استاد حدائق روز جمعه 13 آبان ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان مبحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال­الله الحکيم: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

جهت شادی و ترويح ارواح طيبه علماء شهداء روح ملکوتی حضرت امام اعلی­الله مقامه در گذشتگان از اين مجالس و محافل و منسوبين به حضار محترم حاضر در اين مجلس و محفل شهدای عزيز فجر انقلاب دفاع مقدس و دفاع از حرم، شهدای امنيت و سلامت، شهدای عزيزی که در جوار تربت مطهر حضرت احمد ابن موسی به لقاء الهی و مقام شهادت نائل شدند خصوصاً شهيد عزيز دانش آموز مکبّر قاری قرآن کشاورر که پدر محترم ايشان در مجلس هستند و منسوبين محترم­شان در اين مجلس حاضر هستند، من ديشب هم در حرم مطهر احمد ابن موسی عرض کردم خدمت جمعی از بازماندگان شهداء که تسليت مردم را تسليت مرجعيت آيت­الله العظمی مکارم که ايشان فرمودند پيام تسليت من را هرجا می­بينيد اين­ها را عرض تسليت کنيد، جناب آقای کشاورز پدر شهيد آخرتت تضمين شد، آخرتت را پسرت تضمين کرد و اين سعادت بزرگی است که انسان توفيق اب­ الشهيد و ام الشهيد پيدا کند اين­ها را بی­جهت هم به کسی نمی­دهند. خب هفته گذشته به مناسبت جريانی که اتفاق افتاد و آن نکته­ای که مقام معظم رهبری بحث جهاد تبيين را تأکيد فرمودند، آيه­ 25 سوره مبارکه انفال را محور بحث قرار داديم که مؤمنين را برحذر می­دارد از شيوع پيدا کردن فتنه­ای که گريبان مؤمنين را هم خواهد گرفت: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً‏»[2] روحانی، اداری، بازاری، هيئتی، نماز شب خوان فتنه اگر سربلند کرد همه را درگير می­کند گريبان همه را خواهد گرفت لذا در انبياء سلف وقتی بلاء می­خواست نازل بشود خدا به انبياء می­فرمود هجرت کنيد برويد مانديد شما را هم دربر می­گيرد زلزله می­آيد نمازشب خوانش را می­رود زيرآوار، تارک الصلاتش هم می­رود زيرآوار، البته اين علت دارد، قرآن اين هشدار را که می­دهد می­فرمايد: «أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب‏»[3] خدا در برخورد در مجازات شديد است، بايد مراقب بود فتنه گريبان ما را نگيرد اين مراقبت به چه معنايي است! نکاتی را من جلسه گذشته عرض کردم که ماها رسالت داريم ماها وظيفه داريم امروز بعضی از متدينين ما بی­تفاوت شدند يک حالت بی­تفاوتی گرفتند می­بيند طرف دارد خلاف می­گويد حرف نمی­زند می­بيند دارد خلاف مرتکب می­شود سخن نمی­گويد اين همان هشدار قرآن است مراقب باشيد اگر گناه فساد فتنه شيوع پيدا کرد ديگر تر و خشک را باهم خواهد برد، اين تهديد خداست.

بحث امروز ما در ادامه آن آيه شريفه سوره مبارکه انفال آيه 25 شيوه­هايي در امان ماندن از فتنه، ما می­خواهيم در اين فتنه گرفتار نشويم جامعه يک جامعه سالم بماند چه بايد کرد؟ از نگاه قرآن و روايات ما قشر متدينين که الگو هستيم، رسول­الله می­فرمايد متدينين الگو هستند برای جامعه، مردم نگاه الگويي به ما می­کنند در يک فاميلی می­بينيد يک آدم متدين است متهجد، نماز شب خوان می­شود تراز خانواده تکليف ما چيست؟ که ما گرفتار اين فتنه نشويم و جامعه با اين فتنه آلودگی پيدا نکند، من چندتا از قرآن و روايات محضر عزيزان عرض کنم امروز سر فصل اول بحث ما، رجوع به قرآن است قطعاً اگر می­خواهيم فتنه ما را نگيرد بايد کتاب آسمانی و قرآن را آشنا بشويم عمل بکنيم تدبر بکنيم رجوع به قرآن در سخنی از رسول­خداست البته من اين را در مصادر روايي که نگاه می­کردم در بعضی از روايات رسول­الله می­فرمايد: «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ»[4] با يک تغيير واژه­های در ادامه حديث در بعضی از احاديث رسول­الله می­فرمايد: «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْأُمُورُ»[5] وقتی کارها بر شما پوشيده شد حق از باطل تميز داده نشد، گاهی اوقات با يک شعارهای فريبنده مردم را در مسير گناه می­کشند، ببينيد شعار آزادی که شعار بدی نيست دفاع از مقام زن يک شعار فريبنده است که مخالف اين است، اول مدافع حقوق زن ذات اقدس ربوبيت است مدافعين مقام زن انبياء بودند من بارها اين را عرض کردم امروز تمام زنان عالم پای سفره زحمات پيغمبر نشستند رسول­الله ببينيد چه کرد؟ اين شخصيت مظلوم زنی که در تاريخ صدر الاسلام شخصیت واقعی برايش قائل نمی­شدند پيغمبر اين شخصيت را به اين زن برگرداند در عربستان زنده به گور کردن سنت بود، اصلاً ارزش قائل نبودند در ايران زن مثل يک کالا بود مردسالاری اين ميراث گذشته ماست از تاريخ اين واژه­ مرد سالاری که سرزبان­هاست من يک وقت تحقيق می­کردم اين ريشه در تاريخ قبل از اسلام ما دارد اين واژه آن زمان در جامعه حاکم بود دختر تا زمانی که دختر بود همه کاره پدر بود نه حق انتخاب زندگی داشت نه حق انتخاب شوهر داشت تمام تصميمات او را پدر می­گرفت الزاماً و اجباراً شوهرش می­دادند شوهر که می­کرد در خانه شوهر همه کاره شوهر بود، تا می­مرد، اين­جا حقی نداشت که بخواهد رأيي داشته باشد نظری بدهد اسلام آمد اين سنت­های غلط را شکست.

در هندوستان امروز که از کشورهای با سابقه صدر اسلام بود اصلاً اعتقاد مردم اين بود که مرد اگر از دنيا رفت زنی او حق حيات ندارد زنده زنده زن را با شوهر می­سوزاندند تاريخ را مطالعه کنيد، اميری از امراء از هندوستان مرد بيست و هفت زن داشت، بيست و شش زن او را آتش زدند يک خانمش را گذاشتند چون باردار بود گفتند زايمان بکند بعد، اين نگاه مردم زمان اسلام بود اين­ها در جوامع بشری داشت اين گونه رفتار می­شد در همين مصر امروز که از کشورهای کهن و با تمدن بود آب رود نيل اگر دچار جزر می­شد کم می­شد اين­ها زيباترين دخترهايشان را آراسته می­کردند زيباترين جواهر را به اين­ها آزين می­بستند می­آوردند در مسير امواج نيل می­افکندند و اين­ها را غرق می­کردند قربانی می­کردند برای نيل! در جاهليت قبل از اسلام رسم بود اين­ها يک روزی داشتند روز عروس نيل، باز همين کار را می­کردند دخترهای زيباترين دختر مصری را قربانی می­کردند برای آن، اين نگاه دنيا بود. همين ايتاليايي امروزی که از کشورهای پر ادعايي اروپاست تا ابتدای قرن هجدهم ميلادی اصلاً قائل نبودند در قوانين مدنی اين­ها اين­ها را همين­های که دم از آزادی می­زنند بگوييد اين­هایي که گوش فلک را صدا ناحق اين­ها کرد کرده ببينيد قبلاً چه کار می­کردند با زن­ها تا ابتدای قرن هجدهم ميلادی اروپا ايتاليا اصلاً قائل به مالکيت زن نبودند می­گفتند زن اگر ثروتی گيرش آمد يا پدر دارد يا شوهر، ثروت مال يا پدر است يا شوهر، او حق ندارد مالک بشود در همين فرانسه­ای که امروز مهد ادعای حقوق بشر است اين­ها باورشان اين بود که تنها زنی که روح پاک دارد مريم است و بقيه زن­ها دارای يک روح پليد و خبيثی هستند پيامبر در آن دوران طلوع کرد جهاد کرد يکی از کارهایي جدی پيغمبر دفاع از مقام مظلوم زن بود، آيات پياپی نازل شد: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[6] اين­هایی که می­گويند آزادی زن، بگوييد کجا اسلام به زن ظلم کرده مقام زن را ببينيد قرآن می­فرمايد زن و مرد در کنار هم هستند به همان اندازه که مرد ميدان ترقی و تعالی برای او باقی است زن هم ميدان ترقی و تعالی برای او باقی است من اعتقاد خودم را عرض کنم علی ابن ابی طالب و حضرت زهراء در تمام صفات و کمالات مشترک­اند جز دو صفت يک اميرالمؤمنين مرد بود زهرای مرضيه زن بود، دو اميرالمؤمنين امام بود و زهراء امام نبود، فاطمه زهراء امام عسکری که ديروز روز ولادتش بود ما: «نحن حجج اللّه على خلقه»[7] ما حجت­های خدا ائمه حجت­های خدا بر مردم هستند: «فاطمة حجة اللّه علينا»[8] اين کلام کلام معصوم است زهرای مرضيه حجت خداست بر ما اين نگاه اسلام نسبت به مقام زن است آيات فراوانی ديگری که: «وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[9]، زن و مرد را در عرض يکديگر ديدند بلی حالا بعض جاها شيطنت می­کنند بحث ارثيه را مطرح می­کنند بحث شهادت زن که اين­ها را مام رضا جواب دادند به مأمون تمام اين­ها پاسخ دارد عين عدالت است، عزيزان در آن عصر در آن دوران پر خفقان شما ببينيد کار يک مديری را اگر بخواهيد ارزيابی کنيد می­گويند چند مرحله بايد ارزيابی بشود، قبل از مديريت حين مديريت بعد مديريت، ببينيد قبل از اين­که اين آقا کار را تحويل بگيرد وضعيت چه بود؟ وقتی کار را تحويل گرفت چه کرد؟ بعد از او چه شد؟ پيغمبر قبل از اين­که کار را تحويل بگيرد جامعه بشری چگونه بود نگاه مردم نسبت به يکديگر چگونه بود نگاه مردم نسبت به زن چگونه بود اين­هایي که امروز بازی خوردند زن را شعار ظلم و ستم خودشان برای ديگران قرار دادند کدام دين کدام مذهب، شما می­بينيد مثل اسلام اين گونه ارزش قائل شده باشد من سال شصت و هشت يعنی سی و سه سالی قبل آن روزنامه را احتمالاً داشته باشم نگه داشتم اين روزنامه را روزنامه کيهان فرهنگی يک خبری را منتشر کرده بود تصوير هم انداخته بود عکس هم انداخته بود خبر اين بود، عنوان کرده بود که در کاواره­های پاريس اين کاواره­ دارها در يک رقابت جديدی افتادند برای جذب و جلب بيشتر مشتری، اين­ها يک ترفند جديدی پيش گرفتند آمدند در فضای دستشويي­هايشان دخترهای جوانی بين پانزده تا بيست ساله را استخدام کردند، در آن دستشويي اين دختر جوان بايستد، اين آقا هم آمده دستشويي دارد دستشويي می­کند، اين دختر هم آن­جا ايستاده کار اين دختر چيست؟ اگر اين آقا دستمال می­خواهد بهش دستمال بدهد، اين حرف سی و سه سال قبلی همين فرانسه است يعنی ذره­ای برای زن ارزش قائل نيستند بعضی­ها چشم­شان را بستند گوش­شان را گرفتند: «لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها »[10] اين هشدار است امروز برای خيلی از ما، گوش دارند خودشان را يک­جاهایي به کری می­زنند، چشم دارند به کوری می­زنند عقل دارند خود را به بی­خبری می­زنند: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»‏[11] اين فرانسه است اين­ها برای کسب درآمد و پول هر کاری بتوانند می­کنند.

 آقايي بود خدا رحمتش کند، اين­ها حکايت­هایي سينه به سينه است در کتاب­ها گيرتان نمی­آيد خدا رحمت کند ايشان را آقايي دکتر زمانی بود حالا نمی­دانم شايد بعضی از عزيزان هم ايشان را ديده بوديد ايشان بيست و پنج سال آمريکا استاد دانشگاه بود و دکترايي علوم آزمايشگاهی داشت، اواخر عمرش برگشت ايران فرد بسيار متدين بسيار معتقد آزمايشگاهی هم زد در شيراز در يکی از خيابان­ها آن سال­هایي که شيراز بود باز آزمايشگاه را راه انداخت، با مرحوم حضرت آيت­الله والد خيلی مأنوس بود می­آمد خدمت ايشان منزل می­آمد مسجد می­آمد بارها من ايشان را ديده بودم در خدمت حاج آقا يک وقت ايشان داشت نقل می­کرد از آن دوران بيست و پنج ساله­ای آمريکايش می­گفت من به اين باور رسيدم اين حرف يک استاد دانشگاه است بيست و پنج سال آن سر عالم زندگی کرده بود به حاج آقا می­گفت که من حدود شش هزار نفر در يک دانشگاهی اساتيدی بودند که اين­ها هيئت­های علمی بودند حالا همه مليت­ها بودند ايرانی­ها در ميان آن­ها بود، تعبير ايشان اين بود می­گفت اين­ها مثل يک گاو شيردهی که فقط شير اين­ها را می­دوشيدند برای اين­ها هم ارزشی قائل نبودند در حدی که بتوانند اين­ها را نگه دارند می­گفت نظام استکباری آمريکا اين جوری است، و بعد ايشان می­گفت من خدا را شکر می­کنم که اين اواخر عمر توانستم برگردم به وطن خودم مملکت خودم و به اين مردم خدمت کنم، اين جمله را می­خواستم عرض کنم گفت در ساختار اداری آمريکا، اين حرف پانزده سال قبل ايشان نقل می­کرد شايد بيشتر، می­گفت اگر زن و مردی از مدرک سابقه کار همه چيز يکسان باشند اصلاً به خاطر اين­که فقط اين خانم خانم است حق او را پايين­تر و کمتر می­بينند و حال آن­که يک مدير توانمندی است از نظر دانش از نظر سواد از نظر کارايي کم اصلاً ندارد گفت اين تبعيض را من در نظام اداری آمريکا ديدم اين حرف اين آقای دکتر زمانی بود.

عزيزان يک مقدار بايد بينش را برد بالا اسلام با زن چه کرد؟ اسلام اصلاً نگاهش نسبت به آزادی چيست؟ شعار فريبنده آزادی سر دادن و مردم را به سمت اسارت شيطان بردند اين همان فتنه­ای است که اميرالمؤمنين تذکر می­دهد حضرت می­فرمايد فتنه با يک شعارهای عموم پسند مردم را به سمت باطل می­برند همين کاری که در جمل کردند همين کاري که در نهروان کردند، ناکثين، اين­ها با يک شعار فريبنده­ای عدالت در جمل، خون­خواهی از مظلوم، خودشان در قلت عثمان شرکت کرده بودند شعار سردادند که ما برای خون­خواهی عثمان مظلوم قيام کرديم و حال آن­که از مخالفين فاجعه بر عليه عثمان اميرالمؤمنين بود آقا فرزندان خودش را فرستاد فرمود برويد اطراف خانه عثمان نگذاريد اين را از بين ببرند زمانی که اين خانه محاصره بود بارها اميرالمؤمنين آب رساندند به منزل خليفه سوم، بعد همين نامردمان می­بينيد بر عليه اميرالمؤمنين با شعار فريبنده خون­خواهی و دفاع از مظلوم همين کاری که شما می­بينيد در اين يکی دو ماه گذشته راه انداختند، خانمی با مرگ مشکوکی ازبين می­رود بعد می­گويند آقا دفاع از مظلوم! شهيد کشاورز مظلوم نبود؟ اين شهدای حرم مطهر احمد ابن موسی مظلوم نبودند؟ آن طلبه­ی در تهران مظلوم نبود؟ زبان­شان را در کام­شان بستند يک کلمه حرف نمی­زنند همان­هایي که ادعای دفاع از حق مظلوم می­کنند اين همان فتنه است، اميرالمؤمنين فرمود فتنه با يک شعار فريبنده عام پسند سرداده می­شود اهداف باطل دنبال می­شود. شما در جريان جنگ صفين باز فتنه قرآن را بالای نيزه کردند، ببينيد اين شعار خيلی شعار فريبنده­ای است، اين شعار يک شعاری است که از نگاه اوليه بهترين شعار است: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[12] حرف فقط حرف خدا، اما دنبال اين شعار چه بود؟ قرآن بشود تراز قرآن بشود عمل، ولی به دنبال اين شعار خاموش کردن نور ولايت بود مردم بيدار باشيد اميرالمؤمنين فرمود: «إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»[13] تاريخ با آيندگان همان می­کند که با گذشتگان کرد اگر عبرت نگيريد ببينيد تاريخ اهل­البيت چگونه گذشت؟ سيدالشهداء را امام سجاد می­فرمايد در کربلا قربتاً الی الله کشتند: «كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ»[14] اين حرف امام سجاد است يعنی اين نامردمان آمدند جلو ولی خدا صف­آرايي کردند گفتند حسين را می­کشيم تا به خدا نزديک بشويم چقدر فتنه عجيب است، با يک شعارهايي که من و شما هم قبول داريم بلی ما ظلم را نمی­پسنديم از مظلوم دفاع می­کنيم مقام مظلوم را بايد حمايت کرد اما اين شعار سردادن با چه هدفی، اين­ها هم درس­های تاريخ است، برای در امان ماندن از فتنه مواردی را ما در قرآن و روايات اشاره شده که به اين­ها متمسک بشويد تا مردم گرفتار فتنه نشويم يکی از آنها رجوع به قرآن است اصلاً قرآن همه چيز را بيان کرده راه را حق را از باطل سره را ناسره، آيه­ای که تلاوت شد آيه 57 سوره يونس ما متأسفانه يک مشکل همين است که با قرآن بعضی­ها بيگانه­اند شما در همين جريان آشوب­های اخير بعضی­ها را که گرفتند الآن هم بازداشت هستند، با اين­ها مصاحبه کردند، اصلاً نماز بلد نيست بخواند تا چه برسد به قرآن ما فرزند تربيت می­کنيم با يک تحصيلات عاليه يک آيه قرآن درست نمی­تواند بخواند حمد و سوره­اش را صاف نکردند، و من به شما پدرها عرض کنم قيامت بايد پاسخ بدهيد پدرها مادرها مستثنی هستند اين حديث خطابش به پدرهاست رسول­الله فرمود: «من حق الولد على الوالد»[15] از حقوقی که فرزندان نسبت به پدرهايشان دارند يکش اين است: «يعلمه الكتابة»[16] بايد به اين­ها قرآن آموزش بدهند اين کتابی که راهنماست اين کتابی که اگر کسی به آن توجه کرد تدبر کرد و پيروی کرد از فرامين قرآنی دچار انحراف و انحطاط نخواهد شد، قيامت جلو ما را خواهند گرفت. من يک وقتی عرض کردم در يک جلسه­ای صبح يکشنبه­ای بود روز آخر اقامت ما در نجف اشرف بود ما زيارت وداع بود ديگر آمدم در حرم حالا به اطلاعات اندک و ناقص خودم هرچه به ذهنم می­رسيد که بايد خوانده شود خوانده بوديم در حرم، چيز ديگر به ذهنم نمی­آمد که حالا دعايي که بايد اين­جا خوانده بشود و ما نخوانده باشيم آمدم کنار ضريح مطهر اميرالمؤمنين گفتم آقا من آنچه که به ذهنم خطور کرده نسبت به اين­که اين­جا بايد خواند اگر چيزی از قلم افتاده شما ارشاد بفرماييد من تا اين را گفتم آمدم کنار ديدم يک آقايي که بين مثلاً شصت و چند سال داشت اين کتاب مفاتيح دستش بود اين را باز کرده بود آمد سمت من گفت آقا اين زيارت را برای من می­خوانيد من يک نگاهی کردم ديدم زيارت اميرالمؤمنين است روز يکشنبه است آن روز هم روز يکشنبه بود، اول يک تشکری از آقا کردم گفتم آقا ممنون هستيم راهنمايي فرموديد، زيارت اميرالمؤمنين بخوانيد اين زيارت­ها را بابا کار داريد با ائمه نماز را می­خوانند: «کالبرق اللامع» از سر سجاده بلند می­شود بابا وقت بگذار برای خودت دلت برای خودت بسوزد، هر روز سلام به صاحب آن روز بکنيد از آنها استمداد بطلبيد اين­ها فقط برای تو مفاتيح الجنان ننوشتند که اين کتاب بماند زينت بخشی بعضی از از منازل بشود روز يکشنبه را سلام کن به اميرالمؤمنين سلام کن به حضرت زهرای مرضيه، هر روزی را به صاحبان آن روز عرض ادب کنيد، تا آن­ها به ما عنايت کنند تا آنها مديريت کنند دعای خير آن­ها بدرقه ما بشود وقتی ديدم اين زيارت را گفتم آقا بفرماييد رفتيم کنار ايستاديم که مزاحم مردم نباشيم خود اين آقا شروع کرد حرف زدن من چيزی نگفتم من می­خواستم بخوانم برايش گفت آقا من آدم بی­سوادی نيستم من سه­تا زبان بين­المللی بد هستم، گفت من تکنيسن هواپيمايي هستم زبان انگليسی زبان آلمانی زبان روسی را مثل زبان مادری بلد هست اما همين­جا در محضر اميرالمؤمنين می­کنم قيامت جلو پدرم را خواهم گرفت، گفتم پدرت زنده است يا فوت کرده گفت پدرم مرده، گفتم: «اذكروا موتاكم بالخير»[17]پدرت را بخير يادکن پدرت بوده، گفت بابای من اين قدری که تعصب داشت روی ياد گرفتن زبان انگليسی، زبان روسی زبان آلمانی اصلاً اهميت نمی­داد به اين­که ما دوتا آيه قرآن ياد بگيريم گفت من تحصيلات عاليه دانشگاهی دارم ولی واقعاً بلد نبود بخواند من اين زيارت را که نصف صفحه هم بيشتر نبود خواندم آن­هم همراه ما خواند بعد از زيارت گفتم من يک نکته بهت بگويم اول پدرت را ياد خير کن بالاخره وجودت از پدرت است حالا پدرت آدم نادانی بود، بلی بعضی­ها پدر هستند مادر هستند تربيت بلد نيستند اين مشکل ماست، الآن همين­های که شما می­بينيد در جامعه بحران ايجاد می­کند اين­ها علل و عواملی دارد، اولين رکنش خانواده است خانواده رها شده اين بچه دارد در آن خانواده تغذيه منفی بهش می­دهند تغذيه مسموم جوان آمده می­گويد در خانه ما تلويزيون را پدر و مادر ما ممنوع کردند اصلاً نمی­توانيم تلويزيون ببينيم همه­اش شبکه­های بيگانه، اگر شبکه­های بيگانه آمد وقتی شما شنيدنی­هايتان دريافتی­هايتان مسموم شد رفتارهايتان مسموم می­شود: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»[18] اگر شد: «أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ»[19] هم می­آيد من وقتی که چيزهایي که دارم می­شنوم همه­اش دروغ است رو همان دروغ­ها حرف می­زنم رو همان دروغ­ها اقدام می­کنم رو همان شنيدنی­ها چرا می­گويند اگر شما مستمع غيبت باشيد مستمع غيبت مستمع غيبت با غيبت کننده شرک هستند در گناه، چرا؟ می­گويند تو هم داری می­شنوی اين شنيدن تو اين يک نوع تأييد اوست گفتم آقا بابايت به فکر نبود تو الآن به فکر خودت باش، برو از اين قرآن­­های قلم نوری بگير، از اين قرآن­ها استفاده کن نمی­تواني با کمک اين قرآن قلم نوری قرآن بخوان فرصت باقی­مانده زندگی­ات را از دست نده، برای بابايت هم دعا کن خدا از سر تقصيراتش بگذرد بالاخره پدر بوده زحمت کشيده يک­جا هم نادان بوده نفهميده، حضار محترم دست بچه­هايتان را در دست دين اگر گذاشتيد شيطان نمی­تواند اين­ها را ببرد و من بارها عرض کردم الآن سراغ دارم جوان در آلمان دانشجو نماز شب می­خواند الآن سراغ دارم کارخانه­دار در کاليفرنيا آمريکا می­گويد بچه­هايم نماز شب­شان تعطيل نمی­شود نه در شيراز نه در مشرق زمين در کفرستان در آمريکا بعد از آن آقا سؤال کردم چه کار کردی؟ گفت من از دوران طفوليت رو تربيت بچه­هايم کار کردم اين­ها را با معارف الهی آشنا کردم، واکسينه کرده اين­ها را ما يک کرونا می­آيد می­گويند آقا مراقب باشيد پرهيز کنيد واکسن بزنيد رعايت کنيد بيمار نشويد، به همين اندازه خدايش برای کرونا که ما وحشت داريم و ترس داشتيم نسبت به معاشرت با انسان­هایي آلوده فکری و اعتقادی هم هراس داشتيم، راحت با هرکسی که می­بينيد فساد فکری دارد بعضی­ها ارتباط می­گيرند.

 من يک نکاتی را نسبت به اين آيه شريفه تقديم کنم، خدا می­فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»[20] خطاب به عموم بشريت است يکی از راه­های که ما می­توانيم در برخورد با فتنه­ها ايجاد مقاومت سازی کنيم انس با قرآن است: «قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏»[21] قرآن می­فرمايد اين کتاب آسمانی هم از ناحيه خداست هم شفاء است شفاء را در روايات داريم هم امراض جسمی شما را هم امراض روحی شما را درمان می­کند و التيام می­بخشد: «وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏»[22] قرآن کتابی است که هدايت است برای همگان و رحمت است برای همه انسان­ها اگر از اين کتاب درس بگيرد، در مراحل تربيت صاحب­نظران و بزرگان می­گويند مراحل تربيت يک مراحل چهارگانه­ای دارد که هر چهارتاش در قرآن در اين آيه اشاره شده، از مراحل تربيت گام اول مرحله موعظه است اول تذکر دادن، شما اگر کسی را می­خواهيد ارشاد کنيد اول بايد تذکر بدهيد موعظه کنيد، بگذاريد من يک حديثی را از آقا امام عسکری که ديروز ميلاد با سعادت حضرت بود اشاره کنم محضر عزيزان آقا می­فرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ‏ كُلِّهِمْ حُسْناً‏»[23] بحث موعظه با مردم نيکو سخن بگوييد در مقام بحث در ادبيات گفتاری­تان می­خواهيد جذب کنيد اين را نمی­خواهيد دفعش کنيد، انبياء اين گونه بودند ائمه اين گونه بودند شما منحرف فرد عالم فرعون بود فرعون را وقتی خدا حضرت موسی و هارون را مأموريت داد که برويد فرعون را ارشاد کنيد اين ابلاغيه پروردگار است به حضرت موسی و هارون دو پيغمبر الهی: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»[24] با فرعون لين سخن بگوييد محترمانه نرم شايد فرعون آدم شد، و حال آن­که خداوند می­داند که فرعون آدم نمی­شود موسی هم با علم نبوت می­دانست که فرعون در راه نمی­آيد اما برای شما درس است ما در حرف­هاي اوليه­مان با انسان­هايي که فريب خوردند ليِّن سخن بگوييم بلی حالا بعضی­ها زاويه گرفتند شما می­شناسيد موضع گرفته، شما ببينيد امام را! امام در آن سخنرانی­هاي سال چهل و دو، خطاب به شاه می­گفتند آقاي شاه، ليِّن بود با احترام حرف می­زدند امام می­خواستند اصلاح بشود مملکت، مملکت از دامن آمريکا و انگليس نجات پيدا کند، بارها امام با يک ادبيات محترمانه صحبت کردند نپذيرفت بعد لسان صحبت عوض شد، آقا امام عسکری می­فرمايد در گفتارهايتان با مرم: «حُسْناً»[25]صحبت کنيد پسنديده: «مُؤْمِنِهِمْ وَ مُخَالِفِهِم‏»[26] حالا مردم از دو دسته خارج نيستند بخشی مؤمن هستند بخشی مخالف هستند بخشی شما را قبول دارند بخشی هم شما را قبول ندارند مخالف با شما و نظر شما هستند، حضرت می­فرمايد: «أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ »[27] با مؤمنون با يک چهره باز رو به رو بشويد با چهره گشاده رو به رو بشويد بالاخره: «بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ»[28] اميرالمؤمنين می­فرمايد نشانه مؤمن اين است که در مراوداتش با ديگران چهره شاد خودش را عرضه می­کند: «أَمَّا الْمُخَالِفُونَ»[29] اما با کسانی که با شما مخالف هستند عقيده شما را قبول ندارند: «فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُدَارَاةِ»[30] با اين­ها هم در حرف زدن مدارات کنيد: «لِاجْتِذَابِهِمْ إِلَى الْإِيمَانِ»[31] تا بتوانيد جذب­شان کنيد. خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله شهيدبهشتی اعلی الله مقامه ايشان می­فرمودند يک مدير موفق بايد جاذبه­ای در حد بی­نهايت دافعه در حد ضرورت داشته باشد، اين هم کلام امام عسکری هم مؤيد اين حرف است تلاش کنيد با حرف زدن­هايتان با احترام حتی با مخالفين بتوانيد اين­ها را جذب­شان کنيد به سمت معنويت اين مرحله اول مرحله موعظه است که همه ما مسئوليت داريم برای مبارزه با فتنه موعظه کنيم، حالا يک اشکالی که در بخشی از ماهاست و وظيفه­مان را انجام نمی­دهيم می­دانيد علتش چه است؟ در کجاست؟ درد اين است که از اول دنبال نتيجه هستيم می­گويي آقا بگويم چه می­شود؟ اين چه حرف غلطی است وظيفه­ات است بگويي يا نه؟ اگر وظيفه­ توی است عمل کن به وظيفه، نتيجه با خداست امام حسين آموخت ما مأمور به تکليف هستيم نه نتيجه، امام فرمود ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه، وظيفه را بايد انجام داد چه خواهد شد به من و شما ربطی ندارد حسين ابن علی حرکت کن بيا کربلا، نتيجه چه می­شود امام حسين دنبال نتيجه نيست امام حسين دنبال وظيفه است آقا من اين حرف را بزنم بد نمی­شود برايمان؟ شما برای خدا کار بکن، خدا حمايت می­کند: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[32] يک بخشی از ما مردم که در انجام وظايف­مان سست عمل می­کنيم چون از آغاز دنبال نتيجه هستيم، من اين کار را اگر کردم اين حرف را اگر زدم، اين اقدام را کردم چه بعدش می­شود می­گويند آقا وظيفه­ات است اين کار را بکن يا نه؟ وظيفه­ات است بکن، دنبال نتيجه نباش اين درسی است که اهل­البيت به ما آموختند:

تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

آقا حرف ما اثر می­کند يا نمی­کند؟ شما برای اثر کردن که نبايد بگوييد مقام معظم رهبری فرمودند بگوييد و بگذريد، شما حرفت را بزن و برو، پذيرفت پذيرفت نپذيرفت هم نپذيرفت، خدا پاداش شما را خواهد داد و آنهایي که اين نگاه را دارند هيچ گاه از انجام وظايف­شان طفره نمی­روند گاهی اوقات يک حرف نتيجه­ بخشی­اش سال­ها بعد نشان داده می­شود من يک وقتی يک جوانی آمد پيش ما گفت آقای حدائق سه سالی قبل شب عاشورا روضه­ای منزل آقا ايمانيه يک روايتی سال­هایي قبل گفت شما خوانديد اين روايت سه سال بعد من را از داخل کاواره تايلند بلند کرد، بابا حرفت را بزن دنبال جواب گرفتن آنی نباشيد دنبال انجام وظيفه باشيد بعد خودش توضيح بود گفت شب عاشورايي بود سه سال قبل شما روايتی از امام حسين خوانديد که جوانی به حضرت گفت من گنهکارم ترک گناه نمی­توانم بکنيد يک نصيحتی بکنيد گناه نکنم حضرت پنج­تا نصيحت به او کردند گفت من آن شب در مجلس نشسته بودم از قشر مرفهين و ثروتمندهای شيراز هم بود گفت اين روايت در ذهن من بود، نکاتی که امام حسين به آن جوان فرمودند اين­ها را انجام بده، بعد برو گناه کن گناه آزاد ولی اول اين­ها را انجام بده، اول رزق خدا را نخور برو گناه کن، از پای سفره خدا بلند شو، چيزی که می­خوری مال خدا نباشد گناه آزاد، محل گناه را يک­جايي انتخاب کن خدا خدا تو را نبيند برو هرچه می­خواهی گناه کن، از حکومت خدا برو بيرون هرچه می­خواهی گناه کن: «اخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[33] آن پنج نکته را گفت با جمعی از دوستان­مان رفتيم برای تفريح تايلند يک صبحی بود رفتيم در يکی از کاواره­هایي معروف تايلند که همه نوع فسادی آن­جا بود گفت ما نشسته بوديم حالا داشتيم صحنه­هایي از فساد را نگاه می­کرديم يکدفعه اين حافظه من رفت به شب عاشورايي سه سالی قبل روضه امام حسين آن يکدفعه آن حديث امام حسين آمد در ذهنم: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[34] جاي گناهت را يک­جايي انتخاب کن خدا تو را نبيند اين اثر موعظه است: اين همه آوازه­ها از شه بود، گرچه از حلقوم عبدالله بود

اثر مال آن صاحب نفس­هاست گفت تا اين آمد در ذهنم از جا بلند شدم گفت دوستانم گفت کجا؟ من رفتم هتل، بمان هنوز که برنامه ادامه دارد گفتم من رفتم هتل گفت آمدم هتل گريه می­کردم گفتم چقدر ما بد هستيم خدا ثروت داده جوانی داده سلامتی داده همه اين­هایي که خدا داده داريم با آنها با خدا مبارزه می­کنيم چقدر ناسپاس هستيم، چقدر ناشکری است از خدا گرفتيم بر عليه خودش داريم خرج می­کنيم گفت شروع ساکم را پيچيدن لباس­هايم را آماده کردم دوستان من وقتی رسيدند ديدند من چمدانم را بستم و آماده رفتن هستم کجا گفتم می­خواهم بروم فرودگاه در اولين پرواز برگردم ايران، گفتند تازه اول سفر است يک هفته­ای می­خواهيم اين­جا باشيم آمديم خوشی بکنيم، گفتم من نيستم گفت هر کاری کردند گفتم من ديگر می­خواهم برگردم گفت برگشتم فرودگاه در اولين پروز برگشتم ايران گفت آمدم شما را ببينم بگويم اين موعظه­ها اثر می­کند ولو سه سال بعد در کاواره تايلند، آقا حرفت را بزن برادر عزيز نگو اين­ها ميخی در سنگ است تو حرف بزن اثر با اوست اما حرف: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ‏ كُلِّهِمْ حُسْناً»[35] به زيبايي بگوييم شخصيت را خرد نکنيم تحقير نکنيم تخريب نکنيم ما يک وقت می­خواهيم يک کسی را به نماز دعوت کنيم چهارتا کار خوب ديگر هم که دارد ازش می­گيريم يک آقايي می­گفت اين پسر ما نماز نمی­خواند ولی روزه می­رود سحر که بلند می­شود سر سفره می­گويم روزه به کمرت بخورد، تو نماز واجبت را نمی­خواني نماز از روزه مهم­تر است، گفت اين بچه­ای ما هم هيچی نمی­گويد گفتم وای به حالت گفتم اين بچه­ای بي­چاره­ای که روزه­اش را ترک نکرده يک کاری بکن همين روزه را هم ديگر نرود، گفت آقا نمی­خواند نماز گفتم باشد، پسره بلند می­شود سر سفره سحری، صورتش را ببوس بگو عزيزم آفرين اميرالمؤمنين می­فرمايد وقتی کسی را می­خواهيد تربيت کنيد اول ببينيد خوبی­هايش چه است؟ ياد بگيريم از ائمه، اصلاً يکی از راه­هایي مبارزه با فتنه شناختن دقيق الگوهاست من اگر در رفتارم و تربيتم ائمه را شناختم اشتباه نمی­کنم زده نمی­کنم ديگران را آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد وقتی کسی را می­خواهيد تربيت کنيد ببينيد خوبش چه است؟ خوبی­هايش را بيان کند با بازگو کردن امتيازات و خوبی­هايش بدي­ها را از او بگيريد اول شخصيتش بدهيد خدا هم به رسول­الله می­فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[36] اول مبشر باش بعد هم نذير گفتم چه کار کنم؟ گفتم شما صورت پسرت را ببوس بگو عزيزم افتخار می­کنم به تو که سحر از خواب بلند می­شوی برای خدا می­خواهی روزه بروی آفرين بر تو اول شخصيتش بده بگو دعاکن ما را تو در جوانی اين توفيق را داری بعد از اين­که خوبی­هايش را گفتی بگو پسرم حيف نباشد تو با اين خوبی­ها با اين توفيق­ها نماز نمی­خوانی، بيا به اين خوبی­هايت نماز خواندنت را هم اضافه کن اين می­شود موعظه حسنه، من تمام کنم مطلب را چهار مرحله برای تربيت است من اين را اشاره کنم چندتا نکته ذيل آيه ماند اين انشاءالله بماند فرصت ديگر.

از مواعظ چهارگانه تربيتی اول موعظه است که ما رسالت­مان را فراموش نکنيم در خانمان به فرزند مان نوه­مان عروس مان داماد مان همسرمان بحث موعظه انبياء کارشان همين بود اول هم: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين‏»[37] خدا به پيغمبر می­فرمايد از نزديکانت شروع کن، از خانواده­ات شروع کن از فاميل شروع کن اين يک.

دومين مرحله تربيت پاکسازی روح از رذايل اخلاقی است ما وقتی موعظه شکل گرفت رفته رفته روح تصفیه می­شود اين موعظه يکی از کارهايش اين است که انسان­ها را از آن رذايل اخلاقی باز می­دارد قرآن هم می­فرمايد: «شِفاءٌ»[38] قرآن شفاست يعنی روح شما را تصفيه می­کند. از مراحل ديگر موعظه راهيابی به سوی مقصود است ما وقتی که تذکر داديم روح پاک شد می­رود به سمت رسيدن به آن مقصودی که قرآن می­فرمايد: «هُدىً»[39] در مسير هدايت قرار گرفتن و مرحله پايانی تربيت دريافت رحمت الهی: «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏»[40]اين­ها مراحل تربيت است از موعظه شروع می­شود تا می­رسد به دريافت رحمت الهی: «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏»[41] که اين­ها در گام اول در انس با قرآن نسبت به حالا به اين آيه شريفه من فقط همين حديث را چندتا نکته کليدی در اين آيه است و ادامه بحث رسالت ما در رويا روی با فتنه که بايد تبيين بشود از نظر قرآن و روايات برای همه ما انشاءالله فرصت­هايي آينده به شرط حياط فقط اين جمله از امام صادق عرض کنم آقا امام صادق ذيل همين آيه پنجا و هفت سوره مبارکه يونس فرمود اين­که قرآن می­فرمايد: «وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ‏»[42] قرآن شفاست برای سينه­ها سينه­تايتان را درمان می­کند حضرت فرمود: «وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ‏»[43] «مِنْ أَمْرَاضِ الْخَوَاطِرِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْأُمُورِ»[44] هم از آن بيماری­های که به خطور انسان­ها به افکار انسان­ها می­آيد ديديد بعضی­ها دچار يک شبهاتی می­شوند گاهی اوقات گرفتار يک سری وسوسه­هایي می­شوند وقتی رجوع به قرآن کرد آرامش پيدا می­کند اين امراض درونی آن­ها درمان می­شود مدت قبل عزيزی آمد اين دخترش را آورد گفت آقا اين دختر يک سری جبهه­ای و واکنش­هايي گرفته خيلی هم از دست اين دختر مکدر بود در همين هفته گذشته وقتی که آمدند نشستند و خيلی پدر ناراحت بود می­گفت من حرف­هايي اين می­زند که من ديگر می­خواهم عاقش کنم، بعد که شروع کرد اين فرزند ايشان صحبت کردند، ديدم حرف­هايي که دارد می­زند حکايت از بی­اطلاعی می­کند يک ايرادهايي به خدا داشت يک ايرادهايي به پيغمبر داشت به دين داشت من شروع کردم يکی يکی پاسخ دادم. آقايان به اين مکان مقدس قسم يک ساعت صحبت کرديم اين دختر آرام آرام شد، گفتم مطلب ديگری هم داری گفت من ديگر حرفی ندارم، ساکت بعد به پدر محترمش گفتم آقا وقت بگذار برای فرزندت، پرکاری معنايش اين نيست که صبح تا شب در بازار بدوی، بابا آينده زندگی­ات مال اين بچه­هاست آقا موسی ابن جعفر فرمود، يک بخشی از شبانه روزتان بايد فعاليت­هایي اقتصادی باشد يک بخشی از شبانه روزتان ارتباط با خدا يک بخشی از شبانه روزتان ارتباط‌های اجتماعی: «سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ»[45] يک بخش هم حضرت می­فرمايد: «وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ»[46] در تفريح­هایي سالم، با فرزندان­تان با اهل منزل رفيق باشيد خب اين متأسفانه شبهات می­آيد چون با قرآن آشنا نيست اصلاً اين باورش نمی­شد وقتی ما از قرآن حرف زديم از روايات گفتيم کاملاً اين دختر تسليم شد، دختری که پدر تهديدش کرده بود که آقا اگر اين جوری باشی من عاق­ات می­کنم بچه­هايمان را خدا پاک داده تحويل­ما به آن حدی که پدر و مادر در تربيت بچه­هايشان کم می­گذارند قيامت سختی دارند بايد جواب بدهند بگويند پدر کار نکردی، اين سالم آمد تحويل تو ناسالم دادی تحويل، اگر تو کوتاهی کردی بايد پاسخ بدهی اگر تصميم غلط خودش بوده آن خودش بايد پاسخ بدهد لذا امام صادق می­فرمايد: «شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ‏»[47] «مِنْ أَمْرَاضِ الْخَوَاطِرِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْأُمُورِ»[48] آن کارهايي که برايمان شبهه می­شود شبهه به کاری می­گويند که مرز نزديکی با حق دارد ولی باطل است ببينيد شعار می­دهند شعار خيلی نزديک به حق است اما باطل است اين می­شود شبهه، لذا پيغمبر فرمود: «وقفوا عند الشبهات‏»[49] ما اگر بخواهيم در شبهه­ها فريب نخوريم قرآن راهکار نجات ماست قرآن هدايتگر ماست خب بسنده کنيم به همين اندازه و انشاءالله که خداوند توفيق انس با قرآن و عمل به قرآن به ما عنايت کند، جوانی آمد به امام صادق عرض کردم آقا می­خواهم از اين فتن در امان بمانم چه کنم؟ آقا فرمودند روز پنجاه آيه قرآن بخوان، خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد ما می­فرمود اگر قرآن هم آيات حفظ هستيد اين را هم بشنويد اين هم پايان عرضم، اگر چيزی حفظ هم هستيد ايشان فرمودند قرآن را باز کنيد همان سوره­ای که حفظ هستيد از رو بخوان، می­دانيد چرا؟ چون هم چشمت عبادت کند هم حافظه­ات کار کند يک وقت چشم می­بندی قرآن می­خواني بابا باز کن قرآن را بگذار همزمان اعضای تو بهره ببرند همه از اين قرآن.

ميلاد امام عسکری روز گذشته بود، امروز روز جمعه است از ذات مقدس ربوبيت تقاضا کنيم که مهم­ترين عيدی ما را به عظمت امام عسکری تعجيل در فرج امام زمان ما قرار بدهد، من مجدداً از طرف هم برادران عزيز خواهران محترمه عرض تسليت دارم خدمت همه بازماندگان شهدای عزيز که در جريان حرم مطهر احمد ابن موسی به شهادت رسيدند خصوصاً برادر عزيزمان جناب آقای کشاورز و همراه محترم­شان که امروز مجلس ما را زينت مضاعفی بخشيدند اميدواريم که انشاءالله قيامت شرمنده اين شهداء نشويم يک جوان پانزده شانزده ساله­ای مکبّر قرآن و مکبّر آذان و قاری قرآن با آن فضيلت اين نامردمان در حال نماز او را زدند، اين فرد ملعون مطرود خب اين­ها برای ما مسئوليت می­آورد اين فرصت­های ما امکانات ما موقعيت­هاي ما، مديون و مرهون شهداء و خانواده­های شهداء هستيم: تا کی بگوييم ای خدا اين المعز الاولياء:

آقاجان در زمزمی يا در صفاء، در مروه­ای يا در منی

در مشعری يا کربلا، مولا بيا مولا بيا مولا بيا مولا بيا

به ياد شهداء بگوييد مولا بيا، زبان حال همه عاشقان محضرش را به آقا عرض کنيم:

خون شد دل ياران تو، از سوزش هجران تو

تا کی تويي در اختفاء، مولا بيا مولا بيا

به به آقا اين زبان حال ارادتمندان شماست:

هجر تو ما را خسته کرد، چون مرغ پر بشکسته کرد

قسمت نشد آخر لقاء، ای مهدی زهراء بيا

مولا بيا مولا بيا،

همين يک بيت روضه من و عرض ادب من به محضر سيدالشهداء و حضرت زهرای مرضيه که فاطميه را هم هم پيشرو داريم همين يک بيت روضه و بسنده می­کنم:

بازوی زهرای جوان، رأس شه لب تشنگان

گويند با شور و نوا، مولا بيا مولا بيا، مولا بيا مولا بيا

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

امروز روز هم روز 13 آبان هست من فراموشم شد در ضمن صحبت انشاءالله اهتمام بدهيم روز مبارزه با استکبار عزيزانی که موفق هستيد حداقل کاری که از ما بر می­آيد همين حضور فيزيکی ما و همراهی با عزيزان ماست در اين مناسبت­هايي که دشمن امروز دارد تلاش می­کند عدم حضور را عدم رغبت به نظام تعبير کند.

 

[1] يونس57.

[2] انفاق25.

[3] انفاق25.

[4] وسائل الشيعة ج‏6 ص171.

[5] عدة الداعي و نجاح الساعي ص286

[6] نساء32.

[7] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد  ج‏11-قسم-2-فاطمةس ص1030.

[8] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد  ج‏11-قسم-2-فاطمةس ص1030.

[9] احزاب35.

[10] اعراف179.

[11] اعراف179.

[12] وقعة صفين النص ص512.

[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص221.

[14] الأمالي( للصدوق) النص ص462.

[15] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏1 ص384.

[16] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏1 ص384.

[17] الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة (لابن حجر الهيثمي) فيض‏الإله ص49.

[18] مائده42.

[19] مائده42.

[20] يونس57.

[21] يونس57.

[22] يونس57.

[23] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[24] طه44.

[25] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[26] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[27] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[28] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص533.

[29] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[30] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[31] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[32] عنکبوت69.

[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص126.

[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص126.

[35] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.

[36] احزاب45.

[37] شعراء214.

[38] يونس57.

[39] يونس57.

[40] يونس57.

[41] يونس57.

[42] يونس57.

[43] يونس57.

[44] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏3 ص152.

[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص321.

[46] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص321.

[47] يونس57.

[48] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏3 ص152.

[49] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام 3. منسوب به امام حسن عسکری(ع) است نه پيامبر(ص).

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه