IMG
IMG
IMG
IMG
IMG
IMG
IMG
IMG
IMG

استاد حدائق روز پنجشنبه 22 دیماه 1401 گردهمایی همسران طلاب حوزه علمیه منصوریه و فعالان مهدویت که به مناسبت ایام ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) در مهدیه بزرگ شیراز برگزار شد در خصوص شخصیت والای حضرت فاطمه(س) سخنرانی نمودند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

«قالت مولاتنا فاطمه­الزهراء سلام­الله عليها:  «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[1].

فرصت ميلاد با سعادت حضرت زهرای مرضيه توفيقی را برای دوستان ما رقم می­زند که به بهانه­ ميلاد يک عرض خسته نباشيدی خدمت جمع محترم خاصه خواهران محترمه­ای که الحمدلله رسالت اداره و مديريت کانون خانواده را به عهده داريد و بدون شک و بدون ترديد در موفقيت و توفيقات معنوی علمی اجتماعی اخلاقی همسران خودتان سهيم و شريک هستيد اين را حالا يادم نمی­آيد گذشته حالا عرض کرده باشم يا نه؟ مرحوم علامه طباطبايي نقل می­کنند وقتی خانواده ايشان رحمت خدا رفت خيلی گريه می­کرد به ايشان گفتند که چرا شما اين قدر متأثر هستيد از فوت خانم­تان، ايشان فرموده بود من يادم نمی­رود شب­های که مشغول تدوين و تنظيم تفسير الميزان بودم، گاهی اوقات می­نشستم از نيمه­شب وضوء می­گرفتم پشت ميز مطالعه مشغول قلم زدن بودم تا سحر، سحر که می­خواستم بر خيزم برای نماز صبح نگاه می­کردم می­ديدم يک چاي تازه‌دمی کنار ميز مطالعه ماست، گفتم خب اين­که کار جبرئيل نبود کار خانواده بود و خانه، گفتند من بلند می­شدم چايي را می­نوشيدم وضوء می­گرفتم نماز را می­خواندم بعد از نماز با خانواده رو به رو می­شدم تشکر می­کردم که خانم سپاسگذارم که شما اين وقت سحر بلند شديد برای ما چايي دم کرديد، چايي آورديد من راضی نبودم گفتند خانم من می­گفت آقای سيدمحمدحسين اين چاي پنجم بود که آوردم عوض کردم، يک چاي­ که بامداد آوردم شما سرگرم کتابت بوديد يک نيم ساعت بعد آمدم ديدم چايي سرد شده، پاورچين پاورچين آمدم چايي را بردم چايي جديدی آوردم مدت بعد آمدم ديدم اين چايي را هم شما اين قدر سرگرم در کتابت و نوشتن هستيد که اصلاً متوجه نشديد چايي سوم آوردم، چهارم آوردم اينکه ميل کرديد چاي پنجم است، علامه فرموده بود من خودم را مديون اين زن می­دانم قطعاً شماها در کنار همسران­تان در کنار شوهران­تان مخصوصاً در اين شرايطی که يک مقدار شيطنت­هايش را گسترده کرده، توسعه داده، اجر شما اجر مضاعفی است، حالا يک وقتی نگوييد ما در خانه هستيم آن­ها بيرون هستند آقا درس می­رود آقا تبليغ می­کند، ما چه کار می­کنيم؟ قطعاً شما در همه آن­ کارها سهيم هستيد در همه آن کارها شريک هستيد، اين قاعده دين است که تعاون داريد در اين موفقيت شوهرهاي خودتان چه در عرصه تحصيل­شان چه در عرصه تدريس­شان چه در جايگاه تبليغ و خدمت­شان قطعاً شماها هم مؤثر هستيد و شماها هم نقش داريد من جمله­ای را از فرمايشات حضرت زهرای مرضيه به عنوان عيدی اين ايام هم برای خودم هم برای جمع محترم انشاءالله تذکری باشد توجهی به اين فرمايش حضرت زهرای مرضيه نکاتی ذيل اين سخن و چند مطلب هم از مقام رهبری من محضر عزيزان تقديم کنم.

جمله­ای که از حضرت مرضيه ذکر شد حضرت زهراء می­فرمايد: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[2] دنيايي مطلب در اين سخن است رمز موفقيت­ها همين­جاست آنهايي که باب توفيقاتی برايشان باز شد و من منشأ خدمت شدند، از همين سرچشمه سيراب شدند، حضرت زهراء می­فرمايد کسی که به سوی خدا خالص­ترين کارهايش را بفرستد يعنی خانم­ها شوهرداری برای خدا، تربيت اولاد برای خدا، تحصيل برای خدا، زندگی برای خدا، اين اخلاص هرجا بيايد می­شود عبادت، من يک خاطره­ای را از مرحوم جدمان نقل کنم، من اين را از سه­تا از شاگردان آقای حاج شيخ شنيدم يکی مرحوم آيت­الله طوبايي يکی مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقای سيدرضی الدين شيخ­السلام گفتند آقای حاج شيخ دوتا درس بعد از نماز صبح داشتند يعنی صبح­شان را مسجد علمدار که می­خواندند بعد از نماز در خود مسجد دوتا درس می­دادند بعد می­رفتند برای صبحانه منزل بعد از منزل می­رفتند مدرسه منصوريه، گفتند ايشان بعد از درس اول و قبل از درس دوم يک آقايي بود به نام آقای موجيدپور خدا رحمتش کند اين يکی از عزيزانش هم در انقلاب در ايام دفاع مقدس فرزندش شهيد شد و ابوالشهيد بود و من انصافاً با اين­که ايشان کارمند اداره­ای بيش نبود، يک حقوق کارمندی داشت ولی يکی از چهره­های فرهنگی می­دانستم اين آدم را مشوق عجيب بود برای پسربچه­ها و نوجوان­ها در مسجد با اين­که کارمند اداره هم بود با اخلاق خوب با برخورد خوب، اين بچه­ها را جذب می­کرد با پول کارمندی خودش اين داستان مال سال هزار و سیصد و پنجاه است که يک بخشی از شماها در عالم تشريف نداشتيد يعنی پنجاه و يک سال قبل! اين با همان حقوق معلمی­اش می­رفت نان شيرينی می­خريد به اندازه يک کف دست در بشقاب­های پلاستيک بود می­گذاشت بچه­هايي که می­آمدند صبح نماز جماعت يک کف دست نان شيرينی برای اين­ها می­داد، اصلاً خود اين شده بود عالم جذب بخشی از نوجوان­ها به مسجد، از پول معلمی­اش هم بود، حالا اگر کسی بانی می­شد پول می­داد می­گرفت، بانی نمی­شد خودش کار می­کرد دو ماه محرم و صفر اين بانی بود چايي دم می­کرد خدا رحمتش کند فرد بسيار بزرگواری بود اين در مسجد کار يک خادم را می­کرد با اين­که يک کارمند بود، يعنی صبح می­آمد در مسجد را باز می­کرد مسجد را آماده می­کرد قبل از آذان صبح نماز می­خواند اين اخلاص است، نه سازمان تبليغاتی بود نه ارشاد اسلامی بود نه اضافه حقوقی بود، نه اين مسائل بود برای خدا کار می­کرد آنچه که خدا به زبان من بعد از پنجاه و يک سال آورده از او ياد کنيم همان اخلاص او بود، حاجی آقا می­گفتند که اين داستانی که من می­گويم قبل از آن سال­هاست که ما نبوديم می­گفتند آقای موجيدپور بين درس اول و درس دوم يک سينی چاي دم می­کرد می­آورد برای آقای حاج شيخ و طلبه­ها که اين­ها يک چايي بخورند رفع خستگی بشود درس دوم شروع بشود، گفتند يک روز آقای حاج شيخ همه نشسته بودند حاج آقای مجيدپور می­خواهم بگويم خانم­ها لحظه به لحظه داخل زندگی­تان عبادت است، اگر با اين فرمول بياييد جلو اگر با اين نگاه کار کنيد جارو کردنت عبادت لباس شستنت عبادت، غذا پختنت عبادت، خوابيدنت عبادت مسافرتت عبادت، ولی اگر قافيه را باختيم عبادت­مان می­شود معصيت، کسی زيارت برود برای تظاهر نماز بخواند برای تفاخر اين ديگر باطل است، گفتند يک روز آقای مجيدپور چاي آورد گذاشت زمين آقای حاج شيخ گفتند آقايان طلاب اين آقای مجيدپور می­تواند از اين چايي دم کردنش ثواب عبادت را کسب کند من و شما هم از چايي نوشيدن­مان کسب عبادت کنيم، چاي نوشيدن و عبادت، چايي دم کردن و عبادت، ما عبادت را من يک وقتی در جمع ادباء گفتم اين شعر سعدی را ترجمه کنيد، تفسير کنيد ديدم خيلی از اديبان صاحب نظر در ادبيات اشتباه تعريف می­کردند، سعدی يک بيت شعر دارد:

عبادت بجز خدمت خلق نيست، به تسبيح و سجاده و دلق نيست

چه به ذهن می­رسد بعضی­ها می­گويند سعدی می­خواهد بگويد عبادت فقط خدمت است، تسبيح و سجاده و دلق نيست، برويد خدمت کنيد به مردم خدمت به مردم عبادت است، بعضی­ها اين شعر را دليل می­آورند و شاهد می­گيرند بر اين­که آقا عبادت در مسجد و سجاده و نماز و زيارت نيست، عبادت در دستگيری از فقراء و ضعفاء و نيازمندان و رفع مشکلات مردم است، بعد به همين شعر هم تمسک می­جويد اما سعدی چيز ديگر می­خواهد سعدی در هر دو نيم بيت مرز عبادت را باز می­کند عبادت به جز خدمت خلق نيست، عبادت که فقط خدمت خلق نيست، خدمت خلق جلوه­ای از جلوات عبادت است، يک شکل از اشکال عبادت خدمت به مردم است، همه عبادت که اين نيست، به تسبيح و سجاده و دلق نيست، عبادت منصرف به تسبيح و سجاده و دلق هم نمی­شود، که قرآن و نماز اين هم يک جلوه­ای از جلوه­های عبادت است، عبادت چيست؟ هر کاری که خدا بپسندد عبادت است، عبادت يعنی هر عملی و هر گفتاری که خدا تأييد کند اين می­شود عبادت، سعدی می­خواهد بگويد عبادت يک مرز وسيع و گسترده­ای دارد که رضايت الهی که امام حسين وقتی از مدينه خارج می­شدند زمزمه شعار گونه امام حسين اين بود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا‏»[3] خشنودی خدا خشنودی ماست اين عبادت است، گفتند آقای حاج شيخ بعد توضيح دادند گفتند آقای مجيدپور اگر چايي با اين نگاه دم کند که من چايي دارم دم می­کنم برای عده­ای از اهل علم چايي می­برم چون خدا می­پسندد و خدا راضی است من اين کار را دارم انجام می­دهم اين چايي دم کردنش می­شود عبادت، بعد فرمودند من و شماها هم اگر چايي با اين نگاه بنوشيد که رفع خستگی بشود بتوانيد بهتر برای خدا خدمت کنيد، اين هم می­شود عبادت، يعنی چاي می­نوشی می­شود عبادت، می­خوابيم می­شود عبادت، بنده می­خوابتم استراحت به بدن می­دهم، بدن رفع خستگی کند بعد بتوانم بهتر عبادت کنم اين هم عبادت است، اين­که حضرت زهراء می­فرمايد: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ»[4] هرچه شما کارهايتان خالص­تر بهتر خدايي­تر، پاداش الهی وسيع­تر جدی­تر: «أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[5] من کراراً عرض کردم گاهی اوقات، حالا بنده خودم را می­گويم از يک کار خوبی که کردم که پيشيمان هستم اين معلوم است که اخلاص درش نيست، اصلاً کار برای خدا، پيشيمانی درش نمی­آيد، بارها من ديدم کسی سال­ها يک‌جا زحمت کشيده مسئوليتی داشته، کاری دستش بوده حالا قدرش را ندانستند کنارش زدند، می­گويد آقا حيف از اين زحماتی که ما کشيديم حيف از اين خدمتی که ما انجام داديم می­گويند خب معلوم است کارت رنگ الهی به خودش نگرفته، اگر برای خدا کار کرده بودی چرا پيشيمان هستی؟ خدا می­فرمايد ما ذرة­المثقال­ها را بی­پاداش نمی­گذاريم در خانه اگر کس است يک حرف بس است.

باز از مرحوم آيت­الله والد بنيان‌گذار اين بنای مقدس نکته­­ای من عرض کنم ايشان می­فرمودند اين آيه: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[6] هم حسن است هم عيب است، حسن است برای آنهايي که خوب کار می­کنند، آنی که خالصانه کار می­کند برای خدا عمل می­کند برای خدا حرف می­زند، خدا می­داند خدا می­بيند کافی است، عيب است برای آنهايي که خدا را فراموش کردند، اين­که خدا مطلع از کارهای ماست اگر کسی اخلاص در کارش نباشد عيب است، روز قيامت خدا می­فرمايد من قاضی پرونده هستم، من حاکم هستم و من شاهد بودم، من می­دانستم که برای من نکرديد اين می­شود عيب، اما آن کسی که برای خدا کار می­کند قطعاً مأجور است: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[7] بهترين مصلحت­ها را حضرت زهراء می­فرمايد خدا برای انسان­های با اخلاص ساری و جاری خواهد کرد، من چند جمله را از فرمايشات مقام معظم رهبری اشاره کنم، جمله­ای را از سخنان ايشان در تکميل عرايضم که اين رسالت مادری که يک رکن از ارکان شخصيت پذيری انسان­هاست، شما خواهران محترمه سروران عزيز امام حسين من اين تعبيری بنده است من می­گويم اين جمله سيدالشهداء روز عاشورا شناسنامه امام حسين است، هرکسی می­خواهد امام حسين را بشناسد که حسين ابن علی چه کسی بود؟ و در او چه اتفاقی افتاده بود که اين­گونه مقام در برابر دشمن ايستاد از همه چيز گذشت از ارزش­ها نگذشت، در همين خطبه­ای که حضرت در روز عاشورا انشاء فرمود: «ِأَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»[8] به پنج اصل امام افتخار می­کند اين­ها ما به عنوان يک پدر، به عنوان يک مادر به عنوان يک شهروند، به عنوان يک حسينی اگر بخواهيم فرزند حسينی تربيت کنيم اين­ها بايد بشود مدار تربيت، و ارکان تربيت: «يَأْبَى اللَّهُ»[9] بندگی خدا، امام حسين فرمود منی حسين ابن علی در پرتو بندگی خدا به اين مقامات رسيدم: «وَ رَسُولُهُ»[10]تبعيت از رسول­­الله الگوپذيری از پيغمبر اين­ها برای ما تعيين تکليف می­کند يا حسين گفتن تا با حسين ماندن خيلی متفاوت است، کوفی­ها يا حسين می­گفتند اما با حسين نماندند، دعوت کردند آقا بيايد پای دعوت نايستادند، شاعر هم می­گويد:

يا حسين و با حسين يک نقطه باشد فرق عام، يا حسين گفتن کجا و با حسين ماندن کجا؟

اين­که با حسين بمانی، نه يا حسين بگويي امام حسين فرمود خدا، يک؛ اين­ها بايد بشود رکن تربيت، الگوپذيری از پيغمبر، دو؛ امروز جامعه بايد الگوها را بشناسند.

من يک خاطره­ای را از روز زن پايان عرايضم عرض کنم، خاطره­ای حالا تلخ و شيرينی، از جريان روز زن، در يکی از سخنرانی­ها، ما يک ضعف امروز اين است که بخشی از بانوان ما الگو را نمی­شناسد حضرت زهراء را نمی­شناسند ابعاد شخصيتی اين بزرگ بانو برای اين­ها مجهول است، فقط می­شنوند پيغمبر فرمود: «فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ»[11] در نظام خلقت بانوی در عرض حضرت زهراء قرار نمی­گيرد، در همه ابعاد علميت، تقوی، شجاعت، سخاوت، تربيت اولاد، بينش سياسی و اجتماعی، در همه مسائل حضرت زهراء حرف اول است اين مطلبد که من به عنوان يک مسلمان الگوی خودم را بشناسم، پيغمبر امام حسين افتخار به الگو کرد پيغمبر، سوم مؤمنون معاشرت با انسان­های پاک و صالح اين از افتخارات امام حسين بود، ما فرزندان­مان را بياموزيم که با هرکسی ارتباط نگيرند، خودمان هم نگيريم ببينيد من بدون تعارف عرض کنم، معصوم که نيستيم ويروس افکار آلوده، خواهر، برادر رويت اثر می­گذارد، امام رضا فرمود، حضرت فرمود: «فإن طبعك يسرق من طبعه شرا و أنت لا تعلم‏»[12]امام به ابوهاشم فرمود، فرمود با آدم آلوده وقتی معاشرت پيدا کرديد طبعت بدی می­دزدی خودت نمی­فهمی يک وقت به خودت می­آيي که يک کارهايي می­کنی که قبلاً نمی­کردی، حرف­های می­زنی که قبلاً نمی­زدی، يک معنويت­هايي از تو سلب شده، می­گوييد سابق ما روز اين قدر قرآن، نماز شب عبادت، ذکر الآن ديگر اين­ها از ما ساقط شده، خب با چه کسانی داری رفت و آمد می­کنی؟ ما يک کرونا آمد اين قدر پرهيز و رعايت، شما ويروش گناه را اين قدر مردم رعايت نمی­کند برای يک کرونايي امساک می­کنيم رعايت می­کنيد برای کسی که گفتارش خطراتش بيشتر از ويروس کروناست، سومين نکته دوستان خوب.

چهارم امام حسين افتخار به مادر کرد، کربلا با آن عظمت جلوه­ای از خانه ساده فاطمه زهراست، امام حسين تربيت يافته دامن فاطمه است فرمود: «حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ»[13] تربيت عالمانه، و خردمندانه پدرم علی اين پنج رکن شخصيت امام حسين را رقم زده خدا، پيغمبر، مؤمنين، مادر، پدر.

من جمع کنم عرايض را مقام معظم رهبری در يک سخنرانی­شان در باب مقام زن و تکريم از بانوان، فرمودند من می­گويم مهم­ترين نقشی که اين را زيادی بشنويد، موهباً می­گويم مهم­ترين نقشی که يک زن در هر سطحی از علم و سواد و معلومات و تحقيق و معنويت می­تواند ايفا کند، آن نقشی است که به عنوان يک مادر و به عنوان يک همسر می­تواند ايفا کند، اين از همه کارهای ديگر، مهم­تر است يعنی بزرگترين رسالت­تان انسان­ پروری است گاهی اوقات اين را ما نمی­بينيم که در کنار ما انسان تربيت بشود، بلی گرچه ايشان بعد اشاره می­کنند که ما با اشتغال خانم­ها در جامعه مخالف نيستيم ولی با رعايت چهار شرط خانمی هم اگر می­خواهد در جامعه فعاليت داشته باشد با رعايت اين­که کانون خانواده­اش آسيب نبيند و اين رسالت اوليه آن­که تربيت انسان است لطمه نبيند ايشان می­فرمايند با چهار ملاحظه اشکالی ندارد، خانم­هایی که می­خواهند در خارج از خانواده تلاش اجتماعی داشته باشند:

يک: خانواده را حفظ کنند، يعنی خانواده آسيب نبيند.

دو: توجه به خصوصيات زنانه در بحث.

اشتغال سوم: عدم خضوع زن در برابر مرد در محيط کار. اگر اشتغال اجتماعی هم دارد شئونات را رعايت کند: «لا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ»[14].

چهارم: حفظ حريم­ها می­گويند اين­ها اگر رعايت بشود کانون خانواده هم آسيب نبيند، اسلام مخالف با فعاليت زن و حضور اجتماعی زن در عرصه­ها نيست و بعد زن را به عنوان يک عنصری که در تکامل جامعه نقش بسيار اساسی ايفا می­کند: «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى»[15] اصلاً يک رکن شکل­گيری شخصيت بشر از وجود زن شکل می­گيرد و در همه موارد اجتماعی و خانوادگی زن نقش کليدی دارد که عرض کردم شما نهضت امام حسين با اين عظمت، يک بخشش مرهون تلاش­های حضرت زهراست اين را امام حسين روز عاشورا اشاره می­فرمايد و قطعاً زن بايد حافظ و پاسدار کانون خانواده باشد، من چون وقتم به اتمام رسيد هدف خسته نباشيد از زحمات و محاهدت­های شما بانوان محترمه، که انصافاً در کنار همسران خود زحمت می­کشيد تلاش می­کنيد سال­های قبل هم من اشاره کردم، باز خانم­ها بعضی­ها اهل شيراز نيستيد همديگر را بشناسيد ارتباط برقرار کنيد، آنهايي که در شهر هستند، آنهايي که جای ديگر هستند، شما مشترکات داريد و مشترکات شما هدف واحد شوهرهای شما در خدمت به اسلام و اهل­البيت است اين جلسه بشود يک بهانه­ای برای آشنايي بهتر و بيشتر شما بانوان متدينه مؤمنه نسبت به يکديگر حالا برنامه­هايي را هم عزيزان ما برای فعاليت­های اجتماعی خانم­ها با رعايت شئونات جايگاه خانوادگی دارند که اين­ها را من نمی­دانم اشاره کردند عزيزان ما يا خير؟ يک دوتا تذکری هم عرض کنم هر صبح جمعه در همين مکان مقدس دعای ندبه برگزار می­شود عزيزانی که موفق هستند، بالاخره مجلس هم، هم برادرها شرکت می­کنند هم خواهرها شرکت می­کنند، متأسفانه دعاهای ندبه در شيراز نوعاً برادرها هستند، خواهرها کمتر ندبه فرصت شرکت دارند اما در اين مکان هردو گروه شرکت می­کنند و اشاره­ای هم کردند که دوره­های مقدماتی و تکميلی معارف مهدويت هم انجام می­شود که اين هم خدماتی است که در بنياد مهدويت در راستای بالا بردن آموزش و آگاهی خواهران نسبت به معارف مهدويت انشاءالله استفاده کنيد، جناب حجت الاسلام آقای خاطرشاد هم هستند کسانی که مايل به مراجعه هستند، من به سهم خودم تشکر می­کنم از همه عزيزانی که در برپايي اين مجلس زحمت کشيدند، مديريت و اساتيد و مسئولين محترم حوزه علميه منصوريه و مسئولين و مديران محترم بنياد مهدويت، عزيزانی که از حوزه علميه دارالاعلام در خدمت­شان هستيم و خواهران محترمه­ای که از حوزه علميه غديريه، تشريف آوردند از برادر عزيزمان و سروران عزيزی که در خدمت­شان هستيم و همه حضار محترم صميمانه تقديم و تشکر و سپاس به عمل می­آيد توفيقات همه عزيزان را از خدا خواهانم من يک خاطره قرار شد عرض کنم، و تمام کنم اين خاطره را، يادم آمد سال­ها قبل روز ميلاد حضرت زهراء بود مثل چنين ايامی در زندان عادل آباد از ما دعوت کرده بودند برای سخنرانی در بند زنان، حدود دويست خانم زندانی آن­جا حضور داشتند مدير کل زندان و مسئولين زندان هم حضور داشتند من شروع صحبت عرض کردم که حضرت زهراء از فاطمه زهراء چه می­دانيد؟ يک خانمی دست بلند کرد از خانم­های زندانی، گفت دختر رسول­الله است، ديگری گفت همسر علي عليه­السلام ديگر دست بلند کرد گفت مادر حسنين ديگر همه سکوت کردند، گفتم فاطمه زهراء ديگر که بود؟ اين­که پيغمبر می­فرمايد برجسته­ترين زن تاريخ بشريت است همه ساکت شدند، گفتم من در اين فاصله نيم ساعت يک اشاره­ای کنم به شخصيت اين بزرگ بانو، تلگرافی از تقوی حضرت زهراء، علميت حضرت زهراء، سخاوت حضرت، شوهرداری حضرت، بينش سياسی حضرت، جلوه­های را می­گفتم ديدم بعضی از اين خانم­ها داشتند گريه می­کردند اشک از چشمان­شان جاری بود، سخنرانی تمام شد از مجلس که داشتيم خارج می­شديم مدير کل زندان گفت، آقای حدائق ديديد بعضی از اين­ خانم­ها داشتند گريه می­کردند، اشک­های اين­ها را ديديد؟ گفتم اشک­ها را ديدم، شما پيام­های اين­ها را گرفتيد؟ گفت چه پيامی داشت گفتم اين اشک­ها پيام داشت، پيام اين اشک­ها اين بود، که اگر ما فاطمه زهراء را زودتر از اين شناخته بوديم امروز جای ما زندان نبود، و گريه می­کنيم برای اين­که چرا بايد الگوی خودمان را در زندان بشناسيم، اين­که هم حضرت زهراء را هم خود بشناسيم، در حد امکانات­مان هم به ديگران فرزندان­مان اين الگوها و اسوه­ها را بشناسانيم از جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقای محمود خانی هم که قبول زحمت نمودند، از استان تهران و تهران قبول زحمت نمودند آمدند در اين دوره­ای که برگزار شد به پاس تجليل از زحمات شما حضور يافتند تشکر می­کنم از همه اساتيد محترم سروران عزيز مسئولين محترمی که در محضرشان هستيم بالقابهم و عناوينهم توفيقات جمع محترم را از خداوند منان خواستارم انشاءالله که هرچه در اين ايام تقاضای بهترين بندگان خداست در رأس همه خوبان عالم ولی عصر است به شايسته­ترين وجه خداوند در حق همه به هدف اجابت برسانيد، مجدداً تقديم به ساحت مقدسه حضرت زهرای مرضيه سلام­الله عليها صلوات غرايي ختم نماييد.

 

[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏68 ص184.

[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏68 ص184.

[3] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص61.

[4] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏68 ص184.

[5] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏68 ص184.

[6] علق14.

[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏68 ص184.

[8] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.

[9] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.

[10] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.

[11] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج‏1 ص149.

[12] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏20 ص272.

[13] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.

[14] احزاب32.

[15] حجرات13.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه