استاد حدائق روز چهارشنبه 18خرداد 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز همزمان با ایام دهه کرامت و میلاد امام رضا(ع) به بیان مبحث کرامت در منظر قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
راه رسیدن به کرامت چیست؟ انبیا همه کریم بودند. اسوهی کرامت ذات اقدس ربوبی است، پیغمبر اکرم میفرماید «ان الله تبارک و تعالی کریمٌ و یحب الکرم» خدا کریم است و کرم و کرامت را خدا دوست میدارد. همهمان پای سفرهی خدا نشستیم. یک جایی بحثی شد، یک آقایی گفت پول زحمتکشی است، گفتم با چی زحمت کشیدی؟ چشمی که او داده، دستی که او داده، فکری که او داده، زبانی که او مرحمت کرده، داری از نعمت خدا میخوری ناشکری هم میکنی! آقا زکات مالت را بده، میگوید ما عرق ریختیم! روی زمینی که خدا در اختیار تو قرار داده است، پیدایش این بذر و رویش این گیاه کار اوست. رها کنند تو را نقش بستر هستی، همهمان پای سفره خدا هستیم. عالم جلوهای از کرم الهی است، مخلوقات حیوانات انسانها نظام خلقت جلوهای از کرم الهی است. حالا کرم خدا با کرم ما میلیاردها فرق میکند، ما اگر کسی جواب سلاممان را ندهد در روابطمان تجدید نظر میکنیم. حضرت موسی به خدا عرض کرد خدایا این فرعون دیکتاتور را رزقت را به رویش ببند تا آدم شود، ما اینکار را بعضی وقتها میکنیم، میگوییم این طرف را در فشار بگذار تا سر عقل بیاید. وحی آمد موسی فرعون وظیفه بندگی را فراموش کرده، ما که خدای فرعون هستیم وظیفهی خداییمان را فراموش نمیکنیم.
کریمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند
امام رضا کریم است، این کریم جلوهی عظمت الهی است. در حالات آقا علیبن موسی الرضا دارد، یکی از بزرگان خواب دید شبی آقا درصحن ایوان طلا بود، حضرت نشسته بودند بر تختی، جمعیت از این در صحن وارد میشد، همهجور آدم همهجور حیوان، مخلوط بودند، آقا به همه تفضل میکرد. از این در میآمدند داخل از آن در خارج میشدند و امام دست پر مهرش بر سر همه کشیده میشد. کرامت صفتی است از صفات ذات مقدس ربوبی. حالا چون دههی کرامت است من یک اشارهای به کرامت در قرآن کنم. آیه 13 سوره حجرات، چند نکته را من در این آیه خدمت عزیزان عرض کنم و دو سه روایت تقدیم کنم. قرآن میفرماید «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى»[1] ای انسانها، خطاب به عامهی بشریت است، همهی شما را از یک پدر و مادر آفریدیم، ریشهی همهتان به یک سرچشمه برمیگردد، آدم و حوا. «وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»[2] شعبه شبعهتان کردیم قبیله قبیلهتان کردیم برای اینکه معرفت شما بیشتر شود شناختتان بیشتر شود، این تفاوت رنگ پوستها، تفاوت الحان و لهجهها، تفاوت سلیقهها اینها همه نشانهی عظمت الهی است. خدا از یک پدر و مادر همهی ما را پدید آورده که از معجزات نظام خلقت که بشر پای این سفرهی معجزه نشسته و دارد استفاده میکند، خطوط و نقوش سر انگشتان دو در عالم مثل هم نیست! یکی از کارهایی که امروز علم بشری به آن رسیده است و دارند استفاده میکنند اثر انگشت است، میگویند پدر با فرزند، برادر با برادر، همشهری با همشهری اصلا مثل همدیگر نیست. یکی از راههای تثبیت هویت افراد اثر انگشت است. چه عظمتی است! از یک پدر و مادر میلیاردها انسان با سلیقههای مختلف، رنگها، لهجهها و قیافهها، افریقایی اروپایی «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى»[3] این هم یک درس دارد: همه با هم برادرید همه با هم خواهرید، نگاهتان به همه نگاه رگ و ریشهی واحد باشد، به یک اصل برمیگردیم، به یک منشأ برمیگردیم، در عصر ظهور امام زمان این افکار را متمرکز میکند همه نگاهشان به یکدیگر نگاه خواهر و برادری است، نگاه نسبت با یکدیگر داشتن از همان چیزی که سعدی میگوید:
بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به دردآورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار
این یک نکته، خدا میفرماید: شما را قبیله قبیله قرار دادیم و شعبه شعبه قرار دادیم تا معرفت شما بیشتر بشود و شناخت شما بیشتر بشود بعد آیه میفرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[4] این را بدانید که گرامیترین انسانها نیز خدا باتقواترین است، آدم باکرامت کیست؟ انسان باتقوا است، ریشهی کرامت در تقوا است حالا من روایتی را یادداشت کردم و تقدیم میکنم و در ذیل این آیهی شریفه که در کلام معصوم است «لاکرم إلا بتقوی»[5] اصلا کرامت شکل نمیگیرد مگر در پرتو تقوا، ریشه در تقوا دارد.
قرآن میفرماید «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»[6] گرامیترین شما و باکرمترین شما کسانی هستند که تقوای بیشتری دارد قرآن نمیفرماید «إن أکرمکم عندالله أعلمکم یا أکملکم یا أغناکم یا أشهرکم» زیباترین یا باسوادترین یا ثروتمندترین شما نزد ما عزیز است ابدا! بلکه باتقواترین شما نزد ما عزیز است در این شهر کی به خدا نزدیک است؟ هر کسی تقوای بیشتری داشته باشد.
کس نمیداند در این بحر عمیق، سنگریزه قرب دارد یا عقیق
آقا علی بن موسیالرضا که عزیزان ما زحمت کشیدند و من تشکر میکنم و مجلس را مزیّن به بیرق حرم مطهر و هم آقا ثامنالحجج و هم سیدالشهداء و مدیران جزاءکم خیراً جزا، آقا امام رضا در اوصاف مؤمن یکی از صفات مؤمن را میفرماید: مؤمن واقعی (اگر در ما است بگوییم الحمدالله اگر این روحیه در ما نیست خودمان را اصلاح کنیم) از اوصاف مؤمن واقعی این است و قریب به ده ویژگی امام نام میبرد و یکی از آنها این است «لا یری أحداً إلا قال هو خیرٌ منی»[7] مؤمن کسی است هر چه را که میبیند میگوید از من بهتر است آیا این نگاه در ما است؟ مدیر کل یک آبدارچی از من بهتر است، استاد بگوید شاگرد از من بهتر است، تاجر بازار بگوید حمّال بازار از من بهتر است، آن متدین و آن آدمی که به ظاهر یک مقداری ایمانش ضعیف است بگوید از من بهتر است «لا یری أحداً إلا قال هو خیرٌ منی»[8] غرور و حس برتری ندارد بعد حضرت توضیح میدهد و میفرماید: مردم از دو حال خارج نیستند یا ظاهرشان از نظر ایمانی از شما بهتر است بگویید خدایا ما را هم مثل این قرار برده مثلا نمازش در مسجد میخواند ولی ما توفیق نداریم یا نماز اول وقت میخواند ولی ما نمازهایمان اول وقت نیست، بگوییم خدایا ما را هم مثل این موفق بدار. اما آنجایی که طرف ظاهراً از شما عقبتر است مثلا یک خانم بدحجاب و در برابر آن یک خانم باحجاب، این بانوی باحجاب نگو من از او برترم.
آقای نماز شبخوان به آن کسی که نمازش را مرتب نمیخواند نگو بهترم، ببینید امام چه میگوید: آن جایی هم که فرق از نظر ایمان و اخلاق از تو ضعیفتر است خودت را اینگونه قانع کن بگو شاید این فرد عیبش ظاهری است و حزنی باطنی داشته باشد که آن حزن باطنش عیب ظاهرش را اصلاح کند من حزن ظاهری دارم و عیب باطنی داشته باشم که عیب باطنم ظاهر آراستم را تباه کند.
امیرالمؤمنین میفرماید: به هر کسی رسیدید بگویید التماس دعا، حتی به یهودی! «تستحقروا دعوة أحد حتی الیهودی»منبع یافت نشد به یهودی هم بگویید التماس دعا، یهودی یک وقت برای خودش دعا میکند و دعایش مستجا نمیشود ولی برای شما دعا میکند و خدا دعایش را مستجاب میکند، این نگاه کرامتگونه است و این رفتار کریمانه است یک خورده در جامعهی ما رنگ باخته است.
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»[9] چون ما از تقوای یکدیگر بیخبر هستیم هیچ کس را پست و خفیف نشماریم هیچ کس کوچک نشماریم، یک وقت میبینید همان کسی که انسان نگاه کوچکی برای او دارد، درخانهی خدا جایگاه رفیعی دارد. إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»[10] خدا میفرماید: ما نسبت به کارهای شما عالم هستیم و آگاه هستیم و خبیریم و باخبر هستیم ما میدانیم چه کسی تقوا دارد و چه کسی ندارد، در این روابط چه کسی خدا را در نظر میگیرد.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد میفرمودند: این آیه هم حسن و هم عیب است، برای جماعتی حسن و برای جماعتی عیب است «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»[11] این حسن است برای خوبان. مردم سرش از کارشما پیدا نکند و متوجه نشود و مردم نفهمند که حاج آقا شما فلان کار خیر را انجام دادید و فلان زبان خیر را شما گذاشتید، محبت به این خانواده شما کردید، در خانه اگر کس است یک حرف بس است. خدا که میداند و آگاه است و متوجه است و روز قیامت قاضی و شاهد و حاکم خداست، همین بس است. این حسن برای خوبان است و عیب است برای بدان آن کسی که جنایت میکند و ظلم میکند و آن کسی خطا میکند و دین را دور میزند «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»[12] عیب برای اوست، خدا میفرماید من دیدم وشنیدم و حاضر بودم نسبت به کارهای شما، دوسه نکته را من ذیل این آیه عرض کنم و روایاتی را تقدیم کنم. این آیه از آیاتی است که قرآن جایگاه زن و مرد را یکسان میداند، خانمها زیادی بشنوید این حرف غلطی که بعضیها میزنند که اسلام بین زن و مرد فرق گذاشته است این حرف غلطی است، آیات متعدد داریم که خدا میفرماید: زن و مرد در عرض هم هستند.«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى»[13] شما از یک پدر و مادر و یک زن و مرد آفریده شدید، آیهای دیگر خدا میفرماید: «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»[14] مردها همان اندازه میدان ترقی برایشان باز است که برای زنها باز است. اسلام حقوق جامعهی زن را کامل دیده است، این واژههای غلط مردسالاری و زنسالاری و اولادسالاری با واژهی آیهی «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»[15] تناسب ندارد، در یک خانه و خانواده یا یک فامیل و یا جامعه حرف کسی باید حاکم باشد که باتقواست، در یک منزل آن کسی که حرف خدا را میزند باید همه تابع او باشد، در یک جمعیت هر کسی که از خدا میگوید باید حرفش را پذیرفت. لذا زن و مرد در عرض هم هستند و این تعبیر غلطی که بعضیها میگویند اسلام تبعیض قائل شده است این حرف غلطی است، تبعیض یعنی اینکه عبادت زن ارزشش از عبادت مرد پایینتر است و کارهای خیر خانمها از کارهای خیر آقایان ضعیفتر باشد و اصلا ما این را در اسلام نداریم حتی یک روایت نداریم که نماز مردها ثوابش بیشتر از زنان است یا حج مردها ثوابش بیشتر از زنان باشد، اتفاقا یک ثوابهایی خدا به زنها میدهد که به مردها نداده است. زنان به پیغمبر عرض کردند یا رسول الله مردها توفیق رفتن به جبهه دارند ولی ما نداریم، رسول الله فرمود: یک بار زن بگوید سبحان الله و الحمدلله و لاإله إلا الله و الله اکبر ثواب حضور در جبهه به او میدهد در حالی که مرد باید اسلحه دست بگیرد و شیمیایی بشود یا ترکش بخورد و مجروح بشود تا به ثواب برسد، خواهرم در خانه یک تسبیحات اربعه ثواب جهاد داری.
یک روایت مفصلی است که رسول الله به امیرالمؤمنین فرمودند: خانمها به محضر رسول الله آمدند و همین گلایه را کردند لذا اسلام نگرشش نسبت به حقوق زن و مرد نگرش عادلانه است و تبعیض نیست. این از آیاتی است که دلالت بر این میکند که زن و مرد در کنار یکدیگر در نظام خلقت و در عبادت و درهمهی زمینهها اینها در عرض یکدیگر هستند.
نکتهی دیگر آیه میفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»[16] این شعبه شعبه شدنها و قبیله قبیله شدنها اینها معیار انتخاب هم نیست که متأسفانه که امروز شده همین. برای مثال فلانی ایرانی است، فلانی لر است، فلانی ترک یا عرب یا بلوچ است، امریکایی است، اروپایی است. اصلا اینها ملاک نیست، قرآن میفرماید: اینها برای بامعرفت شدن شماست، ملاک تقواست، ملاک هویت نیست ما افتخار میکنیم به اینکه ایرانی هستیم ولی اسلام با حس ناسیونالیستی مخالف است، بله ما ایرانیان هم در قرآن و هم در روایات توصیه شده ایم، پیغمبر و امیرالمؤمنین توصیف کردند و روایتهای دیگر از معصومین ولی اینها نباید ما را به حس برتر خواهی و برتربینی بکشاند، بله اسلام با حس ناسیونالیستی مخالف است، آقا امام رضا نشسته بودند و یک برادری داشتند به نام زید بن موسی، جمعی از شیعیان نشسته بودند و این زید بن موسی شروع کرد و گفت: نحن فلان، نحن فلان، نحن فلان، که ما خاندان رسالت هستیم حمزه، امیرالمؤمنین از ما بود ما چه کردیم! مدام گفت و گفت! ناگهان امام رضا برآشفته شدند فرمودند: «أَ غَرَّكَ قَوْلُ بَقَّالِي الْكُوفَة»[17] حرف آن بقال کوفی مغرورت نکند که میگوید آتش جهنم بر فرزندان فاطمهی زهرا حرام است، آتش جهنم بر حسن و حسین سلام الله علیهما حرام است، آقا میفرماید: من اگر از مسیر پیغمبر فاصله بگیرم خدا با من برخورد خواهد کرد.
این آب پاکی را روی دست همه میریزد و معیار تقواس فرزند موسی بن جعفر هستی و نوهی امام صادق هستی باید در مسیر باشی، پدرت پیغمبر اولوالعزم هست ولی کنعان را سیل میبرد، فرزند نوح پسر آدم ابوالبشر شدی و قاتل ملعونی و مطرودی. طراز تقواست و قومیت و جنسیت و مال کدام طایفه است اینها اصلا مهم نیست امیرالمؤمنینی فرمود: «لاَ فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ وَ لاَ لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ ... إِلاَّ بِالتَّقْوَى قَالَ اَللَّهُ»[18] نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب مزیتی نیست جز به تقوا بودن، ولی متأسفانه حس ناسیونالیستی امروز در بعضی قومیتها میبینیم که ما عرب هستیم و این جایی هستیم و گاهی اوقات هنوز رگهای نژاد پرستی هست. طرف زنگ زده که من خواستگاری رفتهام ولی به من زن نمیدهند شما یک زنگ بزنید و یک وساطتی کنید و من هم به پدر دختر زنگ زدم، و گفتم این داماد را میشناسم و جوان خوبی است، آن شخص گفت: ما به غیر از طایفهی خودمان دختر به کسی نمیدهیم، گفتم: نماز شب میخوانی؟ گفت: بله. گفتم: از نماز شبت استغفار کن آیا تو بنده هستی تو نژاد پرست هستی و حس خودبرتربینی داری. میگویی دیگران در شأن خانوادهی ما نیستند این را اسلام مخالف است.
پیغمبر یک همسرش خدیجه بود در رأس، بانویی از بزرگان قریش، یک همسرش ماریه بود کنیز و برده بود شأن چیست؟ ایمان و تقواست، امروز بعضی از اینها فاصله گرفته است. در این شیراز یک نفر خواستگاری رفت و گفت: میدانید چرا به من دختر نمیدهند؟ گفتم: نه. پدر دختر گفت: خانهی ما بالاشهر است و شما اینجوری نیستید، اینها روضهی شیراز است و مصیبتنامهی این شهر پر از رمز و راز است، چون خانهی شما در حد ما نیست. اتفاقاً عروس و داماد هر دو دانشگاهی و در یک سطح هستند اینها حس غلطی است که اسلام با اینها مخالف است معیار ثروت نیست، معیار قومیت نیست، معیار تقواست و تنها معیار برتری را قرآن تقوا نام میبرد، خداوند میفرماید: ما به تقوای شما و اعمال شما و افعال شما واقفیم.
دو سه روایت من تقدیم کنم، ریشهی این کرامت عرض کردیم در تقواست، امیرالمؤمنین در غررالحکم میفرماید: «من اتقی ربه کان کریما»[19] کسی که تقوای الهی پیشه میکند او انسان کریمی است آدم کریم واقعی اول کسی است که حرمت ولی نعمت را رعایت میکند، با خدایی که صفر تا بینهایت وجود او از اوست بیگانگی نمیکند این را میگویند کریم، کریم به این نیست که من ده تا بیمارستان بسازم و تارکالصلاه باشم این چه کرمی است. عزیز من تو وظیفهات را انجام بده و تکلیفت را نسبت به خدا انجام ندادی، کسی که تقوا را پیشه میکند کریم است.
یک روایتی از رسول خدا عرض کنم پیغمبر میفرماید: «إن الکریم إبن الکریم إبن الکریم إبن الکریم»[20] کریم فرزند کریم و فرزند کریم و فرزند کریم، یوسف فرزند یعقوب و فرزند اسحاق و فرزند ابراهیم، چهارتا پیغمبر را رسول خدا نام میبرد که اینها جزء کریمان تاریخ هستند و یوسف پدرش و پدربزرگش و جد پدریاش همه کریم هستند.
حضرت یوسف را ببینید، تقوای یوسف که در خلوتی که زمینهی گناه بود، مانعی هم نبود و محیط محیّای بر گناه بود ولی حضرت یوسف در آن اتاق دربستهی محیّای گناه از خدا یاری خواست، «من اتقی ربه کان کریما»[21] زلیخا با آن همه زیبایی و بزک شده یوسف تا از خدا یاری خواست پا به فرار گذاشت و درهای بسته به روی او باز شد. خوب بندگی کردی و خوب زندگی میکنی.
وقتی که حضرت یوسف عزیز مصر شد این برادرهای بیانصافی که یوسف را زدند و آن را در چاه انداختند به قصد کشتن، کریم یوسف است، حالا بعد از 30 سال آمدند و قحطی زده و دچار گرفتاری و گرسنگی و قحطی شدند، در جلسهی دومی که حضرت یوسف را شناختند و متوجه شدند که این برادر آن برادری است که درحقش ظلم کردند خجالت کشیدند بگویند برادر، گفتند: «يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرّ»[22] ای عزیز مصر گرفتار شدیم و روبه تو آوردیم. نگفتند برادر.
آیا اخلاق یوسفی داری؟ ما میخواهیم با حضرت یوسف همنشین بشویم ولی رفتارمان و منشمان یوسفی نیست، حضرت یوسف فرمود: سفره پهن کنید و غذا بیاورید. فرمود: برادران پای سفره بچینید و میل بفرمایید. گفتند: برادر ما خجالت میکشیم شما ایستاده و ما غذا بخوریم. گفت: من باید به مصریها نشان بدهم احترام به برادر بزرگتر را. حق نیست پیامبر بفرماید: «إن الکریم إبن الکریم إبن الکریم»[23] یوسف مثل پروانه دور اینها میچرخید که اینها چه چیزی کم دارند رسیدگی کند، این بزرگمنشی حضرت یوسف است. زلیخا را دید در آن دورانی که زلیخا زیبایی نداشت و یک پیرزن گوشهنشینی شده بود و یوسف در تخت قدرت است ناگهان زلیخا یوسف را شناخت وگفت: من همان زلیخایی هستم که سبب سالها زندان افتادن تو شدم به ناحق، به تهمت.. گفت: یک دعایی کنید که خدا از سر تقصیرات ما درگذرد و تقاضایی هم کرد و ای کاش میشد من به همسری شما در بیایم. حضرت یوسف دعا کرد نگفت خانم شیطنت تو و خدعهی تو سالها من را پشت میلههای زندان به ناحق زندانی بودم. دههی کرامت است و اخلاق کریمان را ما روش و منش قرار بدهیم.
یک روایت از امیرالمؤمنین تقدیم کنم، چهار تا ویژگی امیرالمؤمنین برای انسانهای کریم نام میبرد. حضرت میفرماید: «الکریم یعفو مع القدرة»[24] انسانهای کریم ویژگی اولش این است که از موضع قدرت میبخشند مثل یوسف، مثل سیدالشهداء در کربلا. امام حسین حر را از موضع قدرت بخشید، مثل پیامبر در فتح مکه، پیامبر با قدرت وارد مکه شدند و خالد بن ولید پرچم سپاه دستش بود و گفت: «الیوم یوم الملحمة»[25] امروز روز انتقام است و روزی است که خونها باید در زمین ریخته شود تا رسول الله شنیدند به امیرالمؤمنین فرمودند: پرچم را از دست خالد بگیر و شعار را عوض کن و بگویید «الیوم یوم المرحمة»[26] ابوسفیان کی بود؟ تمام شیطنتهایی که در آن 13 سال در مکه و در 8 سال مدینه بر علیه مسلمانها و اسلام و پیغمبر رقم میخورد دست پیدا و پنهان ابوسفیان در کار بود، یک آدم خبیث و زمخت خانهی پیغمبر را وقتی هجرت به مدینه کردند مصادره کرد و اموال را به غارت برد. مردم پیرو این پیغمبر هستیم.
میگوید: فلانی را ببخش، میگوییم حلالش نمیکنم، پیرو پیغمبر هستیم؟ رسول الله فرمود: شعار بدهید «الیوم یوم المرحمة» امروز روز رحمت است، خانهی ابوسفیان و اموالش و پناهندگان در منزل ابوسفیان و حتی هند جگرخوار که شکم حضرت حمزه را پاره کرد و امحاء را کشید بیرون همه را بخشید. «یعفو مع القدرة»[27] این نشانهی انسانهای کریم است.
حضرت میفرماید: «و یعدل فی الإمرة»[28] نشانهی کرامت و بزرگمنشی کسانی که قدرت دستشان است عدالت یادشان نرود. عدالت یعنی بذل الشیء فی موضعه، من میتوانم برخورد کنم اما عدالت را فراموش نکنم آدم کریم در اوج عمارت و حکومت روش و منش عدالت را فراموش نمیکند لذا در حالات امیرالمؤمنین هم داریم که آقا بعضیها در سپاه معاویه بودند و گرفتار میشدند و زندگیشان در کوفه بود و حضرت از آنها دفاع میکرد، مدیر کریم کیست؟ مدیر کریم کسی است که در مدیریتش عدالت یادش نرود در وزارتش عدالت یادش نرود نگوید این با ما مخالف بود و این با ما دشمن بود این بد ما راگفت. عادل آخوند خراسانی وقتی آن مبلّغ کربلایی که بر علیه آخوند بد میگفت آمد نجف مشکل داشت همه میخواستند با او برخورد کند ولی آخوند مشکلش را حل کرد «و یعدل فی الإمرة»[29].
«یکف إسائته»[30] امیرالمؤمنین فرمود: انسانهای کریم بدیهای خودشان را از مردم باز میدارد، بدی اینها به کسی نمیرسد زیان به کسی نمیزند، زبانشان و قلمشان و رفتارشان و منششان آسیب به کسی نمیزند این نشانهی عدالت است، این نشانهی کرامت است.
«یبذل إحسانه»[31] بدیهایشان را نگه میدارند و بدی و شر اینها به کسی نمیرسد ولی از آن طرف احسان و نیکوییهایشان به مردم میرسد و بذل احسان میکند واین میشود انسان کریم، طرف بدی هم در حقش کرده است. در حالات علی بن موسی الرضا که اسوهی کرامت است مولانا ابوالحسن علیبن موسی الرضا مرحوم آیت الله بهاء الدینی نقل میکند میگوید در ارومیه یک آقایی بود که این قافله راه میانداخت مثلا 70 یا 80 سال قبل کاروان را میانداختند و گروهی را حرکت میدادند و به مشهد میآوردند برای زیارت، آقایی از متدینین در ارومیه بودند یک سال میخواست به مشهد بیاید، زائر هر کسی را جمع نمیکرد کسانی را شناسایی میکرد که باهاش هم روحیه باشند، یک کسی مسافرت میرود دنبال همسفر هم روحیهی خودش میگردند، کسانی که با او مخالف هست به مسافرت نمیرود. این آقا داشت زائر جمع میکرد یک شب خواب امام رضا را دید آقا به او فرمودند: امسال به مشهد میآیی ابراهیم جیببر را هم بیاور، مردم کرم از امام رضا یاد بگیرید من این را در پرانتز خدمتتان بگویم اگر بگویید بعضی از جوانها از دین فاصله گرفتند ازت میآید و خرج سفر را میدهی بگو من یک سفر کربلا تو را میفرستم برو خدمت امیرالمؤمنین و امام حسین بعد یک پیغامی را به حضرت برسان و بگو آقا ما هر کاری از دستمان برآمد برای اینها انجام دادیم دوست نداریم وقتی برمیگردند اینجوری زندگی کنند متحولشان کنید.
اگر از دستتان بر نمیآید مشهد بفرستید من نمیتوانم این را متحولشان کنم میسپرم دست کسی نظام ملک و ملکوت تحت تأثیر آنهاست. ببینید حضرت چه میکند و من تجربه دارم بعضیها عوض شدند و برگشتند تغییر کردند و آمدند.
آقا امام رضا به خواب آن آقایی که قافله راه میانداخت آمد و گفت: امسال که میآیی ابراهیم جیببر را با خودت بیاور، این از خواب بیدار شد. گفت: شاید رویای صادقه نباشد، ابراهیم جیببر یکی از آدمهای بدنام ارومیه بود یک دزد حرفهای را چجور در کاروان بیاورم دیگر کسی امنیت ندارد و پول این زائرهای بدبخت را میزند، زائرها هم به ما ناسزا میگوید که چرا این جیببر را با خودت آوردی.
گذشت و فردا شب دوباره خواب حضرت را دید، مگر به تو نگفتم برو از ابراهیم جیببر دعوت کن که امسال به مشهد بیاید، این دوباره روز دوم بیدار شد، باز به خواب اعتناء نکرد و با خودش گفت خواب حجت نیست. شب سوم دوباره خواب حضرت را دید و دوباره تذکر دادند و فرمودند: مگر من به تو نمیگویم از ابراهیم جیببر دعوت کن که امسال به مشهد بیاید. این عتاب حضرت را که شنید از خواب بیدار شد.
بیرون ارومیه یک قهوهخانهای بودکه پاتوق افراد خلافکار بود و رفت و ابراهیم جیببر را پیدا کرد و گفت: من آمدم از شما دعوت کنم که به مشهد برویم، ابراهیم گفت: کجا؟ گفتم: مشهد. ابراهیم گفت: ما اهل اینجور جاهها نیستیم و من پول برای این جور جاها ندارم. گفتم: مهمان من هستید. ابراهیم گفت: من اهل مشهد نیستم. گفتم: من از شما دعوت میکنم امسال در خدمت شما باشم و لازم نیست پولی بدهید و اصرار کردم. ابراهیم قبول کرد و زمان حرکت را از من پرسید.
ابراهیم جیببر به کاروان زائران حرم امام رضا پیوست و وقتی از پلههای اتوبوس بالا آمد همه به هم ریختند که این آدم دزد حرفهای ارومیه در جمع ما چه میکند و شروع به انتقاد کردند به رئیس کاروان که چرا این به این کاروان آمده است و ما حواس نداریم و ممکن است یک چیزی از ما بدزدد. این مرد نگفت که توصیهی امام رضا است و به مردم گفت عیب ندارد حالا امسال این آقا با ما همراه باشد، این را اضافه کنم آنقدری که به این محافل دینی و مجالس مذهبی و شبهای احیاء و حرمهای ائمه و آنهایی که دین دور شدند نیاز دارند و آنهایی که نزدیک هستند به آن حد نیاز ندارند، دارو را باید به چه کسی داد؟ آن کسی که دم مرگ است، آن کسی که حالش نسبتاً خوب است ضرورتی آنقدر به دارو ندارد. اول به کسی بدهید که در حال تلف شدن است به داد اینها برسید، این جلسات حق آنهایی است که از خدا فاصله گرفتند، حرمها حق کسانی هست که از دین دور شدند.
مدیر کاروان چیزی نگفت و ماشین حرکت کرد اینها آمدند در مسیر در گردنههای جیبزن ارومیه به سمت خراسان دزدها جاده را بسته بودند ترکمنهای دزد بودند و همه رو از مرکب و ماشین پیاده کردند و بالاخره یکی یکی پیاده کردند و اموالی که ارزش داشت نقدینگی اینها را گرفتند و آن رئیس دزدها آمد سوار و یکی یکی اینها را پیاده میکرد و پولهایشان را گرفت و همه را بیپول کرد و همه را دوباره سوار ماشین کردند و راننده کنار گرفت و از ماشین آمد پایین و شروع به گریه کرد و رییس قافله پایین آمد و گفت: چرا گریه میکنی گفت: پول ما را که بردند و پول شما را که بردند، برای سوخت ماشین هم دیگر پول نداریم همهمان در این بیابان تلف میشویم بیچاره شدیم. آن آقای ابراهیم جیببر آمد وگفت: از شما چقدر بردند، راننده گفت: فلان قیمت و ابراهیم پولش را داد و یکی یکی مردم آمدند جلو و ابراهیم پولشان را برگرداند و یکی یکی داد و همه را تسویه کرد و گفت: از خود من هم انقدر گرفتند این هم پول خودم. رییس کاروان گفت: این همه پول تو از کجا آوردی؟ به اندازهی پول اینها بهشان دادی؟ گفت: من وقتی این رییس دزدها پولهای همه را گرفت خواست از ماشین پیاده شود من یکجا همه را از او زدم میگویند دزد اگر از دزد بزند شاهدزد است. دزد هم دزدهای قدیم. برکت از همه چیز رفته است حتی از دزدها. تا این حرکت رو رییس قافله از او دید شروع کرد به گریه کردن گفت: میدانی چرا دنبالت آمدم؟ امام رضا سه شب به خوابم آمد و سفارش کرد (ببینید امام حواسش به مهمانها و زائراش هست و حواسش به آنهایی که فاصله گرفتند هست) و فرمود ابراهیم جیببر را بیاور. ناگهان ابراهیم جیببر گفت: امام رضا اسم من را آورد، من بیایم مشهد؟! ابراهیم شروع کرد به سر خودش زدن و تا مشهد گریه میکرد و زار میزد که ما چقدر بدیم و امام رضا چقدر کریم است. مشهد که رسیدند به رییس قافله گفت: این لباسم با پول دزدی است خجالت میکشم با این لباس به حرم بروم، یک دست لباس برایم بخر این پولهایی که من دارم پولهای دزدی است و صدقه بدهیم یک مقدار پول هم به من کمک کن. با یک لباس تمیز رفت غسل کرد و وارد حرم شد میگویند از حال او همه حال پیدا میکردند.
ابراهیم جیببر مشهد ماند و گفت: من اینجا را رها نمیکنم حالا که امام رضا من را صدا کرد من اینجا میمانم. کاروان برگشت به ارومیه، این را آیت الله بهاء الدینی نقل کردند، کرامت امام رضاس. اگر ما بودیم این ابراهیم را تحویل آگاهی میدادیم! آقا دزد است بیندازید زندان! آیا ما آدم تربیت می کنیم، انبیاء با اخلاق و کرامتشان بهشتی تربیت میکردند عجب!
«يعفو مع القدرة و يعدل فى الإمرة و يكفّ إسائته و يبذل إحسانه»[32] اینها از اخلاق شایستهی انسانهای کریم است. عرضم را به اتمام برسانم اگر کریم شدید دو تا اتفاق زیبا در دو روایت بگویم. آدمهایی کریم هستند دنیا نزدشان کوچک هست دیدید دو تا چهار آجر، یک نما، یک باغ یا چهار درخت طرف را وسوسه میکند چون کریم نیست.
علی علیه السلام میفرماید: «من کرمت نفسه»[33] اگر کسی نفسش کریم شد «صغرت الدنیا فی عینه»[34] دنیا در چشمش کوچک است اصلا شیراز را رقمی نمیبیند، کاخ و باغ و سکهی بهارآزادی پول برایش چیزی نیست، دنیا اگر در چشم بعضیها خیلی بزرگ است چون کریم نیست، اگر کریم شدید خودت هم نزد خودت و در پیشگاه خدا قیمت برایش باز نمیکنند، زهیر به امام حسین گفت: دوست داشتم هزار بار در راه شما کشته شوم، زنده میشدم جهاد میکردم و دوباره به شهادت میرسیدم.
یک روایت دیگر در رفتارهای اجتماعی و برخوردهای اخلاقیمان بگویم. امیرالمؤمنین میفرماید: «من کرم علیه نفسه هانت علیه شهوته»[35] آدمهایی که کریم هستند و مردهای کریم و زنهای کریم شهوترانی نزدشان پست است اینها دیگر اهل شهوت نیستند اهل گناه نیستند آن کسی که میبینی شهوترانی و گناه برایش هدف است این آدم کریمی نیست این چوب حراج به شخصیت خودش زده است و هر چه ضریب کرامتتان بالا برود پاکی و سلامت و اخلاق و تقوایتان بالا میرود، شهوترانی دیگر طرف نمیکند و حاضر نیست نافرمانی الهی بکند.
امیدواریم که انشاءالله به برکت این دههی کرامت که ختم این دهه به آقا علی بن موسی الرضا و میلاد باسعادت حضرت است.
پروردگارا قسمت میدهیم توفیق کریم زیستن را در این فرصتهای باقیماندهی زندگانی به همهی ما عنایت بفرماید. والدین و ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز.
[1] حجرات آیه13
[2] حجرات آیه13
[3] حجرات آیه13
[4]. سوره حجرات، آیه13
[5] الکافی ج8 ص234ب
[6]. سوره حجرات، آیه13
[7] تحفالعقول ص443
[8] تحفالعقول ص443
[9]. سوره حجرات، آیه13
[10]. سوره حجرات، آیه13
[11].سوره علق، آیه14
[12].سوره علق، آیه14
[13].سوره حجرات، آیه13
[14].سوره نساء، آیه32
[15]. سوره حجرات، آیه13
[16].سوره حجرات، آیه13
[17] معانی الاخبار ص106
[18] معدن الجواهر و ریاضة الخواطر ج1 ص21
[19] غررالحکم ص607
[20] سنن ترمذی ج5 ص293
[21] غررالحکم ص607
[22] یوسف آیه88
[23] سنن ترمذی ج5 ص293
[24] غررالحکم ص116
[25] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ج1 ص135
[26] شرح نهجالبلاغه ابن أبیالحدید ج17 ص272
[27] غررالحکم ص116
[28] غررالحکم ص116
[29] غررالحکم ص116
[30] غررالحکم ص116
[31] غررالحکم ص116
[32] غررالحکم ص116
[33] غررالحم ص663
[34] غررالحم ص663
[35] غررالحکم ص637