استاد حدائق روز جمعه 7 مردادماه 1401 مصادف با شب اول محرم در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان « درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

شب اول ماه محرم انشاءالله خداوند اين عزاداری­ها و اظهار ادب و احترام و اخلاص را به محضر مقدس سالار شهيدان به شايسته­ترين وجه از همه ما و همه عزاداران پذيرا باشد شب گذشته من يک اشاره­ای مختصری کردم برای جمعی که در مجلس بودند گفتم کار امام حسين اين­گونه است، سيدالشهداء چوب کبريتش را هم حساب می­کند آن­هایی که ديشب شنيديد برای آن­های که نشنيدند نقل کنند، اين آمدن شما نشستن شما ادب شما عزاداری شما، هزينه کردن شما اين­ها همه ضبط می­شود، و اين را هم ديشب عرض کردم امشب هم عرض می­کنم ذات مقدس امام حسين مستغنی از ماست، ما نياز داريم ما احتياج داريم اين نياز ماست، ما محتاج به عنايت آن­ها هستيم و الا سيدالشهداء رحمة الله الواسعه است، امشب هم در خدمت دو نفر از علماء محترم نجف اشرف که در مجلس شرف حضور دارند و اين را من از طرف همه شما از اين دو بزرگوار می­خواهم: نستدعی منکما انشاءالله فی النجف الاشرف نيابتاً عن جماعة الحاضرين فی هذا المجلس فی جوار مولانا اميرالمؤمنين، تسلما سلامی و سلامنا فی محضر مولانا اميرالمؤمنين و سيدالشهداء و ائمة المعصومين فی ارض العراق انشاءالله آقا هم قبول کردند آقا شما هم قبول کرديد، پذيرفتند ببينيد آقا ما حواس­ما با پای منبری­های ما هست، اين دو بزرگوار را ما نائب کرديم که انشاءالله در مراجعت در نجف از طرف حضار حاضر در مجلس يک سلامی به اميرالمؤمنين يک سلام به سيدالشهداء و ائمه معصومين کنند، جهت دوام توفيقات جمع حاضر لاسيما شيخان کريمان حاضران فی هذا المجلس صلواتی ختم نماييد.

مخصوصاً دهه اول محرم بايد بيشتر پرداخت به آن پيام­ها و درس­های که از مکتب سيدالشهداء آموخته می­شود، يکی از درس­های مهم که اين سيره همه انبياء بود در نهضت امام حسين هم می­درخشد و حضرت با اين نگاه به صحنه آمد درس آزادگی است اصلاً همه انبياء برای همين آمدند انبياء آمدند تا بشريت را آزاد کنند از اسارت خودخواهی و هوای نفس اين بشر از خود رها بشود اين­که شاعر می­گويد:

از خود بگذر جانان بطلب، آنگاه ز جانان جان بطلب

از خودتان رسته بشويد خانه من، لباس من، پول من، شغل من، شهر من، فاميل من، اين­ها خودخواهی است: «إِنَّا لِلَّهِ»‏[2]همه از او هستيم، انبياء برای همين آمدند يکی از مهم­ترين درس­های عاشورا درس آزادگی است امام حسين آموخت همه چيز برای خداست، خدا بايد بشود شاخص، خدا بايد بشود تراز ما امروز اگر در جامعه­مان تراز داريم چون آزادگی و آزادی به معنای واقعی رفته در حاشيه بنده اسير ثروت شدم اسير مقام شدم، ميز رياست من را گرفته خودم را گم کردم تا ديروز که يک آدم ساده­ای بودم يک جور زندگی می­کردم حالا که يک عنوانی پيدا کردم جواب سلام را به سختی می­دهم پول آمده ديگران را از خودم پست­تر می­بينم زور بازو آمده قدرت من را مغرور کرده، اين­ها خلاف آزادگی است خب اين آزادگی برای رسيدن به آن يک عواملی دارد، امشب من اين آيه شريفه 25 سوره مبارکه انبياء را يک نکته­ای و نکاتی از اين آيه عرض کنم قرآن خطاب به پيامبر می­فرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ‏»[3]رسول­الله ما انبيائی را که قبل از تو فرستاديم همه را نفرستاديم آن­های که به اين­ها وحی شد ابلاغ شد که چه کنند؟ يک صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آمدند چه کنند؟ اين سؤال را جوان­ها از شما اگر پرسيدند امام زمان می­خواهد بيايد چه کند، ائمه هدف­شان چه بود؟ انبياء برای چه آمدند؟ بزرگترين رسالت انبياء چه بود؟ اين­که گفتم درس آزادگی شاخص­ترين درس در مکتب حسينی است ای عزادار حسن آزاده زندگی کن، حر باش، دنيا سرگرمت نکند، چهارتا آجر غافلت نکند، يک ماشين پيشرفته متکبرت نکند، به بابات نگو نوکر، به مادرت نگو کلفت، ای فريب خورده، سراغ دارم بنده، قرآن می­فرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ‏»[4]همه اين انبيائی را که ما فرستاديم، وحی به اين­ها ابلاغ شد قرآن می­فرمايد همه اين­ها آمدند رسالت همه اين­ها اين بود که: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[5] اصلاً انبياء برای اين آمدند، من يک وقتی در دانشگاه علوم پزشکی شايسته پانزده سال قبل يک جلسات هفتگی داشتيم با دانشجويان در يک جلسه­ای دانشجويي بلند شد يک سؤالی پرسيد، گفت آقای حدائق پيامبر پزشکی بلد بود، طبابت بلد بود؟ گفتم اول پزشک روزگار رسول­الله بود، گفت چرا پيغمبر به پزشکی نمی­پرداخت، به تعبير ما امروزی­ها مطب نمی­زد،گفتم اشتباه نکن، پيامبر را خدا فرستاده برای تربيت انسان، انسان شدی اگر پزشک شدی پزشک موفقی، انسان شدی اگر تاجر تاجر موفقی، انسان شدی اگر عالم شدی عالم موفقی، ولی اگر انسان نشدی عالم بشوی، «إذا فسد العالم فسد العالم‏»[6] انسان نشدی، اگر پول آمد می­کندت قارون، انسان نشدی اگر سواد آمد می­شوی، بلعم باعورا، انسان نشدی امکانات دنيايي آمد می­شود اين اوضاعی که شما می­بينيد، گفتم پيامبر را خدا برای مهم­ترين کار تربيت، پرورش انسان­ها، انسان­ها را به آزادگی رساندن، آزاده شد انسان هرکجا باشد موفق است:

آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است، هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است

گفتم پيامبر پزشکی بلد بود دليل دارم، گفتم تاريخ را مراجعه کنيد در هرجايي که در مسائل پزشکی به پيغمبر رجوع شد و سؤال شد و پيغمبر پاسخ فرمود، پاسخ رسول­الله با گذشت قرن­ها به حاشيه نرفته، شما امروز طب رسول­الله طب اميرالمؤمنين، طب­الصادق طب­الرضا اين توصيه­های که ائمه کردند در رويارويي با بيماری­ها قرن­ها می­گذرد اين­ها لايتغير باقی مانده ولی يک سری داروهای است، شما می­بينيد بيست سال قبل توصيه می­کردند، حالا می­گويند ممنوع است نخوريد ضرر داريد. همين کرونايي که امروز بشريت را درگير کرده، ابتداء کرونا يک توصيه­های می­شد الآن رسيدند به اين­که اصلاً آن­ها ضرر بوده، نبايد اين­ کار را می­کردند شما يک روايت معصوم را نداريد که با گذر زمان در همه زمينه­ها چه علوم پزشکی، چه علوم اجتماعی، چه علوم تربيتی، چه در زمينه عرفان که بگوييد آقا اين قال رسول­الله قال اميرالمؤمنين قال الحسين ديگر امروز جواب نمی­دهد، من يک وقت در يک جلسه­ای عرض کردم سال­ها قبل در سفر حج جناب حجت الاسلام و المسلمين آقای دکتر عبدالکريم بی­آزار شيرازی در مدينه منوره يک کتابی را ايشان گرفت به ما هديه داد، عنوان کتاب اين بود، التداوی بطب علی‌ابن ابی طالب، درمان به روش طب علی، نويسنده يک استاد برجسته الاظهر مصر سنی، ولی سنی با انصاف، يک پزشک برجسته با انصاف اهل سنت قلم آورده روی کاغذ برگشته در گذشته تاريخ صدر اسلام نوعی پرسش­های که از اميرالمؤمنين در زمينه پزشکی شده بود در اين کتاب جمع آوری کرده بود بعد اين يک تحليلی کرده بود، گفته بود مريضی­های که آن زمان از اميرالمؤمنين سؤال شد و حضرت دارويش را در آن صدر اسلام بيان فرمود، امروز دانشگاه­های پر سر و صدای عالم همان داروها را دارند تجويز می­کنند، ما افتخار می­کنيم به اين مکتب، افتخار می­کنيم به اين رهبران الهی، که با گذر زمان نظرات معصومين کهنه نشده بلکه حرف روز است خب قطعاً انبياء ائمه اين­ها در همه علوم فنون حرف مهم صاحب نظر اند، امروز امام عصر، شب شنبه است روز جمعه را گذرانديم: «هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ»[7]، امروز صاحب الزمان در همه علوم صاحب نظر است، در علوم مهندسی، رياضيات در طب، در اخلاق در عرفان در تفسير، اما اصل كار كجاست؟ من يك مثالي عرض كنم ذهن­ها را بيشتر نزديك كنم، برادران عزيز خواهران محترم ببينيد حضرت امام، از امام بگوييم مرحوم امام رضوان الله تعالي عليه، امام خط زيباي شكسته خوبي داشت و خط زيبايي نستعليقي امام داشت، امام كه داراي اين هنر بود امام در فلسفه در فقه در تفسير، در عرفان صاحب نظر بود، اما خدا چه انتظاري دارد از انسان­هاي بزرگ، از امام شما انتظار داشتيد كلاس خطاطي تأسيس كند يا كلاس تربيت انسان، يك وقتي يك استاد عالي رتبه دانشگاه، حرفه­هاي زيادي را بلد است، هنرهاي زيادي هم دارد، اما مي­گويند آقاي استاد تو سال­ها هزينه­ات كردند زحمت كشيدي، تو بايد مثل خودت را تربيت كني، اگر در نقاشي هنرمندي اين را واگذار كن به كسي ديگري، فلسفه استفاده از تو تربيت انسان­هاي مثل خودت هست، اين كار نقاشي يك كار حاشيه­اي است براي پيغمبر تربيت جسم حاشيه­اي است مسائل روزمره اقتصادي در حاشيه است، نه اين­كه پاسخ نمي­دادند اساس كار اين نبود، اساس كار كدام بود: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[8] تمام انبياء آمدند بشر را به خدا وصل كند، آزادگي را در انسان ايجاد كند بشر اسير نباش اسير خودت نباش اسير ديگران نباش، تملق نگو، حرف مي­زني فقط در برابر خدا وابستگي مطلق داري اين كاري بود كه در نهضت امام حسين اتفاق افتاد، يعني امام حسين راه جدش را پيمود من دو سه نكته ارزشمند را در اين آيه محضر عزيزان عرض كنم.

در رأس رسالت همه انبياء و همه اولياء توحيد بود، ما توحيد حالا اشاره مي­كنم چرا بعضي­ها نماز شب هم مي­خوانند تقلب هم مي­كنند، نعوذ بالله، چرا بعضي­ها زيارت عاشورايشان تعطيل نمي­شود احتكار هم مي­كنند، چرا بعضي­ها ذكرشان تعطيل نمي­شود ولي ظلم هم مي­كنند چرا بعضي­ها مثل ابن ملجم نماز شبش تعطيل نمي­شد، ولي خدا را در محراب عبادت به شهادت رساند، چرا كوفي­هاي كه صبح عاشورا نماز را به جماعت عمر سعد خواندند سيدالشهداء را ظهر به مسلخ كشاندند اين­ها آسيب­شناسي است، گاهي اوقات ديديد مي­گوييد آقاي فلاني نماز شبش ترك نمي­شود ولي حق ما را خورده چرا؟ گير كجاست؟ گير همين­جاي كه من امشب مي­خواهم بگويم اين حرف را امشب با شما در ميان مي­گذاريم تا امشب هم نگفته بودم، به عظمت امام حسين، و احترام امام حسين متدينين يك دردي را كه امروز بعضي از ما متدينين گرفتاريم مي­خواهم امشب اشاره كنم، درد را بايد شناخت كه شرمنده امام حسين قيامت نباشيم، آقا نگويد اين مردم آمدند به اسم ما نشستند چرا نگفتي؟ در رأس همه كارها توحيد، انبياء براي اين آمدند مردم اگر توحيدشان قوي بشود اقتصادشان سالم است، مردم اگر توحيدشان قوي بشود نظام زندگي­ مشترك­شان سالم است، زندگي­هاي بهم ريخته مال كجاست؟ طلاق­ها ريشه در كجا دارد؟ حق كشي­ها ريشه در كجا دارد؟ ظلم­ها ريشه در كجا دارد؟ در ضعف توحيد، گاهي اوقات خدا را مي­پرستيم من اين جريان را گذرا عرض كنم جمع­بندي كنم عرايض را.

آقا امام صادق عليه­ السلام مي­فرمودند، اين را مرحوم كافي در كتاب الروضه من الكافي نقل مي­كند، كه يك عابدي بود در يكي از جزائر بني اسرائيل خيلي خدا را مي­پرستيد ملائكه­ها در ملكوت اعلي مي­ديدند يك ثواب كمي براي اين دارد رقم مي­خورد، يكي از فرشتگان به محضر پروردگار عرض كردم اين همه عبادت ثواب كم، بعضي­ها يك كار كم مي­كنند ثواب الي ماشاءالله، بعضي­ها يك كار جزئي مي­كنند ملائكه نمي­توانند ثوابش را محاسبه كنند، اما بعضي­ها اين همه عبادت پاداش اندك يكي از فرشتگان از خدا سؤال كرد، از طرف پروردگار خطاب شد، مدتي برو زمين با او همنشين بشو، تا دستگيرت بشو، اين آمد در آن منطقه جزيره­اي كه بود با اين عابد، فرشته به شكل يك جواني در آمد همنشين شد با اين عابد، يك دو سه روز گذشت ديد انصافاً هم خيلي عبادت مي­كند اصلاًخواب ندارد خوراك ندارد شب و روز دارد پرستش الهي مي­كند، يك روز اين فرشته يك سؤال كرد گفت شما اين همه خدا را مي­پرستي از خدا هم حاجتي داري، چيزي هم از خدا مي­خواهي به امام باقر گفتند آقا آمديد حج در مسجدالحرام از خدا چه مي­خواهيد، من اين را در اين ايام حج هرجا حاجي طرفم مي­شد مكه مدينه، مي­گفتم حواستان باشد، مسجدالحرام دنبال چك فرم خورده­ات نباشي، دنبال خانه نيم ساخته­ات نباشي، دنبال آني باش كه امام باقر بود، به امام باقر گفتند آقا مسجدالحرام آمديد از خدا چه مي­خواهيد؟ آقا فرمود آمده­ام در مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم، اين را بخواهيد: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[9] خانه پول آبرو اين­ها اگر بيايد خدا نباشد قافيه را باختي خذلان دنيا و آخرت هستي، آقا فرمود آمدم خدا را طلب كنم، حالا آن عابد چه گفت؟ امام صادق فرمودند وقتي آن فرشته سؤال كرد اين جمله را گفت: «لَيْتَ لِرَبِّنَا بَهِيمَةً»[10]گفت اي كاش خدا يك چهارپايي داشت: «فَلَوْ كَانَ لِرَبِّنَا حِمَارٌ»[11] اگر خدا يك الاغي داشت، الاغ خدا را روي اين سبزه­ها مي­چراندم كه اين علف­ها خراب نشود، ولي حيف كه خدا الاغ ندارد، ببينيد اين توحيد ضعيف است آقا مي­خواهد خمس بدهد دستش مي­لرزد روز پيري، روز كوري برو در توحيدت انديشه كن، يك صدقه مي­خواهد بدهد مي­ترسد، صدقه داديم فردا كه حمايت­مان مي­كند جوانش را مي­خواهد زن بدهد، فردا اين پول را هزينه كردم كه به دادم مي­رسد بابا توحيدت مشكل دارد، خدا به موسي ابن عمران فرمود، موسي: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ»[12] تا نديدي ثروتم تمام شده، غم رزق و روزي را نخور اين توحيد است تا امشب كه شما را اداره كرده، حضار محترم سلامتي­تان را مديون كه هستيد؟ آبرويتان را مديون كه هستيد؟ ثروت­تان را از كه داريد؟ زندگي­تان را از كه؟ پدرتان، برو توحيدت را درست كن: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»‏[13]اگر اين شدي مي­شوي، آزاده دنيا را ازت بگيرند عوض نمي­شوي، دنيا را بريزند در دامنت طغيان نمي­كني، يكي از درس­هاي مهم اين­كه توحيد در رأس همه برنامه­هاي انبياء است.

آني كه عرض كردم امشب مي­گويم در اين آيه شريفه عمل بايد بر مبناي اعتقاد باشد، نماز اگر مي­خواني با اعتقاد بخواني، به خدا مي­گويم مالك يوم الدين هستي، ولي به اندازه پول در كارت­مان اعتماد نداريم، آقا كه به داد ما مي­رسد اين­ها را گاهي اوقات در رفتارمان نشان مي­دهيم جا مي­زنيم مي­ترسيم هزينه نمي­كنيم وقت نمي­گذاريم كارها زماني به سامان مي­رسد كه زير بناي او اعتقاد صحيح باشد، قرآن مي­فرمايد اول اعتقادتان را درست كنيد دو بنا را بنا بگذاريد اگر نماز با ضعف اعتقاد شد مي­شود ابن ملجم، اگر حج بدون اعتقاد شد مي­شود شمر، شمر يازده سفر پياده حج رفت با همان پاها روي سينه امام حسين نشست، ديديد مي­گويد آقاي فلاني چند سفر هم حج رفته پول ما را هم خورده چون اين عملش زيربناي اعتقادي ندارد،كار كرده اما اعتقاد ندارد، جواني آمد گفت آقا پدر ما نماز شب مي­خواند اين اواخر عمري شده تارك الصلات و لامذهب اصلاً همه آن نمازها عادت بوده عبادت نبود، چون اعتقاد درش نبود، لذا عزيزان توحيد در الوهيت الهي مقدم در توحيد در عبوديت است يعني اول اعتقاد را بايد درستش كرد بعداً عبادت را، ديديد وقتي اعتقاد درست شد مي­گويند طرف بخوابد خوابش عبادت است، چرا بعض از انسان­ها را مي­گويند: «نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ»[14]عالم يعني كسي كه توحيد در الوهيت قوي است خواب هم باشد عبادت است ولي بعضي­ها عبادشان عبادت نيست قرآن مي­فرمايد انبياء براي اين آمدند انبياء آمدند زيربنا را درست كنند، بگويد آقا خدا شناسي را قوي كن، حالا هر قسمتي در جامعه هستي موفقي، خانم خانداري موفقي، شاغلي موفقي، پيري موفقي، جواني موفقي، كربلا نشانگر اين توحيد قوي در اصحاب الحسين است پيره مرد است با توحيد در الوهيت مي­شود حبيب، جوان است با توحيد در الوهيت مي­شود وهب، نوجوان با توحيد در الوهيت قاسم ابن الحسن، اين هم نكته ديگر.

و نكته پاياني خدمت جمع محترم عرض كنم از اين آيه ما استفاده مي­كنيم كه انبياء همه دريافت وحي مي­كردند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ‏»[15]ما وحي مي­فرستاديم به همه انبياء هركسي پيغمبر بود و رسول بود دريافت وحي مي­كرد، خب اين شب اول، بحث انشاءالله به شرط حيات ما شب دوم با سر فصل آزادگي يكي از درس­هاي مهم عاشورا كه انبياء براي همين آمدند چه كنيم آزاده زندگي كنيم ساختارش كجاست؟ امام حسين اين ساختار را پرده برداري كرد روز عاشورا، اين انشاءالله فردا شب.

اشاره نمودند شب اول يك عرض سلامي به محضر صاحب عزاي واقعي يعني حضرت زهراي مرضيه داشته باشيم، يكي از بزرگان علماي شيراز مي­گفت تهران رسم­شان است جلسه اول جلسه آخر مي­روند در خانه حضرت زهراي مرضيه ايشان مي­فرمود مي­گفت يك وقتي من از يكي بزرگان هيئات تهراني سؤال كردم شب اول و شب آخر چه مناسبتي با حضرت زهراي مرضيه دارد گفت اين استحسان زيبا را كرد، گفت شما وقتي در مجلسي وارد مي­شويد با اول كسي كه رو به رو مي­شويد و سلام مي­كنيد با صاحب عزاست ديديد در مجالس عزا وقتي وارد مي­شويد آن صاحب عزا دم در ايستاده تسليت مي­گوييد، موقع رفتن هم با آخر كسي كه باز خداحافظي مي­كنيد، باز تسليت مي­گوييد صاحب عزاست، صاحب عزا مادرش فاطمه زهراست، كه يكي از اصول آزادگي مادر است امام حسين در روز عاشورا فرمود من يك بخشي از اين آزدگي­ام را در دامن پاك مادرم به دست آوردم مادرها خانم­ها نقش مادر در تربيت يك انسان نقش بسيار مؤثر است:

گر نگاهي به ما كند زهراء، دردها را دوا كند زهراء

كم مخواه از عطاي بسيارش، كان چه خواهي عطا كند زهراء

بر دل و جان ما صفا بخشد، گر نگاهي به ما كند زهراء

به قول يكي از بزرگان علماي شيعه اگر جرأت نمي­كردند حريم خانه علي را نمي­شكستند در خانه زهراء را به آتش نمي­كشيدند جرأت گستاخي در عاشورا پيدا نمي­كردند در خانه مولا را آتش زدند بعد از گذشت نيم قرن خيمه­هاي حسين را به آتش كشيدند:

 مرتضي بود و نمي­دانم چرا هي صدا مي­زد، كه اي فضه بيا يا رسول­الله زهراء را ببين پشت در افتاده بر روي زمين، از فشار در شكسته پهلويش تازيانه زد عدو بر بازويش، همه بگوييم يا زهراء.

 

[1] انبياء 25.

[2] بقره 156.

[3] انبياء 25.

[4] انبياء 25.

[5] انبياء 25.

[6] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج‏6 ص186.

[7] بقره 156.

[8] انبياء 25.

[9] انبياء 25.

[10] الأمالي( للصدوق) النص ص419.

[11] الأمالي( للصدوق) النص ص419.

[12] التوحيد (للصدوق) ص372.

[13] بقره 156.

[14] من لا يحضره الفقيه ج‏4 ص367.

[15] انبياء 25.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه