديم، نظام اسلامی امانت است ما در سخنان معصومين داريم ما در برابر اين امانت هم مسئول هستيم، امانتها به دو دسته تقسيم میشود اولاً نسبت به همين آيه شريفه خدا هم برای مؤمنين هم برای مصلين میفرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[10]مؤمن بايد متعهد باشد مؤمن بگويد آقا من نماز شب میخوانم مستحبات را انجام میدهم، روز يک جزء قرآن میخوانم ولی در بحث امانتداری سست بزند، اين میشود خيانت در امانت، مؤمن نمازگزار متعهد بايد باشد. آقا امام صادق نشسته بودند سفيان ثوری محضر حضرت بود میگويد يک کسی آمد خدمت امام صادق گفت آقا ما بعضی از زمامداران و پادشاهان به من اعتماد دارند آن به امام صادق گفت، اين را مرحوم مجلسی در بحار نقل میکند گفت اموال زيادی از اينها پيش من است خوب بشنويد و من میدانم اين آقا خمس هم نمیدهد و میتوانم از مالش خمس را بردارم بپردازم من اين اجازه را دارم از اين اموالی که يقين دارم يک پنجمش خمس است من بر دارم و رد کنم به خدمت شما بدهم، میگويند امام صادق خيلی ناراحت شد سه مرتبه حضرت با نگرانی فرمود: «سبحانالله سبحانالله سبحانالله» ، خيانت در امانت نکن، من اگر قاتل جدم اميرالمؤمنين که ابن ملجم بود امانت نزد بسپارد در امانتش خيانت نمیکنم، خيلی بحث امانتداری حساس است، آقا زينالعابدين دارد: «لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ»[11]قاتل امام حسين چه کسی بود؟ شمر، حضرت زينالعابدين میفرمايد اگر قاتل پدرم شمر: «لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ»[12] با همان شمشيری که بابايم امام حسين را شهيد کرد آن شمشير را امانت بسپارد دست من، امام سجاد فرمود اگر من قبول امانت کردم خيانت نمیکنم شمشير را بر میگردانم، مردم امانت چيست؟ خودتان امانت است، چشم امانت است مال شماست، زبانتان امانت است دستتان امانت است، ثانيه به ثانيه عمرتان امانت است اينها را بايد جواب پس بدهيد، در مسجد کوفه ديدم يک آقايي مال يک استان ديگری بود داشت به زائرهايش يک حرف نامربوط میزد کنار مقام حضرت خضر مسجد سهله، گفتم آقای محترم اينجا اين حرف تهمت تو داری میزنی، اين حرف تو نه دروغ است تهمت است، گفت نه آقا فلانی اينجوری بوده، گفتم برو بهش بگو تو اين جوری عمل کردی؟ گفت حالا ما مزاح داريم میکنيم گفتم مزاحی که دوتا فرشته دارند برايت يادداشت میکنند اين حرفهايت را مردم تمام حرفهايتان را مینويسند قيامت بهتان گزارش میدهند، شوخی کرديد، میگويند اين دروغ را گفتی: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد»[13] عتيد با اين زبان هر حرفی نبايد زد با اين چشم به هر چيزی نبايد نگاه کرد، با اين پا مجاز نيستيد هرجا شرکت کنيد، در اين معده در اين بدن هر چيزی را شما نبايد استفاده بکنيد مال خودتان نيست، شخصی آمد خدمت امام صادق وقتی گفت ما چرا اختيار خودمان را نداريم؟ امام فرمود در خلقت خودت خودت نقش داشتی؟ تو خودت خودت را آفريدی که حالا میگويي چرا به ما اسلام امر و نهی میکند، بابا اين بدن امانت است خدا داده تحويل میفرمايد آن جوری باش که من میخواهم و اگر آن جوری بودی که خدا میخواهد خير میبينی، دنيايت دنياي حسنه میشود اين يک نکته، ما خب قطعاً مؤمن نمازگزار بايد متعهد باشد يکی دو مطلب ديگر، قطعاً رعايت امانتداری يک امر لازم از نگاه اسلام و نمازگزار واقعی و مؤمن واقعی بايد اين را ملاحظه کند، من يک روايت را حالا چندين روايت يادداشت کردم يکی را اشاره کنم، محضر عزيزان از رواياتی که پيرامون امانتداری ائمه به آن پرداختند يک روايت وجود مقدس آقا امام جواد که در همين ماه رجب ميلاد حضرت را پشت سر گذاشتيد، از آباء گرامش تا میرسد به پيغمبر، روايت از رسولالله است پيامبر میفرمايد: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ»[14] نگاهتان به نماز زياد خواندن مردم نباشد اينها نشود برای شما مبنی، اين را من بارها به مسئولين گزينشها عرض کردم، حالا میخواهد آقا گزينش کند میگويد آقا پسر عمه حضرت موسی چه کسی بود؟ هر کسی بود بابا تو اينها را نگاه کن، ببين اينهايي که امام صادق میفرمايد درش هست، ما يکی از مشکلاتمان هم همين است، چهارتا حرفی که اصلاً ضرورت ندارد میکنيم مبنای گزينش، حرفهای که اساس کار است يادمان رفته، امام صادق میفرمايد هيچگاه به نماز زيادی مردم نگاه نکنيد، آقا فلانی خيلی نماز میخواند، روز صد رکعت نماز میخواند اين مهم نيست: «وَ صَوْمِهِمْ»[15] نگاهتان به روزه داری زياد مردم نباشد، آقا دائم روزه است دائم الصوم است اکثر ايام سال روزه است خيلی خوب اينها اگر اين چيزهای پايانی نباشد قافيه را باخته است: «وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ»[16]فلانی حج زياد رفته، اين هم مهم نيست، شمر يازده سفر حج پياده رفت، با همان قدمها روی سينه امام حسين نشست، کثرت حج هم اگر اينهايي که امام رسولالله پايان روايت میفرمايد نباشد اين بازنده است اين: «وَ الْمَعْرُوفِ»[17] بعضیها خيلی کارهای خوب میکند، کارهاي عام المنفعه زياد کرده ساختمانهای عام المنفعه ساخته، اينها مهم نيست، پس به چه بايد نگاه کرد، گاهی موقعها آقای فلانی آدم موفقی هست، چهارتا مدرسه ساخته، ببينيد اين پايان روايت رسولالله میفرمايد درش هست: «وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ»[18]نگاه ناله شبانه مردم هم نکنيد، آقا با فلانی همسفر بوديم چه نيمه شبی داشت؟ چه ضجههای میزد؟ چه نالههای میکرد؟ اين هم مهم نيست اين روايت جزء رواياتی که امام جواد سلسله مراتب از آباء معصومش نقل میکند تا پيغمبر، پس بايد به چه نگاه کرد؟ پيغمبر فرمود به دو چيز، حواسهايتان اينجا جمع باشد: «انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[19]مردم را دو جا محک بزنيد راستگويي، امانتداری، خيلی نماز میخواند، خيلی نماز میخواند میبينی دروغ هم میگويد، نالههای شبانه دارد اما در امانتداری هم خيانت میکند بنده ديدم طرف نماز شبش تعطيل نمیشود خمس مالش را نمیدهد خمس امانت نيست در اموالمان نگه میداريم اينها امانت نيست، در همين سفر من برای بعضی از زائرها داشتم در صحن اميرالمؤمنين صحبت میکردم که بابا اينجا زيارت آمديد اميرالمؤمنين میفرمايد شيعيان ما را در امانتداری نگاه کنيد، بعد ديدم يک آقايي آمد گفت حاجی آقا ما سالهاست مبلغ سنگينی خمس هم بدهکار شديم ولی گرفتاریهای دنيا نگذاشته حالا يک خردهای اين روايتی که شما گفتيد تکان داد ما را؟ گفتم تا برگشتی برو به داد خودت برس، باز اميرالمؤمنين بهت نظر داشته که آوردنت اينجا بشنوی اين را ما چطور امانت گردنمان است و امانت را اداء نکرديم راحت میخوابيم، بابا نماز شب پيشکش برو امانت را بده، و خيلی ائمه در بحث امانتداری حساسيت به خردج دادند، اصلاً در روايت داريم امام صادق میفرمايد معيار گزينش خدا برای پيامبرها دو چيز بوده: «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً»[20] هيچ پيغمبری را خدا به پيامبری بر نگزيد مگر اين دوتا ويژگی در آنها بود: «إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»[21] اينها انسانهای راستگويي بودند، انبياء دروغ نمیگفتند سر کار نمیگذاشتند کسی را: «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»[22] امانتدار شايستهای بودند هم نسبت به امانتهای معنوی هم نسبت به امانتهای مادی: «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»[23]همه انبياء اين دو ويژگی در آنها بوده، آقا من اشاره کنم بيايم حالا رو بحث روز ما و يکی از مصاديق امانت حالا خيلی جای بحث دارد امانتداری که باز بنده خودم گاهی اوقات غافل هستم از اينکه دقيق به اين امانتها عمل کنم، آقا بچههايتان امانت اند خدا پاک داده تحويل، چه جور داريم میدهيم تحويل، اين بچه روزی که گذاشتنش در دامن مادر و در دامن و آغوش پدر پاک تحويل داده شده، به آن اندازهای که پدر و مادر در تربيت بچه کم گذاشتند قيامت بايد جواب بدهند، خدا ماها را پاک آفريده، فرعون را خدا پاک آفريد، شمر را خدا پاک خلق کرد، اينها اگر بد شدند يا خودشان يا ديگران مسبب بودند اينها مسئول هستند بايد پاسخ بدهند اين روايت را هم عرض کنم قسمت دوم بحث را اشارهای کنم.
جماعتی از اهالی کوفه اينها عازم زيارت قبر رسولالله بودند بيايند حجاز مدينه زيارت قبر پيغمبر زمان امام صادق بود، آقايي در کوفه بود به نام عبدالله ابن ابی يعفور اين خيلی مورد توجه امام صادق بود، از آن شيعيان گل سرسبدی بود عبدالله ابن ابی يعفور، آقای ابی کهمس و يک هيئتی که عازم سفر بودند اينها آمدند برای خدا حافظی نزد آقای عبدالله ابن ابی يعفور که شخصيت اول شيعه در کوفه بود و در عراق بود، گفتند ما داريم میرويم سمت مدينه منوره زيارت قبر رسولالله محضر امام صادق هم میرسيم شما کاری به امام صادق نداری؟ مثلی که کسی الآن بيايد به شما بگويد آقا من دارم قطعاً میرسم خدمت امام زمان شما پيغامی برای حضرت نداريد چه میگوييد، حالا بنده ناقابل میگويم آقا بگوييد يک چک فرم خوردهای چک هم پاس بشود يک مريضی هم داريم خوب بشود دختری دم بختی هم داريم شوهر کند، اين پسر بیکارمان هم کار گيرش بيايد اينها را میگوييم اما درود خدا بر ابن ابیيعفور بزرگی يعنی اين، گفت داريم میرويم محضر امام صادق شما پيغامی خواستهای، چيزی؟ ابن ابی يعفور گفت محضر امام صادق که مشرف شديد، فقط سلام من را به آقا برسانيد همين، بگوييد آقا ابن ابی يعفور سلام شما را رساند بس، به قول يک بنده خدايي میگفت در اين حرمهای ائمه من خطاب به ضريح مطهر میگويم آقا هم میدانيد هم میتوانيد، آنها همه چيز را میدانند، گفت فقط سلام ما را برسانيد، گفت کار ديگر به آقا نداريد؟ گفت نه همين سلام، اين هيئت آمدند مدينه و بعد از زيارت قبر رسولالله آمدند خانه امام صادق محضر حضرت نشستند ابیکهمس گفت آقا عبدالله ابن ابی يعفور: «يُقْرِئُكَ السَّلَامَ»[24] آقا عبدالله ابن ابی يعفور هم سلامتان رساند، تا اين را گفت امام صادق فرمودند: «عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ»[25] هم بر تو رساننده سلام و هم بر او سلام کننده سلام خدا باد بعد امام يک سؤال پرسيدند که هيچ کس نمیتوانست جواب بدهد مگر خود حضرت، امام اول طرح موضوع کردند که حساسيت ايجاد بشود ذهنها درگير بشود به اهميت مطلب، بعد خودشان پاسخ دادند فرمودند آقای ابی کهمس: «إِذَا أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ»[26] در مراجعت کوفه، وقتی با ابن ابی يعفور رو به رو شدی از قول من امام صادق سلام برسان و يک سؤال از او پرس، بگو امام صادق تو سؤال کرد از تو: «انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[27] رمز عظمت علی ابن ابیطالب در چه بود؟ مردم اين اميرالمؤمنينی که دنيا در برابر او ادب میکند، در همين ميلاد اميرالمؤمنين غوغايي بود نجف، از نقاط مختلف دنيا مردم بلند شدند آمدند برای ميلاد حضرت از آسيا، از اروپا، از آفريقا با چه عشقی؟ گفت اميرالمؤمنين چه کار کرد؟ پسر عموی پيغمبر بود چرا پسر عموهاي ديگر نشدند؟ چه وجه تمايزی در علی ابن ابی طالب اين برای همه ما درس است، آقا اين سؤال را پرسيدند، میدانستند اين سؤال کسی جواب دهند ندارد بايد خود ولايت جواب بدهد يک مکثی امام کردند همه اين شيعيان هم سکوت کردند بعد حضرت پاسخ دادند، فرمودند: «مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[28] علی به آن مقامات نزد پيغمبر نرسيد مگر به خاطر دو ويژگی: «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»[29] راست بگوييد، گاهی اوقات به امام زمان دعای عهد هم میخوانيم میگويم آقا شمشير کشيدم جلوت دفاع میکنم، بلی شمشير کشيدم نه در دفاع بر عليه، آقا میگويد شمشير کشيدی؟ کشيدی، اما اين تربيت بچههايت خشنودی من را به دنبال دارد؟ اين نوع زندگیات من را راضی میکند؟ تو فقط در لفظ داری میگويي دفاع میکنم از تو؟ در عمل داری میجنگی؟ «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ[30] ما نسبت به خدا نسبت به اهلالبيت نقل میکند يکی از بزرگان علما يک وقت نامهای برای کسی نوشت در نامه نوشت بسمهتعالی ما از دوری شما خيلی خيلی ملول هستيم از مفارقت شما، بعد يک نگاهی کرد گفت ما خيلی خيلی که ملول نيستيم، يک خيلی را خط زد، ما از دوری شما خيلی ملول هستيم، گفت اصلاً خيلی ملول نيستيم خيلی دوم را هم خط زد، ما از دوری شما ملول هستيم، گفت اصلاً ملول هم نيستيم، نوشت آقا ما مشتاق ديدارتان هستيم، آخر دروغ نگوييم ما در تعارف هم يک وقت میبينی يک حرفی میزنيم که اين حرف واقعيت ندارد، اميرالمؤمنين صدق الحديث داشت اميرالمؤمنين امانتدار بود حالا اين تا اينجا را داشته باشيد چند روايت ديگر هم بود بماند اما مصاديق امانت را من عرض کنم امانتهای معنوی، تامام زمان امانت است، قرآن امانت است، نماز امانت است، حج امانت است خمس امانت است، مردم عمرتان امانت است، زندگیتان امانت است چشمتان امانت است زبان و اعضاء و جوارحتان امانت است، ببينيد وقتی نگاه امانتداری شد انسان يک جوری استفاده میکند که آن صاحب امانت بپسنده شما يک چيزی يک وقت در منزلتان میآورند ظرف امانتی است میگويد آقا اين ظرف را در دست نياور، اين يکدفعه ظرف آسيب میبيند خراب میشود میشکند ما شرمنده میشويم ظرفهايي خودمان را بياوريد اين نگاه امانت است يعنی احساس مالکيت نکنيم بچههايمان امانت هستند از امانتهای معنوی جامعه اسلامی است جامعه اسلامی امانت است نظام اسلامی امانت است، عزيزانی که حج مشرف شديد، روز عرفه امام حسين در دعای عرفه يکی از سپاسگزاریهای سيدالشهداء اين است خدايا تو را سپاس میگويم که من را در دولت ائمه کفر خلق نکردي اين سپاس ندارد، در يک نظام اسلامی انسان دارد زندگی میکند در يک جامعه اسلامی دارد نفس میکشد من اين را به شما بگويم، با اين وضعيت اقتصادی افراد را رنج میدهند يعنی افراد دغدغهمند نگران هستند حالا خب قسمت آسيب پذير جامعه به نحوی آن متدينين متمکن هم ناراحت هستند اما با همين وضعيت ما در همين سفر بين مردم عراق با اينکه اينها میگويند پولشان رشد کرده افزايش کرده، هر وقت باب صحبت پيش میآمد میگفت آقا جای زندگی ايران است امنيت ايران است، معنويت ايران است با اينکه آنها در اصل معنويت هستند کنار قبور اهلالبيت هستند، و گاهی اوقات بعضیها در اين نظام اسلامی پای اين سفره پرخام گسترده از نظر معنويت نشستيم و بیتوجه هستيم، نظام اسلامی امانت است، اينها جزو امانتهای معنوی است امانتهای مادی هم مردم مالتان امانت است خانهتان امانت است، لباس تنتان امانت است اين لباسها مال شما نيست فعلاً تن شماست، يا اينکه با دست خودتان میدهد میرود يا حوادث روزگار از شما میگيرد وارث میبرد بالاخره اينها فعلاً ما اينجا هستيم امروز ما اينجا هستيم اين مجموعه امانت است لذا در امانتهای مادی کسانی موفق هستند که در امانتهای معنوی موفق هستند، آنهايي در نگاههای معنويت نسبت به خدا، اهلالبيت، اعتقادات باورهای دينی قوی هستند، در روابط اجتماعیشان برخوردهايشان زندگیشان تربيتشان اقتصادشان اينها رعايت امانتداری میکنند اينها امانتدار شايستهای هستند بالاخره حالا مال مردم است، پيامبر میفرمايد حالا اين باشد طلبتان، میترسم وقت گرفته بشود در لطفی که خدا به يک نفر کرد فقط به خاطر امانتداری که اينها از يک غاری نجات پيدا کردند سه نفر به خاطر سهکار يکش به خاطر اين بود، که اينها عهد کردند بهترين کار زندگیشان را نام ببرند، يکش اين حرف را زد، گفت بهترين کاری که در زندگیام يادم میآيد اين است که کارگری را گرفتم برای کار، قرار داد باش بستم يک پيمانه گندم اجرت يک روز کار توست میبينيد کارگزارها، کسانی که کار دستتان است بهشت رفتن بايد هزينه کند انسان، گفت يک پيمانه گندم اجرتش بود اين را رسولالله نقل میکند حالا دو قسمت ديگر هم دارد آن بماند چون من میخواهم تمام کنم عرايضم را، گفت من رفتم يک کسی کارگری آوردم که کار کند برای من اجرت يک پيمانه گندم، عصر که اين کارش را کرده بود بايد میآمد يک پيمانه گندم میگرفت رفت، هرچه هم ما دنبالش گشتيم پيدايش نکرديم، گفت اين يک پيمانه را گذاشتم يک گوشهای که اگر فردا آمد نيامد دو روز بعد، هفته بعد دو هفته يک ماه ديدم اين آقا ازش خبری نشد، فصل کشت پيش آمد همين يک پيمانه را يک قسمتی از زمينم کشت کردم، مشخص کردم که اين پيمانه اين را اين قسمت کشت کردم و بقيه زمين هم که گندمهای خودم بود، ثمره اين کشت ديرو شد گندمهای که به دست آورد رفتم فروختم دو رأس گوسفند با پولش خريدم اين گوسفندها زاد و ولد کردند در گذر سالها گذشت شد يک گله گوسفند و اين از گوسفندهايم هم جدا بود يک روز ديدم يک آقايي آمد پيشم گفت آقا من ساليان قبل برای شما کار کرده بودم و يک پيمانه گندم سهم من بود، حقالعمل من بود من گذاشتم رفتم، کار برايم پيش آمد که رفتم و ديگر نشد به اين منطقه بر گردم بعد از سالها آمدم آمدم حالا آن يک پيمانه گندم را به ما بده، حالا اگر يک آدمی بود که میخواست زيربار نرود میگفت تو غلط کردی گذاشتی رفتی، میخواستی همان موقع بيايي گفت اصلاً ما يادمان نيست برو شاهد بياور، تو کی کار کردی؟ چه کسی میگويد کارکردی؟ گفت تا به من گفت، گفتم که بيا تا به تو پيمانه گندمت را بدهم، گفت دستش را گرفتم بردم در يکجايي که گوسفندها نگهداری میشدند گفتم تمام اين گوسفندها يک پيمانه گندم توست، گفت من يک پيمانه طلب داشتم گفت يک پيمانهات را کشت کردم محصولش را فروختم، دو رأس گرچه اين آقا میتوانست شرعاً هم بگويد آقا هزينههای که کردم بردارم حق العمل پول کارگرم رسيدگی، گفت همه را بردار برو، گفت خدايا اگر اين کار را شما قبول کردی ما را از اين غار نجات بده، رسولالله میفرمايد يک بخشی از اين سنگ بزرگی که جلو دهنه غار بود حرکت کرد، آقا عالم صاحب دارد خدا اينها را میبيند و بعضیها در اين شرائط بد اقتصادی چه میکند؟
در يک مقطعی ماسک کم شد، در همين شيراز من آدم سراغ داشتم ماسک رايگان میداد، در همين شيراز هم رفتند جای را باز کردند که ماسک احتکار کرده بود، تفاوت ره بين از کجاست تا به کجا؟ خوب از مصاديق امانت نظام اسلامی، من چندتا نکته را نسبت به وظايفما در برابر نظام عرض کنم، مهمترين مطلب که قرآن هم اشاره میفرمايد موارد متعدد، در يک جامعه اسلامی که در رأس يک امام عادل يا يک فقيه يا يک مؤمن حقيقی دارد رهبری میکند و ضمانت میکند تبعيت و همکاری با رهبر است، حالا در رأس الگو رسولالله اميرالمؤمنين: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»[31]، در اختلافات ببينيد پيغمبر چه میگويد؟ خب پيغمبر است برای همه برای همه دورهها يک وظيفه جدی ما در اين دوران پايبند بودن به قوانين اسلامی و تبعيت از رهبر اسلامی، من بدون اغراق عرض کنم امروز همين امروز در زمان ما شما هيچ جامعهای و مملکتی را روی کرة زمين سراغ نداريد که در رأس اين جامعه يک فقيه عادل، من در همين سفر کربلا يک آقايي به ما ر سيد گفت من وقتی که سيمای رهبر شما را میبينم آرامش پيدا میکنم، آن آقا حالا ما پای چشمه نشستيم بعضیهايمان تشنه است و دشمن بعضیها چطور بازی میدهد چطور دور میزند و قيامت بايد پاسخ بدهيم، قيامت سليمانیها جلو ما را میگيرند، شهداء جلو ما را میگيرند که حاجی آقا شغل امروزت، خانه امروزت، موقعيت امروزت مديون تلاشهای ديروز ما بود، ما سپرديم به شما شما چه کرديد؟ يکی ديگر از وظايف ما در برابر امانت نظام اسلامی استقامت در برابر دشمنان است، بلی خوب اين نظام دشمن دارد کار دارند میکنند، مرحوم امام فرمودند اگر يک زمانی دشمنان ما از ما تعريف کردند در خودمان بايد شک کنيم امروز حق هستيد چون مقابل شما اسرائيل هست، امروز حق هستيد چون دارند بر عليه شما کار میکنند حقانيت ياران اميرالمؤمنين را از شيطنتهای معاويه بايد فهميد، حقانيت اصحاب الحسين را از مقابله يزيد با اينها بايد فهميد طرف مقابل ابن زياد است يزيد است اين را آن بينش و درک سياسی و معنوی بايد در جامعه حاکم بشود، ما استقامت کنيم بلی، دشمن دارد کار میکند بالاخره آنهايي هم که با شما هم دارند همکاری میکنند آنها را هم دارند رصد میکنند شما از اول انقلاب تا الآن اموال اين مردم را و اين مرز و بوم را بلوکه کردند اموالی که در بانکهای اروپايي و آمريکايي بود ريال بر نگرداندند، بيش از چهل سال شما میبينيد از پيروز سی و چند سال شما مملکت تحت فشار و شيطنت دشمنان اين آب و خاک است سی و چهار سال اينها دارند شيطنت میکنند دارند تخريب میکنند، خب اينجا استقامت را میطلبد تا الآن هم که الحمدلله نظام سر بلند است به خاطر استقامت است، اين هم مطلب ديگر.
نکته که امام فرمودند اساس اين انقلاب شکل نگرفت مگر به خاطر دو اصل توجه به اسلام وحدت کلمه اينها اگر کمرنگ شد دشمن آسيب میزند مردم برای خدا آمدند در صحنه بحث بحث اسلام بود يک بخشی از عزيزان خاطر داريد قبل از انقلاب دغدغه متدينين را برای مسائل اقتصادی که مردم در صحنه نيامدند گرچه همان زمان هم سختیهای بود همان زمان هم مشکلاتی بود بنده خودم يادم است با مرحوم آيتالله والد اطراف شيراز روستاهاي اطراف شيراز محروميت مطلق داشت، آب نداشتند گاز نداشتند برق نداشتند امکانات نداشتند يک وقتی آقايي بود رئيس بانک الدولی بحرين آمده بود شيراز يک سفری ما با ايشان میرفتيم مشهد با ماشين گفت حاجی آقا من هرجا پياده میشوم در اين روستاها آبادی عمران آمده، و بعضیها ناسپاس هستند اين کشور با اين گستردگی با اين حجم کار، چشم روی اينها میبنده خب بالاخره دشمن، دارد کار میکند ما وحدت را ما بايد عامل وحدت باشيم اگر در خانوادهام ديدم يک کسی دارد زمزمه میکند شعار دشمن را ارشادش کنيم، راهنمايياش کنيم دعوت به وحدت کنيم امتيازاتی که اين نظام برای اين مردم آورد، حالا بلی يک مقداری مشکلات اقتصادی هم هست، پيامبر هم در يک مقطعی سه سال در شعب ابیطالب سختترين دوران را گذراندند که اميرالمؤمنين میفرمايد صدای ناله بچههای گرسنه در صحن مسجدالحرام میرسيد و يکی دو نکته ديگر قطعاً بايد در اين شرائط ما نسبت به اين نظامی که امانت است آگاهیهای سياسیمان را بالا ببريم آگاهیهای اجتماعیمان را بالا ببرم، دشمن دارد کار میکند گاهی اوقات میبينيد بعضی از متدينين يک حرفهای میزنند که انسان تعجب میکند آقا میگويد آقا ما ديگر داريم پيشمان هم میشويم از آن شعارهای که آن وقتها گفتيم خيلی جای تعجب، همه وظيفه داريم: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ»[32] اول هم از خودمان شروع کنيم، خانوادهمان شروع کنيم بستگان خودمان دو نفر از روی نادانی حرفی میزنند بر بصيرت اينها افزوده بشود، دشمن اگر کار کرد عزيزان تاريخ نشان داده اميرالمؤمنين میفرمايد تاريخ تکرار میشود اگر عبرت نگرفتيد: «إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»[33] امام سجاد میفرمايد اينهای که آمدند کربلا در قتل امام حسين شرکت کردند همهشان قربتاً الی الله آمدند يعنی مسلمانها را آرودند سرخط برای کشتن امام مسلمين به اسم اسلام اين تبليغات دشمن است، اين شعور سياسی و بينش سياسی اگر از دست رفت میشود همين، شعور سياسی اگر از دست رفت حضرت سکينه را هم میبرند در بازار برده فروشهای شام، حضرت زينب را هم میگذارند برای فروش، دختر اميرالمؤمنين ک چند روز قبل وفات حضرت زينب بود بينش سياسی اگر از بين رفت میشود همين، ادعا هم میکنند مسلمان هستند نماز هم میخوانند اين هم يک نکته ديگر ما در برابر اين امانت نظام اسلامی دو مطلب ديگر عرضم تمام رسالت امر به معروف و نهی از منکر وظيفه همه ماست اما اين کار کار تخصصی است با ظرافت بايد گفته بشود شخص تخريب نشود، هنر آن آمر به معروف اين است که اول خوبیهای طرف را ببيند با بيان خوبیها بديها را بگيرد نهی از منکر همين طور، و نسبت به حفظ اموال عمومی که امانت نظام، ما بايد کوشا باشيم اين اموال امانت است ما بيت امام يک عده از زائرها با ما آمدند دو روز قبل، چهار شنبه بود عدهای آمدند رفتيم بيت حضرت امام در منطقه هويش بازار هويش که حالا عزيزانی که مشرف شديد ديد، من آنجا گفتم يک جريانی از همين خانه و از همين اتاق نشان دادم آن اتاق امام که اتاق جلوس امام بود، گفتم يک جريان از امام برايتان بگويم گفتم آيتالله حاج شيخ عبدالعلی قرحی خدا رحمت کند ايشان را ايشان قريب دوران اقامت امام چهارده پانزده سالی که امام نجف بودند اين رئيس دفتر امام بود در نجف، نامهها را جواب میداد استفتائات و کارهای دفتر را رسيدگی میکرد، بعد که امام آمدند ايران در قم، رئيس دفتر امام در قم تا سال شصت و هشت آيتالله قرحی بود، بعد از ارتحال امام رئيس دفتر آيتالله العظمی اراکی شد، بعد از آيتالله العظمی اراکی رئيس دفتر آيتالله العظمی بهجت شد تا آيتالله بهجت بودند يک مجتهد وارستهای زاهدی حالا آنهايي که قم با ايشان حشر و نشر داشتند خيلی آدم متهجد زاهد متدين خب بیجهت هم کارهای مالی و دفتریشان را دست يک کسی نمیدهند.
اين را من خودم از آيتالله قرحی شنيدم، سالها در حج ما توفيق داشتيم ايشان هم بودند، من به ايشان گفتم خاطراتی که از امام شما در نجف ديد را نقل کنيد، خاطراتی نقل کرد که يکش را من عرض میکنم که اين را در بيت امام دو روز قبل من تعريف کردم برای زائرها، آقای قرحی گفت امام در اتاق خودشان بودند طبقه همکف يک خانهای که شايد صد و سی، چهل متر هم بيشتر نيست خانه اجارهای هم بوده، يک اتاق هم اتاق مراجعات بود که مردم میآمدند مسائل شرعی داشتند کار داشتند گفت امام در اتاق خودشان که بودند اگر کسی کار به شخصی امام داشت میرفت آنجا کارهای عمومی را ما انجام میداديم گفت يک آقايي عربی آمد در اين اتاقی که ما بوديم يک سؤال پرسيد سؤال جزء مسائل مستحدثه بود مسألهای جديدی بود که امام در تحرير و توضيح المسائل اشاره نکرده بودند، مسأله جديدی بود اين آقاي عرب پرسيد آقای قرحی هم گفت من مبنای امام را نمیدانستم که چه است؟ به اين عرب گفتم بنشين نشست، گفت برداشتم رو نصف کاغذ آچار يک سطر مسأله بود نوشتم دادم به خادم گفتم ببر خدمت امام گفت آقا نظرتان در اين مسأله چيست؟ و نظر را بيايد به من بگويد تا به اين آقای عرب بگويم، گفت خادم کاغذ را برد و بعد برگشت گفت امام میفرمايند نظرم اين است ما به آن عرب هم گفتيم آن عرب هم جواب گرفت و رفت، ايشان میگفت ظهر میشد ما قبل از آذان ظهر ديگر همه وضوء میگرفتيم امام میرفتند مسجد شيخ انصاری نماز، میگفت ما در دالن منزل، دهلز منزل اعضای دفتر میايستاديم که امام آماده شدند بيايند از منزل بروند بيرون ما هم دنبال حضرت امام میرويم برای اقامه نماز، کف کوچه بالاتر از سطح داخلی منزل امام بود يک دوتا پله میخورده حالا يک مقدار سطحش را آوردند بالاتر، گفت امام وضوء گرفتند آمدند بروند بيرون پا گذاشتند در پله منزل که بروند در کوچه جلو همه علما و اعضای بيت يک نگاه تندی به من کردند، اميرالمؤمنين را نمیخواهد خدا ميزان الاعمال قرار بدهد، امام را خدا بکند ميزان خيلیهايمان باريمان رو زمين است خيلیهايمان، گفت امام يک نگاهی تندی به من کردند، فرمودند آقای شيخ عبدالعلی قرحی تو هم اهل اسرافی، گفت جلو همه امام ملاحظه کسی نمیکرد رئيس دفترش باشد که باشد، امر خدا زمين مانده بايد تذکر داد، آقای قرحی گفت من تعجب کردم گفتم آقا ما چه اسرافی کردم؟ گفتند چرا يک مسأله يک سطری را روی نيم ورق کاغذ نوشتی مگر از خدا نمیترسی مگر از قيامت نمیترسی، اين را آيتالله قرحی برای من نقل کرد، حالا بعضیها با بيتالله چه کار میکنند؟ میسازيم خراب میکنيم، آقا عيب ندارد، برويد خبری نيست، خبری نيست؟ ذرة المثقالها را خدا میفرمايد حساب میکنم: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»[34] «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه»[35] اين امام بود، ما برای حفظ نظام اموال عمومی را بايد حفظ کنيم آنی که به اموال عمومی دست اندازی میکند اصلاً اين آدم صالحی نيست، مسئولين ما بايد خيلی حواسشان جمع باشد، خيلی دقت میخواهد امامی که به يکی پاسدارهای جماران امام برخورد کرد که چرا چراغ داخل محوطه را روز شد خاموش نکردی، خيلی حرف است اموال عمومی، اموال بيتالمال اينها ما مسئول هستيم، برای حفظ نظام بايد اين دقت و اين نگاه را داشت من بسنده کنم خدا قبول کند از همه شما عزيزان.
پروردگارا ما را شرمنده امام و شهداء در روز قيامت قرار مده.
[1] مؤمنون8.
[2] وسائل الشيعة ج7 ص113.
[3] مؤمنون8.
[4] مؤمنون8.
[5] مؤمنون8.
[6] مؤمنون5.
[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص477.
[8] معارج24-25.
[9] مؤمنون8.
[10] مؤمنون8.
[11] الأمالي( للصدوق) النص ص246.
[12] الأمالي( للصدوق) النص ص246.
[13] ق18.
[14] الأمالي( للصدوق) النص ص303.
[15] الأمالي( للصدوق) النص ص303.
[16] الأمالي( للصدوق) النص ص303.
[17] الأمالي( للصدوق) النص ص303.
[18] الأمالي( للصدوق) النص ص303.
[19] الأمالي( للصدوق) النص ص303.
[20] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.
[21] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.
[22] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.
[23] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص52.
[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[29] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص104.
[31] نساء59
[32] جامع الأخبار(للشعيري) ص119.
[33] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص221.
[34] زلزله8.
[35] زلزله7.