استاد حدائق روز شنبه 2 مهر 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت ایام دهه پایانی ماه صفر به بیان یکی دیگر از «ویژگی های صالحین» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال علی عليهالصلاة و السلام: «مَنْ سَائَتْ ظُنُونُهُ اعْتَقَدَ الْخِيَانَةَ بِمَنْ لَا يَخُونُه»[1].
سخن به اين قسمت از فرمايشات اميرالمؤمنين در نامه 53 نهجالبلاغه رسيد که امام يک هشدار جدی به مالک اشتر میدهند نسبت به پرهيز از سوء ظن که اين سوء ظن همه ريشههای دارد که امام فرمودند سبب پديد آمدن سوء ظن مشورت گرفتن از انسانهای بخيل و انسانها ترسو و انسانهای حريص است اين مطالب گذشت يک وعدهای را يکی از عزيزان يادآوری کردند که موکول به امروز شد چون وقت نبود من قبل از ورود به بحث اشاره کنم نسبت به اينکه در بازگشت انسانها به سوی خدا و جبران اعمال که گفتيم درخانه خدا و در اسلام بنبست وجود ندارد انسان هر وقت برگردد مشهور است که حتی يزيد هم تظاهر کرد به اينکه من پيشيمان هستم از اين جريان واقعه عاشورا و شهادت امام حسين که به حضرت زين العابدين گفت میشود برگشت میشود مثلاً استغفار کرد، يکی از توصيههای امام سجاد نماز غفيله بود، که بعد حضرت زينب هم وقتی سؤال کردند عزيز برادر اين در قتل پدر شما شريک بود و نقش داشت گفتند موفق به اين نمیشود ما وظيفهمان است مردم را دعوت کنيم به بازگشت به سوی خدا ولی اينها بعضیها بر نمیگردند خودشان زمينه برگشت را برای خودشان از بين بردند درخانه خدا قطعاً نا اميدی نيست طرف در هر گردابی که از آلودگیها که افتاده باشد ما بدتر از فرعون که ديگر نداريم زمانی که فرعون وسط نيل داشت غرق میشد يک لحظه حضرت موسی را حاشيه نيل ديد همان زمانی که امواج انبوهی آبهای نيل بر سر فرعون داشت فرود میآمد يعنی ديگر لحظات آخر نفس آخر صدا زد: «يا موسی نجنی» ، موسی کمکم کن حضرت موسی صورت برگرداند جواب نداد رو از فرعون برگرداند امواج بهم آمد فرعون و فرعونيان همه از بين رفتند امين وحی جبرئيل نازل شد جناب موسی خدا میفرمايد چرا جواب فرعون را نداديد مردم چنين خدايي داريد يک وقت شيطان نا اميدت از اين خدا نکند چون شيطان يا کارش يأس مطلق است يا اميد مطلق است هردو خطرناک است يا خيلی اميدوارت میکند میگويد خدا کريم است برو هرکاری میکنی بکن، کوهی را به کاهی میبخشد بحثی نيست اما اين نبايد کرم خدا سبب ارتکاب خلاف ما بشود نبايد رحمت خدا ما را گستاخ در نافرمانی بکند يا از اين طرف شيطان مردم را دور میکند يا از يأس و نا اميدی انسانها را میبرد که ديگر شما خدا نمیبخشد ديگر تو کارنامهات سياه است جبرئيل عرض کردم جناب موسی خدا میفرمايد چون جواب فرعون را ندادی، چون خلقش نکرده بوديد پاسخش ندادی، چون رزقش نداده بودی جوابش را ندادی، حضرت موسی عرض کرد پروردگارا فرعون يک آدم آدم کشی، ديکتاتوری مدعی خدايي بود: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[2]میگفت من اگر پاسخ ندادم پاسخ به يک چنين ديکتاتوری ندادم خيلی از مردم بیگناه مصر را ميخ کوب کرد روی زمين و اينها را شهيد کرد آسيه را با چه وضعی به شهادت رساند ما يک خطا از يک کسی میبينيم میکنيم سکه يک پول فرعونی با آن عمق جنايت خدا میفرمايد چرا جواب ندادی؟ حضرت موسی عرض کردم پروردکارا فرعون يک ديکتاتوری ظالم جنايتکار، خطاب آمد موسی به عزت و جلالم قسم فرعون اگر همان نفسهای آخر من را صدا زده بود کمکش میکرد:
ای کريمی که از خزانه غيب، گبر و ترسا وظيفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم، تو که با دشمنان نظر داری
اين کلام خداست حديث قدسی است خدا میفرمايد: «لو یعلم المدبرون»[3]، اگر بندههای بد من مدبرون يعنی فرعون يعنی نمرود يعنی شداد يعنی هارون الرشيد معاويه يزيد «لو یعلم المدبرون عنی»[4]، اگر آنهای که به من پشت کردند میدانستند که چقدر خدا اينها را دوست میدارد و چقدر خدا در انتظار بازگشت اينها برای توبه کردن است: «کيف انتظاری لهم و رفقی بهم و شوقی الی ترک معاصیهم لماتوا شوقاً الیَّ»[5]، درجا میمردند ديديد يک خبری غير قابل تصوری به کسی میدهند میگويند سکته کرد میگويند آقا از شدت خوشحالی تمام کرد اگر بدان روزگار میدانستند با اين حجم بدیها خدا چقدر دوستشان میدارد خدا چقدر منتظر بازگشت اينهاست در جا میمردند اين لطف الهی که عرض کرديم از آيهای هم که ديروز آيه دوازده سوره حجرات قرائت شد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»[6]، بعد از اين توصيههای که خداوند میفرمايد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم»[7] غيبت هم کرديد برگرد سوء ظن هم داشتی برگرد، اگر تجسس در زندگی مردمی کردی فرصت برگشت هست: إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم»[8] خدا توبه پذير است خدا مهربان است لذا گفتيم در اسلام بنبست وجود ندارد راه برگشت هست، حالا عزيزی سؤال کرده بود که راه برگشت از غيبتی که خدا میفرمايد گناه غيبت مثل گوشت برادر خوردن است و لذا شما ببينيد حجم سنگين مکافات غيبت پيغمبر میفرمايد از عمل منافی عفت بدتر است: «الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»[9] حالا راه بازگشت؟ راه بازگشت میگويند که استغفار طلبيدن، اگر آن شخصی که بنده غيبتش کردم امکان دارد به او بگويم و او را ناراحت نمیکنم و او مکدر نمیشود چون فقهاء میگويند ناحت کردن مسلمان هم حرام است اين هم خودش يک فعل حرامی است من يا میگويم آقا فلانجا آبرويت را بردم يک حرفی بدی پشت سرت زدم خب اين بيشتر متأثر میشود اينجا میگويند اگر میدانيد طرف مکدر میشود طرف ناراحت میشود شما برای آن شخصی که مغتاب بوده غيبت کرده استغفار کنيد اين استغفار جايگزين آن غيبت میشود حالا يک وقتهایی هم کسانی را غيبت کرديم که اصلاً يادمان نيست، حاج آقا اين تسبيح دستت است يک دور استغفار میکني: «استغفرالله ربی و اتوبی اليه» میگويي خدايا ثوابش برسد به آنهای که ما يادمان رفته ولی در نامه عملمان نوشتند غيبت کهها را کرديم، بابت همانهای که در گذشته زندگی غيبت کرديم و فراموشمان شده، حالا بحث اينجاست قيامت وقتی که مردم را میآورند در دادگاه الهی آن افرادی که غيبتشان شده مغتابها میآيند جلو، میآيند تقاضای حق میکنند: «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ»[10] میگويند شما پشت سر ما در دنيا حرف زديد و آبرويمان را برديد ما حقمان را میخواهيم اين شخصی غيبت کننده میگويد ما برايت استغفار کرديم من برای شما استغفار کردم میگويد آقا من استغفار شما را نمیخواهم من حقم را میخواهم آبرو بردی تهمت زدی غيبت کردی اينجا بايد تلافی کني، اينجاست که از طرف خداوند ورود به پرونده میشود روايت داريم از طرف پروردگار خطاب میشود به آن شخصی که غيبت شده که اين فرد غيبت تو را کرد اما پيشيمان شد و استغفار هم برای تو هم کرد، تو استغفارش را نمیپذيري! از طرف خدا خطاب میشود خب شمايي غيبت شده به خدا يک بديهای داريد، خدا میفرمايد من يک بخشی از بديهای تو را نسبت به خودم میگذرم تو هم از طلبت از اين شخص غيبت کننده بگذر خدا با حق خودش میگذرد بازهم بگو:
بنازم خداوند پيروز را، پريروز و امروز و ديروز را
اين ورود خداست در قيامت در کارهای که افراد خطاهای از ايشان سر زده شد يا همينجا شما میرويد حلال بودی بطلبيد طرف میگويد حلالت نمیکنم جبران هم میکنی میگويد باز حلالت نمیکنم خب اين طرف چه بکند پيشيمان هم شده طرف هم نمیبخشد قيامت خداوند ورود پيدا میکند و از حق خود تسویه میکند اين مطلب را، اين هم نکتهای که حالا اشاره شد ديروز.
سوء را که عرض کرديم يکی از رذايل بسيار سوء اخلاق است در جامعه يک سری پيامدهای من چندتا نکته را نسبت به اين سوء ظن محضر عزيزان عرض کنم، يکی پيامدها و آثار شوم سوء ظن اگر در يک خانواده و يک جامعه شکل گرفت اينکه اميرالمؤمنين برحذر میدارد مالک را از مشورت گرفتن از آن سه گروه که خروجی آن مشورت میشود سوء ظن اگر سوء ظن حاکم شد در يک خانواده در يک جامعه چه اتفاق میافتد اول اعتماد که يک سرمايه بزرگی است برای خانواده و جامعه از بين میرود اعتماد رنگ میبازد و در روايت هم داريم آقا اميرالمؤمنين روايتی که ابتداء سخن در کتاب شريف غررالحکم آقا میفرمايد: «مَنْ سَائَتْ ظُنُونُهُ اعْتَقَدَ الْخِيَانَةَ بِمَنْ لَا يَخُونُه»[11] اگر سوء ظن رفت بالا سوء ظن در کسی ايجاد شد به آن آدمهای پاک هم انسان اعتقاد بد پيدا میکند: «اعْتَقَدَ الْخِيَانَةَ بِمَنْ لَا يَخُونُه»[12] اعتقاد خيانت پيدا میکند به کسی که خيانت نکرده، زمان صدام بود مشرف شده بوديم عراق روز آخر در حرم سيدالشهداء ديدم يک خانمی از همين زائرها ناله میکرد گفت حاج آقا زيارتم تباه شد زيارتم خراب شد خاک بر سر ما شد بعد از عمری آمدم کربلا کربلا را خراب کردم با گريه میگفت در صحن سيدالشهداء گفتم خانم چه است؟ خودت را باختی گفت روز اولی که ما کاظمين، اول زائرها میرفتند کاظمين زيارت قبر موسیبن جعفر، گفت صبح از حرم آقا موسیبن جعفر آمديم بيرون اين دست فروشها و اينها میآمدند چه میفروختند، گفت يک پسر بچهای بود يک طبقی مثل اين سينی ولی چوبی بند انداخته بود در گردنش در اين سينی تعداد زيادی جوراب میفروخت گفت آمد اصرار کرد گفت از ما بخريد من يتيم هستم از ما خريد کنيد گفت من آمدم گفتم که جوراب دانه چند میدهيد گفت قيمتش را گفت، گفتم پنجتا جوراب به من بده، گفت پنجتا را گرفتم گذاشتم کنار پولش را که دادم آمدم بردارم ديدم چهارتاست، گفتم اينکه تو چهارتا به من دادی گفتی پنجتا پول پنجتا جوراب از من گرفتی، گفت من پنجتا بهت دادم گفتم دروغ نگو دروغگو شما شايسته هستيد، يکی مثل صدام بالای سرتان باشد به اين نکبت زندگی افتاديد به خاطر همين دروغهایی که میگوييد. گفت اين بچه گريه کرد گفت خانم من دروغ نمیگويم من پنجتا دادم به شما حالا شما میگوييد که من کم دادم اين يکی ديگر بگيريد ولی پنجتا دادم تحويل شما، اين يک خانم میگفت من يک طبقی بود گذاشته بودم رو آن طبق کيفم را اين جورابها ریو آن بود گفت من پنجتا دادم من گفتم چهارتا دادی، گفت يکی ديگر را هم داد من پول پنجتا را بهش دادم بعد هم دوباره سرنزش کردم گفتم اين کارها بچه خوب نيست از اين آغاز زندگی دروغ نگو با دروغ پول جمع نکن، گفت باز اين بچه همين طور گريه میکرد گفت من پنجتا دادم شما از من قبول نمیکنيد ولی بگير برو، گفت کاظمين گذشت سامراء گذشت، نجف گذشت، کربلا روز آخر رسيد گفت امروز صبح که میخواستم بيايم حرم يکی از همسفريهايم گفت خانم فلانی گفتم بلی گفت شش روز قبل کاظمين داشتی جوراب میخريدی من از کنار دستت رد شدم يک جورابش را برداشتم رفتم ببينم میفهمي يا نه؟ جورابت را بگير گفت مثل اينکه آسمان بر سر من خراب شد اول آن خانم غلط کرده چه کاری است میکنی؟ اين چه مزاحی است که میکنی؟ گفت تو زائر هستی يا میخواهی اينجا اداء جيببرها را در میآوری، يک جورابت را داد تحويل من گفت اين قطرههای اشک اين بچه يتيمی در کاظمين که يادم میآيد آتش میگيرم، میگويم زيارتت را گذاشتی زمين، دل بچهای يتيم را از اول سفر شکستی التماس میکرد میگفت من پنجتا دادم دروغ نمیگويم گفت تهمتش زدم گفتم شما حقتان است اين جوری سرطان بيايد گفت حاج آقا چه کار کنم؟ جوراب را برداشته بود در دست گرفته بود گفت اين جوراب اين سند رد شدن زيات من است، گفتم خانم حالا نا اميد هم نباش برو از امام حسين بخواه که اخلاقت درست بشود زود قضاوت نکن زود تصميم نگير اين سوء ظن میشود گفت حالا آن بچه را هم من ديگر نمیشناسم که بود؟ کجاست؟ کاظمين ديگر ما بر نمیگرديم گفتم اينجا از طرف آن بچه و پدر فوت شدهاش يک زيارت امام حسين بکن، برو در حرم يک سلام بکن يک نماز بخوان بگو آقا امام حسين دعا کنيد ما هم آدم بشويم زود حرف نزنيم زود تصميم نگيريم، اين شرح حال يک خانم زائر است اين داستان مال داخل پارک نيست اين داستان مال داخل حرم امام است.
سوء ظن اعتماد را از بين میبرد اين يکی از آفات سوء ظن که حضرت میفرمايد آنهای که سوء ظنشان زياد میشود اعتقاد خيانت پيدا میکنند به کسانی که خيانت نکردند يعنی به آدمهای پاک بدبين میشوند به آدمهای سالم بدبين میشوند، از اين موارد من فراوان سراغ دارم.
خانمی آمد پيش من در همين شيراز گفت حاج آقا يک کارگری افغانی آورده بوديم در منزل داشت کار میکرد عصر يکدفعه ديدم آن انگشتر طلای من نيست به شوهرم گفتم انگشتر من گم شده اين کارگر يک وقت بر نداشته باشد من نمیدانم کجا گذاشته بودم؟ ولی اين کار کار اين بايد باشد به همين راحتی به همين سادگی نسبت دزدی به کسی میدهيد گفت شوهر من جلو کارگر را گرفت گفت کيفت را بايد بگردم، لباست را بايد بگردم گفت چه شده؟ گفت انگشتر خانم ما گم شده گفت به من چه ربطی دارد؟ گفتيم نه تو غريب بودی در خانه، گفت بیچاره تمام وسائلش را گشتيم لباسش را گشتيم انگشتری نبود، گفت شوهرم بهش گفت میتوانم الآن بدهمت تحويل پوليس ولی برو حرامت باشد اين انگشتر مزدش را هم نداد گفت تازه بدهکار هم هستی انگشتر طلا دزدی برو گفت با تحقير با سبک کردن، بابا انسان است انسان است من نمیگويم مسلمان، گفت اين کارگر با کمال شرمندگی هی میگفت من بر نداشتم، من نکردم مزد میخواهيد ندهيد ندهيد ولی کار من نبود بعد اين خانم گفت دو روز بعد ديدم در سرويس بهداشتی بالای آن آيينهای که در سرويس بهداشتی بود انگشتر را آنجا گذاشته بودم، چقدر راحت حرف میزنيم نماز هم میخوانيم قرآن هم خوب میخوانيم راحت هم خوب تهمت میزنيم راحت هم سوء ظن پيدا میکنيم، اين يک اعتماد را از بين میبرد.
دوم در روايت داريم اصلاً سوء ظن آرامش اجتماعی را بهم میزند، ببينيد جامعه که گرفتار سوء ظن است آرامش ندارد بدبينی وقتی آمد مردم يک نگاههای منفی به يکديگر دارند نگاههای مغرضانه به يکديگر میکنند در خانواده هم اگر سوء ظن آمد همين وضعيت اتفاق میافتد اعضای خانواده ديگر آرامش ندارند چون اعتماد به هم ندارند، در روايت داريم عامل بروز بخشی از جناياتی که اتفاق میافتد سوء ظن است يکی از علتهای که شما میبينيد جنايتهایی در جامعه رخ پيدا میکند جامه عمل میپوشد طرف يک خلافی مرتکب میشود، فهميدی آقا، من نمیدانستم اشتباه کردم، من فکر کردم اين فلانی فلان کار را کرده برخورد کردم بعد ديدم که نه اينطور نبود اميرالمؤمنين میفرمايد: «سُوءُ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّرُور»[13] سوء ظن کارها را فاسد میکند و انسانها بر شرارت بر میانگيزد آدمهای که گرفتار سوء ظن میشوند دنبال شرارت میروند بدبين است نگاه منفی دارد میرود دنبال کارهای شرارت گونه، و از نکات ديگری که در سوء ظن ذکر شده جزء بدترين مصاديق ظلم سوء ظن است در روايت داريم يکی از مصاديق ظلم و بدترين نوع ظلمها سوء ظن پيدا کردن به ديگران است حالا اينها پيامدهاست حالا انشاءالله اشارهای هم میکنيم که ما چه کنيم که خداي ناخواسته اگر به رذيله کسی مبتلا شد چگونه درمان بشود راه برون رفتش چيست؟
باز در روايت است که سوء ظن سبب میشود که شما به سرعت دوستانتان را از دست میدهيد آدمهای که خيلی بدبيناند رفيق دورشان نمیماند دوستان اينها پراکنده میشوند در خانواده تنهاست گاهی اوقات میبينيد پايگاه خانوادگیاش را از دست میدهد چون نگاهش به کانون خانواده و فاميل نگاه بدبينانه است اين سوء ظن دوستان واقعی انسان را از انسان میگيرد و از اينها بدتر يکی از اموراتی که سبب میشود عبادتها را فاسد میکند سوء ظن است اثر وضعی اين سوء ظن تأثير میگذارد روی نماز ما تأثير میگذارد رو حج ما تأثير میگذارد رو زيارت ما زيارت هم میرويم ولی سوء ظن داريم میزنيم خرابش میکنيم حالا من چون میخواهم وقت را نگيرم روايات را نمیخوانم فهرستوار عرض میکند و متأسفانه تفکرها را هم دگرگون میکند آدمهای که سوء ظن دارند اصلاً فکرشان تغيير میکند يک نگاه بدبينی پيدا میکند طرف بغل دستش نشسته يک نگاهی آن وقت نکند چيزی ما را نبرد نکند اين آقا دزد نباشد نکند غرضی دارد نگاهی به ما میکند چرا نگاه کرد اصلاً به اطرافيان خودش با يک تفکر سوء مینگرد اينها از آثار زيانبار سوء ظن و پيامدهای شوم سوء ظن که اميرالمؤمنين نهی میکند مالک را که مراقب باشد.
اما اينها هيچ اتفاقی اتفاقی نيست اين نکته را من اشاره کنم عواملی که سبب میشود اين سوء ظن پديد میآيد، خدا همه را پاک آفريده خدا همه را به خوبی آفريده خدا در نهاد انسانها سوء ظن قرار نداده سوء ظن را خود مردم رشد میدهند خود مردم پديد میآورند چرا بعضیها گرفتار سوء ظن میشوند اين علتش را هم بايد دقت کرد انگيزههای که سبب پديد آمدن سوء ظن میشود در انسانها:
يک آلودگی درون و برون، اين آلودگیهای درونی سبب رشد سوء ظن میشود از آلودگیهای درونی حرص که اميرالمؤمنين فرمود، از آلودگیهای درونی بخل، از آلودگیهای درونی جبن، اينها غرائزی است اينها صفاتی است که سبب میشود خروجی آن میشود سوء ظن لذا میگويند آقا رو خودت کار کن حريص نباشد حرص به دنيا نداشته باش بخيل نباش اموال مال خداست برای خدا خدا چقدر عظمت میدهد به اين انسان: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»[14]خدا میفرمايد قرض خدا بدهيد مال مال خداست، مثل اينکه يک پدری پولی بدهد به فرزندش پولی که حالا داده به فرزندش میگويد بابا میدهی يک چيز قرضم، تازه بازهم بيشتر بهت میدهم، اگر دادی: «فَيُضاعِفَهُ لَهُ»[15] بيشتر بر میگرداند چقدر اين شخصيت دادن است میگويند بابا اصل صفر تا صد پولهايت مال پدرت است اين پدر بهت داده حالا دارد شخصيت بهت میدهد میگويد يک مقدار از اين قرضم بده باز بيشتر بر میگردانم، مردم همه چيزتان مال خداست خدا میفرمايد از اينی که من دادم قرض من بدهيد، دوباره بر میگردانم، حالا بعضیها اين کار را نمیکنند چرا؟ چون آلودگی درونی دارند بخل دارند خدا داده ولی برای خدا هزينه نمیکند به قرض خدا نمیدهد اين يک مطلب که اين رذايل درونی و آلودگیهای درونی انسانها و آلودگیهای برونی انسانها اينها سبب میشود که انسانها گرفتار سوء ظن میشوند، لذا اينکه میگويند آقا برای خودتان وقت بگذاريد آقا امام صادق به عبدالله ابن جندب فرمود آقای عبدالله ابن جندب هرکه ما را میشناسد و هرکه به ما اهلالبيت ارادت دارد شبانه روز دو مرتبه خودش را به حساب بکشد، که اين کار را نوعاً نمیکنيم حضرت فرمود يکی پايان شب يکی آغاز روز، آن پايان شب وقت استراحت يک ده دقيقه برای خودت وقت بگذار اين کتاب زندگی امروزت را يک ورقی بزن، کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ با کهها بودی؟ پولت را از کجا به دست آوردی؟ حرف چگونه زدی؟ ما کار روزمان را آن روزمان را هنوز فراموش نکرديم امام فرمود آقای ابن جندب اگر کار خوب سرزده در آن روز فرداها هم تکرارش کن، اگر کار بدی از تو آن روز سرزده همان شب استغفار کن و مراقب باش ديگر فردا گرفتار نشوی، میبينی اگر ما يادمان نرفت در کوچه بنبست رفتيم و اين کوچه بنبست ديگر در آن کوچه نمیرويم اينکه رسولالله میفرمايد مؤمن از يک سوراخ دوبار گزيده نمیشود مؤمن يادش نمیرود که يکبار از اينجا گزيده شده ديگر دست به سمت اين سوراخ دراز نمیکند علت اينکه بعضیها هی فريب میخورند فريب میخورند اشتباه به دنبال اشتباه چون يادشان میرود چون فراموش میکند اين قاعده محاسبه که اميرالمؤمنين فرمود: «زنوا انفسكم قبل ان توازنوا و حاسبوا قبل ان تحاسبوا»[16]خود را به حساب بکشيد قبل از اينکه به حسابتان بکشند خودتان مراقب خودتان باشيد اگر يک اشتباهی از شما سرزده جبران کنيد تا هستيد، بعد حضرت میفرمايد اول صبح هم برنامه شبت را يک مروری کن آقا صبح که بيدار شديد از منزل میخواهيد تشريف ببريد بيرون يا کار را میخواهيد شروع کنيد ببين شب تا صبحت چگونه گذشت بخشی را با عبادت و راز و نياز با خدا الحمدلله اين را فردا شب هم تکرار کن خدای ناخواسته شب ما با گناه سپری شد استغفار کن و مراقب باش ديگر شبهای ديگر اين سرنوشت تلخ برايت رقم نخورد، خب اگر مردم روز دو مرتبه خودشان را ويزيت میکردند خودشان خودشان را مراقبت میکردند يک نصيحتی است از فرمايشات اميرالمؤمنين به امام مجتبی، آقا فرمودند پسرم: «اجْعَلْ مِنْ نَفْسِكَ عَلَى نَفْسِكَ»[17]هرکه میآيد میگويد آقا يک نصيحتی بگوييد من اين در ذهنم میآيد جزء مختصرين و جامعترين و گوياترين نصايح: «اجْعَلْ مِنْ نَفْسِكَ عَلَى نَفْسِكَ رَقِيباً»[18]خودت مراقب خودت باش مردم خوتان حواستان به خودتان باشد هم در سلامت جسمتان اگر مراقب بوديد بهداشت جسمتان رعايت میشود هم در سلامت روحتان اگر مراقب بوديد روحتان آسيب نمیبيند با هرکسی رفت و آمد نکنيد در هر محيطی شرکت نکنيد ما يکی از علتهای آسيب ما که مبتلای به سوء ظن میشويم همين است که آلودگیهای درونی و بيرونی داريم که اينها را هم محاسبه نکرديم برطرفش کنيم من يک جريانی از آنهای که اهل محاسبه بودند برايتان عرض کنم مرحوم آيتالله محمدطاهر قمی شيرازی که اصالتاً از بزرگان علمای شيراز بود معاصر با مرحوم ملامحسن فيض کاشانی بود ،مرحوم محمدطاهری حالا قمی شيرازی، ايشان در قم ساکن بود لقب قمی هم به او داده شد صاحب کتاب تحفة الاخيار از علمای بزرگ معاصر با ملامحسن فيض و ملاصدرا. ايشان در قم زندگی میکرد ملامحسن فيض کاشانی در کاشان بود خب مرحوم ملامحسن مشهور شده بود به اينکه اين آقا صوفی است و مسير صوفیگری دارد داماد ملاصدرا هم بود يک نسبتهای که ايشان مسيرش مسيری تصوف است و صوفیگری هست نسبت به ملامحسن شايع شده بود آيتالله محمدطاهر قمی از آن سرسخت علمای بود که بر عليه صوفيه ميدان آمده بود اين کتاب تحفة الاخيار ايشان هم نوع روايات را آنجا جمع آوری کرده و بيان کرده ايشان در بعضی از جلسات مرحوم آيتالله محمدطاهر قمی در قم به اسم از ملامحسن فيض ذکر میکرد ياد میکرد و مردم را برحذر میداشت میگفت دور اين آقا نرويد اين آقا صوفی است سالها گذشت مرحوم ملامحسن اواخر عمرش يک جزوهای منتشر کرد در رد صوفيه، حالا ببينيد خيلی راحت میگوييم آقا فلانی بعد میبينيم ای داد و بیداد اصلاً اين طرف چيز ديگر بود ما اشتباه میکرديم يک جزوه ايشان نوشت در رد صوفيه اين جزوه يک نسخهاش رسيد به دست آيتالله محمدطاهر قمی، ايشان فرمود که ای وای سخت در اشتباه بودم چه فکر میکرد و چه بود؟ مردم عالم يعنی اين، عاقل يعنی اين، تا هستی جبران کنی، به عظمت اين جلسات کارتان به قيامت رسيد پدر از اولاد نمیگذرد چون همه گير اند، زن و شوهر از هم نمیگذرند ای که دست میرسد کاری بکن، تا نرفتيد جبران کنيد، رفتيد ديگر کار سخت است:
همينجا صلح کن با ما چه لازم، که در محشر زما شرمنده باشی
چه کرد اين آيتالله محمدطاهر قمی میگويند از قم پياده راه افتاد آمد سمت کاشان پياده سوار مرکب هم نشد آمد تا کاشان درخانه ملامحسن فيض در زد هی صدا میزد: «يا محسن قد اتاک المسئ، يا محسن قد اتاک المسئ» با آبروی اين عالم بازی کرده بود، گرچه خودش هم عالم بود بابا همينجا التماس کن ببخشد تو را به مرحوم ملامحسن فيض گفتند آيتالله محمدطاهر قمی از قم آمده پشت در هی دارد صدا میزند: «يا محسن قد اتاک المسئ» و گريه میکند گفت آقا را دعوت کنيد بيايد داخل، گفتند میگويد من داخل نمیآيم آقا ملامحسن بيايد دم در ملامحسن فيض آمد دم در ببين اخلاق بزرگان هم از بزرگان درس بگيريد، محمدطاهر قمی را گرفت در بغل، گفت آقا چرا داخل تشريف نمیآوری، گفت من اشتباه کردم سالها تصورم اين بود که شما از نظر فکری و اعتقادی يک فکر ديگری داريد جزوه اخير شما من را متوجه کرد از قم تا کاشان پياده راه آمدهام کفاره اين اشتباهم، سوار مرکب نشدم پياده راه آمدم که خدا من را ببخشد در اين اشتباهی که نسبت به شما کردم آقای ملامحسن حلالم کن، ملامحسن فيض فرمود حلالت کردم گذشتم حالا بيا داخل گفت نه، من با خودم عهد کرده بودم بيايم فقط عذرخواهی کنم عذرم را بپذيريد میخواهم پياده برگردم قم، نفس را بايد آدم کرد، نفس را بايد تربيت کرد، اين آلودگیهای درونی را بايد اصلاح کرد و مردم تا هستيد میتوانيد کار کنيد، من يکجايي يکی از عزيزان گفت آقا ما اين صحبتی شما قبلاً داشتيد و اين را ما پخش کرديم يکجاهايي، خدا رحمت کند آيتالله حائری در اين شهر بود خيلی پشت سرش حرف زدند خدا بگذرد آنهای که تهمت زدند، من از خود ايشان شنيدم فرمود من يک وجب زمين از اين فلاحت در فلاقتها مال من نبود، اين بندهای خدا با يک نگاه خيرخواهانه آمد در صحنه حالا گرچه شايد بعضیها سوء استفاده کردند يک بهرهبرداریهای اشتباهی هم شد نگاه ايشان برنامه ايشان اين نبود من از زبان متدينين میشنيدم میگفتم آقای حائری زمينخواری کرده، فلاحت در فلاقت، باغهای آقای حائری بارها من میشنيدم میگفتند اين باغهای آقای حائری است کجا کجا؟ يک خانم جلسهای از خانمهای قرائت قرآن و جلسه اداره میکرد سالها قبل به ما تماس گرفت گفت آقای حدائق حالا فهميدم که اشتباه میکنيم ديگر آيتالله حائری رفته بود آيتالله ايمانی امام جمعه بود، گفت حالا پیبردم که حرف اشتباهی میزدم گاهی اوقات در جلسه، جلسهای که بايد نشر معارف اهلالبيت بشود ما کرديمش مجلس تهمت، جلسهای که ما را بايد رشد بدهد دارد ساقط میکند از اخلاق و معنويت، گفت من خيلی پشت سر آقای حائری روی اين بحث باغهای فلاحت در فلاقت حرف زدم حالا فهميدم اشتباه کردم دستم به ايشان نمیرسد چه کار کنم؟ قيامت سختی دارم، گفت يک کمکم کنيد آقای حائری را اگر میشود شما تماسی داريد بگوييد من چه کار کنم که ببخشد من را ما تماسی گرفتيم راننده ايشان قم، بعد از دوران امامت جمعهشان بود، صحبتی کردم با ايشان گفتم آقا يک خانمی پشت سر شما خيلی غيبت میکرده روی اين بحث فلاحت در فلاقت ولی الآن پيشيمان شده الآن پی به اشتباهش برده چه کار کند اين زن؟ میخواهد کارش به قيامت نکشد، فرمودند اگر پيشيمان است بهش بگوييد برود سر قبر پدرم در صحن احمد ابن موسی يک حمد و سوره برای روح پدرم بخواند من ازش گذشتم، گفت حضرت آيتالله حائری از اين قماش مردم در شيراز فراوان خيلیها غيبت شما را کردند نکرديم نگفتيم نماز شب میخوانديم و میگفتيم قرآن ختم میکرديم و تهمت میزديم راحت، گفتم تکليف بقيه مردم چه میشوند فرمودند به بقيه هم بگوييد هرکه پيشيمان است برود سر قبر پردم در صحن شاه چراغ يک حمد و سوره بخواند من گذشتم ازش، من در يک جلسهای گفتم، گفتم از آيتالله حائری من نجاتتان دادم بقيه آيتاللهها گردن خودتان، يک آيتالله حائری من کارتان را حل کردم و اين خدمت را به مردم اين شهر کردم در رسانه هم يک وقتی گفتم گفتم هرکسی را ديديد پشت سر ايشان تهمت زده و پيشيمان است خود ايشان فرمودند سر قبر پدرم يک حمد و سوره بخواند من میگذرم ولی مردم بقيه را اگر تهمت زديد بقيه را اگر سوء ظن داشتيد در فاميل بستگان خويشاوندان به داد خودتان برسيد، اينجا خيلی راحت است ايشان فرمود يک حمد و سوره بخوانيد گذشتم، اما اگر به خدا قسم کار کسی قيامت به آيتالله حائری بکشد نمیگذرد چون آنجا همه گيرند همه گرفتارند، حالا موارد ديگری از عوامل سوء ظن، انشاءالله اين بماند در جلسه ديگر من خدمت عزيزان نکاتی را عرض کنم انشاءالله استفاده خواهيم کرد.
عرض ادبی به محضر کريم اهلالبيت آقا امام مجتبی، ببينيد نسبت به امام حسن هم همين سوء ظن بود يک پيرمرد شامی آمد در مدينه تا امام حسن را ديد گفت: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِينَ»[19]سلام بر تو که مؤمنين را ذليل کردی، نعوذ بالله به که؟ امام حسن يک چيزهای به امام حسن گفت که اين ياران حضرت خواستند برخورد کنند آقا فرمود صبر کنيد، بگذاريد حرفهايش را بزند حرفهايش را زد توهينهايش را کرد چقدر غريب بود آقا امام حسن، پيغمبر فرمود چشمی که بر حسنم بگريد قيامت اين چشم گريان نخواهد بود، آقا فرمودند برادر عرب مثلی اينکه غريب هستی، فهميدند اين آدم بیتربيت مال مدينه نيست امام حسن را نمیشناسد تبليغات بنی اميه فريبش داده، فرمودند اگر جای نداری خانه من در اختيار توست اگر نيازی به کمک داری من کمکت میکنم، اگر نياز به حمايت مالی داری افتاد رو دست و پای امام حسن گفت آقا مدينه وارد نشدم مگر اينکه منفورترين مردم روی زمين نزد من شما بوديد الآن که دارم جدا میشوم محبوبترين مردم نزد من شما هستيد:
ای همه غصهها قصه صبر تو، فاطمه نيمه شب زائر قبر تو
حجت ابن الحسن بر سر تربتت، میکند تا سحر گريه بر غربتت
يا حسن يا حسن يا حسن، يا حسن يا حسن يا حسن
من وقت را نگيرم روضه من همين دو بيت عزيزمان فيض کاملتر بدهند به مجلس:
ديده بين دو طشت، که ديده خواهرش زينب:
ديده بين دو طشت زينب ممتحن، رأس پاک حسين خون حلق حسن
از آقا چه میخواهيد امروز بگوييم آقا
گريه بر اهل بيت آرزوی من است، کربلا و بقيع آرزوی من است
يا حسن يا حسن يا حسن.
[1] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص436.
[2] نازعات 24.
[3] محجة البیضاء ج8 ص62
[4] محجة البیضاء ج8 ص62
[5] محجة البیضاء ج8 ص62
[6] حجرات 12.
[7] حجرات 12.
[8] حجرات 12.
[9] الخصال ج1 ص63.
[10] انبياء 47.
[11] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص436.
[12] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص436.
[13] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص283.
[14] بقره 245.
[15] بقره 245.
[16] شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم الفهرستج7 ص66.
[17] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص85.
[18] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص85.
[19] الهداية الكبرى ص192.