استاد حدائق روز جمعه 7 مردادماه 1401 مصادف با شب اول محرم در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان « درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
شب اول ماه محرم انشاءالله خداوند اين عزاداریها و اظهار ادب و احترام و اخلاص را به محضر مقدس سالار شهيدان به شايستهترين وجه از همه ما و همه عزاداران پذيرا باشد شب گذشته من يک اشارهای مختصری کردم برای جمعی که در مجلس بودند گفتم کار امام حسين اينگونه است، سيدالشهداء چوب کبريتش را هم حساب میکند آنهایی که ديشب شنيديد برای آنهای که نشنيدند نقل کنند، اين آمدن شما نشستن شما ادب شما عزاداری شما، هزينه کردن شما اينها همه ضبط میشود، و اين را هم ديشب عرض کردم امشب هم عرض میکنم ذات مقدس امام حسين مستغنی از ماست، ما نياز داريم ما احتياج داريم اين نياز ماست، ما محتاج به عنايت آنها هستيم و الا سيدالشهداء رحمة الله الواسعه است، امشب هم در خدمت دو نفر از علماء محترم نجف اشرف که در مجلس شرف حضور دارند و اين را من از طرف همه شما از اين دو بزرگوار میخواهم: نستدعی منکما انشاءالله فی النجف الاشرف نيابتاً عن جماعة الحاضرين فی هذا المجلس فی جوار مولانا اميرالمؤمنين، تسلما سلامی و سلامنا فی محضر مولانا اميرالمؤمنين و سيدالشهداء و ائمة المعصومين فی ارض العراق انشاءالله آقا هم قبول کردند آقا شما هم قبول کرديد، پذيرفتند ببينيد آقا ما حواسما با پای منبریهای ما هست، اين دو بزرگوار را ما نائب کرديم که انشاءالله در مراجعت در نجف از طرف حضار حاضر در مجلس يک سلامی به اميرالمؤمنين يک سلام به سيدالشهداء و ائمه معصومين کنند، جهت دوام توفيقات جمع حاضر لاسيما شيخان کريمان حاضران فی هذا المجلس صلواتی ختم نماييد.
مخصوصاً دهه اول محرم بايد بيشتر پرداخت به آن پيامها و درسهای که از مکتب سيدالشهداء آموخته میشود، يکی از درسهای مهم که اين سيره همه انبياء بود در نهضت امام حسين هم میدرخشد و حضرت با اين نگاه به صحنه آمد درس آزادگی است اصلاً همه انبياء برای همين آمدند انبياء آمدند تا بشريت را آزاد کنند از اسارت خودخواهی و هوای نفس اين بشر از خود رها بشود اينکه شاعر میگويد:
از خود بگذر جانان بطلب، آنگاه ز جانان جان بطلب
از خودتان رسته بشويد خانه من، لباس من، پول من، شغل من، شهر من، فاميل من، اينها خودخواهی است: «إِنَّا لِلَّهِ»[2]همه از او هستيم، انبياء برای همين آمدند يکی از مهمترين درسهای عاشورا درس آزادگی است امام حسين آموخت همه چيز برای خداست، خدا بايد بشود شاخص، خدا بايد بشود تراز ما امروز اگر در جامعهمان تراز داريم چون آزادگی و آزادی به معنای واقعی رفته در حاشيه بنده اسير ثروت شدم اسير مقام شدم، ميز رياست من را گرفته خودم را گم کردم تا ديروز که يک آدم سادهای بودم يک جور زندگی میکردم حالا که يک عنوانی پيدا کردم جواب سلام را به سختی میدهم پول آمده ديگران را از خودم پستتر میبينم زور بازو آمده قدرت من را مغرور کرده، اينها خلاف آزادگی است خب اين آزادگی برای رسيدن به آن يک عواملی دارد، امشب من اين آيه شريفه 25 سوره مبارکه انبياء را يک نکتهای و نکاتی از اين آيه عرض کنم قرآن خطاب به پيامبر میفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ»[3]رسولالله ما انبيائی را که قبل از تو فرستاديم همه را نفرستاديم آنهای که به اينها وحی شد ابلاغ شد که چه کنند؟ يک صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آمدند چه کنند؟ اين سؤال را جوانها از شما اگر پرسيدند امام زمان میخواهد بيايد چه کند، ائمه هدفشان چه بود؟ انبياء برای چه آمدند؟ بزرگترين رسالت انبياء چه بود؟ اينکه گفتم درس آزادگی شاخصترين درس در مکتب حسينی است ای عزادار حسن آزاده زندگی کن، حر باش، دنيا سرگرمت نکند، چهارتا آجر غافلت نکند، يک ماشين پيشرفته متکبرت نکند، به بابات نگو نوکر، به مادرت نگو کلفت، ای فريب خورده، سراغ دارم بنده، قرآن میفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ»[4]همه اين انبيائی را که ما فرستاديم، وحی به اينها ابلاغ شد قرآن میفرمايد همه اينها آمدند رسالت همه اينها اين بود که: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[5] اصلاً انبياء برای اين آمدند، من يک وقتی در دانشگاه علوم پزشکی شايسته پانزده سال قبل يک جلسات هفتگی داشتيم با دانشجويان در يک جلسهای دانشجويي بلند شد يک سؤالی پرسيد، گفت آقای حدائق پيامبر پزشکی بلد بود، طبابت بلد بود؟ گفتم اول پزشک روزگار رسولالله بود، گفت چرا پيغمبر به پزشکی نمیپرداخت، به تعبير ما امروزیها مطب نمیزد،گفتم اشتباه نکن، پيامبر را خدا فرستاده برای تربيت انسان، انسان شدی اگر پزشک شدی پزشک موفقی، انسان شدی اگر تاجر تاجر موفقی، انسان شدی اگر عالم شدی عالم موفقی، ولی اگر انسان نشدی عالم بشوی، «إذا فسد العالم فسد العالم»[6] انسان نشدی، اگر پول آمد میکندت قارون، انسان نشدی اگر سواد آمد میشوی، بلعم باعورا، انسان نشدی امکانات دنيايي آمد میشود اين اوضاعی که شما میبينيد، گفتم پيامبر را خدا برای مهمترين کار تربيت، پرورش انسانها، انسانها را به آزادگی رساندن، آزاده شد انسان هرکجا باشد موفق است:
آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است، هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است
گفتم پيامبر پزشکی بلد بود دليل دارم، گفتم تاريخ را مراجعه کنيد در هرجايي که در مسائل پزشکی به پيغمبر رجوع شد و سؤال شد و پيغمبر پاسخ فرمود، پاسخ رسولالله با گذشت قرنها به حاشيه نرفته، شما امروز طب رسولالله طب اميرالمؤمنين، طبالصادق طبالرضا اين توصيههای که ائمه کردند در رويارويي با بيماریها قرنها میگذرد اينها لايتغير باقی مانده ولی يک سری داروهای است، شما میبينيد بيست سال قبل توصيه میکردند، حالا میگويند ممنوع است نخوريد ضرر داريد. همين کرونايي که امروز بشريت را درگير کرده، ابتداء کرونا يک توصيههای میشد الآن رسيدند به اينکه اصلاً آنها ضرر بوده، نبايد اين کار را میکردند شما يک روايت معصوم را نداريد که با گذر زمان در همه زمينهها چه علوم پزشکی، چه علوم اجتماعی، چه علوم تربيتی، چه در زمينه عرفان که بگوييد آقا اين قال رسولالله قال اميرالمؤمنين قال الحسين ديگر امروز جواب نمیدهد، من يک وقت در يک جلسهای عرض کردم سالها قبل در سفر حج جناب حجت الاسلام و المسلمين آقای دکتر عبدالکريم بیآزار شيرازی در مدينه منوره يک کتابی را ايشان گرفت به ما هديه داد، عنوان کتاب اين بود، التداوی بطب علیابن ابی طالب، درمان به روش طب علی، نويسنده يک استاد برجسته الاظهر مصر سنی، ولی سنی با انصاف، يک پزشک برجسته با انصاف اهل سنت قلم آورده روی کاغذ برگشته در گذشته تاريخ صدر اسلام نوعی پرسشهای که از اميرالمؤمنين در زمينه پزشکی شده بود در اين کتاب جمع آوری کرده بود بعد اين يک تحليلی کرده بود، گفته بود مريضیهای که آن زمان از اميرالمؤمنين سؤال شد و حضرت دارويش را در آن صدر اسلام بيان فرمود، امروز دانشگاههای پر سر و صدای عالم همان داروها را دارند تجويز میکنند، ما افتخار میکنيم به اين مکتب، افتخار میکنيم به اين رهبران الهی، که با گذر زمان نظرات معصومين کهنه نشده بلکه حرف روز است خب قطعاً انبياء ائمه اينها در همه علوم فنون حرف مهم صاحب نظر اند، امروز امام عصر، شب شنبه است روز جمعه را گذرانديم: «هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ»[7]، امروز صاحب الزمان در همه علوم صاحب نظر است، در علوم مهندسی، رياضيات در طب، در اخلاق در عرفان در تفسير، اما اصل كار كجاست؟ من يك مثالي عرض كنم ذهنها را بيشتر نزديك كنم، برادران عزيز خواهران محترم ببينيد حضرت امام، از امام بگوييم مرحوم امام رضوان الله تعالي عليه، امام خط زيباي شكسته خوبي داشت و خط زيبايي نستعليقي امام داشت، امام كه داراي اين هنر بود امام در فلسفه در فقه در تفسير، در عرفان صاحب نظر بود، اما خدا چه انتظاري دارد از انسانهاي بزرگ، از امام شما انتظار داشتيد كلاس خطاطي تأسيس كند يا كلاس تربيت انسان، يك وقتي يك استاد عالي رتبه دانشگاه، حرفههاي زيادي را بلد است، هنرهاي زيادي هم دارد، اما ميگويند آقاي استاد تو سالها هزينهات كردند زحمت كشيدي، تو بايد مثل خودت را تربيت كني، اگر در نقاشي هنرمندي اين را واگذار كن به كسي ديگري، فلسفه استفاده از تو تربيت انسانهاي مثل خودت هست، اين كار نقاشي يك كار حاشيهاي است براي پيغمبر تربيت جسم حاشيهاي است مسائل روزمره اقتصادي در حاشيه است، نه اينكه پاسخ نميدادند اساس كار اين نبود، اساس كار كدام بود: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[8] تمام انبياء آمدند بشر را به خدا وصل كند، آزادگي را در انسان ايجاد كند بشر اسير نباش اسير خودت نباش اسير ديگران نباش، تملق نگو، حرف ميزني فقط در برابر خدا وابستگي مطلق داري اين كاري بود كه در نهضت امام حسين اتفاق افتاد، يعني امام حسين راه جدش را پيمود من دو سه نكته ارزشمند را در اين آيه محضر عزيزان عرض كنم.
در رأس رسالت همه انبياء و همه اولياء توحيد بود، ما توحيد حالا اشاره ميكنم چرا بعضيها نماز شب هم ميخوانند تقلب هم ميكنند، نعوذ بالله، چرا بعضيها زيارت عاشورايشان تعطيل نميشود احتكار هم ميكنند، چرا بعضيها ذكرشان تعطيل نميشود ولي ظلم هم ميكنند چرا بعضيها مثل ابن ملجم نماز شبش تعطيل نميشد، ولي خدا را در محراب عبادت به شهادت رساند، چرا كوفيهاي كه صبح عاشورا نماز را به جماعت عمر سعد خواندند سيدالشهداء را ظهر به مسلخ كشاندند اينها آسيبشناسي است، گاهي اوقات ديديد ميگوييد آقاي فلاني نماز شبش ترك نميشود ولي حق ما را خورده چرا؟ گير كجاست؟ گير همينجاي كه من امشب ميخواهم بگويم اين حرف را امشب با شما در ميان ميگذاريم تا امشب هم نگفته بودم، به عظمت امام حسين، و احترام امام حسين متدينين يك دردي را كه امروز بعضي از ما متدينين گرفتاريم ميخواهم امشب اشاره كنم، درد را بايد شناخت كه شرمنده امام حسين قيامت نباشيم، آقا نگويد اين مردم آمدند به اسم ما نشستند چرا نگفتي؟ در رأس همه كارها توحيد، انبياء براي اين آمدند مردم اگر توحيدشان قوي بشود اقتصادشان سالم است، مردم اگر توحيدشان قوي بشود نظام زندگي مشتركشان سالم است، زندگيهاي بهم ريخته مال كجاست؟ طلاقها ريشه در كجا دارد؟ حق كشيها ريشه در كجا دارد؟ ظلمها ريشه در كجا دارد؟ در ضعف توحيد، گاهي اوقات خدا را ميپرستيم من اين جريان را گذرا عرض كنم جمعبندي كنم عرايض را.
آقا امام صادق عليه السلام ميفرمودند، اين را مرحوم كافي در كتاب الروضه من الكافي نقل ميكند، كه يك عابدي بود در يكي از جزائر بني اسرائيل خيلي خدا را ميپرستيد ملائكهها در ملكوت اعلي ميديدند يك ثواب كمي براي اين دارد رقم ميخورد، يكي از فرشتگان به محضر پروردگار عرض كردم اين همه عبادت ثواب كم، بعضيها يك كار كم ميكنند ثواب الي ماشاءالله، بعضيها يك كار جزئي ميكنند ملائكه نميتوانند ثوابش را محاسبه كنند، اما بعضيها اين همه عبادت پاداش اندك يكي از فرشتگان از خدا سؤال كرد، از طرف پروردگار خطاب شد، مدتي برو زمين با او همنشين بشو، تا دستگيرت بشو، اين آمد در آن منطقه جزيرهاي كه بود با اين عابد، فرشته به شكل يك جواني در آمد همنشين شد با اين عابد، يك دو سه روز گذشت ديد انصافاً هم خيلي عبادت ميكند اصلاًخواب ندارد خوراك ندارد شب و روز دارد پرستش الهي ميكند، يك روز اين فرشته يك سؤال كرد گفت شما اين همه خدا را ميپرستي از خدا هم حاجتي داري، چيزي هم از خدا ميخواهي به امام باقر گفتند آقا آمديد حج در مسجدالحرام از خدا چه ميخواهيد، من اين را در اين ايام حج هرجا حاجي طرفم ميشد مكه مدينه، ميگفتم حواستان باشد، مسجدالحرام دنبال چك فرم خوردهات نباشي، دنبال خانه نيم ساختهات نباشي، دنبال آني باش كه امام باقر بود، به امام باقر گفتند آقا مسجدالحرام آمديد از خدا چه ميخواهيد؟ آقا فرمود آمدهام در مسجدالحرام از خدا خدا را بخواهم، اين را بخواهيد: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[9] خانه پول آبرو اينها اگر بيايد خدا نباشد قافيه را باختي خذلان دنيا و آخرت هستي، آقا فرمود آمدم خدا را طلب كنم، حالا آن عابد چه گفت؟ امام صادق فرمودند وقتي آن فرشته سؤال كرد اين جمله را گفت: «لَيْتَ لِرَبِّنَا بَهِيمَةً»[10]گفت اي كاش خدا يك چهارپايي داشت: «فَلَوْ كَانَ لِرَبِّنَا حِمَارٌ»[11] اگر خدا يك الاغي داشت، الاغ خدا را روي اين سبزهها ميچراندم كه اين علفها خراب نشود، ولي حيف كه خدا الاغ ندارد، ببينيد اين توحيد ضعيف است آقا ميخواهد خمس بدهد دستش ميلرزد روز پيري، روز كوري برو در توحيدت انديشه كن، يك صدقه ميخواهد بدهد ميترسد، صدقه داديم فردا كه حمايتمان ميكند جوانش را ميخواهد زن بدهد، فردا اين پول را هزينه كردم كه به دادم ميرسد بابا توحيدت مشكل دارد، خدا به موسي ابن عمران فرمود، موسي: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ»[12] تا نديدي ثروتم تمام شده، غم رزق و روزي را نخور اين توحيد است تا امشب كه شما را اداره كرده، حضار محترم سلامتيتان را مديون كه هستيد؟ آبرويتان را مديون كه هستيد؟ ثروتتان را از كه داريد؟ زندگيتان را از كه؟ پدرتان، برو توحيدت را درست كن: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[13]اگر اين شدي ميشوي، آزاده دنيا را ازت بگيرند عوض نميشوي، دنيا را بريزند در دامنت طغيان نميكني، يكي از درسهاي مهم اينكه توحيد در رأس همه برنامههاي انبياء است.
آني كه عرض كردم امشب ميگويم در اين آيه شريفه عمل بايد بر مبناي اعتقاد باشد، نماز اگر ميخواني با اعتقاد بخواني، به خدا ميگويم مالك يوم الدين هستي، ولي به اندازه پول در كارتمان اعتماد نداريم، آقا كه به داد ما ميرسد اينها را گاهي اوقات در رفتارمان نشان ميدهيم جا ميزنيم ميترسيم هزينه نميكنيم وقت نميگذاريم كارها زماني به سامان ميرسد كه زير بناي او اعتقاد صحيح باشد، قرآن ميفرمايد اول اعتقادتان را درست كنيد دو بنا را بنا بگذاريد اگر نماز با ضعف اعتقاد شد ميشود ابن ملجم، اگر حج بدون اعتقاد شد ميشود شمر، شمر يازده سفر پياده حج رفت با همان پاها روي سينه امام حسين نشست، ديديد ميگويد آقاي فلاني چند سفر هم حج رفته پول ما را هم خورده چون اين عملش زيربناي اعتقادي ندارد،كار كرده اما اعتقاد ندارد، جواني آمد گفت آقا پدر ما نماز شب ميخواند اين اواخر عمري شده تارك الصلات و لامذهب اصلاً همه آن نمازها عادت بوده عبادت نبود، چون اعتقاد درش نبود، لذا عزيزان توحيد در الوهيت الهي مقدم در توحيد در عبوديت است يعني اول اعتقاد را بايد درستش كرد بعداً عبادت را، ديديد وقتي اعتقاد درست شد ميگويند طرف بخوابد خوابش عبادت است، چرا بعض از انسانها را ميگويند: «نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ»[14]عالم يعني كسي كه توحيد در الوهيت قوي است خواب هم باشد عبادت است ولي بعضيها عبادشان عبادت نيست قرآن ميفرمايد انبياء براي اين آمدند انبياء آمدند زيربنا را درست كنند، بگويد آقا خدا شناسي را قوي كن، حالا هر قسمتي در جامعه هستي موفقي، خانم خانداري موفقي، شاغلي موفقي، پيري موفقي، جواني موفقي، كربلا نشانگر اين توحيد قوي در اصحاب الحسين است پيره مرد است با توحيد در الوهيت ميشود حبيب، جوان است با توحيد در الوهيت ميشود وهب، نوجوان با توحيد در الوهيت قاسم ابن الحسن، اين هم نكته ديگر.
و نكته پاياني خدمت جمع محترم عرض كنم از اين آيه ما استفاده ميكنيم كه انبياء همه دريافت وحي ميكردند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ»[15]ما وحي ميفرستاديم به همه انبياء هركسي پيغمبر بود و رسول بود دريافت وحي ميكرد، خب اين شب اول، بحث انشاءالله به شرط حيات ما شب دوم با سر فصل آزادگي يكي از درسهاي مهم عاشورا كه انبياء براي همين آمدند چه كنيم آزاده زندگي كنيم ساختارش كجاست؟ امام حسين اين ساختار را پرده برداري كرد روز عاشورا، اين انشاءالله فردا شب.
اشاره نمودند شب اول يك عرض سلامي به محضر صاحب عزاي واقعي يعني حضرت زهراي مرضيه داشته باشيم، يكي از بزرگان علماي شيراز ميگفت تهران رسمشان است جلسه اول جلسه آخر ميروند در خانه حضرت زهراي مرضيه ايشان ميفرمود ميگفت يك وقتي من از يكي بزرگان هيئات تهراني سؤال كردم شب اول و شب آخر چه مناسبتي با حضرت زهراي مرضيه دارد گفت اين استحسان زيبا را كرد، گفت شما وقتي در مجلسي وارد ميشويد با اول كسي كه رو به رو ميشويد و سلام ميكنيد با صاحب عزاست ديديد در مجالس عزا وقتي وارد ميشويد آن صاحب عزا دم در ايستاده تسليت ميگوييد، موقع رفتن هم با آخر كسي كه باز خداحافظي ميكنيد، باز تسليت ميگوييد صاحب عزاست، صاحب عزا مادرش فاطمه زهراست، كه يكي از اصول آزادگي مادر است امام حسين در روز عاشورا فرمود من يك بخشي از اين آزدگيام را در دامن پاك مادرم به دست آوردم مادرها خانمها نقش مادر در تربيت يك انسان نقش بسيار مؤثر است:
گر نگاهي به ما كند زهراء، دردها را دوا كند زهراء
كم مخواه از عطاي بسيارش، كان چه خواهي عطا كند زهراء
بر دل و جان ما صفا بخشد، گر نگاهي به ما كند زهراء
به قول يكي از بزرگان علماي شيعه اگر جرأت نميكردند حريم خانه علي را نميشكستند در خانه زهراء را به آتش نميكشيدند جرأت گستاخي در عاشورا پيدا نميكردند در خانه مولا را آتش زدند بعد از گذشت نيم قرن خيمههاي حسين را به آتش كشيدند:
مرتضي بود و نميدانم چرا هي صدا ميزد، كه اي فضه بيا يا رسولالله زهراء را ببين پشت در افتاده بر روي زمين، از فشار در شكسته پهلويش تازيانه زد عدو بر بازويش، همه بگوييم يا زهراء.
[1] انبياء 25.
[2] بقره 156.
[3] انبياء 25.
[4] انبياء 25.
[5] انبياء 25.
[6] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج6 ص186.
[7] بقره 156.
[8] انبياء 25.
[9] انبياء 25.
[10] الأمالي( للصدوق) النص ص419.
[11] الأمالي( للصدوق) النص ص419.
[12] التوحيد (للصدوق) ص372.
[13] بقره 156.
[14] من لا يحضره الفقيه ج4 ص367.
[15] انبياء 25.