استاد حدائق روز یکشنبه 27 شهریور ماه 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ایام دهه پایانی ماه صفر به بیان یکی دیگر از «درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الباقر علیه الصلاة و السلام «یأخذ المظلوم من دین الظّالم أکثر مما یأخذ الظالم من دنیا المظلوم»[1]
جلسهی گذشته عرض کردیم یکی از پیامهای مهم در نهضت سیدالشهداء درس عزتمندی به بشریت بود که خود سیدالشهداء در سخنی میفرماید «موت فی عزّ خیر من الحیاة فی ذُلٍّ»[2] مرگ در عزت بهتر از زندگی با ذلّت است، عزت را هم اشاره کردیم به معنای نفوذناپذیری و مقاومت و قدرت است که روحیهای پیدا کند که تطمیع و تهدید در او اثر نگذارد، بحث رسید بدین جا که یک سری از عوامل سبب ذلیل شدن انسانها میشود یعنی روحیهی غنیای که به تعبیر حضرت لقمان یک بخش از وجود ما سهم خداست و آن روح است گفت: پسرم مراقب باش در تربیت و پرورش روح که ودیعهی الهی در وجود تو و تمام تعالیم دینی در راستای پرورش روح است چه میشود که بعضیها روح برایشان بیمقدار و بیارزش میشود و گاهی اوقات برای منافع دنیایی و دنیای زود گذر و گاهی به ثمنی ناچیز چوب حراج به شخصیت خود میزنند. امیرالمؤمنین فرمود: قیمت انسانها بهشت است مردم زیر بهشت خودتان را خرج کردید مفت فروختید خودتان را، به شیراز خودتان را معامله نکنید، اگر بگویند شیراز مال شما، مفت رفتید، ثمن مؤمن و بهای واقعی ما بهشت است، رضوان الهی است به زیر قیمت خودتان را نفروشید.
یکی از عواملی که سبب میشود عزتمندی انسانها آسیب ببیند ظلم است من بارها عرض کردم تمام أوامر و نواهی اسلامی برای تعالی بشر است بعضیها فکر میکنند اگر در مسیر دین حرکت کردند برای آخرتشان مفید است اول دنیای ما را آباد میکند میگویند ظلم نکنید، ظلم اول آسیبش در دنیاست سپس آخرت است، روح شما را ذلیل میکند، عزت را از شماها میگیرد، من ظلم و عدل را یک تعریفی بکنم تا بحث بهتر به آن پرداخته بشود، در بین تمام فضایل اخلاقی و تمام رذایل اخلاقی تنها فضیلت اخلاقی و رذیلهی اخلاقی که استثناء بردار نیست در فضیلتها عدالت و در رذیلهها ظلم است اینها اصلا تبصره نمیخورد، عدل خوب است همه جا نسبت به همه کس، ظلم بد است همه جا نسبت به همه کس. میگویند ظلم نکن آقا امیرالمؤمنین در ساعات پایانی عمر شریفشان به امام مجتبی و سیدالشهداء فرمودند: ابنملجم اگر من از این بستر سالم برخاستم من خودم میدانم با او چه کنم، اگر در این کسالت رفتم یک ضربت زده یک ضربت بزنید قصاص یعنی این، آقا فرمودند قصاص کنید بیش از آن تعدّی نکنید ظلم حتی حضار محترم نسبت به ظالم هم خوب نیست حتی آن کسی که ظالم است ظلمش نکنید عدالت را در حقش اجرا کنید. آقا این تخلف کرده باید مجازات بشود بیش از آن حق ندارید مجازات کنید، اسلام میفرماید: اگر کسی محکوم به اجرای حد شد آن مجری اجراء حد دارد حد میزند و اشتباهاً یک ضربه بیشتر زد میگویند بلندش کنید این مضروب که حد رویش اجرا میشد بگویید میخواهی ببخشی یا قصاص کنی؟ اگر قصاص شد بخوابانید و یک حد اجرا شود این اسلام و عدالت است.
سیلی زده است شما چه حقی داشتید سیلی بزنید؟! من یک نکته خدمت همهی پدر و مادرها بگویم حلالیت بطلبید آن کسانی که دست به کتک داشتند در قیامت عدالت خدا را خواهند دید، حق نداشتید بزنید امانت خدا را به تو سپردند فرزندت را چرا کتک زدی؟ حلالیت بطلب. نطلبیدی قیامت جلویت را میگیرند. کجا داریم حق دارد پدر فرزندش را بزند و بدنش کبود بشود بابا این امانت خدا دست توست؟! در روایت داریم اول دادگاهی که خدا در قیامت تشکیل میدهد دادگاه خانواده است، قبل غریبهها، اول فامیل و طایفه جلو میآید که چیزی بدهکار هستیم یا نه؟ آیا به خانم یا شوهر مدیون و بدهکار نیستی؟ به فرزندان و به والدین، به خواهر و برادرها... اگر تسویه شدی بعدش غریبهها جلو میآیند.
ظلم جزء رذایل اخلاقی و قبیحهایی است که قبح ذاتی دارد یعنی هیچ کجا در اسلام تأیید نشده است که ظلم کنید حتی نسبت به ظالم. ظلم قبیح است حتی برای ظالم، اثر وضعی ظلم ما در روایات داریم یکی از آثار وضعی ظلم این است که روح عزتمندی را از انسانها میگیرد. البته ظلم را یک اشارهای بکنم که مراتبی دارد:
یک مرتبهی ظلم: ظلم به خودمان است، دعای کمیل امیرالمؤمنین شبهای جمعه امام به همهی ماها تذکر میدهد، مؤمن به خودت ظالم نباش، «ظلمت نفسی»[3] خدایا چشم دادی ولی آن گونه که باید نگاه کنیم نگاه نکردیم، زبان دیدی آن گونه که باید سخن بگوییم نگفتیم، طول عمر دادی بهرهبرداری نکردیم یک بخشی از مردم ظالم نفس خودشان هستند، این نوع ظلم را ما در روایت داریم خدا میبخشد اگر کسی پشیمان شد توبه کرد خدایا اشتباه کردیم، خدا میفرماید: «وَإِنِّي لَغَفَّارٌ»[4] من میبخشم و میآمرزم «لِمَنْ تَابَ وَآَمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى»[5] ظلم دیگری داریم که روایت داریم خدا ظالم را رها نمیکند «لایدعه الله»[6] اگر کسی دچار این ظلم شد خدا رهایش نمیکند و آن ظلم مردم به مردم است، ستم به دیگران اینجا مدافع خداست، اینجا طلبکننده خداست، در حدیث قدسی داریم خدا میفرماید: «إن لم انتقم من الظالم و أنا الظالم» اگر من از ظالم انتقام نگیرم خودم ظالم هستم شما یک ظالمی را در تاریخ نام ببرید که سر سالم به قبر رسانده باشد یک نمونه، یکی از اینهایی که ظلم کردند با آسودگی مرده باشد ختم زندگی او به خیر شده باشد، خدا میفرماید: اگر من انتقام نگیرم خودم ظالم هستم و خدا در کمین چنین ظالمهایی است کسانی که به حقوق و اموال دیگران تعدی میکنند و ظلم میکند خدا انتقام میگیرد و این ظلم بدی است و یک ظلم هم در سورهی لقمان داریم حضرت لقمان به فرزندش میفرماید: «يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[7] پسرم حواست باشد به خدا شرک نورز که شرک به خدا ظلم بزرگی است، یعنی برای خدا شریک قائل مباش خدا در طراز بندگانش قرار مده، جایگاه ربوبیت را پایین نیار این مراتب ظلمی است که رسول الله نام میبرد، حالا طبیعت ظلم باز این تعبیر ظلم هم یک اشارهای دیگری بکنم، عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش این را عدل میگویند، ظلم یعنی قرار گرفتن چیزها در ذیل جای خودش، این آقا حقش را باید بدهند ندادند، حقش را دادند عدل است اگر ندادند ظلم است، من از این چشم درست استفاده کنم عدل است بد استفاده کنم ظلم است، ظلم یعنی در جای خودش چیزی قرار نگیرد «وضع الشیء فی غیر موضعه» در جای خودش قرار نگیرد و اگر در جای خودش نباشد ظلم است، و آن کسی که این کار را میکند ظالم است.
خداوند میفرماید: ما به بندگان خود ظلم نمیکنیم. «وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»[8] مردم به خودشان ظلم میکنند. خدا به بندهای ظلم نمیکند این اثرات کارهای خود مردم است که خودشان را گرفتار میکند و درگیر میکند، یکی از اموراتی که سبب میشود عزتمندی را از انسانها میگیرد ارتکاب ظلم است، و عجیب است تاریخ بشریت اینکه امیرالمؤمنین میفرماید: از تاریخ عبرت بگیرید. که در تاریخ ما میبینیم اینهایی که ظلم کردند و مرتکب ظلم شدند به همان نکبتها گرفتار شدند. ایام عزای امام حسین است روز 12 محرم بود اسراء را به کوفه آوردند و دارالامارةی ابن زیاد ظهر بود و اسراء را با دست بسته و وضع تحقیر آمیر وارد کردند که به قول ظهری مصری اگر پیامبر اکرم به جای توصیهی به احسان به ذوی القربیاش که در قرآن میفرماید: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[9] مردم هر چه میتوانید به قربی من ستم نکنید ظهری میگوید اینقدر مردم و بنی امیه ظلم کردند بیشتر از این نمیتوانستند. در حالی که رسول الله امر به مودت کرده بود اینها چقدر جنایت کردند تاریخ اهل البیت در این دوران اسارت وقتی انسان مطالعه میکند، اسراء در درالامارت ابن زیاد ملعون آوردند و پای سفرهی غذا است و سر مطهر امام حسین در طشت کنار سفرهی غذا است، اسراء در بند هستند حضرت زینب ام کلثوم، زین العابدین، سکینه، رقیه و این زن و بچههای داغدیده دارند نگاه میکنند این صحنه را، این ظالم ملعون یک لقمه غذا میخورد و یک زخم زبان میزند، خطاب به زین العابدین کرد کجا رفت یاری خدا؟ دیدید بعضیها خیلی عجول هستند آقا شما که مسجد رفتید کجا را گرفتید؟ ما دنیا تو مشتمان است باشه! فیتیلهات را میکشند پایین یک چند صباحی به توفرصت داده میشود چه کار میکنی؟! خدا نکند کسی گرفتار سنت استدراک بشود، سنت استدراک یعنی خدا ملایم ملایم نرم نرم میدهد به اینهایی که از خدا فاصله گرفتند، مثل فرعون، نمرود اینهایی یک احساس حقانیت میکند و همه چیز بر وفق مراد ماست، ببینید آقایان شما یک وقتی فرزندت را دوست میداری تا خطا کرد تذکر میدهی اما یک کسی در برابر تعهدی نداری در برابر خطایش احساس تکلیف نمیکنی، «البلاء للولاء»[10] اگر یک جایی تذکر داده میشود دوستت دارند میگویند برگرد داری بیراهه میروی راه اشتباه نرو، دوستت داریم میخواهیم به انحراف نیفتی. ابن زیاد شروع کرد حقطلبی کردن که حق با ماست اگر حق با شما بود مردان شما کشته نمیشد و شما اسیر نمیشد و اموال شما به غارت نمیرفت، آقا زین العابدین در همان لحظه گفت: خدایا منتظر اجرای عدالتت هستم. عدالتت را ما ببینیم آقایان 5 سال گذشت، امام سجاد در منزل نشسته بود و سرسفرهی غذا پیک مختار رسید یک دستمال بستهای را کنار سفرهی زین العابدین گذاشت و گفت: البشارة البشارة دست انتقام خدا از آستین مختاربن ثقفی خارج شد و این تابوت بنی امیه ابن زیاد را به درک واصل کرد، دستمال را باز کردند دیدند سربریدهی ابن زیاد است. تا امام سجاد این صحنه را دید سجده کردند، سجدهی شکر به جا آوردند و فرمودند: در 12 محرم سال 61 پای سفرهی غذا دل ما را آزرد و گفتم: خدایا منتظر اجرای عدالتت هستم، نانجیب سر سیدالشهداء سر سفرهی غذا میگذاری دل زین العابدین را میرنجانی؟ سرت را کنار سفرهی غذایش میآوریم و دل او را مسرور میکنیم، مردم دنیا بزرگتر دارد خداست، برو هر کاری از دستت میآید بکن. زور میگویی؟! «إن لم إنتقم من الظالم و أنا الظالم» این ابن زیاد ملعون عجیب است روز عاشورای 5 سال قبل وسط میدان بعدظهر کشته شد، سیدالشهداء را عاشورا میکشی؟ عاشورا روح خبیثت را از پیکرت بیرون میکشیم، میگویند در جنگ بین سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر و سپاه شام به فرماندهی ابن زیاد، ابن زیاد سرش را پوشانده بود که کسی او را نشناسد و وسط میدان با ابراهیمبن مالک درگیر جنگ شد اینها از اسب پایین آمد و ابراهیم نمیدانست که این ابن زیاد است، وسط جنگ ابراهیم چنان ضربتی به نیمتنهی ابن زیاد زد که بدن دو تکه شد که ابراهیم گفت: این یک نیمتنهاش شرق و نیمتنهاش غرب انداختم، آمد جلو این دستمال را از سر این ملعون باز کرد دیدند ابنزیاد است.
عاشورا دستور قتل امام حسین را میدهی؟ عاشورا سفرهی زندگیات را جمع میکنند، آقای ابابصیر خدمت امام صادق حضرت پشت دست ابابصیر را اینجوری گرفتند و گفتند به همین اندازه اگر کسی در حق کسی ظلم کرد و جبران نکرد و نمیمیرد تا آثار ظلمش را ببیند. در روایت داریم سه تا گناه است اینها تا طرف نمرده است مکافاتش را میبیند و نعوذبالله اگر کسی به اینها مبتلا شد چوبش را میخورد، نوع خطاها و جرائم و مفاسد اینها حواله به آخرت میشود اما «ثلاثة من الذنوب»[11]، امام باقر فرمود: «تعجل عقوبتها»[12] عقوبت اینها جلو میافتد. «ولاتؤخر الی الآخرة»[13][14] اینها به آخرت کشانده نمیشود. «البغی علی الناس»[15] ستم به مردم و ظلم به مردم. حالا به هر نحوی مثلا آبروی کسی را بردی، آبرویت را میبرند، ضربه زدی، ضربه میخوری احسان کردی احسانت میکنند، به هر نحوی اگر کسی ستم به کسی کرد این آثار او را خواهد گرفت «البغی علی الناس»[16] خدا رحمت کند مرحوم ملا هاشم خراسانی در منتخب التواریخ مینویسد در کربلا یک آبلیمو فروشی بود، یک بیماری آنجا رایج شد اطباء وقت تجویز کردند که درمان این بیماری شربت آبلیمو است این هم شغلش همین بود، آبلیمو داشت و به آن آب بست دید بازار گرم است هی آب داخل آبلیمو کرد و دست خلق الله داد و درآمد کلانی جمع کرد، ببینید خدا فرصت میدهد تا مردم خودشان را نشان دهند، شمر را روی سینهی امام حسین جانش را نگرفتند سالها بعد جانش را گرفتند بعد نگوید خدایا اگر فرصت داشتیم ما توبه میکردیم و برمیگشتیم، ظالم در اولین ظلم مجازاتش نمیکنند. رضاخان را فرصت میدهند خوب خودش را نشان بدهد و کشف حجاب کند روضهها و حوزهها را تعطیل کنند، فرصت دادند که فردای قیامت حرف نزند که خدایا یک فرصتی میدادی و ما برمیگشتیم.
این آبلیمو فروش از ثروتمندان به نام کربلا شد میگویند یک بیماری گرفت که اطباء در درمانش ماندند و این پولهای حرام ظالمانه که به دست آورد هزینه کرد و تمام اموالش رفت، مرحوم ملاهاشم خراسانی به دیدنش رفت و دیدم همین آقایی که به پول ظالمانه شد میلیاردر آن وقت بستر زیرش نبود و روی زمین خالی خوابیده بود فقط یک بالشت زیر سرش بود پسرش گفت: نسخه داری امروز دیگر چیزی در خانه نیست بفروشیم برایت دارو بخریم، همهی چیزها رفت، دیدم سرش را بلند کرد و بالشت زیر سرش را برداشت و سرش را روی زمین گذاشت و گفت: این بالشت برو بفروش داروی امروز ما را هم تهیه کنید ببینیم خدا از ما راضی میشود یا نه؟ بشر خدا را در نظر بگیر، حالا یک میزی جلویت گذاشتند هر چه شد میگویی؟ حالا یک چند صباحی دنیا سمت شما آمد آیا باید هر جوری باید جمع کرد؟ اینها را باید انسان جواب بدهد و پاسخگو باشد، لذا ستم به مردم را امام باقر میفرماید: خدا فرصت نمیدهد و یک ستمکار را در تاریخ نمیبینید که سر سالم به گور برده باشد، یک خانمی نزد من آمد و گفت: حاج آقا بیش از 20 سال در زندگیام از شوهرم فحش شنیدم و کتک خوردم و تهمت شنیدم و شوهر ما الان سکتهی مغزی کرد و در بستر افتاده است. یک طایفه را اداره میکنی؟ اگر رهایت بکنند باید تو را اداره کنند. یک درد بیدرمان بدهند همه در آن میمانند. گفت: حالا شوهر در بستر است و چوب خشک شده است، حالا شده یک جسم بیتحرک، تشنه میشود میگوید آب و محلش نمیگذارم و ساعتها میگذارم التماس بکند تا یک لیوان آب بدهم این مال همین شیرازمان است گفتم: خانم وای به حالتون/ گفت: برای چه؟ گفتم: شوهرت بد کرد فقط امتحان پس داد آزمون تو الان شروع شده است تو هم داری بد امتحان پس میدهی. گفت: تو نمیدانی چه بر سر من آورد. گفتم: بد کرد؟ پیغمبر فرمود: «أحسن إلی من أساء إلیه»[17] ما مسلمانیم به کسی که به تو بد کرد تو احسان کن.
من بدکنم تو بد مکافات کنی ، پس فرق میان من و تو چیست؟
گفت: من چه کار کنم؟ گفتم: آبش بده یاد آن بداخلاقی ها افتادی احسانش کن، تا در پیشگاه خدا حرفی برای گفتن داشته باشی، بگو خدایا کار دست من افتاد من خوب عمل کردم.
روزگار است این کهگه عزت دهد گه خوار دارد، چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد
چرخ بازیگر ازین بازیچهها زیاد دارد.
ستم به مردم بد است و اگر کسی کرد امام باقر فرمود: نمرده آثارش را میبیند مگر اینکه قبل از مردنش جبران کند. «کفرالاحسان»[18] این از آن کارهایی است که طرف سر سالم به قبر نمیرساند، پاداش خوبی را به بدی دادن پناه بر خدا، این طرف محبت کرده است سزای محبت او را با ناسپاسی میدهد سزای لطف او را با تهمت و تخریب میدهد، خدا از این مردم نمیگذرد اینها در همین دنیا آثارش را میبینند، پاداش خوبیها را اگر کسی به بدی داد گریبان این را خواهد گرفت و این ناسپاسیها.
امام فرمود: «عاق الوالدین»[19] نعوذبالله اگر کسی عاق والدین بشود، شما کسی را پیدا نمیکنید پدر و مادر از او دلگیر باشد سر سالم به قبر برساند، من بارها دیدم کسانی که پدر و مادر از آنها راضی نبوده و چنان زندگی آنها پیچیده شد و چنان گرفتاریهایی اینها را درگیر کرد اصلا اثر وضعی دارد، حرمتشکنی پدر و مادر، عاق پدر و مادر شدن، طرف به امام صادق عرض کرد: پدر و مادر من کافر است آیا قید اینها را بزنم، امام فرمود: خیر پدر و مادرت کافر است تو که مسلمان هستی تو به وظیفهات عمل کن تا جایی از اینها اطاعت کن و تبعیت کن که خواستهی اینها با خواستهی خدا مغایرت نکند اگر پدر و مادر کاری خواست که خدا راضی نیست آنجا با احترام باید حرف اینها را ترک کرد و آن هم نه با بیاحترامی.
وجود مقدس آقا امام صادق علیه السلام میفرماید: «إنّ ذلیل هو الظالم»[20] چیزهایی که انسانها را ذلیل میکند و عزت را میگیرد، آن روحیهی قوی و نفوذناپذیر را از انسان ساقط میکند ظلم است، انسانهای ظالم انسانهای ضعیفی هستند، آدمی که عزیز است ظلم نمیکند، میتواند ستم نمیکند، آن قدرت انتقام دارد ولی تربیت میکند، ذلیل است که ظلم میکند، ظلم نشانهی ذلت است انسانهای عزیز اهل ظلم نیستند، اهل ستم نیستند، یک نکتهی دیگر هم عرض کنم ترک حقوق روحیهی عزتمندی را از انسانها میگیرد، من محضر عزیزان اشاره کنم رسالةالحقوق حضرت زین العابدین که امام قریب به 50 حق را برای انسانهای مکلف و بالغ نام میبرد، از حق خدا شروع میکند حق نفس، حق چشم، حق گوش، حق زبان، حق دست، حق پا، حق پدر، حق مادر، حق شاگرد، حق رفیق، حق همسایه، حق استاد، اینها حقوق دارند. این حقوق اگر دیده نشد قطعا ترک حقوق ثمرش این است که انسانها را ذلیل میکند پاسداری از حقوقی که خدا انتظار دارد انسانها را عزیز میکند، من در رأس این حقوقها حق الله الاکبر را بگویم و بسنده کنم.
حضرت در رسالةالحقوق میفرماید: «فأما حق الله الاکبر علیک»[21] حق بزرگ بر شما این است که ما در همین حق انصافاً عزیزان کسی را پیدا نمیکنیم اینگونه عمل کرده باشد ذلیل شده باشد، ذلیل به معنای همان نفوذپذیری نه ذلیل به معنای اینکه مثلا فقیر هستند بعضیها دستشان خالی است ولی دنیا نزدشان کوچک است ندارند ولی دارا هستند. در روایات و ادعیه داریم در دعای عرفهی امام حسین یک قسمت از دعای عرفه این است «إلهی ماذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک»[22] خدایا چه دارد آنکه تو را ندارد و چه ندارد آنکه تو را دارد، چه یافته آنکه خدا را باخته است چه باخته آنکه خدا را یافته است، آن کسی که خدا را دارد همه چیز را دارد، آن کسی که خدا را ندارد 6 دانگ دنیا را به او بدهند باخته است، گاهی اوقات این ظرفیت پر را نمیبینیم، با خدا بودن و بندگی را نمیبینیم، سرمایه است اینها.
امام سجاد در رعایت حق الهی میفرماید:«فأما حق الله الاکبر علیک أنت تعبد و لاتشرک به شیئا»[23] دو تا نکته را حضرت ذکر میکند بندگی خدا و شرک نورزیدن مثلا ما گاهی اوقات اخلاص نداریم و در بندگی شرک داریم اگر بندگی خالصانه کردی یعنی عبادتت، اطاعتت لله و فی الله بود «فإذا فعلت بالاخلاص جعل لک علی نفسک أن یکفیک أمر الدنیا و الاخرة»[24] چنان با تو عمل میکنند که دنیا و آخرت تو تأمین بشود، یعنی آن کسی که خوب بندگی کرد و خالص بود هم دنیا و هم آخرت خدا تأمینش میکند، «جعل لک علی نفسک أن یکفیک أمر الدنیا و الاخرة»[25] نه در مسائل دنیا میماند بنده خودم را عرض میکنم اگر من در کارهایی دنیاییام گیر هستم در بندگیام اشکال دارم، مگر شما پیدا نمیکنید آنهایی که واقعا با خدا بودند در دنیای خود و آخرتشان درمانده باشند.
کاروان عشق وقتی به سرزمین عشق رسیدند صاحب معاد سبطین مرحوم سید طاووس مورخین نوشتند اینها سه روز کربلا ماندند آن سه روز هم مشغول عزاداری شدند کنار قبور شهدای خود به عزاداری پرداختند آقا زینالعابدین دیدند این زن و بچهها از گریه و عزاداری دارند آسیب میبینند به حضرت زینب فرمودند: عمه جان دیگر حرکت بدهیم و اینها را آمادهی رفتن کنیم، حضرت زینب اعلام کردند که آماده بشوید که به سمت مدینه برگردیم، تا حضرت سکینه متوجه شد، حضرت سکینه زن و بچهها را کنار قبر امام حسین جمع کرد برای وداع، لحظهی آخر بود از کربلا میخواهند بروند همه این خانمها و بچهها آمدند کنار قبر و شروع کردند به نوحه سرایی یاحسیناه، یاحسیناه، واسیدا، وا غربتاه.
حضرت سکینه دختر سیدالشهداء بانوی ادیبی بود یعنی در ادبیات و اشعار و خیلی مورد متوجه سیدالشهداء بود من هم این دو بیت شعر را روضه قرار بدهم و تقدیم کنم و لحظات پایانی که باید با این قبور و سرزمین مقدس وداع کنند.
الا نودعک یا کربلا الا یا کربلا نودعک جسماً ، بلا غسل و لاکفن دفینا یا کربلا
داریم میرویم اما پیکری را گذاشتیم در این صحرای به امانت و ودیعه کدام پیکر؟ بلاغسل و لاکفن، آن پیکری نه غسل داده شد و نه کفنی با او همراه شد، الا یا کربلا نودعک روحا، کربلا روحی را اینجا گذاشتیم، عزیزی را گذاشتیم که برای پیغمبر و امیرالمؤمنین عزیز بود. شاید حضرت سکینه میخواست این مصیبت را اشاره کند کربلا پیکری اینجا دفن شد که حضرت زین العابدین روز سیزدهم محرم وقتی بنی اسد آمدند عرض کرد آقا اجازه بدهید کمک کنیم، حضرت فرمود: هستند کسانی که دارند مرا کمک میکنند گویا امام سجاد میخواست بگوید پیامبر و جدم امیرالمؤمنین دارند کمک میکنند. بنی اسد یک قطعه بوریا حاضر کنید پیکر قطعه قطعهی پدر روی بوریا بگذارم،.
ای قطعهی بوریا تو به به چه باصفایی
داماد مصطفایی آغوش مرتضایی
دارند نگاه میکنند بنی اسد دیدند آقا بدن را در آغوش گرفت وارد در قبر کرد یک وقت دست برد رگهای بریده روی خاک گذاشت همه بگویید یا حسین
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
اللهم عجل لولیّک الفرج وسهل له المخرج و أوسع له المنهج
پروردگارا والدین و ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز و عواقب همهی ما را ختم به خیر بفرما
[1] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص272
[2] بحارالانوار ج44 ص192
[3] مفاتیح الجنان دعای کمیل
[4].سوره طه، آیه82
[5].سوره طه، آیه82
[6] الکافی ج2 ص331
[7].سوره لقمان، آیه13
[8]. سوره یونس، آیه44
[9].سوره شوری، آیه23
[10] شرح مصباح الشریعه (ترجمه گیلانی) ص356
[11] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[12] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[13] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[14] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[15] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[16] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[17] تحف العقول ص305
[18] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[19] مستدرک الوسائل ج12 ص360
[20] بحارالانوار ج75 ص203
[21] الخصال ج2 ص566
[22] مفاتیح الجنان، دعای عرفه
[23] الخصال ج2 ص566
[24] الخصال ج2 ص566
[25] الخصال ج2 ص566