استاد حدائق روز جمعه 2 دی ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»[1]
صدقالله العلی العظيم
بحثی را که در چند جمعه گذشته توفيق رفيق شد در محضر نورانی برادران عزيز و خواهران محترمه مروری بر آيات و روايات داشته باشيم با توجه به ضرورت زمان و وضعيت موجود جامعه بشری روش برخورد و مواجه شدن با فتنهها از نگاه قرآن و روايات مهمترين نکته را عرض کرديم رجوع به قرآن است، قرآن کتابی است که: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[2] برای هدايت انسانها انسانها را هادی است تا قيام قيامت لذا يکی از ضرورتهای مهم آشنايي بهتر با قرآن است، همان که آقا اميرالمؤمنين هم هشدار دادند که مسلمانها مراقب باشيد در عمل به قرآن بيگانگان بر شما سبقت نگيرد، و آنها بر شما پيشی نگيرد در به کار بستن فرامين الهی و عمل به آيات قرآنی، در يک جلسهای وقتی اشارهای کردم مرحوم آقای راشد تربتی معروف، حاج شيخ حسنعلی راشد ايشان در خاطراتش خودش مینويسد من يک سفری داشتم به کشور فرانسه بازديدی داشتم از دانشگاه سربون، يکی از دانشگاههای کهن و با سابقه اروپاست، میگويد از قسمتهای مختلف دانشگاه بازديد میکرديم ما را در يک سالنی بردند، ميزی بود يک ميز طولانی بود، محققين زيادی دور اين ميز در حال برداشتن و کسب مطالب بودند کتابهایی هم جلو اينها بود سرگرم بودند نسبت به تحقيقات، يک دانشجوی مسلمانی همراه من بود يکی از اين کتابها را برداشت داد دست من نگاه کردم ديدم قرآن است، گفتم اينها روی چه دارند کار میکنند؟ گفت روی قرآن به زبانهای مختلف ترجمه شده دارند کار میکنند روی اين قرآن، ايشان میفرمايد من به يکی از اساتيد فرانسه گفتم قرآن کتاب ما مسلمانهاست، در دانشگاه سربون چه میکند؟ گفت قرآن کتاب شما مسلمانهاست ما داريم بهرهبرداری میکنيم، اين يکی از خطرهايي جدی است لذا عزيزان همين قرآن میشود کتاب اجرايي در عصر ظهور آقا امام زمان با همين قرآن دنيای بشريت را اقتصاد را سياست را تربيت را مسائل خانوادگی را، عدالت اجتماعی را مساوات را همه را استناد به همين قرآن، در روايت داريم آن قدر مردم مسلمانها فاصله گرفتند از قرآن که وقتی حضرت به استناد آيات قرآنی احکام الهی را اجرا میکند، بعضیها تصور میکنند که امام زمان دين جديدی و کتاب نوی آورده است، لذا هشدار هم دادند که قرآن را مراقب باشيد در زندگیهای شما مهجور واقع نشود، يکی انس جدی و با تدبر نسبت به قرآن راوی آمد به آقا علی ابن موسی الرضا گفت آقا شما در طول ايام ماه قرآن چقدر میخوانيد آقا فرمودند من سه روزی يک ختم قرآن، گفت آقا سه روزی يک ختم؟ امام فرمودند من با تدبر قرآن میخوانم اگر با تدبر نمیخواندم بيشتر هم میخواندم، آقايون هر پيرمردی میشود حبيب مظاهر، مگر هرج و مرج است؟ حبيب وقتی به شهادت رسيد اين کلام امام حسين بالای سر حبيب است: «لقد کنت فاضلاً تختم القرآن فی ليلة واحدة»[3]، حبيب تو کسی بودی که يک شب يک ختم قرآن میخواندی، همين طوری میشود دربان امام حسين، همين جوری اين آقا شد گل سرسبد شهدای کربلا در اصحاب، يک مکان مستقل يک جايگاه جداگانه، تا شب نروی روز به جايي نرسی ما دست بچههايمان را چقدر گذاشتيم دست قرآن؟ با قرآن چقدر آشنا کرديم؟ شما ببينيد اهتمام خانوادهها نسبت به آشناي فرزندانشان با قرآن چقدر است؟ اين قدری که ما اهتمام در مسائل روزمرّهای اقتصادی و دنيای و امثال ذلک داريم در مسائل انس با کلام الهی متأسفانه بعضیها ندارند، اين يک تکليف است که هم در آيات هم در روايات توصيه شده رجوع به قرآن تدبر به قرآن استفاده از توصيههای قرآنی میشود چراغ راه.
دوم عرض کرديم رجوع به اهلالبيت در مواردی که انسانها در مظان و در طريق فتنه و آشوباند اهلالبيت طريقاند اهلالبيت صراطاند چراغاند اينها راه را نشان میدهد، پيغمبر فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ»[4] اينها مثل کشتی نوح اند شما را از غرض شدن، شما را از طوفانها از سيلها در امان میدارند از خطرات حيوانات خطرناکی که در دريا هستند، کشتی انسان را حفظ میکند، پيغمبر فرمود اينها مثل کشتی هستند: «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا»[5] سوار شديد نجات پيدا میکنيد: «وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[6] فاصله گرفتيد غرق میشويد شما تاريخ را مطالعه بکنيد آنهايي که از اهلالبيت فاصله گرفتند زمين خوردند، آنهايي که با اهلالبيت ماندند سعادتمند شدند، دنيايشان به پايان رسيد ولی با سعادتمندی رفتند، تمسک به اينها رمز نجات است، رو آوردن به اهلالبيت طريق سعادت است، اين هم نکته ديگری که ما الگوهايمان را بشناسيم و لذا اميرالمؤمنين روايت را من جلسه گذشته هم محضر عزيزان خواندم که آقا میفرمايد حق را بشناسيد تا اهلش را بشناسيد، من و شما حق نيستيم حق اهلالبيت است حق قرآن است، قرآن را شناختي اهلالبيت را شناختی آن وقت میفهمی چه کسی حق است؟ چه کسی ناحق است؟ کلاه سرت نمیرود، دور نمیخوری، اينهايي که در عصر ائمه هم فريب خوردند دور خوردند چون حق را نشناخته بودند، آقا اميرالمؤمنين فرمود فريب نخوريد قرآن کردند بالای نيزه دارند شعار میدهند: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[7]حق را بشناسيد اينها در لوای اين ظاهر قرآن اهداف معاويه را دارند تعقيب میکنند، اين نکته دوم رجوع به اهلالبيت که در روايات فراوان و در آيات متعددی توصيه به تمسک و پيروی از اهلالبيت رمز نجات و رمز سعادت ذکر شده يک نکتهای را هم من امروز عرض کنم، ببينيد اين شهداء پای همين سفرهها تربيت شدند اينها در التزام تمسک به قرآن و تبعيت از اهلالبيت به اين راه رفتند، چه میشود انسان از زندگی، از جانش، شما عزيزترين امکاناتتان جانتان است، بالاخره همه اين دنيا را میخواهيد برای جانتان لذا بعضیها يک وقتی سلامتیشان به خاطر میافتد اموالشان را هزينه میکند تا سلامتی را حفظ کند، چه میشود حاضر است از اين عزيزترين سرمايه در راه خدا بگذرد؟ پيمودن راه کسانی که درس زندگی را آموختند که بشر همه زندگی تو مال اوست، در هزينه کردن در مسير خدا دريغ نکن، از خرج کردن برای خدا اين وجودت اين ثروتت اين آبرويت اين زندگی اين عزيزانت را هرچه داری: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[8] اين مکتب اهلالبيت است، شهيد در همين شيراز بنده سراغ داشتم خبر دادند که آقا خانمت ماه آخر اوست، برگرد از جبهه بيا کنار خانمت باش، گفت الآن جبهه را نمیشود رها کرد، در دو راهی انتخاب بين همسر و خدا خدا، اتفاقاً اينها همسر را بهتر هم دوست میدارند، آنهايي که من فرزندم، من خدا را و امام زمان را قطعاً با تو مقايسه نمیکند اين پدر پدری میکند اين میفهمد چه بايد بکند؟ و لذا اگر يک وقتی کسی آمد گفت آقا من يک تار مويي امام زمان را به شما عوض نمیکنم اين آدم پشتت است، اين رهايت نمیکند، پيغمبر فرمود مؤمن واقعی کسی است که من پيغمبر را بيشتر از خودش، فرزندان من را بيشتر از فرزندان خودش دوست بدارد، آنی که اين نگاه را دارد، میگويد من امام زمان را از بچههايم بيشتر دوست میدارم اين پدری میکند اين میفهمد چه بايد بکند؟ آن کسی که میگويد رسولالله را از خودم بيشتر دوست میدارم از فرصتها و ظرفيتهايش شايسته استفاده میکند منيت ندارد، تعلق ندارد، وابستگی ندارد، شهيد بعد از مدتی تماس گرفت، گفتند آقا بچه به دنيا آمد بيا فرزندت را ببين، گفت الآن شرايط شرايط برگشتن نيست، مردم امروزی شما مديون پيروز اين شهدا هستيد، رؤسا تجار بازاریها، دانشگاهیها، حوزههای علميه، خواهران محترمه اينها اگر نبودند وضع امروز ما اين نبود، اينها ضامن همه چيز ما شدند، اينها رفتند و ايستادند و از اين ارزشها دفاع کردند بعد اين شهيد پيغام داده بود که فقط عکس اين نوزاد را برای من بفرستيد که بعد که به شهادت رسيد میگويد تنها چيزی که به خانوادهاش برگشت در وسائل شخصی شهيد عکس آغشته به خون نوزادش بود که در جيب شهيد بود، بدن مجروح شده بود خون آلود اين عکس خون آلود برگشت، نه اين شهيد عزيزش را در آغوش گرفت نه آن عزيز آغوش گرم پدر را احساس کرد، پدرها مسئول هستيد، مادرها مسئوليتها سنگين است، حواسمان باشد در حد امکاناتی که داريم، کلاممان زبانمان اعتبارمان قدرتمان ثروتمان ما در برابر دفاع از ارزشهای الهی کوتاهی نکنيم، که بعد اينها قيامت میشوند خصماء ما اينها میشوند مدعی میگويند ما همه کار کرديم در حد خودش، من در يکی از اين مراکز نگهداری جانبازان عزيز دفاع مقدس در بلوار مدرس دو سه سالی قبل رفتم ديدن يک عزيزی گفتند از سال شصت ايشان گرفتار بستر شدند در دفاع مقدس قطع نخاعی شده بود و بعد مشکلات اعصاب و روان هم پيدا کرده بود، يک پيغام اين داد من هر وقت يادم میآيد وحشت میکنم، گفت آقای حدائق به مردم بگوييد ما در حد خودمان تلاش کرديم که از اين نظام و ارزشها دفاع کنيم نوبت دست شماست، مراقب باشيد قيامت حرف برای گفتن داشته باشيد، آقا میگويد چه کار داریم به نظام؟ دوتا کلمه میتواند حرف بزند در خانه خودش هم نمیزند در محيط کارش هم نمیزند، ما سهشنبه جلسه تهران با يکی از وزراء مهم مملکت گفتم آقا امر به معروف و نهی از منکر را از خودتان شروع کنيد، از دولت شروع کنيد، مديری که منشی خودش رعايت ضوابط اسلامی را نمیکند، شما مردم کوچه و بازار را گرفتيد نانخورهای دولت را رها کرديد، اينی که دارد پای سفره نظام اسلامی تغذيه میشود، نظام بگويد میخواهی با ما کار کني بايد ضوابط را رعايت کنی، خانم محترمه تو کارمند نظام هستيد تو داری حقوق از نظام اسلامی میگيری، حداقل در اين ساعات کاریات ارزشها را رعايت کنيد، گفتم اينکه شما بهتر میتوانيد حرف بزنيد بهتر میتوانيد کار کنيد، من اين را آنجا گفتم به وزير محترم کشور، گفتم ما آمديم سراغ مردم کوچه و بازار خانم حجابت را رعايت کن، در ادارات ما چه خبر است؟ در شرکتهای ما چه خبر است؟ در مراکزی که دولت میتواند آنجا ايفای نقش کند، بلی میخواهي کار کنی، ضابطه کار اين است، ارزشها را ما میگوييم رعايت کنيد، حالا من همين آيهای که تلاوت شد يک اشارهای کنم آيه 96 از سوره مبارکه اعراف، ببينيد آقايون گرهکار کجاست؟ ما میخواهيم گرهگشايي کنيم در حد خودمان از کجا بايد شروع کرد؟ مشکلات اقتصادی کجا ريشهکن میشود فقر کجا برچيده میشود، بابا ببينيد خدا کجا آدرس میدهد؟ قرآن شده فقط کتاب شبهای قدر، اين آيه العياذ بالله دکور است؟ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»[9] اين راه فقرزدايي است، اگر بنده مسلمان هستم و معتقدم که قرآن کلام خداست و اين کلام هادی برای بشريت تا قيام قيامت است، اصلاً خدا در اين آيه راهکار فقرزدايي را بيان کرده، میخواهيد فقير در جامعهتان نباشد، میخواهيد بارانتان به وقت باشد، میخواهيد برکات برويد، میخواهيد دچار خشکسالی و قحطی خشکسالی نشويد و هزاران مسأله ديگر خدا میفرمايد راهش اين است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى»[10] اين راه سوم که اينها همه باهم تنيده شده اين اصولی که من عرض میکنم با نگاه قرآن، راه برخورد با فتنهها با آشوبها با شيطانهايش، يکش را قرآن میفرمايد با تقوی شدن است، با تقوی باشيد سربلند میرويد بيرون، مشکلات را پشتسر میگذاريد، قرآن میفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى»[11] من ترجمه آيه کنم، اگر مردم شهرها و روستاها: آمَنُوا»[12] ايمان میآوردند: «وَ اتَّقَوْا»[13] تقوی را هم رعايت میکردند هم ايمان هم تقوی حالا عرض خواهم کرد، تفاوت اين دو را قرآن میفرمايد شما اگر ايمان و تقوی را رعايت میکرديد: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[14]ما برکاتمان را بر شما میگشوديم از آسمان و زمين برکات را بر شما نازل میکرديم، در سختی قرار نمیگرفتيد در مشکلات نبوديد، گرانی چرا؟ مشکلات چرا؟ چون بیتقوايي است؟ چونی بیتقوايي آمده در زندگیها خدا پول به بعضیها داده تقوی ندارند، رحم به بستگان خودش هم نمیکند نداری برو بمير با همين ادبيات برو بسوز و بساز اين تقواست، رجوع به اهلالبيت راه خروج از اين مشکلات است، پيغمبر فرمود: «من أصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»[15]اين حديث خيلی تکان دهنده است اگر کسی صبح کند و بیخيال مسائل جامعه اسلامی باشد مسلمان نيست خودش را دارد فريب میدهد، خدا نکند کسی بیخيال بشود بگويد من چه کار داريم مردم مشکل دارد؟ چه کار دارم که مشکلات اخلاقی در جامعه است، به من چه که فرزند همسايهما دارد فاسد میشود، به من چه ربطی دارد که فلانی مريض است پول دارو و درمان ندارد خودش میداند اين نشانه بیمسلمانی است اين اسلام نيست و بعضیها اينجوری شدند، يک حرف که سرزبان خيلیها آدم میشنود میگويد مشکل خودت است، ما گفتيم خودت را بدهکار کن، خب شما نگفتيد حالا بدهکار شد، نفهميد گير افتاد، تو وظيفه نداری:
تو کز محنت ديگران بیغمی، نشايد که نامت نهند آدمی
اسلام يعنی اين، به اميرالمؤمنين خبر دادند آقا سربازهای دشمن، سربازهای معاويه در اردوگاه انبار، ببينيد خوب اين نکته را دقت بفرماييد سرباز دشمن در منطقهای که دشمن حضور داشته از پای يک زنی اهل کتاب يهودی خلخال میکشند بيرون، زن مسلمان نيست، منطقه تحت اشراف کفر، دشمنی اين کار را کرده، آقا اميرالمؤمنين اين خبر را که شنيد حضرت فرمود اگر انسان آزادمردی از شنيدن اين خبر دق کند و بميرد شايسته تقدير است. ما بعضیهايمان به خودمان میتوانيم نمره مسلمانی شيعه بودن بدهيم امام شيعه است، آقا سالها در يک شهر زندگی میکند خبر از نزديکترين ارحامش ندارد، يک کسی میگفت آقا خاله فلانی مرد به خاطر فقر و نداری و بيماری، خواهر زادهاش در ثروت غرق بود و اصلاً عين خيالش نبود، اينها بیتقوايي است، قرآن میفرمايد راه برون رفت از مشکلات اقتصادی است ايمان است و تقوی، ايمان را من اين را با جرأت عرض میکنم بارها هم گفتم الآن عرض میکنم من تا الآن در عمر خودم نديدم يک نفر واقعاً رعايت اصول تقوا را کرده باشد خدا شرمندهاش شده باشد، داريد بياوريد يکی بگويد من لله و فی الله با خدا همراهی کردم ولی خدا همراهی نکرد من برای خدا حرکت کردم ولی خدا به اين آيه عمل نکرد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[16]خدا هدايتم نکرد من به اين آيه عمل کردم: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[17]ولی خدا ياری نکرد: «يَنْصُرْكُمْ»[18]نديدم محال است کسی در مسير خدا حرکت کند، خدا دستگيری نکند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون »[19]من برکات را يک اشارهای کنم، برکت گاهی اوقات ديديد میگويند فلانی پول با برکتی داشت يعنی هرچه مصرف میکرد تمام نمیشد برکت يعنی يک چيزی ماندگار پايدار، ببين میگويد آقا فلان چيز از برکتی از فلان شخص به ما رسيده آثارش هنوز در زندگی ما هست آنچه که ثبات دارد تمام نشدنی است را میگويند برکت اين با مال فرق میکند يک آقايي داستان مال بيست سال قبل است حالا از متخصصينی در يک رشتهای بود حالا اسم نمیآورم میگفت آقای حدائق آن سال میگفت من درآمدم ماه پانزد مليون تومن است ولی از بيستم برج کم میآورم همان زمان من يادم است، آقايي بود کارمندی بود ماه دو مليون و نيم میگرفت میگفت پس انداز هم میکنم مشهد هم سال يکبار میروم و...، اين کار چه است؟ برکت کار کيست؟ برکت يک وقت در مادياتتان میآيد اين ماديات برای شما میماند هرچه هزينه میکنيد خدا لطف میکند جبران میکند يک وقت برکت در عمر شماست، من بدون تعارف عرض میکنم اول به خودم عرض میکنم آمدن من امروز در اين مجلس يک نوع برکت در عمر من است، حالا وقتی از دنيا رفتيد میفهميد ما به ازاء اين اوقاتی که گذاشتی در معارف و مجالس دينی نشستيد خدا با شما چه میکند؟ بعضیها هم صبحشان میشود شب، ولی برکت معنوی در زندگیشان نيست اين عمر بازدهی برای اينها ندارد، برکت مادی در زندگی اينها نيست لذا آن موهبت پايدار را میگويند برکت يک وقت خدا در بچههای انسان برکت میدهد در اموال انسان برکت میدهد، طرف خودش هست بعد از خودش هم اينها میشود منشأ خير منشأ برکات لذا حالا برکات معنوی را علم، عمر اينها جزء برکات معنوی است برکات مادی هم داراييهای انسان خدا میفرمايد اگر تقوا را رعايت کرديد ما برکات را بر شما نازل میکنيم، خب اينجا تقوا يکی از راههايي بسيار ارزشمند در رو به رو شدن با مشکلات و فتنههای جامعه است، چندتا نکته را من ذيل اين آيه عرض کنم:
اولاً آيه میفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»[20] ايمان و تقوی اينها چه فرقی باهم دارد؟ ايمان همينکه شما بپذيريد ربوبيت پروردگار را، پروردگاری الهی را، نبوت پيامبر را امامت ائمه را بهتان میگويند مؤمن، اما بعضیها اينها را قبول دارند ولی تقوی ندارند تقوا يعنی خدا نبيند شما را در نافرمانی، طرف میبينيد قرآن هم میخواند غيبت هم میکند اين يک آدم با ايمانی بیتقوايي است، ذکر خوب میگويند دروغ هم میگويد نماز شب میخواند خمس نمیدهد اين يک نماز شبخوان بیتقواست، تقوی ندارد زيارت کربلايش تعطيل نمیشود اما يک سری واجباتش رها شده بعضیها عنوان مؤمن را يدک میکشند، اما متقی نيستند، ايمانی کارساز است که انسان با تقوی شده باشد، با تقوی امام صادق فرمود تقوی يعنی اينکه: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[21] مردم خدا نبيند شما را در حالی که نهیتان کردند، آدم با تقوا نگاه میکند ببيند خط قرمزها کجاست؟ سراغ آنها نمیرود در رفتارها در گفتارها در معاشرتها نبايد دينی چيست؟ آنها را انجام نمیدهد اين را میگويند با تقوی، و با تقوی کسی است که واجب ازش فوت نمیشود: «وَ لَا يَفْقِدُكَ حَيْثُ أَمَرَكَ»[22].
من در يک جلسهای عرض کردم يک شبی مسجد شجره زائرها میخواستند محرم بشوند آمادهای برای احرام بودند، ديدم يک پيرمردی در اين کاروان آمد سمت ما گفت آقای حدائق ما تا حالا خمس نمیداديم الآن من میخواهم محرم بشوم اين احرامی من هم خمس نداده است، من يک نگاهش کردم گفتم مرد خدا تو اگر عمره نمیآمدی چه کار میکردی؟ چند سالت است؟ گفت هفتاد و پنج سال، گفتم اگر خدا لطف نمیکرد، عمره نمیآمدی با همين وضع میخواستی بميری مسأله خمسیات را در مسجد شجره بايد بپرسی، از ترس اينکه اگر گفتی لبيک با لباس خمس نداده از احرام بيرون نمیآيي، و محرم میمانی تا بميری؟ من بدون تعارف عرض کنم، يک سال با آيت الله والد خدا رحمت ايشان را به حاج آقا گفتم حاج آقا به نظر من بعضیها حلال میآيند حرام بر میگردند تعارف هم ندارد، حالا آن حساب با خداست گفتم اينها حلال میآيند مشکل ندارد محرم نيست الآن میآيد در مسجد شجره محرم میشود بيست و چهار چيز برايش حرام میشود بعد از احرام ديگر بيرون نمیآيد با لباسی محرم شده که خمس او را نپرداخته نمازی میخواند که اين نماز غلط است، طرف آمده میگويم آقا حمد و سورهات را بخوان میگويد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»[23]«السلام عليکم و رحمة الله و برکاته» اين را من خودم شنيدم در مدينه من فکر کردم اين دارد شوخی میکند، خانمش بغل دستش بود، گفتم خانم بهش بگو يک حمد و سوره بخواند اينکه زبان ما را نمیفهمد گفت اين همين را میخواند در خانه، ام پی تيری، ام پی تيری، اينجا ياد گرفتی، همچون پروندهتان را ام پی تيری بکنند، با خدا اين جوری هستيد؟ گفت من همين چهارتا کلمه را میگويم همين نماز است، سالها از عمرش گذشته، سه روز ما در مدينه بوديم به آن آقا گفتم آقا ريال سعودی چند است؟ نرخ ريال را گفت، گفتم صد دلار چند ريال میدهند؟ دقيق قيمت را گفت، گفت صرافها اين قدر در بازار اين قدر، گفتم از خدا خجالت نمیکشی؟ سالها خدا بهت عمر داده دو رکعت نماز صاف نکردی، دو روز آمدی در مدينه نرخ ارز در دستت است، آقايون اينجاها داريم ضربه میخوريم مؤمن به خودت داری بدی میکنی، خواهرم برادرم تقوا داشتی نانش را میخوری، تقوا نداشتی چوبش را میخوری، خدا که محتاج تقوای ما نيست، اميرالمؤمنين در خطبه همام به همام فرمود همام اگر تمام مردم روی زمين متقی بشوند خدا همان خداست، اگر تمام مردم روی زمين منحرف بشوند خدا همان خداست: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[24]:
گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريائش ننشيند گرد
تقوا هم اگر رعايت کرديد، نه منت سر خدا داريد نه اهلالبيت به خودمان خدمت کرديم پس تقوا يک مرتبهای عالیتر از ايمان است تقوا يعنی مؤمن بدرخش در انجام واجبات، ظهور پيدا کن در ترک نافرمانیهای خدا حضرت زهرای مرضيه اسوه تقوا بود من يک گوشه از تقوای عملی حضرت زهراء را بگويم آقای است به نام ابن ام مکتوم اين در مدينه نابينا بود اصلاً مشهور هم بود همه میدانستند ابن ام مکتوم کور است نمیبيند نابينای مادرزادی بود اين يک وقت سراغ پيغمبر را میگرفت کار به رسولالله داشت، گفتند رسولالله در خانه دخترش فاطمه است، آمد درخانه حضرت ايستاد دقّ الباب کرد، خانهها هم خانههای کوچکی بود، خانههای بزرگ امروزی نبوده، درها درهای بوده که با چوب نخل و اينها در شکل گرفته بود، يک دقّ البابی کرد حضرت زهراء آمدند پشت در چه کسی هستيد؟ گفت دختر رسولخدا ابن ام مکتوم هستم میخواهم خدمت پدرتان برسم، همه میدانستند اين نابيناست و نمیبيند حضرت زهراء هم مطلع بودند، خانمها زيادی بشنويد، بیجهت اين خانم میشود گل سرسبد تمام بانوان عالم، پارتی بازی نيست، دختر پيغمبر بودن کسی را به اين مقامات به تنهايي نمیرسد، حضرت زهراء سهتا خواهر ديگر هم داشت رقيه، زينب و ام کلثوم، هرسه هم در بقيع دفن است، اصلاً آنها قابل مقايسه با حضرت زهراء نيستند آنها هم پدرشان رسولالله آنها هم مادرشان خديجه، اما فاطمه کجا و آنها کجا؟ حضرت زهرای مرضيه تقوای عملی را ببينيد حضرت زهرای مرضيه دارد در را به روی ابن ام مکتوم باز کردند دويدند به طرف حجره، به طرف اتاق، پيغمبر ديدند فاطمه دارد با شتاب میآيد داخل حجره، تا وارد اتاق شده پيغمبر فرمود دخترم چه کسی بود پشت در؟ عرض کرد ابن ام مکتوم، در را به رويش گشودم که داخل بشود آقا فرمود دخترم ابن ام مکتوم که نمیبيند شما هم پوشيشت مناسب بود، چرا دويدی؟ دوتا نکته حضرت زهراء فرمودند اين را زنهای امروز بايد فراموش نکند، نکته اول عرض کرد پدرجان ابن ام مکتوم نمیبيند دخترت فاطمه که میبيند، میدانيد يعنی چه؟ يعنی حضرت احتمال دادند شايد ابن ام مکتوم نابيناست حالا پوشيشش درست پوشيش مناسبی نباشد يک وقتی لباسش کنار رفته باشد خودش را درست نپوشيده باشد، آقا اين رعايت نمیکند تو رعايت کن، اين حرمت شکسته تو حرمت داری کن، آقا دوست دارد نگاهشان کنيم ما هم نگاهشان میکنيم اين شد منطق، عرض کردم پدرجان او نمیبيند دخترت فاطمه چشم دارد يک، دوم گفتند پدرجان ابن ام مکتوم نمیبيند اين را هم خواهرها عنايت کنيد، ابن ام مکتوم نمیبيند اما بو را که استشمام میکند بعضی از بزرگان میگويند از اين قسمت سخن حضرت زهرای مرضيه شايد اين استفاده میشود که حضرت زهراء در خانه برای شوهر فرزندانش پدرش معطر بوده نمیخواهد بوی عطری که برای محرم به کار گرفته به شام نامحرم برسد، حضار محترم اسلام با عطر مخالف نيست، اسلام با زيبايي مخالف نيست، اسلام با آرايش مخالف نيست، اسلام با لباس شيک پوشيدن مخالف نيست، اسلام با گناه مخالف است، اسلام میگويد زن مسلمان اين عطر و ادکلونت را جايي استفاده کن، که کانون خانوادهات را مستحکم کند، نه کانون خانوادهها را متزلزل کند، اين بوی عطر را نبر در جامعه زندگیها را بهم بزند، اين تقوای عملی، پيغمبر فرمودند پدرت به قربانت بابد: «ابوک بفداک» ، اين تقواست، قرآن میفرمايد تقوا را رعايت کرديد برکات میآيد ما نمیگذاريم دستشما تنگ بماند.
يکی دو نکته ديگر من اشاره کنم عرايض را جمعبندی کنم، يک نکته بسيار مهمی که در اين آيه است برای همه ما و مسئولين ما و دست اندرکاران ما هرکسی به سهم خودش مواجه اين نکته است و بايد رعايت کند عزيزان سرمايهگذاری بر روی معنويت جامعه بازدهی اقتصادی دارد، اقتصاددانها وزراء مسئولين میخواهيد مشکلات اقتصادی حل بشود، هزينه کنيد در معنويت مردم، مردم اگر معنويتشان قوی شد ديگر تخلف نمیکنند، ظلم نمیکنند حقالناس را کم و زياد نمیکنند بيتالمال را دست اندازی نمیکنند شما میفهميد چرخههای دولتی خيلیها امين بيتالمال هستند، بيتالمال را دقت دارند ولی بعضیها میبينيد متأسفانه چرا؟ چون کار فرهنگی نشده، ما اگر سرمايهگذاری کرديم روی معنويت جامعه، روی تقوای جامعه امروز در مواجهای با اين فتنهها معنويتها را بايد قوی کرد، معنويت اگر قوی شد فرهنگ اگر قوی شد قطعاً بازدهی اقتصادی به دنبالش است، قطعاً من وقتی خدا بهم ثروت عنايت کرد ديگر اين مال مال خداست، يک چند صباحی دست من است، راوی آمد به امام صادق عرض کرد که آقا چرا خدا نصاب زکات را بيشتر از اين معين نکرد خدا يک نصاب بيشتری معين میکرد که فقراء تأمين بشود، امام صادق فرمود مشکل اين است که اينهای که بايد زکات بدهند نمیدهند اگر به همين مقداری که خدا تعيين زکات فرموده زکات پرداخت میشد فقير روی زمين باقی نمیماند، اين هم نتيجه اعتقادات فرهنگی است، اعتقادات معنوی است، تقوا وقتی قوی شد طرف دختر مردم را دختر خودش میبيند عروسش را با دخترش فرق نمیگذارد دامادش را با پسرش فرق نمیگذارد، ديگران را از خود جدا نمیبيند میشود انصافی که اهلالبيت توصيه کردند در روابط اجتماعی ارتباطش با ديگران مثل ارتباطش با خودش است با همه اينگونه خب قطعاً ما امروز بايد تلاش کنيم، در تمام بخشها در تمام دوائر در تمام نهادها و ارگانها مسئولين بايد يک اهتمامی جدیتری نسبت به گسترش فرهنگ اسلام گسترش تقوا داشته باشند.
و نکته پايانی هم عرض را تمام کنم، بعضی اوقات جوانها سؤال میکنند آقا خروجی دينداری چه است؟ حالا ما دين داشته باشيم چه بشود؟ دين داشته باش تا دنيايت خوب بشود اصلاً دين آمده اول برای دنيای تو، اينهای که سؤال میکنند آقا مسجد بروم چه بشود؟ نماز بخوانيم چه بشود؟ حجاب را رعايت کنيم که چه بشود؟ همين دنيای که داري میگذرانی به خوبی بگذرانی به خوشی سپری بشود، به شايستگی منتهی بشود، اصلاً تمام اديان آسمانی خواستار بهبود وضع اقتصادی بشريت هستند، شما نداريد يکجا روايتی که فقر اقتصادی را ائمه انبياء تأييد کرده باشد، آنی را هم که رسولالله میفرمايد: «الْفَقْرُ فَخْرِي»[25]میگويند پيغمبر فقر به خدا را میفرمايد افتخار نه فقر به مردم، نه دستتان جلو مردم دراز بشود، آن را که رسولالله فرمود: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[26] آنی که رسولالله فرمود: «الفقر سواد الوجه في الدارين»[27] رو سياهی در دو دنياست اگر کسی از خدا ببرد، دستش هم خالی باشد میافتد به همين کارهای خلاف، بلی از خدا بخواهيد فقير الی الله بشويد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»[28] آن در نهايت توانگری هم فقير بايد باشی، يعنی ديگر خدايا همه چيز از شماست، سير تا بینهايت هرچه داريم متعلق به شماست، سلامتی ما، حافظهما، ثروتما مقامما، زندگیما میشوی مثل حضرت ايوب همه چيز را از خدا میداند اين افتخار است، لذا تعاليم دينی اين را اضافه کنم خدمت عزيزان شما تمام دستورات اسلام اول برای ساختار دنيايي ماست میگويند آقا دروغ نگو، امروز جامعه شما از دروغ دارد آسيب میبيند يا از راستگويي، امروز مجامع بشری از ظلم دارند زيان میبينند يا از عدالت، امروز اجتماع بشری از بیبند و باری و فحشاء دارد زيان میبيند يا از عفاف و پاکدامنی و درستکاری، خانوادهها از بداخلاقی دارند ضربه میخورند يا از اخلاق حسنه، مردم از تکبر بیزارند يا از تواضع، کدام دستور اسلام به ضرر دنيايي ماست، جوانی آمد به امام صادق عرض کردم يابن رسولالله از آخرت که کسی نيامده که دومی آن ما باشيم، که خبر بدهند اين چيزهايي که شما بيان میکنيد جامه عمل میپوشد، حالا نگاه سادهای داشت گفت ما از کجا بفهميم که برای اين دنيا آخرت است و شما اين همه توصيه میکنيد اسلام بايدها و نبايدها دارد، امام صادق فرمود به زعم تو اگر آخرتی هم نباشد کدام دستور اسلام به ضرر دنيايتان است، تو میخواهی زندگی کنی، در همين زندگی دنيای کدام يکی از اين بايدهای اسلام جلو تو را دارد میگيرد، از رفاه و آسايش و خوب زيستنتان مانع میشود؟ کدام يکی از اين محرماتی که اسلام فرموده حرام است انجام دادنش دنيايتان را آباد میکند؟ شرابخوری آباد میکند، قماربازی آباد میکند؟ محرمات اسلام زندگی مردم را آباد میکند؟ ترک ارزشهای اخلاقی زندگیها را آباد میکند؟ امام فرمود آخرتی هم اگر به زعم تو میگويي نيست که هست تمام اين دستورات اسلام اول برای دنيای خوب شماست؟ خدا در قرآن صد و پانزده مرتبه میفرمايد دنيا، صد و پانزده مرتبه میفرمايد آخرت به اندازه: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»[29].
بسنده کنم عرايضم را، يادداشتی را يکی از عزيزان بودند که بيانيهای را از بعضی از علماء حوزه در رابطه با اجرای احکام اعدام از اشرار و فتنهگران توضيحاتی بفرماييد که چرا بعضیها اين گونه برای فتنهگران دلسوزی میکنند، من نکتهای را عرض کنم حالا اينجا چون اشاره کردند آن هفته سؤال پرسيده بودند و من اصلاً فراموشم شد عرض کنم، ببينيد عزيزان جامعه اسلامی يک چارچوب و قانونی دارد حرمت ديگران را کسی نبايد بشکند، اخلالی ببينيد اعتراض اسلام مخالف نيست اغتشاش را اسلام مخالف است، يک کسی بيايد بگويد آقا من حرف دارم حرفش را بزند، زمان ائمه هم همين بود، الآن هم بيايد بگو آقا من اتهام نگويد جوسازی نکند، توهين نکند حرفش را بزند، اين اعتراض است بنده يک اعتراضی دارم نظرم را میگويم يا قانع میشوم يا قانع میکنم، اما اغتشاش آسيب زدن به اموال مردم، به جان مردم اسلام میفرمايد مال مردم جان مردم جامعه اسلامی امنيت اسلامی اينها محترم است شما در کشورهای خارج ببينيد به پليسهايشان اجازه میدهند در همين انگليستان هر غلطی اين پليس بکند وزير انگليستان میگويد ما حمايت میکنيم، اما در اين مملکت اين اجازهها را ندادند، و لذا بيشترين آسيب را هم همين عزيزانما در نيروی انتظامی و مجريان قانون ديدند که اينها میخواستند جلو اين فتنهگری را بگيرند و خودشان هزينه شدند ما نبايد بعضیها آب در آسياب دشمن بکند حالا هرکسی میخواهد باشد اين برگرديد به همان سخن اميرالمؤمنين که اميرالمؤمنين فرمود حق را بشناسيد تا اهلش را بشناسيد من در اين لباس اگر حرف من منطبق بود با سخنان اهلالبيت و قرآن بلی حرف من را بپذيريد حرف من انطباق نداشت، بگوييد آقای حدائق شما اين چيزهای که میگوييد با سخنان اميرالمؤمنين با قرآن نمیسازد اينها تراوشهای ذهنی شماست، حالا هرکسی هم میخواهد باشد، بلعم باعورايش سقوط کرد، خدا در سوره اعراف میفرمايد شد مثل سگ: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»[30] يک عالمی زمان خودش، ضمانتنامه دستما ندادند که اگر درس فقه و اصول خوانديد سر سالم به قبر میرساند ضمانت ندادند که اگر اهل جبهه و جنگ بودی تو قطعاً سعادتمندی، بايد حفظش کرد جهاد اکبر است، جهاد اکبر يعنی تا نفس آخر بايد مراقب باشی، مرحوم کاشف الغطاء رضوانالله تعالی عليه، ايشان چهل سال میگويند يک مکروه انجام نمیداد خيلی عجيب است، نه حرام مکروه، خود کاشف الغطاء اين فقيه بزرگ که شيخ انصاری وقتی اقوالش را نقل میکند میگويد بعض الاساطين استوانههای فقاهت اين را گفته، شخصيت کم نظير بوده در عالم تشيع، مرحوم کاشف الغطاء میفرمايد من اواخر عمرم يک شب خواب شيطان را ديدم، ديدم بر بلندای يک کوهی سر به فلک کشيدهای ايستاده بودم، زيرپايم هم يک درّهای مخوف خطرناک يک لحظه ابليس را کنار دست خودم ديدم و فهميدم که شيطان است همانی که قسم خورده همه مان را ضربه فنی کند، مرحوم کاشف الغطاء میفرمايد يک دستی به محاسنم کشيدم گفتم ابليس اين روزهاي پايانی عمرما از ما دست بردار سراغ ما نيا، فرمود شيطان رو کرد به من گفت شيخ جعفر، به عزت و جلال خدا قسم اگر يک لحظه غافل شدی کاری سرت میآورم ته اين دره مخوف جايت باشد، آقا ما آردمان را ريختيم غربالمان را آويختم اين حرفها يعنی چه؟ میفهميد در همان لحظه رفتن دو کلمه از تو شيطان میگيرد همه را خراب میکند با دوتا کفر گفتن خراب میکند از خدا بخواهيم، عاقبت منتهی به خير بشود.
سؤال ديگری هم پرسيدند که شما فرموديد که ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه، در خيابانهای شيراز اين همه بیحجاب نه بدحجاب است، چه وظيفه داريم؟ در اين روضهها يک تذکر بدهيد بعد از اغتشاشات، ببينيد در همين وضعيتی که الآن شرائط هست، خب امر به معروف و نهی از منکر البته يک کار تخصصی است، من اين را قبول داريم بعضیها به قول شهيد مطهری میخواهند امر به معروف کنند امر به منکر میکنند، میخواهد نهی از منکر کند، نهی از معروف میکند، اين سليقه میخواهد ظرافت میخواهد آگاهی میخواهد مردمشناسی میخواهد که آدم بفهمد چطور برخورد کند؟ اين طرفی که فاصله گرفته، زاويه گرفته ما متأسفانه يکی از مشکلاتمان اين است که طرف را در انظار خراب میکنيم اين خوب نيست، خواهران محترمه اگر يک خانمی حجابش خوب نيست، در جمعی که با آنها هستند تذکر داده نشود، چون اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِيَةً فَقَدْ شَانَهُ.»[31]اگر کسی را در جمع تذکر دادی خرابش کردی، اين عيبش را ببر در خلوت بهش بگو، بگو خواهر من با ادبيات خوب خواهر من میشود يک لحظه با شما يک عرضی داشتم؛ با سلام، آقا سلام عليکم، بعد بکشيمش کنار، خيلی محترمانه من به نظر میرسد شما با اين کمالات و ارزشهايتان حيف است رعايت ارزشهای اخلاقی را نکرده باشيد، خب اين حداقلش اين است که نپذيرد فحش ديگر نمیدهد، جبهه نمیگيرد من خدا رحمت حاج آقای شيخ الاسلامی را میشناختيد؟ شادی روحشان يک صلواتی بفرستيد، يک وقتی ما در خدمت ايشان بوديم میآمديم در اين چهار راه زرگری شب شنبهای بود داستان مال تقريباً به جرأت میتوانم بگويد شايد بيست و پنج سالی قبل، سال هفتاد و پنج و هفتاد و شش بود خيلی شلوغ هم بود شب شنبه بود اين مشتریهای بلوار شهيد چمران هم داشتند میآمدند در چراغخطر يک ماشينی کنار دستما قرار گرفت، عقب ماشين چندتا خانم بودند چراغ وسط در ماشين روشن بود، يک موسيقی بسيار محرک که آن سالها اين چيزها رسم نبود، خيلی عجيب بود، موسيقی بلندی گذاشته بود اين خانمها در ماشين میخنديدند دوتا آقا و راننده هم جلو بودند همه شاد و خندانو يکدفعه ديدم دوتا عمام سر بغل دستشان کنار اينها قرار گرفت، اينها بالاخره خندهشان بيشتر شد، موسيقی هم به حدی بود که نمیدانم اينها چه جوری سمعک گذاشته بودند در گوششان که نشنوند مثلاً از آن طرفی، اين صدا فاصله دهمتری اينها هم هرکسی میشنيد اذيت میشد حالا ما بغل اينها به فاصله نيممتری، ماشينهای اطراف هم نگاهی به ما میکردند دوتا آخوند در اين ماشين اينها هم ماشين بغل، آقا بگو و بگذر، دنبال نتيجه نباش برای چه کسی میگويي؟ ما يک مشکلمان اين است که میخواهيم در حرف زدنمان نتيجه بگيريم اين غلط است، با در حرف زدنت به وظيفهات عملکن میگويند اين را بگذار اينجا بگذار برو ديگر، آنی که بهت امر کرده بگذار آن خودش ديگر مزد میدهد، امام هم فرمودند مقام معظم رهبری هم فرمودند بگوييد و بگذريد امام حسين هم آموخت ما مأمور به اداء تکليف هستيم، امام حسين اگر دنبال نتيجه بود کربلا نمیآمد نتيجه نبود در کربلا، خيلیها هم اين حرف را به امام حسين زدند گفتند کربلا کشته شدن است، اسارت است تارج است غارت است، امام امام حسين فرمود کربلا آمدن عمل به تکليف است:
تو بندگی چون کدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند
من به آقای شيخ الاسلامی گفتم حاج آقا میخواهی ساکتشان کنم؟ اوه اوه حرف نزن، به اينها حرف نزن که يکی گفتی دهتا جوابت میدهند، گفتم من الآن ساکتشان میکنم، من برگشتم يک نگاهی کردم اين آقايي که فاصله نيممتری ما جلو نشسته بود، دوتا جلو بودند با راننده سه نفر حالا خانمها هم داشتند ما را میديدند و میخنديدند من يک نگاهی به اينها کردم، اينها تا ديدند من نگاهشان میکنم سرهايشان را انداختند پايين، من يک شايد ده ثانيهای همين طور نگاه کردم، يکدفعه اينی که بغل پنجره بود يک نيمه نگاهی کرد که ببيند ما چه کار داريم میکنيم؟ در نيمهنگاه گرفتمش گفتم سلام عليکم، خدا وکيلی چندبار با سلام حرف زديد امر به معروف کرديد چيزی ازش در نيامد بابا سلام نام خداست معجزه میکند، سلام شعار بهشتیهاست انشاءالله بعد صد و بيست سال خدا همهمان را ببرد بهشت، آن وقت میگوييد آقای حدائق صبح جمعهای امروز چندم دیماه است؟ میگوييد دوم دی ماهی سال هزار و چهار صد و يک، گفتيد بهشتيان در بهشت: «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً»[32] حالا رسيديد به همين که در بهشت هی داريد بهم سلام میکنيد، انشاءالله از برکات حضرت زهراء همه بهشتی باشيم و اين آيه را آنجا ظهور و بروزش را ببينيم، بابا با سلام حرف بزن، من عرض کردم يکی از پنج چيزی که پيغمبر گفت ترک نکردم تا مسلمانها درس بگيرند، سلام کردن با بچههای کوچک در کوچههای مدينه، آقای مدير کل سلام کن، تاجر بازار به حمّال سلام کن، پدر بزرگ به نوهات سلام کن، ما که خاک پای پيغمبر نيستيم ياد بگيريم، من گفتم سلام عليکم يکدفعه طرف تا گفتم سلام عليکم گفت سلام عليکم حاجی آقا ارادتمند هستم، گفتم حالتان خوب است؟ گفت الحمدلله، البته اين حالتان خوب است دوتا معنی درش بود همهتان اهل کمال هستيد، هم احوال پرسی بود هم يک تعريض بود چه کاری داری میکنی؟ خب موسيقی میخواهی گوش کنی برای خودت، ديگران را هم داری اذيت میکنی، گفتم سلام عليکم حالتان خوب است؟ همين، آقا اين دست کرد ضبط را خاموش کردند خندهها ساکت شد آرام شدند، مؤدب ماشينهای اطراف تعجب کرده بودند، ما چه گفتيم به اينها که اينها ضبط را خاموش کردند آرام شدند ساکت شدند، تا در چراغ خطر هم بوديم ديگر صدای از اينها بلند نشد بعد که رفتيم حالا بعد دوباره ضبط را روشن کردند نکردند، اينها بروند برای هر کسی هم تعريف کنند، بگويند ما دوتا آخوند را گرفته بوديم میخواستيم دستشان بيندازيم اينها به ما سلام کردند احوالپرسی کردند، بگويند چقدر آدمهای بیمعرفتی هستید شما؟ شما میخواهيد آنها را اذيت کنی، اينها سلام میکند احوال پرسی میکند:
من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرق ميان من و تو چيست بگو
امر به معروف ما وظيفهمان درست بگوييم اگر درست گفتيد نتيجه درش نبود به وظيفه عمل کرديد خدا آن نتيجه واقعی را خواهد داد بسنده میکنم.
[1] اعراف96.
[2] اسراء9.
[3] معالی السبطین ج1 ص376
[4] الغيبة( للنعماني) النص ص44.
[5] الغيبة( للنعماني) النص ص44.
[6] الغيبة( للنعماني) النص ص44.
[7] وقعة صفين النص ص513.
[8] بقره156.
[9] اعراف96.
[10] اعراف96.
[11] اعراف96.
[12] اعراف96.
[13] اعراف96.
[14] اعراف96.
[15] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج3 ص275.
[16] عنکبوت69.
[17] محمد7.
[18] محمد7.
[19] اعراف96.
[20] اعراف96.
[21] مجموعة ورام ج2 ص246.
[22] مجموعة ورام ج2 ص246.
[23] فاتحه1-2.
[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج69 ص32.
[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص307.
[27] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين ج2 ص604.
[28] فاطر15.
[29] بقره201.
[30] اعراف176.
[31] تحف العقول النص ص489.
[32] واقعه25- 26.