استاد حدائق روز یکشنبه 16 مردادماه 1401 مصادف با شب دهم محرم در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث « درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[1] صدق الله العلی العظیم
سخن پیرامون آیهی 9، 10، 11 سورهی مبارکهی صف بود، با محوریت سخنی از فرمایشات امام حسین در چهارچوب رمز و راز آزادگی دو اصل از اصولی که انسانها را تربیت میکند در مسیر بندگی خدا و سلامت زندگی دنیایی توجه به وظایف نسبت به پروردگار که بندگی خداست و توجه به تبعیت به رهبر الهی پیغمبر خاتم، اینها را خود آقا امام حسین که فردا روز عاشوراست اشاره فرمودند، «یأبی الله و رسوله». سه نکتهی دیگر هم امام حسین در رمز آزادگی نام میبرد که این انشاءالله فردا شب یک مروری میکنم و کلیت را امشب عرض میکنم.
نقش رفیق در تربیت انسانها خیلی مؤثر است با چه کسانی رفت وآمد میکنی و معاشرت میکنی، امام رضا فرمود: برادرها و خواهرها تبع شما از رفیق آلوده بدی میدزدد و خودتان نمیفهمید، یک وقت حاج اقا میگویی 70 سالته و یک آدم خلافکار بیاعتقاد به پایت میافتد و فیتیلهات را پایین میکشد، جوانی به من گفت: پدربزرگ ما نماز شب میخواند ولی الان لامذهب شده است و همه چیز را مسخره میکند و هیچ اتفاقی اتفاقی نیست، با چه کسی رفیق شدی؟ با چه کسی رفت و آمد میکنی؟ به چه کسانی دوست هستی؟
امام حسین فردا عاشورا یکی از اسرار آزادگیاش را رفیق گفت (مؤمنون) با پاکان رفت و آمد کردی پاک میشوی و با ناپاکان رفت و آمد کردی روی شما اثر میگذارد، امروز که بخشی از مردم که آسیب میبینند مال معاشرتهای غلط است، حضار محترم بنا نیست خانهی هر کسی بروی و پای هر کسی در خانهی شما باز بشود، بنا نیست با هر کسی شراکت بکنی، آن کسی که خدا برایش اهمیت ندارد یقین بدان به وقت ضربهاش را به شما خواهد زد مردی و مردانگی در خرج کردن نیست، که آقا فلانی مرد است و نشانهی مردانگیاش چیست؟ آدم دست به جیب آشنایی است این مردی نیست، یک خانمی یک وقتی به من زنگ زد گفت: یک خواستگاری برای ما آمده است و همه چیزش خوب است فقط دو تا عیب کوچک دارد گفتم: آن چیست؟ گفت: نماز نمیخواند و شراب میخورد. گفت: الحمدالله نمردیم و عیب کوچک هم فهمیدیم! گفتم: خانم عاقل باش! این زهر است شراب خورد میگویند مریض شد دیدنش نروید، اگر کسی با حالت شراب خوری مرد یعنی توبهی از این کار نکرده بود زیر تابوتش نرو! مسلمانی؟! بندهی خدایی تابوت شرابخور را به دوش نگیر. مریض شد نباید عیادتش کرد. من در یک جلسهای عرض کرد این انحصارطلبی یک جا ارزش است در مسائل دنیوی و روابط عمومی و مادی نه فقط یک جا انحصار طلبی خوب است و آن هم در بندگی خداست، «لا إله إلا الله» تراز باید خدا باشد، هر کسی که با رضایت خدا همسو باشد با او همسو باشد، هر کسی برید ببرید، «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ»[2] آسیه فرعون برید، از شوهرت ببر! نوح پسرت از خدا برید برای خدا از این پسر ببر! در دوراهی انتخاب بین شوهر و خدا، همسر و خدا، فرزند و خدا، خود و خدا امام حسین فرمود: خدا.
درس عاشورا همین است! علی اکبر برای خدا یا خدا برای علی اکبر! حسین بن علی برای خدا یا خدا برای حسین بن علی، زینب فردا عصر به جملهی رسایی از این بانوی بزرگ تاریخ ثبت کرده است کنار پیکر سیدالشهداء وقتی حاضر شد با آن صحنهی تلخ و سخت حالا سردار اسکندری دارند میآوردند برای تشییع، سر این سردار هم از بدن جدا کردند ولی هیچ مصیبتی درعالم همتای مصیبت امام حسین نیست، به فرزندان سردار توهین کردند؟ به ناموس سردار جسارت کردند؟ مردم به سیدالشهداء پس از شهادتش حریم خیمههایش را آتش زدند، به نوامیس او دستدرازی کردند ما برای اسلام چه کار کردیم؟ گاهی اوقات دو جمله حرف میزنیم نمیزنیم، یک جا باید هزینه کنیم هزینه نمیکنیم به شعار نیست به عمل است.
امام حسین هر چه داشت برای خدا هزینه کرد. حضار محترم معاشرت خیلی مهم است و دو نکتهی دیگر که امام حسین در اصول آزادگی اشاره میفرماید نقش سازنده و کلیدی و تربیتی مادر و پدر است شماها مسئول هستید. مادرها خانمها در تربیت فرزندانتان مسئول هستی اگر امام حسین عاشورا را خلق میکند یک رکنش دامن فاطمهی زهرا است و یک رکنش تربیت عالمانهی امیرالمؤمنین است پدرها و مادرها نقش در تربیت دارند. پدر و مادران در تربیت نقش دارند، 5 عامل را امام حسین فردا نام میبرد خدا، پیغمبر، مؤمنون، مادر، پدر
حالا این سه نکته را من فردا شب یک اشاراتی میکنم.
در آیهای که دیشب تلاوت شد و الان تکمیل کنم خداوند یک طرح سؤالی میکند در آیهی 10 سورهمبارکهی صف که ای مؤمنین شما تجارتی را بیازماییم، که اگر به آن تجارت عمل کردید از عذاب علی نجات میکنید. یعنی زندگی و دنیایتان حسنه میشود و آخرتتان هم حسنه است. آیا میخواهید به سلامت از این دنیا بروید و در آخرت هم به سلامت به نتیجهی اعمال برسید راه این است که خدا میفرماید. «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[3] که امام حسین هم فردا اشاره میکند بندگی خدا کنید و ایمان به خدا داشته باشید. امام صادق میفرماید که تعریف خلاصهی فشرده از ایمان بگویم که انشاءالله در حافظهتان ثبت بشود. امام صادق فرمود: «الایمان أن یطاع الله و فلایعصی»[4] ایمان یعنی اطاعت از خدا و ترک نافرمانی خدا ببینید تا چه حد حرف خدا را میشنویم و تا چه حد نافرمانیها را کنار گذاشتید، نواهی و محرمات را چقدر کنار گذاشتید به همان نسبت ایمان داری، اوامر خدا را تا چه حد اجرا میکنی به همان نسبت ایمان داری.
قرآن میفرماید: اگر ایمان داشتید یعنی اصل خدا باشد، آنچه خدا میخواهد انجام بدهید و آنچه خدا نمیپسندد ترک کنید. «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[5] اطاعت از پیغمبر این در بحث اعتقاد، در بحث باورهای دینی، در عمل «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[6] ایمان به تنهایی هم عزیزان بار انسان را به ساحل نجات نمیرساند، بنده بگویم نماز شب میخوانم، زیارت عاشورا و قرآن میخوانم ولی بگویم کاری به جامعه ندارم این نشد آن چیزی که خدا میخواهد، امام حسین این نبود، امام حسین اگر سکوت میکرد و اعتراض به یزید نمیکرد، یزید حاضر بود حکومت حجاز را به امام حسین بدهد، حضرت در مدینه مردم میامدند دست به سینه میگرفتند السلام علیک یا اباعبدالله، امام حسین عزت و احترام داشت، امام از نظر امکانات اقتصادی خوبی داشت، فراح دست و کارهایی که امام حسین در انفاق کرده است هیچ ثروتمندی نکرده است، یک قلم را من برای شما بگویم.
یک آدم ورشکسته که دیه گردنش بود این هم درس دارد، (دیه هزار سکهطلا یا ده هزار درهم نقره است) امروز به نرخ پول جمهوری اسلامی دیهی کامل چند است؟ آیا دستتان در بازار هست یا نیست. هشتصد میلیون یک دیه است، این یکی از اقلام دیه است، اسلام 6 نوع نرخ در دیه دارد، هزار گوسفند یا 100 شتر یا 200 گاو یا هزار دینار و درهم، میگویند آن کسی که دیه گردنش است یکی از اینها رابدهد.
آقا امام حسین در مسجد نشسته بودند یک شخصی آمد در مسجد پیغمبر گفت: من یک دیهی کامل گردنم است سخاوتمند در این مردم کیست؟ به عبدالله بن زبیر زمان معاویه گفتند: این آقای عبدالله بن زبیر که طایفههای زبیریها را راه انداخت بعد از جریان امام حسین، گفتند این آدم سخاوتمندی است، این آقا نزد عبدالله بن زبیر رفت و گفت: من دیهی کامل گردنم است میخواهم دیهی من را بپردازی، عبدالله بن زبیر گفت: من پنج صد درهم نقره میدهم، صد درهم یعنی یک صدم دیه، این آدم بدهکار آدم غلوبه طبع داشت، گفت: من نمیخواهم گدایی کنم یکی پیدا شود همه را بدهد، عبدالله بن زبیر گفت: من صد درهم میدهم، گفت: کسی دیگری نیست دیهی ما را بدهد. گفتندآن آقا هم سخاوتمند است به نام عبدالله بن جعفر، شوهر حضرت زینب، به نزد ایشان رفت و گفت: دیهی کامل به گردنم است، عبدالله بن جعفر گفت: ما 200 درهم میدهم یعنی یک پنجاهم بدهی، ولی این شخص قبول نکرد، گفتند: آن زاویهی مسجد را میبینی آقایی نشسته و جمعیتی دورش است او حسین بن علی است از اسخیاء عرب است این فرد نزد امام حسین رفت و گفت: دیهی کامل گردنم است و میخواهم دیهی منر ا بپردازی. آقا فرمود: من از شما سه سؤال میپرسم اگر هر سه رو جواب دادی همهی دیهی شما را میدهم، این شخص گفت: من کسی نیستم که بتوانم سؤالهای شما را جواب بدهم. حضرت فرمود: در حد خودتان میپرسم. امام حسین فرمود: سؤال اول، خدا دوست دارد بندگان او چگونه باشند. خانمها وآقایان خدا از شما چه انتظاری دارد؟ دوست داری به بازار بروی، دانشگاه، حوزه، وارد شدن به بورس، خدا چه میپسندد؟ از من و شما خدا چه انتظاری دارد این سؤال اول امام حسین. به امام حسین عرض کرد: یا اباعبدالله خدا دوست دارد بندگانش به او ایمان داشته باشند، «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»[7] آقا هر جا هستید در هر نقطهای از کرهی زمین و دارای هر شغلی، دارای هر عنوانی خدا را فراموش نکن، کارگری هستی باایمان باش، مدیرکلی! مدیر کل با ایمان باش، میلیاردر هستی، میلیاردر با ایمان باش، خانم خانهداری باایمان باش، شاغل هستی باایمان باش. خدا این را میخواهد هر جا هستید خدا یادتان نرود.
آقا فرمود: آفرین یک سوم دیهی شما را میدهد یعنی 333 سکهی طلا، تا حالا در شیراز و ایران دیدید یک کسی بگوید من یک سؤالی میپرسم اگر جواب بدهید این مقدار سکه به شما میدهم نیست، امشب در خانهی این آقا آمدی! اینها اسوهی سخاوت بودند، آقا فرمودند: سؤال دوم عامل نجات انسانها در دنیا چیست؟ ما چه کنیم گمراه نشویم، چه کنیم زمین نخوریم؟ راه نجات در چیست؟ امام حسین عرض کرد: عامل نجات انسانها در دنیا به توکل به خداست. وصل به خدا شدی غرق نمیشوی و زمین نمیخوری. خدا میفرماید: توکل به خدا کنید خدا شما را حمایتتان میکند. خدا را در کارها فراموش نکنید. امام فرمود: افرین یک سوم دیهات را میدهم. امام فرمودند: سؤال سوم زینت انسان در دنیا چیست؟ این سؤال سوم دوسه گزینهای کرد و گفت: زینب انسانها در دنیا به چیست؟ این آقا گفت: زینب انسان در دنیا به علم آمیخته با حلم است یعنی اگر سواد داری حلم هم داشته باش، ظرفیت هم داشته باش، 4 تا کلمه سواد داری به بابایت نوکر خانه نگو، پایت به دانشگاه رسید به مادر کلفت نگو، حالیتان نیست شما نمیفهمید! شما آدمهای دیروز هستید!
امیرالمؤمنین فرمود: تجربه بالاتر از علم است، جوان! این پدر پیر، این مادر پیر، این پدربزرگ کهنسال چیزی دارد که تو نداری و آن تجربه است، امام حسین فرمود: زینب انسانها در دنیا به چیست؟ این شخص گفت: به علم آمیخته با حلم. دانش داشته باشید ولی حلیم هم باشید، ضریب تحملتان هم بالا باشد، امام فرمودند:اگر کسی علم نداشت زینتش به چیست؟ حالا آقا دنبال تحصیل و دانشگاه نرفت یا حوزهی علمیه نرفت و سواد نداشت زینتش به چیست؟ گفت: آقا به ثروت این برای کسانی است که دنبال پول هستند، انسان دنبال پول یا علم است غیر از این نیست پس انسان مسیرش علم اندوزی است یا مسیرش ثروت اندوزی است اسلام هم مخالف نیست، اسلام میگوید فقط حواست باشد این دنیا سرگرمت نکند، عالم شدی زمین نخوری، ثروتمندشدی زمین نخوری. آقا فرمودند: اگر کسی علم نداشت زینت به ثروت آمیخته با بخشش هست، ببینید پول زمانی ارزش دارد که سخاوت هم کنارش باشد ثروتمند بخیل آفت است، خدا پول بدهد طرف خرج نکند پیغمبر فرمود: ملعون است مردی که خدا به او دارایی داده است ولی زن و بچهاش خرج نکند و در زحمت بیاندازد، حق این زن و بچه را خرج میکند و میگوید برای روز مبادا است، مرد مؤمن خرج کن بعد میمیری زیر تابوتت خوشحال هستند رفتی، آقایی دراین شیراز به رحمت خدا رفت، زیرتابوتش پسرش شادی میکرد گفتم: خجالت بکش پدرت مرده است، این پسر دو تا فحش حوالهی باباش کرد که فلان فلان عمر طولانی کرد سر به زمین گذاشت سه تا خانه گیر من آمد، چرا اینجوری باشیم؟ چرا مردم چیزی که خدا داده است درست خرج نمیکنید؟ گاهی اوقات حق ضعفاء از اموالمان خارج نمیکنیم، چند درصد مردم ما زکات میدهند؟ چند درصد خمس میدهند، این مجلس عزای کسی است که امام حسین به اصحابش فرمود: هر کسی حقالناس به گردن دارد برگردد، ما زیر بیرق امام حسین سینه میزنیم حقالناس گردنمان نیست؟ حقوق سادات یتیم، فقراء در اموال ما نیست؟ یا حسین گفتن هنر نیست؟ با حسین بودن هنر است. امام حسین به همهی اصحابش تکلیف کرد اگر حقالناس گردن داری بروید و حقالناسهایتان را بپردازید. امام حسین عرض کرد که آقا اگر کسی علم نداشت ثروت آمیخته با بخشش، خدا اگر پول داده است اهل هزینه کردن هم باشد وانفاق کند، دست دهنده داشته باشد.
امام سؤال سوم را پرسیدن اگر کسی ثروت هم نداشت زینتش به چیست؟ نه علم دارد نه ثروت یعنی بیسواد فقیر زینتش به چیست؟ آن شخص عرض کرد: یا اباعبدالله زینتش به فقر آمیخته با صبر است، حالا که دستش خالی است حالا که سواد هم ندارد صبوری کند، حالا که دستش خالی است بنا نیست دستاندازی در مال مردم کند و خلاف کند، بنا نیست فقر عاملی برای توجیه خطا قرار بدهد، اینی که بعضیها میگوید فقر مساوی با فحشاء است حرف غلطی است ما فقرائی را داریم در نهایت تنگدستی پاکدامنیشان را از دست ندادند، آن فقری انسان را به فحشاء میکشاند که قبل از فقر اقتصادی فقر اعتقادی و فرهنگی آمده است.
آقا فرمود: اگر کسی ثروت نداشت، گفت: فقر آمیخته با صبر داشته باشد، امام فرمودند: اگر کسی صبر نداشت زینتش به چیست؟ یعنی بیسواد فقیر بیصبر، رو کرد به امام حسین گفت: خدا یک بلایی از آسمان بفرستد و او را جمعش کند، این باید بمیرد، بیسواد تهیدست بی صبر فتنه میشود و فساد میشود حضرت تبسم کرد و گفتند: آفرین هزار سکهی طلا دیهات را میدهم، 50 سکه هم اضافه میدهم و آن هزار سکه را بدهی دیهات را بده و این 50 سکه را سرمایهی کسب و کار و برو کاری را راه بینداز. این امام حسین است مظهر سخاوت است، مظهر بخشش، قرآن میفرماید: میخواهید نجات پیدا کنید، ایمان به خدا و پیغمبر گام اول. «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[8] گام بعدی، مال خدا به شما داده است، با این مالت کار کن، بابا شانس بیاوری یک دست کفنی گیرت میآید برای خودت کاری بکن.
یکی از ثروتمندان بزرگ مدینه از دنیا رفت و ورثه هم نداشت، اموال زیادی هم داشت آن روزهای آخر مردن پیغمبر را صدا زد، جوانی بود عرض کرد یا رسول الله من شما را وصی شرعی خودم قرار دادم بعد از من همهی اموالم در اختیار شما و زیر نظر شما صرف رضای خدا کنید.
شما در عالم بگردید دیگر وصیای مثل پیامبر پیدا نمیکنید و پیغمبر هم قبول کردند و چند روز بعد جوان فوت شد و رسول الله اموال این جوان را در راه اسلام خرج کردند. مدتی گذشت یک روز پیغمبر در مسجد نشسته بودند ظرف خرمایی وسط مجلس بود پیغمبر از این شرکت کنندهها با خرما پذیرایی میکردند یکی از اصحاب پیغمبر محضر رسول الله نشسته بودند یادم آمد خاطرهی آن تاجر جوان ثروتمند مدینه که مدتها قبل فوت کرد و وصیت کرد و اموالش را در اختیار رسول الله قرار داد و پیغمبر اموال او را در راه اسلام و مسلمین خرج کرد، این سؤال به ذهنم آمد بعضیها چقدر سعادتمند هستند تا هستند در خوشی و ثروت و رفاه و وقتی هم میروند آنها را با خودشان میبرند، آن آقای تاجر جوان تا بود در رفاه زندگی میکرد وقتی هم رفت این اموال را با خودش برد با این وصیتی که در اختیار پیغمبر گذاشت و رسول الله برایش خرج کرد، این به ذهنم آمد یکدفعه دیدم پیغمبر دست به ظرف خرما برد و یک دانه خرما را برداشتند و دستشان را بالا بردند و فرمودند: مسلمانان در دست من چیست؟ همه گفتند یک دانه خرما. پیغمبر فرمود: «فوالذی نفسی بیده» به آن خدایی که جان من پیغمبر تحت قدرت اوست، اگر آن تاجر جوان مدینه تا زنده بود با دست خودش یک دانه خرما میداد ثوابش از کل اموالش که به من سپرد و من را وصی خود قرار داد و برای او هزینه کردم بیشتر بود.
حاج آقا یک دانه خرما چقدر است؟ خرما میخوری؟ قیمت خرما دستتان هست؟ یک کله خرما چنده؟ ما به همدیگر رحم نمیکنیم آن وقت انتظار داریم خدا رحم کند! پیغمبر فرمود: یک دانه خرما! حاجی و حاج خانم تا هستی بدهی بهتر از این است که کل زندگیات به پیغمبر خدا بسپاری که بعدا برایت خرج کند، حالا برو وصیتنامه بنویس! فلان جا چنین کن آقا خودت بکن! با مالت تا هستی کار کن.
یک آقایی در شیراز سراغ دارم دو مسجد ساخت، از بازاریهای خوب بازار وکیل بود ایشان گفت: آقای حدائق 50 سال در بازار بودم یک دروغ نگفتم این تاجر را خدا میزان الاعمال میکند و برای دروغ گفتنم جریمه معین کردم، اگر کسی بیاد بگوید آقای فلانی دروغ گفت، به ازای هر دروغی کسی بگوید تو گفتی! من 200 هزار تومان میدهم، دو ماه به فوتش مانده بود ما را به خانهاش صدا زد و خانمش هم به رحمت خدا رفته بود و در محرم و صفر روضه داشتند، آقای حاج محمد حسینی در بازار وکیل و قیامت این آقا میزان الاعمال بازاریهای ماست، مرحوم امام فرمودند: خدا میزان الاعمال هر کسی را مثل خودش قرار میدهد مثلا بازاری از بازار وکیل، مدیر از داخل مدیرها، خانم خانهدار هستی، خانم خانهدار میزان اعمالت هست. هیأتی هیأتی میزان اعمالت هست. میگوید فلانی چرا کار نکردی، مثلا بگویم نمیشد، میگویند فلانی همکاری و زمان تو در شهر تو بهتر کار کرد ولی تو نکردی؟
به منزل این آقا رفتم و همهی بچهها جمع بودند، گفت:آقای حدائق طبق قانون شرع انسان میتواند برای بعد از مردنش یک سوم اموالش را وصیت کند هزینه کند، من یک مسجدی را در شیراز در حال ساخت است و ناتمام است و میخواهم خودم تمامش کنم، این خانهای که مجلس عزای امام حسین بوده است گرچه همهی این خانه را میتوانم بفروشم ولی دو سوم را برای وراث گذاشتم، آن یک سوم باقیمانده اگر بچهها میخواهند این خانه بماند قیمتگذاری کنند و پول این یک سوم را به من بدهند من خرج مسجد کنم نمیخواهید؟ خانه راا میفروشم یک خانه کوچکتر و یک سوم را خرج میکنیم، بچهها گفتند: خانه را نفروش و این یادگار مادر است، یک سوم را به شما میدهیم.
از دینا چه میبریم یک دست کفنی از نظر مالی و اعمال با شماست، اعمالتان همراهتان است. این آقا میزان الحکمه است.«وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[9] با مالتان و جانتان در راه خدا کار کنید این ثروت را خدا داده است، این سلامتی، توانایی را خدا داده است، تا هستید استفاده کنید. من چند نکته را از آیه شریفه خدمت عزیزان عرض کنم حضار محترم طبق این آیه سود واقعی منفعت حقیقی نجات از قهر خداست، شش دنگ دنیا مال شما، عاقبت به شر شوید مثل فرعون یا هارون الرشید یا نمرود چه ارزشی دارد؟ سود واقعی و حقیقی نجات از قهر الهی است، نکتهی دیگری که من در این آیه محضر عزیزان عرض کنم حفظ دین برتر از حفظ مال و جان است. قران هم سلسله مراتب را نام میبرد: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[10] اول ایمان تان را قوی کنید و بعد «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[11]
بعضیها در حفظ مال قوی هستند ولی در حفظ دین ضعیف هستند، مسلماً حفظ دین پاکی و درستی خیلی دشوارتر از حفظ مال و حفظ جان است، اینی که شماها روحتان سالم باشد و روح میکروب نگیرد و ویروسی نشود خیلی سختتر از این است مثلا شما برای حفظ جانتان ماسک میزنید چون کرونا آمده است ولی روحتان را به همین نسبت دقت میکنید؟ خیلی دشوارتر از سلامتی روح از سلامتی جسم است این هم نکتهای است که خدا تذکر میدهد. «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ»[12] فعل مضارع است و استمرار باید داشته باشد موضعی نباشد. ماه محرم بیایی و سر خط بیاییم، وقتی تمام شد همه چیز ول بشود، ماه رمضان بیاید قرآن و روزه و افطاری دادن و وقتی رمضان تمام شد همه چیز تمام بشود، این به درد نمیخورد پیوسته باید مؤمن باشی و همیشهی زندگی باید در مسیر خدا اهل تلاش با اموال و دارایی باشی.
نکتهی پایانی یکی از آیاتی که گویای این است که بهشت را به بهاء میدهند نه به بهانه همین آیه است، خدا میفرماید باید کار کنی ها! نابرده رنج گنج میسر نمیشود. زحمت نکشیده ما به کسی مزد نمیدهیم. شما ادب کردید و شب عاشورا آمدید امام حسین هم عنایت میکند.
امشب شب عاشورا است و عجب شبی است خدا اول شب اعلام کردند اینها با من کار دارند بار بیعت را برداشتم هر کسی دوست دارد برود، تمام اینهایی که امروز کربلا بودند ماندند تا فردا با امام حسین شهید شدند، این هم اشتباه است و سند درستی ندارد میگویند شب عاشورا بعضیها رفتند، در حالی که یک نفر از اصحاب امام حسین را رها نکرد، ریزش یاران امام حسین در منزلگاه زباله بود تا منزلگاه زباله کسانی که ناخالصی داشتند دنبال پول و مقام بودند، بعضی فکر کردند امام حسین خلیفه میشود و ما به نوایی میرسیم یک عده با این طمع آمدند. وقتی خبر شهادت مسلم به امام حسین داده شد و اعلام کردند مسلم را شهید کردند و اعلام شد که این راه ختم به شهادت هستند آنهایی که دنیایی بودند همانجا گذاشتند و رفتند، از منزلگاه زباله هر کسی با امام حسین آمد، آمد تا به شهادت رسید. همه امشب اظهار آمادگی کردند، عباس به امام حسین عرض کرد: خدا نبیند ما را در پشت کردن به شما، مسلم بن أوسجع گفت: پسر پیغمبر سخن از جان مگو، جان چیز ناچیز است، پیرمردها این اسوهی شماست این پیر عاشورایی، گفت: به خدا سوگند دوست داشتم خدا هفتاد مرتبه من را جان میداد و زنده میشدم و در راه شما کشته میشدم، آتشم میزدند خاکستر را به باد میدادند دوباره زنده میشدم کشته میشدم و سوزانده میشدم و دوباره زنده میشدم و مرتبهی هفتادم میگفتم: حبیبی یا حسین. زهیر صحبت کرد و یک یک صحبت کردند، قاسم صحبت کرد آن نوجوان 13 ساله.
امام حسین فرمود: امشب شب آخر است، امشب خیمهها مرکز زمزمه است، مردم تا زبانتان کار میکند ذکر بگویید، یک آقای حاج الله داد اکبرزادهای بود از اصحاب این مسجد، خدا رحمت کند همهی اصحاب و عزیزانی که بین ما بودند و رفتند این وقتی طلب صلوات میکرد، لال از دنیا نروی بلند صلوات بفرست، بابا تا زبانت کار میکند ذکر بگو، تا دستت کار میکند کار بکن، شب آخر است تمام این یاران مشغول راز و نیاز هستند بعضیها تلاوت قرآن، خواندن نماز، بعضیها در استغفار هستند، جلسهی سیدالشهداء با اصحاب تمام شد اتفاقات فراوانی افتاد و من یک قسمتی را بگویم و وقت به درازا کشیده شد.
همه در خیمههایشان قرار گرفتند و آقا امام حسین در خیمهی خودشان بودند، جون غلام آزاد شدهی اباذر هم در محضر حضرت بود و این غلام سیاه بود ولی فردا اصحابالحسین شد، این داشت شمشیر امام حسین را صیقل میزد و خیمهی امام حسین کنار خیمهی حضرت زینب بود و ایشان مشغول پرستاری از امام سجاد بود، حال زین العابدین حال سختی بود ولی صدا را حضرت زینب میشنید و شب به نیمه رسیده بود، یک وقت سیدالشهداء شروع به خواندن اشعار کردند:
یا دهرأف لک من خلیل، کم لک فی الاشراق و الأصیل[13]
روزگار أف بر تو باد حسین را تنها گذاشتند
تا این اشعار به گوش زینب رسید امام سجاد فرمود: من بغض راه سخن گفتن بر من بسته شد نمیخواستم گریه کنم که عمه مضطرب بشود اما یک دفعه زینب منقلب شد فریاد زد: «وا محمداه، وا علیّاه، وا حسینا، وا غلتنا صرا» دوید به خیمهی امام آمد و روکرد به امام حسین و گفت: «لیت الموت أعدمنی الحیاة»[14] ای کاش قبل از این ساعت خواهرت مرده بود و اینها را از تو نمیشنید. گفت تا بیهوش شد، آقا سر خواهر را به دامن گرفتند زینب را به هوش آوردند، زینب باید برای فردا آماده بشود آقا فرمودند: خواهرم پیغمبر از من بهتر بود رفت، پدرم علی از من بهتر بود رفت، مادرم فاطمه از من بهتر بود رفت، برادرم مجتبی حسن از من بهتر بود رفت خواهرم «إن اهل السماء لا یبقون»[15] آسمانیان نمیمانند «و انَّ أهل الأرض یموتون»[16] زمینیان میروند، خواهرم باید آماده بود برای رفتن، خواهرم گر خورد سیلی سکینه دم مزن
عالمی زین دم زدن بر هم نزن
هر چه باشد تو علی را دختری
دست روی سینهی خواهر گذاشت خواهرم فردا قافله سالار تویی، زینب آرام کرد سیدالشهداء عرض کرد برادرم صبر میکنم که صبر از صبر زینب مات شود، گذشت امشب فردا زینب در خیمه بود در جوار زین العابدین یک وقت امام سجاد فرمود: عمهجان من را بلند کن، عمهجان شمشیرم را بیاور، عمهجان را پردهی خیمه را بلند بزن، حضرت زینب فرمود: عزیز برادر چه شده؟ امام سجاد فرمود: عمه مگر صدای مظلومانهی بابام حسین را نمیشنوی. اینجا بود دختر امیرالمؤمنین مضطر شد سراسیمه از خیمه دوید به طرف صحرا آمد روی تلهی زینبیه
خودم دیدم زبالای بلندی
که محبوب خدا را سربریدند
یک وقت دیدند زینب دستها را روی سر گرفت و رو به مدینه کرد و صدای پیغمبر زد، صدای پدرش علی زد، صدا زد : «یا رسول الله هذا حسین مرمل بدماء»[17] این کشتهی فتاده به خون، این کشتهی آغشته به خون حسین توست، چه دید زینب زینب، ای وای، دید شمر بر روی سینهی امام حسین همه بگویید غریب حسین
[1]. صف، آیه11
[2] انبیا آیه25
[3]. صف، آیه11
[4] الکافی ج2 ص33
[5]. صف، آیه11
[6]. صف، آیه11
[7]. صف، آیه11
[8]. صف، آیه11
[9]. صف، آیه11
[10]. صف، آیه11
[11]. صف، آیه11
[12]. صف، آیه11
[13] لهوف (ترجمه فهری) ص81
[14] لهوف (ترجمه فهری) ص83
[15] وقعة الطف ص201
[16] وقعة الطف ص201
[17] مثیرالاحزان ص77