1670640914742
1670640914761
1670640915056
1670640914961
1670640914902
1670640914821

استاد حدائق روز جمعه 18 آذرماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­­الله الرحمن الرحيم

قال رسول­الله صلّی الله عليه و آله و سلّم: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي سَمَّيْتُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ»[1].

ايام ايام فاطميه اول روز گذشته روز شهادت حضرت بحثی که ما در محضر عزيزان داشتيم و در خدمت شما عنوان کرديم، راه­هاي برون رفت از فتنه بود که در اين فتنه­هايي که انسان در زندگی پيشرو دارند چه بايد کرد که ما مقاوم عمل کنيم فريب نخوريم، شما يک فتنه­ بزرگی که در صدر اسلام اتفاق افتاد، هفتاد روز بعد از ارتحال پيغمبر مسائل تغيير کرد، صدر اسلام مسلمان­هايي که پيغمبر را ديده بودند مجاهدين فی سبيل الله: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ»[2] اميرالمؤمنين را رها کردند اين فتنه بود، فتنه­ای بزرگی هم بود در عالم اسلام نتيجه آن کار شد اين اختلافاتی که امروز در امت اسلام می­بينيم، نتيجه آن کار شد حرمت شکنی بيت اميرالمؤمنين، شهادت حضرت زهرای مرضيه و اصلاً مسير از مجرای خودش خارج شد و از طريق خودش خارج شد، قرآن راهکار دارد برای مبارزه و رويارويي با فتنه يکی از آن راهکارها رجوع به خود قرآن است که ما سابق عرض کرديم محضر عزيزان آيات فراوانی داريم در قرآن که خدا می­فرمايد رجوع کنيد به انبياء، رجوع کنيد به اهل­البيت اگر به همين قرآن رجوع می­شود آياتی که در فضيلت اميرالمؤمنين نازل شده بود، آيه­ تطهيری که صد درصد اهل­البيت را خدا تأييد می­کند و تضمين می­کند اين­ها را مردم يادشان نرفته بود، ببينيد رسول­الله در خطبه غدير قريب به شصت و دو آيه را پيغمبر استدلال می­کند در يک خطبه غدير که اين آيات نوعاً بازگشتش به آقا اميرالمؤمنين هست و اهل­البيت، همين قضيه اين­ها فراموش­شان نمی­شد، همين آياتی که رسول­الله تأکيد نمود در ضمن خطبه غدير يادآوری کرد، مسلمان­ها به غفلت نمی­رفتند وضع اين نمی­شد امروز وضع دنيا اين نبود امروز در جاي خودش مسائل قرار گرفته بود، و لذا من صبح هم در جلسه­ای عرض کردم از گفتارهای نورانی حضرت زهرای مرضيه در دفاع از ولايت در مسجد پيغمبر در خطبه فدکيه، حضرت فرمود: «... وَ الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ»[3] از ما اگر اطاعت کرديد جامعه­تان نظم پيدا می­کند نظم می­خواهيد دنبال ما بياييد: «وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ»[4] وحدت می­خواهيد ما عامل وحدت هستيم اين دوتا مطلب نظم و وحدت دوتا سرمايه مهم برای يک جامعه بشری است بی­نظمی و تفرقه آفت است برای جوامع بشری حضرت زهراء به هردو اشاره می­کند از ما اطاعت کرديد نظم داريد «... وَ الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ»[5] لذا شما انسان­های معتقد متدين راستين انسان­های منظم‌اند سرکار نمی­گذارند خلاف نمی­گويند بی­نظمی نمی­کنند: «وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ»[6] ما رهبر باشيم کار دست ما باشد، تفرقه نيست وحدت است اگر تفرقه هست آنهايي که بايد در جای خودشان باشند قرار نگرفتند، اين سخن حضرت زهراء در مسجد پيغمبر بود، يکی از راه­ها رجوع به قرآن که مطالبی عرض کرديم.

از روش­هاي ديگری که برای رجوع در رويارويي با فتنه بسيار مؤثر است رجوع به اهل­البيت است اصلاً ما الگوها را بشناسيم اهل­البيت را بشناسيم ما اگر شاخص­ها را ترازها را الگوها را شناختيم منحرف نمی­شويم ما امروز در بحث مقام زن يکی مشکلات­مان اين است که زن را نشناختيم الگوي زن را نشناختيم، من همين ديشب حاج آقای موسوي يکی متدينين شهر دخترش را آورده بود گفت حاج آقا يک نيم ساعتی برای من وقت بگذاريد آمد اين دختر با پدر در دفتر گفت کسی هم نباشد اين حرف ديشب است دختر دبيرستانی گفتم مشکل چيست؟ دختر گفت پدرم می­گويد چادر من می­گويم چادر نمی­خواهم مگر زور است؟ گفتم حالا ما منطقی باهم صحبت کنيم شروع کردم با اين دختر صحبت کردن، گفت که آقا من حجابم را رعايت می­کنم ولی بدون چادر، با کافشن با شلوار پوشيده می­آيم بيرون يک نيم ساعتی که با اين دختر صحبت شد دختر آرام شد، ما گاهی اوقات همين کار را هم نکرديم چهارتا اوليات مسائل اعتقادی و الگوشناسی را بازگو نکرديم فکر می­کند حالا اين يک تحميلی است به اين زن، گفتم خانم تو حجابت هم هرچه کامل باشد، چادر نمره بيست است، حجاب کامل تو نمره هجده است بيست بهتر است يا هجده؟ گفتم بابايت چه دارد می­گويد؟ بابايت در مسير کمالات از تو انتظار دارد، گرچه حجاب يعنی پوشيده بودن بدن يک زن مسلمان از مرآن و منظر نامحرم اما ما در همين کمالات رشد کنيم، اميرالمؤمنين می­فرمايد اگر کسی: «أن من ساوى يوماه‏»[7] کسی دو روزش مساوی هم بود مثل هم بود ضرر کرده، مغبون است امروز ما بهتر از ديروز ما فردای ما بايد بهتر از امروز ما باشد، يکی از مشکلات ما اسوه­ها را نشناختيم، الگوها را نشناختيم، حالا به اعتبار و احترام اين بزرگ بانو که اسوه بانوان عالم است نسبت به حضرت زهراء هم من يک خاطره­ای را نقل کنم، از سال­ها قبل، حدود شايد چهارده پانزده سال قبل، روز ميلاد حضرت زهرای مرضيه بود زندان عادل آباد بند زنان رئيس وقت زندان دعوت کرد برای سخنرانی ما رفتيم زندان و يک سالنی بود خانم­ها نشسته بودند، حدود شايد جمعيتی قريب به صد نفر مدير کل زندان، رئيس بند زنان مسئولين هم بودند من قبل از شروع به صحبت گفتم من يک سؤالی از حضار محترم می­پرسم ضمن تبريک ميلاد با سعادت حضرت زهراء به همه شما يک سؤال دارم، فاطمه کيست؟ ديدم يک خانمی دست بلند کرد گفت دختر رسول­خدا، گفتم ديگر از فاطمه زهراء چه می­دانيد يک خانم ديگر دست بلند کرد گفت همسر علی مرتضی گفتم غير از اين چه می­دانيد؟ يکی ديگر دست بلند کرد گفت مادر امام حسن و امام حسين، گفتم ديگر چه؟ همه ساکت شدند، گفتم امروز روز زن است روز شماست روز الگوی شماست، من می­خواهم اين الگو را در حد نيم ساعتی که وقت دارم يک اطلاعات اجمالی به شما بدهم، حضار محترم به حضرت زهرای مرضيه قسم من داشتم می­گفتم مطالب را ديدم بعضی از خانم­ها داشتند گريه می­کردند روز جشن بود، نه روز عزا، مجلس مجلس شادی بود من هم فضائل حضرت زهراء را داشتم می­گفتم مصائب حضرت را نمی­گفتم ديدم بعضی از اين خانم­ها اشک از چشمان­شان جاری بود، جلسه تمام شد از آن سالن آمديم بيرون، مدير کل زندان گفت آقای حدائق ديدی بعضی از اين خانم­ها داشتند گريه می­کردند؟ گفتم بلی، گفتم پيام اين اشک­ها را گرفتی، گفت چه پيامی داشت؟ گفتم اين اشک­ها پيام داشت، پيامش اين بود اگر ما فاطمه زهراء را زودتر از اين شناخته بوديم امروز جای ما اين­جا نبود و گريه می­کنيم بر اين­که الگو را بايد در زندان بشناسيم، اين­ها چه کسانی کمکاری کردند؟ خانواده يک، پدرها مادرها، مربی­ها، آموزش و پرورش، من طلبه، من سخنران، جامعه کوتاهی شده شده اين، يک مشکل جدی اين است که ما در الگوشناسی اهل­البيت، الگو کسانی­اند که قرآن صد در صد تضمين کرده اين­ها را در اين آيه شريفه: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[8] ما اين خاندانی که پيغمبر فرمود اهل­البيت يعنی اين­ها، اين آيه وقتی نازل شد اين را هم من اشاره کنم شيعه و سنی نقل کردند اين آيه وقتی نازل شد پيامبر بعضی­ها نوشته­اند تا شش­ماه محدثين اهل سنت و محدثين شيعه رسول­الله در مسير کوچه که می­رفتند طرف مسجد، حالا انشاءالله وعده ديدار ما و شما حرم پيغمبر اگر همديگر را ديديم دعا بکنيد تا ببينيم، من جای محراب تهجد و حدود قبر حضرت زهراء را نشان­تان بدهم، اين را به اعتراف آيت­الله العظمی محلاتی به اعتراف مرحوم آيت­الله والد که اين قبر کجا قرار گرفته؟ اين را در حرم پيغمبر محازی محراب تهجد، دارد رسول­الله اين آيه وقتی نازل می­شد می­آمدند در اصلی بيت مقابل محراب تهجد بود آن دری که الآن باز است مرسوم است و معروف است آن در اصلی بيت نبود حضرت می­آمدند اين­جا مقابل خانه می­ايستادند بلند صدا می­زدند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ الصَّلَاةَ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[9]بزرگان می­فرمايند از اين سيره پيغمبر استفاده می­شود، شش­ماه کار پيغمبر اين بود صبح ظهر شب، رسول­الله از محازی خانه اميرالمؤمنين رد می­شدند اين آيه را می­خواندند يعنی مسلمان­ها بيدار باشيد اهل­البيت يعنی کسانی که در اين خانه هستند اهل­البيت يعنی علی عليه­السلام، اهل­البيت يعنی فاطمه، اهل­البيت يعنی حسنين، زينبين نه کسانی ديگر ما اين­ها را بايد بشناسيم الگوها را، اهل­البيت صديقه طاهره است.

من دو سه­تا از ويژگی­های اين بزرگ بانو را عرض کنم به پاس احترام و ادب به محضر اين شخصيت بزرگ و دختران جوان خودمان را اصلاً زن يعنی فاطمه زهراء ايده­آل ترين بانوی نظام تاريخ، حالا امروز بعضی­ها می­گويند آقا اسلام مخالف پيشرفت زن است عالمه­ترين زن تاريخ بشريت فاطمه زهراست من اين را با تعصب نمی­گويم ثابت می­کنم، امام صادق از حضرت سؤال شد آقا کتاب جفر چيست؟ آقا فرمود: «هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوٍّ عِلْماً... طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً»[10] کتابی بوده روی پوست گاو نوشته شده طول اين کتاب هفتاد ذرع، تحرير کننده و نويسنده فاطمه زهراء از موضوع سؤال کرد، آقا فرمودند: «فِيهَا كُلَّمَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ»[11]هرچه مردم نياز دارند در اين کتاب هست، بعد امام فرمود: «وَ لَيْسَ مِنْ قَضِيَّةٍ إِلَّا وَ فِيهَا أَرْشُ الْخَدْشِ»[12] مطلبی جا نيفتاده حتی اگر کسی خراشی روی دست کسی بيندازد خسارتش چقدر است؟ اين را هم مادر ما نوشته، يعنی يک دائرة المعارف حقوقی، اخلاقی، تربيتی، اقتصادی، سياسی، اجتماعی، خانوادگی: «كُلَّمَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ»[13]بشريت به چه نياز دارد؟ شما کدام مؤلف را در تاريخ سراغ داريد کتابی رقم بزند که تمام نيازمندی­های بشر را ديده باشد فاطمه زهرای که نُه­ساله خانه شوهر رفت هجده ساله به لقاء الهی، با همان دست­های تاول زده­ای که آن قدر آسياب را در منزل می­چرخاند و آسک را می­چرخاند و آرد می­کرد گندم و جو را که دست­های او ورم کرد: «حَتَّى مَجِلَتْ يَدَاهَا»[14] با همان دست­ها قلم به دست می­گيرد کتاب جفر را تدوين می­کند، امام صادق اين تعبير را فرمودند، حالا اين کتاب نمودار علم مايکون است و هرچه بوده فاطمه زهراء ثبت کرده، گفت آقا اين کتاب الآن کجاست؟ آقا فرمودند اين امانتی است که از امامی به امامی ديگر الآن يکی از گنجينه­های ارزشمندی که نزد امام زمان است همين کتاب است، کدام خانم را سراغ داشته داريد تأليف اين­گونه داشته باشد اسلام مخالف با علميت زن است، اسلام می­گويد زن مسلمان، الگوی تو فاطمه است که در علميت حرف اول می­زد، سلمان می­گويد روزی با اميرالمؤمنين وارد خانه شديم وارد خانه حضرت در دوران پيغمبر بود، می­گويد يک بحث علمی بين اميرالمؤمنين و حضرت زهراء مطرح شد يکی حضرت می­فرمود فاطمه زهراء پاسخ می­داد، مطلبی زهرای مرضيه می­فرمود اميرالمؤمنين، گفت بحث بالا گرفت سلمان می­گويد من فقط ناظر بودم و می­شنيدم، يک وقت حضرت زهراء بحث را به پايان رساند با اين جمله يا علی به تو بگويم از: «علم ماکان و علم مايکون و علم مالم يکون الی اليوم القيامه» ، از وقايع گذشته از وقايع حال، وقايعی که در آينده و قيامت اتفاق خواهد افتاد، سلمان می­گويد تا حضرت زهراء اين را گفت اميرالمؤمنين عقب، عقب از منزل خارج شد، می­گويد در محضر حضرت در مسجد خدمت رسول­الله پيغمبر فرمودند يا علی تو می­گويي يا من بگويم؟ آقا فرمودند شما بگوييد، گفتند از اين سخن فاطمه تعجب کردی؟ حضرت فرمود خيلی تعجب کردم، آقا فرمودند يا علی مگر نمی­داني: «فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[15] شعبه­ای از من است، پاره تن من است، فاطمه جزء از من است، کسی که او را خشنود کند من را خشنود کرده، کسی که آن را به نگرانی و ناراحتی در آورد من را ناراحت کرده، اين در علميت، ما خيلی از معضلات جامعه را زن­های مدينه در زمان خود رسول­الله رجوع می­کردند به حضرت زهراء حتی بعضی از تاريخ مطالعه بفرماييد، بعضی از مردان مدينه سؤال داشتند توسط خانم­هايشان از حضرت زهراء می­پرسيدند، خانه ساده فاطمه زهراء يک دانشگاه عظيم بود، در رفع مشکلات در جوار اين مادر امام حسن تربيت می­شود سيدالشهداء، زينبين پروش پيدا می­کنند اسلام با علميت زن مخالف نيست، اسلام می­گويد زن مسلمان، الگوی تو زهرای مرضيه است در علم طبق آيه قرآن: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[16] ميدان ترقی و تعالی برای مرد و زن آزاد است باز است شعار زن، زندگی، آزادی، سه­تا شعارش اسلامی است زن را اسلام دارد حمايت می­کند، حقيقت زن را اسلام به زن برگرداند آزادی را اسلام آمد تعريف کرد امروز بعضی­ها آزادی را اسارت دارند تعريف می­کنند، تسليم شيطان بودن را اسمش می­گذارند آزادی، اصلاً زندگی دين آمده که زندگی کردن را به ما بياموزد، چگونه زندگی کنيم؟ نه زيست به عنوان زندگی زيست را دارند تعقيب می­کنند، خوردن و خوابيدن و هوای نفسانی را دنبال می­کنند اين بعد علميت اين بزرگ بانو، در مسائل معنوی و مسائل عبادی شما، نظير اين بانوی بزرگ را در تاريخ نمی­بينيد در روايت دارد آن‌قدر حضرت زهراء ايستاده خدا را عبادت می­کرد که حتی پاهايي: «حَتَّى تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»[17] پاهای مبارک او ورم کرد، يک خانمی که سقف عمرش هجده ساله بود، اين جمله را از اميرالمؤمنينی که اسوه عبادت است شب عروسی گذشت، صبح شب عروسی، پيامبر آمدند ديدن عروس و داماد البته عزيزان مستحضر هستيد خانه اميرالمؤمنين در همان منطقه عوالی بود اين خانه که الآن کنار بيت است خانه پيغمبر بود، پيغمبر تدبير کردند و تعويض کردند آن خانه اميرالمؤمنين را به اين خانه، فرمودند من دوری فاطمه را نمی­توانم تحمل کنم بياييد کنار ما و آن مزرعه را و آن خانه را حضرت در عوالی واگذار کردند به رسول­الله معاوضه آن اين خانه کنار پيغمبر به حضرت واگذار شد، خب منطقه عوالی بود آقای منزلی آن­جا داشتند شامی که شب عروسی بود گذشت، صبح آن شب رسول­الله آمدند عروس و داماد را يک ديدنی کردند، احوال‌پرسی کردند، بعد از اميرالمؤمنين سؤال کردند فاطمه را چگونه ديدی؟ اين جمله رسول­الله يک دنيا مطلب درش هست، اين جمله اميرالمؤمنين به پيغمبر عرض کرد: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ»[18]بهترين يار و ياور در بندگی خدا، يک شب اين­ها باهم بودند آن هم شب عروسی، بعضی­هايمان شب عروسی­مان چگونه می­گذرد، بعضی­ها شب عروسی شب لهو و لعب است شب فسق و فجور است، اميرالمؤمنين از خاطره شب عروسی­اش با فاطمه می­فرمايد: «نِعْمَ الْعَوْنُ»[19] ياور شايسته در بندگی خدا، اين­ را بزرگان می­گويند دنيای مطلب در همين هست حضرت زهرای که در عبادت نظير ندارد، در علميت بانوی که در بصيرت و بصيرت افزايي، اين­هم يک نکته است خانم مسلمان الگوی تو حضرت زهراست من اين را بدون تعارف عرض کنم اعتقاد خود بنده اين است در حد اطلاعات خودم اصلاً يورش به بيت ولايت برای خاموش کردن حضرت زهراء بود اين­ها کاری به علی ابن ابی طالب نداشتند، اميرالمؤمنين را می­شناختند، علی ابن ابی طالب شخصيتی بود که به حسب سفارش پيغمبر آقا فرمودند مردم آمدند مسئوليت را قبول کن، نيامدند رها کن، حضرت دنبال رياست نبود و انتقاد حضرت زهراء هم به زن­های مدينه رو همين بود، وقتی گفتند آقا چرا علی نيامد برای بيعت گرفتن؟ چرا در خانه نشست؟ حضرت زهراء فرمود: «مثل الامام كمثل الكعبة تزار و لا تزور»[20] علی مثل کعبه است شما بايد می­آمديد بيعت می­کرديد نه علی بيايد تقاضای بيعت بکند، علی را پيغمبر در غدير معرفی کرد، چرا شما او را تنها گذاشتيد؟ حضار محترم وجود مقدس حضرت زهرای مرضيه بعد از جريان ارتحال پيغمبر ساکت ننشسته، شب­ها دست حسنين را به دست می­گرفت می­آمد در خانه تک تک اصحاب و انصار را در می­زد خدا را به شهادت می­گرفت، می­فرمود خدا را به شهادت می­گيرم شما در غدير با پدرم بوديد؟ می­گفتند: آری، می­فرمود اين جمله را از پدرم شنيديد که فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[21] اين­ها خودشان را به کری می­زدند علامه امينی می­فرمايد پيغمبر وقتی به اين قسمت از خطبه غدير رسيد بارها پيغمبر صدا زد: «هلا سمعتم»، شنيديد چه گفتم؟ همه گفتند: «قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ»[22]پيامبر می­دانست در آينده تاريخ اين­ها می­گويند نشنيديم خود را به ناشنوايي می­زنند حضرت می­فرمود: نشنيديد در غدير پدرم فرمود هرکسی من مولاي او هستم علی مولای اوست؟ می­گفتند اين جمله را نشنيديم، امام باقر می­فرمايد پنج نفر در عالم خيلی گريه کردند يکی از اين پنج نفر حضرت زهراست چرا؟ من باز اعتقادم اين است که گريه­های فاطمه برای غربت علی بود، گريه­های فاطمه برای مظلوميت دوران رسالت پدرش بود حضرت زهراء از اين مردم ظلم­هايي ديده بود چه در زمان پدر، دارد دورانی که حضرت زهراء دوران طفوليت بود، در مکه بودند، خديجه حضرت خديجه تازه از دنيا رفته بود، حضرت زهراء همراه پدر آمد در مسجد الحرام، در حجر اسماعيل پيغمبر در سجده بود، حضرت زهراء هم دور پدر داشت می­چرخشيد ابوجهل ملعون با عده­ از سران قريش کنار کوه صفاء ايستاده بودند يک عربی هم دامنه کوه صفاء بچه شتری کشته بود داشت پوست اين را می­کند، ابوجهل پيغمبر را ديد رو کرد به اين­های که اطرافش بودند گفت که حاضر است شکمبه پول از کثافت اين بچه شتر را ور دارد ببرد، بگذارد روی کمر پيغمبر، آقايون اين اسلامی که من و شما امروز افتخارش را داريم زحمت­هايش را پيغمبر کشيد، ما يک جواب سلام­مان را نمی­دهند ديگر نمی­آيم تحويل­مان نمی­گيرند ديگر رو نمی­کنيم آقا چرا مسجد نمی­آيي؟ تحويل نمی­گيرند، آقا چرا هيئت نمی­آيي؟ چنين شده زحمت­ها را آن­ها کشيدند، کسی گفت من اين کار را می­کنم شکمبه پول از کثافت را برداشت آورد رسول­الله در سجده بودند گذاشت رو کمر پيغمبر، رسول­الله سر بلند نکرد بگويد تو کيستی؟ حضرت زهرایی که در سنين طفوليت بود با دستان کودکانه­اش اين شکمبه را برداشت اين دختر بايد چه کار کند؟ لذاست که می­گويند حضرت زهراء را هرکسی می­ديد چهره­ای اندوهگينی داشت، از زمانی که چشم به اين دنيا گشود، بی­انصافی را مشاهده کرد، مادر تنهايش خديجه را ديد بی­مهری­ها را ديد، شاهد جراحت­هايي که پدر بر می­داشت و به خانه می­آمد و بر زخم­های او مادر مرهم می­گذاشت همه اين­ها را حضرت زهراء ديده بود لذا حضرت زهراء قيافه اندوهگين داشت، حضرت عرض کرد پدر برخيز به منزل برويم، امام باقر می­فرمايد يکی از بکائون عالم فاطمه زهراست، و حال آن­که عمر از نظر کمّ عمر زيادی نبود هجده سال، از زمانی هم که پدر از دنيا رفت، بی­مهری­ و ناجوانمردی را نسبت به همسرش را ديد و ناراحتی­های حضرت زهراء، دغدغه­های حضرت زهراء برای غربت اميرالمؤمنين بود و لذا اين­ها ديدند اين صدا اگر خاموش نشود دارد زهراء بصيرت افزايي می­کند بين مردم افتاده دارد حرف می­زند احد می­رفت صحبت می­کرد، بقيع می­رفت سخن می­گفت، با گريه اعتراض خودش را اعلان می­کرد، خطبه فدکيه خواند و اتمام حجت کرد، اين­ها ديدند اگر اين فاطمه را مهار نکنند و ساکت نکنند کار تمام است، لذا يورش به بيت ولايت اتفاق افتاد و اين­ها هم وقتی فهميدند که چه کسی پشت در است؟ شدت بخشيدند، به آن جسارت و جنايت، لذا يکی از بزرگان علما می­فرمايد اگر از فاطمه زهراء سؤال می­شد بی­بی چرا وصيت کرديد شب شما را به خاک سپارد، شايد اين بانو می­فرمود اين برای حال دل خودم بود، در وصيت­نامه­شان هم دارد، در وصيت­نامه به اميرالمؤمنين فرمود علی نمی­خواهم کسانی که تو را تنها گذاشتند تابوت من را به دوش بگيرند، بر جنازه من نماز بگذارند آن­هايي که امام­شان را ترک کردند حضرت زهراء راضی نبود بيايند در تشييع او به نام فاطمه علی را تنها گذاشتيد حالا آمديد تشييع فاطمه، می­فرمايد وصيت به دفن شبانه برای آن بود، می­گويد اما اگر از بی­بی سؤال می­کرديد بی­بی چرا وصيت کرديد شب غسل­تان بدهند در دل تاريک شب، در دل تاريک شب؟ شايد بی­بی­ می­فرمود اين برای حال دل علی بود، حضرت زهراء نگران حال اميرالمؤمنين بود، نمی­خواست آن چشم­های مضطرب مولا به آن آثار جرم و جنايتی که رقم زده بودند، گرچه حضرت متوجه شد صدای گريه حضرت بلند شد:

وقت غسل جسم زهراء از چه مولا گريه کرد؟  قنفذ سنگين دل نامرد می­داند ز چيست؟

اين بصيرت افزايي تا آن روزهای آخر حضرت در بستر بود، زنهای مدينه می­آمدند به ديدن بی­بی حضرت زهراء صحبت می­کرد، من يک گوشه را بگويم حالا اين­ها بايد تاريخی که بهش پرداخت بشود، همسران پيغمبر دختران دو خليفه اول و دوم اين­ها بارها تقاضا کردند از حضرت زهراء که پدران ما می­خواهند بيايند ديدن شما حضرت زهراء فرمود من اين­ها را نمی­خواهم ببينم ديدار من با اين­ها قيامـت، هرچه اصرار کردند پيغام دادند حضرت زهراء نپذيرفت، خيلی­ها می­آمدند اصحاب می­آمدند ديدن پرده­ای وسط اتاق زده بودند پشت پرده می­نشستند سلام می­کردند پيغمبر يک يادگار ازش مانده آن­هم فاطمه است بی­انصاف­ها چه کرديد؟ آن­هم فاطمه­ای که سول­الله فرمود پاره تن من است، رضايت او رضايت خداست، اين­ها هرچه تقاضا کردند حضرت زهراء زيربار نرفت در مسجد آمدند سراغ اميرالمؤمنين گفت يا علی ما بارها توسط دختران­مان تقاضا کرديم، يک ديدن کنيم، از فاطمه زهراء نپذيرفته، اما می­خواهيم شما برايمان وقت بگيريد، چقدر آقا مظلوم بود؟ چه شرائطی؟ آقا فرمودند من برايتان وقت می­گيرم آقايون مصلحت اسلام مصلحت اسلام، اميرالمؤمنين خودش را خرج اسلام کرد، آقا آمدند منزل کنار بستر حضرت زهراء نشستند روزهای آخر بود، فرمودند دختر رسول­خدا اين دو نفر از من وقت ملاقات خواستند و اين­ها می­خواهند بيايند ديدن شما، حضرت زهراء فرمود يا علی تا زنده­ام نمی­خواهم با اين­ها رو به رو بشوم و نمی­خواهم با اين­ها هم کلام بشوم، حق حضرت هم بود پهلويش را شکستند محسنش را سقط کردند، فدکش را مصادره کردند حق جامعه را که ولايت بود گرفتند، اين حرف حرف درستی بود، محل اعتراض هم نبود اما درود و صلوات خدا بر تو ای بزرگ بانوی تاريخ، تا اين­جا گفت من نمی­پذيرم، آقا فرمودند فاطمه من به اين­ها قول دادم شما اين­ها را می­پذيريد، بگويم زهراء چه فرمود، فرمود: «يا علی البيت بيتک و انا امتک»، خانه خانه توست من کنيز تو هستم، زهراء کنيز علی است آقا هر جور صلاح ديدی عمل کن، آن دو نفر آمدند در خانه پشت پرده نشستند اولی سلام کرد حضرت زهراء فرمود: « السّلام علينا و على عباد اللَّه الصّالحين»[23] بعد حضرت زهراء فرمود يک جمله بيشتر من با شما حرف ندارم، يادتان هست يک شب پيغمبر سلمان را فرستاد دنبال شما دو نفر نيمه شبی بود شما آمديد منزل ما رسول­الله فرمود: «فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[24]فاطمه پاره تن من است، هرکسی او را خشنود کند خشنود کرده من را، و هرکسی من را خشنود کرد خدا را مسرور کرده، و هرکسی او را بيازارد پيغمبر را آزرده، و هر کسی پيغمبر را آزرد خدا را آزرده، گفتند شنيديم حضرت زهراء فرمود حرف همين، خدا را شاهد می­گيرم که من را آزرديد و بس و ديگر صحبت نکرد، حضار محترم آقا اميرالمؤمنين امروز تنهاست اشک­های فاطمه هم آن ساعت آخر برای تنهايي اميرالمؤمنين بود محدث قمی­ می­نويسد آقا آمد کنار بستر حضرت زهراء بی­بی وصيت­هايي کرد بعد يک وقت مولا ديدند زهراء دارد گريه می­کند، فرمودند فاطمه­جان: «مَا يُبْكِيكِ»[25] چرا داری گريه می­کنی؟ عرض کرد يا علی: «أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي»[26] گريه می­کنم برای مسائلی که بعد از من برای شما اتفاق می­افتد، يعنی يا علی تا بودم دفاع کردم، تا بودم صحبت کردم، خودم را سپر قرار دادم که به امامم توهين نکنند درس ولايت محوری درس بصيرت افزايي دست روشن نگری بايد از اين بزرگ بانو آموخت که تا آن ساعت­های آخر تا ساعت­های آخر از امام خودش دفاع کرد، عرضم تمام روضه­ای بخوانم، قبر مخفی حضرت زهراء هم سند غربت اميرالمؤمنين است قرن­ها اين قبر مخفی گويای غربت علی است و امام مظلومش تا مهدی بيايد و پرده­ برداری کند، آقا اميرالمؤمنين حسب وصيت بی­بی زهراء را شب غسل داد، کفن کرد، عزيزانش را صدا زد بياييد با مادر وداع کنيد، آقا می­فرمايد حسن و حسين آمدند رو سينه­های مادر افتادند صدای گريه­ اين­ها بلند شد، آقا می­فرمودند عزيزانم آهسته گريه کنيد مادر شما وصيت کرده کسی مطلع نشود، وقتی که زهراء را بندهای کفن را بست بگوييم يا اميرالمؤمنين شما امام حسين را از روی سينه مادر برداشت فرموديد ملائکه­ها طاقت ديدن اين صحنه را ندارند، اما زينب چه گذشت بر او کربلا و عاشورا؟ هنگامی که از روی تل زينبيه نگاه کرد:

خودم ديدم ز بالای بلندی، که محبوب خدا را سر بريدند

خودم ديدم حسينم تشنه جان داد، چه جانی بر لب روان داد

خودم ديدم فضای آسمان­ها، پر از انا اليه راجعون بود

آن حسينی که رو سينه مادر قرار گرفته بود آقا فرمود هاتفی ندا داد: «يا ابالحسن ارفعهما»[27]، حسن و حسين را از روی سينه مادر بلند کن: «لقد ابکيا و الله ملائکة السماء»[28]، فرشتگان آسمان­ها به گريه افتادند، چه گذشت بر ملائکة الله؟ چه گذشت بر اولياءالله آن موقعی که پاره تن زهراء بود سفارش فاطمه زهراء بود، زينب ديد شمر روی سينه حسين، خدا رحمت کند علامه امينی را می­فرمايد اگر حرمت خانه علی شکسته نشده بود کربلا خيمه­ها را آتش نمی­زدند همه بگوييم يا زهراء يا زهراء يا زهراء

اللهم صل علی فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.

 

[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏2 ص 46.

[2] بقره100.

[3] من لا يحضره الفقيه ج‏3 ص568.

[4] من لا يحضره الفقيه ج‏3 ص568.

[5] من لا يحضره الفقيه ج‏3 ص568.

[6] من لا يحضره الفقيه ج‏3 ص568.

[7] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج‏8 ص248.

[8] احزاب33.

[9] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏1 ص457.

[10] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1ص153.

[11] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1ص153.

[12] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1ص153.

[13] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1ص153.

[14] من لا يحضره الفقيه ج‏1 ص320.

[15] الأمالي( للصدوق) النص ص104.

[16] نساء32.

[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏43 ص76.

[18] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏43 ص76.

[19] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏43 ص76.

[20] عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه غفارى و مستفيد ج‏2 ص469.

[21] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1ص287.

[22] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج‏2 ص644.

[23] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه غفارى ص688(بدون انتساب به حضرت زهراء).

[24] الأمالي( للصدوق) النص ص104.

[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏43 ص218.

[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏43 ص218.

[27] بحارالانوار ج43 ص179

[28] بحارالانوار ج43 ص179

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه