استاد حدائق روز چهارشنبه 21 اردیبهشت 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
بحثی که توفيق برای بنده بود در محضر جمع محترم شبهای پنجشنبه مروری بر آياتی که با محوريت رسولالله و به عبارت ديگر سيمای پيغمبر در قرآن که يکی از ضرورتهای عصر حاضر ما مخصوصاً الگوشناسی و اسوه شناسی و پيغمبرشناسی گاهی اوقات افراطها تندرویها کندرویها ضعف الگوهاست. يکی کارهای میکنيم پيغمبر نمیکرد! همين امروز ظهر شخصی مراجعه کرده بود به اعتبار مثلاً اينکه دينداری را پيشه کردند و میخواهم به خدا برسم کار به جای رسيده بود که از اصل وظايف زندگی خودش هم فاصله گرفته بود گفتم شيطان خوب حريفت شده ببينيد.
آقايون خانمها شيطان ذوالفنون است نگاه میکند ببيند کجا چراغ سبز روشن کرديد از همانجا وارد میشود يکی را میبينيد به اعتبار قربتاً الی الله میبردش در جهت ضد الله، آقا زينالعابدين میفرمايد همه اينها کربلا در قتل امام حسين شرکت کردند قربتاً الی الله آمدند: «كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ»[1] شهيد مطهری که ايام شهادت ايشان گذشت ايشان در يکی از مقالاتش مینويسد خدا را شکر کنيد زمان اميرالمؤمنين نبوديد دوران سخت و حساسی بود زبيرهای زمين خوردند، طلحهها سقوط کردند زبير پسر عمه اميرالمؤمنين بود سيف الاسلام زمان پيامبر شد ضدالاسلام زمان اميرالمؤمنين در جريان جنگ نهروان اينهای که مقابل اميرالمؤمنين ايستادند قامتهای خميده از رکوعهای طولانی در يک دست قرآن در يک دست شمشير مقابل قرآن ناطق اين کار شيطان است، يک وقت میبينيد متدينش را هم دور میزند میآورد جلو دين قرار میدهد لذا اين ضرورت اينکه ما شاخص را الگو را بشناسيم و کراراً عرض کردم پيغمبر را اگر کسی شناخت مثل نقشه راه است کلاه سرش نمیرود جاده انحرافی طی نمیکند دور نمیخورد اين نقشههای راهنما را ديديد در اين گوشیهای همراه نصب شد نقشه بلد طرف در منطقهای رفته اولين بارش است نقشه را فعال میکند اين گوشی را فعال میکند يک راه انحرافی را طی نمیکند در اسرع وقت و بهترين راهها به مقصد میرسد خب پيغمبر يکی از ويژگیهای رسولالله آيه هفتاد و نه سوره مبارکه اسراء بحث امر خدا به رسولالله نسبت به اهتمام به نماز شب است ما از پيامبر الگو پذيری کنيم قرآن به پيامبر میفرمايد، در قرآن خدا میفرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ»[2]بخشی از شب را «فَتَهَجَّدْ»[3] شب زنده داری کن، «فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ»[4] بخشی از شب را به نافله و تهجد بپرداز: «عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[5] در پرتو اين شب زندهداری اميد اين است که شما به مقام محمود برسی، حالا اين مقام محمود هم يک بحثی است که اين مقام محمود چيست؟ که خدا به پيغمبر بشارت میدهد من دو سه جلسه پيرامون اين آيه و محوريت اين آيه نکاتی را محضر عزيزان عرض کنم ترجمه اوليه آيه همين است که خدا میفرمايد رسولالله پاسی از شب را بايد بيدار باشی نماز شب در عالم اسلام فقط بر پيغمبر واجب است بر ماها مستحب است بر ائمه هم مستحب است بر شخص رسولالله نماز شب واجب است حالا رسولالله در تهجدشان هم شب از نيمه که میگذشت پيامبر به شبزندهداری میپرداخت، حالا نماز شب رسولالله هم من بگويم پيامبر چگونه میخواند ما چگونه میخوانيم ما ساعت تنظيم میکنيم نيم ساعت يک ساعت به آذان صبح تلگرافی میخوانيم تا برسد به آذان ختم بشود رسولالله شب به نيمه که میرسيد وضوء میگرفتند بعد میخواستند دو رکعت نافله میخواندند بعد از نافله مشغول راز و نياز با خدا میشد نيم ساعتی میگذشت دوباره پيغمبر بر میخواست میايستاد دو رکعت نافله ديگر اين هشت رکعت نافله شفع و وتر از نيمه شب وصل میشد تا وقت آذان صبح يعنی پر میکرد رسولالله اين وقت را آن قدر پيامبر ايستاده نيمهشبها با خدا راز و نياز میکرد که آيه نازل شد رسولالله ما قرآن را بر تو نازل نکرديم که خود را به مشقت و زحمت بيندازی قرآن برای به مشقت افکندن شما نشد رسولالله میايستادند گاهی اوقات برای استراحت میخواستند حرکت کند پای پيغمبر خواب رفته بود حالا آن نماز شبها و آن شبزندهداریها که غير از پيغمبر کسی مرد ميدانش نيست نماز شب بر رسولالله امر واجب من چند نکته پيرامون اين آيه هفتاد و نوه سوره مبارکه اسراء عرض کنم و دو سه روايت در فضيلت نماز شب و يک جلسه به آثار ارزشمند نماز شب در زندگی دنيوی و اخروی ما اين توفيقی که گاهی اوقات بنده از من سلب میشود موفق نيستم وقت برای همه چيز دارم برای خودم وقت نمیگذارم دلم برای همه چيز میسوزد دلسوز خودم نيستم.
نکاتی که من در اين آيه عرض کنم نکته اول از اين آيه که خدا امر میفرمايد: «فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى»[6] نماز بر شخص پيغمبر واجب بود امر الهی است برخيز شبزندهداری کن، و يک نکتهای من دقيقی عرض کن فرصت شب فرصت عجيبی است در شب يک اتفاقاتی میافتد که در روز نمیافتد، رسولالله را در شب میبرند مهمانی: «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى»[7] ضيافتی که خدا از پيغمبر میکند شبانه میکند از ويژگیهای شب شما میبينيد که يک سری توفيقات معنوی در دل شب برای انسانها رقم میخورد مقدسترين اوقات شبانه روز ثلث باقی مانده شب نزديک به آذان صبح است اين ادر اوقات بيست و چهار ساعت شما طلاييترين ساعات را بخواهيد رصد کنيد آن ثلث پايانی شب است، قدر را خدا در شب قرار داده: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر»[8] اصلاً مقدرات در قدر رقم میخورد در ليلة القدر قرآن را در ليله القدر نازل میکند تمام قرآن دفعتاً بر قلب پيغمبر در ليلة القدر نازل شد و مواردی فراوانی که خداوند به شب سوگند ياد نموده: «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَر»[9] و آيات فراوانی که خداوند نسبت به اهتمام شب تذکر دادند و عبادتی در دل شب يک ويژگی خاصی دارد که به پيغمبر میفرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى»[10] اين هم نکته ديگر.
مطلب ديگری که من عرض کنم که من سروران عزيز رمز و راز بزرگی تمام بزرگان در بندگی بوده پارتی، سواد اعتبار ثروت اينها را بگذاريد کنار اينها کسی را به مقامات نمیرساند اينها اگر با بندگی آمد هنر نمايي میکند بلی ثروت اگر با بندگی خدا عجين شد مؤثر است علم اگر با بندگی آمد رشد میدهد اعتبار اجتماعی اگر با بندگی خدا آمد مفيد است ما در تشهد نماز قبل از شهادت به رسالت پيامبر شهادت به عبوديت پيغمبر میدهيم: «و اشهد انه محمداً عبده و رسوله» چون پيامبر اول بنده بود بعد هم رسول شد خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبايي ايشان میفرمايد هر پيغمبر هر امامی هر عارفی هر سالکی به هرجا رسيد در بندگی رسيد، اينها از اين کانال بندگی گذشتند که شاعر میگويد:
بندگی کن تا که سلطانت کنند، تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حيوانی سزاوار تو نيست، ترک اين خو کن که انسانت کنند
بگذر از فرزند و جان و مال خويش، تا خليلالله دورانت کنند
اصلاً خود حج من امروز در يک جلسهای هم عرض کردم يک نماد از تجلی بندگی است حضرت ابراهيم خانم جوانش و اسماعيل شيرخواره را میآورد در مکه مکه زمان حضرت ابراهيم غير از مکه امروز بوده بين اين درهها و شعبها نه محرمی نه فاميلی نه انيسی از طرف خدا خطاب میشود ابراهيم زن جوانت و بچه شيرخواره را بگذار برو فلسطين، ما بوديم چه کار میکرديم؟ میگفتيم خدايا اين عدل است حالا که اين جوری است ما اصلاً از بندگی شما گذشتيم ابراهيم میگويد چشم، زن جوانش و طفل شيرخوار را در مکه رها کرد و رفت ابراهيم معتقد است ملياردها برابر از آن محبتی که اين آقا به همسرش و فرزندش دارد خدا به هاجر و اسماعيل دارد بعد از سالها ابراهيم بر میگرد اسماعيل نوجوان رعنا وحی میشود جناب ابراهيم با دست خودت اسماعيل را در منی قربانی کن اينها درس تاريخ است حج ابراهيم بیجهت ابراهيمی نشد کاری که ابراهيم کرد کار بینظيری بود ابراهيم گفت چشم، خانمها مادرها ابراهيم آمد با حضرت هاجر طرح موضوع کرد گفت خانم از طرف خدا خطاب شده که من اين پسر را در دهم ذیالحجه در منطقه منی قربانی کنم مادر ايمان ببينيد خدايا فرزند در دو راهی انتخاب بين خود و خدا کدام يک را انتخاب میکنی در دو راهی انتخاب بين فرزند و خدا کدام را بر میگزينی هاجر گفت جناب ابراهيم به هرچه مأموری عمل کن و اما حالا که میخواهی بچه را قربانی کنی بگذار زيباترين لباس آراستهترين وضعيت اسماعيل ار استحمام کرد موها را شانه زد لباس زيبا بر قامت اسماعيل پوشاند گفت حالا که میخواهی قربانی کنی زيبا قربانی کن، حج درس خداتراز قرار گرفتن است لذا اين خانم هاجر قدمگاهش میشود مسعی، همان قسمتی که هاجر میدويد برای آب میگويند حاجی در مسعی آنجا بايد بدوی، هاجر میدويد بايد هروله کنی تمام حجاج تأسی میکنند به سنت اين ابراهيم و هاجر و اسماعيل آقای ابراهيم اسماعيل را گذاشتی رفتی اين بچه تشنه شد آب نبود هاجر رفت بر بلندای کوه صفا دنبال آب میدويد میآمد تا مروه از بلندای مروه نگاه میکرد، يک وقت اسماعيل پا زمين کوبيد زمزم آهسته آهسته آب جوشيد چه آبی قرنها میجوشد: «و فيه شفاء من کل داء» ، آبی که شد شفاء قدمگاه اسماعيل شد چشمه زمزم خب اينهای که بنده عرض میکنم بالاخره تراز اگر خدا قرار گرفت بندگی قرار گرفت همان که شاعر میگويد: بندگی کن تا که سلطانت کنند، لذا ابراهيم میشود خليلالرحمن ابراهيم میشود نماد کار ابراهيم میشود الگو برای بشريت تا ابديت امام صادق فرمود هر سال حاجیها که حج میروند به منسک ابراهيم عمل میکنند در روز عيد قربان در همان منطقه منی بايد قربانی کنند: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[11]اين يک دست مريضاد است به حضرت ابراهيم ابراهيم حرف ما را شنيدی اسماعيل آوردی اين آزمون بود خدا ملياردها برابر اسماعيل را بيش از ابراهيم دوست میدارد از اين آزمون سربلند بيرون آمدی ما قربانی ديگری را میفرستيم و اين شد نماد برای حجاج، لذا سروران عزيز مقامات پسنديده و عاليه در پرتو بندگی است هرچه انسان تسليمتر و بندهتر مقامات عالیتر و رفيعتر.
نکته ديگری هم من در اين آيه شريفه اشاره کنم ما با عبادتهايمان طلبکار خدا نيستيم خدا به پيغمبر میفرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[12]نماز شب خوانديد به خودتان خدمت کرديد، آقا اميرالمؤمنين در مقدمه خطبه همام به همام در نهجالبلاغه فرمود آقای حمام: «غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ»[13]ما مسجد میآييم خودمان نياز داريم نماز میخوانيم خودمان محتاج هستيم نماز و ذکات میدهيم ما احتياج داريم و الا خدا نه نياز به خمس ما ذکات ما انفاق ما نماز ما عبادت ما تمام اينها بازگشتش به سوی خودماست اين هم يک نکته است خدا به پيغمبر میفرمايد نماز شب خواندی: «عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[14]خودت به مقام محمود میرسی اين نماز شب برای خدا امتياز نيست برای خودتان امتياز است، يک آقايي میگفت يک جايي بوديم يک کسی داشت حرف میزد ديديم همه اولياء و انبياء را بدهکار خودش کرد گفت انبياء اولياء صلحاء بايد قدر ما را بدانند ما نبوديم کارها زمين مانده بود، میگفت رفتم گفتم مرد حسابی اين اباطيل چه است تحويل میدهی؟ تو لطف خدا شامل حالت شده داری اين کار را میکنی تو همه را داری مديون خودت میکنی گفت بلی اگر ما نبوديم امام حسين و اهل البيت و پيغمبر و اينها را که میشناخت پناه بر خدا يکی از آياتی که خدا تلويحاً اشاره میفرمايد به شخص پيغمبر خدا میفرمايد نماز شب هم خواندی نانش را خودت میخوری نماز شب که برای خدا امتياز نيست: «عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[15]نماز شب خواندی مقام محمود دريافت میکند لذا تمام کارهای خير ما نفعش به ما باز میگردد ذات مقدس ربوبيت مستغنی از عبادت ماست و تمام جرائم ما بازتابش به ما بر میگردد خداوند مصون است حضرت فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[16]گناهان شما ضرر و زيانی برای خدا ايجاد نمیکند عبادات شما هم برای خدا امتيازی ايجاد نمیکند بندگی کرديد برای خودتان خطاکار کسی شد آسيبش را خودش میبيند اين هم يک مطلب ديگر.
در اين آيه يک نکته لطيف و دقيق ديگری هم هست قرآن میفرمايد به پيامبر نماز شب را بپادار: «عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[17]يعنی همهاش هم نماز شب نيست کارهای ديگر هم بايد بکنی نماز شب بخشی از کار است يک کس بگويد آقا من نماز شب میخوانم ولی خمس نمیدهم، مفت نمیارزد! يک کسی بگويد آقا من نماز شب میخوانم صله رحم نمیکنم بابا يک بخشی از ترقی و تعالی انسانها در شبزندهداری است اما جهات ديگر هم دارد منی که نماز شب میخوانم صبح حرمت مردم را نبايد بشکنم آبروی مردم را نبايد ببرم دست اندازی در اموال مردم نبايد بکنم در اين اوضاع آشفته پری شب يکی از مسئولين مسجدالنبی بود گفت آقای حدائق پنجتا تريلی هجده چرخ اينها روغن مايع بارشان بود داشتند میبردند يزد از يزد ببرند استانهای شرقی خارج کنند گفت در آباده ما اينها را گرفتيم اين مسلمانی است اين دينداری است، ما بخشیمان انصاف هم نداريم اينکه امام عصر در آن دعای مأثور برای مردم امام زمان از خدا دو چيز تقاضا میکند: «وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ»[18]خدايا به مردم دو چيز عنايت کن، يکی انصاف را انصاف يعنی اعطاء الحق يعنی آنچه که انسان حق است نسبت به ديگران عمل کند، آنچه برای خودش میپسنده برای ديگران رفتار کند، «وَ حُسْنِ السِّيرَةِ»[19]درون پسنديده نسبت به ديگران است نفاق خدعه نيرنگ تکبر تزوير رياء اينها از وجود ما خارج بشود خب حالا برای منافع طلبی، میبينيم مردم در زحمت و سختی بعضیها اين جور دارند سوء استفاده میکنند همهاش هم در نماز شب نيست طرف نماز شب بخواند بعد وظايف ديگرش را انجام ندهد نهروانیها اهل نماز شب بود ابن ملجم نماز شب میخواند و همين ابن ملجم شد قاتل اميرالمؤمنين، يک بخشی از ترقی و تعالی در چارچوب خودش اگر قرار گرفت نماز شب است اين هم مطلب ديگر اين، من برداشتم اين است که اين عبارتی که میگويد از تو حرکت از خدا برکت، يکی از مستنداتش همين آيه است: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ»[20] از تو حرمت: «عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[21]از خدا برکت تو حرکتت را بکن تو کارت را بکن زحمتت را بکش بقيه با خداست ببين خدا با تو چه خواهد کرد؟
و مقام ارزشمندی که قطعاً در پيشگاه خداوند پذيرفته شده باشد مقامات بايد مورد تأييد الهی باشد اين نکاتی که حالا من به ذهنم آمد در اين آيه شريفه در اهميت نماز شب که خداوند به پيغمبر توصيه میفرمايد و رسولالله اسوه در اين امر بود و در حديثی در جلد هشتاد و چهار بحار الانوار پيغمبر میفرمايد: «الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ»[22]دو رکعت نماز در دل شب: «أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[23]نزد منی پيغمبر از دنيا و هرچه در آن است ارزشش بيشتر است اين نيمه شب شبزندهداری نماز خواندن چه اتفاقی میافتد که پيغمبری که خدا میفرمايد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»[24]از روی هوی و هوس نمیگويد هرچه میگويد سخن خداست: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»[25]رسولالله میفرمايد دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و مافيها ارزشش بيشتر در حديث پيامبر به اميرالمؤمنين اين هم در جلد هفتاد و چهار بحار مرحوم علامه مجلسی است رسولالله فرمود: «يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ فَرَحَاتٌ لِلْمُؤْمِنِ»[26] سه چيز است که برای مؤمن موجب شادمانی است موجب خوشحالی است مؤمنين در اين سهجا شادی و شعف به آنها رو میآورد يکی از اين سهجا پيغمبر فرمود، در دنيا: «لِقَاءُ الْإِخْوَانِ»[27] ببينيد مؤمنين وقتی مؤمنين را میبينند خوشحال میشود گاهی اوقات شما مدتی مؤمنی را نديديد دوستی را نديديد او را که میبينيد خوشحالی بهجت شادمانی به سمت شما میآيد يکی از جاهای که مؤمنين خوشحال و شادمان میشوند در يکديگر را ديدن مؤمن مؤمن را ببينيد اين يک، دوم پيامبر فرمود: «وَ الْإِفْطَارُ مِنَ الصِّيَامِ»[28]مؤمنين هنگام افطار که میخواهند افطار کنند يک روز را امر خدا را اطاعت کرده روزهداری کرده بندگی خدا کرده حالا موقع افطار است خوشحال است که الحمدلله امروز هم به وظيفه عمل شد و آنگونه که مرضی خدا بود ما وظيفه را به شايستگی انجام داديم يکی از خوشحالیهای مؤمنين ماه رمضان هنگام افطار به اعتبار اين تلاش و سعیشان در طول روز که روز امروز ما، به شايستگی گذشت اين دو.
و سومين چيزی که عامل بهجت برای مؤمن هست: «وَ التَّهَجُّدُ فِي آخِرِ اللَّيْل»[29]پايان شب آن قسمت آخر شب شبزندهداری برای مؤمن موجب مسرت است اينکه مؤمن بخشی از شب را قيام کند الحمدلله شما همه تجربه اين مسرت و سرور را داريد و اين بهجت را و اين سرور را که مؤمنين در وقت نيمه شب و پاسی به سحر مانده اين اتفاق مبارک برای آنها رقم میخورد من دو سهتا از آثار نماز شب را عرض کنم حالا بحث تفصيلی روائیاش را انشاءالله جلسه آينده محضر عزيزان نکاتی را عرض کيم.
يکی از ويژگیهای که در نيمه شب بايد حوالهاش را بگيری روز عمل کنی تفوق غلبه سلطه بر دشمنان است بعضیها ديديد در روز مچشان پر است هرجا بروند کارها روان است گير در کار پيدا نمیکنند اينها نيمه شب حواله را میگيرند حافظ خيلی زيبا میگويد:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يمن دعای شب و ورد سحری بود
يک آقايي در اين شيراز رحمت خدا رفت فرزندش از اساتيد دانشگاه شيراز بود داستان شايد مربوط به چند سال قبل است، از ما دعوت شد در مجلس آن آقا يک مجلسی ختمی بود برای سخنرانی واسطهای که دعوت کرده بود قبل از سخنرانی گفت آقای حدائق اين آقا که فرزندش هم استاد دانشگاه است کارمند سادهای يکی از ادارات شيراز بود بازنشست هم شده گفت اين خيلیها معتقد بودند مهرهمار دارد، گفتم مهرهمار برادر اينکه خرافات است تو هم مثلی که به خرافات معتقد هستی، گفت نه من مثال زدم گفت آدم عجيبی بود گفت يک کارمند با سواد بازنشسته يک اداره بود کاری نبود که قدم در آن بگذارد و کار به نتيجه نرسد، بعد دو سه مورد را مثال زد گفت يک آقايي بود فرزندش سرباز بود استان سيستان بلوجستان در ارتش يک روز نشسته بوديم، گفت پسرم آنجاست خانمم مريض است اين پسر اگر شيراز بود کمک به حال ما بود من کسی را نمیشناسيم میگويند امير ارتش ارتش فارس بايد تقاضا بدهد تا اين را از آنجا انتقال بدهند ما هم نه کسی را میشناسيم نه آشنايي داريم نه پارتی گفت يک دفعه اين آقا گفت پاشو تا برويم پيش امير آقا اين گيرايي سخن اين نفوذ کلام کار خداست و اينها هم يکجايي حواله میگيرند هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، در خانه خدا تسليم شدی عالم برايت تسليم میشود، امام هادی فرمود: «وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[30] اطاعت خدا بکنيد اطاعتتان میکنند حرف خدا را گوش کنيد حرفتان را گوش میکنند آن آقا گفت من همراهش بودم رفتيم فلکه ارتش دم در اين دژبانی خب ارتش رفت و آمد که يک ضابطه و قاعده خاصی دارد مثل ادارات عمومی نيست که هرکه برود هرکه بيايد هرکسی را راه نمیدهند يک منطقه نظامی است، گفت آن دژبانی آمد دم در گفت بفرماييد، گفت اين آقا گفت ما با امير کار داريم، گفت اصلاً مثل اينکه يک دفعه اين مأمور دژبانی تسليم شد گفت اجازه بدهيد زنگ بزنم گفت از آنجا تماس گرفت به دفتر فرماندهی که دو نفر آمدند میگويند با امير کار داريم گفت از آنجا دستور دادند که اجازهشان بدهيد بيايند داخل گفت من همراه اين آقا بودم اين تقليب قلب کار که است؟ «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»[31] يک وقت میدوی و نمیرسی يک وقتی با مختصر اقدامی نتيجه میگيری گفت رفتيم دفتر امير، رئيس دفتر آمد گفت که آقا چه کار داری؟ گفت که ما کاری به شخص امير داريم گفت اين هم آقا ديدم مثلی که در برابر يک فرمانده ارشدی ايستاده گفت اجازه بدهيد من از امير اجازه بگيرم رفت داخل آمد گفت امير میگويد بفرماييد داخل گفت رفتيم داخل گفت جناب امير اين آقا پسرش در سيستان بلوجستان مادر اين جوان مريض است، شما يک موافقتی کنيد انتقالش بدهند بيايد شيراز، گفت امير گفت چشم برداشت نوشته کاعذ امضاء کرد رفت حالا ما بوديم میگفتيم آقا اين به يکجايي وصل است اين يک کارتی دارد نشان میدهد همه ماستهايشان را کيسه میکنند ولی وصل بود به خدا، گفت کار انجام شد گفت يک کسی در شهرداری کار داشت به اين گفت آقا ما اصلاً شهرداری پيدا نمیکنيم گفت برويد پيش شهردار گفت اصلاً ممحض در خدمت به مردم هم بود، گفت از دم در شهرداری اصلاً مثلی که درها روش باز میشد مستقيم میرفت مسبب الاسباب خداست گفت هر کاری که اين قدم در کار میگذاشت کار حل میشد گفتم اينها را گفتی، خصوصيات اخلاقی و اعتقادی اين را بگو، گفت اين آدم نماز اول وقتش تعطيل نمیشد آدم سحرخيزی بود نافله شب او گفتم تمام شد امام صادق فرمود شرف مؤمن به قيام بالليل است، صلاة ليل شرف میخواهيد آبرو میخواهيد آبرو را بايد آنجا گرفت هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يمن دعای شب و ورد سحری بود
گفتم اينها را حواله را نيمه شب میگرفته روزها پاس میکرده و نوع بزرگان هم آقايون همين طور بودند شما حضرت امام را ببينيد امام بزرگان ديگر آيتالله العظمی حاج سيدابوالحسن اصفهانی میگويند يک وقتی خدمت آيتالله العظمی بروجردی عدهای نشسته بودند صحبت از آيتالله العظمی حاج سيدابوالحسن اصفهانی به ميان آمد چون اينها همه شاگردان مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفايه بوند همدرس بود با مرحوم آقای بروجردی با آقای سيدابوالحسن بحث شد که چرا يک دفعه، آقای سيدابوالحسن در حوزه عراق و حوزه شيعه درخشيد يک دفعه علم شد و حال آنکه بعضیها از نظر علم و فضل تقدم داشتند بر آقای سيدابوالحسن ديدند ايشان علم شد ايشان مطرح شد ايشان درخشيد میگويند آيتالله بروجردی فرموده ما مقامات بيش از اين را برای آيتالله العظمی سيدابوالحسن اصفهانی انتظار میکشيديم اينها چيزی نبود، گفتند بودند چرا؟ ايشان فرمود دوران طلبگی ما، آيتالله بروجردی فرموده بود ياد ندارم سحرگاهی وارد حرم اميرالمؤمنين شده باشم و حاج سيدابوالحسن دوران طلبگیاش قبل از همه گوشه حرم مشغول به عبادت و راز و نياز نبود، ما به خودمان میگفتيم:
باش تا صبح دولتت بدمت، کين هنوز از نتايج سحر است
اينها حواله را نيمه شبها میگرفتند پيامبر فرمود: «صَلَاةُ اللَّيْلِ ... وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ»[32] نماز شب اسلحه در دست شما نسبت به دشمنان، مسلح میکند شما را بدخواهان شما در برابر شما سر کرنش فرود میآورد اين نماز شب نقش اجتماعیاش برای شما مثل شما را مسلح میکند دربرابر دشمنان در رأس دشمنان ابليس و ابليس صفتان، آنهای که بدخواهاند آنهای که اهل نماز شب اند اين سلاح را برای خود رقم میزنند دو روايت ديگر هم عرض کنم امام هشتم فرمود اين هم در وسائل الشيعه جلد پنجم: «وَ صَلَاةُ اللَّيْلِ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ»[33]اصلاً نماز شب رزقتان را زياد میکند من کراراً عرض کردم فرق است بين مال و رزق مال يعنی مجموع دارايي شما رزق يعنی مجموع بهرهمندی شما، الآن امشب همه ما در اين ساعت رزقمان در مسجدالرسول بوده اين لباسی که امشب تن همهماست، رزق امشب ماست ما لباسهای ديگر هم عزيزان داريد ولی امشب اين را پوشيديد به آن مقداری که از منزلتان ثروتتان امکاناتتان استفاده میکنيد اين را میگويند رزق در دعای ابوحمزه که شبهای قدر خوانده شد امام سجاد از خدا رزق زياد میخواهد نه مال زياد: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ»[34] خدايا رزق فراوان از فضل بیپايان به ما بده، يعنی خدايا پر رزق باشيم تا هستيم هم بتوانيم استفاده هم بخوريم هم بخورانيم هم بهره ببريم، خدا به ما داده باشد نتوانيم استفاده بکنيم يکجايي آقايون من رفته بودم سفره پهن بود دويست نفر نشسته بودند چلو کباب میخوردند پای سفره اين را هم خودم ديدم صاحب سفره يک ظرف دستش بود چندتا کدوی آبپز بدون هيچ چيزی کدوی آبپز اين قاش قاش کرده بود بالای سفره میچرخيد رسيدگی میکرد پذيرايي و خير مقدم میگفت آن وقت خودش هی کدو میزد و ميل میکرد، آمد طرفما گفت آقای حدائق چيزی کم نيست گفتم حاجی بشين چلو کباب بخور کدو آبپز میخوری؟ گفت حاج آقا نمیتوانم بخورم من خوراکم همين کدوی آبپز است، شيراز مال شما نتوانيد استفاده کنيد ششدنگ اين شهر سند ملکيت شما ولی بهره نتوانيد ببريد: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً»[35] بعضیها خواب ندارند حالا ثروت دارد خواب ندارد يک آقايي از نيکان شهر در همين مسجد نماز میخواند خدا رحمتش کند يک وقت برای خود من نقل کرد اهل وجوه بود آدم مقيدی بود آدم متشرعی بود گفت آقای حدائق يک وقتی من يک معامله سنگينی کردم بالای يک مليارد آن سالهای که حالا ايشان سالهای متمادی از دنيا رفته، گفت حدود پانصد مليون تومن بدهکار شدم شايد حدود بيست سال قبل گفت شب رفتم منزل ديدم خوابم نمیبره، اضطراب و استرس آمده بود سراغم از يک طرف میگفتم اگر اين جنسی که خريديم فروخته شد و عرضه شد منفعتی خوبی دارد از يک طرف هم میگفتيم چک داديم دست مردم اگر نخريدند بازار رکود پيدا کرد آبروی ما در خطر است گفت ما در بستر هرکاری میکردم ديدم خوابم نمیبرد دو سه ساعت مثل مرغ سرکنده شده بودم خواب نمیآمد سراغم گفت ديدم رفته رفته حاج خانم را داريم بيدار میکنيم، گفت آهسته بلند شدم ساعت يکی بعد از نيمه شب بود لباس پوشيدم از منزل آمدم بيرون در اين خيابان قصرالدشت داشتم قدم میزدم گفت تابستان هم بود گفتم يک خرده راه برويم تا خسته بشويم بعد خوابمان ببرد، گفت در يکی از اين پيچ کوچههای خيابان قصرالدشت ديدم يک کارتون خوابی خوابيده کارتون خوابيده، کارتون انداخت بدون باليشت بدون پتو بدون زير انداز و چنان خُرخری دارد میکند، خواب عميق! گفت من بالای سر اين ايستاده بودم فقط يک ده دقيقهای نگاهش میکردم و به خودم حرف میزدم میگفتم حای خانه داری پول داری امکانات داری خواب نداری، اين هيچ ندارد، ولی خواب دارد، رزق را بايد از خدا خواست رزق يعنی تا هستی بتواني استفاده کنی، رزق يعنی از اي«ن پول شما در مسير رشد و تعالی شما استفاده شود يکی آمد با آقا اميرالمؤمنين نسبت به وصيت صحبت کرد، آقا فرمود: «كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ»[36] خود وصی خود بشو، خودت عمل کن، آن چيزهای که میخواهی بعداً برايت عمل کنند، اينی که انسان پر رزق باشد از خدا بخواهيم: «رِزْقاً وَاسِعاً»[37] طرف در همين شيراز ملياردر از دنيا رفت واجب الحج حالا بنده اسمش را روی منبر بياورم به جرأت میتوانم بگويم نود درصد شما اسمش را شنيده بوديد خانمش و فرزندانش در همين دفتر آمدند خانمش گفت حاج آقا میخواهيم پنجاه سال روزه و نماز بخريم گفتم مگر اين آدم نماز نمیخواند گفت چهل سال من زنش بودم نماز نديدم ولی پول الی ماشاءالله پسرهايش نشسته بودند گفتم از اين بابای زندگی باخته خسران زده درس زندگی ياد بگيريد به لقمان گفتند ادب از که آموختی گفت از بیادبان گفتم باباتان را ببنيد واجب الحج مرد، الآن هم جانشان را که گرفتند: «فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً»[38] با يکه کوله باری از واجب زمين مانده گذاشت و رفت، گفتم شما درس درست زيستن را ياد بگيريد میخواهيد رزقتان زياد بشود حوالهاش را نيمه شب بايد بگيريد.
و يک نکته ديگر را عرض کنم آنهای که هی میگويند قسط داريم بدهکاريم يکی از راهکارهاي اداء دين پاشوند نماز شب بخوانند امام صادق مرحوم شيخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال میفرمايد امام ششم فرمود: « صَلَاةُ اللَّيْلِ.. وَ تَقْضِي الدَّيْنَ»[39] نماز شب ديون شما را اداء میکند دينهايتان را اداء میکند حالا دينی که بنده دارم به خلق دارم بدهکاریهای که به مردم دارم يکی از راهکارهای اداء دين نماز شب است حالا نکات ديگری ذيل اين آيه شريفه انشاءالله بماند فرصت ديگر اين هفتهای که شبهاي پايانیاش را داريم پشت سر میگذرانيم از جريانات تلخی که در تاريخ اسلام اتفاق افتاد هشتم شوال هزار و سه صد و چهل و چهار صد سالی قبل يورش وهابيت خبيث و ملعون يهودی زاده اين آهل سعود اينها اساساً يهودی هستند و يهودی زاده در آن شناسنامه اينها و اصالت اينها که با عقايد محمد ابن عبدالوهاب اينها قدرت و اعتقادات فاسد عبدالوهاب عجين شد و از مکه حمله کردند به مدينه گرچه مسلمانهای مدينه مقاومت کردند در صد سال قبل بالاخره شکستند صف مقاومت را و جنايتی که کردند قبور ائمه بقيع را قبور زوجات رسولالله بنات رسولالله ابراهيم فرزند پيغمبر و اين آثاری که در بقيع بود همه را تخريب کردند و آمدند که قبر رسولالله را هم تخريب کردن شروع چلچراغها را برداشتن که صدای اعتراض از عالم اسلام بلند شد که ديگر اينها رعايت کردند حمله کردند به طرف کربلا و نجف که مقاومت شيعيان در عراق جلو اينها را گرفت اينها را شما میبينيد نمونه امروز همين داعش ملعون که اينها هيچ اعتقادی ندارند، قبر امام هادی و امام عسکری را منهدم کردند سالها قبل و دستشان برسد اصلاً باور ندارند به اين مسائل خب اين جنايت سخيفی که رقم خورد البته در تاريخ دو مرتبه وهابيت بقيع را تخريب کردند وهابيت و قبل از وهابيت سلفیها يکی در دويست و بيست و پنج، بيست و چهار سال قبل سال هزار و دويست و بيست هجری و يکی هم در صد سال قبل سال هزار و سه صد و چهل و چهار، صد سال قبل که اين جنايت اتفاق افتاد انشاءالله که وجود مقدس آقا صاحب الزمان ظهور نمايد و شر اين وهابیهای خبيث را از سر عالم اسلام کوتاه کند من به پاس ادب حالا دلها مدينه رفت يک عرض سلامی به محضر آقا امام مجتبی يادم نمیرود يک سالی در بقيع، مقابل قبر چهار امام بنده ايستاده بودم مشغول دعا خواندن بودم يکی از شيعيان قطيفی آمد کنار دست من ديد ما داريم دعا میخوانيم گفت يا شيخ، من الامام الغريب کدام امام امام غريب است، من يک نگاهش کردم گفتم شما امام غريب را که میدانيد خواستم چه میگويند گفت انتم تقولون الامام الرضا الامام الغريب شما میگوييد امم رضا امام غريب است، بعد يک اشارهای به سمت قبر امام مجتبی کرد گفت هذا الامام امام الغريب است که در خانه خودش در شهر خودش در جوار جدش رسولالله آرميده شد زائرانش هم اجازه ندارند در هر وقتی به زيارت بروند و بيايند:
اينجا بقيع و بقعه دلهای کباب است، اينجا چراغش روزها هم آفتاب است
آقا سيدالشهداء وقتی پيکر امام مجتبی را آوردند وارد قبر کردند بنی هاشم اطراف قبر داشتند نگاه میکردند ديدند صدای گريه امام حسين بلند شد.
«أَ أَدْهُنُ رَأْسِي أَمْ تَطِيبُ مَجَالِسِي، وَ رَأْسُكَ مَعْفُورٌ وَ أَنْتَ سَلِيبٌ»[40]
يعنی برادر ديگر بعد از شما نبايد عطر استعمال کرد، بعد از شما ديگر نبايد محاسن خضاب کرد، به احترام آن بدنی تيرباران شده، ديگر نبايد عطر استعمال کرد، به اعتبار و ارزج نهادن به آن صورتی که رو قبر قرار گرفت ديگر نبايد محاسن خضاب کرد اين فرمايش سيدالشهداء هنگام مجتبی حسن در بقيع بود اما يک جمله ديگر هم تاريخ از امام حسين نقل نموده، کنار پيکر برادر ديگر در کربلا کنار علقمه کنار پيکر قطعه قطعه عباس صدا زد برادر: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي»[41]الآن کمر حسين شکست:
رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما
اللهم عجل لوليکالفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] الأمالي( للصدوق) النص462.
[2] اسراء 79.
[3] اسراء 79.
[4] اسراء 79.
[5] اسراء 79.
[6] اسراء 79.
[7] اسراء 1.
[8] قدر 1.
[9] مدثر 33.
[10] اسراء 79.
[11] صافات 107.
[12] اسراء 79.
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) 303.
[14] اسراء 79.
[15] اسراء 79.
[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) 303.
[17] اسراء 79.
[18] البلد الأمين و الدرع الحصين النص350.
[19] البلد الأمين و الدرع الحصين النص350.
[20] اسراء 79.
[21] اسراء 79.
[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج84 ص 148.
[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج84 ص 148.
[24] نجم 3.
[25] نجم 4.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج74 ص45.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج74 ص45.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج74 ص45.
[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج74 ص45.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص138.
[31] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص352.
[32] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج1 ص191.
[33] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص137.
[34] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص595.
[35] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص595.
[36] نهج البلاغة (للصبحي صالح) 512.
[37] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص595.
[38] المحاسن ج1 ص88.
[39] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال النص ص42.
[40] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص45.
[41] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج58 ص233.