استاد حدائق روز شنبه 26 شهریور ماه 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ایام دهه پایانی ماه صفر به بیان یکی دیگر از «درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليم»[1]
صدق الله العلی العظيم
خب امشب ادامه بحثی را داريم، ما آخر يک سری مخاطبينی داريم که اينها هر شب مخاطب ما هستند اين فضای مجازی گاهی اوقات طرف از کشور ديگر زنگ میزند میگويد آقا ادامه بحثتان چه شد؟ ما تا ديشب در مسجدالنبی سخن پيرامون يکی از درسهای مهم نهضت سيدالشهداء درس آزادگی و آزاد مردی بود و بحث شد و يکی از درسهای ديگر درس عزتمندی است رسيديم به بحث عزتمندی که امام حسين آموخت عزيز زندگی کنيد با عزت زندگی را بگذرانيد دنيای فانی نمیارزد برای چند صباح دنيا معنويت و شخصيتتان را هزينه کنيد عزت را تعريف کرديم عزت يعنی نفوذ ناپذيری آدم عزيز به اين نمیگويند که يک طائفهای دنبالش راه بيفتد، عزيز يعنی آنکه درش نفوذ نمیشود کرد پول عوض نمیکند، مقام تغييرش نمیدهد تطميع او را از مسير منحرف نمیکند اين را میگويند عزيز گرسنه است دست به حرام نمیزند عزت اين است.
من يادم نمیرود در يکی از سفرهای زمان صدام ملعون در امامزاده سيدمحمد سامراء، زائرها در حد يکی دو ساعت توقف داشتند زيارت میکردند و میرفتند آن سال زمستان هم بود، حدود بيش از بيست سال قبل بود اوائلی بود که سفرها آغاز شده بود، صدام بود در عراق به ايرانیها میگفتند وسائل لباسهای گرم اضافی بياوريد آنجا صدقه بدهيد مردم خيلی در زحمت هستند خب زائرها هم آنهای که لباسهای گرم اضافی داشتند بعضیها برای انفاق با خودشان میآوردند در امامزاده سيدمحمد هوای سردی بود عصر بود زائرها رفتند زيارت آمدند به دنبال هر ايرانی، حدود بيستتا فقير میدويد صحنه عجيبی بود، التماس میکردند گاهی اوقات اشاره به لباس میکردند میگفتند قميص قميص سيدی سيدی مسکين سيدی فقير ارحمنا به ما رحم کنيد پولی بدهيد لباسی بدهيد حالا زائرها هم کمک میکردند در هر اتوبوسی هم دو سهتا مأمور بعثی بود که اينها را از دور ايرانیها پراکنده میکردند، گاهی اوقات اينها را با ضرب و شتم اينها را دور میکردند يک حاج خانم شيرازی بود در کاروان بود اين سوار اتوبوس شد ظاهراً يک پسر بچهای بهش میگفت لباس میخواهم اين رفت سر ساکش در اتوبوس يک لباسی آورده بود آمد سؤال پرسيد گفت آقا من يک لباسی آوردم نيتم اين بوده کربلا بدهم به فقراء اما يک بچهای دنبال سر آمده خيلی التماس میکند اينجا بدهم بهتر است يا کربلا بدهم؟ گفتم خانم دو جا خدا در قرآن میفرمايد عجله کن با اينکه عجله کار خوبی نيست اما اين دو جا خيلی خوب است يک در کارهای خير: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»[2]مردم وقتی میخواهيد يک کاری خوبی انجام بدهيد عجله کنيد شيطان راهزن عجيبی است امشب اگر تصميم گرفتی به کسی کمک کنی گفتی فردا راهت را میزند، يک جوری برايت توجيه میکند خدا رحمت کند امام را امام میفرمودند شيطان در توجيهگری آن قدر قوی است حلال را میکند حرام، حرام را میکند حلال يک بخشی از اينهای که خلاف میکنند هم به قصد مخالفت با خدا خلاف نمیکنند شيطان توجيه میکند، اميرالمؤمنين فرمود: «يسنّ لکم الطروق» ، شيطان راهها را اول برايتان هموار میکند ناهمواریها را هموار میکند بعد میگويد حالا بيا جاده را طی کن گفتم خانم يکی در کار خير است، دوم در توبه کردن: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[3] اين دوجا عجله کردن خيلی خوب است گفتم همينجا بدهيد اين خانم رفت سر کيفش و لباس را در آورد و داد و يک هفت هشت دقيقهای گذشت اين خانم وحشت زده بلند شد، گفت آقا ديدی چه شد؟ چه شد؟ گفت من دوتا بستهای صد هزار تومنی، حرف سال هفتاد و نه بود صد هزار تومن آن موقع، من زمان را گفتم که اينهایی که تو اقتصاد دست داريد برگرديد به گذشته ببينيد چقدر میشد. گفت دوتا بسته صدهزار تومنی آورده بودم برای خريد سوغاتی لاي اين لباسها رفت من گذاشته بودم لاي اين لباسها حواسم نبود اين لباس را که دادم رفت پولها هم رفت، سريع به آن مأمور عراقی گفتيم که آقا اين لباس حاج خانم وسطش پول بود ببينيد لباس دست چه کسی است. اين هم سريع رفت پايين و بين عراقیها میگشت يکی دو نفر هم لباس دستشان بود لباسها را گرفت نشان داد گفت اين لباس شماست بعد خانم گفت نه، آنی که لباس را گرفت بعضی از زائرها گفتند حاج خانم میرود دعايت هم میکند میگويد عجب حاج خانم با همتی پول را گذاشت لای لباس که ريا نشود! بنازم، بنازم خداوند پيروز را چه خلق خوبی خدا دارد، اين برد ديگر بر هم نمیگرداند خب تا زائرها آمدند سوار شدند يک مقدار زمان برد راننده هم يک مقداری اضافی ايستاد بعد آهسته آهسته ماشين را حرکت داد رفت انتهای خيابان امام زاده سيدمحمد دور زد با همان سرعت ملايم يواش يواش داشته میرفت که حرکت کند به سمت نجف يک دفعه ماشين را نگه داشت ديديم از دور دست صحری يک خانم عربی دارد میدود هی دست تکان میدهد يک پسر بچهای ده دوازده سالهای هم با فاصله دنبالش دارد میدود، اينها رسيدند به اتوبوس اين مادر و پسر دور اتوبوس يکی دو دور چرخيدند از بيرون، پسر آن خانم شيرازی را نشان داد آن حاجی خانم را با انگشت اشاره آمد اين زن عرب پشت در اتوبوس در را باز کردند از پالاها آمد بالا مردم عزت يعنی اين، عزت يعني اين: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ »[4] از بخواهيم عزيز بشويم مطامع دنيای روی ما اثر نگذارد درسی که امام حسين به بشريت آموخت اين خانم وارد شد نفسزنان پای برهنه آمد سمت آن حاج خانم شيرازی، لباس را باز کرد ديدند دوتا بسته صدهزار تومنی بدون اينکه يک درجه اسکناسش کم شده باشد، تعارف کرد همه تعجب کردند مردم در آن فقر شديد اينی که میگويند آقا فقر مساوی است با فحشاء اين عموميت ندارد حرف درستی هم نيست هر فقيری که به گناه کشيده نمیشود قرآن میفرمايد بعضیها فقيرند ولی آن قدر مناعت طبع دارند که: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»[5] آدمی که نمیداند اين فقير است گمان میکند اين غنی است اين قدر عفت دارد و مناعت طبع دارد، در نگاه اوليه میگويند اين ثروتمند است و حال آنکه تهی دست است آمد پول را برگرداند، از اين خانم سؤال شد خانم چه شد شما پول را برگردانديد، گفت من خانهام آن روستايي نزديک امام زاده سيدمحمد است پسرم الآن آمد منزل ديدم يک لباسی آورد وسط لباس دوتا بسته اسکناس گفتم اين را از که گرفتی؟ گفت مادر يک خانم زائری ايرانی بود به ما داد، گفتم اين متوجه نشده اين مقدار پول را انفاق نمیکنند اين اشتباه کرده اين پول لای لباس بوده متوجه نبوده گفتم مادر بدويم تا اينها نرفتند برسيم ايرانیها خيلی توقف ندارند در امام زاده سيدمحمد گفت از آن روستا يک نفس دويدم تا اينجا از اين خانم سؤال شد شما نيازی به اين پول نداشتيد؟ گفت من چهارتا بچه يتيم نان امشب نداريم نان امشب نداريم ولی گرسنه میمانيم مال حرام هرگز از خدا بخواهيم اين جوری بشويم حاضريم با گرسنگی بسازيم، آقا مشکلات داشتيم زير ميزی گرفتيم گرفتار هستيم نمیگرفتيم زندگی نمیچرخيد خب ايمان نداري خدا میفرمايد تو بندگی بکن اگر من خدايي نکردم آن وقت نق بزن. بارها من محضر عزيزان عرض کردم يک نفر را اگر توانستيد در عمرتان پيدا کنيد من که نديدم ادعا کند بگوييد لله و فی الله با خدا همراهی کردم خدا همراهی نکرد، ما که نديديم خدا زيربار منت مخلوقش قرار نمیگيرد گفت من گرسنگی را میسازيم مال حرام را هرگز، میدانيد خدا چه کرد؟
تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند
دويست هزار تومن را بر میگرداني خدا به دل زائرها انداخت بيش از دويست هزار تومن جمع شد به اين خانم دادند، آن دويست هزار تومن را اگر بر میداشت حرام بود اما به حلال بيشتر از آن خداوند برگرداند اين را میگويند عزت. عزت يعنی نفوذ ناپذير شدن عزت يعنی تطميع و تهديد شما را عوض نکند وعدهها قولها قرارها آقا مقامت را میبريم اين مقدار چه بهت میدهيم موقعيتت آنی که بنده خداست خدا نزدش بزرگ شد دنيا با همه بزرگی نزد او کوچک است من عرض کردم رسولالله را آغاز رسالتش آمدند با تطميع پيغمبر را ساکت کنند ابوسفيان يک جلسهای گرفت بزرگان قريش را صدا زد سالهای آغازين بعثت پيغمبر بود به رسولالله گفت آقا دنبال چه هستی؟ اگر دنبال ثروت هستيد ما ثروتمندان عرب سرمايهگذاری میکنيم پول روی هم میگذاريم میدهيم به شما، شما را میکنيم اول ثروتمند عرب، دست بردار از اينکه خدا را بپرستيم اگر دنبال پول هستی شما را میکنيم اول ثروتمند، اگر دنبال شهوت هستی زيباترين زنان عرب را برای شما حاضر میکنيم در اختيارت قرار میدهيم و اگر دنبال رياست هستی قدرت حجاز را ما به شما تفويض میکنيم میگوييم همه از شما حرف شنوی کنند ديگر چه میخواهی؟ پيغمبر يک تبسمی کرد عزيز رسولالله است به کوتاهی فکر اينها پيغمبر تبسم کرد که اينها چه دارند نگاه میکنند پيغمبر دنبال چه هست؟ مردم خدا اگر نزدتان بزرگ شده دنيا و مافيها نزدتان خُرد و کوچک میشود. اينکه گاهی اوقات يک خانه يک نزدمان خيلی بزرگ است چون خدای بزرگ را ناديده گرفتيم اينی که گاهی اوقات پول برايمان مهم است مقام برايمان مهم است عظمت خدا ناديده گرفته شده پيغمبر فرمود اگر خورشيد را کف دست راست من قرار بدهيد ماه را کف دست چب من حکومت دنيا را نه حجاز را به من واگذار کنيد دست از رسالتم بر نمیدارم اين را میگويند عزيز آدم عزيز يعنی آدم نفوذ ناپذير آدم قوی آدم مقتدر شايد موقعيتی هم ندارد ولی محکم ايستاده، در اين شهدای دفاع از حرم شهيد حججی عزيز بود قاتل شهيد حججی را گرفتند از داعشیهای ملعون بهش گفتند خبيث چطور دلت آمد سر اين جوان را بريدی، حالا يک بخشی از سربريدن را در اين فضاهای مجازی نشان دادند شما يک مرغی میخواهند جلوتان سر ببرند حالتان منقلب میشود چقدر انسان پست میشود که از حيوان هم میرود پايينتر میشود شرّ دواب بدترين جانور میگويند قاتل شهيدحججی گفت خود اين شهيد حججی سبب شد گفت اين جوان را ما گرفته بوديم شکنجهاش میکرديم میخنديد، کتکش میزديم تبسم میکرد گفت ما تحريک میشديم لجاجت ما بيشتر میشد گفت تا آن لحظه آخر خنجر به حنجر اين جوان کشيدم داشت تبسم میکرد اين عزت است میگويند جانت را میگيريم:
کز جان بگذر جانان بطلب، آنگاه ز جانان جان بطلب
درس عاشورا درس عزتمندی است امام حسين آموخت مردم دنيای دو روزهتان نمیارزد که چشم رو حق ببنديد سکوت کنيد در برابر باطل ببينيد حبيب ابن مظاهر رفت حبيببن مظاهر اگر با امام حسين هم نمیآمد ده سال بعد میرفت حبيب رفت سليمانبن صرد خزاعی هم رفت اما آن شد اصحاب الحسين آن شد يک پيرمرد نادم گرچه بعد هم قيام کرد ولی ديگر نابهنگام آمد در صحنه يکی میشود حربن يزيد رياحی، يکی میشود عبيدالله حرّ جعفی آن سردار تائب آن سردار نادم تا آخر عمرش پيشمان بود آقا امام حسين آموخت از اين فرصتها استفاده کنيد مردم همه چيزتان مال خداست زندگیتان مال اوست لحظه به لحظه عمرتان مال اوست عالم متعلق به اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[6]برای اين خدا هرچه میتوانيد هزينه کنيد خدا زيربار منت شما قرار نمیگيرد من ديروز در يک جلسه عرض کردم ايمان ما مردم امروز مردم امروز به مراتب بايد قویتر از ايمان هزار سال قبل بايد باشد چرا؟ چون ما داريم وعدههای الهی که جامه عمل پوشيده را میبينيم شما هزار سال قبل اربعين امروز را نمیديدند شما هرچه زمان فاصله میگيرد از نهضت امام حسين عظمت اين قيام دارد خودش را بيشتر نشان میدهد وعدهای الهی جامه عمل بيشتری میپوشد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[7]داريم میبينيم با گذر زمان و عبور تاريخ از اين گذشتهها میبينيد فرعون امروز چه جايگاهی دارد موسی چه جايگاهی؟ رسولالله چه جايگاهی ابولهب و ابوسفيان چه جايگاهی؟ اميرالمؤمنين چه جايگاهی، معاويه چه جايگاهی؟ مأمون عباسی کجا؟ ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا کجا؟ اينها را ما داريم میبينيم ديگر بالعيان داريم مشاهده میکنيم اينها درس تاريخ است اميرالمؤمنين میفرمايد از تاريخ درس بگيريد خب عزت به اين معنی، بحث ما رسيد به عواملی که سبب میشود انسانها ذليل میشوند اينی که گفتم پا منبریهای مجازی ما دنبال میکنند اين را من برای آماده سازی عزيزانی که امشب حاضر بوديد که يک دفعه سر اصل بحث نرويم، عوامل عزتمندی بحث شد چند جلسه از نگاه اهلالبيت چه کنيم عزيز باشيم اين بحثش گذشت.
يک سری کارهاست که اينها را اگر مردم عمل کردند اينها ذليل میشوند يعنی آن روحی قوی از اينها گرفته میشود لقمان يک حديثی دارد من يک حديثی هم مقدمه بحثم عرض کنم لقمان میگويد پسرم انسانها دارای سه قسمت اند، همهما: «الناس ثلاثة أثلاث»[8]، تمام ما مرکب از سه بخش هستيم يک سوم ما مال خداست يک سوم ما مال خودمان هست يک سوم ما سهم کرم و خاک است حالا ببينيد مردم کجا دارند میدوند اين کلام کلام کيست؟ کلام لقمان، لقمان کيست؟ لقمان شخصيتی است که قرآن میفرمايد: «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»[9] ما به لقمان حکمت آموختيم خدا میفرمايد لقمان حکيم است، کسی که خدا او را نامگذاری میکند تو حديث مفصل بخوان از اين مجمل، لقمان میگويد مردم سهتا قسمت دارند همه انسانها مرکب از سه بخشاند: «ثلث لله»[10]، يک سوم مال خداست آن يک سومی که مال خداست در وجود همه ماست روح ماست، اين روح مال خداست وديعه الهی در وجود ماست اين را اگر خوب بارورش کردی میبردت ملکوت، و لذا قرآن هم میفرمايد وقتی خدا به فرشتگان فرمود: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»[11] وقتی از روح خودم در آدم دميدم آدم را سجده کنيد آدم تا روح الهی درش دميده نشده بود شايسته سجده نشده بود میگويند بشر تو جلوهای از عظمت خدا هستی، تمام انسانهای که شما میبينيد يک سومشان مال خداست يعنی پايگاه الهی است جلوه خدا هستند سوره واقعه که میخوانيد خدا میفرمايد: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُون أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُون»[12] نگاه کرديد پدرها و مادرها جز ازدواج و همبستری چه کردند؟ از يک نطفه اين انسان خلق شدن کار کيست؟ کار خداست اين روح کار خداست و اين پايگاه الهی است و تمام تعاليم دينی برای باور شدن روح است نماز روزه خمس زکات حج واجبات مستحبات ترک محرمات ترک مکروهات اينها به سلامت روح شما کمک میکند هرچه به سمت معنويت نزديکتر شويد روح شما مقاومتر و با ثباتتر میشود نماز روح را قوی میکند: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[13]حج انسانها را مقاوم میکند بندگی خدا انسانها را عزيز میکند اين يک سوم.
یک سومی که لقمان نام میبرد میفرمايد پسرم يک سوم مال خودت است آن يک سومی که مال خودت است اعمالت است مردم از دنيا چيزی که میبريد بشنويد تا وقتش فقط کارهايتان است خانه لباس دارائی ماشين باغ مزرعه اينها مال دنياست اينها پيشينيان شما نبردند شما هم نمیبريد اين شيرازی که شما داريد میبينيد صد سال قبل يک کسانی درش بودند که يک نفرش زنده نيست سراغ داريد معرفی کنيد يقين بدانيد صد سال ديگر از من و شما خبری نيست شک نکنيد:
سرمايه تو از اين جهان يک کفن است، آنهم به گمانم ببری يا نبری
عزيزان من در شيراز خودم مهندس سراغ داشتم دوتا شرکت داشت يکی شيراز يک چا بهار، اين آقای مهندس بیکفن در دارالرحمه دفن شد، حالا شما بگوييد مگر کسی نبود يک کفنی به اين بنده بدهند؟ استخوانهای اين مهندس را بعد از چندين ما تو بيابان پيدا کردند کردند توی کيسهای پلاستيکی آوردند دارالرحمه دفن کردند، مهندسی دکتری آيتاللهی، تاجری قبر خريدی کفنی از کربلا آوردی معلوم نيست استفاده کنی معلوم نيست اينها را ببری در همين صحن احمدبن موسی آقای قبر خريده بود رحمت خدا رفت بچههايش خارج بودند مدتی اين جسد توی سردخانه ماند بچهها از خارج آمدند پدر را بستهبندی کردند گفتند حيف پدر در شاهچراغ دفن بشود اين بايد برود کالفرنيا دفن بشود. آقا تا هستی کار دستت است مؤمن نفس از کار افتاد به قول آيتالله بهجت مشهور است میگويند ايشان فرموده بود، فرموده بود اول چيزی که از انسان میگيرند عنوانش است ديديد تا طرف میميرد میگويد جنازه را بلند کنيد نمیگويند آقای دکتر، نمیگويند آيتالله اما فقط يک گروه عنوان ازشان گرفته نمیشود درود و صلوات خدا بر شهداء میگويند شهيد را بياوريد به شهداء نمیگويند جنازه را بياوريد میگويند شهيد را آوردند اما میبينيد اول تاجر بازار است میگويند ميت را آوردند تابوت آمد جنازه آمد اين عناوين تا هستيد هست روح از بدن رفت تمام شد يک سومی که شما فقط با خودتان میبريد آن کارهايتان هست، نماز عبادت نيکیها بدیها اينها با شما میآيد.
يک سوم ديگر لقمان گفت اين هم نکته پايانی گفت پسرم يک سوم سهم کرم خاک است که متأسفانه بخشی از مردم تمام تلاششان برای اين يک سوم است: «ثلث للدود»[14]، سهم کرم است و خاک، گفت آن جسد توست، بدن توست، ما اين قدری که برای سلامت جسممان بعضیها دغدغه داريم برای سلامت روحمان دغدغه نداريم، يک شب بچههايمان نماز نخوانند بیخوابند عين خيالمان نيست، ولی يک شب شام نخورند بين خواب و بيداری دوتا لقمه بهشان میدهيم دارويش يک مقدار کم و زياد بشود حساس هستيم اما داروهای معنوی، آنجا دقت میکنيم نتيجه میگيريم اينجا بیدقتی میکنيم ضربه میخوريم بعد لقمان ادامه روايت گفت: «فالعاجز الخاسر» ، زيانکار عاجز کسی است که تمام تلاشش در دنيا برای سهم کرم و خاک باشد همه تلاشش برای اين بدنی باشد که میخواهد برود زير خاک و طعمه مور است و موريانه و محل تاخت و تاز حيوانات زير زمين اين حديث شريف لقمان به فرزندش خب ما مرکب از اين سه بخش هستيم يک بخش ما روحماست که اين روح را ما بايد توجه جدی بهش کرد و اين روح است که شخصيت انسانها را میپروراند يک سری عواملی ذليل میکند طبع انسانها را روح انسانها را يکی از آنها وجود مقدس امام باقر میفرمايد طمعکاری در دنياست ديد بعضیها ذليل میشوند خدا ذليل نيافريده اينها را طمع سبب شده ذليل میشود طمع پيدا کرده حرص هم همين طور اين دو رذيله اخلاقی حرص و طمع در روايات داريم طبع انسانها را ذليل میکند، آقا امام باقر عليهالسلام میفرمايد: «لَا ذُلَّ كَذُلِّ الطَّمَعِ»[15]هيچ ذلتی مثل ذلتی که از طمع سمت انسان میآيد نيست بعض انسانها به خاطر طمع شما در واقعه عاشورا ببينيد اينهای که آمدند کربلا جلو امام حسين حرص و طمع اينها را آورد در رأس ابن سعد بود که به طمع حکومت ری آمد و در قتل امام حسين شرکت کرد و اين لکه ننگين ازلی و ابدی را برای خودش رقم زد پايينتر پايينتر ديگر حالا نرخ افراد فرق میکند آقا اميرالمؤمنين میفرمايد: «قيمة كلّ امرء ما يحسنه»[16]اين را من میگويم امشب در خلوتتان به خودتان نمره بدهيد اينجا ما نمیخواهيم من جلو شماها رو درواسی داريم اما با خودم که نبايد رو درواسی داشته باشم در خلوتتان ببينيد ارزش در زندگیتان چيست؟ قيمتتان همان است چه برايتان خيلی مهم است همان قيمت شماست يکی میگويد آقا يک واحد سه خوابه گيرمان بيايد ديگر دغدغهای نداريم بيشتر از اين هم نمیارزد اما يکی میشود علیبن ابی طالب، خدا برای او ارزش است يکی میشود امام باقر عليهالسلام آمده حج، در مسجدالحرام هشام هم وارد شد همان سال يکی از باغات امام باقر را والی مدينه مصادره کرده بود يکی از اصحاب گفت يابن رسولالله خليفه اموی هشام ابن عبدالملک الآن در مسجدالحرام است برويد به هشام بگوييد باغتان را به ظلم مصادره کردند باغ را برگردانيد انصافاً ما بوديم میکرديم جداً ما میگفتيم کار خداست خدا هشام را الآن آورد در مسجدالحرم برو حقت را بگير تو که ناحق نمیخواهی بگيری که میخواهی استيفای حق بکنی به حضرت گفت آقا برويد به هشام بگوييد اين باغ را به شما برگرداند باغی که مصادره ناحق شده تا اين را به امام باقر گفت امام يک نگاهی به اين طرف کردند که از اصحاب حضرت بود فرمودند: ويحک؛ وای بر تو من در مسجدالحرام از خدا هم باغم را نمیخواهم چه برسد به هشام، از اين به بعد رفتيد مسجدالحرام از خدا اين را بخواهيد در سفرهای حج من به حاجیها میگفتم کنار کعبه اين را بخواهيد يک چيزهای سر دستی میگوييم که اينها گم است در آن اصل، عزيز امام باقر طرف گفت آقا آمديد مسجدالحرام از خدا چه بخواهيد؟ آقا فرمود من آدم مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عيال و خانمان را چه کند؟
ديوانه کنی هردو جهانش بخشی، ديوانه تو هردو جهان را چه کند؟
آقا فرمود آمدم خدا را بخواهم باغ چه است؟ با خدا بوديد هستی با شماست از خدا بريدید نفعی از اين دنيا نمیبريد خب حرص و طمع انسانها را ذليل میکند امام باقر فرمود هيچ ذلتی مثل ذلت طمع نيست لذا بعضیها ديديد آبرو شرف حقيقت ارزشها را زيرپا میگذارند به خاطر طمع است يک قولی بهش میدهند مردم کوفه در رأسشان ابن سعد برای حکومت ری در قتل امام حسين شرکت کرد آقايون بعضیها اين قدر بیمقدار بودند که به طمع يک من گندم آمدند در قتل امام حسين شرکت کردند يک من گندم يعنی سه کيلو گندم به قيمت امروز جامعه ما يعنی پنجاه هزار تومن برای پنجاه هزار تومن سال شصت و يک هجری عاشورا ولی خدا را به مسلخ کشاندند بشر اگر از خودت غافل شدی چوب حراج به خودت زدی عزتت را تبديل به ذلت کردی میشوی اين، برای يک من گندم طمع انسانها را ذليل میکند حرص انسانها را از اميرالمؤمنين سؤال شد آقا: «أَيُّ ذُلٍّ أَذَلُّ»[17] چه ذلتی انسانها را خيلی ذليل میکند حضرت فرمود: «الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْيَا»[18]مردم در دنيايتان مراقب باشيد حريص به دنيا نباشيد حرص به دنيا کار دستتان میدهد آن پايگاه الهی روح پاکتان را آسيب میرساند در شمر هم وديعه الهی بود در ابن زياد هم بود در ابن ملجم هم بود اما چه میگذرد بر بعضیها که اين سرمايه الهی را نابود میکند بسنده کنيم.
صلی الله عليک يا اباعبدالله صلی الله عليک يابن رسولالله
شام اربعين حسينی است جابر من امروز ظهر در مسجد در جمع مؤمنين هم عرض کردم جابر وقتی آمد کربلا خب در آن دوران اواخر عمرش بود کهولت سن بنائی را از دست داده بود در فرات غسل کرد لباس تميز پوشيد خود را با سُعد معطر کرد دستش در دست عطيه که از علمای شيعه بود آمد کنار قبر امام حسين بالای سر ايستاد سه مرتبه سلام کرد: «حبيبی يا حسين» ، از هوش رفت من يک روايتی هم امروز خواندم يکی از عزيزان مؤمنين گفتند يک اشارهای به اين حديث کنيم خوش به حال زائرهای که امروز کربلا بودند خوشا به حال شما که زائرهای امام حسين هستيد در فضيلت زيارت آقا سيدالشهداء امام باقر به محمد ابن مسلم فرمود، حضرت فرمود مردم اگر میدانستند در فضيلت زيارت امام حسين خدا چه ثوابی قرار داده: «لماتوا شوقاً»[19]درجا میمردند و بندبند بدن اينها گسسته میشد حالا ما وقتی میفهميم که از اين دنيا میرويم خوشا به حال آنهایی که رفتيد کربلا خوشا به حال آنهای که توفيق پيدا کرديد و از خدا بخواهيم پيوسته اين توفيق برای ما رقم بخورد امام فرمودند آقای محمدبن مسلم کسی که به زيارت قبر جدم سيدالشهداء میرود ثواب زيارت سيدالشهداء اين روايت را مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشيعه نقل میکند حضرت فرمودند زيارت حسين ثواب: «أَلْفُ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ»[20] هزار حج قبول شده، هزار حج مقبول، اين حجهای که بعضیها هم میرويم معلوم نيست در منی هنوز بر نگشتيم داريم زمينش میگذاريم میآييم حاجی ديدم در عرفات حجش را زمين گذاشت حاجی در فرودگاه عربستان حج را زمين گذاشت حج مقبول، چه میکند سيدالشهداء زيارتش من بعضی از روايات را واقعاً رو منبر معذورم نمیتوانم بخوانم چون بنا هم نيست حالا هرچه اهلالبيت گفتند در فضای عمومی گفته بشود چون ما مخاطبم فراتر از جمع مجلسی ما هستند، بعضیها نمیفهميم درک نمیکنيم من خودم را عرض میکنم، چه عظمتی است در اين زيارت امام حسين که اهلالبيت اينگونه میگويند ثواب هزار حج مقبول: «وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ»[21]ثواب هزار عمره پذيرفته شده، زيارت سيدالشهداء، اينها را بخواهيد به قيمت ريالی هم در بياوريد، اينهای که دستتان در بازار است حج چند بود امسال؟ آقا میفرمايد صد مليون، هزارتا صد مليون میشود چقدر؟ هزار مليارد درست است، حالا ببينيم يک دعوای میکنيد آن وريها با اين وريها، صد مليارد، عمره چند است؟ عمره هم هيچ نباشد بيست مليون، هزارتا بيست مليون بيست مليارد با صدر مليارد، صد و بيست مليارد تقييم ريالش است قبول بودن به کنار ريالی مؤمن به عدد و رقم صد و بيست مليارد تومن تازه يک بخشی از ثواب ثواب زيارت امام حسين به پول اگر درش بياوری، بالاتر از اين بگويم امام باقر فرمود: «و أجر الف شهيد مِن شهداء بدر»[22]، ثواب هزار شهيد مثل شهداء بدر را به زائر امام حسين میدهند چه میکند اين حسين، شهداء بدر در رکاب رسولالله شهيد شدند اينهایی که میگويند آقا در باب شهادت بسته است اين حرف غلطی است در باب شهادت باز است، مشتری باش به ثواب شهادت میرسی بعد آقا فرمود ثواب هزار برده آزاد کردن خدا به شما عنايت میکند و حضرت فرمود و فضائلی که در اين زيارت امام حسين نهفته است انشاءالله از خدا بخواهيم تا هستيم من عرض کردم علامه امينی از دنيا رفت خوابش را ديدند گفتند از برزخ چه خبر؟ گفت ای کاش در دنيا بيشتر به زيارت اهلالبيت رفته بودم و حال آنکه علامه امينی خيلی مقيد بود به زيارت اهل البيت فرمود حالا که رفتم برزخ میفهميم چه خبر است؟
صلّی الله عليک يا ابا عبدالله مداح اهلالبيت حاج آقای الجمی هم تشريف آوردند؟ خيلی خوب، خب انشاءالله ذاکر و مداح و مادح اهلالبيت برادر عزيزمان جناب الجمی هم به فيض خواهند رساند، امشب اسراء کربلا هستند، در تاريخ دارد اينها سه روز ماندند حالا جابر با امام سجاد رو به رو شد امروز به استقبال امام سجاد رفت پای برهنه عمامه را از سر ورداشت آقا يک گزارشی از کربلا دادند در روز عاشورا جابر در اين صحری مردهای ما را به شهادت رساندند بچههای ما را سر بريدند جابر در اين صحری خيمهها را آتش کشيدند اين تاريخ بايد بماند راوی اين مقتل امام معصوم است خانمها ماندند در اين صحری، در تاريخ دارد ام کلثوم دختر اميرالمؤمنين دست اين بچهها و خانمها را میگرفت گوشه گوشه صحری میچرخاند واقعه عاشورا را برای اين زن و بچهها نقل میکرد چون اينها زمان شهادت شهداء بچهها در خيمه بودند اين تاريخ بماند بايد روايتگری کرد تا نسلهای آينده بدانند در اين صحری چه اتفاقی افتاد میگويند امکلثوم اين زن بچهها را میآورد در صحری مثل فردا پس فردا صدا میزند: «ههنا قتلت رجالنا» ؛ در اين صحری مردهای ما را به شهادت رساندند، اين دختر بچهها و خانمها را میآورد اينجا علی اکبر مورد شهادت و ضرب شمشير قرار گرفت، کنار علقمه میآورد اينجا عمويتان عباس را مظلومانه به شهادت رساندند يک وقت هم اينها را آورد کنار گودی قتلگاه اينجا مقتل حسين است همه بگوييم يا حسين.
[1] يونس 65.
[2] بقره 148.
[3] حديد 21.
[4] منافقون 8.
[5] بقره 273.
[6] بقره 156.
[7] محمد 7.
[8] تحرير المواعظ العددية ص305.
[9] لقمان 12.
[10] تحرير المواعظ العددية ص305.
[11] حجر 29.
[12] واقعه 58- 59.
[13] عنکبوت 45.
[14] تحرير المواعظ العددية ص305.
[15] تحف العقول النص ص286.
[16] طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز متنج1 ص360.
[17] وسائل الشيعة ج7 ص83.
[18] وسائل الشيعة ج7 ص83.
[19] كامل الزيارات النص ص142.
[20] وسائل الشيعة ج14 ص454.
[21] وسائل الشيعة ج14 ص454.
[22] کامل الزیارات ص143