استاد حدائق روز جمعه 18 آذرماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال رسولالله صلّی الله عليه و آله و سلّم: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي سَمَّيْتُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ»[1].
ايام ايام فاطميه اول روز گذشته روز شهادت حضرت بحثی که ما در محضر عزيزان داشتيم و در خدمت شما عنوان کرديم، راههاي برون رفت از فتنه بود که در اين فتنههايي که انسان در زندگی پيشرو دارند چه بايد کرد که ما مقاوم عمل کنيم فريب نخوريم، شما يک فتنه بزرگی که در صدر اسلام اتفاق افتاد، هفتاد روز بعد از ارتحال پيغمبر مسائل تغيير کرد، صدر اسلام مسلمانهايي که پيغمبر را ديده بودند مجاهدين فی سبيل الله: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ»[2] اميرالمؤمنين را رها کردند اين فتنه بود، فتنهای بزرگی هم بود در عالم اسلام نتيجه آن کار شد اين اختلافاتی که امروز در امت اسلام میبينيم، نتيجه آن کار شد حرمت شکنی بيت اميرالمؤمنين، شهادت حضرت زهرای مرضيه و اصلاً مسير از مجرای خودش خارج شد و از طريق خودش خارج شد، قرآن راهکار دارد برای مبارزه و رويارويي با فتنه يکی از آن راهکارها رجوع به خود قرآن است که ما سابق عرض کرديم محضر عزيزان آيات فراوانی داريم در قرآن که خدا میفرمايد رجوع کنيد به انبياء، رجوع کنيد به اهلالبيت اگر به همين قرآن رجوع میشود آياتی که در فضيلت اميرالمؤمنين نازل شده بود، آيه تطهيری که صد درصد اهلالبيت را خدا تأييد میکند و تضمين میکند اينها را مردم يادشان نرفته بود، ببينيد رسولالله در خطبه غدير قريب به شصت و دو آيه را پيغمبر استدلال میکند در يک خطبه غدير که اين آيات نوعاً بازگشتش به آقا اميرالمؤمنين هست و اهلالبيت، همين قضيه اينها فراموششان نمیشد، همين آياتی که رسولالله تأکيد نمود در ضمن خطبه غدير يادآوری کرد، مسلمانها به غفلت نمیرفتند وضع اين نمیشد امروز وضع دنيا اين نبود امروز در جاي خودش مسائل قرار گرفته بود، و لذا من صبح هم در جلسهای عرض کردم از گفتارهای نورانی حضرت زهرای مرضيه در دفاع از ولايت در مسجد پيغمبر در خطبه فدکيه، حضرت فرمود: «... وَ الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ»[3] از ما اگر اطاعت کرديد جامعهتان نظم پيدا میکند نظم میخواهيد دنبال ما بياييد: «وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ»[4] وحدت میخواهيد ما عامل وحدت هستيم اين دوتا مطلب نظم و وحدت دوتا سرمايه مهم برای يک جامعه بشری است بینظمی و تفرقه آفت است برای جوامع بشری حضرت زهراء به هردو اشاره میکند از ما اطاعت کرديد نظم داريد «... وَ الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ»[5] لذا شما انسانهای معتقد متدين راستين انسانهای منظماند سرکار نمیگذارند خلاف نمیگويند بینظمی نمیکنند: «وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ»[6] ما رهبر باشيم کار دست ما باشد، تفرقه نيست وحدت است اگر تفرقه هست آنهايي که بايد در جای خودشان باشند قرار نگرفتند، اين سخن حضرت زهراء در مسجد پيغمبر بود، يکی از راهها رجوع به قرآن که مطالبی عرض کرديم.
از روشهاي ديگری که برای رجوع در رويارويي با فتنه بسيار مؤثر است رجوع به اهلالبيت است اصلاً ما الگوها را بشناسيم اهلالبيت را بشناسيم ما اگر شاخصها را ترازها را الگوها را شناختيم منحرف نمیشويم ما امروز در بحث مقام زن يکی مشکلاتمان اين است که زن را نشناختيم الگوي زن را نشناختيم، من همين ديشب حاج آقای موسوي يکی متدينين شهر دخترش را آورده بود گفت حاج آقا يک نيم ساعتی برای من وقت بگذاريد آمد اين دختر با پدر در دفتر گفت کسی هم نباشد اين حرف ديشب است دختر دبيرستانی گفتم مشکل چيست؟ دختر گفت پدرم میگويد چادر من میگويم چادر نمیخواهم مگر زور است؟ گفتم حالا ما منطقی باهم صحبت کنيم شروع کردم با اين دختر صحبت کردن، گفت که آقا من حجابم را رعايت میکنم ولی بدون چادر، با کافشن با شلوار پوشيده میآيم بيرون يک نيم ساعتی که با اين دختر صحبت شد دختر آرام شد، ما گاهی اوقات همين کار را هم نکرديم چهارتا اوليات مسائل اعتقادی و الگوشناسی را بازگو نکرديم فکر میکند حالا اين يک تحميلی است به اين زن، گفتم خانم تو حجابت هم هرچه کامل باشد، چادر نمره بيست است، حجاب کامل تو نمره هجده است بيست بهتر است يا هجده؟ گفتم بابايت چه دارد میگويد؟ بابايت در مسير کمالات از تو انتظار دارد، گرچه حجاب يعنی پوشيده بودن بدن يک زن مسلمان از مرآن و منظر نامحرم اما ما در همين کمالات رشد کنيم، اميرالمؤمنين میفرمايد اگر کسی: «أن من ساوى يوماه»[7] کسی دو روزش مساوی هم بود مثل هم بود ضرر کرده، مغبون است امروز ما بهتر از ديروز ما فردای ما بايد بهتر از امروز ما باشد، يکی از مشکلات ما اسوهها را نشناختيم، الگوها را نشناختيم، حالا به اعتبار و احترام اين بزرگ بانو که اسوه بانوان عالم است نسبت به حضرت زهراء هم من يک خاطرهای را نقل کنم، از سالها قبل، حدود شايد چهارده پانزده سال قبل، روز ميلاد حضرت زهرای مرضيه بود زندان عادل آباد بند زنان رئيس وقت زندان دعوت کرد برای سخنرانی ما رفتيم زندان و يک سالنی بود خانمها نشسته بودند، حدود شايد جمعيتی قريب به صد نفر مدير کل زندان، رئيس بند زنان مسئولين هم بودند من قبل از شروع به صحبت گفتم من يک سؤالی از حضار محترم میپرسم ضمن تبريک ميلاد با سعادت حضرت زهراء به همه شما يک سؤال دارم، فاطمه کيست؟ ديدم يک خانمی دست بلند کرد گفت دختر رسولخدا، گفتم ديگر از فاطمه زهراء چه میدانيد يک خانم ديگر دست بلند کرد گفت همسر علی مرتضی گفتم غير از اين چه میدانيد؟ يکی ديگر دست بلند کرد گفت مادر امام حسن و امام حسين، گفتم ديگر چه؟ همه ساکت شدند، گفتم امروز روز زن است روز شماست روز الگوی شماست، من میخواهم اين الگو را در حد نيم ساعتی که وقت دارم يک اطلاعات اجمالی به شما بدهم، حضار محترم به حضرت زهرای مرضيه قسم من داشتم میگفتم مطالب را ديدم بعضی از خانمها داشتند گريه میکردند روز جشن بود، نه روز عزا، مجلس مجلس شادی بود من هم فضائل حضرت زهراء را داشتم میگفتم مصائب حضرت را نمیگفتم ديدم بعضی از اين خانمها اشک از چشمانشان جاری بود، جلسه تمام شد از آن سالن آمديم بيرون، مدير کل زندان گفت آقای حدائق ديدی بعضی از اين خانمها داشتند گريه میکردند؟ گفتم بلی، گفتم پيام اين اشکها را گرفتی، گفت چه پيامی داشت؟ گفتم اين اشکها پيام داشت، پيامش اين بود اگر ما فاطمه زهراء را زودتر از اين شناخته بوديم امروز جای ما اينجا نبود و گريه میکنيم بر اينکه الگو را بايد در زندان بشناسيم، اينها چه کسانی کمکاری کردند؟ خانواده يک، پدرها مادرها، مربیها، آموزش و پرورش، من طلبه، من سخنران، جامعه کوتاهی شده شده اين، يک مشکل جدی اين است که ما در الگوشناسی اهلالبيت، الگو کسانیاند که قرآن صد در صد تضمين کرده اينها را در اين آيه شريفه: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[8] ما اين خاندانی که پيغمبر فرمود اهلالبيت يعنی اينها، اين آيه وقتی نازل شد اين را هم من اشاره کنم شيعه و سنی نقل کردند اين آيه وقتی نازل شد پيامبر بعضیها نوشتهاند تا ششماه محدثين اهل سنت و محدثين شيعه رسولالله در مسير کوچه که میرفتند طرف مسجد، حالا انشاءالله وعده ديدار ما و شما حرم پيغمبر اگر همديگر را ديديم دعا بکنيد تا ببينيم، من جای محراب تهجد و حدود قبر حضرت زهراء را نشانتان بدهم، اين را به اعتراف آيتالله العظمی محلاتی به اعتراف مرحوم آيتالله والد که اين قبر کجا قرار گرفته؟ اين را در حرم پيغمبر محازی محراب تهجد، دارد رسولالله اين آيه وقتی نازل میشد میآمدند در اصلی بيت مقابل محراب تهجد بود آن دری که الآن باز است مرسوم است و معروف است آن در اصلی بيت نبود حضرت میآمدند اينجا مقابل خانه میايستادند بلند صدا میزدند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ الصَّلَاةَ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[9]بزرگان میفرمايند از اين سيره پيغمبر استفاده میشود، ششماه کار پيغمبر اين بود صبح ظهر شب، رسولالله از محازی خانه اميرالمؤمنين رد میشدند اين آيه را میخواندند يعنی مسلمانها بيدار باشيد اهلالبيت يعنی کسانی که در اين خانه هستند اهلالبيت يعنی علی عليهالسلام، اهلالبيت يعنی فاطمه، اهلالبيت يعنی حسنين، زينبين نه کسانی ديگر ما اينها را بايد بشناسيم الگوها را، اهلالبيت صديقه طاهره است.
من دو سهتا از ويژگیهای اين بزرگ بانو را عرض کنم به پاس احترام و ادب به محضر اين شخصيت بزرگ و دختران جوان خودمان را اصلاً زن يعنی فاطمه زهراء ايدهآل ترين بانوی نظام تاريخ، حالا امروز بعضیها میگويند آقا اسلام مخالف پيشرفت زن است عالمهترين زن تاريخ بشريت فاطمه زهراست من اين را با تعصب نمیگويم ثابت میکنم، امام صادق از حضرت سؤال شد آقا کتاب جفر چيست؟ آقا فرمود: «هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوٍّ عِلْماً... طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً»[10] کتابی بوده روی پوست گاو نوشته شده طول اين کتاب هفتاد ذرع، تحرير کننده و نويسنده فاطمه زهراء از موضوع سؤال کرد، آقا فرمودند: «فِيهَا كُلَّمَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ»[11]هرچه مردم نياز دارند در اين کتاب هست، بعد امام فرمود: «وَ لَيْسَ مِنْ قَضِيَّةٍ إِلَّا وَ فِيهَا أَرْشُ الْخَدْشِ»[12] مطلبی جا نيفتاده حتی اگر کسی خراشی روی دست کسی بيندازد خسارتش چقدر است؟ اين را هم مادر ما نوشته، يعنی يک دائرة المعارف حقوقی، اخلاقی، تربيتی، اقتصادی، سياسی، اجتماعی، خانوادگی: «كُلَّمَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ»[13]بشريت به چه نياز دارد؟ شما کدام مؤلف را در تاريخ سراغ داريد کتابی رقم بزند که تمام نيازمندیهای بشر را ديده باشد فاطمه زهرای که نُهساله خانه شوهر رفت هجده ساله به لقاء الهی، با همان دستهای تاول زدهای که آن قدر آسياب را در منزل میچرخاند و آسک را میچرخاند و آرد میکرد گندم و جو را که دستهای او ورم کرد: «حَتَّى مَجِلَتْ يَدَاهَا»[14] با همان دستها قلم به دست میگيرد کتاب جفر را تدوين میکند، امام صادق اين تعبير را فرمودند، حالا اين کتاب نمودار علم مايکون است و هرچه بوده فاطمه زهراء ثبت کرده، گفت آقا اين کتاب الآن کجاست؟ آقا فرمودند اين امانتی است که از امامی به امامی ديگر الآن يکی از گنجينههای ارزشمندی که نزد امام زمان است همين کتاب است، کدام خانم را سراغ داشته داريد تأليف اينگونه داشته باشد اسلام مخالف با علميت زن است، اسلام میگويد زن مسلمان، الگوی تو فاطمه است که در علميت حرف اول میزد، سلمان میگويد روزی با اميرالمؤمنين وارد خانه شديم وارد خانه حضرت در دوران پيغمبر بود، میگويد يک بحث علمی بين اميرالمؤمنين و حضرت زهراء مطرح شد يکی حضرت میفرمود فاطمه زهراء پاسخ میداد، مطلبی زهرای مرضيه میفرمود اميرالمؤمنين، گفت بحث بالا گرفت سلمان میگويد من فقط ناظر بودم و میشنيدم، يک وقت حضرت زهراء بحث را به پايان رساند با اين جمله يا علی به تو بگويم از: «علم ماکان و علم مايکون و علم مالم يکون الی اليوم القيامه» ، از وقايع گذشته از وقايع حال، وقايعی که در آينده و قيامت اتفاق خواهد افتاد، سلمان میگويد تا حضرت زهراء اين را گفت اميرالمؤمنين عقب، عقب از منزل خارج شد، میگويد در محضر حضرت در مسجد خدمت رسولالله پيغمبر فرمودند يا علی تو میگويي يا من بگويم؟ آقا فرمودند شما بگوييد، گفتند از اين سخن فاطمه تعجب کردی؟ حضرت فرمود خيلی تعجب کردم، آقا فرمودند يا علی مگر نمیداني: «فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[15] شعبهای از من است، پاره تن من است، فاطمه جزء از من است، کسی که او را خشنود کند من را خشنود کرده، کسی که آن را به نگرانی و ناراحتی در آورد من را ناراحت کرده، اين در علميت، ما خيلی از معضلات جامعه را زنهای مدينه در زمان خود رسولالله رجوع میکردند به حضرت زهراء حتی بعضی از تاريخ مطالعه بفرماييد، بعضی از مردان مدينه سؤال داشتند توسط خانمهايشان از حضرت زهراء میپرسيدند، خانه ساده فاطمه زهراء يک دانشگاه عظيم بود، در رفع مشکلات در جوار اين مادر امام حسن تربيت میشود سيدالشهداء، زينبين پروش پيدا میکنند اسلام با علميت زن مخالف نيست، اسلام میگويد زن مسلمان، الگوی تو زهرای مرضيه است در علم طبق آيه قرآن: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[16] ميدان ترقی و تعالی برای مرد و زن آزاد است باز است شعار زن، زندگی، آزادی، سهتا شعارش اسلامی است زن را اسلام دارد حمايت میکند، حقيقت زن را اسلام به زن برگرداند آزادی را اسلام آمد تعريف کرد امروز بعضیها آزادی را اسارت دارند تعريف میکنند، تسليم شيطان بودن را اسمش میگذارند آزادی، اصلاً زندگی دين آمده که زندگی کردن را به ما بياموزد، چگونه زندگی کنيم؟ نه زيست به عنوان زندگی زيست را دارند تعقيب میکنند، خوردن و خوابيدن و هوای نفسانی را دنبال میکنند اين بعد علميت اين بزرگ بانو، در مسائل معنوی و مسائل عبادی شما، نظير اين بانوی بزرگ را در تاريخ نمیبينيد در روايت دارد آنقدر حضرت زهراء ايستاده خدا را عبادت میکرد که حتی پاهايي: «حَتَّى تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»[17] پاهای مبارک او ورم کرد، يک خانمی که سقف عمرش هجده ساله بود، اين جمله را از اميرالمؤمنينی که اسوه عبادت است شب عروسی گذشت، صبح شب عروسی، پيامبر آمدند ديدن عروس و داماد البته عزيزان مستحضر هستيد خانه اميرالمؤمنين در همان منطقه عوالی بود اين خانه که الآن کنار بيت است خانه پيغمبر بود، پيغمبر تدبير کردند و تعويض کردند آن خانه اميرالمؤمنين را به اين خانه، فرمودند من دوری فاطمه را نمیتوانم تحمل کنم بياييد کنار ما و آن مزرعه را و آن خانه را حضرت در عوالی واگذار کردند به رسولالله معاوضه آن اين خانه کنار پيغمبر به حضرت واگذار شد، خب منطقه عوالی بود آقای منزلی آنجا داشتند شامی که شب عروسی بود گذشت، صبح آن شب رسولالله آمدند عروس و داماد را يک ديدنی کردند، احوالپرسی کردند، بعد از اميرالمؤمنين سؤال کردند فاطمه را چگونه ديدی؟ اين جمله رسولالله يک دنيا مطلب درش هست، اين جمله اميرالمؤمنين به پيغمبر عرض کرد: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ»[18]بهترين يار و ياور در بندگی خدا، يک شب اينها باهم بودند آن هم شب عروسی، بعضیهايمان شب عروسیمان چگونه میگذرد، بعضیها شب عروسی شب لهو و لعب است شب فسق و فجور است، اميرالمؤمنين از خاطره شب عروسیاش با فاطمه میفرمايد: «نِعْمَ الْعَوْنُ»[19] ياور شايسته در بندگی خدا، اين را بزرگان میگويند دنيای مطلب در همين هست حضرت زهرای که در عبادت نظير ندارد، در علميت بانوی که در بصيرت و بصيرت افزايي، اينهم يک نکته است خانم مسلمان الگوی تو حضرت زهراست من اين را بدون تعارف عرض کنم اعتقاد خود بنده اين است در حد اطلاعات خودم اصلاً يورش به بيت ولايت برای خاموش کردن حضرت زهراء بود اينها کاری به علی ابن ابی طالب نداشتند، اميرالمؤمنين را میشناختند، علی ابن ابی طالب شخصيتی بود که به حسب سفارش پيغمبر آقا فرمودند مردم آمدند مسئوليت را قبول کن، نيامدند رها کن، حضرت دنبال رياست نبود و انتقاد حضرت زهراء هم به زنهای مدينه رو همين بود، وقتی گفتند آقا چرا علی نيامد برای بيعت گرفتن؟ چرا در خانه نشست؟ حضرت زهراء فرمود: «مثل الامام كمثل الكعبة تزار و لا تزور»[20] علی مثل کعبه است شما بايد میآمديد بيعت میکرديد نه علی بيايد تقاضای بيعت بکند، علی را پيغمبر در غدير معرفی کرد، چرا شما او را تنها گذاشتيد؟ حضار محترم وجود مقدس حضرت زهرای مرضيه بعد از جريان ارتحال پيغمبر ساکت ننشسته، شبها دست حسنين را به دست میگرفت میآمد در خانه تک تک اصحاب و انصار را در میزد خدا را به شهادت میگرفت، میفرمود خدا را به شهادت میگيرم شما در غدير با پدرم بوديد؟ میگفتند: آری، میفرمود اين جمله را از پدرم شنيديد که فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[21] اينها خودشان را به کری میزدند علامه امينی میفرمايد پيغمبر وقتی به اين قسمت از خطبه غدير رسيد بارها پيغمبر صدا زد: «هلا سمعتم»، شنيديد چه گفتم؟ همه گفتند: «قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ»[22]پيامبر میدانست در آينده تاريخ اينها میگويند نشنيديم خود را به ناشنوايي میزنند حضرت میفرمود: نشنيديد در غدير پدرم فرمود هرکسی من مولاي او هستم علی مولای اوست؟ میگفتند اين جمله را نشنيديم، امام باقر میفرمايد پنج نفر در عالم خيلی گريه کردند يکی از اين پنج نفر حضرت زهراست چرا؟ من باز اعتقادم اين است که گريههای فاطمه برای غربت علی بود، گريههای فاطمه برای مظلوميت دوران رسالت پدرش بود حضرت زهراء از اين مردم ظلمهايي ديده بود چه در زمان پدر، دارد دورانی که حضرت زهراء دوران طفوليت بود، در مکه بودند، خديجه حضرت خديجه تازه از دنيا رفته بود، حضرت زهراء همراه پدر آمد در مسجد الحرام، در حجر اسماعيل پيغمبر در سجده بود، حضرت زهراء هم دور پدر داشت میچرخشيد ابوجهل ملعون با عده از سران قريش کنار کوه صفاء ايستاده بودند يک عربی هم دامنه کوه صفاء بچه شتری کشته بود داشت پوست اين را میکند، ابوجهل پيغمبر را ديد رو کرد به اينهای که اطرافش بودند گفت که حاضر است شکمبه پول از کثافت اين بچه شتر را ور دارد ببرد، بگذارد روی کمر پيغمبر، آقايون اين اسلامی که من و شما امروز افتخارش را داريم زحمتهايش را پيغمبر کشيد، ما يک جواب سلاممان را نمیدهند ديگر نمیآيم تحويلمان نمیگيرند ديگر رو نمیکنيم آقا چرا مسجد نمیآيي؟ تحويل نمیگيرند، آقا چرا هيئت نمیآيي؟ چنين شده زحمتها را آنها کشيدند، کسی گفت من اين کار را میکنم شکمبه پول از کثافت را برداشت آورد رسولالله در سجده بودند گذاشت رو کمر پيغمبر، رسولالله سر بلند نکرد بگويد تو کيستی؟ حضرت زهرایی که در سنين طفوليت بود با دستان کودکانهاش اين شکمبه را برداشت اين دختر بايد چه کار کند؟ لذاست که میگويند حضرت زهراء را هرکسی میديد چهرهای اندوهگينی داشت، از زمانی که چشم به اين دنيا گشود، بیانصافی را مشاهده کرد، مادر تنهايش خديجه را ديد بیمهریها را ديد، شاهد جراحتهايي که پدر بر میداشت و به خانه میآمد و بر زخمهای او مادر مرهم میگذاشت همه اينها را حضرت زهراء ديده بود لذا حضرت زهراء قيافه اندوهگين داشت، حضرت عرض کرد پدر برخيز به منزل برويم، امام باقر میفرمايد يکی از بکائون عالم فاطمه زهراست، و حال آنکه عمر از نظر کمّ عمر زيادی نبود هجده سال، از زمانی هم که پدر از دنيا رفت، بیمهری و ناجوانمردی را نسبت به همسرش را ديد و ناراحتیهای حضرت زهراء، دغدغههای حضرت زهراء برای غربت اميرالمؤمنين بود و لذا اينها ديدند اين صدا اگر خاموش نشود دارد زهراء بصيرت افزايي میکند بين مردم افتاده دارد حرف میزند احد میرفت صحبت میکرد، بقيع میرفت سخن میگفت، با گريه اعتراض خودش را اعلان میکرد، خطبه فدکيه خواند و اتمام حجت کرد، اينها ديدند اگر اين فاطمه را مهار نکنند و ساکت نکنند کار تمام است، لذا يورش به بيت ولايت اتفاق افتاد و اينها هم وقتی فهميدند که چه کسی پشت در است؟ شدت بخشيدند، به آن جسارت و جنايت، لذا يکی از بزرگان علما میفرمايد اگر از فاطمه زهراء سؤال میشد بیبی چرا وصيت کرديد شب شما را به خاک سپارد، شايد اين بانو میفرمود اين برای حال دل خودم بود، در وصيتنامهشان هم دارد، در وصيتنامه به اميرالمؤمنين فرمود علی نمیخواهم کسانی که تو را تنها گذاشتند تابوت من را به دوش بگيرند، بر جنازه من نماز بگذارند آنهايي که امامشان را ترک کردند حضرت زهراء راضی نبود بيايند در تشييع او به نام فاطمه علی را تنها گذاشتيد حالا آمديد تشييع فاطمه، میفرمايد وصيت به دفن شبانه برای آن بود، میگويد اما اگر از بیبی سؤال میکرديد بیبی چرا وصيت کرديد شب غسلتان بدهند در دل تاريک شب، در دل تاريک شب؟ شايد بیبی میفرمود اين برای حال دل علی بود، حضرت زهراء نگران حال اميرالمؤمنين بود، نمیخواست آن چشمهای مضطرب مولا به آن آثار جرم و جنايتی که رقم زده بودند، گرچه حضرت متوجه شد صدای گريه حضرت بلند شد:
وقت غسل جسم زهراء از چه مولا گريه کرد؟ قنفذ سنگين دل نامرد میداند ز چيست؟
اين بصيرت افزايي تا آن روزهای آخر حضرت در بستر بود، زنهای مدينه میآمدند به ديدن بیبی حضرت زهراء صحبت میکرد، من يک گوشه را بگويم حالا اينها بايد تاريخی که بهش پرداخت بشود، همسران پيغمبر دختران دو خليفه اول و دوم اينها بارها تقاضا کردند از حضرت زهراء که پدران ما میخواهند بيايند ديدن شما حضرت زهراء فرمود من اينها را نمیخواهم ببينم ديدار من با اينها قيامـت، هرچه اصرار کردند پيغام دادند حضرت زهراء نپذيرفت، خيلیها میآمدند اصحاب میآمدند ديدن پردهای وسط اتاق زده بودند پشت پرده مینشستند سلام میکردند پيغمبر يک يادگار ازش مانده آنهم فاطمه است بیانصافها چه کرديد؟ آنهم فاطمهای که سولالله فرمود پاره تن من است، رضايت او رضايت خداست، اينها هرچه تقاضا کردند حضرت زهراء زيربار نرفت در مسجد آمدند سراغ اميرالمؤمنين گفت يا علی ما بارها توسط دخترانمان تقاضا کرديم، يک ديدن کنيم، از فاطمه زهراء نپذيرفته، اما میخواهيم شما برايمان وقت بگيريد، چقدر آقا مظلوم بود؟ چه شرائطی؟ آقا فرمودند من برايتان وقت میگيرم آقايون مصلحت اسلام مصلحت اسلام، اميرالمؤمنين خودش را خرج اسلام کرد، آقا آمدند منزل کنار بستر حضرت زهراء نشستند روزهای آخر بود، فرمودند دختر رسولخدا اين دو نفر از من وقت ملاقات خواستند و اينها میخواهند بيايند ديدن شما، حضرت زهراء فرمود يا علی تا زندهام نمیخواهم با اينها رو به رو بشوم و نمیخواهم با اينها هم کلام بشوم، حق حضرت هم بود پهلويش را شکستند محسنش را سقط کردند، فدکش را مصادره کردند حق جامعه را که ولايت بود گرفتند، اين حرف حرف درستی بود، محل اعتراض هم نبود اما درود و صلوات خدا بر تو ای بزرگ بانوی تاريخ، تا اينجا گفت من نمیپذيرم، آقا فرمودند فاطمه من به اينها قول دادم شما اينها را میپذيريد، بگويم زهراء چه فرمود، فرمود: «يا علی البيت بيتک و انا امتک»، خانه خانه توست من کنيز تو هستم، زهراء کنيز علی است آقا هر جور صلاح ديدی عمل کن، آن دو نفر آمدند در خانه پشت پرده نشستند اولی سلام کرد حضرت زهراء فرمود: « السّلام علينا و على عباد اللَّه الصّالحين»[23] بعد حضرت زهراء فرمود يک جمله بيشتر من با شما حرف ندارم، يادتان هست يک شب پيغمبر سلمان را فرستاد دنبال شما دو نفر نيمه شبی بود شما آمديد منزل ما رسولالله فرمود: «فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[24]فاطمه پاره تن من است، هرکسی او را خشنود کند خشنود کرده من را، و هرکسی من را خشنود کرد خدا را مسرور کرده، و هرکسی او را بيازارد پيغمبر را آزرده، و هر کسی پيغمبر را آزرد خدا را آزرده، گفتند شنيديم حضرت زهراء فرمود حرف همين، خدا را شاهد میگيرم که من را آزرديد و بس و ديگر صحبت نکرد، حضار محترم آقا اميرالمؤمنين امروز تنهاست اشکهای فاطمه هم آن ساعت آخر برای تنهايي اميرالمؤمنين بود محدث قمی مینويسد آقا آمد کنار بستر حضرت زهراء بیبی وصيتهايي کرد بعد يک وقت مولا ديدند زهراء دارد گريه میکند، فرمودند فاطمهجان: «مَا يُبْكِيكِ»[25] چرا داری گريه میکنی؟ عرض کرد يا علی: «أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي»[26] گريه میکنم برای مسائلی که بعد از من برای شما اتفاق میافتد، يعنی يا علی تا بودم دفاع کردم، تا بودم صحبت کردم، خودم را سپر قرار دادم که به امامم توهين نکنند درس ولايت محوری درس بصيرت افزايي دست روشن نگری بايد از اين بزرگ بانو آموخت که تا آن ساعتهای آخر تا ساعتهای آخر از امام خودش دفاع کرد، عرضم تمام روضهای بخوانم، قبر مخفی حضرت زهراء هم سند غربت اميرالمؤمنين است قرنها اين قبر مخفی گويای غربت علی است و امام مظلومش تا مهدی بيايد و پرده برداری کند، آقا اميرالمؤمنين حسب وصيت بیبی زهراء را شب غسل داد، کفن کرد، عزيزانش را صدا زد بياييد با مادر وداع کنيد، آقا میفرمايد حسن و حسين آمدند رو سينههای مادر افتادند صدای گريه اينها بلند شد، آقا میفرمودند عزيزانم آهسته گريه کنيد مادر شما وصيت کرده کسی مطلع نشود، وقتی که زهراء را بندهای کفن را بست بگوييم يا اميرالمؤمنين شما امام حسين را از روی سينه مادر برداشت فرموديد ملائکهها طاقت ديدن اين صحنه را ندارند، اما زينب چه گذشت بر او کربلا و عاشورا؟ هنگامی که از روی تل زينبيه نگاه کرد:
خودم ديدم ز بالای بلندی، که محبوب خدا را سر بريدند
خودم ديدم حسينم تشنه جان داد، چه جانی بر لب روان داد
خودم ديدم فضای آسمانها، پر از انا اليه راجعون بود
آن حسينی که رو سينه مادر قرار گرفته بود آقا فرمود هاتفی ندا داد: «يا ابالحسن ارفعهما»[27]، حسن و حسين را از روی سينه مادر بلند کن: «لقد ابکيا و الله ملائکة السماء»[28]، فرشتگان آسمانها به گريه افتادند، چه گذشت بر ملائکة الله؟ چه گذشت بر اولياءالله آن موقعی که پاره تن زهراء بود سفارش فاطمه زهراء بود، زينب ديد شمر روی سينه حسين، خدا رحمت کند علامه امينی را میفرمايد اگر حرمت خانه علی شکسته نشده بود کربلا خيمهها را آتش نمیزدند همه بگوييم يا زهراء يا زهراء يا زهراء
اللهم صل علی فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.
[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج2 ص 46.
[2] بقره100.
[3] من لا يحضره الفقيه ج3 ص568.
[4] من لا يحضره الفقيه ج3 ص568.
[5] من لا يحضره الفقيه ج3 ص568.
[6] من لا يحضره الفقيه ج3 ص568.
[7] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج8 ص248.
[8] احزاب33.
[9] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج1 ص457.
[10] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج1ص153.
[11] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج1ص153.
[12] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج1ص153.
[13] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج1ص153.
[14] من لا يحضره الفقيه ج1 ص320.
[15] الأمالي( للصدوق) النص ص104.
[16] نساء32.
[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج43 ص76.
[18] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج43 ص76.
[19] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج43 ص76.
[20] عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه غفارى و مستفيد ج2 ص469.
[21] الكافي (ط - الإسلامية) ج1ص287.
[22] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج2 ص644.
[23] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه غفارى ص688(بدون انتساب به حضرت زهراء).
[24] الأمالي( للصدوق) النص ص104.
[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج43 ص218.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج43 ص218.
[27] بحارالانوار ج43 ص179
[28] بحارالانوار ج43 ص179