جلسه چهاردهم از مجلس چهارده معصوم(ع) در محضر امام زمان(عج)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و العاقبة لاهل التقوی و الیقین والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین و شفیع المذنبین العبد المؤید و الرسول المسدد المصطفی الامجد ابالقاسم محمد، صلی الله علیه وعلی اهلبیته الائمة الهدة المهدیین، لاسیما بقیه الله فی الارضین سیدنا و مولانا حجت ابن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القران الحکیم «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»[1]
تنها ماهی که در آن شهادت و وفات نیست ماه شعبان است، ماه شعبان در بین دوازده ماه هیچ وفاتی و هیچ شهادتی در این ماه واقع نشده بلکه همه این ماه آمیخته به سرور و شادی و بهجت است. از آغاز ماه روز سوم ولادت سیدالشهدا، چهارم حضرت ابالفضل، پنجم ولادت حضرت امام زینالعابدین، نیمه شعبان ولادت با سعادت منجی جهان آفرینش حضرت امام عصر؛ با توجه به موقعیت ماه شعبان امشب هم به استناد یک آیه از آیات شریفه قرآن وارد بحث میشویم. یکی از اخلاقیات خوب قرآنی تبعیت از ولایت است و یکی از موهبتهای بزرگ هستی ولایت است و در جمع آیات شریفه قرآن، تنها موردی را که شما در کل قرآن برخورد میکنید، به این عبارت که خدا میفرماید ما منت گذاشتیم نسبت به بحث نبوت و بحث ولایت است، در هیچ کجای قرآن ندارید که خدا نسبت به نعمتهای ظاهری ما اظهار منت فرموده باشد، نه نسبت به چشم نه نسبت به قلب، نه نسبت به زبان، در حالیکه همه اینها جای منت دارد. گاهی اوقات طرف میبینی کسالتی پیدا میکند حاضر است زندگیاش را بدهد سلامتی برگردد. بارها دیدید در روزنامهها، جراید، مطبوعات، مریضی بوده درمان شده، عمل کرده، چندین تقدیر و تشکر از دکتر جراح، خوب این اخلاقها کار خوبی است، «من لمیشکر المخلوق لمیشکر الخالق»[2] ما خانواده فلانی از آقای دکتر فلان تشکر میکنیم سلامتی را به شوهر ما پدرما برادر ما فرزند ما برگرداند. چندین نفر تقدیر میکنند تشکر میکنند آقا تا زنده هم که است تا آقای دکتر را میبیند آقا ما حیاتمان زندگیمان را از شما داریم. «الدوا عند الطبیب و الشفا عندالله» ، خوب ما برای یک درمانی که خدا این عضو سالم را تحویل داد ما ناقصش کردیم، آقای طبیب آمده عمل کرده یک چیز مصنوعی آنجا گذاشته تا یک چند صبای دیگه از آن استفاده کنیم، این همه تقدیر و تشکر، چقدر در خانه خدا سر روی خاک گذاشتیم بگوییم خدایا الحمدالله چشم سالم دادی، زبان گویا دادی، بدن سالم دادی، محتاج خلق نیستیم، سرمایه کلانی به ما دادی. یکی از آقایان دکترهای ارتوپد بسیار متدین خوب شیراز یک وقتی جایی مجلسی بود گفت حاج آقا، خدا یک بدن سالم به مردم داده، بعضی از جوانها روی نادانی و جهالت و استفاده بی رویه و خلاف استاندارد از وسایل نقلیه مثل موتورسیکلت و ماشین میزند یک پای سالم را ناقص میکند، این پایی که سلامتیاش میلیاردها تومن قیمت دارد، بعد میارند روی تخت جراحی زیر دست ما تکه تکه استخوانهایی را باید با پلاتین وصل کنیم، میلیونها تومن خرج میکند باز این بدن بدن گذشته نمیشود؛ خوب خدا هیچ کجا اظهار منت در این نعمتها نکرده اما یک جا خدا محکم اظهار منت فرموده، بحث ولایت، بحث نبوت، از همین آیات استفاده میشود سروران عزیز که الان اگر از ما سوال کنند گرانبهاترین نعمت هستی الان چیست، همین الان بشود یک سوال، بشود یک تست، گرانبهاترین نعمت هستی در نظام آفرینش الان چه نعمتی است، ما از همین آیات قرآن استفاده میکنیم نعمت وجود باهرالوجود بقیه الله الاعظم، ما نعمتی مهمتر از وجود امام عصر ندارم. آقا به چه دلیل، میگوییم به دلیل قرآن، قرآن جایی که به میدان آمده محکم اظهار منت کرده بحث نبوت و ولایت است، خدای کریم منعم کریم نمیفرماید من در خلقت تو بشر منت دارم، نعمتها را خدا یاد فرموده «أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ»[3] از آشامیدنیها خدا یاد کرده، از گرما یاد کرده، «نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ»[4] از خلقت بشر یاد کرده اما منت نگذاشته، اما در بحث امام زمان که میشود بحث پیغمبر اکرم که میشود خدا میفرماید «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا»[5] «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»[6] ما اراده کردیم منت بگذاریم بر مردم، گرچه بعضی از مفسرین میفرمایند «من» به معنای نعمت سنگین و وزین و گرانبهاست، چه به معنای نعمت سنگین چه معنای منت در هر دو صورت خدا این «من» را فقط در بحث نبوت و ولایت استفاده کرده، نکته دیگر که از این آیه استفاده میشود ضمن اینکه گرانبهاترین نعمت، نعمت ولایت است که مجریهای در هدایت بشر، فلسفه خلقت بشر هم رسیدن به مقام معرفت و هدایت است، از همین آیه استفاده میشود که شرافتمندترین انسانها، انسانهایی هستند که در مسیر معرفت قرار بگیرند در مسیر هدایت، ولایت، هرچه به امام زمان نزدیک ترید نزد خدا مقربتر و محترم ترید، اساس خلقت همین است و لذا اگر از ما سوال کننده آقا دنبال امام زمان اگر ما راه بیفتیم به کجا میرسیم، زهرای مرضیه میفرماید به کجا میرسیم، صدیقه کبری در خطبه فدکیه در مسجد پیغمبر فرمود «طاعتنا نظام للملة»[7] اگر از ما اطاعت کردید جامعهتان جامعه منظمیمیشود، جامعه نظم یافتهای میشود، دنبال دین اگر کسی حرکت کرد، زندگیاش زندگی سر و سامان یافته ایست، تمام آشفتگیها مربوط تبعیت نکردن از دین است، شما یک جایی دارید یک خانواده متدین مومن معتقد به خدا و امام زمان، دچار اختلافات بشود، دچار مشکلات اخلاقی بشوند، دارید کاسب و تاجریکه واقعا امام زمانی باشد اجحاف به مردم بکند، گران بفروشد. آنی که امام زمانی است میشود همان قفلساز در تبریز که آن عالم نجفی میگوید من مدتها بود که میخواستم خدمت امام عصر برسم و تشرف محضر حضرت پیدا کنم چله نشستم مسجد سهله رفتم، در حرم امیرالمومنین خیلی تلاش کنم که توفیق زیارت امام عصر را پیدا کنم، یک شب در عالم خواب، خواب دیدم گفتند امام زمانت را اگر میخواهی زیارت کنی برو تبریز، امام را در تبریز میبینی، تعجب کردم خدایا ما نجف هستیم، امام زمان را چرا باید تبریز زیارت کنیم. میگوید حرکت کردم آمدم تبریز خدایا کجای این شهر امام زمان را باید زیارت کرد. خانه ای که وارد شده بود مشغول چله نشینی شد، ریاضت و ذکر و دعا و زمزمه و اشک، روز سی و هشتم از این دوره چهل روزه در همان حالت ذکر خودم صدایی را شنیدم که اگر امام زمانت را میخواهی بینی الان امام زمانت در بازار قفل سازهای تبریز در مغازه فلان پیرمرد قفلساز حضرت نشسته است. همه اینها مقدمه است برای این مطلب که میخواهند یک چیزی نشان این عالم بدهند، ببینید انسان وقتی با معرفت شد کلاه سر کسی نمیگذارد، ظلم نمیکند، مال کسی را نمیخورد، چوب لای چرخ کسی نمیکند، درد امروز جامعه ما اینست که دست ما از امام زمان جدا شده، اسما میگوییم یابن الحسن، نام حضرت را هم تابلو میگیریم احترام هم میگذاریم، اما فرهنگ امام زمانی در زندگیهایمان نیست. در همین شیراز ما، من شنیدم شب ولادت امام زمان در یکی از همین دکهها که به نام امام عصر مجلس گرفته بودند، آقایی که باید در دهانش زد، میگوید به اسم امام زمان مجلس میگیریم هر کسی بلند شود بهتر برقصد یک سکه بهار آزادی جایزه میدهم تا دوازده نفرم دوازده سکه میدهم، این ارادت به امام زمان است، امام زمان و مجلس رقص، امام زمان و لباس زنانه بر تن مرد کردن و رقصیدن در شب ولادت، اسم خودت را هم میگذاری امام زمانی، کجاییم ما. هفته گذشته شام ولادت امام عصر در یکی از شهرستانهای استان دعوت داشتم، مغرب ورودی به دروازه شهر آذین بسته بودند، دیدم پنج شش نفر جوان دارند میرقصدند آهنگ تند، کجا در محیطی که به نام امام زمان داربست گذاشتن و آذین بستن دارند شربت میدهند، پایین تر یک جایی دیگه آذین بسته بودند خواننده زن نوارش را گذاشتن تک خوان زن دارد میخواند، آن آقایی که آذین را بسته دارد شربت میدهد دست مردم، آقا امام زمان از این جشنها، خدا شاهد است قلب آقا امام زمان از زیاد این جشنها خون است. اینها جشن است که برای امام زمان میگیریم، اینها اظهار اخلاص است که به امام زمان میکنیم، امام زمان این جلسات ما را تایید میکند، این رسواییهایی که به عشق امام، البته من در همان مجلس هم گفتم، گفتم بعضی از این مردم حالا اینها شاید در جهالت هستند نمیدانند، علاقه به امام زمان دارد آمده داربستی زده، فرشی نصب کرده، شربت هم دارد میدهد، تا حدیکه از امام زمانش یک چیزی فهمیده آمده در میدان، بیش از این هم نمیداند و لذا میرقصد آهنگ خواننده زن میگذارد، این بقیهاش کار ماست، کار ما روحانیت کار شما هیاتیها، کار مذهبیها، کار مسئولین فرهنگی کشور، کار مسئولین فرهنگی استان، که آقا به هر کسی بی جهت اجازه ندهید به اسم زمان داربست سرهم کند، مجلس پاستور و عرق راه بندازند، در همین شهر ما جلساتی را گرفتن این وضعیت داشت، آقا میخواهد یک مغازه راه بیندازد هفتخوان رستم باید رد کند، آقا به نام امام زمان میخواهد مانور بدهد، یک سازمانی نیست اینجا که بگوید که آقا باید مجوز بگیری، تو که میخواهی به اسم امام زمان داربست برپا کنی اصلا صلاحیت این کار را داری، میخواهی چه کاری کنی، تا نیمه شب بشینیم مجلس معصیت باشد یا ترویج دین باشد، واقعا این یکی از ضعفهای امروز ماست، معرفت اگر بیاید میشود آن پیرمرد قفلساز، این عالم نجفی میگوید آمدم در بازار قفلسازهای تبریز، وارد بازار شدم، مغازه فلان پیرمرد کجاست، نشانم دادند، دیدم یک مغازه محقری است، بیرون مغازه یک چهارپایه گذاشتن آقا ولیعصر روی چهارپایه نشسته
آن شب تو را بخوبی تشبیه ماه کردم، تو خوبتر زماهی من اشتباه کردم
گفت سلام کردم به آقا، حضرت جواب سلامم را دادند، اشاره کردن فقط نگاه کن، بایست نگاه کن، گفت صاحب مغازه پیرمردی بود آقا به خدا قسم برای امام زمان قفل ساز و فرش فروش ندارد، آیتالله العظمی و طلبهای ندارد، اهل شهری یا اهل روستا، شیرازی هستی یا شهرستانی، اینها هیچکدام مهم نیست، اینها برای ما مردم مهم است، برای امام زمان تقوا مهم است، برای امام زمان اخلاص مهم است، برای امام زمان معرفت مهم است، گفت من ایستادم یک وقت در همان اثنا دیدم یک پیرزنی آمد، قفل بدون کلیدی در دستش بود، حضرت نشستند این عالم نجفی ایستاده، پیرمرد صاحب مغازه هم داخل مغازه، قفل را نشان آن پیرمرد صاحب مغازه داد گفت آقا این قفل را چند میخری، پیرمرد یک نگاهی کرد به قفل، گفت خواهر من چرا میخواهی بفروشی، این فقط عیبش اینست که کلید ندارد، اگر یک شاهی به من بدهی یک کلید برایت میسازم قفلت ده شاهی قیمت دارد، حالا بیچاره قیمت دستش نیست باید بزنی به سرش، باید جنسش را مفت برداری، این زرنگی است، داری به خودت ظلم میکنی، امام زمان فرمود «فانا یحیط علمنا بأنبائکم و لا یعزب عنَّا شیء باخبارکم»[8] مردم ما همه کارهایتان را میدانیم، ما به همه کارهایتان واقف هستیم، ریز و درشت، خرد و کلان، جزئی و کلی کارهایتان را برای ما عرضه میکنند، برما چیزی پوشیده نیست، در خلوت خانه خودت هم امام زمان ناظر برتوست، مرحوم علامه طباطبائی میفرماید روز قیامت شهود خدا چند گروهند، اول خود خداوند، «فان شاهد هو الحاکم»[9]، دوم امام عصر، شاهد دوم، سوم زمان، چهارم مکان، پنجم اعضا و جوارح خودت، همین مسجدالنبی روز قیامت شهادت میدهد، همین ساعت شب سه شنبه مهرماه روز قیامت شهادت میدهد، امام زمان بر این آمدن مسجد شما شهادت میدهد، خدا رحمت کند مرحوم جد ما را، مرحوم حضرت آیتالله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق، ابوی نقل میکردند ایشان در جلسات درس اخلاقشان به طلبهها میگفتند، آقایان طلاب به عقیده من دزدی سر گردنه مکافاتش کمتر از اینست که روز قیامت امام زمان شاکی کسی بشود، بدا به حال کسی که روز قیامت امام زمان برعلیه او طرح دعوا کند، بگوید این دل ما را خون کرد، این کارش، معاملهاش، رفت و آمدش، جلسات خانوادگیاش، دختر شوهردادنش، عروسی پسرش، عروسی دخترش، دلشکستگی ما بود. بدا به حال کسی که امام زمان از او شکایت کند. گفت این پیرزن گفت من این قفل را نمیخواهم من پولش را میخواهم، قفل نیاز ندارم، پیرمرد قفل ساز گفت خواهر من این قفل شما هشت شاهی الان بدون کلید قیمتش است، یک شاهی باید خرجش کرد کلید ساخت نه شاهی، من یک شاهیام گیر خودم منفعت میآید بدهم ده شاهی، اگر هم کلید میخواهی یک شاهی بده کلید برایت بسازم، گفت نه پولش را بده، دست کرد هشت شاهی به این پیرزن داد، پیرزن رو کرد به پیرمرد قفلساز، گفت من تعجب میکنم از اول بازار تا اینجا، این قفل را نشان تمام قفل سازهای بازار تبریز دادم، همه گفتند قفل تو بیشتر از دو شاهی نمیآرزد، شما چهار برابر قیمت دیگران برای من پول دادی، پیرمرد گفت خواهر من تو مسلمانی، من هم مسلمانم، جنس مسلمان را نباید خراب کرد، جنس تو قیمتش هشت شاهی است، پول را پیرزن گرفت رفت، آقا رو کردند به آن عالم نجفی، فرمودند به شیعیان ما بگویید مسجد سهله رفتن مشکلی را حل نمیکند، چله نشستن دردی را دوا نمیکند، همانند این پیرمرد قفل ساز اخلاص در عمل نشان بدهید ما خودمان میآییم دیدنتان، نمیخواهید دنبال ما بیایید، اصلا تمام کسانیکه خدمت امام زمان رسیدهاند یکی از اینها نبوده که من امام زمان را پیدا کردم، مگه امام زمان گم شده، ما گم شدهایم در ظلمتهای خودمان، خدا رحمت کند آیتالله فیض کاشانی را میگوید،
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است، گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
ما چشمهایمان ظلمت گرفته، ما گوشهایمان سنگین شده، « لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آَذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا»[10] گوش داریم شنوایی نداریم، گوش میشود گوش سید بن طاووس، مرحوم سید بن طاوس میگوید یک سحرگاهی رفتم به سرداب مقدس امام زمان، خدا قسمتمان کند شب نیمه شعبانی در سرداب مقدس امام زمان باشیم، یکی از توفیقاتی که از خدا بخواهیم نصیبمان کند، شب ولادت حضرت جایی باشید که ملک شخصی حضرت است و همان شب نیمه شعبان و روز نیمه شعبان هم اعمالی دارد در سرداب مقدس، سیدبن طاووس میگوید وارد سرداب مقدس امام عصر شدم، صدای روح افزای ولیعصر را با گوش خودم شنیدم «اللهم ان شیعتنا خُلقَت من شعاع انوارنا»[11]. میگوید حضرت در آن خلوتگاه خودش نیمه شب در سرداب مقدس، آقا دارد برای شیعیانش دعا میکند، خدایا اگر شیعیان ما گناهی کردند که بین آنها و شماست به عظمت خودتان ببخشید آنها را، اگر گناهی کردند که بین آنها و مردم است بخاطر ما آنها را ببخشید، چه امام زمان مهربانی، در خلوت خودش برای شیعیان گنهکارش دارد استغفار میکند. استغفار یک پدر برای یک امت، گوش گوش سیدبن طاووس، سید بن طاووس فرموده بود اگر آقا امام زمان پشت دیوار باشد در بین جمعیتی سخن بگوید من صدای امام زمان را از پشت دیوار در بین جمعیت تشخیص میدهم، بعضیها چقدر گوششان آشنا با صدای امام عصر است، بعضیها چقدر چشمشان آشنا با جمال امام عصر است، با جمال نورانی ولی عصرست، سید مهدی بحرالعلوم میگویند مکرر در مکرر خدمت امام زمان میرسید. یک وقتی ایشان وارد شد در حرم امام هادی و امام عسکری تا وارد شد دیدند که سید مهدی بحرالعلوم به جای اینکه بگوید «اادخل یا الله اادخل یا رسول الله»[12]، این شعر فارسی را خواند،
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن، به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
سید وارد حرم شد، علما همراه سید بودند، بعد از زیارت که از حرم خارج شد گفتند آقا این شعر بجای اذن دخول چه مناسبتی داشت، اینجا جای اذن دخول بود نه جای شعر فارسی، اصرار پشت اصرار کردند، سید مهدی بحرالعلوم فرمود حقیقتش اینست که من وقتی وارد حرم شدم دیدم امام عصر بالای سر پدرش و جد بزرگوارش امام حسن عسکری و امام هادی ایستاده مشغول تلاوت قرآن است من ناخواسته این شعر به ذهنم آمد،
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن، به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
خدا رحمت کند آیتالله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفحانی معروف به کمپانی، خطاب به امام عصر عرض میکند،
آن سینه که تیغ تو را هدف است، گنجینه معرفت و شرف است
دل گوهر نه صدف است آری، گر گوهر عشق تو را صدف است
کورست زدیدار رخ تو، آن دیده که باز به هر طرف است
از زمزمه عشق تو کرست، گوشی که به نغمه چنگ و دف است
با این گوش میخواهیم هر ساز و تنبوری را بشنویم، خواننده تکخوان زن بخوانه امام زمان در پاتوق ما شرکت کند، در مجلس جشن امام زمان لهو و لعب و رقاصه بازی و رقص حرام بعد انتظار داریم که وجود مقدس امام زمان در مجلس ما هم حاضر بشود،
از زمزمه عشق تو کرست، گوشی که به نغمه چنگ و دف است
کی آن تن لایق قربانیست، کان در طلب آب و علف است
پس فلسفه هستی و آفرینش رسیدن بشر به مقام معرفتالله و بزرگترین نعمتی که خدا ارزانی کرده برای بشر، سفرایی که اینها آمدند نمایندگانی است که آمدند بشریت را از ظلالت گمراهی، خودخواهی نجات بدهند، آقایان به همان اندازه که مردم دارند از ائمه و انبیا تبعیت میکنند زندگیشان سر و سامان پیدا کرده و به همان اندازه که دستشان از دین جدا شده در ظلمت و جهالت و خودخواهی غوطه ورند، حضرت زهرای مرضیه فرمود اگر از ما اطاعت کنید جامعهتان جامعه منظمیآست، جامعه نظم یافته ایست، یک فردی که تابع واقعی امام زمان است که نه اجحاف میکند نه ظلم میکند و نه ستم میکند، نه طالب مال حرام است. اگر یک وقتی با خانمش هم اختلافی دارد این اختلافات نمیآید در چهارچوب فحاشی و درگیری. مدتی قبل در همین دفتر مسجد یک زن و شوهر متدین و متدینهای اختلاف داشتند، کارشان هم داشت به طلاق کشیده میشد، یک روزی در همین دفتر آمدند برای مشاوره و صحبت و حکمیت ما، اینها گفتند ما هیجده نوزده سال است زن و شوهریم، هر دو هم متدین، هردو هم مومن و مومنه، مرد گفت حاج آقا من هیجده نوزده سال زندگی کردم، با خانم اختلاف سلیقه ای داشتن، اختلاف عقیده نداشتن، در این اختلاف سلیقه هم هیچکدام کوتاه نمیآمدن، مرد گفت حاج آقا من هیجده سال با این خانم ازدواج کردم یکبار توهین نکردم و علت اینکه جدا بشیم میخواهیم خدای نکرده لسان من آلوده به توهین نشود، من حرمت خانمم را تا حالا نشکستم و الان هم میگویم میترسم از خودم یک وقت کاسه صبرم لبریز بشود، هیجده سال پاک زندگی کردم حالا یک حرفی بزنم بزنم خرابش کنم، خانمش هم تصدیق کرد، خانمش هم گفتم من متقابلا در هیجده سال توهینی جسارتی، حرف زشتی، که من گفتم حیف این زندگی است شما بخاطر یک حرفی اختلاف سلیقهای کار بخواهد به جدایی بکشد، که الحمدالله نشد و کار اصلاح شد. این تبعیت از دین است وقتی دنبال دین رفتید خانوادهتان سامان پیدا میکند، اجتماع شما نظام پیدا میکند، دیگه سرقت نیست تخلف نیست، جنایت نیست، چرا ما داریم در زمان ظهور امام زمان امنیت مطلق است، الان امنیت مطلق است الان هیچ کجای دنیا امنیت مطلق نیست، یک وقت بنده خدایی خانم محجبهای چند روز قبل آمد گفت آقا رفته بودم پول از بانک گرفتم بابت خمس که بیایم بپردازم، پول در کیفم و کیف در زیر چادر در اتوبوس از ما زدند، عجب دزدهایی پیدا میشود. در زمان ظهور امام زمان مردم نیاز به بستن و قفل کردن در مغازه نیست، زن جوان اگر جواهراتی را روی سربگیرد از مشرق عالم برود به سمت مغرب نه کسی به مال او طمع میکند و نه کسی به جان او. کجا این امنیت را در دنیا الان دارید، چرا مردم اینطوری میشوند، چون در زمان ظهور معرفتها به حد اعلای خودش میرسد. در پرتوی تبعیت از امام زمان و دین زندگیها نظم پیدا میکنند. اصلا گناه یعنی بینظمی، تخلف یعنی بینظمی، نماز نخواندن یعنی بینظمی، بیحجابی یعنی بینظمی اخلاقی، ما به همان اندازه که آلودگی به گناه داریم، نظم دینی را از دست دادیم، افرادی که در مسیر دین واقعا گام بر میدارند هیچ کجای زندگیشان آلودگی نیست. در زمان امام زمان امام باقر میفرماید وقتیکه صاحب الزمان ظهور میکند «وضع الله یده علی رئوس العباد»[13] خدا دست بابرکت او را بر سر مردم قرار میدهد، به برکت دست امام زمان عقلها کامل میشود درونها پاک، یعنی دیگه مردم دچار کینه نیستند، حسادتی ندارند حرصی ندارند. آقایان یکی از دعاهایتان این باشد خدایا توفیق درک ظهور و حضور در دولت کریمه امام عصر را به همه ماها عنایت بفرما. الان آقایان آنهایی که دارند، ثروتمندان متعهد، آب خوش از گلویشان پایین نمیرود، من ثابت میکنم، پولدار اگر دیندار باشد خوش نیست، حالا آن که بیدین است یک بحث دیگری است، آنهم از یک جهت دیگری خوش نیست. یک آقایی از متدینین خوب در بازار وکیل شیراز یک وقت آمد پیش من، گفت آقا میخواهم مغازه را بدهم دست شاگردان، دکان را ول کنم خانم بشینم، گفتم چرا، گفت من گاهی اوقات در مغازه هستم یک دفعه یک کسی میآید، خانمیمیآید میگوید ما چهار ماه است گوشت در خانه مان نیامده، چهار ماه است مثلا برنج ما نخوردیم بچههای ما یتیم است چهار ماه نخوردن، خوب البته من کمک هم میکنم ولی این حرف زن در فضای ذهن من است، ظهر میروم منزل خانمم سفره غذا پهن میکند میگوید حاجی بفرما، زحمت هم کشیده غذای خوب طبع کرده، غذا از گلویم پایین نمیرود، یکی دو تا قاشق میخورم میکشم کنار، خانمم میگوید حاجی چی شده میل نداری، غذا جای دیگه خوردی کسی حرفی برایت زده، از دست ما ناراحتی، میگویم خانم دیگه اشتها به خوردن ندارم، چرا میگوید صبح یک کسی در مغازه همچنین حرفی زده، اصلا دیگه روحیه من بهم ریخته است، گفت حاج آقا دیگه تحمل این حرفها را ندارم، واقعا زندگیم بهم میریزد، روحم بهم میریزد میخواهم رها کنم مغازه را، گفتم این دلیل بر سلامت روح شماست، شما آدم سالمی هستید، شما اگر سالم نبودی درد دردمند بیمارت نمیکرد میگوید،
من از بینوایی نیم رنگ زرد، غم بی نوایان رخم زرد کرد
اینکه میگویم پولداران ما، متدینین ما آب خوش از گلویشان پایین نمیرود همین است، دارد خودش هم مشکلی ندارد از حلال هم بدست آورده زحمت هم کشیده، مال حرام هم در زندگیاش نیاورده، خمسش را هم میدهد زکات هم برایش تعلق بگیرد میدهد، اما وقتی چهارتا گرفتار را میبیند اصلا زندگی برایش لذت بخش نیست. چرا میگویند مومن در دوره آخرالزمان مثل کشات المابوره مثل گوسفند سوزن خورده است، گوسفند وقتی سوزن میخورد روز به روز ذوب میشود ذوب میشود تا میمیرد، این وضع مومن است. خدا شاهد است اگر کسی امروز در جامعه بد حجابی را ببیند کیف بکند، خودش را دارد فریب میدهد من دوست امام زمانم، رگ رگههای بیدینی در زندگیاش است، اگر دنیا را دیدید آتش گرفتید سالم هستید، اگر غیبت شنیدید ناراحت شدید سالم هستید، از نظر معنوی و اخلاقی، اگر ظلم دیدید و متاثر شدید انسان سالمی هستید، ولی اگر گناه دید کیف کرد، ظلم دید لذت برد، این سالم نیست این بیمارست، دیگه از نظر روحی مریض است، گفتم تو آدم سالمی هستی، تو قدر خودت را بدان و باش در جامعه، اگر خوبان جامعه را خالی کنند بروند کنار، میدان را برای بدها باز میکنی. ولی در زمان آقا امام زمان اینطوری نیست همه در اوج رفاه، امروز شما هی باید بگردید در مسجد، فلان فلان اعلان کنند آقا فلانی هزینه تحصیلی ندارد هزینه درمانی ندارد، روح شما عزیزان برخورد میکنید با افراد مستمند، گرفتار، باید هی کشکول گدایی را برداشت زبان خیر گذاشت آقا فلان جا، فلانی گرفتار است کمکش کنید، ولی در زمان امام عصر در روایت داریم مردم زکاتهایشان را شهر به شهر میبرند، فقیر پیدا کنند به فقیر بدهند، فقیر پیدا نمیشود، چقدر خوب است در این جامعه زندگی کردن، چقدر در این جامعه لذت بخش است که شما میخواهید کمک کنید محتاج پیدا نمیکنید، گرفتار پیدا نمیکنید، چون مردم به عقل رسیدهاند، به معرفت رسیدهاند، خدا اگر به یک کسی داده میلیونر است دست چهارتا فقیر در فامیل خودش را هم میگیرد، از همسایه خودش هم غافل نمیشود، چون به اون معرفت رسیده، دیگران را جدا از خودش نمیبینه، اصلا در روایت داریم تمام علم بیست و هفت حرف است، تا قبل از ظهور امام زمان، بشریت به دو حرفش بیشتر پی نبرده، امروز تمام دانشگاههای دنیا با این سرو صدا، الان بروید در بعضی شهرستانهای ما شش هفت تا دانشگاه در یک شهرستان، در کل دنیا چقدر دانشگاه است، تمام دانشگاههای دنیا و تمام رشته های علمیدر سراسر دنیا، همه دارند دست و پا میزنند در دو خط، بیش از سیزده برابر از اسرار علمی هستی اینها مجهول بر بشریت تا زمانیکه امام زمان ظهور کند، یعنی مردم میرسند به اوج شکوفایی علمی، امروز این همه اختراعات، سیر در کهکشانها، پیشرفت های علمی، در رشتههای مختلف در رشتههای شیمی، فیزیک، ادبیات، علوم انسانی، فقه، اصول، در تمام رشتهها بشریت در دو حرفش دارد قدم میزند. حالا بعضیها را ما رفته رفته میرسیم، من یک روایتی را برای شما میخوانم از علائم آخرالزمان است نه علائم ظهور، الان بهش رسیدی، از نبی مکرم اسلام پیغمبر میفرماید در دوره آخرالزمان، این روایت را آقایان تا بیست سال قبل در منبر میخواندند کسی نمیفهمید، فقط میگفتید پیغمبر راست گفته، صدق رسولالله، انشاءالله زمانش خواهد رسید، پیغمبر میفرماید در دوره آخرالزمان «ان المومن فی زمان القائم و هو بالمشرق یری اخاه الذی هو فی المغرب»[14] فرد در مشرق عالم است برادر خودش را در مغرب عالم میبیند و با او سخن میگوید، این را بیست سال قبل مردم میفهمیدند، طرف میگوید آقا من در اتاق نشستم از آن اتاق دیگری خبر ندارم، پیغمبر میفرماید مشرق از مغرب خبر دارد همدیگر را میبینند و با هم سخن میگویند، الان انترنت آمده، ماهواره آمده، در آن واحد میزگرد مشترک، یک آقایی در اروپا، دیگری در افریقا، دیگری در آسیا، در زمان واحد همدیگر را دارند میبینند با هم صحبت میکنند. رفته بودم منزل یکی از فضلای قم، پای اینترنت بود با یکی از اهل سنت در یکی از شهرهای امریکا چهره به چهره داشت صحبت میکرد، گفت فلانی بیا بشین، ما یک سنی را داریم شیعه میکنیم، وقت هم گذاشتیم ساعت مناظره و مباحثه، اینترنت را روشن کرد چند تا دکمه زد، دوربین هم روشن بود رفت تا اتاق خانه یک سیاه افریقایی در یکی از شهرهای امریکا، آنهم آقا در اتاق پشت میزش نشسته بود، این را آن میدید، آن آقای سیاه را این میدید، عین اینکه من و شما جلوی هم نشستیم با هم داریم صحبت میکنیم، یک بحث این میکرد یک بحث آن میکرد، یک سوال آن میکرد این آقا جواب میداد، یک ساعت اینها داشتند با هم صحبت میکردند. آقایان باید ایمانهای مردم امروز نسبت به خدا پیغمبر، احکام دین، قرآن صدها برابر باید بیشتر از مردم صد سال قبل باشد. شما دارید میبینید اعجاز کلام پیغمبر را، «ان الرجل فی المشرق یری اخاه فی المغرب و یسمع کلامه»[15]، حالا یک روایت دیگه برایتان بخوانم که هنوزش نرسیده، انشاءالله شاید زمانش رسید شاید زنده بودیم و دیدیم، پیغمبر میفرماید در دوره آخرالزمان مردم کف دستهایشان نگاه میکنند از فکر طرف متوجه میشوند، همچین چیزی تا حالا خلق شده، شما میگویید صدق رسولالله عجب از فکر طرف، الان من از منبر نمیدانم فکر شما چیه، شما هم نمیدانید فکر من چی است، من از باطن شما، شما از باطن من خبر ندارید، این روایت را یک جایی من خواندم گفت حاج آقا شاید این تلفن های همراه است، چون وقتیکه صفحه نمایشگرش شماره میآفتد میگوییم مثلا حسن آقاست، جعفر آقاست، آقا رضا است شمارهاش افتاده، از روی شمارش میفهمیم، گاهی اوقات شمارهها را با اسم هم داریم، گفتم پیغمبر نمیفرماید میفهمی کی است، او میفرماید میفهمی فکرش چی است، تلفن همراه فقط کمکت میکند بفهمی که پدرت زنگ زده، خانمت زنگ زده، رفیقت زنگ زده، کی هست اما نمیفهمی چی میخواهد برایت بگوید میخواهد سلامت کند میخواهد فحش برایت بگوید، میخواهد طلبش را بگیرد یا بدهیاش را بدهد اینها را که نمیدانی.
حقیقت علم در زمان ظهور امام زمان، حقیقت انضباط در زمان ظهور امام زمان، اتحاد و وحدت، آقایان امروز جهان اسلام چرا هفتاد و سه فرقه است، شیعه، سنی، فتحی، واقفی، حنبلی، شافعی، زیدی، مالکی، اثنی عشری که ما هستیم، هفتاد و سه گروه دنیای اسلام تقسیم شده، چرا، حضرت زهرای مرضیه در خطبه فدکیه فرمود «امامتنا أماناً من الفرقه»[16] آی مردم رهبری ما جلوی تفرقه را میگیرد، اگر ما در راس کار باشیم اتحاد میآید، ما نباشیم اختلاف میآید، علی را کنار زدند دنیای اسلام آلوده به اختلاف شد، امام زمان وقتی میآید حکومت واحد جهانی تشکیل میدهد، تمام دنیا تحت فرمان حضرت، میشوند یک ملت، مرزها برداشته میشود، دیگه من و شمایی نداریم، پاسپورت و گذرنامهای نمیخواهد، فقری نیست، فسادی نیست، فحشایی نیست، دادگستریها به شکل امروز نیست، پاسگاه انتظامی نیست، چرا چون معرفت به حد تام آمده چون آن مصلح عادل، عدل گستری خدا میفرماید ما اراده کردیم منت بگذاریم آمده و بشریت را به اعلی مرتبه کمال و معرفت نائل و واصل کرده است. من سخنی را از حضرت عرض کنم و عرایضم را تمام کنم، امام میفرماید «و اکثروا الدعا بتعجیل الفرج»[17] مردم زیاد دعا کنید برای تعجیل فرجم، «فان ذلک فرجکم»[18] واقعا چه جامعه ای بهتر از جامعه زمان امام زمان، چه میخواهید، سلامتی، تندرستی، رفاه آسایش، همه چیز در زمان دولت کریمه امام عصر رقم میخورد، اصلا یکی از دعاهایتان این باشد «اللهم عجل لولیک الفرج» به دنبال ذکر صلواتهایتان بگویید «و عجل الفرجهم» خدا رحمت کند مرحوم جد ما مرحوم آیتالله حاج شیخ ابوالحسن حدائق، وقتی کسی مشکل سختی و حادی داشت، ایشان توصیه میکردند میگفتند صد تا صلوات و عجل فرجهم بفرست به دنبال هر صلواتی و عجل فرجهم هدیه به امام زمان بکنید بروید دنبال کار مشکلتان حل میشود. امام زمان همین را میفرماید دعا کنید برای ظهور من، چون برای خودتان فرج است، «فان ذلک»[19] این دعا کردن برای خود شما فرج است، چرا چون یا خدا توفیق درک حکومت امام زمان را برایت میدهد که دیگه ناراحت از بدی تربیت بچههایت نیستی، نگران از جامعه نیستی، دغدغه نداری در جامعه، مردم در صدد کلاه گذاشتن سرهم نیستند، توی جامعه ایدهآل زندگی میکنین فرج است، یا اینکه توفیق درک حکومت حضرت را پیدا نمیکنی، اما اگر برای امام زمان دعا کردی امام زمان هم دعاگوی تو خواهد بود، کسیکه امام زمان دعاگوی او باشد دعای امام زمان از مصادیق دعاهای مستجابه است، به استجابت رسیده است،
خوشی و خرمی و کامرانی کسی دارد که خواهانش تو باشی، چه باک آید زکس آن کس که وی را نگهدار و نگهبانش تو باشی
قدر خودتان را بدانید عرضم تمام و تذکری هم بدهم انشاءالله ما یک بحث معراج را در مسجد شروع کردیم، البته گزیدهای و گوشهای از بحث معراج، چون همه بحث معراج نبود، فقط مشاهدات پیغمبر در کتیبههای سردرهای بهشت و جهنم، اینها را چندین شب بحث کردیم، عبارات را مورد بحث قرار دادیم، ظاهرا چند درب از دربهای جهنم ماند، خدا نصیبتان نکند جهنمی بشوید، اما بدانید بالای سر درهای جهنم چی نوشته شده، چند تا در باقی ماند اصرار کردند که حداقل این قسمت از بحثتان تکمیل شود، ما انشاءالله هفته آینده دو سه شب اوایل هفته ادامه بحث معراج در خدمت عزیزان خواهیم بود، در جنگ جهانی اول نیروهای کفر که میخواستند ایران را بگیرند، مرحوم آیتالله العظمی نائینی یک شب متوسل به امام عصر شد، آقا این مملکت شیعه است، امروز روی کره زمین تنها حکومت شیعه همین مملکت است، بحرین اکثریت شیعه است حکومت سنی است، در دو کشور اکثریت شیعهها هستند اما حکومت دست سنیها هست، مرحوم آیتالله العظمی نائینی میگوید آقا، در خلوت خودش نیمه شب با دل شکسته، این مملکت متعلق به شماست، این مردم عشق و ارادت شان به شماست، کفر دارد این سرزمین را میگیرد، یک عنایتی کنید یک توجهی کنید، با دل شکسته مرحوم نائینی میخوابد، در عالم خواب نقشه ایران را دیدم به همین شکل موجودی که هست دور تا دور ایران حصار بود، این حصارها در حال ریزش بود و حضرت را دیدم کنار حصار ایران ایستاده بود، دیدید گاهی اوقات یک دیواری میخواهد خراب بشود فرو بریزد اول شروع میکند به لرزیدن بعد ترک بر میدارد شکاف بر میدارد بعد گل و لای از لابلای شکافها میریزد رفته رفته شروع میکند به ریزش، مرحوم نائینی میگوید دیدم این دیوارها شروع کردن به لرزیدن شکاف برداشت از لای شکافها گرد و خاک شروع کرد فرو ریختن در آستانه خم شدن دیوار که مرز ایران بود، دیدم آقا دست بردند این دیوار را برگرداندند به حالت قبل، فرمودند نائینی لرزه بر میدارد، شکاف در این دیوار و حصار ایجاد میشود میخواهد فرو بریزد اما ما حافظ و نگهبانیم، حیف نباشد مملکتی که امام زمان حافظ اوست گاهی اوقات بعضی از جلسات ما محافل ما جشنهای ما، امیدواریم که انشاءالله دیدگان همه ما را به جمال نورانیش مزین و قلب شریف حضرتش را از اعمال و کردار و گفتار ما مسرور و خشنود بگرداند.
[1] قصص آیه5
[2] عیون اخبار الرضا ج2 ص289
[3] واقعه آیه68
[4] واقعه آیه57
[5] آلعمران آیه164
[6] قصص آیه5
[7] دلائل الامامة ص113
[8] بحارالانوار ج53 ص175
[9] غررالحکم ص154
[10] اعراف آیه179
[11] بحارالانوار ج53 ص302
[12] اذل دخول حرم امام عسگریین
[13] الکافی ج1 ص25
[15] منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، فصل هفتم، باب 12 حدیث سوم
[16] الوافی ج5 ص1064
[17] الغیبه شیخ طوسی ص293
[18] الغیبه شیخ طوسی ص293
[19] الغیبه شیخ طوسی ص293