استاد حدائق روز دوشنبه 4 مهر 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت ایام دهه پایانی ماه صفر به بیان یکی دیگر از «ویژگی های صالحین» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال سيدنا و مولانا زين العابدين و سيدالساجدين: «وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ، وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَة»[1].

در ادامه عرايض جلسات گذشته و فرمايش اميرالمؤمنين به جناب مالک اشتر در پرهيز از سوء ظن و مشورت گرفتن از کسانی که رذايل اخلاقی دارند در امور و زندگی فردی و اجتماعی مواردی نسبت به بحث سوء ظن محضر عزيزان اشاره شد امروز تکميل اين بحث طروق درمان و راه معاجله اين بدبينی­ها از نگاه اسلام، درد را گفتيم عيب را عنوان کرديم اصل بحث درمان است که اگر کسی نعوذ بالله به اين صفت ناپسند مبتلاست و اين بدبينی در او قوی است و سوء ظن دارد چه بايد کرد که اين درمان بشود.

يک روش آقا اميرالمؤمنين در نهج­البلاغه توصيه­ای دارند که برای درمان سوء ظن کارهای مردم را توجيه صحيح بکنيد، البته اين نسبت به مؤمنين و نسبت به مؤمنات افراد شايسته­ای که گاهی اوقات ما به آن­ها سوء ظن پيدا می­کنيم البته از مواردی که استثناء است سوء ظن حالا عرض خواهيم کرد در افراد آلوده محيط­های آلوده اين­جا انسان بايد حواسش باشد ديگر حسن ظن نداشته باشد به يک فاسد گنه­کاری نبايد حسن ظن داشت، در يک محيط فساد انسان تقرب به خدا اتفاق نمی­افتد، می­گويند آقا اين مجلس مجلس معصيت است می­گويند نه ما می­رويم ذکر می­گوييم چه ذکری می­گويي به تعبير آقا امام رضا يک وقت يک بلايي برای اين­ها می­خواهد برسد شما هم نشستی، شما را هم دربر می­گيرد آن حالا اشاره خواهيم کرد اينی که عرض می­کنم راه پيدا کنيم و توجيه صحيحی برای اعمال مردم پيدا کنيم نسبت به مؤمنين و مؤمنات است که بعضی از مردم نسبت به افراد متدين مؤمن سوء ظن پيدا می­کنند آقايون جمله اميرالمؤمنين که يکی از روش­های درمان اين رذيله اخلاقی است. حضرت می­فرمايد: «لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلاً»[2] حضرت می­فرمايد اگر حرفی از دهان کسی درآمد و تو از اين داری برداشت بد می­کنی تا می­توانی اين سخن را حمل بر خير بکنی حمل به شرّ نکن، من از خود اميرالمؤمنين يک جريانی نقل کنم آقا در بازار کوفه داشتند رد می­شدند يک کسی داشت به حضرت ناسزا می­گفت حضرت فرمودند: «و لقد مررت علی اللئيم يَسُّبنی»[3]، به يک آدم پستی برخورد کردم داشت فحش می­داد به من: «فمضيت فقلت لايعننی»[4]، من گذشتم و گفتم به من نيست به کس ديگری است به يک علی­ نام ديگری است، حالا به حضرت داشت جسارت می­کرد اين سيره اميرالمؤمنين بود ما تا آنجای که بتوانيم تازه اين لئيم هم بود اين هم قصدش اسائه ادب به حضرت بود اما حضرت می­فرمايد «فمضيت و قلت لايعننی»[5]، من عبور کردم گذشتم و گفتم اين به ما نيست به کس ديگری هست اين يکی از روش­هاست که اين حالت در انسان شدت پيدا نکند تقويت پيدا نکند ما گاهی اوقات انگشت اتهام به افراد می­بريم يک کاری را می­بينيم حمل بر يک چيز ديگری می­کنيم.

در حالات آقا امام باقر عليه­السلام مرحوم مجلسی در جلد 46 بحار جريانی را نقل می­کند که شخصی آمد امام باقر را زيات کند در مدينه وقتی آمد گفتند حضرت در اين باغات اطراف مدينه هستند و الآن در مدينه نيستند اين می­گويد رفتم ديدم که از دور آقای زير تابش آفتاب تابستان دارد کار می­کند بيل می­زند گفت به خودم گفتم اين هرکه باشد من می­روم نصيحتش می­کنم می­گويم اينقدر دلبسته به دنيا نباش، گفت نزديک که رفتم ديدم امام باقر است گفت به حضرت عرض کردم يابن رسول­الله اگر اجل شما الآن برسد پاسخ خدا و پيغمبر را چه می­دهی، در اين گرمای تابستان شما عرق از سر و روی شما جاری است داری کار می­کنيد روی زمين، ببينيد اين بالاخره همان سوء ظن است ديگر ما سريع يک چيزی را می­بينيم می­گوييم آقا طرف مشکل دارد طرف دلبسته به دنياست حالا کلام امام باقر را بشنويد آقا فرمود: «جَاءَنِي وَ اللَّهِ الْمَوْتُ»[6] به خدا قسم اگر در اين حالت مرگ من برسد: «وَ أَنَا فِي هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِي وَ أَنَا فِي طَاعَةٍ مِنْ طَاعَاتِ اللَّهِ تَعَالَى»[7] اگر در حال کار کردن اجل من برسد و من را قبض روح کنند در حال طاعتی از طاعات خدا به محضر خدا رفتم امام فرمود من مشتاق هستم در اين حال ببرند من را، بعد امام فرمودند: «أَكُفُّ بِهَا نَفْسِي عَنْكَ وَ عَنِ النَّاسِ»[8] من دارم کار می­کنم که نياز به تو و مردم نداشته باشم اين خودش اطاعت است اين خودش بندگی است اين­که سعدی می­گويد:

عبادت به جز خدمت خلق نيست، به تسبيح و سجاده و دلق نيست

روی اين بيت نظرات مختلف است من با بعضی از بزرگان کارشناسان در برداشت از مفاهيم اين شعر صحبت کردم کامل­ترين برداشتی که می­شود اين است سعدی در هردو بيت دارد مرز عبادت را باز می­کند عبادت به جز خدمت خلق نيست يعنی فقط در خدمت نيست خدمت خلق يکی از مصاديق عبادت است يکی از جلوه­های عبادت خدمت به مردم است ولی همه عبادت که اين نيست، به تسبيح و سجاده و دلق نيست، تسبيح و سجاده و دلق هم نمودی از مصاديق عبادت است همه عبادت نيست پس عبادت چيست؟ هر کاری که خدا راضی باشد عبادت است. بخواب خدا راضی باشد عبادت است، داريم بعضی­ها خواب­شان عبادت است غذا خوردن­شان عبادت است کاری که می­کنند عبادت است من اين جريان را حالا نفس عبادت را خدا رحمت کند مرحوم آقای مجيب­پوری بود اين پدرش شهيد هم شد عزيزش در دفاع مقدس شهيد شد از ارادتمندان مرحوم جد ما و مرحوم آيت­الله والد بود در مسجد علمدار ايشان مقيد بود ما از همان دوران طفوليت هم يادمان است با اين­که کارمندی بود سحر می­آمد آب گرمی درست می­کرد نان شيرينی می­خريد حالا بانی بود نبود خودش بانی می­شد بالاخره می­گفت مردم که صبح می­آيند نماز بالاخره يک تغيير ذائقه­ای بدهند يک آب گرم و آبليمویی می­داد و پذيرایی می­کرد اين را من از دو سه نفر از شاگردان مرحوم آقای حاج شيخ شنيدم هم ابوی نقل می­کردند هم مرحوم حاج آقای شيخ الاسلامی نقل می­کرد می­گفتند آقای حاج شيخ در مسجد علمدار می­دادند بعد از نماز يکی دو درس آن­جا به طلبه­ها می­دادند می­رفتند منزل صبحانه بعد می­رفتند مدرسه منصوريه درس­ها را ادامه می­دادند در حوزه می­گفتند بين فاصله درس اول و دوم اين آقای مجيب­پور يک سينی چايي و يک سينی استکان و قوری چايي می­آورد حالا يک قليانی هم چاق می­کرد و می­آورد که حالا يک تنوعی باشيد بين درس اول و درس دوم آقايون طلاب يک چايي ميل کنند بعد درس دوم شروع بشود، می­گفتند که بين اين فاصله درس ايشا می­آمد چايي می­آورد و عرض شود که برای پذيرايي طلاب گفت آقای حاج شيخ يک روز گفتند که آقايون طلاب انسان می­تواند از لحظه به لحظه زندگی­اش استفاده کامل کند، حتی چايي نوشيدن اين هم می­شود بهش عبادت، و اين آقای موجیب­پور می­تواند چای دم کردنش بشود عبادت ماها چايي نوشيدن­مان بشود عبادت، همه تعجب کردند چايي نوشيدن عبادت اين همان است که سعدی هم می­خواهد بگويد هرچه خدا بپسندد عبادت است عبادت منحصر در يک اعمال خاصی نيست يک جوری زندگی کن خدا از تو راضی باشد لحظه به لحظه زندگی­ات عبادت است گفت ايشان توضيح دادند گفتند اگر آقای حاج موجب­پور چای دم کند با اين قصد که خدايا برای رضای شما چای دم می­کنم برای اين جمع دارم چايي می­آورم اين­ها چايي بنوشند رفع خستگی بشود بتوانند بهتر خدمت کند اين می­شود عبادت برای آن می­شود عبادت چون با آن نيت است و من و شما هم اگر چايي را با اين نيت بنوشيم يک وقت می­نوشي که لذت ببری فقط رفع خستگی­ات بشود اين يک نوع کار است يک وقتی می­نوشی که خدايا رفع خستگی بشود بهتر برای شما زندگی­ کنند، اين می­شود عبادت يک وقتی خسته هستيم بخوابيم که رفع خستگی بشود اين رفع خستگی است اين نيت، اين نيتی که می­گويند: «الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»[9] يک وقتی می­خوابيم با اين قصد که رفع خستگی بشود بيدار شويم با يک نشاط بهتر انرژی بهتر به بندگان خدا عبادت کنيم اين می­شود عبادت اين همانی است که سعدی هم می­خواهد بگويد عبادت به جز خدمت خلق نيست فقط خدمت خلق عبادت نيست، تسبيح و سجاده و دلق منحصر در عبادت نيست عبادت يک مرز گسترده­ای دارد هر کاری که خدا از شما بپسندد و رضايت الهی در آن کار باشد اين می­شود عبادت ولو تفريح مسافرت غذا خوردن تمام اين­کارها اگر با آن نيت در نظر گرفتن رضايت الهی باشد می­شود عبادت.

آقا امام باقر فرمودند من از خدا می­خواهم در حال کارکردن خدا من را ببرد، تو می­گویي آقا داريد اين‌جوری کار می­کنيد جواب خدا و پيغمبر چه می­دهيد؟ حضرت فرمود من اگر اجلم برسد در اين حالی که دارم خدمت می­کنم که از شما و مردم بی­نياز باشم بعد حضرت فرمود: «وَ إِنَّمَا كُنْتُ أَخَافُ الْمَوْتَ»[10] من از مرگ می­ترسم که اين لحظه سراغم بيايد: «لَوْ جَاءَنِي وَ أَنَا عَلَى مَعْصِيَةٍ مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ»[11] مرگ زمانی به سراغ من بيايد که در حال نافرمانی خدا باشم از آن می­ترسم، حالا در حال کار کردن مرگ بيايد در حال عبادت است، در گناه جان انسان را نگيرد بعد حضرت فرمود: «يَرْحَمُكَ اللَّهُ»[12] طرف به حضرت می­گويد که گفتم به حضرت که: «فَقُلْتُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَكَ فَوَعَظْتَنِي»[13]می­گويد آقا ما آمديم شما را موعظه کنيم شما ما را نصيحت کرديد، ما آمديم بگوييم يک وقتی دنيا سرگرم­تان نکند شما ما را ارشاد کرديد که اين دنيا نيست.

يک جمله­ای علامه مجلسی دارد اعلی­الله مقامه حالا يادم آمد اين را هم حيفم آمد نگويم مرحوم علامه مجلسی می­فرمايد تفاوت بين کارهای دنيايي و آخرتی ايشان می­فرمايد هر کاری برای خدا باشد ولو ظاهر کار دنيايي باشد آخرتی است، يعنی هسته کار عمق کار خدا باشد ولو ظاهرش دنيايي است، ظاهرش خوردن است ظاهرش پوشيدن است ظاهرش تجارت، ظاهرش مسافرت است اما عمق کار قربتاً الی الله اين می­شود کار آخرت و بعد ايشان می­فرمايد هر کاری که ظاهر کار عبادت باشد اما عمق کار برای خدا نباشد می­شود دنيايي بنده نماز بخوانم برای تظاهر درس بخوانم برای تفاخر، کار خوب می­کنم برای اين­که از من تجليل بشود و تحويلم بگيرند اين دنيايي است اين سرمايه­ای برای آخرت من نيست پوسته معنوی است هسته دنيوی است اين تفصيلی است که مرحوم علامه مجلسی بيان می­کند و يک تراز خوبی است که روايات هم مؤيد همين مطلب است لذا عزيزان اميرالمؤمنين می­فرمايد راه درمان سوء ظن اول اگر کاری را ديديد جستجو کنيد توجيه مثبتی برای آن پيدا کنيد زود پيشداوری و زود قضات کردن شايسته نيست اين نکته اول و اين جمله­ای که من از دعای مکارم الاخلاق حضرت زين العابدين ابتدای سخن قرائت شد در يک فصلی از اين زيارت امام به خدا عرض می­کند پروردگارا: «وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَة»[14]خدايا از گمان بد بردن به انسان­های پاک ما را به اعتماد و ثقه برسان يعنی ما به خوبان به نيکان گمان بد نبريم اعتمادمان به خوبان قوی باشد اين دعای حضرت در دعای مکارم الاخلاق است يکی دو مورد ديگر هم برای درمان اين رذيله اخلاقی که هشدار جدی اميرالمؤمنين به مالک اشتر بود پرهيز از سوء ظن يکی از راه­های ديگر هم خود قرآن هم در آيه دوازدهم سوره حجرات می­فرمايد و آن تعقيب نکردن کار و تجسس نکردن است که قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا»[15] تجسس نکنيد نبال نکنيد تعقيب نکنيد، اين تجسس صفت خوبی نيست بالاخره در کارهای افراد چيزی که حالا ما مشاهده کرديم هی دنبال بکنيم پی­گيری بکنيم گاهی اوقات اين­ها انسان را می­برد در مسائلی که صلاح هم نيست انسان پی­ببرد بالاخره عرض شود که نتيجه جز ظهور و بروز فساد چيز ديگری نيست تجسس يکی از رذايل اخلاقی است و تجسس نکردن راهکار درمان سوء ظن است که در کلام وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين هم دارد که هرگاه شما دچار بدگمانی و سوء ظن شديد: «إذا ظننتم فلا تحقّقوا»[16]اين را جامه عمل نپوشانيد دنبال نکنيد تعقيب نکنيد اين هم از نکات ديگر.

يک روايتی را هم از رسول­خدا من اين­جا تقديم کنم مؤيد اين مطلب پيامبر می­فرمايد سه چيز است که همه به اين‌ها گرفتار می­شوند دانشگاهی روحانی حزب اللهی بسيجی پير جوان مرد زن ردخور ندارد سراغ­تان می­آيد اما راه برون رفتش را پيغمبر تبيين کرده، حضرت می­فرمايد: «ثَلَاثٌ لَا يَنْجُو مِنْهُنَّ أَحَدٌ»[17] سه چيز است که هيچ کس از اين­ها خلاصی ندارد می­آيد سمت انسان­ها شما بايد اين را مديريت کنيد که آسيب­ بهت نزند، يکی از آن سه چيز حضرت می­فرمايد ظن است گمان­های بد، اين می­آيد سراغ همه حالا آقا متدين هستيد مؤمن هستيد اين سوء ظن می­آيد اين گمان خدا هم که هشدار می­دهد به مؤمنين: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ»[18]

 اين پيام اين جوری استفاده می­شود که سوء ظن سراغ مؤمنين دارد می­آيد که خدا هشدار می­دهد اين طور نيست که حالا مؤمن شديد مصون هستيد يکی بدگمانی­ها که می­آيد دوم: «وَ الطِّيَرَةُ»[19] گاهی اوقات بدلی می­گويد به دلم بد آمده فلان­جا نرويد دلم يک جور ديگر شد اين سرمان آمده گاهی اوقات به همين می­خواهيم قضاوت کنيم تصميم بگيريم رأی بدهيم آقا فلان جا رفتيم يک جوری شدم اصلاً معامله را بزنيد بهم، خواستگاری را بزنيد بهم، به دلم بد آمده ترک کنيد کار را اين خب گرفتار می­شود مردم و سوم پيغمبر فرمود حسادت حسادت هم سراغ همه می­آيد چون ما در دنيا داريم زندگی می­کنيم حسادت هم مبنايش مبنای دنيای است و مادی است ما وقتی می­بينيم کسانی از نظر مالی و مادی از ما جلوترند چون حسادت در مسائل معنوی نيست، شما کسی را نمی­بينيد که در مسائل معنوی حسادت بورزد چون تعريف حسادت که آقا اميرالمؤمنين هم به مالک فرمودند يکی از مبانی سوء ظن حسادت است آدم­های حسود حالت اين گونه دارند می­گويند نعمت را خدا از اين بگير ولو به من ندهی، اين حسادت است: «زوال النعمة عن الغير»[20]می­گويد اين فقير بشود ولو من غنی نشوم اين از اين پست بگيردش ولو اين مقام را به من هم ندهد اين حسادت است خيلی صفت بدی است و همين حسادت وقتی آتشش شلعه ور شد برادری برادری را کشت قابل هابل را از بين برد به خاطر حسادت در مسائل معنوی کسی حسادت نمی­ورزد شما نديد کسی بيايد بگويد آقا دلم می­خواهد فلانی نماز شب نخواند ولو من هم نماز شب نخوانم خدايا توفيق رفتن را از اين بگير، نمی­توانم ببينيم اين نماز اول وقت می­خواند اصلاً در اين مسائل مردم حسادت ندارند مردم در مسائل دنيای و مالی بهم حسادت می­ورزند آقا فلانی چرا خانه­اش وسيع­تر امکاناتش بيشتر مقامش عالی­تر پايگاهش قوی­تر خدايا از اين بگير اين بر می­گردد در مسائل اقتصادی و مادی خب اين را هم ما چون در دنيا هستيم درگير هستيم سراغ ما می­آيد اگر نفس را تربيت نکرديم يک انسانی که از ما متمکن­تر  وضع زندگی بهتر گاهی اوقات اين را می­بينيم و می­خواهيم که اين نعمت­ از اين‌ها گرفته شود ولو نعمت به ما داده نشود حالا پيغمبر می­فرمايد اين سه­تا رذيله اخلاقی اين سه­تا صفت هست، راه برون رفتش اين است حضرت فرمود: «وَ سَأُحَدِّثُكُمْ بِالْمَخْرَجِ مِنْ ذَلِكَ»[21]پيامبر فرمود من به شما خبر می­دهم راه برون رفت از اين معضلاتی که پيغمبر فرمود، بدبينی، بددلی و حسادت حضرت فرمود: «إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ‏»[22] راه درمان سوء ظن پی­گيری نکردن است تا سوء ظن پيدا کردی ديگر دنبال نکن، کنکاش و کنجکاوی و دنبال کردن اين سوء ظنت را قوی­تر می­کند ديگر تعقيب نکن دنبال نکن، اين نکته اول: «إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ وَ إِذَا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ‏»[23] حضرت می­فرمايد يک جايي هم که بدلی به سراغت آمد می­گويي به دلم نمی­آيد اين کار را بکنم که گاهی اوقات می­کشاند انسان­ها را به وسواس بعضی­ها ديديد نتيجه­ بها دادن به اين بدلی­ها می­شود يک آدم وسواس مستأصل ديگر کار نمی­تواند بکند ديگر توانايي را از خودش گرفته پيغمبر می­فرمايد هرجا اين بدلی به سراغت آمد: «فَامْضِ‏»[24]برو کار را انجام بده و اعتناء نکن، آقا اميرالمؤمنين برای جنگ نهروان بود می­خواستند بروند يک کسی آمد گفت آقا از نظر نجومی نرويد شکست می­شود من به دلم گذشته که شما شکست می­خوريد حضرت فرمودند سريع حرکت کنيد به سمت ميدان اعتناء به حرف اين نکنيد حرکت کنيد برويد و رفتند و جنگ هم به پيروزی منتهی شد اين هم راهکار درمان بدلی­ها.

و سوم رسول­الله می­فرمايد: «وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ»[25]جایی هم که حسادت می­آيد سراغت در مسائل دنيای نسبت به ديگران پيامبر فرمود مراقب باش ظلم نکنی و ستم نکنی: «فَلَا تَبْغِ»[26]اين هم نکته ديگر من تکميل عرايض را يک استثنائاتی هم اين­جا در سوء ظن است حالا تکميل کنيم بحث را هم علل پديد آمدن سوء ظن گفته شد، راه درمان و مراتب سوء ظن اشاره کرديم کجا خدا مجازات می­کند کجا مجازات نمی­شود اما مواردی هم هست که اين هم برای حالا تکميل بحث سوء ظن آن­جا استثناء شده ديگر حالا اين اسلام اعتدال است «الاسلام هو الاعتدال» ، نه افراط نه تفريط، صد درصد سوء ظن را بگذاريم نه يک­جاهای بايد سوء ظن هم داشت يکی از مواردی که سوء ظن پذيرفته است آقا اميرالمؤمنين عليه­السلام در خطبه 114 نهج البلاغه می­فرمايد: «إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ»[27] حضرت می­فرمايد اگر در يک جامعه­ای داريد زندگی می­کنيد که جامعه جامعه سالمی است جامعه جامعه خوبی است جامعه پاکی است در يک جمعی نشستيد همه مؤمنين اند بعد شما در جمع مؤمنين به يک کسی سوء پيدا می­کنيد اين بد است اين گناه است در يک محيط سالم در يک جامعه سالم که افراد اهل صلاح هستند اگر شما بدگمانی به کسی شديد حضرت می­فرمايد: «لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ»[28]اين گناه برای شما ثبت می­شود فقط ظلم ظلم کردی شما در جمع خوب­ها جمع متدينين شما نگاه بد بالاخره به کسی داشتيد در حالات رسول­خدا عرض کرديم پيغمبر نشسته، مسلمان­ها نشسته­اند حالا شخصی عرب بيابانگردی وارد می­شود کنار دست يک ثروتمندی نشست هی اين لباس­هايش را جمع کرد به نحوی که خب همه ديدند بالاخره شخصيت اين فرد هم بالاخره يک نوع اسائه ادب پيغمبر اين کار را ديدند چون در جمع بود رسول­الله تذکر دادند که فرمودند ترسيدی از ثروتت به او چيزی برسد يا از فقر او چيزی به تو منتقل شود، در جمعی که جمع مذهبی­هاست ما نبايد يک رفتاری بکنيم که شخصيت يک کسی آبروی يک کسی خرد شود من يک خاطره­ای را عرض کنم يک وقتی متأسفانه آن شخصی که اين مسأله برايش پيش آمده بود مراجعه حضوری نکرد که من راهنمايي بهتر بکنم در حد يک يادداشت به من داد و ديگر هم اين فرد را نديدم خانم جوانی بود در يک مجلسی بود در يکی از مساجد نوشته بود که من مدتی بود به آمدن مسجد و نماز در مسجد و جماعت علاقه پيدا کرده بودم ببين وقتی ديگران زحمت می­کشند می­شوند حلقه اتصال طرف را وصلش می­کند به مسجد يک آدم بی­تدبير بالاخره بی­فهمی زحمت آنها خنثی می­کند اين برای خود من نامه نوشت ولی متأسفانه نه تلفنی داشت نه حضوراً آمد. فرد ديگری هم نامه را آورد نوشته بود من علاقه پيدا کردم به نماز خواندن در مسجد روزهای اولی بود که با اشتياق می­رفت در مسجد نماز می­خواندم و در همان ایام پولی يک پيرزنی در مسجد گم شد، این پیرزن مسجدی جلوی همه گفت من پولم گم شده شما پولی نديديد؟ گفت مسجدی‌ها گفتند ما نديديم گفت بعد گفت ما در اين مسجد سابقه پول گم شدن نداشتيم تازه واردمان اين دختر جوان است! جلو همه گفت! اين تازه وارد است اگر بالاخره اتفاقی هم افتاده کار اين است گفت من گفتم خانم من پولی بر نداشتم شما چطور به من می­گوييد تو پول برداشتيد بابا مسجد است نمازخوانند. اميرالمؤمنين می­فرمايد در يک محيط سالم سوء ظن پيدا نکن محيط آلوده است که محکوم به سوء ظن می­شود گفت من به اين خانم گفتم که شما ديديد من برداشتم؟ گفت يک چند جلسه هم بعد از آن جلسه ادامه دادم به مسجد آمدن، می­ديدم ديگر هر وقتی من می­آيم مسجد آن پيرزن رو می­کرد به بقيه می­گفت حواستان باشد دست کجه آمد، احتياط دارد حواستان به پول­هايتان کيف­هايتان گفت ديدم همه با يک نگاه ديگر به من نگاه می­کرد ای وای بر اين نماز خواندن­ها، گاهی اوقات بايد به خدا بگوييم خدايا از ما بگير، خدا رحمت کند شهيد مطهری را می­فرمودند همه­اش عادت کرديم خدايا بده بده بده، بگو خدايا بگير بگير بگير، خدايا سوء ظن را بگير خدايا تکبر را بگير، خدايا حسد را خدايا حرص را ما درخانه خدا فقط می­گويم خدايا قسط عقب­ماندمان آپارتمان نيم ساخته­مان دختر دم بخت­مان پسر بی­زن­مان همه­اش بده بده، خب رذايل اخلاقی را بگو خدايا بگيرد بعد اين خانم نوشته بود سبب شد اين پيرزن ديگر من ارتباطم با مسجد، ما نماز با مؤمنين با خدا قطع شد، همه­ چيز را گذاشتم کنار، فقط اين نامه را برای شما نوشتم که سندی باشد که بگويم من هم علاقه به مسجد پيدا کردم من هم علاقه به نماز پيدا کردم ولی يک پيرزن مسجدی اتباط من را با خدا و مسجد و نماز قطع کرد مردم حواس­تان به زبان­هايتان باشد گاهی اوقات يک کلمه می­گويي رشته اتصال را قطع می­کنی طرف را زده می­کنی، گاهی اوقات با يک کلمه هم وصل می­کنی اين سوء ظنی که اميرالمؤمنين می­فرمايد جزء بدترين رذايل اخلاقی است حالا آن­هم از يک متدين از يک مسجدی، می­بينيد کار اشتباه بنده را می­گذارند پای حساب اسلام نه پای حساب من، من در مسجدم در هيئت خطای من را نمی­گويند تو خطا کردی، می­گويند هيئتی­ها مذهبی­ها متدينين و اين جمله عالمانه که خدا رحمت کند مرحوم جد ما می­فرمودند به طلاب که اگر برای اسلام مروج نيستيد مخرب نباشيد حاج آقا دست کسی را نمی­گيری بياوريد در هيئت همين­که امام حسين آوردتش در هيئت تو رشته­اش را قطع نکن تو با يک رفتاری بدی، چند شب قبل من جای بودم يکی از عزيزان يک نامه­ای داد گفت حاجی­آقا در همين هيئتی که شما هستيد من يک تعدادی نوجوان آوردم برخوردی تندی به اينها کردند که اينها زده شدند رفتند، حرف چند شب قبل است خب بالا حالا اين­ها را عشق به اهل­البيت اين­ها را می­آورد وقت می­گذارند می­آيند در هيئت می­آيند در مسجد من با يک رفتار ناشايست اينها را منزجر نکنم اميرالمؤمنين فرمود اگر محيط محيط سالم جامعه جامعه سالم سوء ظن به کسی پيدا کردی گناه است.

دنباله‌ی سخن حضرت می­فرمايد: «وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ»[29] اما اگر فساد در يک مقطعی زمانی و مکانی بر جمعی مستولی است يعنی محيط محيط فاسد است لذا می­گويند: «اتقوا من مواضع التهم»[30]حاج­آقا در محل تهمت نرو، در محيط فاسد آبرويت را نبر، خودت را در معرض سوء ظن قرار نده، اين «اتقوا»[31] پرهيز کردن از مظان تهمت توصيه اهل­البيت است من بروم در يک مجلسی فسادی يا حالا بگويم آقا می­رويم مجلس مجلس گناه است ما يک گوشه­اش نشستيم ذکر می­گوييم، می­گويند خارج شو از اين مجلس، حضرت فرمود اگر فساد بر زمانه و اهلش مستولی شد و حاکم شد: «فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّر»[32] در آن محيط آلوده در آن محيط فاسد در آن مکان فاسد شما اگر حسن ظن پيدا کردی زيان کردی محيط محيط آلوده است آقا مجلس کرونايي­ها هستند بگوييم نه آقا می­رويم قربتةً الی الله کرونا نمی­گيريم خب بابا ضرر می­کني ما از يک کرونا اين همه پرهيز می­کنيم آقا فلان­جا کرونايي است آلوده است محيط فلان، رعايت می­کنيم بعد از معاشرت با نااهلان.

من اين­جا يک جريانی را از آقا امام رضا بگويم آقای به نام ابوهاشم آمد خدمت حضرت علی‌بن موسی رضا آقا بهش گله کردند فرمودند چرا با فلانی رفت و آمد داری؟ گفت آقا اين فلانی دائی­ماست رحم ماست آقا فرمودند دائيت باشد مردم رحم چارچوب دارد رحم تا کجا؟ رحم تا جايي که به اعتقادت آسيب نزند رحم تا جايي که حرمت خدا شکسته نشود رحم مهم­تر است يا خدا؟ در صله رحم نزديک­تر از اولاد به پدر هست، خدا در قرآن به حضرت نوح فرمود: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ »[33]نوح پسرت را رها کن، اين کنعان را رهايش کن اين ديگر عمل غير صالح است بگذار سيل او را ببرد بلی صله رحم بسيار کار شايسته­ای است جای که به اعتقادت به معنويتت آسيب وارد نشود آن رحمی که حرمت شکنی می­کند آن رحمی که انرژی منفی به شما دارد می­دهد آن­جا تکليف نداريد، برای همان خدايي که مأمور هستی به رحم، البته در رحم پدر و مادر استثناء هستند پدر و مادر را می­گويند ارتباط داشته باشيد ولی هر کجا امرتان کردند به نواهی شرعيه حرف­شان را گوش نکنيد، آن­هم با احترام هرکجا شما را امر کردند به ترک واجبات دينی حرف اين­ها را گوش نکنيد ولی احترام به اين­ها بگذاريد ولی بقيه دايي است عمو است عمه است خاله است اين­ها همه­اش بايد تحت رضايت الهی قرار بگيرد نه اين­که ارتباط با اين­ها ما را از خدا دور کند. آقا فرمودند دائيت يک آدم فاسد العقيده­ای است از اين دايئت نمی­ترسی فساد اعتقاديش رو تو اثر بگذارد اين جمله حکيمانه امام رضا را زيادی بشنويد آقا فرمودند: «فإن طبعك يسرق من طبعه شرا و أنت لا تعلم‏»[34] طبعت بدی می­دزدد خودت متوجه نيستی ديديد بعضی­ها می­آيند درد دل می­کنند می­گويد آقا ما تا پنج سال قبل نماز شب می­خوانديم ما تا سال­های قبل زيارت عاشورايمان شرکت در جلسات­مان تعطيل نمی­شد حالا نمی­دانيد چه بی­توفيقی نصيب ما شده آن توفيقات گذشته از ما سلب شده، بگو آقا تو با که­ها داری رفاقت می­کنی تو اول بگو با کيان دوستی، با که داری رفت و آمد می­کنی اين طبعت ويروس گرفته طبع تو آلوده شده و خودت متوجه نيستی با آلودگان معاشرت کردی، آلودگی رویت اثر گذاشته تدريجاً از معنويات فاصله گرفتی، امام فرمودند طبعت بدی می­دزدد بعد آقا فرمودند نمی­ترسی از آن بلائي که سر آن جوان بنی اسرائل آمد سر تو هم بيايد مردم از اين بترسيد حالا خيلی هم ادعا کنيم نه آقا ما ايمان­مان قوی است ما بر خودمان مسلط هستيم، واقف هستيم به خودمان، بعد حضرت توضيح دادند فرمودند در بنی اسرائل يک پدر و پسری بودند پدر پيرو فرعون، پسر تابع حضرت موسی، زمانی که ديگر کار حضرت موسی بالا گرفت و فرعون راهی جز به شهادت رساندن موسی و مصری­ها را نديد، حضرت موسی امر به هجرت کرد از مصر اين­ها حرکت کردند آمدند سمت نيل خب از نيل عبور کردند آخرين همراهان حضرت موسی که از نيل خارج شدند پيشقراولان فرعون و قبطی­ها وارد نيل شدند اين جوان بغل دست حضرت موسی ايستاده بود آن پسر که پسر موحدی بود يک دفعه پدرش را ديد که با فرعون وارد مجرای نيل شد اين پسر برگشت که برود پدرش را نصيحت کند به قصد ارشاد هم برگشت، رفت سمت پدر در همان لحظاتی که نيل از دو طرف شکافته شده بود، گفت پدر به خدای موسی ايمان بياور اين نيل از هم شکافته شده کار خداست، معجزه موسی است ايمان بياور معجزه از اين آشکارتر همين حرف­ها را داشت می­زند نيل بهم آمد فرعون و فرعونيان آن پدر و پسر همه غرق شدند حضرت موسی به خدايا فرعون و فرعوني­ها که حق­شان بود اين پسر به قصد هدايت بابايش رفت چرا اين رفت؟ خطاب شد موسی اين جوان الآن در جوار رحمت ماست و نزد ماست و متنعم به نعم الهی است اما اين قاعده است اين­ را حواس­هايتان جمع، چون هنگام نزول بلا در جمع گنهکاران بود گناه او را هم در ربود. حاج ­آقا پاکی پاک باشی بلا برای يک جمعيتی دارد می­آيد در جمع اين‌ها باشی تو را هم می­گيرد در حالات انبياء بنی اسرائيل داريم خدا وقتی می­خواست نازل کند به انبياء هشدار می­داد هجرت کنيد مانديد شما را هم دربر می­گيرد امام رضا فرمود آقای ابوهاشم نمی­ترسی برای دائيت يک بلائی دارد می­آيد تو هم نشستی تو را هم می­برد حالا شايد شما می­گوييد خب حاج آقا آن جوان که رفت در جوار رحمت خدا بلاء هم آمد جای خوبی رفت، چه اشکالی دارد؟ اشکالش همين است اشکالش اين است که فرصت زندگی کردن از شما گرفته می­شود مردم لحظه به لحظه زندگی دنيای شما خوب کار کنيد آخرت بهتری داريد، در روايات معصومين نوعاً ائمه به ما آموختند عمر طولانی بخواهيد يعنی فرصت کار داشته باشيد از اين فرصت بتوانيد آخرت بهتر: «وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِك‏»[35] در عای مکارم الاخلاق حضرت زين­العابدين بلی اگر کسی اجلش رسيد ولی اين اجل وقتی رسيد ديگر فرصت ازش گرفته شد ديگر فرصت کار ندارد فرصت تلاش ندارد من مطلب را تمام کنم از جاهای ديگری که سوء ظن مطلوب ست و تأييد شده در برابر دشمن، ما متأسفانه امروز بعضی­ها کلاه سرشان رفته به دشمن حسن ظن دارد من کلام اميرالمؤمنين را بخوانم و بعضی­ها که اين نگاه منفی­بينانه را دارند ارشان کنيد به اين جمله حضرت که حضرت فرمود: «الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ‏»[36] پرهيز کنيد از دشمنان­تان مخصوصاً دشمنانی که بعد بر می­گردند با شما صلح می­کنند: «فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ‏»[37] دشمن يک وقت نزديک­تان می­شود تا غافل­گيرتان کند بعد حضرت فرمود: «فَخُذْ بِالْحَزْمِ‏»[38] با احتياط با دشمن رو به رو شويد: «وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّن‏»[39] در برابر دشمنان­تان امام فرمود حسن ظن را متهم کنيد آقا با اسرائيل حسن ظن نداشته باش، با آمريکا  حسن نداشته باش گاهی اوقات طرف می­بينيد ادعا می­کند سال­ها هم بنده هستند بنده خدا و بندگی کرده می­گويد آقا اين­ها را ول کنيد با همه رفيق باشيد اصلاً جای که بايد سوء ظن داشت نسبت به دشمنان­تان است خدا رحمت کند امام را امام می­فرمودند ما زمانی بايد نگران باشيم که دشمنان ما از ما تعريف کنند جای که دشمنان شما دارند شما را تخريب می­کنند اين سلامت کار شماست اين درستی کار شماست، که آن­های که با خدا  اهل­البيت زاويه دارند با شما زاويه دارند امروز اسرائيل با شما زاويه دارد آمريکا و لذا اين بازی­ خورده­های که شما می­بينيد در گوشه و کنار کشور بعضی­ها به خاطر جهل اين­ها نادانی­ اين­ها بعضی­ها هم غرض ورزی و عناد دارند با عناد می­آيند اين­ها را عرض شود که آوردند آقا به اسم اين­که ما حقوق بشر دفاع از حقوق بشر آب در آسياب دشمن کردند خب بسنده کنم اين هم در مواردی که سوء پذيرفتنی است جمع­بندی مطالب را من اين دو جمله عرض کنم، در محيط­های سالم اصل بر حسن ظن است در محيط­های فاسد اصل بر سوء ظن است در محيط­های آلوده اصل بر سوء ظن، در محيط­های پاک اصل بر حسن ظن، سؤال کردند که مقدار پول خمس به صندوق مهديه بدهيد، اين پول خمس را من يک نکته عرض کنم حالا شايد مقصود آن کسی که سؤال کرده اين باشد ما در بين مراجع عظام تقليد دو مرجع حضرت آيت­الله العظمی سيستانی و حضرت آيت­الله العظمی مکارم اجازه دادند که از سهم امام شخص مکلف يک بخشش را برای اين مجموعه هزينه کنند آن­های که مقلدين آيت­الله العظمی مکارم‌اند ايشان نهايتاً تا يک سوم هم از خمس را اجازه می­دهند آيت­الله العظمی سيستانی نصف سهم امام يعنی يک چهارم خمس، که مجاز دانستند که مقلدين­شان بدهند، اگر کسی از آن مبلغ مجاز می­خواهد کمک کند اشکالی ندارد ولی همه خمس را نمی­شود داد، و مقلدين مقام معظم رهبری که ايشان اجازه نمی­دهند از اين دو مرجع تقليد چون خب بخشی از مردم عمدتاً مقلد مقام معظم رهبری و اين دو بزرگوار هستند، مقام معظم رهبری که اصلاً برای ساختمان سازی اصلاً اجازه نمی­دهند نه برای مسجد نه حسينيه نه دانشگاه نه مدرسه می­فرمايد خرج امام بايد خرج معاش فقراء و سهم سادات خرج نيازمندی­های سادات، اما اين دو مرجع بزرگواری که عرض کردم حالا اگر کسی مرجع­شان اجازه داده می­خواهند کمک کنند عيب ندارد به اين صندوق يا دستگاه پوزی که هست اقدام کنند و آن مقدار مجاز را پرداخت کنند اما همه خمس را نمی­شود کمک کرد.

 

[1] الصحيفة السجادية ص94.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص538.

[3] شرح ابن عقیل، ابن عقیل الهمدانی، ج2 ص196

[4] شرح ابن عقیل، ابن عقیل الهمدانی، ج2 ص196

[5] شرح ابن عقیل، ابن عقیل الهمدانی، ج2 ص196

[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[8] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[9] مصباح الشريعة ص53.

[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 ص287.

[14] الصحيفة السجادية ص94.

[15] حجرات 12.

[16] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص192.

[17] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[18] حجرات 12.

[19] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[20] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج‏10 ص339.

[21] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[22] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[23] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[24] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[25] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[26] مجموعة ورام ج‏1 ص127.

[27] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص489.

[28] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص489.

[29] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص489.

[30] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج‏6 ص505.

[31] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج‏6 ص505.

[32] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص489.

[33] هود 46.

[34] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏20 ص272.

[35] الصحيفة السجادية ص92.

[36] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص442.

[37] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص442.

[38] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص442.

[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص442.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه