استاد حدائق روز چهارشنبه 2 آذرماه 1401 در مسجدالرسول(ص) قصردشت به بیان ادامه سلسله مباحث عاشورا و مهدویت پرداختند
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب هفته هفته گرامیداشت بسيج و خدمات بسيجيان گرچه بسيج يک واژه کلی است که همه را از متدينين و متدينات پير و جوان بازاری و اداری و دانشگاهی و حوزوی را دربر میگيرد، همه هفته گرامی داشت بسيج و هم ياد و خاطرهای اين روحانی بسيجی را شهيد آقای شيخ محمد زارع مؤيدی را گرامی میداريم که انصافاً فرد خدوم خدمتگذار پر تلاش خدا انشاءالله که بر علو درجات اين شهيد افزوده نمايد و با اولياء الهی محشور کند بحث مجلس ما در جلسات گذشته که خدمت عزيزان بوديم با محوريت اين جمله امام حسين که يکی از شباهتهايي امام زمان و ويژگیهای عصر حضرت و دوران غيبت و ظهور با حضرت ايوب: «فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى»[2] همانگونه که ايوب در آن سختیهای شديد قرار گرفت و آن آزمون شديد که هم ثروت رفت هم فرزندانش رفت هم سرمايه رفت و هم سلامتی رفت و مردم او را طرد کردند اين ديگر خيلی سخت است يک وقت حاجی پول نداری ولی احترامت میگذارند يک وقت میگويند جمع کن از شهر برو بيرون و لذا عرض کرديم حضرت ايوب فرمود در اين آزمونها هيچ کجا ناراحت نشدم فقط از حرف بعضی از متدينين ناراحت شدم که اينها آمدند از رهبانها بودند که ايوب ما که نمیدانيم چه کار کردی ولی هر کاری کردی بين خودت و خدايت توبه کن تا خدا تخفيف در مجازاتت بدهد! میگويند يک جوانی دفاع کرد از حضرت ايوب که اين چه حرفی است که شما میزنيد حضرت ايوب گناه کرده شما بايد اين حرف را بزنيد! آقا امام حسين میفرمايند که از شباهتهاي با حضرت ايوب فرج بعد از بلوی است يعنی عالم اسلام يک بلوای سختی را پيشرو دارد الآن هم داريد میبينيد من يک روايت میخوانم خدايا ما را حفظ کن از گزند آخرالزمان اين روايت از فرمايشات رسولالله است در نهجالفصاحه، خدا نکند کسی اينجوری بشود اينها از همان اوضاع آخرالزمان است: «قال رسول ستكون فتن يصبح الرّجل فيها مؤمنا و يمسي كافراً»[3] دورانی میآيد که صبح طرف مؤمن است شب کافر است صبح ديندار است شب میشود لامذهب: «يصبح الرّجل فيها مؤمنا و يمسي كافراً إلّا من أحياه اللَّه بالعلم»[4] مگر اينکه خدا دلش را با علم حيات بخشيده باشد مقاوم شده باشد چند روزی قبل آقايي آمد پيش من گفت حاج آقا ما جلسه صله رحممان همينهايي که پاي منبر میآمدند و روضه و حسين حسين میکردند همه حجاب را گذاشتند کنار، خب تکليف من چه است؟ میرويم جلسه فاميلی خانمی که يک عمر حجاب را رعايت میکرد حالا راحت بیپروا: «يصبح الرّجل فيها مؤمنا و يمسي كافراً»[5] گفتم آقا تا جايي که میتوانی مؤثر باشی برو اگر ديدی حرفت را ديگر نمیشنوند و خودت داری آسيب میبينی ديگر تکليفی نداری ولو رحم باشد رحمی که دارد تو را از خدا دور میکند ديگر تکليفی ندارد، اينها فتن آخرالزمان است خدا رحمت کند سيد ابن طاوس را صدها نوع فتنه، امتحانات سخت را در روايات از معصومين ذکر کرده که اينها در آخرالزمان اتفاق میافتد روايت داريم مردها خودشان را شبيه به زنها در میآورند نديديد؟ بعضیها آدم يک وقت فکر میکند اين خانم است اين گيس بافته موهايي پيچيده زنها خودشان را شبيه به مردها در میآورند اينها اتفاق میافتد و عرض کردم صدها مورد که حالا من نمیخواهم وقت مجلس را بگيرم میخواهم آيه 155 سوره مبارکه البقره را ما يک توضيحی عرض کنيم که اين فتنهای که امام حسين میفرمايد: «فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى»[6] يک بلوايي گريبان بشريت را میگيرد که آمدن صاحبالزمان همه را اين بلواها نجات میدهد.
اين آيه صد و پنجا و پنج سوره بقره يک تفسيری دارد من ظاهر عرض کنم و يک تأويلی امام صادق برای اين آيه دارد که بيان میکند اوصاف آخرالزمان را اولاً آيه اين است خدا میفرمايد ما بندگان خودمان را در دنيا به پنج نوع میآزماييم حالا بعضیها همه اين امتحانات برايشان رقم میخورد. در حالات امام حسين دارد که همه اين آزمونها اتفاق افتاد برای سيدالشهداء: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ»[7] از امتحانات الهی يکی ترس است گاهی اوقات در يک مقطعی تهديد میشوی ترس میآيد سراغت آقا اگر گفتی اينطور میشود اگر يک حرف را زدی بد میشود برايت ساکت باش دشمن پيدا میکنی نگو بقيه اعتراض بهت میکنند اينها خوف است. ديگر امام صادق فرمود اگر کسی از خدا ترسيد همه ازش حساب میبرد ولی اگر کسی از خدا نترسيد از همه میترسد گاهی اوقات از بنده ضعيف خدا حساب میبريم، از خدای قادر متعال: «مَنْ خَافَ اللَّهَ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْءٍ»[8] يک امتحان الهی خوف است اين يک.
دوم جوع گرسنگی است گرسنگی يک آزمون است گاهی اوقات میبينيد طرف در يک تنگنای اقتصادی قرار میگيرد مشکلاتی دستش خالی است میخواهند بيآزمايند او را در اين تنگدستی در اين گرفتاری شما چه کاره هستيد دست به مال حرام میزنيد توجيه میکنيد اين هم يک امتحان ديگر است يک وقت يک بندهای خدايي آمد گفت آقا چرا هرچه سنگ است برای پاي لنگ است همه امتحانها برای فقراست برای ضعفاء است گفتم اگر يک نفر ر روی کرهای زمين پيدا کردی که خدا او را امتحان نمیکند من جايزهات میدهم گفتم اتفاقاً امتحان سالمها سختتر از مريضهاست میگويند سالم بودی چه کار کردی؟ امتحان با سوادها و دانشمندان سختتر از بیسوادهاست امتحان ثروتمندها سختتر از فقراست امتحان مسئولين سختتر از رعاياست میگويند آقای مسئول تو پست داشتی تو سمت داشتی قدرت داشتی قلم دستت بود تو فرق میکنی با يک رعيتی که در جامعه کاری دستش نبود، هرکه بامش بيش برفش بيشتر به نسبت آنچه که خدا عنايت فرموده انسانها آزموده میشوند و بايد پاسخ بدهند گرسنگی يک امتحان ديگری است.
«وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ»[9] يک بخش ديگر از امتحانات الهی هم نقص مال است میبينيد يک وقتی انسان دارد يک وقتی میبينی ثروت از کفش میرود همين امروز يک جوانی آمده بود برای محاسبه خمسش میگفت حاج آقا پارسال که ما آمديم من مرغداری داشتم يکدفعه در يک مقطع زمانی کوتاه ورشکست شدم همه زندگی رفت، گفت در مدت زمانی يکی دو ماه گفت دوباره خدا لطف کرد از جای ديگری خدا جبران کرد و رساند گفت من لطف خدا را در زندگی ديدم گفتم خدا میخواهد يک تلنگری بزند بگويد به اينجا رسيدی تو نرسيدی ما رسانديم اين همه آوازهها از شه بود، يک وقت نگوييم ما هستيم، من هستم که کننده کار هستم نباشم کار معطل است يک وقت واگذارمان میکنند به خودمان ديگر خودمان را هم نمیتوانيم جمع کنيم نقص اموال از آزمونهاي ديگری خداست.
نقص انفس از امتحانات ديگر است آقا بنا نيست که اين بدن هميشه سالم باشد يک روز دست میگيری راه میبری يک روز دستت را میگيرند راهت میبرند، میگويد:
باشدم از گردش گردون شگفت، کانچه مرا داد همه پس گرفت
قوتم از زانو و بازو برفت، رنگ ز مو هم برفت
عِقد ثريای من از هم گسيخت، گوهر دندان همه يک يک بريخت
آنچه به جا ماند و نيامد خلل، بار گناه آمد و طول امل
يک وقتی اين اواخر عمر مرحوم آيتالله والد به ايشان گفتم آقا يک خردهای قدم بزنيد در حياط يک خرده راه میرفتند میگفتند خستهام شد، گفتم آقا شما در کوهنوردی کسی به پایتان نمیرسيد کوه نوردها عقب میافتادند در کوهنوردی گفتند بابا پير نشدی بفهمی پيری يعنی چه؟ بنا نيست که حاج آقا هميشه اينجوری باشيد نفس را هم میگيريم يک وقت اين چشم میبيند يک وقت به کمک عينک هم درست نمیبيند يک شب میخوابی تا به صبح به سلامت يک شب تا به صبح هم نمیتوانی پلک بگذاری رو هم، خدا میفرمايد ما میگيريم اينها را آن سلامتی امتحان است بيماری امتحان است توانگری امتحان است تهی دستی امتحان است همه اينها: «وَ الثَّمَراتِ»[10] ثمرات هم يعنی يک وقتی تمام اين به دست آوردهها را يکجا میگيريم حالا يک تعبيری هم مرحوم آيتالله شوشتری دارد میفرمايد ثمرات يعنی داغ جوان، میفرمايد سختترين آزمون الهی اين است که يک وقتی میبينيد نتيجه زندگی را از انسانها میگيرند اين را من خودم از مرحوم حاج آقای بلاغت شنيدم آقای بلاغت را که ديده بوديد، خدا رحمت کند شادی روح ايشان صلواتی ختم کنيد، ايشان میفرمودند يک فرزندی داشتند يکدانه پسر البته آن آقازاده ايشان را من نديده بودم ظاهراً مسئوليتی هم داشته در يکی از بانکها فرد بسيار موفق، کارآمد فرزند ايشان حالا در يک جريان بيماری يکدفعه فوت کرد آقای بلاغت میگفت اصلاً من خودم را باختم من از خود ايشان شنيدم من و آيتالله والد رفته بوديم ديدنشان گفت به حدی که ديگر دنيا پيشم تيره و تار شد اصلاً دستم برای کاری، فعاليتی منبری، سخنرانی ايشان نوع خطبههای نهج البلاغه را حفظ بود گفت خانه نشين شدم گفت مرحوم آيتالله العظمی آقای حاج شيخ بهاءالدين محلاتی آمد ديدن من برای تسليت گفتن ايشان ديد خيلی من آشفته هستم و بهم ريخته هستم فرمود آقای بلاغت روضه علی اکبر را که روی منبرها برای مردم میخواندی جايش اينجاست برای چه میخواندی روضه را آن روضه امروز بايد بشود چراغ راه تو برخيز برو در جامعه تبليغت را کن، گفت همين جمله آيت الله العظمی محلاتی دوباره ما را سرکار کرد، قرآن میفرمايد اينها آزمونهاي ماست: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»[11]رسولالله بشارت به انسانهای صابر و شکيبا بده، زيباترين تعريف از صابرين همين آيه صد و پنجاه و شش البقره است، اگر به ما بگويند صابر به که گفته میشود: «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[12] صابر يعنی کسی که در هر شرائطی در هر سختی میگويد از خدا هستيم بازگشت ما به خداست صابر يعنی ايوب ورشکسته میشود: «إِنَّا لِلَّهِ»[13]، مريض میشود: «إِنَّا لِلَّهِ»[14] طردش میکنند: «إِنَّا لِلَّهِ»[15] در همه حال میگويم از خدا هستم و بازگشت من به سوی اوست، اين آيه شريفه که حالا من يک اشاره اجمالی کردم.
آقای محمد ابن مسلم آمد خدمت امام صادق حالا اين بلواهای آخرالزمان را در اين آيه از نگاه امام صادق هم عرض کنم يک تأويلی دارند امام صادق بر اين آيه 155 آقای محمد ابن مسلم میگويد خدمت امام صادق مشرف شدم حضرت فرمودند: «إِنَّ قُدَّامَ الْقَائِمِ»[16] قبل از ظهور امام زمان: «عَلَامَاتٍ تَكُونُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُؤْمِنِينَ»[17]يک علامات بلوی برای مؤمنين میرسد مؤمنين نه عامه مردم، عامه مردم که عرض کردم صدها نشانه است، فعلاً طرف خطاب اين حديث شريف مؤمنيناند برای مؤمنين بگويم چه اتفاقاتی میافتد، در همين آيه 155 آقا به محمد ابن مسلم فرمودند قبل از قيام صاحبالزمان يک اتفاقات سختی امتحانات سختی برای مؤمنين واقع خواهد شد، محمد ابن مسلم میگويد به حضرت عرض کردم: «وَ مَا هِيَ»[18] اين علامات و اين بلواها و آزمونها چيست؟ حضرت استناد به همين آيه تلات شده کردند 155 بقره قال: «ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[19]: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»[20] بعد حضرت توضيح دادند آقا فرمودند: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ»[21] آقا فرمودند اينکه خدا میفرمايد میآزماييم شما را تأويلش اين است که مؤمنين را امتحان میکنيم امروز بعضیها دارند بد امتحان میشوند در اين مسائل اجتماعی، سياسی اقتصادی گاهی اوقات میبينيد رايگان دينش را از دست میدهند امام صادق میفرمايد اين خطاب مؤمنين اند خدا میفرمايد مؤمنين را میآزمائيم: «لَنَبْلُوَنَّكُمْ»[22] يعنی الْمُؤْمِنِينَ، «بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ»[23] امام صادق فرمود منظور زمامداران ظالمند شما انصافاً میگويم يکی از موهبتهايي اين نظام وجود يک فقيه عادل در رأس جامعه است شما يک خيابان يک برگ اسکناس نداريد که عکس رهبرتان روی آن باشد، ولی کشورهايي ديگر ببينيد! مردم ناسپاسی کردن کفاره سنگينی دارد، شما میدانيد در دوران رژيم ستمشاهی که ما آن دوره را ديديم نمیخواهيم از کسی نقل کنيم، چه وضعی بود رهبری دارد بر اين جامعه حکومت میکند و زمامداری و رهبری میکند که شما يک خيابان يک کوچه به نام او نيست فرزندان او در هيچ پست و سمتی نيستند شما زمانی که حکومت پهلوی از اين مملکت رفتند چقدر اموال از اين مملکت رفت، به تاراج رفت که هنوز بر نگرداندند شخصيتی که دنبال منافع دنيايي نيست.
ما يک وقتی در بازار ابوسفيان مکه هنوز بازار خراب نشده بود داشتیم میرفتیم يک فروشنده پاکستانی ديد ما چندتا از زائرها داريم میرويم، البته سالها قبل است زمانی که شايد شانزده هفده سال قبل شايد بيشتر، يکدفعه اين رو کرد به من گفت شيخ شيخ، بر گشتم نگاه کردم گفت يک خمينی کوچک به پاکستان بفرستيد من اول فکر کردم دارد توهين میکند يک خمينی کوچک برگشتم گفتم اين حرفها چه است داری میزنی؟ خمينی کوچک يعنی چه؟ متوجه شد که من برداشتم غلط بود اصلاح کرد گفت من قصدم توهين نبود گفت امروز جامعه شما موفقيتش به خاطر داشتن يک رهبری عادل است مشکل کشورهايي اسلامی در نداشتن رهبر صالح است، ما اگر در پاکستان هم يک رهبر صالح ديندار عالم و بصير داشتيم وضع ما اين نبود خب اين را بايد شکر کرد، اصلاً شما میدانيد آقايون همه نوعاً حج مشرف شديد دعايي عرفه امام حسين يکی از شکرگزاریهای سيدالشهداء در دعای عرفه حضرت به خدا عرض میکند خدايا سپاس میگويم تو را که من را در جامعه اسلامی خلق کردی و در دولت ائمه کفر نيافريدی. همين را چقدر ما متوجه هستيم بنده صبح میگويم الحمدلله ربّ العالمين که در نظام اسلامی هستم همين را شکر کردی که ما در حکومت اسلامی هستيم آنهم حکومتی که در رأسش يک فقيه عادل است.
از بلواهايي که امام صادق میفرمايد اتفاق میافتد بخشی از جوامع اسلامی زمامدارانشان میشوند، ظالم آقا میگويد خادم الحرمين شريفين بساط شراب جلویش پهن، در مفاسد و جنايت غرق و چه چيزهايي که از اين کسانی که سردمدار کشورهای اسلامیاند. يک نمونهاش صدام بود، صدام چه میکرد؟ صدام با ناموس مردم عراق در همين اواخر جنگ چه کرد؟ جزء اسنادی که آمده میگويند صدام دو سه مرتبه تصميم گرفت که آب شهر کربلا و نجف را مسموم کند يعنی از دم همه اينها را بکشد يک ديکتاتوری قُلدُر جاهل ظالم، در همان زمانی که صدام رأس کار بود مشرف شده بوديم عراق در بغداد يک آقايي بود استاد دانشگاه بود در مغازه پارچه فروشی داشت شاگردی میکرد دانشگاهها تعطيل بود وقتی ما با او صحبت کرديم گفت ما خائف به جان خودمان هستيم ما امنيت نداريم و شما قدر جامعه خودتان را بدانيد، آقايي در کربلا آقاي عبدالغفاری بود، آقايون خاطرتان هست يا نه؟ برادر آل رسول آل طعمه عبدالعزيز عبدالعزيز آل طعمه که شيراز هم يک سفر آمد خدا رحمت کند پدر شهيد حاج آقای خرم شکوه، ايشان با ما کربلا در يک اتاق بود، آقاي خرم شکوه گفت آقای عبدالعزيز آل طعمه را من میشناسم اين پدرش پدر بزرگش توليت داشت و کليددار حرم امام حسين بود و اينها به ايرانیها مخصوصاً شيرازیها خيلی عنايت داشتند توجه داشتند آقای خرم شکوه گفت من مغازه اين آقای حاج سيدعبدالعزيز آل طعمه را بلد هستم کنار باب فرات است حرم ابالفضل گفت ايشان پدر شما را هم میشناسد پدر بزرگتان را میشناسد برويم يک سری احوال از ایشان بگیریم، اصالتاً هم اينها شيرازی بودند، رفتيم در مغازه سيد حاج سيدعبدالعزيز من ديدم يک عکس بزرگی از صدام بالای سرش گذاشته، کسی که برادرش حاج سيدعبدالرسول را در بين الحرمين صدام دار زد، شايد دوتا فرزندش را هم شهيد کردند خدا لعنت کند صدام را ما رفتيم همان زمان بعضی از متدينين شيرازی هم بودند، گفتند زندگی اينها را هم صدام مصادره کرده بود، اينها از ثروتمندان در کربلا بودند و جد اينها مشهور است که آيتالله حاج شيخ عبدالکريم حائری و علماء میآمدند در باغ جد اينها اسکان پيدا میکردند پذيرايي میکردند از علما ما رفتيم داخل مغازه ايشان مغازه مهر و تسبيح فروشی داشت ديدم عکس صدام بالای سرش گذاشته گفتم شما که از صدام آسيب ديديد برادر شما برادرزادههاي شما زندگی شما را به غارت بردند مصادره کردند عکس صدام را گذاشتی بالای سرت؟ ديدم با ترس يک نگاهی در پياده رو کرد که کسی نبيند با اين يک انگشت يک اشارهای به عکس صدام کرد گفت: «هذا خبيث هذا ملعون اخاف علی نفسی» میترسم به جانم مجبور هستيم اين عکس باشد اينها میآيد در عالم اسلام بالاخره ظلمهای ستمگری که بر مردم حکومت میکنند قلدری میکنند زندگیهای مردم را به ظلم و ستم میستاند اين يکی از علائم در دوران آخرالزمان بلواهايي است که امام صادق فرمود ملوک ظالم در کشورها قرار میگيرند. میبينيد معمر قذافی میشود در ليبی، چهل و دو سال جنايت، صدام سی و چهار سال جنايت که من فيلم آيتالله العظمی خويي را ديدم بردند پيش صدام اين مرجع بزرگ عظيم را ايشان مريض بود سرفه میکرد صدام يک چوب دستی در دستش گرفته بود با قلدوری و گستاخی به آيتالله العظمی خويي میگفت: «انت تفتی تسرق سيارتنا» تو فتوی داديد ماشينهايمان را بدزدند تو فتوی دادی آدمهايمان را بکشند آيتالله العظمی خويي هم سرفه میکرد میگفت جان مسلمين محترم مال مسلمين محترم من فتوای به سرقت ندادم فتوای به قتل ندادم بعد آيتالله خويي را بردند کوفه تبعيد کردند شش ماه بعد هم اين مرجع فوت کرد يک همچون ديکتاتوری خب اينها امام صادق فرمود که خدا میفرمايد میآزماييم يعنی مؤمنين شما را امتحان میکنيم، يک خوف، يک سری زمامداران ظالمی بر بخشی از بلاد مسلمين حاکم میشود اين يک.
دوم حضرت فرمود: «وَ الْجُوعِ»[24] اينکه خدا میفرمايد با گرسنگی امتحانتان میکنيم حضرت فرمود: «بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ»[25] قيمتها میرود بالا، نرخها روز افزون میشود اين امتحان است، اين از آن بلواهاي آخرالزمان است ديگر ثبات قيمت ندارد، همين يک آقايي دو نفر از متدينين شيراز آمدند يک مسأله شرعی پرسيدند اين را هم بگويم شماها هم شايد گرفتار اين مسأئل میشويد گفت آقا ما رفتيم با يک شرکتی قرار داد بستيم که اين قرار داد مبنی بر اين بوده که در طی يک زمان معين ساختمانی را به ما تحويل بدهند با اين قيمتی که قرار داد بسته شده و پول را کلاً ما داديم و ضمن قرار داد هم آورديم که اگر تأخير در پرداخت شد ما بازاء هر روز تأخير اين مبلغ سازنده بايد بپردازد حالا بحث اين بود که الآن نزديک به بيش از يک سال از تحول آن ساختمان با تأخير افتاده اين بالاخره شرط ضمن عقد هم يک مبلغ سنگينی میشود گفتند ما اين را بايد بگيريم يا نگيريم؟ گفتم شرعاً که ضمن عقد است بالاخره شرط ضمن عقد لازم لازم است اما اينجا انصاف هم چيزی خوبی است آن بنده خدا میگويد من علم نداشتم که يکدفعه اجناس اين گونه گران میشود مصالح اينگونه ترقی میکند رو حساب مصالح زمانی که با شما قرار داد بستم تعهد کرد ولی اين مصالح به دو برابر رسيد من خسران و زيان ديدم. گفتم اينجا انصاف میگويد رعايت کنيد شما اينجا در نظر بگير وضع جامعه را وضع طرف را اين غلاء اسعار يکی از معضلات يکی از بليهها بلواهايي آخرالزمان گران شدن قيمتهاست که امام صادق میفرمايد گرشنگی يک معنايش اين است که نرخها میرود بالا، يک معنايش ديگرش اين است: «بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ»[26]اجناس کالاها گران میشود که اين را الآن ما داريم مشاهده میکنيم يک ثباتی در قيمتها نيست البته اين وضعيت آشفته جهانی است اما در بعضی جاها شدت دارد در بعضیجاها ضعف دارد، فراز و فرود دارد ولی خب همه مبتلا هستند، بعد حضرت فرمود: «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ»[27] اينکه خدا میفرمايد ما بخشی از اموال را از شما میستانيم حضرت فرمود: «كَسَادُ التِّجَارَاتِ»[28] تجارتها فاسد میشود يعنی تجارت هم تجارت سالمی نيست گاهی اوقات دروغ میآيد چانش مسائل ديگر میآيد قاطی میشود: «وَ قِلَّةُ الْفَضْلِ»[29] و آن برکتی که بايد در تجارت حاصل بشود نمیشود طرف زحمت میکشد تلاش میکند يا خودت تجارت تجارت فاسدی میشود به اعتبار مقدماتش کارهايي که انجام میدهند يا آن برکتی که بايد اتفاق بيفتد از اين کار آن برکت اتفاق نمیافتد، اين هم نسبت به «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ»[30] «وَ الْأَنْفُسِ»[31] حضرت فرمود نقص انفس يعنی موتهاي ناگهانی يکدفعه کرونا میآيد موت ناگهانی است يکدفعه میگويند فلان بيماری يک بيماريهای ناشناخته يکدفعه گريبان بشريت را میگيرد، امام فرمود: «مَوْتٌ ذَرِيعٌ»[32]مرگهايي که يکدفعه میرسد اينها حضرت میفرمايد همان انفسی که خدا میفرمايد: «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»[33] انفس ثمرات حضرت میفرمايد انفس يعنی مرگهاي ناگهانی، ثمرات حضرت میفرمايد: «قِلَّةُ رَيْعِ مَا يُزْرَعُ»[34] «و قلة برکة الاثمار» ، اين ثمرات هم که خدا میفرمايد ما امتحان میکنيم. يک وقت میبينی کشاورز کشت میکند برداشت نمیکند آن چيزی که بايد محصول بيايد نمیآيد تلاشش را کرده ولی میبينید برکت از خداست خداست که برکت میدهد اينها جزء ابتلائاتی است که در دوره آخرالزمان واقع خواهد شد: «و قلة برکة الاثمار» ، گاهی اوقات میبينيد ثمرها ثمرهايي بیبرکت میشود امروز يکی از عزيزان میگفتند آقا گاهی اوقات کم بارندگی روی محصولات هم اثر میگذارد، لذا میبينی اين انار انار پارسالی نيست اين ميوه ميوه پارسالی نيست اينها همان بلواهايي است که بشريت با آنها مواجه خواهند شد بعد حضرت فرمود: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»[35] خدا میفرمايد بشارت ده انسانهاي صابر را: «عِنْدَ ذَلِكَ بِتَعْجِيلِ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع»[36] اين امتحانات که اتفاق میافتد مردم هم دارند امتحان میشوند گرانی، بالا رفتن قيمتها بیبرکتی در محصوصات زراعی اينها برای همهما امتحان است ببينند آقا شما در اين وضعيت آشفته شما داريد چه کار میکنيد در اين سختیها؟ فرصت بسياری خوبی است که برای کسانی که از اين دنيای خوب آخرت خوب را رقم بزنند چون زمينه کار هست حضرت میفرمايد در چنين موردی که اين آزمونها اتفاق میافتد بعد حضرت فرمود آقای محمد ابن مسلم: «هَذَا تَأْوِيلُهُ»[37] اين تأويل اين آيه 155 سوره مبارکه البقره است که خداوند میفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ»[38] تأويل قرآن را جز خدا و راسخون در علم کس ديگری نمیداند امام فرمود اين تأويل آيه اين ابتلائاتی است که برای بشريت رقم میخورد من عرضم را جمع بندی کنم با اين نکته حديث اولی که از وجود مقدس پيامبر زينت بخش مجلس قرار گرفت دوره دورهای آزمون سختی است قرآن در سوره مجادله من جای ديگر اشاره کردم خدا میفرمايد رسولالله: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»[39] شما نمیيابيد کسانی که به خدا و قيامت اعتقاد دارند: «يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ»[40] مؤمنين حواستان باشد اصلاً نمیشود کسی بگويد خدا را قبول دارم قيامت را قبول دارم با دشمن خدا و پيغمبر رفيق باشد، اينی که بعضیها ديديد خرده میگيرند آقا چه کار به اسرائيل داريد چه کار به آمريکا داريد من سؤالم اين است اسرائيل: «يُوادُّونَ»[41] اسرائيل در زمره: «مَنْ حَادَّ اللَّهَ»[42] است يا نيست، در زمره «مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[43] به حساب میآيد يا نه؟ آيه 22 سوره مجادله است قطعاً همينطور است امروز قویترين پايگاه اطلاعاتی بر عليه امام زمان در اسرائيل است، دارند آنجا کار میکنند بر عليه مهدويت بر عليه امام زمان اين بیهودهگويي است که من بگويم امام زمان را دوست میدارم ولی با دشمنان امام زمان هم رفيق هستم مشکل مردم کوفه هم همين بود فرزدق به امام حسين عرض کردم اين مردم کوفه دلهايشان با شماست شمشيرهايشان با بنی اميه است و نتيجهاش شد مردم کوفه، قرآن میفرمايد رسولالله: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»[44] نمیيابی قومی را که ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشند توحيد و معاد را قبول داشته باشند بعد اينها: «يُوادُّونَ»[45] رفيق بشوند با چه کسانی؟ «مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» رفيق دشمنان خدا و پيغمبر بشوند اين دروغ دارد میگويد اگر نعوذ بالله نماز شب بخواند ولی با دشمنان اهلالبيت هم رفيق باشد اين شعار است. بعد عجيب است آقايان چهار دسته را خدا نام میبرد: «يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا»[46] اگرچه اينهايي که بالاخره دشمن خدا و پيغمبرند پدرشان باشد پدرهايشان يک شما نزديکتر از پدر و مادر کسی را داريد؟ قرآن میفرمايد پدر و مادرت اگر با خدا زاويه گرفت برای خدا بايد زاويه بگيريد شما نزديکتر از فرزند کسی را داريد: «أَبْناءَهُمْ»[47] فرزندت اگر با خدا زاويه گرفت برای خدا بايد زاويه گرفت نوح فرزندت را بگذار سيل ببرد: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»[48] شما نزديکتر از خواهر و برادر داريد: «إِخْوانَهُمْ»[49] گروه سوم شما نزديکتر از فاميل هم کسی داريد: «عَشيرَتَهُمْ»[50] گروه چهارم اين آيه 22 سوره مجادله است خدا میفرمايد اصلاً پيدا نمیکني کسی ادعا بکند خدا و قيامت را قبول دارم بعد با دشمان پيغمبر و خدا رفيق بشود ولو اينها پدرشان باشد مادرشان باشد فرزندشان باشد برادر و خواهر باشد طائفه و فاميل باشد خب حالا میگويي آقا بستگان ماست چيزی نمیشود گفت اين در انتخاب و دو راهی بين خود و خدا خدا و برادر، خدا و فرزند، خدا و همسر، ايمان اينجا خودش را نشان میدهد که خدا را ما بر همه چيز ترجيح بدهيم اين همان ابتلائات آخر الزمان است که گاهی اوقات يکدفعه ثروت، بستگان خويشاوندان دوستان انسان از حقگويي باز میدارد انسان برای خدا بايد حرفش را بزند و بگويد خدا هم قطعاً حمايت خواهد کرد.
اين يک روايت از فرمايشات امام صادق بود در ذيل آيه 155 سوره مبارکه البقره که اين اوضاع در آخرالزمان اين ابتلائات و امتحانات اتفاق میافتد و هم داريم آزموده میشويم در برابر اين جريانات.
خب بسنده کنيم در آستانه ايام فاطميه هم هستيم يک عرض سلامی به محضر بزرگ بانوی عالم اسلام حضرت زهرای مرضيه کنيم، ببينيد اين امتحانات صدر اسلام هم اتفاق افتاد امت اسلامی که در غير بيش از صد هزار نفر با اميرالمؤمنين بيعت کردند هفتاد روز گذشت اين صد هزار نفر شد سه نفر، اينها دست دادند به حضرت دست امام را گرفتند فشردند در غير: «بخ بخ لك يا عليّ»[51] تبريک گفتند هفتاد روز بعد عوض شد کار به جايي رسيد که شبها حضرت زهراء دست امام حسن و امام حسين را میگرفت میآمد درخانه اين اصحاب و انصار را میزد میفرمود شما در غدير بوديد میگفتند آری، فرمود خدا را شاهد میگيرم اين جمله را پدرم شنيديد که فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه»[52] اينها خودشان را به کری میزدند میگفتند ما اين را نشنيديم و حال آنکه پيغمبر وقتی اميرالمؤمنين را معرفی کرد و اين جمله را فرمود چندين بار رسولالله فرمود: «هلا سمعت» ، شنيديد چه گفتم؟ اينها میگفتند نه، شنيديم و اينها ديدند اين خروش حضرت زهراء و اعتراض حضرت زهراء اگر ادامه پيدا کند جامعه مدينه را متحول میکند لذا يورش به بيت ولايت برای خاموش کردن صدای فاطمه بود، اينها وقتی آمدند متوجه شدند که حضرت زهراء پشت در است و آن جسارت و اهانت را کردند دو سه بيت شعر من تقديم کنم يا رسولالله:
زهراء را ببين پشت در افتاده بر روی زمين، از فشار در شکسته پهلويش، تازيانه زد عدو بر بازويش
همه بگوييم يا زهراء، اللهم صل علی فاطمه و ابيها و بعلها و بنیها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک، پرودرگارا به عظمت و مظلوميت حضرت فاطمه زهراء توطئهها تخطيئهها نيرنگها خدعهها بر عليه اين مملکت و اين ملت و اين نظام و ارزشها به خودشان برگردان.
[1] بقره-156155.
[2] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص522.
[3] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص522.
[4] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص522.
[5] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص522.
[6] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص522.
[7] بقره155.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص68.
[9] بقره-156155.
[10] بقره-156155.
[11] بقره-156155.
[12] بقره-156155.
[13] بقره-156155.
[14] بقره-156155.
[15] بقره-156155.
[16] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[17] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[18] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[19] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[20] بقره155.
[21] بقره155.
[22] بقره155.
[23] بقره155.
[24] بقره155.
[25] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[26] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[27] بقره155.
[28] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[29] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[30] بقره155.
[31] بقره155.
[32] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[33] بقره-156155.
[34] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[35] بقره-156155.
[36] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[37] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[38] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص650.
[39] مجادله22.
[40] مجادله22.
[41] مجادله22.
[42] مجادله22.
[43] مجادله22.
[44] مجادله22.
[45] مجادله22.
[46] مجادله22.
[47] مجادله22.
[48] هود46.
[49] مجادله22.
[50] مجادله22.
[51] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج1 ص391.
[52] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج2 ص603.