استاد حدائق روز سه شنبه 15 آذرماه 1401 همزمان با ایام فاطمیه اول در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان شرحی بر ادعیه منتسب به حضرت فاطمه زهرا (س) پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قالت مولاتنا فاطمة الزهراء سيدة النساءالعالمين: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ كَلِمَةَ الْإِخْلَاصِ وَ خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ الْقَصْدَ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ أَسْأَلُكَ نَعِيماً لَا يَنْفَدُ»[1].
مقدمه فرمايش حضرت زهراء مطلبی را من محضر عزيزان زمينهساز سخن حضرت قرار بدهم، در مقايسه بين دعاء معصوم و حديث معصوم خيلی از بزرگان بر اين اعتقادند که عمق و عظمت جامعيت دعا بيشتر از حديث است، علت هم اين است که در دعاء معصوم مخاطبش خداست، هرچه در معصوم است تجلی میکند، به عبارت حالا عاميان میگويند دعا شناسنامه امام است، اميرالمؤمنين را اگر کسی میخواهد بشناسد بايد دعای کميل را بفهمد همين دعاهای که ما بعضاً میخوانيم و رد میشويم خدا رحمت کند آيتالله والد ما را میفرمودند مرحوم آقای حاج شيخ جد ما آيتالله حاج شيخ ابوالحسن قبل از درس يک فراز را میخواندند به عنوان درس اخلاق و توضيحاتی را روی آن برای اهل علم میدادند يعنی اين دعا تدريس میشد در حوزههای علميه، اميرالمؤمنين يک جمله میفرمايد و میگذرد و به محضر خدا عرض میکنم: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»[2] اين «تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»[3] را بايد در مکتب امام زينالعابدين زانو زد زمين ببينيد امام سجاد چه گناهانی را نام میبرد که حبس دعا میکند؟ چه گناهانی قطع رجاء میکند؟ چه گناهانی حياء را پاره میکند؟ بیحيا میکند انسانها را؟ چه گناهانی نعمت را از دست انسان خارج میکند؟ يک فرصتهايي است يکدفعه از دست میرود: «تُغَيِّرُ النِّعَمِ»[4]، لذا دعاء يعنی حقيقت امام در قالب بيان، حديث يعنی ظرفيت سنجی مخاطب، کما اينکه بنده شما با مخاطبينمان به نسبت ظرفيت سخن میگوييم يک پدر در خانه به نوجوانش يک جور حرف میزند، گاهی اوقات به نوه خودش يک جور صحبت میکند، به همتراز خودش به نحو ديگری صحبت میکند اين دليل بر درايت است در دعاء چون مخاطب خداست معصوم هرچه هست تجلی میکند در حديث چون مخاطب مردم اند معصوم ظرفيت سنجی میکند لذا عالیترين احاديث در لسان معصومين احاديثی هستند که مخاطب معصوم معصوم است، نصايح اميرالمؤمنين به امام حسن و امام حسين اينها گل سرسبر گفتارهاست، نصايح سيدالشهداء به زينالعابدين، زينالعابدين به امام باقر، توصيههای امام باقر به امام صادق، توصيههايي که ائمه به يکديگر کردند اينها در اوج روايات است، اين جملهای را که من امشب شب نخست مجلس از فرمايش اين بزرگ بانوی نظام خلقت زينت بخش مجلس قرار گرفت، چهار جمله از دعاهای حضرت زهراء را من امشب يک اشاره اجمالی کنيم، ببينيد عزيزان دعا هم بايد همان چارچوبی باشد که ائمه بستند گاهی اوقات يک ساعت با خدا حرف میزنيم به اندازه دو جمله ائمه حرف نزديم، گاهی اوقات پرت و پلا حرف میزنيم يک چيزهايي میگوييم که به ضررمان است ببينيد اولياء از خدا چه خواستند، من امشب از صاحب اين ايام اين چند جمله را تقديم کنم اينها جزء دعاهای نيمه شب حضرت زهراست تاريخ ثبت کرده: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ كَلِمَةَ الْإِخْلَاصِ»[5] پروردگارا از تو تقاضا میکنم اولاً اخلاص را ببينيد عزيزان شرط موفقيت در تمام کارهايتان اخلاص است، ملياردها تومن کار خير بکنيد ولی رنگ خدا درش نباشد قافيه را باختيد همين نمازی که میخوانيم اگر اخلاص درش نباشد کارهای خير ما اگر اخلاص درش نباشد مخصوصاً واجبات واجبات شرطش اخلاص است اگر کسی کار نيکی انجام بدهد ولی برای خدا نباشد اجرش میشود همان اجر دنيايي، خدا بیپاداش نمیگذارد ولی پاداش در همين دنياست«وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيب»[6] اخلاص حرف اول است، اخلاص تعريفی که بزرگان برايش کردند اين است: «الاخلاص تنزيه العمل ان لايکون لغير الله فيه نصيب»[7] يعنی کارهايتان را به گونهای سامان بدهيد و پالايش کنيد که غير خدا در کار شما کسی سهمی و نقشی نداشته باشد ظاهراً داريد برای مردم کار میکنيد ولی انگيزهتان الهی است اگر اين انگيزه آمد ديگر دنبال لوح تقدير نيستيد دنبال تشکر هم نيستيد دنبال اين هم نيستيد که بدانند و بفهمند مردم میگوييد در خانه اگر کس است يک حرف بس است اين گاهی اوقات بیاخلاصی يا میگوييم آقا قدر مان ندانستند حقمان ندادند، زحمت کشيديم يک تشکر نشد اين همه خدمت کرديم عمرمان به فناء رفت اينها معلوم است برای خدا نبوده، اصلاً من اين جمله را با صراحت عرض کنم هرکسی از انجام کار نيکی که انجام داده اظهار و احساس پيشيمانی دست بدهد برای خدا نبوده خودمان را ديگر نبايد فريب بدهيم من اگر کار برای خدا کردم مردم يا قدر میدانند يا قدر نمیدانند؟ قدر میدانند ما برای قدرشناسی مردم نکرديم، آن کسی که بايد قدر بداند خداست که ذرة المثقالها را هم فراموش نمیکند، لذا اين حالتی که بعضیها ديديد تا يک موقعيتی دستشان است يک جور ديگر نيست يک جور ديگر گاهی میبينيد يکجايي کار سرعت میبخشد يکجايي کار را کند میکند چون دست او نيست میگويد من، من بايد باشم، خدا رحمت کند امام میفرمودند منشأ همه بدبختیهای بشر از همين انانيت است من، من باشم کار درست است من باشم تأييد میکنند، اين بیاخلاصی است، اخلاص يعنی کارها را پالايش کنيد غير خدا در کارها کسی سهمی نداشته باشد لذا اين اخلاص اگر آمد در شکست هم پيروز هستيد میشود حضرت زينب: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً»[8] به ابن زياد فرمود ما زيبايي ديديم از خدا، میشود سيدالشهداء میشود علیاکبر که عصر تاسوعا بود وقتی ديد سيدالشهداء دارند آيه استرجاع را میخوانند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[9] سؤال کرد پدرجان آيه استرجاع، غروب روز تاسوعا آقا فرمودند الآن يک لحظه خوابم برد صحنهای ديدم صحنه را هم بيان فرمودند چه بود فرمودند صداهايي شنيدم که اين کاروان فردا دارند میروند به لقاء الهی، علیاکبر يک سؤال کرد، عرض کردم پدرجان: «فلسنا على الحقّ؟»[10] پدرجان ما بر حق هستيم آقا فرمودند بلی، گفت: «إذا لا نبالي بالموت»[11] هراسی نداريم از اين رفتن، هراسی نداريم از اين کشته شدن، هراسی نداريم از اين شهادت بدن: «إربا إربا»[12] اين میشود اخلاص و سروران عزيز حضار محترم تنها جايي که شيطان اظهار عجز کرده در اخلاص است شيطان محکم پای کار ايستاده پير و جوان هم سرش نمیشود روحانی، اداری، دانشگاهی، بازاری، پير، جوان، مرد، زن، ترک، لور، عرب، بلوچ دارای هر مليتی هر قوميتی هر جايگاهی يک سوگند جدی خورده که پای همه ايستادند: «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين»[13] بعد يک تبصره زده: «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين»[14] گفت خدايا دنبال همه هستم ولی آنهايي که مخلصاند آنها را نمیتوانم کاری بکنم، میخواهد از گزند مفاسد شيطان در امان باشيد بايد مخلص باشد اميرالمؤمنين میفرمايد: «وَ بِالْإِخْلَاصِ يَكُونُ الْخَلَاصُ»[15]انسانهايي که خالص اند اينها نجات پيدا میکنند از وسوسههاي شيطانی از مکائد شيطانی، حضرت زهرای مرضيه به خدا اول عرض میکند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ كَلِمَةَ الْإِخْلَاصِ»[16] خدايا اول به ما اخلاص مرحمت کن، ما زندگیمان آميخته با اخلاص باشد درآمدمان برای خدا باشد من يک وقتی عرض کردم در يکی از جلسات حالا اينجا هم بد نيست اشاره بشود، يک حاجی آقاي مجيبپوری بود خدا رحمتش کند حالا نمیدانم عزيزان ديده بوديد بعضیها ايشان را، کارمند به نظرم اداره دخانيات بود پدر شهيد هم شد يکی از فرزندانش در دفاع مقدس به شهادت رسيد آقايون ببينيد زندگیها تمام میشود حاج آقاي مجيبپور هم رفت، پولهايتان را هم از شما میگيرند يقين بدانيد اما من يک کاری خوب از اين آقای مجيبپور از کارهايش میخواهم بگويم که خودم در طفوليت ديده بودم من حدود هشت و نه سالم بود، ابتدای بوديم تابستانها میبرديم مسجد علمدار حاجیآقا ما را میبردند نماز جماعت با تشويق، اين آقای مجيبپور تابستان يک کارمند اداره هم بود آن زمان نه ارشاد اسلامی بود نه سازمان تبليغات بود نه حکومت جمهوری اسلامی بود يک کارمند ساده بود اين از پول معلمی خودش حالا بعضیها هم يک وقتهايي مشارکت میکردند يک کمکهايي میکردند اين هر صبح يک مقدار نان شيرين میخريد ده پانزدهتا نانهاي شيرين میخريد، در بازارچهای آغولند يک کسی بود نان شيرينی میپخت، اين میخريد يک آل ليمويي هم درست میکرد بانی بود میداد نبود خودش بانی بود نماز صبح که آنجا بود آبگرمی درست میکرد در يک پيش دستیهايي يک کف دست نان شيرينی و يک استکان آب گرم بعضی از اين پسر بچهها را به اشتياق همين نان شيرين و آبگرم مسجدی کرده بود، به شوق و با اخلاق هم میداد اول هم به بچهها میداد خدا رحمتش کند، وقتی میخواست توزیع کند نمیگفت آقای حاجی فلانی اول نشسته، اين حاجی فلانی که از مسجد نمیرود اين بچهها را بايد دريافت شما الآن میبينيد در مساجدتان نوجوانها حضورشان کمرنگ است جوانها حضورشان کمرنگ است، مثل حاج موجبپور کار کردی میآيند سر خط تشويق میکرد ترغيب میکرد، اين میآمد پذيرايي هم میکرد بعد که نماز تمام میشد حالا حاج آقا مثلاً يک وقت صبحها صحبتی داشتند دعايي بود خوانده میشد بعد هم از همان راه میرفت اداره، يقين بدانيد اين يکی از ميزان الاعمال کارمندان ما در قيامت میشود میگويند اين آقا هم زن و بچه داشت اين هم سر کار میرفت اين وقت میگذاشت برای جذب جوانان و نوجوانان داستانی که من دارم مال سال پنجا و يک و پنجا و دو حدود پنجا سال قبل است اين گونه جوان جمع میکرد در مسجد، نوجوان دعوت میکرد و يکی از کارهايي که اين میکرد اين را ديگر من يادم نيست حاجی آقای والد نقل کردند اين میخورد به قبل از ما، مرحوم جد ما در همان مسجد علمدار بعد از نماز صبح دوتا درس میگفتند خب خيلی وقتشان پور بود دوتا درس بعد از نماز صبح طلبهها میآمدند در مسجد علمدار ايشان تدريس میکردند بعد میرفتند منزل صبحانه میخوردند میرفتند منصوريه برای ادامه تدريس، اين را من از مرحوم آيتالله طوبايي شنيدم، از مرحوم حاجی آقای شيخ الاسلامی شنيدم از مرحوم آيتالله والد هم شنيدم از سه نفر دارم نقل قول میکنم میگفتند آقای مجيبپور بين درس اول و درس دوم يک قوری چاي دم میکرد و يک سينی با استکان و قندان میآورد میگذاشت در مجلس، آقايونی که درسشان تمام شده بود میخواستند آقايونی که آمده بودند فاصله درس اول و دوم يک چايي بخورند اين کار هر روزش بود، بارها آقای حاج شيخ اين حرف را زده بودند آقايون راه رسيدن به خدا راه کسب ثواب اين قدر آسان است ولی بعضیها از اين سفره پهن شده استفاده نمیکنند گفتند بارها آقای حاج شيخ اين را میگفتند آقايون طلاب اين آقاي حاج موجبپور میتواند از اين چاي دم کردنش کسب عبادت بکند من و شما هم از چاي نوشيدنمان کسب الآن همين بسکويت خوردنتان میشود بشود عبادت، فرموش را من میگويم خوابيدنتان راه رفتن تان، غذا ميل کردنتان ببينيد اخلاص اگر بيايد کارهاي مباحتان را هم ارزش میبخشد گفت بعد ايشان توضيح دادند گفتند اين آقای موجبپور اگر جايي را با اين قصد دم کند که خدايا ما چايي دم میکنيم برای جماعتی از طلاب، علماء اينها چايي بخورند بهتر بتوانند درس بخوانند بهتر بتوانند درس بدهند در مسير شما اين میشود عبادت، اين میشود اخلاص، يک وقتی من چايي میبرم که آقا تعريفم کنند خسته نباشيدم بگويند يک وقتی کار میکنم که خدا بپسندد اين نيت را بايد درستش کرد بعد فرمودند اگر من و شما هم چايي نوشيدنمان به اين قصد باشد که بنوشيم خستگیمان بر طرف بشود بتوانيم بهتر به درس و بحث بپردازيم نوشيدن ما میشود عبادت، چقدر کار راحت است آقا میخواهی بخوابی به اين قصد بخواب خدايا میخوابم اين بدن امانت شماست استراحتش بدهم ساعاتی را استراحت کنم بعد دوباره بيدار بشوم در مسير بندگی شما بهتر خدمت کنم خوابم میشود عبادت، داريم بعضیها خوابشان عبادت است بعضیها عبادتشان عبادت نيست چون اخلاص درش نيست اين اخلاص است، اخلاص در هر کاری که آمد عيار میبخشد ارزش میبخشد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ كَلِمَةَ الْإِخْلَاصِ»[17]اول چيزی که حضرت زهراء در اين دعا از خدا طلب میکند اخلاص در زندگی است ما تربيت بچههايمان برای خدا باشد، فعاليتهای اجتماعیمان برای خدا باشد اگر اينها رنگ الهی پيدا کرد دنيا سمتتان بيايد عوضتان نمیکند دنيا پشت کند تغييری پيدا نمیکنيد.
توصيه دوم حضرت زهراء در تقاضای از پروردگار میفرمايد: «وَ خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ»[18]در بحث اعتقادی نکته اول اخلاص، اخلاص ارزش بخشی میکند لذا بعضیها کسب ثروتشان عبادت است چون برای خداست، چرا میگويند: «الکاسب حبيب الله» ، کاسبی حبيبالله دوست خداست که برای خدا دارد کار میکند برای خدا دارد کسب ثروت میکند، بارها داشتيم افرادی که شخصی آمد خدمت رسولالله عرض کرد يا رسولالله: «إِنِّي ضَعِيفُ الْعَمَلِ قَلِيلُ الصِّيَامِ »[19] ، من کارهايم کم است، روزه و نمازهايم کم است، کم است يعنی همين نمازهای يوميه را میخوانم همين روزه ماه رمضان را میروم اما تلاشم اين است که: «ولَكِنِّي أَرْجُو أَنْ لَا آكُلَ إِلَّا حَلَالًا»[20]نان حلال به دست بياورم اين میشود اخلاص يعنی در درآمدهايم خدا را در نظر میگيرم پيغمبر فرمود: «أَيُّ الِاجْتِهَادِ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»[21]چه تلاشی بالاتر از اينکه انسان عفت شکم يعنی درآمد حلال عفت در مسائل اخلاق جنسی، يعنی عفات و پاکدامنی، بالاتر از اين ديگر چيزی نيست تو اينها را داريم حالا نماز هم هفده رکعت میخوانی ولی اخلاص آمده در اين کارها.
دومين نکته در مسائل رفتاری حضرت عرض میکند: «وَ خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ»[22] خدايا خشيتت را در دوجا از تو طلب میکنم: «فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ»[23] در خشنودیها و در نگرانیها و ناراحتیها ببينيد عزيزان اين دو حالت يک حالات بحرانی است بعضیها در رفاقتها دوستیها خشنودیها تندروی میکنند، آقا اين از خودمان است خبری نيست عيب ندارد همين که میگويند پارتی بازی همين است ديگر، طرف يکدفعه چشم رو هم میگذارد عقيل آمد توقع داشت اميرالمؤمنين پارتی بازی کند از بيتالمال بيشتر بهش بدهند، آقا حاکم عالم اسلام است شش کشور اسلامی تحت فرمان حضرت بود هوای سردی بود امام کنار آتش نشسته بود میگويند دو مرتبه صاحب الغارات میگويد عقيل چنين تقاضایی کرد امام دوتا برخورد با عقيل کردند يکيش همين بود آهن را گرفتند رو آتش يک خرده اين آهن تفتيده شد آوردند نزديکیهای دست عقيل نه اينکه دستش را بسوزاند، يک وقت ديديد احساس میکنی يک خرده دستتان دارد گرم میشود عقيل احساس کرد دستش دارد گرم میشود دستش را کشيد، گفت برادر ما از شما کمک میخواهيم شما: حديدة محماة آهن تفتيده نزد دست ما میآوری آقا فرمود: «ويحک يا عقيل» ، وای بر تو ای عقيل تو تحمل آتش دنيا را نداری من داری دعوت به کاری میکنی که سوزش و حرارت آخرت را برای من رقم میزند عقيل چقدر از اميرالمؤمنين کمک خواست يک من گندم، سه کيلو گندم امروز چند است؟ آقايون عقيل سه کيلو گندم از اميرالمؤمنين زياده خواهی کرد، سه کيلو گندم امروز شما گندم میخريد؟
س: چهل و پنج تومن
ج: چقدر؟
س: چهل و پنج تومن، آقا برای چهل و پنج هزار تومن به قيمت امروز با تورم امروز، از چه کسی؟ از اميرالمؤمنينی که حاکم عالم اسلام است ايران، عربستان، عراق، سوريه، يمن و مصر تحت فرمان حضرت است يک کسی گفت اميرالمؤمنين اگر ميزان الاعمال بشود، گفت اگر اميرالمؤمنين ميزان الاعمال شد همهمان بارهايمان رو زمين مانده شک نکنيد، ما نيستيم در تراز علی ابن ابیطالب برای چهل و پنج هزار تومن قيمت امروز امام اين برخورد را با برادری که سالها از او بزرگتر است عقيل نابينا هم شده بود خود آقا میفرمايند وقتی از من اين کمک را خواست بچههايش گرسنه بودند ولی زيادهخواهی از بيتالمال کرد که حقش نبود بعد امام از مال شخصی خودشان به عقيل کمک کردند اين برخورد به خاطر اين بود که چرا تو زيادهخواهی از بيتالمال میکنی؟ حالا يک وقت بنده بيتالمال در اموال من است نمیدهم ذکاتم را نمیدهم خمس را نمیدهم میگوييم يا علی:
يا علی و با علی يک نقطه باشد فرق آن، يا علی گفتن کجا و با علی ماندن کجا؟
اين خشيت يعنی ترس درونی ترسی که انسان در وجودش نسبت به خدا داشته باشد، کجا؟ دوجا جايي که دوستان شما هستند بستگان شما هستند از خدا بترسيد آقا همه از خود اند محفل محفل انس است غريب در ما نيست: «خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا»[24] اينجا از خدا بترسيد تندروی نکنيم اجحاف نکنيم، بعضی از خلفاء وقتی از دنيا رفتند، خلفائی صدر اسلام صده اول میگويند اموالی که از اينها مانده بود قطعههای طلا را با تبر قطع میکردند تقسيم میکردند اينها را از کجا آورده بودند: «خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ»[25] دومين جاي که حضرت زهراء از خدا میخواهد که اين خشيت باشد در ناراحتی و عصبانيت است، اين دوجا عرض کردم حالت افراط و تفريط است تندروی و کندروی هردو جا از خدا بخوانيد معتدل باشيد، از خدا بترسيد در عصبانيت خدا را در نظر بگيريد، قلمم میآيد کاری از من میآيد میتوانم طرف را جا به جا کنم میتوان حقش را ناديده بگيرم ولی: «خَشْيَتَكَ»[26]خدايا از تو بترسيم جايي که عصبانيت بر ما دارد غلبه پيدا میکند خدا يادمان نرود جايي که رفاقتها و دوستیها و خوشحالیها ما را احاطه کرده، باز خدا را فراموش نکنيم: «خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ»[27] اين در رفتار اجتماعی.
نکته سوم در مسائل اقتصادی: «وَ الْقَصْدَ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ»[28] خدايا در مسائل اقتصادی هم ميانه روی را به ما عنايت کن ببينيد عزيزان اسلام مخالف فقر است، اصلاً ما نوع رواياتمان فقر را مذمت کردند اگر جايي هم پيغمبر میفرمايد: «الْفَقْرُ فَخْرِي»[29] نه تهی دستی اقتصادی است نيازمندی فکری و روحی و اعتقادی به خداست فقر الی الله افتخار است و الا دست تنگ بودن اين خوب نيست و لذا اولياء هم آموختند از خدا بخواهيد مبسوط اليد باشيد خدا به شما بدهد، حالا خود پيامبر میفرمايد به حد کفاف بده تا هستيد تأمين باشيد اينکه حضرت زهراء به خدا عرض میکند خدايا ميانه روی در دو حال، فراخ دستی، تهی دستی آنجايي که ثروت داريم تندروی نکنيم اسراف نکنيم، آنجايي که دست مان خالی است خدای ناکرده از آن طرف اجحاف نکنيم، بعضیها میگويند آقا فقر مساوی است با فحشاء اين حرف غطی است عموميت هم ندارد، فقری مساوی است با فحشاء که طرف قبل از فقر اقتصادی فقر اعتقادی دارد الآن هستند کسانی که در نيازمندی به سر میبرند ولی خطا نمیکنند، من يک وقتی عرض کردم در همين دفتر مسجدالرسول ياد نمیرود سالها قبل بود يک جوانی هجده نوزده سالهای آمد نيمه فلج يعنی پايش را هم نمیتوانست از روی زمين بردارد پاها را میکشيد رو زمين، ظهری بود آمد مقابل ميز ما ايستاد دو نفر از تجار شيرازی هم نشسته بودند حرف هم درست نمیتواند بزند، با لکنت حرف میزد حالا مادر اينجور بود من نمیدانم به زحمت گفت آقای حدائق امروز سال خمسی من است آمدم خمس بدهم، اين نوزده سالش بود: «وَ الْقَصْدَ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ»[30] که میگويد اگر کسی تهی دست باشد خلاف میکند بلی اگر کسی از نظر معنوي تهی شد تخلف میکند، شما نوع آسيبها فتنهها ظلمها اجحافها ريشه در خدا گريزی دارد يک آدم معتقد به خدا سراغ داريد ذرة المثقال مال کسی را ضايع بکند، بالاخره انسانها هراس دارند اگر خدا يادشان نرفت تخلف نمیکنند اصلاً دين آمده برای سلامت زندگی، من به او گفتم که آقا شما چه دارد؟ گفت من يک جوانی هستم بیکار هستم کار هم ندارم ده هزار تومن موجودی امروز من است، اين عرض شش، هفت سال قبل گفتم مقلد چه کسی هستيد؟ گفت آيتالله العظمی سيستانی اين ده هزار تومن را بهش داده بودند خودش کار نمیکرد مثلاً هديه پدر و ديگران بود، گفتم چون سال خمست رسيده دو هزار تومنش خمس است آقايون اين دوتا انگشتش فقط کار میکرد يعنی دستش فلج بود خدا نکند اين جوان را سر پل صراط بياورد ماها بايد سر بيندازيم پايين، شک هم نکنيم با اين دوتا انگشت به زحمت کرد در جيب اين شلوارش، دوتا هزار تومنی کشيد بيرون گذاشت رو ميز گفتم آقا من خمسات را دست به دست میکنم برو بعدا بپرداز، يک جمله گفت من را ساکت کرد، گفت شما تضمين میکنيد زنده بمانم بپردازم ما خيلی خوش خيال هستيم بعضیها زير دين حقالناس ديگران هستيم يک عذرخواهی نمیکنيم، يک معذرت خواهی نمیکنيم، يک حلال بودی نمیطلبيم، گفت شما تضمين میکنيد زنده بمانم خمسم را بتوانم بپردازم؟ گفتم من رو خودم هم بیاطلاع هستم من رو خودم هم نمیتوانم همچون تضمينی بکنم گفت خمس من را بگير گذاشت رفت، آن آقا دوتا تاجری که نشسته بودند گفتم آقايون اين جوان را اگر قيامت خدا آورد صحرای محشر علمش کرد، خيلیها بايد سر بيندازند پايين، بگويند حاج آقا از اين جوان بدتر بودی اين دو هزار تومن خمسش بود همان روز داد فلج بیکار اول زندگی، خدا با تو چه کرده بود؟ اميرالمؤمنين میفرمايد هی امروز و فردا نکنيد، هی نگو فردا وفرداها کارم را انجام میدهم يک وقت به خودت میآيي که رو تخته تابوت دارند میبرند قبرستان: «فَنُقِلُوا عَلَى أَعْوَادِهِمْ إِلَى قُبُورِهِمُ الْمُظْلِمَةِ الضَّيِّقَةِ»[31] دارند میبرندت آن ساعت بيدار میشوی که ديگر بيداری سودی ندارد از خدا بخواهيم: «وَ الْقَصْدَ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ»[32] اگر اقتصادی ثروتی آمد سرگرممان نکند اعتدال در مسائل اقتصادی را فراموش نکنيم، اسلام میفرمايد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا»[33] ولی: «وَ لا تُسْرِفُوا»[34] اسراف نکنيد، اسلام میفرمايد استفاده از مواهب الهی بکنيد تندروی و کندروی خطا خدا اگر داده درست استفاده کنيد، آقا دارند و برازندگی، دارند و برازندگی نبايد ما را در مسير اسراف بياورد، آقا داريم خرج میکنيم داريم، حالا دور ريختيم که ريختيم بابا ذرة المثقال حساب است: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين»[35] بعضی در مسير اسراف اند ما ديروز با مسئولين آب فاضلاب استان صبح جلسهای بود روز سه شنبه آقايون يکی از دغدغهشان اين بود که میگفتند اين استان فارس جزو استانهای رد اول در زياده روی مصرف آب است، بابا درست است پولش را داری میدهي و لی اسراف است، يک کسی آمد محضر امام صادق عدهای نشسته بودند اين خرما میخورد هستهاش را میانداخت يک کنار دور میانداخت آقا فرمودند اسراف نکن، گفت يک هسته خرما چه اثری دارد؟ چه استفادهای میشود شد؟ میگويد مدت گذشت يک روز محضر امام صادق بوديم ظرف خرمايي وسط مجلس بود مهمانها با خرما پذيرای میشوند آقا خرما که میخوردند هستههايش را در يک ظرفی کنار دست خودشان نگه داشتند اين امام را گذاشته بود زير ببيند حضرتی که گفته اسراف نکن خودشان چه میکند؟ آقا بعد که اين هستهها جمع شد به خادمشان گفتند آن بزغاله را گوشه حياط بياور آوردند هسته را دادند او خورد، بعد رو کردند به اين فرد گفتند تا میتوانيد حتی از هسته خرما امکان استفاده هست استفاده کنيد، بلی يک وقت کسی امکان استفاده نيست آن يک بحث ديگری است اسلام میفرمايد از آن چيزی که قابل استفاده است استفاده کنيد اين خصلت نيست اين بخل نيست، اين رضايت الهی است از ظرفيتها استفاده کنيد: «وَ الْقَصْدَ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ»[36]ما در توانگری اهل اسراف نباشيم خدا رحمت کند آقای حاج سيدعلی نقی طبسی عرضم را جمع بندی کنم میگويند يک وقت کسی رفت درخانه يک ثروتمندی تقاضای کمک رد در زد همزمان صدای صاحب خانه بلند بود داشت به يکی از خدمت کارهايي در منزل تندی میکرد پرخاش میکرد میگفت چرا يک چوب کبريت را خراب کردی؟ اين فقير گفت عجب جايي آمديم و از چه کسی کمک میخواهيم؟ اين يک چوب کبريت بهمش ريخته، حالا میآيد به ما پول بدهد، در زده بود خود صاحب خانه آن آقای حاجی آمد دم در گفت آقا بفرماييد، گفت من نيازمندم اگر میشود کمکی به ما بکنيد گفت همينجا بايست رفت بر خلاف تصور اين فقير ديد مقدار غذا آورد پول آورد کمک شايانی کرد، فقير گفت آقا من يک سؤال برايم پيش آمد اين صدای شما بود که بلند بود ناراحت بوديم به خادم در منزلتان به خاطر يک چوب کبريت داشتيد اظهار نگرانی میکريد؟ گفت بلی، گفت شما يک چوب کبريت اين قدر ناراحتت کرد چقور دلت آمد اين همه چيز برای ما کمک کردی؟ گفت اشتباه نکن من با اسراف مخالف بودم من نگرانیام از اين بود که چرا يک چوب کبريت را اين خادم اسراف کرد بیجهت خراب کرد، کمک به نيازمند قرض به خداست: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»[37] اين اسراف نيست، اين پول در جايي خودش خرج شدن اين همان چيزی است که حضرت زهراء از خدا میخواهد اگر پول آمد گم نکنيم خودمان را، اگر در يک مقطعی هم دستمان خالی شد فراموش نکنيم خدا را اينها فراز و نشيبهای دنيا امتحان است يک روز سلامتی است يک بيماری است، يک ثروت است يک روز تنگدستی است، يک روز انسان توسعه کارش گسترده است، يکجايي بايد ادارهاش بکنند: «وَ الْقَصْدَ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ»[38].
و نکته پايانی: «وَ أَسْأَلُكَ نَعِيماً لَا يَنْفَدُ»[39] حضرت زهراء عرض میکند خدايا از تو نعمت بیپايان میخواهم نعمتی هم اگر میدهی از ما گرفته نشود، نعمتها فناپذير نباشد آبرو اگر میآيد بیماند عزت اگر میآيد بماند، سلامتی اگر هست اين سلامتی بماند: «نَعِيماً لَا يَنْفَدُ»[40] نعمت پايدار و فنا ناپذير، اين چهار نکته از اين بانوی بزرگی که ايام پای سفره خان او همه جلوس کردهايم و نشستهايم و متوسل هستيم.
در مجلس هم عزيزان ما هستند انشاءالله به فيض خواهند رساند:
گر نگاهی به ما کند زهراء، دردها را دواء کند زهراء
کم مخواه از عطای بسيارش، کن که خواهی عطا کند زهراء
اصلاً حلقه ارتباط و اتصال با تمام ائمه فاطمه زهراست، اين را هم من عرض میکنم حالا عزيزانی که مشهد مشرف میشويد يک وقتی آيتالله عظمی وحيد میفرمودند، مشهد میرويد يک زيارت از طرف زهرای مرضيه به امام رضا يک زيارت از طرف امام جواد به امام رضا، اين مادر برای امام رضا و آن عزيز جواد الائمه برای امام رضا خيلی موقعيت ويژه دارد، ايشان فرمودند اين دوتا زيارت را بخوانيد انشاءالله حوائج برآورده میشود نوع ائمه عنايت دارند من اين جمله را مقدمه روضه و روضه بخوانم، امام صادق میفرمايد وقتی پدر ما امام باقر مريض سخت میشد بيمار سخت میشد و تب امام را میگرفت يک وقت صدای امام باقر بلند میشد سه مرتبه مادر را صدا میزد: «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ»[41] با نام مادر امام باقر تشفی میجست:
گر نگاهی به ما کند زهراء، دردها را دواء کند زهراء
کم مخوان از عطای بسيارش، کانچه خواهی عطاء کند زهراء
بر دل و جان ما صفا بخشد، گر نگاهی به ما کند زهراء
به ياد همه در گذشتگانمان آنهايي که بين ما بودند و رفتند در اين ايام نيستند خدا رحمت کند آقای حاج ابراهيم يقطين و رفتهگان از اين فاميل همه صدا بزنيم مولاتی فاطمه را:
يا فاطمه يا فاطمه يا فاطمه.
[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[2] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[3] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[4] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[5] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[6] شوری20.
[7] اربعین حدیث (خمینی) ج1 ص328
[8] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص160.
[9] بقره156.
[10] رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ج1ص216.
[11] رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ج1ص216.
[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص44.
[13] ص82.
[14] ص83.
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص468.
[16] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[18] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص79.
[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص79.
[21] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص79.
[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج69 ص32.
[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص136.
[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[33] اعراف31.
[34] اعراف31.
[35] اعراف31.
[36] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[37] بقره245.
[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[40] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج91 ص225.
[41] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص159.