استاد حدائق روز دوشنبه 3 مردادماه 1401 در مسجدالنبی(ص) شیراز به مناسبت سالروز مباهله پیامبر(ص) به بیان موضوع مباهله به عنوان «سند حقانیت شیعه» پرداختند.

 

دانلود

 جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»[1]

الحمدالله الذی وفقنا بهذا التوفیق و شرّفنا بهذا تشریف و فضلنا بهذه الفضیله

خدا را سپاسگذاریم که شیعه هستیم و پیرو خاندان عصمت و طهارت هستیم، در این دهه‌ی پایانی ذی‌الحجه چند مناسبت مهم در تاریخ اسلام اتفاق افتاد که در سند حقانیت اهل‌البیت ثبت شده است در روز 24 ذی‌الحجه نسبت به نزول آیه‌ی مباهله و حضور رسول الله در همین مکانی که در مدینه مسجد مباهله است که در این آیه که من اشاره کنم وجود مقدس امام رضا در حقانیت امیرالمؤمنین در پاسخ به سؤال مأمون از غدیر سخن نقل کرد امام رضا به آنچه استناد کرد آیه‌ی مباهله بود، مأمون گفت: دلیل بر حقانیت امیرالمؤمنین که شما می‌گویید بعد از پیامبر برجسته‌ترین انسان و مسلمان است چیست؟ آقا امام رضا آیه‌ی 61 سوره‌ی آل عمران را خواند. چقدر این آیه عظمت دارد که دیروز در سال دهم در مراجعت پیغمبر از حجة الوداع نازل شد، امام رضا آیه را تلاوت کرد «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ». امام رضا فرمود: طبق این آیه جان پیغمبر علی است، در غدیر پیغمبر به امر خدا امیرالمؤمنین را معرفی کرد در آیه‌ی مباهله خدا دقیقا امیرالمؤمنین را معرفی کرد، خیلی روز مباهله عظمت دارد و بعضی از بزرگان علماء شیعه متأثر از این بودند که شیعه‌ها روز مباهله را اهمیت نمی‌دهند، عزیزان روز مباهله معرفی امیرالمؤمنین در سخن خداست! خدا می‌فرماید جان پیغمبر علی است فاطمه‌زهرا جلوه‌ی ازواجنا نساءنا است خانمی که متصل به رسول الله است؛ أبناءنا فقط امام حسن و امام حسین است، من در یک مجلسی عرض کردم خدمت بعضی از عزیزان گفتم طبق این آیه‌ی شریفه فرزندان دختر فرزندان شما هستند، بعضی یک تعصب غلط دارند که فرزند دختر ماست و فرزند دختر فرزند ما نیست، عزیز حرف زیاد نزن! خدا به فرزندان دختر رسول الله می‌فرماید فرزندان تو این‌ها هستند، أبنا امام حسن و امام حسین است، این اتفاق در روز گذشته بود اتفاقی که امروز افتاد در مدینه‌ی منوره در قبل از سال دهم و جریان نزول سوره‌ی انسان، سوره‌ی دهر که اصلا به نظر مفسرین هم شیعه و هم سنی در شأن اهل‌البیت است و بعضی‌ها تصریح دارند که تمام این سوره نسبت به اهل‌البیت است. مقدمه‌ای را من برای این سوره عرض کنم. چند تا نکته می‌خواهم از این سوره برای شما عرض کنم و درس برای همه‌ی ما باشد. آیاتی که امروز در شأن امیرالمؤمنین و زهرای مرضیه نازل شد، آقایان در خانه‌ی خدا کار نکرده مزد نمی‌دهند، امیرالمؤمنین چرا امیرالمؤمنین شد، بی‌جهت این شخصیت دومین انسان نظام خلقت می‌شود بروید بخوانید امیرالمؤمنین چه کرد. من یکی از کارهای امیرالمؤمنین به حضرت زهرا می‌خواهم بگویم ابعادی برای این کار می‌خواهم امشب باز کنم داستانی دارد که خدمتتان عرض می‌کنم و آیات را بیان می‌کنیم.

 امشب در خدمت برادر عزیزمان ریاست محترم شورای شهر هم هستیم، آقای مهندس بعد از صحبت من شما صحبتی دارید؟ از کارهای خوب مسئولین این است که در جمع مردم بیایند، حاج آقای طاهری را خدا رحمت کند مرحوم آقای دکتر طاهری و خدا رحمت کند عموی ایشان مرحوم مهندس طاهری که واقعا هر دو از چهره‌های متعهد و متخصص و خادم جامعه بودند، الحمدالله مفتخریم در رأس شورا شخصیتی ولایی و مبارز داریم البته  ایشان شاید خودشان راضی نباشد، ایشان همرزمان سردار سلیمانی در جبهه‌ی دفاع از سوریه بودند الان در این مسند و منصب ریاست شورای شهر هستند اگر عزیزانی هم کاری در شورای شهر دارید و پشت در بسته رفتید و جواب‌تان ندادند امشب در روی شما باز است به برکت مسجد و آیات شریفه‌ی سوره دهر حاج آقا تشریف دارند. حاج آقا یک بشارتی را داده بودند که ظاهرا پرچمی را از بارگاه ملکوتی حضرت زینب آوردند در مجلس حالا پایان مجلس تبرک می‌کنیم چون این پرچم روضه‌اش جای دیگر خوانده شد و وعده برای جای دیگری است و برای اینکه شما محروم نشوید پرچمی که انشاءالله برفراز بارگاه ملکوتی حضرت زینب برافراشته شده است، متبرک بشوید و بعد هم به آن جایی که وعده فرمودند و دوستانی که در کارهای فرهنگی و تبلیغی و جهادی عمار مربوط به حوزه‌ی منصوریه زحمت می‌کشند و ایشان محبت کردند اهداء به آن مجموعه و در اختیار آنها قرار بگیرد. جهت دوام تأییدات همه‌ی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین در رأس رهبر معظم انقلاب ریاست محترم جمهور و همه‌ی مسئولین و جمع حاضر و خصوصا مسئولینی که در خدمتشان هستیم صلواتی بلندی ختم بفرمایید.

من یک مقدار زمان را هم اختصاص می‌دهم در اختیار این عزیز ما و مداح اهل‌البیت که حق را کامل و تمام کنند.

عزیزان علت نزول آیات این شد آقا امام حسن و امام حسین بیمار سخت شدند حاج آقا نگو چرا من نماز شب می‌خوانم بچه‌ی من مریض شد، تو بالاتری یا امیرالمؤمنین؟ یک خانمی به ما گفت: اعتقاداتم به هم ریخته است گفتم: چی شده؟ گفت: پدرم کرونا گرفت و مرد، برادرم کرونا گرفت و مرد، به عقیدم نسبت به خدا تردید پیدا کردم، یک حرف‌هایی زد که نباید حرف غلط را گفت. گفتم: تو ادعای مسلمانی‌ات می‌شود و می‌گویی نماز شب می‌خواندم؟ یک سؤال از تو می‌پرسم تو بالاتری یا زینب؟ تو جای حضرت زینب بودی چه می‌کردی؟ خانمی که از یک صبح تا عصر هفت برادر، دو فرزند، سی نفر از منسوبین نزدیک او خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌ها قطعه قطعه کردند این خانم شب یازدهم نماز شبش تعطیل نشد.

خدا را برای بچه‌ات می‌خواهی؟ در عبادت تجدید نظر کن. خدا را برای سلامتی می‌خواهی یا پول می‌خواهی؟ خدا را برای خدا صدا بزنید نه خدا را برای خود!؟ ما بخشی‌مان امام زمان را برای خودمان می‌خواهیم آقا دختر دم بخت داریم، من این جریان یک وقتی عرض کردم قم بودم زمان حیات آیت الله العظمی گلپایگان سال 70، یک آقایی آمد دفتر آیت الله العظمی گلپایگانی جریانی نقل کرد گفت: من مدتها شب‌های چهارشنبه مسجد جمکران می‌آیم گفت: این شب چهارشنبه‌ی گذشته مصادف شد با یکی از اعیاد بزرگ حالا یکی از اعیاد ائمه بود و از شهرستان می‌آیم و مسجد جمکران آمدم دیدیم صحن و شبستان جمکران پر از آدم بود و همه امام زمان را صدا می‌زدند و زیارت آل یاسین می‌خواندند گفت: دلم شکست‌

در دلم گفتم: آقا امام زمان این همه مردم شما را صدا می‌زنند چرا نمی‌آیی؟ تا کی بگوییم خدا أین المعزّ الاولیاء. با دل شکسته این حرف را زدم و نشسته بودم در شبستان مسجد جمکران یک لحظه خوابم برد در عالم خواب حضرت را زیارت کردم و گفتم: این همه جمعیت شما را صدا می‌زنند چرا نمی‌آیی؟ تا کی ما منتظر باشیم آقا فرمود: تمام این جمعیت را می‌بینی همه‌ی این‌ها برای خودشان آمدند جز دو نفر، مردم در ارادت خود به امام زمان تجدید نظر کنید. آن دو نفر یک پیرمرد روحانی است در آن قسمت مسجد نشسته است و یک جوان 18 ـ 19 ساله در آن قسمت مسجد نشسته است، ناگهان بیدار شدم به وسط شبستان رفتم و در جستجوی آن پیرمرد بودم یک پیرمرد روحانی نشسته است و سر پایین و مشغول زمزمه بود در کنارش نشستم و سلام کردم و گفتم: آقا من معذرت می‌خواهم می‌خواستم سؤال بپرسم برای چه به جمکران آمدی؟ پیرمرد یک نگاهی به من کرد گفت: آمدم بگویم آقا ما که قابل نیستیم فرجت دعا کنیم نفس ما، سخن ما که ناقابل است آقا خودت برای آمدنت دعا کن، گفتم: حاج آقا حاجت دیگری نداری؟ حاجت من فقط فرج امام زمان است، اقا مشکلی نداری؟ گفت: مشکل ما نبودن آقاست، این آقا از خودش هیچ نگفت و گفت: همه چیر در آمدن اوست. از کنار آن روحانی گذشتم و آن جوان دیگر را پیدا کردم،

دیدم یک جوانی چشمان نمناک و زانوها را بغل گرفته بود و در حال خودش بود کنارش نشستم و گفتم: آقا معذرت می‌خواهم یک سؤالی داشتم برای چه به جمکران آمدید؟ یک نگاهی به من کرد دیدم حرف آن آقای روحانی را با یک ادبیات دیگر تکرار کرد و گفت آمدم بگویم آقا شب عید است خودت برای آمدنت دعا کن، گفتم: خودت چی می‌خواهی گفت: من خواسته‎‌ای ندارم.

حدیث قدسی است خدا به یکی از انبیاء وحی فرستاد و فرمود: آن بنده‌هایی که در دعا کردنشان من را در نظر بگیرند من به آنها بیشتر می‌دهم تا آن‌هایی که در دعا کردنشان خودشان را در نظر بگیرند، عاشق خدا شدی آدم را عاشقت می‌کند.

این جوان گفت: من حاجتی ندارم و حاجتم فرج امام زمانم است، یک جوانی که باید بگوید من زن و شغل و خانه می‌خواهم، امنیت شغلی می‌خواهم ولی هیچ از امام زمانش نخواست. از کنار این جوان به طرف جمعیت رفتم و سراغ آقایی رفتم و گفتم معذرت می‌خواهم سؤال دارم برای چه به جمکران آمدید، این شخص گفت: ما یک چک داریم آمدیم بلکه حضرت یک کمکی کند و آبرویم نرود، دیدم این برای چکش آمده است نه برای حضرت، کنار شخص دیگری رفتم و گفتم: شما برای چه به جمکران آمدید؟ آن شخص گفت: من یک مریضی دکتر جواب کرده‌ای داریم که امام زمان خوبش کند، اگر مریض نداشتی جمکران نمی‌آمدی و همینطور سراغ یکی دیگر که داماد خوب از امام زمان می‌خواست، این‌ها ارادت یک عاشق اهلبیت نیست، آنها نمی‌گویند از ما نخواهید، بخواهید ولی در رأس ائمه را برای ائمه بخواهید.

شخصی خدمت زین العابدین آمد که ما گرفتار هستیم دعا کنید در حق‌مان، امام فرمود: دعایتان می‌کنیم ولی چرا در مشکل‌تان به یاد ما هستید چرا وقتی گیر می‌کنید یاد اهل‌البیت می‌افتید، چرا وقتی مشکل ندارید از ما یاد نمی‌کنید این ارادت مشرکانه است این را باید تجدید نظر کرد. دیدم کنار هر کسی نشستم برای خودش آمده است. یک سالی من در صحن جمکران بودم خیلی شلوغ بود شب چهارشنبه بود آقایی را شنیده بودم ورشکست شده بود دیگر او را در شیراز ندیدم چند باب مغازه داشت و وضع مالی خوبی داشت، آقایان این ثبات ندارد که الان سالم هستید آیا فردا هم سالم هستی؟ یک لحظه‌ی دیگرمان را خبر نداریم از فرصت‌هایتان خوب استفاده کنید، این آقا وضع خوبی داشت تا شنیدیم که فلانی ورشکست شده است گاهی اوقات این مسجد هم می‌آمد و از این شخص هیچ خبری نشد بعد از ورشکست شدن، گفتند فرار کرده است، یک شب چهارشنبه در جمکران بودیم ناگهان دیدم نزدیک من آمد و گفت: آقای حدائق سلام علیکم، گفتم: فلانی کجا رفتی؟ گفت: زندگی و اموالم رفت من ماه‌هاست دیگر فقط با خانواده‌ام در تماس هستم، بیایم شیراز من را می‌گیرند و زندان می‌برند. امشب جمکران آمدم از آقا بخواهم که مرا کمک و عنایتی کند که مشکل من حل شود شما هم دعا کنید، گفتم: فلانی در سال چند مرتبه جمکران می‌آمدی؟ گفت هر شب چهارشنبه به جمکران می‌آیم، گفتم: سابق که مشکل نداشتی سالی چند مرتبه به جمکران می‌آمدی؟ گفت: موفق نبودم. اینجور باید امام زمانت را دوست داشته باشی؟ باید ورشکست بشوی بگویی یابن‌الحسن!؟ باید گیر بیفتید تا بگویید امام زمان؟ اگر کسی مشکل پیدا کرد چه اشکالی دارد ما در رأس همه‌ی آزمون‌ها اهلبیت آزموده شدند، من این آیات 7-10 سوره‌ی مبارکه‌ انسان، ببینید قرآن چه می‌فرماید: «يُوفُونَ بِالنَّذْر»[2] آقا امام حسن و امام حسین بیمار سخت شدند، رسول الله به منزل امیرالمؤمنین و حضرت زهرا آمد و دید این‌ها خیلی بیمار هستند و این هم یک درسی برای همه‌ی ماست، عزیز کرونایی داری پول نداری؟ نذر کن! جون که داری تنت که مال خودت هست و سالم که هستی، «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[3] پول داری با پولت نذر کن، پول نداری با جانت نذر کن.

آقا رسول الله می‌دانستند وضع خیلی وضع سختی بود سال‌های فقر بود، رسول الله فرمودند: نذر کنید برای سلامتی عزیزان‌تان، حضرت زهرا و امیرالمؤمنین نذر کردند اگر این دو عزیز ما خوب شدند سه روز متوالی روزه بگیرند، «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا»[4] خدا امام حسین و امام حسن را شفا داد.

آقا نذر می‌کند که حاجتش برآورده شده و سفسطه می‌کند مثلا طرف زنگ زده من نذر کردم که شله‌زرد بدهم ولی الان  چلو کباب دادم. گفتم: بدحسابی کردید دیگر هر چی بگویی جوابت نمی‌دهند. آن چیزی که نذر کردی عمل کن «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ»[5] به نذرتان وفا کنید زمانی که گیر هستی یک حرفی می‌زنی و حالا که رفع مشکل شد یادش می‌رود. یک نفر مال مفقودی داشت و نذر کرد  که پیدا بشود و وقتی پیدا شد نذرش را ادا نکرد، یک جلسه‌ای بود گفتم اگر نذر کردی عمل کن، گفت: حاج اقا من نذر کردم ماشینم در شیراز پیدا شود ولی در اصفهان پیدا شد، گفتم: برو که دیگر جوابت نمی‌دهند. «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»[6] چاره‌اندیشی می‌کنی و خدا هم چاره‌اندیشی می‌کند، در چاره‌اندیشی حریف خدا نیستی. در آن جلسه نذر کردی که ماشینم پیدا شود و اسم شیراز و اصفهان نیاوردی، و الان می‌خواهی به نذرت وفا نکنی بهانه‌ می‌آوری عجب مردمی هستیم. از امیرالمؤمنین یاد بگیریم تا امام حسن و امام حسین خوب شدند، نان و گندم و جو در خانه‌شان نبود کدام از شماها وضعیت امیرالمؤمنین را داشتید ای شیعه امامت این گونه بود آقا فریزرش پر از خوراکی است و حسابش پر از پول و مدام غر و نق می‌زند، این چه زندگی هست که ما داریم، در مغازه‌ای من وارد شدم یک جوانی مثل رستم وارد شد تا چشمش به ما افتاد یک روحانی هستیم گفت: حاج آقا زندگی که ما داریم سگ ندارد، عجب آدم‌های ناسپاسی هستیم، گفتم: معرفتی که سگ دارد تو نداری. گفت: بله؟ گفتم: بله و بلا، سگ با همه‌ی حیوانیتش یک تکه نانی می‌اندازی برایش پارس نمی‌کند حمله به تو نمی‌کند، خدا چی به ما داده است همین هیکل 60 ـ 70 کیلویی میلیاردها ارزش دارد، الان کبدت را می‌دهی 300 میلیون زنگ بزنم بیمارستان اتاق عمل آماده کنند، قلبت را چند می‌فروشی؟ کلیه و ریه .

ای بنده تو سخت بی‌وفایی؟! ازلطف به سوی ما نیایی

 هر گاه سر تو دردگیرد، نالان شوی و سوی من آیی

 چون دردسرت شفا بیابد، یاغی شوی دگر نیایی

هیچی نداری؟ عادت کردیم خالی لیوان را ببینیم، چرا پری لیوان را نمی‌بینیم، من بارها گفتم مرحوم آیت الله والد به من درس داده است گفتند: بابا اگر می‌خواهی دائم الذکر بشوی از خودت شروع کن این را هم در همین مسجد هم گفتم، می‌خواهی دائم الذکر بشوی چشمانت می‌بیند یک الحمدالله برای چشم بینایت بگو، باید بگوییم یا نه؟ گوش می‌شنود یا زبانت کار می‌کند الحمدالله رب العالمین. امشب با پای خودت به مسجد آمدی الحمد الله رب العالمین، توفیق نماز در مسجد پیدا کردی الحمدالله رب العالمین! اصلا بخواهید در زندگی‌تان ورق بزنید لحظه‌ای زبانتان ساکت نمی‌شود، شیعه امام شیعه امیرالمؤمنین می‌خواهد به نذرش عمل کند جو در خانه نداشتند گندم نداشتند، آقا رفتند از یهودی مقداری جو قرض گرفت وضع مسلمانها خراب بود حالا شاید شما بگویید آقا علی‌بن ابی طالب که نظام ملک و ملکوت تحت فرمانش هست، علی‌بن ابی طالب در همین جریان نذر، فضه هم نذر کرد یعنی خادمه‌ی حضرت زهرا، حضرت زهرا و امیرالمؤمنین. فضه خادمه‌ی حضرت زهرا علم کیمیا بلد بود روزهای اولی که در خانه‌ی حضرت زهرا بود دید خیلی زندگی ساده و سختی است و بعضی از این وسایل را دید با علم کیمیا طلا کرد مثل ظرف و ظروف‌ها بعد به حضرت زهرا گفت: به شوهرتان بگویید این‌ها را بفروشند و از پولش زندگی را بگذرانید، حضرت زهرا فرمود: این‌ها را برگردانید به حالت سابق، این ظرف سفالی را ظرف سفالی قبل بکنم، فضه گفت: خانم برای گذران زندگی‌تان، حضرت فرمود: گوشه‌ی فرش را کنار زدند و یک نگاه به زمین کردند و زمین مثل طلا درخشید، حضرت زهرا فرمود: ما ولایت تکوینی داریم ما نمی‌خواهیم نخواستن با نتوانستن دوتاست، یک وقت از شما نمی‌آید و یک وقت از شما بر می‌آید و ظلم نمی‌کنی. یک وقت نداری هرجور دلت می‌خواهد استفاده کنی یک وقت داری نمی‌خواهی حرام استفاده کنی امیرالمؤمنین ولایت تکوینی داشت اما در برابر خدا تسلیم بود از این قدرت یکی کسی آمد به من گفت: چرا خدا به ما طی الارض به ما نمی‌دهد، اگر می‌داد چی می‌شد؟! فقط باید به خوبان عالم بدهد؟! گفتم: طی الارض اگر به تو بدهند پات در نیویورک یا پاریس یا آنتالیا است، اگر به تو بدهند اینجاهایی. طی‌الارض را می‌دهند به کسی مثل شیخ حسن علی نخودکی در یک ساعت حرم امیرالمؤمنین، کربلا و مشهد، نخودک رفت. اسلحه‌ی پر از فشنگ را دست چه کسی می‌دهند؟ دست انسان نادان می‌دهند یا دست یک سرباز کارآزموده‌ی عاقل فهمیده که می‌داند این لوله‌ی اسلحه را سمت چه کسی بگیرد و کی باید شلیک کند، ولایت تکوینی مثل اسلحه‌ی آماده‌ی شلیک است دست امام حسین می‌دهند، شمر روی سینه‌ی حضرت هم می‌نشیند و چهار هزار فرشته کنار گودی قتلگاه از ملکوت نازل شدند به فرماندهی منصور، به امام حسین دارند التماس می‌کنند آقا خودت نمی‌خواهی از ولایتت استفاده کنی به ما اجازه بده نابود کنیم این نامردمان را، آقا فرمود: بروید کنار بگذارید آنچه مقدر است رقم بخورد ما اگر قدرتی دست‌مان باشد تا از گل نازک‌تر به ما بگویند می‌خواهیم طرف را تا اسفل السافلین ببریم، خداوند این قدرت‌ها را به کی می‌دهد به امیرالمؤمنین. حرمت خانمش را پشت در می‌شکنند و بعضی‌ها هم گله کردند آقا چرا برخورد نکردی! آقا فرمود: به خاطر خدا سکوت کردم، این‌ها را به هر کسی نمی‌دهند، شیعه در سختی هستی!؟ سخت‌تر از زندگی امیرالمؤمنین داری؟ خانم‌ها سخت‎‌تر از زندگی حضرت زهرا بر شما گذشت؟ می‌خواست به نذر عمل کند برای سه روز روزه رفتن خوراکی در منزل اصلا نیست امیرالمؤمنین مقداری جو از یهودی قرض گرفت، روز اول امیرالمؤمنین و زهرای مرضیه روزه رفتند و یک ساع از این جو را ارد کردند و موقع افطار آماده کردند برای افطار و نان پختند و استفاده کنند و در خانه زده شد «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»[7] موقع افطار یک مسکینی رسید نکات عظیمی در این آیه است آقا امیرالمؤمنین افطاری خودشان و حضرت زهرا و فضه را بردند به این مسکینی که دم خانه‌شان آمده بود که گرفتار بود و گرسنه بود.

در محضر آیت الله العظمی مکارم بودم بحث آب‌درمانی شد ایشان این تعبیر را به کار بردند فرمودند: مبتکر آب‌درمانی در اسلام امیرالمؤمنین و حضرت زهراست، این‌ها سه روز با آب موقع افطار، افطار کردند و هیچ دیگر نخوردند، افطار اول به مسکین دادند و آب روزه را باز کردند و آن شب گذشت، روز دوم روزه گرفتند و افطار دوم یتیمی موقع افطار در زد و غذا را به او دادند و با آب افطار کردند، روز سوم موقع افطار مقداری جو را پخته بودند، یک جایی نشسته بودیم و طرف گفت این سفره‌ی شرم است، باید از تو شرم کرد، حرف تو شرم است تا یک دانه خالی را می‌توانی شکر کنی؟ چقدر نعمت خدا سبک می‌شمارید مثلا می‌گوید این چه غذایی؟ این چه خوراکی است؟ ای بنده ناسپاسی نکن.

افطار شب سوم اسیر آمد، من اسیر را یک اشاره‌ای بکنم شاید در ذهن بعضی بیاید که مسلمان اسیر هم در مدینه بوده؟ اسیر کفار بوده است که پیغمبر توصیه می‌کرده به اسرایی که تحت فرمان شما هستند احسان کنید و این اسیر گرسنه درخانه‌ی امیرالمؤمنین آمده و حضرت شب سوم افطاری خودشان با اجازه‌ی حضرت زهرا و فضه به اسیر دادند. «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»[8] آن شب گذشت. روز چهارم پیغمبر به منزل حضرت زهرا آمد دید این دختری که سه روز غذا نخورده بی‌جهت فاطمه نمی‌شود سیدة النساءالاولین من الاولین و الاخرین، ما یک روزه‌ی ماه رمضان می‌رویم طرف مدام نگاه ساعت می‌کند که زود افطاری‌اش را بخورد یا می‌گویند دوباره رمضان آمد دوباره گشنگی شد، می‌خواهی با امیرالمؤمنین همنشین باشی؟ پیغمبر دید حضرت زهرا مشغول نماز است و از شدت ضعف داشت می‌لرزید پیامبر سؤال کرد و فرمود: دخترم چی شده است؟ تا حضرت زهرا قضیه را گفتند. استفهام اقراری استفهامی است که طرف می‌داند چه خبر است و می‌پرسد تا مخاطب مورد سؤال بگوید دیگران بفهمند، لذا شما در منزل می‌دانید این آقازاده نماز خوانده است و بچه‌های دیگر نماز نخواندند و شما دیدید نماز خواند ولی می‌گویی بابا نماز خواندی؟ می‌گوید: بله، بعد می‌گوید بابا شما که دیدید، ولی من پرسیدم و توبگویی خواندم تا بقیه که نخواندند بروند بخوانند، خوب را مخاطب می‌کنید تا کسانی که کار نکردند عمل کنند.

به آقایی اهل خمس هست می‌گویی آقا شما خمس می‌دهید؟ می‌دانید این خمس می‌دهد و طرف می‌گوید بله من اهل خمس هستم چرا می‌پرسید. چهار نفر اهل خمس نیستند عمدا پرسیدم که بگویی بله می‌دهم تا آنها یاد بگیرند، سؤالاتی که ائمه می‌پرسیدند استفهام اقراری است. پیغمبر می‌دانست این خانواده سه روز افطاری‌شان را انفاق کردند، پیغمبر پرسید تا در تاریخ بماند، رسول الله فرمود: چرا دخترم می‌لرزی، حضرت زهرا قضیه‌ی سه روز گذشته و عمل به نذر را بیان کردند، یک وقت دیدند صدای گریه‌ی پیامبر بلند شد و فرمود: خدایا به داد برس به اهل پیغمبر، جبرئیل نازل شد یا رسول الله به پاس این آزمون سخت سوره‌ی انسان، سوره‌ی دهر در شأن این خانواده نازل شد، سوره نازل شد و این آیاتی که عرض کردم مربوط به این خاندان است.

چند تا نکته را تلگرافی عرض کنم و عرائضم را تمام کنم نکته‌ی اول در ذیل این آیه‌ی شریفه کمالات آقایان باید در انسان‌ها نهادینه بشود، قرآن می‌فرماید «يُوفُونَ بِالنَّذْر»[9]  فعل مضارع ادباء می‌گویند از این استمرار فهمیده می‌شود و نذر مقطعی و موضعی است، من یک مقطعی نذر کردم دیگر فراموش کنم نه، پیوسته باید با خدا بود،«يُوفُونَ بِالنَّذْر»[10] «وَيَخَافُون»[11] یعنی همیشه از خدا می‌ترسد این وفای به عهد و این ترس از خدا این اطعام برای خدا این‌ها نباید وقتی که گرفتار شدی اطعام کنی، در سلامتی و بیماری و در همه‌ی حالت‌ها دست دهنده داشته باشید سخاوت داشته باشید.

یک نکته‌ی مهم که در این آیه است و در شأن امیرالمؤمنین و حضرت زهراست آنچه برای خودت می‌پسندید برادران و خانم‌ها، بدهید« وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ»[12]  این ضمیر حبّه به طعام بر می‌گردد، خودشان این طعام را دوست می‌داشتند، گرسنه بودند و احتیاج داشتند با اینکه احتیاج داشتند انفاق کردند، حبه یعنی اینکه انفاقی خوب است برای خودت بپسندی غذای سه روز در یخچال مونده و در آستانه‌ی کپک زدن صدقه ندادن خیلی مهم نیست، لباس کهنه‌ی سوراخ شده ثوابش هم سوراخ است، کفشی که خجالت می‌کشی پایت بکنی صدقه دادی به همان اندازه ثواب به تو می‌دهند، امیرالمؤمنین چه کردند؟!  

این‌ها این نان را دوست می‌داشتند خودشان احتیاج داشتند و دادند، از آن چیزی که برای خودت می‌پسندی و از آن چیزی که برای خودت زیبندگی داری بده این باید فرهنگ در جامعه‌ی اسلامی ما بشود، ما در انفاق‌ها و صدقات‌مان بهترین‌ها را بدهیم، آقا امیرالمؤمنین در بازار رفتند زمانی که خلیفه بودند حضرت دو تا لباس خریدند یکی 8 درهم و یکی 4 درهم، با قنبر بودند. آقا به منزل آمدند و لباس 8 درهمی را به قنبر دادند به غلام‌شان و لباس 4 درهمی را برای خودش برداشت این زمانی بود که رهبر 6 سرزمین اسلامی بود ایران، عربستان، یمن، عراق، سوریه و مصر. 6 کشور اسلامی امروز تحت فرمان حضرت بود، آقا وقتی لباس ارزان‌تر را برای خودش برداشت، قنبر گفت: شما رهبر عالم اسلام هستید آن لباس گرانقدر را شما بردارید من خادم شما هستیم، لباس ارزان‌تر برای من باشد. ببینید آنچه که دوست می‌داری مؤمن انفاق کن اگر انجام دادی خدا زیر بار منت تو قرار نمی‎‌گیرد، آقا فرمودند: قنبر تو جوانی، لباس زیبا بر قامت جوان زیباتر است من علی عمرم گذشته است، یاد بگیریم از امیرالمؤمنین و حضرت زهرا، از چیزهایی بدهیم که خودمان می‌پسندیم، از غذایی بدهیم که خودمان دوست داریم، از همان چیزی که برای خودتان می‌پسندید عمل کنید این هم یک درس دیگر. نکته‌ی دیگر از آیاتی که اسلام نشان می‌دهد حامی مستمندان هستیم همین آیه است «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»[13] فرهنگ اسلام این است مردم فقرا را فراموش نکنید، ضعفاء فراموش نکنید این کارتون خواب‌ها و این پلاستیک جمع کن‌ها، هر وقت این‌ها را می‌بینم می‌گویم استغفرالله ربی و أتوب الیه، خدایا از سر تقصیرات ما در گذر ما در برابر این مردم مسئول هستیم. پیغمبر فرمود: اگر فقیری را دیدید و گرسنه ماند و فقیری دیدید برهنه ماند یا فقیری را دیدید آخرتش را به دنیایش فروخت. چون بعضی از ثروتمندان کارشان را درست انجام نمی‌دهند، پیغمبر فرمود: بخشی از پول‌های فقرا دست اغنیاء است، آیا هزینه می‌کنید اسلام حامی فقرا است یکی دو نکته‌ی پایانی عرض کنم قطعا کمک‌هایی ماندگار است که برای خدا باشد، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا به وجه الله کار کردند نه برای سروصدا، نه برای عنوان عناوین، برای خدا کار کن خدا پرده‌برداری می‌کند، در حالات یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که خدا به او وحی فرستاد که فردا باید 5 کار را انجام دهد، اول چیزی که دیدی بخور، دوم چیزی که دیدی پنهان کن، سوم و چهارم و پنجم. فردا که از منزل بیرون آمد امر شده بود اول چیزی که دیدی باید بخوری یک کوه سیاه سر به فلک کشیده جلویش نمایان شد و خدا گفته باید بخوری و او برای خوردن رفت، بنده باش حرف شنو باش خدا تکلیف مالایطاق که نمی‌کند،

 تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده‌پروری داند

 این پیغمبر رفت به سمت این کوه، عالم مکاشفه بود این هرچه نزدیک‌تر می‌شود از حجم کوه کم می‌شود و به مرکز آن رسید و دید آن کوه عظیم تبدیل به یک لقمه‌ی گوارا شده است و این پیغمبر آن را خورد، دومین چیزی که دیدی باید پنهان کند حالا شاهدم روی این قسمت است، این پیغمبر تشتی از طلا دید خدا فرمود پنهانش کن پیغمبر گودالی حفر کرد این تشت طلا رو زیر خاک کرد و خاک روی این تشت ریخت و حرکت کرد و رفت و برگشت دید این تشت خود به خود از زیر خاک بیرون آمد گفت: خدا به ما امر کرد پنهان کنم پنهان کردم نفرمود: اگر دوباره آشکار شد پنهان کن. کار سوم و چهارم و پنجم را انجام داد.

شب آن روز فلسفه‌ی این کارها را برایش گفتند. آن کار اول کوه سربه فلک کشیده‌ای که دیدی و به سمتش رفتی و شد یک لقمه‌ی گوارا و خوردی آن خشم و غضب انسان‌هاست که طرف وقتی عصبانی می‌شود ناراحتی و عصبانیت مثل یک کوه در برابرش است، این اگر شکیبایی کرد و صبوری کرد و تحمل کرد هی از حجم این کاسته می‌شود و کم می‌شود تا در اثر صبر و شکیبایی می‌شود یک لقمه‌‌ی گوارا بعد به خودش لذت می‌برد در این عصبانیت حرف خلافی نگفته است، نکته‌ی دوم اینجاست آن تشت طلا کارهای خیر بندگان ما که برای ما انجام می‌دهند لوجه الله، اخلاص اگرچه این‌ها پنهان کنند، مثلا امیرالمؤمنین که نرفت مصاحبه کند که ما سه روز گرسنگی خوردیم، خدا چجوری پرده‌برداری کرد، خدا پیغمبر را به این خانه می‌فرستد، رسول الله سؤال می‌کند، حضرت زهرا پاسخ می‌دهد، پیغمبر دست به دعا بلند می‌کند بعد آیه نازل می‌شود، خطاب شد پیامبر ما اگر کسی برای ما کار کرد ولو مردم نفهمند، ولو پنهان‌کاری بکند، ما که خدای او هستیم برخود لازم می‌دانیم کار او را برملا کنیم، کار او را آشکار کنیم، شما بااخلاص کار بکن بگذار معرفت خدا بشود، معرف‌تان اگر خدا شد ماندگار می‌شوید. امیرالمؤمنین معرفّش خدا شد، زهرا مرضیه معرفّش خدا شد.

مطالب دیگری را هم یادداشت کرده بود ولی حالا وقت به پایان رسید، انشاءالله امیدواریم بتوانیم از این خاندان عصمت و طهارت درس بگیریم و در روش زندگی کردن، در رویارویی با مشکلات و در توجه به خدا داشتن، حضرت زهرایی که سه روز گرسنگی خورده نماز اول وقتش تعطیل نمی‌شود، بعد طرف با یک بیماری همه چیزش را می‌بازد، خانمی می‌گفت تهران برای استخدام رفتم و گفتند استخدام نشدی و به شیراز برگشتم اول کاری کردم کتاب قرآن و دعاها را از خانه خارج کردم گفتم: تو برای خدا نماز نمی‌خوانی تو قرآنت برای کار بود، تو توسل‌هایت برای دنیا بود، انسان ارتباطت به وجه الله قرار بده در مسیری اهل‌البیت حرکت کن و به آن مقامات تو را می‌رسانند.

یک دعا کنم انشاء الله حاج آقای رودکی ما را به فیض می‌رسانند، انشاءالله از شب جمعه هم برنامه‌ی عزاداری در این مسجد عزیزان هیأت فرهنگی آل یاسین و هیأت شهدای مسجد النبی هستند انشاء الله شب جمعه این طور که اطلاع رسانی کردند حاج اقای مؤمنی، پیشواز محرم و دعای کمیل انشاءالله قرائت خواهد شد و در این دهه‌ی اول ماه محرم هم هر شب برنامه هست و انشاءالله حضور گرم شما مزید بهره برداری بیشتر از فیوضات این ایام خواهد شد.

دعایی کنم پروردگارا به عظمت امروز و صاحبان امروز امیر المؤمنین و زهرای مرضیه و امام مجتبی و سیدالشهداء و این مناسبت‌های مهم در این ماه ذی‌الحجه و صاحبان مناسبت‌ها قسمت می‌دهیم این دعای امام صادق که دیروز آن‌هایی که خواندید دعا را بخشی از دعای امام صادق در دعای روز مباهله، این دعا در حق همه‌ی ما به اجابت برسد دیگر همه چیز به ما دادند.

پرودگارا به عظمت این ایام بهترین بهترها را از تو تقاضا می‌کنیم و آن رضایت شما و عاقبت‌بخیری ماست.

 

[1].سوره انسان، آیات 7ـ9

[2]. سوره انسان، آیه7

[3] صف آیه11

[4] انسان آیه7

[5] انسان آیه7

[6] آل‌عمران آیه54

[7]. سوره انسان، آیه8

[8]. سوره انسان، آیه8

[9].سوره  انسان، 7

[10].سوره  انسان، 7

[11]. سوره انسان،7

[12].سوره انسان، 8

[13].سوره انسان،8

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه