استاد حدائق روز پنجشنبه 21 مهرماه 1401 در مسجدالنبی(ص) شیراز به مناسبت شب میلاد حضرت پیامبر(ص) و امام صادق(ع) به بیان مبحث «پیامبر(ص)، صاحب اخلاق عظیم» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[1]
صدق الله العلی العظیم
شب بسیار باعظمتی است، شب میلاد مسعود پیامبر خاتم و رییس مذهب، آقا امام جعفر صادق که در جلسهای عرض کردم تنها عیدی که تقارن پیدا کرده دو عید در یک روز، میلاد رسول خدا و میلاد امام صادق، امسال هم که تقارن پیدا کرده با عید جمعه، هم شب جمعه و هم شب میلاد مسعود دو شخصیت بزرگ از نظام خلقت. جناب حجة الاسلام آقای نطاق فرمودند آن صلوات مشهورهای که مرحوم آیت الله والد مقید بودند به مداومت آن صلوات، یک توضیحی بدهید گرچه برخی از عزیزان کراراً از خود حاج آقا شنیده بودید. اما من شأن نقلش را هم ذکر کنم.
داستان این صلوات برمیگردد به حدود شاید 80 سال قبل. مرحوم جد ما آیت الله شیخ محمد حسن حدائق عازم سفر حج بودند، از طریق کویت، زمینی میرفتند عربستان. ماشینهای آن وقت هم ماشینهای مدرن امروزی نبود، ماشینهای دیزلی بودند. میگفتند در مرز کویت و عربستان طوفان شن شد و در آن جریان طوفان شن ماشین متوقف شد، اینقدر وزش باد شدید بود که ماشین در شنها فرو رفت. گفتند ماشینهایی که جلو رفته بودند آنها هم گرفتار شدند. گفتند راننده آمدند پایین و مسافرها مایوس شدند از زندگانی در آن بیابانی که امکانات امروز نبود و چیزی در دسترس نبود. مرحوم حاج شیخ فرمودند من مُلهَم شدم که متوسل به امام عصر شوم. مردم پدر دارید، پدرتان است امام زمان، امام رضا فرمود «الام الوالد الشفیق»[2] امام پدر مهربان امت است، صدا زدی جواوبتان را ندادند! کمک خواستید کمکتان نکردند؟ گفتند من مُلهَم شدم که به امام زمان متوسل شوم. گفتند در آن طوفان شن رفتم وسط بیابان در مسیر وزش طوفان ایستادم دو رکعت نماز استغاثه به امام زمان خواندم، همان نمازی که در هر رکعت صد مرتبه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»[3] ، گفتند من با یک توجهی نماز را خواندم سر بر خاک گذاشتم گفتم آقا اینها شیعیان شما هستند عازم حج هستند، شما یک بزرگتری کنید، امروز کارها دست شماست. گفتند در سجده بودم طوفان شن متوقف شد. گفتم نماز را که خواندم بعد از نماز مُلهَم شدم به این ذکر صلوات. قبلا آن را نشنیده بودم. اصلا ابتدائاً و ارتجالاً، ایشان میگویند به ذهنم گذشت که مسافران را جمع کنم و این اذکار را بگویم. یکی یکی سر زبان من آمد: «اللهم صل علی محمد و آل محمد زنة عرش الله» گفتند یکی یکی این فرازها را گفتم زائران هم با من گفتند، تمام که شد طوفان شن متوقف شد، گفتند به راننده گفتم بنشین پشت ماشین، نشست ماشین را روشن کرد و ماشین از این شنها آمد بیرون. حرکت کردیم به سمت عربستان، در مسیر دیدیدم اتوبوس دیگری هم گرفتار طوفان شن شده بود، چرخهایش در شن فرو رفته بود و بیرون نمیآمد. گفتند پیاده شدم و گفتم من یک صلوات نامهای است میخوانم شما هم با من بخوانید. گفتند برای آنها خواندیم آن راننده هم ماشین را روشن کردند و از شنها بیرون آمدند. گفتند چندین ماشین دیدیم که در شنها گرفتار شده بودند در این مسیر و این را انجام دادیم، ایشان بعد از آن جریان، همیشه بعد از نمازهای یومیهشان مقید بودند این صلواتنامه را میخواندند. حاج آقای والد هم همینطور، و وقتی فوت کردند مرحوم حاج شیخ، به خواب کسی آمده بودند و فرموده بودند که من رفتم ولی گنجی را از خودم به یادگار گذاشتم، به همین صلوات اشاره کرده بودند. در زمان اوج کرونا من یک شب خواب آیت الله والد را دیدم، دیدم مجلسی است جمعیت زیادی نشسته بودند باغی بود، یک منبر دو پلهای گذاشته بودند حاج آقا آمدند روی منبر نشستند، همه ساکت شدند. حاج آقا نشستند روی منبر، بعد خود ایشان سوال کردند با این بلیهی پیشآمده چه میکنید؟ از حاضرین پرسید. گفتند آقا داریم صبر میکنیم، یک عده دارند میمیرند. فرمودند من یک ذکری را میخوانم شما هم بخوانید انشاءالله مرتفع میشود. شروع کردند همین صلواتنامه را ایشان خواندن. و گفتند بگویید به مردم مداومت داشته باشید مرتفع میشود. امام رضا میفرماید اگر کسی بخاطر کثرت گناه دچار یأس و ناامیدی از رحمت خدا شود، «فلیُداوِم بذکرِ صلوات» مداومت کند به ذکر صلوات. و باز در روایت داریم رسول خدا میفرماید هیچ چیزی نامه اعمال شما را سنگین و زین نمیکند همانند ذکر صلوات بر محمد و آلمحمد.
«وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[4] یکی از توصیههای خداوند اخلاق عظیم رسول الله است. خداوند عظیم میفرماید رسول الله اخلاق شما اخلاق عظیم و اخلاق بزرگی است. من ذیل این آیه چند نکته را محضر عزیزان اشاره کنم. در آیات قبلش که خداوند با سوگند «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ»[5] شروع میکند، سپس خداوند میفرماید «مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ»[6] یکی از اتهاماتی که به رسول الله میزدند میگفتند آقا رسول الله دیوانه است. الان هم دیدید، میگویند نماز میخوانی؟ مگر حالت خوش نیست، خمس میدهی؟ خُل هستی! همین امروز یکی آمده بود میگفت یکی در بستگانمان است میگوید شما دیوانه هستید خمس میدهید. گفتم به تو نتها که نگفتند دیوانه، به شخص اول نظام خلقت گفتند دیوانه. شما ببینید الان مقدسات دینی را هدف گرفتهاند. این را هم در پرانتز عرض کنم مومنین هشیار باشید، امروز جلسهای بود، در حضور بعضی از مسئولین استان و یکی از مسئولین مربوط استان که در این اغتشاشات حضور داشت و در جلوگیری از اینها دست داشت فرماندهی محترم نیروی انتظامی بود. یک گزارشاتی را ایشان داشت میداد. میگفت پول دادند به بعضی از خانمها که اینها را ما گرفتیم، خانمها بشنوید، آقایان بشنوید، فریب نخورید، مومن باید هشیار باشد. گفت آقایی را گرفتند در یکی از خیابانهای شیراز مغازهی کفشفروشی داشته، این مامور بوده پول میداده به پنج شش تا خانم، شما مامورید بروید وسط مردم روسریتان را بردارید و دکمههایتان را باز کنید. بعد که اینها را گرفتند گفتند به ما پول دادند، پول دادند که شما بروید اینکارها را بکنید. در یکی از شهرستانهای استان یک دختر جوانی را مامور میکنند که بیا وسط اغتشاشات لخت شو وسط مردم! بابا دشمن دارد کار میکند. بعد میگویند مردم. مردم بودند! مردم کسانی هستند که چهل سال پای این انقلاب ایستادند. حواسمان جمع باشد، افرادی را در همین اغتشاشات گرفتند که اینها پول گرفته بودند، اسلحههایی از ایشان گرفته بودند که اینها مامور بودند مردم را بزنند و بگذارند به حساب نیروی انتظامی. مصاحبهی یکیشان را نشان دادند، میگفت ما بخاطر انتقام از مردم که در این اغتشاشات حضور پیدا نکردند، گفتیم مردم را بزنید و انتقام بگیرید. گفت چند نفر را گرفته بودند که اینها از پشت کارد میزدند به مردم! که همهی اینها را گرفته بودند اعتراف کرده بودند. گفت بالاخره این شیطنتها بود، زمان پیغمبر هم بود، تا پای ترور پیغمبر هم ایستادند در مکه. قرآن میفرماید «مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ»[7] رسول الله شما بخاطر آن لطفی که خدا بهت کرده، دیوانه نیستی، دیوانه خود اینها هستند، اینها به شما نسبت دیوانگی میدهند، «وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ»[8] ما یک پاداشی به شما خواهیم داد نامحدود، بعد آیه میرسد به اینجا که «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[9]
«وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[10] رسول الله به شما نسبت دیوانگی میدهند، یک جای دیگر به پیغمبر گفتند که ساحر است، این میرساند که مسلمان سنگر را خالی نکن، با دو تا متلک، با دو تا حرف، با دو تا حرف ناسزا، من به یک بندهخدایی گفتم، آن مقداری که پیغمبر و ائمه برای ترویج ائمه ناسزا شنیدند کسی ناسزا نشنیده. ما خیلی پرتوقع هستیم، یک جایی جواب سلاممان ندهند قهر میکنیم. دیگر نمیآییم، آقا چرا هیئت نمیآیی؟ تحویلمان نمیگیرند! اینجوری میخواهی دینداری کنی؟ رسول الله پای زدن پیغمبر، محاصرهی اقتصادی ایستادند، حتی جان پیغمبر را به خطر انداختند ایشان ایستاد. پیغمبر بااخلاق بود. مردم اگر کار برای خداست که خدا میبیند. یک خانمی امروز آمده بود میگفت من زحمت کشیدم بچههایم را فلان کردم، حالا بزرگ شدند پسر رفته دنبال زندگیاش، دختر رفته دنبال زندگیاش، اصلا توجهی به منِ بیچاره ندارند و جوابم را نمیدهند، گریه میکرد. گفتم خانم پشیمان نباش تو اگر برای خدا کار کردی خدا اجر تو را میدهد پاداش تو را میدهد. اگر برای خدا کار کردی خدا زیر بار منت تو نمیماند.
خدا میفرماید «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[11] رسول الله تو اخلاقت اخلاق عظیم است. شب میلادِ هم امام صادق و هم رسول خداست، یک روایت را از کتاب سننالنبی که در کتاب مرحوم کلینی هم نقل شده، در سند حدیث آمده است که امام صادق نقل کرده از پیامبر. ببینید اخلاق نشانههایش کجاست؟ من امشب میخواهم هشت ویژگی در سخن امام صادق به نقل از رسول الله محضر شما عرض کنم. آقا امام صادق میفرماید پیغمبر فرمود: «ألا اُخبرکم بأشبهکم بی» به شما خبر بدهم چه کسانی از شما به من شبیهترند؟ حالا اینهایی که عرض میکنم اگر در ماست بگوییم الحمدلله اگر هم نیست برویم دنبالش و بدست بیاوریم این صفات را، تحصیل کنیم این ویژگیها را.
اول رسول الله فرمود «أحسنکم خُلقاً»[12] کسانی به من شبیهند که اخلاق اینها اخلاق شایستهای است، پیامبر اخلاق شایستهای داشت. نقلی است از عایشه همسر پیغمبر که هر کس پیغمبر را صدا میزد پیغمبر با روی خوش جواب میداد، با ادبیات زیبا جواب میداد، رسول الله مظهر اخلاق بود، امروز مسلمانان باید خوشاخلاق باشند، بعضیها متاسفانه در روابط اجتماعی اخلاق شایسته ندارند.
دوم «ألیَنکم کَنفاً»[13] پیامبر در برخوردش برخورد نرمی داشت و تکبر نداشت، سختگیر نبود، «ألیَنکم کَنفاً»[14] این ویژگی پیامبر بود.
سوم «أبرَّکم بقرابَتِه»[15] رسول الله به خانوادهی خودش از همه مهربانتر بود. مردم صلهی رحم، قرابت، برادر، خواهر، عمو، دایی، عمه، خاله، مصیبتی که امروز متاسفانه خیلی از خانوادهها گرفتارند، از حال یکدیگر بیخبرند، از حال ارحامشان بیخبرند، و اینها نکبت میآورد. حالا جای بحث دارد که چقدر از مشکلاتتان با صلهی رحم حل میشود! من شب سهشنبه آن روایت رسول الله را خواندم که آن شخص وقتی گفت میخواهم عمرم طولانی شود، پیغمبر فرمود صلهی رحم کن، این یکی از آثار صلهی رحم است. اصلا از آثار صلهی رحم توسعهی اقتصادی است. میبینید صبح تا شب میدوی ولی سر جای خودت ایستادی! نیمساعت وقت میگذاری برای برادر، خواهر و رَحِمت گره از کارت باز میشود. رسول الله فرمود «أبرَّکم بقرابَتِه»[16] نیکوکارترین مردم به قرابت و بستگانم منِ پیغمبر هستم، کسانی به پیغمبر نزدیکند که اینگونه هستند.
چهارم «و أشدَّکم حُباً لإخوانه فی دینه»[17] رسول الله میفرماید من در دوستی برادران دینیام از همه شدیدتر هستم در مهرورزی، یعنی مبنای محبت باید دین باشد، آنهایی که دین دارند را باید دوست بداریم، امام رضا علیهالسلام در آن نامهای که به عبدالعظیم حسنی نوشتند و توصیه کردند، به آقای عبدالعظیم فرمودند: شما اگر به هم خوب باشید به ما اهلالبیت نزدیک شدید، هر چه شیعه و مومنین به هم نزدیکتر باشند، به ائمه نزدیکتر هستند. لذا پیغمبر میفرماید مبنای دوستیمان باید دینداری باشد، «و أشدَّکم حُباً لإخوانه فی دینه»[18] بخاطر دین همدیگر را دوست بداریم، نه بخاطر مقام، نه بخاطر ثروت، نه بخاطر فرصت. بنده اگر یک آدم مسئولی را دوست بدارم، بخاطر این باشد که مسئول دینداری است، ثروتمند دینداری است، عالم دینداری است، مبنای دوستی باید دینداری باشد.
پنجم «و أصبرکم علی الحق»[19] یعنی کسانی به رسول الله شبیهترند که در برابر حق صبورند، حق یعنی آنچه خدا میپسندند، حق یعنی آنچه خدا میپسندد، حق یعنی آنچه رضایت خداست، بله در انجام رضایت خدا یک جاهایی باید صبر کرد، یک جاهایی باید تحمل کرد، شکیبایی کرد، بعضی جاها نمیپسندند عدهای، ولی در برابر انجام رضایت الهی پیغمبر ایستاده بود.
ششم «و أکظمکم للغیظ»[20] رسول الله در فرونشاندن خشم از همه قویتر بود، در کنترل خشم و فرونشاندن خشم رسول الله أکظم بود. ابوجهل ملعون گاهی اوقات زمانی که رسول الله در مکه بودند میآمد این لباس پیامبر را میکشید و توهین میکرد و جسارت میکرد، گاهی اوقات این لباس بدن پیغمبر را مجروح میکرد، نام پیغمبر را هم با زشتی میگفت، پیغمبر او را با کنیه و احترام صدا میزدند، این اخلاق نبوی است! حالا میگویند وقتی یکی گفتی ده تا میشنوی، این که اخلاق اهلالبیت نیست، مدیریت خشم، مدیریت غضب باید داشت.
ببنید به این آسانی دارم روایت را تحویلتان میدهم، من بارها عرض کردم این توصیهی ابوی ما بود، ان دفتر با میبینید، از دفترهای حاج آقا است، یک تعداد از روایات و دستخطهای حاج آقا مال 50 سال پیش است. من عمداً این دفتر را آوردم که یادی شود و درسی برای همهی ما شود، حاج آقا مینوشتند، دهها از این دفترچهها داشتند، و تاکید میکردند که اگر ننویسید یادتان میرود، فراموش میکنید.
حضرت فرمود «و أحسنکم عفواً»[21] پیامبر فرمود کسانی به من شبیه هستند که بخشش و عفوی زیبا دارند. یکی از عفوها زیبای تاریخ گذشت پیغمبر بود در فتح مکه. سال هشتم هجرت، خالدبن ولید در ورودی مکه این شعار را سر داد، گفت: «الیوم یوم الملحمه، یوم تستحلُّ الحرُمة»[22] امروز روز انتقام است، روزی است که خونها باید روی زمین ریخته شود، تا پیغمبر شنیدند به امیرالمومنین فرمودند پرچم را از دست خالد بگیر و شعار را عوض کن «الیوم یوم المرحمة»[23] رسول الله چه کسی را بخشید؟ ابوسفیان کسی بود که هر جنایتی که علیه پیغمبر و مسلمانها و اسلام رخ داد، چه در آن 13 سال در مکه، چه در آن 8 سال در مدینه دست پیدا و پنهان ابوسفیان کار میکرد. نوع جنگها یا پول ابوسفیان بود، یا وسوسه و تحریک ابوسفیان بود یا خود ابوسفیان بود. پیامبر یک اطلاعیهای صادر کردند گفتند بگویید به مردم خانهی ابوسفیان و افراد آن در امان هستند.
همانطور که گفتم دفتر حاج آقا را آوردم، دو مطلع آن را بخوانم برایتان
خواهم به عشق مصطفی از دل دمادم دم زنم، دم از صفات پاک آن بهر بنیآدم زنم
بحر بنیآدم از او دم آنچه میخواهم زنم، دیباچهی اوهام را از وصف او برهم زنم
وز فرط شادی و شعف آتش به جان غم زنم، تا از طفیل وصف او پا بر سر آدم زنم
کو هست ختم الانبیا سرمایهی عز و شرف
این مفصل چندین صفحه است، یک طلیعهی دیگر را هم بخوانم
در عرش اعلی ذات حق امشب دو منبر ساخته، بر عرشهی هر منبری تاجی زگوهر ساخته
بر روی هر تاجی عیان لوحی مدوَّر ساخته، بر روی هر لوحی چنین مکتوب دفتر ساخته
کین تاجها را ذات حق بهر دو رهبر ساخته، یک را برای احمد و یک بهر جعفر ساخته
[1] قلم آیه4
[2] الکافی ج1 ص200
[3] فاتحة آیه5
[4] قلم آیه4
[5] قلم آیه1
[6] قلم آیه2
[7] قلم آیه2
[8] قلم آیه3
[9] قلم آیه4
[10] قلم آیه4
[11] قلم آیه4
[12] الکافی ج2 ص241
[13] الکافی ج2 ص241
[14] الکافی ج2 ص241
[15] الکافی ج2 ص241
[16] الکافی ج2 ص241
[17] الکافی ج2 ص241
[18] الکافی ج2 ص241
[19] الکافی ج2 ص241
[20] الکافی ج2 ص241
[21] الکافی ج2 ص241
[22] مناقب آلأبیطالب ج1 ص208
[23] شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید ج17 ص272