جلسه سوم از مجلس چهارده معصوم(ع) در محضر حضرت فاطمه زهرا(س)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و العاقبة لاهل التقوی و الیقین والصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین و شفیع المذنبین العبد الموید و الرسول المسدد المصطفی الامجد ابالقاسم محمد، صلی الله علیه وآله وعلی اهلبیته الائمة هدة المهدیین المکرمین، لاسیما بقیه الله المنتظر حجةبن الحسن العسکری ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «یا فاطمه انت سیدة نساء العالمین من الاولین و الآخرین»[1]
تو ای گل تاج فخر کائناتی، عزیز قلب خیرالممکناتی
پدر پیغمبر و مادر خدیجه، چه نیکو سیرت و خوش اصل و ذاتی
روز میلاد با سعادت صدیقه طاهره زهرای مرضیه و روز سوم مجلس که با این میلاد حسن تصادف و تقارن است، روش مرحوم آقای حاج ابراهیم یقتین این بود که روزهای پایانی سال را از پیامبر آغاز مینمود چهارده روز به نام چهارده معصوم، حسن تقاران این است که روز سوم مقارن شد با روز میلاد حضرت زهرا که سومین روز جلسه بنام حضرت بود میلادش امسال مقارن شد با این امر؛ خوب نسبت به شخصیت حضرت زهرا مرضیه و عظمت این بزرگ بانو، فقط من همین جمله را از کلام معصوم تقدیم کنم که هم از رسول خدا و امام صادق که علت نام فاطمه زهرا که چرا فاطمه انتخاب کردند، حضرت فرمود «لان الناس فطموا عن معرفتها»[2] مردم هرچه تا حالا از حضرت زهرا شنیدهاید قطره ایست در برابر اقیانوس، حقیقت فاطمه زهرا چیست این کار من و شما نیست، «فطموا عن معرفتها»[3] هر چه فهمیدهاید و هرچه دانستهاید در برابر آن دریای عظمت این بزرگ بانو صفر است، فلذا آن حقیقت فاطمه شناسی جز مقام عصمت کسی نمیداند، فاطمه را پیغمبر میشناسد، فاطمه را خدا میشناسد که شان و منقبتش آیه سوره مبارکه کوثر نازل میشود، آیات سوره دهر و انسان نازل میشود، «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[4] فاطمه زهرا را پیغمبری میشناسد که فرمود پدرش به فدای او باد، در برابر او قیام میکرد، دستان او را بوسه میزد.
فاطمه را امیرالمومنین علی میشناسد که او سردار خیبر، زانو به زمین نزد جز کنار قبر فاطمه، فاطمه را حسنین میشناسد، افتخار سیدالشهدا روز عاشورا به «حجور طابت و طهرت»[5]، امام حسین خود را وامدار مادر میداند. خانمهای مجلس، مادر یک رکن مهم در تربیت است کما اینکه پدر یک رکن مهم در تربیت است، دو رکن از ارکان تربیت هر انسانی پدر و مادر است که هر دو را سیدالشهدا در عاشورا اشاره کرد «عنوف حمیه» پدر، «عجور طابت و طهرت»[6] مادر، فاطمه زهرا را امام باقر میشناسد، امام صادق میفرماید وقتی که پدر ما امام باقر بیمار سخت میشد و تب شدیدی میکرد و بیماری به شدت خودش میرسید پدر ما امام باقر با نام مادر تشفی میجست، سه بار صدا میزد فاطمه بنت محمد، با بردن نام فاطمه زهرا امام باقر تشفی میجستند، فاطمه زهرا را امام عسکری میشناسد که فرمود «نحن حجج الله علی الخلق» ما نمایندگان خدا بر مردمیم و فاطمه نماینده خدا بر ماست، فاطمه حجت خدا برماست،
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست، که تر کنیم سر انگشت و صفحه بشماریم
حدیثی در ابتدای سخن تقدیم شد، پیغمبر میفرماید فاطمه زهرا برترین و برجسته ترین بانوی نظام خلقت از آغاز دنیا تا پایان دنیا، یعنی در نظام آفرینش شما زنی را عرض فاطمه زهرا، همتای صدیقه طاهره سراغ ندارید، در همه ابعاد، در همه اوصاف، با اینکه عمر شریف این بزرگترین بانو از نظر کمی عمر کوتاهی بود هیجده سال، اما بار عظمت و فرهنگ و معرفت و ادب و بندگی و اخلاص نظیر در نظام خلقت ندارد. من یک پیشینه ای بر اوضاع عربستان زمان پیغمبر عرض کنم، حضرت زهرای مرضیه خدا در سال پنجم بعثت به پیغمبر داد، یعنی رسولالله چهل و پنج ساله بود، پنج سال از عرضه اسلام گذشته بود، بیست سال از ازدواج پیغمبر با خدیجه گذشته بود، یعنی رسولالله بعد از بیست سال زندگی با خدیجه پنج سال از عرضه اسلام، فاطمه زهرا را خدا به این خانواده عطا کرد، من یک جایی عرض کردم روز وفات حضرت خدیجه ماه رمضان در همین مسجد، تکرار میکنم امروز به واسطه عظمت مطلب این را دوباره بشنوید، حضار محترم خدا هیچ چیزی را اتفاقی به کسی نمیدهد، نظام خلقت نظام دقیقی است، قانون خدا اینگونه است، خدا ذرهالمثقال را هم در حساب میآورد گم نمیشود، نادیده گرفته نمیشود، مردم احسانتان اخلاقتان، عبادتتان، بندگیتان، مهرورزی شما، اینها را خدا فراموش نمیکند، قانون خدا این است «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[7]. ذره المثقال کار خیرت را نشان میدهند، من ذره را یک تعریف عرض کنم، ذره بعضی جاها میگویند کوچکترین جزء در نظام خلقت را ذره میگویند، حالا علم پیشرفت میکند واژهها میآید میگوید اتم، بعضیها میگویند جزئی از اتم. در گذشته در مقام تمثیل میگفتند ذره، گاهی اوقات در اتاق تاریک نشستهاید روزنهای از نور میتابد به اتاق، شما در تاریکی هستید اشراف دارید بر این پرتو نور، در این روزنه نوری که در اتاق تاریک دارد میتابد، شما یک ذرات معلقی را در هوا میبینید که اگر چراغ روشن کنید، اتاق روشن بشود این ذرات دیده نمیشود. الان میلیونها ذره در این مسجد معلق در هواست ما نمیبینیم، چون چشم ما قدرت رویت ندارد، ما محیط نیستیم بر این ذرات، بخواهید محیط شود باید فضا را کاملا تاریک کنید در این روزنه از نور بواسطه تاریکی و قدرت از تاریکی اشراف پیدا میکنید بر این ذرات؛ یک تعبیر ذره همین است همین چیزهایی که در هوا معلق است و شما با چشم عادی نمیبینید، خدا میفرماید ما این را هم حساب میکنیم. ابابصیر آمد خدمت حضرت آقا امام صادق، امام پشت دست ابابصیر را گفتند، فرمودند آقای ابابصیر، اگر کسی به همین اندازه به کسی بدی بکند جبران نکند نمیمیرد تا آثارش را ببیند، مردم عالم بزرگتر دارد، عالم صاحبی دارد به نام خدا که در حدیث قدسی میفرماید اگر من از ظالم انتقام نگیرم خودم ظالم هستم، همینطوری است هر که هر کاری کرد، در این آشفته بازار امروز هر کسی میخواهد ساز خود را کوک کند، خدایی است و خدا در کمینگاه است، خدایی است و خدا در کمینگاه است، «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ»[8] بعضیها بد آخرتشان را رقم میزند و بعضیها آخرت خوب را دارند رقم میزند، در این فراز و نصیبهای زندگی، حاجی هر چه از دهانت بیرون میآید باید بگویی، حالا چون این زن بیچاره زیر دست توست باید بتازی، حالا چون این مرد بیچاره افتاده روی تخت بیماری راه به جایی ندارد باید ظلم بکنی، حواسها باید جمع باشد. مردم دنیا میگذرد، تمام میشود، فرصتها به پایان میرسد، یک جوری زندگی کن که وقتی رفتی شب اول قبرتان شرمنده نباشید، خدا نفرماید که ما فرصت بهت دادیم چرا اینطوری استفاده کردی، پول بود، عمر بود، زندگی بود مقام بود، میز ریاست جلوی تو گذاشتیم اولاد بهت دادیم اینطوری کار میکردی؛ مردم ببینید خدیجه را چه کرد که خدا با او چه کرد، عرضم اینست، حضرت خدیجه سلاماللهعلیها بزرگ بانوی عرب بود، حالا یک وقتی در مکه همدیگر را دیدیم انشاءالله به من بگویید حدود خانه خدیجه و مولد فاطمه زهرا را نشانتان بدهم، کجا صدیقه طاهره متولد شد و کجا بیت خدیجه بود، البته اینها خراب شده در این توسعه حرم، وهابیها به این چیزها اعتقادی ندارند، انتهای کوه مروه، خانه حضرت خدیجه بود، بانویی ثروتمند، متمکن، برپشت بام خانه حضرت خدیجه گنبد پارچه سبز مخملی برافراشته شده بود که خانه خدیجه را متمایز میکرد از خانههای دیگر، ببینید آقایان معذرت میخواهم بعضی اوقات ما یک جایی میرویم میگوییم ما را کسی نفهمد که اینجا هستیم و میگوییم ما را از از در پشتی بیرون کنید که الان مردم سرمان میریزند به کسی نگویید ما اینجا هستیم، مردم حضرت خدیجه اینطوری نبود، خدیجه بر بلندای خانهاش گنبد سبز برپا کرده بود که هر کسی از هر قسمتی وارد مکه میشد خانه خدیجه دیده میشد، محل وجود نیازمندان و گرفتاران بود، حضرت خدیجه خودش را در دسترس قرار داده بود، هر کی وارد مکه میشد دیگه نمیخواست کد بزند یا نقشه بزند خانه حضرت خدیجه کجاست آدرس پیدا نکنیم، آن خانه ای که انتهای کوه مروه گنبد سبز پارچهای بر بلندای خانهاش است خانه حضرت خدیجه است بروید آنجا. حضرت خدیجه به نظر بنده در حد اطلاعات اندکم آنی که من فهمیدم حالا عظمت این بزرگ بانو، عقول ما قاصر است، دو کار درخشان در زندگی حضرت خدیجه تاریخ ثبت کرده خداوند دو تا مزد بی بدیل به خدیجه داد، کار اول کارآفرینی خدمت به مردم، رسیدگی به امور مستمندان، اینهایی که من دارم عرض میکنم مربوط به قبل از اسلام است، حضرت خدیجه عادتش این بود رسیدگی میکرد، کار آفرینی را امروز داریم شعار میدهیم، بیش از هزار و چهارصد سال قبل خدیجه این کار را میکرد، مردم اگر با پولتان اگر کار آفرینی کردید خدا زیربار خجالتتان میرود، خدا جوابتان را نخواهد داد، کار حضرت خدیجه این بود افرادی که وضع اقتصادی شان بد بودند اما دنبال کار بودند دلشان میخواست کار بودند راه بلد نبودند دستشان تنگ بود سرمایه نداشتند اینها را شناسایی میکرد، میفرمود سرمایه از من کار از شما، این سرمایه را بگیرید تجارت کنید، از منافعاش یک چیزی به من بدهد یک چیزی برای خودتان بردارید زندگی تان را اداره کنید، کی این کار را حضرت خدیجه میکرد زمانی که پلیس بین المللی نبود، چک و سفته نبود، تضمین های اداره ثبت و دفترهای اسناد نبود، وثیقه های معتبر نبود، وثیقه برای خدیجه فقط تعهد فرد بود. آقا میفرمود من رفتم یک وام مختصری میگیرم میگوید سه تا تضمین معتبر هم بیار گفتم نگفته که جبرئیل را هم بیار، وضعمان این شده، خدیجه به اعتبار حرف طرف میفرمود کار میخواهی بکنی این پول برو تجارت کن؛ در چه زمانی، زمانیکه امنیت اقتصادی نبود امنیت در جادهها نبود، بعضی از اینها سرمایه میگرفتند میرفتند ضرر میکردند سارق به اینها حمله میکرد، اموالشان به یغما میرفتند، اصلا میرفتند میمردند، میرفتند برنمیگشتند. خدیجه با همه این مخاطرات عمل میکرد به داد مردم میرسید، نوع دوست بود، خدا چه مزدی به خدیجه داد، خدیجه بندگان ما را فراموش نکرد، به مهرورزی در بندگان ما ساعی و کوشا هستی در آن دوره جاهلیت، حالا که به بندگان ما مهرورزی میکنی ما بهترین بنده در نظام آفرینش را به شوهری تو در میآوریم، کار بزرگ، مزدش بزرگ است، هرچه کارتان با عظمت تر پاداش شما بزرگتر، این کار اول خدیجه بود خدا هم مزد بزرگی داد، پیغمبر را شوهر خدیجه کرد، برترین انسان در نظام خلقت، افتخار اولین و آخرین. یک کار دیگه حضرت خدیجه را بگویم و مزد دوم را هم بگویم که مربوط به امروز است، حضرت خدیجه همسر رسول الله شد، وقتیکه به همسری پیامبر درآمد یک بانوی ثروتمند بود، یک بانوی قدرتمند بود، خیلی از ثروتمندان عرب و امرای عرب از خدیجه خواستگاری کرده بودند، حضرت خدیجه جواب رد داده بود، اما به طرقی متوجه شد که این پیغمبری که بهش در مکه میگویند یتیم ابوطالب، یتیم عبدالمطلب، روزگاری دنیا تحت فرمانش در میآید، نماینده خداست آنهم نه برای قدرت پیغمبر همسر رسول خدا شد، برای عظمت ایمانی پیغمبر؛ در یک جریانی بماند پیغمبر را به طرقی فهمید آیندهای دارد که این رسولالله نماینده خداست، جریان مقدمات ازدواج را خود خدیجه فراهم کرد، پیشنهاد همسری خودش را به ابوطالب خودش مطرح کرد، ابوطالب اصلا به خودش اجازه نمیداد به خدیجه بگوید شما همسر پیامبر بشوید، پیغمبر یک جوان بیست و پنجسالهای که به او یتیم ابوطالب میگفتند، دستش از دنیا کوتاه، در خانه عمویش زندگی میکند، خدیجه میلیاردر عرب است، خوب ازدواج سرگرفت، شب ازدواج، حضار بشنوید به خدا قسم اگر غیر از این مزد به خدیجه داده بود حق زحمات خدیجه ادا نمیشد، این بانوی ثروتمند شب عروسی در حجله، خانه خانه خدیجه است پیغمبر آمده در خانه عروس، در زندگی عروس، خانمها معرفت را ببینید، در خانه شلوغ نیست بی حساب و کتاب هم نیست، وقتی وارد حجله شدند خدیجه یک صندوقچه چوبی آورد گذاشت مقابل پیغمبر، رسولالله سوال کردند این صندوقچه چی است، گفت یا محمد این صندوقچه تمام کلیدهای انبارهای من در این صندوقچه است، تمام انبارهای من که اجناس در آن خوابیده اینها متعلق به شماست «البیت بیتک و انا امتک»[9] خانه خانه توست و منم کنیز تو. خدیجه خودت را خرج دین کردی خودت را خرج پیغمبر کردی، با آن ثروت عظیم وارد زندگی پیغمبر شدی، مثل امروز دیگه دست خدیجه خالی شد، بیست سال گذشته بود، این ثروت در اختیار پیامبر بود، اوضاع عربستان اوضاع آشفته بازاری بود، فقر بیداد میکرد. حضرت آیتالله سبحانی مینویسد گاهی اوقات یک جنگهایی شکل گرفت به خاطر یک دانه ملخ؛ مردم اینقدر فقیر بودند که برای بدست آوردن یک ملخی که پناه به چادر یک عربی برده بود، صاحب آن چادر آمد بیرون شمشیر کشید اجازه نداد این عرب این ملخ را صید کند طرف را کشت، یک مخاصمه بین دو قبیله دامنه دار سالها اتفاق افتاد بخاطر یک ملخ، فقر بود، «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ»[10] بخاطر فقر اقتصادی بچه هاشان را دفن میکردند، زنده زنده بچه های خودشان را زیر خاک مدفون میکردند. در این جامعه آشفته ببینید خدیجه چه کار کرد، این برای تمام ثروتمندان ما درس است، این پولها مال خداست، در یک بزنگاههای باید برای خدا هزینه کرد، خدیجه تحت نظر پیغمبر تمام این داراییها را خرج جامعه محروم زمان خودش کرد، به فقرا، ضعفا، بردهها را میخریدند آزاد میشدند. مردی از این مسلمانهای رجال صدر اسلام «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ»[11] با پول خدیجه آزاد شدند، پیغمبر این پولها را خرج اسلام کرد، البته پیغمبر بیست و پنج ساله شوهر خدیجه شد، پانزده سال فعالیتهای اقتصادی پیغمبر قبل از اسلام بود اما انسانیت جزء فطرت انسانهاست، رسول الله بردهها را میخرید آزاد میکرد، مشکلات اقتصادی مردم را حل میکرد، گذشت گذشت، فاطمه زهرا را کی به خدیجه داد، بیست سال خدیجه آزموده شد، ثروت را داد، آبرو را هزینه کرد، آقایانی که غار حرا مشرف شدید، یک سالی ما با عده ای از جوانان غار حرا بودیم، ابتدای این غار حرا نفس گیر است، شیب خیلی تند هم دارد، اتفاقا شب میلاد امیرالمومنین هم بود، بالای بلندای غار حرا این جوانها همه نفس نفس میزدند، گفتم ببینید شما برایتان سخت بود بالا آمدید، اما همین مسیر پیامبر در دوران جاهلیت عربی، گاهی اوقات رسولالله رنج میبرد، در داخل کعبه سیصد و شصت بت، به تعداد روزهای سال نصب شده بود، اوضاع مسجدالحرام که این نبود، بتکده کرده بودند مکه را و کعبه را، پیامبر این اجحافات و ظلمها این مفاسد را میبرد، گاهی اوقات رسولالله پناه میبرد به غار حرا، مدتی در غار حرا میماندند، چند شب یک هفته ده روز، خدیجه بانوی میلیاردر عرب، گاهی اوقات روزی یکبار روزی دوبار آذوقه برمیداشت این مسافت بین خانه خود را تا غار حرا را پیاده میرفت از این مسیر پر شیب، الان پله پله درست کردند، این کشمیریها یک بخشی از راه را درست کردند، حضرت خدیجه میرفت بالا برای پیغمبر آذوقه میبرد، برای رسولالله غذا میبرد، خوب این دوران سخت زندگی گذشت، ببین آقایان بالاخره گذشت حضرت خدیجه رفت، پیغمبر رفت، این فرصتها میگذرد، این ثروتها تمام میشود، این موقعیتها به پایان میرسد، خوشا به حال کسانیکه خوب استفاده میکنند، حضرت خدیجه دوران ولادت حضرت زهرای مرضیه دستش خالی شده بود دیگه آن امکانات مالی رفته بود خرج جامعه شده بود، مثل امروز که حضرت زهرای مرضیه میخواست متولد بشود خدیجه تنها بود، زنهای عرب رهایش کرده بودند چون با پیغمبر مخالف بودند، مخصوصا زمانیکه پیغمبر اسلام را عرضه کرد، هجمه مخالفتها به سمت رسولالله آمد، خیلی از مردم عرب میگفتند خانم از این مرد جدا شد، ولی حمایت جدی خدیجه و لذا تا خدیجه زنده بود تا ابوطالب زنده بود پیغمبر در امنیت نسبی به سر میبرد، زمانیکه این دو بزرگ از دنیا رفتند دیگه جان پیغمبر به خطر افتاد، گرچه اینها در زمان حضرت خدیجه هم توهین به رسولالله میکردند، در زمانیکه پیغمبر اسلام را عرضه کرد، روزی نبود که پیغمبر خانه بیاید و خدیجه بر زخمهای بدن پیغمبر مرحمی نگذارد، جسارت میکردند بچهها را ترغیب میکردند پیغمبر را سنگ میزدند توهین میکردند، مردم این اسلام به سادگی به دست من و شما نرسیده، پیغمبر معونه داد برای این اسلام، خدیجه هزینه کرد، مثل امروز خوب معمولا در امر زایمان خانمها نیاز دارند به کمک خانمها، اینها جایی است که زن به زنهای دیگه نیاز دارد، خدیجه فرستاد سلامالله علیها دنبال بعضی از زنهای عرب، از همین خانمهایی که شوهرهای نو کیسه اینها با خدیجه به ثروت رسیدن، خدا نکنه پول بیاید شرف برود، پول بیاید انسانیت برود، پول بیاید وظیفه شناسی برود، انسان خودش را گم کند، حضرت خدیجه فرستاد سراغ بعضی از این خانمها، الان وقت کمک است بیایید و من را در امر زایمان کمک کنید، پیغام دادند خدیجه یادت میاید زمانیکه گفتیم همسر یتیم ابوطالب نشو شدی، ثروتت را دادی آبرویت را دادی، همه چیزت را دادی، حالا که دستت خالی شده به ما رو آوردی، میگویند تا این پیغام برای حضرت خدیجه آمد، حضرت خدیجه خیلی دلشکسته شد، خدایا زن پیغمبرت شدم برای تو شدم، ثروتم را برای تو هزینه کردم، خدایا برای تو از پیغمبر دفاع کردم، خدایا مپسند تنهایی من را، خدیجه ما تنهایت بگذاریم، یک دفعه چهار بانوی بزرگ کنار بستر خدیجه حاضر شدند. ما اسوههای نظام آفریش را میفرستیم خدمتت کنند، حضرت خدیجه چهار بانو را دید، اینها کی هستند، سوال کرد یکی گفت خدیجه من آسیه هستم همسر فرعون، دیگری خدیجه من ساره هستم همسر ابراهیم، خدیجه من مریم هستم مادر عیسی، خدیجه من کلثومم خواهر موسی، خدا ما را فرستاده کمکت کنیم میدانی کی میخواهد بیاید، فاطمه زهرا میخواهد پا به عرصه گیتی بگذارد، مزد آن هزینه شدن برای دین، خدا یک گوهر در نظام آفرینش دارد گوهر یکدانه تکدانه به نام فاطمه زهرا، خدا این گوهر را به خدیجه داد، خدیجه کاری که کردی در نظام خلقت نظیر نداشت ما هم مزدی میدهیم که نظیر ندارد، فاطمه زهرا مزد کارهایت است، از همه چیز گذشتی برای خدا، خدا هم یک چیزی برایت میدهد که دومی در عالم ندارد. آقایان کار با خدا این شد، فاطمه زهرا شد مزد مجاهدتهای خدیجه و لذا چهل روز قبل از انعقاد نطفه فاطمه زهرا، مرحوم علامه مجلسی بزرگان نوشتهاند جبرئیل نازل شد یا رسول الله خدا میفرماید چهل روز از خدیجه فاصله بگیر، خیلی پیغمبر برای خدیجه ارزش قائل بود. یک روز رسولالله نشسته بودند در خانه، همسران پیغمبر در مدینه نشسته بودند، تا خدیجه زنده بود پیغمبر همسر اختیار نکرد، پیغمبر یادی از خدیجه کردند، یک خانم عربی آمد، عرب بیابانگردی بود، پیغمبر تمام قامت ایستاد، گفتند یا رسولالله جلوی این زن چرا بلند شدید، پیغمبر فرمود این خانم زمانی که خدیجه تنها بود و همه ترکش کرده بودند از صحرا میآمد مدتی از خدیجه دلجویی میکرد به احترام خدیجه ایستادم. یکی از همسران پغمبر عرض کرد این همه از خدیجه یاد میکنی سالهاست خدیجه فوت کرده، اگر خدیجه رفت خدا همسرانی شاید جوانتر و زیباتر برای شما داد، پیامبر فرمود «الخدیجه و م الخدیجه» خدیجه، کی مثل خدیجه بود، کی درک میکند خدیجه که بود. پیغمبر برای حضرت خدیجه ارزش ویژه قائل بود، جبرئیل به پیغمبر فرمود یا رسولالله خدا میفرماید چهل شبانه روز فاصله بگیر، امر خداست، آقایان باید تسلیم شد چون و چرا نباید کرد، همسرت را دوست بدار برای خدا، وقتی میگویم خدا میفرماید چهل روز فاصله، چشم، پیغمبر به امیرالمومنین فرمودند برو به خدیجه بگو امر خدا است چهل روز من باید از شما فاصله بگیرم، من شبها را خانه فاطمه بنت اسد منزل ابوطالب عمویشان، در آنجا پیغمبر بود رشد یافته بود من آنجا میخوابم شما هم شبها در را ببند، اگر کسی دقالباب کرد در به روی او باز نکن، دوره چهل روز خیلی سخت گذشت بر خدیجه، در تاریخ دارد روزی چند بار خدیجه از فراق پیغمبر دچار اندوه و تاثر میشد، پیغمبر در مکه است ولی امر خدا اینست که از خدیجه چهل روز فاصله بگیرد. شب چهلم امین وحی جبرئیل و میکائیل نازل شدند طبقی را از بهشت آوردند یا رسولالله، پیغمبر روزها را روزه میگرفتند امر به روزه داری شده بود، افطار امشب یا رسولالله مهمان خدا هستید خوشهای خرما و خوشهای انگور، رسولالله میل فرمودند تناول کردند بعد جبرئیل عرض کرد یا رسولالله خدا میفرماید دیگه بروید سراغ خدیجه امشب هدیه شما میخواهد زاده شود انعقاد نور پاک فاطمه زهرا و انتقالش به رحم خدیجه، که آن شب آن اتفاق مبارک افتاد و دوران بارداری حضرت خدیجه هم دوران عجیبی بود، خدیجه تنها بود گاهی اوقات پیغمبر میآمدند در منزل دیدن حضرت خدیجه بلند بلند با کسی سخن میگوید، خدیجه با کی سخن میگویی کسی در منزل نیست، عرض کرد یا رسولالله این طفلی که در شکم من است، انیس من و مونس من است، با من سخن میگوید، در همان بارداری هم صدیقه طاهره با مادر سخنگو بود تا این بزرگ بانو مثل امروز متولد شد، چهار بانوی عالم آمدند به خدیجه یاری رساندند.
من یک جمله از فرمایشات حضرت زهرا و چند بیت شعر هم تقدیم کنم، عیدی شما را امروز یک سخن از حضرت زهرا تقدیم کنم و اشعاری از آقای حاج محمود صیفی برایتان بخوانم، خدا ایشان را رحمت کند، صاحب امروز صدیقه طاهره میفرماید، این حدیث حضرت زهرا در زندگی خدیجه اتفاق افتاده، در زندگی همه انسانهای موفق خالص تاریخ اتفاق افتاده است. حضرت میفرماید «من اصعد الی الله خالص عبادته»[12] اگر کسی خالصترین عبادتش را به سوی خدا بفرستد «أهبط الله الیه افضل مصلحته»[13] خدا بهترین مصلحتها را برایش رقم میزند، مردم شما خوب بندگی کنید خدا هم خوب خدایی میکند، اینکه بعضیها نتیجه از کار نمیگیرند چون اخلاص در کار نیست، خدیجه با اخلاص کار میکرد، خدیجه با اخلاص زن پیغمبر شد، خدیجه با اخلاص مجاهدت کرد، آبرویش را در صحنه گذاشت، ثروت را آورد با جانش با عرضش با مالش از پیغمبر و اسلام دفاع کرد. خدیجه خالصانه کار کردی ما بهترین مصلحت را به تو رقم میزنیم و به تو میدهیم هم تو میشوی جزو بانوان بزرگ عالم و هم مادری برجسته ترین زن تاریخ را به تو میسپاریم و همسری شایستهترین فرد نظام خلقت را توفیق نصیب تو میکنیم. «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»[14] فرزندان خدیجه عمدتا آنهایی که پسر بودند فوت کردند دخترها ماندند، عرب هم یک دیدگاه متحجرانهای داشت گفت اولاد دختر انسان نمیماند، نام انسان از طریق دختر ماندگار نیست، دیدید این تصور را هم الان بعضیها دارند این فکر جاهلیتی را هنوز بعضیها در ذهن شان است که میگویند نام انسان آقا از طریق پسرش میماند نه دختر، این فرهنگ غلط را قرآن شکست. مردم اگر برای خدا خوب کار کنید اولاد خوب تربیت کنید، دختر بلند آوازه میکند تو را، امروز روی کره زمین هر کسی ادعا بکند که انتظار به رسول خدا دارد از طریق فاطمه زهراست. ائمه هدی، علما، سادات ذب المجد و الاحترام در سراسر دنیا یک نفر را پیدا نمیکنید بگوید من به پیغمبر مربوطم و سیدم ولی از طریق فاطمه زهرا نیستم، از یک دختر خدا پیغمبر را بلند آوازه تاریخ میکند، «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»[15] این سخن حضرت زهرا عیدی امروز همه ما، مردم کارتان را خالص انجام بدهید، برای خدا کار بکنید «أهبط الله الیه افضل مصلحته»[16] خدا میفرماید بهترین مصلحتها را حضرت زهرا میفرماید خدا برای شما قطعا تدبیر میکند و رقم میزند. صدیقه طاهره اسوه است در علم، تقوا در شجاعت در حسن تربیت در دفاع از ولایت، در بینش سیاسی، در حضور، در عرصههای اجتماعی، در بزنگاههای خطرناک، شما میبینید فاطمه زهرا میدرخشد، در این عمر کوتاه در تاریخ اسلام.
روز میلاد است و من چند بیت شعر از مرحوم حاج محمود آقا صیفی بخوانم، ایشان حق هم داشت و واقعا از شعرای با فضیلت بود رحمت الله علیه. اشعار را بخوانم انشاءالله روز میلاد است قلبهایتان شاد بشود، همخوانی هم کنید با ما هم جواب بدهید.
میلاد گل توحید ام الجواد زهرا، عالم همه گل باران زین موهبت عظمی
در جشن ظهور گل همتای ولیالله، جبرئیل امین گوید تبریک به رسولالله
میلاد زهرای اطهر مبارک، انا اعطیناک الکوثر مبارک، مهدی فاطمه جشم تو روشن
فردوس برین را حق آراسته زیبایی، حوران بهشتی شده امر صف آرایی
در عالم لاهوتی جشن گل توحیدست، لبخند مه و خورشید بر چهره ناهیدست
تهنیت گوخدا بر اهل بینش روز میلاد راز آفرینش، مهدی فاطمه چشم تو روشن.
این مطلع آخر هم زبان حال همه ما به حضرت زهراست، امروز زبان حال ما به صدیقه زهرا، یا فاطمة الزهرا ما جمع سرافرازیم، آقای صیفی میگوید ما جمع سرافرازیم بشنوید، یک کسی آمد به امام صادق گفت آقا وضعم بد است، آقا فرمودند وضعت خیلی خوبه، گفت آقا چیزی ندارم دستم خالی است، امام صادق فرمودند یک سوال از تو میپرسم، تو چقدر حاضری بگیری از ما دست برداری، به تعبیر امروزی ما را با چند عوض میکنی، تا آقا این را فرمودند اشک از چشمانش آمد، آقایان به خودتان نمره بدهید، چقدر حاضرید بگیرید از اهلالبیت دست بردارید کاری دیگه به امام زمان نداشته باشید کاری به امام حسین نداشته باشید چند، اهلالبیت را چند، میبینم بعضیهایتان دارید گریه میکنید، این گریه را میدانید یعنی چی، میگویید آقای حدائق این حرفها چی است میزنید، دنیا را بهمان بدهند با امام صادق با امام زمان با زهرای مرضیه عوض کنیم ابدا، آن شخص تهی دست گفت یابن رسولالله بخدا قسم دنیا را با یک تار موی شما عوض نمیکنم، امام صادق فرمودند دیگه نگویی وضعم بد است، خدا را یک نعمتی به تو داده عشق به اهلالبیت با دنیا عوض نمیکنیم، مردم خودتان را کم نگیرید، پری لیوانتان را ببینید، امروز در مجلس کی آمدید این با دنیا قابل معاوضه نیست، عشق به خاندان اهلالبیت، ارادت به صدیقه طاهره، اینست که خدا رحمت کند ایشان را میگوید ما جمع سرافرازیم، واقعا هم باید سرافرازی کنیم، واقعا به خودتان ببالید بنازید که الحمدالله عشق به اهلالبیت در نهادتان است و دعا کنید پدر و مادرهای پاکتان را، که آنها میراث پاکی هستند.
یا فاطمه الزهرا ما جمع سرافرازیم، هر کسی به کسی نازد ما به هم به تو مینازیم
ما خادم درباریم مداح و خداجوییم، در محضر عشاقت اوصاف تو میگوییم
تا خدایت گل ما را سرشته حب تو در جبین ما نوشته، مهدی فاطمه چشم تو روشن
خدا رحمت کند آقای حاج محمود آقای صیفی را، نوع اشعار از روایات است بالاخره حالا مستند به روایات است، این قسمت پایانی حب تو در جبینما نوشته در پیشانیما، من حدیثی را بخوانم و دعا کنم، قدر خودتان را امروز بدانید، مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع مینویسد، امام باقر میفرماید وقتی قیامت شد و مردم آمدند صحرای محشر در پیشانی هر کسی نوشته شده است که این دوستدار اهلالبیت است یا مبغض اهلالبیت، «کتب بین عینی کل مومن أو کافر»[17] اصلا در پیشانی مشخص است که این دوستدار اهلالبیت است یا دشمن اهلالبیت است، امروز آمدید ببینید وقت گذاشتید در مجلس حضرت زهرا آخرتت را تضمین کردی، از خدا بخواهید این کار برایتان بماند در این مسیر بمانید. امام باقر میفرماید اول کسی که خدا به او اجازه ورود به بهشت میدهد فاطمه زهراست، ببینید شما ارادت به این خاندان کرم دارید دختر خدیجه است، دختر رسولالله است، امام باقر میفرماید «لِفاطمه وقفةٌ علی باب جهنم»[18] به حضرت زهرا میگویند برو بهشت میرود در جهنم میآیستد، ورودی جهنم، بعد حضرت صدیقه فاطمه آنهایی را که به جهنم میبرند نگاه میکند، یک وقتی حضرت میبیند که بعضی از دوستان فرزندانش را دارند به جهنم میبرند، در حالیکه اینها «قد کثرت ذنوب»[19] گناه زیاد کردن، دوستدار سیدالشهدا بوده، امام زمان را دوست میداشته حالا یک لغزشهایی هم در زندگی ازش سرزده، آخرین جایی که اهلالبیت میآیند در صحنه دستگیری میکنند همین جاست، شیخ صدوق از امام باقر علیهالسلام نقل میکند حضرت زهرا عرض میکند «الهی و ربی سَمَّیتَنی فاطمه»[20] خدایا من را فاطمه نامیدی یکی از معانی فاطمه اینست که خودم و دوستدارانم از آتش دوزخ جدایند، خدایا این دوستدار ما بوده دوستدار فرزندان ما بوده دارند به آتش میبرند، از طرف پروردگار وحی میآید و خطاب میشود فاطمه به عزت و جلالم سمیتک فاطمه، فاطمه تو را نامیدم که هم خودت و هم دوستدارانت از آتش جدایند برای اینکه به تمام محشریان، حاضرین در محشر، حقیقت این امر را ثابت کنم، به اذن تو هر کسی را میخواهی راهی بهشت کن، پروردگارا این محبت و ارادت و ادب و احترام و تکریم را نسبت به اهلالبیت خصوصا صدیقه طاهره زهرای مرضیه را حی و میتا برای ما مستدام بدار، به برکت فاطمه زهرا سلامالله علیها حوائج حاجتمندان برآورده به خیر بفرما.
[1] معانی الاخبار ص107
[2] بحارالانوار ج43 ص65
[3] بحارالانوار ج43 ص65
[4] انسان آیه9
[5] لهوف (ترجمه فهری) ص97
[6] لهوف (ترجمه فهری) ص97
[7] زلزله آیه7
[8] فجر آیه14
[9] بحارالانوار ج17 ص79
[10] اسراء آیه32
[11] توبه آیه100
[12] مجموعه ورام ج2 ص108
[13] مجموعه ورام ج2 ص108
[14] کوثر آیات1 تا3
[15] کوثر آیات1 تا3
[16] مجموعه ورام ج2 ص108
[17] بحارالانوار ج8 ص51
[18] بحارالانوار ج8 ص51
[19] بحارالانوار ج8 ص51
[20] بحارالانوار ج8 ص51