استاد حدائق روز دوشنبه 28 آذر 1401 در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان این مبحث که « چرا بعضی از جوان ها از دین فاصله می گیرند؟» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قالالله تبارک و تعالی فی محکم کتابه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»[1]
صدق الله العلی العظيم
سخن پيرامون عوامل آسيب ديدن به جوانان از نگاه آيات و روايات بود اشاره کرديم خدمت عزيزان که يکی از علتهايي که سبب میشود جوانها آسيب میبينند اشاعه فساد است، از عواملی که در اشاعه فساد مؤثر است و تأثيرگذار است، رفاقت با کسانی است که شايستگی رفاقت ندارد، بايدها و نبايدهای دوستی را در فرصتهای گذشته عرض کرديم و اشاره کرديم که يکی از آسيبهای جدی جامعه برای تمام طبقات اجتماعی و گروههای سنی همين معاشرت با کسانی است که اينها صلاحيت و اهليت ندارد، لذا دوستی آداب دارد حاجیآقا هفتاد سالت است نماز شب میخواهی با رفيق ناباب اگر افتادی عاقبت به شر میشوی الآن هم داريم خانمی ديروز به من زنگ زده میگويد آقا در فاميل ما افرادی بودند اهل نماز، اهل جمعه، اهل جماعت سر پيری معرکه گيری! میگويند فقط ما خدا را قبول داريم، پيغمبر هيچ، ائمه به کنار، قرآن به کنار، اينها نتيجهای همين رفت و آمدهاست، با چه کسی داری رفاقت میکنی، پای حرف چه کسی مینشينی، گوش دل به چه کسی میسپاری؟ اينها اثر دارد، سخن تأثير میگذارد روی انسانها، آقا ما آبمان از آسياب گذشته، اين حرفها يعنی چه؟ بلعم باعورای مستجاب الدعوه شد شيطان جهنمی کرد، ديگر ما که از آن آقا بالاتر نبوديم فتيلهاش را شيطان کشيد پايين، همان هم با معاشرت شد، آن جريان بلعم هم معاشرت شيطان صفتی که به شکل انسان آمد بلعم را منحرف کرد و فريب داد و وسوسه کرد، لذا ما اين اصولی که ائمه تبيين کردند که اشاره کرديم، نکاتی که در رفيق خوب بايد وجود داشته باشد، نکاتی که در رفيقهای ناباب وجود دارد اينها را بايد حذر کرد، پرهيز کرد، من امشب يک روايتی را از کتاب شريف کافی که اين نقل از دو پيغمبر اولوالعزم الهی است، دو پيغمبر اولوالعزم يعنی دو نفر از برجستگان تاريخ اين را نقل کردند، رسولالله از حضرت مسيح نقل کرده، قائل اين قول حضرت عيسی مسيح است، که ولادت حضرت مسيح را هم پيشرو داريم در يکی دو شب آينده، قائل اين قول حضرت مسيح است ناقل رسولالله است پيغمبر از مسيح نقل میکند که رسولالله میفرمايد، حواريون وقتی آمدند خدمت حضرت عيسی و به حضرت عيسی عرض کردند: «يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ»[2] ای روح الله ای نبی خدا با چه کسانی ما رفت و آمد کنيم رفاقت کنيم دوستی کنيم، اينها حدود دارد، حضرت مسيح سهتا ويژگی را نام برد يک: «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[3] رفيق شايسته رفيقی است که اصلاً ديدن او تو را به ياد خدا بيندازد، بعضیها نگاه به آنها انسان را از خدا غافل میکند، چرا اسلام میفرمايد گناه نبايد علنی بشود؟ چون گناه از مظاهر شيطان است، گناه وقتی توسعه پيدا کرد شما ديگر از يادخدا غافل میشويد جامعه اسلامی بايد به گونهای باشد که: «يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[4] من و شما بايد به گونهای باشيم که هرکه میبيند به يادخدا بيفتد، يادخدا آوری خدا برای او بشود اين معيار رفيق خوب است، رفيقی که ديدن او انسان را از خدا غافل کند صلاحيت رفاقت ندارد، اين ويژگی اول که حضرت مسيح نام برد، اصلاً چهره او، قيافه او را، سلوک او را که میبيند انسان را يادآور خدا بايد بشود يک.
«وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ»[5] حضرت عيسی فرمود رفيق خوب از معيارهايش اين است که اين جوانها مخصوصاً دقت کنند، همه ما خصوصاً جوانها، رفيق شايسته وقتی سخن میگويد بايد بر آگاهی شما بيفزايد يعنی بگويد آقا ده دقيقه با اين آقا نشسته بودم امشب يک چيزی ياد گرفتم امشب يک مطلب جديدی با فلانی بوديم ربع ساعت يک نکته اخلاقی ياد گرفتم، آن رفيقی که نشست و برخواست با او چيزی به دست نمیآوری بر آگاهی شما بر علم شما نمیافزايد اين نيست آن رفيقی که بايد حفظش کرد: «وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[6] پيغمبر میفرمايد حضرت مسيح فرمود ويژگی سوم کردار او، رفتار او شما را به آخرت تشويق کند، بعضیها ديديد حرف هم نمیزنند ولی نشستشان برخواستشان عبادتشان سلوکشان آموزنده است، اصلاً فيلم اينها را که بگيرند سازنده است.
خدا رحمت کند مرحوم امام را من يادم نمیرود سال هشتاد و نه بود، منطقه هاری هوريک بيروت مجلس ارتحال امام را سفارت جمهوری اسلامی گرفته بود، در منطقه هاری هوريک، مجلس ارتحال امام را گرفته بودند سفارت جمهوری اسلامی هم متولی مجلس بود، رديف اول مجلس، سالن علمای مسيحی و يهودی نشسته بودند با لباسهای رسمی هم آمده بودند کشيشها عالمهای اهل سنت، علمای اهل سنت يهودیها حالا همه جور آدمی هم در آن مجموعه بود در آن سالن با حجاب، بیحجاب، بدحجاب مسلمان لا مذهب همه به عشق امام آمده بودند، شروع مجلس تصويری از امام آمد رو صفحه نمايش داشتند صحنههای را نشان میدادند از زندگی امام، تا عکس امام آمد تمام اينها قيام کردند، ببينيد آقايون ما پای سفره نشستيم قدر نمیدانيم، در نعمت هستيم و قدرشناس نيستيم و اين قيامت سختی بعضیهايمان داريم، در آمارهای جهانی شما نگاه کنيد کشور جمهوری اسلامی چهاردمين کشوری است که مردمش در رفاه هستند يعنی چهاردمين کشور دنياست، در کل دنيا، با همه اين سختیها با همه اين تحريمها با همه اين فشارها و بیانصافیهای که دنيا دارد وارد میکند، شما امنيتی که در اين مملکت است، ناموستان چه امنيتی دارد؟ شما آمارهای همين کشورهای غربی را بخوانيد جنايت فساد سرقت دزدی، به گوش من نمیرسد، آقايي چند روزی قبل از متدينين آمد گفت حاجیآقا پسر من در آلمان در يکی از شرکتهای معروف آلمان است، گفت به ما زنگ زده گفته رفتيم شمع، خريديم شبها ديگر با شمع بايد سر کنيم، آلمان از کشورهای پيشرفته اروپايي خب سوخت نيست، دارند با زغال سنگ گرم میکنند خانههايشان را با شمع نگاه میکنند، بلی ما منابع داريم ولی شيطنت مگر کم هست؟ دشمنی مگر کم هست؟ بعضیها در اين نظام جمهوری اسلامی به نام و نان رسيدند دارند ناسپاسی میکنند، صفر تا صد زندگیشان در همين نظام از برکت خون شهداء يافتند، من ديشب در مسجد امام رضای شهرک شهيد بهشتی سخنرانی داشتم، پيکر يکی از شهداء را آوردند در مجلس، شهيدخسروانيان گفتم مردم بترسيد قيامت در محضر اين شهداء حساب سختی از ما میخواهند امروز من و شما آبروی امروز زندگی امروز امنيت امروز، مغازه امروز، اداره امروز، حوزه امروز مديون ديروز شهداست، حکومت امروز همه چيزمان بعد با بیانصافی آقا ادعای ديانتش میشود يک حرفهای میزند که آدم تعجب میکند، بزرگ خانواده است نشسته دارند چرنديات میگويند دفاع نمیکند، حرف نمیزند اينها بايد انسان جواب پس بدهند ما مسئول هستيم در قبال اين نظام من عرض کردم در جلسه ديشب گفتم آنهايي که حج مشرف شديد روز عرفه صحرای عرفات، يکی از شکرگذاریهای امام حسين در صحرای عرفه، در دعای عرفه اين است که خدا تو را سپاس میگويم که در دولت ائمه کفر ما را خلق نکردي، بلی گرانی همه جاي دنيا است، ما دفاع نمیکنيم از گرانی، دولت بايد تدبيری اتخاذ کند مردم در رفاع باشد، دولت بايد تدبيری اتخاذ کند که آنهايي که دست اندازی میکنند سودجويي میکنند برخورد بشود، اما اين آيا اين گرانی مال مملکت است؟ جاهای ديگر گرانی نيست، جاهای ديگر تورم نيست؟ همين آقا میگفت فرزند ما میگفت من در آلمان پنج هزار مارک حقوق ماهانهام است، دو هزار و پانصدتايش را درجا دولت بر میدارد، گفت آن دو هزار و پانصدتا هم به زحمت به پايان میرسانم تا پايان ماه را، گفت پسر ما هنوز هم ازدواج نکرده، نرفتيم ببينيم تا بدانيم، مرحوم آقای دکتر زمانی بود بيست و پنج سال در آمريکا استاد دانشگاه بود خدا رحمتش کند اين اواخر آمد شيراز شيراز هم فوت کرد، گفت خدا را شکر میکنم که پايان زندگیام بر گشتم به اين مملکت، گفت مردم نرفتند زندگی آن سر دنيا را ببينند تا قدر زندگی در مملکت خودشان را بفهمند اينها حرف آنهايي است که بيست و پنج سال تجربه زندگی دارد، از اين افراد من زياد سراغ دارم ساليان متمادی رفتند بر میگردند ببينيد تجربه آنها را بشنويد.
من برگردم به اصل بحث ما رفتارها، امام حسين در دعای عرفه عرض میکند، خدا سپاس میگويم تو را مرا در دولت ائمه کفر خلق نکردی، در دولت اسلامی هستيم اين شکر دارد زندگی در دولت اسلامی، و اين را هم بگويم بگوييد به آنهايي که افتخار میکنند آن سر دنيا دارند زندگی میکنند ما هستيم و امام رضا، امام رضا در بيان صفات مؤمن ويژگیهایي را نام میبرد يک ويژگیاش اين است حضرت میفرمايد مؤمن اين است: «الذلّ مع الله»، ذلت با خدا بودن را از عزت با دشمنان خدا بودن ترجيح میدهد، میگويد در سختی باشم، در مشکلات باشم اما در جامعه اسلامی، در کنار مؤمنين برای من بهتر است از اينکه در رفاه و آسايش باشم ولی در کنار دشمنان خدا، ما اينها را به خودمان نمره بدهيم تا کجا با اهلالبيت هستيم، وجود مقدس حضرت عيسی میفرمايد: «يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[7] اصلاً انسانهای شايسته رفتار اينها انسان را به آخرت تشويق میکند، يعنی عملکرد اين آقا را که میبينند درس است، بعضیها ديديد سلوکشان حالا اين را میخواستم بگويم، تصاوير آمد رو صفحه نمايش آن روزی که مجلس ارتحال امام بود، يعنی آن روز دوازده سال قبل همه ايستاده بودند داشتند نگاه میکردند فقط تصاوير امام داشت پخش میشد، صوت همراهش نبود، همين گوشههایی از زندگی امام نشستن امام برخواستن امام با نوههايشان اين علمای مسيحيت و يهود را من خودم ديدم داشتند نگاه میکردند و گريه میکردند، يعنی همين رفتار درون خانه امام سازنده بود، معاشرت امام با مردم فيلم بود صدا نبود، صوت نبود، اين همانی است که حضر عيسی میفرمايد مؤمن يک جوری زندگی کن، بچهات از تو درس بگيرد، از ادبت، از اخلاقت از تواضعت، از اهميت به واجباتت، از دورغ نگفتنها از غيبت نکردنها از رفتارهای شايسته ديدن اينها ياد بگيرد: «يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[8] اين حديثی است که حضرت مسيح بيان میفرمايد و پيامبر ناقل اين حديث است. من در تکميل عرايضم آيه هفتاد و يک از سوره مبارکه توبه را که در اين آيه خداوند يکسری ويژگیهايي را ويژگیهايي ارزشمند را در انتخاب دوستان، و رفاقت با مردم، خدا ياد میکند و ذکر میکند را اشارهای داشته باش؛ حالا ببينيد من همين آيه را هم پاسخ بدهم به همين شبهات و سؤالهاي که متأسفانه امروز شيوع پيدا کرده ما امروز اين قدری که بعضی از جوانهای ما مردم ما گوش به صدای دشمن سپردهاند، گوش به حقايق و ارزشها نسپردند يعنی اينها: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»[9] شدند، شنوندهای دروغ هستند، دروغ میشنود نمیرود بپرسد، نمیرود بپرسد که آيا جوابی دارد يا جوابی ندارد؟ چون دروغ دارد میشود بعد میافتد در مسير حرام خوری حرام گويي: «أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ»[10] مسيرش میشود مسير باطل طلبی، امروز شما ببينيد خيلیها گوششان را به ماهوارهها سپردند، به تبليغات دشمن، دشمن اگر تعريف بکند در دشمنیاش بايد شک کرد، حرف بيگانه را میشنود حرف حق را نمیشنود، اين خانم چند روز قبل میگفت که آقا اين بستگان ما آدمهای اهل مسجد، اهل نماز حالا کارشان به جايي رسيده میگويند ما فقط خدا را قبول داريم، پيغمبر به کنار، نماز به کنار، قرآن را قبول نداريم، قرآن زائده فکر پيغمبر است، پيغمبر درست کرده قرآن را، فقط خدا اينها دروغ میگويند، طبق قرآن اينها از آن دروغگوهای شاخصاند، خدا در آيه 31 آلعمران نمیفرمايد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»[11]رسولالله اينها اگر میگويند خدا را دوست داريم از تو بايد تبعيت کنند، به اينها بگو خدا را اگر دوست داريد بايد تبعيت از منی پيغمبر کنيد تا خدا دوستان بدارد، اين چه دروغ فاحشی است که داريد میگوييد، مثل بنده بيايم به يک کسی بگويم آقا ما خيلی به شما ارادت داريم ما دوستتان داريم ما مريد شما هستيم قلباً ارادت داريم، ولی حرفت را گوش نمیکنيم، کارهايت را هم قبول نداريم اين ارادت است، بنده به يک کسی بگويم آقا کاملاً شما را پذيرفتم قبول دارم، ولی حرفهايت را قبول ندارم، انتصابهايت را قبول ندارم، آقای مدير مدير خوبی است کاملاً مورد قبول من، ولی انتصابهايت اصلاً مورد تأييدم نيست، معاونانت را قبول ندارم، ولی شما انتخاب کرديد، تصميمات را قبول ندارم ولی شما گفتيد، اين شعار نيست اين دروغ نيست اين چه محبتی است؟ اين دروغ نيست ما بگوييم خدا را قبول داريم حرف خدا را قبول نداريم، خدا را قبول داريم نمايندگان خدا را قبول نداريم، اين همان چيزی است که امروز دشمن با همين دارد باز میدهد مردم را آقا شما نيازی به پيغمبر نداريد، شما خودت و خدايت دلت خانه خدا باشد کافی است، خدا نيازی به نماز ندارد، نيازی به روزه ندارد، جهنم کجا بود؟ عذاب کجا بود؟ از اين حرفهای واهی که میزنند تمام اينها با آيات و روايات پاسخ دارند ولی نمیآيند بشنوند، حالا اين آيه شريفه را من امشب يادداشت کردم نکاتی ذيل اين آيه عرض کنم، قرآن میفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[12]مؤمنها و مؤمنهها مردان مؤمن و زنان مؤمنه، اينها بخشی اولياء بخشی هستند، اينها بايد به داد هم برسند کمک کنند به يکديگر، مؤمن بايد نسبت به مسائل مؤمنين و مؤمنات بیتوجه نباشد، مرحوم سيدجواد صاحب مفتاح الکرامه شاگرد مرحوم سيدبحرالعلوم میگويد يک شب استاد ما، خادم استاد آمد دنبال ما گفت استادت سيدبحرالعلوم با شما کار دارد، سيدمهدی بحرالعلوم آن شخصيت بزرگی که ارتباطهای متعدد با امام زمان داشت، گفت رفتم خدمت سيدبحرالعلوم ديدم خيلی استاد ناراحت است سلام کردم، گفت مگر از خدا نمیترسی؟ مگر از قيامت هراس نداری؟ گفت تعجب کردم، ما شاگرد برجسته استاد بوديم در کلاس درس اين برخورد تند، گفتم استاد چه شده شما ناراحت شديد؟ گفت میخواستی چه بشود؟ تو همسايه ديوار به ديوارت مشکل اقتصادی دارد مدتی است دستشان خالی است از اين بقال سر محله رفته قرض گرفته برای گذران زندگیاش امشب رفته يک مقداری دوباره قرض بگيرد که شبشان را به روز برسانند آن بقال گفته آقا ديگر قرضت زياد شد من قرضت نمیدهم، و اين همسايه تو با زن و بچههايش گرسنهاند گفتم حضرت استاد به خدا قسم من نمیدانستم الآن شما داريد به من میگوييد، من بیتوجه بودم من نمیدانستم که اينها اين وضع را دارند، گفت من ناراحت هستم از اينکه چرا نمیدانستی؟ اگر میدانستی و بیتفاوت بودی که مسلمان نبودی، يعنی اگر کسی امروز ادعای اسلام بکند بگويد من میدانم فلان کس امشب گرسنه میخوابد خبری نيست به من ربطی ندارد، اين اصلاً اسلامش زير سؤال است و علت اينکه خدا رحم میکند به ثروتمندها چون علم ندارند، يقين ندارند، اگر ثروتمندی بداند شخصی واقعاً نيازمند است و رسيدگی نکند خدا فرصت نمیدهد، اين فرصتی که میدهند به خاطر همين است که ما نمیدانم، گفت استادم گفت که من دستور دادم غذا آماده کردند خادم اين سينی غذا را بر میدارد باهم میرويد اين پول را هم ببر به ايشان بده، در بزن بگو امشب آمدم غذا با شما بخورم، اين آخر کمک هم که میکنيم نبايد طرف را خفت بدهيم، آقا چرا حرف نمیزنی؟ چرا به ما نمیگويي؟ ما بايد از استادمان بفهميم تو گرسنه هستی اين خلاف اخلاق است، سيدجواد صاحب مفتاح الکرامه میگويد خادم استاد يک سينی غذا بود رو سر گرفت من همراه خادم آمديد در خانه همسايه در زديم همسايه آمد دم در گفتم آقا ما امشب آمديم شاممان را با شما بخوريم اجازه میدهيد، گفت بفرماييد آمدم داخل، آن سينی را خادم گذاشت و رفت آن همسايه نشست گفتم يک مقداری برای ما بردار باهم بخوريم بقيه را هم بده به خانواده و بچههايت، گفت اين روی سينی غذا را که کنار زد گفت اين غذا کجا درست شده؟ گفتم حالا هرجايي درست شده ما غذا آورديم باهم بخوريم، گفت اين غذا ما داخل آشپزخانه عربها نيست، اين غذا غذای عجمهاست غذای ايرانیهاست اين طبخ طبخ عربی نيست، گفتم راست هم میگويي اين غذا مال آشپزخانه استاد ما سيدبحرالعلوم است اين را من نپختم و من از حال شما هم بیاطلاع بودم استاد شما امشب به من گفت، گفت اين استاد شما ارتباط معنويش خيلی بالاست من با خانمم عهد کرده بوديم که از وضع خودمان جز ما و خدا کسی مطلع نباشد اين استاد شما به يکجاهاي وصل است، من عرضم اين است قرآن میفرمايد مؤمنين و و مؤمنات اولياء هستند، اينها دوستان همديگر هستند، نبايد بیتفاوت باشد ما مال فلان مسجد هستيم، شما مال فلان مسجد، ما مال بالای شهر هستيم شما پايين شهر، اين حرفها يعنی چه؟ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[13] يعنی مؤمن در قلب افريقا هم که باشد: بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[14] لور، ترک، عرب، بلوچ، فارس، افريقايي، آسيايي، هرکجا دارای هر قوميت، دارای هر مليت، مؤمن باشد اولياء است، اين منطق قرآن است نژادها را بگذاريد کنار، نژاد پرستی را بايد برداشت: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[15]تراز ايمان است خدا میفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[16] اينها بايد به داد هم برسند کمک به يديگر بکنند، کجاها بايد کمک کنند؟ «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[17] ببينيد اول هم تربيت معنوی جامعه، بارها بنده عرض کردم حضار محترم در قرآن اولويت در انجام کارها در کارهای فرهنگی است، در بالا برد سطح معرفت جامعه است، شما جامعهتان در رفاه حرف اول بزند ولی از نظر اخلاقی سقوط کرده باشد خدا میفرمايد دهات است، شما سوره يس را ببينيد خداوند در سوره يس وقتی انطاکيه را ياد میکند، انطاکيه يک شهر متمدن مترقی بيش از يک مليون جمعيت قبل از اسلام، يک شهر آباد پر رونق به روز، خدا ببينيد چه تعريف میکند: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُون»[18]رسولالله برای مسلمانها ياد کن اصحاب آن روستا را روستا کدام است؟ انطاکيه، ما بعضی از کلان شهرهايمان دهات است، بعضی از دهاتهايمان شهر است به چهارتا زيرگذر، روگذر و اتوبان ننازيم، اينها مدال افتخار شهرما نيست اين بايد باشد اينها رفاهيات است ارزش واقعی يک جامعه به ارزش اخلاقی و معنوی جامعه است در انطاکيه کار اخلاقی نشده بود، پول بود رفاه بود آسايش ظاهری دنيايي بود، آرامش معنوی نبود خدا میفرمايد دهات است، انبياء رفتند برای کار، کار را شروع کردند چند آيه بعد ببينيد خدا چگونه ياد میکند: «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلين»[19]میگويند اين مدينه همان قريه است با فاصله چند آيه قريه شد مدينه، چرا؟ میگويند کار فرهنگی نشده بود دهات بود، کار فرهنگی شد شد شهر، خيلی از بزرگ شهرهای کشور ما معلوم نيست نمره شهری بگيرد، به امکانات به روز نيست ما هستيم و قرآن، ارزش من و شما به لباس است به قيافه است به چهره است، اميرالمؤمنين يک معيار دارد برای ارزش انسانها: «قيمة كل امرء ما يحسنه»[20]اين را امشب به خودمان نمره بدهيم من به هرکسی میگويم نرخش چقدر است؟ نه من من نقل قول اميرالمؤمنين را عرض میکنم، اميرالمؤمنين میفرمايد قيمت شماها آنی است که برايش ارزش قائل هستيد، امشب ببين ارزش در زندگیات چيست؟ همان قيمتت است، ديديد بعضیها میگويد آقا ما دنبال فقط يک خانه شش دنگی هستيم و بس، همين دختر را شوهر بدهيم ديگر خيالمان راحت است، چکهايمان پاس بشود ديگر آرام هستيم، اينها بيش از اين هم نمیارزد اما بعضیها قيمتشان خداست نرخشان و انگيزه در عبادتشان خداست به اين ظواهر دنيا قانع نيستند، اين قدر روحشان بلند است، میشود همان که وجود مقدس امام باقر فرمود در مسجدالحرام، گفتند آقا برويد به هشام بگوييد اين باغتان را به شما برگرداند باغی را که مصادره کردند در مدينه آقا به آن فرد فرمود وای بر تو، من در مسجدالحرام از خدا هم نمیخواهم باغم را به من برگرداند، چه برسد به هشام، گفت آقا پس آمديد در مسجدالحرام از خدا چه بخواهيد آقا فرمود من آمدم مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم، برای امام باقر چه قيمتی میتوانيم معين کنيم، دنيا را به نظر در نمیآورد ارزش خداست، برای سيدالشهداء چه قيمتی میتوانيم بگذاريم؟ آن لحظات آخرين عمر حضرت که حضرت قبل از شهادت در گودی قتلگاه است، راوی میگويد آمدم ديدم سيدالشهداء صورت گذاشته رو خاک با بدنی که صدها زخم برداشته با بيش از يک صد مصيبتی که ديده حالا ما تا يک سردرد میگيريم خدايا برای ما بايد برسد، خدايا ما مؤمنين بايد اين جوری سرمان بيايد خيلی من میشنوم اين حرفها را ما در حکمت کار خدا مانديم در عدالت کار خدا مانديم از اين حرفهای که شرک آلود است يک عمر هم دارد نماز میخواند اين حرفها را هم گاهی میبينيد بر سر زبانت جاری میشود اما ببينيد امام حسين در گودی قتلگاه میگويد: «الهى رضى بقضائك و تسليما لأمرك»[21]«لا معبود سواک يا غياث المستغثين»[22] ما به امام حسين چه نمرهای میتوانيم بدهيم، نرخ امام حسين خداست، قيمت امام حسين الهی است: «قيمة كل امرء ما يحسنه»[23]ارزش انسانها به آن چيزی است که برايش ارزش قائل اند قيمتشان در گرو ارزشهايشان است لذا مؤمنين و مؤمنات قرآن میفرمايد اينها دوست هم هستند، قطعاً مؤمن بايد مؤمن رفيقش باشد مؤمنه بايد مؤمنه، خواهر محترمه رفيقی انتخاب کن که حداقل يک سر و گردن از نظر ايمانی از خودت بهتر باشد، برادر عزيز دوستی را به دوستی انتخاب کن که تو را ببرد بالا نه اينکه پايين بکشدت، رشدت بدهد، مؤمنين و مؤمنات ويژگیهايشان چيست؟ قرآن چندتا ويژگی را نام میبرد اينها نشانههای مؤمنين است اينها نشانههای رفيق خوب است: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[24] اصلاً دوستان خوب، رفقای خوب مؤمن به عنوان مؤمن از ويژگیهايش اين است که اول به خوبیها امر میکند، آنی که بهت میگويد آقا وقت نماز است حاجی نماز، خانم نماز، اينی که دارد هشدار میدهد اين را حفظش کن، اين به دردت میخورد ما متأسفانه وقتی خوبیها را به ما تذکر میدهند بدمان میآيد حاج شيخ فضولی میکنی چه کار داری؟ خواندم خواندم نخواندم نخواندم به شما چه ربطی دارد، الآن جامعه ما متأسفانه به اين سمت و سو رفته، امر به معروف میکنی بدشان میآيد میگويد آقا برو خودت نماز بخوان، آنی که شما را به معروف دعوت میکند حفظش کنيد، نگهش داريد از دستش ندهيد من آيه را دارم میخوانم، سوره مبارکه توبه آيه 71: «يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[25] آنی که شما را باز میدارد از اشتباهات آن رفيق خوب است آن مؤمن واقعی است آن دوست واقعی است، اولياء را خدا دارد تعريف میفرمايد از نشانههای دوستان خوب مؤمنين و مؤمنات اين است که اگر يکجايي اشتباه کردي بهت تذکر بدهد، جلو آسيبهايت را بگيرد، بگويد فلانی اين رفتارت اين گفتارت اين عملکرد عملکرد خوبی نبود، خب ما وقتی امر به معروف و نهی از منکر عموميت پيدا کرد، همه نسبت به يکديگر اين دغدغه را داشتند همه اين انگيزه را داشتند، جامعه میرود به سمت سلامت به سمت معنويت در زمان امام حسين سيدالشهداء حرف زد عالم اسلام سکوت کرد واقعه عاشورا پيش آمد تاريخ از تاريخ بايد درس گرفت بعضیها هم بودند آدمهای متدينی بودند ساکت شدند حرف نزدند، به امام حسين هم گفتند آقا نرو اين راه را صلاح نيست مصلحت نيست خيلیها در مدينه همين حرف را به امام حسين میزدند آقا چه کار داری امر به معروفی میکنی؟ چه کار داری نهی از منکر میکنی: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[26]اينها نشانههای رفيق خوب از نگاه قرآن، نشانههای مؤمن اينهايي که من دارم میگويم امشب يک مروری رو زندگیتان بکنيد ببينيد اينها در شما هست يا نيست؟ اگر نيست از خدا بخواهيد توفيقش را پيدا کنيد، چرا من امر به معروف نمیکنم؟ چون از خلق خدا میترسم از خدا نمیترسم اين جوری شديم ديگر اين قدری که از اين آقا میترسيم از خدا نمیترسيم اين قدری که به فکر آبريمان هستيم فکر رضايت خدا نيستيم: «يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[27]اين دو ويژگی.
ويژگی سوم از نشانههای مؤمنين که مؤمن بايد اينها را داشته باشد تا رفيق بودن گزينش شود: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[28] اينجا هم بحث کارهای فرهنگی است اقامه نماز میکند دوستانی را به دوستی انتخاب کنيد که اهل نماز هستند، طرف وقتی گفت من نماز نمیخوانم بسمهتعالی بگو طبق آيه هفتاد و يک سوره توبه صلاحيت دوستی در شما نيست، مردم اين حرف خدايي است که آفريدگار شماست، امام صادق میفرمايد خدا طبيب شماست، خدا خالق شماست، خدا میداند چه کارهايي به نفع شماست، چه کارهايي به زيان شماست: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[29]بعد میگويد آقا رفيق ما خيلی آدم خوبی است نماز نمیخواند ولی از خيلی با نمازها بهتر است، همين که نماز نمیخواند يعنی خدا برايش اهميت ندارد اين زنگ خطر است که آقا به وقتش تو هم برايش اهميت نداری، میگويند بترس از کسی که از خدا نمیترسد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[30]برپا میدارند نماز را: «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[31] حقوق فقراء را عطا میکنند، اصلاً انسانهای خوب رفيقهای خوب جامعه را فراموش نمیکنند دردمند هستند نسبت به مشکلات جامعه، اگر حقی در اموال نسبت به ضعفاء است اينها را میپردازند زکاتشان را خمسشان را حقوق الهیشان را اين را قطع میکنند پرداخت میکنند: «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[32] میگويند آقاي شيخ رجيب علی خياط رفت خدمت آيتالله العظمی ميلانی، مرحوم آيتالله العظمی ميلانی گفتند آقا يک نصيحتی به ما بکن، آيتالله العظمی ميلانی به شيخ رجب علی خياط اين درس است، در حالات اميرالمؤمنين داريم حضرت گاهی اوقات به بعضی از اصحابشان میگفتند نصيحتم کن، يعنی شيعه ياد بگير، شيعه سوادت، شيعه رياستت، شيعه عنوانت، شيعه موقعيتت مغرورت نکند، بگويي من نياز به نصيحت نداريم، ديديد به بعضیها میخواهی حرف بزنی، میگويد ما اينها را بلد هستيم به ما نمیخواهد بگويد، ما اينها سرمان میشود نشنيدی تا حالا؟ ما اينها را زياد شنيديم، خب زياد شنيدی چقدر عمل کردی؟ چندتايش را عمل کردی، غرور نداشته باشيد، پيغمبر مقام پيغمبر بالاتر است يا جبرئيل؟ جبرئيلها بايد خادمی پيغمبر بکند، جبرئيلها به طفيل پيغمبر متولد شدند، پيغمبر کجا؟ جبرئيل کجا؟ «لولاك لما خلقت الافلاك»[33] را خدا برای پيغمبر فرمود، نظام ملک و ملکوت ملائکة الله هستی به برکت پيغمبر است اما همين پيغمبر جبرئيل میآمد رسولالله میفرمودند: «يا جبرائيل عظنی»، موعظه کن من را، حاج آقا چه اشکال دارد به شاگردت بگو نصيحت کند، به يک کاريگری بگو آقا يک نصيحتی هم به ما کن، عارمان میشود آقای مدير کل به آبدارچی بگو نصيحتت بکند ياد بگيريم آيتالله العظمی ميلانی شيخ رجب علی خياط میآيد برای دست بوسی خدمت آقا آقا میفرمايد يک نصيحتی بکن، اول شيخ رجب علی يک خردهای ملاحظه کرد حضرت آقا ما که هستيم نصيحت، آقا فرمودند تعارف را بگذار کنار، يک نصيحتی به ما بکن، گفت آقا همه چيزت خوب است؟ اشک آيتالله العظمی ميلانی را درآورد با همين يک جمله، گفت همه چيزت خوب است ولی حقوق فقراء گاهی اوقات پيش شما میماند سريع ردش کن، ما خمس در اموالمان نيست، نماز شب میخوانيم خمس هم میدهيم، مستحب سرگرم هستيم واجب را فراموش کرديم، در مسجدالحرام در مسجدشجره موقع احرام کاروان بود سالها قبل، رفتم يک پيرمردی با عجله آمد گفت حاجی آقا حاجی آقا من تا حالا خمس نمیدادم، يک نگاهش کردم گفتم شما چند سالت است؟ گفت من هفتاد و پنج سال، گفتم تا حالا خمس نداده بودی؟ گفت نه، گفتم اگر عمره نمیآمدي چه کار میخواستی بکنی؟ با همين وضع میخواستی بروی محضر خدا حالا هم از ترس اينکه اگر لباس احرامت مشمول خمس باشد، محرم میشوی از احرام بيرون نمیآيي ياد خمس افتادی؟ مؤمن تو حج نمیآمدی چه کار میکردی؟ شيطان دورمان نزند: «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[34] حقوق نيازمندان را از اموالمان خارج کنيم سرعت ببخشيم بپردازيم قيامت شرمنده نشويم در برابر ضعفاء و فقراء در حالات حضرت امام دارد میگويد امام زمانی که نجف بودند وجوهات که میآمد يکدفعه يک ماهی اگر يک مقدار بيشتر بود امام میگفتند شهريهها را زياد کنيد به نيازمندان بدهيد چيزی نماند، قرآن میفرمايد رفيق خوب مؤمنين اينها معيار هم دوستان خوب، هم مؤمنيناند، مؤمن رفيق است، مؤمن بايد اين صفات را داشته باشد حقوق ضعفاء را پيش خودش نگه ندارد: «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[35] چهار.
پنجمين ويژگی که خدا برای مؤمنين نام میبرد و اينها معيار و ملاک دوستان خوباند: «يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[36] اينها از خدا و پيغمبر بايد اطاعت کنند، مؤمن با کسی رفت و آمد کن، که حرف خدا در زندگیاش حرف اول باشد، اطاعت از پيغمبر برايش مهم باشد اينکه آشکارا میگويي من پيغمبر را قبول ندارم فاکتورش بگير دلت برای خودت بسوزد وای میگيری از اين بیدينی او، عقايد او در تو اثر میگذارد اينها کدهايي است که قرآن دارد بيان میفرمايد: «يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[37]اطاعت از خدا پنج، اطاعت از رسولالله شش.
«أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[38] خدا میفرمايد اگر اين ويژگیها را کسی داشت اينها مشمول رحمت خدا هستند اينها را به دوستی انتخاب کنيد، کسانی که اهل امر به معروفاند مقيد به نهی از منکر اند، نمازها را عجيب است که در اين آيات همهاش هم فعل مضارع آمده، فعل مضارع استمرار ازش فهميده میشود نه اينکه مقطعی اينها امر به معروف میکنند هميشه اينها آمر به معروفاند هميشه ناهی از منکر اند، هميشه اينها اهل اقامه نماز هستند، پيوسته زندگی اينها زکات و حقوق فقراء را پرداخت میکنند اطاعت از خدا و رسول يک امر مستمری در زندگی اينهاست اگر کسی را يافتيد با اين معيار قرآن میفرمايد اينها مشمول رحمت خدا هستند اينها رفيقهای واقعی هستند اينها رهايتان نمیکنند تنهايتان نمیگذارند.
من يک روايتی هم از آقا اميرالمؤمنين عرض کنم ببينيد رفيق خوب وقتی شد میشود اين، اين ويژگیهای که عرض کردم از قرآن حالا دو سه نکته هم و عرايضم تمام، اين روايت هم در نهجالبلاغه آقا اميرالمؤمنين سلام الله عليه هست، حضرت میفرمايد: «لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً»[39] رفيق رفيق نمیشود: «حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ»[40] سهجا اين رفيق میدرخشد به داد میرسد کمک میکند يک: «فِي نَكْبَتِهِ»[41] در گرفتاریها آنی که در گرفتاریها میآيد به دادت میرسد آن مؤمن واقعی است آقا وقتی سر کاری هستی، کار از تو میآيد قلم دستت است، جلو پايت بلند میشوند يک بخشی از اين سلامها و احترامها برای خودشان است نه برای شما، رفيق خوب اگر مؤمن بود با آن اوصافی هم که قرآن میفرمايد در سوره توبه درش شکل گرفت يقيناً در گرفتاریها ولتان نمیکند، در مشکلات رهايتان نمیکند اين يک.
و دوم حضرت میفرمايد: «وَ غَيْبَتِهِ»[42] رفيق خوب در نبودن شما پشت سر شما مدافع شما، جلو تملق نمیگويد پشت سر خرابت کند، او اتفاقاً وقتی نيستی بهتر دفاع میکند، بهتر حامی است اين دو، اينها نتيجه همان ايمانهاست. و سوم حضرت فرمود: «وَ وَفَاتِه»[43] رفيق خوب رفيقی است که وقتی حاجی آقا از دنيا رفتي به يادت باشد فراموشت نکند، چقدر به ياد در گذشتگان مان هستيم رو همين داريم نشان میدهيم که چقدر رفيق هستيم، ما خودمان را همينجا نمره بدهيم، اينهایی که از جمع ما رفتند از دوستانما هم مسجدیهايمان، فاميلما گذشتگان ما، چقدر اينها را ياد میکنيم؟ چقدر به ياد اينها هستيم؟ خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد را میفرمودند يک وقتی در ماشين داری میروی در خيابانهای شهر هر قسمتی يادی از کسی است میگوييد آقا اينجا خانه فلانی بود اينجا مغازه حاجی فلانی بود اينجا چه بود؟ اينجا چه بود؟ که رفتند، سر به تيره تراب گذاشتند، گاهی اوقات در مسجد میآييد کسانی را میبينيد بعضیها را میبينيد ياد گذشتگانشان میافتيد حاجی آقا میگفتند وقتی ياد و خاطره گذشتگان برايت تکرار میشود برای هر کدامشان يک فاتحه بخوانيد میگفتند میشوی دائم الذکر در همين قا آنی نو، آقای حاجی زاده کجا رفت؟ خانهاش هست؟ خانهاش را میبينيد؟ مغازهاش را میبينيد؟ يک فاتحه بخوانيد و ديگران و ديگران آقای حاج قولی آقای حاج منصور نثاری، حاجی آقای موسی زاده، ديگران آقای عليپور گاهی اوقات افرادی در همين مسجد دهها و صدها نفر بودند از اصحاب اين مسجد رفتند، آقای مشتعلی کجا رفت؟ اينهايي که در آبدار خانه کار میکردند کجا رفت؟ يادتان میآيد يک فاتحه بخوانيد فرستاديد برايتان میفرستند يادتان رفت فراموش میشويد؟ اميرالمؤمنين میفرمايد نشانه رفيق خوب اين است که گذشتگانش را فراموش نمیکند نشان میدهد دوستیاش را که ما دوست هستيم ما يادمان نرفته شما را، ما فراموش نکرديم شما را و اتفاقاً اين را حاجی آقا ما در سفر اول حجی که خدمت ايشان بوديم و من آرزويم بود که اولين سفر حج را در خدمت ايشان باشم و اسراری را از ايشان بگيرم که فرمودند سيزده جاي مکه محل استجابت قطعی دعاست، در مسجدالحرام يک نمازی ياد دادند به من گفتند اين را به کسی هم نگو، اگر هم گفتی عهد ببند که نتيجه اين نماز فقط دعا برای فرج امام زمان باشد، نه نفرين، گاهی اوقات بعضیها نماز میخوانند بعد نفرين میکنند، خدايا فلانی را اين طور کن، فلان کس را آنطور کن، چنين کن و چنان کن، به قول حافظ: بیپير مرو تو در خرابات هرچند سکندر زمانی، ايشان ساليان متمادی حج رفته بودند با بزرگانی رفته بودند اطلاعات خودشان تجارب ديگران اينها را منتقل کردند بعد ايشان فرمودند که اگر دلت برای خودت میسوزد بيشتر به ياد امواتت باش، میگفتند به ياد اموات بودن اين نشانه رفاقت هم هست، میگفتند بشين در مسجد، خودشان هم اين کار را میکردند گاهی اوقات مینشستند صدها نفر را تسبيح دستشان بود، يکی دو ساعت برای تک تک اينها سلام میکردند: السلام عليک يا رسولالله و رحمة الله و برکاته به نيت فلانی، السلام عليک يا رسولالله و رحمة الله، میگفتند بابا به ياد اموات بودی، هفتاد هزار برابر به خودت بر میگرده، خب اين نشانه دوستی است بالاتر از اين، باز از ايشان يک درسی گرفتم، بگويم حالا میگويند: «زکات العلم نشره»[44] میگفتند در اماکن مقدسه که میرويد که مکان مقدس است يا زمان زمان مقدسی است مثل ليلة القدر مثل روز عرفه، زمانهای مقدس يا مکانهای مقدس، میگفتند يکی از کارهايتان اين باشد، افرادی که در زندگیتان دل شما را شکسته برای آنها دعا کنيد، اين خيلی هنر میخواهد اين اخلاق اخلاق پيغمری است، پيغمبر به کسانی که در حقش بدی میکردند دعا میکرد: «وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ»[45]میگفتند ببين در زندگیات چه کسانی خاطرت را مکدر کردند دعا به هدايتشان کن، دعا به مغفرتشان کن، دعا وقتی کردی اينها هدايت بشوند ديگر خلاف نمیکنند ديگر اشتباه نمیکنند اشتباهاتی هم که در حق شما مرتکب شدند میآيند جبران میکنند، اميرالمؤمنين میفرمايد رفيق خوب بايد در وفاتش هم وقتی رفت به يادش باشد، فراموشش نکنيد ما پدرمان مادرانمان گذشتگانمان نياکانمان ذوی الحقوقمان دوستانمان، گاهی اوقات طرف میرود آقای آمده میگويد آقا دارالرحمه خيلی بزرگ شده ما رفتيم قبر پدرمان را گم کرديم، گفتم چند سال ست دارالرحمه نرفتی گفت يک چند سالی میشود، ای وای ای وای، گفتم برو که تو هم که رفتی بچههايت اصلاً دارالرحمه را گم میکنند، تو قبر بابايت را گم کردی آنها دارالرحمه گم میکنند در چه راهی هستي؟ من دو سه نکته بگويم عرضم را تمام کنم ذيل اين آيه هفتاد و يک، خانمها زيادی بشنويد، اينهايي که میگويند اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته، يکی از آياتی که خداوند نگاه تساوی بين زن و مرد در ارشاد جامعه دارد آيه 71 سوره مبارکه توبه است، زن و مرد در دريافت رحمت الهی يکسان اند، قرآن میفرمايد صدر آيه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[46] هيچ استثنائی نيست مردان مؤمن زنان مؤمنه، اينها به کجا میرسند: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[47] اين در دريافت رحمت خدا يکسان هستند، اين يک آقا اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته، کجا فرق گذاشته؟ بحث ارثيه است که آن جواب دارد، بحث شهادت است که آن جواب دارد، البته اينها ارفاع به زن هست، اينها لطفی است که امام رضا به مأمون جواب دادند، در رشد در تعالی در سعادت در عبادت، در خدمتگذاری در فعاليتهای اجتماعی اسلام میفرمايد زن و مرد برابر هستند، اصلاً زن و مرد در همين آيه شريفه در اصلاح جامعه يکسان هستند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[48] خدا میفرمايد به همان اندازه که از مردان مؤمن انتظار داريم از زنان مؤمنه هم انتظار داريم هردو گروه نقش دارند، اينها هردو تأثيرگذار هستند، کربلا يک رو سکهاش شهداء بودند و سيدالشهداء، يک رو سکهاش زينب بود و اسراء به قول خيلی از بزرگان اگر حضرت زينب سلامالله عليها نبود، زينالعابدين نبود، بنی اميه در کربلا دفن میکردند واقعه عاشورا را لذا زن و مرد در اصلاح جامعه هردو نقش دارند زن و مرد در دريافت رحمت الهی يکسان اند، يکی دو نکته ديگر را عرض کنم.
طبق اين آيه شريفهای که خوب قرائت شد در يک جامعه اسلامی مؤمنين و مؤمنات از طرف خداوند ولايت و نظارتی بر هم دارند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[49]نبايد بیتفاوت باشد آقا من وقتی میبينم اين برادر مؤمن ما دارد حرف اشتباه میزند قرآن میفرمايد بیتفاوت نباش تذکر بده، وقتی من میبينم اين دختر دارد از دست میرود بابا بیتفاوت نباش هشدار بده، اين بیتفاوتی با شاکله ايمان همسويي ندارد، لذا اينها به اعتبار همان محبتی که دارند تذکر میدهند شما ببينيد يک پدر وقتی محبت دارد به فرزندش فرزندش اشتباه میکند تذکر میدهد ولی همين اشتباه را شايد يک بچه ديگری، تذکر بدهد توجه هم شايد نکند چرا؟ چون میگويد من محبت دارم دوستش دارم چون دوستش دارم چون فرزندم است، چون احساس مسئوليت میکنم بیتفاوت نمیگذرم از همين آيه هم استفاده میشود که امر به معروف و نهی از منکر بر همه يک تکليف است همه مؤمنين و مؤمنات رسالت عمومی است، بله بعضیها رسالتشان سنگينتر است مسئولين سنگينتر است پدر و مادرها سنگينتر است علماء سنگينتر است ولی همه جامعه اين وظيفه را دارند که در رشد يکديگر تلاش کنند امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنند و اين ايمانی که خدا میفرمايد در اصلاح فرد و جامعه نقش مؤثری دارد ما هرکجا آسيب میخوريم از بیدينی است، دشمن هم دارد بیدينی را رواج میدهد دشمن هم دارد میزند در هدف، اعتقاد به خدا را، اعتقاد به پيغمبر، حالا يکدفعه نمیگويند خدا را فاکتور بگيريد میگويند قرآن را بگذار کنار، اين قرآن تحريف شده پيغمبر هم به کنار، ائمه هم به کنار، بعد خدا فقط همين حرفی که شما میبينید در صفين زده شد: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[50] حرف فقط حرف خدا، يعنی ما کار به علی ابن ابی طالب نداريم علی ابن ابی طالب کنار هرچه آقا فرمود بابا قرآن ناطق من هستم، مفسر قرآن من هستم، فريب نخوريد اين شعارهای بيگانه را دشمن اين شعار را ايجاد کرده شما داريد فريب شعار را میخورد چه کسانی فريب خوردند؟ نمازخوانها اينهايي که ادعای ولايتشان با اميرالمؤمنين میشد اينهايي که آمده بودند در رکاب اميرالمؤمنين ضربه بزنند و شمشير بزنند پناه بر خدا میبينيم گاهی اوقات بعضیها در يک مقطعی درخشيدند در يک مقطعی تنزل کردند سقوط کردند و يکی دو نکته پايانی عرضم تمام البته از همين آيه استفاده میشود قطعاً کسانی که میخواهند ديگران را دعوت به کار خوب کنند، خودشان هم بايد عامل باشند:
دو صد گفته چون نيم کردار نيست، سيدالشهداء اگر اهتمامی به نماز میدهد حرفش نسبت به نماز اثر میگذارد اگر توجه به امر به معروف ديگران را متوجه میکند خود امام حسين عامل هستند و مجری هستند در اين مسأله و نکته پايانی و عرضم تمام اعمال انسان زمينهساز رحمت الهی است: أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[51]مردم اگر میخواهيد رحمت خدا شامل حالتان بشود دست خودتان است، میگويد میخواهيم مشمول رحمت خدا قرار بگيريم چه کار کنيم؟ بگوييد آقا آيه 71 توبه خدا خودش بيان کرده، خدا میفرمايد اين کارها را بکنيد مشمول رحمت ما میشويد مؤمن باش، مؤمن کيست؟ «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ »[52] اينها را اگر انجام داديد رحمت خدا شامل حال شما قرار خواهد گرفت.
[1] توبه71.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[3] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[5] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[9] مائده42.
[10] مائده42.
[11] آلعمران31.
[12] توبه71.
[13] توبه71.
[14] توبه71.
[15] توبه71.
[16] توبه71.
[17] توبه71.
[18] يس13.
[19] يس20.
[20] تفسير نور الثقلين ج2 ص426.
[21] فرهنگ عاشورا ص76.
[22] تاريخ امام حسين عليهالسلام= موسوعة الامام الحسين ج4 ص609.
[23] تفسير نور الثقلين ج2 ص426.
[24] توبه71.
[25] توبه71.
[26] توبه71.
[27] توبه71.
[28] توبه71.
[29] توبه71.
[30] توبه71.
[31] توبه71.
[32] توبه71.
[33] تفسير القمي مقدمةج1 ص17.
[34] توبه71.
[35] توبه71.
[36] توبه71.
[37] توبه71.
[38] توبه71.
[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.
[40] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.
[41] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.
[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.
[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص494.
[44] غررالحکم ص390
[45] مصباح الشريعة ص159.
[46] توبه71.
[47] توبه71.
[48] توبه71.
[49] توبه71.
[50] وقعة صفين النص ص512.
[51] توبه71.
[52] توبه71.