استاد حدائق روز جمعه 20 آبان ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم قال الله الحکیم فی محکم کتابه «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»[1] ‌صدق الله العلی العظیم

بحثی را محضر حضار محترم در یکی دو جلسه‌ی گذشته شروع کردیم با محوریت راهکارهای مبارزه‌ با فتنه، مخصوصا دوره‌ی آخرالزمان که فتنه‌ها بواسطه‌ی نبودن ظاهری حجت خدا شدت پیدا می‌کند. در حالات رسول خدا دارد که پیامبر نشسته بودند، فرمودند «أین اشتیاقی إلی إخوانی»[2] چقدر دوست دارم برادران خودم را ببینم، اصحاب عرض کردند یا رسول الله مگر ما برادران شما نیستیم؟‌ پیامبر فرمود شما یاران من هستید، برادران من کسانی هستند که در دوره‌ی آخرالزمان حجت خدا بین آنها نیست و غائب است، تنها عامل هدایت این‌ها سیاهی بر روی کاغذ است، کنایه از قرآن و روایات؛ این‌ها در آن شرایط ایمان خودشان را حفظ می‌کنند. آنها به من از شماها به من نزدیکترند.

خواهران برادران پاسداری از ارزش‌های اخلاقی و ایمانی اینقدر انسان‌ها را به اولیا نزدیک می‌کند. خب حالا این معقول هم هست، آنهایی که زمان رسول الله، زمان اهلبیت به آن مقامات عالیه رسیدند، یک بخش عمده‌اش معاشرت با اولیا بود، و خیلی خباثت داشتند کسانی که پیغمبر را دیدند و زیر بار نرفتند، خیلی پلیدی می‌خواهد سخن امام حسین را بشنوند و بی‌توجه باشند. اینکه مرحوم حضرت امام فرمودند امتی که ما داریم هیچ پیغمبر و امام ندارد، این مردم معصوم ندیده بودند، امام یک جمله می‌فرمود جبهه می‌شد پر از رزمنده، سیدالشهدا یک صبح تا بعدازظهر ده‌ها خطبه خواند، به تعداد انگشتان دست به امام نپیوستند، قطعا همین است، سردار سلیمانی‌ها کمتر از اصحاب الحسین یقینا نیستند. این‌ها اگر آن زمان بودند چه می‌کردند، شهدای ما، شهدای دفاع مقدس، دفاعز از حرم، این‌ها قطعا اگر در زمان اهلبیت بودند و امام را می‌دیدند چه‌ها می‌کردند! لذاست که دوره‌ی آخرالزمان دوران سختی است از این جهت که حجت خدا را بعضی‌ها ‌نمی‌بینند و خب محضر حضرت را درک نمی‌کنند. حجت برای این‌ها قرآن است، حجت برای این‌ها روایات است. لذا در روایت هم داریم حفظ ایمان در آخرالزمان از نگه داشتن آتش کف دست دشوارتر است. خیلی سخت است که ایمان کم و زیاد نشود، خیلی سخت است است که یک حرفی نزنیم که سخط خدا در آن سخن دیده نشود. خب این حساسیت عصر آخرالزمان است که در روایات هم اشاره شده است و توصیه شده است که در این فتَن به قرآن مراجعه کنید. صریح کلام رسول الله است «إذا التبست الیکم الفِتن کقِطَع اللیل المُظلِم فعلیکم بالقرآن» به قرآن رجوع کنید که قرآن عامل هدایت شماست.

در جلسه گذشته آیه‌ای از آیات قرآن را در رابطه با اثربخشی قرآن در زندگی انسان‌ها مورد بحث قرار گرفت، در این جلسه هم آیه‌ی شریفه‌ای که محضر عزیزان تلاوت شد، آیه 82 سوره اسراء که خداوند قرآن را می‌فرماید هم شفاست و هم رحمت است. من بعنوان مقدمه‌ی ورود به آیه، نکته‌ای را خدمت عزیزان عرض کنم. یکی از وظائف جدی ما این است که خودمان با قرآن مانوس باشیم، تدبُّر در قرآن کنیم که یک بحث مستقلی است و این نکته را هم من امروز پاسخ می‌دهم که چرا بعضی‌ها قرآن می‌خوانند ولی در آنها اثر نمی‌گذارد. نهروانی‌ها با قرآن آمدند به مصاف امیرالمومنین. حجاج‌بن یوسف ثقفی حافظ کل قرآن بود، صدهزار شیعه‌ی امیرالمومنین را در دوران زمامت خود به شهادت رساند. این هم محل بحث است، اگر قرآن می‌فرماید قرآن شفاست، این شفا آداب دارد که باید رعایت شود، این دستورالعمل‌ها را باید رعایت کرد تا تربیت اتفاق بیفتد. حالا ذیل این آیه 82 از سوره مبارکه اسرا که خداوند می‌فرماید «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ»[3] تمام قرآن شفاست، نوع مفسرین هم این تذکر را دادند که این مِن مِن بعیض نیست، یعنی از هر جای قرآن هر آیه‌ای که شما بنگرید درمان و شفا و داروست برای مفاسد اخلاقی و حتی درمان بیماری‌های جسمی است. حالا این نکته را هم عرض کنم که شرطش اخلاص است. امام صادق فرمود هر کسی دردی داشته باشد و دست بگذارد روی موضع درد و با اخلاص این آیه را بخواند، نه با شک و تردید بلکه با یقین «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»[4] امام صادق با یکبار خواندن این آیه از روی اخلاص درد از بین می‌رود. ‌آن اخلاصی که غیر خدا دیگر در ذهن نباشد، نه اینکه بگوییم حالا این را هم بخوانیم ببینیم می‌شود یا خیر!

یک آقایی به من گفت مگر نمی‌گویند هر کسی صدقه بدهد حداقل ده برابر می‌دهند؟ گفت ما هم بدهیم می‌شود؟ گفتم تو نده که نمی‌شود، خیالت را راحت کنم. گفت چرا؟ گفت تو می‌خواهی خدا را بیازمایی، برای کسی می‌شود که یقین و باور دارد. یک کسی آمد نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و گفت مریض بدحالی دارد، می‌گویند تکه نان خشکی را از روی زمین برداشت و یک بسم الله خواند و گفت به مریضت بده! بسم اللهی که ایشان می‌گوید با بسم اللهی که من می‌گویم زمین تا آسمان فرق می‌کند. با ایمان و اخلاص که باشد خدا حمایت می‌کند.

در این آیه خداوند می‌فرماید ما شفا می‌دهیم، رحمت است و شفا؛ اول روی شفا یک صحبتی محضر عزیزان داشته باشم. ما انسان‌ها در زندگی با دو نوع بیماری روبرو هستیم. یک بیماری هست که شاید مقطعی باشد و همیشه نباشد که بیماری‌های جسمی است. یک بیماری است که از دم همه گرفتاریم، این بیماری روحی است. البته منظور از روحی بیماری اعصاب وروان نیست بلکه منظور غیبت دروغ تهمت تکبر ریا حسد و ... است، این‌‌ها درد است، نوع مردم گرفتارند مگر اینکه خودشان را مقاوم سازی کرده باشند. قرآن بطور مطلق می‌فرماید ما درمانیم برای همه‌ی دردها، جسمی و روحی. ما در حالات خود ائمه هم داشتیم و در حالات بزرگان هم داشتیم علامه مجلسی می‌نویسد آقا امیرالمومنین نشسته بودند یک کسی آمد گفت آقا مالم را دزد برده چه کنم؟ آقا فرمود برو این آیه را بخوان. می‌گوید پشت سر او یک کسی آمد گفت آقا مریضی داریم حالش خراب است چه کنیم؟ حضرت فرمود برو این آیه را بخوان. یک کس دیگری آمد گفت ما اختلافی بینمان افتاده و می‌خواهیم این اختلاف حل شود، حضرت فرمود برو این آیه را بخوان. می‌گوید در محضر حضرت نشسته بودم ده نفر آمدند ده خواسته‌ی متفاوت از حضرت داشتند حضرت ده دستور از آیات قرآن داد! بله، راسخون فی العلم اهلبیت هستند، آقا امام زمان وقتی ظهور می‌کنند با همین قرآنی که در خانه‌های بعضی از مردم دارد خاک می‌خورد دنیا را اداره می‌کند، با همین قرآن تمام امور بشریت را در همه‌ی عرصه‌های علمی سیاسی تربیتی خانوادگی امورشان را حل و فصل می‌کند «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»[5] هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در قرآن است و ما قدرت درک و استنباط آن را نداریم، باید امیرالمومنین مفسر باشد. مرحوم حضرت امام می‌فرمودند ما مترجم قرآن هستیم، امام می‌فرمودند ما مترجم هستیم و مفسر معصومین هستند، و این تفاسیری هم که در دسترس ما هستند همه به استناد قول معصومین هستند، لذا یک مفسر را نمی‌بینید که تفسیر به رای کرده باشد، تفسیر به رای نهی شده است «مَن فسَّر القرآن برأیِه فَلیَتبوَّء مقعدَه من النار»[6] اگر کسی با سلیقه‌ی شخصی‌اش بخواهد از قرآن برداشت کند نشینمن‌گاهش در آتش است. همین انحرافی که ما در گذشته در اسلام دیدیم، بعضی‌ها تفسیر برای می‌کردند، طرف دزدی می‌کرد استناد به قرآن می‌کرد، طرف شراب می‌خورد استناد به قرآن می‌کند! من خودم دیدم فیلمی را که خانمی در یکی از شبکه‌های اروپایی داشت تفسیر قرآن می‌گفت، حجاب نداشت و با یک وضع رسوا نشسته بود و مفسر قرآن بود! می‌گفت اینکه خدا فرموده شراب نخورید، خدا می‌فرماید وقتی که می‌خواهید نماز بخوانید شراب نخورید، «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى»[7] شراب حرام نیست! اینگونه تفسیر می‌کرد، یعنی می‌گفت در حال نماز سرتان گرم نباشد، شرابتان را بعد از نماز بخوان، شرابت را پنج ساعت زودتر بخوان، این تفسیر به رای است، سلیقه‌های شخصی در اسنتباط قرآن، نشینمن‌گاه را می‌کند جهنم. آیت الله العظمی هم باشی نمی‌توانی سلیقه‌ی شخصی را بیاوری در کار، عددی نیستی، رقمی نیستی. رسول الله، ائمه معصومین، راسخون فی العلم؛ و افتخار صحت گفتار بزرگان ما به انطباق با سخنان معصومین است. این داستان را مکرر شنیدید، آقا امام صادق می‌فرمایند یک وقتی آمدند به من گفتند یک کسی در یکی از ساوات‌های مدینه تفسیر قرآن می‌کند. با بودنِ امام صادق در مدینه‌ی منوره، آمدند کلاس تفسیر راه انداختند! چقدر بعضی‌ها شعورشان پایین است! آقا فرمودند من رفتم وضعیت درسش را ببینم، دیدم در یک محله‌ای جمعیت زیادی دورش جمع شدند. آقا فرمودند من عبایم را روی سرم انداختم که کسی من را نشناسد. تعبیر امام صادق این است: هِمَجراهایی اطراف او پرسه می‌زدند، هِمَجرا در ادبیات عرب به این پشه‌های بسیار ریزی گفته می‌شود که در فصل گرما گاهی چندین هزارتای آنها دور هم دارند می‌لولند و می‌چرخند، یک نسیم بادی که می‌آید یکدفعه کیلومترها آنها را با خود می‌برد. این‌ها ثبات ندارند و باد از هر جهتی بوزد در همان مسیر می‌روند. لذا امام این مسیر را که دور این آقا بودند تشبیه به هِمَجراها کردند، یعنی نان به نرخ روز خور، در مسیر جریان مسائل خودشان را قرار می‌دهند و می‌روند، ثبات ندراند و پایداری ندارند، امام می‌فرمایند من ایستادم تا درسش تمام شود، مردم متفرق شدند، گفتند دیدم بلند شد حرکت کرد رفت درِ مغازه‌ی نانوایی، چشم شاطر را پایید، دو تا نان از تخته‌ی نانوایی سرقت کرد، بدون اینکه اجازه بگیرد دو تا نان برداشت، همین کسی که داشت تفسیر قرآن می‌گفت. حضرت فرمود دنبالش رفتم دیدم رسید درِ مغازه میوه‌فروشی و چشم صاحب مغازه را دور دید و در وقت مناسب دو تا انار هم از آنجا برداشت. بعضی‌ها مُفت می‌روند جهنم. بقول آقایی می‌گفت مفتک الذی کفر، رایگان جهنمی می‌شوند. آقا فرمودند دیدم دو تا انار هم برداشت و رفت طرف یکی از محلات فقیرنشین مدینه، یک انار و یک نان را داد به یک فقیر، یک نان و یک انار هم داد به یک فقیر دیگر! من یک نصیحتی از مرحوم جدمان بگویم که این را به طلاب می‌گفتند. ابوی می‌گفتند که حاج شیخ در درس اخلاقشان مکرر می‌گفتند: آقایان اگر کسی بنا دارد جهنم برود برای خودش برود نه برای دیگران. خداوکیلی سخت است و گران است که من برای خطای دیگران بروم جهنم. خودم حرام نمی‌خوردم اما سبب حرام‌خوری دیگران شدم. شما ببینید در بحث ربا می‌گویند پنج نفر در گناه آن شریکند، دهنده‌ی ربا، گیرنده‌ی ربا، شاهد ربا، واسطه‌ی ربا، کاتبِ ربا. طرف یک ریال پول ربوی در زندگی‌اش نیامده ولی می‌آیند می‌گویند ما پول لازم داریم گیریم، کسی سراغ داری؟ می‌گوید نعوذ بالله من که نه ربا می‌گیریم نه ربا می‌دهیم ولی آقای فلانی می‌دهد. تمام شد، رفتی در نکبت آن و اسمت را نوشتند. تعامل در اثم کردی، تعامل در گناه کردی «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»[8] گاهی اوقات ‌طرف حرام نخورده اما زمینه‌ی حرام‌خوردنِ دیگران را فراهم کرده! زمینه‌ساز حرام‌خوریِ دیگران شده است. آقا امام صادق می‌فرماید تا این عمل را از او دیدم رفتم جلو، عبایم را از روی سرم برداشتم گفتم این چکاری بود کردی؟ گفت شما جعفربن محمد هستی؟ آقا فرمودند بله. گفت شما تفسیر قرآن نمی‌دانی، من از قرآن استفاده کردم که باید اینچنین کرد. آقا فرمودند از کدام آیه قرآن تو جواز دزدی را استفاده کردی؟ اینکه می‌گویم آقایان سلیقه‌‌های شخصی را بگذارید کنار در تفسیر قرآن. یک کسی آمد گفت آقا من بنظرم می‌آید این روزه فقط مربوط به زمان پیغمبر بوده است. گفتم از کجا این را استفاده کردی؟ گفت زمان رسول الله فقر بود مشکل بود فریزر و یخچال نبود، آذوقه مثل امروز نبود، سختیِ اقتصادی بود، گاهی اوقات یکدانه خرما را پنج نفر در دهان مزه می‌کردند، پیغمبر می‌خواست فشار اقتصادی را بشکند فرمود در سال یک ماه همه نخورید، هم از نظر اقتصادی یک کمکی بشود و هم همدردی با فقیران می‌شود. گفتم عجب عقل ناقصی داری تو! از روز این را فهمیدی؟ قرآن نمی‌فرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[9] ‌دستاورد روزه‌داری تقواست. اگر غذا نخوری و باتقوا نشوی کار نکردی. «ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم‌یصُن صیامه و سمعه و بصره» حضرت زهرا می‌فرماید اگر شکمت خالی شد ولی زبانت از گناه فاصله نگرفت چشمت از گناه دور نشد گوشت از گناه فاصله نگرفت کاری نکردی، رژیم غذایی است. این‌ها همه استنباط‌های شخصی است.

این آقا به امام صادق عرض کرد آقا من از قرآن استفاده کردم، امام فرمود از کجای قرآن؟ گفت از دو آیه قرآن. فرموند بگو. آیه اول: قرآن می‌فرماید «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[10] اگر کار خوبی کردی خدا آن را ده برابر پاداش خواهد داد. آقا فرمودند آیه درست است چه ربطی به کار تو دارد؟ ‌گفت آیه دوم: قرآن می‌فرماید «وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا»[11] اگر گناه کردی یک گناه بیشتر برای شام نوشته نمی‌شود. فرمودند این آیه هم درست است، چه ربطی به کار تو دارد؟ گفت من دو نان دزدیدم یعنی دو گناه، دو انار دزدیدم این دو گناه دیگر کلاً چهار گناه. من بردم این چهار تا را در راه خدا صدقه دادم برای هر کدام ده تا ثواب می‌دهند، چهار ده تا می‌شود چهل و منهای چهار می‌شود 36، یعنی 36 ثواب برای من باقیمانده! ائمه این تعبیر را به ندرت بکار می‌بردند، من کم دیدم، گاهی اوقات که خیلی اوقات بر ائمه حرفی سخت می‌گذشت و عملی را خیلی سنگین می‌دیدند از این اصطلاح استفاده می‌کردند. یکی از جاهایی که امام صادق از این واژه استفاده کرد همین‌جا بود. آقا فرمود «ثکلتک امک» مادرت به عزایت بنشینی، بمیری و زنده نمانی که زندگی‌ات فتنه است! از قرآن اینطور استفاده می‌کنی؟ این آیه را نخواندی که خداوند می‌فرماید «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»[12] خدا هر کاری را از هر کسی قبول نمی‌کند، فقط از انسان‌‌های باتقوا قبول می‌کند. اگر کسی آمد مسجد ساخت ولی تقوا نداشت قبول نیست، صدقه‌ی ما، نماز ما، خدمات ما، کارهای روزمره‌ی ما، سخن گفتن ما، اگر تقوا پشتوانه‌اش نباشد قافیه را باخته‌ایم. امام فرمود شرط تقواست، آدم متقی دزدی می‌کند؟ آدم باتقوا مال مردم برمی‌دارد؟ این همین منطق و مرامی بود که سابق در همین مملکت در دوران گذشته چندین صده قبل برخی داشتند، می‌گفتند گروهی بودند بنام عیاران، منطق این‌ها این بود که جاده‌ها را می‌بستند و ثروت مردم و کاروان‌ها را می‌گرفتند و بعد به فقرایی که شناسایی کرده بودند می‌دادند. بسته‌های معیشتی می‌دادند ولی با پول ملت بیچاره‌ای که آنها را لخت می‌کردند، این‌‌ها همان‌هایی هستند که باید به آنها گفت «ثکلتکَ امُّک» با مال دزدی! بالاخره باید ببینیم کاری که داریم انجام می‌دهیم چگونه است! من گفتم در جمع عزیزان یک آقایی آمد گفت کربلا می‌رفتم گفت در مسیر مردم، مردم تمام شد، داشتند می‌بردند من را برزخ که سیدالشهدا را دیدم، این قضیه مال اربعین امسال است. گفت آقا سیدالشهدا تا مرا دید فرمود برش گردانید این را به دنیا این آدم را، این دارد بدهکار می‌آید، این گرفتار است، به احترام اینکه زائر قبر من بود یک فرصت دیگر به او بدهید که برود بدهی‌هایش را بدهد. گفت آقا فرمود او خمسش را نداده، گفت آقا یکدفعه چشمم را باز کردم دیدم وسط خیمه افتادم همه دورم جمع شده‌اند، اکسیژن آوردند دارند تنفس می‌دهند به سینه‌ام فشار می‌آورند، یک کسی گفت زنده شد زنده شد! تقوا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات. یک وقتی حواسمان باشد مستحبات ما را از انجام واجبات باز ندارد.

خب برگردم به این آیه شریفه. قرآن می‌فرماید «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ»[13] بله قرآن شفاست حالا چرا اثر نمی‌کند در بعضی‌ها اشاره می‌کنم، علت این است که بعضی‌ها بطور لقلقه‌ و عادت با قرآن محشورند، توجه و پایبندی ندارند.

سه نکته را درباره درمان قرآن در بیماری‌های روحی و جسمی اشاره‌‌کنم. آقای دکتر کارِن از روانشناسان معروف در اروپاست که کتاب‌هایی هم در این زمینه دارد. این حرف یک روانشناس صاحب‌نظر در علوم بیماری‌های روانی و اعصاب و روان است. می‌گوید من در عمرم ندیدم کسی معتقد واقعی به خدا باشد، معتقد به روز جزا باشد و دچار بیماری‌های اعصاب و روان باشد. این آدم مسیحی است! شما نوع کسانی که اعصابشان می‌ریزد بهم را ببینید، یک مقداری مال ضعف ایمان است، فکر می‌کند همه‌ی کارها را فلانی می‌کند، همه‌ی کارها را پول می‌کند، همه‌ی کارها را سلامتی می‌کند. چون از اصل غافل شده، از خدا بازمانده، در همین نگاه‌ها وقتی مایوس می‌شود می‌ریزد بهم. یکدفعه دریوری و کفر می‌گوید، کمااینکه شما می‌بینید طرف با یک مشکل اقتصادی همه چیز را می‌گذارد کنار. طرف دو نفر از بستگانش کرونا گرفته دارد به خدا توهین می‌کند، مادرش مرده دارد به سیدالشهدا جسارت می‌کند. این مال ضعف ایمان است. این دچار این آسیب‌ها می‌شود چون خود را واکسینه نکرده است. آقای دکتر می‌گوید در بیماری‌های اعصاب و روان ندیدم کسی را که واقعا ایمان داشته باشد و دچار بیماری‌های اعصاب باشد. انسان فقیر بشود می‌شود حضرت ایوب، حضرت ایوب همه‌‌ی زندگی‌اش رفت، ثروتمند بود، فرزندان متعدد داشت، شیطان به خدا گفت خدایا این ایوب برای پول شما را می‌پرستد، اولاد سالم و خوب به او دادی، در کمتر از ساعتی تمام بچه‌هایش زیر سقف ماندند و سقف آمد پایین. ایمان انسان را اینگونه قوی می‌کند، به ایوب گفتند تمام بچه‌هایت با هم رفتند فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[14] ‌این همان درمان روحی است، ساعتی بعد گفتند تمام گوسفندانت، چندین هزار گوسفند و گاو و شتر را کلدانی‌ها دزدیدند، فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[15] پشت سر خبر آوردند گفتند تمام مزارعت آتش گرفت، هکتارها مزارعت از بین رفت. به ما می‌گویند هندوانه گران شد در نمازمان اثر می‌گذارد. دلار رفت بالا یک جور دیگر نماز می‌خوانیم، بیاید پایین یک جور دیگر. خدا می‌فرماید «وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ»[16] ‌ایوب را یادآوری کن، نشانمان دادند در تاریخ، همه چیزش رفت، شیطان به خدا گفت خدایا این ایوب که شما را می‌پرستد بخاطر تنِ سالمش است، این بخاطر بدنِ سالمش شما را می‌پرستد. بیماری سختی آمد که من حالا باز نمی‌کنم، یک روایت مفصلی است از امام صادق، واقعا انسان وقتی می‌خواند هم بدنش می‌لرزد، حالا من این روایت را نمی‌خوانم، وضیعتی ایوب پیدا کرد که مردم شهر او را از شهر بردند بیرون، گفتند می‌ترسیم ما را هم مریض کنی. او ماند و همسرش، دخترِ حضرت یوسف، نوه‌ی حضرت یعقوب. شیطان دیگر حرفی نداشت برای گفتن، البته خدا بعدا جبران کرد، بهتر از قبل هم جبران کرد. خدا می‌فرماید هم این‌هایی که از ایوب گرفتیم را برگرداندیم، هم آنهایی که قبل از ایوب رفته بود را آوردیم. دوباره آن عزت، دوباره آن ثروت، دوباره آن خانواده، عزیزان برگشتند اما ببینید وقتی انسان با خدا وصل شد بیماری مضمن هم بگیرد روی اعتقادش اثر نمی‌گذارد. این ثبات ایمان است.

ما با دو نوع بیماری در زندگی مواجه هستیم: بیماری‌های روحی و بیماری‌های جسمی. من دو تفاوت را یادداشت کردم. متاسفانه مردم برای درمان بیماری‌های روحی‌شان، روحی که می‌گویم اعصاب و روان منظورم نیست، منظور همان مفاسد اخلاقی و گناه و آسیب‌های اعتقادی است. مردم برای درمان بیماری‌های روحی وقعی قائل نیستند و حال اینکه قرآن شفاست. کار نمی‌کنیم، من با کمال تاسف عرض می‌کنم، دیشب یک دانش‌آموز کلاس دوازدهم آمده کنار جانماز ما، به من می‌گوید آقای حدائق بداد مدارس برسید، چه مدرسه‌ای که نام آن را نمی‌گویم، گفت بعضی‌ از دانش‌آموزها مشروب می‌خورند! این‌ها کجا بزرگ شدند؟ این‌ها پدر و مادر دارند یا ندارند؟ گفت در نمازخانه سه نفر می‌آییم، دبیر و مدیر هم نمی‌آیند. من دیروز در جلسه جامعه‌ی روحانیت تشکر از آقای عسکری مدیرکل کردم اما گفتم وضع آموزش و پرورش ما وضع مناسبی نیست، باید بداد رسید. معلمی که اعتقادات را زیر سوال می‌برد، معلمی که فتنه را ترویج می‌کند، این‌ها را آمدند گفتند. آقا آمده گفته دختر ابتدایی من با چادر رفته در مدرسه، داخل مدرسه معلم گفته چادر را در بیاور! گفت با چشم اشک‌آلود برگشته! خب عزیزان ما برای درمان بیماری‌های روحی‌مان کار نمی‌کنیم. بیماری‌های روحی یکی از ویژگی‌هایش این است که دائمی است، دائمی یعنی چی؟ یعنی از اول زندگی‌تان تا آخر زندگی شیطان دنبالتان است، ولی بیماری‌های جسمی پس از یک دوره دارو مصرف کردن درمان می‌شود. آقا می‌گوید من بیماری معده داشتم دارو خوردم خوب شدم الحمدلله، فلان بیماری داشتم کنترل شده، بخشی از این بیماری‌ها با یک عمل جراحی و طول درمان برطرف می‌شود، اما بیماری‌های روحی شما موضعی و مقطعی نیست، رسول الله فرمود از آغاز تکلیفتان تا نفس آخرتان مورد تهدید است. اینکه رسول الله جهاد اکبر را جهاد درونی می‌نامد و جهاد با دشمن و با دشمن جنگیدن و زیر تیر و خمپاره را رفتن را جهاد اصغر می‌نامد چند علت دارد. طولانی‌ترین جنگ تاریخ بشریت 25 سال طول کشیده است، دفاع مقدس ما هم 8 سال طول کشیده است، اما مردم به اندازه‌ی عمری که سپری کردید، منهای دورانِ زیرِ تکلیفتان بکنید، شما در این مدت در جنگ هستید! کسی که 60 سال عمر کرده و 15 سال تکلیف نداشته، 45 سال در جنگ بوده است. خواهری که 40 سالش است، منهای 9 سال می‌شود 31 سال در جنگ است. کدام جنگ؟ جنگی که طرفت ابلیس است، جنگی که خطرناکترین دشمن به مصاف شما آمده و قسم خورده که گمراهتان می‌کند. می‌گویند مرحوم آیت الله شاه‌آبادی استاد امام فرموده بود شیطان نسبت به حضرت آدم و حوا قسم به خدمت خورد «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ»[17]‌ قسم خورد و گفت من دلسوزتان هستم، بدورغ قسم خورد و شد خیانت، مرحوم شاه‌آبادی بزرگ فرمود مردم حواستان باشد برای پدر و مادر همه‌ی ما قسم خورد شد خیانت، برای همه‌ی ما قسم به خیانت خورده است «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»[18] ‌همه را می‌فریبد «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»[19] ‌جهاد اکبر است چون دشمن اکبر است، در جنگ‌های بیرونی دشمنتان اسرائیل است، اسرائیل دست‌پرورده‌ی همین شیطان است، امریکا دست‌پرورده‌ی ابلیس است، در اصل ابلیس طرف است. جنگ‌های داخلی و درونی که پیغمبر می‌فرماید اکبر است محدودیت زمانی و مکانی ندارد، در مقدس‌ترین‌ها غافل شدی کارت تمام است، در مهدیه، در مسجدالحرام در حرم امام حسین. من نوجوانی بودم در حرم امام رضا دیدم کسی دور ضریح دزدی می‌کرد، می‌گفت یا علی‌بن موسی‌ الرضا و دست در جیب مردم می‌کرد. شیطان است، ولی شما تابحال دیدید در مکان مقدسی کسی شراب بخورد، در مکان مقدسی کسی قماربازی کند، حرمت مکان حفظ می‌شود، اما در گناه‌های داخلی در مقدس‌ترین مکان‌ها هم غافل شدی گناه می‌شود. در مسجد تابحال غیبت نشنیدید؟ من در مسجدالحرام تهمت شنیدم، در حرم امام حسین غیبت شنیدم، این می‌رساند که جهاد اکبر است. آقا این جنگ داخلی جنگی است به وسعت جغرافیای عالم. در لیلة القدر غافل بشوید می‌آید سراغتان. لذا پیغمبر فرمود به این جهاد می‌گویند جهاد اکبر. و اکبر است چون باید یا شکست بدهی یا شکستت می‌دهند، شکل سومی ندارد، شیطان اهل معاهده و قرارداد و توافق نیست. ما برای این بیماری‌های روحی که اینقدر سریان و جریان دارد اهمیت قائل نیستیم، ولی برای بیماری‌های جسمی تا سردرد می‌گیرد پزشک، آزمایشگاه و رادیولوژی...، بسیار خب، باید هم اینچنین باشد، باید خوب امانتداری کرد، در برابر این بدن مسئولیم، ولی مردم عزت، آبرو، عظمت و سربلندی شما به روح شما بستگی دارد که این روح را لقمان به پسرش فرمود ودیعه و نماینده‌ی خدا در بدن ماست، ما باید روح را مواظبت و مراقبت کنیم. پس بیماری‌های روحی دائمی است و بیماری‌های جسمی مقطعی است.

متاسفانه در بیماری‌های روحی مردم انگیزه‌ای برای درمان ندارند، می‌شود همین فتنه‌ها و اوضاع. می‌گویند چرا حال ما اینجوری است؟ چون در فکر خودت نیستی. ما در حال بزرگان داشتیم در صورتی که یک خطا می‌کردند مسافت‌ها می‌رفتند برای درمان. درمان می‌کردند خودشان را اهمیت می‌دادند. مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در شیراز سال‌ها طلبه بود، شاگرد ملاصدرا و داماد ایشان بود و از بزرگان شیعه بود، ایشان کاشان بود. مرحوم آیت الله سید محمد طاهر قمی شیراز از بزرگان علمای شیعه که اصالتا شیرازی بود در قم بود و آنجا فوت کرد، صاحب کتاب تحفة الاخیار. در قم شایعه شده بود که ملامحسن فیض صوفی است. خب شایعه بود، گاهی یک چیزهایی در مورد کسی می‌گویند بعدا می‌بینیم اصلا اینجوری نبود. لذا مردم می‌گویند

دادند تو را دو گوش زآغاز، یعنی دو بشنو و یکی بیش نگو

ما دو تا می‌شنویم و ده‌تا می‌گوییم، خیلی بد است. شنیدنی‌هایتان را غربال کنید بعد بگویید، یعنی دو بشنو و یکی بیش نگو. این خبر صوفی‌گری ملا محسن فیض پخش شد و رسید به قم به آیت الله محمد طاهر قمی. ایشان طبق مسموعاتش مردم را نهی می‌کرد و می‌گفت سراغ ملامحسن نروید ایشان مشرب صوفی‌گری دارد. چندین سال گذشت ملامحسن یک جزوه نوشت در رد صوفیه، این جزوه منتشر شد یک نسخه‌اش رسید دست آیت الله محمد طاهر قمی در قم، گفت ای داد بیداد، چه فکر می‌کرد و چه شد، ایشان فکر می‌کرد ملامحسن صوفی است، اما او در رد صوفیه کتاب نوشته است. ببینید این درمان است، تا فهمیدید اشتباه کردید بجنبید، غیبت کردید؟ فکر درمانت باش و برو حلالیت بطلب، حق گردنت است بده چون معلوم نیست زنده بمانی و از این مجلس بیرون بروی. ما به فکر نیستیم، می‌گوییم آقا نه ما پیریم نه خدا بخیل، حالا بعداً می‌دهیم و از او حلالیت می‌طلبیم، حالا بعد می‌رویم عذرخواهی می‌کنیم! آقا جان حالا که کنارت نشسته بگو حلالم کن. ببینید عالم فرزانه محمد طاهر قمی چه کرد! می‌گویند ایشان از قم پیاده راه افتاد رفت کاشان سوار مرکب هم نشد. گفتند آقا چرا پیاده می‌روی؟ گفت کفاره‌ی اشتباهم، اینجوری درمان کنیم خودمان را، اینجوری نفس را ادب کنیم، آمد تا رسید کاشان، درِ خانه‌ی ملامحسن در زد هی صدا می‌زد «یا محسن قد أتاک المسیء»[20] نیکوکار گنه‌کار آمده است. می‌گویند به آیت الله ملامحسن گفتند آیت الله محمدطاهر قمی آمده، گفت دعوتشان کنید بیاید داخل. گفتند آقا بفرمایید داخل، گفت داخل نمی‌آیم یک لحظه آقا را می‌خواهم ببینم و برگردم. ملامحسن فیض آمد دم در، تا ملامحسن را دید ایشان را در بغل گرفت و شروع کرد گریه کردن، گفت حلالم کن. من به قصد خدمت به دین شما را زیر سوال می‌بردم، می‌گفتم شما صوفی هستم، اخیراً جزوه‌ای از شما دیدم، فهمیدم کاملا اشتباه می‌کردم! آمدم اینجا از شما حلالیت بگیرم و از قم تا کاشان پیاده آمدم کفاره‌ی این اشتباهم. ما برای خطاهایمان چقدر مجازات حاضریم بشویم؟ آیت الله العظمی بروجردی بخاطر یک برخورد تند در جلسه‌ی درسش به یک طلبه شصت روز روزه گرفت! أبوی ما می‌گفتند آیت الله بروجردی سر درس بودند بعضی‌ها یک سوالاتی می‌کردند که اصلا مربوط به درس هم نبود، آیت الله بروجردی سوالات را می‌شنید و یک تبسمی می‌کرد و می‌گفت حالا بعد جواب می‌دهیم. یک مرتبه به ایشان گفته شد آقا بعضی از ایشان اصلا سوالاتشان مربوط به درس نیست، شما یک نهیبی چیزی بزنید بگویید آقا ساکت باش! فرمودند آن 60 روز روزه‌ی در بروجرد ما را آدم کرد. ما برای یک غیبت یک روز روزه گرفتیم؟ برای یک بداخلاقی‌مان یک روز روزه گرفتیم؟ خب ایشان می‌شود آیت الله، او می‌شود محمدطاهر قمی. یک اشتباه کرد و کیلومترها پیاده رفت تا عذرخواهی کند. متاسفانه در بیماری‌های روحی مردم انگیزه‌ای برای درمان ندارند، اما در بیماری‌های جسمی مردم انگیزه دارند که باید هم انگیزه داشته باشند ولی بمراتب باید در بیماری‌های روحی اینگونه باشند. قرآن وقتی شفاست که برویم دنبال این برنامه.

من نکته دیگری عرض کنم: بیماری‌های روحی مراقبت پیوسته می‌خواهد، ولی بیماری‌های جسمی در صورت درمان دیگر مراقبت نمی‌خواهد. می‌گویند آقا عمل کردی این توده سرطان را برداشتی، داروهایت هم که تمام شد دیگر شما سالم شدید. اما مردم اگر سالمید در بیماری‌های روحی باید مراقبت داشته باشید که شیطان دورتان نزند. بیماری‌های روحی یعنی جهاد اکبر، مراقبت پیوسته می‌خواهد. نکته بعدی و عرضم را جمع‌بندی کنم.

راه درمان بیماری‌های روحی فقط رجوع به قرآن و اولیاست، ولی در بیماری‌های جسمی کسانی که اعتقادات دینی هم ندارند می‌توانند موثر باشند. دکتر لائیک است و خدا را قبول ندارد ولی علمی دارد تخصصی دارد، دارویی می‌نویسد جسم را خوب می‌کند اما محال است کسی ارتباط معنوی با ساحت قدس ربوبی نداشته باشد بتواند کسی را درمان روحی کند. لذا اطبای بشریت انبیا و اولیای معصومین هستند، کلام وحی است. این‌ها درمان‌گرند لذا پیش هر کسی نباید برای درمان رفت. طلبه آمده می‌گوید فلانی دستورالعمل‌هایی می‌دهد ولی نماز نمی‌خواند، باباجان ساده نباش، فریب نخورید! «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»[21].

من یک حدیث را محضر عزیزان تقدیم کنم‌ که متاسفانه شاید گویایی همین وضعیت‌های معاصر ما باشد. امیرالمومنین می‌فرماید «سیاتی من علیکم مِن بعدی زمانٌ»[22] مردم روزگاری بر شما خواهد رسید که «لیس فیه شیءٌ اخفی من الحق»[23] هیچ چیزی پوشیده‌تر از حق نیست، یعنی حق پنهان می‌شود، حق می‌رود در حاشیه «و لاأظهر من الباطل»[24] هیچ‌چیزی آشکارتر از باطل خودش را نشان نمی‌دهد «فالکتاب و أهله فی ذلک الزمان فی‌الناس و لیسا فیهم»[25] قرآن و همراهان قرآن بین مردم هستند ولی مثل اینکه با مردم نیستند، اصلا مثل اینکه این‌ها وجود ندارند. حاملان قرآن می‌روند در حاشیه «فالکتاب و اهله فی ذلک الزمان فی الناس و لیسا معهم»[26] هستند، قرآن هست، همراهان با قرآن حضور دارند ولی مردم  این‌‌ها را نادیده می‌گیرند اصلا مردم توجهی ندارند، این‌ها سبب بروز فتنه می‌شود، «لأنَّ الضلالة لاتوافق الهدی»[27] امیرالمومنین می‌فرماید گمراهی با ضلالت سازگاری ندارند، نور و ظلمت که با هم جمع نمی‌شوند. این‌ها مسیر ضلالت را طی کردند، اهل قرآن نورند و نمی‌توانند با هم جمع شوند. «فاجتمع القوم علی الفُرقة»[28] جامعه رو به سمت تفرقه می‌رود «و افترقوا علی الجماعة»[29] و این افتراق و فاصله گرفتن‌ها نسبت به جمع شدن با خوب‌ها و برهان شکل می‌گیرد «کانَّهم ائمة الکتاب و لیس الکتاب»[30] این‌ها یک‌جوری عمل می‌کنند که انگار این‌ها پیشوای قرآن هستند، این‌ها می‌خواهند تراز برای قرآن معین کنند! بعد حضرت فرمود «و لیس الکتاب أمامَهم»[31] کتاب را پیشوای خود قرار نمی‌دهند «فلم‌یبقَ عندهم منه الا إسمُه»[32] ‌جامعه‌ای می‌رسد که از قرآن فقط اسمی می‌ماند، «و لایعرفون الا خطَّه و زَبَرَه» حضرت می‌فرماید از قرآن فقط خطش و رسمش را می‌شناسند. طرف می‌گوید یک قرآن نفیسی گیرمان آمده، قرآن نفیس یعنی چی؟ می‌گوید کاغذش گلاسه است، جلدش چرم است. نفیس این است! این همان است که امیرالمومنین هشدار داد. خط فلانی است، مال سیصد سال قبل است. حضرت می‌فرماید این ظلمتی است که سراغ بشر می‌آید. ما برای برون‌رفت از تمام فتنه‌ها رجوع به قرآن می‌کنیم. انشاءالله ادامه‌ی بحث در جلسه آینده باشد. در این دوران آخرالزمان و وانفسا بداد خودمان برسیم بعد خانواده و بعد جامعه.

دو تا سوال هم پرسیدند احتراماً اشاره‌ای کنم.

خداوند که شیطان را می‌شناخت چرا این امتیاز را به او داد که تا قیامت و روز معلوم مردم را فریب بدهد؟

جواب: اولا خداوند هر چه خلق کرده به خوبی خلق کرده. بدی‌ها یا معلول عملکردهاست، یا معلول بی‌اطلاعی ماست. می‌گویند مرحوم ملاصدرا محضر شیخ بهائی نشسته بود، یک کسی آمد محضر شیخ بهائی گفت خدا چرا عقرب را آفریده است. ملاصدرا گفت اجازه می‌دهید من جواب دهم؟ گفت بگو. گفت عقرب هم سراسر خیر است، چیزی که ما از عقرب فهمیدیم نیش زدن است، ده‌ها فایده دارد که ما نفهمیدیم. این یک حیوانی است که برای طبیعت ما و زندگی ما مفید است. شیطان را خدا وقتی آفرید به نیکی آفرید، شیطان در کارنامه‌اش بنابر بعضی‌ از نقل‌ها سی و شش هزار سال عبادت کرد. آقا چند سال زندگی کردی، چند سال عبادت کردی؟ ناخن کوچک شیطان در عبادت نمی‌شوی. خدا نکند عبادت کسی را مغرور کند! جن بود، دوازده هزار سال عبادت کرد رفت به عرش، دوازده هزار سال در عرش عبادت کرد رفت به ملکوت، دوازده هزار سال در ملکوت عبادت کرد رفت رفت در صف کروبیین، آمد در تراز ملائکه‌ی کروبیین، لذا بعضی‌ها می‌گویند شیطان از ملائکه بود، شیطان از جنیان بود، خود او هم گفت «خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ»[33] من از آتشم، ملائکه از نورند، اما خدا چرا فرصت داد؟ خب شیطان وقتی طمرُّد کرد، 36 هزار سال را استکبار ورزید، به خدا گفت به آدم سجده نمی‌کنم چون آدم از خاک است و من از آتشم، من از خاک بهترم. شیطان نگفت من خدا را عبادت نمی‌کنم، گفت من آدم را سجده نمی‌کنم، وگرنه خدا را که سجده می‌کرد.

شیطان که رانده گشت بجز یک خطا نکرد، خود را برای سجده‌ی آدم رضا نکرد

شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی‌نماز، او سجده بر آدم و این بر خدا نکرد

شیطان خدا را که سجده می‌کرد، تکبر کرد گفت خدایا آدم را استثنائا سجده نمی‌کنم. خدا خطاب کرد که تو رجیم و رانده شدی هستی، خطاب شد ما تا یوم معلوم فرصت می‌دهیم. یوم معلوم نه تا قیامت، آن را خدا می‌داند که عصر ظهور است، آمدن حضرت است، چه زمانی بعد از ظهور است، خدا یک مقطعی را به شما فرصت داد، اما مردم آن روی سکه را هم ببینید، اما مردم آن روی سکه را هم ببینید، شیطان یکی بود برای ضلالت، خدا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را فرستاد، این طرف دیگر سکه است. بیش از یکصد کتاب آسمانی هم آمد، اختیار هم به همه‌مان دادند، عقل هم دادند. حالا این را بشنوید و خدا نصیبتان نکند جهنم رفتن را. البته همه ما امیدواریم به لطف اهل‌بیت، امام صادق فرمود قیامت ما دست شیعیانمان را می‌گیریم و همه را می‌بریم بهشت. اما، این اما را بشنوید. آقا فرمود اگر شیعه‌ای گنهکار بود، از زمانی که جان می‌دهد تا زمانی‌ که می‌آورندش محشر دست ما کوتاه است. تسویه‌اش می‌کنند، یک حال جدی به او می‌‌دهند در موقع مردن. قبرش و عالم بزرخش می‌شود مکافات، دیگر وقتی او می‌آید محشر تسویه شده و اهلبیت ورود می‌کنند، آقا فرمود والله یک نفر از شیعیان ما هم جهنم نمی‌روند، ما بدادشان می‌رسیم اما برزخشان باید جواب پس بدهند اگر گناه داشته باشند.

این هم برای رفع خستگی‌تان بشود. مرحوم آقای سید علی نقی طبسی می‌نویسد خطیبی بود هر وقت می‌رفت منبر آیات بهشت را تفسیر می‌کرد، همش آیات بهشت را می‌گفت. یک روز یکی از پامنبری‌ها گفت آقا همش از بهشت می‌گویید، کمی از جهنم هم بگو تا بترسیم و حواسمان را جمع کنیم. گفت جهنم که همه‌تان می‌روید و می‌بینید، همه‌ی پرت و پلاهای جهنم را خواهید دید، بهشتی که نمی‌روید و نمی‌بینید من می‌گویم تا بدانید چه چیزی از دست داده‌اید. اما بواسطه‌ی لطف الهی و تبعیت از فرامین اهلبیت، انتظار و امید ما این است که اهلبیت دستگیری کنند و انشاءالله شیعیان اهلبیت دوزخ را نخواهند دید، گرچه در پل صراط از دوزخ عبور می‌کنید. یک چیزی از جهنم بگویم که اگر ندیدید جهنم را شنیده باشید، گرچه بهشتی‌ها می‌بینند  این صحنه‌ها را در جهنم و گفتگوها بین بهشتی‌ها و جهنمی‌ها برقرار می‌شود. می‌گویند وقتی دوزخی‌ها در جهنم قرار گرفتند شیطان را می‌بینند و اعتراض‌ها بلند می‌شود. خدا لعنتت کند ما را جهنمی کردی، دست از سر ما برنداشتی، وسوسه‌های تو دست از سر ما برنداشت. شیطان هم گوش می‌کند بعد می‌گوید من دو جمله در محضر خدا بگویم. این سخنرانی شیطان در جهنم است، این وقایعی است که بعدا این را خواهید دید، بهشتی‌ها هم این صحنه را می‌بینند. می‌گوید من در محضر خدا دو مطلب را می‌گویم: مردم خدا برای هدایت شماها صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و دوازده حجت معصوم فرستاد و کتاب‌های آسمانی هم نازل شد. آنها حرف می‌زدند من هم این طرف وسوسه می‌کردم. شما صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، بیش از یکصد کتاب آسمانی، عقل که حجت خدا بود در وجود شما بود، شما همه را گذاشتید کنار و دنبال من آمدید، خودتان مقصرید. شیطان را اگر خدا خلق کرده آن روی سکه را هم ببینید. می‌گویند زمان خواجه نصیرالدین طوسی یک کسی دو بیت شعر گفت نسبت به خدا و همین ایراد را گرفت:

ای آنکه بهر گام دوصد دام نهادی، گویی کُشمت اگر در او گام نهی

خود دام نهی اگر در او گام نهم، گیری و کُشی و عاصی‌اش نام نهی

می‌گوید خدایا هر قدمی که برمی‌داریم دویست دام اطرافمان است، چشم دادی می‌گویی نگاه حرام نکن، زبان دادی می‌گویی غیبت نکن، شهوت دادی می‌گویی شهوت‌رانی نکن، پول دادی می‌گویی ربا نخور. شیطان را خودتان آفریدید حالا اگر دنبال شیطان رفتیم مجازات هم باید شویم؟ خوب نمی‌آفریدید شیطان را. این حرف کسانی است که این نگاه را دارند. درود و رحمت خدا بر خواجه نصیرالدین طوسی. جواب می‌دهد

ای آنکه زجهل دام در گام نهی، وان را غضب و قهر خدا نام نهی

حق دام دهد ولی خبردار کند، عیب از تو بود اگر در او گام نهی

بابا خیابان بن‌بست است، تابلوی ورود ممنوع را مگر ندیدی؟ مگر مامور راهنمایی را ندیدی هشدار بهت داد! مامور انبیا و تابلو قرآن است.

حق دام نهد ولی خبردار کند، عیب از تو بود اگر در او گام نهی

بسنده کنم، سوال دیگری هم پرسیدند که اگر فردی خمس نمی‌دهد تمکن مالی هم دارد، پولی به ما بدهد که در راه خدا و فقرا خرج کنیم و ما مطلع هستیم که خمس نمی‌دهد، این مال حرام است و نباید برای فقرا خرج شود؟ ما در افرادی که خمس نمی‌دهند باید دو نکته را به نتیجه برسیم که بعد احتیاط و انصاف کنیم. یکی ندادن خمس، دوم تعلق گرفتن خمس به آن مال. بله اگر من به این باورم که این آقا پولی که به من داده است، اولا خمس نمی‌دهد، ثانیا به این پولی هم که به من داده خمس تعلق گرفته است، بله اجازه‌ی تصرف نداری، این پول حق سادات فقیر درش است، حق ضعفا درش است، مگر اینکه این پولی که طرف گرفت، بعد به مرجع یا نماینده‌ی مرجع مراجعه کند، بگوید آقا اصل این پول متعلق خمس است، اجازه بگیرد و با اجازه‌ی مرجع یا نماینده‌ی مرجع نصف پول را خرج فقرای غیر سید، نصف را خرج فقرای سید کند.

خب بسنده کنید، روز جمعه است، ایام هم ایامِ فاطمیه و سوگواری حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیهاست. صل الله علیک یا مولاتنا یا فاطمة الزهرا.

دو بیت محضر آقا امام زمان تقدیم کنم و توسل و عرض ادب ما همین باشد.

در زمزمی یا در صفا، در مروه‌ای یا در منا

در مشعری یا کربلا، یابن الحسن یابن الحسن

بازا که خونِ بی‌گنه، موج از برایت می‌زند

محسن سلامت می‌کند، اصغر صدایت می‌زند

یابن الحسن یابن الحسن

از مرحوم علامه امینی نقل شده، ایشان فرموده بود برایم تجربه شده که امام زمان به دو روضه نظر ویژه دارد. یکی روضه‌ی در و دیوار خانه‌ی علی، آن بازوی آسیب دیده، یکی هم روضه‌ی آتش زدن خیام حرم حسینی.

آقا جان بازا برای شیعیان، خود روضه‌ی مادر بخوان

از درد و سوز سینه‌ و، از آه پشت در بخوان

یابن الحسن یابن الحسن

اللهم عجل لولیک الفرج، و سهل له المخرج، و اوسع له المنهج

پروردگارا به عظمت آقا امام زمان فرج آقا امام زمان را نزدیک بگردان

قلب شریفش از گفتار و رفتار ما مسرور و خشنود بگردان.

 

[1] اسراء آیه82

[2] التحصین فی صفات العارفین ص23

[3] اسراء آیه82

[4] اسراء آیه82

[5] انعام آیه59

[6] تفسیر صافی ج1 ص35

[7] نساء آیه43

[8] مائده آیه2

[9] بقره آیه183

[10] انعام آیه160

[11] انعام آیه160

[12] مائده آیه27

[13] اسراء آیه82

[14] بقره آیه156

[15] بقره آیه156

[16] ص آیه41

[17] اعراف آیه21

[18] ص آیه82

[19] ص آیه83

[20] الوافی ج8 ص639

[21] اسراء آیه82

[22] نهج‌البلاغه خطبه 147

[23] نهج‌البلاغه خطبه 147

[24] نهج‌البلاغه خطبه 147

[25] نهج‌البلاغه خطبه 147

[26] نهج‌البلاغه خطبه 147

[27] نهج‌البلاغه خطبه 147

[28] نهج‌البلاغه خطبه 147

[29] نهج‌البلاغه خطبه 147

[30] نهج‌البلاغه خطبه 147

[31] نهج‌البلاغه خطبه 147

[32] نهج‌البلاغه خطبه 147

[33] اعراف آیه12

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه