استاد حدائق روز جمعه 11 آذرماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[1] صدق الله العلی العظیم
بحثی که محضر محترم عزیزان از چند هفته شروع شد با توجه به شرائطی که با آن روبرو بودیم، ظهور فتنهها که از ویژگیهای آخرالزمان گسترش فتنهها در روی زمین است که در روایات دهها نمونه از نمونههای بروز فتنه را اهلالبیت در روایات بیان کردند. در مجلسی بحث همین بررسی اوضاع آخرالزمان شبهای پنجشنبه در مسجدالرسول محضر عزیزان اشاراتی در روایات داشتیم یکی از مواردی که قرآن میفرماید وقتی در شرائط سخت قرار گرفتید از این توفیق و از این فرصت خودتان را محروم نکنید رجوع به قرآن است، روایاتی هم ذکر شد از رسول الله و آیاتی متذکر شدیم در رجوع به قرآن خداوند همه چیز را بیان فرموده است این کتاب، کتابی است برای همهی دورههای زندگی انسانها تا قیام قیامت، لذا محضر عزیزان عرض کردیم در قرآن خداوند یک نواهی دارد از یک گروههایی شما نباید تبعیت کنید و حرفشنوی نداشته باشید، «وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ»[2] از کافرین اطاعت نکنید از منافقین پیروی نکنید، از یهود و نصاری تبعیت نکنید، اینها برای ما درس است، درس امروز ماست اینها مربوط به 1400 سال قبل نیست.
از آن طرف خداوند یک توصیههایی میکند و اطاعتهایی باید داشته باشیم، تبعیتهایی را هم انجام بدهیم که آیهی 69 سورهی مبارکهی نساء را که ما محضر عزیزان اشاره کردیم در جلسهی گذشته.« وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ»[3] آن طرف قضیه اگر اسلام میگوید اطاعت نکن این طرف قضیه قرآن میفرماید از چه کسانی اطاعت بکنیم، اطاعت از خدا، رسول. این اطاعت تراز زندگی بشود رضایت الهی و پیامبر رخ میدهد و اگر این اتفاق افتاد نوع مشکلات بشریت حل میشود، یعنی فصلالخطاب خدا، پیغمبر میشود، دیگر من یا خانوادهی من، فامیل من، این منیتها کنار میرود همانطور که امام صادق فرمود: قلب حرم خداست در حرم خدا غیر خدا را راه ندهید. 69 سورهی نساء خداوند توصیه میفرماید: از خدا و پیغمبر اطاعت کنید و نتیجهی این اطاعت همنشینی شما خواهد شد در قیامت با چهار گروه. «فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا»[4] شما با این چهار گروه در قیامت شایستگی همنشینی پیدا میکنید اگر در دنیا اطاعت کردید و خدا و رسول را فراموش نکردید، خب پیامبرها گل سرسبد نظام خلقت و برجستهترین انسانها از همهی ابعاد انبیاء هستند، چون انتخاب خدا هستند. تمام پیامبران در هر دورهای و عرصهای و در هر رشتهای و در هر جهتی حرف اول بودند، بعد از انبیاء خدا میفرماید: صدیقین و من میخواهم روی واژهی صدیقین و یکی از معضلات جامعهی ما دروغگویی است و رعایت نکردن راستگویی و معضلات این دروغگویی که چگونه گریبان جامعه را میگیرد و اینها را با هم یکی مروری کنیم، قرآن میفرماید: اگر اطاعت از خدا و پیغمبر کردید ما شما را با انبیاء و صدیقین و شهداء، صالحین با اینها همنشین میکنیم.
صدیق به چه کسی گفته میشود؟ صدیق یعنی کسی که قولش فعلش را ، فعلش قولش را تأیید میکند. صیغهی مبالغه از نظر ادبیات عرب یعنی بسیار راستگو، کسی که کارهایش را میبینید مؤیّد حرفهایش است و حرفهای او مؤیّد کارهای اوست. این را صدیق میگوید. البته در لغت علماء اهل لغت ویژگیهای دیگری را هم ذکر کردند که مداوم صدیق باید حرف را هم تصدیق کند، ببینید بعضی از ما آدمهای خوبی هستیم اما مداوم حرفمان را تصدیق نمیکنیم، مؤمن هستیم و دروغ نمیگوییم ولی یک جایی که باید از حق حمایت کنیم حمایت نمیکنیم، سکوت میکنیم و صدیق نیستیم. صادق هستیم و صدیق نیستم و مصلحتنگری میکنیم مثلا ولش کن اینجا حرف نزنیم و رد شو برویم ولش کن، میبینید یک حقی ضایع میشود ولی حرف نمیزنیم، چون برای ما بد میشود ولی صدیق این نیست، صدیق پیوسته تأیید میکند راستگویی را و پیوسته حمایت میکند از درستکاری. در امت اسلام فرد اول و شاخص صدیقین علی بن ابی طالب بود، روایات فراوانی هم داریم که در نظام خلقت سه نفر به نام صدیقین گل سرسبد هستند و مؤمن آلفرعون حلیب نجّار علی بن ابی طالب، در امت حضرت عیسی، در امت حضرت موسی و در امت پیامبر علی بن ابیطالب گل سرسبد در نظام خلقت است لذا السابقون السابقون همینها هستند، سابق در سلام علیبنابی طالب است و پیشی گرفتن در پذیرش اسلام آن هم چه اسلامی؟! علی بن ابی طالب فرمود: یک چشم به هم زدن در خدا تردید نکردم، خب این صدیقین خدا میفرماید اگر اطاعت از خدا و پیغمبر کردید قیامت با اینها همنشین هستید مثلا با امام علی همنشین خواهید شد و این یک مزیت بالایی برای انسانها و تقرب در قیامت با اولیاء الهی در بهشت. من این در یک جلسهای عرض کردم و اینجا هم یک اشارهای کنم یک آقایی بود از بزرگان کوفه به نام علی کهمص این با یک جماعتی عازم بودند برای مدینه، از عراق به حجاز میخواستند بیایند و به قصد زیارت قبر رسول خدا و دیدار با امام صادق، یک آقایی در همان زمان در کوفه بودند عبدالله بن أبی یعفور که مورد توجه امام صادق بود، اینها موقع حرکت در منزل ابی یعفور آمدند و یک خداحافظی کردند و گفتند: ما عازم به مدینهی منوره هستیم و دیدار با امام صادق داریم و اگر کاری یا سخنی با امام صادق دارید بگویید. عبدالله أبییعفور گفت: فقط سلام من را به امام صادق برسانید همین، این هیأت بعد از زیارت قبر رسول خدا به منزل امام صادق آمدند و بعد از عرض سلام ابیکهمص به امام صادق عرض کرد: عبداللهبنابییعفور سلام عرض کرد و پیغام را رساند.
«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قَالَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ»[5] امام صادق فرمود: علیک و علیهم سلام، هم بر تو هم بر او سلام باد. یک پیغام امام صادق دارد که عجیب است «إِذَا أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ»[6] به مراجعت به کوفه وقتی ابن یعفور را دید به او بگو امام صادق از تو یک سؤال پرسید، که این سؤال اگر خود حضرت جواب نمیدادند هیچ کس جواب نمیتوانست بدهد یعنی عبدالله بن ابی یعفور هم نمیتوانست جواب بدهد با اینکه از بزرگان شیعه بود. «قُلْ لَهُ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ لَكَ انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَالْزَمْهُ»[7] آقای ابن ابی یعفور بنگر و نگاه کن ببین در علی بن ابی طالب چه بود که نزد پیغمبر به او مقامات رسید، شانسیه؟ پارتی بازیه؟ قرابت خانوادگی است؟ چرا برادر بزرگ علی علیه السلام به این مقامات رسید، چرا پسرعموهای دیگر پیغمبر به این جایگاه صدیقین نرسیدند و جایگاه سابقون. در علی بن ابی طالب چه بود؟ این برای من و شما شیعه درس است. بعد امام تأمل کرد و خودشان جواب دادند و فرمودند: به ابن ابی یعفور بگو علی بن ابی طالب نزد پیغمبر به این مقامات نرسید مگر به خاطر دو ویژگی « فَإِنَّ عَلِيّاً ع إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»[8] علی بن ابی طالب انسان راستگویی بود.
امرور ببینید در روابط اجتماعیتان دروغ را میبینیم، گاهی اوقات در عرصهی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی، تربیتی، خیلی بد است. علی بن ابی طالب که ما افتخار میکنیم پیشوای ماست یکی از ویژگیهایی که او را به این عظمت رساند راستگویی بود و امانتداری، علی بن ابی طالب نگاهش نگاه امانت بود، مردم این زندگیها نمیمانند، این خانهها، موقعیتها، ثروتها، میز ریاستها، این ظرفیتهایی که الان در اختیار ماست باید بگذاریم و برویم، ما آثار گرفتنش را هم میبینیم ولی بعضی آنقدر سرگرم دنیا هستند توجه ندارند، موی سفید آثار گرفتن است، قامت خمیده آثار گرفتن است. رفتن را میبینیم و گرفتن را میبینیم و متوجه هستیم که اینها را باید گذاشت و رفت ولی بعضیها توجه ندارند، امیرالمؤمنین یکی راستگوییاش و دوم امانتداریاش او را علی بن ابی طالب کرد، این کلام امام صادق است، در بحث صدیقین امروز یکی از مشکلات جوامع بشری رعایت نکردن صدق و راستی و راستگویی است بنده خدایی میگفت من رفتم یک جایی و چیزی را میخواستم بخرم، گفت: فردا بیا. فردا آمدم دیدم قیمت را تغییر داده است و گفتم: شما جنس جدیدی آوردی؟ گفت: نه، گفتم: چرا قیمت را تغییر دادید شما به ما قول دادید. گفت: حالا ما یک چیزی گفتیم و شما باورت شد. اینها چه ارزشی دارد؟ آیهای که تلاوت شد 119 سورهی مبارکهی توبه است. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[9] ای کسانی ایمان آوردید تقوا پیشه کنید و تلاش کنید با انسانهای صالح همراهی کنید، هم متقی باشید مؤمنین ببینید این یک هشدار هم است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»[10] ای کسانی که میگویید مؤمنین هستید تقوا داشته باشید مثلا میشود کسی بگوید من مؤمن هستم ولی به درجات تقوا نرسیده باشد؟! «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[11] میگویید ائمه را قبول دارید چون یکی از معناهای مؤمن اعتقاد به اهلالبیت هست، من بگویم ائمه را قبول دارم ولی در زندگیام صادق نیستم. در ذیل این روایت آقا امیرالمؤمنین میفرماید: «فَنَحْنُ الصَّادِقُونَ عِتْرَت»[12] و نحن والله الصادقون به خدا سوگند صادقون ما هستیم. قرآن میفرماید: با صادقین باشید ما صادقین هستیم، صادق ما هستیم در سخنی دیگری آقا امام رضا در کتاب کافی جلد اول میفرماید: «قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِم»[13] صادقون ائمه هستند با ائمه همراهی کنید.
من چند نکته در این آیه عرض کنم که این نتیجهی تبعیت و اطاعت از خدا و پیغمبر انسان را میبرد در جهت راستگویی، این که جوانها میپرسند ما اطاعت از خدا کنیم چه بشود؟ زندگی سالمی داشته باشید، صداقت داشته باشید، راستگویی بر زندگیها حاکم بشود، گاهی اوقات میبینید خدا رحمت کن مرحوم آیت الله والد را ایشان فرمودند: ما زمانی که طلبه بودیم داستان مال سال 1335 هجری شمسی که یک بخشی پامنبریها در دنیا تشریف نداشتید، پای درس آیت الله العظمی بروجردی بودیم حالا یک روز درس تمام شد با آیت الله مشکینی نزدیک ظهر همراه شدیم و در کوچههای قم بودیم به منزل ایشان رسیدیم ظهر بود و علی القاعده وقت ناهار بود و هر کسی باشد تعارف میزند که بفرمایید ناهار میل کنید، آیت الله مشکینی به من گفتند آقای حدائق اگر میخواهید به منزل بیایید کتاب برای مطالعه هست ولی نگفتند بفرمایید ناهار، بعد خودشان اضافه کردند اینکه من برای ناهار تعارف نمیکنم خانوادهی ما به اندازهی خودمان غذا درست کردند، آمادگی الان پذیرایی از مهمان ندارند این برای همهی ما درس است و خانمت کلفت نیست، مثلا میگویند خانم مهمان داریم، سرزده و بدون خبر چرا. یکی از بزرگان میگفت: اگر من بیشتر از سه مهمان داشته باشم جای دیگر میرویم و همسر را به زحمت نمیاندازم و بالاخره ما یک وظیفهای داریم درست است همسرماست ولی ببینید اسلام چه میگوید. آیت الله مشکینی گفتند: خانم ما الان آمادگی پذیرایی ندارد چون نمیدانست شما با ما همراه میشوید، حالا اگر برای مطالعه میآید به کتابخانهی ما بیایید. حاج آقا گفت: من از این صداقت آیت الله مشکینی خوشم آمد و گفتم: من از این صداقت شما تشکر میکنم و منم حال کتاب خواندن ندارم ما به عنوان ناهار اینجاییم، ما هم راستش را گفتم. خداحافظی کردیم و حاج آقا همیشه ایشان را یاد میکرد، تعارفهای زیادی خوب نیست میگوید قدم روی تخم چشم ما بگذارید ولی در دلش میگوید خدا ریشهات را بکند. آقا ارادتمند هستیم و پشت سر بدگویی میکند این چه فضایی است، صادق یعنی آنچه میگوید حقیقت است. میگوید یکی از بزرگان علماء عارف یک وقت برای دوستانش نامه نوشت ما از مفارقت شما خیلی خیلی دلتنگ هستیم، بعد یک خورده مکث کرد و خیلی خیلی دلتنگ نیستم و یک خیلی را خط زد و بعد دوباره فکر کرد و گفت: نه آنقدر هم دلتنگ نیستم و خیلی دوم را هم خط زد و بعد دوباره گفت: اصلا دلتنگ نیستیم و خط زد و نوشت: ما مشتاق دیدارتان هستیم، باید در حرفزدنها و نوشتنها دقت کنیم، جامعهی اسلامی باید جامعهای باشد مبتنی بر این اصول لذا یکی از نکاتی که من در ذیل این آیهی شریفه عرض کنم: «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[14] از رهبرانتان جدا نشوید و رهبران شما ائمهای هستند که اسوه هستند و از همین آیه استفاده میشود حالا بعضی از عزیزان میگویند عصمت معصومین از کجای قرآن درآوردید. خدا امر میکند: «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[15] مؤمنین همراهی کنید با صادقین این توصیهی خدا در همراهی صادقین دلیل بر عصمت صادقین است، اینکه خدا میفرماید از خدا و پیغمبر تبعیت کنید دلیل بر عصمت رسول الله است که خدا به طور مطلق به تبعیت امر میکند، قطعا یک جامعهی تکامل یافته در گرو همین ارزشهاست، قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[16] ایمان و تقوا و راستگویی جامعه را به سمت تکامل میبرد. شما الان آسیبهایی که میبینید از بیایمانی یا بیتقوایی یا عدم راستگویی است اینها اگر در یک جامعه شکل بگیرد جامعه به تکامل میرسد، باز هم نکتهی دیگری که ما از همین آیه استفاده میکنیم و در هر عصری و در هر دورهای حجت خدا باید باشد میگویند از دلایلی که شما به راحتی میتوانید اثبات کنید که باید ولی خدا الان باشد و نبودنش مغایر با قرآن است. قرآن می فرماید: «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[17] صادقی باید باشد که شما با او همراهی کنید لذا در هیچ دورهای از ادوار تاریخ بشریت شما سراغ ندارید مردم بوده باشند و ولی خدا نباشد و صادق نباشد. این آیه از آیاتی است که میتوان استناد کرد حضور امام زمان که هر چند در غیبت هستند آقا هستند همانطور که خودش فرمودند مانند خورشید در تودهی ابر قرار گرفتند، من یک روایت را از آقا امیرالمؤمنین بگویم ایشان فرمودند: 4 چیز اگر کسی نصیبش شد خیر دنیا و آخرت گیرش میآید و یک مروری کنیم که آیا اینها را داریم یا نه؟ اگر به اینها رسیدیم به همه چیز رسیدیم، ابوی ما میگفت دعای جمیع خیر دنیا و جمیع خیر آخرت، این دعا همه چیز در آن هست و این دعا را یک جاهایی ائمه تفسیر کردند یکی از آنها در سخن امیرالمؤمنین است خیر دنیا و آخرت را چه کسانی دارند: علی علیه السلام فرمودند:«أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِيَهُنَ فَقَدْ أُعْطِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ »[18] چهار چیز است اگر به کسی عطا شد و کسی به اینها رسید خیر دنیا و آخرت شامل حالش شده است آقا فرمودند: « صِدْقُ حَدِيثٍ»[19] راستگویی، کسانی که راستگویی هستند این ظرفیت پر وجودیشان را ببینند ما گاهی اوقات چشم میبندیم بر روی امتیازات معنوی که داریم و نداشتههای مادی را میبینیم، آنهایی که راستگو هستند و در همین مسیر خیر دنیا و آخرت قرار دارند.
«وَ أَدَاءُ أَمَانَةٍ»[20] این دو ویژگی را برای عبدالله بن ابی یعفور پیغام فرستادند «فَإِنَّ عَلِيّاً ع إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[21] امانتدار بودن یعنی حاج آقا خودت هم امانت هستی و بدنت هم امانت هست و دستت هم امانت هست و چشمت هم امانت هست، نظام اسلامی و جامعه و هر چه میبینید امانت است، ما متأسفانه امانتدار هستیم ذهنمان روی اموال مردم میرود، بابا مهمتر از آن خودت هستی، اگر من در امانتداری خودم کوشا بودم در امانتهای مردم موفق هستم، اینهایی خیانت در اموال عمومی میکنند علتش این است که امانتدار خوبی برای خودشان نیستند، آن کسی نسبت به خودش امانت دارد، زبان، چشم، گوش را امانت میداند، من امروز صبح که میآمدم یک خانمی نزد من آمد مادر سه شهید بود و مقداری نان و آش در دستش بود و جلو آمد و گفت: به من گفتند منزلتان اینجاست و من سه شهید دادم و افتخارم میکنم که بچههایم را برای این نظام دادم و این امانتها را در مسیر خدا ورضایتش خرج کردم و به مردم بگویید به وظایفتان در این پیشگاه این نظام و پروردگار به شایستگی عمل کنید، بچههای ما رفتند که امروز این نظام با عزت مدیریت بشود با عزت بگذرد و آقایان بترسیم از اینکه قیامت این مادر شهید جلو ما را بگیرد یک پیرزن کهنسال گفت: گاهی اوقات میگویند این خانوادهی شهدا میخورند و میبرند، درحالی که این پیرزن در نهایت سادگی زندگی میکند. بعضیها در شبکهها چه تبلیغاتی میکنند و چه حرفهای بیهودهای میزنند، آن خانم خیلی از حرفهایش لذت بردم و این خانم شاید تحصیلات کلاسیک نداشته باشد ولی معرفت غیر از سواد است، بعضیها با معرفت هستند و بامعرفت نبود بچههایش شهید نمیشد و توفیق تربیت پیدا نمیکرد، گفت: فرزندانم امانت بودند و این نظام هم امانت است. مدتی قبل این بلوار رحمت آن مرکزی که محل نگهداری جمعی از عزیزان جانبازان دفاع مقدس است عزیزانی که نوعاً هم بیماریهای اعصاب و روان هستند یک از اعیاد بود به نظرم روز میلاد رسول خدا بود با جمعی به دیدن اینها رفتیم حدود 50 نفر در سالن بودند و اینها کسانی هستند که برای امروز من و شما رفتند و هزینه شدند و الان در زوایای این شهر کسانی به اینها توجه ندارند، من بارها عرض کردم صداو سیما باید در این زمینه بهتر بدرخشد و اینها را نشان بدهند بابا امروز تو مدیر، تاجر و من طلبه و تو کارمند و شهروند مدیون تلاشهای دیروز اینها هستیم. این بندگان عمدتاً دچار بیماریهای اعصاب و روان هستند و شیمیایی شدند ما چقدر به اینها سر میزنیم و احوال میگیریم؟ من خجالت کشیدم و کنار تختی رفتم و یکی از عزیزان دست راستش از مچ قطع شده بود گفتم: آقا ما را دعا کنید، مردم را دعا کنید. این آقا گفت: ما شرمنده هستیم که برای اسلام و نظام کاری نکردیم. تا گفت شرمندهایم من این دست قطع شدهاش که از مچ قطع شده بود را بلند کردم و گفتم: تو شرمندهای؟! شما کار نکردید؟! شما این سند افتخار توست که به پیشگاه خدا خواهی برد. مردم دست دادند که ما با دستمان در خدمت به خدا کار کنیم امروز وظیفهی ما در برابر این امانتها چیست؟ امیرالمؤمنین گفت: امانتداری وجود و سلامتی و ثروت شماست و هر چه دارید امانت است. کسانی که نگاه امانت دارند از امتیاز این نگاه این است کسانی که نگاه امانت دارند وابسته نمیشوند و دلبسته نمیشوند و دنیا را روی دامنشان بریزند ذرهای دلبسته نیستند، لذا دلبستگیها کار دست آدمها میدهند، مثلا خانهی من، فرزند من، پول من، همشهری من اینها دلبستگی است در حالی که باید علاقه به هر چیز رنگ الهی باشد، اگر این نگاه امانتداری باشد دنیا به کسی بدهند طغیان نمیکند و دنیا را از او بگیرند احساس شکست نمیکند.
«وَ عِفَّةُ بَطْنٍ»[22] خیر دنیا و آخرت در عفت شکم است مردم مواظب سفرهی زندگیتان باشید و هر پولی قابل دریافت نیست، هر ثروتی نمیشود به دست آورد، بعضی چیزها شبهناک است، امیرالمؤمنین فرمود: هیچ چیزی بدتر از لقمهی حرام نیست چون در فیزیک بدن شما میآید در پوست وگوشت و سلول سلول بدن انسان تأثیر میگذارد یک لقمهی حرام تا چهل شبانهروز حال عبادت را از انسانها میگیرد و کاری به سر انسانها میآورد امام سجاد فرمود: تمام کسانی که در روز عاشورا در برابر امام حسین صفآرایی کردند و به قتل امام حسین اقدام کردند لقمهی حرام اینها را اینطوری کرد، مثلا طرف در دادگاه میآورند و نشانش میدهند و میگوید من نمیدانم که چرا چاقو در شکمش کردم، اینها باید آسیبشناسی بشود و هیچ اتفاقی اتفاقی نیست یک بخشی از اینها لقمههای شبهناک است و لقمههای حرام است که در زندگیها آمده است و من پدر و مادر دقت ندارم. امام سجاد فرمود: «کل یتقرب إلی الله تعالی بدمه»[23] این مردمی که آمدند قربة الی الله که امام حسین بکشند خود سیدالشهداء فرمود: «لقد مُلِئَت بطونکم من الحرام»[24] شکمهایتان از حرام پر شده است. شکم اگر از حرام پر شد دیگر کسی صدای حضرت زینب را گوش نمیدهد، شکم اگر از حرام پر شد ولی خدا در قتلگاه افتاده است جنایت میکنند. یکی از این شهداء داشتند دیشب گوشههایی را تلویزیون نشان میدهد دقیقا تداعی شد آنچه تاریخ از امام حسین نقل کرده است مثل سنگ زدن، لگد زدن، کارد میزند، چرا؟ عفت بطن آیا درآمدها حلال است؟ چرا اینطور شد؟ طرف به امیرالمؤمنین فرمود: آقا ما توفیق نماز شب نداریم حضرت فرمود: گناهانت تو را قل و زنجیرت کرده است، بیعفتی در خوردنها اثر میگذارد، ما در همین شیراز بگویم و از لای کتابها نگویم، یک آقای مؤمنی بود در پشت بام حمام علمدار محلهی لب آب ابوی ما گفت یک اتاقکی داشت آنجا زندگی میکرد این مؤمن محضر امام زمان مشرف شدند حالا این را هم بگویم روز جمعه است و عرائض را جمعبندی کنم. میگویند دوران جوانیاش خیلی مشتاق بود حضرت را ببیند و با خودش عهد کرد و البته عهد غلطی بود ولی حالا از روی جوانی و بیتدبیری گفت: تا امام زمان را نبینم لب به غذا نمیزنم این نذر غلطی است سلامتی مهم است و این امانت خداست، میگویند سه شبانهروز هیچ نخورد در مسجد قدس کنونی و ایشان در آن مسجد خدمت میکرد شب سوم مردم رفتند و در رابستند و روی سکوی مسجد تکیه زدند به این منبر تابستان بود دیگر نفسهای آخر بود نشسته بود گفت: چشمم به جمال آقایی روشن شد. آقا فرمودند این چه نذری است که کردی؟ گفتم: مشتاق دیدار شما بودم گفتند: ما راضی به این نذر نبودیم، ببنید این را من بگویم که بعضیها میگویند آقا دعا کنید ما امام زمان راببینیم، من میگویم دعا کنید امام زمان از شما راضی باشد، دیدن امام زمان شرط نیست رضایت امام زمان شرط هست، خیلیها امام زمانشان را دیدند و شمشیر بر امام زمانشان کشیدند نباشیم از آنها؟! ابن ملجم امام زمانش را دید، شمر امام زمانش را دید، مأمون عباسی امام زمانش را دید، متوکل امام زمانش امام هادی را دید؟! بگویید خدایا قلب امام زمان را از ما خشنود بفرما. حالا اگر لایق بودیم و مصلحت بود آقا را هم زیارت میکنیم، آقا فرمودند من راضی به این نذر نبودم. اقا فرمود: الان در مسجد زده میشود و غذا میآورند این غذا را خودت بخور، هر کسی لیاقت ندارد و هر شکمی لیاقت لقمهی مهدویت را ندارد قابلیت و ظرفیت میخورد و آقافرمود: ظرفش را نگه دار فردا شب میبرند. امام جماعت مسجد عازم مشهد شد این واسطهی ما یک پولی به تو میدهد به مشهد برو از تهران خارج شدی پیرمرد با شما همسفر میشود نکاتی را به تو تذکر میدهد آنها را عمل کن. بالاخره این آقای مؤمن گفت: غذا برایم آورده شد مرغ و برنج آن هم غذایی که از طرف امام زمان بیاید، همه را خوردیم و ظرفها را زیر منبر گذاشتیم و فرداشب ظرفها را برد و پولی را به ما داد و گفتند: که با آقای ابطحی به مشهد بروم ایشان از روحانیون بسیار خوب بودند امام جماعت مسجد بودند.
آقای مؤمن با امام جماعت به ماشین دربست به سمت مشهد رفتند و از تهران خارج شدند یک پیرمردی سرجاده دست تکان میدهد، آقای ابطحی به راننده میگوید بایست پیرمرد چه میگوید و پیرمرد درخواست کرد که به مشهد با ما همراه شود و آقای ابطحی قبول کرد، اهم توصیههای پیرمرد از طرف حضرت دو تا نکته بود یکی نماز اول وقت، دوم دقت در خوردن. پرهیز از لقمهی حرام، قرارتان را بر خدا تنظیم کنید و این آقای مؤمن مقیّد بود خانهی هر کسی نمیرفت و غذای هر کسی را هم نمیخورد. ما مادرمان پسرعمویی داشتند مرحوم اقای دکتر ترابی من از خود ایشان شنیدم گفت مؤمن هر جا دعوت میشد غذا نمیخورد ولو هیأت باشد نذری باشد و اصلا این غذاها را خیلی دقت میکرد مگر طرف را خوب بشناسد و بداند که درآمدش حلال است ایشان میگفت: دعوت من را قبول میکرد و میدانست من سال خمسی دارم ودقت دارم و اگر ماه رمضان افطاری دعوتش میکردم میآمدم. دکتر ترابی خدا رحمتش کند گفت: مؤمن را دیدم خیلی آشفته بود گفتم آقای مؤمن خیلی مضطرب هستی گفت: چند شب قبل یک جایی هیأت بود به اصرار ما را سر سفره نشاندند و غذا خوردم یک پردهی سیاه جلو چشمانم افتاد و دیگر آنچه میدیدم نمیبینم. مدتها گذشت مؤمن را دیدم و گفتم: آن پردهی سیاه شد. گفت : دقیقا تا چهل شبانهروز جلو چشمانم بود یک لقمه. آقا حال نداری و حال قرآن خواندن نداری چی شده حال نداری؟ عفت بطن جمیع خیر دنیا و آخرت است.
نکتهی پایانی «وَ حُسْنُ خُلُق»[25] اخلاق شایسته، کسانی که اخلاق شایسته دارند خیر دنیا و آخرت دارند و عفت شکم دارند خیر دنیا و آخرت را دارند، راستگویی و امانتداری.
روز جمعه میلاد حضرت زینب را پشت سر گذاشتیم، این نامردان در اثر خوردن لقمهی حرام به ولی خدا هم رحم نکردند چقدر پست میشود و چقدر سکوت میکند، به شیرخواره هم رحم نکردند چه گذشت بر این بزرگبانو در روز عاشورا، حضرت زینب با سکینه آمد کنار مقتل سیدالشهداء
زن مگو مرد آفرین روزگار، زن مگوبنت جلال اختالوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین، زن مگو دست خدا در آستین
آثار جرم و جنایتها را کنار زد عزیزان اینها درس تاریخ است اینها جامعه اگر مبتلا شد تاریخ تکرار میشود، امیرالمؤمنین فرمود: اگر از تاریخ عبرت نگرفتی، تاریخ با آیندگان همان میکند که با گذشتگان کرد، آسیبهایی که دیگران دیدند ما این آسیبها را تکرار نکنیم.
کنار مقتل آمد دختر امیرالمؤمنین این نامردمان از کوفه آمده بودند و حضرت زینب در کوفه درس کلاس قرآن داشت این مردم زینب را میشناختند، مردم کوفه با مردم شام فرق داشتند، شامیها زینب ندیده بودند ولی کوفهها سابقهی زینب را داشتند. آثار جرم جنایتها کنار زد با بدنی روبرو شد و عریان و قطعه قطعه و سر بر این بدن قرار نگرفته، جراحتهای فراوان این بدن را در بر گرفته است، سکینه عرض کرد یا عمتاه هذا نعش من؟ دختر پدر را نشناخت سکینه پدر را نشناخت، گفت: عمه جان این بدن کیست؟ فرمود: «هذا نعش أبیک الحسین»[26]، این نعش پدرت حسین است.
چون مشام جان زینب تازه شد از بوی یاس
گفت: یا رب بوی معشوقه من آید زین دیار
صدا زد یوم علی صدر المصطفی
برادر یک روز روی سینهی پیامبر بودی،
چه کرد این اسوهی زهد و شکیبایی و استقامت، درسی به بشریت تا ابدیت داد زینب، عزیزانتان را برای خدا دوست بدارید زینب حسین را برای خدا دوست میداشت کنار پیکر قطعه قطعه نشست دست برد زیر این بدن یک مقداری بدن را از زمین بلند کرد سر به آسمان بلند نمود: «اللهم تقبّل منا هذا القربان»[27] خدایا این قربانی را از ما بپذیر، علی لعنة الله علی القوم الظالمین و لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم
اللهم عجل لولیّک الفرج، و سهّل له المخرج و أوسع له المنهج
پروردگارا قلب مقدس امام عصر از گفتار و کردار ما مسرور و خشنود بفرما، توفیق پایبندی و فرامین الهی که امروز زینببخش مجلس ما بود به همهی ما در این فرصتهای پیش رو عنایت بفرما.
والدین و ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز
[1].توبه، آیه119
[2].احزاب، آیه48
[3].نساء، آیه69
[4].نساء، آیه69
[5].الکافی،ج5، ص104
[6].الکافی،ج5، ص104
[7].الکافی،ج5، ص104
[8].الکافی،ج5، ص104
[9].توبه، آیه119
[10].توبه، آیه119
[11].توبه، آیه119
[12].بحارالانوار، ج35، صفحه408
[13]. الکافی، ج1،ص208
[14].توبه، آیه119
[15].توبه، آیه119
[16].توبه، آیه119
[17].توبه، آیه119
[18].تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص217
[19].تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص217
[20].تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص217
[21].الکافی،ج5، ص104
[22].تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص217
[23] أمالی شیخ صدوق ص462
[24] بحارالانوار ج45 ص5
[25]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص217
[26] معالی السبطین حائری ج2 ص50
[27] عوالم العلوم و الاحوال و المعارف من الآیات و الاخبار و الاقوال ج11 ص958