استاد حدائق روز پنجشنبه 12 آبان ماه 1401 در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) به مناسبت شب هفتم شهدای حمله تروریستی در حرم مطهر شاهچراغ(ع) به بیان « تجلیل از مقام شهید » پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب مجلس امشب هم عرض احترام و ادب و تسليت و تعزيت به بيوت محترم شهداء عزيزی که در اين هفته گذشته در اين حرم مطهر به لقاء الهی پيوستهاند که من مجدداً تسليت و تعزيت امت ولايتمدار را خدمت عموم بازماندگان اينها و منسوبين محترمشان و از طرف توليت محترم آستان و همه پرسنل و خدام و کارگزاران اين دو حرم مبارک عرضه میکنيم و اين امت و اين ملت در اين مصيبت خود را شريک اين داغ و مصيبتی که بازماندگان آنها متحمل شدهاند میدانم من در اين وقتی مقرری که مصدع محضر شريف عزيزان هستم چون مجلس به ياد تجليل از مقام شهيد است آيهای که تلاوت شد از سوره مبارکه آلعمران آيه 169 در اين آيه چند نکته مهم را خداوند نسبت به مقام رفيع شهداء ياد میفرمايد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً»[2] آيهای که عزيز ما قاری محترم قرآن تلاوت کردند که قرآن میفرمايد: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[3] به زبان نياوريد در گفتار خودتان اين گونه بيان نکنيد که کسی که در راه خدا کشته شده او اموات است اين يک تعبير قرآن، تعبير حساستر و شديدتر اين آيهای است که خوانده شد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ»[4] اصلاً تصورش را هم نکنيد نه اينکه به زبان نياوريد و بيان نکنيد در محدوده خيال و فکر و انديشه هم اين فکر به سراغ شما نيايد که آنهايي که در راه خدا کشته شدند مردگان اند اينها زندههای واقعی هستند اولاً نکته اول حضار محترم هر کاری که رنگ اخلاص به خودش بگيرد ارزش پيدا میکند: «في سَبيلِ اللَّهِ»[5] شما اين نمازی که میخوانيد اگر «في سَبيلِ اللَّهِ»[6] بخوانيد اثر دارد اگر «في سَبيلِ اللَّهِ»[7] را از نماز گرفتيد میشود عادت، میشود نرمش، روزه میشود روزهما میشود رژيم غذايي! آنچه به روزه ما به نماز ما به اعمال ما به داد و ستد ما به خواب و خوراک ما ارزش میبخشد اخلاص است اين «في سَبيلِ اللَّهِ»[8] يعنی اخلاص: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ»[9] بلی هر کشتهای شهيد نيست هر خونی روی زمين ريختهای جاويدانه نيست:
زنده را زنده نگويند که مرگ از پی اوست، بلکه زنده است شهيدی که حياتش ز قفاست
بعضیها با رفتنشان تحول ايجاد میکنند شما سردار سليمانی را ببينيد، يک آقايي میگفت حاج آقا من تا شهادت سردار سليمانی نسبت به اين انقلاب و نظام و اهداف اين انقلاب مشکوک و مردد بودم، ثبات نداشتم حتی در مراسم تشييع سردارسليمانی آقايي خودش به من گفت، گفت از نظام بريده بودم شهادت سردار دوباره من را برگرداند، اينها زندهاند مرگ اينها تحول ايجاد میکند بلکه زنده است شهيدی که حياتش ز قفاست، شهداء رفتنشان هم برکت و تحول و دگرگونی در جامعه ايجاد میکند بصيرت افزايي میکند چرا؟ چون برای خداست. هر کاری که آقايون برای خدا باشد میشود عبادت، شما بخوابيد برای خدا، خوابتان میشود عبادت به اين معنی که بنده استراحت میکنم خدايا اين بدن امانت توست نزد من از اين بدن میخواهم درست استفاده کنم، استراحت میکنم تا توان ديگر پيدا کنم و در بيداری در مسير شما بهتر زندگی کنم خواب میشود عبادت، غذاخوردن اگر رنگ الهی پيدا کرد میشود عبادت اين اخلاص که پيغمبر در حديثی فرمود خداوند نه توصيه به من کرد اولين توصيهای که رسولالله میفرمايد خدا به من کرد: «أَوْصَانِي بِالْإِخْلَاصِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ»[10] خدا به من سفارش کرد اخلاص را يعنی خدانگری را خداخواهی را در همه حالات زندگی سر و علانيه، خلوت و جلوت ظاهر و باطن در جمع و در تنهايي خدا يادم نرود، اين اخلاص ارزش میبخشد به انسانها و لذا آنهايي که در زندگیها موفقاند اخلاص بیتوفيقیها در بیاخلاصیهاست يک جمله هم من در پرانتز عرض کنم، کسانی که برای خدا کار میکنند هيچگاه شکست نمیخورند شکست آنها هم پيروزی است، اُزلت آنها هم پيروزی است آنها چون برای خدا دارند زحمت میکشند معتقد بر اين باورند که خدا ذرةالمثقالها را پاسخ میدهد و بیپاسخ نمیگذارد، تجليل مردم تکريم مردم يا بیتوجهی مردم نسبت به آنها در روحيه آنها اثر نمیگذارد اين اخلاص است؛ لذا آقا امام علی ابن موسی ابن الرضا در يکی از ويژگیهايي انسانهای خوب و موفق جامعه حضرت میفرمايد: «الَّذِينَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا»[11] آدمهايي خوب چون اخلاص دارند کار نيک که انجام میدهند شاد هستند آنها از اعمالی که انجام دادند و خدا پسنديده است هيچگاه پيشيمان نيستند، چون طرف حساب آنها خداست و بدون تعارف من يک جملهای به همه عزيزان عرض کنم مردم، اگر روزی از انجام کار نيکی احساس پيشيمانی کرديد بدانيد برای خدا کار نکرديد شک نکنيد، ديديد بعضیها میگويد حيف از اين کاری که ما کرديم حيف از اين خدمتی که به فلانی کرديم حيف از اين تلاشی که در اين مجموعه وقت صرف کرديم، اين معلوم است برای خدا نبوده اگر برای خداست که خدا ذرةالمثقال را بیپاسخ نمیگذارد خدا زيربار منت بشر قرار نمیگيرد آنی که میگويد من پيشيمان هستم از کار خيرم پيشيمان هستم از اين کار نيکم، کار او برای خدا نبوده اين يک کدی است که ما میفهميم لله کار کرديم يا خدا را فراموش کرديم: «بِالْإِخْلَاصِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ»[12]قرآن میفرمايد اين اخلاص در کشته شدنها هم بيايد شهيد تربيت میشود شهيد يعنی کسی که جان خود را برای خدا داده آن هم شهدايي عزيزی، يک وقت شهيد در معرکه جنگ در مصاف با دشمن است، رو به رو شدهای با ارزشهاست که پای جان انسانها ايستاده يک وقت شهيد در يک مکانی عبادی و مقدس برای خدا در جوار امام زادهای به عبادت مشغول او را به شهادت میرساند، ديگر شما بهتر از اين میبينيد در حرم در حال نماز در مقدسترين مکانی که در شيراز شما میتوانيد فرض کنيد؛ اين را من بارها عرض کردم در جلسهای قبل هم اشارهای کردم، يک کسی گفت آقايي حدائق اگر امام زمان را کسی اميد به زيارت داشته باشد کجايي شيراز بيشتر انتظار ديدار امام زمان رقم میخورد گفتم شاهچراغ، گفتم جايي بهتر از اين داريد؟ آقا بخواهد شيراز تشريف بياورد کنار تربت عموی بزرگوارش در کنار مضجع شريف عموی بزرگوارش و اعمام بزرگوارش در يک حرمی با اين عظمت!
اين را من بگويم از آن حکايتهای سينه به سينه است در کتابها گيرتان نمیآيد، سال هزار و سه صد و پنجاه و نه، مرحوم آيتالله العظمی مرعشی نجفی نامهای به مرحوم آيتالله والد ما نوشتند، ايشان قريب به يک سال و هشت و نه ماه مسئوليت اداره اين حرمين شريفين را به امر آيتالله العظمی آقای حاج شيخ بهاءالدين محلاتی قبول کرده بودند رئيس هيئت امناء بودند مرحوم آيتالله العظمی مرعشی نجفی نامهای از قم به ايشان نوشتند که شما نامهای با سر برگ حرم مطهر برای من بنويسيد و در نامه به من خطاب خادمی احمد ابن موسی بکنيد خدام کجاييد؟ چه عظمتی؟ چه مقامی؟ چه جايگاهی در خدمت به اين امامزاده واجب الطاعه لازم الطاعه خدا عنايت میکند، يک فقيه نسبشناس يک مرجع بزرگ میگويد آقا شما به ما خطاب خادمی احمد ابن موسی کن، در جوار چنين امامزادهای چنين جنايتی رقم میخورد، صد در صد اينها «في سَبيلِ اللَّهِ»[13] آمده بودند برای خدا آمدند زيارت برای عبادت الهی برای اقامه نماز در جوار تربت پاک: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ»[14] اخلاص را در اين شهداء عزيز و شهداء دفاع مقدس و دفاع از حريم و شهداء طول انقلاب در اين: «في سَبيلِ اللَّهِ»[15]میشود به دست آورد، اين نکتهای اول که رمز موفقيت شهداء عزيز اخلاص آنها بود چه آنهايي که خارج از استان بودند آمدند شيراز برای زيارت اقامه نماز به شهادت رسيدند بخشی از اين شهداء عزيز از جاي جايي اين ميهن اسلامی و بخشی از درون اين استان و اين شهر سومين حرم اهلالبيت همه برای خدا آمده بودند: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[16]زنده اينها هستند خدا میفرمايد اينها زندهاند:
شهيد را مرده مپنداريد. اين هم نکته ديگر، حيات جاويدانهی شهداء که قرآن اشاره میفرمايد زنده اينها هستند: «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[17]اين: «عِنْدَ رَبِّهِمْ»[18]، نکتهای را بزرگان مفسر اشاره دارند، در قرآن هرجا خدا میفرمايد ثواب نزد خداست نزد خدا رزق میخورند اين يعنی لايحتسب است يعنی نمیشود حسابش کرد خدا میفرمايد ديگر حساب اينها با من، از عهدهای ملائکة الله خارج است: «عِنْدَ رَبِّهِمْ»[19] و اين «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[20]يک نکته ديگر هم درش هست عالیترين مقام برای انسانها در قيامت در بهشت تقرب مقامی است ذات مقدس ربوبيت که مکان خاصی ندارد که تقرب مکانی تعريف بشود، اما تقرب مقامی تعريف شده: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون»[21] عالیترين پاداشی که خداوند به بهترين بندگان خود در بهشت عنايت میکند تقرب مقامی با ذات اقدس ربوبيت و اولياء معصومين است:
راستی مردان جانباز خدا، می نخواهند از خدا جان را جدا
انبياء را تن بود زندان جان، جان نخواهند جز بهشت جاويدان
آن بهشت جاويدان قرب حق است، در بهشت است هرکه با حق ملحق است.
خدا يک جايگاهی به اينها عنايت میکند راوی آمد محضر امام صادق عليهالسلام عرض کرد بابن رسولالله اينکه انسانها در دنيا پاک زندگی کند زندگی را به پاکی به پايان برسانند که پاداش اين زندگی پاک دنيايي بهشت است و آن نعمتهای ارزشمند بهشتی و همسران بهشتی، عرض کرد يابن رسولالله بعضیها در دنيا هم میتوانند اينها را فراهم کنند در حد دنيايي او و در حد امکانات محدود خودشان اگر اين همه زحمت برای رسيدن به اين پاداشهای است که:
«وَ طَلْحٍ مَنْضُود وَ ظِلٍّ مَمْدُود»[22]که اين سايهها و اين نعمتها و اين: «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُون وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون»[23] اينها تا حدش را در دنيا میشود رقم زد، اگر برای اينهاست که اينها در دنيا هم قابل تحصيل است امام صادق فرمود، عالیترين پاداشی که خداوند به بندگان برجسته خود در بهشت عنايت میکند تقرب با ما آلمحمد است، اين عالیترين پاداش است: «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[24]اينها نزد خدا رزق میخورند يعنی عالیترين جايگاه را در قيامت دارند. در يک روايتی از رسولخداست اين را هم من اضافه کنم پيامبر میفرمايد وقتی در قيامت، بهشتیها در بهشت دوزخیها در دوزخ قرار گرفتند هيچکدام از بهشتیها آرزوی برگشت به دنيا را نمیکند چون اين مراحل سخت را گذراندند تا رسيدند به بهشت مردن سخت است اما برای بعضیها شيرين است همان لحظه شهادت اميرالمؤمنين میفرمايد خدا حالتی به اين شهداء میدهد که بهترين لحظات زندگیشان همان لحظه شهادت است اين لطف الهی است نوع مردم مراحل سخت را گذراندند. آقا زينالعابدين میفرمايد سه مرحله از سختترين مراحل زندگی هر کسی است: «ساعة يموت» ، لحظه مردن: «ساعة يبعث حياً» ، لحظه آمدن در محشر و ورود در صحرايي قيامت: «و ساعة عند الميزان» ، ساعتی که ما را حاضر میکنند نتيجه عملکرد يک عمر زندگی دنيايي را میخواهند به فرد ابلاغ کنند که قبول است يا مردود؟ بهشتی هستی يا دوزخی؟ اين سه ساعت جزء سختترين ساعات است خب مؤمنين اين مراحل سخت را طی کردند از صراط عبور کردند به بهشت رسيدند ديگر آرزوی برگشت به دنيا را کسی نمیکند رسولالله میفرمايد هيچ کس در بهشت وقتی قرار گرفتند آرزوی دوباره تکرار شدن زندگی دنيايي را ندارند جز شهداء، فقط شهداء در بهشت آرزو میکنند که ای کاش میشد دوباره به دنيا برگرديم دوباره زندگی تکرار شود شهادت رقم بخورد و اين مراحلی تا رسيدن به بهشت برای ما تکرار شود. پيامبر میفرمايد از شهداء میپرسند شما چرا اين آرزو را میکنيد میگويند از زمانی که ما به شهادت رسيديم و خون ما بر زمين ريخته شد آنقدر الطاف الهی را ديديم آن قدر محبتهاي حق را چشيديم که دوست داريم اينها دوباره تکرار بشود اين شيرينیها دوباره اتفاق بيفتد، پيامبر میفرمايد شهداء: «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[25] اين نکاتی از اين آيه شريفه.
من نکته ديگر هم در ذيل اين آيه محضر عزيزان اشارهای عرض کنم که در اين آيه ضمن اينکه خدا میفرمايد تصورها را اينگونه قرار ندهيد که شهيد را مرده تصور کنيد بلکه زندهاند اين لطف الهی است که حالا اين شهداء حواله کجا را گرفتند؟ چرا اينها توفيق شهادت برايشان رقم خورد:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من، وين حرف معمی نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو، چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
من يک بحث کوتاهی در اين دقايق باقی مانده در ادامه عرايضم عرض کنم، در اين شيوههای مبارزه با فتنه، مقام معظم رهبری هم ديروز در سخنرانیشان نکاتی را عنوان فرمودند که حالا من چندتا مطلب را تلگرافی عرض میکنم، يکی وظايف همه ما الحمدلله اين شهادت اين شهداء عزيز که رفتند و شهادت اينها تحولی شد برکتی شد، و يک نگرش ديگری را برای بعضیها ايجاد کرد بعضیها را از غفلتها بيدار نمود و راهنمايي به سمت حقيقت کرد ما در برخورد با فتنه يکی از وظايفی ما که در رويارويي با فتنه به عنوان مردم جامعه به عهده داريم بیتوجه نبودن به انحرافات است البته برخورد نرم و روشنگرانه از سوی مخصوصاً خواس، مردم يک بخششان عزيزان عناد ندارند تبليغات دشمن اينها را فريب داده، شبکههای داخلی را گوش نمیکنند القائات دشمنان را میشنوند و آن القائات سوء روی اينها اثر میگذارد، آقای محترم در فاميلت بستگانت خويشاوندانت اگر کسانی را میبينيد که اين فتنهگری فتنهگران روی فکر آنها نگاه آنها اثر گذاشته ما وظيفه داريم با اينها صحبت کنيم يک حديثی را من از آقا امام عسکری که امروزی که گذشت روز ميلاد اين امام بود، در کتاب مستدرک الوسائل جلد دوازدهم عرض کنم آقا امام عسکری میفرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ حُسْناً»[26]مردم با يکديگر به خوبی سخن بگوييد، در روابط اجتماعیتان با احترام با ادب، با تکريم با يکديگر سخن بگوييد: «مُؤْمِنِهِمْ وَ مُخَالِفِهِم»[27]امام میفرمايد چه آنهايي که مؤمن اند چه آنهايي که مخالف اند با همگان به نيکويي حرف بزنيد بعد حضرت اشاره میفرمايد: «أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ»[28]با مؤمنون با چهرهای گشاده حرف بزنيد هم به نيکويي سخن بگوييد هم با چهرهای باز، با روی منبسط با مؤمنين رو به رو بشويد اما نسبت به مخالفين با آنهایي که با شما زاويه دارند ما هستيم و امام حسن عسکری، حضرت میفرمايد: «أَمَّا الْمُخَالِفُونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُدَارَاةِ»[29] با مخالفين با مدارا حرف بزنيد: «لِاجْتِذَابِهِمْ إِلَى الْإِيمَانِ»[30] تا بتوانيد با اين رفتارتان بتوانيد اينها را جذب کنيد يک بخشی از اين مردمی که، جوانان و نوجوانانی که، ديروز مقام معظم رهبری در سرلوحه تحولاتی که بايد در جامعه اتفاق بيفتد، اول اسم آموزش و پرورش را آوردند. يک بخشی از اين جوانهای ما نوجوانهای ما دهه هشتادی هستند اينها در کدام خانهها بزرگ شدند کجا درس خواندند آن کسانی که مسئوليت تدريس اينها را به عهده گرفتند چه گفتند به اينها يک مقداری بايد جديت به خرج بدهيم دقت کنيم در آنجاهايي که بايد فرصتها از ما گرفته نشود امام میفرمايد اين در رفتار شما با مردم چه مؤمن و چه مخالف، البته يک نکته هم اينجا عرض کنم اولياء امور و مسئولين يک مسئوليت ديگر دارد برخورد سخت و قاطعانه نسبت به فتنهگر آن کسی که نسبت به جان مردم ارزش قائل نيست من و شما بايد برخورد نرم و روشنگرانه و ارشاد گونه داشته باشيم، اما مسئولين نسبت به کسانی که ارزشها را دارند پايمان میکنند برای جان مردم برای مال مردم ارزش قائل نيستند، بايد قطعاً برخورد آميخته با عدالت با اينها صورت بگيرد، اميرالمؤمنين میفرمايد دو جا گذشت اشتباه هست و عفو دست کسی نيست، يکجايي که به بيتالمال آسيب وارد شده باشد دو جايي که به حکومت اسلامی آسيب برسد اينجا ديگر دست و من شما نيست که ببخشيم اينجا بايد اجرای عدالت صورت بگيرد اينهم نکته ديگر، اما يک مطلب بلند مدت در برخورد با فتنهها را هم من اشاره کنم تربيت اخلاقی جامعه قطعاً شما ببينيد عزيزان آنهايي که از نظر اخلاقی تربيت شدند در شمار فتنهگرها نيستند آن کسی که معتقد است از خدا ذرة المثقالها را حساب میکند دست اندازی به اموال عمومی نمیکند شما هرجا آسيب میبينيد علتش اين است که آن تربيت اخلاقی و دينی شکل نگرفته، نوع فتنهها فسادها انحرافها تمام اينها ريشه در فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی و دينی دارد، راه مبارزه با فتنه بالا بردن سطح آگاهی دينی مردم آگاهی اخلاقی مردم که وجود مقدس اميرالمؤمنين فرمود: «إنّ أخوف ما أخاف عليكم اثنان»[31] دو چيز من میترسم برای امت اسلام: «اتّباع الهوى و طول الأمل»[32] يکی تبعيت از هوای نفس و دوم آرزوهايي طولانی: «فأما اتّباع الهوى فيصدّ عن الحقّ»[33] پيروی از هوای نفس انسان را از حق باز میدارد آرزوهاي طولانی آخرت را به فراموش میبرد و نکته پايانی هم ضمن پرورش دادن فضائل اخلاقی که وظيفه همه ماست اعتقادات را هم بايد قوی کرد، تقويت اعتقادات در جامعه اين تقويت اعتقادات والدين مسئول هستند، اولياء آموزشی مسئول هستند، مسئولين مسئول هستند، همه مسئول هستيم: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه»[34] همه اين مسئوليت را داريم در راستايي تقويت اعتقادات مردم که رسالت همه انبياء هم در اين راستا بود من وقت به پايان رسيد بسنده میکنم مجدداً خدمت بيوت محترم شهدای عزيزی که عزيزان آنها در جوار تربت پاک و مطهر حضرت احمد ابن موسی در هفته گذشته به لقاء الهی و شهادت واصل شدند عرض تسليت جمع را توليت محترم صديق مکرم حضرت آيتالله کلانتری و همه جمع محترم را خدمت عموم بازماندگان شهداء عرض تسليت نموده صبر و اجر را برای تمامی بازماندگان و حشر و نشر آن عزيزان را با اولياء معصومين از ساحت مقدس ربوبيت خواستاريم و از ذات مقدس ربوبيت عاجزانه استدعا داريم که قيامت شرمنده اين شهداء نشويم در برابر اين شهداء سر خجلت پايين نياوريم که آنها رفتند و با جان خود نظام را حفظ کردند و مايي که ماندهايم بتوانيم به شايستگی مسير شهداء را و مسير امام را و ولايت را بپيماييم، پروردگارا به اين شب عزيز قسمت میدهيم فرج مولاي ما صاحب الزمان را نزديک بگردان، در روز قيامت ماها را شرمنده شهداء و امام شهداء قرار مده.
[1] آلعمران169.
[2] آلعمران169.
[3] بقره154.
[4] آلعمران169.
[5] آلعمران169.
[6] آلعمران169.
[7] آلعمران169.
[8] آلعمران169.
[9] آلعمران169.
[10] تحف العقول النص ص36.
[11] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص354.
[12] تحف العقول النص ص36.
[13] آلعمران169.
[14] آلعمران169.
[15] آلعمران169.
[16] آلعمران169.
[17] آلعمران169.
[18] آلعمران169.
[19] آلعمران169.
[20] آلعمران169.
[21] واقعه11-10.
[22] واقعه30-29.
[23] واقعه21-20.
[24] آلعمران169.
[25] آلعمران169.
[26] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[27] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[28] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[29] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[30] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[31] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج13ص51.
[32] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج13ص51.
[33] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج13ص51.
[34] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج1 ص364.