استاد حدائق روز سه شنبه 5 مهرماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع) به بیان توصیه آن حضرت خطاب به عبدالعظیم حسنی در خصوص «رمز سعادتمندی شیعیان» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال سيدنا و مولانا ابوالحسن علی ابن موسی الرضا عليه آلاف التحية و الثناء: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا»[1].
خب روز پايان و روز پايان جلسات اين دو ماهه روز گذشته هم اشاره کردم که ماه صفر پايان زيبايي دارد از اين جهت که تأييد عزاداریها و توسلات ما از ناحيه امام رضا رقم میخورد و اين کارنامه دو ماه خدمت را حضرت علیبن موسی الرضا تأييد میکند امام رئوف خدا از همه ارادتمندان و مشتاقان اهلالبيت به شايستهترين وجه اين حضور شرکت ادب احترام را پذيرا باشد انشاءالله روزهای جمعه هم برنامه دعای ندبه برگزار است ببينيد آقايون دو ماه گذشت آمديد خوش به حالتان آنهای هم که نيامدند به هر دليل به هر دليلی مغبوناند حداقل غبن دارند فرصت رفت عمر گذشت محرم و صفری هم از عمر ما سپری شد اين حضور شما میشود سرمايه شما در پيشگاه خدا و اهلالبيت انشاءالله تا هستيم فرصت را غنيمت بشماريم روزهای جمعه هم که برنامه دعای ندبه برگزار میشود حداقل همين کار اطلاع رسانی شفاهی گاهی اوقات من در فاميل خودم بستگان خودم کسی را بتوانم راهنمايي کنم بياورم جملهای نکتهای روی آن اثر بگذارد خيلی مؤثر است، يکی از عزيزان همين لدیالورود مجلس از عزيزانی که پذيرايي میکنند، گفت چند روز قبل يک خانم مسيحی آمده بود ايشان نشست و بعد هم گفت لذت بردند اين جلسه هميشه هست اينجا برگزار میشود بالاخره فطرتها پاک است ما فقط اکتفاء نکنيم که خودمان بياييم دوتا را هم با خودمان بياوريم.
رسولالله فرمود: «الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ»[2] بتوانيد ديگران را راهنمايي کنيد به خير مثلی که خودتان انجام داديد، يک وقت پول ندارم زبان که دارم زبان بگذارم برای کار خير آقا فلانی گرفتار است کمکش کنيد آنها کمک کنند شما شريک هستيد آقا داريم مجلس اهلالبيت من ماشين دارم میآيم دنبالت شما را هم میآورم بالاخره بعضیها آمادگی دارند ولی اگر بروند سمتشان دعوتشان کنند آنها شرکت میکنند به حال خودشان رهاشان کنيد نمیآيند اين را از اين ظرفيتها و فرصتها انشاءالله استفاده کنيم که حلقه اتصال باشيم بين خدا و مردم اما روز پايانی است گرچه بحث ما عهدنامه اميرالمؤنين به مالک بود امروز يکی از دستورالعملهای امام رضا که خطاب شيعياناند و امام هشت مطلب را برای سعادتمندی دوستانش بيان فرموده، واسطه اين پيام و رابطه عبدالعظيم حسنی است که از سادات عظيم القدر حسنی است و عبدالعظيم چند امام را زيارت کرد محضر آقاعلیبن موسی الرضا را درک کرده بود محضر امام جواد محضر امام هادی و از اين اولياء معصومين رواياتی نقل کرده عبدالعظيم و امروز هم که میدانيد جايگاه رفيع عبدالعظيم در شهر ری که اين روايت از آقا امام جواد که: «من زار عبدالعظيم بری»[3]، يا از امام هادی عليهالسلام: «کمن زار الحسين بکربلا»[4]، زيارت عبدالعظيم را در روايت داريم نازله منزله زيات امام حسين در کربلاست من در ايامی که راه کربلا مسدود بود يادم است بعضیها به استناد همين روايت به عشق کربلا میرفتند عبدالعظيم زيارت حضرت عبدالعظيم در شهر ری عبدالعظيم محضر امام رضا مشرف شد آقا فرمودند: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ»[5] دوستان ما را که میبينی سلام ما را به اينها برسان و اين هشت مطلب را به آنها تذکر بده، نکته اول: «أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا»[6] اول در زندگیتان راه برای شيطان باز نکنيد مردم دفع گناه از انجام عبادت مهمتر است ما يکی از علتهای که معنويتهايمان و کارهاي خوبمان ثمر نمیدهد چون خرابش میکنيم خنثیاش میکنيم میگويند سعی کنيد اول از گناه فاصله بگيريد لذا ببينيد در قرآن خداوند میفرمايد به عروة الوثقی میخواهيد متمسک بشويد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»[7] اول از طاغوت و طاغوت صفتيان فاصله بگيريد بعداً: «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»[8] عبادت با گناه ضايع شدنی است يک مشکل جدی بخشی از ما مسلمانها و مؤمنين هم اين است که زحمت میکشيم خنثیاش میکنيم اين جلسه يک ساعت دو ساعت زمان میبرد: «روضة من رياض الجنه» ، حضور ملائکة الله است در روايت داريم در محافل و مجالس مذهبی و معارف اهلالبيت فرشتهها میآيند بالهايشا را میگسترانند افتخار میکنند به قدم گذاشتن شماها رو بالهای فرشتهها که وقتی جلسات تمام میشود اين ملائکهها به ملکوت که بر میگردند ملائکههای در ملکوت متوجه میشوند عطر عجيبی فضای ملکوت را پر میکنند میگويند شما کجا بوديد میگويند مجالس اهلالبيت بود ما رفتيم آنجا بالها را گسترانديم میگويند ما هم برويم استفاده کنيم میگويند جلسه تمام شد، میگويند ما میرويم و بالهای خود را در جای قدمهای شرکت کنندگان استلام میدهيم اينها در اين جلسات میدهند حالا نمیفهمی وقتی از اين عالم رفتی و آن چشم حقيقت بين بينا شد قدر اين جلسات را میدانی، خب عزيزان اين جلسات با اين فضيلت شرطش اين است حفظش کنی، گاهی اوقات هنوز از مجلس خارج نشده من خرابش میکنم هنوز رمضان هم به پايان نرسيده رمضان را تباه میکنم هنوز حج به اتمام نرسيده حج را ضايع میکنم نافله شب میخوانم ولی اول صبح ضايعش میکنم و لذاست که امام رضا اول تأکيدشان برای شيعيان اين است که برای شيطان دقت کنيد راه در زندگی باز نکنيد: «لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا»[9] اين نکته اول.
نکته دوم حضرت میفرمايد: «وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ»[10] به شيعيان ما بگوييد خودتان را عادت به راستگويي بدهيد خلاف نگوييد دروغ نگوييد صدق حديث داشته باشيد اين صدق حديث يکی از صفات بارز تمامی انبياء بوده امام صادق میفرمايد خدا هر پيغمبر را که به پيامبری برگزيد دوتا گزينه در اينها بود: «لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[11] اين دوتا از توصيه امام رضا هم در اين توصيههای هشتگانه هست راستگويي راست انسان بگويد ما امروز در جامعهمان يکی از مشکلات مان دروغگويي است طرف توانايي ندارد ادعا میکند طرف خلاف دارد میگويد واقع نمیگويد صدق الحديث سيره اهلالبيت بود گاهی اوقات حالا تصور میکنيم اگر گفتيم به ضررمان میشود پيغمبر فرمود: «وَ قُلِ الْحَقَّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِكَ»[12]حق بگوييد ولو به ضرر شما باشد خدا جبران میکند لذا انتظاری که امام رضا از همه ما دارد راستگويي است راستگو بودن بالصدق.
يک وقت عرض کردم يک آقايي از بازاریهای بونک دار شيراز برای من نقل کرد گفت يک وقتی در مغازه بودم يک شخصی از شهرستان آمده بود میخواست خريد برنج کند برای هيئت شهرستانشان گفت آمد برنجهایی که من داشتم نشانش دادم قيمت گرفت، گفت حاجی از اين برنجها بهتر هم داريد گفتم بهتر هست ولی من ندارم شما فکر میکنيد اگر گفتيد فلانی دارد خدا زيربار منت شما قرار میگيرد گفت چه کسی دارد؟ گفتم شما از مغازه برويد بيرون صد متر پايينتر يک مغازهای است به نام آقای فلانی برنج بهتر از اينها او دارد گفت رفت گفت بعد از ده دقيقه ديدم برگشت، گفت حاجی راست گفتی برنج بهتر از تو را او داشت اما من اين برنج را برای مجلس امام حسين میخواهم الآن به دلم گذشت، اين به دلم گذشت کار چه کسی است؟ «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»[13]قلبها را خدا وارونه میکند دگرگون میکند متحول میکند تقليب قلب کار خداست تحول درونی کار خداست گفت به دلم گذشت گفتم اين برنج برای مجلس عزای امام حسين است تو آدم راستگويي هستی تو میتوانستی بگويي اين بهترين نوع برنج است و مشتری را از سر خودت رد نکنی و از دست ندهی اما راست گفتی ما اين برنج را برای مجلس عزای امام حسين میخواهيم به دلم گذشت برنج را از توی آدم راستگو بگيرم گفت از من چندتن برنج خريد گفت من دارم میروم شهرستان هيئتهای ديگری هم هستند که آنها برنج میخوهند من آدرس مغازه شما را میدهم گفت آقای حدائق به خاطر يک راستگويي بيش از ده تن برنج آمدند از ما خريدند اين کار خداست ما در حرف زدنهايمان در تعارفهايمان در قرارهايمان در وعدههايمان راستگويي امام رضا میفرمايد انتظار دوم حضرت بعد از اينکه از شيطان فاصله میگيريد راستگويي است آقا کاری بلد هستی قبول کن بلد نيستی قبول نکن آقا من نمیتوانم من نيستم چيزی نمیدانی بگو نمیدانم: «مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ»[14]در گفتارهايتان راستگو باشيد اصلاً يکی از نکاتی که امام صادق به ابی جحمص و جماعت کوفیهاي که آمدند امام صادق فرمودند علیبن ابیطالب نزد پيغمبر عزيز نشد مگر به خاطر دو صفت: «انَّما بلغ به عند رسولالله الا بصدق الحديث و اداء الامانه»[15]، اميرالمؤمنين راستگو بود خلاف نمیگفت بنده يک وقت میبينيد به خدا هم دروغ تحويل میدهيم میگوييم: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»[16]همه را میپرستيم خدا در حاشيه است شعار است به امام حسين میگويم جانم خودم همه چيزم به قربانت حاضر نيستيم وقت بگذاريم عادت کرديم به يک کلام عادت کرديم به يک اعمال معرفت رفته کنار، صدق الحديث اگر سخنی میگوييم سخنی میگوييم سخن حقيقت گونه باشد و يقين بدانيد حضار محترم هرکه حقيقت بگويد خدا دفاع میکند از او!
نکته سوم امام فرمودند: «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[17] آقای عبدالعظيم به شيعيان ما بگوييد امانتدار باشند. سابقاً يک اشارهای کرديم در مناسبتی امانت مردم هم امانتهای مادیتان هم امانتهای معنویتان، ببينيد اين ساختمان امانت است شيراز امانت است خانهتان امانت است خودتان امانت هستيد چشمتان امانت است جوانیتان امانت است، لحظه به لحظه زندگیتان امانت است مال شما نيست امانتدار باشيد در برابر صاحب امانت، اين امکاناتی که امروز دست ماست امروز دست ماست الآن شما روی صندلیها نشستيد فردا که مینشيند ديروز چه کسی نشست، امروز کار دست من و شماست فردا کار دست چه کسانی است؟ نگاهتان نگاه امانت باشد نگاه اگر نگاه امانت شد از آثار ارزشمندش اين است وابسته زندگی نمیکنيد نمیگوييد خانه من مقام من پول من ماشين من میگوييد متعلق به خداست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[18]دنيا را بريزند در دامنتان عوض نمیشويد اين نگاه نگاه امانت است غرور پيدا نمیکنيد متکبر نمیشويد منيت پيدا نمیکنيد تازه احساس تکليف میکنيد میگوييد بارم را سنگين کردند آدمهای که نگاه امانتداری دارند وابستگی پيدا نمیکنند طغيانگری هم نمیکنند. امام فرمود نگاهتان به دنيا نگاه امانت باشد: «مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[19] چه امانتهای معنوی امام زمان امانت است قرآن امانت است نماز امانت است اسلام امانت است اينها در روايات داريم همه اينها امانات معنوی است امانات مادی هم همين امکانات اقتصادی ما زندگیما خانه ما هرچه که در اختيار ماست اينها هم امانات مادی است که همه متعلق به خداست امام میفرمايد نگاه امانتداری داشته باشيد، اگر نگاه امانتداری اتفاق افتاد انسان از اين فرصتها خوب استفاده میکند الآن ببينيد شما در اين مکان مقدس نگاهت به اين مکان امانت است ذرهای به اين امکانات وابسته نيستی نه به صندلی نه به فرش نه به محيط میگوييد مال نيست مردم در خانهتان همه همين طور باشيد خانهتان امانت است پول در حسابت امانت است خودت امانت هستی دقت کن وابستگی و تعلق خاطر پيدا نکنی.
مرحوم حضرت امام مینويسند استاد ما آيتالله شاه آبادی بزرگ يکی از پسرهايش را خيلی دوست میداشت، البته ببين آنهایی که ديندارند اسوه محبتاند شما امروز روی کرة زمين مهربانتر از امام زمان سراغ نداريد امام زمان امام زمان است ولی عصر است نه ولی شيعه نه ولی مسلمين ولی عصر امام زمان لذا خدا کسانی را به نماينده خود بر میگزيند که در محبت و رأفت جلوه کاملی در قالب بشری در محبت به انسانها باشيد اين در نوع دوستی در محبت اولياء الهی اينها گل سرسبد اند در مهرورزی در تکريم به انسانها خب اين محبت قطعاً از صفات خوب بندگاه خداست اما اين محبت نبايد غلبه پيدا کند بر محبت به خدا، مرحوم آيتالله شاه آبادی بزرگ نقل کرده بود برای حضرت امام که من يکی از بچههايم را خيلی دوست میداشتم میترسيدم که موقع مردن کار دستم بدهد. ببين شيطان از همان زاويهای که وابسته شدی میآيد داخل از همانجای که در روش قفل نکردی در باز میکند يک وقت میبينی ساعت دستش انگشترش فرزندش خانهاش داشتيم بعضیها را، بعضیها با ساعتشان، شيطان میخواسته ببرد، به اينها را شهاتين میگفتند میگفت نشکن نمیگويم!
مرحوم آقای طبسی نقل میکند بعضیها به خاطر فرزندانشان کفر گفتند و مردند بعضیها به خاطر مقام کفر گفتند و مردند حالا تا کجا اين چراغ سبز را شيطان ببيند و ورود کند مرحوم شاه آبادی بزرگ فرموده مدتها درخانه خدا استغاثه کردم خدايا مهر و محبت اين فرزند را در وجود ما معتدل کن که موقع مردن ما سخت نميريم خب اينجا هم آقا ثامن الحجج میفرمايد به شيعيان ما بگوييد نگاهتان نگاه امانتداری باشد در دنيا.
توصيه ديگر: «مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ»[20] امام میفرمايد آقای عبدالعظيم به شيعهها بگوييد به دوستداران ما بگوييد سکوت را شيوه خودتان قرار بدهيد کمتر سخن بگوييد کم سخن باشيد چون خود اين پرحرفی آفات دارد مگر اينکه عندالضروره انسان لازم باشد حرف بزند ولی اينکه زبان ما مرتباً سخن بگوييم اين نکته را من عرض کنم علمای علم اخلاق میگويند پر آسيبترين عضو بدن انسان زبان است، اين زبان چند گرمی حضار محترم تا صد و هشتاد گناه برايش ثبت شده چشم شما اين قدر گناه نمیکند گوش شما اين قدر گناه نمیکند دست پا تنوع گناهان زبانی خيلی وسيع است حالا يک گناهش غيبت است يکش تهمت است يکش دروغ است يکش افتراست يکش نمامی است يکش سخنچينی است يکش بهم زدن و دوئيت است صد و هشتاد گناه با استفاده از روايت اينها در آوردند ولی اعضای ديگر شما اين قدر تنوع گناه ندارد امام میفرمايد شيعه مراقب باش زبانت را مديريت کن کمتر سخن بگو نه اينکه سخن نگوييد:
کم گوي گزيده گوي چون درّ، تا زندک تو جهان شود پر
حالا از ويژگیهای زبان من عرض کنم حضار محترم زبان تنها عضوی است که محدوديت مکانی در گناه ندارد الآن شما ببينيد من فکر نمیکنم در اين مجلس کسی بتواند بگويد که من در يک مکان مقدسی مثل مسجد حرم امام امامزاده حسينيه ديدم يک کسی داشت شراب میخورد تا حالا شما ديديد کسی هست اينجا بگويد من در مثلاً يک حرم مطهر يک مکان مقدس مثل مسجد شرابخوری ديدم سفره شراب پهن است، کسی نديده بگويد ما در يک مکان محترم و مقدسی عمل منافی عفت صورت گرفت نوع گناهان مکان و زمان خاص دارد اما زبان محدود به مکان و زمان نيست بنده در صحرای عرفات ديدم آقا داشت تهمت میزد در مسجدالحرام داشت فحش میداد در حرم امام حسين داشت غيبت میکرد اينها را بنده خودم ديدم مقدستر از اين مکانها هم داريد مسجدالحرام عرفات حرم سيدالشهداء، اما گناهان ديگر را آنجاها نمیبينيد شما مؤمن اگر مراقب زبانت نباشی در ليلة القدر، درآن زمان مقدس يک وقت گناه انجام میدهی. در يک مکان مقدس احتمال ارتکاب گناهان زبانی هست مسجد بنده نمازم تمام شده يکدفعه با بغل دستی دارم غيبت میکنم دارم بدگويي میکنم در همان مسجد ولی آنجا گناهان ديگر ديده نمیشود لذا علمای علم اخلاق میفرمايند زبان نه محدود به مکان است نه محدود به زمان است محدود به زمان نيست حاج آقا يعنی چه؟ يعنی حاج آقا نفس آخرت هم غافل شدی شيطان میبردت، حج رفتی زيارت امام حسين رفتی مراقب نباشی قافيه را باختی شيطان در کمين است اين را من بارها عرض کردم خدا رحمت کند مادر ما را هميشه اين شعر را میخواندند از دوران طفوليت در گوش ما زمزمه میکردند:
ای خدا مگذار کار من به من، گر گذاری وای بر احوال
به خودمان رها شديم رفتيم، آقا من فلانی هستم به يک آقای گفتم آقا مراقب باش گفت حاج آقا به ما شک داری؟ گفتم عجب، گفتم من به شيطنت شيطان يقين دارم به شما توهين نمیکنم شما سلمان فارسی، اما آن طرف شيطان ايستاده بهت تذکر میدهند مراقب باش بدت میآيد بهت بر میخورد دشمنی پای کار است که قسم خورده خدايا گمراه میکنم همه را: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين»[21]مراقب باشيد اين زبان محدوديت سنی ندارد يعنی در آن لحظه آخر اينکه شاعر میگويد هرکه میگويد از پل بگذرد خندان بود، میگويند مردم وقتی از پل صراط رد شديد رسيديد آن طرف پل صراط نفس راحت میکشيد آن وقت ديگر آرامش داريد آن وقت ديگراز اين مخاطرات گذشتيد زبان يک وقتی میبينيد در دوران پيری يکدفعه انسان يک جمله يک کلمه میگويد تمام اعمالش را نابود میکند يک توهين يک بیمديريتی يک غيبت يک وقت يک قومی را غيبت میکند آقا لرها اين طور اند ترکها اين طورند شيرازیها اين طوری، وای وای حالا ديگر قيامت بيا و جواب يک امت را بده میبينی هرچه ترک است جلوت را میگيری آيتالله العظمی خويي هم میآيد جلو علامه امينی هم میآيد جلو، علامه طباطبايي ترکها لرها آيتالله العظمی بروجردی میآيد جلو.
يک وقتی ما خدمت آيتالله العظمی مکارم بوديم خدا طول عمر با عزت به ايشان بدهد، همين بحث شد که اگر اينهایی که غيبت کلی میکنند گفتند مديون همه هستند، آقا شيرازیها اين طور اند اهوازیها آن طور اند فلانیها اين طورند، اصلاً داری غيبت يک جمعيتی را تو میکنی، بدگويي يک جمعيتی را تو داری بيان میکنی ايشان میگفتند اگر کسی خيلی هم اشتهاء به غيبت کردن دارد اين اخلاق زشت را نمیتواند کنار بگذارد البته میگفت اين تجويز نيست آنی که میگويد من نمیتوانم بدون غيبت روزم را شب کنم میگفتند حداقل دنبال اين غيبتی که داری میکنی بگو يک ترک منافقی، يک لری کافری که حداقل مسلمانها مدعیات نشوند، اين جوری همه را با يک چوب میرانی زبان خيلی پور مسئوليت است عزيزان شما میبينيد در بحث آسيبشناسی گناهان پيغمبر میفرمايد غيبت از عمل منافی عفت ارتباط نامشروع بدتر است الحمدلله شما مفتخر هستيد بگوييد ما يک عمر به پاکی زندگی کرديم خانم میگويد من با پاکی زندگیام را سپری کردم آقا میگويد من يک ارتباط با نامحرم به حرام نداشتم میتوانيم با همين ادعا بگوييم يک غيبت نکرديم گناه غيبت که از زنا بدتر است از رسولالله سؤال شد چرا گناه غيبت از زنا بدتر است رسولالله فرمود آن فرد آن زانی وقتی بر میگردد بين خودش است و خدا توبه میکند خدا میبخشد آن فرد غيبت کننده وقتی بر میگردد بين او هست و خدا و مردم آبروی رفته را بايد برگرداند کار سختتر است شما رباخوری رباخوری چقدر بد است میگويند گناه رباخوری مثل اينکه هفتاد پيغمبر را شما در مسجدالحرام بکشيد: «قتل سبعين نبياً فی بيتالله الحرام» ، اميرالمؤمنين میفرمايد دروغ از رباخوری بدتر است حالا ماها افتخار میکنيم يک پول ربا در زندگیمان نيامده سود ربوی نگرفتيم میگويند به همان صراحت میتوانی بگويي يک دروغ هم نگفتم، مردم شرابخوری چقدر زشت است اين روايت را حضرت امام در اربعين حديث دارند که امام باقر میفرمايد خدا برای همه کارهای بد قفل قرار داده شاه کليد تمام جرائم و جنايات شرابخوری است يعنی اگر کسی آلوده شد به شرب خمر به هر فسادی کشيده میشود. اين قسمت حديث خيلی تکان دهنده است امام باقر فرمود: «وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ»[22]دروغ از شراب بدتر است ما به همان ادعای که میگوييم لب به شراب نزديم میتوانيم بگوييم لب به دروغ نگشوديم پر مجازاتترين قيامت هم، اين را بشنويد رسولالله میفرمايد روز قيامت زبان را عذابی میکنند که هيچ عضوی از اعضای اين گنهکار را آن عذاب نمیکنند: «يُعَذَّبُ اللِّسَانُ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ»[23]در قيامت وقتی گنهکار را دارند میبرند جهنم میگويند زبان را عذاب ويژه کنيد زبان به خدا عرض میکند: «أَيْ رَبِّ»[24] اين سخن رسولالله است: «عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ»[25]خدايا چرا من را يک عذاب سختی داريد میکنيد خب اين پيکر گنهکار بوده اين چشم اين دست اين پا زبان هم گناه کرده خب همه يک گناه مساوی خطاب میآيد: «خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ»[26]از تو يک کلمهای يک حرفی خارج شد به مشرق و مغرب عالم رسيد آبروی کسی رفت شخصيت کسی خراب شد زندگی را بهم زد گاهی اوقات طرف تلفن را بر میدارد اين روايت را امروز خيلی بهش ايمان داشته باشيم اين روايت آن سالی که پيغمبر هزار و چهار صد قبل فرمود برای مردم هزم اين سخن به حسب درک و علمشان پايين بود اما الآن شما داريد میبينيد طرف گوشی تلفن همراهش را ور میدارد در آن واحد دارد تصويری با آن سر دنيا حرف میزند صوتی يک سخن میگويد يک کلمه میگويد يکدفعه میبينيد يک خانواده را میريزد بهم يک بدگويي يک زندگی را فلج میکند از طرف خدا خطاب میآيد از تو سخنی صادر شد از مشرق به مغرب عالم رسيد آبروی رفت زندگی خراب شد خدا میفرمايد به عزتم قسم عذابی میکنم که تو را که بقيه اعضايش اينطور عذاب نمیکنم زبان اين طور است سهل الوصول است ولی بقيه اعضاء اين طور نيستند امام میفرمايد آقای عبدالعظيم مراقبت به زبان کن، خود را عادت به سکوت بده، البته اين را هم من اضافه کنم در نوع رواياتی که از معصومين به ما رسيده ائمه ما را دعوت به سکوت کردند آقا اميرالمؤمنين میفرمايد من کتاب تورات حضرت موسی را خواندم و از کتاب تورات اين جمله را انتخاب کردم: «مَنْ صَمَتَ نَجَا»[27] کسی که صمت و خاموشی را پيشه گزيد نجات پيدا میکند اين را به يک بزرگی کليمیهای شيراز در يک جلسهای بود گفتم گفتم عصاره تورات را بهت بگويم گفت مگر تورات خواندی گفتم من تورات نخواندم از تورات خوانده میخواهم بهت بگويم گفت بگو، گفتم بخش عمده از تورات بر میگردد به مديريت زبان و کنترل زبان گفت از چه کسی داريد میگوييد؟ گفتم علیبن ابی طالب فرمود حضرت فرمود عصاره تورات: «مَنْ صَمَتَ نَجَا»[28] عصاره انجيل: «مَنْ قَنِعَ شَبِعَ»[29]قناعت پيشه گزيدی سير خواهيد شد عصاره قرآن: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»[30]قرآن را در اين آيه میشود جمعش کرد قرآن مؤمن بايد برساندت به اينجا خدا يادت نرود در تمام شئونات زندگی تراز بشود خدا، به خدا وصل شدی خدا کفايتت میکند: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»[31]اين انتخاب اميرالمؤمنين است خب نوع روايات میگويند سکوت کنيد يک کسی آمد خدمت امام باقر گفت آقا سکوت بهتر است يا سخن گفتن؟ آقا فرمودند اين دو را نمیشود باهم مقايسه کرد شما سکوت را با سخن گفتن، تعريف میکنيد ولی سخن گفتن را با سکوت نمیشود تعريف کرد امام فرمود تمام انبياء يکی از ويژگیهايشان اين بود که فصيح بودند سخن میگفتند به جا میگفتند بليغ حرف میزدند شما ببينيد پيامبر ما خاتم الانبياء محمد ابن عبدالله، از تهمتهای که به رسولالله میزدند میگفتند: «انه لساحر مجنون» ، پيغمبر ساحر است ساحر است يعنی چه؟ میگفتند اين آقا با هرکه حرف میزند طرف را مجذوب میکند سحر در کلام دارد يکی از شيطنتهایی که ابوسفيان به کار برد در آغاز رسالت پيغمبر آن سالهای نخستين رسولالله میآمدند کنار حجرالاسود میايستادند آيات قرآن میخواندند مردم هم طواف میکردند اين به گوش مردم که میرسيد هی میآمدند جذب میشدند مسلمان میشدند يک عربی میگويد من از خارج از مکه وارد مکه شدم اينها ورودیهای مکه نيرو گذاشته بودند هرکه وارد مکه میشد میگفتند يک آقای ساحری هست در مسجدالحرام کنار حجرالاسود ايستاده دارد حرف میزند به او رسيديد گوشهايتان را بگيريد آن عربی که از يکی از قبائل عرب آمده بود میگويد من وارد شدم در مسجدالجرام ديدم يک آقايي کنار حجر الاسود، ايستاده میگويد تبليغات ابوسفيان و سران قريش چون اثر گذاشت وحشت کردم رسيدم محازی اين آقا گوشهايم را محکم گرفتم رد شدم بعد دست از گوشم برداشتم دوباره دور کعبه چرخيدم نزديک حجر الاسود دوباره گوشها را گرفتم دور سوم میگويد گفتم بابا تو عقل داری خب ببين اين آقا چه دارد میگويد؟ اين حرفش چيست؟ میگويد دست از گوشم برداشتم آمدم جلو پيامبر داشت آيه قرآن میخواند يک آيه خواند اين رفت جلو گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رولالله، پيامبر زيبا سخن میگفت به جا سخن میگفت توهين نمیکرد لذا قريش میگفتند پيامبر سحر کلام دارد پيامبر اهل ساحری نبود انبياء در گفتارشان مردم را جذب میکردند خب اين سخن گفتن امام باقر فرمود سخن گفتن و تکلم و کلام روش همه انبياء بوده شما ائمه معصومين ما را ببينيد از اميرالمؤمنين تا امام عسکری و صاحب الزمان، يکی از امتيازات برجسته اولياء الهی فصيح سخن گفتن و بليغ يعنی به جا گفتن و مناسب حال مخاطب حرف زدن اين فصاحت و بلاغت است روان سخن گفتن، آقا فرمودند تمام انبياء مأمور به سخن گفتن بودند گفت آقا پس اگر سخن گفتن بهتر است چرا شما شيعيانتان را دعوت به سکوت میکنيد در همين روايت امام میفرمايد: «مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ»[32] امام باقر فرمودند ما از شيعيانمان مطمئن نيستيم ما اگر از شماها اطمينان داشتيم که در حرف زدن سر از وادی غيبت و تهمت و دروغ در نمیآوريد هر آينه شما را امر میکرديم لحظه سکوت نکنيد.
ببينيد آقايان من يک مثال بزنم شما يک پسر بچه و دختر بچه دو سه سالهای کارد تيزی بر میدارد اين چون روش استفاده از کارد را بلد نيست همه میدوند ازش میگيرند میگويند چرا میگيريد میگويد اين نمیداند چه جور بايد استفاده کرد اين يا به خودش آسيب میزند يا به ديگران اما همين کارد تيز را يک جوان فهميدهای خردمند و عاقلی بردارد اصلاً شما تذکر هم بهش نمیدهيد. امام صادق به زرارة بن اعین فرمودند حرف بزن سخن بگو، چون اطمينان دارند به او، لذا قطعاً سخن گفتن بهتر از سکوت است در اين توصيههای که ائمه به ما میگويند سکوت چون به ما اطمينان نيست میگويند آقا میخواهی حرف بزنی خودت را گرفتار میکنی آبروی کسی را میبری زندگی کسی را بهم میزنی، جمعبندی کنم امام فرمود: «وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ»[33] آقای عبدالعظيم به شيعيان ما بگوييد از حرف زدن و جدال در مسائل بیهوده پرهيز کنيد گاهی اوقات يک ساعت طرف مینشيند حرف میزند حرفی میزند که اصلاً نه به درد دنيايش میخورد نه به درد آخرتش: «وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ»[34]گاهی اوقات دنبال يک چيزهای هستيم نه دنيا درش هست نه آخرت، خدا رحمت کند مرحوم جد ما را آيتالله والد میگفتند به طلبهها توصيه میکردند آقايون کاری که میکنيد يا دنيا بايد درش باشد يا آخرت يا هردو يک کاری نکنيم که نه دنيا دارد نه آخرت خب ما يک مجادلههای حرفهای يک ساعت طرف نشسته حرف میزند میبيند اين نه بار دنيای دارد نه بار آخرتی يکجای نشسته بوديم چندتا جوان هم آن گوشه نشسته بودند ديدم اينها حرفشان است گفتيم صحبتتان سر چه است؟ گفت آقا در اين سن فوتباليست است حالا فوتباليست اروپايي بود برای يک فوتباليست اروپايي اين حرفشان بود که سنش چند سال است خب اين چه ثمره دنيايي دارد چه ثمره آخرتی دارد امام میفرمايد از جدال در مسائل بيهوده حذر کنيد اين هم توصيه ديگر.
«وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ»[35] بهم رو کنيد شيعه با شيعه همراه باشد مسلمان بايد با مسلمان متحد باشد الآن میبينيد از برکات اين جلسات اين است که گاهی اوقات دوستان رفقاء همديگر را به برکت اهلالبيت در اين جلسات میبينند شايد اين جلسات اگر نبود اين توفيق ديدار هم به ندرت اتفاق میافتاد، امام میفرمايد بهم رو کنيد.
«وَ الْمُزَاوَرَةِ»[36] به زيارت هم برويد به ديدار هم برويد: «فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ»[37] شما اگر بهم نزديک شديد امام رضا میفرمايد به ما نزديک هستيد دلهايتان اگر بهم نزديک شد با اهلالبيت نزديک هستيد فاصله گرفتيد از هم از ما دور شديد: «فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ»[38]لذا اينجا بحث همين جلسات دينی صله رحم مزاوره تأکيد شده در روايات بعد نکته پايانی حضرت فرمودند:
«وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»[39] خودتان را مشغول نکنيد به خراب کردن يکديگر همديگر را خراب نکنيد شيعه نبايد آبروی شيعه را ببرد و يک تهديد امام پايان اين توصيه نامه فرمودند فرمودند: «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي»[40] با خدای خودم پيمان بستم اگر کسی در صدد تخريب دوستداران ما برآيد و بخواهد اينها را خراب کند از خدا میخواهم: «أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ»[41] خدا در دنيا اين را به اشد عذاب مجازات کند: «وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[42] حالا میگويد از نان خوردن میاندازیم، او را سکه يک پول میکنيم، امام رضا میفرمايد از خدا میخواهم به اشد عذاب عذابت کند مردم زمين زدن هنر نيست، بلند کردن از زمين هنر است، آبرو بردن هنر نيست آبرو داری هنر است اين رسم اهلالبيت است: «وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[43] قيامت هم در زمره زيانکاران باشد.
مرحوم آيتالله والد میفرمودند سال پنجاه بود يعنی پنجا و يک سالی قبل که يک بخشی از جمعيت حاضر در اين دنيا تشريف نداشتيد گفتند ما مشهد بوديم جلسهای بود علمای آن وقت مشهد در جلسه بودند که همه فوت کردند تنها کسی که از حاضرين در آن مجلس حاجآقا اسم میآوردند و الآن زنده است که خدا طول عمر با عزت و عافيت به ايشان عطاء کند حضرت آيتالله العظمی وحيدخراسانی است گفتند حاجی آقای وحيدخراسانی بودند يک بخشی از علمای مشهد نشسته بودند يک پيره مردی هم نشسته بود به نام آقای سعيدی که سالهای متمادی کليددار حرم امام رضا بود و مسئوليت کليدداری حرم به عهده اين بود و اين کارش هم اين بود که شبها آخرين نفر بود در حرم را میبست صبحها هم اولين نفر بود درها را باز میکرد حاج آقا گفتند که آقای وحيدخراسانی رو کردند به آقای سعيدی گفتند آقای سعيدی شما سالها کليد حرم دستت بود از امام رضا هم خودت چيزی مشاهده کردی گفت جرياناتی سراغ دارم ولی يکش را برايتان میگويم حاجی میگفتند اين را نقل کرد گفت من برنامهام اين بود شبها خب آخرين نفر بودم درها را قفل میکردم صبح هم سحر که میآمدم مثلاً نيم ساعت به آذان صبح در صحن در حرم باز میشد خادمها میآمدد حرم را آماده میکردند چراغها را روشن میکردند برای حضور زوار معمولاً سحرها هم که میآمدم هم خدام پشت در منتظر بودند هم بعضی از زائرها هم اينها میآمدند که زودتر وارد حرم بشود گفت يک شب من بيدار شدم در منزل ديدم ساعت ديواری منزل ما نيم ساعت به آذان صبح است من هميشه يک ساعت به آذان از منزل خارج میشدم گفتم ای داد امشب ما خواب افتاديم و دير شد با عجله وضوء گرفتم لباس پوشيدم با شتاب آمدم سمت حرم مطهر، رسيدم پشت در صحن، ديدم برخلاف شبهای ديگر که خدام بودند زائرها بودند امشب هيچ کس نيست، گفتيم امشبی که ما دير آمديم خدام و مردم هم نيامدند گفت خودم در صحن را باز کردم آمدم داخل صحن، در حرم را باز کردم شروع کردم چراغها را روشن کردن ساعت ديواری بالای قسمت بالای حضرت رو ديوار نگاه کردم ديدم يک ساعت و نيم به آذان صبح هنوز وقت مانده، گفت فهميدم که ساعت خانه ما خراب بوده آن ساعت جلو رفته گفتم خب حالا اين يک توفيق مضاعفی است که امشب نصيب ما شد و نافله شبمان را بالای سر حضرت بخوانيم گفت ايستادم به نافله شب هشت رکعت نافله و دو رکعت شفع و در نماز وتر در قنوت نماز داشتم میگفتم العفو العفو العفو يکدفعه دوتا کليد کوچک کليد چمدان کف دست من قرار گرفت و همزمان از داخل ضريح مطهر صدا بلند شد فردا صبح ساعت هشت برو دم دروازه مشهد اتوبوسی از تهران میرسد با اين مشخصات حالا مشخصاتش را هم حضرت اشاره میکنند مسافرها که پياده میشوند در بين مسافرها آقا میفرمايند دوتا خانم جوان و ميان سال هستد که همه از اينها فاصله میگيرند کسی با اينها حرف نمیزنند اين دوتا خانم تا مشهد هستند مهمان من هستند در پذيرايي از اينها کوتاهی نکن، آقای سعيدی میگويد بدنم میلرزيد من اين کليد را نمازم را خواندم در جيبم نزديک آذان صبح خدام آمدند زائرها آمدند تا هفت و نيم در حرم بودم هفت و نيم به خدام گفتم من يک جايي کار دارم میروم و بر میگردم میگويد آمدم از حرم بيرون رفتم دروازه مشهد سر ساعت هشت اتوبوس رسيد مسافرها پياده شدند ديديم دوتا خانم جوان با همان مشخصاتی که آقا فرمودند اينها هم پياده شدند جمدانهايشان را ورداشتند رفتند يک سمت بقيه يک سمت، ديگر من ديدم کسی با اينها حرف نمیزند اصلاً مثلی که بيگانه هستند با اين دو نفر گفت يک پيره مردی بين مسافرها رفتم سراغ اين پيره مرد گفتم آقا معذرت میخواهم همه شما از تهران آمديد؟ گفت بلی، گفتم چرا با اين دوتا خانم شماها حرف نمیزنيد گفتم نپرس، گفتم آقا برای من سؤال است اگر شما از يک شهر آمديد اينها هم همشهری شما هستند اصلاً هيچ کدامتان با اينها حرف نمیزنيد گفت دوباره گفت نپرس، گفتم آقا خب میخواهم بدانم علت را گفت اصرار کردم پيره مرد اين را گفت، گفت سر بسته بهت میگويم اين دوتا خانم در تهران مشهوره به بدکارهای هستند خيلی بدنام هم هستند، اينها شنيدند که ما داريم مشهد به ما اصرار کردند ما را هم با خودتان ببريد میخواهيم برويم پيش امام رضا توبه کنيم آدم بشوم اينجا در پرانتز يک جمله به همهتان بگويم مردم به امام رضا قسم آن قدری که همانهای که از دست رفتند همان جوانهای که شما میگوييد آشيب بلوا میکنند، روی لباسش اسکلت آدم است ادبيات اخلاقی را بلد نيست به اين جلسات نياز دارند من و شما به آن اندازه نياز نداريم اينها مثل آدمی است که دارد از تشنگی تلف میشود اين آبی که دست است اول بده اين دارد میميرد تو سرپا هستی از امام رضا ياد بگيريم امام رضا چه کسانی را میپذيرد چه کسانی را دعوت میکند، چه کسانی را میگويد زائر من، من يک کار خوبی که بعضیها را ديدم در اين شهر به طور ندرت و نادرگونه ديدم يک کسی آمد گفت آقا روی جوانی من کار میکردم هر کاری کردم اين حرف ما را نپذيرفت گفتم من يک کاری برايت میکنم يک سفر مشهد بليط هواپيما میگيرم هتل معين میکنم مهمان من شما سه چهار روز برو مشهد ولی روزی يکی دوبار برو داخل حرم. گفت فرستادمش گفتم امام رضا من که حريف اين نشدم آقا شما امام هستی، اگر نمیپسندی از دست برود کمکش کنيد گفت به امام رضا قسم طرف برگشت عوض شد، حاجی کار ازت نمیآيد بفرستش پيش کاردان پول خدا بهت داده بشو واسطه خير، آقا میفرستمت کربلا برو خدمت امام حسين سفارشت را هم بکن، يا اباعبدالله اين دارد میآيد اين دختر اين پسر اين نماز نمیخواند اين ضعف اخلاقی و ايمانی دارد شما يک عنايتی کنيد ببينيد میکنند يا نمیکنند؟ گفت رفتم جلو به اين دوتا خانم گفتم گفت پيش خودم گفتم آقا کهها را به زائری قبول کردی؟ رفتم سراغ اين دوتا خانم جوان گفتم شما مشهد جای داريد برای اسکان؟ گفتند نه، گفتم خانه من در اختيار شماست گفت اينها هم قبول کردند ماشينی گرفتم اينها چمدانها را تو ماشين گذاشتند سوار شديم آمديم منزل در منزل که آمدم به خانمم گفتم خانم دوتا مهمان محترم و عزيز آوردم امام رضا سفارش اينها را کرده در احترام به اينها فروگذاری نکن، میگويد مهمان خانه منزل را داديم دست اينها بعد از لحظاتی ديدم خانمم آمد گفت اينها خيلی مضطرب اند گفتم چرا؟ گفت اينها میخواهند لباسهايشان را عوض کنند آماده بشوند بروند حرم کليد چمدانهاشان را گم کردند گفت من يادم رفت که کليدهای که در قنوت نماز شب کف دستم قرار گرفت آقا فرمودند کليد چمدانهايشان است اين اصلاً فراموشم شده بود گفت تا گفت کليد چمدانها را گم کردند گفتم خانم برو يک يا الله بزن من بيايم داخل گفتم خانمم رفت داخل و گفت بياييد داخل، رفتم گفتم کليدها را در آورم گفتم اينها کليد چمدانهای شماست گفتند کليد چمدانهای دست شما چه میکند؟ گفتم فقط همين اندازه بگويم که امام رضا شما را قبول کرد، آقا کهها را قبول میکنی کهها را میپذيری:
گر از درت دورم کنی مولاجان، گر از درت دورم کنی، برگو کجا رو آورم
جایی ندارم رو کنم، جز برتو ای باب کرم، جانم رضا جانم رضا جانم رضا
ای جان جانانم رضا، قربان اين نالهها جانم رضا، ای جان جانانم رضا
روز گرفتن تأييد دو ماه زيارتهای شماست، جانم رضا،
آقا فرمود اباصلت دارم میروم خانه مأمون اگر در برگشت عباء به سر کشيده بودم ديگر کسی را اجازه ملاقات مده اباصلت میگويد فاصله بين خانه حضرت و مأمون فاصله چندانی نبود ديدم در اين فاصله کوتاه چندين مرتبه امام رو زمين نشست، برخواست، عباء کشيده وارد خانه شد، وارد اتاق شد مثل مار گزيدهها به خود میپيچيد:
تن پر زهر و پر درد، نه طبيب و نه دوائی، چه کند غريب بیکس که ندارد آشنائی
ز مژ عقيق میسوخت، به زبان حال میگفت، پسرم تقی کجائی، ز پدر چرا جدائی
اباصلت میگويد يک وقت ديدم يک آقای زادهای در صحن منزل نمايان شد، آقا درها بسته بود از کجا داخل شديد، آقا فرمود اباصلت همان خدايي که من را از مدينه به طوس آورد قادر است از درهای بسته داخل کند، وارد حجره بابا شد سر بابای غريب را به دامن گرفت امام رضا سر در کنار جواد الائمه گذاشته و جان به جان آفرين تسليم کرد، دو ماه يا حسين گفتيد برای عرض ادبی بهتر به محضر امام رضا دلها را ببر کربلا راوی میگويد آن لحظات عمر امام حسين و آن لحظات پايانی آمدم کنار گودی قتلگاه ای وای ای وای ديدم عزيز زهراء صورت به روی خاک قتلگاه «رضاً بقضائک تسليماً لامرک لامعبود سواک يا غياث المستغثين»[44]، همه بگوييم يا حسين.
[1] الإختصاص النص ص247.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص27.
[3] مستدرک الوسائل ج3 ص616
[4] مستدرک الوسائل ج3 ص616
[5] الإختصاص النص ص247.
[6] الإختصاص النص ص247.
[7] بقره 256.
[8] بقره 256.
[9] الإختصاص النص ص247.
[10] الإختصاص النص ص247.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج2ص104.
[12] من لا يحضره الفقيه ج4 ص179.
[13] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص352.
[14] الإختصاص النص ص247.
[15] الکافی ج2 ص104
[16] فاتحه 5.
[17] الإختصاص النص ص247.
[18] بقره 156.
[19] الإختصاص النص ص247.
[20] الإختصاص النص ص247.
[21] ص82.
[22] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص339.
[23] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.
[24] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.
[25] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.
[26] الجعفريات (الأشعثيات) ص147.
[27] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.
[28] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.
[29] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.
[30] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.
[31] جامع الأخبار(للشعيري) ص184.
[32] الإختصاص النص ص247.
[33] الإختصاص النص ص247.
[34] الإختصاص النص ص247.
[35] الإختصاص النص ص247.
[36] الإختصاص النص ص247.
[37] الإختصاص النص ص247.
[38] الإختصاص النص ص247.
[39] الإختصاص النص ص247.
[40] الإختصاص النص ص247.
[41] الإختصاص النص ص247.
[42] الإختصاص النص ص247.
[43] الإختصاص النص ص247.
[44] مقتل الحسین مقرم ص753