استاد حدائق روز جمعه 27 خرداد ماه 1401 در مراسم دعای ندبه مهدیه بزرگ شیراز  به بیان « آثار و برکات حج» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

قال سیدنا و مولانا زین العابدین و سید الساجدین علیه‌السلام : «حُجُّوا وَاعتَمِرُوا تَصِحَّ أبدانُکُم و تَتَّسِع أرزاقُکُم»[1]

بحث امروز را به پیشنهاد بعضی از عزیزان با توجه به این شبهه پراکنی­های که دشمنان بر علیه ارزشهای دینی می­کنند و دستورات اسلامی یکی­اش حج است.

می­گویند آقا چرا می­خواهید خرج کنید؟ چرا هزینه می­کنید؟ چرا می­رید؟ وقتتون را یک جای دیگه صرف کنید، پول­تان را یک جوری دیگری هزینه کنید، مگر در مملکت خودتان گرفتار نیست؟ مشکل­دار نیست؟ شما هزینه می­کنید، می­روید، حالا بعضی­ها سفرهای  متعدد انها است که حضرت امام که در تحریر الوسیله سؤال شد از ایشان که صدقه دادن مستحب است؟ یا حج مستحبی؟ امام فرمودند حج مستحبی.

انسان اگر بتواند برود، آنجا انرژی بگیرد و بگردد، حالا به شما خواهم گفت این سفر با انسان چه می­کند؟ و یک دعای پایان مجلس می­گذارم عیدی امروزتان به یاد ما باشید این دعا بشود ورد زبان­تان، دعای است که امام صادق علیه‌السلام  تعلیم فرمودند، در رفع تمام مشکلات دنیایی و آخرتی، یک جمله کوتاه است حفظش کنید و دائم الذکر باشیم، این دعا را حالا من عرض می­کنم.

اما مقدمه بحث­ام با توجه به این شیطنت­های که دشمنان اسلام بر علیه حج می­کنند که امیرالمومنین علیه‌السلام  در وصیت­نامه خود یکی از توصیه­های جدی حضرت «الله الله الله فی بیت ربکم»[2] خدا در نظر بگیرید نسبت به خانه خدا نکند که این خانه را رها کنید، و خالی بگذارید، که خدا فرصت به شما نخواهد داد، این کلام امیرالمومنین در واپسین لحظات  عمر شریفش مخاطب امام حسن، امام حسین فرزندان حضرت و «جمیع من یبلغنی کتابی»[3] هر کسی این نامه امیرالمؤمنین به او می­رسد.

نسبت به اثار حج من می­خواهم عرض کنم که اگرکسی بپرسید که حج می­روید چه بشود؟ این سفر در مدت زمانی در این ایام خاص با ما چه می­کنند؟

یک روایتی را عرض کنم، اتفاقا دیروز ما محضر آیت‌الله  عظمی مکارم شیرازی بودیم، این مرجع عالیقدر اتفاقا ایشان تأکید بر این روایت داشتند اشعار به همین حدیث که هم در الکافی و هم در کتاب الوافی این روایت نقل شده است.

 که آقا زین العابدین هفت ویژگی را در این حدیث برای اثار حج نام می­برند، که ما به عنوان مسلمان، شیعه، از این ارزش­های اسلامی و واجب­های دینی باید بتوانیم دفاع کنیم، به سخنان معصومین استناد کنیم، فرمایشات این‌ها تمسک بجوییم.

حضرت زین العابدین فرمود: «حُجُّوا وَاعتَمِرُوا»[4] حج به جا بیاورید و عمره بگذارید، بروید حج، بروید زیارت عمره، امر هم هست؛«حُجُّوا وَاعتَمِرُوا»[5] به صیغه امری امام دارد تکلیف می­فرمایند، بعد امام آثار این را این­گونه نام­ می­برد؛ «تَصِحَّ أبدانُکُم»[6] یکی از برکات در این سفر اتفاق می­افتد«تَصِحَّ أبدانُکُم»[7] سلامتی جسمانی انسان­ها است، نگران سلامتیت هستی؟ از بیماری هراس داری؟ بروید طواف خانه‌ی خدا و حضور در عرفات، حضور در مشعر، قدم زدن در قدمگاه همه­ی انبیاء و اولیاء بیمه می­کند انسان­ها را، «تَصِحَّ أبدانُکُم»[8]  یعنی آقا دلسوز خودت هم که هستی برو، نگران حال خودت که هستی حرکت کن به این سفر. این نکته اول سلامتی جسمانی امام می­فرماید از برکات این حج است. و دوم حضرت می­فرماید؛ «و تَتَّسِع أرزاقُکُم»[9]رزق­های شما را فراوان می­کند و گسترش می­دهد، یکی از عوائد و برکات حج توسعه رزق است، امام می­فرمایند؛ ارزاقکم نمی­فرمایند اموالکم، فرق است بین مال و رزق، مال یعنی هرچه داری، ولی معلوم نیست استفاده بکنید، خیلیا خیلی چیزها دارند ولی قسمت­شان نمی­شود، در شیراز آقایان من سراغ داشتم اقای در صحن احمدبن موسی قبر خرید، رحمت خدا رفت فرزندانش خارج بودند، از خارج آمدند، جسد پدر را بسته­بندی کردند، بردند امریکا دفن کردند، گفتند حیف است بابایمان را در شاه چراغ دفن کنیم، آقایان تا هستید کار دست شما است، رفتید کار دست ورثه است، دیگر شما کاره­ای نیستید، آنها تصمیم می­گیرنند که کجا بخواببند، شما را آنها تصمیم می­گیرند برای شما چه بکنند، آنها تصمیم می­گیرند به وصیتت عمل کنند یا نکنند.

امیر المؤمنین به یک کسی فرمود: «کن وصی نفسک»[10] خودت وصی خودت باش، کارهای که بعدا می­خواهی برایت انجام بدهند خودت الان انجام بده. معلوم نیست اجرا بشود، این آقا قبر هم خریده بود، مانع هم برای دفنش نبود، اما رزقش نبود.

در دعای ابوحمزه می­خوانیم: «ارزقنی رزقا واسعا من فضلک الواسع»[11] خدایا رزق فراوان به ما بده، نه مال فراوان مال فراوان جز بیشتر شدن دشمنان­تان، جز نگرانی­تان افزایش پیدا کردن، دغدغه­هاتان زیاد شدن، و موارد که امیرالمومنین علیه‌السلام  به کمیل ابن زیاد فرمودند چیزی دیگری نیست. از خدا بخواهید رزق­تان زیاد بشود. الان همین حضور ما صبح جمعه در این مجلس رزق ماست، این رزق است.

و دیشب ساعت سه بامداد رسیدیم شیراز، خسته­ای سفر هم بودم گفتم که امروز را توفیق را شرکت در این جلسه را نداشته باشیم، گفتم خدایا رزق ما را زیاد کن، مالتان را استفاده کنید عمر می­گذرد، بیایید و یا نیایید جمعه و امروز می­گذرد، عمل کنیم و نکنیم عمر ما به پایان می­رسد، اما خوشا بحال آنها که از فرصت­ها مثل شماها خوب استفاده کنند.

حضرت فرمودند: از برکات حج گسترش رزق است، رزق را خدا فراوان می­کند، یعنی آنچه را که داری استفاده می­کنی، و خدا در توفیقات را برای شما می­گشاید، گاهی اوقات شما دارید می­روید یک صاحب نفسی یک دفعه می­اید در مسیر شما، یک جمله می­گوید تأثیر می­گذارد در برنامه کاری شما، این رزق است. گاهی اوقات رزق نیست، هر چه می­روید به دست نمی­آورید، از برکات حج فراوان شدن رزق انسان­ها است.

هم رزق مادی و هم رزق معنوی، هم استفاده می­کنید از آنچه که دارید، هم از نظر معنویات بهره­مندتون از مجالس و محافل و معنویات دین افزایش پیدا می­کند.

این مسأله دوم حج.

نکته سوم که روایات متعددی این مسأله را داریم، یکی از جاهایی که خدا ضامن است، خدا می­فرماید؛ حاجی بیا عیالاتتان، خانمتان، بچه­هایتان، زندگیتان در آن مدت که مهمان من هستی با من.

من اداره­شان می­کنم، من ضامن هستم، تو لبیک به دعوت من گفتی، خانواده­ات را گذاشتی آمدی، من هستم، شما یک حاجی سراغ دارید که برای خدا آمده باشد بگوید آقا ما رفتیم زن و بچه­مان به سختی افتاد.

حالا در مسائل اخلاقی. من یک خاطره­ای از شیراز بگویم یک اقای مهندسی بود سال­ها قبل با خانمش هم­زمان بود اعزامشان در یک سال این زن و شوهر آمدند در دفتر ما گفتند آقا ما امسال نوبت­مان شده می­خواهیم برویم حج، اما یک پسری داریم 21 ساله، ما که پدر و مادر هستیم حریفش نیستیم، این با رفیق­های ناباب می­گرده، شب‌ها دیر به منزل می­آید ما دو سه­تا دختر دیگر در خانه داریم، این شرح ماجرای همین شهر است. می­خواهم بگویم فرمایش امام این هم مصداقش.

پدر گفت حاج آقا من نگران این هستم ما که هستیم این پسر حرف شنویی ندارد، گرچه خاله بچه­ها قبول کرده در این یک ماه بیاید در منزل ولی حراسم از این است که ما نباشیم این رفیق­هایش را بیاورد، بعد از نظر اخلاقی بچه­های ما اسیب ببینند، آنچه که نباید بشود، بشود، حالا ما زن و شوهر به این نتیجه رسیدیم، امسال یکی از ما برود حج، و یکی بماند، سال دیگر یکی دیگر برود و آن یکی بماند. این اشکالی ندارد؟

گفتم شما هر دوتان واجب الحج هستید، و اگر کسی واجب الحج شد و حج عمدا تعطیل کرد موقع مردن اجلش رسید ملک الموت یهودی جان او را می­گیرد یا مسیحی.

گفت آقا این وضعیت سخت زندگی فرزندمان امنیت اخلاقی نداریم ما در خانه، خاله بچه­ها حریف این جوان نمی­شود، گفتم من یک روایت از امام صادق علیه‌السلام  برایت می­خوانم.

امام صادق علیه‌السلام  می­فرماید: اگر کسی با اخلاص رفت به سمت حج خدا مدیریت می­کند زندگی او را در نبودنش، حدیث امام صادق علیه‌السلام . این را که گفتم، آقای مهندس گفت آقا من قانع شدم، پس من با خانم هر دو می­رویم طبق فرمایش امام صادق علیه‌السلام  عمل شود ببینیم چه می­شود.

گفتم اقای مهندس حالا که زحمت کشیدی کار از دستت بر نیامد، درست نتوانستی پسرت را بیاری سر خط، اینجا واگذار کن به خدا، به مکان مقدس قسم و به این ایام با عظمت سوگند یک روز در بعثه آیت‌الله  مکارم نشسته بودیم یک دفعه دیدم این زن و شوهر آمدند داخل در مکه بود، دیدم تا آقا مهندس ما را دید ما را گرفت در بغل، گفتم قبول باشد اقای مهندس زیارتت قبول اعمالت مقبول. گفت حاج آقا لطف الهی را دیدم، گفتم از پسرت چه خبر؟ میگم ای آقا یک وقت زورت را می­زنید، زورت نمی­رسد، هی من، من، من، کی هستی؟ بگو خدا بسپار به او، ببین او چه می­کند؟ تا ما هستیم، ببینید تا پدر و مادرها هستند، خدا می­فرمایند مسؤولیت دست شما است، نقشت را خوب ایفا کن، رفتید کنار خدا آمد، آن وقت ببینید خدا چه می­کند، امام بنیانگذار انقلاب اسلامی بدوی تولد پدرش را خوانین خمین شهید کردند، هفت ساله بود مادر از دست داد، یک آقا زاده­ای هفته که پدر دارد و نه مادر، خدا کردش بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران.

آیت الله العظمی گلپایگانی سه ساله مادر از دست می­دهد، هفت ساله پدر از دست می­دهد می­شود فقیه اهل البیت.

پیامبر ما در شکم مادر پدر از دنیا می­رود، شش سالگی مادر، هشت سالگی پدر بزرگ، می­شود خاتم الانبیاء محمد ابن عبدالله.

ولی ما به اتکاء پول­مان، سوادمان، قدمان، اعتبارمان می­گوییم؛ من، من، من هستم، من می­کنم، خدا می­فرمایند ببینم چه می­کنی؟

بنده، همه چیز او است، این آقای مهندس گفت، حاج آقا ما آمدیم حج، آن روز اول امدیم، روز دوم خاله بچه­ها زنگ زد، گفت آقا این جوان یک جوری دیگر شده است، دیگر شب‌ها زود می­آید منزل، خیلی آرام شده است، با خواهرانش خیلی مهربان شده است، با اینکه این با خواهران درگیر بود، خیلی جوانی آرام گوش به حرف، ما در تعجب که این بچه چرا اینجوری شده است؟ گاهی اوقات می­گوید؛ کاری نداری خاله؟ چیزی نمی­خوره، اصلا اهل این کارها نبود، گفت یک دو سه روزی دیگری گذشت خود این پسر زنگ زد، گفت تا سلام کرد گریه کرد، گفت بابا جوانی بودم برایت، خوب فرزندی نکردم، حلالم کن، در آن سرزمین مقدس دعایم کن.

این کار کیست؟ ده­تا مشاور بردی تویش ماندی، زورهایت را هم زدی به جای نرسید، خدا می­فرمایند من نگه ­می­دارم، بسپار به من بیا بقیه با من.

اگر به شما گفتند برویم چه می­شود؟ بگیم می­رویم حج به فرموده­ی وجود مقدس آقا زین‌العابدین، ما عیالتمان را به تعبیر امروزی­ها واکسینه می­کنیم، تضمین می­کنیم در حفظ اینها.

نکته دیگر حضرت فرمود «و قال الحاجُّ مَغفورٌ لَهُ»[12] یکی از جاهای که تضمین بخشیدن داده شده است حج است.

امیرالمؤمنین می­فرمایند؛ وقتی حاجی غروب عرفه از عرفات  خارج می­شود، فرشته­ای به کتف او می­زند، گذشته­ای تو تمام شد، «فاستأنفِ العمل»[13]، کارهایتان را از سر بگیر، گذشته را پاک کردند، شدی مثل طفلی که تازه از مادر متولد شده است، پاک، شروع نو داشته باش.

حضرت می­فرماید: «مَغفورٌ لَهُ»[14]، می­بخشند، می­آمرزند، یکی از جاهای که کد مغفرت را خدا داده است در حج است.

نکته دیگر حضرت فرمود؛«و مَوجوبٌ لَهُ الجَنَّةُ »[15]، اصلا خود حج انسان را شایسته بهشتی شدن می­کنند، وجوب بهشت را برای او رقم می­زند، به برکت این سفر انسان شایستگی حضور در جمع اولیاء و بزرگان برایش رقم می­خورد.

منافع دیگر حضرت فرمود: «و مُستَأنَفٌ لَهُ العَمَلُ»[16]، حاجی در این سفر می­گویند عمل را از سر بگیر، ما دیگر گذشته را بخشیدیم.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام  فرمود؛ اگر کسی عرفات بیاید و خروج از عرفات شک کند در مغفرت الهی کناه کبیره است.

یک خاطره­ای را از مرحوم آیت‌الله  والد از مرحوم جدمان نقل کنم؛ ابوی می­گفتند ما یک وقت ما از آیت‌الله  حاج آقا شیخ ابوالحسن درس طلبه سؤال کردند: آقا این چه طوریه که هر کس رفت عرفات خدا می-بخشد؟ آقا همه جور ادمی می­آید آنجا، البته روایت داریم که خدا می­بخشد عرفات، اما بعضیا بر می­دارند خرابش می­کنند، خدا کرمش اقتضاء می­کند همه را می­گذرد، اما بعضیا دوباره از سر می­گیرند، دوباره ظلم، دوباره خطا، بعضیا فساد اعتقادی دارند، این بعد از عرفه این کارنامه پاک را تیره می­کند، گفت سؤال کردند آقایان طلاب که چطور می­شود؟ که انسان با یک حجم عظیمی از گناه می­آید عرفه و می­گویند شک نکنید همه را می­بخشم، آقای حاج شیخ فرمودند؛ ازقطعیات و مسلمات این است که امام زمان روز عرفه صحرای عرفات است، حضرت در کنار حجاج است، خدا سفره­ای پهن کرده است پای این سفره اشرف مخلوقات است، شریفتان انسانها ولی عصر را دعوت کرده است، و حالا بنده ناقابل مثل بنده هم عاصی و عصیان هم دعوت شدیم، خوبان عالم هستند، بدان عالم هم پای این سفره هستند، خدا دعوت عمومی کرده است، بعد ایشان می­فرمودند؛ طبق قاعده تبعض صفقه، تبعض صفقه در معاملات این است که می­گویند اگر کسی جنسی را خرید و بعد آن جنس معیوب بود، آمد سراغ فروشنده، بیاید به فروشنده بگوید آقا این جنس بخشش معیوب است، می­گویند آقا یا همه جنس را برگردان و پولت را بگیر، یا بردار دیگه حرف نزن یا اینکه تبعض سبق نمی­کنیم، جنس سالم و خوب را می­خواهی برداری، می­گویی یک بخشش را که نمی­پسندم، این میوه را خریدی بخشش درشت بخشش خرد است، یا همه را می­خواهی یا همه را بر گردان، اینکه بگویید من یک مقدارش را بر می­دارم، بدها را به شما بر می­گردانم، این را می­گویند تبعض یا بخشش را که می­پسندم بر می­دارم و بخشش را که نمی­پسندم بر می­گردانم، می­گویند این از نظر شرع اشکال داره و درست نیست، می­گویند حاج اقای شیخ فرمودند، ابوی می­فرمودند؛ طبق قاعده تبعض سبقه خدا این‌ها را در عرفات صدا زده یا باید به خاطر گناه­کاران بگویند همه مردود، که در بین این‌ها ولی عصر است این ظلم است، خوبان عالم است، یا اینکه خدا تفکیک بفرمایند، من صاحب زمان خوبان، صالحان، پاکان را می­پذیرم، بدان، منحرفان را ولو دعوت ما را قبول کردند نمی­پذیرم، این تبعض سبقه است در تجارت هم اشکال دارد، که معصومین فرمودند اینجا هم به طریق اولا تبعض سبقه است دون شأن خدا است.

راه سوم این است که خدا بفرمایند، حالا که دعوت کردم همه شما را پذیرا هستم. به برکت گل روی خوبان آدمی که در عرفات هستند، که در رأس همۀ خوبان ولی عصر صاحب زمان هست.

لذا حاجی در عرفات در حج؛ «...مَغفورٌ لَهُ و مَوجوبٌ لَهُ الجَنَّةُ و مُستَأنَفٌ لَهُ العَمَلُ و مَحفوظٌ فی أهلِهِ و مالِهِ»[17] در خانواده­اش، در اموالش این را حفظش می­کند، خدا پاسداری می­کند، از زندگی او از خانواده­ای. اما آن ذکری که گفتم یک اشاره­ای بکنم و یک جریان یکی از بزرگان علماء نقل کنم و تمام کنم.

آقای عبدالله‌بن فضل آمد خدمت امام صادق علیه‌السلام گفت آقا من وضع مالیم خوب نیست، توانایی رفتن حج را ندارم، ایا من حج نمی­روم مشکلی ندارم، دستم خالی است، زندگیم پر خرج است، قدرت تأمین حج را ندارم.

امام علیه‌السلام  به ایشان نفرمودند حج نرو، یا حج بر تو لازم نیست، گرچه مستیع هم نبود این اقای عبدالله ابن فضل اما امام یک راهی دیگر به ایشان یاد دادند، وقتی این مطالب را اقای عبدالله ابن فضل به حضرت عرض کرد و گفت توانایی اقتصادی حج را هم ندارم، امام این جمله را فرمودند، من یک ذکری یادت می­دهم این ذکر را بعد از هر نماز واجبت بگو؛ این ذکر را باید با طلا بنویسند، حالا حافظه­ات حفظش می­کند حفظش کن، نمی­کند بنویس، این گوهر نایابی است که امام به عبدالله ابن فضل آموزش داد.

ذکر هم ذکر کوتاهی است، آقا فرمودند بعد از هر نماز واجبت این را بگو و دیگر واگذار کن کار را به خدا؛ «اللهم صلی علی محمد و ال محمد، واقض علیّ دین دنیا و دین الاخرة»[18] خدایا بر محمد و ال محمد درود فرست و ادا کن دین دنیایی مرا و دین آخرتی مرا، بعد ازذکر صلوات «واقض علیّ دین دنیا و دین الاخرة»[19] ما نمی­دانیم بدهکاری دنیایی­مان چیست، خبر داریم؟ گاهی اوقات زیر دین یکدیگر هستیم، بی­خبریم، از خدا بخواه که دینت ادا بشود، از خدا بخواه که بدهکار نروی، بگو «واقض علیّ دین دنیا و دین الاخرة»[20].

آقا این را تعلیم دادند به عبدالله ابن فضل بعد فرمودند؛ آقای عبدالله ابن فضل، عبدالله ابن فضل عرض کرد آقا دین دنیا را می­دانیم بدهکاریهای دنیایی بالاخره به این آقا و به آن آقا بدهی داریم، آبرو بردیم، جسارت کردیم، حق نزد ما مانده این‌ها می­شود دیون دنیایی، دین آخرت چیست؟ امام علیه‌السلام  فرمود: حج.

تنها دین آخرت که امام به عبدالله ابن فضل در این روایت فرمودند، فرمودند: «و اما الدین الاخرة الحج»[21]

از خدا بخواهید توفیق پیدا کنید، از خدا بخواهید اسبابش را فراهم کند، آقایان کاری به پول هم ندارد، کار، کار خدا است.

در همین شیراز هیأت فدائیان اباالفضل شبی نیمه ماه مبارک رمضان میلاد امام مجتبی علیه‌السلام ، در منزل یکی از عزیزان هیأتی بودیم ساعت یازده و نیم شب سخنرانی ما بود، من داشتم می­رفتم سمت آن جایگاه که باید سخنرانی می­کردیم، در مسیر که داشتم می­رفتم دیدم یک کاغذ یک کسی از این افراد داد به من، عزیزانی که نشسته بودند، من نشستم بالاخره در آن جایگاه برای صحبت، تصورم این بود که مثلا شماره ماشینی دادند، این را جا به جا کنید یا مثلا مزاحم است، اول خطبه یک نگاهی کردم دیدم که اقایی نوشته من از نظر مالی دستم خالی است این روزها در تعقیب نمازهایم دعای پیامبر صلی الله علیه و آله را می­خوانم، «و ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام»[22] حدیث رسول الله است، پیامبر می­فرماید خدایا امسال و هر سال بتوانیم برویم، ما بهتر می­فهمیم یا رسول الله؟ هی آقا فتوا می­دهد، نظر می­دهد، آقا همان یک سفر بس است، تو بهتر می­دانی یا رسول الله؟ تو بهتر می­فهمی یا زین العابدین؟ در سه جای ابوحمزه ثمالی امام از خدا حج را طلب می­کند، حج مستمر را. می­شیند با این عقل ناقصش استدلال کردن.

این آقا نوشته بود آقا من توانای ندارم از نظر مالی دستم خالی است، خیلی برکنده سفر حج هستم، بگویید مؤمنین دعا کنند، خدا توفیق حج هم به ما بدهد، حالا شب نیمه ماه رمضان، که دیگه حاجیا ثبت­شان را کردند، آقایان بعضی از کارگزاران مسؤولین حج هستند در مجلس حاج آقای قنوس و سایر عزیزان که این‌ها سالها مدیر بودند، می­دانند که حج نیمه رمضان بستند کاروان­ها را، دیگر حاجیاشان مشخص است، کارها انجام شده، من نوشته این آقا را خواندم و گفتم آقایان آمین بگویید، این عزیزمون هر کی هست صاحب این نامه، نفهمیدم کی بود، خدا مؤنه را کفایت می­کند، همه آمین گفتند و آن شب گذشت، رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه در مکه معظمه یک وقت دیدیم یک تعداد از شیرازی­ها وارد شدند، همراه این جمع یک اقای هم آمد، تا ما را دید گفت اقایی حدائق من را می­شناسی، گفتم نه، گفت منزل حاج آقای حسن نقی در خیابان شاه فیض شب نیمه رمضان، میلاد امام حسن، شما سخنران بودید، یک کسی یک نوشته به دستت داد.

گفتم؛ بله.

گفت  من بودم.

گفتم: چجوری آمدی حج؟

گفت: جلسه که تمام شد، از مجلس که رفتم بیرون یکی آمد دنبالم گفت شما نامه به اقای حدائق دادید؟ گفتم بله.

 گفت امسال آماده هستی حج بروی؟

گفتم بله.

گفت گذرنامه داری؟

 گفتم نه.

 گفت برو اول گذرنامه­ات را بگیر، این هم تلفن من، حالا چون آن آقا راضی نیست اسمش را بیاورم، من حالا معذورم، این آقا یک نمایشگاهی داشت در طائف، جمعیتی را با خودش می­برد برای نمایشگاه.

گفت به من گفت این شماره تلفن من تا گذرنامه­ات را گرفتی به من خبر بده.

گفت آقا گذرنامه­ام را وقتی گرفتم برای زنگ زدم، گذرنامه­ ما را گرفت، گفت از صفر تا صد خرج ما را این آدم داد، خود آن آقا هم آمده بود، گفت پول احرامیت با من، قربانی­ات با من، هزینه سفرت با من، این مدت اقامتت با من، تو مهمان من، این کار که است؟

بنازم خداوند پیروز را، پریروز دیروز و امروز را

این همان است که خدا می­فرمایند ما کفایت می­کنیم، این هفت ویژگی را حضرت زین العابدین به عنوان آثار حج اما یکی از برکات بالای حج من تمام الحج روایت داریم «لقاء الامام» در زمان معصومین شیعیان در حج، در عرفات، در منا می­رفتند خدمت معصومین عرض ادب می­کردند، حالا در عصر غیبت هم خود آقا سرکشی می­کنند، خدا آقا عنایت می­کنند، و تفضل می­کنند.

من اینجا مقدمه توسل این را عرض کنم  گرچه خیلی از بزرگان و علماء حضرت را زیارت کردند، در مسجد الاحرام؛ مرحوم صاحب کتاب اعیان الشیعه سید محسن امین جبل العاملی پنج سال پی یا پی مکه ماند برای اینکه حضرت را ببیند، پنج سال دوران شریف علی بود، می­گویند ایشان فرموده بود؛ چون یکی از جاهای که یقینا ولی عصر حضور دارد، موسم حج است. ایشان از جبل‌عامل لبنان این مرجع بزرگ بلند شد آمد مکه، زمان شریف علی بود، می­گوید به این قصد آمدم حج را که انجام دادم در موسم، در اماکن مقدسه توفیق تشرف پیدا کنم، می­گوید حج به پایان رسید، محضر امام زمان نرسیدم، اینقدر عاشق دیدار امام زمان بودم، گفتم سخته دوباره بر گردم لبنان با شرایط قدیم و آن امکانات قدیم، یک سال ایشان مکه می­ماند، شریف علی حاکم مکه که آن زمان مکه را شرفا اداره می­کردند، زیدی مذهب بودند، خود شریف علی خیلی به علماء اعتقاد داشت و ارادت داشت و احترام می­گذاشت، ایشان با شریف علی هم مأنوس می­شود، از سادات بودند، در دربار شریف علی می­رفت و می­آمد، سال دوم حج می­رسد، دوباره موسم حج به پایان می­رسد، ولی عصر را زیارت نمی­کند، این عالم مجتهد، عاشق امام زمان دوباره می­ماند تا سال سوم، سال چهارم، سال پنجم، سال پنجم که حج تمام می­شود و دیگه مناسک به اتمام می­رسد، مرحوم آیت‌الله سید محسن امین می­گوید دیگه نا امید شدم، حالا ما یک حرف امام رضا می­رویم، هی این بر و آن بر نگاه می­کنیم که آقا کجا است؟، خلی پرتوقع هستیم، سید محسن امین است، مجتهد است، جامع الشرایط است با آن عظمت پنج سال مکه می­ماند، که زیارت کند حضرت را.

می­گوید سال پنجم خیلی دیگر نا امید شدم، بعد از اعمال حج گفتم دیگه امسال بر می­گردم لبنان، معلوم نیست ما قابل نیستیم، آقا ما را لایق نمی­داند.

می­گوید یک روز خیلی دلم گرفته بود، زدم به این دامنه­های کوه اطراف مکه، ز این کوه­های اطراف مکه رفتم بالا، رفتم بالا و اشک ریختم در فراق حضرت، از آن بلندای آن کوه رفتم پایین، دیدم دشت یک پارچه سر سبز جوهای آب جاری است، هوا اصلا با هوای مکه منطبق نیست، هوای مطبوع، اصلا یک طبیعت دیگری  است. در وسط این دشت سرسبز یک خیمه­ای بزرگی بر پا است، چادرهای اطراف خیمه را هم زدند بالا جمعیت زیادی در این خیمه دور تا دور نشستند، آیت‌الله  سید محسن امین می­گوید من رفتم سمت این خیمه در ذهن گفتم حالا من شریف علی گله می­کنم، می­گویم آقا مکه یک ایلاقات خوب خوش و هوای این جوری هم داشته ما پنج سال مکه بودیم به ما نگفتید که همچین منطقه­ای هم هست؟ که از این طبیعت و از این آب و هوا استفاده کنیم.

می­گوید رفتم به سمت این چادر دیدم در رأس چادر آن بالای چادر پشتی زده بودند اقای نشسته بود بعد عدۀ زیادی در محضر حضرت جلوس کرده بودند، گفت نزدیکاهای چادر که رسیدم این جمله را از آن آقا شنیدم؛ به اولاد، و ذراری جدۀ ما فاطمۀ زهراء (س) هنگام مرگ ایمان و ولایت تلقین می­گردد.

آیت الله سید محسن امین می­گوید تا این حرف را شنیدم دیدم یک نفر از پشت­سر من از جانب مکه آمد، گفت سیدی و مولایی خطاب به آن آقا کرد، حالا من نمی­دانم که این آقا حضرت است.

گفت شریف علی حاکم مکه در حال احتضار است، گفت این را مأمور گفت، دیگر من توقف نکردم، چون پنج سال با شریف علی رفیق بودیم، ایشان هم به ما محبت داشت سریع برگشتم به سمت مکه خودم را رساندم به کاخ شریف علی خوب این مأمورها و نگهبان‌ها ما را می­شناختند مانع نشدند رفتم دیدم شریف علی روی بستر بیماری افتاده نفس­های آخر علماء مذاهب اربعه اهل سنت دور بسترش جمع هستند، ما هم آمدیم یک گوشه­ای ایستادیم دیدم این علمای اهل‌سنت دارند تلقین می­دهند به سبک اهل سنت به شریف علی، شریف علی هم لب­ها را بسته و چشم­ها را روی هم گذاشته اصلا هیچ نمی­گوید.

مرحوم آیت‌الله  سید محسن امین می­گوید از ما هم کاری ساخته نبود، ما آنجا در اقلیت بودیم قدرت دست این‌ها بود، در این اثناء دیدم آن آقای که در خیمه آن جمله را فرمود وارد کاخ شریف علی شد، این علمای اهل سنت را با دست کنار زد آمد کنار بستر شریف علی، می­گوییم این آرزوی همه ما این است آن لحظات آخر قدمی بگذاری و ما سری بستانیم، آقا آمد و فرمود: قل یا شریف علی اشهد ان لا اله الا الله شریف بگو شهادت می­دهم خدای جز خدای یگانه وجود ندارد، مرحوم آیت‌الله  سید محسن امین می­فرماید: شریف علی چشم­ها را بسته بود، چشمانش را باز کرد، یک نگاهی به سیمای زمان انداخت، این چشمان نا قابل ما کی شما را ببیند آقا، گفت شریف علی گفت اشهد ان لا اله الا الله، گفت آقا فرمود: قل یا شریف اشهد ان محمد رسول الله، شریف علی تکرار کرد، آقا فرمود: شریف بگو شهادت می­دهم ولی خدا علی است، می­گوید شریف علی نام امیرالمومنین علیه‌السلام  که برد علمای اهل‌سنت شگفت زده شدند، این چه دارد می­گوید این لحظه مردن؟ این به عنوان رهبر و حاکم سنی­ها اینجا کار می­کرد، آقا فرمودند: قل یا شریف یک یک نام ائمه را برد، دیدم شریف علی تکرار کرد.

آیت‌الله سید محسن امین می­گوید من نفهمیدم هنوز که این آقا صاحب الزمان است، تا رسید به نام مبارکش خودش امام دوازدهم را که می­خواست نام ببرد، فرمود قل یا شریف اشهد انّک حجۀ الله شریف بگو شهادت می­دهم تو حجت خدایی سید محسن می­فرماید؛ دیدم ولی خدا این­جا حاضر است، صاحب الزمان آمده، دیگر بدنم به رعشه افتاد می­خواستم خودم را روی دست و پای صاحب الزمان بیاندازم دیدم که قدرت حرکت ندارم، فقط اشک می­ریختم و به سیمای امام زمان نگاه می­کردم.

گفت شریف علی هم آن لحظه­ای آخر گفت اشهد انّک حجۀ الله و جان و به جان افرین تسلیم کرد، و امام زمان از آن کاخ شریف علی خارج شد.

آقا جان دل بسته­ام مرا زسر خویش وا مکن

از خود مرا جدا کن و از خود جدا مکن

هرگز مگویمت که بیا دست من بگیر

عمری گرفته­ای ز عنایت رها مکن

من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم

ای آشنا مفارقت آشنا مکن

یابن الحسن.....

مولا جان تنها به نزد تو بود تومار جرم من

این مشت بسته را به روی خلق  وا مکن

یابن الحسن....

بده مولا جواب این گدا را، مران از درگهت این بینوا را

تو که بیگانگان را می­نوازی، کجا وا می­گذاری آشنا را

یابن الحسن.....

در زیارت ناحیه مقدسه آقا می­فرماید آه از آن ساعتی که اسب بی صاحب به خیمه­ها بازگذشت با زین واژگون، یال و کوپال آغشته به خون این زن و بچه­ها به شوق دیدار سید الشهداء از خیمه خارج شدند، تا دیدند اسب بی صاحب آمده با یال و کوپال خونین آمده دور مرکب امام را گرفتند، نوحه­سرایی­ها شروع شد، شیون­ها آغاز شد، آقا فرموده بودند: خواهر تا زنده هستم صدا به گریه بلند نکنید، تا حسین زنده است از خیمه خارج نشوید، هر کسی سخنی می­گوید، «و اقبل السکینه علی الفرس ابیها»، سکینه آمد مقابل اسب بابا. یک سؤال پرسید دل شیعه را تا قیامت آتش زده است، صدا زد: «یا جواد أبی»[23] ای مرکب با وفای پدرم می­دانم بابایم را شهید کردند، آما وقتی بابایم روانه میدان شد تشنه بود، آیا به آن اب رساندن یا نه؟ یا با لب تشنه شهیدش نمودند؟ یا حسین......

دعای آخر

 

 و مَحفوظٌ فىأهلِهِ و مالِهِ؛

 

[1] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[2] نهج‌البلاغه نامه47

[3] نهج‌البلاغه نامه47

[4] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[5] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[6] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[7] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[8] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[9] . اصول کافی، ج 4، ص 252.

[10] نهج البلاغه حکمت254

[11] دعای ابوحمزه ثمالی

[12] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.

[13] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ج1 ص124

[14] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.

[15] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.

[16] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.

[17] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.

[18] معانی الاخبار ص175

[19] معانی الاخبار ص175

[20] معانی الاخبار ص175

[21] معانی الاخبار ص175

[22] دعای ابوحمزه ثمالی

[23] حماسه حسینی ج1 ص88

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه