استاد حدائق روز جمعه 27 خرداد ماه 1401 در مراسم دعای ندبه مهدیه بزرگ شیراز به بیان « آثار و برکات حج» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
قال سیدنا و مولانا زین العابدین و سید الساجدین علیهالسلام : «حُجُّوا وَاعتَمِرُوا تَصِحَّ أبدانُکُم و تَتَّسِع أرزاقُکُم»[1]
بحث امروز را به پیشنهاد بعضی از عزیزان با توجه به این شبهه پراکنیهای که دشمنان بر علیه ارزشهای دینی میکنند و دستورات اسلامی یکیاش حج است.
میگویند آقا چرا میخواهید خرج کنید؟ چرا هزینه میکنید؟ چرا میرید؟ وقتتون را یک جای دیگه صرف کنید، پولتان را یک جوری دیگری هزینه کنید، مگر در مملکت خودتان گرفتار نیست؟ مشکلدار نیست؟ شما هزینه میکنید، میروید، حالا بعضیها سفرهای متعدد انها است که حضرت امام که در تحریر الوسیله سؤال شد از ایشان که صدقه دادن مستحب است؟ یا حج مستحبی؟ امام فرمودند حج مستحبی.
انسان اگر بتواند برود، آنجا انرژی بگیرد و بگردد، حالا به شما خواهم گفت این سفر با انسان چه میکند؟ و یک دعای پایان مجلس میگذارم عیدی امروزتان به یاد ما باشید این دعا بشود ورد زبانتان، دعای است که امام صادق علیهالسلام تعلیم فرمودند، در رفع تمام مشکلات دنیایی و آخرتی، یک جمله کوتاه است حفظش کنید و دائم الذکر باشیم، این دعا را حالا من عرض میکنم.
اما مقدمه بحثام با توجه به این شیطنتهای که دشمنان اسلام بر علیه حج میکنند که امیرالمومنین علیهالسلام در وصیتنامه خود یکی از توصیههای جدی حضرت «الله الله الله فی بیت ربکم»[2] خدا در نظر بگیرید نسبت به خانه خدا نکند که این خانه را رها کنید، و خالی بگذارید، که خدا فرصت به شما نخواهد داد، این کلام امیرالمومنین در واپسین لحظات عمر شریفش مخاطب امام حسن، امام حسین فرزندان حضرت و «جمیع من یبلغنی کتابی»[3] هر کسی این نامه امیرالمؤمنین به او میرسد.
نسبت به اثار حج من میخواهم عرض کنم که اگرکسی بپرسید که حج میروید چه بشود؟ این سفر در مدت زمانی در این ایام خاص با ما چه میکنند؟
یک روایتی را عرض کنم، اتفاقا دیروز ما محضر آیتالله عظمی مکارم شیرازی بودیم، این مرجع عالیقدر اتفاقا ایشان تأکید بر این روایت داشتند اشعار به همین حدیث که هم در الکافی و هم در کتاب الوافی این روایت نقل شده است.
که آقا زین العابدین هفت ویژگی را در این حدیث برای اثار حج نام میبرند، که ما به عنوان مسلمان، شیعه، از این ارزشهای اسلامی و واجبهای دینی باید بتوانیم دفاع کنیم، به سخنان معصومین استناد کنیم، فرمایشات اینها تمسک بجوییم.
حضرت زین العابدین فرمود: «حُجُّوا وَاعتَمِرُوا»[4] حج به جا بیاورید و عمره بگذارید، بروید حج، بروید زیارت عمره، امر هم هست؛«حُجُّوا وَاعتَمِرُوا»[5] به صیغه امری امام دارد تکلیف میفرمایند، بعد امام آثار این را اینگونه نام میبرد؛ «تَصِحَّ أبدانُکُم»[6] یکی از برکات در این سفر اتفاق میافتد«تَصِحَّ أبدانُکُم»[7] سلامتی جسمانی انسانها است، نگران سلامتیت هستی؟ از بیماری هراس داری؟ بروید طواف خانهی خدا و حضور در عرفات، حضور در مشعر، قدم زدن در قدمگاه همهی انبیاء و اولیاء بیمه میکند انسانها را، «تَصِحَّ أبدانُکُم»[8] یعنی آقا دلسوز خودت هم که هستی برو، نگران حال خودت که هستی حرکت کن به این سفر. این نکته اول سلامتی جسمانی امام میفرماید از برکات این حج است. و دوم حضرت میفرماید؛ «و تَتَّسِع أرزاقُکُم»[9]رزقهای شما را فراوان میکند و گسترش میدهد، یکی از عوائد و برکات حج توسعه رزق است، امام میفرمایند؛ ارزاقکم نمیفرمایند اموالکم، فرق است بین مال و رزق، مال یعنی هرچه داری، ولی معلوم نیست استفاده بکنید، خیلیا خیلی چیزها دارند ولی قسمتشان نمیشود، در شیراز آقایان من سراغ داشتم اقای در صحن احمدبن موسی قبر خرید، رحمت خدا رفت فرزندانش خارج بودند، از خارج آمدند، جسد پدر را بستهبندی کردند، بردند امریکا دفن کردند، گفتند حیف است بابایمان را در شاه چراغ دفن کنیم، آقایان تا هستید کار دست شما است، رفتید کار دست ورثه است، دیگر شما کارهای نیستید، آنها تصمیم میگیرنند که کجا بخواببند، شما را آنها تصمیم میگیرند برای شما چه بکنند، آنها تصمیم میگیرند به وصیتت عمل کنند یا نکنند.
امیر المؤمنین به یک کسی فرمود: «کن وصی نفسک»[10] خودت وصی خودت باش، کارهای که بعدا میخواهی برایت انجام بدهند خودت الان انجام بده. معلوم نیست اجرا بشود، این آقا قبر هم خریده بود، مانع هم برای دفنش نبود، اما رزقش نبود.
در دعای ابوحمزه میخوانیم: «ارزقنی رزقا واسعا من فضلک الواسع»[11] خدایا رزق فراوان به ما بده، نه مال فراوان مال فراوان جز بیشتر شدن دشمنانتان، جز نگرانیتان افزایش پیدا کردن، دغدغههاتان زیاد شدن، و موارد که امیرالمومنین علیهالسلام به کمیل ابن زیاد فرمودند چیزی دیگری نیست. از خدا بخواهید رزقتان زیاد بشود. الان همین حضور ما صبح جمعه در این مجلس رزق ماست، این رزق است.
و دیشب ساعت سه بامداد رسیدیم شیراز، خستهای سفر هم بودم گفتم که امروز را توفیق را شرکت در این جلسه را نداشته باشیم، گفتم خدایا رزق ما را زیاد کن، مالتان را استفاده کنید عمر میگذرد، بیایید و یا نیایید جمعه و امروز میگذرد، عمل کنیم و نکنیم عمر ما به پایان میرسد، اما خوشا بحال آنها که از فرصتها مثل شماها خوب استفاده کنند.
حضرت فرمودند: از برکات حج گسترش رزق است، رزق را خدا فراوان میکند، یعنی آنچه را که داری استفاده میکنی، و خدا در توفیقات را برای شما میگشاید، گاهی اوقات شما دارید میروید یک صاحب نفسی یک دفعه میاید در مسیر شما، یک جمله میگوید تأثیر میگذارد در برنامه کاری شما، این رزق است. گاهی اوقات رزق نیست، هر چه میروید به دست نمیآورید، از برکات حج فراوان شدن رزق انسانها است.
هم رزق مادی و هم رزق معنوی، هم استفاده میکنید از آنچه که دارید، هم از نظر معنویات بهرهمندتون از مجالس و محافل و معنویات دین افزایش پیدا میکند.
این مسأله دوم حج.
نکته سوم که روایات متعددی این مسأله را داریم، یکی از جاهایی که خدا ضامن است، خدا میفرماید؛ حاجی بیا عیالاتتان، خانمتان، بچههایتان، زندگیتان در آن مدت که مهمان من هستی با من.
من ادارهشان میکنم، من ضامن هستم، تو لبیک به دعوت من گفتی، خانوادهات را گذاشتی آمدی، من هستم، شما یک حاجی سراغ دارید که برای خدا آمده باشد بگوید آقا ما رفتیم زن و بچهمان به سختی افتاد.
حالا در مسائل اخلاقی. من یک خاطرهای از شیراز بگویم یک اقای مهندسی بود سالها قبل با خانمش همزمان بود اعزامشان در یک سال این زن و شوهر آمدند در دفتر ما گفتند آقا ما امسال نوبتمان شده میخواهیم برویم حج، اما یک پسری داریم 21 ساله، ما که پدر و مادر هستیم حریفش نیستیم، این با رفیقهای ناباب میگرده، شبها دیر به منزل میآید ما دو سهتا دختر دیگر در خانه داریم، این شرح ماجرای همین شهر است. میخواهم بگویم فرمایش امام این هم مصداقش.
پدر گفت حاج آقا من نگران این هستم ما که هستیم این پسر حرف شنویی ندارد، گرچه خاله بچهها قبول کرده در این یک ماه بیاید در منزل ولی حراسم از این است که ما نباشیم این رفیقهایش را بیاورد، بعد از نظر اخلاقی بچههای ما اسیب ببینند، آنچه که نباید بشود، بشود، حالا ما زن و شوهر به این نتیجه رسیدیم، امسال یکی از ما برود حج، و یکی بماند، سال دیگر یکی دیگر برود و آن یکی بماند. این اشکالی ندارد؟
گفتم شما هر دوتان واجب الحج هستید، و اگر کسی واجب الحج شد و حج عمدا تعطیل کرد موقع مردن اجلش رسید ملک الموت یهودی جان او را میگیرد یا مسیحی.
گفت آقا این وضعیت سخت زندگی فرزندمان امنیت اخلاقی نداریم ما در خانه، خاله بچهها حریف این جوان نمیشود، گفتم من یک روایت از امام صادق علیهالسلام برایت میخوانم.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: اگر کسی با اخلاص رفت به سمت حج خدا مدیریت میکند زندگی او را در نبودنش، حدیث امام صادق علیهالسلام . این را که گفتم، آقای مهندس گفت آقا من قانع شدم، پس من با خانم هر دو میرویم طبق فرمایش امام صادق علیهالسلام عمل شود ببینیم چه میشود.
گفتم اقای مهندس حالا که زحمت کشیدی کار از دستت بر نیامد، درست نتوانستی پسرت را بیاری سر خط، اینجا واگذار کن به خدا، به مکان مقدس قسم و به این ایام با عظمت سوگند یک روز در بعثه آیتالله مکارم نشسته بودیم یک دفعه دیدم این زن و شوهر آمدند داخل در مکه بود، دیدم تا آقا مهندس ما را دید ما را گرفت در بغل، گفتم قبول باشد اقای مهندس زیارتت قبول اعمالت مقبول. گفت حاج آقا لطف الهی را دیدم، گفتم از پسرت چه خبر؟ میگم ای آقا یک وقت زورت را میزنید، زورت نمیرسد، هی من، من، من، کی هستی؟ بگو خدا بسپار به او، ببین او چه میکند؟ تا ما هستیم، ببینید تا پدر و مادرها هستند، خدا میفرمایند مسؤولیت دست شما است، نقشت را خوب ایفا کن، رفتید کنار خدا آمد، آن وقت ببینید خدا چه میکند، امام بنیانگذار انقلاب اسلامی بدوی تولد پدرش را خوانین خمین شهید کردند، هفت ساله بود مادر از دست داد، یک آقا زادهای هفته که پدر دارد و نه مادر، خدا کردش بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران.
آیت الله العظمی گلپایگانی سه ساله مادر از دست میدهد، هفت ساله پدر از دست میدهد میشود فقیه اهل البیت.
پیامبر ما در شکم مادر پدر از دنیا میرود، شش سالگی مادر، هشت سالگی پدر بزرگ، میشود خاتم الانبیاء محمد ابن عبدالله.
ولی ما به اتکاء پولمان، سوادمان، قدمان، اعتبارمان میگوییم؛ من، من، من هستم، من میکنم، خدا میفرمایند ببینم چه میکنی؟
بنده، همه چیز او است، این آقای مهندس گفت، حاج آقا ما آمدیم حج، آن روز اول امدیم، روز دوم خاله بچهها زنگ زد، گفت آقا این جوان یک جوری دیگر شده است، دیگر شبها زود میآید منزل، خیلی آرام شده است، با خواهرانش خیلی مهربان شده است، با اینکه این با خواهران درگیر بود، خیلی جوانی آرام گوش به حرف، ما در تعجب که این بچه چرا اینجوری شده است؟ گاهی اوقات میگوید؛ کاری نداری خاله؟ چیزی نمیخوره، اصلا اهل این کارها نبود، گفت یک دو سه روزی دیگری گذشت خود این پسر زنگ زد، گفت تا سلام کرد گریه کرد، گفت بابا جوانی بودم برایت، خوب فرزندی نکردم، حلالم کن، در آن سرزمین مقدس دعایم کن.
این کار کیست؟ دهتا مشاور بردی تویش ماندی، زورهایت را هم زدی به جای نرسید، خدا میفرمایند من نگه میدارم، بسپار به من بیا بقیه با من.
اگر به شما گفتند برویم چه میشود؟ بگیم میرویم حج به فرمودهی وجود مقدس آقا زینالعابدین، ما عیالتمان را به تعبیر امروزیها واکسینه میکنیم، تضمین میکنیم در حفظ اینها.
نکته دیگر حضرت فرمود «و قال الحاجُّ مَغفورٌ لَهُ»[12] یکی از جاهای که تضمین بخشیدن داده شده است حج است.
امیرالمؤمنین میفرمایند؛ وقتی حاجی غروب عرفه از عرفات خارج میشود، فرشتهای به کتف او میزند، گذشتهای تو تمام شد، «فاستأنفِ العمل»[13]، کارهایتان را از سر بگیر، گذشته را پاک کردند، شدی مثل طفلی که تازه از مادر متولد شده است، پاک، شروع نو داشته باش.
حضرت میفرماید: «مَغفورٌ لَهُ»[14]، میبخشند، میآمرزند، یکی از جاهای که کد مغفرت را خدا داده است در حج است.
نکته دیگر حضرت فرمود؛«و مَوجوبٌ لَهُ الجَنَّةُ »[15]، اصلا خود حج انسان را شایسته بهشتی شدن میکنند، وجوب بهشت را برای او رقم میزند، به برکت این سفر انسان شایستگی حضور در جمع اولیاء و بزرگان برایش رقم میخورد.
منافع دیگر حضرت فرمود: «و مُستَأنَفٌ لَهُ العَمَلُ»[16]، حاجی در این سفر میگویند عمل را از سر بگیر، ما دیگر گذشته را بخشیدیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود؛ اگر کسی عرفات بیاید و خروج از عرفات شک کند در مغفرت الهی کناه کبیره است.
یک خاطرهای را از مرحوم آیتالله والد از مرحوم جدمان نقل کنم؛ ابوی میگفتند ما یک وقت ما از آیتالله حاج آقا شیخ ابوالحسن درس طلبه سؤال کردند: آقا این چه طوریه که هر کس رفت عرفات خدا می-بخشد؟ آقا همه جور ادمی میآید آنجا، البته روایت داریم که خدا میبخشد عرفات، اما بعضیا بر میدارند خرابش میکنند، خدا کرمش اقتضاء میکند همه را میگذرد، اما بعضیا دوباره از سر میگیرند، دوباره ظلم، دوباره خطا، بعضیا فساد اعتقادی دارند، این بعد از عرفه این کارنامه پاک را تیره میکند، گفت سؤال کردند آقایان طلاب که چطور میشود؟ که انسان با یک حجم عظیمی از گناه میآید عرفه و میگویند شک نکنید همه را میبخشم، آقای حاج شیخ فرمودند؛ ازقطعیات و مسلمات این است که امام زمان روز عرفه صحرای عرفات است، حضرت در کنار حجاج است، خدا سفرهای پهن کرده است پای این سفره اشرف مخلوقات است، شریفتان انسانها ولی عصر را دعوت کرده است، و حالا بنده ناقابل مثل بنده هم عاصی و عصیان هم دعوت شدیم، خوبان عالم هستند، بدان عالم هم پای این سفره هستند، خدا دعوت عمومی کرده است، بعد ایشان میفرمودند؛ طبق قاعده تبعض صفقه، تبعض صفقه در معاملات این است که میگویند اگر کسی جنسی را خرید و بعد آن جنس معیوب بود، آمد سراغ فروشنده، بیاید به فروشنده بگوید آقا این جنس بخشش معیوب است، میگویند آقا یا همه جنس را برگردان و پولت را بگیر، یا بردار دیگه حرف نزن یا اینکه تبعض سبق نمیکنیم، جنس سالم و خوب را میخواهی برداری، میگویی یک بخشش را که نمیپسندم، این میوه را خریدی بخشش درشت بخشش خرد است، یا همه را میخواهی یا همه را بر گردان، اینکه بگویید من یک مقدارش را بر میدارم، بدها را به شما بر میگردانم، این را میگویند تبعض یا بخشش را که میپسندم بر میدارم و بخشش را که نمیپسندم بر میگردانم، میگویند این از نظر شرع اشکال داره و درست نیست، میگویند حاج اقای شیخ فرمودند، ابوی میفرمودند؛ طبق قاعده تبعض سبقه خدا اینها را در عرفات صدا زده یا باید به خاطر گناهکاران بگویند همه مردود، که در بین اینها ولی عصر است این ظلم است، خوبان عالم است، یا اینکه خدا تفکیک بفرمایند، من صاحب زمان خوبان، صالحان، پاکان را میپذیرم، بدان، منحرفان را ولو دعوت ما را قبول کردند نمیپذیرم، این تبعض سبقه است در تجارت هم اشکال دارد، که معصومین فرمودند اینجا هم به طریق اولا تبعض سبقه است دون شأن خدا است.
راه سوم این است که خدا بفرمایند، حالا که دعوت کردم همه شما را پذیرا هستم. به برکت گل روی خوبان آدمی که در عرفات هستند، که در رأس همۀ خوبان ولی عصر صاحب زمان هست.
لذا حاجی در عرفات در حج؛ «...مَغفورٌ لَهُ و مَوجوبٌ لَهُ الجَنَّةُ و مُستَأنَفٌ لَهُ العَمَلُ و مَحفوظٌ فی أهلِهِ و مالِهِ»[17] در خانوادهاش، در اموالش این را حفظش میکند، خدا پاسداری میکند، از زندگی او از خانوادهای. اما آن ذکری که گفتم یک اشارهای بکنم و یک جریان یکی از بزرگان علماء نقل کنم و تمام کنم.
آقای عبداللهبن فضل آمد خدمت امام صادق علیهالسلام گفت آقا من وضع مالیم خوب نیست، توانایی رفتن حج را ندارم، ایا من حج نمیروم مشکلی ندارم، دستم خالی است، زندگیم پر خرج است، قدرت تأمین حج را ندارم.
امام علیهالسلام به ایشان نفرمودند حج نرو، یا حج بر تو لازم نیست، گرچه مستیع هم نبود این اقای عبدالله ابن فضل اما امام یک راهی دیگر به ایشان یاد دادند، وقتی این مطالب را اقای عبدالله ابن فضل به حضرت عرض کرد و گفت توانایی اقتصادی حج را هم ندارم، امام این جمله را فرمودند، من یک ذکری یادت میدهم این ذکر را بعد از هر نماز واجبت بگو؛ این ذکر را باید با طلا بنویسند، حالا حافظهات حفظش میکند حفظش کن، نمیکند بنویس، این گوهر نایابی است که امام به عبدالله ابن فضل آموزش داد.
ذکر هم ذکر کوتاهی است، آقا فرمودند بعد از هر نماز واجبت این را بگو و دیگر واگذار کن کار را به خدا؛ «اللهم صلی علی محمد و ال محمد، واقض علیّ دین دنیا و دین الاخرة»[18] خدایا بر محمد و ال محمد درود فرست و ادا کن دین دنیایی مرا و دین آخرتی مرا، بعد ازذکر صلوات «واقض علیّ دین دنیا و دین الاخرة»[19] ما نمیدانیم بدهکاری دنیاییمان چیست، خبر داریم؟ گاهی اوقات زیر دین یکدیگر هستیم، بیخبریم، از خدا بخواه که دینت ادا بشود، از خدا بخواه که بدهکار نروی، بگو «واقض علیّ دین دنیا و دین الاخرة»[20].
آقا این را تعلیم دادند به عبدالله ابن فضل بعد فرمودند؛ آقای عبدالله ابن فضل، عبدالله ابن فضل عرض کرد آقا دین دنیا را میدانیم بدهکاریهای دنیایی بالاخره به این آقا و به آن آقا بدهی داریم، آبرو بردیم، جسارت کردیم، حق نزد ما مانده اینها میشود دیون دنیایی، دین آخرت چیست؟ امام علیهالسلام فرمود: حج.
تنها دین آخرت که امام به عبدالله ابن فضل در این روایت فرمودند، فرمودند: «و اما الدین الاخرة الحج»[21]
از خدا بخواهید توفیق پیدا کنید، از خدا بخواهید اسبابش را فراهم کند، آقایان کاری به پول هم ندارد، کار، کار خدا است.
در همین شیراز هیأت فدائیان اباالفضل شبی نیمه ماه مبارک رمضان میلاد امام مجتبی علیهالسلام ، در منزل یکی از عزیزان هیأتی بودیم ساعت یازده و نیم شب سخنرانی ما بود، من داشتم میرفتم سمت آن جایگاه که باید سخنرانی میکردیم، در مسیر که داشتم میرفتم دیدم یک کاغذ یک کسی از این افراد داد به من، عزیزانی که نشسته بودند، من نشستم بالاخره در آن جایگاه برای صحبت، تصورم این بود که مثلا شماره ماشینی دادند، این را جا به جا کنید یا مثلا مزاحم است، اول خطبه یک نگاهی کردم دیدم که اقایی نوشته من از نظر مالی دستم خالی است این روزها در تعقیب نمازهایم دعای پیامبر صلی الله علیه و آله را میخوانم، «و ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام»[22] حدیث رسول الله است، پیامبر میفرماید خدایا امسال و هر سال بتوانیم برویم، ما بهتر میفهمیم یا رسول الله؟ هی آقا فتوا میدهد، نظر میدهد، آقا همان یک سفر بس است، تو بهتر میدانی یا رسول الله؟ تو بهتر میفهمی یا زین العابدین؟ در سه جای ابوحمزه ثمالی امام از خدا حج را طلب میکند، حج مستمر را. میشیند با این عقل ناقصش استدلال کردن.
این آقا نوشته بود آقا من توانای ندارم از نظر مالی دستم خالی است، خیلی برکنده سفر حج هستم، بگویید مؤمنین دعا کنند، خدا توفیق حج هم به ما بدهد، حالا شب نیمه ماه رمضان، که دیگه حاجیا ثبتشان را کردند، آقایان بعضی از کارگزاران مسؤولین حج هستند در مجلس حاج آقای قنوس و سایر عزیزان که اینها سالها مدیر بودند، میدانند که حج نیمه رمضان بستند کاروانها را، دیگر حاجیاشان مشخص است، کارها انجام شده، من نوشته این آقا را خواندم و گفتم آقایان آمین بگویید، این عزیزمون هر کی هست صاحب این نامه، نفهمیدم کی بود، خدا مؤنه را کفایت میکند، همه آمین گفتند و آن شب گذشت، رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه در مکه معظمه یک وقت دیدیم یک تعداد از شیرازیها وارد شدند، همراه این جمع یک اقای هم آمد، تا ما را دید گفت اقایی حدائق من را میشناسی، گفتم نه، گفت منزل حاج آقای حسن نقی در خیابان شاه فیض شب نیمه رمضان، میلاد امام حسن، شما سخنران بودید، یک کسی یک نوشته به دستت داد.
گفتم؛ بله.
گفت من بودم.
گفتم: چجوری آمدی حج؟
گفت: جلسه که تمام شد، از مجلس که رفتم بیرون یکی آمد دنبالم گفت شما نامه به اقای حدائق دادید؟ گفتم بله.
گفت امسال آماده هستی حج بروی؟
گفتم بله.
گفت گذرنامه داری؟
گفتم نه.
گفت برو اول گذرنامهات را بگیر، این هم تلفن من، حالا چون آن آقا راضی نیست اسمش را بیاورم، من حالا معذورم، این آقا یک نمایشگاهی داشت در طائف، جمعیتی را با خودش میبرد برای نمایشگاه.
گفت به من گفت این شماره تلفن من تا گذرنامهات را گرفتی به من خبر بده.
گفت آقا گذرنامهام را وقتی گرفتم برای زنگ زدم، گذرنامه ما را گرفت، گفت از صفر تا صد خرج ما را این آدم داد، خود آن آقا هم آمده بود، گفت پول احرامیت با من، قربانیات با من، هزینه سفرت با من، این مدت اقامتت با من، تو مهمان من، این کار که است؟
بنازم خداوند پیروز را، پریروز دیروز و امروز را
این همان است که خدا میفرمایند ما کفایت میکنیم، این هفت ویژگی را حضرت زین العابدین به عنوان آثار حج اما یکی از برکات بالای حج من تمام الحج روایت داریم «لقاء الامام» در زمان معصومین شیعیان در حج، در عرفات، در منا میرفتند خدمت معصومین عرض ادب میکردند، حالا در عصر غیبت هم خود آقا سرکشی میکنند، خدا آقا عنایت میکنند، و تفضل میکنند.
من اینجا مقدمه توسل این را عرض کنم گرچه خیلی از بزرگان و علماء حضرت را زیارت کردند، در مسجد الاحرام؛ مرحوم صاحب کتاب اعیان الشیعه سید محسن امین جبل العاملی پنج سال پی یا پی مکه ماند برای اینکه حضرت را ببیند، پنج سال دوران شریف علی بود، میگویند ایشان فرموده بود؛ چون یکی از جاهای که یقینا ولی عصر حضور دارد، موسم حج است. ایشان از جبلعامل لبنان این مرجع بزرگ بلند شد آمد مکه، زمان شریف علی بود، میگوید به این قصد آمدم حج را که انجام دادم در موسم، در اماکن مقدسه توفیق تشرف پیدا کنم، میگوید حج به پایان رسید، محضر امام زمان نرسیدم، اینقدر عاشق دیدار امام زمان بودم، گفتم سخته دوباره بر گردم لبنان با شرایط قدیم و آن امکانات قدیم، یک سال ایشان مکه میماند، شریف علی حاکم مکه که آن زمان مکه را شرفا اداره میکردند، زیدی مذهب بودند، خود شریف علی خیلی به علماء اعتقاد داشت و ارادت داشت و احترام میگذاشت، ایشان با شریف علی هم مأنوس میشود، از سادات بودند، در دربار شریف علی میرفت و میآمد، سال دوم حج میرسد، دوباره موسم حج به پایان میرسد، ولی عصر را زیارت نمیکند، این عالم مجتهد، عاشق امام زمان دوباره میماند تا سال سوم، سال چهارم، سال پنجم، سال پنجم که حج تمام میشود و دیگه مناسک به اتمام میرسد، مرحوم آیتالله سید محسن امین میگوید دیگه نا امید شدم، حالا ما یک حرف امام رضا میرویم، هی این بر و آن بر نگاه میکنیم که آقا کجا است؟، خلی پرتوقع هستیم، سید محسن امین است، مجتهد است، جامع الشرایط است با آن عظمت پنج سال مکه میماند، که زیارت کند حضرت را.
میگوید سال پنجم خیلی دیگر نا امید شدم، بعد از اعمال حج گفتم دیگه امسال بر میگردم لبنان، معلوم نیست ما قابل نیستیم، آقا ما را لایق نمیداند.
میگوید یک روز خیلی دلم گرفته بود، زدم به این دامنههای کوه اطراف مکه، ز این کوههای اطراف مکه رفتم بالا، رفتم بالا و اشک ریختم در فراق حضرت، از آن بلندای آن کوه رفتم پایین، دیدم دشت یک پارچه سر سبز جوهای آب جاری است، هوا اصلا با هوای مکه منطبق نیست، هوای مطبوع، اصلا یک طبیعت دیگری است. در وسط این دشت سرسبز یک خیمهای بزرگی بر پا است، چادرهای اطراف خیمه را هم زدند بالا جمعیت زیادی در این خیمه دور تا دور نشستند، آیتالله سید محسن امین میگوید من رفتم سمت این خیمه در ذهن گفتم حالا من شریف علی گله میکنم، میگویم آقا مکه یک ایلاقات خوب خوش و هوای این جوری هم داشته ما پنج سال مکه بودیم به ما نگفتید که همچین منطقهای هم هست؟ که از این طبیعت و از این آب و هوا استفاده کنیم.
میگوید رفتم به سمت این چادر دیدم در رأس چادر آن بالای چادر پشتی زده بودند اقای نشسته بود بعد عدۀ زیادی در محضر حضرت جلوس کرده بودند، گفت نزدیکاهای چادر که رسیدم این جمله را از آن آقا شنیدم؛ به اولاد، و ذراری جدۀ ما فاطمۀ زهراء (س) هنگام مرگ ایمان و ولایت تلقین میگردد.
آیت الله سید محسن امین میگوید تا این حرف را شنیدم دیدم یک نفر از پشتسر من از جانب مکه آمد، گفت سیدی و مولایی خطاب به آن آقا کرد، حالا من نمیدانم که این آقا حضرت است.
گفت شریف علی حاکم مکه در حال احتضار است، گفت این را مأمور گفت، دیگر من توقف نکردم، چون پنج سال با شریف علی رفیق بودیم، ایشان هم به ما محبت داشت سریع برگشتم به سمت مکه خودم را رساندم به کاخ شریف علی خوب این مأمورها و نگهبانها ما را میشناختند مانع نشدند رفتم دیدم شریف علی روی بستر بیماری افتاده نفسهای آخر علماء مذاهب اربعه اهل سنت دور بسترش جمع هستند، ما هم آمدیم یک گوشهای ایستادیم دیدم این علمای اهلسنت دارند تلقین میدهند به سبک اهل سنت به شریف علی، شریف علی هم لبها را بسته و چشمها را روی هم گذاشته اصلا هیچ نمیگوید.
مرحوم آیتالله سید محسن امین میگوید از ما هم کاری ساخته نبود، ما آنجا در اقلیت بودیم قدرت دست اینها بود، در این اثناء دیدم آن آقای که در خیمه آن جمله را فرمود وارد کاخ شریف علی شد، این علمای اهل سنت را با دست کنار زد آمد کنار بستر شریف علی، میگوییم این آرزوی همه ما این است آن لحظات آخر قدمی بگذاری و ما سری بستانیم، آقا آمد و فرمود: قل یا شریف علی اشهد ان لا اله الا الله شریف بگو شهادت میدهم خدای جز خدای یگانه وجود ندارد، مرحوم آیتالله سید محسن امین میفرماید: شریف علی چشمها را بسته بود، چشمانش را باز کرد، یک نگاهی به سیمای زمان انداخت، این چشمان نا قابل ما کی شما را ببیند آقا، گفت شریف علی گفت اشهد ان لا اله الا الله، گفت آقا فرمود: قل یا شریف اشهد ان محمد رسول الله، شریف علی تکرار کرد، آقا فرمود: شریف بگو شهادت میدهم ولی خدا علی است، میگوید شریف علی نام امیرالمومنین علیهالسلام که برد علمای اهلسنت شگفت زده شدند، این چه دارد میگوید این لحظه مردن؟ این به عنوان رهبر و حاکم سنیها اینجا کار میکرد، آقا فرمودند: قل یا شریف یک یک نام ائمه را برد، دیدم شریف علی تکرار کرد.
آیتالله سید محسن امین میگوید من نفهمیدم هنوز که این آقا صاحب الزمان است، تا رسید به نام مبارکش خودش امام دوازدهم را که میخواست نام ببرد، فرمود قل یا شریف اشهد انّک حجۀ الله شریف بگو شهادت میدهم تو حجت خدایی سید محسن میفرماید؛ دیدم ولی خدا اینجا حاضر است، صاحب الزمان آمده، دیگر بدنم به رعشه افتاد میخواستم خودم را روی دست و پای صاحب الزمان بیاندازم دیدم که قدرت حرکت ندارم، فقط اشک میریختم و به سیمای امام زمان نگاه میکردم.
گفت شریف علی هم آن لحظهای آخر گفت اشهد انّک حجۀ الله و جان و به جان افرین تسلیم کرد، و امام زمان از آن کاخ شریف علی خارج شد.
آقا جان دل بستهام مرا زسر خویش وا مکن
از خود مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز مگویمت که بیا دست من بگیر
عمری گرفتهای ز عنایت رها مکن
من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم
ای آشنا مفارقت آشنا مکن
یابن الحسن.....
مولا جان تنها به نزد تو بود تومار جرم من
این مشت بسته را به روی خلق وا مکن
یابن الحسن....
بده مولا جواب این گدا را، مران از درگهت این بینوا را
تو که بیگانگان را مینوازی، کجا وا میگذاری آشنا را
یابن الحسن.....
در زیارت ناحیه مقدسه آقا میفرماید آه از آن ساعتی که اسب بی صاحب به خیمهها بازگذشت با زین واژگون، یال و کوپال آغشته به خون این زن و بچهها به شوق دیدار سید الشهداء از خیمه خارج شدند، تا دیدند اسب بی صاحب آمده با یال و کوپال خونین آمده دور مرکب امام را گرفتند، نوحهسراییها شروع شد، شیونها آغاز شد، آقا فرموده بودند: خواهر تا زنده هستم صدا به گریه بلند نکنید، تا حسین زنده است از خیمه خارج نشوید، هر کسی سخنی میگوید، «و اقبل السکینه علی الفرس ابیها»، سکینه آمد مقابل اسب بابا. یک سؤال پرسید دل شیعه را تا قیامت آتش زده است، صدا زد: «یا جواد أبی»[23] ای مرکب با وفای پدرم میدانم بابایم را شهید کردند، آما وقتی بابایم روانه میدان شد تشنه بود، آیا به آن اب رساندن یا نه؟ یا با لب تشنه شهیدش نمودند؟ یا حسین......
دعای آخر
و مَحفوظٌ فىأهلِهِ و مالِهِ؛
[1] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[2] نهجالبلاغه نامه47
[3] نهجالبلاغه نامه47
[4] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[5] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[6] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[7] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[8] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[9] . اصول کافی، ج 4، ص 252.
[10] نهج البلاغه حکمت254
[11] دعای ابوحمزه ثمالی
[12] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.
[13] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ج1 ص124
[14] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.
[15] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.
[16] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.
[17] . کافی، ج 4، ص 252، ح1.
[18] معانی الاخبار ص175
[19] معانی الاخبار ص175
[20] معانی الاخبار ص175
[21] معانی الاخبار ص175
[22] دعای ابوحمزه ثمالی
[23] حماسه حسینی ج1 ص88