استاد حدائق روز شنبه 8 مردادماه 1401 مصادف با روز اول محرم در مهدیه بزرگ شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث «ویژگی های اصحاب الحسین(ع)» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[1] صدق الله العلی العظیم

صحبتی که روز گذشته شد محضر جمع محترمی که در این مکان مقدس حضور داشتند عرض کردیم یکی از بحث‌های ضروری در زمان ما با توجه به اینکه خداوند در آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی ملک اشاره می‌فرماید که ما سرنوشت جامعه‌ی بشری را در اختیار انسان‌های صالح قرار خواهیم داد و حکومت مهدویت حکومت صالحان است و لازمه‌ی اینکه ما کمک کنیم در تعجیل این امر «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُون»[2] مردم باید تلاش کنند در مسیر بندگی و صلاح حرکت کنند به همین مناسبت بنابر این شد که در این ایام از کلام رفیع و والای امیرالمؤمنین که یکی از مسئولین منصوب حضرت و توصیه‌هایی که امام به مالک نمودند، تمام مسئولین بند بند این را باید بکنند سرمشق زندگی‌شان، اصلا من اعتقادم این است که می‌شود مسئول یک دوره باید عهدنامه‌ی امیرالمؤمنین را مطالعه کند مسئول به چه منظور، مسئول با چه نگاهی، اهداف یک مسئول در نظام اسلامی باید اولویت‌هایش چه باشد، امیرالمؤمنین روی چه نکاتی حساسیت به خرج می‌دهد، مستحضرید عهدنامه‌ی امیرالمؤمنین طولانی‌ترین نامهی حضرت است که تاریخ ثبت کرده است که امام به شخصی نوشتند و مالک هم جایگاهش عزیزان می‌دانید، شخصیتی بزرگ او را دست راست امیرالمؤمنین شامی‌ها تعریف می‌کردند، ید راست حضرت، چهره‌ای که حضرت نسبت به بصیرت او و دقت او و ایمان او امام، ایمان و یقین داشتند و شخصیتی که مطیع ولایت بود من یک جمله از عظمت مالک را خدمتان عرض کنم، گاهی اوقات ما می‌گوییم مطیع ولایت هستیم ولی اجتهاد به رأی می‌کنیم مثلا می‌گوید امام زمان را دوست می‌دارم ولی اینجا صلاح نمی‌بینم عمل کنم و کاری به حضرت ندارم و خودم می‌گویم مصلحت این است، جنگ صفین داشت تمام می‌شد مالک رسیده بود به خیمه‌ی معاویه و خیمه را محاصره کرده بودند و داشتند می‌جنگیدند با اینهایی که محافظ‌های خیمه بودند، فتنه آغاز شد و قرآن‌ها بالای نیزه رفت من دیشب در مسجد هم عرض کردم ما یک مشکل بخشی از متدینین‌مان این است که توحید در عبادت دارند، آن عبودیت ولی توحید در الهویت ندارند گاهی اوقات زیارت عاشورا تعطیل نمی‌شود ولی جاههایی یک خطاهای فاحشی می‌کند، مثلا فلان متدین را ببین یا احتکار من زمان جنگ یادم است یک آقای که کوس تدین سر داده بود در زمان جنگ سال 1365، زمانی که مردم در فشار و سختی بودند 5 هزار حلب روغن را احتکار کردند و شب هم می‌خوابیدند و عای ندبه را هم می‌خواندند و یابن الحسن هم می‌گفتند، مشکل کجاست؟ مشکل در الوهیت است، توحید در الوهیت ضعیف است، توحید اگر در عبودیت آمد ولی توحید در اعتقاد و الوهیت نیامد بار انسان را به منزل نمی‌رساند، شمر 11 سفر حج پیاده به جا آورد و در عبادتش که کم نگذاشت، با هم پاهها روی سینه‌ی سیدالشهداء ایستاد، ابن ملجم مرادی یکی از برجسته‌ترین مردم یمن بود که حاکم یمن طبق خواسته‌ی امیرالمؤمنین که ده تا از نخبگان یمن را فرستاد و امام به آنها پست حکومتی بدهد یکی از آن‌ها ابن‌ملجلم بود اتفاقا سخن‌ور عجیبی بود وقتی آمد به نمایندگی از جمع یک سخنرانی خوبی کرد که آقا آمدی و تمام وقت ما و تمام وجود ما در راه اهداف شما هزینه بشود، یک خطبه‌ی جامعی ابن‌ملجم خواند در محضر امیرالمؤمنین آقا فرمودند که اسمت چیست؟ عبدالرحمان فرمودند: ابن من ملجم، آقا فرمودند: از کدام قبیله‌ی یمن آمدی، گفت: مرادی، حضرت فرمود: أنت مرادی؟ گفت: نعم. دوباره حضرت سؤال فرمود: أنت مرادی؟ گفت: نعم. أنت مرادی. ـ نعم. آقا فرمودند: إنا لله و إنا إلیه راجعون. بعد ادامه دارد که ابن‌ملجم وحشت کرد که امام چرا این ایه را خواند، این آیه بیانگر این است که یا یک اتفاق تلخی افتاده یا یک جریانی قرار است اتفاق بیفتد، آقا فرمودند: دیگر ادامه نده. خیلی اصرار کرد بعد حضرت در خلوت به ایشان گفتند که به دست او چه اتفاقی خواهد افتاد، آقا اگر اینی که شما دارید می‌گویید به دست من اتفاق می‌افتد شمشیر را کشید و گفت: الان ما از بین ببرید، بردارید تا این لکه‌ی ننگ برای من نماند، امام فرمودند: ما خاندانی نیستیم که قصاص قبل از جنایت بکنیم، حالا کاری نکردیم و مشکل ابن‌ملجم چه بود؟ نماز شب می‌خواند؟ توحید در الوهیت نداشت متدینین! مبنای کارتان باید توحید در الوهیت باشد مثلا متدین است ولی هنگام خمس دادن می‌ترسند و می‌گویند روز پیری و روز ندیدن چه کسی به ما می‌رسد، عبادت را خوب به جا می‌آوری ولی در اعتقاد ضعیف هستی. فرزندت!؟ همسرت!؟ شوهرت؟! برادرت!؟ خدا اصل باید خدا باشد. این هدف تمام انبیاء بود، همه‌ی این‌ها آمدند بشریت را به توحید برسانند.

در جلسه‌ای آقای استاندار هم بود و عرض کردم مسئولین ما، دست‌اندرکاران ما، جامعه‌ی ما اگر بخواهند به نحو شایسته سامان‌دهی بشوند در همه‌ی عرصه‌ها اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی و خانوادگی این اوضاعی که همه‌ی شما را نگران کرده دیگر نبینید، کار کنید در توحید الوهیت، همانی که خدا یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر را برای همان فرستاده است، آن اگر درست شد طرف به ثروت رسید قارون صفت نمی‌شود. طرف به قدرت رسید معاویه نمی‌شود، به قدرت رسید علی‌بن ابی طالب می‌شود، به ثروت رسید می‌شود ثروتمندان متدین مؤمنی که این را امانت خدا نزد خودشان می‌دانند. امیرالمؤمنین فرمود: «الکریم یری مکارم افعاله دینا علیه یقضیه»[3] انسان‌های باکرامت وقتی کار شایسته‌ای کنند طلبکار نیستند تازه خودشان را بدهکار می‌دانند می‌گویند این دینی بود گردن ما، این پولی که مال ماست می‌پردازیم حرف این ضعیف بود خدا را سپاسگذاریم که این توفیق به ما داده شد، این نگاه، نگاه تربیتی دینی است و این در توحید در الوهیت رقم می‌خورد.

مالک اشتر دقیقه‌ی پایانی جنگ بود می‌خواهم بگویم این سردار لایق مطیع ولایت را، قرآن‌ها بلای نیزه رفت و شعار «لاحکم إلا لله» سرداده شد و توحیدی‌ترین شعار، این هم یک نکته در پرانتز ثبت کنم در تاریخ اسلام به عناوین مقدس برای به حاشیه کشیدن انوار الهی استفاده شد، رسول الله رفته جنگ تبوک، در نبود رسول الله در مدینه منافقین با پول یهود تأسیس مسجد کردند، ببینید به نام مقدس احداث مسجد ولی هدف پشت کار تفرقه بین صفوف مسلمان‌ها بود، پیامبر مدینه نبود و این‌ها مسجدی ساختند و توجیه‌شان این بود برای آن‌هایی که توانایی آمدن مسجد النبی را ندارند و راهشان دور است مسجد آن‌جا نماز بخوانند.

در هنگام ورود پیامبر به مدینه آیه نازل شد سوره‌ی توبه نسبت به آیه‌ی مسجد قبا است «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا»[4] رسول الله این‌ها یک مسجدی تأسیس کردند برای ضرر و زیان و تفرقه‌ی بین مسلمین و دستور تخریب مسجد را صادر کن، شما جرأت دارید یک آجر مسجد را جابجا کنید، پیغمبر فرمودند مسجد را تخریب کنید، آثار مسجد را به آتش کشیدن و زمین مسجد را مزرعه کنید، ظاهرش عبادت است اما زیربنا انحراف است هر آجری که مقدس نیست، یک آجری ولو اسم مسجد رویش است رسول الله می‌گوید تخریب کنید، امام‌تان امیرالمؤمنین به حاشیه بردند با توحیدی‌ترین شعار عالم اسلام علامه طباطبایی می‌فرماید: بصیرت باید داشته باشد مسلمان، هرشعاری گوینده‌اش کیست، هر کاری کننده‌اش کیست، این شعار شما هیچ اشکالی به آن نمی‌توانید وارد کنید، این شعار امروز هر مسلمانی تسلیمش است اما به چه هدفی صادر شده است «لاحکم إلا لله» حرف فقط حرف خدا، حرف بدی نیست، این گویای توحید است اما با چه هدفی؟ با هدف اینکه علی بن ابی طالب را در حاشیه ببرند و معاویه را در متن بیاورند، متأسفانه مسلمان‌هایی عمدتاً اطراف علی بن ابی طالب بودند توحیدشان توحید در عبودیت بود، توحید الوهیت‌شان ضعیف بود یا نداشتند، این‌ها نماز خوب می‌خواندند در جریان نهروان خدا رحمت کند شهید مطهری می‌فرمود: خدا روشکر کنید زمان امیرالمؤمنین نبودید دوران فتنه آن زمان بود کسانی جلوی حضرت صف‌آرایی کرده بودند که آثار سجده‌های طولانی در پیشانی آنها بود و در فراز مرکب یک دست‌شان قرآن و یک دست‌شان شمشیر، ما بودیم چه کار می‌کردید؟ می‌گفتیم نکش قاریان قرآن را، با این‌ها نبرد نکن این‌ها آثار عبادت در سینه‌ی آن‌هاست، این‌ها بعضی‌شان قدشان خمیده است از سجده‌های طولانی، تنها جنگی که حضرت بعد از اتمام حجت فرمود: امان ندهید از این‌ها کسی خارج نشو نهروانی‌هاست همان اصل فتنه این‌ها هستند، این‌ها توحید در عبادت داشتند ولی توحید در الوهیت نبود، این شعار (لاحکم إلا لله) کوفی‌ها را به هم ریخت، من بارها عرض کردم آقایان اگر برای امیرالمؤمنین باید گریه کرد اشتباه نگفتم، یکی از اساتید علم اخلاق گفت این قسمت از زندگی امیر المؤمنین را باید خون گریه کرد بر مظلومیت علی‌بن ابی طالب.

قرآن‌ها بالای نیزه رفت و این‌ها همش مقدمه‌ی عظمت شخصیت مالک است، مالک مشغول جنگ بود و این انسان‌های ضعیف الاعتقاد در الوهیت دور امیرالمؤمنین یاران حضرت محاصره کردند و گفتند: فرمان توقف جنگ را صادر کن آقا دید یاران خودش تهدیدش می‌کنند، مرحوم امام فرمودند: اینکه امیرالمؤمنین اول مظلوم عالم می‌گویند نه اینکه قبل از امیرالمؤمنین ظلم و ظالم و مظلومی نبود، ظلمی که بر علی بن ابی طالب روا شد در تاریخ نظیر نداشت. یاران حضرت دور حضرت را بگیرند دست‌ها روی قبض‌های شمشیر باشد با تهدید فرمان توقف جنگ را صادر کنند، آقا فرمود: به اندازه‌ی کشتن یک شتر به من فرصت بدهید. یعنی ربع ساعت، شمشیرها یک مقداری از غلاف بیرون آمد فرمان توقف جنگ را صادر کن، آقا فرمود: به اندازه‌ی دوشیدن شیر یک شتر فرصت دهید، یعنی ده دقیقه، شمشیرها بیرون آمد حضرت فرمود: هر کدام ده ضربه شمشیر بزنید و بروید دیگر کارتان ندارم، این‌که باز یک جمله از امام بگویم، این امت در زمان نظام جمهوری اسلامی هیچ پیغمبر و امامی نداشت شهداء ما امام معصوم ندیده بودند، بسیجی‌های ما با حجت خدا روبرو نشده بودند، سلاله‌ای از نسل اهل‌البیت و این‌گونه جان فدا شدندو وای بر آن مردمی که امام‌شان را دیدند و در قتل امام شان شرکت کردند، لذا حضار محترم آقایی تقاضای سوم را کرد شمشیرها بالا رفت و امام دید این‌ها حرف نمی‌شنوند، امام به یکی گفتند سریع به مالک بگویید برگردد. اطاعت یعنی این. این مالک را بر امام کرد فرماندار و حاکم مصر بر نکاتی که حضرت بر مالک نمودند بحث جلسات آینده‌ی ماست. پیک حضرت به مالک رسید و مالک مشغول جنگ بود با این‌ها و محافظین اطراف خیمه‌ی معاویه گفت: امیرالمؤمنین فرمودند که برگردند.

گفت: به آقا بگویید دقائقی به من فرصت بدهید سر ملعون معاویه برایتان می‌آورم و این ماجرا تمام می‌شود یک خورده به من صبر بدهید دیگر جنگ به پایان رسید، آن پیک گفت: آقای مالک اگر می‌خواهی امیرالمؤمنین را زنده ببینی برگرد. مالک تا این را شنید شمشیر را در قلاف کرد و به نیروها گفت برگردند، مالک مطیع محض ولایت بود توحید در عبودیت مالک اثرگذاری کرده بود در توحید در عبادت مالک، خب این شخصیت مطیع محض ولایت است.

آقا امیرالمؤمنین حکومت مصر را به مالک دادند و مقدمه‌ی من این نامه‌ی حضرت است و چند نکته‌ی کلی امام می‌فرماید و توصیه‌های فراوانی را از نظر تکلیف شخصی به مالک بیان می‌کند یعنی هر کسی که مسئولیت قبول کرد اول باید این‌ها را باید رعایت کند، ما در گزینش‌هایمان و در انتساب‌هایمان باید این‌ها را لحاظ کنیم، امیرالمؤمنین برای ما اسوه است، حضرت وقتی استاندار معین می‌کند با این معیارهاست حاکم معین می‌کند با این معیارهاست، ما هم باید این معیارها را در نظر داشته باشیم اگر مدیر کلی بخواهد مسئول معین کند این ضابطه‌ها را باید ببیند هم در انتساب‌ها دیده شود، هم در اعتقاد امام توصیه‌هایی را می‌فرماید، مقدمه این جمله‌ی نورانی حضرت را امروز تقدیم کند بعد حضرت می‌پردازند به یکسری توصیههای فردی به خود مالک که این‌ها را رعایت کن تا در کارت موفق باشی و بنده بارها عرض کردم اگر کسی باتقوا شد نانش را می‌خورد. بی‌تقوا شد چوبش را می‌خورد، نماز خواندید آثارش را می‌بینید، بی‌نمازی کسی پیشه کرد زیانش را خواهد دید. این طور نیست که شما با نماز خواندن به خدا خدمت کرده باشید گر جمله‌ی کائنات کافر گردند، بردامن کبریاش ننشیند گرد

خوهران محترمه رعایت حجاب کردید به خودتان خدمت کردید کسی رعایت نکرد به خودش زیان رسانده است من یک مثال قابل لمسی را از نظر تصور عرض کنم شما ببینید بیماری که باید دارو مصرف کند برای سلامتی‌اش باید یک کارهایی را رعایت کند این بیمار استفاده‌ی مرتب از دارو داشت به خودش خدمت کرده است و این بیمار اگر از دارو درست استفاده نکرد به خودش زیان زده است، این طور نیست که بیمار بگوید من دارم دارو را درست مصرف می‌کنم و من دارم به این پزشک خدمت می‌کنم چون دستورالعمل پزشک را دارم اجرایی می‌کنم، آن پزشک می‌گوید آقا تو که داری عمل می‌کنی به خودت داری خدمت می‌کنی، عمل نکردی به خودت زیان زدی. ما هم در بندگی همین است در یک قسمتی از فرمایش امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطبه‌ی همام به همام امام این جمله را فرمودند: «إن الله تبارک و تعالی غنیاً أن طاعتهم و آمناً من معصیتهم»[5] خدا از اطاعت بندگانش بی نیاز و گناهان بندگان الهی به خدا آسیبی وارد نمی‌کند. کسی اگر بندگی کرد به خودش خدمت کرده است و کسی اگر گناه کرد به خودش زیان زده است زات اقدس ربوبی مستغنی هم از عبادت ماست و هم مسئول است از خطا و جرائم انسان‌ها، امام به مالک فرمودند: «هذا أمر به عبدالله علی امیرالمؤمنین»[6] اینجا خودش یک نکته است آقایی دارد این نامه را می‌نویسد که شخصیت دوم نظام ملک و ملکوت است زمانی دارد آقا این نامه را می‌نویسد که محدوده‌ی حکومت حضرت این کشورهایی است که من نام می‌برم، ایران، عربستان، عراق، یمن، شام، سوریه، مصر

شش کشور اسلامی امروز زیر مجموعه‌ی حکومت دیروز امیرالمؤمنین، حضرت را ببینید طریقه‌ی نوشتن را چگونه آغاز می‌کند، «هذا ما أمر به عبدالله»[7] آقا افتخار در بندگی خدا است نه در عناوین، نه در لباس، نه در ثروت، نه در سواد، نه در حسب و نسب، آن‌چه که بشر به تو ارزش می‌بخشد بندگی خداست،

بندگی کن تا که سلطانت کنند، تن رها کن تا همه جانت کنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست، ترک این خو کن که احسانت کنند

بگذر از فرزند و جان و مال خویش، تا خلیل الله دورانت کنند

امام می‌فرماید این نامه‌ی عبدالله است اول حضرت مدال افتخار بندگی خدا و بعداً امام عناوین گرچه این عنوان هم عنوان الهی است. شخصی خدمت امام صادق گفت: عنوان امیرالمؤمنینی را به بقیه‌ی ائمه هم می‌توان گفت؟ امام صادق فرمود: این عنوان فقط خاص علی بن ابی طالب است. در روز غدیر چندین مرتبه پیغمبر امیرالمؤمنین یاد کردند علی را، عنوان امیرالمؤمنینی از زمان رسول الله بود اول حضرت می‌فرماید: نامه‌ی عبدالله است که آن عبدالله کیست؟ علی است، آن علی کیست؟ امیرالمؤمنین. من روی همین عبدالله هم یک اشاره‌ی بکنم خدا رحمت کند مرحوم علامه‌ی طباطبایی صاحب المیزان، ایشان می‌نویسد تمام اولیاء و انبیاء و عرفا و صلحاء به هر جا رسیدند از بندگی رسیدند یعنی از فیلتر بندگی گذشتند بنده شدید عزیزتان می‌کنند، بنده شدید آبرو به شما می‌دهند، شما ببینید در تشهد نماز این ذکر را هم شیعه و سنی و همه ‌می‌گویند و جزء اذکار واجب تشهد است قبل از شهادت به رسالت پیغمبر شهادت به عبودیت پیغمبر می‌دهید مقدمه آن است، پیامبر اگر رسول الله شد عبدالله بود شد رسول الله، تا از مسیر بندگی کسی گذر نکند به آن مقامات نمی‌رسد «وأشهد أنّ محمداً عبده و رسوله» پیامبر اول بنده بود بعدا رسول شد، بندگی کرده رسیده به مقام رسالت، امیرالمؤمنین اول افتخارش بندگی است. «هذا ما أمر به عبدالله علی امیرالمؤمنین مالک بن حارث اشتر فی عهده إلیه»[8] به مالک اشتر زمانی که حضرت می‌فرماید من ولایت مصر دادم و چهار تا مطلب به عنوان دستور اولیه نام می‌برد این بماند فردا و تکمیل عرائضم را محضر عزیزان یک جمله از امام صادق چون بحث بندگی شد حیفم می‌آید این جمله را عرض نکنم.

بنده کیست؟ امام صادق فرمود: نشانه‌ی بنده سه ویژگی است این‌ها حالات بندگی است یعنی اگر رسیدید به این‌جا این همان حالتی است که شما را در اعتقادتان قوی باور آورده است، دیگر استقبال و استکبار دنیا عوض‌تان نمی‌کند، نشانه‌ی بنده «العبد لا یملک شیئا»[9] بنده خودش را مالک هیچ چیزی نمی‌داند، خانه دارد ولی امانت است، مقام دارد امانت است، نگاهش به دنیا نگاه عاریتی است و همه چیز را امانت می‌داند، نمی‌گوید خانه‌ی من، زندگی من، امام حسین بنده بود، علی اکبر را امانت می‌داند، علی اصغر را امانت می‌داند، عباس بنده بود این رجز مبارزین و مجاهدین در روز عاشورا باید جمله جمله بحث بشود و دست راست این سردار علقمه را می‌زند «والله إن قطعتم یمینی إنی أحالی أبداً عن دینی»[10] دست راستم را گرفتی دینم را از من نمی‌توانی بگیری به خودم وابسته نیست، دست چپ را می‌زند «یا نفس لا تخشی من الکفاری و أبشری برحمة الجباری»[11] عباس اگر دست‌هایت را گرفتند رحمت خدا در انتظار توست، و یک درس اینجا ابالفضل به ما آموخت حاج اقا دست نداری به اسلام خدمت کنی، زبان که داری با زبانت حرف بزن، ما زبان داریم ولی ساکت هستیم، در یک جمعی نشستیم ارزش‌های دینی را مسخره می‌کنند فایده نداره حرف نزن خودت را سبک نکن، ایا منطق امام حسین این بود؟ حضرت با این نگاه کربلا آمد؟ اگر این بود نباید به کربلا می‌آمد، اگر این منطق بود امام نباید می‌آمد چون اثر نذاشت چون حرف حضرت را نمی‌پذیرفتند، چون ای حسین بن علی روز عاشورا حرف می‌زنی تیربارانت می‌کنند، امام آموخت شیعیان من به تکلیف عمل کنید به وظیفه‌ عمل کنید، دنبال نتیجه نباش. آقا امام صادق فرمود: بنده یعنی کسی که وابسته نیست، «لایملک شیئا»[12] این نشانه‌ی اول اگر این حالت در شما است زندگی و امکانات و موقعیت‌ها و فرصت‌ها وابسته‌تان نکرده است این نشانه‌ی بندگی است و تقویت در الوهیت است یعنی وابسته‌ی مطلق به خدا هستی، هراست جایی است که از خدا می‌بری. خوفت از این است که از منظر الهی سقوط کنی نه منظر مردم.

دوم امام صادق فرمود: بنده کسی است که بداند خدایی دارد که در صدد انجام کارهای اوست، توحید در الوهیت یک جایی گفتم آقا پدرها کمک کنید جوان‌هایتان در امر ازدواج و تسریع بخشید، یک اقایی پای منبر نشسته بود گفت: با کدام پول؟! گفتم: حاج آقا خودت را تا حالا کی اداره کرده است، آقایان و خانم‌ها تا حالا چه کسی شما را اداره کرده است؟ مادر، پدر، شوهر، همسر، مافوق!؟ اشتباه فکر کردید.

خدا مدیر ماست، آقا یک لحظه رهایتان کنند خودت را نمی‌توانی جمع کنی، بنده باید به این باور برسم که امیرالمؤمنین می‌فرماید: من بنده هستم، من باید به این باور برسم که صفر تا بی‌نهایت در زندگی او فقط خداست، خدایی دارد که در صدد انجام کارهای اوست، خدا رهایش نکرده است، ترکش نکرده است، گاهی اوقات ما دغدغه‌های آینده‌ی نیامده را داریم و از انجام وظایفمان هراس داریم. خدا می‌فرماید: موسی به بندگان ما بگو که عبادت آینده را از شما طلب نکردیم و شما هم رزق و روزی آینده را از ما طلب نکنید، امروز روز شنبه اول محرم است چرا بعضی‌ها به دنبال ده سال و بیست سال دیگر زندگی‌شان الان می‌دوند، اقایان من اعتقادم این است حداقل 60 درصد از تلاش‌های اقتصادی مردم امروز برای فردای نیامده است، چهل درصد هم من خیلی زیاد گرفتم، کسانی را ببینید که بگویند که امروز کار نکنم امشب نان ندارم، بعضی‌های دیگر تا 50 سال دیگر هم دارند. به دنبال دنیا می‌دوند، اسلام نمی‌گوید کار نکن و فعالیت نداشته باش اما به چه قیمتی؟! به قیمت نماز قضا شده و صله‌ی‌رحم ترک شده، اسلام با این مخالف است.

جمع کرده است از یک حریص حریص‌تر دنبال دنیا است، بنده کسی است که باورش باشد که مولایی دارد که در صدد انجام کارهای اوست.

سوم امام صادق فرمود: بنده کسی است که بداند که مولای او خدای اوست، رضای او را به جا آورد، خدا یک چیزهایی را می‌پسندد و بنده آن است که آن‌ها را انجام بدهد و خدا یک چیزهایی نمی‌پسندد بنده آن‌ها را انجام ندهد این بنده است. ما اگر در زندگی‌مان طرازمان خداست و باید و نبایدهای الهی برای ما سرمشق باشد بنده هستیم، ما اگر در مسائل زندگی‌ و اجتماعی و اقتصادی‌مان دغدغه‌ی آینده را نداریم و امروز را خوب کار می‌کنیم بنده هستیم و اگر «لایملک شیئاً»[13] خود را وابسته به هیچ چیزی نمی‌دانیم و همه چیز را از او می‌دانیم بنده هستیم، این‌که حضرت به مالک می‌فرماید این دستورالعمل، دستورالعمل عبدالله (بنده‌ی خدا امیرالمؤمنین) است و شیعه‌ی علی هم باید این‌گونه حرکت کند.

روز آغاز مجلس تشکر می‌کنم از حضور همه‌ی عزیزان و برادران و خواهران محترم، اشاره کردم محرم و صفرها می‌گذرد، ما محتاج این جلسه‌ها هستیم، سیدالشهداء بنده بیایم یا نیایم عظمت امام حسین سرجای خودش باقی است، ما نیازمند هستیم من یک خاطره را برای شما بگویم که قدر این آمدن‌ها را بدانید و از این فرصت‌ها بیشتر استفاده کنید، ببینید الان وقتش گذشت ولی این در دیوان اعمال‌تان نزد امام حسین ثبت می‌شود این ادب، این شرکت، این وقت گذاشتن، ما زمان مرحوم جدمان حاج شیخ ابوالحسن حدائق حالا این از حکایت‌های سینه به سینه است حیف است نگویم یک مقدار وقت اضافه بگذارید ارزش دارد شنیدن در خدمت شما مؤمنین و مؤمنات و برادر عزیزمان جناب آقای سرهنگ ادیب پور، روحانیت معظم و براداران عزیز و سروران مکرم و خواهران محترمه و سربازان اسلام که در خدمت‌شان هستیم انشاءالله سربازان ولایت هستند این خاطره‌ی شنیدنی را برای شما بگویم و بگذرم. مرحوم آیت الله والد ما نقل می‌کردند زمان آقای حاج شیخ برمی‌گردد به 90 سال قبل که من فکر نمی‌کنم در این مجلس 90 ساله داشته باشیم، می‌گفتند یک آقایی از تجار شیرازی بود و معاصر با مرحوم پدربزرگ ما بودند گفتند این دهه‌ی اول محرم هر سال را در منزل خودش روضه می‌گرفت، و شب عاشورا هم پخت داشت و اطعام می‌کرد و برنج می‌پخت و برنامه‌ی هرساله‌اش بود، یک سال اتفاقاً جریانی پیش آمد که این توفیق پیدا کرد کربلا برود، یعنی دهه‌ی اول محرم را کربلا باشد بچه‌هایش را صدا زد و گفت: من نیستم ولی مثل زمان خودم مجلس را اداره کنید و تمام نیازهای شما را هم آماده کردم، قدیم رسم بود تنباکو (قلیون) در جلسات بود، گفت: تنباکو درجه یک خریدم، برنج و روغن حیوانی را تهیه کردم و هزینه‌ی مالی هم را گذاشتم شما عین زمانی که خودم بودم کار کنید این‌ها را سپرد و رفت. شب عاشورا بود نیمه‌ی شب در صحن سیدالشهداء یک گوشه‌ای جاگرفته بودم و عزادارها می‌آمدند عزاداری می‌کردند و به سروسینه می‌زدند و ما هم مقابل بارگاه امام حسین یک گوشه‌ای نشسته بودیم و نگاه می‌کردم، ناگهان یادم افتاد شب عاشورا و شب پخت ما بود و این فکر سراغم آمد من اگر الان شیراز بودم بالای سر کار بودم ثوابش بیشتر بود یا الان که کربلا هستم؟

بعد خودم را این‌جوری آرام کردم که این همه اظهار و ادب و احترام و تکریم برای امام حسین است تو امشب کربلا هستی، کربلا اجابت دعا در آن رقم خورده است و اجابة‌الدعا تحت القبه، این همه مردم اظهار ارادت می‌کنند که جواب قرب مقامی و مکانی پیدا کنند، آن‌جا قرب مقامی است ولی اینجا هم قرب مکانی و مقامی است، خودم را قانع کردم که بودن در کربلا فضیلت بالایی دارد بعد این فکر به ذهنم آمد که کار ما را امامام حسین نظر دارد و در سراسر دنیا این همه اظهار ادب می‌کنند این پخت ما و عزاداری ما در شب و روزه خواندن ما این‌ها را هم حضرت عنایتی دارد، ناگهان چشمانم سنگین شد و خواب بر من غلبه پیدا کردم و خواب دیدم کربلا یک دشت مسطح شده است و تختی در وسط این صحرا است و سیدالشهداء روی این تخت جلوس کرده قمر بنی هاشم ایستاده است و جمعیت در این صحرا موج می‌زد و آن آقا دستور دادند بنویسید کارهایی که در این دهه برای ما شده است گفت: حضرت می‌فرمودند و ثبت می‌شد فلانی فلان کار را انجام داده است و فلانی فلان کار و غیره و همین‌طور که می‌گفتند، آقا فرمودند: بنویسید آقای فلانی تاجر شیرازی (این تاجر می‌گفت: من هر سال برنامه‌ام این بود که شب عاشورا صد من برنج پخت می‌کردم و اطعام سنگینی می‌دادم) امسال شب عاشورا برای ما پنجاه من برنج پخت کرد و روغن روغن درجه 2 مصرف کرد و تنباکوی متوسط مصرف کرد و آشپزش هم یک چوب کبریت. من آمدم بگویم آقا صدمن برنج و روغن درجه یک و تنباکوی درجه یک تهیه کردم، عظمت امام حسین ما را گرفت و چیزی نگفتم و از خواب بیدار شدم یادداشت کردم خواب رو، در مراجعت به شیراز بعد از اینکه این آمد و رفت‌ها تمام شد بچه‌هایم را صدا زدم و گفتم: امسال روزه چه کار کردید؟ گفتند: روزه را گرفتیم و اطعام هم کردیم، گفتم: چقدر اطعام کردید. گفتند: دیدیم صد من برنج شب عاشورا زیاد است، پنجاه من را گذاشتیم برای خودت که می‌آیی برای سفره‌ی خودت بیندازی. گفتم: روغن درجه یک حیوانی خریده بودم چه کردید؟ گفتند: آن روغن را هم دیدیم حیف است بدهیم، گذاشتیم برای پخت خودت و روغن درجه 2 از بازار خریدیم. گفتم: تنباکو را چه کردی؟ گفتند: آن تنباکوی درجه 1 را برای مراسم خودت گذاشتیم و یک تنباکوی متوسط برای مجلس امام حسین گرفتیم.

گفتم: آشپز را صدا بزنید، آشپز آمد گفتم: شما چه کار کردید؟ پای دیگ غذا. گفت: کاری نکردم. گفتم: خوب فکر کن، یک مقدار فکر کرد گفت: من وقتی که این دیگ غذاها آماده شد و می‌خواستم آتش زیر دیگ‌ها را روشن کنم خیلی دلم شکست گفتم: یااباعبدالله چیزی ندارم و دستم خالی است من هم داشتم می‌کردم، ببینید آقایان انقدر ندار است که یک چوب کبریت نذر کرد، محرم تمام می‌شود و می‌گذرد کاری ازت بر نمی‌آید حداقل کار همین جلوس و شرکت کردن است. این آشپز گفت: یا اباعبدالله من یک آشپزی هستم و وضع مالی خوبی هم ندارم ولی این قوطی کبریت، قوطی کبریت شخصی خودم است آتش زیر این دیگ را با این چوب کبریت روشن می‌کنم، یک یا حسین گفتم و یک نخ کبریت زدم و زیر دیگ اول را روشن کردم. گفتم: آن را هم امام حسین گفتند بنویسید. اینجور نظر دارند آمدید به خودتان خدمت کردی و اگر نیامدی خودت محروم شدی. روز اول است یک عرض سلامی به ساحت مقدسه‌ی مادرش زهرای مرضیه سلام الله علیها پیدا کنیم

گرنگاهی به ما کند زهرا ، دردها را دوا کند زهرا

صاحب عزای واقعی مادرش زهراست

بر دل و جان ما صفا بخشد ، گرنگاهی به ما کند زهرا

کم مخواه از عطای بسیارش، کان که خواهی عطا کند زهرا

به قول یکی از علمای بزرگ مردم، شیعیان اهل البیت اگر حریم خانه‌ی علی را نشکسته بودند حریم علی و فاطمه را نشکسته بودند، حریم علی و حسین را شکسته نمی‌شد، آن بی‌حرمتی‌ها به خانه‌ی علی سبب بی‌حرمتی به سیدالشهداء و اهل‌بیت عاشورا شد، اگر آتش به بیت ولایت افکنده نمی‌شد آتش به خیام حرم حسینی افکنده نمی‌شد.

زد عدو آتش به درب خانه‌اش سوخت درب خانه و کاشانه‌اش

مرتضی بود و نمی‌دانم چرا هی صدا می‌زد که ای فضه

بیا یا رسول الله زهرا را ببین، آن خانه‌ای که پیامبر با اجازه وارد می‌شد آن فاطمه‌ای که هر وقت وارد بر پیغمبر می‌شد تمام قامت رسول الله در برابرش قیام می‌کرد بین در و دیوار خانه گرفتار آمد یا رسول الله زهرا را ببین پشت در افتاده بر روی زمین از فشار در شکسته پهلویش زد عدو آتش به درب خانه‌اش

ای وای صدا زد فضه کمکم کن یا فضه خضی

علی لعنه الله علی القوم الظالمین

اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعددما أحاط به علمک، اللهم عجل لولیّک الفرج و سهّل له المخرج، و أوسع له منهج

پروردگارا والدین ما و ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز

 

[1].سوره انبیاء، آیه105

[2].سوره انبیاء، آیه105

[3] غررالحکم ص113

[4]. توبه، سوره107

[5] نهج‌البلاغه خطبه متقین (خطبه همام)

[6] نهج‌البلاغه نامه 53

[7] نهج‌البلاغه نامه 53

[8] نهج‌البلاغه نامه 53

[9] مستدرک الوسائل ج13 ص371

[10] زندگینامه حضرت امام حسین ص61

[11] زندگینامه حضرت امام حسین ص61

[12] مستدرک الوسائل ج13 ص371

[13] مستدرک الوسائل ج13 ص371

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه