استاد حدائق روز شنبه 15 مردادماه 1401 مصادف با روز هشتم محرم در مهدیه بزرگ شیراز به بیان «ویژگی های صالحین» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[1]
صدق الله العلی العظيم
سخن پيرامون آئيننامهای که اميرالمؤمنين در تبيين وظايف صالحان برای مالک اشتر تنظيم فرمودند قسمت ديگر از اين نامه امام به مالک میفرمايد: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ»[2]بعد از توجه به قرآن و انس با قرآن و اهميت بخشيدن به آموزههای قرآنی که ديروز مطالبی را ما محضر جمع محترم عرض کرديم توصيه ديگری که حضرت به مالک میفرمايد اين است، جناب مالک خدا را با قلبت دستت زبانت ياری کن، که متأسفانه بعضیهایمان رفتيم در حاشيه ما چقدر خدا را با زبان مان ياری میکنيم، يکجاهای منکر میبينيم حرف نمیزنيم مصلحت خودمان را از مصلحت خدا ارجح میدانيم: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ] بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[3]کار ازت میآيد خدا را ياری کن مديری، پدری تاجری قدرت داری که از دين دفاع کنی در حد خودت کار کن من در يکی از مجموعهها ساليان قبل رفتم مجموعه خصوصی هم بود ديدم از کارگر گرفته تا مهندس همه در نماز اند مدير عامل مجموعه گفت من به افراد گفتم گفت الزام نکردم که اجباراً بياييد نماز ولی به همه گفتم من يک ساعت به احترام نماز از نيروهايم کار نمیخواهم ببينيد اين ياری خداست، آنجای که مؤسسه خصوصی است مجموعه خصوصی است گفت گفتم در اين يک ساعت نمازخانه آماده است امکانات هست وظيفهتان هست نماز بخوانيد من در اين حد کمکتان میکنم در اين ساعتی که ساعت بندگی است من از شما کار نمیخواهم آمديد آمديد نيامديد قيامت بايد جواب بدهيد آقايون در آن ساعت من رفتم از کارگر تا مهندس همه در نماز حاضر بودند و خود اين آقای مدير عامل که الآن در شيراز هست اين آدم، خودش هم در صف نماز بود میگفت نبوده باشم در مجموعه در صف نمازگزاران نباشم، ما چقدر با رفتارمان دين را ياری کرديم، من زمان دولت اول آقای احمدینژاد که آقای مهندس رضازاده استاندار بود، حالا به اعتبار جايگاه مشاور روحانيت و ائمه جمعه من يک چهار سالی با ايشان همکاری داشتيم در امور روحانيت يک روز به آقای استاندار گفتم آقای استاندار میخواهی قویترين مديرت را و ضعيفترين مدير اجرائيت را طبق قرآن بهت معرفی کنم، ايشان تعجب کرد، گفتم دو سه هفته به من وقت بدهيد، جمعی از طلبههای جوان را بسيج کرديم گفتم برويد در ادارات کل ببينيد اين آقای مدير کل مدير عامل هنگامی که حضور دارد در مجموعه خودش اهل نماز اول وقت هست يا نيست؟ مردم سفرهای عزای امام حسينی پهن است که ظهر عاشورا وسط جنگ ابوثمامه صيداوی وقتی به حضرت گفت آقا وقت نماز داخل شد امام جنگ را تعطيل کرد جنگ هم يک طرفه تعطيل شد دشمن داشت میجنگيد، امام يک دعايي هم برای ابوثمامه کردند فرمودند: «ذكرت الصلاة، جعلك اللّه من المصلّين الذاكرين»[4] آقای ابوثمامه خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار بدهد حضرت پياده شدند زير تيربار دشمن نماز ظهر را خواندند ما چه جوابی داريم برای خدا؟ ما خدا را با عملمان داريم ياری میکنيم؟ اميرالمؤمنين میفرمايد آقای مالک: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ] بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[5] هم در درونت هم در رفتارت هم در گفتارت دين را ياری کن، منی کارگر زير دستم را حاضر هستم بگويم آقا وقتی نماز است به احترام نماز کار تعطيل خودم درس بدهم به ديگران، ما اين طلاب رفتند يک پژوهش ميدانی در ادارات کردند گزارش را بردند پيش آقای استاندار گفتم موفقترين مدير شما مستند به آيات قرآن فلان آقاست اسم آوردم، ايشان گفت به چه دليل؟ گفتم قرآن در آيه 41 سوره حج نشانه مديران موفق را چهار چيز نام میبرد: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[6] اين آيه آيه مهدوی هم هست کسانی که خدا به اينها قدرت میدهد فرصت میدهد چهارتا برنامه در اصول کاری اينهاست سر فصل و سرخط اعمال اينهاست: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[7] اول بر پايي نماز: «وَ آتَوُا الزَّكاةَ»[8] پرداخت حقوق ضعفاء و فقراء: «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ»[9] امر به معروف،
«وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»[10]نهی از منکر اينها دستور کار است، در زمان امام زمان اين اتفاق خواهد افتاد اين آيه از آيات مهدوی قرآن است ما هم که میخواهيم زمينه ساز ظهور بشويم ما هم که میخواهيم در زمره صالحان قرار بگيريم بايد اين گونه باشيم گفتم آقای مهندس رضازاده فلان آقا مدير عامل شما در فلان تشکيلات نبوده در اداره باشد در جمع نمازگزاران نباشد. گاهی اوقات ما جلسه از خدا برايمان مهمتر است خودمان را بازی داديم زيارت عاشورا میخواني ببند نماز اول وقت بخوان، به امام حسين میگوييم جانم خودم پدرم مادرم به فدايت امام حسين فدای خدا شد تو در قالب الفاظ گرفتاری، ظهر که میشود بازار را ببينيد ادارات را ببينيد نمازخانهها و مساجد را ببينيد اثر اين جلسات میدانيد کجا بايد خودش را نشان بدهد در بندگی خدا نشود برای ما عادت که ما عادت بکنيم حالا يک ايامی هم میآيد يک اظهار ارادتی هم میکنيم و بعد هم تمام میشود برود، گفتم آقا فلانی نبوده در مجموعه باشد و نماز نباشد و اتفاقاً خود ايشان هم تأييد کرد گفت از مبرزترين و موفقترين مديران اجرايي ما اين آقاست خدا کمک میکند اين وعده الهی است در آيه 7 از سوره مبارکه محمد(ص) خدا اين بشارت را به مؤمنين داده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[11]مؤمنين خدا را ياری کرديد خدا ياريتان میکند: «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[12]قدمهايتان را استوار میکند امامی که جنگ را مديريت کرد و در برابر سی و نه کشور دنيا امام ايستاد و شهداء رزمندگان مبارزان بسيجيان مجاهدان از تعاليم امام درس آموختند امام نماز اول وقت برايش حرف اول بود، اين را من از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی شنيدم گفت آبادان داشت محاصره میشد خوزستان داشت سقوط میکرد نيروهای بعثی در همان آغاز جنگ آمده بودند تا نزديکهای آبادان و خوزستان داشت از ايران جدا میشد همه دست و پايشان را گم کرده بودند ايشان گفت من سراسيمه آمدم در جماران سؤال کردم امام گفتند امام وضوء گرفتند وقت ظهر بود رفتند داخل برای نماز، به حاج عيسی گفتم خادم امام امام؟ گفت امام رفتند الآن در سجاده میخواستند نماز ظهر بخوانند ايشان گفت با عجله رسيدم دم در اتاق ديدم امام رو سجاده ايستادند اقامه گفتند منتظر میخواهند تکبيرة الاحرام بگويند پشتشان به در بود من را نمیديدند رو به قبله، گفتم برای امام نيت نکند و نيت نبندد و ما يک کسب تکليفی کنيم برويم گفتم اماماً خوزستان دارد سقوط میکند آبادان محاصره است چه کنيم؟ اين را گفتم که امام وارد نماز نشود يک راهکاری دستورالعملی گفت امام برگشتند عقب يک نگاهی به من کردند فرمودند جنگ است ديگر، الله اکبر اينجوری بودی خدا کمکت نکرد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[13]اماما ما برای تو از همه چيز مهمتر هستيم همه چيز را به استخدامت میآوريم، يک جمله حرف میزنی جبهه را پور میکنی، با يک سخن تو قلوب مردم را متوجه میکنی کی بندگی کرديم و خدا خدايي نکرد؟ بعض اوقات پور توقع هستيم خدا چرا نمیدهد خدا چرا همکاری نمیکند همکاری کردی؟
تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند
باز همان مرحوم آقای هاشمی میگفت سران سه قوه رفته بوديم خدمت امام داشتيم گزار جنگ میداديم اين برای مسئولين ما درس است اصل خداست جلسهای که نماز برود در حاشيه خير و برکت هم درش نيست يقين بدانيد هر جلسهای میخواهد باشد ائمه به ما آموختند سرخط خداست مهمتر از عاشورا و ظهر عاشورا هست مهمتر از صفين و جنگ با معاويه هست، صعصعةبن صوحان میگويد وسط جبهه جنگ ديدم علیبن ابی طالب میجنگد به آسمان نگاه میکند شمشير میزند به آسمان نگاه میکند گفتم آقا بلاء میخواهد نازل بشود آقا فرمود صعصعه ابن صوحان منتظرم ببينم وقت نماز کی داخل میشود؟ شيعه هستی اماممان اين است حالا سريال جلسه تلفن همهاش برای ما مهمتر از خداست، صعصعه میگويد گفتم آقا دشمن دارد حمله میکند نماز ظهر را میشود با تأخير و فاصله هم خواند آقا فرمود صعصعه ابن صوحان مگر نبرد ما با معاويه غير از اقامه نماز است، نماز به معنی حقيقی اگر پيدا کرد امثال معاويهها ميدان پيدا نمیکنند: «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»»[14] صعصعه میگويد ظهر شد حضرت وسط ميدان صفين آمد پايين نماز ظهر را خواند من سابق میگفتم آقايون بترسيم از اينکه و هراس داشته باشيم از اينکه روز قيامت خدا يک پردهبرداری از نماز عاشورای امام حسين بکند بعد بگويد شيعه حسين تو نمازت چطور خواندی؟ سينه میزدی نماز مغرب و عشايت يازده شب؟ عزاداری میکردی، واجباتت در حاشيه برای چه عزاداری میکردی؟ سابق من اين را میگفتم در يک جلسه عرض کردم يک فيلمی از سردار سليمانی ديدم از آن به بعد گفتم امام حسين که قطعاً اسوه بشريت و ابديت است ما در تراز مقايسه نيستيم خدا قيامت همين صحنه سردار سليمانی را نشان بدهد در جنگ با داعشیها ظهر در سوريه وقت نماز داخل شد سردار سليمانی وسط ميدان جنگ با هفت هشت نفر اين را باراها تلويزيون در صدا و سيمای جمهوری اسلامی نشان داد ايستاد و نماز ظهرش را اقامه کرد، خدا همين را نشان میدهد بگو آقا جان را به کف گرفته نماز آن سردار سليمانی را خدا چه جوابی دارد؟ تصادفی است اتفاقی است؟ شانسی است، با شکوهترين تشييع جنازه عالم برای سليمانی است ما سرداز زياد داشتيم چرا سليمانی سليمانی شد؟ ديدی خدا با او چه کرد؟ پيکرش نجف، کربلا کاظمين سامراء نجف مشهد قم تهران کرمان مليونها انسان تشييع کردند بندگی کردی بزرگ میشوی: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[15]اميرالمؤمنين میفرمايد آقای مالک خدا را با قلبت و دستت و زبانت ياری کن، يکجاهای که مردم میتوانيد حرف بزنيد حرف بزنيد، کارهای نيستی مسئوليت نداری! مقام معظم رهبری فرمودند بگوييد و بگذريد به اينها نيست که آنجا سخت بگيری حرفت را بزن، بگو و رد شد بگو خواهرم اين وضع درست نيست برادر عزيزم اين سخن سخن درستی نيست دنبال نتيجه هم نباشيد يکی از درسهای عاشورا درس عمل به تکليف است وظيفهات را انجام بده، چه ازش در میآيد به ما ربطی ندارد خدا میفرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[16]يعنی عمل به وظيفه: «يَنْصُرْكُمْ»[17]يعنی نتيجهای که خدا میدهد شما وظيفهات را انجام بده آقا اينها نرود ميخ آهنين در سنگ، اينها به ما مربوط نيست ای حسين ابن علی بيا کربلا حرفت را بزن کارت را بکن، نتيجه با اوست با خداست و خدا نتيجه را داد به امام حسين، حضرت فرمود هم با زبان هم با قلب و هم دستت، با دستت يعنی کار ازت میآيد کار کن قلمت میتواند کار کند کار کن، آقای مسلمبن عوسجه من ديشب در يک جلسه عرض کردم نفس آخرش با دستش از امامش ياری کرد حبيببن مظاهر آمده بود همراه امام حسين کنار پيکر مسلم امام يک دعای به مسلمبن عوسجه کردند: «رحمك اللّه يا مسلم»[18] بعد حبيب گفت آقای مسلم اگر نبود اينکه من هم دارم میآيم دلم میخواست بگويم اگر وصيتی داری بگو تا انجام بدهم راوی میگويد آخرين صحنهای که از مسلم ابن عوسجه ديده شد با دست راست انگشت سبابه را بلند کرد سلمت امام حسين گفت: «مسلم: اوصيك بهذا»[19]دست افتاد تمام شد يعنی آقا نفست آخرت هم میتوانی از دين از ولايت از امامت از حقيقت دفاع کنی دفاع کن يک روز اين دست از کار میافتد يک روز اين قدرتها ديگر نيست يک روز اين توانها ديگر نيست:
تا هست ای که دستت میرسد کاری بکن، پيش از آن کز تو نيايت هيچ کار
بعد حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ»[20] خدای با عظمت: «قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ»[21]خدا تکفل نموده متعهد شده است ياری کند کسانی که خدا را ياری میکند من بارها اين را عرض کردم من در عمر خودم نديدم يک نفر شما اگر ديد بياوريد نقيضش را بگوييد يک نفر بگو آقا من خدا را ياری کردم خدا ياری نکرد، يک نفر را پيدا کنيد اميرالمؤمنين میفرمايد يقيناً خدا متعهد است ياری کند کسانی که او را ياری میکنند: «وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ»[22]خدا متعهد است عزت بدهد به کسی که برای خدا عزت قائل است امر خدا را عزيز داشتی ای حسين امرت را عزيز میداری ای حسين، دلهای عالميان را متوجه تو میکنم: «وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ»[23]میخواهی عزت پيدا کنی اوامر الهی را با عزت رفتار کنید.
حالا نسبت به اين آيهای که من تقديم شد آيه هفتم از سوره مبارکه محمد(ص) چندتا نکته دقيق و لطيف در اين آيه است که انشاءالله اين بماند جلسه آينده به شرط حيات محضر همه عزيزان برادران عزيز خواهران محترمه مطالبی را عرض کنيم، خب برادر عزيزمان جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقای قانع رياست محترم سازمان تبليغات اسلامی و روحانيون معزز و محترمی که در محضر است و مجلس و همه شما برادران عزيز خواهران محترمه دست نياز به ساحت مقدس جوان هاشمی الگوی جوانان عالم علی اکبر دراز میکنيم.
يک شخصی آمد خدمت امام صادق عرض کردم آقا بهترين لذت دنيا چيست؟ آقا فرمودند دنيا لذتی ندارد که بهترين داشته باشد، اصرار کرد آقا فرمودند به نظر من اگر میخواهيد برای دنيا لذتی فرض کنيد بهترين است که انسان خدا يک جوان با فضيلتی با اخلاقی با ايمانی به او عطا کند اين جوان شب داماديش و شب زفافش که در لباس دامادی قرار میگيرد حضرت فرمود بهترين لذت برای مادر ديدن آن جوان در لباس دامادی است، راوی گفت که آقا دردناکترين دردها و مصيبتهای عالم چيست؟ امام گريه کردند، آقا چرا گريه کرديد، آقا فرمودند همچو جوانی جلو پدر و مادر به خاک سپرده شود، خدا بر اجر و ثواب پدران شهداء و مادران شهداء مضاعف کند چه سختیها اينها کشيدند خاطرات شهداء را ببينيد اينها اسوه اخلاق، فضيلت درستی راستی گلچينهای روزگار بودند اينها گفت آقا چرا گريه کرديد، آقا فرمودند يادم افتاد به غربت جد غريبم حسين جوانی را تقديم کرد که قيافه او گفتار او رفتار او شبيه پيغمبر بود يعنی آنهای که رسولالله را ديده بودند و چهره پيغمبر در حافظه آنها ثبت شده بود علی اکبر را که میديدند میگفتند ثانی اثنی پيغمبر است، آنهای که تن صوت پيغمبر در حافظه اينها ثبت بود و در گوش اينها طنين افکنده بود لحن کلام علی اکبر انسان را به ياد لحن سخنان پيغمبر و سلوک و رفتار علی اکبر انسان را به ياد سلوک پيغمبر میانداخت چقدر سخت است اول شهيد از بنی هاشم آمد، به بنی هاشم اعلان کرد تا من هستم اجازه نبرد به هيچ کدام از بنی هاشم نمیدهم: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون»[24] آمد گفت پدر جان میخواهم بروم ميدان آقا يک اشارهای فرمودند فرمودند برو با عمهها خواهرها و محارمت يک خدا حافظی کن چون آقا میدانستند ديگر اينها نمیبينند علی را اين گل هاشمی را در خيمه خواهرها دورش را گرفتند عمهها محارم انشاءالله برادر عزيزمان جناب آقای يزدانی هم به فيض خواهند رساند و بهره خواهيم برد من مختصرتر عرض کنم آمد حضرت او را در آغوش گرفتند سوار مرکب شد يک مسافتی هم امام بدرقهاش کردند و فرمودند: «اللّهمّ اشهد على هؤلاء القوم»[25]خدايا تو گواه باش بر اين مردم، جوانی را فرستادم که شبيهترين مردم: «أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك»[26]شبيهترين مردم به پيغمبر بود و هرگاه دلما هوای پيغمبر میکرد به چهره اين جوان نگاه میکرديم حضار محترم ارباب مقاتل نوشتند بعد از شخص امام حسين هيچ کدام از شهداء به اندازه علی اکبر دشمن را به زمين نيفکند در يک حمله به قلب سپاه 120 نفر را به خاک افکند اين جوان هاشمی بر گشت سمت خيمه امام دارند کارزار او را میبيند آمد مقابل حضرت گفت پدرجان: «الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي»[27]تشنگی دارد از پا در میآورد سنگينی آهن دارد اذيت میکند، بعضیها تا همينجا میگويند بقيه را نمیگويند عظمت علی اکبر اينجا بود، عرض کرد پدرجان اگر آبی بود و مینوشيدم بهتر دفاع میکردم يعنی بابا آب را برای خودم نمیخواهم آب را برای دفاع از شما میخواهم، میخواهم توانم بيشتر شود از امام غريبم بهتر دفاع کنم آقا فرمودند عزيزم انشاءالله از دست جدت رسولالله سيراب شوی رفت به ميدان، در ميانه ميدان جنگ نانجيبی شمشيری بر فرق علی زد روی اسب افتاد دستها را دور گردن اسب گرفت اسب وسط لشکر دشمن بود، هرکسی میرسيد يک ضربت شمشير میزد اين عبارت را من برای علی اکبر ديدم در مقاتل: «فقطعوه بسيوفهم اربا اربا»[28] اين بدن را چاک چاک کردند قطعه قطعه کردند خدا رحمت کند آيتالله شوشتری را میفرمايد وقتی علی از اسب به زمين افتاد سه فرياد به آسمان بلند شد اول صدای ناله علی بود صدا زد بابا من هم رفتم خدا حافظ، برای ميدان رفتن اجازه گرفت برای رفتن از دنيا هم خدا حافظی کرد میداند نگران تشنگی اوست، گفت بابا الآن پيغمبر سيراب کرد ديگر نگران تشنگیام نباش، حضار محترم يک نالهای هم از خيمه بلند شد صدای عمهاش زينب، صدا زاد: «واحسيناه واغوثاه وا علياه» يافت نشد، ديدند زينب هم از خيمه سراسيمه به دنبال سيدالشهداء آمد تا وسط ميدان، صدای سومی هم بلند شد صدای گريه بلند حسين تا آن لحظه کسی صدای گريه امام حسين را نشنيده بود آقا از اسب پياده شد هفت بار صدا زد: «ولدی علی» يافت نشد، پسرم علی پسرم علی، پسرم علی پسرم علی، جوابی آقا نشنيد آمد سر علی را به دامن گرفت يک وقت ديدند حسين خم شد صورت به صورت علی همه بگوييم يا حسين.
[1] محمد 7.
[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[4] وقعة الطف ص229.
[5] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[6] حج 41.
[7] حج 41.
[8] حج 41.
[9] حج 41.
[10] حج 41.
[11] محمد 7.
[12] محمد 7.
[13] محمد 7.
[14] عنکبوت 45.
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص138.
[16] محمد 7.
[17] محمد 7.
[18] سلحشوران طف ص139.
[19] موسوعه عاشوراء ص426.
[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[21] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.
[24] واقعه 10.
[25] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج2 ص310.
[26] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج2 ص310.
[27] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص113.
[28] منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل(صلوات الله و سلامه عليهم) ج1 ص674.