استاد حدائق روز جمعه 13 آبان ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان مبحث « شیوه ی در امان ماندن از فتنه ها» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قالالله الحکيم: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين»[1].
صدق الله العلی العظيم
جهت شادی و ترويح ارواح طيبه علماء شهداء روح ملکوتی حضرت امام اعلیالله مقامه در گذشتگان از اين مجالس و محافل و منسوبين به حضار محترم حاضر در اين مجلس و محفل شهدای عزيز فجر انقلاب دفاع مقدس و دفاع از حرم، شهدای امنيت و سلامت، شهدای عزيزی که در جوار تربت مطهر حضرت احمد ابن موسی به لقاء الهی و مقام شهادت نائل شدند خصوصاً شهيد عزيز دانش آموز مکبّر قاری قرآن کشاورر که پدر محترم ايشان در مجلس هستند و منسوبين محترمشان در اين مجلس حاضر هستند، من ديشب هم در حرم مطهر احمد ابن موسی عرض کردم خدمت جمعی از بازماندگان شهداء که تسليت مردم را تسليت مرجعيت آيتالله العظمی مکارم که ايشان فرمودند پيام تسليت من را هرجا میبينيد اينها را عرض تسليت کنيد، جناب آقای کشاورز پدر شهيد آخرتت تضمين شد، آخرتت را پسرت تضمين کرد و اين سعادت بزرگی است که انسان توفيق اب الشهيد و ام الشهيد پيدا کند اينها را بیجهت هم به کسی نمیدهند. خب هفته گذشته به مناسبت جريانی که اتفاق افتاد و آن نکتهای که مقام معظم رهبری بحث جهاد تبيين را تأکيد فرمودند، آيه 25 سوره مبارکه انفال را محور بحث قرار داديم که مؤمنين را برحذر میدارد از شيوع پيدا کردن فتنهای که گريبان مؤمنين را هم خواهد گرفت: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً»[2] روحانی، اداری، بازاری، هيئتی، نماز شب خوان فتنه اگر سربلند کرد همه را درگير میکند گريبان همه را خواهد گرفت لذا در انبياء سلف وقتی بلاء میخواست نازل بشود خدا به انبياء میفرمود هجرت کنيد برويد مانديد شما را هم دربر میگيرد زلزله میآيد نمازشب خوانش را میرود زيرآوار، تارک الصلاتش هم میرود زيرآوار، البته اين علت دارد، قرآن اين هشدار را که میدهد میفرمايد: «أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب»[3] خدا در برخورد در مجازات شديد است، بايد مراقب بود فتنه گريبان ما را نگيرد اين مراقبت به چه معنايي است! نکاتی را من جلسه گذشته عرض کردم که ماها رسالت داريم ماها وظيفه داريم امروز بعضی از متدينين ما بیتفاوت شدند يک حالت بیتفاوتی گرفتند میبيند طرف دارد خلاف میگويد حرف نمیزند میبيند دارد خلاف مرتکب میشود سخن نمیگويد اين همان هشدار قرآن است مراقب باشيد اگر گناه فساد فتنه شيوع پيدا کرد ديگر تر و خشک را باهم خواهد برد، اين تهديد خداست.
بحث امروز ما در ادامه آن آيه شريفه سوره مبارکه انفال آيه 25 شيوههايي در امان ماندن از فتنه، ما میخواهيم در اين فتنه گرفتار نشويم جامعه يک جامعه سالم بماند چه بايد کرد؟ از نگاه قرآن و روايات ما قشر متدينين که الگو هستيم، رسولالله میفرمايد متدينين الگو هستند برای جامعه، مردم نگاه الگويي به ما میکنند در يک فاميلی میبينيد يک آدم متدين است متهجد، نماز شب خوان میشود تراز خانواده تکليف ما چيست؟ که ما گرفتار اين فتنه نشويم و جامعه با اين فتنه آلودگی پيدا نکند، من چندتا از قرآن و روايات محضر عزيزان عرض کنم امروز سر فصل اول بحث ما، رجوع به قرآن است قطعاً اگر میخواهيم فتنه ما را نگيرد بايد کتاب آسمانی و قرآن را آشنا بشويم عمل بکنيم تدبر بکنيم رجوع به قرآن در سخنی از رسولخداست البته من اين را در مصادر روايي که نگاه میکردم در بعضی از روايات رسولالله میفرمايد: «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ»[4] با يک تغيير واژههای در ادامه حديث در بعضی از احاديث رسولالله میفرمايد: «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْأُمُورُ»[5] وقتی کارها بر شما پوشيده شد حق از باطل تميز داده نشد، گاهی اوقات با يک شعارهای فريبنده مردم را در مسير گناه میکشند، ببينيد شعار آزادی که شعار بدی نيست دفاع از مقام زن يک شعار فريبنده است که مخالف اين است، اول مدافع حقوق زن ذات اقدس ربوبيت است مدافعين مقام زن انبياء بودند من بارها اين را عرض کردم امروز تمام زنان عالم پای سفره زحمات پيغمبر نشستند رسولالله ببينيد چه کرد؟ اين شخصيت مظلوم زنی که در تاريخ صدر الاسلام شخصیت واقعی برايش قائل نمیشدند پيغمبر اين شخصيت را به اين زن برگرداند در عربستان زنده به گور کردن سنت بود، اصلاً ارزش قائل نبودند در ايران زن مثل يک کالا بود مردسالاری اين ميراث گذشته ماست از تاريخ اين واژه مرد سالاری که سرزبانهاست من يک وقت تحقيق میکردم اين ريشه در تاريخ قبل از اسلام ما دارد اين واژه آن زمان در جامعه حاکم بود دختر تا زمانی که دختر بود همه کاره پدر بود نه حق انتخاب زندگی داشت نه حق انتخاب شوهر داشت تمام تصميمات او را پدر میگرفت الزاماً و اجباراً شوهرش میدادند شوهر که میکرد در خانه شوهر همه کاره شوهر بود، تا میمرد، اينجا حقی نداشت که بخواهد رأيي داشته باشد نظری بدهد اسلام آمد اين سنتهای غلط را شکست.
در هندوستان امروز که از کشورهای با سابقه صدر اسلام بود اصلاً اعتقاد مردم اين بود که مرد اگر از دنيا رفت زنی او حق حيات ندارد زنده زنده زن را با شوهر میسوزاندند تاريخ را مطالعه کنيد، اميری از امراء از هندوستان مرد بيست و هفت زن داشت، بيست و شش زن او را آتش زدند يک خانمش را گذاشتند چون باردار بود گفتند زايمان بکند بعد، اين نگاه مردم زمان اسلام بود اينها در جوامع بشری داشت اين گونه رفتار میشد در همين مصر امروز که از کشورهای کهن و با تمدن بود آب رود نيل اگر دچار جزر میشد کم میشد اينها زيباترين دخترهايشان را آراسته میکردند زيباترين جواهر را به اينها آزين میبستند میآوردند در مسير امواج نيل میافکندند و اينها را غرق میکردند قربانی میکردند برای نيل! در جاهليت قبل از اسلام رسم بود اينها يک روزی داشتند روز عروس نيل، باز همين کار را میکردند دخترهای زيباترين دختر مصری را قربانی میکردند برای آن، اين نگاه دنيا بود. همين ايتاليايي امروزی که از کشورهای پر ادعايي اروپاست تا ابتدای قرن هجدهم ميلادی اصلاً قائل نبودند در قوانين مدنی اينها اينها را همينهای که دم از آزادی میزنند بگوييد اينهایي که گوش فلک را صدا ناحق اينها کرد کرده ببينيد قبلاً چه کار میکردند با زنها تا ابتدای قرن هجدهم ميلادی اروپا ايتاليا اصلاً قائل به مالکيت زن نبودند میگفتند زن اگر ثروتی گيرش آمد يا پدر دارد يا شوهر، ثروت مال يا پدر است يا شوهر، او حق ندارد مالک بشود در همين فرانسهای که امروز مهد ادعای حقوق بشر است اينها باورشان اين بود که تنها زنی که روح پاک دارد مريم است و بقيه زنها دارای يک روح پليد و خبيثی هستند پيامبر در آن دوران طلوع کرد جهاد کرد يکی از کارهایي جدی پيغمبر دفاع از مقام مظلوم زن بود، آيات پياپی نازل شد: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[6] اينهایی که میگويند آزادی زن، بگوييد کجا اسلام به زن ظلم کرده مقام زن را ببينيد قرآن میفرمايد زن و مرد در کنار هم هستند به همان اندازه که مرد ميدان ترقی و تعالی برای او باقی است زن هم ميدان ترقی و تعالی برای او باقی است من اعتقاد خودم را عرض کنم علی ابن ابی طالب و حضرت زهراء در تمام صفات و کمالات مشترکاند جز دو صفت يک اميرالمؤمنين مرد بود زهرای مرضيه زن بود، دو اميرالمؤمنين امام بود و زهراء امام نبود، فاطمه زهراء امام عسکری که ديروز روز ولادتش بود ما: «نحن حجج اللّه على خلقه»[7] ما حجتهای خدا ائمه حجتهای خدا بر مردم هستند: «فاطمة حجة اللّه علينا»[8] اين کلام کلام معصوم است زهرای مرضيه حجت خداست بر ما اين نگاه اسلام نسبت به مقام زن است آيات فراوانی ديگری که: «وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[9]، زن و مرد را در عرض يکديگر ديدند بلی حالا بعض جاها شيطنت میکنند بحث ارثيه را مطرح میکنند بحث شهادت زن که اينها را مام رضا جواب دادند به مأمون تمام اينها پاسخ دارد عين عدالت است، عزيزان در آن عصر در آن دوران پر خفقان شما ببينيد کار يک مديری را اگر بخواهيد ارزيابی کنيد میگويند چند مرحله بايد ارزيابی بشود، قبل از مديريت حين مديريت بعد مديريت، ببينيد قبل از اينکه اين آقا کار را تحويل بگيرد وضعيت چه بود؟ وقتی کار را تحويل گرفت چه کرد؟ بعد از او چه شد؟ پيغمبر قبل از اينکه کار را تحويل بگيرد جامعه بشری چگونه بود نگاه مردم نسبت به يکديگر چگونه بود نگاه مردم نسبت به زن چگونه بود اينهایي که امروز بازی خوردند زن را شعار ظلم و ستم خودشان برای ديگران قرار دادند کدام دين کدام مذهب، شما میبينيد مثل اسلام اين گونه ارزش قائل شده باشد من سال شصت و هشت يعنی سی و سه سالی قبل آن روزنامه را احتمالاً داشته باشم نگه داشتم اين روزنامه را روزنامه کيهان فرهنگی يک خبری را منتشر کرده بود تصوير هم انداخته بود عکس هم انداخته بود خبر اين بود، عنوان کرده بود که در کاوارههای پاريس اين کاواره دارها در يک رقابت جديدی افتادند برای جذب و جلب بيشتر مشتری، اينها يک ترفند جديدی پيش گرفتند آمدند در فضای دستشوييهايشان دخترهای جوانی بين پانزده تا بيست ساله را استخدام کردند، در آن دستشويي اين دختر جوان بايستد، اين آقا هم آمده دستشويي دارد دستشويي میکند، اين دختر هم آنجا ايستاده کار اين دختر چيست؟ اگر اين آقا دستمال میخواهد بهش دستمال بدهد، اين حرف سی و سه سال قبلی همين فرانسه است يعنی ذرهای برای زن ارزش قائل نيستند بعضیها چشمشان را بستند گوششان را گرفتند: «لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها »[10] اين هشدار است امروز برای خيلی از ما، گوش دارند خودشان را يکجاهایي به کری میزنند، چشم دارند به کوری میزنند عقل دارند خود را به بیخبری میزنند: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[11] اين فرانسه است اينها برای کسب درآمد و پول هر کاری بتوانند میکنند.
آقايي بود خدا رحمتش کند، اينها حکايتهایي سينه به سينه است در کتابها گيرتان نمیآيد خدا رحمت کند ايشان را آقايي دکتر زمانی بود حالا نمیدانم شايد بعضی از عزيزان هم ايشان را ديده بوديد ايشان بيست و پنج سال آمريکا استاد دانشگاه بود و دکترايي علوم آزمايشگاهی داشت، اواخر عمرش برگشت ايران فرد بسيار متدين بسيار معتقد آزمايشگاهی هم زد در شيراز در يکی از خيابانها آن سالهایي که شيراز بود باز آزمايشگاه را راه انداخت، با مرحوم حضرت آيتالله والد خيلی مأنوس بود میآمد خدمت ايشان منزل میآمد مسجد میآمد بارها من ايشان را ديده بودم در خدمت حاج آقا يک وقت ايشان داشت نقل میکرد از آن دوران بيست و پنج سالهای آمريکايش میگفت من به اين باور رسيدم اين حرف يک استاد دانشگاه است بيست و پنج سال آن سر عالم زندگی کرده بود به حاج آقا میگفت که من حدود شش هزار نفر در يک دانشگاهی اساتيدی بودند که اينها هيئتهای علمی بودند حالا همه مليتها بودند ايرانیها در ميان آنها بود، تعبير ايشان اين بود میگفت اينها مثل يک گاو شيردهی که فقط شير اينها را میدوشيدند برای اينها هم ارزشی قائل نبودند در حدی که بتوانند اينها را نگه دارند میگفت نظام استکباری آمريکا اين جوری است، و بعد ايشان میگفت من خدا را شکر میکنم که اين اواخر عمر توانستم برگردم به وطن خودم مملکت خودم و به اين مردم خدمت کنم، اين جمله را میخواستم عرض کنم گفت در ساختار اداری آمريکا، اين حرف پانزده سال قبل ايشان نقل میکرد شايد بيشتر، میگفت اگر زن و مردی از مدرک سابقه کار همه چيز يکسان باشند اصلاً به خاطر اينکه فقط اين خانم خانم است حق او را پايينتر و کمتر میبينند و حال آنکه يک مدير توانمندی است از نظر دانش از نظر سواد از نظر کارايي کم اصلاً ندارد گفت اين تبعيض را من در نظام اداری آمريکا ديدم اين حرف اين آقای دکتر زمانی بود.
عزيزان يک مقدار بايد بينش را برد بالا اسلام با زن چه کرد؟ اسلام اصلاً نگاهش نسبت به آزادی چيست؟ شعار فريبنده آزادی سر دادن و مردم را به سمت اسارت شيطان بردند اين همان فتنهای است که اميرالمؤمنين تذکر میدهد حضرت میفرمايد فتنه با يک شعارهای عموم پسند مردم را به سمت باطل میبرند همين کاری که در جمل کردند همين کاري که در نهروان کردند، ناکثين، اينها با يک شعار فريبندهای عدالت در جمل، خونخواهی از مظلوم، خودشان در قلت عثمان شرکت کرده بودند شعار سردادند که ما برای خونخواهی عثمان مظلوم قيام کرديم و حال آنکه از مخالفين فاجعه بر عليه عثمان اميرالمؤمنين بود آقا فرزندان خودش را فرستاد فرمود برويد اطراف خانه عثمان نگذاريد اين را از بين ببرند زمانی که اين خانه محاصره بود بارها اميرالمؤمنين آب رساندند به منزل خليفه سوم، بعد همين نامردمان میبينيد بر عليه اميرالمؤمنين با شعار فريبنده خونخواهی و دفاع از مظلوم همين کاری که شما میبينيد در اين يکی دو ماه گذشته راه انداختند، خانمی با مرگ مشکوکی ازبين میرود بعد میگويند آقا دفاع از مظلوم! شهيد کشاورز مظلوم نبود؟ اين شهدای حرم مطهر احمد ابن موسی مظلوم نبودند؟ آن طلبهی در تهران مظلوم نبود؟ زبانشان را در کامشان بستند يک کلمه حرف نمیزنند همانهایي که ادعای دفاع از حق مظلوم میکنند اين همان فتنه است، اميرالمؤمنين فرمود فتنه با يک شعار فريبنده عام پسند سرداده میشود اهداف باطل دنبال میشود. شما در جريان جنگ صفين باز فتنه قرآن را بالای نيزه کردند، ببينيد اين شعار خيلی شعار فريبندهای است، اين شعار يک شعاری است که از نگاه اوليه بهترين شعار است: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[12] حرف فقط حرف خدا، اما دنبال اين شعار چه بود؟ قرآن بشود تراز قرآن بشود عمل، ولی به دنبال اين شعار خاموش کردن نور ولايت بود مردم بيدار باشيد اميرالمؤمنين فرمود: «إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»[13] تاريخ با آيندگان همان میکند که با گذشتگان کرد اگر عبرت نگيريد ببينيد تاريخ اهلالبيت چگونه گذشت؟ سيدالشهداء را امام سجاد میفرمايد در کربلا قربتاً الی الله کشتند: «كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ»[14] اين حرف امام سجاد است يعنی اين نامردمان آمدند جلو ولی خدا صفآرايي کردند گفتند حسين را میکشيم تا به خدا نزديک بشويم چقدر فتنه عجيب است، با يک شعارهايي که من و شما هم قبول داريم بلی ما ظلم را نمیپسنديم از مظلوم دفاع میکنيم مقام مظلوم را بايد حمايت کرد اما اين شعار سردادن با چه هدفی، اينها هم درسهای تاريخ است، برای در امان ماندن از فتنه مواردی را ما در قرآن و روايات اشاره شده که به اينها متمسک بشويد تا مردم گرفتار فتنه نشويم يکی از آنها رجوع به قرآن است اصلاً قرآن همه چيز را بيان کرده راه را حق را از باطل سره را ناسره، آيهای که تلاوت شد آيه 57 سوره يونس ما متأسفانه يک مشکل همين است که با قرآن بعضیها بيگانهاند شما در همين جريان آشوبهای اخير بعضیها را که گرفتند الآن هم بازداشت هستند، با اينها مصاحبه کردند، اصلاً نماز بلد نيست بخواند تا چه برسد به قرآن ما فرزند تربيت میکنيم با يک تحصيلات عاليه يک آيه قرآن درست نمیتواند بخواند حمد و سورهاش را صاف نکردند، و من به شما پدرها عرض کنم قيامت بايد پاسخ بدهيد پدرها مادرها مستثنی هستند اين حديث خطابش به پدرهاست رسولالله فرمود: «من حق الولد على الوالد»[15] از حقوقی که فرزندان نسبت به پدرهايشان دارند يکش اين است: «يعلمه الكتابة»[16] بايد به اينها قرآن آموزش بدهند اين کتابی که راهنماست اين کتابی که اگر کسی به آن توجه کرد تدبر کرد و پيروی کرد از فرامين قرآنی دچار انحراف و انحطاط نخواهد شد، قيامت جلو ما را خواهند گرفت. من يک وقتی عرض کردم در يک جلسهای صبح يکشنبهای بود روز آخر اقامت ما در نجف اشرف بود ما زيارت وداع بود ديگر آمدم در حرم حالا به اطلاعات اندک و ناقص خودم هرچه به ذهنم میرسيد که بايد خوانده شود خوانده بوديم در حرم، چيز ديگر به ذهنم نمیآمد که حالا دعايي که بايد اينجا خوانده بشود و ما نخوانده باشيم آمدم کنار ضريح مطهر اميرالمؤمنين گفتم آقا من آنچه که به ذهنم خطور کرده نسبت به اينکه اينجا بايد خواند اگر چيزی از قلم افتاده شما ارشاد بفرماييد من تا اين را گفتم آمدم کنار ديدم يک آقايي که بين مثلاً شصت و چند سال داشت اين کتاب مفاتيح دستش بود اين را باز کرده بود آمد سمت من گفت آقا اين زيارت را برای من میخوانيد من يک نگاهی کردم ديدم زيارت اميرالمؤمنين است روز يکشنبه است آن روز هم روز يکشنبه بود، اول يک تشکری از آقا کردم گفتم آقا ممنون هستيم راهنمايي فرموديد، زيارت اميرالمؤمنين بخوانيد اين زيارتها را بابا کار داريد با ائمه نماز را میخوانند: «کالبرق اللامع» از سر سجاده بلند میشود بابا وقت بگذار برای خودت دلت برای خودت بسوزد، هر روز سلام به صاحب آن روز بکنيد از آنها استمداد بطلبيد اينها فقط برای تو مفاتيح الجنان ننوشتند که اين کتاب بماند زينت بخشی بعضی از از منازل بشود روز يکشنبه را سلام کن به اميرالمؤمنين سلام کن به حضرت زهرای مرضيه، هر روزی را به صاحبان آن روز عرض ادب کنيد، تا آنها به ما عنايت کنند تا آنها مديريت کنند دعای خير آنها بدرقه ما بشود وقتی ديدم اين زيارت را گفتم آقا بفرماييد رفتيم کنار ايستاديم که مزاحم مردم نباشيم خود اين آقا شروع کرد حرف زدن من چيزی نگفتم من میخواستم بخوانم برايش گفت آقا من آدم بیسوادی نيستم من سهتا زبان بينالمللی بد هستم، گفت من تکنيسن هواپيمايي هستم زبان انگليسی زبان آلمانی زبان روسی را مثل زبان مادری بلد هست اما همينجا در محضر اميرالمؤمنين میکنم قيامت جلو پدرم را خواهم گرفت، گفتم پدرت زنده است يا فوت کرده گفت پدرم مرده، گفتم: «اذكروا موتاكم بالخير»[17]پدرت را بخير يادکن پدرت بوده، گفت بابای من اين قدری که تعصب داشت روی ياد گرفتن زبان انگليسی، زبان روسی زبان آلمانی اصلاً اهميت نمیداد به اينکه ما دوتا آيه قرآن ياد بگيريم گفت من تحصيلات عاليه دانشگاهی دارم ولی واقعاً بلد نبود بخواند من اين زيارت را که نصف صفحه هم بيشتر نبود خواندم آنهم همراه ما خواند بعد از زيارت گفتم من يک نکته بهت بگويم اول پدرت را ياد خير کن بالاخره وجودت از پدرت است حالا پدرت آدم نادانی بود، بلی بعضیها پدر هستند مادر هستند تربيت بلد نيستند اين مشکل ماست، الآن همينهای که شما میبينيد در جامعه بحران ايجاد میکند اينها علل و عواملی دارد، اولين رکنش خانواده است خانواده رها شده اين بچه دارد در آن خانواده تغذيه منفی بهش میدهند تغذيه مسموم جوان آمده میگويد در خانه ما تلويزيون را پدر و مادر ما ممنوع کردند اصلاً نمیتوانيم تلويزيون ببينيم همهاش شبکههای بيگانه، اگر شبکههای بيگانه آمد وقتی شما شنيدنیهايتان دريافتیهايتان مسموم شد رفتارهايتان مسموم میشود: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»[18] اگر شد: «أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ»[19] هم میآيد من وقتی که چيزهایي که دارم میشنوم همهاش دروغ است رو همان دروغها حرف میزنم رو همان دروغها اقدام میکنم رو همان شنيدنیها چرا میگويند اگر شما مستمع غيبت باشيد مستمع غيبت مستمع غيبت با غيبت کننده شرک هستند در گناه، چرا؟ میگويند تو هم داری میشنوی اين شنيدن تو اين يک نوع تأييد اوست گفتم آقا بابايت به فکر نبود تو الآن به فکر خودت باش، برو از اين قرآنهای قلم نوری بگير، از اين قرآنها استفاده کن نمیتواني با کمک اين قرآن قلم نوری قرآن بخوان فرصت باقیمانده زندگیات را از دست نده، برای بابايت هم دعا کن خدا از سر تقصيراتش بگذرد بالاخره پدر بوده زحمت کشيده يکجا هم نادان بوده نفهميده، حضار محترم دست بچههايتان را در دست دين اگر گذاشتيد شيطان نمیتواند اينها را ببرد و من بارها عرض کردم الآن سراغ دارم جوان در آلمان دانشجو نماز شب میخواند الآن سراغ دارم کارخانهدار در کاليفرنيا آمريکا میگويد بچههايم نماز شبشان تعطيل نمیشود نه در شيراز نه در مشرق زمين در کفرستان در آمريکا بعد از آن آقا سؤال کردم چه کار کردی؟ گفت من از دوران طفوليت رو تربيت بچههايم کار کردم اينها را با معارف الهی آشنا کردم، واکسينه کرده اينها را ما يک کرونا میآيد میگويند آقا مراقب باشيد پرهيز کنيد واکسن بزنيد رعايت کنيد بيمار نشويد، به همين اندازه خدايش برای کرونا که ما وحشت داريم و ترس داشتيم نسبت به معاشرت با انسانهایي آلوده فکری و اعتقادی هم هراس داشتيم، راحت با هرکسی که میبينيد فساد فکری دارد بعضیها ارتباط میگيرند.
من يک نکاتی را نسبت به اين آيه شريفه تقديم کنم، خدا میفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»[20] خطاب به عموم بشريت است يکی از راههای که ما میتوانيم در برخورد با فتنهها ايجاد مقاومت سازی کنيم انس با قرآن است: «قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين»[21] قرآن میفرمايد اين کتاب آسمانی هم از ناحيه خداست هم شفاء است شفاء را در روايات داريم هم امراض جسمی شما را هم امراض روحی شما را درمان میکند و التيام میبخشد: «وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين»[22] قرآن کتابی است که هدايت است برای همگان و رحمت است برای همه انسانها اگر از اين کتاب درس بگيرد، در مراحل تربيت صاحبنظران و بزرگان میگويند مراحل تربيت يک مراحل چهارگانهای دارد که هر چهارتاش در قرآن در اين آيه اشاره شده، از مراحل تربيت گام اول مرحله موعظه است اول تذکر دادن، شما اگر کسی را میخواهيد ارشاد کنيد اول بايد تذکر بدهيد موعظه کنيد، بگذاريد من يک حديثی را از آقا امام عسکری که ديروز ميلاد با سعادت حضرت بود اشاره کنم محضر عزيزان آقا میفرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ حُسْناً»[23] بحث موعظه با مردم نيکو سخن بگوييد در مقام بحث در ادبيات گفتاریتان میخواهيد جذب کنيد اين را نمیخواهيد دفعش کنيد، انبياء اين گونه بودند ائمه اين گونه بودند شما منحرف فرد عالم فرعون بود فرعون را وقتی خدا حضرت موسی و هارون را مأموريت داد که برويد فرعون را ارشاد کنيد اين ابلاغيه پروردگار است به حضرت موسی و هارون دو پيغمبر الهی: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»[24] با فرعون لين سخن بگوييد محترمانه نرم شايد فرعون آدم شد، و حال آنکه خداوند میداند که فرعون آدم نمیشود موسی هم با علم نبوت میدانست که فرعون در راه نمیآيد اما برای شما درس است ما در حرفهاي اوليهمان با انسانهايي که فريب خوردند ليِّن سخن بگوييم بلی حالا بعضیها زاويه گرفتند شما میشناسيد موضع گرفته، شما ببينيد امام را! امام در آن سخنرانیهاي سال چهل و دو، خطاب به شاه میگفتند آقاي شاه، ليِّن بود با احترام حرف میزدند امام میخواستند اصلاح بشود مملکت، مملکت از دامن آمريکا و انگليس نجات پيدا کند، بارها امام با يک ادبيات محترمانه صحبت کردند نپذيرفت بعد لسان صحبت عوض شد، آقا امام عسکری میفرمايد در گفتارهايتان با مرم: «حُسْناً»[25]صحبت کنيد پسنديده: «مُؤْمِنِهِمْ وَ مُخَالِفِهِم»[26] حالا مردم از دو دسته خارج نيستند بخشی مؤمن هستند بخشی مخالف هستند بخشی شما را قبول دارند بخشی هم شما را قبول ندارند مخالف با شما و نظر شما هستند، حضرت میفرمايد: «أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ »[27] با مؤمنون با يک چهره باز رو به رو بشويد با چهره گشاده رو به رو بشويد بالاخره: «بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ»[28] اميرالمؤمنين میفرمايد نشانه مؤمن اين است که در مراوداتش با ديگران چهره شاد خودش را عرضه میکند: «أَمَّا الْمُخَالِفُونَ»[29] اما با کسانی که با شما مخالف هستند عقيده شما را قبول ندارند: «فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُدَارَاةِ»[30] با اينها هم در حرف زدن مدارات کنيد: «لِاجْتِذَابِهِمْ إِلَى الْإِيمَانِ»[31] تا بتوانيد جذبشان کنيد. خدا رحمت کند مرحوم آيتالله شهيدبهشتی اعلی الله مقامه ايشان میفرمودند يک مدير موفق بايد جاذبهای در حد بینهايت دافعه در حد ضرورت داشته باشد، اين هم کلام امام عسکری هم مؤيد اين حرف است تلاش کنيد با حرف زدنهايتان با احترام حتی با مخالفين بتوانيد اينها را جذبشان کنيد به سمت معنويت اين مرحله اول مرحله موعظه است که همه ما مسئوليت داريم برای مبارزه با فتنه موعظه کنيم، حالا يک اشکالی که در بخشی از ماهاست و وظيفهمان را انجام نمیدهيم میدانيد علتش چه است؟ در کجاست؟ درد اين است که از اول دنبال نتيجه هستيم میگويي آقا بگويم چه میشود؟ اين چه حرف غلطی است وظيفهات است بگويي يا نه؟ اگر وظيفه توی است عمل کن به وظيفه، نتيجه با خداست امام حسين آموخت ما مأمور به تکليف هستيم نه نتيجه، امام فرمود ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه، وظيفه را بايد انجام داد چه خواهد شد به من و شما ربطی ندارد حسين ابن علی حرکت کن بيا کربلا، نتيجه چه میشود امام حسين دنبال نتيجه نيست امام حسين دنبال وظيفه است آقا من اين حرف را بزنم بد نمیشود برايمان؟ شما برای خدا کار بکن، خدا حمايت میکند: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[32] يک بخشی از ما مردم که در انجام وظايفمان سست عمل میکنيم چون از آغاز دنبال نتيجه هستيم، من اين کار را اگر کردم اين حرف را اگر زدم، اين اقدام را کردم چه بعدش میشود میگويند آقا وظيفهات است اين کار را بکن يا نه؟ وظيفهات است بکن، دنبال نتيجه نباش اين درسی است که اهلالبيت به ما آموختند:
تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند
آقا حرف ما اثر میکند يا نمیکند؟ شما برای اثر کردن که نبايد بگوييد مقام معظم رهبری فرمودند بگوييد و بگذريد، شما حرفت را بزن و برو، پذيرفت پذيرفت نپذيرفت هم نپذيرفت، خدا پاداش شما را خواهد داد و آنهایي که اين نگاه را دارند هيچ گاه از انجام وظايفشان طفره نمیروند گاهی اوقات يک حرف نتيجه بخشیاش سالها بعد نشان داده میشود من يک وقتی يک جوانی آمد پيش ما گفت آقای حدائق سه سالی قبل شب عاشورا روضهای منزل آقا ايمانيه يک روايتی سالهایي قبل گفت شما خوانديد اين روايت سه سال بعد من را از داخل کاواره تايلند بلند کرد، بابا حرفت را بزن دنبال جواب گرفتن آنی نباشيد دنبال انجام وظيفه باشيد بعد خودش توضيح بود گفت شب عاشورايي بود سه سال قبل شما روايتی از امام حسين خوانديد که جوانی به حضرت گفت من گنهکارم ترک گناه نمیتوانم بکنيد يک نصيحتی بکنيد گناه نکنم حضرت پنجتا نصيحت به او کردند گفت من آن شب در مجلس نشسته بودم از قشر مرفهين و ثروتمندهای شيراز هم بود گفت اين روايت در ذهن من بود، نکاتی که امام حسين به آن جوان فرمودند اينها را انجام بده، بعد برو گناه کن گناه آزاد ولی اول اينها را انجام بده، اول رزق خدا را نخور برو گناه کن، از پای سفره خدا بلند شو، چيزی که میخوری مال خدا نباشد گناه آزاد، محل گناه را يکجايي انتخاب کن خدا خدا تو را نبيند برو هرچه میخواهی گناه کن، از حکومت خدا برو بيرون هرچه میخواهی گناه کن: «اخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[33] آن پنج نکته را گفت با جمعی از دوستانمان رفتيم برای تفريح تايلند يک صبحی بود رفتيم در يکی از کاوارههایي معروف تايلند که همه نوع فسادی آنجا بود گفت ما نشسته بوديم حالا داشتيم صحنههایي از فساد را نگاه میکرديم يکدفعه اين حافظه من رفت به شب عاشورايي سه سالی قبل روضه امام حسين آن يکدفعه آن حديث امام حسين آمد در ذهنم: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[34] جاي گناهت را يکجايي انتخاب کن خدا تو را نبيند اين اثر موعظه است: اين همه آوازهها از شه بود، گرچه از حلقوم عبدالله بود
اثر مال آن صاحب نفسهاست گفت تا اين آمد در ذهنم از جا بلند شدم گفت دوستانم گفت کجا؟ من رفتم هتل، بمان هنوز که برنامه ادامه دارد گفتم من رفتم هتل گفت آمدم هتل گريه میکردم گفتم چقدر ما بد هستيم خدا ثروت داده جوانی داده سلامتی داده همه اينهایي که خدا داده داريم با آنها با خدا مبارزه میکنيم چقدر ناسپاس هستيم، چقدر ناشکری است از خدا گرفتيم بر عليه خودش داريم خرج میکنيم گفت شروع ساکم را پيچيدن لباسهايم را آماده کردم دوستان من وقتی رسيدند ديدند من چمدانم را بستم و آماده رفتن هستم کجا گفتم میخواهم بروم فرودگاه در اولين پرواز برگردم ايران، گفتند تازه اول سفر است يک هفتهای میخواهيم اينجا باشيم آمديم خوشی بکنيم، گفتم من نيستم گفت هر کاری کردند گفتم من ديگر میخواهم برگردم گفت برگشتم فرودگاه در اولين پروز برگشتم ايران گفت آمدم شما را ببينم بگويم اين موعظهها اثر میکند ولو سه سال بعد در کاواره تايلند، آقا حرفت را بزن برادر عزيز نگو اينها ميخی در سنگ است تو حرف بزن اثر با اوست اما حرف: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ حُسْناً»[35] به زيبايي بگوييم شخصيت را خرد نکنيم تحقير نکنيم تخريب نکنيم ما يک وقت میخواهيم يک کسی را به نماز دعوت کنيم چهارتا کار خوب ديگر هم که دارد ازش میگيريم يک آقايي میگفت اين پسر ما نماز نمیخواند ولی روزه میرود سحر که بلند میشود سر سفره میگويم روزه به کمرت بخورد، تو نماز واجبت را نمیخواني نماز از روزه مهمتر است، گفت اين بچهای ما هم هيچی نمیگويد گفتم وای به حالت گفتم اين بچهای بيچارهای که روزهاش را ترک نکرده يک کاری بکن همين روزه را هم ديگر نرود، گفت آقا نمیخواند نماز گفتم باشد، پسره بلند میشود سر سفره سحری، صورتش را ببوس بگو عزيزم آفرين اميرالمؤمنين میفرمايد وقتی کسی را میخواهيد تربيت کنيد اول ببينيد خوبیهايش چه است؟ ياد بگيريم از ائمه، اصلاً يکی از راههایي مبارزه با فتنه شناختن دقيق الگوهاست من اگر در رفتارم و تربيتم ائمه را شناختم اشتباه نمیکنم زده نمیکنم ديگران را آقا اميرالمؤمنين میفرمايد وقتی کسی را میخواهيد تربيت کنيد ببينيد خوبش چه است؟ خوبیهايش را بيان کند با بازگو کردن امتيازات و خوبیهايش بديها را از او بگيريد اول شخصيتش بدهيد خدا هم به رسولالله میفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[36] اول مبشر باش بعد هم نذير گفتم چه کار کنم؟ گفتم شما صورت پسرت را ببوس بگو عزيزم افتخار میکنم به تو که سحر از خواب بلند میشوی برای خدا میخواهی روزه بروی آفرين بر تو اول شخصيتش بده بگو دعاکن ما را تو در جوانی اين توفيق را داری بعد از اينکه خوبیهايش را گفتی بگو پسرم حيف نباشد تو با اين خوبیها با اين توفيقها نماز نمیخوانی، بيا به اين خوبیهايت نماز خواندنت را هم اضافه کن اين میشود موعظه حسنه، من تمام کنم مطلب را چهار مرحله برای تربيت است من اين را اشاره کنم چندتا نکته ذيل آيه ماند اين انشاءالله بماند فرصت ديگر.
از مواعظ چهارگانه تربيتی اول موعظه است که ما رسالتمان را فراموش نکنيم در خانمان به فرزند مان نوهمان عروس مان داماد مان همسرمان بحث موعظه انبياء کارشان همين بود اول هم: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين»[37] خدا به پيغمبر میفرمايد از نزديکانت شروع کن، از خانوادهات شروع کن از فاميل شروع کن اين يک.
دومين مرحله تربيت پاکسازی روح از رذايل اخلاقی است ما وقتی موعظه شکل گرفت رفته رفته روح تصفیه میشود اين موعظه يکی از کارهايش اين است که انسانها را از آن رذايل اخلاقی باز میدارد قرآن هم میفرمايد: «شِفاءٌ»[38] قرآن شفاست يعنی روح شما را تصفيه میکند. از مراحل ديگر موعظه راهيابی به سوی مقصود است ما وقتی که تذکر داديم روح پاک شد میرود به سمت رسيدن به آن مقصودی که قرآن میفرمايد: «هُدىً»[39] در مسير هدايت قرار گرفتن و مرحله پايانی تربيت دريافت رحمت الهی: «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين»[40]اينها مراحل تربيت است از موعظه شروع میشود تا میرسد به دريافت رحمت الهی: «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين»[41] که اينها در گام اول در انس با قرآن نسبت به حالا به اين آيه شريفه من فقط همين حديث را چندتا نکته کليدی در اين آيه است و ادامه بحث رسالت ما در رويا روی با فتنه که بايد تبيين بشود از نظر قرآن و روايات برای همه ما انشاءالله فرصتهايي آينده به شرط حياط فقط اين جمله از امام صادق عرض کنم آقا امام صادق ذيل همين آيه پنجا و هفت سوره مبارکه يونس فرمود اينکه قرآن میفرمايد: «وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ»[42] قرآن شفاست برای سينهها سينهتايتان را درمان میکند حضرت فرمود: «وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ»[43] «مِنْ أَمْرَاضِ الْخَوَاطِرِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْأُمُورِ»[44] هم از آن بيماریهای که به خطور انسانها به افکار انسانها میآيد ديديد بعضیها دچار يک شبهاتی میشوند گاهی اوقات گرفتار يک سری وسوسههایي میشوند وقتی رجوع به قرآن کرد آرامش پيدا میکند اين امراض درونی آنها درمان میشود مدت قبل عزيزی آمد اين دخترش را آورد گفت آقا اين دختر يک سری جبههای و واکنشهايي گرفته خيلی هم از دست اين دختر مکدر بود در همين هفته گذشته وقتی که آمدند نشستند و خيلی پدر ناراحت بود میگفت من حرفهايي اين میزند که من ديگر میخواهم عاقش کنم، بعد که شروع کرد اين فرزند ايشان صحبت کردند، ديدم حرفهايي که دارد میزند حکايت از بیاطلاعی میکند يک ايرادهايي به خدا داشت يک ايرادهايي به پيغمبر داشت به دين داشت من شروع کردم يکی يکی پاسخ دادم. آقايان به اين مکان مقدس قسم يک ساعت صحبت کرديم اين دختر آرام آرام شد، گفتم مطلب ديگری هم داری گفت من ديگر حرفی ندارم، ساکت بعد به پدر محترمش گفتم آقا وقت بگذار برای فرزندت، پرکاری معنايش اين نيست که صبح تا شب در بازار بدوی، بابا آينده زندگیات مال اين بچههاست آقا موسی ابن جعفر فرمود، يک بخشی از شبانه روزتان بايد فعاليتهایي اقتصادی باشد يک بخشی از شبانه روزتان ارتباط با خدا يک بخشی از شبانه روزتان ارتباطهای اجتماعی: «سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ»[45] يک بخش هم حضرت میفرمايد: «وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ»[46] در تفريحهایي سالم، با فرزندانتان با اهل منزل رفيق باشيد خب اين متأسفانه شبهات میآيد چون با قرآن آشنا نيست اصلاً اين باورش نمیشد وقتی ما از قرآن حرف زديم از روايات گفتيم کاملاً اين دختر تسليم شد، دختری که پدر تهديدش کرده بود که آقا اگر اين جوری باشی من عاقات میکنم بچههايمان را خدا پاک داده تحويلما به آن حدی که پدر و مادر در تربيت بچههايشان کم میگذارند قيامت سختی دارند بايد جواب بدهند بگويند پدر کار نکردی، اين سالم آمد تحويل تو ناسالم دادی تحويل، اگر تو کوتاهی کردی بايد پاسخ بدهی اگر تصميم غلط خودش بوده آن خودش بايد پاسخ بدهد لذا امام صادق میفرمايد: «شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ»[47] «مِنْ أَمْرَاضِ الْخَوَاطِرِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْأُمُورِ»[48] آن کارهايي که برايمان شبهه میشود شبهه به کاری میگويند که مرز نزديکی با حق دارد ولی باطل است ببينيد شعار میدهند شعار خيلی نزديک به حق است اما باطل است اين میشود شبهه، لذا پيغمبر فرمود: «وقفوا عند الشبهات»[49] ما اگر بخواهيم در شبههها فريب نخوريم قرآن راهکار نجات ماست قرآن هدايتگر ماست خب بسنده کنيم به همين اندازه و انشاءالله که خداوند توفيق انس با قرآن و عمل به قرآن به ما عنايت کند، جوانی آمد به امام صادق عرض کردم آقا میخواهم از اين فتن در امان بمانم چه کنم؟ آقا فرمودند روز پنجاه آيه قرآن بخوان، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد ما میفرمود اگر قرآن هم آيات حفظ هستيد اين را هم بشنويد اين هم پايان عرضم، اگر چيزی حفظ هم هستيد ايشان فرمودند قرآن را باز کنيد همان سورهای که حفظ هستيد از رو بخوان، میدانيد چرا؟ چون هم چشمت عبادت کند هم حافظهات کار کند يک وقت چشم میبندی قرآن میخواني بابا باز کن قرآن را بگذار همزمان اعضای تو بهره ببرند همه از اين قرآن.
ميلاد امام عسکری روز گذشته بود، امروز روز جمعه است از ذات مقدس ربوبيت تقاضا کنيم که مهمترين عيدی ما را به عظمت امام عسکری تعجيل در فرج امام زمان ما قرار بدهد، من مجدداً از طرف هم برادران عزيز خواهران محترمه عرض تسليت دارم خدمت همه بازماندگان شهدای عزيز که در جريان حرم مطهر احمد ابن موسی به شهادت رسيدند خصوصاً برادر عزيزمان جناب آقای کشاورز و همراه محترمشان که امروز مجلس ما را زينت مضاعفی بخشيدند اميدواريم که انشاءالله قيامت شرمنده اين شهداء نشويم يک جوان پانزده شانزده سالهای مکبّر قرآن و مکبّر آذان و قاری قرآن با آن فضيلت اين نامردمان در حال نماز او را زدند، اين فرد ملعون مطرود خب اينها برای ما مسئوليت میآورد اين فرصتهای ما امکانات ما موقعيتهاي ما، مديون و مرهون شهداء و خانوادههای شهداء هستيم: تا کی بگوييم ای خدا اين المعز الاولياء:
آقاجان در زمزمی يا در صفاء، در مروهای يا در منی
در مشعری يا کربلا، مولا بيا مولا بيا مولا بيا مولا بيا
به ياد شهداء بگوييد مولا بيا، زبان حال همه عاشقان محضرش را به آقا عرض کنيم:
خون شد دل ياران تو، از سوزش هجران تو
تا کی تويي در اختفاء، مولا بيا مولا بيا
به به آقا اين زبان حال ارادتمندان شماست:
هجر تو ما را خسته کرد، چون مرغ پر بشکسته کرد
قسمت نشد آخر لقاء، ای مهدی زهراء بيا
مولا بيا مولا بيا،
همين يک بيت روضه من و عرض ادب من به محضر سيدالشهداء و حضرت زهرای مرضيه که فاطميه را هم هم پيشرو داريم همين يک بيت روضه و بسنده میکنم:
بازوی زهرای جوان، رأس شه لب تشنگان
گويند با شور و نوا، مولا بيا مولا بيا، مولا بيا مولا بيا
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.
امروز روز هم روز 13 آبان هست من فراموشم شد در ضمن صحبت انشاءالله اهتمام بدهيم روز مبارزه با استکبار عزيزانی که موفق هستيد حداقل کاری که از ما بر میآيد همين حضور فيزيکی ما و همراهی با عزيزان ماست در اين مناسبتهايي که دشمن امروز دارد تلاش میکند عدم حضور را عدم رغبت به نظام تعبير کند.
[1] يونس57.
[2] انفاق25.
[3] انفاق25.
[4] وسائل الشيعة ج6 ص171.
[5] عدة الداعي و نجاح الساعي ص286
[6] نساء32.
[7] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج11-قسم-2-فاطمةس ص1030.
[8] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج11-قسم-2-فاطمةس ص1030.
[9] احزاب35.
[10] اعراف179.
[11] اعراف179.
[12] وقعة صفين النص ص512.
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص221.
[14] الأمالي( للصدوق) النص ص462.
[15] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج1 ص384.
[16] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج1 ص384.
[17] الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة (لابن حجر الهيثمي) فيضالإله ص49.
[18] مائده42.
[19] مائده42.
[20] يونس57.
[21] يونس57.
[22] يونس57.
[23] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[24] طه44.
[25] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[26] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[27] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[28] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص533.
[29] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[30] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[31] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[32] عنکبوت69.
[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص126.
[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص126.
[35] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص353.
[36] احزاب45.
[37] شعراء214.
[38] يونس57.
[39] يونس57.
[40] يونس57.
[41] يونس57.
[42] يونس57.
[43] يونس57.
[44] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج3 ص152.
[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[46] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[47] يونس57.
[48] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج3 ص152.
[49] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام 3. منسوب به امام حسن عسکری(ع) است نه پيامبر(ص).